سیمای امام در شعر معاصر

سیمای امام در شعر معاصر

پرویز بیگی حبیب آبادی

خلاصه ی مقاله

این نوشتار تلاش دارد پس از ارائه ی مقدمه ای پیرامون تأثیر تحولات اجتماعی هر دوره بر شعر آن دوره، تأثیر انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(س) را بر ادبیات معاصر مورد بررسی قرار دهد.

رکن اساسی این نوشتار بر محور «امام و شعر معاصر» استوار بوده و جنبه های حماسی، غنایی، تمثیلی، تعلیمی و... شخصیت حضرت امام(س) در شعر مورد بازنگری قرار گرفته است.

«تجسم جلوه های امام از منظر باور های دینی»، «شعر و جلوه های جمالی امام»، «امام و منظرهای تعلیمی»، «جلوه های امام در شعر معاصر» و ... از دیگر سرفصل های این نوشتار است که با ذکر نمونه های فراوان مورد بررسی قرار گرفته اند.

آنگاه که تحولات گوناگون و بویژه تحولات سیاسی، اجتماعی، مذهبی و ... باعث ایجاد دگرگونی در مقطعی از تاریخ کشوری می گردد و بروز کشمکش ها، فراز و نشیب های تأثیرگذار و انقلابها، تاریخ ملتی را ورق می زند و آنگاه که همه ی نگاه های جستجو گر جهانی، به نقطه ی خاصی از کره ی زمین معطوف می گردد و قدم ها و قلم ها، زبان ها و بیان ها، تعبیر ها و تفسیر ها، محاسبات و تئوری ها، همه و همه در نقطه ی خاصی با هم تلاقی می کنند، این جماعت اهل قلم و بویژه شاعرانند که با ابزار های حسی خود، همه ی این ارتعاشات را درک کرده و با تأمل فراوان در آن و به میزان توانایی های خویش، آن را برای آیندگان به یادگار می گذارند. آثاری که به واسطه ی این تأثیرپذیری ها تولد می یابند، بنا به ویژگی های خاصی که در حوزه ی زبانی دارا می باشند بیشترین ارتباط را با نسل خود و آیندگان برقرار می سازند و آیینه ی تمام نمای دوره ای از تاریخ کشور خویش می گردند. به همین دلیل است که شاعر و به تبع آن شعر، می تواند محمل مناسبی برای انتقال واقعیات از نسلی به نسل دیگر باشد.

شاعران، به واسطه ی حساسیت فراوان و نحوه ی نگرش متفاوت و دقیقتر نسبت به اطراف خویش، معیار هایی را در سنجش خویش بر می گزینند که با حواس و ابزار های عاطفی عام، قابل قیاس نیست. این معیار ها که شاعران را در جرگه ای خاص قرار می دهد، 


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 55

می تواند به مانایی کلام و اندیشه انجامیده و ضمن تأثیرپذیری از حال و هوای اطراف، در نحوه ی نگرش، تفکر و برخورد عام با مسائل جانبی خویش تأثیرگذار باشد.

شاعران همواره به کنکاشی دقیق پیرامون خود مشغولند و حاصل این تأمل، سخنی است روشن که آیندگان در پرتو آن می توانند سره را از نا سره باز یابند. به همین اعتبار «لئوپولدسدار سنگور» می گوید: «شعر، مثل ساعت عقربه دار با تاریخ و ثانیه است.»[1] و در جایی دیگر می خوانیم: «شعر، آینه ی اجتماع است و شاعر آینه دار آن. به بیان دیگر، شعر تاریخ منظوم جهان است و شاعر مورخ آن. شاعر پلی است رهاننده و بلند گویی است که جامعه به هر حال در آن فریاد می کشد.»[2] در ادامه ی همین نحوه نگرش آمده است: «شعر هنری است حاصل احساسات و تغییرات و دگرگونی احوال و اوضاع اجتماعی و اقتصادی و سیاسی ملت ها»[3] و به همین اعتبار است که شاعران در هر روزگاری که زیسته اند بیشترین تأثیرپذیری و تأثیرگذاری را از خویش بروز داده اند.

گفتیم که ادبیات هر کشور، آیینه ی تمام نمای آن کشور است. آیینه ی تمام نمایی که در آن می توان تمام فراز ها و نشیب ها، شادی ها و رنجها، اشک ها و لبخند ها، حماسه ها، ظلم ها و ظلم ستیزی ها، شکست ها و پیروزی ها، فریاد ها و مقاومت ها و همه ی نقاط قوت و ضعف ملتی را جستجو کرد. در کشور ما، رویکرد مردم به ادبیات و بویژه شعر، در لحظات حساس و سنگین و فراموش نشدنی بسیار فراوان است[4] و به واسطه ی همین تعلق خاطر، نگرش و علاقمندی است که ادبیات، مناسب ترین محمل برای تحقیق و بررسی است.[5]

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، تغییرات شگرف و زیر بنایی فراوانی در زمینه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، مذهبی، نظامی و ... بوجود آمد. این انقلاب، بنا به نوع، شکل، نحوه شکل گیری و ماهیت خویش، با سایر انقلابهای دنیا تفاوتهای عمده ای داشت که از آن جمله می توان به ویژگی های خاص رهبری و حضور میلیونی و مستمر مردم اشاره کرد. انقلاب، یک حادثه ی مقطعی نبود. از سمت و سویی خاص نشأت نمی گرفت. با ابزار ها و معیار های سیاسی جهان امروز قابل پیش بینی و اندازه گیری نبوده و تفکر های مادی موجود در این روزگار، هرگز به عمق و کنه آن پی نبرده اند.

نقطه ی عطف این انقلاب، رهبریت امام است که از حادثه ی تاریخی پانزدهم خرداد، شکلی آشکار و متوازن به خود گرفته بود و توده های میلیونی جامعه را به سوی هدفمندی و آرمانگرایی و هویت مداری نسبت به باور های عمیق مذهبی رهنمون می ساخت و باعث 


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 56

می گردید تا ذهنیت جامعه، هر چه بیشتر در مبانی اصیل اسلامی بارور گشته و نسبت به گذشته ی خویش، به تفکر، تأمل، جستجو، ریشه یابی و شناخت بیشتری بپردازد. همه ی این پیش زمینه ها که از آبشخور زلال پانزدهم خرداد جاری می شد به دنبال ذخیره شدن در پشت سد عظیمی بود که ناگهان، دریچه های خود را باز کرده و با تلاطمی سهمگین، سنگپاره ها را از مسیر خود دور ساخت. این پیش زمینه ها، به دنبال یک انفجار می گشت تا گسل های سکوت را بشکند و از پوسته ی درونی خود بیرون آید و عاقبت، این انفجار ناگهانی به وقوع پیوست. انفجاری که ذهنیت همه تئوریسین های خارج را با سر درگمی و غافلگیری روبرو ساخت. این سردرگمی تنها برای سیاسیون و اهل سیاست نبود. وسعت انفجار به حدی بود که جماعت اهل قلم متأثر از باور های غربی را نیز، غافلگیر کرد که دامنه های آن تا به امروز نیز در جریان ادبی این روزگار مشهود است.

