شکوفایی نمادگرایی در شعر معاصر در پرتو اندیشه و سیره ی حضرت امام خمینی(س)

شکوفایی نمادگرایی در شعر معاصر در پرتو اندیشه و سیره ی حضرت امام خمینی(س)

حسینعلی قبادی

خلاصه ی مقاله

این نوشتار درصدد است ضمن ارائه ی تحلیلی پیرامون نماد و بازشناسی حد و مرزهای آن، به رابطه ی نماد با کنایه، استعاره، مجاز و ... پرداخته و از این طریق چشم انداز درونمایه های دینی ادبیات انقلاب را در قالب صناعت نماد گرایی ترسیم نماید.

بخش دوم این نوشتار به ارائه ی نمونه های آماری از نمادهای به کار رفته در آثار امام خمینی(س) و ذکر شواهدی از نحوه ی کاربرد این نمادها اختصاص یافته است.

‏مقدمه‏

سرچشمه ی زلال ادبیات از عهد اسطوره ها تا کنون، «نمادها» بوده اند. چرا که زینت بخش ترین تصویرهای ادبی، چون تلألؤ نور از خورشید نمادها بر دامن ادبیات نشسته است. در هر عهدی از ادبیات همه ی ملل، آنجا شاهد درخشش و شکوفایی اثر هستیم که با جوهره ی نمادگرایی بیشتری شکل گرفته باشد. بدین معنی سمبلیسم و نمادگرایی مکتبی نیست که در قرون جدید و بعد از عهد کلاسیک در خلال سالهای  1880 – 1857 میلادی ظهور کرده باشد. بلکه به عنوان سرچشمه ی حیاتبخش ادبیات، بنیانهای اسطوره ها، حماسه ها، ادبیات دینی و ادبیات عرفانی سراسر جهان را تشکیل داده اند.

نقد ادبیات انقلاب اسلامی برای شکوفایی خویش، نیازمند نگریسته شدن از دریچه ی نمادگرایی است تا بتوان از آن طریق گوهر ه ی گرانبهای ذوق ورزی و مایه وری دینی و اشرافی آن را شناخت. این مقاله در صدد است از این طریق درآمدی بر فنی ترین راه کشف جوهره ی ادبیات انقلاب اسلامی باشد و چشم انداز درونمایه های دینی ادبیات انقلاب را در قالب صناعت نمادگرایی ترسیم نماید.

بخش اول

نماد چیست؟

برای نماد (بر وزن سواد) در کتب لغت، معانی گوناگونی ذکر شده است؛ اما در مجموع نظر 


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 269

به تناسب و قرابت با معانی اصطلاحی رایج امروز نماد در ادبیات و هنر، مناسبترین و جامع ترین تعریف لغوی را صاحب آنندراج بیان کرده است. وی نماد را به معنای فاعل (ظاهر کننده و نشان دهنده [مظهر واقع شدن]) می داند.[1] دهخدا نیز در لغتنامه، عیناً همان معنی آنندراج را پذیرفته و شاهد مثال را نیز از آنندراج نقل کرده است.

در ادبیات امروز عربی برای نماد کلمه ی «رمز» را معادل Symbol انگلیسی و Symbole فرانسوی قرار داده اند. در غرب نیز تقریباً در همه ی زبانها اصطلاح نماد ریشه ی واحد دارد. لغت Symbol انگلیسی و Symbole فرانسوی و ... همه از ریشه ی یونانی Sumbullein گرفته شده اند. در فرهنگهای فارسی، نخستین بار در فرهنگ معین درباره ی سمبل به عنوان واژه ی راه یافته در زبان فارسی توضیحاتی به چشم می خورد. در این فرهنگ آمده است: «سمبل به فرانسه   Symbole شیء یا موجودی که معرف موجود مجرد و اسم معنی است.» مؤلف معنای دیگر آن را «مظهر» ذکر کرده است.

در فرهنگ فلسفی، نوشته های نمادین و سمبلیک، آثاری مبتنی بر «صور الهامی» در مقابل «تفکر منطقی» مبتنی بر معانی مجرد تعریف شده است.[2] میرچا الیاده، رمز [و نماد] را دنباله و ادامه ی تجلی قداست در اساطیر توصیف کرده است. به اجمال می توان گفت: هرگاه در اثر ادبی، ابزار و عناصری به خدمت گرفته شود که هم خود باشد و هم مظهر مفاهیم فراتر از وجود عینی خود، نماد خوانده می شود.[3] این نماد باید به نحوی پیچیده و ظریف و با پردازشی زیبا و شگرف بیان شود؛ به نوعی که حاصل خیال و شهود و مکاشفه تلقی گردد.

نماد دارای گستره ای است که در عرصه های فراتر از ادبیات هم جلوه های فراوان دارد و ذهن فلاسفه، جامعه شناسان و بویژه روانشناسان را نیز به خود مشغول داشته است. در اینجا به دلیل کوتاهی مجال سخن، فقط به نقل اشاره ای از «یونگ» بسنده می کنیم: «نماد افزون بر مفهوم آشکار و قرارداری، دارای دلالت معنایی ویژه ای است و به طور ضمنی به چیزی مبهم، ناشناخته و پنهان اشاره می کند ... و دلالتی غیر از مفهوم آشکار و مستقیم خود دارد. نماد گستره ی «ناخودآگاه» فراخ تری دارد که کسی امید ندارد بتواند آن را توضیح دهد.

