مصاحبه با آقای محسن رفیقدوست
□ آشنایی شما با حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد آقا از چه زمانی و چگونه آغاز شد؟
در سال 1341- آغاز نهضت- روزی از منزل امام با عده ای از دوستان بیرون آمده بودیم. جوان 15-16سالۀ لاغر اندامی را دیدیم که با سرعت توی کوچه می دوید. یکی از دوستان ایشان را معرفی کرد و گفت: «او پسر دوم، حضرت آیت الله خمینی است» یک علقه و محبتی نسبت به آن مرحوم پیدا کردم که تا زمان رحلتشان، ادامه داشت و از همان نخستین روزی که ایشان را دیدم یاد می کردند.
□ دربارۀ ویژگی اخلاقی ایشان اگر مطلبی دارید بفرمایید.
بهترین و بالاترین ویژگی حاج احمد آقا، محوبودن در امام بود. او دوست داشت آن جور که امام حرکت می کند، حرکت و زندگی کند و تصمیم بگیرد و دوستانش را انتخاب کند و با افرادی قطع دوستی بکند. و شاید این بهترین تعریفی است که می شود از حاج احمد آقا کرد.
یادمان است که در سالهای 63 و 64 به دستور حضرت امام، هر ماه جلساتی داشتیم و عده ای از دوستان هیئتهای مؤتلفه در حضور حاج احمد آقا تشکیل جلسه می دادیم. امام
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 308
امام فرموده بودند شما هرچه را به احمد بگویید، او بدون کم و زیاد به من می گوید. واقعاً هم همین طور بود و هر بحث و موضعگیری که می شد، ایشان را به عنوان فرزند صادق حضرت امام می شناختیم و می دانستیم در مسیری حرکت می کند که امام می خواهد.
□ دربارۀ حساسیتهای ایشان نسبت به حضرت امام چه می دانید؟
ایشان در همۀ مسائلی که مربوط به امام بود حساسیت داشت؛ در مورد سلامت امام، دربارۀ ساعتهای کار و ملاقاتهای ایشان و برخوردهایی که داشتند. ماها که نزدیک بودیم، می دانستیم که حضرت امام در خیلی از مسائل با حاج احمد آقا مشورت می کردند. برخی می گفتند، ممکن است حاج احمد آقا دیدگاههای خودش را- که با دیدگاههای حضرت امام تفاوت دارد- مطرح کند، امّا ما که از نزدیک شاهد بودیم و جلسات متعدد داشتیم مطمئن بودیم که ایشان سعی می کند خواست امام را تشخیص بدهد و همان را به عنوان یک نظر مطرح کند.
ایشان از آنجا که فرزند امام بود، اصرار داشت که خودش را از جناح بندیها و گروه بندیها جدا بکند و آنچه را که امام می خواهد عمل کند و درباره اش موضعگیری کند.
□ درباره فعالیتهای مبارزاتی مرحوم حاج احمد آقا چه می دانید؟
زمانی که امام از ایران تبعید شدند، حاج احمد آقا مدتی در ایران بود. بعد از اینکه امام به نجف هجرت کردند. گاهی حاج احمد آقا به نجف می رفت و یکی از کانالهای مطمئن اخبار حضرت امام برای طرفداران و مقلدان و پیروان ایشان به شمار می آمد. به این معنا که هر موقع می خواستیم مطلبی را به طور دقیق خدمت امام عرض کنیم- البته دوستان دیگری هم بودند، ولی- مطمئن ترین فرد، مرحوم حاج احمد آقا بود.
به خاطر دارم در یکی از سالها- البته سال دقیق را به یاد ندارم- نامه ای توسط حاج احمد آقا خدمت امام فرستادم راجع به تغییراتی در حوزۀ علمیۀ قم. دفعۀ بعد که حاج احمد آقا گفت: این بار امام، جواب کتبی ندادند و معتقدند که حوزه علمیۀ قم تا آخر،
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 309
به همین طریق سنتی باید اداره بشود و هزینۀ آن از محل وجوهاتی که مردم می دهند تأمین گردد. ما می خواستیم مثلاً یک مرکزی ایجاد کنیم که درآمد داشته باشد و راحت تر بشود حوزه را از لحاظ مالی اداره کرد.