در این زمان بود که امام، به صورت یک انسان نجات بخش و نستوه که عصاره ی استقامت و پایداری و مبارزه است در ذهن مردم و به دنبال آن در ذهن شاعران مردمی و فرهیخته شکل گرفت.

ویژگی های امام به عنوان مرجع، رهبر، فرمانده، انسانی دردمند و مبارز، که چون‎ ‎بسیاری از مردم طعم تلخ زندان، تبعید و زخم جانسوز شهادت فرزند را چشیده بود، ذهنیت‎ ‎شاعران را بیشتر به خود معطوف می کرد. در این میان مردمی بودن، ویژگی های کلامی و‎ ‎جلوه های جمالی و عرفانی امام، در کنار ژرف نگری ها، موضع گیری های بموقع و‎ ‎آینده نگری های سیاسی او، این ذهنیت را برای اهل هنر، به منظور تأثیر گرفتن هر چه بیشتر‎ ‎قوت می بخشید. اگر بخواهیم به دور از بازیها و شگرد ها و تفکرات سیاسی جهت دار و گاه‎ ‎بیمار گونه ی برخی از شاعران که همیشه شعر این روزگار را به طور صرف، از دیدگاه سیاسی‎ ‎و جهت گیری های موضعی خویش به تماشا و نقد و بررسی نشسته اند، بگذریم و اگر به‎ ‎شاعر، به عنوان انسانی که با نگاهی ژرف و دقیق، همه ی اطراف خود را می کاود تا به‎ ‎قضاوت های صحیح منطقی، واقعی و عینی بپردازد نگاه کنیم،‎[6]‎ در می یابیم که بیشترین‎ ‎مفاهیم ارزشی، قابل توجه و تأثیر گذار در شعر شاعران این دوره را باید در «دفاع مقدس»‎ ‎هشت ساله و «سیمای امام» جستجو کرد که این دو گستره ی عظیم، دو فصل موازی بسیار‎ ‎مهم در ادبیات این دوره را به خود اختصاص می دهند.

در این نوشتار، به اعتبار آنکه کانون، محور، مرکز و مدار این همه زایش و افزایش، به 


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 57
‎ 

واسطه ی وجود امام شکل پذیرفته است، سعی خواهد شد تلاقی دو جلوه ی روشن «امام» و «شعر» را که منشأ تابش های فراوانی است، پی گیریم.

در یک تقسیم بندی کلی، بررسی سیمای امام در ادبیات، شعر معاصر را می توان از جنبه های حماسی، غنایی و تمثیلی مورد بررسی قرار داد.

‏1 - جنبه های حماسی:‏

پس از شکل گیری قیام پانزده خرداد، جنبه های حماسی و حماسه آفرینی امام، خود را می نمایاند. این مهم، که در رفیع ترین مرتبه ی خود به صورت جهاد مطرح می شود، ذهنیت شاعران را نسبت به این موضوع بارور کرده و فضا های تازه ای را در شعر هایشان مطرح می سازد. 

معلم بیداری /  رهبر نبرد رهایی /  روح ضد خواب /  پیشتاز /  تو مشرق تمام جهانی /  ای حق آشکاره و تبعیدی /  باز آ که چون تو باز بیایی /  باطل خواهد رفت / 

طاهره صفار زاده، بیعت با بیداری، ص 23

در این شعر، شاعر، با ظرافت خاصی، ضمن طرح موضوع جهاد با اشاراتی نظیر «رهبر نبرد رهایی» و «پیشتاز»، امام را قهرمان جنگ های اخلاقی نیز می داند. اشاراتی مانند «معلم بیداری» و «باز آ که چون تو باز بیایی /  باطل خواهد رفت» جنبه ی دیگری از جهاد را که همان جنگ های اخلاقی است نشان می دهد. اشاره ی شاعر به «باطل خواهد رفت» که تأثیرپذیری از «جاء الحق و زهق الباطل» را نشان می دهد، بیان کننده ی آنست که با آمدن امام، اندیشه های پلید و پندار های منحط حاکم بر جامعه از میان خواهد رفت و جلوه های روشن حق، آشکار خواهد شد.

      همگام با امام صف اندر صف

      دروازه را گشود کنون باید

      مردی به قامت سحر استاده است

    از خاک بوی حادثه می آید

ساعد باقری، نجوای جنون، ص 67

در این دو بیتی پیوسته، شاعر، با آوردن واژه های «صف»، «دروازه»، «مرد»، «قامت»، و «حادثه» حضور حماسی امام را در اذهان تداعی می کند. اندیشه ی گشودن دروازه و 


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 58
‏ 

برپا ایستادن مردی به قامت سحر، در ادامه ی اندیشه ی شاعر - تداعی حماسه - شکل گرفته است.

بر خاست در کف تیغ طرد و ترک و حاشا

آن نوح موسی قامت یوسف تماشا

احیای دین و قلع و قمع کفر و کین را

آغاز کرد آن هجرت شورآفرین را

رایت به قمع فتنه بیرون از نجف زد

بر امت اسلام بانگ لاتخف زد

چون مصطفی راهی شد از جور عنودان

آتش فکند از قهر در جان حسودان

با شور ابراهیمیان عرض ولا ... کرد

گوئی حسین از کعبه قصد کربلا کرد

 

فیض ازل بر گفت رهبر دل گمارید

خون شد به رنگ ابر و در فیضیه بارید

مردان روحانی به میدان پا نهادند

آنک جواب عشق را مردانه دادند 

...  از سیل خونها بر زمین تکبیر روئید

هر قطره ای بذری شد و شمشیر روئید

علی معلم، رجعت سرخ ستاره، ص 150 و 140

در ابیات فوق هر چند می توان تجسم جلوه های امام را از منظر باور های دینی مشاهده کرد، اما هویت واژه های انتخاب شده و حس حماسی شاعر در تمامی ابیات همراه با شکل موسیقیایی و هم آوایی پاره ای از حروف، جلوه های حماسه را در نمودی برتر و ملموس تر قرار داده است.

