حضور دین در عرصۀ اجتماعی

‏ ‏

‏ ‏

‏ حضور دین در عرصۀ اجتماعی از دیدگاه امام خمینی(ره)

‏ ‏

هادی قابل

‏ ‏

پیش گفتار : 

‏سخن از دین و میزان حضور یا دخالت آن‏‎[1]‎‏ در عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی انسان همواره مورد بحث و گفت وگو بوده است.‏‎[2]‎‏ اختلاف دیدگاه ها را در این خصوص می توان در چهار نظریه زیر دسته بندی کرد : ‏

‏1 ـ نقش دین منفی است : گروهی بر این باورند که دین در زندگی انسان همواره نقشی منفی داشته است و پیامبران با جهت گیری های معنوی و ضد دنیایی خود و با پرداختن به درون انسان و رهاسازی او از برون ، در جهت دور ساختن انسان از عینیت گام برداشته اند؛ به عبارت دیگر ، همواره دین و پیامبران و دین باوران ، در جهت دل سرد کردن انسان از دنیا و زندگی دنیا کوشیده اند و این خود زمینه ای برای واگذاری زندگی دنیا به زورمندان و زر اندوزان گردیده است. ‏

‏2 ـ دین مردم را فریب داده است: دین و پیامبران و دین باوران با شعار دوری از دنیا و مذمّت آن ، انسان ها را فریب داده و کوشیده اند، تا با جهت گیری معنوی پوششی بر روی خواسته های دنیایی و تمایلات نفسانی بشکند . صاحبان این نظریه‏‎[3]‎‏ معتقدند که پیامبران ‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 261

با اعمال خود موجب شده اند تا سه عامل زر و زور و تزویر دست به دست هم داده و انسان را به بردگی حاکمان ستم گر وادارند . ‏

‏3 ـ دین مخلوق ذهنی ضعیفان است : این گروه بر این باورند که دین توسط درمانده ها و بیچاره ها که عاملان انحطاط جامعه بشری نیز هستند ، برای جلوگیری از تکامل جامعه توسط اقویا و طبقه پیشرو اختراع شده است و به کار بردن مفاهیمی چون عدل ، آزادی ، انصاف ، مساوات ، محبت ، تعاون و .. . کوششی است به نفع ضعیف ها و علیه پیشرفت و تکامل اقویا . ‏

‏بنابراین ، در واقع دین عامل جلوگیری از پیشرفت جوامع بشری بوده است. ‏

‏4 ـ دین در زندگی انسان نقش مثبت دارد : گروهی با دقت و تأمل در آموزه های دین و بررسی دستورها و سیره عملی پیامبران و دین باوران واقعی ، به این حقیقت رسیده اند که نقش دین و پیامبران الهی در جهت تکامل زندگی اجتماعی انسان بسیار مثبت بوده است. در طول تاریخ بشر اساسی ترین نقش ها را در اصلاح و بهبود جوامع و تمدن انسان ، ادیان و پیامبران الهی داشته اند . ‏

‏بی تردید سه دیدگاه نخست برخاسته از کم اطلاعی طرفداران این نظریات از دین و نیز دلسردی از عملکرد بد دین داران است . ‏

‏ ‏

امام و نقش دین در زندگی 

‏امام خمینی(ره) با شناخت نقاط ضعف در میان جوامع اسلامی و زدودن زنگار از چهرۀ دین و اسلام ، جهانیان را با حقیقتی فراموش شده روبه رو ساخت و آن نقش دین در ادارۀ جامعۀ بشری است با توجه به تمام ابعاد زندگی انسان . ‏

‏امام با بیان این درد که دین اسلام را بد معرفی کرده و آن را از زندگی انسان دور ساخته اند می فرماید : «تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست ، دین زندگی نیست ، برای جامعه نظامات و قوانین ندارد ، طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است . اسلام فقط احکام حیض و نفاس است . اخلاقیاتی هم دارد ، اما راجع به زندگی و ادارۀ جامعه چیزی ندارد . تبلیغات سوء آن ها متأسفانه مؤثر واقع شده است . الآن گذشته از‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 262

عامه مردم ، طبقه تحصیل کرده ، چه دانشگاهی و چه بسیاری از محصلین روحانی ، اسلام را درست نفمیده اند و از آن تصور خطایی دارند .»‏‎[4]‎

‏امام در مقابل چنین قرائتی از دین و اسلام برمی آشوبد و با عمل نشان می دهد که دین اسلام همواره به سرنوشت زندگی دنیای مردم توجه داشته است: ‏

‏« ...والله  اسلام تمامش سیاست است ، اسلام را بد معرفی کرده اند . سیاست مدن از اسلام سرچشمه می گیرد . من از آن آخوندها نیستم که در این جا بنشینم و تسبیح دست بگیرم ، من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خود سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم .»‏‎[5]‎

‏اسلام مکتب جامعی است که به همۀ ابعاد وجودی و نیازهای انسانی توجه داشته است . برنامه های اسلام هم زندگی دنیا و هم زندگی آخرت انسان را در بر می گیرد . در اسلام به نیازهای جسمی و روحی ، عقلی و فکری ، احساسی و عاطفی ، فردی و اجتماعی انسان توجه شده است . ‏

‏نگرش امام خمینی(ره) به اسلام ‏

‏امام خمینی اسلام را دین زندگی و دارای برنامه برای تمام ابعاد وجودی انسان می داند . نه این که برنامه های اسلام محدود به زمان ، مکان ، طبقه و یا گروهی خاص باشد و حتی بر آنان که تلاش می کنند تا اسلام را به موضوع ، زمان ، مکان و یا گروه خاصی منحصر کنند ، سخت برمی آشوبد و می گوید : ‏

‏«این معنا را که کسی بگوید اسلام به زندگی چه کار دارد ، این جنگ با اسلام است . این نشناختن اسلام است . اسلام با سیاست چه کار دارد ، این جنگ با اسلام است .»‏‎[6]‎

‏«والله  اسلام تمامش سیاست است ، اسلام را بد معرفی کرده اند. سیاست مدن از اسلام سرچشمه می گیرد .»‏‎[7]‎

‏«اسلام نه دعوتش به خصوص معنویات است و نه دعوتش به خصوص مادیات است . هر دو را دارد ؛ یعنی اسلام و قرآن کریم آمدند که انسان را به همه ابعادی که انسان دارد بسازند ، او را تربیت کنند .»‏‎[8]‎

‏«حکومت اسلام و قوانین آن به گونه ای است که به همه ابعاد انسان نظر می کند و به‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 263

صلاح دنیا و آخرت می اندیشد و مقصد عالی اسلام از حکومت ، تربیت و ساختن انسان است . لذا برای همۀ دوران زندگی او قانون دارد و حتی برای جهات فردی هم قانون دارد .»‏‎[9]‎

‏ ‏

اسلام و مسائل اجتماعی 

‏حضور دین اسلام در مسائل اجتماعی و سیاسی امری انکارناپذیر است ، لکن نحوۀ حضور اسلام در این گونه مسائل از اهمیّت خاصی برخوردار است که با بررسی آیات و روایات درمی یابیم که اسلام به دو صورت در مسائل اجتماعی و سیاسی حضور دارد : ‏

‏1 ـ حضور مستقیم : یعنی از ناحیه دین (وحی الهی یا فرموده معصوم(ع)) دستور و حکمی صادر گردیده و اجرای آن بر هر انسان مسلمانی لازم است . ‏

