آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی

مصاحبه با آیت الله طاهری خرم آبادی

‏ ‏

بسم الله الرحمن الرحیم

‏بعد از تبعید امام به نجف، آقای حاج سید احمد آقا ضمن اینکه درس می خواند،‏‎ ‎‏یعنی واقعاً یک طلبه درسخوان بود و من مکرر می دیدم ایشان مثل یک طلبه عادی در‏‎ ‎‏مدرسه فیضیه نشسته است روی زمین و با هم بحثش دارد مباحثه می کند مثل یک طلبه‏‎ ‎‏عادی که این برای ما از یک طرف شگفت انگیز بود و از طرفی چون فرزند امام بود، و‏‎ ‎‏می دانستیم توقع از او هم همین است. اینجور نبود که ایشان برای خودش عنوان آقازادگی‏‎ ‎‏بگیرد و حریم برای خودش قائل بشود و در بحث و مباحثه جدا از دیگران باشد و با‏‎ ‎‏دیگران تفاوت داشته باشد. می آمد بین طلبه ها و در درسها شرکت می کرد و با‏‎ ‎‏هم بحثهایش مباحثه می کرد و واقعاً همان موقع احساس می شد که دارد جدی درس‏‎ ‎‏می خواند. ضمن اینکه ایشان یک طلبۀ محصل جدی بود و مانند طلبه های جدی دیگر‏‎ ‎‏درس می خواند و برای همه دوستان و علاقمندان به امام آن روز یک نقطۀ امید بود. همه‏‎ ‎‏شاهد بودیم از اینکه فرزند امام با اینکه زیر سایه پدر نیست و دور از پدر هست ولی‏‎ ‎‏مشغول به درس و بحث مثل سایر طلبه هاست در عین حال یک زندگی ساده داشت، در‏‎ ‎‏همان زمانها بنده مکرر منزل ایشان می رفتم. البته گاهی تنها و گاهی با دوستان. در همین‏‎ ‎‏جاهایی که (منظور محله صفاییه و ممتاز) زمینش هم موقوفه است و منزلش هم یک خانه‏‎ ‎‏بسیار ساده ای است که یک طلبه معمولی در چنین خانه ای زندگی می کرد، ایشان در این‏‎ ‎‏منزل بود، ما منزل ایشان می رفتیم و ایشان منزل ما می آمد تنها یا با دوستان و ارتباط ما خیلی‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 371
‏زیاد بود. قبل از نهضت و قبل از اینکه امام اصلاً در صحنه مرجعیت قرار بگیرد یعنی زمان‏‎ ‎‏آقای بروجردی ما جزو علاقمندان و شیفتگان امام بودیم. طبع قضیه هم اقتضا می کرد که‏‎ ‎‏ایشان با دوستان و علاقمندان حضرت امام یک ارتباط بیشتری داشته باشند نسبت به‏‎ ‎‏سایرین. منظور اینکه برای ما خیلی خوشحال کننده بود می دیدیم که ایشان هم زندگیشان‏‎ ‎‏ساده است هم درس می خواند و از طرفی مسائل انقلاب در آن زمان احتیاج داشت به‏‎ ‎‏یک سلسله تصمیم گیریهای پشت پرده و مخفی و تشکیلاتی و ارتباط با کسانی که جزو‏‎ ‎‏ارکان انقلاب بودند و یک حلقه اتصالی لازم بود که بین کسانی که در ایران بودند و در‏‎ ‎‏مسائل جاری انقلاب حضور و نقش داشتند، چه روحانیونی که در قم و تهران نقش کافی‏‎ ‎‏و مؤثر را داشتند از قبیل مرحوم دکتر بهشتی و مرحوم آقای مطهری و کسانی که الآن در‏‎ ‎‏رأس امور هستند از قبیل آقای هاشمی، رهبر معظم انقلاب و نظایر این افراد و بعضی از‏‎ ‎‏بزرگان حوزه و کسانی که جزو مراجع و مدرسین فعلی هستند، کسانی که همه آنها را به‏‎ ‎‏عنوان افراد مخلص شناخته و می شناسند، باید کسی بود که بین اینها و امام حلقه اتصال‏‎ ‎‏بود. گاهی تذکراتی از امام داده می شد، گاهی مشورتهایی با امام می شد و ایشان در این‏‎ ‎‏زمینه نقش بسیار مؤثری داشت و شاید به همین دلیل هم بود که ساواک خیلی فشار‏‎ ‎‏می آورد که بیت امام را از هم بپاشد و آنجا کسی نباشد، کسی به عنوان وکیل از طرف امام‏‎ ‎‏نباشد لذا گاهی می ریختند. یک بار ریختند و تمام آنچه که در بیت بود از کتاب و مدارک و‏‎ ‎‏کاغذها و اعلامیه ها را بردند و آن روز آقای حاج سید احمد آقا که در بیت بودند ظاهراً‏‎ ‎‏یک برخورد خیلی تند و شدیدی با ساواک داشتند و در عین حال ایشان را بردند به‏‎ ‎‏ساواک منتها بعد رها کردند. البته ایشان به آن شکل در بیت حضور پیدا نمی کرد که‏‎ ‎‏حساسیت ایجاد کند مثلاً در روزهای عمومی در مجالس بنشیند و یا اینکه محل اخذ و‏‎ ‎‏اعطای وجوه شرعیه باشند نه، اینها مسائلی بود که بیشتر آقای پسندیده عهده دارش بود و‏‎ ‎‏یا در مواقعی که آقای پسندیده را نمی گذاشتند در قم باشند افراد دیگری که از طرف امام‏‎ ‎‏وکالت داشتند عهده دار این مسائل می شدند. ایشان در مسائل انقلاب و حساس و در غیر‏‎ ‎‏بیت امام ارتباط داشتند در تصمیم گیریها نقش داشتند و مسائل را هم به امام منتقل‏‎ ‎‏می کردند ولی در عین حال ساواک روی شخص ایشان حساسیتهایی فراوان داشت. ‏