استاد مهرداد اوستا، از جمله شاعرانی است که توجه فراوانی به حضور حماسی امام دارد. اوستا در مجموعه ای با عنوان «امام، حماسه ای دیگر» با انتخاب وزنی ریتمیک و حماسی «فعولن، فعولن، فعولن، فعولن» از همان بیت نخست، خواننده و مخاطب شعر را 


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 59

متوجه تأثیرپذیری خود از ابعاد حماسی امام می کند و این روال را تا پایان قصیده ای با عنوان «خورشید تابان جهاد اسلامی» دنبال می کند. فخامت و استواری کلام که از قالب قصیده شکل گرفته است، به شاعر کمک می کند تا در القای اندیشه ی خود موفق باشد.

استاد مهرداد اوستا از جمله شاعرانی بود که فضا های مختلف سیاسی و فراز و نشیب های حاصل از آن را درک کرده بود و با بینش عمیقی که از مسائل اطراف خویش داشت، امام را رهبری بزرگ با یک زندگی سراسر شور و حماسه می دانست:

فری ای جهان زیر شهپر گرفته                  همای ز گردون فراتر گرفته

... به دریای خون بادبانها گشوده       به توفان درون، هر دو لنگر گرفته

... ز بهرام تیغ و ز ناهید مرمر                 حمایل ز دوش دو پیکر گرفته

... ز توفان برافراشته بادبانها           بدین ورطه، سکان و محور گرفته

‏2 - جنبه های غنایی:‏

از آنجا که بیان عواطف و احساسات، درد ها و اندوه ها، مغازله ها، جلوه های جمالی، بکارگیری وسیع اصطلاحات عرفانی، ابعاد معنوی، ارزش ها و بسیاری از مسائلی که روی عاطفه ی انسان ها دست می گذارد، در حیطه غنایی مورد توجه و بررسی قرار می گیرند و همچنین به دلیل جایگاه ویژه و ارزشمندی که عناصر عشق و عاطفه در نزد مردم این سرزمین دارند، جنبه های غنایی در همه ی اشعاری که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم به امام اختصاص دارند نقش بارز و برجسته ای دارند. روان ترین و بی واسطه ترین این نمود ها در شعر هایی است که شاعران با امام و مراد خویش به نجوا می نشینند.

‏الف) مغازله:‏

ای طنین زلال صدای رسای تو جاری

در شمیم غزل های شیوای سبز بهاری

ای فروغ سحر در تن کوچه های شب شهر

پیک میلاد خورشید در ذهن سرد صحاری

... ای که از آبشار بلند نگاه تو این قوم

روزگاری ست می نوشد آوای امیدواری ...

ثابت محمودی (سهیل)، دریا در غدیر، ص 21


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 60

نباید از شب و تشویش با تو صحبت کرد

ز عقل فاصله اندیش با تو صحبت کرد

... حضور روشنت آیینه ی شکیبایی است

همیشه می شود از خویش با تو صحبت کرد

ثابت محمودی(سهیل)، دریا در غدیر، ص 19

حسن انتخاب «سهیل» در بکار گیری ردیف «با تو صحبت کرد» ضمن ایجاد ارتباط منطقی با ابیات، به روانی، صمیمیت و نمود جلوه های غنایی کمک فراوانی می کند.

‏ب) بیان غربت و اندوه:‏

وقتی که /  پابرهنگان /  صندلی خالی پدر را /  دیدند و یتیمی خویش را /  چنان گریستند /  که گرده ی سنگهای جهان /  از هم شکافت / 

مجید زمانی اصل، سوگنامه 2، ص 120

‏ج) جلوه های جمالی:‏

چشمانت آبشخور هزار ستاره بود /  در شب هایی که /  عافیت نماز شبانه ی تو آراممان می کرد /  و روز را باور می کردیم /  چشمانت آبشخور هزار ستاره بود و لب هایت ... /  تلاوت آیه های روشنایی / 

کیومرث حیدری، سوگنامه 2، ص 92

‏د) جلوه های مردمی:‏

فرشته های خدا شرمگین او بودند

و او میان همین پابرهنه ها گم بود

احمد شهدادی، سوگنامه 2، ص 146

‏ﻫ) جلوه های عرفانی:‏

این نگاه گرم، این چشم خمار

مست از سکر تهجد بوده است

ابتدا کن عشق را تا اقتدا

بر نماز تو بروجردی کند

شیخ عارف، شاه آبادی تو را

در شهود و کشف شاگردی کند

سید عبداله حسینی، سوگنامه 2، ص 77


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 61


‏و) ابعاد معنوی:‏

آیینه ی خدای نما بودی

آمیزه ای ز صدق و صفا بودی

پیشانی ات، صحیفه ی ایمان بود

آیاتی از کتاب خدا بودی

محمد کاظم یوسف پور، سوگنامه 2، ص 141

‏3) جنبه های تمثیلی:‏

در بررسی جنبه های تمثیلی، موضوعاتی چون رهبریت و هدایتگری، سیر حرکت های تاریخی و واقعگرایی های موجود در یک جامعه، سهم فراوانی را به خود اختصاص می دهند. بدیهی ست که جنبه های تمثیلی نیز بنا به نحوه ی تفکر شاعران و نگاهی که ما حصل همه ی رویداد ها می باشد، در مرز های مشترکی با جنبه های حماسی و غنایی قرار می گیرد. اما آنچه حضور بیشتری دارد، همان منظرهای تمثیلی ست.

الف) سیر حرکت های تاریخی: قیام پانزدهم خرداد بنا به ویژگی های خاص خود که با یک آغاز حماسی، مذهبی، غنایی صورت پذیرفت از جمله حرکت های مهم تاریخی انقلاب است که بسیاری از اذهان را نسبت به فضا ها و چشم انداز های رهبری بارور ساخت و نویدبخش روندی رو به تکامل تا رسیدن به مراحل نهایی گردید.