‏به بیان دیگر گاه دین در مسائل اجتماعی به صورت مستقیم وارد شده است و در حوزه مسائل اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، روابط فردی ، روابط اجتماعی ، روابط بین المللی ، جنگ ، صلح ، دفاع ، هجرت و .. . دستور و حکم دارد و اجرای این دستورات را از مردم می خواهد که این دستورها نیز خود بر دو قسم می باشند : الف ـ دستورهایی که اجرای آن ها لازم و واجب است و تخلف از آن ها مجازات دارد . ب ـ دستورهایی که جنبۀ راهنمایی و ارشاد دارد و پیروی از آن ها برای رسیدن به سعادت و کمال پسندیده است لکن الزام و وجوبی در اجرای آن ها نیست و مجازاتی هم در پی ندارد . ‏

‏2 ـ حضور غیر مستقیم : در این صورت دین دستوری صریح و به صورت الزامی ندارد ، لکن گاه با بیان کلیات ، جزئیات را به خود انسان واگذاشته است مثل «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود»‏‎[10]‎‏ و «الذین لاماناتهم وعهدهم راعون»‏‎[11]‎‏ و فرموده رسول خدا(ص) «المؤمنون عند شروطهم»‏‎[12]‎‏ و .. . که شامل تمامی معاهدات و قوانین اجتماعی می شود و فرمایش امام(ره) مبنی بر حرمت تخلف از مقررات راهنمایی و رانندگی نیز به این اصول کلی عقلایی بازگشت دارد که مورد قبول تمامی عقلای جهان نیز می باشد  . گاهی هم دین کل موضوع را به تشخیص انسان واگذاشته و تنها در مقدمات آن نقش هدایت گری‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 264

دارد ؛ مثلاً تشویق انسان به مشورت با دیگران ، و نیز ارائه راه های جلوگیری از غلبۀ هواهای نفسانی بر خرد ، همه نشان از حضور غیرمستقیم دین در این بعد از زندگی انسان دارد . ‏

‏توجه و دقت دین اسلام در زندگی انسان برخاسته از جهان بینی اسلام است ، زیرا اسلام ، انسانی را می خواهد که در مسیر تعالی و کمال باشد ، تا به سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت برسد ، لذا خداوند در قرآن می فرماید : «انا هدیناه السّبیل امّا شاکراً وامّا کفوراً»‏‎[13]‎‏ هدایت و راهنمایی بشر را به راه سعادت ، ما خود بر عهده گرفته ایم و او را هدایت می کنیم یا سپاسگزار است (می پذیرد) و یا کفران (رد) می کند .»‏

‏بنابراین ، می توان ادعا کرد که دین اسلام در تمام شئون زندگی  سیاسی و اجتماعی انسان حضور دارد و برای آن دستور و برنامه ارائه کرده است. ‏

‏امام خمینی(ره) در همین رابطه می فرماید : «اسلام برای تمام زندگی انسان از روزی که متولّد می شود تا موقعی که وارد قبر می شود دستور و حکم دارد .»‏‎[14]‎

‏«قرآن مشتمل بر همه چیز است ، یعنی کتاب آدم سازی است ، همین طور که آدم همه چیز است . معنویت دارد ، مادیت دارد ، ظاهر دارد ، باطن دارد ، قرآن کریم هم که آمده است این انسان را بسازد ، همه ابعاد انسان را می سازد ؛ یعنی کلیۀ احتیاجاتی که انسان دارد ، چه احتیاجاتی که شخص دارد و چیزهایی که مربوط به شخص است ، روابط بین شخص و خالق ـ تبارک و تعالی ـ و مسائل توحید ، مسائل صفات حق تعالی ، مسائل قیامت ، این ها هست . مسائل سیاسی و اجتماعی و قضیه جنگ با کفار و .. .»‏‎[15]‎

‏«اسلام تمام جهاتی که انسان به آن احتیاج دارد برایش احکام دارد . احکامی که در اسلام آمده است، چه احکام سیاسی ، چه احکامی که مربوط به حکومت است ، چه احکامی که مربوط به اجتماع است ، چه احکامی که مربوط به افراد است ، احکامی که مربوط به فرهنگ اسلامی است ؛ تمام این ها موافق با احتیاجات انسان هست ؛ یعنی هر مقداری که انسان احتیاج دارد .»‏‎[16]‎

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 265

اجتماعی ترین دین 

‏سیری در پیشینۀ تاریخ انسان ، ما را با این واقعیت روبه رو می سازد که انسان موجودی اجتماعی است . بنابراین می گوییم : اگر دین برای هدایت و راه نمایی انسان آمده است، نمی تواند اجتماعی نباشد یا به عبارت دیگر ، انسان اجتماعی ، دین اجتماعی لازم دارد . زیرا سعادت و کمال انسان در زندگی اجتماعی او است ، هدف دین هم رساندن انسان به سعادت و کمال در دو عالم (دنیا و آخرت) است ، پس دین باید اجتماعی باشد تا ضمانت لازم برای کمال و سعادت انسان را داشته باشد . ‏

‏عده ای نادان و یا دین گریز کوشش دارند تا دین را مجموعه ای از برنامه های فردی برای تأمین زندگی آخرت (نه دنیا) معرفی کنند . این گروه مدعی اند که دین در اجتماع هیچ نقشی ندارد . از دید اینان ، دخالت دین و دین باوران در حوزه مسائل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ، آلوده کردن دین به دنیا و فضولی در زندگی دنیای مردم است . همین تعریف انحرافی از دین سبب شده که در بسیاری از جامعه های انسانی ، نسبت به دین دید منفی وجود داشته باشد ؛ همان گونه که بد عمل کردن برخی دین داران و آلوده کردن دین به تفسیرهای غلط و یا نفسانیات ، بدترین ضربه ها را به دین وارد ساخته و مردم را از دین رمانده است . ‏

‏اما واقعیت آن است که ادیان الهی ، اجتماعی اند ، به ویژه دین اسلام که اجتماعی ترین دین است ، زیرا : اولاً ، از آن جا که انسان موجودی اجتماعی است ، محال است که دین او اجتماعی نباشد ، زیرا دین برای هدایت همین انسان اجتماعی به سوی سعادت و کمال در دو عالم آمده است. ‏

‏ثانیاً ، ابعاد اجتماعی احکام و دستورات اسلام ، از ابعاد فردی آن بیش تر است و در واقع دستورات فردی هم در جهت ساختار اجتماعی سالم صادر گردیده است . با نگاهی به آیات قرآن و روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و سخنان حضرت امام(ره) این واقعیت روشن تر می شود : ‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 266

الف ـ قرآن 

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَـٰتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَـٰبَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأسٌ شَدِیدٌ وَمَنَـٰفِعُ لِلنَّاسِ‎[17]‎‏ ؛‏

‏به راستی که پیامبرانمان را با پدیده های روشن گر فرستادیم و همراه آنان کتاب و ترازو نازل کردیم ، تا مردم به دادگری برخیزند . و آهن را که در آن نیرویی سخت و سودهای فراوان برای مردم است ، پدید آوردیم .»‏

«یَـٰأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّ ٰمِینَ لله شُهَدَآءِ بِالْقِسْطِ‎[18]‎‏ ؛ ‏

‏ای مؤمنان برای خدا برخیزید و به داد شهادت دهید .»‏

«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ الله  وَاجْتَنِبُواْ الطَّـٰغُوتَ‎[19]‎‏ ؛ ‏

‏و به راستی در هر امتی پیامبری فرستادیم که خداوند را بندگی کنید و از بندگی طاغوت دوری جوئید .»‏

«وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَـٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ الله وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَآءِ وَالْوِلْدَ ٰنِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَآ أَخْرِجْنَا مِنْ هَـٰذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیراً‎[20]‎‏ ؛ ‏