‏البته آن تشکیلات و سازماندهی که در ذهنتان هست شاید آنجور نبود ولی بالاخره به‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 372
‏وسیله مسافرینی که آمد و رفت می کردند بدون اینکه طرف امضا کند حتی گاهی امام نامه‏‎ ‎‏می داد و برای اینکه آن کسی که پیک هست و مسافر هست و واسطه هست خود امام هم‏‎ ‎‏امضا نمی کرد اما خط امام بود. من هم خودم از امام نامه داشتم بدون امضا ولی می دانستم‏‎ ‎‏نامه امام است. جواب سؤالی بود که کردم و مکرر بود اینطور برای اینکه آن طرفی که‏‎ ‎‏می رود سر مرز گیر نیفتد. خودم یک بار از نجف می آمدم و امام یک نامه ای نوشتند به‏‎ ‎‏حاج احمد آقا و به من دادند که به ایشان برسانم ظاهراً نامه را امضا نفرمودند به خاطر‏‎ ‎‏مسائل حفاظتی که البته نزدیک بود گیر بیفتم ولی خدا خواست گیر نیفتم و در عین حال‏‎ ‎‏مسائل مربوط به وسیله مسافرین رد و بدل می شد. من از نجف می آمدم و خدمت امام‏‎ ‎‏رسیدم و گفتم که شما راجع به ایران مطلبی یا کاری دارید، ایشان نامه ای نوشتند من نامه‏‎ ‎‏را آوردم ولی در پاکت باز بود و بی امضا و از مضمون هم یادم نیست. ‏

‏ ‏

□ در سالهای 50-49 که گروههای مسلح در کشور شکل گرفت و بعضیها قائل به مبارزه مسلحانه شدند. عده ای این را مطرح کردند که ایشان یک تمایل و تأییدی نسبت به اینها داشتند و حداقل تکذیبی از ایشان در آن ایام نمی بینیم آیا چیزی به ذهنتان می رسد؟