... همواره برای بیان مفاهیمی که از تعریف و درک آنها عاجزیم، از اصطلاحات نمادین سود می جوییم. به همین دلیل است که مذاهب، زبان و تصاویر نمادین را به کار می گیرند.[4]

همچنین به طور دقیق و معین، نمی توان نماد را از صنایع مشخص «بدیعی» یا مبحث 


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 270

ویژه ای از علم «بیان» دانست. اما به هر حال، به طور مطلق خارج از حوزه ی این علوم نیز نمی تواند باشد.

تأمل در تعریف نماد، ممکن است تعاریف صنایع یا فنونی چون استعاره، کنایه، مجاز و تمثیل را به ذهن متبادر کند یا تعریف نماد را با آنها مشتبه سازد؛ لذا بیان اجمالی وجوه مشابهت و اختلاف نماد با این عناصر ضرورت دارد:

‏بازشناسی حد و مرز نماد‏

‏الف) رابطه ی نماد و مجاز:‏

ابتدا به نظر می رسد سخنی  که در معنای نمادین به کار رفته، چون در غیر معنی حقیقی استعمال شده است، پس با مجاز که آن نیز سخنی است که در غیر معنی اصلی خود به کار رفته باشد، شباهت دارد. حال آنکه جنبه ی اختلاف آن دو بنیادی تر و آشکارتر است؛ یعنی در مجاز سخن بر اساس نیت قبلی و آن هم بر مبنای قوانین و قواعدی ویژه، از معنای حقیقی خارج می شود و چنانچه از آن ضابطه تخطی شود، ساختمان مجاز بر هم می ریزد. اما در نماد چنین قراردادی وجود ندارد و گاه ممکن است سخن در معنای حقیقی هم بتواند به کار رود. بنابراین نماد می تواند نوعی شباهت با رمز کنایی داشته باشد.

‏ب) رابطه ی استعاره و نماد:‏

علمای بلاغت، استعاره را نوعی از سخن مجازی می دانند؛ آن نوع مجاز که دارای علاقه ی مشابهت باشد. تفتازانی می گوید: «والاستعارةُ هی مجازٌ تَکونَُ عَلاقَتُه المشابَهة» وی مجازی را که علاقه ی مشابهت نداشته باشد مرسل خوانده و مجازی را که دارای علاقه ی مشابهت باشد، استعاره نامیده است.[5] به هر روی به دلیل نقش و عاملیت استعاره در تصویرسازی ادبی به طور مطلق، نماد پیوندی ناگسستنی با آن پیدا می کند. تا جایی که می توان گفت: برخی از استعاره ها، حلقه ی واسطه ی کلام معمولی و «نماد» واقع می شوند.

اگرچه ارزش و اهمیت استعاره به حدی است که دانشمندان متقدم از قول ارسطو گفته اند: «البلاغةُ حُسن الاستعاره»[6]، اوج ارزش استعاره آنجاست که زمینه ساز نماد می شود؛ جرجانی گوید: «فضیلت استعاره در این است که در هر لحظه می توان بیان را صورت تازه ای بخشید و در یک واژه در نتیجه چندین قاعده حاصل آید: چندان که در موارد و شؤون مختلف تکرار شود. (تقریباً معادل نماد) با این همه در هر موردی، مقام خاص خود را داشته

 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 271

باشد و معنای بسیار را در لفظ اندک نشان می دهد و از یک صدف چندین مروارید بیرون می آورد.» و تفتازانی نیز استعاره را بر تأویل استوار می داند.[7]

پیش از آنکه وجوه اختلاف استعاره و نماد ذکر گردد یادآور می شود که هیچ استعاره ای «بما هو استعاره» نمی تواند نماد واقع شود. و اما شرح دلایل اختلاف: در استعاره، مستعار پجانشین مستعار منه می شود ولی در نماد، شیء هم خود هست و هم مظهر چیز فراتر از خود. در استعاره، از آنجا که کلام ما مخیل است، غیر حقیقی است؛ ولی در نماد می بایست علاوه بر جنبه ی خیالی ـ که به طور سمبلیک مظهر چیزی واقع می شود ـ در عالم واقع، امکان هست شدن داشته باشد. اختلاف بعدی این است که هیچ نمادی نمی تواند به استعاره ی صرف تبدیل شود ولی عکس آن صادق است؛ مانند نماد «بحر» یا «نی» در نزد مولوی.

تفاوت دیگر آن است که نماد، ذاتاً منشأ تضادها و مولد و نیروی بالقوه تناقض آمیزی یا رمزناکی است و عموماً دریایی بیکرانه و پر وسعت است که تعریف پذیر نخواهد بود و دنیای تناقض هاست که هم اوج دارد و هم حضیض پذیر است؛ هم مظهر رفعت و خیر و عالم پملکوت است و هم می تواند سمبل شر و اهریمنی و ذلت باشد. به همین دلیل گفته اند: «نماد، پدیده ای متناقض است، یعنی یک نماد می تواند مظهر دو چیز متناقض باشد؛ مثلاً نماد «آتش» در غزلیات شمس که هم مظهر شهوت و صفات ذمیمه و هم مبین عشق و محبت و بلای عشق است.»[8] اما یک استعاره در آن واحد نمی تواند معنای متناقض داشته باشد.[9] حتی اگر نیاز به تأویل داشته باشد. از اینها گذشته، نماد اول بار می تواند امر حقیقی باشد، سپس از حقیقت خارج شود و مفهوم وسیعی بیابد و از این لحاظ رویاروی استعاره قرار گیرد.

