دولت مطلوب در اندیشه های سیاسی امام خمینی

‏ ‏

‏ ‏

‏ 

دولت مطلوب در اندیشه های سیاسی امام خمینی(ره)

‏ ‏

سیدعبدالقیوم سجادی

‏ ‏

‏رابطه دولت و مردم و وظایف و حقوق متقابل شهروندان و زمامداران یکی از مباحث‏‎ ‎‏مهم سیاست و حکومت است. طرح و پی گیری این گونه مسائل از آن رو حایز اهمیت‏‎ ‎‏است که امروز با موج جدّیِ مردم سالاری و مدیریت سیاسی ـ دموکراتیک که در جهان‏‎ ‎‏به وجود آمده است، دیگر کم تر رژیم سیاسی حاضر می شود که عنصر مردم و حاکمیت‏‎ ‎‏مردمی را نادیده بگیرد. تجربه های تاریخی و داده های علمیِ عالمان مسائل اجتماعی و‏‎ ‎‏سیاسی، مردمی بودن رژیم های سیاسی و در نتیجه حمایت توده ها از آن را که یکی از‏‎ ‎‏شاخصه های نظام دموکراتیک و باثبات است، مورد تأکید قرار داده اند. مسائل مربوط به‏‎ ‎‏حاکمیت مردم با عنوان «دموکراسی» قدمت زیادی دارد، اما در اغلب کشورهای جهان‏‎ ‎‏سوم از جمله، جمهوری اسلامی ایران چندان قدمتی ندارد. همین نکته از زوایایِ ناگفتۀ‏‎ ‎‏دموکراسی و حاکمیت مردم در این جوامع، پرده برمی دارد. فقدان تجربۀ تاریخیِ‏‎ ‎‏حاکمیت مردم و مشارکت سیاسی توده ها، از یک سو مشکلات جدی را در حوزه عینی‏‎ ‎‏به وجود آورده و از سوی دیگر، تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران بر پایۀ تعالیم دینی‏‎ ‎‏که ماهیت آن را، حاکمیت الهی در تمام مظاهر حیاتِ فردی و جمعی  شکل می بخشد،‏‎ ‎‏باطرح و داعیۀ حاکمیت سیاسی مردم و تلفیق این دو پدیدۀ دینی و دنیوی، در بُعد  نظری‏‎ ‎‏نیز تناقض ها و چالش های جدی و آشکاری به وجود آورده است.‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 177

اگر حق حاکمیت الهی به عنوان مظهر اندیشۀ دینیِ جامعه اسلامی در تمام سطوح‏‎ ‎‏زندگیِ افراد وجود دارد، حاکمیت مردمی نیز پدیدۀ بر حقّی است که همواره به عنوان‏‎ ‎‏یک آرمان انسانی در روندِ حرکت تاریخی و حوادث سیاسی جوامع مورد تأکید و توجه‏‎ ‎‏قرار می گیرد.‏

‏جمهوری اسلامی ایران که اصل حاکمیت الهی را زیربنای تمامی اصول و معیارهای‏‎ ‎‏سیاسی و اجتماعی قرار می دهد، اصل حاکمیت مردمی را نیز فراموش نکرده است.‏‎ ‎‏جمهوریت نظام اصل حاکمیت مردمی را و اسلامیت حاکمیت خدا بر تمام هستی را‏‎ ‎‏تأکید کند.‏

‏قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز با نگرشِ دینی و فقهی، به هر دو اصل‏‎ ‎‏مذکور توجه کرده و اصول متعددی را بدان اختصاص داده است.‏‎[1]‎

‏هرچند در قانون اساسی و اظهار نظرهای پیش گامان و کارگزاران جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏نوعی تلاش و هم خوانی میان حاکمیت الهی و حاکمیت مردمی برقرار شده است، هنوز‏‎ ‎‏زوایای ناگفته و ابهام آمیز وجود دارد که باید پژوهشگران و اندیشمندان مسلمان و دلسوز‏‎ ‎‏پاسخِ روشن و قابل قبولی برای آن بیابند. خلاءِ تئوریک و فقدان پژوهش های آکادمیک و‏‎ ‎‏جدی موجب شده است که عده ای از جوانان و روشنفکران جامعۀ ما، نوعی ناهمخوانی‏‎ ‎‏میان این دو بیایند. بی تردید وارسی و طرح عالمانه و منطقی این مباحث، با نگرش‏‎ ‎‏انتقادی و رویکرد عینی، رسالتی است که باید پژوهشگران حوزه دینی بدان اهتمام‏‎ ‎‏ورزند. در این میان، گفتارها، هدایت ها و نصایح حکیمانۀ حضرت امام خمینی (ره) و‏‎ ‎‏مقام معظم رهبری گنجینۀ گران سنگی است که راه گشای ما در این مهم خواهد بود.‏

‏این مقاله جایگاه و وظایفِ دولت و مردم و رابطۀ آن دو را در پرتو اندیشۀ سیاسی‏‎ ‎‏حضرت امام (ره) طرح و وارسی می کند و با استعانت از سخنان، آثار و گفتار آن بزرگوار‏‎ ‎‏و تشریح و تبیین رابطۀ دولت و مردم و حقوقِ متقابل آنان، این قبیل مباحث را طرح‏‎ ‎‏می کند.‏

‏ ‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 178

1ـ سیمای دولت اسلامی در اندیشۀ سیاسی امام

‏نگرش دینی حضرت امام در مسائل سیاسی و اجتماعی، بر آرا و افکار سیاسیِ ایشان‏‎ ‎‏تأثیر گذاشته و بدان شکل می دهد. دیدگاه حضرت امام به مقوله های سیاسی از نگرشِ‏‎ ‎‏فقهی و دینی ایشان تأثیر می پذیرد. بنابراین، آن چه ایشان دربارۀ مردم، دولت، روابطِ‏‎ ‎‏متقابل آنان، جایگاه و نقش آنان در جامعه بیان می دارند، خصلت یک دولتِ دینی و‏‎ ‎‏جامعه دیندار است که از منابع دینی و سیرۀ سیاسی پیشوایان معصوم استنباط کرده اند.‏‎ ‎‏شاخصه هایی که حضرت امام در تبیین سیمای دولت و جامعه اسلامی به کار می برند،‏‎ ‎‏در متون دینی و منابع سیاسی اسلام دیده می شود.‏

‏مهم ترین ویژگی های تبیین کنندۀ سیمای دولت اسلامی در اندیشه سیاسی امام‏‎ ‎‏عبارتند از:‏

