آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی

مصاحبه با آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی

‏ ‏

بسم الله الرحمن الرحیم

□ ضمن عرض تشکر از جناب آیت الله موسوی بجنوردی که دعوت موسسه تنظیم و نشر آثار را پذیرفتند، خدمتشان رسیدیم که درباره احوال و شرایط و تفکرات و رفتار یادگار گرانقدر حضرت امام(س) مرحوم حاج احمد آقا سؤالاتی را مطرح کنیم. اگر اجازه بفرمایید اولین سؤال را درباره ارتباطات اولیه و نحوه آشنایی حضرتعالی با آن عزیز مطرح کنیم؟

‏ ‏

‏نحوه ارتباط من با یادگار گرانقدر حضرت امام راحل برادر بزرگوارم حضرت‏‎ ‎‏حجةالاسلام والمسلمین آقای حاج احمد آقا رضوان الله تعالی علیه از اوایل ازدواجشان‏‎ ‎‏بود که در یک مسافرتی به نجف مشرف شدند و آنوقت من از شاگردهای خاص حضرت‏‎ ‎‏امام بودم و جزو رفقای خاص حضرت آیت الله آقای حاج مصطفی رضوان الله تعالی‏‎ ‎‏علیه. از آن راه من با ایشان آشنا شدم و تا حدودی رفت و آمد داشتیم، اما در همان‏‎ ‎‏جلسات اول اینرا کاملاً لمس کردم و نبوغی در او دیدم و فطانتی در ایشان مشاهده کردم‏‎ ‎‏چه در مسائل سیاسی، چه در مسائل علمی، اما مدتی نگذشت که ایشان عازم قم شدند و‏‎ ‎‏تحصیلاتش را در حوزه علمیه قم ادامه دادند. این یک شطری است از تاریخ زندگانی‏‎ ‎‏حاج احمد آقا در قم چه در بعد مبارزات سیاسیش، چه در بعد رابط بودن بین امام و‏‎ ‎‏شخصیتهای علمی حوزه و شخصیتهای مبارز و بین خانواده های زندانیها و به عقیده من‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 496
‏نقش خیلی مهمی بود و تا حدودی آنطور که شاید و باید بیان نشده زیرا مسائلی پنهانی و‏‎ ‎‏در عین حال خیلی حساس بوده است. ‏

‏یگانه رابطی که محرم ترین کس به امام راحل بود برادر بزرگوار ما حاج احمد آقا بود‏‎ ‎‏که امام راحل پیغامهای خصوصی را به ایشان می دادند تا او به شخصیتهای علمی حوزه و‏‎ ‎‏شخصیتهای مبارز حوزه و غیره منتقل کند. رسیدگی به خانواده های زندانیان که با دقت‏‎ ‎‏زیاد این عمل انجام می شد همچنین برای اعلامیه ها و سخنرانی هایی که امام راحل در‏‎ ‎‏نجف داشتند باز ایشان رابط بود، در مسافرتی که با حضرت آیت الله حاج آقا مصطفی‏‎ ‎‏خمینی رحمةالله علیه، به سوریه رفتیم و از آنجا می خواستیم به عمره برویم در سوریه‏‎ ‎‏حاج احمد آقا را دیدیم. ایشان با خانم و فرزندشان آمده بودند، مهمان آقای موسی صدر‏‎ ‎‏بودند متفقاً مشرف شدیم و به مدینه رفتیم آنجا بعد از زیارت قبر پیغمبر اکرم(ص) و‏‎ ‎‏ائمه اطهار(ع) و فاطمه زهرا سلام الله علیهم اجمعین از مسجد شجره محرم شدیم و به‏‎ ‎‏طرف خانه خدا آمدیم بیست روزی ما در مکه و مدینه بودیم. بعد به لبنان آمدیم و مدتی‏‎ ‎‏در لبنان بودیم با یکسری از شخصیتهای سیاسی مبارز ملاقاتها و جلساتی داشتیم، بعد به‏‎ ‎‏سوریه آمدیم اما مرحوم حاج آقا مصطفی چند روزی زودتر از ما بطرف عراق و نجف آمد،‏‎ ‎‏ما بعد از چند روزی با فاصله یکروز با حاج احمد آقا بطرف نجف آمدیم و حاج احمد آقا‏‎ ‎‏دیگر در نجف ماند و در حوزه نجف مشغول درس شد و در درس امام راحل حاضر‏‎ ‎‏می شد و همچنین در درس مرحوم حاج آقا مصطفی که اصول می گفت، حاضر می شد.‏‎ ‎‏پیش یکی از اساتید آنجا هم اسفار می خواند و خوب هم کار می کرد و استعداد‏‎ ‎‏فوق العاده ای در بحثهایی که می کرد از خود نشان می داد. ‏

