مصاحبه با آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی
بسم الله الرحمن الرحیم
□ ضمن عرض تشکر از جناب آیت الله موسوی بجنوردی که دعوت موسسه تنظیم و نشر آثار را پذیرفتند، خدمتشان رسیدیم که درباره احوال و شرایط و تفکرات و رفتار یادگار گرانقدر حضرت امام(س) مرحوم حاج احمد آقا سؤالاتی را مطرح کنیم. اگر اجازه بفرمایید اولین سؤال را درباره ارتباطات اولیه و نحوه آشنایی حضرتعالی با آن عزیز مطرح کنیم؟
نحوه ارتباط من با یادگار گرانقدر حضرت امام راحل برادر بزرگوارم حضرت حجةالاسلام والمسلمین آقای حاج احمد آقا رضوان الله تعالی علیه از اوایل ازدواجشان بود که در یک مسافرتی به نجف مشرف شدند و آنوقت من از شاگردهای خاص حضرت امام بودم و جزو رفقای خاص حضرت آیت الله آقای حاج مصطفی رضوان الله تعالی علیه. از آن راه من با ایشان آشنا شدم و تا حدودی رفت و آمد داشتیم، اما در همان جلسات اول اینرا کاملاً لمس کردم و نبوغی در او دیدم و فطانتی در ایشان مشاهده کردم چه در مسائل سیاسی، چه در مسائل علمی، اما مدتی نگذشت که ایشان عازم قم شدند و تحصیلاتش را در حوزه علمیه قم ادامه دادند. این یک شطری است از تاریخ زندگانی حاج احمد آقا در قم چه در بعد مبارزات سیاسیش، چه در بعد رابط بودن بین امام و شخصیتهای علمی حوزه و شخصیتهای مبارز و بین خانواده های زندانیها و به عقیده من
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 496
نقش خیلی مهمی بود و تا حدودی آنطور که شاید و باید بیان نشده زیرا مسائلی پنهانی و در عین حال خیلی حساس بوده است.
یگانه رابطی که محرم ترین کس به امام راحل بود برادر بزرگوار ما حاج احمد آقا بود که امام راحل پیغامهای خصوصی را به ایشان می دادند تا او به شخصیتهای علمی حوزه و شخصیتهای مبارز حوزه و غیره منتقل کند. رسیدگی به خانواده های زندانیان که با دقت زیاد این عمل انجام می شد همچنین برای اعلامیه ها و سخنرانی هایی که امام راحل در نجف داشتند باز ایشان رابط بود، در مسافرتی که با حضرت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی رحمةالله علیه، به سوریه رفتیم و از آنجا می خواستیم به عمره برویم در سوریه حاج احمد آقا را دیدیم. ایشان با خانم و فرزندشان آمده بودند، مهمان آقای موسی صدر بودند متفقاً مشرف شدیم و به مدینه رفتیم آنجا بعد از زیارت قبر پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و فاطمه زهرا سلام الله علیهم اجمعین از مسجد شجره محرم شدیم و به طرف خانه خدا آمدیم بیست روزی ما در مکه و مدینه بودیم. بعد به لبنان آمدیم و مدتی در لبنان بودیم با یکسری از شخصیتهای سیاسی مبارز ملاقاتها و جلساتی داشتیم، بعد به سوریه آمدیم اما مرحوم حاج آقا مصطفی چند روزی زودتر از ما بطرف عراق و نجف آمد، ما بعد از چند روزی با فاصله یکروز با حاج احمد آقا بطرف نجف آمدیم و حاج احمد آقا دیگر در نجف ماند و در حوزه نجف مشغول درس شد و در درس امام راحل حاضر می شد و همچنین در درس مرحوم حاج آقا مصطفی که اصول می گفت، حاضر می شد. پیش یکی از اساتید آنجا هم اسفار می خواند و خوب هم کار می کرد و استعداد فوق العاده ای در بحثهایی که می کرد از خود نشان می داد.