خلاصه اینکه حاج احمد آقا با زیرکی خاصی که داشت رابط بسیار موفقی بود و نقش ایشان در دوران مبارزات- یعنی از زمان تبعید امام از ایران تا زمان بازگشت به میهن- خیلی اهمیت داشت. همۀ ما نقش حاج احمد آقا را درباره رفتن امام به مرز کویت و بعد از آن رفتن به پاریس و از پاریس تا تهران می دانیم و لازم به تکرار نیست.
خوب، راجع به روز دوازدهم بهمن ماه 57-روز ورود حضرت امام به ایران- آن روز یکی از عجیب ترین روزهای تاریخ بشریت است. آن استقبال را نه کسی به یاد دارد و فکر می کنم چنین چیزی ممکن نیست دیگر اتفاق بیفتد.
آن روز قرار بود، احمد آقا، بغل دست من در جلو بنشیند، امّا امام خودشان جلو را انتخاب کردند و احمد آقا عقب ماشین نشست. من در آنجا حساسیت ایشان را برای حفظ جان امام دیدم و اینطور برای شما تشریح کنم که: آنقدر فشار روی من و حاج احمد آقا بود که وقتی ماشین روی دست مردم قرار گرفت، فکر می کردیم که الآن ماشین چپ می شود. به طوری که حاج احمد آقا قبل از رسیدن به بهشت زهرا، بیهوش شد و از حال رفت. من مقاومتم بیشتر بود، بعد از اینکه امام وارد هلیکوپتر شدند، من بیهوش شدم و یک زمانی به هوش آمدم که امام داشتند سخنرانی می کردند لذا حاج احمد آقا از همان روز اول، نقش حساسی داشتند، هدایت جریانها، در جریان پیروزی انقلاب، انتخاب دولت موقت و بعد تغییر دولت و ثبات حکومت و مطالب دیگر، در همۀ اینها ایشان نقش عمده داشتند.
□ نقش ایشان را در جلسات رسمی و مهم که در مورد تصمیم گیری برای مملکت بود چگونه ارزیابی می کنید؟
من در بیشتر جلساتی که مربوط به مسائل نظامی و سپاه بود و حاج احمد آقا هم حضور داشت شرکت داشتم. در چند جلسۀ شورای عالی دفاع هم که من یکی از اعضای
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 310
آن بودم، ایشان حضور داشت و نظرات حضرت امام را دربارۀ مسائل مختلف به شورا ابلاغ می کرد و اگر خودشان هم نظر و تفسیر و تعبیری داشت ابراز می کرد. البته مثلاً روز بعد، موردی پیش می آمد که می گفت، درست است که من با فلان تصمیم موافق نبودم، امّا چون برای خودم شأنی قائل نیستم فقط نظر حضرت امام را عنوان می کنم. البته ما با ایشان مشورت می کردیم که امانت را خیلی خوب رعایت می کرد. من یکی دوبار شخصاً در مورد مسائل سپاه مشورت کردم. من مثلاً فکر می کردم نظری که می خواهد بدهد بر روی یک مسئله ای، می دیدم با آنچه من فکر می کردم کاملاً متغیر است. به ایشان می گفتم، من فکر می کردم که شما اینطور بگویید، ایشان می گفت: «المستشار المؤتعذ». من باید دربارۀ این مسئله امین باشم و آنچه را که می دانم بگویم.
گاهی هم پیش می آمد که باید دربارۀ مسئله ای نظر حضرت امام را می پرسیدیم. حاج احمد آقا واقعاً حلاّل مشکلات بود. به این معنا که درباره مسئله به ایشان توضیح می دادم و ایشان خدمت حضرت امام می رفتند و موافقت معظم له را می آوردند. یکی دوبار هم که خدمت حضرت امام رسیدیم، پشتیبانی حاج احمد آقا به گونه ای بود که می توانستیم مشکلات را حل کنیم و امکانات و تسهیلاتی را که می خواستیم بگیریم.
