نظری به آثار و عملکردهای دین

نظری به آثار و عملکردهای دین 

‏و روش زمام داران دین دار در عرصۀ تاریخ و جامعه‏

‏ ‏

سید محمد ثقفی

‏ ‏

‏جامعه شناسی دین‏

‏امروزه مطالعه مذهب، در جامعه شناسی دین، بیش تر از بُعد آثار و عملکرد آن، دنبال‏‎ ‎‏می شود که مذهب و دین چه تأثیر و عملکردی در زندگی دین داران و جامعه آنان دارد.‏‎ ‎‏کارکردگرایی، اساساً می گوید: «یک نهاد اجتماعی را باید برحسب نقشی که در بقای یک‏‎ ‎‏جامعه و یک پارچگی و هم بستگی اجتماعی دارد، بازشناخت».‏‎[1]‎‏ خاستگاه مکتب‏‎ ‎‏کارکرد دینی، به وسیله «رادکلیف براون» و «مالینوفسکی» در قرن اخیر، دقیقاً در برابر‏‎ ‎‏تکامل گرایان مطرح شد که ریشۀ هر پدیده اجتماعی ازجمله «دین» را در گذشته های‏‎ ‎‏بسیار دور و تاریک، جست و جو می کردند. این مکتب، روش تکامل گرایی را به شدّت‏‎ ‎‏مورد انتقاد قرار داد و اظهار کرد که: دربارۀ حیات مذهبی در گذشته های دوری که کم تر‏‎ ‎‏چیزی از آن ها باقی است، هرگز نمی توان دانش قابل توجهی به دست آورد. به نظر آن ها،‏‎ ‎‏این روش گمراه کننده نیز است، زیرا آن چه که اهمیت دارد چگونگی آغاز امور نیست،‏‎ ‎‏بلکه مهم نقشی است که این امور در جوامع کنونی ایفا می کنند.‏‎[2]‎

‏لذا به جای مطالعه مذاهب ابتدایی در جامعه های مجهول و ناپیدای انسان های‏‎ ‎‏وحشی‏‎(Man Primitive) ‎‏ ضرورت دارد که واقعیت و آموزه های ادیان بزرگ و زنده را که‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 151

امروز در جوامع بشری، تمدّن ساز بوده و آثار زیادی در زندگی انسان ها دارند، مورد‏‎ ‎‏مطالعه قرار گیرد.‏

‏ ‏

آثار و خدمات دین

‏دین در زندگی بشر آثار و خدمات ارزنده ای دارد که می توان آن ها را مورد مطالعه‏‎ ‎‏قرار داد. ما در این جا به آثار و فواید شخصی و اجتماعی مذهب اشاره می کنیم و سپس‏‎ ‎‏نقش آن را در پیدایش حکومت های عدالت خواهانه و مردمی که در تاریخ اسلام و ایران‏‎ ‎‏پدید آمده اند، بررسی خواهیم کرد.‏

‏می توان عمده ترین کارکرد دین را علاوه بر آثار دیگر، این اثر مهم دانست که: «دین،‏‎ ‎‏فراهم آورنده معنا در برابر جهانی است که پیوسته به بی معنایی گرایش دارد؛ حتی‏‎ ‎‏شدیدتر از آن ها، این نکته است که باید «جوهر دین را در این واقعیت جست و جو کرد‏‎ ‎‏که دین، در واقع واکنشی است در برابر تهدید بی معنایی در زندگی بشری و کوششی‏‎ ‎‏است برای نگریستن به جهان به صورت یک واقعیت معنادار.‏‎[3]‎

‏چیزی که دقیقاً «نیهلیسم» و «سکولاریسم» آن را نفی می کنند.‏

‏چنان که اشاره گردید، می توان آثار و عملکرد مذهب را در دو بخش شخصی و‏‎ ‎‏اجتماعی تقسیم کرده و سپس روی هر یک از آن ها داوری نمود.‏

‏ ‏

آثار و عملکرد فردی مذهب

‏1ـ مذهب، زندگی ما را در مجموعه هستی ممکن و مطبوع می سازد؛ به عبارت‏‎ ‎‏دیگر، دین یک ایده ئولوژی است، آن هم یک ایده ئولوژی کیهانی. دین، سازگاری با‏‎ ‎‏کیهان و هستی را به ما می بخشد و ما را در مجموعه جهان و معنادار کردن آن شرکت‏‎ ‎‏می دهد و عالم صغیر (انسان) را با عالم کبیر (جهان) هماهنگی می بخشد.‏

‏ ‏

‏به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست‏

‎ ‎‏عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست‏

‏ ‏

‏2ـ آدمی تجربه دینی پیدا می کند و حیرت کردن در راز عالم و دیدن باطن جهان‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 152

را می آموزد.‏

‏3ـ تفسیر این تجربه دینی را کسب می کند. هر کس که بهره ای از ایمان دارد، با تفسیر‏‎ ‎‏خاص خود آن را توجیه می کند و راه خود را می رود. پیامبران آمده اند که تفسیر صحیح را‏‎ ‎‏ارائه دهند و آدمی را هدایت نمایند.‏

‏4ـ معنا بخشی به «حیات آدمی» است. دین، به سؤال هایی مانند: از کجا آمده ام، برای‏‎ ‎‏چه آمده ام، به کجا می روم، پاسخ می دهد، همان سؤال هایی که یکی از خیام می کرد،‏‎ ‎‏دیگری را حافظ، سومی را مولانا می پرسید و چهارمی را ابوالعلاء مصری طرح می کرد‏‎ ‎‏که همواره تشکیک داشته و غمناک بود.‏

‏5 ـ دین، پشتیبان «اخلاق» است. گرچه اخلاق، مستقل از دین است، اما دین پشتوانۀ‏‎ ‎‏فهم اخلاق به حساب می آید. هیچ دیانتی نمی تواند ضد عدالت و آزادگی یا حقوق‏‎ ‎‏انسانی باشد که: ‏«اِنَ الله یأمُرَ بالعدل و الاحسان وایتاء ذی القربی و یَنهیٰ عَنِ الفحشاء‎ ‎والمنکر و البغی، یَعِظُکمْ لعلکم تذکرون»‎[4]‎

‏6ـ دین، عقل را تأیید می کند و دانسته های آن را مورد تأکید قرار می دهد. ‏«لیثیروا لهم‎ ‎دفائن العقول»‎[5]‎

‏ ‏

آثار و فواید اجتماعی مذهب

‏مذهب علاوه بر آثار فردی و شخصی، آثار و فواید اجتماعی نیز دارد که به طور‏‎ ‎‏ملموس و واقعی در اجتماع انسان تأثیر می گذارد.‏

‏«اُدی» ‏‎(Odea)‎‏ از جامعه شناسان دین، شش عملکرد دین برای فرد و جامعه‏‎ ‎‏می شمارد:‏

‏1ـ دین از انسان حمایت می کند و برای او آرامش به بار می آورد و ارزش ها و‏‎ ‎‏هدف های تثبیت شده را پشتیبانی می کند.‏

‏2ـ دین با برگزاری آیین ها و مراسم، برای انسان امنیت عاطفی و هویت و نقطه اتکای‏‎ ‎‏ثابتی در بحبوحۀ ناسازگاری های آرا و عقاید برپا می کند. دین به نظم اجتماعی، استواری‏‎ ‎‏می بخشد.‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 153

3ـ دین هنجارها را گرامی می دارد و هدف های گروهی را بر فراز هدف های فردی،‏‎ ‎‏قرار می دهد و نظم اجتماعی را مشروع می سازد.‏

‏4ـ دین، معیارهایی را به عنوان مبنای انتقاد از الگوهای اجتماعی موجود، فراهم‏‎ ‎‏می سازد (بُعد انقلابی مذهب). و این، همان کارکرد پیامبرانۀ دین است که تفسیر و‏‎ ‎‏دگرگونی جامعه را مطلوب خود می داند و می تواند مبنایی را برای اعتراض مردم پی‏‎ ‎‏بریزد.‏

‏5 ـ دین به انسان، در شناخت خودش کمک می کند و باعث می شود که او احساس‏‎ ‎‏هویت کند و ثبات شخصیت پیدا نماید.‏

‏6ـ دین، در فراکرد رشد انسان بسیار اهمیت دارد، زیرا در بحران های زندگی و مقاطع‏‎ ‎‏گذار از یک وضعیت به وضعیت دیگر، به افراد کمک می کند و در نتیجه، بخشی از‏‎ ‎‏فراکرد اجتماعی شدن به شمار می آید.‏‎[6]‎