علی معلم از زمره ی شاعرانی است که در شعر های خود، به طور مستقیم و غیر مستقیم،‎ ‎به این مقوله پرداخته و بخش هایی از مثنوی بلند خود با عنوان «هجرت» را به سیر حرکت‎ ‎تاریخی پانزدهم خرداد اختصاص داده است. «معلم» در این مثنوی از روز آغاز سخن‎ ‎می گوید، سپس به حضور پیامبران در مقاطع مختلف اشاره کرده و فراز های تاریخی را‎ ‎چاشنی بخش مثنوی خویش می سازد. ادامه ی سخن با بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و یاران با وفای آن‎ ‎حضرت و حماسه ی عاشورا رقم می خورد. در ادامه ی این سیر منطقی است که هنگامه ی‎ ‎میعاد خونینی دوباره در می گیرد و رجعت سرخ ستاره آغاز می گردد. پرداخت های شاعرانه‎ ‎و تکیه کلامهایی که خاص علی معلم بویژه در مثنوی سرایی است، محملی می گردد تا‎ ‎چگونگی حماسه ی پانزدهم خرداد و تداوم آن رقم بخورد. بدیهی است که طرح و پرداختن‎ ‎به این حماسه از دیدگاه علی معلم در این مثنوی، بدان سبب است که شاعر این قیام را از‎ ‎


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 62


وقایع بسیار مهم اسلام بشمار آورده است.‏

هنگامه ی میعاد خونینی دوباره است

باور کن اینک رجعت سرخ ستاره است

بردند گویی مژده ی عود فلق را

بر بام گردون رایت سرخ شفق را

بوم سیاه شب سرا را پر بریدند

شب را به تیغ فجر خونین سر بریدند

در جان عالم جوشش خون حسینی است

اینک قیام قائم مهدی خمینی است...

 

فیض ازل بر گفت رهبر دل گمارید

خون شد به رنگ ابر و در فیضیه بارید

مردان روحانی به میدان پا نهادند

آنک جواب عشق را مردانه دادند

جانانه در میدان دل پیکار کردند

 

طاغوت را از خواب خوش بیدار کردند

طاغوت را این زخم جانفرسا برانگیخت

تا حکم خونین راند و نامردانه خون ریخت

از سیل خونها بر زمین تکبیر رویید

هر قطره ای بذری شد و شمشیر رویید

علی معلم، رجعت سرخ ستاره، ص 136 و 140

سیر حرکت تاریخی پانزدهم خرداد، در آثار دیگر شاعران انقلاب نیز نمود فراوان دارد:

به یاد آورد شهر، شام بلا را

به پیمان نشیند کنون کربلا را

غم آنک دل شهر را می گدازد

در این پرده دیوانه تر می نوازد


‎ 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 63

«به خون شهیدان مظلوم سوگند

به فردای خونین محتوم سوگند...

که این بار سردار تنها نماند

به میدان پیکار بی ما نماند»

ز خود رفتگان بیقرارند اینک

چو فیضیه در انتظارند اینک ...

ساعد باقری، نجوای جنون، ص 50

ب) رهبریت و هدایتگری: در آثار شاعران انقلاب، مرجعیت، رهبریت و فرماندهی امام سه رأس مثلث هدایتگری را تشکیل می دهند. در این مثلث، امام انسانی رهایی بخش است که با انفاس قدسی و دم مسیحایی خود، بهار و نور و رویش و آب و آینه را به ارمغان می آورد. در بیان شاعران، طرح رهبریت و هدایتگری امام گاه به مرز شعرهای غنایی و مغازله با امام نیز پیوند می خورد و این به واسطه ی بار عاطفی و هویت واژه هایی است که در ذهنیت شاعر، شکل می گیرد:

ای روح سبز باران، لبیک یا خمینی

ای شوکت بهاران، لبیک یا خمینی

دریا چه عاشقانه، می خواند این ترانه 

با قطره های باران، لبیک یا خمینی

حسین اسرافیلی، تولد در میدان، ص 18  

در منظر شاعران، امام هدایتگری است که حماسه ی خون حسینی را تداوم می بخشد. او وارث خون حسین و میراث دار مرتضی ست وارثی که اینک، چراغ هدایت را فرا راهمان می گیرد و هدایتگری که در نوبت عشق، سکاندار این خیل توفانزده است.

ای موج عذرا را تو وارث نوبت توست

ای آل طه را تو وارث نوبت توست

این پیر رهبر با اسیران در بلا بود

با ما حسین آسا به دشت کربلا بود

گو اینکه از وی مدتی مهجور ماندیم

لکن به معنی کی ز مهرش دور ماندیم


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 64

ما را سزاوار مروت سروری کرد

با ما به هر جا بود و ما را رهبری کرد

علی معلم، رجعت سرخ ستاره، ص 146 و 136

می داند اسم اعظم، پیر دلاور ما 

فریاد سرخ خون است فریاد رهبر ما

ای ناجی بزرگ جهان نایب امام

خورشید تابناک افقهای خون سلام

می آیی از مدار سحر با پیام فتح

ای فاتح همیشه تاریخ ای امام

سردار بزرگ خلق بیدار

در سنگر آفتاب اکنون

نصرالله مردانی، قیام نور، ص 14، 16، 18

در طلوع فجر ایران، نور یزدانی گرفت

چون ولی امر ما با حکم قرآن آمده

اسفندیار ایرانپور، رسول صبح، ص 43

‏تجلی شخصیت جهان شمول امام در شعر انقلاب‏

حضور و تأثیرگذاری امام نسبت به اطراف خویش، در جغرافیایی خاص، کوچک و محدود خلاصه نمی شود. به همین سبب، این تأثیرگذاری در ذهن شاعران انقلاب، از مرزها فراتر رفته و جغرافیای جهان اسلام را در بر می گیرد. تجلی شخصیت جهان شمول امام آنگاه بیشتر جلوه گر می شود که شاعران آنسوی مرزها نیز با ذهنیتی بارور شده از اندیشه های امام به جریان سیال شعر انقلاب می پیوندند تا ضمن ادای دین نسبت به همه ی مردم محروم و ستمدیده، میزان این تأثیرپذیری را با زبان شعر که عصاره ی همه ی اشکها و لبخندهاست، برای آیندگان به یادگار بگذارند:

درختهای بادام باغهای شیراز

شکوفه داده اند

و ستمدیدگان روزه ی خود را شکستند


‎ 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 65

ایرانیان «کسریٰٰ» را نابود کردند

پس از خشمی طولانی

بتها را به لرزه درآوردند

خمینی

قدرت خدایی را همچون شمشیری برّان

در دست

دائماً سرود پیامبر و اسلام را 

بر لب دارد

 نزار قبانی، لبنان، آن سفر کرده، ص 18

ای امام!