‏ ‏

‏البته این مطلب را عرض کنم اکثر کسانی که در متن نهضت بودند در ایران چه در قم و‏‎ ‎‏چه در تهران، جریانات قیام مسلحانه را تأیید می کردند مگر خود امام که ایشان تأیید‏‎ ‎‏نکردند. ولی اکثراً تأیید می کردند منتها امام هم برای خاطر مصالحی در آن زمان تکذیب‏‎ ‎‏نکردند اما هر چه به امام فشار آوردند که شما تأیید کنید، نمی کردند. حتی من یادم می آید‏‎ ‎‏وقتی که گروهی از همین افرادی که در این مسیرها بودند و بنا بود اعدام شوند و ما رفتیم‏‎ ‎‏پیش مراجع قم و از اینها هم حتی ما تأیید گرفتیم برای اینکه شاید مقداری از اعدام اینها‏‎ ‎‏جلوگیری شود برای اینکه ماهیت و حقیقت بعضی از اینها روشن نبود برای ما حداقل،‏‎ ‎‏ولی امام (رض) با آن تیزبینی که داشتند در برخوردی که با نوشته های اینها داشتند و با‏‎ ‎‏بعضی از اینها، خودشان فرمودند از همان اول اینها را قبول نداشته و آخرین باری که من‏‎ ‎‏در نجف خدمت امام رسیدم در سال 57 بود که آن هم داستانی دارد. چند روز قبل از‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 373
‏رفتن ایشان به فرانسه که ماهیت پاره ای از این گروهها هم مقداری معلوم شده بود پیامی از‏‎ ‎‏بعضی از دوستان مثل مرحوم دکتر بهشتی و عده ای دیگر در رابطه با قیام مسلحانه برای‏‎ ‎‏امام بردم. در رابطه با قیام مسلحانه، البته قیام مسلحانه به وسیله گروه خاص دیگری-نه‏‎ ‎‏منافقین که آن وقت به آنها می گفتند مجاهدین-مبنی بر اینکه ما بتوانیم خودمان گروه‏‎ ‎‏مسلحانه تشکیل بدهیم. امام آن وقت هم موافق نبودند. حتی همان وقت جریان آمدن‏‎ ‎‏یکی از منافقین و حرفها را و آن جوابی که دادند، امام همانجا برای من نقل فرمودند که‏‎ ‎‏اینها اینجوری بودند و اینها را رد کردند و خائف بودند که اگر گروه دیگری تشکیل بشود‏‎ ‎‏همان جور بشود و ایشان بیشتر نظرش این بود که قیام، یک قیام همگانی و مردمی و معتبر‏‎ ‎‏باشد. می فرمودند، ما از همین راه فقه و فقاهت و ارتباط با عموم مردم پیش رفتیم. نه با‏‎ ‎‏تشکیل حزب موافق بود و نه با قیام مسلحانه و در هر دو مورد ایشان نظر مخالف داشتند‏‎ ‎‏ولی آنهایی که در ایران بودند تأیید می کردند اینها را. من در خصوص حاج سید احمد آقا‏‎ ‎‏اطلاع ندارم ولی این را اجمالاً می دانم که همه تأیید می کردیم و این مطلب هم یک مطلبی‏‎ ‎‏است که در زندگی مرحوم حاج سید احمد آقا از ویژگی هایشان بود که تا آخر تبعیت از‏‎ ‎‏امام کرد یعنی اگر در یک جایی امام یک مطلبی را قبول نداشت و رد می کرد عملاً تابع‏‎ ‎‏امام بود و این یک ویژگی بود در ایشان که واقعاً در مسائل، تبعیت تام از امام داشت. ‏

‏ ‏