□ نقش ایشان را در جریانات انقلاب بفرمایید؟
پس از آنکه مرحوم حاج آقا مصطفی به شهادت رسیدند. برای مرحوم حاج احمد آقا یک صفحه جدیدی باز شد چون بعد از شهادت حاج آقا مصطفی کلیه مسائل زیرنظر ایشان و بنده تا در نجف بودم اینرا می دیدم، آن مقداری که من در پاریس بودم و می دیدم و بعد از انقلاب هم تا آن دم آخر آن پیغامی که امام می گفت به طرف می رساند ولو اینکه به
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 497
ولو اینکه به ضرر دوست خودش بود. من اینرا می دیدم که در باطن نمی خواست این پیام به آن شخص داده شود ولی چون امام پیام داده بود این امانت را حفظ می کرد بدون دخل و تصرف، و رفاقت بازی در کار او نبود، این آقا با من خوب است، یا بد است، این حرفها، در کار نبود. بقول خودش یک وقت می گفت: «من مرتب دارم برای خودم دشمن درست می کنم، چون این عده خیال می کنند که من سبب شدم امام این نامه را نوشته، این پیام را داده.» در حالیکه من هم از روحیه امام خبر داشتم.
امام بالاتر از این حرفها بود که کسی بتواند در اراده اش تصرف بکند یا بیاید القاء بکند و امام بر اثر القاء و تصرف او پیامی بدهد یا نامه ای بدهد، این جریان بود تا اینکه مسئله هجرت امام مطرح شد چون روابط بین صدام و شاه نزدیک شد و همه می دانند، دیگر مسائل را من توضیح نمی دهم که آنها از صدام خواستند که جلوی فعالیتهای امام را بگیرد. دولت عراق هم پیغام داد که اینجا دیگر نباید سخنرانی بکنید اعلامیه بدهید. امام در جواب فرمودند:
«اگر من اینجا باشم اطلاعیه می دهم، اعلامیه می دهم سخنرانی هم می کنم، نوار همه پر می کنم می فرستم ایران، اینجا محدود نمی توانم باشم» آنها بیت امام را محاصره کردند که همه ملت می دانند. ایشان حدود یک هفته در منزل بود، نمی توانست حرم مشرف بشود، تا در نهایت امر تصمیم گرفتند که به کویت بروند. جریان را همه می دانند که دولت کویت با مذاکراتی که با شاه داشت مانع از ورود امام شد. امام برگشت و دوباره آمد بغداد و شب در کاظمین خوابید و فردای آنروز بطرف پاریس رفتند و خود این هم یک مبدأ شروع انقلابی است که یک صفحه نوینی در انقلاب باز شد، مسائلی که در پاریس شد تا آمدن امام به ایران. ما باز می بینیم حاج احمد آقا در این مسائل نقش اساسی دارد، این فواصلی که هست، در پاریس هم که حساسترین ایّام بود. پیامها و اطلاعیه ها و آن افرادی که از ایران می آمدند، افراد مختلف می آمدند که می خواستند ملاقات بکنند. خیلی حساس بود. نقش خیلی مهمی حاج احمد آقا در این مسأله داشت. مسأله حفظ جان امام خیلی مسأله مهمی بود.
یک شب به من گفت: «من ملاحظه دارم می کنم از دور آنجایی که، آن اتاقی که امام دارد می خوابد در نوفل لوشاتو، یک خانه ای هست که از آن دور اینها می توانند نشانه
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 498
بگیرند، تیر بزنند یا با یک سلاحی چیزی... چکار باید بکنیم اتاق امام را کجا قرار بدهیم.» یعنی در عین اینکه مسائل مبارزاتی و انقلابی و شخصیتهای مختلف و مشربهای مختلف، زبانهای مختلف، ملیتهای مختلف، اینها را باید جمع و جور بکند در عین حال مواظب غذای امام بود که یکدفعه مسئله ای پیش نیاید در ملاقاتهایی که می آیند چون خبر دادند که اینها ممکن است در وقت بوسیدن دست، گردی چیزی بریزند در دست، این جذب می شود و مسائلی درست می کند مسئله حساس بود این مسائل را مدنظر داشت. لذا معتقدم که باید درباره نقش مهمی که حاج احمد آقا در حفظ جان امام داشت بیشتر بحث شود در ملاقاتهایی که افراد با امام می کردند و همچنین مسئله تصمیم گیری های امام، خیلی مسئله مهمی بود بنظر من یکی از حساس ترین ادوار تاریخ انقلاب محسوب می شود. بعد که امام به ایران آمد من در پاریس بودم و به طرف نجف حرکت کردم تا خانواده را بردارم و به ایران بیاییم. انقلاب پیروز که شد با اولین هواپیما آمدیم، حالا جریاناتی در تهران شروع می شود، جریانات شورای انقلاب مطرح می شود، جریانات دولت موقت مطرح می شود، جریانات نهضت آزادی و...