‏ ‏

الف ـ دولت خدمت گزار نه فرمان روا؛

‏ب ـ دولت قانون مدار؛‏

‏ج ـ دولت امانت دار؛‏

‏ ‏

الف ـ دولت خدمت گزار، نه فرمان روا

‏در اندیشه سیاسی حضرت امام، مقولۀ خدمت گزاری از ویژگی های مهم دولت‏‎ ‎‏اسلامی محسوب می شود. چنین برداشتی با فلسفۀ سیاست و حکومت در اندیشه‏‎ ‎‏سیاسیِ تشیّع ارتباط داشته و با آن چه در متونِ دینی به عنوان هدف سیاست و حکومت‏‎ ‎‏مطرح شده است، گِره می خورد.‏‎[2]‎‏ با چنین رویکردی به حکومت و سیاست و تعریفی که‏‎ ‎‏حضرت امام از این مقوله ها می کنند، خدمت گزاری به جای فرمان روایی تشخّص‏‎ ‎‏می یابد. در این دیدگاه، معیار دینی بودن دولت، موفقیتِ آن در خدمت گزاری و ارائۀ‏‎ ‎‏خدمات اجتماعی به جامعه اسلامی سنجیده می شود. حضرت امام در این زمینه‏‎ ‎‏می فرمایند:‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 179

«در حکومتِ یک حکومت اسلامی، یک حکومتِ عدل که حکومت ها تابع مردم‎ ‎باشند و حکومت ها برای مردم باشند، نه مردم برای حکومت ها. حکومت اسلامی‎ ‎حکومتی است که برای مردم خدمت گزار و باید خدمت گزار مردم باشد.»‎[3]‎

‏از این کلام امام چند نکته برداشت می شود: اول این که، حکومت اسلامی باید‏‎ ‎‏برمبنای عدل استوار باشد؛ دوم این که، تابعِ مردم باشد؛ سوم این که، برای مردم باشد، نه‏‎ ‎‏مردم در اختیارِ حکومت و بالاخره، خدمت گزار مردم و جامعه باشد. البته، کارکردِ‏‎ ‎‏خدماتی دولت اسلامی  با غیراسلامی تفاوت جدی دارد، زیرا ارائۀ خدمات و احساس‏‎ ‎‏مسئولیتِ دولت مردانِ جامعه اسلامی فقط در ابعادِ مادی نبوده، بلکه همراه با سعادت‏‎ ‎‏معنوی و کمال جامعه اسلامی است.‏

‏در اندیشۀ سیاسی حضرت امام، تصدّی قدرتِ ظاهری صرفاً جنبۀ ابراز داشته و به‏‎ ‎‏عنصر خدمت گزاری به عنوان معیار سنجش دولت مردان دینی تأکید می شود:‏

‏«باید افراد متوجه این معنا باشند، کسانی که واقعاً دلشان برای اسلام می تپد و برای‏‎ ‎‏کشورشان، متوجه این باشند که پُست میزان نیست، مقام میزان نیست، مقام ریاست‏‎ ‎‏جمهوری این، میزان نیست، مقام نخست وزیری، رییس دولت بودن یا رییس مجلس‏‎ ‎‏بودن، این ها چیزی نیستند این مقام ها تمام می شود، آنی که هست خدمت است. آدم‏‎ ‎‏متعهد در هر کجا که باشد اگر دید خدمتش خوب است آن جا بیش تر دلگرم است.»‏‎[4]‎

‏از دیدگاه حضرت امام قدرت سیاسی، هدفِ سیاست و حکومت نیست، بلکه‏‎ ‎‏ابزاری است که رابطۀ فرمان روا و فرمان بر را در عالی ترین شکل آن در قالب اخوت دینی‏‎ ‎‏برابر می کند:‏

‏«از جمله تحولاتی که باید بشود و شما آقایان باید کوشش کنید، این است که به این‏‎ ‎‏کلمۀ فرمان دار مغرور نشوید که شما فرمان دار هستید. این کلمۀ فرمان دار مالِ وقتی است‏‎ ‎‏که فرمان باشد و فرمان بر باشد و برادری نباشد. و طبقه ای، طاغوتی باشد و مردمِ دیگر‏‎ ‎‏فرمان بردار آن ها، در صورتی که در اسلام مطرح نیست. آن هایی که سرتاسر کشور‏‎ ‎‏اسلامی را اداره می کردند... این طور نبود که معاملات شان با رعیت، معامله فرمان فرما و‏‎ ‎‏فرمان بر باشد.»‏‎[5]‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 180

‏و در همین ارتباط در فراز دیگری می فرمایند: «عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته،‏‎ ‎‏شأن و مقامی نیست، بلکه وسیلۀ انجام وظیفه، اجرایِ احکام و برقراری نظام عادلانه‏‎ ‎‏اسلام است... برای مردان خدا اگر این وسیله به کارِ خیر و تحققِ هدف های عالی نیاید،‏‎ ‎‏هیچ ارزشی ندارد.»‏‎[6]‎

‏ ‏

ب ـ دولت قانون مدار

‏قانون محوری و التزام به قانون، اعم از قوانین تشریعی و حکومتی، از دیگر‏‎ ‎‏شاخصه های مهمِ دولت اسلامی، در اندیشه سیاسیِ امام خمینی(ره) است. نگاهِ دینی به‏‎ ‎‏حکومت و سیاست، دولت و کارگزاران نظام را پاسداران و مجریانِ قوانین اسلامی‏‎ ‎‏می کند. التزام به قانون، تکلیف دینی است و وظیفۀ دولت اسلامی و التزامِ کارگزاران آن‏‎ ‎‏بیش تر است. حضرت امام به این نکته تأکید کرده می فرمایند:‏

«حکومت اسلام، حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به‎ ‎خدا و قانون، فرمان و حکم خداست. قانون اسلام یا فرمان خدا بر همۀ افراد و بر‎ ‎دولت اسلامی، حکومتِ تامّ دارد. همۀ افراد از رسول اکرم(ص) گرفته تا خلفای آن‎ ‎حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند؛ همان قانونی که از طرف خدایِ تبارک و‎ ‎تعالی نازل شده و در لسان قرآن و نبیِ اکرم(ص) بیان شده است. اگر رسول اکرم(ص)‎ ‎خلافت را عهده دار شد به امر خدا بود... نه این که برای خود حکومتی تشکیل دهد و‎ ‎بخواهد رییس مسلمین شود.»‎[7]‎

‏قانون محوری و التزام به قوانین دینی و حکومتی، در دیدگاه حضرت امام تنها در بُعد‏‎ ‎‏نظری نیست، بلکه در زمینۀ عملی و عینی نیز به آن تأکید شده است و اِعمال حاکمیت‏‎ ‎‏سیاسی و اقتدارِ دینیِ حاکم اسلامی تنها در چارچوب قانون و رعایت مقررات دینی،‏‎ ‎‏مشروع و قابل اجرا است:‏