‏و چیست شما را که در راه خدا و ضعیف شدگان جامعه ، از مردان و زنان و کودکان کارزار نمی کنید؟! آنان که می گویند : پروردگار ما را از این قریه (جامعه) بیرون بر و رها ساز که اهلش ستم کار است و قرار ده برای ما از جانب خودت سرپرست و یاوری و قرار ده از نزد خودت یاری کننده ای.»‏

‏سخن از کتاب ، میزان ، قسط ، آهن و منافعش ، شهادت به داد ، دوری از طاغوت ، جنگ در راه خدا و مستضعفین و نجات محرومان و هجرت در راه خدا و .. . همه از مقوله های اجتماعی است که در کتاب خدا به آن فرمان داده شده است . ‏

‏ ‏

ب ـ روایات 

‏حضرت علی(ع) در روایتی می فرمایند : ‏

‏«جعل الله  سبحانه حقوق عباده مقدمة لحقوقه فمن قام بحقوق عبادالله  کان ذلک مؤدّیاً‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 267

‏الی القیام بحقوق الله  ؛‏‎[21]‎‏ خداوند رعایت حقوق بندگانش را مقدمه ای بر رعایت حقوق خود قرار داده است . پس هرکه به ادای حقوق بندگان خدا قیام کند ، این امر سبب قیام به ادای حقوق خداوند خواهد شد .»‏

‏و در نقل دیگری از آن حضرت آمده است : «اتقوا الله  فی عباده وبلاده فانکم مسئولون حتی عن البقاع والبهائم؛‏‎[22]‎‏ از خدا بترسید (تقوای خدا پیشه کنید) دربارۀ بندگانش و شهرهایش ، زیرا شما حتی از زمین ها و چهارپایان پرسیده می شوید .»‏

‏در روایت نبوی نقل شده است: ‏

‏«کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته؛‏‎[23]‎

‏همۀ شما نگهبان هستید و از همۀ شما دربارۀ آن چه که نگهبان آن هستید پرسیده می شود .»‏

‏و در نبوی دیگر می خوانیم : ‏

‏«من فارق الجماعة شبراً خلع ربقة الاسلام من عنقه؛‏‎[24]‎

‏هرکس به اندازه یک وجب از اجتماع دروی گزیند ، بند اسلام را از گردنش درآورده است (از اسلام خارج شده است) .»‏

‏و نیز آن حضرت سفارش می فرمودند که : ‏

‏«من اصبح ولا یهتم باُمور المسلمین فلیس بمسلم؛‏‎[25]‎

‏کسی که زندگی را بگذراند (شب را به صبح آرد) و در اندیشه همت و کوشش به کار مسلمانان نباشد ، پس او مسلمان نیست .»‏

‏ ‏

ج ـ سخنان امام خمینی(ره) 

‏«آن هایی که اسلام را خلاصه می کنند در این که بخورند و بخوابند و یک نمازی بخوانند و یک روزه ای بگیرند و در گرفتاری این ملت ، در گرفتاری این جامعه ، دخالت نکنند به حسب روایت رسول اکرم(ص) این ها مسلم نیستند .»‏‎[26]‎

‏«نسبت اجتماعیات قرآن در آیات عبادی آن از نسبت صد به یک هم بیش تر است . از کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است ، سه تا چهار کتاب مربوط به عبادات است و‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 268

مقداری هم مربوط به اخلاقیات ، و بقیه هم مربوط به اجتماعیات ، اقتصادیات ، حقوق ، سیاست و تدبیر جامعه است.»‏‎[27]‎

‏«بنابراین ما یک همچو کتابی ‏‏[‏‏قرآن مجید‏‏]‏‏ داریم که مصالح شخصی ، اجتماعی ، مصالح سیاسی ، کشورداری و همۀ چیزها در آن هست .»‏‎[28]‎

‏نقش دین و پیامبران در طول تاریخ ‏

‏تاریخ زندگی انسان پر است از فراز و نشیب ها ، لکن آن چه مسلم است سیر تاریخ بشر به سوی تعالی و کمال (مادی و معنوی) بوده است. حال این پرسش مطرح است که : آیا ادیان الهی و پیام آوران وحی و دین باوران ، در حرکت تکاملی تاریخ نقش داشته اند؟ این نقش مثبت بوده است یا منفی؟ اگر نقش داشته اند در بعد معنوی بوده است یا بعد مادی و یا هر دو؟ ‏

‏با مطالعۀ تاریخ ادیان الهی و زندگی و تعالیم پیامبران(ع) روشن می شود که پیامبران و ادیان الهی نقش مثبت و مؤثری در زندگی مادی و معنوی بشر داشته اند. این امر از اصولی است که هر منصفی بر آن اذعان دارد و حتی مخالفان ادیان الهی نتوانسته اند نقش انبیا را در تمدن بشر نفی کنند . چگونه می توان منکر شد و حال آن که هدف بعثت انبیا همین بوده است؟! امام خمینی(ره) می فرماید : «در حقیقت مهم ترین وظیفه انبیا(ع) برقرار کردن یک نظام عادلانۀ اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است . البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد . چنان که این معنا از آیۀ شریفه به وضوح پیدا است : «ولقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط»‏‎[29]‎‏ . هدف بعثت ها به طور کلی این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه ، نظم و ترتیب پیدا کرده ، قد آدمیت راست گردانند .»‏‎[30]‎

‏پیامبران با قدرت ایمان و مذهب ، در مقابلۀ با قدرت های ناشی از زر و زور و تزویر ، قدرت عظیم ملی فراهم آورده اند واز آموزه های مکتب آنان ، نهضت ها و انقلاب ها شکل گرفته است. اگرچه برخی تلاش کرده اند با تحریف در تاریخ انبیا ، نقش مؤثر آنان را در جامعه بشری انکار و حتی نقش منفی بنمایانند لکن حق آن است که انبیای الهی و دستورات دینی آنان در تکامل تاریخ بشر نقشی مؤثر و اساسی داشته اند. محتوای تعالیم‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 269

‏آنان که در تمامی زمینه های اخلاقی ، اجتماعی ، انسانی می باشد ، دراصلاح و پیشرفت جامعه ها کارساز بوده است. ‏

‏تکامل بشر در طول تاریخ در دو بعد بوده است: 1ـ بعد مادی تمدن بشری (جنبۀ فنی و صنعتی) که دوره به دوره کمال یافته و امروزه هم راه رشد و کمال خود را طی می کند . 2ـ بعد معنوی تمدن بشری (بعد روابط انسان با خالق هستی و با سایر انسان ها) که کمال در این بعد هم امری مسلم است ، اگرچه گاه غلبه صنعت و رشد و توسعه مادی انسان را از معنویات غافل می کند ، لکن امروزه معرفت انسان در روابط بین خود و خالق و یا بین خود و سایر انسان ها و مخلوقات قابل مقایسه با گذشته تاریخ بشر نیست . ‏

‏اسلام و سایر ادیان الهی در جهت رشد و کمال انسان در هر دو بعد مادی و معنوی تمدن نقش داشته اند . و اگر ادیان الهی و به ویژه اسلام ، در بعد معنوی انسان تأکید زیاد دارند ، بدین جهت است که در پرتو معنویات انسان به رشد مادی صحیح هم می رسد . ‏

‏امروزه عده ای با پیشرفت علوم و تکنولوژی تلاش می کنند که نقش دین را در پیشرفت انسان رد کرده یا حتی منفی جلوه دهند ، یا با پذیرش نقش دین در گذشته تاریخ بشر ، می گویند : امروز که انسان به دوران خودگرایی رسیده و بسیاری از رموز و اسرار عالم طبیعت را کشف کرده است، نیازی به دین ندارد ، به عبارت دیگر ، انسان چون به بلوغ کامل خود رسیده است پس نیازی ندارد که دین در زندگی او نقش آفرینی کند . ‏