تو افسانه ی آمریکا را به پایان آوردی

پیروزی نزدیک است

ای امام 

بگذار بار دیگر جهان درس زیبای اسلام را 

از تو فراگیرد

                              عبدالله عثمان، آفریقای جنوبی، آن سفر کرده، ص 19

ای خدای رحمان

از شرق، خورشیدی جدید طلوع می کند

و نور از پس ابرهای تیره

دوباره تابیدن آغاز می کند

طلوع، دوباره چهره نشان می دهد

صدای طبل مسجد و اذان و نماز

از میخانه، ساقی، قلبمان را روشن می کند

همه را او می آفریند، قدیسی از «قم»

خدایا! پروردگارا

راه دوباره هموار می شود

راه موسی و ابراهیم


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 66

و پرچممان دوباره به اهتزاز درمی آید

بردگان غرب خود را از اسارت نجات می دهند

نسیم جدیدی می وزد

                                     عبدالهادی و .ام، اندونزی، آن سفر کرده، ص 21

از داغ و درد قلب «فلسطین»گداخته

«سوریه» ناله کرده و «افغان» گریسته

«کشمیر» نوحه گر شده «دهلی» سیاهپوش

«لاهور» ضجه کرده و «لبنان» گریسته

گفتی ز سوی «مسجد الاقصی» شب وداع

از «قدس» آمدند سواران داغدار

 محمد جواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 168

از نیل تا به سند، جنون پرورید غم

از بلخ تا به روم دل تنگ جوش زد

 محمد کاظم کاظمی، ص 194

نام، حضور و شخصیت امام در اندیشه ی شاعران این روزگار همواره با هاله ای از تقدس، عشق، عرفان، عاطفه، شرف، غیرت، رادمردی، ایمان، حماسه، کفر ستیزی، دین مداری، مقاومت، ایثار، استواری، اتکا به خداوند، آرمانگرایی اسلامی، نفس گریزی، صبوری، نستوهی، دردمندی، بت شکنی، آیینه تباری، هدایت گری، رهبریت، مرجعیت، فرماندهی، فقاهت، معنویت، اخلاق، آینده نگری، ژرف اندیشی، وطن دوستی، سادگی، صلابت، صمیمیت، برادری، برابری، بالندگی، شیوایی، شیدایی، مهربانی و ... همراه بوده است.

بی شک، بار معنایی و محتوایی که در محمل هر یک از این واژه ها نشسته است تجلی سیمای امام در ادبیات معاصر را پیچیده، گسترده و آفاق شمول می سازد. به همین اعتبار، پس از پرداختن به جنبه های حماسی، غنایی و تمثیلی، به فصل های دیگری از تأثیرگذاری امام در شعر این دوره اشاره می شود. بدیهی است نکاتی که در پی می آید به واسطه ی نوع برخورد و نگاه شاعران به مرزهای مشترکی با جنبه های فوق می رسد.

علیای جذبه سر به صلیب عزا نهاد

در نای سرخ، نغمه ی داود جان شکست


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 67

یعقوب عقل پیرهن عافیت درید

رنگ از عذار یوسف عشق آفرین پرید

پیغمبر کمال، به عرش خدای عشق

سر کرد نوحه با دل خون در عزای عشق

 احد ده بزرگی، سوگنامه 2، ص 102 و 103

اینک ای از تبار خوبی ها 

ای مسیح مهاجر

تنها

نام سبز تو جاری است

 احمد صفرپور، سوگنامه2، ص 150

برخاست چون خلیل به پیکار بت فتاد

                                    محمد جواد غفورزاده شفق، سوگنامه2، ص 169

وقتی دعا به جان تو می کرد جبرئیل

آمین شنیده بود ز روح الامین عشق

محمد جواد غفورزاده شفق، سوگنامه2، ص176

این سوار از تبار ابراهیم 

می نماید نشان اسماعیل

این صدای محمد است مگر

در تنم ریخته شکوه بهشت

تا فرود کلیم از سینا

شعر زیبای فتح می خوانیم

حسین اسرافیلی، تولد در میدان، ص 10 و 12

‏تجسم جلوه های امام از منظر باورهای دینی:‏

در نگاه شاعران، امام تداوم بخش راه و تجلی گر حضور پیامبران و معصومین است. هر یک از پیامبران و معصومین، علاوه بر رسالت و تعهدی که بر دوش داشته اند، به معجزه و حکمت و حدیثی دیگر آراسته بوده اند و آنگاه که شاعران، به شیوه های متفاوت و در تجلیل 


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 68

 از امام به یکی از منظرهای دینی اشاره می کنند، امام را جلوه ای از آن می دانند:

ای تو خلیل الله و موسای ما

ای دم گرم تو مسیحای ما

ما همه جسمیم بیا جان تو باش

ما همه موریم، سلیمان تو باش

 مهرداد علوی، سوگنامه 2، ص 161 و 162

که همطریق تو دیدیم خضر و عیسی را 

مسیح و یونس و نوح و شعیب و یحیی را 

 همایون علیدوستی، سوگنامه 2، ص 164

پیمبر تو را مانده در انتظار

که از مهر بنشاندت در کنار

علی چشم بر راه تو دوخته است

دگر باره غمگین و دلسوخته است 

ز اندوه تو قلب زهرا شکست

غریبانه مهدی به ماتم نشست

 هادی سعیدی، سوگنامه 2، ص 140

افتاد نوح روح به گرداب اضطراب

خضر بقا سیاه به تن کرد و زد به سر

یحیای دل خروش برآورد از جگر

موسای طور نور، به نیل بلا فتاد

‏شاعران، امام و اندیشه های عاشورایی:‏

عاشورا، مرز بین همه ی فرازها و نشیب هاست. مرز بین دلبستگی ها و دلخستگی ها، مرز بین آسمانی ها و زمینی ها و مردانی که عاشورا را تداوم می بخشند، از قبیله ی عاشورائیانند. شاعران، در پرداخت های عاطفی خود نسبت به رحلت امام، همه چیز را در حال و هوای عاشورایی ها حس می کنند. این نحوه نگرش در سایر فرازهای زندگی امام نیز به چشم می خورد:


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 69

انگار عصر بود و ناقه و تازیانه و زینب بود

انگار باز هم

زخم است و تیغ

و ذوالجناح

بی سوار

با زین و برگ کج شده

از گودی عروج 

با خیمه های تشنه

در جستجوی آب، شیهه می کشید

 حسین اسرافیلی، سوگنامه 2، ص 33

یک نینوا مصیبت و یک کربلا بلا 

در دشتهای خاطر ما موج می زند

در کوچه باغهای «جماران» هنوز هم

انوار سید الشهدا موج می زند

در ماتم «حسین زمان» هر کجا رویم

حال و هوای کرب و بلا موج می زند

با تندر خروش تو ای «وارث حسین»