‏ ‏

□ نقش ایشان را در جریانات انقلاب بفرمایید؟

‏پس از آنکه مرحوم حاج آقا مصطفی به شهادت رسیدند. برای مرحوم حاج احمد آقا‏‎ ‎‏یک صفحه جدیدی باز شد چون بعد از شهادت حاج آقا مصطفی کلیه مسائل زیرنظر‏‎ ‎‏ایشان و بنده تا در نجف بودم اینرا می دیدم، آن مقداری که من در پاریس بودم و می دیدم و‏‎ ‎‏بعد از انقلاب هم تا آن دم آخر آن پیغامی که امام می گفت به طرف می رساند ولو اینکه به‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 497
‏ولو اینکه به ضرر دوست خودش بود. من اینرا می دیدم که در باطن نمی خواست این پیام‏‎ ‎‏به آن شخص داده شود ولی چون امام پیام داده بود این امانت را حفظ می کرد بدون دخل‏‎ ‎‏و تصرف، و رفاقت بازی در کار او نبود، این آقا با من خوب است، یا بد است، این حرفها،‏‎ ‎‏در کار نبود. بقول خودش یک وقت می گفت: «من مرتب دارم برای خودم دشمن درست‏‎ ‎‏می کنم، چون این عده خیال می کنند که من سبب شدم امام این نامه را نوشته، این پیام را‏‎ ‎‏داده.» در حالیکه من هم از روحیه امام خبر داشتم. ‏

‏امام بالاتر از این حرفها بود که کسی بتواند در اراده اش تصرف بکند یا بیاید القاء بکند‏‎ ‎‏و امام بر اثر القاء و تصرف او پیامی بدهد یا نامه ای بدهد، این جریان بود تا اینکه مسئله‏‎ ‎‏هجرت امام مطرح شد چون روابط بین صدام و شاه نزدیک شد و همه می دانند، دیگر‏‎ ‎‏مسائل را من توضیح نمی دهم که آنها از صدام خواستند که جلوی فعالیتهای امام را بگیرد.‏‎ ‎‏دولت عراق هم پیغام داد که اینجا دیگر نباید سخنرانی بکنید اعلامیه بدهید. امام در‏‎ ‎‏جواب فرمودند: ‏

‏ «اگر من اینجا باشم اطلاعیه می دهم، اعلامیه می دهم سخنرانی هم می کنم، نوار همه پر‏‎ ‎‏می کنم می فرستم ایران، اینجا محدود نمی توانم باشم» آنها بیت امام را محاصره کردند که‏‎ ‎‏همه ملت می دانند. ایشان حدود یک هفته در منزل بود، نمی توانست حرم مشرف بشود،‏‎ ‎‏تا در نهایت امر تصمیم گرفتند که به کویت بروند. جریان را همه می دانند که دولت کویت‏‎ ‎‏با مذاکراتی که با شاه داشت مانع از ورود امام شد. امام برگشت و دوباره آمد بغداد و شب‏‎ ‎‏در کاظمین خوابید و فردای آنروز بطرف پاریس رفتند و خود این هم یک مبدأ شروع‏‎ ‎‏انقلابی است که یک صفحه نوینی در انقلاب باز شد، مسائلی که در پاریس شد تا آمدن‏‎ ‎‏امام به ایران. ما باز می بینیم حاج احمد آقا در این مسائل نقش اساسی دارد، این فواصلی‏‎ ‎‏که هست، در پاریس هم که حساسترین ایّام بود. پیامها و اطلاعیه ها و آن افرادی که از‏‎ ‎‏ایران می آمدند، افراد مختلف می آمدند که می خواستند ملاقات بکنند. خیلی حساس‏‎ ‎‏بود. نقش خیلی مهمی حاج احمد آقا در این مسأله داشت. مسأله حفظ جان امام خیلی‏‎ ‎‏مسأله مهمی بود. ‏

‏یک شب به من گفت: «من ملاحظه دارم می کنم از دور آنجایی که، آن اتاقی که امام‏‎ ‎‏دارد می خوابد در نوفل لوشاتو، یک خانه ای هست که از آن دور اینها می توانند نشانه‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 498
‏بگیرند، تیر بزنند یا با یک سلاحی چیزی... چکار باید بکنیم اتاق امام را کجا قرار‏‎ ‎‏بدهیم.» یعنی در عین اینکه مسائل مبارزاتی و انقلابی و شخصیتهای مختلف و مشربهای‏‎ ‎‏مختلف، زبانهای مختلف، ملیتهای مختلف، اینها را باید جمع و جور بکند در عین حال‏‎ ‎‏مواظب غذای امام بود که یکدفعه مسئله ای پیش نیاید در ملاقاتهایی که می آیند چون خبر‏‎ ‎‏دادند که اینها ممکن است در وقت بوسیدن دست، گردی چیزی بریزند در دست، این‏‎ ‎‏جذب می شود و مسائلی درست می کند مسئله حساس بود این مسائل را مدنظر داشت.‏‎ ‎‏لذا معتقدم که باید درباره نقش مهمی که حاج احمد آقا در حفظ جان امام داشت بیشتر‏‎ ‎‏بحث شود در ملاقاتهایی که افراد با امام می کردند و همچنین مسئله تصمیم گیری های‏‎ ‎‏امام، خیلی مسئله مهمی بود بنظر من یکی از حساس ترین ادوار تاریخ انقلاب محسوب‏‎ ‎‏می شود. بعد که امام به ایران آمد من در پاریس بودم و به طرف نجف حرکت کردم تا‏‎ ‎‏خانواده را بردارم و به ایران بیاییم. انقلاب پیروز که شد با اولین هواپیما آمدیم، حالا‏‎ ‎‏جریاناتی در تهران شروع می شود، جریانات شورای انقلاب مطرح می شود، جریانات‏‎ ‎‏دولت موقت مطرح می شود، جریانات نهضت آزادی و... ‏