‏در پاسخ به این عده می گوییم : دین اسلام آن چه را که عرضه کرده است بر اساس سرشت و فطرت انسان است و فطرت امری پایدار است و تغییر در آن راه ندارد . البته ممکن است موانعی برای فطرت بشر پیش بیاید لکن در صورت رفع ماند فطرت سالم بشر پذیرای تمامی دستورات و احکام الهی می باشد : «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله  التی فطر الناس علیها؛‏‎[31]‎‏ چهره ات را بر دین حنیف بدار که خداوند مردم را بر آن سرشته است.»‏

‏بنابراین ، اصل دین و پذیرش آن امری استوار و فطری است ، زمان و مکان و شرایط در آن دخیل نیست که ما زمانی دین را لازم و زمانی دیگر غیر لازم بدانیم . بله ، احکام و‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 270

‏دستورات دین گاه ، برحسب شرایط زمان و مکان آن هم در پاره ای از احکام ، تغییر می پذیرند . ‏

‏ ‏

اسلام و تمدن 

‏«اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآورده ها ، اختراعات و ابتکارات و صنعت های پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد باشد ، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد . بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است .»‏‎[32]‎

‏اگر ما تمدن را عبارت از پیشرفت ها ، ابتکارها ، خلاقیت ها و نوآوری در زندگی مادی و دنیایی بشر بدانیم ، دین اسلام نه تنها مانع آن نبوده بلکه مشوق آن بوده و خود در تمدن بشر سهم به سزایی داشته است؛ همان گونه که سایر ادیان الهی و پیامبران در پیشرفت و نوآوری جامعۀ خویش نقش داشته اند . تعالیم دین اسلام برپایه تشویق انسان به تلاش ، کوشش ، خلاقیت و تحرک استوار است : «وان لیس للانسان الاّ ما سعی؛‏‎[33]‎‏ برای انسان جز حاصل تلاش و سخت کوشی چیزی نیست .»‏

‏ ‏

تمدن اسلامی 

‏تمدن اسلام یعنی تحول و دگرگونی ای که در زندگی جامعه های اسلامی پدیدار گشته و سبب رشد و کمال در دو بعد مادی و معنوی گردیده است . شروع تمدن اسلام را بایستی از همان آغاز بعثت رسول خدا(ص) دانست . اگرچه پیامبر(ص) با هویت بخشیدن به انسان ها و بازگرداندن آن ها به انسانیت خویش و زدودن زنگارهای جاهلیت از روح و روان و تربیت آنان بر اساس دستورات وحی ، نخست در جهت بعد معنوی تمدن اسلام گام برداشت ، لکن این امر سبب آن نشد که از بعد مادی آن غفلت ورزد ، بلکه در پی فرصت مناسب و بسترسازی برای ورود در بعد مادی تمدن اسلام بود . ‏

‏ورود پیامبر به مدینه را می توان سرآغاز تحقق عملی و جدّی بعد مادی تمدن اسلامی دانست . پیمان ها و قراردادهای با قبایل مختلف ، عقد اخوت بین مهاجر و‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 271

انصار ، پیمان عدم تعرض و دفاع از مال و جان و ناموس با یهودیان مدینه ، آزاد بودن یهودیان در آداب و سنن ملی و مذهبی خود ، تشویق مسلمانان به فراگیری دانش ، دستور فراگیری حرفه ها و فنون گوناگون ، تحقق امر شورا و مشورت با اصحاب ، سازماندهی لشگر و طرح نقشه های جنگی و استفاده از نظر اصحاب ، تعیین نویسندگان وحی الهی ، تعیین کاتبان قراردادها ، معاهدات ، نامه ها، اعزام سفیران به کشورها و شهرها و قبایل و .. . ده ها مورد از اقداماتی که حکایت از توجه پیامبر اسلام به ساختار جامعه اسلامی بر اساس آخرین پیشرفت های بشری دارد.‏‎[34]‎

‏ ‏

نهادهای تمدن اسلامی 

‏سیری بر سیره رسول گرامی اسلام(ص) و خلفای پس از آن حضرت ما را در بررسی نهادهای تمدن اسلامی یاری می دهد . چنان که روشن است قدرت سیاسی پیامبر(ص) برخاسته از موقعیت دینی آن حضرت بود ، زیرا بر اساس اعتقاد شیعه ، رسول گرامی اسلام علاوه بر مقام نبوت و ابلاغ رسالت ، مقام امامت را نیز دارا بود . پس از آن حضرت هم بر اساس دستور الهی ، امامت به علی بن ابیطالب(ع) و پس از ایشان به یازده فرزندش رسیده است . لکن اهل سنت معتقدند که پس از پیامبر ، خلافت و جانشینی آن حضرت به انتخاب توسط اهل حل و عقد از مردم و زبدگان جامعه واگذار شده است . به هر جهت ، بحث ما در نهادهای تمدن اسلامی است که پایه ریزی آن توسط پیامبر صورت گرفته و در امتداد تاریخ و با بهره گیری از فرهنگ غنی اسلام و تجربیات سایر ملت ها به کمال رسیده است. ‏

‏سازمان و تشکیلات تمدن اسلامی را می توان در نهادهای زیر جست وجو کرد : ‏

‏ ‏

الف ـ نهاد سیاسی و اداری 

‏همانگونه که اشاره شد ، سازماندهی اداری از روزهای نخست ورود پیامبر(ص) به مدینه شکل گرفت این سازمان که متناسب با جامعه و موقعیت آن روز مسلمانان بود . به ترتیب زیر تشکیل شد:‏‎[35]‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 272

‏1ـ امور دفتری (مسئولین ثبت و ضبط) که از آن ها با عنوان کاتب یاد می شد در چند شعبه فعالیت می کردند : الف) شعبه ثبت و ضبط معاهدات و صلح نامه ها . ب) شعبه ثبت صدقات و زکات . ج) شعبه ثبت و حفظ وحی الهی (قرآن) . د) گروه مترجمان . ه ) مأمورین سرشماری . و) مأمورین اطلاعاتی (عیون) و جندی . ‏

‏2ـ گروه مشاوران که در ماجراهای مختلف از جمله در امور جنگ پیامبر با آنان مشورت می نمود . هم چنین در اعزام افراد برای تبلیغ و یا پیام رساندن به قبایل و سران کشورها ، از مشورت یاران بهره می گرفت . اگرچه پیامبر(ص) با درایت و هوش سرشار خدادادی نیازی به مشورت هم نداشت لکن برای تثبیت این اصل مهم در جامعه اسلامی ، با سیرۀ عملی خود ، ما را به آن فرا خوانده است. ‏

‏3ـ اعزام سفیر به کشورهای دیگر برای ابلاغ اصول و مبانی حکومت که پیامبر(ص) علاوه بر ابلاغ دین خدا که وظیفه اصلی و اولیه اش بود ، ضمن دعوت سران بلاد به توحید و پذیرش اسلام ، مبانی نظری و عملی خود را در اجتماع بیان می کردند . ‏

‏4ـ والیان که چنان چه شهری در حوزه حکومت اسلام ، قرار می گرفت از سوی پیامبر فردی برای ادارۀ آن تعیین می شد که بعدها نام والی به خود گرفت . والی نقشی که حاکم در حکومت مرکزی داشت در جامعۀ تحت امر خود به عهده داشت . ‏