 محمد جواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 168

دل من باز گفت و می گوید

به شهیدان کربلا پیوست

 شیرینعلی گلمرادی، سوگنامه 2، ص 210

و از جهان بریدی

تا جان را با طلیعه ی حسینیان در آمیزی

 رحمانیان حقیقی، سوگنامه 2، ص 91

نگه کن ببین! هان نگه کن به منبر

ببین می شناسی به یادش بیاور

حسین است گویا که لب باز کرده


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 70

بلی اوست کین خطبه آغاز کرده

اگر باده نوش کلام حسینی

هلاگوش تا نوشی اش از خمینی

 ساعد باقری، نجوای جنون، ص 51

با شقایق ها تفاهم داشتی

کربلا بودی تداوم داشتی

پرویز بیگی حبیب آبادی، غریبانه، ص 102

‏امام و بارور شدن اصطلاحات اهل عرفان در شعر:‏

بکارگیری اصطلاحات اهل عرفان ـ که هر یک، معنا و تعبیر خاصی دارد ـ و کاربرد آن در شعر پارسی، حدیثی است که هرگز در این مجال نمی گنجد. آنچه ما در جستجوی آنیم، ابعاد عارفانه ی زندگی امام است که در ذهنیت شاعران جای گرفته است. ابعادی که شاعران، سهمی از تفکر و نگاه شاعرانه ی خود را در آن جستجو کرده اند:

تو به ما آموختی پرواز را 

عشق را، آیینه را، آغاز را

از ردای شمع ها جان می چکد

از نگاه عشق، عرفان می چکد

وای بر دل، پیر دل را می برند

                                     پرویز بیگی حبیب آبادی، غریبانه، ص 103

آن مؤذن شگفت

آن اقیانوس کرانه ناپیدای عرفان...

رضا اسماعیلی، سوگنامه 2، ص 37

به سوگ پیر صفا، آن امیر نامیرا

فرهاد پاک سرشت، سوگنامه 2، ص 56

پیر میخانه خوانده بود شبی

از خط جام قصه ی فرجام

پیر میخانه نیک می دانست


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 71

از پس ابر مهر می تابد

سپیده کاشانی، سوگنامه 2، ص 189

شبی در محفل روحانی وصل

گرفتی ساغری از دست مستی

نوایی دلنشین در عرش پیچید

که شوق کعبه دارد بت پرستی

 غلامرضا کافی، سوگنامه 2، ص 198

تا شد ز صدر مصطبه آن پیر می فروش

حسن سروی کاشانی، سوگنامه 2، ص 138

این نگاه گرم، این چشم خمار

مست از سکر تهجد بوده است

سید عبدالله حسینی، سوگنامه 2، ص 73

زان ره که رفت تا دم معراج پیر عشق

لب اللباب سیر و سلوک است چشم تو

سید عبدالله حسینی، سوگنامه 2، ص 79 و 85

من از باده ی عشق تو خورده ام

فاطمه راکعی، سوگنامه 2، ص 113

در فصل شور و جذبه ی ژرفای چشم تو

حمدالله رجایی بهبهانی، سوگنامه 2، ص 118

از دم رند می آلوده مددکار شده است

                                     حسین اسرافیلی، سوگنامه 2، ص 35

ز گرمگاه بلوغ عرفان، نمی رسد ناله های موزون

                               محمد حسین حجتی (پریشان)، سوگنامه 2، ص 65

رفت آنکه بود، میکده مست و خراب از او 

سر مستی پیاله و شور شراب از او

                             محمد جواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 169


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 72

ای افتخار میکده، ای پیر می فروش

رحمی به حال باده گساران داغدار

 محمد جواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 170

مثل شمیم مشرقی عرفان

مثل نسیم، مثل صبا بودی

 محمد کاظم یوسف پور، سوگنامه 2، ص 141

‏زمان، تداوم، امام و شعر:‏

شاعران در جای جای کلام خویش، به این باور رسیده اند که اندیشه، تفکر، راه، منش و فطرت پاک امام همواره در اعصار و قرون متمادی تداوم می یابد و زمان هر چند به جلو می رود، اما اندیشه های امام را همواره به همراه خواهد داشت:

هر چند که می گردم

عطر کلامش

و عطر نامش

بر دیوارهای کوچه کوچه ی میهنم

نقش بسته است

 مجید زمانی اصل، سوگنامه 2، ص 131

بین چگونه مردن را، عاشقانه مردن را

گر چه او نمی میرد، او که خود مسیحا بود

 طیبه ی رئیسی، سوگنامه 2، ص 126

هرگز از یاد کی توان بردن

آن دم واپسین ماندن تو

تا ابد دلنواز خواهد بود

لحظه های نماز خواندن تو

عکس رویت درون قاب دلم

تا قیامت امام جا دارد


‎ 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 73

تا قیام قیامت ای جاری

بر مقامت سلام جا دارد

                              سید علی اشرف شریعتمداری، سوگنامه 2، ص 143

ای زنده تر از وجود آیینه

                              حسین عبدی، سوگنامه 2، ص 153

پیر ما از دست رفت از دل نرفت

                              سید محمد عباسیه کهن، سوگنامه 2، ص 152

تو ناخدای منی تا کرانه های همیشه

                              اسماعیل عسلی، سوگنامه 2، ص 159

به سوگ پیر صفا، آن امیر نامیرا

                              فرهاد پاک سرشت، سوگنامه 2، ص 56

‏شعر و جلوه های جمالی امام:‏

هر چقدر تأثیرپذیری شاعر از ممدوح به واسطه ی تجلی ابعاد عارفانه، داشتن اندیشه های زلال و روشن، صمیمیت، ارزش های مردمی، دین مداری، معنویت و ... باشد، اندازه ها و ملاک های زمینی از برآیندهای فکری و ذهنی شاعر دور گردیده و به فرازهای آسمانی نزدیکتر می شود. در حقیقت، این شخصیت ممدوح است که حیطه بندی فکری شاعر را مشخص می کند. اینجاست که مایه های زبانی شاعر، ضرب آهنگ کلمات، خلاقیت ها، کشف و شهود های شاعرانه، همه و همه با جریان یافتن در یک بستر اعتقادی سالم، باعث ایجاد تطور و دگرگونی در شعر مدحی می گردد. حالا دیگر، دست ممدوح، دستی نیست که شاعر از آن تقاضای بخشش صله داشته باشد، بلکه دستی است که از آن باران مهر می بارد. جلوه های جمالی امام در شعر شاعران انقلاب، حضوری چشمگیر و بسامان دارد.

در وسعت بی انتهای نگاه تو، خورشید را گم کرده ام

چشمان من انباشته از باران است و دستان تو انباشته از شکوفه

                                                 جواد امیدوار، سوگنامه 2، ص 42 و 43

چشمان او چو آینه روشن بود

دستان او کرامت دریا داشت

                                      عباس براتی پور، سوگنامه 2، ص 50


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 74

هر جا که دستهای تو در اهتزاز بود

صدق و صفا و مهر و کرم اوج می گرفت

 محمد جواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 173

دلم خیره در چشم دلگیر او

و شرمنده حتی ز تصویر او

و چشمم به لبهای او دوخته

کز او سالها عشق آموخته

 فاطمه راکعی، سوگنامه 2، ص 115

دستت همیشه بود بسوی خدا دراز

بودیم ما به دست درازت نیازمند

 سید عبدالله حسینی، سوگنامه 2، ص 83

چشمانت آبشخور هزار ستاره بود و لب هایت ...