‏در این نمونه ها از «هست ها» و واقعیت مذهب بحث می شود که تأثیر خود را روی‏‎ ‎‏فرد و جامعه به جا می گذارد. دقیقاً همین اوصاف و واقعیت ها به طور توصیفی دربارۀ‏‎ ‎‏دین داران راستین (عبادالرحمن) در قرآن مجید آمده است:‏

‏ ‏

اوصاف دین داران در قرآن کریم

‏قرآن کریم در آخرین آیات سوره «فرقان» اوصاف و ویژگی های دین داران راستین را‏‎ ‎‏می شمارد.‏

‏می توان گفت فضیلت های مؤمنان را به طور علمی و توصیفی بیان می کند:‏

«وَعِباٰدُ الرَحمٰنِ الَذین یَمشُونَ عَلَی الارضِ هوُناً وَاِذٰا خاطَبَهٰمُ الجاهلون قالوُا‎ ‎سَلاٰماً»

‏«والذینَ اِذٰا اَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُروُا وَکٰانَ بینَ ذٰلِکَ قواماً»‏

‏«والذینَ لایَشْهَدونَ الزَورَ وَاِذٰا مَرّوا باللغو مَرّوا کراماً»‏

‏«والذینَ اِذٰا ذُکّرُوا بآیٰاتِ رَبِّهم، لَمْ یَخَرّوا عَلیها صُمّا وعمیٰاناً.»‏

‏«والذینَ یَقُولُونَ رَبّنٰا هَبْ لَنٰا مِنْ اَزوٰاجَنا و ذریاتنٰا قُرَّةَ اَعْیُنٍ واجْعَلْنٰا لِلمُتَقّینَ اِمٰاماً»‏‎[7]‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 154

«و بندگان خاص خدای رحمان، آنان هستند که بر روی زمین با تواضع و فروتنی‎ ‎راه روند و هرگاه مردم جاهل به آن ها خطاب و عتابی کنند، با سلامت نفس و زبان‎ ‎خوش جواب دهند.

‏و آنان هستند که هنگام انفاق به مسکینان، اسراف نکرده، بخل هم نورزند.‏

‏و آنان هستند که به ناحق شهادت ندهند و هرگاه به عمل لغوی، از سوی مردم هرزه‏‎ ‎‏بگذرند، بزرگوارانه از آن درگذرند.‏

‏و آنان هستند که هرگاه متذکر آیات خدای خود شوند، کر و کورانه، در آن ننگرند،‏‎ ‎‏بلکه با دل آگاه و چشم بیننا، مشاهده آن کنند تا بر مقام معرفت و ایمانشان بیفزاید.‏

‏و آنان هستند که هنگام دعا با خدای خود گویند: پروردگارا، ما را از جفت مان،‏‎ ‎‏فرزندانمان، نور چشمانی، عطا فرما، که «خلف صالح» و مایۀ روشنی چشم ما باشند و‏‎ ‎‏ما را پیشوایان پاکان و اهل تقوا قرار دِه.‏‎[8]‎

‏فضیلت خواهی و عدالت دوستی و تحقق آن به رهبری رجال دینی و دین داران، از‏‎ ‎‏جمله آرزوها و مطلوب های دین داران و پیروان مکتب انبیا است. از این رو است که در‏‎ ‎‏آیات قرآنی، تحقق چنین خانواده و جامعه ای را از خداوند می خواهند و رسالت مردان با‏‎ ‎‏فضیلت را در رهبری جامعه انسانی و اسلامی، آرزو می نمایند که: ‏«رَبَّنا هَبْ لَنٰا مِنْ‎ ‎اَزْواجنا و ذریاتِنٰا قَرةَ اعَیُنٍ وَاجْعَلْنٰا لِلْمُتَقین اماماً».

‏ ‏

تحریر یک قاعده

‏بنا به یک قاعده اصولی: هر اِخباری، انشایی را به دنبال دارد و هر انشایی، اِخباری‏‎ ‎‏(خبری) محقق می سازد. وقتی مسلمانان از خداوند می طلبند که آن ها را پیشوای‏‎ ‎‏پرهیزکاران قرار دهد، قطعاً ایجاد چنین جامعه ای یکی از آرزوها و وظایف اصلی و‏‎ ‎‏نخستین مسئولیت های چنین مسلمانانی خواهد بود.‏

‏و در آیۀ دیگر می خوانیم که هدف انبیا تحقق قسط و عدل بوده و به پا داشتن این دو‏‎ ‎‏فضیلت و حقیقت هم به دست مردم بوده است: «لیقیموا الناس بالقسط» و باید مردم‏‎ ‎‏طالب آن باشند که قسط را در جامعه خود به پا دارند. آیا ممکن است که تحقق چنین‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 155

جامعه ای بدون اقامه حکومت و به دست گرفتن زمام امور ممکن گردد.‏

‏جالب این که در بعضی تفاسیر، چنین آمده است که: لفظ «امام» از واژه هایی است که‏‎ ‎‏بر مفرد و جمع، به طور یک سان اطلاق می شود و امام جمع آم، به معنی قصد کننده‏‎ ‎‏است، بنابراین، ازمعنای آیه چنین مفهوم می شود که ما را هم زمان از پیروان پرهیزکاران و‏‎ ‎‏پیشوایی آنان قرار ده. همان طور که در قرائت اهلبیت چنین آمده است: ‏«واجعل لنا من‎ ‎للمتقین اماماً».‎[9]‎

‏به این دلیل، از اوصاف آرمانیِ دین داران به طور قطع تحقق بخشی و ایجاد جامعه‏‎ ‎‏دینی و به وجود آوردن نظام های اسلامی بوده است. و این مسئله ای است که ما همواره‏‎ ‎‏آن را به طور آشکار در طول تاریخ اسلامی در جامعه مسلمان می بینیم. خصلت‏‎ ‎‏ظلم ستیزی، عدالت خواهی و حاکمیت فضیلت، از مهم ترین عواملی بوده است که‏‎ ‎‏رهبران شیعی مذهب را در تاریخ اسلام به حرکت آورده و آنان را در جست و جوی‏‎ ‎‏حکومت ظلم ستیز و عدل پرور، واداشته است.‏

‏ ‏

ویژگی های دولت های شیعی

‏می دانیم که نهضت تشیع در تاریخ اسلام، به منظور اعتراض شیوۀ رفتار جریان حاکم‏‎ ‎‏که عمدتاً زورگویی و قلدرمآبی بود، به وجود آمد. وجود نهضت های شیعی از قیام‏‎ ‎‏حسین(ع) و زید و یحیی تا ایجاد حکومت علویان در آمل، فاطمیان در مصر و آل بویه در‏‎ ‎‏ایران، شاهد صدق این مدعای تاریخی است.‏

‏چگونگی ایجاد این حکومت ها و روش زمام داری رهبران آن ها و آثار و خدماتی که از‏‎ ‎‏خود به یادگار گذاشته اند کاملاً نشان می دهد که این حکومت ها چگونه بر مردم حکومت‏‎ ‎‏کرده اند.‏

‏آیا این حکومت ها نیز همانند امویان و عباسیان با قلدری و تحکم بوده است؟ یا‏‎ ‎‏این که روش حکومتی زمام داران شیعی، مردم سالاری، خدمت به مردم، استفاده از‏‎ ‎‏استعدادهای شایسته، مشارکت دادن مردم در سرنوشت خود، حتّی استفاده کردن از‏‎ ‎‏اقلیت ها و دانشمندان اهل کتاب روش عادی و از خواسته های این نظام ها بوده است؟‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 156

در عصر حاضر، در کنار تز معروف «چه کسانی باید حکومت کنند» که در فلسفه های‏‎ ‎‏سیاسی یونانی و احیاناً اسلامی مدنظر بوده و تئوری معروف افلاطون «وقتی حکیمان،‏‎ ‎‏حاکم شوند» یک نوع حکومت اریستوکراسی حکیمان و اشراف (فاضلان) را نوع‏‎ ‎‏آرمانی  معرفی کرده اند، بی آن که به روش حکومتی آن ها، اشاره ای داشته باشند تئوری‏‎ ‎‏دیگر مطرح است. آیا مسئله تنها در این فرض ختم می شود که اگر عده ای از فیلسوفان و‏‎ ‎‏حکیمان، زمام امور را به دست گرفتند، دیگر همه مسائل جامعه حل می شود و اجتماع‏‎ ‎‏به نهایت مطلوب خود رسیده است؟ و هیچ مشکلی و مسئله ای باقی نمی ماند؟ یا این که‏‎ ‎‏معضل اجتماعی جامعه فراتر از این است که تنها به زمام داری عده ای حکیم با فضیلت‏‎ ‎‏تمام شود؟‏