□ برخورد حاج احمد با نظامیها، پاسدارها و بسیجیها در زمان وزارت شما در سپاه پاسداران چگونه بود؟
من در اینجا مجبورم به یک مورد اشاره کنم. زمانی که بسیجیها و پاسدارهای سراسر کشور با پای پیاده از سراسر کشور به تهران آمده بودند تا به حضور حضرت امام رضوان الله تعالی علیه برسند و بعد عازم جبهه های حق علیه باطل شوند. در آن موقع، وضع مزاجی حضرت امام، طوری بود که به توصیه پزشکان، چند دقیقه ای می نشستند و صحبت هم نمی کردند. مثلاً اگر خانوادۀ شهدا- که مورد علاقه بیش از حد امام بودند- می آمدند، آقای کروبی چند کلمه صحبت می کرد و مراتب تشکر حضرت امام را به آنها ابلاغ می کرد. در آن روز هم قرار بود من چند کلمه صحبت کنم و امام از لحاظ وضع جسمی طوری بودند که باید مدت بسیار کمی حضور می داشتند. یادم هست در آن موقع
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 311
سردار سرتیپ افشار هم بود. حضرت امام وقتی متوجه شدند که بسیجیهای سراسر کشور با پای پیاده آمده اند، یعنی اینکه حاج احمد آقا این موضوع را به عرض ایشان رسانده بود. بعد هم حاج احمد آقا، رفت و امام را راضی کرد که رزمندگان را برای مدت بیشتری بپذیرند. منظورم این است که حاج احمد آقا علاقۀ شدیدی به پاسدارها و بسیجیها داشت و عین نظر امام را که حاکی از محبت و تشکر امام از آنها بود ابلاغ می کرد. آن جمله و نظر این بود که: «امام 20 میلیون پسر دارد و این ارتش 20 میلیونی است که قصد تشکیل چنین ارتشی را دارند.»
یکسال جهت اجازه تشرف به حج با حاج احمد آقا خدمت حضرت امام رسیدیم و من عرض کردم، در زمان طاغوت یک بار به حج رفته ام که به دلم نچسبیده است و آمده ام که اگر اجازه بفرمایید امسال با پرواز آخر بروم و با پرواز اول برگردم. امام فرمودند: «نخیر، جایز نیست تا وقتی که جنگ هست، شما جنگ را ترک کنید و به مکه بروید.» حتی سؤال کردند: «با مسئوولیتی که در امر پشتیبانی از جنگ داری آیا حدس می زنی که به علت نبودن تو، یک شهید اضافه تر می شود؟» عرض کردم، احتمال دارد. لذا فرمودند، اصلاً جایز نیست و شبهۀ شرعی دارد. بعد هم فرمودند، این کاری که تو انجام می دهی [پشتیبانی از جبهه های جنگ] بمراتب از حج مستحب واجب تر است. وقتی که از خدمت امام مرخص شدیم. حاج احمد آقا گفتند: «دیدید که آقا موافقت نکردند. من می دانستم.»
□ نقش حاج احمد آقا بعد از رحلت حضرت امام چگونه بود و آن را چطور ارزیابی می کنید؟
تا زمانی که حضرت امام در قید حیات بودند، حاج احمد آقا، تقریباً نقش واسطۀ فیض را داشت و سعی می کرد، آن جور که امام می خواهند جامعه را به آرامش دعوت کنند، ولی این مسئله را من از ته دل می گویم، نقش بارز حاج احمد آقا و پسر امام بودن ایشان از زمان رحلت امام مشخص شد. ایشان بهترین یاور و بهترین پشتیبان برای نظام و انقلاب و رهبری بود و بهترین سلوک را با انقلاب و رهبری و مسؤولان مملکت داشت و دقیقاً به وصیتنامۀ حضرت امام عمل می کرد. من بعد از رحلت حضرت امام، خیلی با ایشان
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 312
محشور بودم و خدمتشان می رسیدم. حتی دو سه بار با هم و بدون اینکه کس دیگری پیش ما باشد توی دفتر ایشان نشستیم و با همدیگر گریه کردیم.