تلاوت آیه های روشنایی

 کیومرث حیدری، سوگنامه 2، ص 92

در خروش بلند حنجره اش 

خشم صدها تبار خون پیداست

می کند سایه بان چشمش دست

دستهایی که از عشیره ی ماست

                                          حسین اسرافیلی، تولد در میدان

اسطوره را به احتضار کشاندی

و از میان آسمان منبسط لبخندها

با دست هایی به وسعت خورشید

زیباترین قرنفل را در سطح باغچه منتشر کردی

                                          محمد رضا خالصی، سوگنامه 2، ص 96

یادش بخیر این چشم های منجمد را 

دیروز خورشید نگاهت آب می کرد


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 75

مهتاب می پاشیدمان دست تو هر شب

کو، آه کو، آن دستهای آسمانگرد

                                  حمیدرضا شکارسری، باز جمعه ای گذشت، ص 18

بهشت از نگاهت چراغانی است

                                  هادی سعیدی کیاسری، سوگنامه 2، ص 140

پیشانی ات صحیفه ی ایمان بود

                                  محمد کاظم یوسف پور، سوگنامه 2، ص 141

ضریح چشم عقیقش صفای رویا داشت

                                  احمد شهدادی، سوگنامه 2، ص 146

پیشانی ات، پاسخ سپیدی بود برای ما

سایه بان دست تو را 

سر سرایی است سبز

که می توان در مقابل خدا گریست و شکوه کرد

و لبخندت

گذرگاهی ست که می توان به فتح پی برد

باور کنیم دست های بهار آور امام را

بهار

ادامه ی لبخند توست

پیشانی ات از سپیده مشهورتر است

چشم تو به آفتاب پهلو زده است

                              سلمان هراتی، از آسمان سبز، ص 37، 38، 58، 162

چشم هایت معبد خورشید بود

مثل آیینه نمایان، پاک، صاف

می توانستیم ما هر روز و شب

در شبستان نگاهت اعتکاف

                                         سید عبدالله حسینی، سوگنامه 2، ص 75

و دستانت 

که بر فراز آن معجرهای خاطره انگیز


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 76

تثبیت معجرت «شق القمر» بودند

 محمد حسین جعفریان، سوگنامه 2، ص 63

و شاخه ی سبز دستهایت

مرا به ضیافت آفتاب می برد

 پرویز حسینی، سوگنامه 2، ص 71

چشم تو لایحه ی روشن آغاز بهار

طرح لبخند تو پایان پریشانی ها 

 قیصر امین پور، رسول صبح، ص 37

به چشم های تو خورشید اقتدا می کرد

 حسین عبدی، سوگنامه 2، ص 154

بهار اومه، گل و سنبل نیومه

نگار مو، به سیر گل نیومه

تهی بی شو چر آغوش محراب؟

سوار خسته ی دلدل نیومه!

                                        علی اکبر رشاد، سوگنامه 2، ص 123

امام من ای مقتدای دلم

ببین گریه ی های های دلم

منم پیرو خط ابروی تو 

ثنا خوان چشم سخنگوی تو

                                       فاطمه راکعی، سوگنامه 2، ص 114

‏امام و منظرهای تعلیمی:‏

امام، قهرمان اخلاق، آموزگار و ناجی روزگار خویش است. آموزگاری که در حوزه ی خویش، پرواز و عشق و آب و آیینه را تعلیم می دهد:

چشم را تا بر حضورت دوختیم

منطق آیینه را آموختیم

تو به ما آموختی پرواز را


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 77

آب را، آیینه را، آغاز را

                                          پرویز بیگی، غریبانه، ص 102

چشم عنایت از همه سو دوختی به ما

راه «چگونه زیستن» آموختی به ما

                                          محمد جواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 173

مرغان پر بسته بودیم، از یادمان رفته پرواز

پروازمان داد مردی، از آسمان ها فراتر

 فاطمه راکعی، سوگنامه 2، ص 116

در چشم تو صد رود سحر جاری بود

تیر نگهت به قلب شب کاری بود

در خلوت شب، خروش رود دل تو

جاویدترین سرود بیداری بود

 نادر فخرآور، سوگنامه 2، ص 179

‏امام و منظومه های عاطفی:‏

بعد از این محنت چه کس ای آفتاب

می دهد جمع یتیمان را جواب

 سپیده کاشانی، سوگنامه 2، ص 192

نمی توانم باز بگویم

وقتی که 

پابرهنگان

صندلی خالی پدر را

دیدند و یتیمی خویش را 

چنان گریستند

که گرده ی سنگهای جهان

از هم شکافت

                                       مجید زمانی اصل، سوگنامه 2، ص 129 و 130

او، مقسم «عشق» و «آزادی» و «عدالت» بود


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 78

و دلش، دریای بیکران عطوفت

تنها او بود که بر سر غنچه های یتیم دست نوازش می کشید

 رضا اسماعیلی، سوگنامه 2، ص 38

کجاست آنکه دلش جانماز مردم بود...

و او میان همین پابرهنه ها گم بود...

 احمد شهدادی، سوگنامه 2، ص 146

تلخ است بی تو یک نفس ای دوست زندگی

 محمد حجتی پریشان، سوگنامه 2، ص 65

‏جلوه های امام در شعر معاصر‏

جلوه های امام در شعر شاعران، طیف بسیار وسیع و گسترده ای را به خود اختصاص داده است. تعابیر فراوان و مختلف، اشارات، ترکیبات، تشبیهات، استعارات، و نگاه ها و دیدگاههای توصیفی شاعران درباره ی امام تا بدان حد است که می توان فرهنگ ویژه ای از این همه ذهنیت ها و کندو کاوهای شاعرانه ارائه داد. هر یک از این جلوه ها و فضاسازی های شاعران، به لحاظ بار محتوایی، معنایی، اعتقادی، اجتماعی، فرهنگی، اسطوره ای، ملی، میهنی، مذهبی، عرفانی و ... که در بردارد قابل تفسیر و تعبیر و نقد و بررسی فراوان است. این تلاش که بیشتر در فاصله ی زمانی ورود امام به ایران تا دو سال پس از رحلت صورت گرفته است، می تواند از عمق تأثیر گذاری امام بر شعر این دوره سخن گوید. به جرأت می توان گفت که میزان این جلوه ها به لحاظ کمی نیز در شعر این سرزمین تا به امروز کم سابقه بوده است. آنچه به دنبال می آید تلاش محدودی است که در این زمینه صورت پذیرفته است.