‏«در حکومت اسلامی هیچ کس از فرمان روایان مجال خودکامگی وخودرأیی ندارد،‏‎ ‎‏بلکه آن چه که در حوزۀ حکومت رخ می دهد باید منطبق با قانون الهی باشد، حتی‏‎ ‎‏اطاعت از ولایت هم باید طبق قانون الهی باشد. البته ولّی در موضوعات، برطبق صلاح‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 181

مسلمین یا مردم خویش عمل می کند و این استبداد به رأی و خودکامگی نیست، بلکه او‏‎ ‎‏باید در موضوعات، بر طبقِ صلاح عمل کند؛ یعنی رأی او مانند عملش تابعِ مصلحت‏‎ ‎‏است.»‏‎[8]‎

‏بنابراین، در نظریۀ سیاسی امام، دولت و حاکم  اسلامی در چارچوب قانون و صلاح‏‎ ‎‏امت اسلامی اِعمال حاکمیت می کنند. در واقع، آن جایی که حاکمِ اسلامی طبق‏‎ ‎‏صلاحدید و رأیِ خود به مدیریت سیاسی جامعه می پردازد، نوعی قانون محوری در‏‎ ‎‏چارچوب مصلحتِ عامّۀ مسلمین بر نظر و عمل او حکم فرما است. پس در دولت‏‎ ‎‏مطلوب حضرت امام، حاکمِ واقعی قانون است و همگی در پناه قانون و مقررات شرعی‏‎ ‎‏از آزادی عمل برخوردارند:‏

‏«حاکم در حقیقت، قانون است. همه در امان قانونند، در پناه قانون اسلامند، مردم و‏‎ ‎‏مسلمانان در دایره مقرراتِ شرعی آزادند؛ یعنی بعد از این که طبق مقررات شرعی‏‎ ‎‏«قانون» عمل کردند، کسی حق ندارد بگوید این جا بنشین یا آن جا برو».‏‎[9]‎

‏در دولت قانون مدار حضرت امام(ره) اطاعت شهروندان از فرمان ها و مقررات‏‎ ‎‏حکومت اسلامی به معنای تبعیت از قانون است و فقط قانون بر جامعه حکم فرمایی‏‎ ‎‏دارد: «باری حکومت دراسلام به مفهوم تبعیت از قانون است و فقط قانون بر جامعه‏‎ ‎‏حکم فرمایی دارد.»‏‎[10]‎

‏ ‏

ج ـ دولت امانت دار

‏در اندیشه سیاسی حضرت امام زمام دار جامعه اسلامی و دولت، فرمان روایِ مطلقِ‏‎ ‎‏شهروندان محسوب نمی شود، بلکه دولت مردان، امانت دار مردم و وکلایِ آنانند.‏

‏از این رو، دولت اسلامی موظف است قدرت سیاسی را در راستای اشاعۀ باورهای‏‎ ‎‏دینی و تعالیم مکتبی و تأمین منافع و مصالحِ جامعه به کار گیرد. در این دیدگاه، دولت‏‎ ‎‏اسلامی، که حاکمیتِ دینی اش را از راه مقبولیتِ توده هایِ مسلمان اِعمال می کند، تنها در‏‎ ‎‏صورتی از مشروعیت سیاسی و حمایت مردمی برخوردار خواهد بود که کلیه برنامه هایِ‏‎ ‎‏سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اش  را با در نظر گرفتن و احترام به معتقدات دینی و‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 182

فرهنگی جامعه، در چارچوب قوانین و مقررات دینی اجرا کند. در غیراین صورت، امت‏‎ ‎‏اسلامی و مردم با استفاده از جایگاه نظارتی و مشورتیِ خویش، وکالتِ زمام داران را ملغا‏‎ ‎‏و آنان را منعزل می کنند. به قول حضرت امام(ره): «وقتی که مردم یک خدمت گزار را‏‎ ‎‏نخواستند، باید کنار برود.»‏‎[11]‎

‏سیمای امانت داریِ حکومتِ اسلامی در اندیشۀ حضرت امام در فرازهای متعددی از‏‎ ‎‏بیانات ایشان تأکید شده است. ایشان می فرمایند: «چون حکومت اسلام حکومتِ قانون‏‎ ‎‏است، قانون شناسان و از بالاترین دین شناسان ؛ یعنی فقها باید متصدی آن باشند. ایشان‏‎ ‎‏هستند که بر تمام امور اجرایی و اداری و برنامه ریزیِ کشور مراقبت دارند. فقها در‏‎ ‎‏اجرایِ احکام الهی امین هستند.»‏‎[12]‎

‏و در جای دیگر به بیان روشن تر می فرمایند: «پس معنایِ امین این است که فقها تمام‏‎ ‎‏اموری را که اسلام مقرر داشته، به طور امانت دار اجرا کنند، نه این که تنها مسئله‏‎ ‎‏بگویند.»‏‎[13]‎

‏ ‏

2ـ رابطۀ دولت و مردم در اندیشۀ سیاسی امام خمینی

‏در حکومت اسلامی عالی ترین شکلِ رابطه میانِ دولت و مردم وجود دارد که‏‎ ‎‏دوشادوش هم در برابر اعمال و جهت گیری های یکدیگر، خود را مسئول و پاسخ گو‏‎ ‎‏می دانند. زمام داران حکومتی امانت دارانی هستند که مانندِ برادران مسلمان خود در میان‏‎ ‎‏مردم حضور داشته و به صورت مستقیم و به دور از تشریفاتِ معمولِ سیاسی، به‏‎ ‎‏خواسته ها و حرفِ دل مردم گوش داده و به مشکلات آنان رسیدگی کنند.‏

‏رابطۀ دولت و مردم در اندیشه سیاسی حضرت امام(ره) از مباحث جدی و‏‎ ‎‏دامنه داری است که در لابه لای گفته ها و رهنمودهای حکیمانۀ ایشان دیده می شود. در‏‎ ‎‏این جا، این رابطه را در چند محور کلی طرح و بررسی می کنیم:‏

‏ ‏

الف ـ رابطه مستقیم دولت و مردم

‏در بیشتر نظام ها و رژیم های سیاسی، زمام داران به عنوان طبقۀ ممتاز، جایگاه‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 183

