مصاحبه با سردار سرلشکر محسن رضایی
بسم الله الرحمن الرحیم
در ابتدا، لازم می دانم رحلت برادر بسیار عزیزم حاج احمد آقا را به محضر ولی عصر (عج)، مقام معظم رهبری و خانواده محترم ایشان، مادر عزیزشان و همچنین ملت بزرگوارمان تسلیت عرض کنم.
ایشان، برادر سپاه بودند و این معنی را، سپاه به خوبی درک می کرد و برادری ایشان را کاملاً حس می کرد. و خود احمد آقا بارها می گفت: پاسداران و سپاه، برادر من هستند.
می توان گفت درک متقابلی بین ما و ایشان در مفهوم برادری واقعی وجود داشت و رحلت ایشان برای ما-همانگونه که مقام معظم رهبری در پیامشان فرمودند-مصیبت بزرگی بود که وارد شد و از خدای متعال می خواهیم امروز که ایشان در میان ما نیست بتوانیم ابعاد شخصیتی این فرزند برومند اسلام را به خوبی تشریح کنیم تا چهره ایشان را، به عنوان یکی از الگوها و یکی از اسوه های عینی و صادقی که در مسیر انقلاب بزرگ و شکوهمند ما، همانند چراغی برای این کشور می درخشید ترسیم کنیم.
من تقریباً از زمانی که حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) وارد کشور شدند با احمد آقا آشنا شدم. ابتدای آشنایی ما، از دوران حوادث قبل از جنگ آغاز شد. من آن موقع، مسؤول اطلاعات سپاه بودم. آن زمان، تنها تشکیلات اطلاعاتی که در کشور راه اندازی شده بود متعلق به سپاه بود. لذا به همین دلیل، در حادثه منافقین، کودتاچی ها، حزب توده و مسائل کردستان، گنبد کاووس، مسأله خلق عرب خوزستان و... لازم بود که من مرتباً
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 295
خدمت امام برسم. بعضی مسائل را از طریق مقام معظم رهبری و جناب آقای هاشمی خدمت حضرت امام می رساندم و مطرح می کردم.
بعضی از مسائل دیگر، مانند حوادث امنیتی و مخصوصاً پروژۀ منافقین-که خیلی پروژۀ حساس و مهمی هم بود-از طریق احمد آقا به امام منتقل می شد. نحوه انتقال هم اینطور بود که مشاوره هایی بین ما و احمد آقا صورت می گرفت و به یک نتیجه که می رسیدیم ایشان خدمت امام مطرح می کردند. معمولاً حضرت امام، همان نظرات احمد آقا را تأیید می کرد و همان، مبنایی می شد برای عمل کردن.
یکی از سلسله عملیات خیلی مهمی که ما انجام دادیم عملیات علیه موسی خیابانی بود. او تقریباً، نفر دوم سازمان منافقین بود که با تعداد زیادی از کادرهای منافقین، در یک محدوده ای بودند. آن عملیات، با عنایت خداوند با موفقیت به پایان رسید.
احمد آقا، یک ستون اجرایی برای مسائل امنیتی کشور بودند تا زمانی که منافقین در داخل کشور حضور داشتند و حوادثی را درست می کردند. در همین رابطه، مسألۀ هواپیماربایی بود که در مدت کوتاهی، چندین هواپیما از کشورمان ربوده شد. احمد آقا، یک شب با من- که در جبهه بودم-تماس گرفت و گفت که امام دستور داده است سریعاً همین امشب، سپاه وارد فرودگاهها شود و جلوی هواپیماها را بگیرد و در هر هواپیما، تعدادی سپاهی بگذارد. هیچ هواپیمایی حق ندارد بدون سپاهی پرواز بکند.