‏در انتخابات اولین رئیس جمهور که بنا بود بعضی افراد کاندیدا بشوند روی بعضی‏‎ ‎‏مسائل و مصالح کاندیدا نشدند. و بنی صدر راه پیدا کرد و او هم خودش یک بحث‏‎ ‎‏تاریخی دارد. اصلاً مسئله روی کار آمدن بنی صدر چه مشکلاتی درست کرد و به چه‏‎ ‎‏شکل باید با آن برخورد می شد که واقعاً خود آن مسئله، مسئله حساسی بود و حاج احمد‏‎ ‎‏آقا نقش مهمی در اینجا ایفا کرد بنی صدر هم که یکی از مشکلات بود سپس در مسائل‏‎ ‎‏جنگ و عوارض جنگ نقش خیلی مهمی دارد من شاهد بودم خوشد شخصاً با‏‎ ‎‏فرماندهان در حال تماس بود، اوضاع جبهه ها را شخصاً پیگیری می کرد و به امام گزارش‏‎ ‎‏می داد. یعنی به این اکتفا نمی کرد که آنها گزارش کتبی بدهند خودش وارد عمل می شد که‏‎ ‎‏می خواست اخبار دست اول و دقیق و درست را، بدون کم و زیاد به امام منتقل بکند.‏‎ ‎‏مسئله قطعنامه و قبول آن این خودش خیلی مسئله است که متأسفانه هنوز گفته نشده که‏‎ ‎‏چه نقش مهمی حاج احمد آقا در این مسائل داشت. ‏

‏در جلساتی که سران سه قوه که هر هفته داشتند. قوه قضاییه، مجریه، مقننه، در تمام‏‎ ‎‏این جلسات حاج احمد آقا هم شرکت می کرد. تمام نظرات امام را منتقل می کرد و نتیجه‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 499
‏جلسات و هر چه بود به امام(س) منتقل می کرد و مسئله جلسات سه قوه و‏‎ ‎‏تصمیم گیریهایی که می شد خیلی مهم بود. بعد از رحلت امام چقدر درست عمل کرد از‏‎ ‎‏رهبری چقدر دفاع کرد در هر سخنرانی که شما می بینید، سخنرانی نداشت الا اینکه تأیید‏‎ ‎‏رهبری را بکند و مردم را دور رهبری گرم نگه دارد و همیشه نسبت به دولت در مقام‏‎ ‎‏تقویت و پشتیبانی بود. در عین حال نظراتش را هم می گفت. ‏

‏اگر نظراتی داشت بیان می کرد. اما همیشه، روش ایشان روش امام بود در عین اینکه‏‎ ‎‏اگر جای انتقاد بود بیان می کرد. لکن همیشه در مقام تقویت نظام و دولت و رهبری و همۀ‏‎ ‎‏اینها بود روابطش با روحانیت چه جامعه مدرسین چه روحانیت مبارز و چه روحانیون‏‎ ‎‏مبارز که مسائل خیلی مهمی است، یکسان بود و نقش مهمی حاج احمد آقا در این مسائل‏‎ ‎‏داشت. ‏

‏ ‏

□ نظر جنابعالی درباره مقام علمی مرحوم حاج احمد آقا چیست؟

‏ ‏

‏در بعد علمی حاج احمد آقا مظلوم است الآن در ذهن ملت ایران این نیست که ایشان‏‎ ‎‏آدم باسوادی بوده یا آدم با فضل و باکمالی بوده ایشان فقه را خوب می دانست اصول را‏‎ ‎‏مسلط بود. در فلسفه خیلی کار کرده بود. چقدر در ادبیات و شعر وارد بود. مجموعه بود،‏‎ ‎‏اما چون اهل تظاهر و خودنمایی نبود همینطور پنهان مانده بود. ‏

