نسبت فضایی سپهرهای حق و تکلیف

نسبت فضایی سپهرهای حق و تکلیف 

‏در دیدگاه برگزیدۀ امام خمینی‏

‏ ‏

عبدالحمید آکوچکیان

‏ ‏

‏مقدمه‏

‏سخن گفتن از حق و تکلیف و نسبت کلامی آن دو باهم ، از محصولات دنیای مدرن‏‎ ‎‏است و ریشه در نگرش انسان به هستی ، خود و جایگاه خود در هستی دارد . ‏

‏پس از فروپاشی طبیعی تفوق دینی کلیسا و ظهور عصر روشن گری‏‎[1]‎‏ و تولد مقولات‏‎ ‎‏بیرون دینی ، به خودی خود انسان بر جای خداوند نشست . این تغییر مبنایی خود موجد‏‎ ‎‏تحولات دیگری بود که در عرصه های فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی خود را نشان داد .‏‎ ‎‏از میان جوامعِ با شکل دینی پیشین ، جوامع لیبرال سر برآورد و علوم تجربی تفسیر و‏‎ ‎‏تبیین جهان را بر عهده گرفت .‏

‏در حکومت های دینی پیشین ـ چه مسیحی و چه مسلمان ـ آن چه رسماً ادعا می شد‏‎ ‎‏این بود که حکومت ها ، حکومت خدا در زمین اند که یا در قیمومت نمایندۀ او و یا خلیفۀ‏‎ ‎‏رسول او قرار دارند و تنها غایت آن ها رضایت خداوند و جریان مداوم تکلیف آدمیان در‏‎ ‎‏مقابل او است.‏

‏اما در نگرش دنیای جدید و البته غیر دینی امروز ، بنیاد سیاست ، فرهنگ و اخلاق ،‏‎ ‎‏به جای رضایت خداوند بر رضایت انسان و مبتنی بر حقوق طبیعی او استوار گشته است.‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 9

در نگرش کلامی شیعی ـ اگر چه به دلایل تاریخی شیعه از حکومت برکنار بوده است‏‎ ‎‏و علاوه بر آن ، شیعیان مغضوب حاکمان وقت نیز بوده اند اما ـ تعاریفی از مقوله های جبر‏‎ ‎‏و آزادی ، عدالت ، توحید ، علم ، انسان و خداوند وجود دارد که عملاً از دید برخی‏‎ ‎‏مکاتب سیاسی دینی امروز مخفی مانده و یا مورد بی مهری واقع شده است. به علاوه ،‏‎ ‎‏متون روایی و کتاب و سنت نیز حاوی انبوهی از اصول ارشادی تغییرناپذیر انسانی و‏‎ ‎‏اخلاقی است که هنوز تحت مقولۀ نظام سازی قرار نگرفته است.‏

‏امام خمینی(س) از منظر جامع یک فیلسوفِ کلامیِ فقیه و عارف در تجربۀ عملی‏‎ ‎‏تحقق حکومت دینی ، به شکلی طبیعی و ریشه دار در مبانی نظری و کلامی خود ویژه ،‏‎ ‎‏دست به ایجاد تعادل بین مقوله های بیرون دینی و درون دینی می زنند که بررسی تاریخی‏‎ ‎‏و آماری آن بسیار گویا خواهدبود .‏

‏در این تحقیق ، نگارنده با رویکردی تاریخی ـ تحلیلی و مستند به آثار بنیان گذار‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(س) ، عهده دار بیان نظریۀ ایشان در باب موضوع‏‎ ‎‏برگزیده است . امّا شاید بتوان از سلسلۀ این آثار قرائتی دیگر و متفاوت با برداشت این‏‎ ‎‏مقاله عرضه کرد که این بر عهدۀ پژوهش گران دیگر است که امید است فروگذاری نکنند.‏

‏مفهوم شناسی کلامی حق و تکلیف در نگاه دانشوران امروز‏

‏در عصر روشن گری و پس از آن در عمل دو وجهۀ طبیعی و قراردادی فردی و‏‎ ‎‏اجتماعی از هم تفکیک می شود و این تمایز اساس تحولات بعدی قرار می گیرد.‏