بعد از آنکه احمد آقا، آن دستور را به ما داد ما هم همین کار را کردیم. پروازها را تقریباً متوقف کردیم و در هر هواپیمایی که می رفت چند نفر پاسدار گذاشتیم. در آنجا بود که بعد از مدتی، دوباره احمد آقا با من تماس گرفت و گفت: امام می گویند که من شنیدم در بعضی از این هواپیماها، پاسدار کم گذاشته اید. بگویید پاسدارها بیشتر باشند.
کاملاً معلوم بود گزارشاتی را که به احمد آقا می دادیم نظرات کاملاً اجرایی به ذهنشان می آمد. خدمت امام می گفتند و امام هم آن مسائل را قبول می کردند و بعد هم که ما آنها را عمل می کردیم می دیدیم که همین طور بود و ما خودمان بعداً، به این نتیجه می رسیدیم.
نقش احمد آقا در حوادث قبل از جنگ، تا آنجا که من با ایشان تماس داشتم به خاطر آن زیرکی، استعداد و هوش خاص ایشان در مسائل مخفی بود، چون به هر حال، در دوران قبل از انقلاب ایشان حالت مخفی داشتند و زیر نظر ساواک بودند و چون ساواک،
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 296
به خاطر انتسابشان به حضرت امام، ایشان را تعقیب و کنترل می کرد یک زیرکی خاصی در مسائل امنیتی در وجود احمد آقا بود که من کاملاً احساس می کردم. احمد آقا خیلی راحت، نه تنها حرف ما را کاملاً درک می کردند، بلکه خیلی خوب هم به امام منتقل می کردند و غیر از این هم پیشنهاداتی می دادند که کاملاً در کار ما مؤثر بود.
پیشنهاداتشان را هم که خدمت امام می دادند ایشان تأیید می کردند. ایشان، بهترین حلقه وصل ما با حضرت امام بود. مسائل پیچیده مخفی امنیتی، با دست احمد آقا به راحتی حل می شد و به این طریق، ما بخش مهمی از مشکلاتمان را حل می کردیم.
اصولاً احمد آقا تحلیل داشتند. شاید در پایان صحبت بتوانیم یک جمع بندی بکنیم که ایشان، یکی از افراد کاملاً صاحب نظر سیاسی کشورمان بودند. ایشان خودشان در مورد مسائل تحلیل داشتند، یعنی پیش بینی می کردند. مثلاً در ارتباط با منافقین نظر داشتند، تحلیل می کردند، پیش بینی می کردند که مثلاً چطور می شود. در رابطه با حوادث خلیج فارس، یا مثلاً در رابطه با کشورهای عربی منطقه نظرات روشنی داشتند، تحلیل داشتند. منتها به خاطر حفظ شئونات امام، هیچ گاه دستور نمی دادند یا نمی گفتند شما این کار را بکنید. نظر می دادند، تحلیل می کردند اما اینها را خدمت امام می بردند و آن چیزی را که امام می فرمودند به ما می گفتند. به همین دلیل است که معتقدم مقدار بسیار زیادی، احمد آقا ناشناخته مانده است. مخصوصاً قدرت تحلیل و هوش سرشار ایشان، برای من فوق العاده بارز بود. یعنی اینطور استعداد فوق العاده در سن جوانی، برای من واقعاً تازگی داشت.