‏این نظام اداری در جامعه اسلامی به مرور زمان رو به کمال رفته است به گونه ای که در اواخر قرن سوم هجری به شکل چند دیوان نظام اداری سامان یافت : «دیوان لشکر» که مسائل اداره سپاهیان را به عهده داشت . «دیوان نفقات» که مخارج دارالخلافه بر عهده اش بود . «دیوان بیت المال» که بر ورود و خروج اموال بیت المال نظر داشت . «دیوان رسائل» که مسئولیت مکاتبات اداری را بر عهده داشت : «دیوان برید» که کار اطلاع رسانی و انتقال اخبار و پیام ها را عهده دار بود و چند دیوان دیگر . ‏

‏عناوین در دوره های مختلف تغییر کرده و حتی تفکیک وظایف و ساماندهی نظام اداری روز به روز شکل تازه ای به خود گرفته است. ‏

‏مهم ترین شاکلۀ نظام اداری تمدن اسلامی مبتنی بر سه اصل است : 1ـ برخاسته از خواست و ارادۀ مردم است . 2ـ مقید به اجرای احکام الهی و دستورات پیامبر(ص)‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 273

‏است . 3ـ حاکم اسلامی ، خادم مردم است . از آغاز خلافت عباسیان عنوان وزارت که مسئول اجرائیات در امر حکومت بود ، بر تشکیلات اداری افزوده شد و وزیر نقش میانه بین خلیفه و سران دولتی را عهده دار بود . ‏

‏ ‏

ب ـ تشکیلات قضایی 

‏در نظام سیاسی اجتماعی اسلام قضاوت از مناصب حکومتی است لکن به خاطر گستردگی کارهای حکومتی این امر به عهدۀ افرادی ، زبده ، امین و عادل واگذار می شد ، هرچند در زمان پیامبر و حتی امیر مؤمنان علی(ع) خود ایشان به قضاوت می نشستند . آیه شریفه «فلا وربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیت ویسلّموا تسلیماً‏‎[36]‎‏ ناظر به مقام قضاوت پیامبر(ص) می باشد . لکن در همان زمان هم قاضیان دیگری در نقاط مختلف کشور اسلامی به امر قضا اشتغال داشتند و این امر تا بدان جا پیش رفت که مقام «قاضی القضاتی» هم در حکومت به وجود آمد . ‏

‏ ‏

ج ـ انتظامات یا شرطه 

‏از عهد خلفای اولیه اسلام عده ای به عنوان انتظامات یا شرطه تعیین می شدند که وظایف آنان عبارت بود از : 1ـ جلوگیری از منکرات (خلاف شرع) 2ـ امر به معروف (تذکر به کارهای پسندیده) 3ـ جلوگیری از تضییع حقوق مردم 4ـ حفظ امنیت جان ، مال و ناموس مردم 5ـ نظارت بر امر بازار و جلوگیری از گران فروشی ، کم فروشی ، احتکار ، غش در کالا و .. . ‏

‏این گروه که امر انتظامات جامعه اسلامی را عهده دار بود ، بعدها نام «مُحتسب» بر خود گرفت و در این رابطه کتاب ها نوشته شد . ‏

‏ ‏

د ـ سازمان اقتصادی و مالیاتی 

‏اسلام برای اداره جامعه و حکومت از سیستم اقتصادی خاصی برخوردار است . سیستم اقتصادی اسلامی نه سرمایه داری محض است و نه سوسیالیسم ، بلکه اسلام‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 274

ضمن احترام به مالکیت فردی هرگونه تکاثر و زراندوزی را نکوهش و راه هایی برای تعدیل ثروت در جامعه معین کرده است. اگرچه هنوز متأسفانه سیستم اقتصاد اسلامی به صورت دقیق استخراج و پیاده نگردیده است و ما فاصلۀ زیادی تا اجرای آن داریم لکن به گوشه ای از نظام درآمد حکومت اسلامی اشاره می کنیم : 1ـ زکات : اجرای این حکم در دو سال آخر حکومت پیامبر(ص) صورت گرفت و بر اساس میزان تعیین شده این مالیات از مسلمانان دریافت می شد . ‏

‏2ـ خمس : غنایم جنگی که در سال های اولیه از منابع مهم درآمد مسلمانان بود و معادل و مازاد بر مؤنه و .. . ‏‏ آن از زمان رسول خدا(ص) از صاحبان این اموال دریافت می شد . ‏

‏3ـ جزیه : مالیاتی است که اسلام بر اهل ذمه (مسیحیان ، یهودیان و زرتشتیان) قرار داده بود و به جای زکات از آن ها گرفته می شد . ‏

‏4ـ خراج : زمین هایی که در جنگ ها تحت تصرف مسلمانان قرار می گرفت ، با شرایطی به صاحبان اولیه آن ها یا اشخاص دیگری واگذار شده و از آن ها خراج گرفته می شد که یکی از منابع مهم درآمد حکومت به شمار می رفت . ‏

‏5ـ انفال : ثروت های عمومی در اختیار حاکم اسلامی قرار داشت و به هر شکل مصلحت می دید ، در مورد آن ها اقدام می کرد . ‏

‏به مرور مقرراتی برای تجارت و صادرات و واردات نیز وضع گردید . کار تنظیم امور مالی را دیوان هایی بر عهده داشتند که در بخش اداری به آن اشاره کردیم . ‏

‏ ‏

هـ  ـ امور لشگری 

‏اسلام برای جهاد که از احکام اولیه و بسیار مهم است ، اهمیّت ویژه ای قائل است . جهاد چه ابتدایی و چه دفاعی نیاز به نیروی آماده و دوره دیده دارد . از زمان رسول گرامی اسلام پایه ارتش اسلام ریخته شد . اگرچه در آن زمان «به خاطر عدم گسترش اسلام و کم بودن جمعیت مسلمانان ، با بسیج عمومی تمامی مردان مسلمان آماده رزم به میدان کارزار می آمدند ، لکن این امر سبب آن نبود که سازماندهی منظم لشگر صورت‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 275

نگیرد . پیامبر(ص) خود از سپاه سان می دید . حتی اگر کسی در صف نامنظم ایستاده بود ، او را به نظم در صف فرا می خواند . پرچمدار ، فرماندهان دسته طلایه (جلودار) سپاه ، ناحیه چپ و راست ، قلب سپاه ، مأموران اطلاعاتی و ارتباطات تدارکات ، امور بهداشتی و درمانی و .. . از نکات مهم در ساماندهی امور لشگری بود . ‏

‏با گذشت زمان و گسترش حوزه نفوذ حکومت اسلامی و افزایش جمعیت مسلمانان ، افرادی خاص در امور لشگری و به عنوان سپاهی به کار گرفته شدند و سازمان سپاه و ارتش اسلام شکل کامل تری به خود گرفت . البته این بدان معنا نبود که سایر مسلمانان امر جهاد را معطل بگذارند ، بلکه در یک حرکت بسیجی و به عنوان تکلیف شرعی تمامی مردان آماده رزم در جهاد علیه دشمنان اسلام شرکت می کردند . پیشرفت در تجهیزات و به روز شدن سلاح های جنگی نیز امری غیر قابل انکار است که از سوی اسلام پذیرفته شده است. ‏

‏البته هیچ گاه اسلام طرف دار جنگ و خونریزی نبوده است ؛ اسلام دین رحمت ، آگاهی ، مسالمت ، دعوت به حق ، پند و نصیحت است ، لکن در مقابل تهاجم دشمن نمی تواند سکوت کند . به همین جهت فرمان داده است : «واعدوا لهم ما استطعتم من قوّة ومن رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله  وعدوّکم»‏‎[37]‎‏ . اصل استعداد و آمادگی برای ترساندن دشمنان خدا و خلق خدا است . امروزه که متأسفانه سلاح های کشتار جمعی ، چه تخریبی و یا شیمیایی در جهان رو به افزایش است و به جامعه های ضعیف و بالاخص مسلمان چنگ و دندان نشان می دهد ، اصل آمادگی و تجهیز کشورهای اسلامی ، امری است عقلایی و دین هم بر آن صحّه گذاشته است. ولی اسلام همیشه ندای صلح و مسالمت سر داده است و بشر را به پذیرش منطقی حق فرا خوانده است . ‏