پیرامون وجوه اشتراک استعاره و نماد نیز باید گفت که هر دو به نحوی بر نوعی منطق مشابهت و مناسبت مبتنی هستند. اما این مناسبت و مشابهت در ابتدا به چشم نمی آید. دوم اینکه امکان تبدیل شدن بعضی از استعاره ها به نماد وجود دارد. نکته ی دیگر در ظرفیت تأویلی و تمثیلی برخی از استعاره هاست که زمینه ساز خروج استعاره از هیأت معمولی تشبیه و دنیای مجاز می شود و امکان فهم یک معنای واحد از انسان سلب می شود. نتیجه آنکه برخی از استعاره ها با ظرفیت های خیالی ویژه، در صورت تکرار، امکان تبدیل شدن به قرارداد ذهنی یا ملکه ی ذهنی را کسب ماهیتی جدید و ورود به مقوله ی «ایده» را داشته و می توانند «نماد» خوانده شوند.


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 272


ج) رابطه ی نماد و کنایه:‏

کنایه در لغت به معنای «پوشیده سخن گفتن» و ترک تصریح و تعریض است. و در اصطلاح علم «بیان» هرگاه لفظی به کار رود ولی به جای معنی اصلی، یکی از لوازم آن اراده شود به آن کنایه گویند. مثال: فلانی طویل الید است؛ یعنی مسلط بر کار است؛ «طویل الید» را «مکنی» و «تسلط بر کار» را «مکنی منه» گویند. اما درباره ی رابطه ی «نماد» با «رمز کنایی» باید گفت آنچه که ما آن را «نماد» می خوانیم از گستره ی تعریف «رمز» کنایی مطرح شده در علم بیان خارج است و معادل آن نخواهد بود؛ زیرا گاه آنقدر فراتر می رود و بیکرانه و بی مرز می گردد که می تواند وجود حقیقی نداشته باشد، لذا با تعریف علمای بلاغت درباره ی کنایه مغایرت پیدا می کند؛ مثلاً «کنایه» از نظر بلاغی همیشه با «مجاز» متفاوت است، زیرا در کنایه معنای اولی هم می تواند مورد نظر باشد و حال آنکه نماد، گاه می تواند حاصل تکرار یکی از انواع «مجاز» یعنی «استعاره» باشد.

‏د) رابطه ی نماد و تمثیل:‏

همچنین نماد با تمثیل مشابهت ها و اختلاف هایی دارد که شرح آن در این مقال نمی گنجد. فقط به این بسنده می کنیم که مهمترین وجوه شباهت آن با تمثیل در رمز آلود بودن و ابتناء بر تماثل است و مشخص ترین وجه افتراق آن نیز ارادی بودن ساخت تمثیل برای هدفی خاص و ارزش موردی و محدود آن است، حال آنکه نماد حاصل ناخود آگاهی و غیر ارادی است و ارزش هنری چند بعدی غیر محدود و جاودانه دارد.

‏تقسیم بندی های نماد‏

1 - انواع نماد از حیث جایگاه نماد در اثر:

نمادهای تصویری

نمادهای ساختاری

2 - انواع نماد از حیث وسعت و شمول:

نمادهای عام

نمادهای خاص

3 - انواع نماد از حیث پیوستگی با تفکر و اندیشه:

نمادهای طبیعی [رمزهای فلسفی] و تأویلی


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 273

نمادهای دینی و عرفانی

4 - انواع نماد از حیث پیوستگی به حوزه های علوم:

نمادهای جامعه شناسی

نمادهای روان شناسی

5 - انواع نماد از حیث طبقه بندی ارزشی:

نمادهای نیک و متعالی (مثبت) چون فریدون، موسی و ...

نمادهای شر و فرودین (منفی) مانند ضحاک، دیو، فرعون و ...

6 - تقسیم بندی از حیث جنس پدیده ها و موضوعات:

نمادهای انسانی

نمادهای حیوانی

نمادهای طبیعی (عناصری از طبیعت)

نمادهای ماوراء طبیعت (عناصری از ماوراء طبیعت)

بخش دوم

در این بخش برخی از نمادهایی که با بسامد بالا در آثار حضرت امام  خمینی(س) به کار رفته اند به تفکیک ذکر خواهند شد.

1 - نمادهایی که با بسامدهای بالا در آثار امام به کار رفته اند:

نمادهای نیک و متعالی: موسی، عیسی، دل، فلسطین، روز، میخانه، حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، حضرت ولی عصر (عج)، امام علی علیه السلام ، امام حسین علیه السلام ، عاشورا، محرم، کربلا، سلیمان، نور، کعبه، زهرا، فاطمه، حج، جمهوری اسلامی، مردم، مجلس و ...

نمادهای شر و فرودین: فرعون، شیطان، معاویه، یزید، شب، مار، دیو، آمریکا.

2 - نمادهای برگرفته از دیوان امام:

نمادهای نیک و متعالی: یعقوب، اسکندر، خسرو، تیشه، خال، لب، رخ، جام، دل، گل، بلبل، داوود، ساقی، خم، می، زلف، دام، پیمانه، ابن سینا، گیسو، کنعان، مجنون، ساغر، کیقباد، ایاز، تخت سلیمان، رستم، سروش، سیمرغ، ایران، هند، آیینه، مطرب، ارغوان و آهن و ...