در انتخابات اولین رئیس جمهور که بنا بود بعضی افراد کاندیدا بشوند روی بعضی مسائل و مصالح کاندیدا نشدند. و بنی صدر راه پیدا کرد و او هم خودش یک بحث تاریخی دارد. اصلاً مسئله روی کار آمدن بنی صدر چه مشکلاتی درست کرد و به چه شکل باید با آن برخورد می شد که واقعاً خود آن مسئله، مسئله حساسی بود و حاج احمد آقا نقش مهمی در اینجا ایفا کرد بنی صدر هم که یکی از مشکلات بود سپس در مسائل جنگ و عوارض جنگ نقش خیلی مهمی دارد من شاهد بودم خوشد شخصاً با فرماندهان در حال تماس بود، اوضاع جبهه ها را شخصاً پیگیری می کرد و به امام گزارش می داد. یعنی به این اکتفا نمی کرد که آنها گزارش کتبی بدهند خودش وارد عمل می شد که می خواست اخبار دست اول و دقیق و درست را، بدون کم و زیاد به امام منتقل بکند. مسئله قطعنامه و قبول آن این خودش خیلی مسئله است که متأسفانه هنوز گفته نشده که چه نقش مهمی حاج احمد آقا در این مسائل داشت.
در جلساتی که سران سه قوه که هر هفته داشتند. قوه قضاییه، مجریه، مقننه، در تمام این جلسات حاج احمد آقا هم شرکت می کرد. تمام نظرات امام را منتقل می کرد و نتیجه
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 499
جلسات و هر چه بود به امام(س) منتقل می کرد و مسئله جلسات سه قوه و تصمیم گیریهایی که می شد خیلی مهم بود. بعد از رحلت امام چقدر درست عمل کرد از رهبری چقدر دفاع کرد در هر سخنرانی که شما می بینید، سخنرانی نداشت الا اینکه تأیید رهبری را بکند و مردم را دور رهبری گرم نگه دارد و همیشه نسبت به دولت در مقام تقویت و پشتیبانی بود. در عین حال نظراتش را هم می گفت.
اگر نظراتی داشت بیان می کرد. اما همیشه، روش ایشان روش امام بود در عین اینکه اگر جای انتقاد بود بیان می کرد. لکن همیشه در مقام تقویت نظام و دولت و رهبری و همۀ اینها بود روابطش با روحانیت چه جامعه مدرسین چه روحانیت مبارز و چه روحانیون مبارز که مسائل خیلی مهمی است، یکسان بود و نقش مهمی حاج احمد آقا در این مسائل داشت.
□ نظر جنابعالی درباره مقام علمی مرحوم حاج احمد آقا چیست؟
در بعد علمی حاج احمد آقا مظلوم است الآن در ذهن ملت ایران این نیست که ایشان آدم باسوادی بوده یا آدم با فضل و باکمالی بوده ایشان فقه را خوب می دانست اصول را مسلط بود. در فلسفه خیلی کار کرده بود. چقدر در ادبیات و شعر وارد بود. مجموعه بود، اما چون اهل تظاهر و خودنمایی نبود همینطور پنهان مانده بود.