‏ ‏

و ـ نظام آموزشی و پرورشی 

‏اسلام مکتبی است که هدف اساسی خود را آگاهی بخشی و پرورش انسان قرار داده است. در قرآن مجید پیرامون بعثت رسول گرامی(ص) چنین آمده است: «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة؛‏‎[38]‎‏ ‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 276

پروردگاری که در میان جامعۀ امّی پیامبری از خود آنان برانگیخت ، تا بر آنان نشانه های خدا را بخواند و پرورششان دهد و کتاب و حکمت خدا را آموزش دهد .»‏

‏جایگاه دانش و دانش آموزی آن قدر والا است که اولین زمزمۀ کلام وحی در گوش نبی مکرم(ص) با خواندن ، علم ، تعلیم و قلم آغاز می شود : ‏«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الإنسَـٰنَ مِن عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ *  الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الإنسـَٰنَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»‎[39]‎‏ از ویژگی های اسلام در امر آموزش ، ارزش گذاری بر اصل علم و آگاهی است . در اسلام چهار اصل محوری در دانش اندوزی از پیامبر بزرگوار اسلام نقد شده است : ‏

‏1 ـ محدود نبودن دانش به زمان خاص ؛ «اطلبوا العلم من المهد الی اللّحد» . ‏

‏2ـ محدود نبودن دانش به مکان خاص ؛ «اطلبوا العلم ولو بالصّین» . ‏

‏3ـ محدود نبودن دانش به جنسیت خاصّی ؛ «طلب العلم فریضة علی کل مسلم ـ او مسلمة ـ» . ‏

‏4ـ محدود نبودن دانش به منبع خاصّی ؛ «خذ الحکمة ولو من اهل النّفاق» . ‏

‏با ویژگی هایی که در اسلام برای فراگیری دانش ذکر شده است، انتظار می رود که جامعه اسلامی و مسلمانان از نظر دانش و دانش گستری سرآمد جهان باشند . اتفاقاً این چنین هم بوده است . و اکثر علومی که امروزه در سطح جهان رایج است در اسلام و جامعه های اسلامی ریشه دارد ؛ دانش های کلامی ، فلسفی ، فقهی ، حدیثی ، تفسیر ، ادبیات ، فرهنگ نویسی ، تاریخ ، جغرافیا ، هیئت و نجوم ، ریاضی ، جبر ، هندسه و مثلثات ، فیزیک و شیمی ، پزشکی و .. . از بلاد اسلامی به اروپا رفته و منابع آنان کتاب های دانشمندان بزرگ اسلامی است.‏‎[40]‎

‏ ‏

احکام اجتماعی اسلام 

‏هم آهنگی احکام اسلام با زندگی اجتماعی بشر به قدری واضح است که می توان ادعا کرد هیچ حکمی از احکام اسلام خالی از بعد اجتماعی نیست . طبیعی است که دین اسلام در احکامش بعد اجتماعی را ملحوظ داشته باشد ، زیرا این دین بر ساختار جامعه بشری تأکید فراوان داشته و جامعه ای با قسط و عدل را هدف خود قرار داده است . امام‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 277

خمینی(ره) می فرماید : «دین اسلام یک دین سیاسی است که همه چیزش سیاست است ، حتی عبادتش . .. اسلام از همه ادیان بیش تر در این معنا پافشاری دارد ، همۀ احکامش یک احکام مخلوط به سیاست است .. . نمازش مخلوط به سیاست است . حجش مخلوط به سیاست است . زکاتش سیاست است ، اداره مملکت سیاست است . خمسش برای اداره مملکت است .. .»‏‎[41]‎

‏در این جا نمونه هایی از احکام اجتماعی اسلام را بیان می کنیم : ‏

‏ ‏

الف ـ نماز 

‏نماز از احکام عبادی است که بیش تر در جهت رابطه بنده با خالق است . این عبادت را نردبان ترقی انسان و معراج او دانسته اند و آن را ستون دین شمرده اند. در این حکم عبادی که کرنش بنده در مقابل خدا است ، بعد اجتماعی بالایی را مشاهده می کنیم .‏

‏1ـ نماز جماعت : اگر چه تأثیر روانی نماز بر روی افراد ، تأثیر مستقیم بر جامعه نیز دارد ، لکن تأکید فراوان دین بر اقامۀ نماز به صورت جماعت ، نشان از گرایش اجتماعی این عبادت الهی است . از رسول خدا(ص) روایت است که فرمود : «لا صلوة لمن لم یصلّ فی المسجد مع المسلمین الاّ من علّة؛‏‎[42]‎‏ نماز کسی که در مسجد همراه سایر مسلمان ها نماز نگذارد ، نماز نیست ، مگر آن که عذری داشته باشد .»‏

‏و نیز فرمود : «الصلوة جماعة ولو علی رأس زُجٍّ؛‏‎[43]‎‏ نماز بایستی به جماعت برپا شود ، هرچند بر روی سرنیزه باشد .»‏

‏حضرت رضا(ع) در بیان فلسفه نماز جماعت چنین فرموده اند: «انّما جعلت الجماعة .. . لیکون .. . فیه من المساعدة علی البرّ والتقوی والزّجر عن کثیر من معاصی الله  عزوجل؛‏‎[44]‎‏ نماز به جماعت از آن رو فرمان داده شده است که سبب کمک به نیکی و تقوا ، صیانت از گناه و انجام دستورات ، و مانع از بسیاری از گناهان و نافرمانی های خداوند ـ عزوجل ـ می شود .»‏

‏امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل می کند که آن حضرت در خصوص نظم صف های جماعت فرمودند : «اقیموا صفوفکم وامسحوا بمناکبکم لئلاّ یکون فیکم خللٌ‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 278

ولا تُخالفوا فیخالف الله  بین قلوبکُم؛‏‎[45]‎‏ صف های خود را منظم و شانه هایتان را به هم متّصل کنید تا میان شما فاصله ای نباشد . نامنظم نایستید که خداوند دل هایتان را با هم ناهم آهنگ و از هم دور می کند .»‏

‏2ـ نماز جمعه : وجوب نماز جمعه به صورت جمعی و واجب بودن دو خطبه پیش از نماز و تأکید بر این که در خطبه ها پس از حمد و ثنای پروردگار و صلوات بر محمد و آل محمد ، امام جمعه بر روی مسائل اجتماعی و امور مهم جامعه انگشت بگذارد و به موعظه و بیان دستورهای الهی بپردازد ، نشان از بعد اجتماعی قوی این فریضه است .‏

‏حضرت رضا(ع) فلسفه اجتماعی نماز جمعه را چنین بیان می کند : ‏

‏«انّما جعلت الخطبة یوم الجمعة لانّ الجمعة مشهدٌ عامٌّ فاراد ان یکون للأمیر سببٌ الی موعظتهم وترغیبهم فی الطّاعة وترهیبهم من المعصیة وتوفیقهم علی ما اراد من مصلحة دینهم ودنیاهُم ویخبرهم بما ورد علیهم من الآفاق الّتی لهم فیها المضرّة والمنفعة؛‏‎[46]‎‏ به این دلیل روز جمعه خطبه قرار داده شده است که جمعه اجتماع عمومی است و خداوند خواسته است که برای امیر (حاکم اسلامی) وسیله ای باشد که مردم را موعظه کند . و تشویق به فرمان برداری و از نافرمانی بیم دهد . و بر آن چه که صلاح دین و دنیایشان باشد آگاهشان سازد . و از آن چه در نقاط دیگر جامعه بشری رخ داده است که سود و زیانشان در آن می باشد باخبرشان سازد . ‏