‏بنابراین حاج احمد آقا مسلماً یک مجتهد متجزی بود. در اجتهاد او شکی ندارم،‏‎ ‎‏اظهارنظر می کرد در مباحث فقهی که جلسه های خصوصی داشتیم بحث می کرد خیلی‏‎ ‎‏خوب صحبت می کردند و بعضی از روحانیون محترم که سوابقش را در بعد علمی ندیده‏‎ ‎‏بودند تعجب می کردند و به من می گفتند.  «عجب ما نمی دانستیم ایشان اینطور وارد‏‎ ‎‏است» می گفتم «ایشان اهل نمایش و تظاهر نیست.» با این دلایل باید عرض بکنم که‏‎ ‎‏بعنوان یک فقیه و مجتهد متجزی، ایشان با مسائل برخورد می کرد. خودش صاحب نظر‏‎ ‎‏بود اما در کنار امام بحق، خود را بعنوان یک وسیله قرار داده بود. یعنی هرچه او می گفت‏‎ ‎‏همان می کرد. هیچوقت نظرات خودش را در مسائل انقلاب و مسائل سیاسی اعمال‏‎ ‎‏نمی کرد مگر امام با او مشورت می کرد، که آن بحث دیگر بود، اما در رساندن پیام عین‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 500
‏حرفهای امام را روی کاغذ می نوشت که امام عین این الفاظ را به من فرمودند و منتقل‏‎ ‎‏می کرد. ‏

‏مثلاً به شورای عالی قضایی و قوه قضاییه پیغام می داد که اینکار را شما عمل بکنید و‏‎ ‎‏همه ایشانرا صددرصد قبول داشتند وقتی یک پیامی را چه شفاهی می آورد یا کتبی، در‏‎ ‎‏این مسئله کسی شک نمی کرد که شاید یک کلمه پس و پیش شده باشد. یعنی این تقوای‏‎ ‎‏ایشان را همه قبول داشتند من شاهد این مسئله بودم، هیچکس خدشه نمی کرد و این‏‎ ‎‏خیلی مسئله مهمی است ما نباید اینرا کوچک بگیریم یک شخصی که خودش صاحب‏‎ ‎‏رأی است نظر دارد، در هر جا برای خودش حرف و نظر دارد ولیکن در مقام اینکه‏‎ ‎‏می خواهد مسائل امام را منتقل بکند هیچگاه نظر خود را بیان نکند. کسیکه رأی ندارد‏‎ ‎‏مقلد است در این مسائل راحت است. آن کسی که رأی دارد خیلی سخت است یک رأی‏‎ ‎‏را قبول نداشته باشد، اما در مقام رساندن این رأی هیچ اظهارنظر شخصی نکند، و عین‏‎ ‎‏مطالب او را منتقل بکند که طرف خیال می کند رأی خودش هم همین است. طوری بیان‏‎ ‎‏می کرد نظرات و پیامها و دستورات امام را که طرف مخاطبش خیال می کرد که خودش هم‏‎ ‎‏صددرصد نظرش این است. این به نظر من خیلی مسئله مهمی است. ‏

‏امام موجود فوق العاده ای بود. یعنی یک آدم عادی نبود واقعاً حالا غیر از مسئله ارتباط‏‎ ‎‏با خدا «المؤمن ینظر بنورالله» خداوند به بندگان صالح خودش حقایق را نمایش می دهد‏‎ ‎‏امام اینطوری بود لکن غیر از این هوش و استعداد عجیبی داشت که اصلاً فریب‏‎ ‎‏نمی خورد. ‏

‏ایشان یک دفعه فرمودند: «طرف که صحبت می کند می فهمم دارد دروغ می گوید یا‏‎ ‎‏راست می گوید اما طوری به حرفهای او گوش می دهم، او نمی فهمد، او خیال می کند که‏‎ ‎‏دارد سر من کلاه می گذارد، من نمی خواهم او ناراحت بشود، اذیت بشود. اما خوب من‏‎ ‎‏حواسم جمع است.» ‏