‏یا نه، در کنار این تز معروف، سؤال دیگری مطرح است و آن پرسش از چگونه‏‎ ‎‏حکومت کردن است؟ که آیا مردم در این حکومت ها، برده، رعیت، تابع، مقلد، گوسفند‏‎ ‎‏به حساب می آیند، یا نه. این ها صاحبان حق و اصحاب شور و شورا و در واقع موکلانی‏‎ ‎‏هستند که زمام داران را به نیابت از خود، انتخاب می کنند که امور اجتماعی را سر و‏‎ ‎‏سامان دهند و از طریق مشورت با آن ها، مشارکت مردم، دادن حق هر صاحب حقی به‏‎ ‎‏خود، نظام قسط و عدل را به پا دارند؟‏

‏ ‏

متدولوژی حکومت اسلامی

‏شاید به جرأت می توان ادّعا کرد که این روشِ «چگونه حکومت کردن» و از چه‏‎ ‎‏روش هایی در اداره جامعه بهره بردن، موضوعی نیست که از گذشته های دور در اندیشه‏‎ ‎‏سیاسی مغرب زمینان مطرح بوده تا اینک آن را به رخ دیگران بکشند، بلکه این روشِ‏‎ ‎‏«چگونه حکومت کردن» در روش زمام داری حکومت مردمی و عادلانه علی بن ابی‏‎ ‎‏طالب(ع) چنان مشهود است که شاید دیگران از او اقتباس کرده اند.‏

‏علی (ع) در جای جای نهج البلاغه در کنار برشمردن اوصاف زمام داران، به کیفیت و‏‎ ‎‏روش زمام داری نیز تأکید می ورزد و آن را از محکمات حکومت خود می داند. اینک به‏‎ ‎‏چند نکته از روش «چگونه حکومت کردن» را در نهج البلاغه اشاره می کنیم:‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 157

1ـ به دست آوردن موفقیت اجتماعی از راه های طبیعی و نه از راه نادرست و غلط، و‏‎ ‎‏به اصطلاح معروف، هرگز وسیله، هدف را جایز نمی کند.‏

‏علی (ع) در یک مورد می گوید: ‏«أَتَأمُرونی اَنْ اَطْلُبَ النَصْر بالجور فیمَنْ ولَّیْتُ عَلَیْه،‎ ‎والله ِ لاٰاطورُ بِهِ ماٰسَمَرَ سَمیرٌ و مٰا أمّ نَجُمٌ فی السَمٰاءِ نجماً؛‎[10]‎

‏آیا به من دستور می دهید که پیروزی را از طریق ستم کردن به دست بیاورم و راه‏‎ ‎‏نادرست را در پیش گیرم؟! به خدا هرگز گِرد آن نمی روم، مادامی که خلقت در جریان‏‎ ‎‏است و ستاره ای به دنبال ستاره ای روان است.»‏‎[11]‎

‏2ـ انتخاب مردم تنها روش قانونی و مشروع نظام حق است.‏

‏رأی و انتخاب مردم تنها راه رضایت از آن ها است و حکومت مردمی را تعیین‏‎ ‎‏می کند؛ البته منظور از مردم جامعه مسلمانان و پیروان آیین محمدی است:‏

«اِنَمٰا الشوری لِلمُهٰاجرین والانْصارِ، فاِنْ اجْتَمَعُوا عَلیٰ رَجُلٍ وَسمّوه اماماً کٰانَ ذٰلِکَ‎ ‎لله رضیً».‎[12]‎

‏شوری و بیعت و نظر، حق مهاجرین و انصار است. اگر مهاجرین و انصار (امت‏‎ ‎‏اسلامی) آرای شان بر مدیریت و انتخاب فردی تحقق یابد و او را «امام» برگزینند، قطعاً‏‎ ‎‏رضایت خداوند نیز همراه آنان خواهد بود.‏

‏3ـ احیای حق و اجرای عدالت‏

‏تنها روش معقول در حکومت مردمی و عادلانه، احیای حق و اجرای عدالت است.‏‎ ‎‏بدون اجرای عدالت هیچ حکومتی مشروعیت ندارد و خود به خود قانونی بودن خود را‏‎ ‎‏از دست می دهد. علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر، درباره حکومت اسلامی؟ چنین‏‎ ‎‏دستور می دهد:‏

«وَاِنِّ اَفضُلْ قَرُة عین الوُلاٰةِ استقامَةُ الْعَدلِ فی البِلاٰدِ و ظُهوُرُ مَودّةِ الرَّعیّةَ و اِنَّهُ لا‎ ‎تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمُ اِلّاٰ بِسَلاٰمَةِ صُدورِهِم وَلاٰتصحُّ نصیحَتُهُمْ اِلّاٰ بِحِیْطتِهِمْ عَلیٰ وُلاٰةِ الاُمُورِ‎ ‎وَقَلَّةِ استثقال دُوَلِهِمْ وَتَرِکَ استبطٰاءِ انقطٰاعِ مُدّتهمْ؛‎[13]‎

‏بهترین نوید و نورچشمی والیان، پایداری عدالت در بلاد و شهرها و ظهور و علنی‏‎ ‎‏شدن رضایت مردم است و قطعاً رضایت آن ها جز به سلامتی دل و صفای قلب و نبود‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 158

کینه و حقد میان مردم و حاکم، به دست نمی آید و هم صدایی مردم با دولت خود، آن جا‏‎ ‎‏است که بر محور دولت خود گرد آیند و با آن صمیمی شوند و روابط آنان گرم بوده و از‏‎ ‎‏همدیگر بریده نباشند.»‏

‏4ـ صادق بودن روابط و امتیاز ندادن به این و آن‏

«اَیها الناس، اَعینونی عَلیٰ اَنْفسِکُمْ و ایْمُ الله لاٰنصفَن المظلومَ مِنْ ظٰالمِهِ وَلاَ قُوُدَنَّ‎ ‎الظالِمَ بِخَزٰامتِهِ حَتّی أُورِدَه مَنْهَلَ الحقَّ واِنْ کٰانَ کارها؛‎[14]‎

‏مردم، مرا پشتوانه خود بدانید. به خدا، حق مظلوم را از ستمگر می گیرم و بینی‏‎ ‎‏ستمگر را به خاک می مالم تا او را به راه حق وادارم، گرچه او ناخشنود شود و عناد‏‎ ‎‏بورزد.»‏

‏اگر کسی بخواهد در نهج البلاغه علی (ع) خوب کنکاش کند، قطعاً می تواند، شرایط و‏‎ ‎‏اوصاف بیشتری را دربارۀ «چگونه حکومت کردن» به دست آورد، و در فلسفه سیاسی‏‎ ‎‏اسلام مدنظر قرار دهد و به جهانیان بنمایاند. و دقیقاً این روش موضوعی بوده است که‏‎ ‎‏در شیوه های حکومت شیعی در نظر بوده و بدان تأکید شده است.‏

‏ ‏

چرا در تاریخ اسلام، دولت های شیعی به وجود آمده اند؟

‏مورّخان مسلمان، قرن چهارم را قرن ظهور دولت های مستقل و بیشتر حکومت های‏‎ ‎‏شیعی معرفی می کنند. به راستی چرا و به چه علّت در این قرن دولت های شیعی پیروز‏‎ ‎‏شده اند؟! (تعبیر احمدامین)‏

‏«در سال 324 ه بصره در دست ابن رائق؛ فارس در دست آل بویه؛ اصفهان ری، جبل‏‎ ‎‏(اراک) در دست ابی علی بن حسن بن بویه از آل بویه؛ موصل دیار بکر در دست آل‏‎ ‎‏حمدان؛ افریقا، مغرب در دست فاطمیان؛ خراسان و ماوراءالنهر در دست سامانیان‏‎ ‎‏(معتدل) ؛ طبرستان، دیلمان و مازندران در دست دیلمان (شیعی)؛ بحرین، یمامه و هجر‏‎ ‎‏در دست قرامطه (از شیعیان غالی). و برای خلیفه جز بغداد و اطراف، جای دیگری‏‎ ‎‏نمانده بود و حتّی در خود بغداد نیز تنها اسم خلیفه باقی مانده بود و دیگر هیچ».‏‎[15]‎

‏این جدول به خوبی نشان می دهد که در دوره تجزیه امپراطوری عباسی، بیش تر‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 159

‏دولت های موجود، دولت های مستقل شیعه بوده اند. به راستی چرا در این قرن،‏‎ ‎‏دولت های شیعه به ظهور رسیده اند و علّت این پیروزی چیست؟‏