یکی از حوادث دیگر قبل از جنگ، مسأله اختلافاتی بود که دشمنان ما می خواستند بین اهل سنت و شیعه در ایران به وجود بیاورند. عده ای از علمای اهل سنت سیستان و بلوچستان و کردستان به تهران آمده بودند و قصد مذاکره مسالمت آمیز با نظام را داشتند. عده ای می خواستند فتنه گری کنند و اینها را به مخالفت خوانی با بعضی از مواد قانون اساسی بخوانند که آن موقع، مجلس خبرگان اول، در حال تنظیم آن بود. یکی از کسانی که توانست از فتنه جلوگیری کند و نگذارد که بین برادران شیعه و سنی اختلاف بیفتد، احمد آقا بود که نمی دانم آیا کسی این را توضیح داده یا نه؟
احمد آقا با یک ظرافت و برخورد سیاسی عاقلانه، در یک برخورد سیاسی دوستانه و
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 297
صادقانه و صمیمانه، برادران روحانی اهل سنت را پذیرفت و با آنها صحبت کرد. در نهایت، خود آن آقایان به این نتیجه رسیدند که بینشان وحدت نیست، در حالی که فکر می کردند بینشان وحدت هست. بعضیها اعتقاد داشتند که دو، سه ماده قانون اساسی باید آنطور نوشته شود و دو، سه تای دیگر اینطور نوشته بشود. احمد آقا آنها را قانع کرد که حالا، اگر می خواهید پیشنهادی هم بدهید، وقتی وحدت نظر ندارید و واقعاً بین شما با هم سازگاری نیست چرا می خواهید یک اختلافی درست کنید. احمد آقا فقط با همین صحبت توانست از یک اختلاف خیلی جدی-که می رفت یک اشکالی ایجاد کند- جلوگیری کند من فکر نمی کنم هیچ کس غیر از احمد آقا، در آن شرایط می توانست آن مسأله را حل کند.
صبح همان روزی که احمد آقا با اینها صحبت کرد، اخبار ساعت 12 اطلاعیه ای از طرف عده ای از همان روحانیون را خواند که وفاداری خودشان را به نظام اعلام کردند و کاملاً روشن شد تلاشهای احمد آقا بود که آنان را به این نتیجه رساند که آن اطلاعیه و آن اعلامیه را بدهند.
این مثال را برای این مطرح کردم که مصداقی باشد از قدرت هوش و استعداد احمد آقا، که واقعاً یک کارهایی ایشان کرده که اگر می شد آنها را دقیق طرح کرد، مردم ما خیلی بهتر می فهمیدند که چه استعداد خارق العاده ای در احمد آقا بوده است.
بخش مهمی از ارتباط ما با احمد آقا، برمی گردد به مسأله جنگ و دوران دفاع مقدس، که در این مرحله، 3نفر از مسؤولین کشور ما نقش خیلی برجسته ای داشتند، یکی مقام معظم رهبری، که اول به عنوان سخنگوی شورای عالی دفاع و نماینده حضرت امام بودند و بعد از بنی صدر در ارتش و سپاه، تمشیت امور ارتش و سپاه را برای مدتی از سوی حضرت امام عهده دار شدند. بعد، جناب آقای هاشمی رفسنجانی، که نقش خیلی مهمی در جنگ داشته و چند سالی، فرماندهی جنگ را از سوی حضرت امام به عهده داشتند. یکی هم احمد آقا. این سه نفر، هرکدام به یک نحوی نقش بسیار مؤثری در جنگ داشتند و حالا، چون بحث احمد آقاست، من می خواهم در مورد ایشان صحبت کنم و بگویم که نقش ایشان در مسأله جنگ، چه نقش مهمی بوده و در بعضی جاها تقریباً منحصر به فرد و کلیدی بوده است.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 298
در مسأله جنگ، نقش احمد آقا را به دو شکل می توان بیان کرد: یکی اینکه، ایشان بهترین رابط ما با امام بودند که خیلی خوب، جنگ و رزمندگان را درک و به خوبی به امام منتقل می کردند. و دستورات امام و فرامین امام را به رزمندگان و فرماندهان منتقل می کردند این نقش انتقالی احمد آقا، یکی از نقشهای مؤثر ایشان در جنگ محسوب می شود که من ابعاد آن را توضیح می دهم.