‏ایشان یک وقت می گفت: ‏

‏ «تو اینطور خیال نکن که هرکس می آید پیش من صحبت می کند حالا دیگر تمام شد، نه،‏‎ ‎‏اینجا همین شکلی می آیند می گویند، لکن من وقتی دهن را باز می کنند، صحبت می کنند،‏‎ ‎‏می فهمم دارند دروغ می گویند یا راست می گویند.» او یک موجود اینطوری بود. در عین‏‎ ‎‏حال من قبول دارم یک سری مسائل امنیتی، یک سری مسائل تخصصی بود که ممکن است‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 501
‏بگویم که امام از اینها اطلاع نداشت. اما ما می بینیم حاج احمد آقا اصلاً در اینها‏‎ ‎‏کارشناس بود یعنی با اینکه خودش کار نکرده بود اما وقتی که با آن متخصصش‏‎ ‎‏می نشست مسائل را مطرح می کرد، آنها می گفتند مثل یک آدم کارشناس می ماند خوب‏‎ ‎‏این فرزند همان بشر بود. دیگر فرق نمی کند. شما البته حاج آقا مصطفی را ندیده اید. او‏‎ ‎‏هم یک آقای خمینی کوچکی بود اصلاً این دو تا پسر فوق العاده بودند، بحق اینها فرزندان‏‎ ‎‏آن بزرگوار بودند. اینطور افراد کم پیدا می شوند، که اینقدر چیز فهم ملتفت باشند. یک‏‎ ‎‏وقت می بینید که کسی استعدادش قوی است حافظه اش خوب است، یعنی در مسائل‏‎ ‎‏علمی، اما در عرفیات و مسائل خارجی قوی نیست. داریم افراد اینطوری، اما اگر کسی‏‎ ‎‏پیدا بشود که هم در مسائل علمی، هم در حافظه، هم در مسائل عرفی حواسش خیلی‏‎ ‎‏جمع باشد که نتوانند سرش، کلاه بگذارند. این خیلی کم است یعنی ما در طول تاریخ‏‎ ‎‏بندرت می بینیم یک افرادی که اینچنین باشند. ما تاریخ بزرگان را که مطالعه می کنیم،‏‎ ‎‏فلاسفه، فقهای بزرگ، شخصیتهای علمی، عرفیاتشان ضعیف است. چون تمام هوششان‏‎ ‎‏را متمرکز بر مسائل علمی می کنند، در برخورد با مسائل عرفیشان می بینیم ممکن است‏‎ ‎‏سرشان کلاه برود. اما اینکه یکی پیدا بشود هم در مسائل علمی فوق العاده، هم در‏‎ ‎‏عرفیات، و در مسائل خارجی قوی باشد عرض کردم جزو نوادر است، و این مسائل را ما ‏‎ ‎‏در امام کاملاً می بینیم و در دو فرزندش که من با هر دو بزرگوار رحمةالله علیهما بودم و‏‎ ‎‏این را کاملاً می دیدم. بحق اینها فرزندان او هستند. آنها هم همین سنخ بودند بهمین جهت‏‎ ‎‏این انقلاب ما مؤید است از طرف خداوند تبارک و تعالی، با اینکه با خطرات عظیمی‏‎ ‎‏مواجه شد خداوند آنرا از خطرات نجات داد. اما این نجات و مصونیت مقدار زیادش‏‎ ‎‏مرهون آن هوشیاری و آن دقت نظر و آن فطانت امام راحل بود که نمی توانستند شیاطین‏‎ ‎‏رخنه بکنند و نفوذی در انقلاب ما داشته باشند. بعد از امام مثل حاج احمد آقا یک‏‎ ‎‏استوانه دیگر بود، این دو عامل سبب می شد که، هیچ آدم نابابی نتوانند رخنه بکند.‏‎ ‎‏ممکن است که یک نابابی در تشکیلات وارد شود اما آنها می شناختند، و می دانستند این‏‎ ‎‏ناباب است. ‏


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 502
□ در دورانی که شهید مظلوم آیت الله بهشتی با لیبرال ها درگیر بودند، مسائل و مباحث زیادی مطرح می شد. شما با توجه به ارتباط نزدیکی که با آن شهید بزرگوار داشتید و جزئیات مسائل و ارتباطی که با دفتر حضرت امام از طریق مرحوم احمد آقا برقرار می شد و پیامهایی که از خود حضرت امام می رسید. اگر مواردی را بخاطر دارید بفرمایید. 

‏ ‏

‏مثلاً یکی از مسائل مهم و از مواقع حساس تاریخ انقلاب، برخوردی بود که این دسته‏‎ ‎‏از لیبرالها اعم از بنی صدر و دیگران، با شهید بهشتی و با رهبر انقلاب، حضرت آیت الله‏‎ ‎‏خامنه ای و جناب آقای هاشمی، این بزرگوارانی که در خط اینطرف بودند داشتند. که من‏‎ ‎‏می گویم همان خط امام. حاج احمد آقا نقش بارزی داشت تا اینکه برای تمام ملت روشن‏‎ ‎‏شد نمی دانستند که واقعیت امر چیست بطوری که اینها دستگاه تبلیغاتشان قوی بود و‏‎ ‎‏برای امثال شهید بهشتی و دیگران در میان مردم تهمت هایی درست کرده بودند، که مردم‏‎ ‎‏یک عده ای خوشبین نبودند تا وقتیکه آقای بهشتی شهید شد و معلوم شد، که اینها با‏‎ ‎‏منافقین ارتباط دارند و با هم هستند و از انفجار حزب جمهوری اسلامی بنی صدر اطلاع‏‎ ‎‏داشته و در جریان بوده و همچنین انفجار دفتر نخست وزیری و برای مردم کاملاً روشن‏‎ ‎‏شد که اینها یک افرادی هستند که با اصل انقلاب اسلامی خوب نیستند در همینجا من‏‎ ‎‏دیدم که باز حاج احمد آقا فداکاری می کرد برای یک عده ای از افراد شبهه بود که ایشان با‏‎ ‎‏بنی صدر یا با قطب زاده رفیق است. ‏

‏اصلاً او نمی توانست با بنی صدر و قطب زاده رفیق باشد. دو خط صد در صد مباین‏‎ ‎‏هم بودند اینها با هم اختلاف داشتند. او فقط برای اینکه اینها را نگه دارد که کارشان به‏‎ ‎‏عصیان علنی نکشد و ضربه به انقلاب نزنند با آنها مدارا می کرد تا اینکه برای مردم خوب‏‎ ‎‏معرفی بشوند. والحمدلله همینطور شد. ‏

‏ ‏

□ در جریان جنگ تحمیلی همانطور که فرمودید ایشان نقش والایی داشتند در ارتباط با فرماندهی کل قوا و مسؤولین جنگ اگر در این زمینه خاطراتی دارید، بفرمایید. 