اجتماعی خاصی دارند و هیچ گونه رابطه ای بافرودستان و محرومان جامعه ندارند. در‏‎ ‎‏این نظام ها راه یابی مردم به حضور زمام داران آسان نبوده و ترس و وحشتِ میان طبقات‏‎ ‎‏حاکم و محکوم رابطۀ موازی و انسانی را به جوِّ تملّق و ثناگویی تبدیل می کند.  خصلت‏‎ ‎‏رژیم های خودکامه و استبدادی، ترویج روحیۀ تملق سازی در جامعه است. با توجه به‏‎ ‎‏همین نکته، حضرت علی(ع) پیروانش را به شدت از این خصیصۀ زشت و زیان بار‏‎ ‎‏برحذر داشته و آنان را به حق گویی، حق گرایی و ارشاد زمام دارشان فرا می خواند.‏‎[14]‎‏ این‏‎ ‎‏الگوی دینی ـ سیاسی در اندیشه و عمل حضرت امام نیز به خوبی دیده می شود:‏

‏«حاکم اسلام، مثل حاکم های دیگر از قبیل سلاطین یا رؤسای جمهوری نیست. حاکم‏‎ ‎‏اسلام، حاکمی است که در بین مردم، در همان مسجد کوچکِ مدینه می آمد و به‏‎ ‎‏حرف های مردم گوش می کرد. و آن هایی که مقدّراتِ مملکت دست شان بود، مثل سایر‏‎ ‎‏طبقات مردم در مسجد اجتماع می کردند و اجتماع شان به صورتی بود که کسی که از‏‎ ‎‏خارج می آمد، نمی فهمید که کی، امین مملکت است و کی، صاحب منصب است و چه‏‎ ‎‏کسانی، مردم عادی هستند.»‏‎[15]‎

‏امام خمینی با تأکید بر الگوگیری از حکومتِ دینی رسول اکرم(ص) و‏‎ ‎‏ائمه معصومین(ع) و طرح سیرۀ عملی و حکومتی آن بزرگواران، همراه بودن با مردم و‏‎ ‎‏عدم امتیازطلبیِ طبقاتیِ زمام داران دولت اسلامی را از ویژگی های ضروری و اساسی‏‎ ‎‏حکومت دینی می شمارند:‏

‏«خود پیغمبر اکرم(ص) وقتی که در یک جمعیتی بودند و نشسته بودند، می خواستند‏‎ ‎‏مثلاً مسئله بگویند و صحبت کنند و قضاوت بکنند و همه کارها. وضع جوری بوده است‏‎ ‎‏که کسی وارد می شد از خارج که او را نمی شناخت، نمی دانست کدام، آقا است و به‏‎ ‎‏اصطلاح سلطان است و کدام، رعیت است.»‏‎[16]‎

‏ ‏

ب ـ رابطه تفاهم، نه استبداد

‏در دولت دینیِ حضرت امام که رابطۀ دولت و مردم بر مبنای اخوت دینی و مسئولیت‏‎ ‎‏همگانی است، استبداد و خودکامگی زمام داران به شدت انکار شده و مردم رکن اساسیِ‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 184

نظامِ دینی محسوب می شوند. در این دیدگاه، مسئولیتِ سیاسی افراد در سرنوشت‏‎ ‎‏جامعه اسلامی از وظایف زمام داران و حاکم اسلامی است و امت اسلامی طبق اصل‏‎ ‎‏مسئولیت عمومی موظف است تا به رفتار و کردار زمام داران حکومت اسلامی نظارت‏‎ ‎‏کند. به نظرِ حضرت امام قوّت و عمق رابطه، تفاهم و هم نظری میان دولت و ملت نشانۀ‏‎ ‎‏سلامت، استحکام و اسلامیت دولت بوده که باید همواره مورد توجه قرار گیرد:‏

‏«اگر یک کشوری بخواهد کشور سالمی باشد، باید بین دستگاهِ حاکم با ملت تفاهم‏‎ ‎‏باشد... رژیم اسلامی شاید در رأسِ برنامۀ همین تفاهم بین دولت و ملت باشد؛ یعنی نه‏‎ ‎‏دولت خودش را جدا می داند و بخواهد تحمیل بکند و مردم را تهدید بکند، ارعاب کند،‏‎ ‎‏اذیت کند و نه مردم در صدد این بودند که دولت را تضعیف بکنند و یا فرار بکنند از‏‎ ‎‏مقررات دولتی... . این باید سرمشق باشد برای دولت ها، برای ادارات، برای همه جا، که‏‎ ‎‏مردم را از خودشان جدا نکنند، مردم را از خودشان بدانند، مردم هم آن ها را از خود‏‎ ‎‏بدانند، این ها هم مردم را از خود بدانند. اگر همچو تفاهمی بین دولت و ملت پیدا شد،‏‎ ‎‏این دولت متکی به ملت است و سقوط ندارد؛ یعنی قابل سقوط نیست.»‏‎[17]‎

‏بنابراین، در نظام سیاسیِ اسلام و الگوی مطلوبِ دولت حضرت امام، رابطۀ‏‎ ‎‏زمام داران و مردم براساسِ تفاهم، همدلی و احترام به شخصیت و اندیشه های جامعه‏‎ ‎‏استوار بوده است و زمام دار به عنوان امانت دار جامعه، درصددِ جلب رضایت مردم بوده‏‎ ‎‏و زمینه های رشد مادی و معنوی آنان را فراهم می کند.‏

‏ ‏

ج ـ نظارت متقابل

‏از دیگر جنبه های روابط متقابلِ دولت و مردم از دیدگاه حضرت امام (ره) مسئولیتِ‏‎ ‎‏نظارتِ متقابل دولت و ملت است. براین اساس ازیک سو، زمام داران موظف اند تا در‏‎ ‎‏راستایِ اشاعۀ ارزش ها و تعالیم دینی و تعالیِ اندیشه ها، بر جامعه اسلامی نظارت کنند‏‎ ‎‏و از سوی دیگر، مردم نیز وظیفه دارند تا بر جهت گیری ها و سیاست گذاری های دولت‏‎ ‎‏در داخل و خارج نظارت کرده و نظرهای مشورتی خویش را برای بهبود جامعه و‏‎ ‎‏استحکام پایه های نظام اسلامی، ارائه دهند. امام در فرازهای متعددی از بیانات خویش،‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 185

‏ضمن بازگوییِ آثار و برکاتِ نظارتِ مردم بر رفتار زمام داران و جهت گیری های سیاسیِ‏‎ ‎‏دولت، بر رابطۀ نظارتی و مشورتی دولت و ملت تأکید کرده می فرمایند:‏