□ دربارۀ نقش حاج سید احمد آقا خصوصاً بعد از شهادت اخویشان آیت الله سید مصطفی خمینی به عنوان کسی که اداره کننده بیت امام در نجف و مشاور دائم الحضور حضرت امام بودند توضیح بفرمایید. 

‏ ‏

‏البته ایشان در سال 56 قبل از ارتحال حاج آقا مصطفی تشریف می برند نجف برای‏‎ ‎‏دیدار با امام و نه برای ماندن در آنجا ولی مواجه می شوند با ارتحال حاج آقا مصطفی و‏‎ ‎‏دیگر ناچار می شوند در نجف بمانند و من البته در نجف نبودم آن زمان یعنی من فقط در‏‎ ‎‏اوایل تابستان 57، قبل از اینکه به فرانسه بروم یک سفری رفتم برای اینکه پیام دوستان‏‎ ‎‏تهران را به امام برسانم و دستوراتی را بگیرم و برگردم. من یادم هست که مکرر ما از ایران‏‎ ‎‏با ایشان تلفنی تماس می گرفتیم در یک زمانی ظاهراً نیمه شعبان بود من مشهد بودم.‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 374
‏حضرت آیت الله مهدوی کنی هم مشهد بودند. قبل از نیمه شعبان، امام فرموده بودند که‏‎ ‎‏ما امسال عید نداریم یعنی چراغانی نکنید. آنجا ما به دنبال این مطلب رفتیم پیش علمای‏‎ ‎‏مشهد که این مسأله را تأیید کنند چون مشکل بود و دولت فشار می آورد و دستهایی در کار‏‎ ‎‏بود که حتماً چراغانی بشود در هر حال ما در تکاپو بودیم که این فرمان امام به طور‏‎ ‎‏گسترده و کامل عمل شود من یادم هست از مشهد مکرر با حاج احمد آقا تماس می گرفتم‏‎ ‎‏و مسائل مشهد را، ملاقاتهایی که داشتیم و صحبتهایی که شده بود به ایشان منتقل‏‎ ‎‏می کردم و ایشان هم گاهی به منزلی که ما در آن بودیم تلفن می کرد و بعد هم در قم و تهران‏‎ ‎‏با تلفن علناً تماس می گرفتند و مسائل با تلفن رد و بدل می شد آن روزهایی که من به نجف‏‎ ‎‏وارد شدم مصادف بود با روزی که مجله لوموند آمده بود با امام مصاحبه بکند. وارد منزل‏‎ ‎‏که شدم دیدم که خبرنگاران آنجا هستند. اینها که رفتند بیرون، دولت عراق اینها را گرفته‏‎ ‎‏بود و زندانی کرده بود و اطراف منزل امام تقریباً محاصره شد یعنی تحت نظر قرار گرفت.‏‎ ‎‏البته ظهر ما در بیرونی منزل امام ناهار خوردیم و بعد از ظهر ایشان ما را برد در منزل‏‎ ‎‏خودشان من خواستم که در مدرسه باشم و ساکم را گذاشته بودم در مدرسه، گفت که نه‏‎ ‎‏ساک را بردارید بیاورید، آوردم، ایشان برای اینکه این ساک را نگردند، برای اینکه اگر‏‎ ‎‏می گشتند بعضی نامه ها در آن بود و من مسلماً به دردسر می افتادم. ایشان ساک را‏‎ ‎‏خودشان گرفتند. با هم رفتیم به طرف منزل و من آن مدتی که در نجف بودم در منزل حاج‏‎ ‎‏سید احمد آقا بودم و می دیدم که ایشان مرتب با تلفن با فرانسه، آمریکا، لندن، ایران و‏‎ ‎‏دوستان انقلابی و دانشجویانی که آن موقع در مسائل انقلاب حضور داشتند در تماس‏‎ ‎‏بود. ‏