‏ ‏

‏ایشان رأساً با جبهه همیشه در تماس بود. مرحوم حاج احمد آقا با تمام فرماندهان نه‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 503
‏اینکه فقط با فرماندهان کل تماس می گرفت. چون نیروهای سپاه در همه جا بودند، او‏‎ ‎‏اوضاع جبهه را از آنها می گرفت و لذا در جریان تمام خصوصیات جبهه بود و آن جریانات‏‎ ‎‏را به امام گزارش می داد، او اکتفا نمی کرد که مثلاً فرمانده کل یک گزارش کتبی بدهد.‏‎ ‎‏چون احتمالاً ممکن بود آنطور که باید گفته نمی شد و این می دانید چقدر وقت می گیرد و‏‎ ‎‏چقدر کار مشکلی است که آدم از نقاط مختلف جبهه، چه در جبهه جنوب و چه در جبهه‏‎ ‎‏غرب، تمام جزئیات را با افراد مختلف و سلیقه های مختلف، حالا چه ارتشی، چه سپاهی‏‎ ‎‏مطّلع شود در همه جا افراد و نیروهایی بودند که مورد اطمینان ایشان بودند و از آنها‏‎ ‎‏اطلاعات می گرفت و به امام گزارش می داد. یعنی با این حساب امام همیشه بواسطه حاج‏‎ ‎‏احمد آقا در جبهه حضور کامل داشت. ‏

‏ ‏

□ در بعد از ارتحال جانگداز حضرت امام ایشان نقش والایی داشتند که وضعیت به شکل آرامی برگردد و مجلس خبرگان، مقام معظم رهبری را تعیین فرمودند آیا خاطراتی دارید که ایشان در جلسات خاصی مطالبی مطرح فرموده باشند، نقلِ قولهایی کرده باشند یا مواردی اینچنین؟

‏ ‏

‏در رهبریت حضرت آیت الله خامنه ای ایشان نقش اساسی داشت. مسأله ای است که‏‎ ‎‏هیچکس نمی تواند منکر بشود بعد از فوت امام همه خیال می کردند که قدرتها شروع به‏‎ ‎‏اختلاف می کنند مشربها مختلف بود، اما ایشان چند موضوع را از امام نقل کردند که این‏‎ ‎‏خودش مؤید این مسأله شد از جمله این که حضرت آیت الله خامنه ای یک مسافرتی به‏‎ ‎‏کره کرده بودند که با آن رئیس جمهوریشان در یک ماشین رو باز می آمدند. مردم همه با‏‎ ‎‏استقبال آمده بودند ملت همه دیدند. حاج احمد آقا می گفت: «به امام گفتم که واقعاً آقای‏‎ ‎‏خامنه ای زیبنده ریاست جمهوری است. امام فرمودند: «نه، برای رهبری هم زیبنده‏‎ ‎‏است.» ‏

‏این مسأله را ایشان نقل کردند و این خودش خیلی مسأله بود برای خبرگان و دیگران.‏‎ ‎‏این مسائل را کاملاً از امام نقل می کرد و از همه مهمتر مسأله سخنرانی هایی که می کرد.‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 504
‏رهبریت آیت الله خامنه ای تأیید می کرد که ایشان با امام هیچ فرقی نمی کند، ایشان فرزند و‏‎ ‎‏شاگرد امام است. مرتب مردم را دعوت می کرد به اطاعت و پیروی از ایشان و خوب این‏‎ ‎‏در قویت رهبری خیلی نقش اساسی داشت یکی از عوامل رسمی آرامش و استقرار‏‎ ‎‏رهبری آیت الله خامنه ای همراهی حاج احمد آقا بود. در هر موضعی که احساس‏‎ ‎‏می کرد، دارند رهبری را تضعیف می کنند ایشان پیام می داد، تلگراف می داد. خودش‏‎ ‎‏می رفت خیلی مسائل را در سخنرانی ها مطرح می کرد. مسأله فکر می کنم علنی است‏‎ ‎‏یعنی این طوری نیست که ما بیاییم مسائل مخفی را بیان بکنیم. همه ملت می دانند برای‏‎ ‎‏همه این مسأله روشن است. ‏