‏ ‏

نظریه محمود عقاد

‏دکتر «عباس محمود عقاد» از نادر نظریه پردازان متفکر و دانشمند اسلامی است که‏‎ ‎‏در بیش ترین زمینه معارف بشری و اسلامی، قلم زده است. او متفکری آزاداندیش و‏‎ ‎‏نویسنده ای متعهد و مسلمانی ژرف بین است و دارای آثار ارزنده ای است که امروزه به‏‎ ‎‏عنوان «موسوعة العقاد» در مجامع علمی آکادمیکی جهان اسلام شهرت دارد.‏

‏او در یکی از بحث های خود درباره «دولت فاطمیان»و حاکمیت تشیع در مصر، چنین‏‎ ‎‏تحلیل می کند: «دولت عباسی، ابتدا مشروعیت خود را با دست آویز قرار دادن خون‏‎ ‎‏شهیدان از خاندان رسالت، از شهادت حسین بن علی(ع) و زید شهید به دست آورد و با‏‎ ‎‏همراهی علویان، امویان را نابود کرد. امّا بعدها نقض عهد کرده و بدتر از بنی امیه، خون‏‎ ‎‏پاکان و نیکان را به ناحق ریخت و آن عدالتی را که وعده داده بود، هرگز عملی نکرد.‏‎ ‎‏اینک عالم اسلام بعد از گذشت سه قرن، می خواهد حکومت و عدالت را در «خاندان‏‎ ‎‏فاطمه(ع)» و دقیقاً به دست فرزندان او ببیند و به این خاطر، دعوت فاطمیان، پناه گاهی‏‎ ‎‏برای همۀ مظلومان، محرومان و مطرودان از عاطفه و محبت اسلامی درآمد که‏‎ ‎‏هواخواهی و طرف داری مظلومان را شعار حکومت خود قرار داده بود».‏‎[16]‎

‏این ولا و دوست داری تا آن جا پیش می رود که «سید رضی» مؤلف نهج البلاغه،‏‎ ‎‏هنگامی که در طعن نسب فاطمیان حرف و حدیثی می شنود، در مدح آن ها قصیده ای‏‎ ‎‏می سراید و آن را در بغداد اشاعه می دهد:‏

‏ ‏

«مٰا مُقٰامی عَلَی الْهَوٰانِ وَ عِنْدی   مِقْوَلٌ صٰارِمٌ وَ اَنْفُ حِمیٍ

ألُبسُ الذُّلَّ فی بِلادِ الاعٰادی‏ ‏   وَ بِمِصْرَ الخلیفة العَلَویّ

مَنْ اَبُوهُ اَبی وَ مَولاهُ مَولای     اِذٰا ضامَتی البعید القَصیِّ

لَفَّ عِرقی بِعِرقهِ سیِّدُ النّاس   س جمیعاً مُحمّدٌ و علیٍ

اِنَّ ذُلّی بِذٰلِکَ الجِدّ عِزٌّ     وَ أوْٰامی بذلک الربع رِیّ»‎[17]‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 160

‏و «ابن خلدون» مورخّ بزرگ اسلامی شمال آفریقا، در اثر ماندنی خود، «العبر» از‏‎ ‎‏نسب و شرافت «عبیدالله المهدی» بنیان گذار دولت فاطمی دفاع می کند و او را از‏‎ ‎‏ریشه دارترین خاندان های عرب شمال آفریقا (طبق تئوری عصبیت خود) می داند:‏

‏«کسی که دولتش 270 سال طول بکشد و به بیش تر کشورهای اسلامی، حتی بر مکه‏‎ ‎‏و مدینه و موقف حجّاج بیت الله الحرام، حکومت نماید چگونه می تواند فردی مجهول،‏‎ ‎‏فاقد نسب باشد، بلکه این مسئله از حسد ضعفای بنی عباس سرچشمه گرفته که چشم‏‎ ‎‏دیدن علویان را نداشته اند.»‏‎[18]‎

‏و در آخر «ابن خلدون» اضافه می کند که: من از نسب «عبیدالله المهدی» و «ادریس»‏‎ ‎‏رئیس دولت ادریسیان مغرب دفاع کردم تا آن ها هم پیش جدّشان از من (ابن خلدون)‏‎ ‎‏شفاعت نمایند.»‏‎[19]‎

‏[‏‏و این اعتراف، دلالت بر ولایت و محبت ابن خلدون به اهل بیت مصطفی (ص) دارد.‏‏]‏

‏ ‏

نمونه ها

‏اینک مابرای اثبات این مطلب که چگونه دولت های شیعی حکومت کرده اند و با چه‏‎ ‎‏روشی در میان امّت خود حکم رانده اند و چه آثاری از خود به یادگار گذاشته اند؟ سه‏‎ ‎‏نمونه از این دولت ها را شاهد می آوریم و چگونگی حکم رانی و زمام داری آن ها را به‏‎ ‎‏بحث می گذاریم: دولت علویان در آمل، دولت فاطمیان در مصر و آل بویه در ایران.‏

‏ ‏

1ـ دولت علویان در آمل

‏به طور قطع، از آن وقتی که اسلام در ایران نفوذ کرد، قسمت شمال آن (مازندران)‏‎ ‎‏هنوز در فرهنگ باستانی خود و دین زرتشتی، باقی مانده بود. زمانی اسلام در آن دیار‏‎ ‎‏استوار گشت که دولت علوی و حکومت شیعی مازندران در آن سامان در حال گسترش‏‎ ‎‏بود و حکومت زیدی تنها منادی توحید بوده است که به وسیله داعی کبیر «حسن بن‏‎ ‎‏زید» در آن دیار رخنه کرد.‏

‏تاریخ به خوبی نشان می دهد که این سادات علوی چگونه مورد توجه مردم بوده و به‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 161

خاطر نجات مردم و تحقق عدالت، رهبری مردم را به عهده گرفته و حکومت تشکیل‏‎ ‎‏داده اند.‏

‏«سید ظهیر الدین مرعشی» مؤلف تاریخ طبرستان می نویسد:‏

‏«چون ظلم «محمد و اوس» از آل باوند (از حاکمان محلی و نمایندگان عباسی)‏‎ ‎‏به غایت رسیده، مردم آن دیار تظلم آورده نزد سادات می رفتند و فریاد می کردند که ما را‏‎ ‎‏از دست این ظالم خلاص می باید داد و در بقعه مبارکه کجور، سیّدی بود «محمد بن‏‎ ‎‏ابراهیم» از فرزندان امام حسن مجتبی (ع). او مرد زاهد و متورع و بادیانت بود. مردم‏‎ ‎‏دیلمان گِرد روستاهای دیلمان می گشتند و مردم آن ولایت را با خود هم راز می گردانیدند‏‎ ‎‏تا به کجور نزد سید محمد مذکور رفتند و فریاد برآوردند که ما از دست ظلم جماعت‏‎ ‎‏«محمد واوس» به جان آمدیم و مقتدای اهل اسلام همیشه شما و آبا و اجداد شما‏‎ ‎‏بوده اند، ما می خواهیم که «سیدعالی» را از آل محمّد برخود حاکم گردانیم تا در ما بین‏‎ ‎‏اقوام، به عدالت سلوک نماید و بر سنّت حسنۀ خانواده طیبین و طاهرین قیام کند، چه‏‎ ‎‏باشد که بر تو بیعت کنیم تا به برکت تو، ظلم مندفع گردد.»‏‎[20]‎

‏به نقل مورخ مرعشی «سیدمحمد» دعوت مردم را رد کرد، اما وعده داد که او دامادی‏‎ ‎‏دارد که شایستگی زعامت و حکومت به عدل را دارد، اگر بخواهند، او می تواند او را‏‎ ‎‏دعوت نماید. مردم این پیشنهاد را پذیرفتند و سیدمحمد کیا، داماد خود «حسن بن زید»‏‎ ‎‏داعی کبیر را به حکومت مازندران دعوت کرد.‏‎[21]‎‏ حسن بن زید داعی کبیر، مردی بود‏‎ ‎‏فاضل، شجاع و با تدبیر، مردم با بیعت خود، او را به زمام داری خود پذیرفتند و با او به‏‎ ‎‏«اقامۀ کتاب و سنّت و امر به معروف و نهی از منکر» بیعت نمودند.‏

‏حسن بن زید داعی کبیر به سال 250 ه در آمل حکومت علویان را تشکیل داد. مردم‏‎ ‎‏آمل با او بیعت کردند و حکومت دیگر ولایات و شهرها را نیز به دست آورد.‏