مسأله دیگر در خصوص نقش احمد آقا، این بود که خود ایشان در مورد جنگ تحلیل داشتند. با اینکه کار نظامی نکرده بودند اما در برخورد با مسائل نظامی، نشان می دادند که خیلی خوب مسائل را درک می کنند. ما در برخوردمان با ایشان، کاملاً می فهمیدیم که احمد آقا با اینکه نظامی نیست، کار نظامی خیلی نکرده است، اما وقتی با ایشان صحبت می کنیم می بینیم مسائل نظامی را درک می کنند و روی مسائل نظامی تحلیل دارند، یعنی در مورد مسائل، کاملاً اظهارنظر می کردند. این دو ویژگی ایشان در مسأله جنگ بود، یکی مسأله انتقال جنگ به حضرت امام و ابلاغ دستورات امام به فرماندهان و یکی دیگر اینکه خود ایشان با اظهارنظرهایی که می کردند به مسأله جنگ کمک می کردند.
اما نقش احمد آقا در جنگ، صرفاً به خود جنگ منحصر نمی شده است. بلکه ایشان، در حمایت از سپاه هم نقش خیلی مؤثری داشتند که من عرض خواهم کرد نقش احمد آقا در جنگ، به هیچ وجه، قابل تفکیک از نقش ایشان در تقویت سپاه نیست. من در توضیحاتی که خواهم داد اگر سپاه و جنگ را با هم ترکیب شده بیان می کنم برای این است که این دو، با هم پیش می رفت و احمد آقا در هر دو زمینه، کمک ما بود.
در مسأله جنگ، در سلسله عملیات سال اول جنگ که عمدتاً بنی صدر مسؤولش بود و به جایی نرسید، وقتی که دیگر تمام شد و او کنار رفت، تقریباً نیروهای حزب اللهی توانستند بیایند و در صحنه، سپاه میدان عمل پیدا کرد. در ارتش هم برادران حزب اللهی سرکار آمدند، یک ترکیب خوبی شروع شد و عملیات را پشت سر هم انجام می دادیم تا به عملیات فتح المبین رسیدیم. در عملیات فتح المبین، دشمن قبل از اینکه ما حمله کنیم پیش دستی کرد و بعضی از محورهای عملیاتی ما را مسدود کرد. من با احمد آقا تماس گرفتم و گفتم: وضع ما خیلی بغرنج شده است. می خواهم بیایم تهران خدمت امام و مسأله را با امام طرح کنم. ایشان کمی فکر کرد و گفت: باشد. خیلی خوب، من جوابتان را
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 299
می دهم. پس از یک ساعت تماس گرفتند که شما می خواهید بیایید اشکال ندارد. من به خاطر اینکه خیلی سریع باید تصمیم می گرفتیم سوار یک هواپیمای جنگی شدم و خودم را به احمد آقا رساندم و مشکلمان را توضیح دادم. سیاست ما این بود که نمی خواستیم امام را خیلی خسته کنیم. لذا در خصوص مسائل جنگ، مدتی با احمد آقا صحبت می کردیم و آنچه را که به نتیجه می رسیدیم خدمت امام مطرح می کردیم. پس از آن، خدمت امام عرض کردم که باید سریع برگردم و شاید 5 دقیقه در خدمت امام بودیم. امام فرمودند که شما موفق و پیروز هستید و ما سریع برگشتیم و چند روز بعد عملیات فتح المبین را شروع کردیم که الحمدلله نتایجش را ملتمان دیدند و ظرف مدت 9 شبانه روز، تمام سرزمینهای غرب دزفول آزاد شد و بیش از ده هزار نفر اسیر گرفتیم و دهها توپ و تانک به دست آوردیم.
یا در عملیات «بیت المقدس»، که البته ما مشکلی نداشتیم، عملیات که انجام شد به تهران آمدیم. طبق معمول، گزارشات را می دادیم. در آنجا بعد از اینکه خرمشهر آزاد شد، جلسه ای تشکیل گردید که مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای و جناب آقای هاشمی تشریف داشتند، احمد آقا هم حضور داشتند. من و برادرمان صیّاد شیرازی خدمت آقایان گزارش دادیم و بعد همه با هم خدمت امام رفتیم و یک گزارش دادیم.
از عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر به این طرف، دیگر ارتباط ما در امر جنگ و عملیات، آنقدر با احمد آقا نزدیک شده بود که ما، قبل از عملیات یک نقشه ای از منطقه عملیاتی ترسیم نموده و به احمد آقا می دادیم. احمد آقا هم برای خودشان تشکیلاتی درست کرده بودند، تشکیلات نظامی در بیت درست کرده بودند که آقای انصاری مسؤول این تشکیلات شده بود. ما یک نقشه نظامی دست احمد آقا و آقای انصاری داده بودیم که این نقشه، با کد و رمز، مناطق و نقاط مختلفی روی آن ثبت شده بود که ما از آن طرف در اهواز، یا مثلاً از جبهۀ وسط یا حتی جبهۀ غرب با آقایان تماس می گرفتیم. مثلاً ما می گفتیم 315 آن آقایان خودشان طبق نقشه، 315 را پیدا می کردند و کاملاً در جریان قرار می گرفتند. در واقع، آنچنان با دقت مسائل منتقل می شد که گویا آقایان خودشان در صحنه جنگ حضور پیدا می کردند. یعنی احمد آقا با تشکیلاتی که به کمک آقای انصاری درست کرده بودند دیگر کاملاً در جنگ حضور داشت. انگار که می آمد و در قرارگاه ما شرکت
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 300
می کرد و به همین دلیل، حضرت امام را به طور دقیق در جریان جنگ قرار می دادند. بعدها، متأسفانه عده ای اظهار کردند که امام در جریان جنگ نیست و نمی گذارند اخبار جنگ، کاملاً به ایشان برسد. در حالی که آنها اصلاً اطلاع نداشتند که با قویترین سیستم اطلاع رسانی- که تاکنون در تاریخ نظامی ایران سابقه نداشته است- مسائل را با کد و رمز، ولی با سبک نظامی بر روی نقشه انجام می دادیم والحمدلله، آنقدر احمد آقا در مسائل جنگ وارد شده بود و ارتباط پیدا کرده بود که اخبار و اطلاعات جبهه ها را دقیق و به موقع در اختیار حضرت امام می گذاشت.
از جمله ویژگیهای دیگر احمد آقا، کمک ایشان در مسأله جنگ به ما بود. به این صورت که خودشان اظهارنظر می کردند و این غیر از انتقال اخبار و اطلاعاتی بود که به امام می دادند. به عنوان نمونه در عملیات «بدر» ما به جاده بغداد رفته بودیم و بصره را در کنار رودخانه دجله قطع کرده بودیم. البته نتوانسته بودیم موفّق شویم و مجبور شدیم بعضی از مواضع را از دست بدهیم و عقبتر بیاییم. سردار باکری، فرمانده لشکر عاشورا- که یکی از بهترین فرماندهان جنگ بود- در این عملیات شهید شد. خبر شهادت شهید باکری که به قرارگاه رسید ما در قرارگاه جزیره شمالی (از جزایر خیبر) بودیم. خیلی ناراحت و متأثر بودیم. اخبار عملیات، همواره و ساعت به ساعت از طریق جناب آقای انصاری به حاج احمد آقا و حضرت امام منتقل می شد.