به نظر من یکی از بهترین دلایل عاقبت به خیر شدن و رستگار شدن حاج احمد آقا، سلوک ایشان بعد از رحلت امام بود. ایشان تمام مسائل را راحت حل می کرد و هر کجا که مسئله ای می خواست پیش بیاید مرد و مردانه به میدان می آمد و آن را حل می کرد. او بهترین یاور مقام معظم رهبری بود. خداوند ایشان را با پدر بزرگوارش و هر دوی آنها را با پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام محشور گرداند.
□ ارتباط حاج احمد آقا با مسؤولان مملکتی پیرامون مسائل مختلفی که پیش می آمد چگونه بود؟
من آنقدر که دربارۀ خودم و مسئوولیتهایی که داشتم می گویم که ایشان حلاّل مشکلات بود. بسیاری مواقع اگر مشکلی بود، حتی لازم نمی شد که خدمت امام برسیم و خود ایشان حل می کرد. زمانی هم لازم بود که خدمت امام برسیم و اصرار می کردیم که برویم و دست امام را ببوسیم و عرض ادب بکنیم. در آن زمان هم، ایشان از خودشان مایه می گذاشت و مشکل را حل می کرد. مثلاً یادم هست، بعد از انجام عملیات خیبر و بمباران شیمیایی که عراق انجام داد، احساس کردیم که سپاه پاسداران به یک بیمارستان برای مجروحان شیمیایی احتیاج مبرم دارد. ما این موضوع را با حاج احمد آقا در میان گذاشتیم. ایشان خدمت امام رسید. مرا هم به حضور معظم له برد. و در نتیجه همین بیمارستان بقیةالله را که بیمارستانی است با امکانات نسبتاً خوب با همت حاج احمد آقا و دستور حضرت امام در اختیار سپاه قرار گرفت.
یک روز هم من خدمت امام رسیدم و عرض کردم که می خواهم خدمتی به بچه های سپاه بکنم و برایشان خانه بسازم. حاج احمد آقا- پیش از اینکه خدمت امام برسیم-گفت، اول جایی را پیدا کن که بعد بتوانیم اجازه اش را از حضرت امام بگیریم، و من این شهرک شهید محلاتی را که الآن چند نفر از سپاهیان در آن سکونت دارند و محل خوبی هم هست در نظر گرفتم. حضرت امام، سؤالاتی کردند که مثلاً اینجا مال کیست و چگونه
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 313
مصادره شده و... و خلاصه اینکه برای این کار مجبور شدم چهار-پنج بار به جماران بروم و دوبار هم خدمت حضرت امام برسم و سرانجام این موضوع با همت حاج احمد آقا حل شد.
امّا ویژگی دیگر حاج احمد آقا، سادگی و خاکی بودن ایشان بود. ضمن اینکه از لحاظ مقام علمی هم در حدّ بالایی بود. درست است که من سواد حوزوی ندارم، امّا از قول اساتید ایشان عرض می کنم. روزی که ایشان به عنوان عضو خبرگان انتخاب شد، حضرت آیت الله گیلانی گفتند که «حاج احمدآقا، ملاست، و با آن هوش و قریحه ای که از پدرش به ارث برده، خیلی بزرگتر از خودش را عقب گذاشته است.»
در مورد خاکی بودن و فروتنی حاج احمد آقا هم-چه پیش و چه پس از پیروزی انقلاب - هیچ کس نمی تواند بگوید که با ایشان مراوده و برخوردی داشته و از ایشان نخوتی و تکبّری دیده باشد. او پسر امامی بود که من معتقدم و بسیاری از ملت ایران و جهان آن را باور دارند که در تاریخ بشریت، بعد از انبیای اولوالعزم و ائمه اطهار، مثال و بدیلی ندارد. ما عقیده مان این است. دلیلش هم تشییع جنازۀ باشکوهی بود که از ایشان شد. مردم همانند اینکه پارۀ تن خود را تشییع می کنند. خود من شاهد بودم، آن موقعی که می خواستیم جنازه را از آمبولانس به داخل مرقد مطهر حضرت امام ببریم، این جمعیت انبوه می خواست به گونه ای خودش را به جنازه برساند و ابراز علاقه کند و تمام اینها، دلیل اخلاق خوب و خاکی بودن ایشان بود.