‏علویان به مدت زیادی در نواحی مازندران حکومت کردند و مردم را از ظلم و زور‏‎ ‎‏حاکمان محلی رهانیدند و عدل و داد را درمیان آنان حاکم ساختند. اساس حکومت‏‎ ‎‏علویان تشیع بود و اصول اعتقادی و اجتماعی تشیع را که بر مبنای «عدل و توحید»‏‎ ‎‏استوار بود، گسترش دادند.‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 162

دستور نامه ای که علویان به اطراف می فرستادند، بدین قرار بود:‏

«قَدْ رَأینا اَنْ نَأَخَذَ عَمَلَکَ بکتاب الله و سنّة رسولِه، ومٰا صَحَّ عَنْ امیرالمؤمنین و امام‎ ‎المتقین علی بن ابیطالب علیه السلام فی الاصول و فروعه و باظهار تفضیله علی جمیعِ‎ ‎الأُمّةِ و تَنْهٰاهُم اَشَدَّ النَهَیَّ عَنِ القول بالجبر و التشبیه و مکابَرَةَ المَوَحدینَ القائلین‎ ‎«بالعدل و التوحید» و نَاْمُرَهُمْ بالجهر فی قول «بسم الله الرحمن الرحیم» و فی القنوت‎ ‎فی صلوات الفجر و خمسِ تکبیرةٍ علی المیِّت و ترک المسح علی الخُفَین و بالحاق‎ ‎«حَیَّ علی خیرالعَمل» فی الاذان واقامته وَمَنْ خٰالَفَ اَمْرَنٰا فَلیْسَ مِنّٰا وقَضٰا عذْرَنٰا مَنْ‎ ‎انذَرنا»‎[22]‎

‏در این دستورالعمل، در کنار تعالیم حقه شیعه، عمل به کتاب و اصول عدالت و آزادی‏‎ ‎‏که از ویژگی های «عدلیه» است، تأکید شده است. افزون برآن، انتخاب مردم و بیعت‏‎ ‎‏آن ها، شرط اساسی حکومت اسلامی و مشروعیت حکومت می باشد.‏

‏و به تعبیر «سید محسن امین»:‏

‏«علویان با عدالت و انصاف و امر به معروف، دولت علوی را اداره کردند.»‏‎[23]‎

‏ ‏

2ـ حکومت فاطمیان در مصر

‏شاهد قوی ترین و محکم ترین حکومت مردمی که برمبنای اصول تشیع در جهان‏‎ ‎‏اسلام استوار گشت و مورد حمایت مظلومان، پیروان علی بن ابی طالب (ع) و هواخواهان‏‎ ‎‏عدالت در تاریخ قرار گرفته، حکومت فاطمیان مصر است که منشأ خدمات و آثار زیاد و‏‎ ‎‏باعث آبادانی و عمران و تأسیس دانشگاه الازهر و دارالحکمة بوده است. حکومت‏‎ ‎‏فاطمیان را باید فصل ممیّزی در تمدّن اسلامی به حساب آورد که با مردم سالاری و‏‎ ‎‏خدمت به مردم برمبنای تشیع اسماعیلی به وجود آمده است.‏

‏مورخان می گویند:‏

«اوّل خلفای دولت فاطمی «عبیدالله مهدی» است. مهدی از بزرگان بنی هاشم است.‎ ‎در بغداد به وجود آمد، سال 260 هجری قمری. آن گاه روی به مصر نهاد در زِیّ‎ ‎بازرگانان، و تابلاد مغرب برفت و آن جا اظهار دعوت کرد و خلقی بسیار با او بیعت


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 163

کردند و کار او قوّت گرفت. بعد از آن به زمین قیروان رفت و آن جا شهری بنا کرد و‎ ‎نامش مهدیّه نهاد و در آن شهر ساکن شد و بلاد مغرب را تمامت در تصرف آورد و بر‎ ‎اسکندریه حاکم گشت و خراج آن را استیفا کرد. بعد از او فاطمیان به نوبت به خلافت‎ ‎رسید و آخرین خلیفه فاطمیان «عاضد» بود. مدت 279 سال حکومت کردند.»‎[24]‎

‏این دولت در مدت طولانی خود، خدمات بسیار ارزنده ای به کشور مصر انجام داده‏‎ ‎‏است. در نظام حکومتی فاطمیان، تسامح، تعاضد حتّی استفاده از اقلیت های دینی و‏‎ ‎‏ارتقای آن ها به سطح وزارت وجود داشته است.‏

‏«احمد امین» می نویسد:‏

‏«یعقوب بن کلِس» از یهودیان با فرهنگ: مدیر، مدبّر، سخاوت مند و شهرت طلب‏‎ ‎‏بود. در دوره اخشیدیان معروف شد و سپس اسلام آورد و قرآن و حدیث و ادبیات عرب‏‎ ‎‏را یاد گرفت و به مغرب مسافرت کرد. با «جوهرالصقلی» سردار نظامی «المعز الدین الله »‏‎ ‎‏ارتباط داشت و او را در فتح مصر یاری بکرد. او در دوره «المعزّ» حاکم فاطمی، به‏‎ ‎‏صدارت و وزارت نایل شد و اصول اداری و ترتیب نظام دولتی را سامان داد. به علاوه از‏‎ ‎‏مهارت سیاستمداری، دانشمندی بصیر بود. دانشمندان را تشویق می کرد و مجالس و‏‎ ‎‏محافل علمی برپا می نمود و در این راه از بذل مال و بخشش مضایقه نداشت و میان علم‏‎ ‎‏و تشیع و تشیع و فلسفه رابطۀ نزدیکی برقرار کرد. و در فقه شیعی کتابی نوشته بود. وقتی‏‎ ‎‏که از دنیا رفت «العزیز بالله » خود بر او نماز خواند و دفنش کرد و دستور داد، به احترام او‏‎ ‎‏چند روز ادارات دولتی تعطیل شوند.»‏‎[25]‎

‏این تسامح نه فقط در مورد یهودیان جاری بود، بلکه مسیحیان نیز از این سماحت‏‎ ‎‏برخوردار بودند. حتی چندین نفر از خلفای فاطمی با اهل کتاب ازدواج کرده و به آبادی‏‎ ‎‏کنیسه ها و آزادی مذهب دستور دادند.»‏‎[26]‎

‏علاوه از آبادانی و شهرسازی، ایجاد کتاب خانه، تأسیس دارالحکمة برای مردان و‏‎ ‎‏دارالعلم برای زنان و رونق بازار علم و دانش، از مهم ترین آثار دورۀ فاطمی است.‏

‏ریشه دارترین تمدن: «محمود عقاد» در کتاب «الفاطمیون» مطلبی دارد که ادعا‏‎ ‎‏می کند، تمدن اسلامی در دوره فاطمیان ریشه دارترین و منظم ترین تمدنی بوده است که‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 164

مصر از نخستین دوران تاریخ، به خود دیده است.‏

‏«اگر نخستین چهرۀ تمدنی مصر را در دوران فراعنه استثنا کنیم، می توانیم به جرأت‏‎ ‎‏ادعا کنیم که تمدن مصر در دوره فاطمیان، بعد از میلاد مسیح، نظیری نداشته است. ما‏‎ ‎‏حتی دوره بطلمیوس ها را از مصریان قدیم استثنا نمی کنیم، زیرا در آن دوران، صبغه و‏‎ ‎‏رنگ تمدن بیگانه بر رنگ تمدن ملی فایق بود، برخلاف دوره فاطمیان که تمدن مصری،‏‎ ‎‏تمدن خودی و اسلامی بوده است و لذا تا به امروز این تمدن عظیم باقی مانده است.‏

‏قطعاً واژه تمدن در این جا به هر تمدنی که به معیار فرهنگ، صنعت، ثروت و  شئون‏‎ ‎‏اجتماعی مقایسه گردد، دلالت تمام دارد.‏

‏«هرگز در کتاب خانه ای بعد از کتاب خانه اسکندریه، مخازنی برای کتاب ها، همانند‏‎ ‎‏مخازن قصر شرقی (قاهره) دیده نشده است.  تعداد کتاب هایی که در این مخازن وجود‏‎ ‎‏داشت، میان ششصد هزار تا دو میلیون تخمین زده می شود.‏

‏در بعضی کتاب خانه ها، ده ها نسخه برای عاریه گرفتن و یا مطالعه کردن موجود بود.‏‎ ‎‏[‏‏لابد آن روز از چاپ هم خبری نبود‏‏]‏‏. ساختمان ها و قصرهای دولتی در جمع آوری و‏‎ ‎‏حفظ منابع علمی و کتاب با همدیگر رقابت داشتند. در هر ساختمانی ده ها هزار کتاب‏‎ ‎‏فقهی، ادبی، ریاضی، طبّی و دیگر علوم موجود بود.‏