بنابراین حاج احمد آقا مسلماً یک مجتهد متجزی بود. در اجتهاد او شکی ندارم، اظهارنظر می کرد در مباحث فقهی که جلسه های خصوصی داشتیم بحث می کرد خیلی خوب صحبت می کردند و بعضی از روحانیون محترم که سوابقش را در بعد علمی ندیده بودند تعجب می کردند و به من می گفتند. «عجب ما نمی دانستیم ایشان اینطور وارد است» می گفتم «ایشان اهل نمایش و تظاهر نیست.» با این دلایل باید عرض بکنم که بعنوان یک فقیه و مجتهد متجزی، ایشان با مسائل برخورد می کرد. خودش صاحب نظر بود اما در کنار امام بحق، خود را بعنوان یک وسیله قرار داده بود. یعنی هرچه او می گفت همان می کرد. هیچوقت نظرات خودش را در مسائل انقلاب و مسائل سیاسی اعمال نمی کرد مگر امام با او مشورت می کرد، که آن بحث دیگر بود، اما در رساندن پیام عین
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 500
حرفهای امام را روی کاغذ می نوشت که امام عین این الفاظ را به من فرمودند و منتقل می کرد.
مثلاً به شورای عالی قضایی و قوه قضاییه پیغام می داد که اینکار را شما عمل بکنید و همه ایشانرا صددرصد قبول داشتند وقتی یک پیامی را چه شفاهی می آورد یا کتبی، در این مسئله کسی شک نمی کرد که شاید یک کلمه پس و پیش شده باشد. یعنی این تقوای ایشان را همه قبول داشتند من شاهد این مسئله بودم، هیچکس خدشه نمی کرد و این خیلی مسئله مهمی است ما نباید اینرا کوچک بگیریم یک شخصی که خودش صاحب رأی است نظر دارد، در هر جا برای خودش حرف و نظر دارد ولیکن در مقام اینکه می خواهد مسائل امام را منتقل بکند هیچگاه نظر خود را بیان نکند. کسیکه رأی ندارد مقلد است در این مسائل راحت است. آن کسی که رأی دارد خیلی سخت است یک رأی را قبول نداشته باشد، اما در مقام رساندن این رأی هیچ اظهارنظر شخصی نکند، و عین مطالب او را منتقل بکند که طرف خیال می کند رأی خودش هم همین است. طوری بیان می کرد نظرات و پیامها و دستورات امام را که طرف مخاطبش خیال می کرد که خودش هم صددرصد نظرش این است. این به نظر من خیلی مسئله مهمی است.
امام موجود فوق العاده ای بود. یعنی یک آدم عادی نبود واقعاً حالا غیر از مسئله ارتباط با خدا «المؤمن ینظر بنورالله» خداوند به بندگان صالح خودش حقایق را نمایش می دهد امام اینطوری بود لکن غیر از این هوش و استعداد عجیبی داشت که اصلاً فریب نمی خورد.
ایشان یک دفعه فرمودند: «طرف که صحبت می کند می فهمم دارد دروغ می گوید یا راست می گوید اما طوری به حرفهای او گوش می دهم، او نمی فهمد، او خیال می کند که دارد سر من کلاه می گذارد، من نمی خواهم او ناراحت بشود، اذیت بشود. اما خوب من حواسم جمع است.»
ایشان یک وقت می گفت:
«تو اینطور خیال نکن که هرکس می آید پیش من صحبت می کند حالا دیگر تمام شد، نه، اینجا همین شکلی می آیند می گویند، لکن من وقتی دهن را باز می کنند، صحبت می کنند، می فهمم دارند دروغ می گویند یا راست می گویند.» او یک موجود اینطوری بود. در عین حال من قبول دارم یک سری مسائل امنیتی، یک سری مسائل تخصصی بود که ممکن است
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 501