□ شما نقش جهانی مرحوم حاج احمد آقا را چگونه می دانید؟
آقای حاج احمد آقا شخصیت شناخته شده ای در جهان بود. گاهی با برخی از سران کشورها که صحبت می کردم، در زمان حیات حضرت امام، این بحث پیش می آمد که بعد از امام آیا حاج احمد آقا چه داعیه ای دارند؟ ما می گفتیم: در جمهوری اسلامی، حکومت موروثی نیست، بلکه مجلس خبرگان، رهبر را انتخاب می کند. مثلاً در ملاقاتی که با آقای «کیم ایل سونگ» رهبر کره شمالی داشتم راجع به ایشان خیلی صحبت شد. یک بار نیز آقای حافظ اسد، رئیس جمهوری سوریه که دربارۀ نقش حاج احمد آقا صحبت می کرد
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 314
گفت: «حاج احمد آقا تشکیلات امام را خوب اداره می کند.» خلاصه اینکه همه ایشان را به عنوان یک شخصیت سیاسی مؤثر می شناختند و از او اسم می بردند.
□ در مورد تنظیم و نشر آثار حضرت امام-سلام الله علیه- نقش مرحوم حاج احمد آقا را چگونه می بینید؟
تا آنجا که خدای بزرگ به ایشان این فرصت را داد که همین مرقد خوب و آبرومند را که امروز مرکز تجمع حزب الله و عاشقان امام و انقلاب است ایجاد کند و برای انقلاب اسلامی به عنوان یک مرکز عبادی مطرح شد. دربارۀ آثار حضرت امام هم با نهایت صداقت و امانت، این کار از سوی حاج احمد آقا صورت گرفت و از این پس هم امیدواریم فرزند رشید ایشان، حجت الاسلام حاج آقا حسن-که انسان بسیاری از خصوصیات شخص امام را در ایشان می بیند- بتواند کارهای پدر بزرگوارشان حاج احمد آقا را در حفظ و نشر آثار امام ادامه دهد و پا جای پای پدرشان بگذارد و این کار را به سامان برساند. بدیهی است آنچه از امام باقی مانده است میراث گرانبهایی است که ارزش فراوانی دارد که ان شاءالله مورد استفاده مسلمین و محرومین جهان در حال و آینده قرار گیرد.
□ در پایان، اگر مطلب ناگفته ای به نظرتان می رسد دربارۀ خصوصیات اخلاقی مرحوم حاج احمد آقا بفرمایید.
من شخصاً از خود حضرت امام شنیدم که فرمودند: «احمد به من دروغ نمی گوید، و اگر چیزی را از قول من می گوید، یک «واو» کم و زیاد نمی کند.» با این خصوصیات در جامعه شاهد بودیم که خیلی وقتها مطالبی می گفتند که اولاً حاج احمد آقا بعد از رحلت امام ثابت کرد که برای پدر بزرگوارشان امین صادق و متعهدی بود. من معتقدم، آن افرادی که خودآگاه یا ناخودآگاه به این شخصیت بزرگ ظلم کرده اند، باید بروند و حلالیت بطلبند. در پایان به این نکته هم اشاره کنم که من با مرحوم حاج آقا مصطفی فرزند بزرگ و
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 315
بزرگوار حضرت امام نیز آشنا بودم و افتخار مصاحبت با ایشان را در جلسات متعدد داشتم و همان گونه که قبلاً عرض کردم از خدا می خواهیم که حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و فرزندان عزیزش را بر علو درجاتش بیفزاید و آنان را بر سر سفرۀ پیامبر گرامی اسلام و ام الائمه حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها و اولاد گرامی آن حضرت قرار بدهد. ان شاءالله.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 316