در همین اثنا، آقای انصاری با برادری که همراه من بود و اخبار را منتقل می کرد تماس گرفت. ایشان اخبار منطقه را به آقای انصاری دادند و گفتند که فرماندۀ لایق لشکر عاشورا برادر باکری نیز به شهادت رسیده اند و خبر شهادت ایشان موجی از تأثر را در قرارگاه فرماندهی به وجود آورده است. در همین موقع، حاج احمد آقا گوشی تلفن را از آقای انصاری گرفته و به برادر همراه ما می گوید فلانی چه خبر است؟ که جزییات اخبار برای ایشان بازگو می شود. حاج احمد آقا تلفن را قطع کرده و چند دقیقه بعد، مجدداً آقای انصاری تماس گرفته و حاج احمد آقا گوشی را می گیرند و به همان برادری که همراه من بود می گویند: این پیام حضرت امام است. یادداشت کن و به آقا محسن بده. ما هنوز در حال روضه و مرثیه خوانی بودیم که پیام حضرت امام را به من دادند. شرایط بسیار سختی بود. ولی وقتی من، پیام حضرت امام را برای فرماندهانی که زیر فشار شدید بمبارانهای
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 301
دشمن بودند خواندم اصلاً وضع جبهه، کاملاً متحول شد. متن پیام حضرت امام بدین شرح بود:
«چون گزارش داده اند که بعضی ها ناراحت هستند می خواستم این مسأله را بگویم که هیچ جای نگرانی نیست. البته من برای شهدا و شما دعا می کنم. ولی همه باید بدانیم که ما تابع ارادۀ خداوند هستیم. ما از ائمّه که بالاتر نیستیم. آنها در ظاهر، بعضی از وقت ها موفق نبودند، هم پیغمبر، هم امیرالمؤمنین، هم امام حسن و هم امام حسین(ع). ما که نسبت به مقام اینها چیزی نیستیم. عمده، مشیت خداوند است که هرچه بخواهد همان است و چون عسل، شیرین و باید با آغوش باز پذیرای آنچه او می خواهد باشیم. از هیچ چیز نگران نباشید. محکم بایستید و از هم اکنون در فکر عملیات بعد باشید که پیروزید. امروز هم پیروز هستید اگر کار برای خدا باشد که شکست ندارد. والسلام.»
وقتی این پیام را برای فرماندهان خواندم به کلی اوضاعشان تغییر کرد و اصلاً ناراحتی خود را کنار گذاشتند و آماده شدند برای عملیات بعد، که عملیات «فاو» بود. عملیاتی که واقعاً تاکنون، در منطقه خاورمیانه بی نظیر بوده است. البته طرح ابعاد عملیات فاو از نظر فنی و آثار عظیم آن طولانی است. ولی مردم ما تقریباً، با عملیات «فاو» و دستاوردهای آن آشنا هستند. هم مرز شدن با کویت، محدود کردن ارتباط عراق با دریا، عبور از یک رودخانۀ عظیم و نتایجی از این قبیل. همۀ اینها آثار عملیات «فاو» بود که پس از پیام حضرت امام، فرماندهان به دنبال آن رفتند. شما ببینید نقش حاج احمد آقا را، که در شرایط سخت چگونه تشخیص داد ضرورت دارد حضرت امام به کسانی که در میدان جنگ هستند یک پیام بدهند. این کمک را با هیچ میزان مادی نمی توان مقایسه کرد. حتی اگر تعداد فراوانی تانک و نفربر به فرماندهان می دادیم باز هم نمی توانست آنقدر که این پیام، آنان را تقویت کرد به پای کار بیاورد. یا سایر کمکهای حاج احمد آقا. به عنوان نمونه، مسأله تشکیل نیروهای سه گانه سپاه را می توان نام برد. در سال 64 (شهریور ماه) وضع خاصی در سپاه پدیدار شده بود. این سؤال مطرح بود که، سپاه یک سری لشکرهایی درست کرده، اینها که قانونی نیستند. چرا باید چنین یگانهایی را سازمان بدهیم و به وجود بیاوریم و بعد چون قانونی نیستند از بین بروند و یا منهدم شوند. ظاهراً این اخبار به احمد آقا می رسید و یا با شمّ قویی که داشتند متوجه می شدند. یک روز ایشان با من
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 302
تماس گرفت و اظهار داشت: حضرت امام فرموده اند که شما نامه ای خدمتشان بنویسید و از محضرشان بخواهید تا با تشکیل نیروهای سه گانه در سپاه رسماً موافقت کنند. ایشان روحیه و جوّ عمومی سپاه را تشخیص داده بود که چنین خلائی در سپاه باعث شده که عقبۀ سپاه و این سازمان عظیم دچار مشکل شود و خیل عظیم برادران فداکاری که باید در یک سازمان رسمی کار کنند تحت عنوان لشکرهایی می جنگند که خیلی ها می گویند اینها قانونی نیستند.