نمادهای شر و فرودین: محتسب، زاغ، مگس، جغد، کلب، کسری، قیصر، اژدها، افعی،

 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 274

کلاغ و کرکس و ...

3 - نمادهای مشترک موجود در دیوان امام و صحیفه ی نور:

نمادهای نیک و متعالی: موسی، عیسی، نوح، منصور، فرهاد، سلیمان، مسیح ـ مسیحا، یوسف، طور، خضر، خلیل، پروانه، شمع، مرغ، طوطی، زمزم، حج، قلندر، میخانه، بتکده، دریا، بهار، بتخانه، خرابات، کعبه، آتشکده، خورشید، جمهوری اسلامی، آتش، کوثر، رند، جام جم، لاله، درخت، سرو، شقایق، نور، روز، هند، ایران، شیر، حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، حضرت ولی عصر (عج)، امام علی علیه السلام ، امام حسین علیه السلام ، ابوالفضل، ابراهیم، هابیل، سلیمان، کربلا، قدس، فلسطین، مالک اشتر، عمار، محرم، فجر، زینب(س)، زهرا(س)، دزفول، باران و عاشورا و ...

نمادهای شر و فرودین: فرعون، زلیخا، کاخ، نمرود، شیطان، خفاش، چاه، آتش، قفس، قیصر، مدرسه، گرگ، مار، شمشیر، شب، ابلیس، دیو، قابیل، یزید، کوفه، معاویه، شمر، ضحاک، امریکا و ...

4 - نمادهایی از وصیت نامه ی سیاسی ـ الهی امام:

نمادهای نیک و متعالی: دریا، سیل، رسول خدا صلی الله علیه و آله ، پیامبر،علی، امیرالمؤمنین علیه السلام ، زینب(س)، حسین سید الشهدا، ملت، وحدت، نور، سرخ، حسن بن علی علیه السلام ، بسیج، مجلس، زهرا، مرضیه، بقیةالله، حضرت مهدی، جمهوری اسلامی و ...

نمادهای شر و فرودین: شیطان، محمدرضا پهلوی، رضاخان، امریکا، انگلیس، اسرائیل، صدام، تفرقه، کوفه و گرگ و ...

5 - نمادهای کلاسیک ادب فارسی، احیاء شده از طریق آثار امام:

نمادهای نیک و متعالی، پروانه، ارغوان، شیر، ایران، لاله، میش، تیشه، بهار، فرهاد، هابیل، شقایق، عنقا، مگس، هفت، صبا، آیینه، نی، سبو، مستان، آسمان، سرو، عاشورا، محرم، صبح، کعبه، زینب، امام حسین علیه السلام ، امام زمان (عج)، امام علی علیه السلام ، ابوذر، سلمان، کربلا، مالک اشتر، ابراهیم، خلیل، عیسی، مسیح، ابوالفضل، زهرا، می، طور، پیر، روز، گل، لاله، مرغ، پیمانه، زلف، خانقاه، گیسو، فجر، نوح، منصور، حلاج، یعقوب، باده، رستم، معاویه، اسکندر، شیرین، خسرو، سلیمان، یوسف، خال، لب، رخ، جام، ساقی، خم، هزاردستان، شمع، طوطی، زمزم، ساغر، میخانه، بتکده، بتخانه، دریا، خرابات آتشکده، کوثر، آتش، رند، حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، قدس و فلسطین.


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 275

نمادهای شر و فرودین: اژدرها = اژدها، کلاغ، شمشیر، ابلیس، خفاش، گرگ، میش، زمستان، پاییز ـ خزان، شیطان، قابیل، مگس، چاه، نمرود، دیو، شب، خفاش، خار، کرکس، فرعون، کوفه، یزید، معاویه، شمر، زلیخا، زاغ، طوطی، جغد، آتش، قفس، و قیصر.

6 - نمادهای ابداعی در آثار حضرت امام:

نمادهای نیک و متعالی: زمزم، کوثر، نور، زن، بسیج، کربلا، محرم، عمار، مالک اشتر، عاشورا، حضرت زهرا(س)، زینب(س)، قدس، فلسطین، فهمیده (شهید فهمیده)، مجلس، وحدت، جمهوری اسلامی، حج، سیل و ملت = مردم.

نمادهای شر و فرودین: شیطان، شمشیر، مدرسه، رضا شاه، امریکا، انگلیس، محمدرضا شاه، کوفه اسراییل، تفرقه، کاخ، صدام، ابولهب، ابوجهل، ابوسفیان.

7 - عمده ترین نمادهای بکار رفته در شعر شاعران انقلاب اسلامی به تأثیر از آثار امام: دریا، موج، دیو، پرواز، آتش، مرغ، طور، چاه، آسمان، یوسف علیه السلام ، شقایق، گیسو، تیشه، فرهاد، جام، کبوتر، شب، سبز، دشت، آینه ـ آئینه، روز، عقاب، قابیل، سرو، شیطان، اهریمن، ابلیس، نور و ...