آینه، سوگنامه 2، ص 37

آیینه خورشید، سوگنامه 2، ص 166

آیینه خدای نما، سوگنامه 2، ص 141

آیینه بلند دعا، سوگنامه 2، ص 141

آقا، سوگنامه 2، ص 68

آفتاب کشور عشق، سوگنامه 2، ص 142


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 79

آب حیات، سوگنامه 2، ص 82

امیر عجم، سوگنامه 2، ص 79

امیر نامیرا، سوگنامه 2، ص 56

اقیانوس کرانه ناپیدای عرفان، سوگنامه 2، ص 37

استوانه ی استواری، سوگنامه 2، ص 37

انسان، سوگنامه 2، ص 38

ارتفاع عشق، سوگنامه 2، ص 80

آیت بهار، رسول صبح، ص 58

بت شکن، سوگنامه 2، ص 76

باران محبت، سوگنامه 2، ص 58

باغ بنفشه، سوگنامه 2، ص 48

بلوغ نفس گرم حضور، سوگنامه 2، ص 31

بلند بالا، سوگنامه 2، ص 37

باغبان باغ عشق، سوگنامه 2، ص 107

باغبان لاله ها، سوگنامه 2، ص 108

باغبان حقیقت، سوگنامه 2، ص 138

بوی بهاران، رسول صبح، ص 6

بهار تازه، رسول صبح، ص 39

بهار فرحزا، رسول صبح، ص 41

بهار گلشن آرا، رسول صبح، ص 56

پرنده، سوگنامه 2، ص 34

پرواز، سوگنامه 2، ص 34

پدر، سوگنامه 2، ص 86

پیر می فروش، سوگنامه 2، ص 138

پیر دل، سوگنامه 2، ص 53

پیر میخانه، سوگنامه 2، ص 189

پیر عشق، سوگنامه 2، ص 79


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 80

تندر، تولد در میدان، ص 11

تبار ابراهیم، تولد در میدان

تکسوار سرخ، رسول صبح، ص 4

تاج عزت، سوگنامه 2، ص 102

تندیس معنا، سوگنامه 2، ص 166

حافظه ی روشن نور، سوگنامه 2، ص 31

جان، سوگنامه 2، ص 75

خورشید روح بخش طریقت، سوگنامه 2، ص 102

خورشید عشق، سوگنامه 2، ص 36

چراغ سرخ شریعت، سوگنامه 2، ص 102

دریای نور، سوگنامه 2، ص 67

روح دریاوار، سوگنامه 2، ص 75

روح بیقرار، سوگنامه 2، ص 75

روح بلند مشرقی، سوگنامه 2، ص 166

روح سبز جماران، سوگنامه 2، ص 157

روح قدس، سوگنامه 2، ص 81

رسول بیداری، سوگنامه 2، ص 210

سپیدار سبز قامت، سوگنامه 2، ص 37

سر سلسله ی هزار سرود، سوگنامه 2، ص 46

سفینه ی آرامش، سوگنامه 2، ص 32

سفینه ی سبز نجات، سوگنامه 2، ص 82

سالار خیل عاشقان، سوگنامه 2، ص 191

سرپرست عائله لاله های سرخ، سوگنامه 2، ص 80

شهید رابع، سوگنامه 2، ص 76

شعله ی شب نبرد، سوگنامه 2، ص 55

صداقت سیال آب، سوگنامه 2، ص 39

صحابه هابیل، تولد در میدان


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 81

طلیعه خورشید، سوگنامه 2، ص 185

غزل، سوگنامه 2، ص 48

عصاره ی تقوا، سوگنامه 2، ص 127

عابر معطر، سوگنامه 2، ص 212

عطش کهنه عشق، تولد در میدان

علمدار، تولد در میدان

قافله سالار سحر، از آسمان سبز

قامت بلند ایثار، تولد در میدان

قامت البرز، تولد در میدان

قامت سر سبز شکوه، سوگنامه 2، ص 35

قصیده ی شیوای ناتمام، سوگنامه 2، ص 44

قهرمان، سوگنامه 2، ص 37

قبله ی اهل درد، سوگنامه 2، ص 55

گل، سوگنامه 2، ص 68

گل سرخ حیات، سوگنامه 2، ص 215

مخلد در بهشت، سوگنامه 2، ص 76

مقسم عشق و آزادی و عدالت، سوگنامه 2، ص 38

مؤذن شگفت، سوگنامه 2، ص 37

مسیحای نسیم، سوگنامه 2، ص 216

ندیم دردها، سوگنامه 2، ص 74

نفس آفتاب، سوگنامه 2، ص 48

نوح نهضت، سوگنامه 2، ص 35 

 

*   *    *


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 82

 

‏ پی نوشتها

 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 83

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 84

  • - روزنامه سلام، ش 425، ص 5
  • - مهرداد علوی، مجله سروش، سال دوم، ش 85، ص 38
  • - مهدی علمداری، روزنامه کیهان، ش 15479، ص 7
  • - لالایی های مادران بر گهواره، ترانه های محلی که در اعیاد و جشن ها و فرهنگ عامه ی مردم جای فراوانی دارد، سنگ نبشته های قبور و مویه های اندوهناک که حکایت فراق را بازگو می کنند، قطعات ادبی و اشعار فراوان که در آگهی های تسلیت می آید، یادگارهایی که بر تنه ی درختان، اشیا و دیوارها حک می گردد، همه و همه نشان از این حکایت دارند.
  • - تأملی کوتاه در اکثر تذکره های موجود بویژه تذکره های نصرآبادی، روز روشن، تحفه سامی، مصطبه ی خراب، اختر و ... بیانگر این امر است.
  • - شعری که متأثر از واقعیت های زمانه نباشد یک نوع فریب است که برای اغفال این و آن بکار می رود. جامعه از شاعر انتظار دارد که واقعیت های پنهان را کشف کند. (غلامحسین عمرانی، کیهان، ش 13910، ص 16) شاعر نمی تواند بوق نظام باشد، شاعر باید زبان گویای مردم باشد. حال اگر نظام مردمی است دیگر مسأله ای نیست. (سمیع القاسم، ادبستان، ش 18)شاعر تأثرات حاصل از برخورد با عینیات جهان پیرامون خود را به صورت پوسته های ظاهری به کارگاه ذهنیت شاعرانه می سپارد و شعر عمدتاً محصول همین کارگاه است. (محمدرضا روزبه، روزنامه اطلاعات، ش 19437، ص 7)