‏«اگر ملت بخواهند که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه‏‎ ‎‏است برسد، باید مواظب آن هایی که دولت را تشکیل می دهند، آن که رییس جمهور‏‎ ‎‏است، آن که رییس مجلس است، مجلسی است، همه این ها را توجه بکنند که مبادا یک‏‎ ‎‏وقتی از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاحِ خودشان مرفّه، به آن طبقه برسند.»‏‎[18]‎

‏نظارتِ مردم بر دولت اسلامی آن چنان اهمیتی دارد که حضرت امام آن را تکلیف‏‎ ‎‏الهی و مسئولیت دینی عنوان نموده می فرمایند:‏

‏«این مسئله، مهم است و آقایان توجه کنند و همه ملت موظف اند که نظارت کنند، بر‏‎ ‎‏امور نظارت کنند. اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که‏‎ ‎‏بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن... همه ملت موظف اند به این که نظارت‏‎ ‎‏داشته باشند در همۀ کارهایی که الان مربوط به اسلام است. اگر دیدند که یک کمیته ای،‏‎ ‎‏خدای نخواسته، برخلافِ مقررات اسلام دارد عمل می کند، بازاری باید اعتراض کند،‏‎ ‎‏کشاورز باید اعتراض کند، معممین باید اعتراض کنند، اعتراض کنند تا این کج را راست‏‎ ‎‏کنند.»‏‎[19]‎

‏بدین ترتیب، در دولتِ اسلامیِ حضرتِ امام همان گونه که مردم در تشکیل حاکمیتِ‏‎ ‎‏نظامِ دینی و فعلیتِ آن سهم جدی دارند، در عزل و نصب کارگزاران حکومت اسلامی‏‎ ‎‏نیز نظارت می کنند.‏

‏ ‏

د ـ رابطۀ اخوت، نه فرمان روا و فرمان بر

‏زمام داران حکومت اسلامی، در نظر دولتِ حضرت امام، خالی از امتیازاتِ طبقاتی‏‎ ‎‏بوده و با مردم موازیند. در نظام سیاسیِ امام رابطۀ فرمان روا و فرمان بر به صورت حاکم و‏‎ ‎‏محکوم نبوده، بلکه در قالب اخوتِ دینی و برابری است. در این دیدگاه، حاکمان و‏‎ ‎‏دولت مردان، فرمان روایان مطلق مردم نیستند، بلکه با توده های مردم در برابر قوانینِ‏‎ ‎‏اسلامی و حکومتی برابرند:‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 186

«جامعۀ فرد، جامعه ای ارزیاب و منتقد خواهد بود که در آن تمامیِ مردم در رهبری‏‎ ‎‏امور خویش شرکت خواهند جُست.»‏‎[20]‎

‏نظام سیاسیِ امام مجری قوانین الهی است که براساس آن تمایزی میان طبقات‏‎ ‎‏اجتماعی مشاهده نمی شود و تمامی شهروندان در برابر آن برابرند: «این حکومتی است‏‎ ‎‏که در مقابل قانون همگی، علی السواء، حاضرند، برای این که قانونِ اسلام، قانون الهی‏‎ ‎‏است و همه در مقابل خدای تبارک و تعالی حاضرند؛ چه حاکم، چه محکوم، چه پیغمبر‏‎ ‎‏و چه امام و چه سایر مردم.»‏‎[21]‎

‏امام با تأکید بر حفظِ روحیۀ اخوت دینی، امتیازطلبی و ایجاد فاصله میان زندگی‏‎ ‎‏دولت مردان و مردم را نکوهش نموده و پیامدهای زیان بار آن را خطرناک می داند:‏

‏«ما بحمدالله امروز، همۀ دست اندرکارهایمان کاخ نشین نیستند. دولت ما یک دولت‏‎ ‎‏کاخ نشین نیست. آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید فاتحه‏‎ ‎‏دولت و ملت را بخوانیم، آن روزی که رییس جمهور، خدای نخواسته، از آن خوی‏‎ ‎‏کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و‏‎ ‎‏برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود... این سلاطینِ جور که همه تقریباً کاخ نشین‏‎ ‎‏بودند، این ها به فکر مردم نمی توانستند باشند، احساس نمی توانستند بکنند، فقر یعنی‏‎ ‎‏چه؟...»‏‎[22]‎

‏بنابراین، از دیدگاه حضرت امام، گسترش و استحکامِ رابطۀ دولت و ملت، در قالبِ‏‎ ‎‏اخوت دینی، بر هم رنگی و هم آوایی دولت مردان و شهروندان استوار بوده که برای‏‎ ‎‏حفظ و تعمیق آن، باید زمام داران  با دردها و مشکلاتِ مردم در ارتباط باشند.‏

‏ ‏

3ـ حقوق متقابلِ دولت و مردم در اندیشۀ سیاسی امام خمینی

‏بی تردید، سیاست و حکومت از دیدگاه منابع دینی ما و اندیشۀ سیاسی امام‏‎ ‎‏خمینی(ره)، هدف نهایی و موجب برتربینی انسان نیست، بلکه عمده ترین هدف، که در‏‎ ‎‏اندیشۀ حکومتی حضرت امام نیز آمده است، تأمین سعادت انسان، رشد و صلاح او در‏‎ ‎‏بُعد مادی و معنوی است.‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 187

در حکومت های غیر دینی، مشارکتِ سیاسیِ افراد برای ارضای غریزۀ قدرت طلبی‏‎ ‎‏است. و تشکّل های سیاسی برای دست یابی  به قدرت، شدیدترین رقابت ها و انواع‏‎ ‎‏نیرنگ ها را به کار می برند، اما در حکومت اسلامی این مشارکت، وظیفه و تکلیف الهی‏‎ ‎‏است و افراد، تنها موظف به انجام مسئولیت خویش اند. بنابراین، حق ندارند برای نیلِ به‏‎ ‎‏قدرت و پیروزی بر رقیبانِ خود از هر وسیله ای استفاده  کنند. با توجه به بُعدِ‏‎ ‎‏مسئولیت پذیری انسان و این که قدرت و سیاست وسیله ای برای انجامِ تکالیفِ الهی‏‎ ‎‏است، دولت و مردم ملزم به رعایت و احترام حقوق متقابل هستند.‏

‏ ‏

4 ـ حقوق متقابل دولت و مردم از دیدگاه امام علی(ع)

‏امام علی(ع) ضمن تأکید بر رعایتِ حقوق متقابلِ دولت و مردم، آثار و پی آمدهای آن‏‎ ‎‏را در چند محور بیان کنند. حضرت در این زمینه می فرمایند:‏