8 - شواهدی از نحوه ی به کار رفتن نمادها در آثار حضرت امام(س):

‏یوسف علیه السلام ‏

یوسفی باید که در دام زلیخا دل نبازد

ورنه خورشید و کواکب در برش مفتون نداند

دیوان امام خمینی(س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 98

جام می ده که در آغوش بتی جا دارم

که از آن جایزه بر یوسف کنعان بدهم

همان، ص 162

‏یعقوب‏

یوسفم گر نزند بر سر بالینم سر 

همچو یعقوب دل آشفته بویش باشم

همان، ص 153

‏سکندر (اسکندر)‏

هزار ساغر آب حیات خوردم از آن  لبان و همچو سکندر عطشانم

همان، ص 156


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 276


‏خال‏

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

چشم بیمار ترا دیدم و بیمار شدم

همان، ص 142

‏کعبه‏

آنکه دل خواهد درون کعبه و بتخانه نیست 

آنچه جان جوید، به دست صوفی بیگانه نیست

همان، ص 71

‏نور ‏

از نور، رو به ظلمتم ای دوست دست گیر

آن را که رو سیه به سراشیب چاه شد

همان، ص 93

‏هند ‏

«هندی» ز هند تا به سر کویت آمده است

کی دل دهد به شاهی شیراز و ملک طوس

همان، ص  128

‏تیشه – فرهاد‏

گر تیشه ات نباشد تا کوه بر کنی

فرهاد باشی در غم دلدار و شاد باشی

همان، ص 129

در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من

جور مجنون ببرم، تیشه ی فرهاد کشم

همان، ص 154

فرهاد شو و تیشه بر این کوه بزن

از عشق، به تیشه ریشه ی کوه بکن ...

همان، ص 231


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 277


تخت سلیمان یا تخت سلیمانی‏

نا رندم ار بخواهم کاین شب سحر شود 

باشد اگر به تخت سلیمانیم جلوسی

همان، ص 128

سخن ز تخت سلیمان و جام جم نزنید

که تاج خسرو کی را من گدا دارم

همان، ص 148

‏جمهوری اسلامی‏

جمهوری اسلامی ما جاوید است

دشمن ز حیات خویشتن نومید است

آن روز که عالم ز ستمگر خالی است

ما را و همه ستمکشان را عید است

همان، ص 193

جمهوری ما نشانگر اسلام است

افکار پلید فتنه جویان خام است

ملت به ره خویش جلو می تازد

صدام به دست خویش در صد دام است

همان، ص 195

‏شمع و پروانه‏

رسد آن حال که در شمع وجود دلدار

بال و پر سوخته کار شب پروانه کنم

همان، ص 158

همچو پروانه بسوزم بر شمعش همه عمر

محو چون می زده در روی نکویش باشم

همان، ص 153

جان باختم به حسرت دیدار روی دوست

پروانه، دور شمعم و اسپند آذرم

همان، ص 151


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 278


خضر ‏

دستگیری کنم ای خضر! که در این ظلمات

پی سرچشمه آب حیوان آمده ام

همان، ص 139

چه شد که امشب از اینجا گذار گاه تو شد 

مگر که آه من خسته خضر راه تو شد

همان، ص 92

‏قفس‏

مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز

آنکه باید این قفس را بشکند از در نیامد

همان، ص 97

مرغ دل پر می زند تا زین قفس بیرون شود

جان بجان آمد توانش تا دمی مجنون شود

همان، ص 113

‏آتش ‏

آتشی از عشق در جانم فکندی، خوش فکندی

من که جز عشق تو آغازی و پایانی ندارم

همان، ص 150

آتش عشق بیفزا، غم دل افزون کن 

این دل غمزده نتوان که غم افزا نشود

همان، ص 112

‏پرواز ‏

سایه افکن بر سرم ای سرو بستان نکویی

تا که جانم از جهان آماده پرواز گردد

همان، ص 76


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 279


دریا و موج‏

ما همه موج و تو دریای جمالی، ای دوست

موج دریاست عجب آنکه نباشد دریا

همان، ص 43

موج لطف دوست در دریای عشق بی کرانه

گاه در اوج فراز و گاه در عمق نشیب است

همان، ص 51

‏دریا‏

از درس و بحث مدرسه ام حاصلی نشد

کی می توان رسید به دریا ازین سراب

همان، ص 48

مست صهبای تو می باشم و اندر هوسم

غرق دریای وصال توام و در طربم

همان، ص 307 و 382

‏شیطان‏

خیل شیطان نبود اهل الله          ای قلم! راز گشایی بس کن

همان، ص 172

زاده ی اسماء را با جنةُ المأویٰ چه کاری 

در چم فردوس می ماندم اگر شیطان نبودی

همان، ص 180

‏شیرین‏

شیرین زبان من گل بی خار بوستان                        جامی ز غم به خسرو، فرهادوار داد

همان، ص 75

سر نهم بر قدم دوست به خلوتگه عشق

لب نهم بر لب شیرین تو، فرهاد شوم

همان، ص 159


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 280

فرهادم و سوز عشق شیرین دارم                                     امید لقاء یار دیرین دارم

همان، ص 221

‏دیو‏

از هستی خویشتن رها باید شد

از دیو خودی خود جدا باید شد

آن کس که به شیطان درون سرگرم است

کی راهی راه انبیاء خواهد شد

همان، ص 208

‏طور‏

عیب از ما است اگر دوست ز ما مستور است

دیده بگشای که بینی همه عالم طور است

همان، ص 52

ابن سینا را بگو در طور سینا ره نیافت

آنکه را برهان حیران ساز تو حیران نمود

همان، ص 115

گر طور ندیدم و نخواهم دیدن در طور دل از تو جای پایی خواهم

همان، ص 161

‏موسی‏

موسی اگر ندید به شاخ شجر رخش                   بی شک درخت معرفتش را ثمر نبود

همان، ص 107

جلوه کن در جبل قلب من ای یار عزیز

تا چو موسی بشود زنده دل غافل من

همان، ص 174

‏سلمان‏

فرهاد ندیده ای و شیرین گشتی                           یاسر نشدی و دم ز سلمان بزنی 