بگویم که امام از اینها اطلاع نداشت. اما ما می بینیم حاج احمد آقا اصلاً در اینها کارشناس بود یعنی با اینکه خودش کار نکرده بود اما وقتی که با آن متخصصش می نشست مسائل را مطرح می کرد، آنها می گفتند مثل یک آدم کارشناس می ماند خوب این فرزند همان بشر بود. دیگر فرق نمی کند. شما البته حاج آقا مصطفی را ندیده اید. او هم یک آقای خمینی کوچکی بود اصلاً این دو تا پسر فوق العاده بودند، بحق اینها فرزندان آن بزرگوار بودند. اینطور افراد کم پیدا می شوند، که اینقدر چیز فهم ملتفت باشند. یک وقت می بینید که کسی استعدادش قوی است حافظه اش خوب است، یعنی در مسائل علمی، اما در عرفیات و مسائل خارجی قوی نیست. داریم افراد اینطوری، اما اگر کسی پیدا بشود که هم در مسائل علمی، هم در حافظه، هم در مسائل عرفی حواسش خیلی جمع باشد که نتوانند سرش، کلاه بگذارند. این خیلی کم است یعنی ما در طول تاریخ بندرت می بینیم یک افرادی که اینچنین باشند. ما تاریخ بزرگان را که مطالعه می کنیم، فلاسفه، فقهای بزرگ، شخصیتهای علمی، عرفیاتشان ضعیف است. چون تمام هوششان را متمرکز بر مسائل علمی می کنند، در برخورد با مسائل عرفیشان می بینیم ممکن است سرشان کلاه برود. اما اینکه یکی پیدا بشود هم در مسائل علمی فوق العاده، هم در عرفیات، و در مسائل خارجی قوی باشد عرض کردم جزو نوادر است، و این مسائل را ما در امام کاملاً می بینیم و در دو فرزندش که من با هر دو بزرگوار رحمةالله علیهما بودم و این را کاملاً می دیدم. بحق اینها فرزندان او هستند. آنها هم همین سنخ بودند بهمین جهت این انقلاب ما مؤید است از طرف خداوند تبارک و تعالی، با اینکه با خطرات عظیمی مواجه شد خداوند آنرا از خطرات نجات داد. اما این نجات و مصونیت مقدار زیادش مرهون آن هوشیاری و آن دقت نظر و آن فطانت امام راحل بود که نمی توانستند شیاطین رخنه بکنند و نفوذی در انقلاب ما داشته باشند. بعد از امام مثل حاج احمد آقا یک استوانه دیگر بود، این دو عامل سبب می شد که، هیچ آدم نابابی نتوانند رخنه بکند. ممکن است که یک نابابی در تشکیلات وارد شود اما آنها می شناختند، و می دانستند این ناباب است.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 502
□ در دورانی که شهید مظلوم آیت الله بهشتی با لیبرال ها درگیر بودند، مسائل و مباحث زیادی مطرح می شد. شما با توجه به ارتباط نزدیکی که با آن شهید بزرگوار داشتید و جزئیات مسائل و ارتباطی که با دفتر حضرت امام از طریق مرحوم احمد آقا برقرار می شد و پیامهایی که از خود حضرت امام می رسید. اگر مواردی را بخاطر دارید بفرمایید.
مثلاً یکی از مسائل مهم و از مواقع حساس تاریخ انقلاب، برخوردی بود که این دسته از لیبرالها اعم از بنی صدر و دیگران، با شهید بهشتی و با رهبر انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای و جناب آقای هاشمی، این بزرگوارانی که در خط اینطرف بودند داشتند. که من می گویم همان خط امام. حاج احمد آقا نقش بارزی داشت تا اینکه برای تمام ملت روشن شد نمی دانستند که واقعیت امر چیست بطوری که اینها دستگاه تبلیغاتشان قوی بود و برای امثال شهید بهشتی و دیگران در میان مردم تهمت هایی درست کرده بودند، که مردم یک عده ای خوشبین نبودند تا وقتیکه آقای بهشتی شهید شد و معلوم شد، که اینها با منافقین ارتباط دارند و با هم هستند و از انفجار حزب جمهوری اسلامی بنی صدر اطلاع داشته و در جریان بوده و همچنین انفجار دفتر نخست وزیری و برای مردم کاملاً روشن شد که اینها یک افرادی هستند که با اصل انقلاب اسلامی خوب نیستند در همینجا من دیدم که باز حاج احمد آقا فداکاری می کرد برای یک عده ای از افراد شبهه بود که ایشان با بنی صدر یا با قطب زاده رفیق است.
اصلاً او نمی توانست با بنی صدر و قطب زاده رفیق باشد. دو خط صد در صد مباین هم بودند اینها با هم اختلاف داشتند. او فقط برای اینکه اینها را نگه دارد که کارشان به عصیان علنی نکشد و ضربه به انقلاب نزنند با آنها مدارا می کرد تا اینکه برای مردم خوب معرفی بشوند. والحمدلله همینطور شد.