در پی تماس حاج احمد آقا، من عریضه ای خدمت حضرت امام نوشتم و در آن از حضرت امام درخواست کردم که اجازه بدهند ما سه سپاه زمینی، هوایی و دریایی داشته باشیم. حضرت امام هم در حکمی که صادر فرمودند یک مرحله بالاتر را فرمان دادند و آن، تشکیل نیروهای سه گانه بود، نیرو به جای سپاه. و ما اصلاً فکر نمی کردیم، باور نمی کردیم که حضرت امام تا این حد به سپاه میدان بدهند. شما ببینید متن حکم امام را، واقعاً چقدر عنایت داشته اند:
«خطاب به فرمانده سپاه:
با توجه به اینکه در اصل 150 قانون اساسی، ادامۀ نقش سپاه در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن تصریح شده و نظر به اینکه انجام این نقش بدون آمادگی کامل سپاه، از جهت تجهیزات و آرایش جنگی و فنون دریایی، زمینی و هوایی امکان پذیر نیست، شما مأموریت دارید هر چه سریعتر سپاه پاسداران را مجهز به نیروهای زمینی، هوایی و دریایی قوی نمایید تا در موارد لزوم، با همکاری و هماهنگی با ارتش جمهوری اسلامی ایران از مرزهای زمینی، هوایی و دریایی کشور حفاظت نمایید.»
بعدها، احمد آقا به من گفت: قبل از صدور این حکم، حضرت امام مرا مأمور کردند که با شورای نگهبان در خصوص این حکم صحبت کنم و نظر آقایان را در خصوص تطبیق این حکم با قانون اساسی جویا شوم که با آقایان مذاکره کردم و نتیجه آن را که نظر مثبت شورای محترم نگهبان بود خدمت حضرت امام تقدیم کردم و پس از آن امام، این فرمان را صادر فرمودند.
ملاحظه بفرمایید تلاشهای صادقانه حاج احمد آقا را، که واقعاً خدمتهای او فراموش ناشدنی است و اینکه، ایشان سپاه و پاسداران را برادر خود می دانستند و یا پاسداران هم
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 303
می گویند: احمد آقا، برادر ما بود. این یک واقعیت است و مصادیقی که گفتم نمونه هایی است از اینکه چقدر دل ایشان برای بچه های سپاه و انقلاب می سوخته است. رزمندگان اسلام هم، کراراً در زمان جنگ از زحمات ایشان در پشتیبانی از جبهه ها تقدیر کرده اند که حتماً اسناد و مدارک آن در مرکز اسناد حضرت امام محفوظ است. بسیاری از مشکلات بود که وقتی حل نشده می ماند، ایشان وارد عمل شده و با انعکاس به محضر امام، مسأله را دنبال و به نتیجه می رساندند.
مسألۀ دیگری که در خصوص احمد آقا قابل توجه است درک عمیق سیاسی ایشان است. به عنوان مثال، ملاحظه کنید مسأله لانۀ جاسوسی را، وقتی لانه جاسوسی توسط جوانان مسلمان این کشور اشغال شد بارها حاج احمد آقا در صحنه ظاهر شد و به خوبی از این حرکت در راستای دیدگاههای حضرت امام برای تقویت نظام مقدس اسلامی بهره برد. اصولاً، چهره انقلابی احمد آقا در دفاع از ارزشهای انقلاب و مخالفت با لیبرالهایی که در کمین انقلاب نشسته بودند بعدها مشخص شد و مواضع صریح و روشن ایشان علیه امریکا و لیبرالیسم، گواه صادقی بر این مدعاست.