‏ژان ژاک روسو (1712ـ1778)یکی از پیش گامان نظریه پردازی در این دوره است .‏‎ ‎‏پژوهش های او به طور عمده در دو مسیر پیش می رود:‏

‏1) به سوی علمی که ما امروز بدان انسان شناسی می گوییم؛‏

‏2) تعمّق و تأمل به منظور کشف نخستین و ساده ترین حرکت های روح آدمی (مهم تر‏‎ ‎‏از مسیر نخست).‏‎[2]‎‏ ‏

‏از این دوره است که حقوق طبیعی انسان به طور جدی طرح و مبنای ساختارهای‏‎ ‎‏اجتماعی قرار می گیرد و سخن از ایجاد میثاق های اجتماعی ، ارادۀ همگانی ، حقوق‏‎ ‎‏شهروندی و دموکراسی نو مطرح می گردد . ‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 10

بررسی رابطۀ بین حقوق طبیعی و حقوق قراردادی به دغدغۀ اصلی دانشوران آن‏‎ ‎‏دوره تبدیل می شود که نظریۀ جامعۀ مدنی نیز از دستاوردهای آن محسوب می شود . از‏‎ ‎‏این قراراست که ویلیام بلکستن (1723ـ1780) قائل است که جامعۀ مدنی از یک رشته‏‎ ‎‏قواعد و مقررات قراردادی و به مفهومی من درآوردی‏‎[3]‎‏ تشکیل شده و هدفش تنظیم و‏‎ ‎‏حفظ حقوق طبیعی است .‏‎[4]‎

‏از این جا است که از دید فدرالیست ها‏‎[5]‎‏ علم سیاست جدید مفهوم تازه ای به نام‏‎ ‎‏تفکیک قوا ، یعنی توزیع منظم قدرت بین بخش های متمایز را برای مراقبت بیش تر از‏‎ ‎‏حقوق مردم پیش نهاد می کند.‏

‏برخی نیز تا آن جا پیش رفته اند که معتقدند تمامی قوانین جامعه همان قوانین‏‎ ‎‏طبیعت اند.‏‎[6]‎

‏از سوی دیگر ، مقولۀ دموکراسی که در طی آن نظریه پردازان‏‎[7]‎‏ می کوشند تا راه هایی‏‎ ‎‏را کشف کنند که در آن ها وضعیت اجتماعی خاصی ـ که همان وضعیت برابری است ـ در‏‎ ‎‏نهادهای سیاسی یک ملت و نیز در آداب و رسوم ، منش ها و عادات شهروندان احساس‏‎ ‎‏شود ، پا به عرصۀ وجود می گذارد به گونه ای که این انسان دموکراتیک با انسان طبیعی‏‎ ‎‏روسو همانند می شود.‏‎[8]‎‏ ‏

‏چنان که آمد ، حکومت های دینی گذشته حکومت هایی تکلیف مدار بودند که همۀ‏‎ ‎‏حق ها را از آن خداوند و بالتبع جانشینان او در زمین می دیدند ، اما از این سو در‏‎ ‎‏حکومت های لیبرال دموکرات همۀ حق ها از آن انسان است و حکومت ها زیر بار تکلیف‏‎ ‎‏کمر خم کرده اند و آدمیان را تنها میثاق هایی که خودشان باعقل جمعیشان فراهم‏‎ ‎‏آورده اند، محدود می کند.‏

‏در این میان حکومت های دموکراتیک دینی هم چون جمهوری اسلامی ایران که از‏‎ ‎‏یک سو مبتنی بر تفکیک قوا ، جمهوریت ، مجالس قانون گذاری و انتخابات متنوع و نیز‏‎ ‎‏میثاق برگزیده اند و از سویی دینی نیز هستند ، قرار دارند که همواره با مشکل ایجاد‏‎ ‎‏آشتی بین حق و تکلیف و یا رضایت مخلوق و رضایت خالق روبه رو هستند.‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 11