‏گاهی خلیفه فاطمی با پای پیاده از کتاب خانه عمومی دیدن می کرد و کفش خود را‏‎ ‎‏درمی آورد. خازن کتاب دار، کتاب های تازه وارد شده را به او نشان می داد که دستور دهد‏‎ ‎‏در قفسه ها گذاشته شوند.‏

‏دو معهد و دانشکده، دارالحکمة و دارالعلم، یکی برای معلمان و دیگری برای‏‎ ‎‏دانشجویان ایجاد شده بود. در این دانشکده ها، مجالس مناظره و مباحثه برپا می گشت و‏‎ ‎‏بخشی از دانشکده به مردان و بخشی به زنان اختصاص داشت. گاهی جلسات مناظره و‏‎ ‎‏بحث و نظر به قصر خلیفه انتقال می یافت که خود خلیفه در آن شرکت جسته و یا نظارت‏‎ ‎‏داشته باشد. خلیفه اجازه می داد که هر صاحب نظری، نظر خود را به آزادی اظهار نماید،‏‎ ‎‏گرچه با دیگر نظرها و اجماع آن ها مخالف باشد.‏

‏«در عهد فاطمیان، در مجالس و قهوه خانه های عمومی، قصه پردازان و شاعران از‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 165

تاریخ ملی و داستان های مردمی، بازگو می کردند و فرهنگ عمومی و  اطلاعات مردم را‏‎ ‎‏بالا می بردند. علاوه از مجالس وعظ و فقاهت، در مساجد و دانشکده ها نیز همین‏‎ ‎‏نشست ها از هنگام نماز صبح تا شام برپا می شد. در دوره فاطمیان ،ادارات اصلاح گردید‏‎ ‎‏و مساحت اراضی کشاورزی تعیین شد و فکر تأسیس سدّ برای جمع و اندوخته کردن‏‎ ‎‏آب در «سدّ اسوان» طرح گردید.‏

‏در همه گونه فن و صنعت پیش رفت داشت و هنرمندان، صنعت گران در معماری‏‎ ‎‏ساختمان ها، تزیین دیوارها و اماکن و حفر چاه با سنگ های قیمتی با همدیگر رقابت‏‎ ‎‏داشتند. حتّی صنعت هنر تزیینی و تابلونگاری به شدّت رونق داشت.‏

‏می توان گفت تمدّن اسلامی ـ مصری در دوره فاطمیان، داستان هزار و یک شب را‏‎ ‎‏تجدید می کرد و شاید بهترین و شگفت انگیزترین تمدنی بود که مصر در تاریخ خود آن‏‎ ‎‏را دیده باشد.»‏‎[27]‎

‏ ‏

3ـ دولت آل بویه در ایران

‏داستان آل بویه، شبیه خرافات و اساطیر است. انسان وقتی که می خواند «مردی فقیر و‏‎ ‎‏بی چیز، بار هیزم بر سرش نهاده و از کوه ها می آورد تا آن را بفروشد و لقمه نانی به دست‏‎ ‎‏آورد و سدّ جوع کند، ناگهان به سلطنت بزرگ و گسترده ای دست می یابد و به کشورهای‏‎ ‎‏عرب و عجم تسلط می یابد، آیا این داستان برای او خرافه و اسطوره نخواهد بود؟! امّا‏‎ ‎‏این واقعیتی بود که در مورد آل بویه اتفاق افتاد.»‏‎[28]‎

‏اما هرچه بود، فرزندان «علی بن بویه» به سلطنت رسیدند و منشأ تحولات عمیق‏‎ ‎‏گردیدند.‏

‏«آدم تز» در کتاب «الحضارة الاسلامیة القرن الرابع الهجری» خود می نویسد:‏

‏«سبب و انگیزه ارتقای «علی بن بویه» سماحت، سخاوت، سعه صدر، حسن تدبیر و‏‎ ‎‏شجاعت او بود. از این رو، او توانست، علاقه «حسین بن محمد» معروف به «ابن العمید»‏‎ ‎‏را به خود جلب کند و سرداران نظامی «مرداویج» را جذب نماید و در حق آنان بذل و‏‎ ‎‏بخشش کند و در نتیجه، سبب اطاعت آن ها شود. او همه را با تسامح و بذل و بخشش‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 166

‏جلب کرد، به این دلیل بر سرتاسر ایران چیره شد.‏

‏«آل بویه» در حق اسیران رأفت روا می داشتند و از آنان گذشت می کردند و در حق‏‎ ‎‏مخالفان خود به تسامح برخورد می نمودند. اگر آل بویه فضیلتی دارند، بیش ترین فضیلت‏‎ ‎‏از آنِ همین «علی بن بویه» به جهت شخصیت کامل و عزَت نفس وی، می باشد.»‏‎[29]‎

‏آل بویه نیز همانند فاطمیان در ایجاد تمدّن، آبادی، عمران، نشر دانش، تشویق‏‎ ‎‏دانشمندان و بذل و بخشش، منشأ خدمات ارزنده ای بوده اند که هر خواننده مسلمان و‏‎ ‎‏ایرانی از آثار تمدّن آن ها هنوز هم بهره مند است.‏

‏ ‏

تشیع و تسامح

‏اما آن چه مهم است، سعه صدر و تسامح و آزادی بیان و عقیده در عصر آل بویه بوده‏‎ ‎‏است. این سخنی است که دوست و دشمن بر آن اعتراف می کند.‏

‏استاد دکتر «عبدالحسین زرین کوب» در کتاب «تاریخ مردم ایران» می نویسد:‏

‏«در هر حال روح تسامح، در نزد آل بویه، مخصوصاً در طرز رفتار آن ها با اهل ذمه،‏‎ ‎‏بیش تر مجال ظهور یافت. تماس دایم و ارتباط انفصال ناپذیر هر روزینه، بین دیلمان‏‎ ‎‏گرویده به اسلام، با آن ها که هنوز هم چنان به عقیدۀ گذشته پدران، پای بند مانده بودند،‏‎ ‎‏در ولایت دیلم، این مایۀ سماحت را به آن ها آموخته بود.‏

‏در قلمرو آن ها، نصارا و یهود در جیال و اهواز، مجوس در فارس و کرمان، صائبین در‏‎ ‎‏اهواز بسیار بودند و در عراق هم از پیروان تمام ادیان، تعداد قابل ملاحظه ای وجود‏‎ ‎‏داشت و با آن که جامعه اسلامی گه گاه اهل ذمّه را ملزم به لَبس «غیار و زنار»‏‎[30]‎‏ می کرد و با‏‎ ‎‏آن که همه «آن ها» همه جا به طور رسمی از اشتغال به مشاغل مربوط به نیازهای عام،‏‎ ‎‏ممنوع بودند، در قلمرو «آل بویه» غالباًدر اقامۀ مراسم خویش آزادی داشتند و در مقابل‏‎ ‎‏تأدیه جزیه و خراج، در ذمۀ حمایت مسلمین بودند. اما اعطای مناصب اداری و مشاغل‏‎ ‎‏مربوط به حکومت به آن ها، در دستگاه آل بویه، نشانه ای از سماحت فوق العاده دیلمیان‏‎ ‎‏و اعتماد ایشان بر صدق و صمیمیت آن ها بود. در واقع، تعدادی از مناصب عمده در‏‎ ‎‏دولت «آل بویه» به اهل ذمه واگذار شده بود. چنان که کاتب «عمادالدوله» در شیراز‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 167

«ابوسعد مسیحی» بود و او در دستگاه پسر «بویه» تقریباً منصب وزارت داشت.‏‎ ‎‏«عضدالدوله» هم «نصربن هارون» ترسا را وزیر تنفیذی کرده بود و او در دستگاه وی، آن‏‎ ‎‏اندازه حشمت و نفوذ یافته بود که در عمل، وزیر تفویضی محسوب می شد.‏

‏خازن «عضدالدوله» هم «ابونصر خواذشاه» مجوسی بود که هرچند دراواخر مورد‏‎ ‎‏سخط واقع شد. طی سال ها، ندیم و محرم مورد اعتماد وی به شمار می آمد، و مکرر از‏‎ ‎‏جانب او به سفارت هم می رفت.‏

‏رفتار «عضدالدوله» با «ابواسحق صابی» (وفات 384 ه) کاتب و ادیب نام دار و مشاور‏‎ ‎‏و وزیر معروف «معزالدوله» و «عزالدوله» که به اموال وی به دنبال یک کینه جویی شدید،‏‎ ‎‏مصادره و محبوس شد و از قتل رست، در واقع حاکی از تسامحی بود که توانسته بود در‏‎ ‎‏وجود «عضدالدوله» خشم مشتعل و وحشی گونه ای را مهار کند. استخدام نصارا و‏‎ ‎‏صائبین در امر کتابت نزد خلفا هم دیده شده است. اما موضع آن ها در دستگاه «آل بویه»‏‎ ‎‏حاکی از سماحت آن ها، در گرایش های عقیدتی بود.»‏‎[31]‎