‏ ‏

□ در عین حال انتقادهایی نسبت به برخی مسؤولین کرده اند؟

‏ ‏

‏ایشان، اگر چیز خلافی را در مسؤولی می دید اهل تعارف نبود بیان می کرد و این نباید‏‎ ‎‏تلقی بشود در تضعیف نظام یا تضعیف دولت. دولت فرد نیست. مجموعه، دولت است‏‎ ‎‏اگر یک فرد، دو فرد، سه فرد، اشتباهاتی دارند و انسان اشتباهات آنها را متذکر بشود و در‏‎ ‎‏مقام اصلاح هم باشد نه در مقام تضعیف، این انتقاد سازنده است که خود امام هم مرتب‏‎ ‎‏این مسأله را در سخنرانیشان می فرمودند و حاج احمد آقا هر چیز خلافی می دید بیان‏‎ ‎‏می کرد. امام انتقادش، انتقاد سازنده بود. مثل انتقاداتی که خود امام می کرد. خود امام‏‎ ‎‏مگر خلافی را می دیدند انتقاد نمی کردند. حالا فرق نمی کرد چه از قوه قضاییه ببیند، از‏‎ ‎‏مجلس هم اگر چیزی می دید پیام می داد. فرق نمی کرد برایش از هر جایی، نهادی که‏‎ ‎‏می دید، یک مسأله ای هست، فوری امام پیامشان را می دادند حاج احمد آقا هم تقریباً‏‎ ‎‏دنباله رو همان روش امام بود انتقادی که داشتند مثلاً می دید در مسائل اقتصادی‏‎ ‎‏پارتی بازی می شود، یا با روابط مسائل دارد حل می شود نه ضوابط، ایشان بیان می کرد، که‏‎ ‎‏رده های بالا حواسشان جمع باشد. جلوی چنین افراد فرصت طلب را بگیرند. به اینها‏‎ ‎‏مجال ندهند. اینکار را می کرد، ما می بینیم هیچ کس در ذهنش نیامد، که ایشان دارد نظام را‏‎ ‎‏تضعیف می کند و این کار تضعیف دولت است این تضعیف دولت نبوده و نیست، تقویت‏‎ ‎‏دولت بود. بخصوص دولت آقای هاشمی که همه می دانند از سالهای خیلی قبل، این دو‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 505
‏بزرگوار دوست نزدیک و صمیمی بودند. اصلاً آقای هاشمی را او جلوه می داد و من‏‎ ‎‏خودم می دیدم در نجف که بودند ما شناختمان از آقای هاشمی در یک حد معمولی بود.‏‎ ‎‏مرتب به مرحوم حاج آقا مصطفی سعی می کرد که آقای هاشمی را خوب جلوه بدهد، و‏‎ ‎‏شخصیت خوبی به او بدهد، و اینرا کاملاً من می دیدم خودم احساس می کردم. معلوم‏‎ ‎‏می شود خیلی به او علاقه دارد و خیلی او را قبول دارد. اینها با هم دوستیشان اینطوری‏‎ ‎‏بود، مسلم او نمی خواست آقای هاشمی را تضعیف کند. نه خودش را و نه دولت ایشانرا،‏‎ ‎‏ولی بعضی از مسائل را بیان می کرد، انتقاد ایشان هم صد در صد سازنده بود و در مسیر‏‎ ‎‏تقویت انقلاب و نظام و دولت بود. ‏

‏ ‏

□ استاد بعنوان حسن ختام اگر خاطراتی از رسیدگی ایشان یا از ملاطفت و ارتباطات معنوی ایشان با دوستان و یاران و شاگردان دارید بیان فرمایید. 

‏ ‏

‏بعد از ارتحال امام خوب دستش بسته بود، من یادم می آید چشم راستم خونریزی‏‎ ‎‏کرد، طوری شد که من الآن از چشم راست نابینا هستم. پزشک ها در اینجا متوجه نشدند‏‎ ‎‏و مجبور شدم برای معالجه به انگلستان بروم. روز دوم بود که من رسیدم لندن، ایشان‏‎ ‎‏تلفنی تماس گرفت خیلی با ناراحتی که چرا شما به من نگفتی خوب درست است که‏‎ ‎‏دستم خالی است اما می توانستم برایت قرض بکنم. ‏

‏خلاصه دیدم بقدری ناراحت است که خوب من می دانستم که دستش باز نیست که‏‎ ‎‏مثلاً یک مقداری به ما قرض بدهد که بتوانم چشمم را عمل بکنم در عین حالیکه من‏‎ ‎‏می دانستم دستش خالی است و چیزی ندارد و اینجا هم تا ایشان حیات داشتند، مشغول‏‎ ‎‏مطالعه بودم بعضی شبها، تا ساعت 9 و 10 با این پیکان خودش می آمد اینجا یکساعت،‏‎ ‎‏دو ساعت می نشست و می رفت. یعنی همیشه هوای رفقای امام و شاگردهای امام را‏‎ ‎‏داشت و بهر شکلی که بود اظهار محبت می کرد. خیلی عاطفی بود و خیلی سریع مثلاً‏‎ ‎‏اگر یک ناراحتی را می دید گریه می کرد یعنی بکّاء بود ایشان و به همین جهت یک چهره‏‎ ‎‏خیلی محبوبی بود حالا این گفتنش درست نیست، من باور کنید در رحلت هیچ عزیزی‏‎ ‎‏اینقدری که برای او گریه کردم، گریه نکردم. چون خاطرات محبت هایش یادم‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 506
‏می آمد و عطوفت و گریه هایی که کرده بود، مثلاً در فوت پدرمان، مثل خود من گریه‏‎ ‎‏می کرد. برای فوت مادرمان آمد اینجا شروع کرد به گریه کردن، بعد آمد مجلس ختمی که‏‎ ‎‏ما گرفته بودیم در مدرسه عالی شهید مطهری ایشان هم آمد کنار من نشست یعنی من هم‏‎ ‎‏صاحب عزا هستم، من هم عزادارم، این مادر من هم بود، به شکلی با ماها معامله می کرد‏‎ ‎‏که معاملات عاطفی بود. انسان هیچوقت نباید فراموش کند، بعضی از خاطرات هست‏‎ ‎‏قابل فراموش کردن نیست و در این مسئله بی نظیر بود. در پایان مناسب است بگویم که بعد‏‎ ‎‏از فوت حاج احمد آقا خوب است انسان دارایی ایشان را ببیند که ایشان چه دارایی دارد‏‎ ‎‏بهترین جوابش هم خود وصیتش است، که آدم یک ریال تو بانک نداشته باشد. آن چهار‏‎ ‎‏ریالی هم که توی آن صندوق قرض الحسنه است می گوید از آن ماهانه های حقوق حوزه قم‏‎ ‎‏است، اینها را هم بدهید به فقرا، کتابهای مرا هم بدهید به کتابخانه آقای‏‎ ‎‏مرعشی. ‏