مطلبی را که در اینجا خوب است اشاره کنم این است که به عقیده من در انقلاب اسلامی، شخصیتهای بزرگی در حول و حوش حضرت امام تربیت شده و شکل گرفتند و بالا آمدند، اما خورشید وجود حضرت امام، این خورشیدها را تحت الشعاع قرار داده بود. شما ملاحظه بفرمایید پرتو خورشید نورافشان مقام معظم رهبری را، که حضرت امام در توصیف ایشان فرمودند: شما همچون خورشید درخشانی می درخشید. یا جناب آقای هاشمی را که اقدامات کلیدی و اساسی در خدمت به این انقلاب و کشور انجام داده اند و من معتقدم که حاج احمد آقا نیز از چهره های تابناک این انقلاب بودند که خدمات شایسته و به تعبیر مقام معظم رهبری، در بسیاری از موارد نقش منحصر به فردی داشتند.
□ پس از رحلت حضرت امام، آیا شما حاج احمد آقا را می دیدید؟
بله، در جلسات شورای عالی امنیت ملی که ایشان نماینده مقام معظم رهبری در شورا بودند و همین طور در مراسم سالانه مجمع فرماندهان سپاه و در مرقد
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 304
حضرت امام هم که برای زیارت حضرت امام می رفتیم، حاج احمد آقا برای فرماندهان صحبت می کردند و چه صحبتهای صمیمانه ای. یادم هست در همین شهریور گذشته که مجمع فرماندهان برای سالگرد صدور فرمان حضرت امام در تشکیل نیروهای سه گانه سپاه در حرم مطهر حضرت امام برگزار شده بود، ایشان برای فرماندهان صحبت کردند و ارتباط سپاه با امام و علاقه متقابل پاسداران و امام را تشریح کردند. هم ایشان و هم فرماندهان گریه کردند و تأکید کردند که امروز بحمدالله سپاه، در پرتو والای رهبری و ولایت ولی امر حضرت آیت الله خامنه ای، همچنان پویا و قدرتمند است و مضامینی از همین قبیل که حالا دقیق، جملات ایشان در خاطرم نیست ولی محفل معنوی خوبی بود.
علاوه بر این حاج احمد آقا در ماه مبارک رمضان هر سال، یک افطار به منزل ما تشریف می آوردند. تقریباً دو ماه قبل حدود نیمه ماه مبارک رمضان، افطار در همین جا که شما نشسته اید در خدمتشان بودیم. در ضمن افطار، نگاهشان به این عکس حضرت امام (که در کنار کتابخانه منزل ماست) افتاد. مدتی به این عکس خیره شده بودند و به چهره مبارک حضرت امام می نگریستند.
در خاتمه، بار دیگر این مصیبت را به محضر مبارک امام زمان، مقام معظم رهبری، بیت شریف حضرت امام بویژه والدۀ مکرمۀ ایشان، خانواده محترم ایشان علی الخصوص فرزند ارشد ایشان تسلیت عرض می کنم و از شما هم که در معرفی چهرۀ برادر ارجمندمان، حاج احمد آقا تلاش کرده اید تقدیر می کنم. چون واقعاً، خیلی ها درست احمد آقا را نمی شناختند و ارتباط و نقش کامل ایشان را افراد خاصی می دانند، مقام معظم رهبری می دانند. جناب آقای هاشمی می دانند، یا مثلاً در ارتباط با مسائل جنگ شاید نقش ایشان را 5-6 نفر از فرماندهان اصلی ما و یک تعداد خاصی، از ارتباطات ایشان در حمایت از جبهه و رزمندگان اسلام مطلع باشند.
به هر حال، من از درگاه حضرت احدیت علّو درجات حضرت امام و یادگار گرانقدرش آقای حاج احمد آقا را مسئلت می نمایم.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 305