‏ ‏

ب ـ جهاد  

‏یکی از احکام اجتماعی ـ سیاسی اسلام است که نقش اساسی در زندگی انسان ها دارد . خداوند در قرآن فرموده است: «کتب علیکم القتال وهو کره لکم وعسی ان تکرهوا شیئاً وهو خیرٌ لکم وعسی ان تحبّوا شیئاً وهو شرٌّ لکم والله  یعلم وانتم لا تعلمون؛‏‎[47]‎‏ جنگ و جهاد ، بر شما واجب شده است و شما آن را ناخوش دارید . چه بسا چیزی را ناخوش دارید و حال آن که برای شما خوب باشد ، و چه بسا چیزی را خوش داشته باشید و آن برای شما بد باشد . و خداوند می داند و شما نمی دانید . ‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 279

علی(ع) در توصیف جهاد می فرماید : «فان الجهاد باب من ابواب الجنّة فتحه الله  لخاصّة اولیائه وهو لباس التّقوی ودرع الله  الحصینته وجُنَّتُهُ الوثیقة؛‏‎[48]‎‏ به راستی که جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند بر روی دوستان گزیده خود گشوده است و آن پوشش تقوا و زره استوار الهی و سپر محکم اوست . ‏

‏ ‏

ج ـ هجرت

‏هجرت بریدن و جدا شدن از چیزی است و اصطلاحاً به رفتن از سرزمینی و دور شدن از جامعه ای اطلاق می شود . در دستورات اسلامی آمده است که اگر مسلمانی بر دین خود خائف باشد ، یا در جامعه ای قرار دارد که ظلم حاکم است و او نمی تواند اصلاح کند ، یا خائف بر جان ، مال یا ناموس خود باشد ، و یا اعتراض به شرایط غیر عادلانه در جامعه ، وظیفه دارد که از آن جامعه و سرزمین به سرزمینی دیگر هجرت کند :‏

«وَمَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ الله یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَ ٰغَماً کَثِیراً وَسَعَةً وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِراً إِلَی الله وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی الله وَکَانَ الله غَفُوراً رَّحِیماً ؛‎[49]‎‏ و هر کس در راه خدا مهاجرت کند ، در روی زمین برخورداری ها و گشایش می یابد و هرکس که از خانه اش به آهنگ هجرت به سوی خدا و رسولش بیرون آید و سپس مرگش فرا رسد ، به راستی که پاداش او بر خدا است و خدا آمرزندۀ مهربان است .»‏

‏ ‏

د ـ امر به معروف و نهی از منکر 

‏از واجباتی که بعد اجتماعی بسیار قوی دارد ، امر به معروف و نهی از منکر است . که از آن به کنترل و نظارت عمومی نیز نام برده شده است. این واجب را سر منشأ تحقق تمامی دستورهای الهی دانسته اند. قرآن مجید می فرماید : ‏«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأَمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِالله‏ ؛‏‎[50]‎‏ شما بهترین امّتی هستید که برای مردم پدید آمده اند امر به معروف می کنید و نهی از منکر و به خداوند‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 280

ایمان داریم .»‏

‏امام باقر(ع) می فرماید : «انّ الامر بالمعروف والنّهی عن المنکر سبیل الانبیاء ومنهاج الصّلحاء فریضة عظیمةٌ بها تقام الفرایض وتأمن المذاهب وتحلُّ المکاسب وتردُّ المظالم وتعمر الارض وینتصف من الاعداء ویستقیم الامرُ؛‏‎[51]‎‏ ‏

‏امر به معروف و نهی از منکر راه و روش پیامبران و صالحان است . فریضه ای بزرگ است که در پرتو  آن دیگر فرایض برپا داشته شود ، راه ها امن گردد ، درآمدها حلال گردد ، آن چه به ظلم گرفته شده برگردانده شود ، زمین آباد گردد و کارها روبه راه شود .»‏

‏ ‏

هـ زکات 

‏زکات ، واجبی مالی است که باید انجام آن با قصد قربت صورت گیرد . لذا هم عبادت است و هم از امور اجتماعی . مالیاتی است که دست حاکم اسلامی را برای اداره جامعه و رفع نقایص و کمبودها باز می گذارد و از آن در قرآن کریم با نام صدقه هم نام برده شده است : ‏«إِنَّمَا الصَّدَقَـٰتُ لِلْفُقَرَآءِ وَالْمَسَـٰکِینَ وَالْعَـٰمِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَـٰرِمِینَ وَفِی سَبِیلِ الله  وَابْنِ السَّبِیلِ؛‎[52]‎‏ زکات برای فقیران و مسکینان و کارگزاران آن (مأموران جمع زکات) و دلجویی شدگان و آزاد کردن بردگان و وام داران (بده کاران ورشکسته) و هزینه های در راه خدا و در راه ماندگان می باشد .»‏

‏ ‏

و ـ خمس 

‏با نگاهی به این واجب الهی و جایگاه مصرف آن ، بعد اجتماعی آن کاملاً روشن می شود . خداوند می فرماید : ‏فَأَنَّ لله خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَیٰ وَالْیَتَـٰمَی وَالْمَسَـٰکِینَ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ ءَامَنْتُم بِالله  وَمَآ أَنْزَلْنَا عَلَیٰ عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَالله  عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ‏ ؛‏‎[53]‎‏ اگر به خداوند و آن چه بر بندۀ خود در روز فرقان (روز جنگ بدر ، روز جدایی حق از باطل) روز برخورد دو گروه نازل کردیم ایمان دارید ، بدانید که از هر غنیمتی که به دست می آورید یک پنجم آن خاص خداوند و پیامبر‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 281

و خویشاوندان او و یتیمان و بی نوایان و در راه ماندگان است خداوند به هر کاری تواناست .»‏

‏خمس که به هفت چیز تعلق می گیرد و از درآمدهای جامعه اسلامی و در دست امام مسلمین است تا به مصارف مورد نظر و تصریح شده در قرآن و روایت برسد . فرایض و دستورهای دیگری نیز در اسلام وجود دارد که دارای ابعاد اجتماعی بسیار بالایی است ، مانند : حج ، روزه ، تولی ، تبرا ، امر به وحدت ، اهتمام به امور مسلمین ، اصلاح ذات البین ، تعاون ، شورا ، نصیحت ، انفاق ، صله رحم ، نظم در زندگی ، عدالت و .. . که تنها به ذکر فهرست آن اکتفا می کنیم . ‏

‏بعد اجتماعی اسلام از زبان بیگانه ‏

‏یکی از راه های اثبات یک حقیقت ، اثبات آن طریق نظریه های عالمانی است که خارج از آن حوزه اندیشه به اظهار نظر پرداخته اند. در این بخش نظر یکی از دانشمندان جامعه شناس و شرق شناس فرانسوی به نام «رودنسون» را که متفکری مارکسیست است (لکن مارکسیسم او بر اساس ادعای خودش از نوع مارکسیسم مبتذل نیست) را ذکر می کنیم که می کوشد رابطه علمی دین با کوشش اقتصادی را روشن کند .‏

‏او در خصوص مکتب اسلام چنین می گوید : «اسلام دیانت عقل است و پیروان خود را به تعقل فرا می خواند ، در قرآن لغت عقل پنجاه بار به کار رفته و سیزده بار در پایان هر استدلال عبارت "افلا تعقلون" یا "افلا تفقهون" تکرار شده است .»‏