□ در جریان جنگ تحمیلی همانطور که فرمودید ایشان نقش والایی داشتند در ارتباط با فرماندهی کل قوا و مسؤولین جنگ اگر در این زمینه خاطراتی دارید، بفرمایید.
ایشان رأساً با جبهه همیشه در تماس بود. مرحوم حاج احمد آقا با تمام فرماندهان نه
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 503
اینکه فقط با فرماندهان کل تماس می گرفت. چون نیروهای سپاه در همه جا بودند، او اوضاع جبهه را از آنها می گرفت و لذا در جریان تمام خصوصیات جبهه بود و آن جریانات را به امام گزارش می داد، او اکتفا نمی کرد که مثلاً فرمانده کل یک گزارش کتبی بدهد. چون احتمالاً ممکن بود آنطور که باید گفته نمی شد و این می دانید چقدر وقت می گیرد و چقدر کار مشکلی است که آدم از نقاط مختلف جبهه، چه در جبهه جنوب و چه در جبهه غرب، تمام جزئیات را با افراد مختلف و سلیقه های مختلف، حالا چه ارتشی، چه سپاهی مطّلع شود در همه جا افراد و نیروهایی بودند که مورد اطمینان ایشان بودند و از آنها اطلاعات می گرفت و به امام گزارش می داد. یعنی با این حساب امام همیشه بواسطه حاج احمد آقا در جبهه حضور کامل داشت.
□ در بعد از ارتحال جانگداز حضرت امام ایشان نقش والایی داشتند که وضعیت به شکل آرامی برگردد و مجلس خبرگان، مقام معظم رهبری را تعیین فرمودند آیا خاطراتی دارید که ایشان در جلسات خاصی مطالبی مطرح فرموده باشند، نقلِ قولهایی کرده باشند یا مواردی اینچنین؟
در رهبریت حضرت آیت الله خامنه ای ایشان نقش اساسی داشت. مسأله ای است که هیچکس نمی تواند منکر بشود بعد از فوت امام همه خیال می کردند که قدرتها شروع به اختلاف می کنند مشربها مختلف بود، اما ایشان چند موضوع را از امام نقل کردند که این خودش مؤید این مسأله شد از جمله این که حضرت آیت الله خامنه ای یک مسافرتی به کره کرده بودند که با آن رئیس جمهوریشان در یک ماشین رو باز می آمدند. مردم همه با استقبال آمده بودند ملت همه دیدند. حاج احمد آقا می گفت: «به امام گفتم که واقعاً آقای خامنه ای زیبنده ریاست جمهوری است. امام فرمودند: «نه، برای رهبری هم زیبنده است.»
این مسأله را ایشان نقل کردند و این خودش خیلی مسأله بود برای خبرگان و دیگران. این مسائل را کاملاً از امام نقل می کرد و از همه مهمتر مسأله سخنرانی هایی که می کرد.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 504
رهبریت آیت الله خامنه ای تأیید می کرد که ایشان با امام هیچ فرقی نمی کند، ایشان فرزند و شاگرد امام است. مرتب مردم را دعوت می کرد به اطاعت و پیروی از ایشان و خوب این در قویت رهبری خیلی نقش اساسی داشت یکی از عوامل رسمی آرامش و استقرار رهبری آیت الله خامنه ای همراهی حاج احمد آقا بود. در هر موضعی که احساس می کرد، دارند رهبری را تضعیف می کنند ایشان پیام می داد، تلگراف می داد. خودش می رفت خیلی مسائل را در سخنرانی ها مطرح می کرد. مسأله فکر می کنم علنی است یعنی این طوری نیست که ما بیاییم مسائل مخفی را بیان بکنیم. همه ملت می دانند برای همه این مسأله روشن است.