همان، ص 247


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 281


‏جم‏

‏بردار جام می را، جم را گذار و کی را‏

فرزند ماه و دی را، کاینان چو ما اسیرند

همان، ص 99

‏جام‏

ساقی به جام باده در آن عشوه و دلال

آرامشی به جان من بی قرار داد

همان، ص 75

اگر ساقی از آن جامی که بر عشاق افشاند

بیفشاند، به مستی از رخ او پرده برگیرم

همان، ص 152

‏خفاش ‏

آن کس که رخش ندید خفاش بود                                خورشید، فروغ رخ زیباش بود... 

همان، ص 213

... خفاش! ز جلد خویشتن بیرون ای                    تا جلوه ی خورشید جلالش بینی

همان، ص 347

‏مجنون ‏

مجنون اسیر عشق شد اما چو من نشد

ای کاش کس چو من نشود مبتلای دوست

همان، ص 63

در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من

جور مجنون ببرم، تیشه فرهاد کشم

همان، ص 154

‏آمریکا ‏

... حجاج محترم ایرانی و غیرایرانی ... فریاد کوبنده برائت از مشرکان و ملحدان استکبار جهانی و در رأس آنان آمریکای جنایتکار را در کنار خانه توحید طنین اندازند...

فریاد برائت، پیام امام خمینی(س) به حجاج بیت الله الحرام مرداد ماه 1366، ص 8


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 282

... فریاد برائت ما، فریاد برائت همه مردمانی است که دیگر تحمل تفرعن آمریکا و حضور سلطه طلبانه ی آن را از دست داده اند و ...

همان، ص 12

‏کعبه‏

... کدام خانه ای سزاوارتر از کعبه و خانه امن و طهارت و ناس که در آن به هر چه تجاوز و ستم و استثمار و بردگی و یا دون صفتی و نامردمی است عملاً و قولاً پشت شود ...

همان، ص 8 و 9

... مسلمانان باید ... به این بی خبران و دل مردگان و پیروان شیاطین [جاهلان متنسک و عالمان متهتک] بیش از این مجال حمله را به صفوف عقیده و عزت مسلمانان ندهند؛ و از همه جا و همه سرزمینها و خصوصاً از کعبه ی حق به جنود خدا متصل شوند و زائران عزیز از بهترین و مقدسترین سرزمینهای عشق و شعور و جهاد به کعبه ی بالاتری رهسپار شوند ...

همان، ص 10

‏شیطان‏

... آیا باید در خانه ها نشست و با تحلیلهای غلط و اهانت به مقام و منزلت انسانها و القاء روحیه ی ناتوانی و عجز در مسلمانان عملاً شیطان و شیطان زادگان را تحمل کرد و ...

همان، ص 11

‏ابراهیم علیه السلام - نمرودیان‏

... تمام بت شکنی ها و مبارزات و جنگهای حضرت ابراهیم علیه السلام با نمرودیان و ماه و خورشید و ... مقدمه یک هجرت بزرگ و همه آن هجرتها و تحمل سختی ها و... ساختن بیت و فدیه اسماعیل، مقدمه بعثت و رسالتی است که ...

همان، ص 11

‏کاخ سیاه‏

... راستی کدام انسان عاقلی است که ... از سلطه ای که بتخانه هایی چون کاخ سیاه بر ممالک اسلامی و خون و ناموس مسلمین و جهان سوم پیدا کرده اند خبر نداشته باشد؟

همان، ص 11

‏اسرائیل‏

فریاد برائت ما، فریاد برائت مردم لبنان و فلسطین و همه ملتها و کشور های دیگری است

 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 283

که ابرقدرتهای شرق و غرب مخصوصاً آمریکا و اسرائیل به آنان چشم طمع دوخته اند...

همان، ص 12

‏فلسطین‏

عجبا که هر روز از فاجعه خونبار غصب فلسطین بیشتر می گذرد سکوت و سازش سران کشور های اسلامی و طرح مماشات با اسرائیل غاصب بیشتر [می شود]...

همان، ص 15

‏گرگ ‏

... نکند که اینان [سران کشور های اسلامی] تصور کرده اند که گذشت زمان، سیرت و صورت خباثت های اسرائیل و صهیونیزم را دگرگون ساخته است و گرگهای خون آشام صهیونیزم از فکر تجاوز و غصب سرزمینهای از نیل تا فرات، دست برداشته اند؟

همان، ص 16

‏دیو ‏

... هیهات که خمینی در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله و ... ساکت و آرام بماند ...

همان، ص 13

‏افعی‏

... آیا صلح طلبی صدام از روی دل سوزی و تنبه و آگاهی اوست...؟ یا اینکه این افعی زخم خورده به خاطر استیصال و درماندگی خود به کتاب صلح طلبی چسبیده است و ...