‏«بزرگ ترین حقی که خدا واجب کرده، حقِّ حکومت بر مردم و مردم بر حکومت‏‎ ‎‏است. این فریضه ای است که خداوند ادای آن را بر دو طرف مقدر داشته و آن را سبب‏‎ ‎‏الفت میان ایشان و عزتِ دینِ آن ها قرار داده است. مردم هرگز صالح نشوند مگر آن که‏‎ ‎‏حکومت شان صالح باشد و حکومت ها هرگز صالح نخواهد شد، مگر آن که ملّت به‏‎ ‎‏راستی و درستی روی آورند. هرگاه ملت حقوقِ حکومت را و حکومت حقوق مردم را ادا‏‎ ‎‏نماید حقّ، در اجتماع محترم و ارکانِ دین پابرجا و نشانه های عدالت ظاهر خواهد شد،‏‎ ‎‏سنّت ها در مسیر خود قرار می گیرد، زمانه صلاح می شود، دولت پایدار می ماند و دشمن‏‎ ‎‏مأیوس خواهد شد.»‏‎[23]‎

‏در ادامۀ همین خطبه، حضرت چند نمونه از مهم ترین حقوق مردم و زمام داران‏‎ ‎‏اسلامی را ذکر کرده و ارشاد و مشارکتِ نظارتی امتِ اسلامی، حق گویی، مشورت دادن‏‎ ‎‏به عدل و اجتناب از تملّق را از وظایف مهم مردم در برابر دولت بیان کرده اند. از سوی‏‎ ‎‏دیگر، دولت اسلامی باید در سر و سامان دادنِ اجتماع، برقراریِ قسط و عدالت‏‎ ‎‏اجتماعی و ایجادِ زمینه های رشد و شکوفاییِ جامعه اسلامی قدم بردارد.‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 188

5 ـ حقوق متقابل دولت و مردم از دیدگاه امام خمینی

‏از دیدگاه حضرت امام خمینی دولت و مردم حقوق متقابلی دارند که در پرتو التزام،‏‎ ‎‏پای بندی و اجرایِ آن، پایه های دولت استحکام یافته و جامعه سامان می یابد. دراین‏‎ ‎‏زمینه، گفته های ایشان را می توان در چند محور کلی خلاصه کرد:‏

‏ ‏

الف ـ وظایف دولت در برابر مردم

‏الف ـ 1 ـ احترام به آرای ملت‏

‏از حقوق مهم مردم که دولت و دولت مردانِ نظام دینی موظف به رعایت آن هستند،‏‎ ‎‏توجه و احترام به آرا و افکار آنان است. این مسئله به مناسبت های مختلف در بیانیّه ها و‏‎ ‎‏اظهارات امام آمده و بدان تأکید شده است:‏

‏«حکومتِ جمهوری اسلامی مورد نظر ما، از رَویّۀ پیامبر اکرم(ص)و علی(ع) الهام‏‎ ‎‏خواهد گرفت و متّکی به آرای عمومی ملت می باشد و نیز شکلِ حکومت با مراجعه، به‏‎ ‎‏آرای ملت تعیین خواهد گردید.»‏‎[24]‎

‏و در جای دیگر، با عنایت به جایگاهِ مردم و احترام به آرایِ آن ها، تبعیّت از رأیِ ملت‏‎ ‎‏را وظیفۀ دولت دانسته، می فرمایند:‏

«ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طوری رأی داد ما هم از آن ها تبعیت‎ ‎می کنیم. ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به‎ ‎ما حق نداده است که ما به ملت مان یک چیزی را تحمیل کنیم.»‎[25]‎

‏الف ـ 2 ـ تأمین استقلال و آزادی‏

‏استقلال در برابر نیروهایِ بیگانه، حاکمیّتِ داخلیِ مستقل براساسِ ارزش ها و‏‎ ‎‏معتقداتِ مکتبیِ مردم و تأمینِ آزادی های سیاسی، اجتماعی و... از حقوق اساسی تمامی‏‎ ‎‏جوامع و انسان ها است که تمامی ملل جهان برای نیل به آن، تلاشِ مستمر و مبارزاتِ‏‎ ‎‏جدی می کنند. در اندیشۀ سیاسی حضرت امام، تأمینِ استقلال جامعه و آزادی های‏‎ ‎‏سیاسی و اجتماعی مردم، از حقوق مهم ملت بر دولت است که باید زمام داران و‏‎ ‎‏دولت مردانِ حکومت اسلامی در تمامی برنامه های خویش، آن را به کار گیرند. امام (ره)‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 189

‏در این زمینه می فرمایند:‏

«این مردم هستند که حق می گویند، حقِ خودشان را طلب می کنند، آزادی، حقِ‎ ‎مردم است، استقلال یک مملکت، حقِ اهلِ این مملکت است.»‎[26]‎

‏آزادی در انتخاب زمام داران و کارگزاران دولت اسلامی از ابعاد دیگرِ حقِ استقلال و‏‎ ‎‏آزای مردم است که باید دولت اسلامی بدان توجه و آن را تضمین کند:‏

‏«ملت را دعوت کنید به رأی، منتها ملت و شما هر کس آزاد است همیشه و به هر‏‎ ‎‏کسی که می خواهد رأی بدهد... نمی شود که کسی الزام کند کسی را که تو باید فلان رأی‏‎ ‎‏بدهی.»‏‎[27]‎

‏در دیدگاه حضرت امام حق آزادی عقیده و بیان، نه تنها از حقوق مسلّم گروه های‏‎ ‎‏ملتزم به مکتب است، بلکه با شرایط خاصی شاملِ گروه های غیرمکتبی نیز می شود.‏‎ ‎‏حضرت امام می فرمایند:‏

‏«ما هیچ گاه آزادیِ آنان را سلب نکرده و بدان لطمه وارد نیاورده ایم و هر کس آزاد‏‎ ‎‏است اظهارِ عقیده کند، ولی برای توطئه کردن آزاد نیست.»‏‎[28]‎

‏الف ـ 3 ـ احقاقِ حقوق و برقراری عدالت اجتماعی‏

‏همان گونه که در بخش های قبلی اشاره شد، سیاست و حکومت از دیدگاه اسلام و‏‎ ‎‏اندیشۀ سیاسی حضرت امام هدف نبوده، بلکه ابزاری برای انجام وظایف دینی، احقاقِ‏‎ ‎‏حقوقِ مظلومان و برقراری عدالت اجتماعی است. اگر امام علی(ع) حکومتی را که در‏‎ ‎‏پرتو آن، حقوق بیچارگان از گردن کشان اعاده نشود، در پست ترین جایگاه توصیف‏‎ ‎‏می کنند، در اندیشۀ حکومتی حضرت امام نیز، دولتِ اسلامی و مطلوب آن است که‏‎ ‎‏حقوق مستمندان و مستضعفان را تأمین کرده و عدالت اجتماعی را در جامعه برقرار کند:‏