□ در عین حال انتقادهایی نسبت به برخی مسؤولین کرده اند؟
ایشان، اگر چیز خلافی را در مسؤولی می دید اهل تعارف نبود بیان می کرد و این نباید تلقی بشود در تضعیف نظام یا تضعیف دولت. دولت فرد نیست. مجموعه، دولت است اگر یک فرد، دو فرد، سه فرد، اشتباهاتی دارند و انسان اشتباهات آنها را متذکر بشود و در مقام اصلاح هم باشد نه در مقام تضعیف، این انتقاد سازنده است که خود امام هم مرتب این مسأله را در سخنرانیشان می فرمودند و حاج احمد آقا هر چیز خلافی می دید بیان می کرد. امام انتقادش، انتقاد سازنده بود. مثل انتقاداتی که خود امام می کرد. خود امام مگر خلافی را می دیدند انتقاد نمی کردند. حالا فرق نمی کرد چه از قوه قضاییه ببیند، از مجلس هم اگر چیزی می دید پیام می داد. فرق نمی کرد برایش از هر جایی، نهادی که می دید، یک مسأله ای هست، فوری امام پیامشان را می دادند حاج احمد آقا هم تقریباً دنباله رو همان روش امام بود انتقادی که داشتند مثلاً می دید در مسائل اقتصادی پارتی بازی می شود، یا با روابط مسائل دارد حل می شود نه ضوابط، ایشان بیان می کرد، که رده های بالا حواسشان جمع باشد. جلوی چنین افراد فرصت طلب را بگیرند. به اینها مجال ندهند. اینکار را می کرد، ما می بینیم هیچ کس در ذهنش نیامد، که ایشان دارد نظام را تضعیف می کند و این کار تضعیف دولت است این تضعیف دولت نبوده و نیست، تقویت دولت بود. بخصوص دولت آقای هاشمی که همه می دانند از سالهای خیلی قبل، این دو
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 505
بزرگوار دوست نزدیک و صمیمی بودند. اصلاً آقای هاشمی را او جلوه می داد و من خودم می دیدم در نجف که بودند ما شناختمان از آقای هاشمی در یک حد معمولی بود. مرتب به مرحوم حاج آقا مصطفی سعی می کرد که آقای هاشمی را خوب جلوه بدهد، و شخصیت خوبی به او بدهد، و اینرا کاملاً من می دیدم خودم احساس می کردم. معلوم می شود خیلی به او علاقه دارد و خیلی او را قبول دارد. اینها با هم دوستیشان اینطوری بود، مسلم او نمی خواست آقای هاشمی را تضعیف کند. نه خودش را و نه دولت ایشانرا، ولی بعضی از مسائل را بیان می کرد، انتقاد ایشان هم صد در صد سازنده بود و در مسیر تقویت انقلاب و نظام و دولت بود.
□ استاد بعنوان حسن ختام اگر خاطراتی از رسیدگی ایشان یا از ملاطفت و ارتباطات معنوی ایشان با دوستان و یاران و شاگردان دارید بیان فرمایید.
بعد از ارتحال امام خوب دستش بسته بود، من یادم می آید چشم راستم خونریزی کرد، طوری شد که من الآن از چشم راست نابینا هستم. پزشک ها در اینجا متوجه نشدند و مجبور شدم برای معالجه به انگلستان بروم. روز دوم بود که من رسیدم لندن، ایشان تلفنی تماس گرفت خیلی با ناراحتی که چرا شما به من نگفتی خوب درست است که دستم خالی است اما می توانستم برایت قرض بکنم.
خلاصه دیدم بقدری ناراحت است که خوب من می دانستم که دستش باز نیست که مثلاً یک مقداری به ما قرض بدهد که بتوانم چشمم را عمل بکنم در عین حالیکه من می دانستم دستش خالی است و چیزی ندارد و اینجا هم تا ایشان حیات داشتند، مشغول مطالعه بودم بعضی شبها، تا ساعت 9 و 10 با این پیکان خودش می آمد اینجا یکساعت، دو ساعت می نشست و می رفت. یعنی همیشه هوای رفقای امام و شاگردهای امام را داشت و بهر شکلی که بود اظهار محبت می کرد. خیلی عاطفی بود و خیلی سریع مثلاً اگر یک ناراحتی را می دید گریه می کرد یعنی بکّاء بود ایشان و به همین جهت یک چهره خیلی محبوبی بود حالا این گفتنش درست نیست، من باور کنید در رحلت هیچ عزیزی اینقدری که برای او گریه کردم، گریه نکردم. چون خاطرات محبت هایش یادم
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 506
می آمد و عطوفت و گریه هایی که کرده بود، مثلاً در فوت پدرمان، مثل خود من گریه می کرد. برای فوت مادرمان آمد اینجا شروع کرد به گریه کردن، بعد آمد مجلس ختمی که ما گرفته بودیم در مدرسه عالی شهید مطهری ایشان هم آمد کنار من نشست یعنی من هم صاحب عزا هستم، من هم عزادارم، این مادر من هم بود، به شکلی با ماها معامله می کرد که معاملات عاطفی بود. انسان هیچوقت نباید فراموش کند، بعضی از خاطرات هست قابل فراموش کردن نیست و در این مسئله بی نظیر بود. در پایان مناسب است بگویم که بعد از فوت حاج احمد آقا خوب است انسان دارایی ایشان را ببیند که ایشان چه دارایی دارد بهترین جوابش هم خود وصیتش است، که آدم یک ریال تو بانک نداشته باشد. آن چهار ریالی هم که توی آن صندوق قرض الحسنه است می گوید از آن ماهانه های حقوق حوزه قم است، اینها را هم بدهید به فقرا، کتابهای مرا هم بدهید به کتابخانه آقای مرعشی.