همان، ص 25

‏سرو‏

... آیا صدام همان کاری را که شاه قبل از انقلاب انجام داده بود انجام نداد؟ شاه قبرستان های ما را از سرو های بلند آزادی پر نساخت؟...

همان، ص 21

‏جمهوری اسلامی‏

... امروز همه می دانند جرم واقعی ما از دید جهان خواران و متجاوزان دفاع از اسلام و رسمیت دادن به حکومت جمهوری اسلامی به جای نظام طاغوت ستمشاهی است.

همان، ص 18


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 284


‏گرگ‏

... نه تنها صدام از خلق و خوی سبوعیت و درندگی ذره ای عدول ننموده است که ... به گرگ زخم برداشته ای بدل شده است ...

همان، ص 26

من به سران کشور های خلیج فارس سفارش می کنم که... با توسل به دامن آمریکا ضعف و ناتوانی خود را بر ملا نسازید و از گرگها و درنده ها برای شبانی و حفظ منافع خود استمداد نطلبید.

همان، 27

‏آدم‏

نیستی را  بر گزین ای دوست اندر راه عشق

رنگ هستی هر که بر رخ دارد آدم زاده نیست

دیوان امام خمینی(س)، ص 70

گر تو آدم زاده هستی علم الاسما چه شد

«قاب قوسینت کجا رفته است» او أدنیٰ چه شد

همان، ص 94

نمونه هایی از نحوه ی به کار رفتن نماد در شعر پس از انقلاب اسلامی با اثرپذیری از آثار امام:

‏خفاش‏

... خفاشهای وحشی دشمن

حتی ز نور روزنه بیزارند

باید تمام پنجره ها را

با پرده های کور بپوشانیم

قیصر امین پور، مجموعه شعر جنگ، به کوشش محمود شاهرخی، مشفق کاشانی، انتشارات امیر کبیر 

‏دیو‏

زلال خویش گل آلوده گر نمی خواهید

سپاه دیو بر این چشمه سار مگذارید

محمدحسین بهجتی «شفق»، همان


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 285


‏طور‏

در خلوص و خلوت ناب نیایشگاه عشق

ور تجلی طور نور، از طلعت سینایتان

احمد خوانساری، همان

‏موج‏

قیام سبر نخل، چون قدت بلند است

نماز ژرف موج، چون دلت شکسته است

علیرضا قزوه، از نخلستان تا خیابان، نشر همراه، ص 16

‏دریا‏

خوشم به جرعه ای از آن می، که در کلام تو می جوشد

کم از کرامت دریا نیست، نم پیاله ی هشیاران

همان، ص 19

‏موج ‏

وقت است تا در ورطه ی درد، چون موج عاشق پابکوبیم

دربارش یکریز شمشیر، مثل عقابی پر بگیریم

همان، ص 21

‏فدک‏

کلید باغ فدک را ستانده ایم و بگو             بهای حق نمک را چگونه پردازیم

همان، ص 30

‏قفس‏

از جفای عشق ما را کی امید رستنی است

بلبلم اما ز بخت بد قفس دزدیده ام

همان، ص 37

‏جام‏

باز امشب نشئه پیمای کدامین ساغریم

ساقیا! جامی مهیا کن که از خود بگذریم

همان، ص 41


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 286


‏آتش ‏

کسی آتیش به جونم می زنه باز کسی زخم زبونم می زنه باز

خدا دونه غمی از دشمنم نیس          عزیزم، مهربونم می زنه باز

همان، ص 65

‏آتش ‏

ای صبا! در کوچه ی رندان درنگی کن که ما

آتشیم، آتش، ولی در پرده ی خاکستریم

همان، ص 41

‏پرواز‏

من از انتهای جنون آمدم                             من از زیر باران خون آمدم

از آنجا که پرواز یعنی خدا                              سرانجام و آغاز یعنی خدا...

همان، ص 78

‏پرواز‏

ای شیر زهره ی بی باک، بگذار گریه کنم، نه برای تو، که پایان بی قراری تو پایان زمین است، و در خنکای گلدسته های تو، انسان به پرواز پی می برد...

سلمان هراتی، از آسمان سبز، انتشارات حوزه هنری، ص 12

چشم سفر به رفتن ما بازمانده است

باید به سمت خلوت پروانه ها گریخت

همان، ص 133

‏یوسف‏

پنهان کنید یوسف اندیشه ی مرا

وقتی که دزد راه زلیخای تهمت است

علیرضا قزوه، از نخلستان تا خیابان، نشر همراه، ص 48

... و در چاه افتادیم و یوسف با ما بود، سحرگاه، کاروان صبوری رسید و نام بزرگ ما را پرسید گفتیم: یوسف، یوسف، بزرگ ماست و می داند ...

همان، ص 156


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 287


خفاش‏

هیچ خفاشی قلمرو آفتاب را در نمی وردد، جز به سرانجامی بد، حال آنکه روشن است آفتاب ...

سلمان، هراتی، سوره، جنگ نهم، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات، ص 161

‏موج - دریا‏

موج پر جوشم من، از دریا نمی گیرم کنار، می سپارم دست طوفان کولبار خویش را

حسین اسرافیلی، همان، ص 114

‏نور‏

از آنسوی مرز های دور آمده ایم    با منطق روشن حضور آمده ایم

گرمیم و کتاب سرخ آتش دل ماست                   ما در پی انتشار نور آمده ایم

وحید امیری، همان، ص 115

هنگام سپیده غرق در نور شدیم                  آهنگ ترانه های پر شور شدیم

در سایه ی آفتاب عاشورایی                         با روح زلال آب محشور شدیم

وحید امیری، همان، ص 116

... بوی تو دارد گل این باغ نور                            روی ترا لاله شد آیینه دار ...