«عهده دار شدنِ حکومت، فی حد ذاته، شأن و مقامی نیست، بلکه وسیلۀ انجام‎ ‎وظیفه، اجرایِ احکام و برقراری نظامِ عادلانۀ اسلام است.»‎[29]‎

‏ائمه و فقهایِ عادل موظفند که حکومت را در اجرای احکام الهی، برقراری نظام‏‎ ‎‏عادلانۀ اسلام و خدمت به مردم به کار ببرند. حکومت برای آنان چیزی جز رنج و‏‎ ‎‏زحمت ندارد... حضرت علی(ع) دربارۀ این که چرا حکومت، حاکم و عهده دارِ کار شده‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 190

تصریح می کنند که برای هدف های عالی، برای این که حق را برقرار کند و باطل را از میان‏‎ ‎‏ببرد.»‏‎[30]‎

‏ ‏

ب ـ حقوقِ دولت بر مردم

‏ب ـ 1 ـ حمایت و پشتیبانی‏

‏همان گونه که در کلامِ علی(ع) نیز آمده قوامِ دولت به حمایتِ همه جانبۀ مردم وابسته‏‎ ‎‏است و حقوق زمام دار اسلامی بر مردم این است که او را در انجام برنامه های اصلاحی،‏‎ ‎‏تربیتی و خدماتی مساعدت کند.  در نظریات حکومتی امام حمایت مردم از دولت از‏‎ ‎‏حقوق مهم دولت بوده که آثار و برکات گران بار و مهمی، برای نظام اسلامی دارد. از‏‎ ‎‏سوی دیگر، به جا نیاوردنِ این حق، پی آمدهای تلخ و ناگواری را برای جامعه و مردم‏‎ ‎‏به وجود می آورد. امام خمینی (ره) ضمن تشریح این حق، به برکاتِ التزام به آن و آثار‏‎ ‎‏زیان بارِ عدمِ اهتمام به آن، اشاره کرده اند:‏

‏«فرقِ مابین انقلاب اسلامی و غیرِاسلامی همین است که انقلاب، وقتی اسلامی شد،‏‎ ‎‏توده های مردم همراهِ با آن هستند و وقتی که توده های مردم با یک مشی، همراه شوند‏‎ ‎‏زود، پیش می رود و کم، فساد است، فسادش کم است.»‏‎[31]‎

«ارتشِ ما و قوایِ مسلّحِ ما و پاسدارهایِ ما و همه این ها، پشتوانه شان، همۀ ملت‎ ‎است. الان شما می بینید ‏[‏که‎ ‎‏]‏سرتاسر مملکت ما در حال جنگند... یک همچو‎ ‎مملکتی که ارتش اش با ملت اش یک است، رؤسایش با دیگران برادرند، این ها همه‎ ‎خدمت گزار هستند نسبت به ملت شان، ملت شان از آن ها پشتیبانی می کند، یک همچو‎ ‎ملتی از چه می ترسد و شما مطمئن باشید.»‎[32]‎

‏اگر حضرت امام در بیانات خویش، بر اتکا به مردم، امید دادن به آن ها و جلب‏‎ ‎‏حمایت آنان‏‎[33]‎‏ تأکید می کنند، از این رو است که حمایت مردم را موجبِ استحکام نظام و‏‎ ‎‏وظیفۀ آنان در برابرِ دولت می دانند.‏

‏ب ـ 2 ـ نظارت و مشورت‏

‏از دیگر حقوقِ مهمِ دولت بر مردم در اندیشۀ سیاسی اسلام و حضرت امام(ره)،‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 191

مسئولیتِ نظارتی و مشورتی است. مردم نباید در جامعۀ اسلامی به رفتارهای سیاسی و‏‎ ‎‏جهت گیری های اجتماعی زمام دارانِ خود بی تفاوت باشند. آنان موظف اند بر‏‎ ‎‏سیاست گذاری ها و اَعمالِ دولت و کارگزارانِ نظام اسلامی از طریق امر به معروف،‏‎ ‎‏استشاره و نصیحت حاکم و حسبه.‏‎[34]‎‏ نظارت کرده و با نظرهای مشورتی و خیرخواهانۀ‏‎ ‎‏خود، موجب استحکامِ دولت اسلامی و اصلاحِ زمام دارانِ خویش شوند. مردم باید در‏‎ ‎‏تمامیِ شؤونِ اجتماعی، سیاست و حکومت، این حق را اجرا کنند.‏

‏در اندیشۀ سیاسی و حکومتیِ حضرت امام نیز این حق طرح و مورد توجه قرار‏‎ ‎‏می گیرد:‏

‏«با کمالِ دقت ملاحظه کنید که کسانی به عنوان اسلام، به عنوان مسلمین، به عنوان‏‎ ‎‏معمّمین، یک قدمِ برخلاف برندارند که، خدای نخواسته، چهره اسلام را برخلاف آن‏‎ ‎‏طوری که هست قبیح نشان دهند.»‏‎[35]‎

‏«... و آقایان توجه کنند و همه و همۀ ملت موظف اند که نظارت کنند بر این امور... همۀ‏‎ ‎‏ملت موظف اند به این که نظارت داشته باشند در همۀ کارهایی که الان مربوط به اسلام‏‎ ‎‏است.»‏‎[36]‎

‏حضرت امام در جای دیگر عنصرِ نظارت را فراتر از حق به عنوانِ تکلیف و مسئولیت‏‎ ‎‏دینی می دانند:‏

‏«باید همه قشرها برای خودشان تکلیف فرض کنند. بگویند ما موظّفیم، همان طوری‏‎ ‎‏که هر آدمی خودش را موظف می داند که بچۀ خودش را، اطفال خودش را اداره کند. این‏‎ ‎‏احساس باید در ما پیدا بشود که این مملکت، عائله ما هستند و خانۀ ما است... همۀ ملت‏‎ ‎‏است و همه کشور. همه کشور مالِ همۀ ملت است.»‏‎[37]‎

‏در این مشارکتِ ارشادی، مردم می توانند سهم اساسی در نظارت بر اَعمالِ دولت و‏‎ ‎‏سالم سازی جامعه داشته باشند. بنابراین، در حقوق متقابل دولت و مردم از دیدگاه امام‏‎ ‎‏چند عنصر مهم تر از همه و در خور توجّه است که عبارتند از: پشتیبانی مردم از دولت،‏‎ ‎‏اِعمال نظارت و دادن نظریاتِ مشورتیِ خیرخواهانه از طریق امر به معروف و نهی از‏‎ ‎‏منکر و نصیحت زمام دار و کارگزار اسلامی.‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 192