‏رودنسون توجه اسلام را به بازرگانی گواه دیگری بر سازگاری آن با ترقی مادی می داند . او می گوید : «مسلمانان از آغاز تاریخ خود قوانینی جامع و مدون به شکل شریعت اسلامی داشته اند و حال آن که اروپاییان فقط پس از قرون وسطی به حقوق روم روی آوردند و در فرانسه تا زمان انقلاب کبیر (1789م) نظام حقوقی تابع عرف و عادت بود .»‏

‏او در پاسخ به این سؤال که سهم اسلام در موجبات عقب افتادگی ملل مسلمان چقدر بوده است می گوید : «خیر ، ریشه درد این ملت ها (ملل اسلامی) در خود اسلام نیست ، و اسلام در شکل اصیل خود ، خاصه در قیاس با مذهب پروتستان ، هیچ گونه مغایرتی با‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 282

پیشرفت مادی ندارد و تعالیم آن بالقوه انگیزه جنبش و تکاپو و پیکار انسان در راه بهبود زندگی خویش بوده است .»‏

‏رودنسون در پاسخ این سؤال که اگر اسلام بالقوه همه شرایط پیشرفت را در آیین خود دارا است چرا بالفعل سبب پیشرفت و توانگری مسلمانان نشده است پاسخ می دهد : «ملت های مسلمان تاکنون هیچ گاه اسلام را به شکل اصیل و حقیقی خود به کار نبسته اند .» البته او پاسخی عمیق و تحلیلی نیز ارائه می کند که در گنجایش این مقاله نیست.‏‎[54]‎

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 283

‏ ‏پی نوشت ها:

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مبانی کلامیصفحه 284

  • )) ر . ک : مرتضی مطهری ، جهان بینی اسلامی وحی و نبوت ، ص 154 ـ 159 .
  • )) نقش دین را در زندگی دنیای انسان به عنوان دخالت نمی توان مطرح کرد ، بلکه عنوان حضور دین مناسب تر است ، زیرا دین اگرچه در پاره ای موارد به عنوان تکلیف و وظیفه وارد می شود و دستور می دهد لکن در بسیاری از مسائل اجتماعی نقش هدایت گر و ارشادی دارد و انسان را به تفکر و حرکت بر مسیر خرد فرا می خواند که این بحث را مفصل خواهیم داشت . و در آن جا هم که دستور می دهد اجبار و اکراه ندارد ، بلکه انسان مختار خود به پذیرش دستورات دین گردن نهاده است آن هم با شناخت اهداف عالی دین .
  • )) مارکس و پیروانش معتقدند که دین و دولت و ثروت ، سه چهره مختلف از طبقه حاکم و علیه طبقه محروم مظلوم بوده اند. دکتر ارانی در توجیه نظریۀ مارکس می گوید : «مذهب همواره آلت دست طبقۀ مقتدر و هیئت حاکمۀ جامعه است و برای مغلوب کردن طبقه زیردست همواره تسبیح و صلیب ، با سرنیزه در یک صف حرکت می نمایند» و شهید مطهری در جواب این نظریه می گوید : «این سخن یاوه ای بیش نیست و بر ضد حقایق مسلم تاریخی است» «جهان بینی اسلامی ، ص 158) .
  • )) امام خمینی ، ولایت فقیه ، ص 4 ـ 5 .
  • )) کوثر (مجموعه سخن رانی های امام خمینی) ، ص 104 .
  • )) ر . ک: صحیفۀ امام، ج 4، ص 18ـ20.
  • )) ر . ک: صحیفۀ امام، ج 1، ص 268ـ270.
  • )) ر . ک: صحیفۀ امام، ج 4، ص 184ـ185.
  • )) ر . ک: صحیفۀ امام، ج 12، ص 504ـ506.
  • )) سوره مائده (5) آیه 1 .
  • )) سوره مؤمنون (23) آیه 23 و معارج (70) آیه 32 .
  • )) امام خمینی ، کتاب البیع ، ص 43 ؛ تهذیب الاحکام ، ج 7 ، ص 371 ؛ شیخ طوسی ، استبصار ، ج 3 ، ص 232 ؛ حر عاملی ، وسایل الشیعة ، ج15 ، ص 30 (والمسلمون عند شروطهم) و ج 12 ، ص 353 .
  • )) انسان (76) آیه 4 .
  • )) ر . ک: صحیفۀ امام، ج 2، ص 30ـ32.
  • )) ر . ک: صحیفۀ امام، ج 4، ص 447ـ448.
  • )) ر . ک: صحیفۀ امام، ج 4، ص 176ـ177.
  • )) حدید (57) آیه 25 .
  • )) مائده (5) آیه 8 .
  • )) نحل (16) آیه 36 .
  • )) نساء (4) آیۀ 75 .
  • )) آمدی ، غرر و درر ، ص 340 .
  • )) نهج البلاغه ، تصحیح صبحی صالح ، خطبه 167 .
  • )) قاضی قضاعی ، شرح فارسی شهاب الاخبار ، ص 27 .
  • )) همان ، ص 184 .
  • . کافی، ج 2، ص 163، روایت اول.
  • )) ر . ک: صحیفۀ امام، ج 14، ص 527.
  • )) امام خمینی ، حکومت اسلامی ، ص 13 .
  • )) ر . ک: صحیفۀ امام، ج 18، ص 422ـ424.
  • )) حدید (57) آیۀ 26 .
  • )) امام خمینی ، ولایت فقیه ، ص 59 .
  • )) روم (30) آیه 30 .
  • )) عباس ایزدپناه ، درآمدی بر مبانی آثار و اندیشه های امام خمینی ، ص 21 .
  • )) نجم (53) آیه 41 .
  • )) ابن هشام ، سیره ، ج 2 ، ص 114 ـ 118 ، 232 و 284 ـ 288 و ج3 ، ص 71 ، 182 و 204 و ج 4 ، ص 215 ـ 254 ؛ گوستاو لون و جرجی زیدان ، تاریخ تمدن اسلام و غرب ، ص 106 ـ 122 ؛ علی اکبر فیاض ، تاریخ اسلام ، ص 83 ـ 124 ؛ حجتی ، تاریخ قرآن ، ص 202 ـ 205 و ابن خلدون ، مقدمه ، ص 235 ـ 256 .
  • )) ر . ک : همان .
  • )) نساء (4) آیۀ 65 .
  • )) انفال (8) آیۀ 60 .
  • )) جمعه (62) آیۀ 2 .
  • )) علق (96) آیۀ 1 ـ 5 .
  • )) ر . ک : محمدرضا حکیمی ، دانش مسلمین .
  • )) ر . ک: صحیفۀ امام، ج 10، ص 18ـ20.
  • )) حر عاملی ، وسائل الشیعة ، ج 8 ، ص 293 .
  • )) نوری ، مستدرک الوسائل ، ج 6 ، ص 447 .
  • )) حر عاملی ، همان ، ص 287 .
  • )) همان ، ص 424 .
  • )) همان ، ج 7 ، ص 344 .
  • )) بقره (2) آیۀ 216 .
  • )) نهج البلاغه ، تصحیح صبحی صالح ، خطبه 27 .
  • )) نساء (4) آیه 100 .
  • )) آل عمران (3) آیۀ 110 .
  • )) حر عاملی ، همان ، ج 16 ، ص 119 .
  • )) توبه (9) آیۀ 60 .
  • )) انفال (8)، آیه 41.
  • )) حمید عنایت ، «دنیای دینی و دین دنیوی» ، بخش پایانی ، روزنامه انتخاب ، شماره 83 ، پنجشنبه 31 / 4 / 78 ، ص 6 .