سیمیندخت وحیدی، سوره، جنگ دهم، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ص 127

با من بیا همسفر باش تا دور تا قله ی نور

در این سفر دست عشق است پشت و پناه من و تو ...

ساعد باقری، سوره، جنگ نهم، انتشارات حوزه هنری ...، ص 123

‏دیو‏

این دیو سیرت، این کج آیین قرن دیوانه

آورده بیرون اژدها از آستین، سیمرغ

منوچهر پروینی، هشت فصل عشق، ستاد کل نیرو های مسلح، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، ص 45

‏کعبه‏

می روم، کعبه همان جاست، چرا برگردم

خودم اینجا، دلم آنجاست، چرا برگردم

منیژه درتومیان، همان، ص 94


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 288


‏سرو‏

چه سروها که فتادند تا وطن برخاست 

 زهی قیامت مردان زهی قیام غرور

بهمن صالحی، خاک، خون، حماسه، بنیاد حفظ آثار ...، ص 71

هر شاخه سر بر زانوی ماتم گرفته                     سروت ز داغ بید بن قامت شکسته

حمید سبزواری، همان، ص 58

‏گرگ‏

گفتگو از میش بود، آن شب که گرگ                              قصه را دزدید از مادر بزرگ ...

ناصر فیض، همان، ص 90

‏پرواز‏

دستی به سوی تو، دستی به سوی آسمان دارم، بالی که از جرأت پرواز بال می گیرد

رجب افشنگ، ناگهان های سرخ، بنیاد حفظ آثار ...، ص 24

 

*  *  *

منابع و مآخذ

1 - محمدرضا اسدی، پژوهشی در شیوه های ادبی آثار امام خمینی(س)، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، چ اول، خرداد 1374

2 - محمد رضا حکیمی، تفسیر آفتاب، چ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی

3 - امام خمینی(س)، دیوان، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چ سیزدهم، بهار 1377

4 - امام خمینی(س)، فریاد برائت، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ هشتم، بهار 1370

5 - امام خمینی(س)، صحیفه امام

6 - امام خمینی(س)، وصیت نامه ی سیاسی - الهی، سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، 1369


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 289

7 - علیرضا قزوه، از نخلستان تا خیابان، نشر همراه، چ دوم، تهران، زمستان 1369

8 - محمود شاهرخی، مشفق کاشانی، مجموعه شعر جنگ (اشعار شاعران جنگ و انقلاب)، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چ اول، تهران، 1367

9 - سلمان هراتی، از آسمان سبز، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چ دوم، تهران، 1368

10 - خاک، خون، حماسه (مجموعه شعر دفاع مقدس، ویژه خرمشهر) به کوشش شیرینعلی گلمرادی، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، مدیریت ادبیات و انتشارات، چ اول، 3 / 3 / 1375

11 - سوره، جنگ نهم، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چ اول، پاییز 64

12 - سوره، جنگ دهم، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، بهار 65

13 – سید رضا حسینی، مکتبهای ادبی، چ نهم، تهران، انتشارات نیل و نگاه، 1366

14 – فرهنگ دیوان امام خمینی(س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، واحد ادبیات، چ دوم، زمستان 1373

15 – ناگهانهای سرخ (مجموعۀ اشعار پنجمین کنگره ی سراسری شعر دفاع مقدس، دزفول 1374)، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، مدیریت ادبیات و انتشارات، چ اول، مهرماه 1375

16 - هشت فصل عشق (مجموعۀ اشعار چهارمین کنگره ی سراسری شعر دفاع مقدس، ارومیه 1373)، ستاد کل نیرو های مسلح، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، مدیریت ادبیات و انتشارات، چ اول، مهرماه 1374

17 – شعر دفاع مقدس، پژوهش در دست اقدام، محمد رضا سنگری، تهران، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس


کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 290

‏ ‏

پی نوشتها‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎[[page 291]

‏ 

 

کتابادبیات انقلاب، انقلاب ادبیاتصفحه 292

  • - فرهنگ آنندراج، تألیف محمد پادشاه، متخلص به شاد، چ دوم، تهران، انتشارات کتابفروشی خیام، سال 1366
  • - جمیل صلیبا، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، چ اول، تهران، انتشارات حکمت 1366
  • - فرهاد ناظرزاده کرمانی، نمادگرایی در ادبیات نمایشی، ج 1، ص 3 (با اندکی تصرف)
  • - کارل گوستاو یونگ، انسان و سمبل هایش، ترجمه حسن اکبریان، طبری، چ اول، تهران، یاسمن، 1376
  • - سعدالدین تفتازانی، مختصر المعانی، شرح السعد المسمی مختصر المعانی، به تحقیق و تصحیح محمد محیی الدین عبدالحمید، چ اول، قم، انتشارات سید الشهدا، ص 593 - 585
  • - الحمده ابن رشیق، ج 1، ص 221
  • - سعدالدین تفتازانی، مختصر المعانی، ص 541
  • - تقی پور نامداریان، داستان پیامبران در کلیات شمس، چ اول، تهران، مؤسسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1364
  • - جلال ستاری، رمز شناسی عرفانی، ص 19