ب ـ 3 ـ حضور مداوم و لزوم مقاومت‏

‏از دیگر حقوقِ مهم دولت بر مردم که در منابعِ دینی و اندیشۀ سیاسی حضرت امام‏‎ ‎‏نیز آمده، لزوم مقاومتِ مردم در برابر مشکلاتی است که از درون و بیرونِ مرزهایِ کشورِ‏‎ ‎‏اسلامی متوجهِ نظام می شود. حضورِ مداوم مردم در صحنه، علاوه بر استحکامِ پایه های‏‎ ‎‏حکومت، دولت مردان را در اجرای برنامه هایِ عالی یاری رسانیده، و دولت اسلامی را‏‎ ‎‏در برابر هَجمه هایِ بیگانگان استوار می کند. امام(ره) در این زمینه می فرماید:‏

‏«مهم این است که انقلاب اسلامی، اسلامی است و به دستِ مردم صورت گرفته،‏‎ ‎‏مردم انقلاب کرده اند، مردم باید آن را به آخر برسانند. مردم قیام کرده اند، شاه را بیرون‏‎ ‎‏کرده اند و رژیم او را سرنگون نموده، و نظام اسلامی را، که به نفع مستضعفین است،‏‎ ‎‏جای گزین آن کرده اند، پس مردم باید پایِ کاری که کرده اند بایستند. هرچه عمل بزرگ‏‎ ‎‏باشد، دشمنش بیشتر و بزرگ تر است.»‏‎[38]‎

‏با توجه به این بیان، حضورِ مداومِ مردم در حراستِ از انقلاب و دستاوردهایِ آن در‏‎ ‎‏برابرِ دشمنان اهمیت خاصی دارد که حضرت امام آن را تنها راهِ مقابله با دشمنان و مبنایِ‏‎ ‎‏استواریِ نظام اسلامی عنوان کرده اند. در جای دیگر  حضرت امام ضمن سفارش به‏‎ ‎‏دولت مردان و مجلسیان، احترام و اعتنا به آرایِ مردم را وظیفۀ دولت، و جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی را ره آوردِ حضور و فداکاریِ ملت می دانند:‏

‏«به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می کنم که قدر این ملت را بدانید و در‏‎ ‎‏خدمت گزاری به آنان، خصوصاً مستضعفین و محرومان و ستمدیدگان که نورِ چشمان ما‏‎ ‎‏و اولیایِ نعمِ ما هستند و جمهوری اسلامی ره آوردِ آنان و با فداکاری هایِ آنان تحقق پیدا‏‎ ‎‏کرد و بقایِ آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید.»‏‎[39]‎

‏ ‏

خلاصه

‏این مقاله را در چند نکته می توان خلاصه کرد. گفته شد که نظریۀ دولتِ حضرت‏‎ ‎‏امام(ره) از اندیشه سیاسی اسلام و تعالیم دینی، به ویژه تعالیم شیعی، تأثیر گرفته و در‏‎ ‎‏قالب الگوی آرمانیِ دولتِ مدینه و حکومتِ کوتاه مدت پیشوای نخستین شیعیان است.‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 193

در این تلقی دولت و مردم نه به عنوان حاکم و محکوم، بلکه دو نهادِ مسئول سرنوشتِ‏‎ ‎‏جامعه اسلامی، وظایفِ مشترکی دارند. دولت اسلامی به عنوان خدمت گزار، امانت دار و‏‎ ‎‏سرپرستِ امت اسلامی موظف است تا علاوه بر کار در مقوله های سیاسی، اجتماعی و‏‎ ‎‏اقتصادی، زمینه های رشد معنوی و سعادت اخروی او را نیز فراهم کند.‏

‏اصل مسئولیت پذیری کلیۀ شهروندان مسلمان، روابط و حقوق متقابلی را میان دولت‏‎ ‎‏و ملت به وجود آورده و هر دو نهاد را متعهد و ملتزم به رعایت و اجرای آن می کند. انجام‏‎ ‎‏این حقوق و پای بندی بدان زمینه های همیاری، همبستگی، تفاهم و همدلی میان دولت و‏‎ ‎‏ملت را فراهم کرده و موجبِ شکوفایی و اعتلایِ جامعه اسلامی، شکل گیری و تحققِ‏‎ ‎‏توسعه سیاسی، بروزِ نهادهای قانونمند و استحکام نظام سیاسی می شود.‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 194

پی نوشت ها: 


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 195

  • )) ر. ک: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، فصل اول، اصل دوم و سوم.
  • )) حضرت علی (ع) در جای جای نهج البلاغه به این مطلب توجه کرده اند که هدف از سیاست و رهبری در جامعه اسلامی و حکومت دینی، انجام رسالتِ دینی و مسئولیتِ انسانی است،نه حکم روایی و اِعمال قدرت.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 6 ، ص 468-467.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 19 ، ص 365-364.
  • )) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، آیین انقلاب اسلامی، ص 140.
  • )) ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، ص 69-71.
  • )) مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، آیین انقلاب اسلامی، ص 136-137.
  • )) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، کتاب البیع، ج 2، ص 461 به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 5503.
  • )) ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، ص 81.
  • )) همان، ص 47.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 5 ، ص 243-242.
  • )) ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، ص 80.
  • )) همان، ص 81.
  • )) ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 216.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 4 ، ص 418-417.
  • )) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، آیین انقلاب اسلامی، ص 361.
  • )) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، در جستجوی راه از کلام امام، دفتر نهم، ص 275-276.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 8 ، ص 6-3.
  • )) موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، آیین انقلاب اسلامی، ص 286.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 4 ، ص 360-359.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 2 ، ص 365-364.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 17 ، ص 377-376.
  • )) ر.ک : نهج البلاغه، خطبه 207.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 4 ، ص 335-334.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 11 ، ص 55-53.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 8 ، ص 313-311.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 17 ، ص 121-119.
  • )) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، آیین انقلاب اسلامی، ص 330-331.
  • )) همان، ص 141.
  • )) ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، ص 69-71.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 10 ، ص 20.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 13 ، ص 318-310.
  • )) موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، آیین انقلاب اسلامی، ص 333 و 439.
  • )) فصلنامه علوم سیاسی، مؤسسه آموزش عالی باقرالعلوم، قم، شماره 12، ص 108.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 8، ص 5-3.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 8، ص 6-5.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 7، ص 523-521.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 19، ص 128-129.
  • )) نگرشِ موضوعی به وصیت نامۀ حضرت امام، ص 98.