‏خوب کجای دنیا، شما این تاریخ ائمه(ع) را بگذاریم کنار، از بعد از آن ائمه اطهار(ع)‏‎ ‎‏اگر یک مورد کسی در تاریخ سراغ دارد که کسی تا بحال نشده که همه چی دستش،‏‎ ‎‏امکانات برایش فراهم باشد که هر کار بتواند بکند، بعد هم یک ریال برای خودش ذخیره‏‎ ‎‏نکند. ولی همان 700 میلیون تومانی ک سهم امام بود همان روز دوم فوت امام اینرا در قم‏‎ ‎‏به شورای مدیریت تحویل دادند تا سه سال به حوزه علمیه از طرف امام شهریه می دادند.‏‎ ‎‏چه کسی چنین کرده است. شما این مراجع را ببینید در طول تاریخ، نگاه کنید کدام مرجع‏‎ ‎‏این کار را کرده و کدام پسرهای مراجع اینکارها را کردند و کدام خانواده ای، ببینید سالمتر‏‎ ‎‏از خانواده امام چه، دخترهایش، چه پسرها که، پسر همین یک پسر است ببینید وضع‏‎ ‎‏زندگیشان، وضع خانه شان، وضع دارائیشان که آیا با قبل از انقلاب فرق کرد شاید‏‎ ‎‏بعضی هایشان قبل از انقلاب وضعشان بهتر بود بعضی از دامادهای ایشان وضع مالیشان‏‎ ‎‏خوب بود. چون کار می کردند حالا یا تجارت می کردند یا از راههای دیگر کار تجارتی‏‎ ‎‏می کردند. اینها بعد بعنوان این که چون انتساب به امام داشتند از خیلی از لذائذ دنیا محروم‏‎ ‎‏بودند، خانه های خوبی می توانستند داشته باشند، ماشین خوب داشته باشند. در‏‎ ‎‏حالیکه پول خودشان بود می توانستند این مسئله خیلی مهم است یعنی امروز دنیا چون‏‎ ‎‏ارزشها را مادی می گیرد. این به دنیا واقعاً اگر گفته بشود باعث تعجب دنیاست وضعیت‏‎ ‎


کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 507
‏اموال و دارایی بیت امام از همسرشان، دخترهایشان، فرزندانشان و بخصوص حاج احمد‏‎ ‎‏آقا که همه امکانات برایش ممکن بود فراهم باشد و آنچنان زندگی کردند باعث تعجب‏‎ ‎‏دنیا می شود من از فرزند عزیز ایشان که انتظار دارم که انشاءالله یک فقیه بزرگی در‏‎ ‎‏آینده بشود آقای حاج حسن آقا، خوب از زندگیشان وقتی من می پرسم چه شکلی اداره‏‎ ‎‏می شود، مثل زندگی طلبه است زندگی داخلیشان، اینها واقعاً جزء افتخارات انقلاب‏‎ ‎‏است. یعنی اگر ما بخواهیم به افتخاری که داریم مباهات بکنیم که یک رهبری این‏‎ ‎‏شکلی داشتیم بعد از فوت او هم باید این شکلی باشیم. وضع خانواده اش و فرزندانش‏‎ ‎‏و یگانه پسرش، این شکلی باید باشد. ‏

‏من این را ادعا می کنم. مراجعه بکنید ما خانواده ای به سلامتی و پاکی بیت امام‏‎ ‎‏بخصوص حاج احمد آقا سراغ نداریم. ‏

‏اگر هست بیاورند بگویند که من آگاهیم افزوده بشود. این خیلی مسئله است. یعنی‏‎ ‎‏دنیا روی این حساب می کند، که واقعاً دنیا بداند که وضعیت رهبری جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏و انقلاب اسلامی ما وضعیتش این بوده است. ‏

‎ ‎

کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 508