‏ ‏

مقایسه این سه حکومت

‏مقایسه این حکومت ها، ما را به آن جا برد که بدانیم چگونه حاکمان مسلمان، آن هم از‏‎ ‎‏شاخۀ تشیع، عدالت، سماحت، بزرگواری، تشویق علم و دانش را در قلمرو حکومتی‏‎ ‎‏خود اجرا می کردند. این نشان می دهد که ما، به جای مطالعه دربارۀ اوصاف زمام داران که‏‎ ‎‏باید چه شرایطی را حائز باشند و با تأکید روی تئوری «زمام داران نخبه» روش حکومتی و‏‎ ‎‏معاشرت و معامله آن را با مردم مورد نظر قرار دهیم؛ که آیا این سردم داران با چه روشی‏‎ ‎‏آیا با شیوۀ دموکراسی و مشورت با مردم، یا زورگویی و دیکتاتوری حکم می راندند؟! و‏‎ ‎‏دقیقاً این ملاک است که در معیار حکومت عادلانه ـ مردمی بودن ـ کدام حکومت صبغۀ‏‎ ‎‏اسلامی داشته و چه نظام هایی فاقد آن بوده اند؟!‏

‏اصولاً مطالعه روش های حکومتی زمام داران دین دار در حکومت های شیعه: علویان،‏‎ ‎‏فاطمیان، آل بویه  به خوبی روشن می کند که تئوری «استبداد شرقی» ‏‎Eastrendispatism‎‎ ‎‏که مغرب زمینیان، شرق را با آن بدنام می کنند، چه قدر مطابق واقع است؟‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 168

‏البته نگارنده، هرگز استبداد نظام های ایلی را (به تعبیر جلال آل احمد)‏‎[32]‎‏ و نه آلی را‏‎ ‎‏در تاریخ اسلام که به قلدری حکم رانده اند، انکار نمی کنم. نظیر چنین حکومت هایی در‏‎ ‎‏تاریخ اروپا کم نبوده اند، اما هرگز چنین نیست که حاکمیت های اسلامی شیعی (به جز‏‎ ‎‏صفویان و قاجاریان) فاقد دموکراسی ـ مردم سالاری و خدمات انسانی و تسامح بوده اند.‏

‏ ‏

ملاک های مشروعیت یک نظام

‏مطالعه تاریخ که ارتباط وثیقی با جامعه شناسی دارد و می توان گفت که تاریخ تار و پود‏‎ ‎‏جامعه شناسی و جامعه شناسی بر بستر تاریخ رشد یافته است، به ما می گوید که برای به‏‎ ‎‏دست آوردن اصول مشروعیت نظام و جامعه سالم باید چه روش ها، آثار و عملکردهایی‏‎ ‎‏را در نظر گرفت.‏

‏به نظر ما، اگر نظامی، اصول عدالت اجتماعی، معاشرت با مردم، تسامح با مخالفان‏‎ ‎‏عقیدتی و سیاسی (معتدل) تشویق علم و دانش، ترویج آبادانی و مبارزه با «جهل و جور‏‎ ‎‏و جوع» را رعایت کند و تحقق آرمان های انسانی را مدنظر قرار دهد، این نظام کاملاً از‏‎ ‎‏مشروعیت قانونی برخوردار بوده و به حق می توان آن را «حکومت اسلامی» نامید؛ حال‏‎ ‎‏فرق نمی کند که زمام داران آن از چه گروهی باشند. گرچه زعامت دین شناسان عالم، از‏‎ ‎‏اولویت بیش تری برخوردار است، زیرا ملاک مشروعیت یک نظام، اصول عادلانۀ آن‏‎ ‎‏است، و نه قالب های ظاهری و ادعایی مبنی بر وجود دولت های عادلانه و متسامح‏‎ ‎‏شیعی، در عرصه تاریخ و جامعه اسلامی، نشان می دهد که زمامداران این حکومت ها،‏‎ ‎‏ویژگی های خاص دین داران را که در جامعه شناسی دین از آن بحث می کند و همواره به‏‎ ‎‏دنبال یک جامعه غایت مند و زندگی معنی دار بوده اند، دارا می باشند. حال چه فرق‏‎ ‎‏می کند که سردم داران این نظام ها از کدام گروه اجتماعی یا فِرَقْ شیعی بوده اند.‏

‏به تعبیر علامه «محمد جواد مغنیه»:‏

«دولت فاطمیان، گرچه به روش مذهب امامی اثناعشری نبوده اند، اما این مذهب‎ ‎در دوره فاطمیان ،توانش رسا، منطقش گویا، نفوذش عظیم و مبلغانش با نشاط‎ ‎بوده اند و به نشر تشیع و تحکیم آن و عمل به اصول عدالت اسلامی، همت گماشته اند


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 169

و مردم از آن ها استقبال کرده و با اطمینان خاطر نسبت به مال و جان خود، با آن ها‎ ‎بیعت کرده اند. مذاهب اسلامی شیعی، گرچه با همدیگر در جهاتی اختلاف دارند، اما‎ ‎آن ها مجموعاً در تحقق آرمان اهل بیت، نشر علوم و فضایل آن ها و تفهم اسلام و عمل‎ ‎به آن، مشترک بوده اند.‎[33]‎

‏ ‏

انقلاب اسلامی و دولت های شیعی

‏قطعاً بعد از ظهور صفویه در ایران، هیچ رویدادی به عظمت انقلاب اسلامی نبوده‏‎ ‎‏است. اگر نگوییم که انقلاب اسلامی، معجزه بود، مسلماً یکی از شگفت انگیزترین‏‎ ‎‏حوادثی بود که در تاریخ ایران رخ داد.‏

‏انقلاب اسلامی، بر خلاف انتظار جهانیان، جزیرۀ «ثبات و آرامش»، آمریکاییان را به‏‎ ‎‏هم زد و در فضای ناباوری های نظام شاه و حامیانش، به وقوع پیوست. و به زودی نظام‏‎ ‎‏جدیدی را با ایده ئولوژی خاص به دنیا عرضه کرد.‏

‏انقلاب از آن نقطه آغاز شد که به تعبیر «محمود عقاد» «جامعه در یک التهاب و‏‎ ‎‏سرخوردگی از نظام قدیم و امید و انتظار به نظام جدید»‏‎[34]‎‏ می سوخت.‏

‏از طرفی، نظام شاه پوسیده و زیربنا و انگیزه های مشروعیت خود را از دست داده بود‏‎ ‎‏و به جای وعده و وعیدهای شاهنشاهی در انقلاب سفید، سیاهی و ظلمت دیکتاتوری‏‎ ‎‏سلطنتی با وابستگی استعماری و تحقیر مردم، چهرۀ خود را آشکار می ساخت، و‏‎ ‎‏رهبران انقلاب که از عالمان روشن بین و روشن فکران مسلمان تشکیل می یافت، نوید‏‎ ‎‏جامعه نوینی را مبتنی بر آزادی ها،کرامت انسان، تحقق عدالت اقتصادی و سیاسی،‏‎ ‎‏استقلال و قطع وابستگی به نسل تربیت یافته جوان و همه جامعه ایران، وعده می داد. این‏‎ ‎‏است که انقلاب اسلامی باشرر و شور خود به پیروزی رسید و دنیای غرب و‏‎ ‎‏سوسیالیسم شرق، وقوع آن را در یک بهت زدگی حیرت انگیز و شگفت زده، نظاره کرد.‏

‏انقلاب اسلامی که حکومت دینی را تأسیس کرد، مشترکات و تفاوت هایی با‏‎ ‎‏دولت های سابق شیعی دارد:‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 170

مشترکات

‏1ـ همه این نظام ها، با آرمان جامعه شیعه به وقوع پیوسته است؛‏

‏2ـ رهبران این نظام ها، از مسلمانان پاک دل و عالمان روشن بین اسلامی تشکیل یافته‏‎ ‎‏است؛‏

‏3ـ همه این حکومت ها ظلم ستیز بوده اند؛‏

‏4ـ همه این نظام ها متکی به مردم و با پشتوانه مردم مسلمان به پیروزی رسیده اند؛‏

‏5ـ همه این نظام ها، در حکومت خود، رضایت، پشتیبانی و مشارکت مردم را شرط‏‎ ‎‏کرده اند؛‏