خوب کجای دنیا، شما این تاریخ ائمه(ع) را بگذاریم کنار، از بعد از آن ائمه اطهار(ع) اگر یک مورد کسی در تاریخ سراغ دارد که کسی تا بحال نشده که همه چی دستش، امکانات برایش فراهم باشد که هر کار بتواند بکند، بعد هم یک ریال برای خودش ذخیره نکند. ولی همان 700 میلیون تومانی ک سهم امام بود همان روز دوم فوت امام اینرا در قم به شورای مدیریت تحویل دادند تا سه سال به حوزه علمیه از طرف امام شهریه می دادند. چه کسی چنین کرده است. شما این مراجع را ببینید در طول تاریخ، نگاه کنید کدام مرجع این کار را کرده و کدام پسرهای مراجع اینکارها را کردند و کدام خانواده ای، ببینید سالمتر از خانواده امام چه، دخترهایش، چه پسرها که، پسر همین یک پسر است ببینید وضع زندگیشان، وضع خانه شان، وضع دارائیشان که آیا با قبل از انقلاب فرق کرد شاید بعضی هایشان قبل از انقلاب وضعشان بهتر بود بعضی از دامادهای ایشان وضع مالیشان خوب بود. چون کار می کردند حالا یا تجارت می کردند یا از راههای دیگر کار تجارتی می کردند. اینها بعد بعنوان این که چون انتساب به امام داشتند از خیلی از لذائذ دنیا محروم بودند، خانه های خوبی می توانستند داشته باشند، ماشین خوب داشته باشند. در حالیکه پول خودشان بود می توانستند این مسئله خیلی مهم است یعنی امروز دنیا چون ارزشها را مادی می گیرد. این به دنیا واقعاً اگر گفته بشود باعث تعجب دنیاست وضعیت
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 507
اموال و دارایی بیت امام از همسرشان، دخترهایشان، فرزندانشان و بخصوص حاج احمد آقا که همه امکانات برایش ممکن بود فراهم باشد و آنچنان زندگی کردند باعث تعجب دنیا می شود من از فرزند عزیز ایشان که انتظار دارم که انشاءالله یک فقیه بزرگی در آینده بشود آقای حاج حسن آقا، خوب از زندگیشان وقتی من می پرسم چه شکلی اداره می شود، مثل زندگی طلبه است زندگی داخلیشان، اینها واقعاً جزء افتخارات انقلاب است. یعنی اگر ما بخواهیم به افتخاری که داریم مباهات بکنیم که یک رهبری این شکلی داشتیم بعد از فوت او هم باید این شکلی باشیم. وضع خانواده اش و فرزندانش و یگانه پسرش، این شکلی باید باشد.
من این را ادعا می کنم. مراجعه بکنید ما خانواده ای به سلامتی و پاکی بیت امام بخصوص حاج احمد آقا سراغ نداریم.
اگر هست بیاورند بگویند که من آگاهیم افزوده بشود. این خیلی مسئله است. یعنی دنیا روی این حساب می کند، که واقعاً دنیا بداند که وضعیت رهبری جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی ما وضعیتش این بوده است.
کتابگنجینه دل: مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 508