‏یک روز ایشان آمدند من دیدم روی پاکت نامه ای که نامه اش را درآوردند و پشتش هم‏‎ ‎‏نوشته شده بود، امام روی همان پاکت تلگرافی کرده بود به سران کشورهای عربی که‏‎ ‎‏ظاهراً در سوریه جمع شده بودند (حالا یادم نیست به همه سران بود یا اختصاصی) راجع‏‎ ‎‏به آقا موسی صدر، چون آقا موسی صدر تازه مفقود شده بود با لحن خیلی محکم و تندی‏‎ ‎‏تلگراف کرده بود، پشت همان پاکت. حاج سید احمد آقا آورده بود و گفت امام این را‏‎ ‎‏نوشته اند دیگر نه پیش نویس و نه پاکنویس، با چند کلمه، گفت امام گفتند ما این را تلگراف‏‎ ‎‏بکنیم. من می دیدم شب و روز در حال تماس هستند با چندین مملکت و مسائل را البته‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 375
‏تحت نظر امام، ایشان رهبری می کردند. ‏

‏مهمترین خدمتی که ایشان بعد از حضرت امام به انقلاب کردند، مسأله تبعیت ایشان‏‎ ‎‏بود از هبری و اینکه ایشان با این تبعیتشان از رهبری و حتی نقل آن مطالبی که امام درباره‏‎ ‎‏رهبر فرموده بودند قبل از رهبری در زمان حیاتشان، دو یا سه موضوع را که دلالت داشت‏‎ ‎‏بر علاقه امام و گرایش امام به رهبری حضرت آیت الله خامنه ای، حاج سید احمد آقا نقل‏‎ ‎‏کردند و در رسانه ها منعکس شد. تبعیت ایشان و نقل ایشان از امام، یک سد بسیار‏‎ ‎‏محکمی بود که از اختلاف در درون انقلاب و بین طرفداران انقلاب جلوگیری کرد یعنی‏‎ ‎‏مهمترین امید غرب و شرق و دشمنان انقلاب این بود که بعد از امام اختلاف در بین‏‎ ‎‏طرفداران انقلاب و سردمداران انقلاب و آنهایی که در رأس انقلاب هستند، ریشه‏‎ ‎‏انقلاب را می کند و از بین می برد. خیلی ها هم این مسأله را در داخل فکر می کردند و‏‎ ‎‏اینطور تصور می کردند و من به نظرم می آید که این روش و مشی ایشان به خاطر علاقه ای‏‎ ‎‏که به امام و انقلاب داشت و به خاطر تبعیتی که از امام داشت، بسیار مؤثر بود در‏‎ ‎‏جلوگیری از به وجود آمدن اختلاف و تأیید ایشان از رهبری و به تعبیر خودشان که‏‎ ‎‏سربازی هستند از سربازهای این حرکت که این بسیار مؤثر بود و اما اینکه چرا ایشان‏‎ ‎‏سمت خاصی را انتخاب نکردند، خوب در زمان حیات امام هم این روش را داشتند،‏‎ ‎‏شاید مصلحت امام و مصلحت خود ایشان هم در همین بود که آن حالت، چون مسؤولیت‏‎ ‎‏پذیرفتن خواه ناخواه مواجه می شود با یک نوع درگیریها و نارضایتی ها و اینها طبیعی‏‎ ‎‏است در هر مسؤولیتی، خلاصه در معرض خیلی از اصطکاک ها و تصادمها و حمله ها‏‎ ‎‏قرار می گرفت و مصلحت بیت امام در این نبود. البته در شوراهای بسیار مهم مملکت،‏‎ ‎‏ایشان حضور داشتند در مجلس خبرگان ایشان پذیرفتند که من خودم به اتفاق-ظاهراً‏‎ ‎‏مرحوم ایروانی-از طرف جامعه مدرسین و جامعه روحانیت رفتیم خدمت ایشان و از‏‎ ‎‏ایشان خواستیم که ما شما را به عنوان کاندیدا معرفی می کنیم و ایشان هم پذیرفتند. در‏‎ ‎‏شوراهایی که رهبر، ایشان را قرار داده بود، اینطور نبود که از مسؤولیت شانه خالی کند و‏‎ ‎‏کنار برود. ایشان در مسائل مشورتی حضور داشت منتها شغل اجرایی نپذیرفت، شغل‏‎ ‎‏اجرایی فرق می کند با شغلهایی که جنبه کلیدی و شور و مشورت دارد یعنی نمی شود‏‎ ‎‏گفت ایشان هیچ نوع مسؤولیت نداشتند. خیر ایشان در بسیاری از مشورتهای بالا، شورای‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 376
‏امنیت ملی و... حضور داشتند. در خبرگان حضور داشتند، منتها مسؤولیت اجرایی‏‎ ‎‏مصحلت نبود نه در زمان امام و نه در زمان بعد. ‏

‏ ‏

□ می گویند این اواخر ایشان به توصیه حضرت امام بیشتر به خودشان می پرداختند و وقت بیشتری برای این کار می گذاشتند حتی نقل می کنند که جایی را ایشان گرفته بود و به مراقبت و محاسبه و ریاضت نفس و مسائل اخلاقی می پرداخت اگر در جریان هستید لطف کنید بیان بفرمایید. 

‏ ‏

‏البته من اطلاع خاصی از این جهت ندارم ولی من هم از دوستان و رفقایی که مربوط‏‎ ‎‏می شوند به بیت امام و نزدیک به ایشان بودند، این مطلب را همان موقع شنیده بودم که‏‎ ‎‏ایشان یک مقداری مشغول هستند به مراقبتها، تزکیه و... حالا که ایشان از دنیا رفتند آدم‏‎ ‎‏یک ارتباطی بین این دو مطلب می یابد مخصوصاً با آن خوابهایی که نقل می کنند. امام را‏‎ ‎‏در خواب دیدند که حالا من این خواب را با یک واسطه از ایشان نقل می کنم. اینها را آدم‏‎ ‎‏می فهمد که یک ارتباطی بین این دو نفر هست مثل اینکه ایشان آماده شده برای ارتحال از‏‎ ‎‏این عالم در این مدتی که مشغول شده بود. من چند شب پیش بود که خدمت آیت الله‏‎ ‎‏وحید خراسانی رسیدم ایشان خیلی متأثر بود برای حاج سید احمد آقا و از من سؤال کرد‏‎ ‎‏که جریان ایشان چه بوده و چطور بوده؟بعد ایشان فرمودند که ایشان خودشان آمدند‏‎ ‎‏اینجا چند وقت قبل من از ایشان سؤال کردم که شما هیچ تا حالا امام را خواب دیدید؟‏‎ ‎‏ایشان گفتند: بله من امام را خواب دیدم و پرسیدم از امام که آنجا چطور است و چگونه‏‎ ‎‏است؟ایشان فرمود بسیار سخت است (البته من گذشته ام) و دستشان را هم تکان دادند و‏‎ ‎‏فرمودند حتی این تکان دادن دست هم همراه آدم است (تجسم عمل) بعد سؤال کردم که‏‎ ‎‏چه باید کرد؟ایشان فرمود خوب شو. سه بار فرمود خوب شو، خوب شو، خوب شو. این‏‎ ‎‏را آقای وحید نقل کردند از خود ایشان و البته ایشان گفتند که تا زنده بود نقل نکردم. ‏

‎ ‎

کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 377