‏6ـ همه این حکومت ها بعد از دوره تأسیس، در دوره تحکیم، دست به آبادانی،‏‎ ‎‏عمران و گسترش دانش و تشویق دانشمندان زده است؛‏

‏7ـ همه این نظام ها، استقلال سیاسی داشته اند.‏

‏ ‏

تفاوت ها

‏اما در این میان، تفاوت هایی چند نیز وجود دارد که مقایسه این نظام ها را آشکارتر‏‎ ‎‏می سازد:‏

‏1ـ حکومت های شیعی با این که عمدتاً خاستگاه مردمی داشته اند، اما هرگز به‏‎ ‎‏صورت انقلاب اجتماعی واقع نشده اند و این تنها انقلاب اسلامی است که «انقلاب»‏‎ ‎‏است؛‏

‏2ـ در نظام های شیعی، تسامح، بردباری و کرامت انسان ها، بیشتر به چشم می خورد؛‏

‏3ـ تحمل مخالف و گذشت و دعوت به هم کاری در آن نظام ها، دیده می شود که این‏‎ ‎‏عنصر در حکومت فعلی، مفقود است؛‏

‏بالأخره اگر بنا است در اوضاع فعلی، سیاست «اقتصاد منهای نفت» پیاده شود، چرا‏‎ ‎‏دولت و زمام داران و مجمع تشخیص مصلحت نظام، از متخصصان و صاحب نظران‏‎ ‎‏دولت موقت که سابقه زیادی دراین سیاست داشته اند و روزگاری با دولت مردان فعلی،‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 171

دوستی و هم کاری کرده اند و همگی در شورای انقلاب عضویت داشتند، دعوت به‏‎ ‎‏همکاری نمی کند؟!‏

‏4ـ نظام های شیعی، بیش تر مشروعیت خود را در عملکردها، خدمات انسانی،‏‎ ‎‏آبادانی، خدمت به مردم، معرفی می کنند، برخلاف نظام فعلی که مشروعیت خود را،‏‎ ‎‏بیش تر در دلالت الفاظ احادیث و سعه و ضیق بودن مفهوم روایات در باب فلسفه‏‎ ‎‏سیاسی اسلام، خلاصه می کند.‏

‏به نظر نگارنده، اگر داوری مردم مسلمان را معیار صلاحیت و شایستگی یک نظام‏‎ ‎‏بدانیم و به تعبیر امام علی(ع): ‏وَاَنَ النّٰاسَ ینظُروُنَ مِن أمُورکَ فی مِثلِ ما کُنتَ تَنظُر فیه‎ ‎مِن أمُور الوُلاةِ قَبَلکَ.. «وَاِنَّما یُسْتَدَلُّ عَلَی الصالحین بمٰا یُجری الله لَهُمْ عَلیٰ الْسُن‎ ‎عباده؛‎[35]‎

که ای مالک! مردم به حکومت تو به آن چشم نگاه می کنند که تو به حکومت‎ ‎پیشینیان نگاه می کردی و داوری مردمان نشان شایستگی آن ها است.

‏آری! دقیقاً معیار شایستگی یک نظام، همان قضاوت ها و داوری هایی است که‏‎ ‎‏خداوند بر زبان بندگان خود جاری می کند.»‏

‏آری! اگر این معیار، معیار درستی است، به جرأت می توان گفت که مشروعیت یک‏‎ ‎‏نظام، در عملکرد مثبت و عادلانه آن تضمین شده است، نه در دلالت ابهام آمیز الفاظ.‏

‏اگر نگاه و الگوپذیری از حکومت صدر اسلام و علی بن ابیطالب، شعار سردم داران‏‎ ‎‏نظام بوده است که به حق هم الگویی ممتاز و بهترین الگوها است که چگونه علی (ع)‏‎ ‎‏تسامح، عدالت، آزادی، تحمل عقیده مخالف را به عنوان یک روش «سیاسی ـ اسلامی»‏‎ ‎‏عملی کرده است. الگوهای حکومتی علویان، آل بویه و فاطمیان سه شاخه تشیع در‏‎ ‎‏جهان اسلامی نیز، می تواند معیار صلاحیت و شایستگی و مشروعیت یک نظام را نشان‏‎ ‎‏دهد و امروز دوست و دشمن دربارۀ این نظام ها، به خوبی داوری کرده و قضاوت‏‎ ‎‏می نمایند.‏

‏حکومت استقلال طلب «نهرو» در دنیای معاصر و حکومت «نلسون ماندلا» در‏‎ ‎‏آفریقای جنوبی، در عصر حاضر، از نمونه های حکومت های مردمی در زمان ما است که‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 172

به خوبی موفق بوده و مورد احترام جهانیان است و تاریخ نیز درباره آن ها به خوبی‏‎ ‎‏شهادت می دهد؛ زیرا تجربه تاریخی و شهادت آن، تنها معیار صلاحیت یک نظام است.‏

‏ ‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 173

پی نوشت ها:

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 174

‏ 

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 176

  • )) . ملکلم همیلتون، جامعه شناسی دین، ص 184. (ترجمه محسن ثلاثی ـ انتشارات تبیان ـ تهران 1377).
  • )). همان، ص 197.
  • )). همان، ص 239.
  • )). نمل (27) آیه 89.
  • )). نهج البلاغه، خطبه 1
  • )). عبدالکریم سروش، آثار و خدمات دین، شماره 27، مجله کیان، ص 2 ـ 13.ـ ملکلم، همیلتون، جامعه شناسی دین، ص 210-211.
  • )). فرقان (25) آیه 63-74.
  • )). ترجمه از مهدی الهی قمشه ای.
  • )). محمد حسین طباطبائی، تفسیر «المیزان فی تفسیر القرآن»، ج 15، ص 245، (انتشارات ألاعلمی بیروت، 1973).
  • )). نهج البلاغه، خ 126، ص 183.
  • )). نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 367.
  • )). نهج البلاغه، عهدنامه مالک، ص 433.
  • )). نهج البلاغه، ص 194.
  • )). همان.
  • )). ظهرالاسلام، احمد امین، ج 1، ص 91. (دارالکتاب العربی ـ بیروت ـ چاپ سوم ـ بی تا).
  • )). محمود عباس، عقاد، فاطمة الزهراء و الفاطمیّون، ص 89، (دارالکتاب العربی ـ بیروت ـ بی تا).
  • )). همان، ص 90.
  • )). عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه «العبر»، ص 22، (داراحیاء التراث العربی ـ بیروت، بی تا).
  • )). مقدمه، ص 25.
  • )). سیدظهیرالدین، مرعشی، تاریخ طبرستان، رؤیان و مازندان، ص 2-281 (نشر گستره، چاپ اول، 1363).
  • )). همان، ص 282.
  • )). همان، ص 288؛ و فضیلة الشای، تاریخ الفرقه الزیدیه فی القرنین الثانی والثالث الهجری، ص 244 (چاپ مطبعة الاداب، نجف الاشرف، 1974؛ این کتاب به قلم مهدی پور و به سفارش دانشگاه شیراز و به فارسی ترجمه شده است.)
  • )). سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 5، ص 76 (دارالعلم للمطبوعات، بیروت، 1978).
  • )). هندوشاه نخجوانی ـ تجارب السلف، ص 1-2 (کتاب خانۀ طهوری، تهران، 1357)؛ و تاریخ ابن خلدون، ج 4، ص 32 (موسسه اعلمی، مطبوعات، بیروت، 1971).
  • )). ظهرالاسلام احمد امین، ج 1، ص 189.
  • )). همان، ص 190، والفاطمیّون، محمود عقاد، ص 164.
  • )). محمود عقاد، الفاطمیّون، ص 176-177.
  • )). ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، حوادث سال 321، ص 115.
  • )). آدم متز، الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری، ص 35، به نقل از: الشیعة والتّشیّع، محمد جواد مغنیه، ص 150. (دارالکتاب اللبنانی، بی تا).
  • )). «غیار» پارچه ای بود که یهودیان برسر می کردند و «زنّار» مانند کمربندی که «ترسایان» به خود می بستند؛ هندوشاه، تجارب السلف، ص 283.
  • )). دکتر عبدالحسین، زرین کوب، تاریخ مردم ایران، ص 480-481 (انتشارات امیرکبیر، تهران، 1367).
  • )). جلال آل احمد، غرب زدگی، ص 98 (چاپ اول، 1341).
  • )). محمدجواد، مغنیه، الشیعة و التّشیّع ص 6-175.
  • )). محمود عقاد، الفاطمیّون، ص 126.
  • )). نهج البلاغه، عهدنامه مالک اشتر.