این حکومت ها باید میان برون دین و درون دین تعادل افکنند و چنان رفتار کنند که هم‏‎ ‎‏حق خلق را گذاشته باشند و هم حق خالق را ، و هم تمامیت آدمی را محفوظ نگه دارند و‏‎ ‎‏هم تمامیت دین را ، و انصاف باید داد که کار این حکومت ها ، بسی دشوارتر از دوگونه‏‎ ‎‏حکومت دیگر است.‏‎[9]‎‏ ‏

‏توجه جدی به حقوق بشر و اصولاً حقوق فطری و طبیعی را در ادبیات دینی در چند‏‎ ‎‏دهۀ اخیر ، میتوان در آثار پژوهش گرانی چند هم چون استاد شهید مرتضی مطهری(ره)‏‎[10]‎‎ ‎‏و شهید آیة الله صدر(ره) و نیز دکتر علی شریعتی(ره)‏‎[11]‎‏ یافت.‏

‏در نگاه برخی دانشوران امروز حقوق طبیعی ، از حقوق انسانی و فطری اند و از جانب‏‎ ‎‏هیچ دینی نیامده اند، اما البته دین حق ، این حقوق را تأیید می کند.‏‎[12]‎

‏از این دید:‏

‏«جامعه باید از پیش خود و رغبت و انتخاب خود ، دین دار باشد و آگاهانه و آزادانه‏‎ ‎‏ایمان آورده باشد . بعد از این مرتبه است که جامعۀ دین داران ، حاکمان خود را بر‏‎ ‎‏می گزینند و حق دارند از حاکمان بخواهند فضای تجربۀ دینی و ایمان آوردن آزاد را‏‎ ‎‏همواره در جامعه باز نگه دارند و حقوق دین داران را مراعات کنند . معنای حکومت‏‎ ‎‏دینی این است.‏

‏ .. . حال سخن مهم در این است که اگر مسئلۀ انتخاب حاکم ، حقوق و تکالیف مردم را‏‎ ‎‏تماماً الهی و دینی بدانیم ، با یک پارادوکس مواجه خواهیم شد که برای رفعش ناچار باید‏‎ ‎‏در این مجموعه برای حقوق غیر دینی و تکالیف غیر حکومتی مردم هم جایی منظور‏‎ ‎‏کنیم و بگوییم که مردم در تعیین حاکم و حکومت دینی واجد حقوق و تکالیفی غیر دینی‏‎ ‎‏هم هستند .‏‎[13]‎‏»‏

‏ایشان به عنوان نمونه از حق نظارت نام می برند.‏

‏و از طرفی از وظایف روشن فکر دینی چنین بر می شمرند که:‏

‏« .. . و آزادی و عدالت را دو رکن مقدم جامعۀ دینی می شناسد ، و انتقاد دلیرانه را از‏‎ ‎‏انقیاد ذلیلانه برتر می نشاند و شریعت بی حقیقت را به پشیزی نمی خرد و حق و تکلیف ،‏‎ ‎‏برون دین و درون دین ، عقل و عاطفۀ دینی را توازن می بخشد .‏‎[14]‎‏»‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 12

از دیگر بزرگانی که به این مسئله توجه وافر داشته اند، حضرت امام(س) بوده اند که به‏‎ ‎‏آن اشارت خواهد رفت.‏

‏ ‏

مبانی برگزیده

‏اصول اندیشۀ امام خمینی(س) مبتنی بر برخی مبانی نظری می باشد که به قرار زیر‏‎ ‎‏است : ‏

‏ ‏

ا) انسان 

‏انسان در اندیشۀ امام خمینی(س) تصویری عرفانی دارد که در آن کون و مکان‏‎ ‎‏مقدمات رشد و فلاح او تا مقام لقا و رضوان اند. هویت انسان ، هویتی از اویی و به سوی‏‎ ‎‏اویی دارد ، با این تفاوت که عنصر اختیار و انتخاب در آن اخذ شده است و این که فطرت‏‎ ‎‏آدمی عاشق کمال مطلق است.‏‎[15]‎

‏«ما تا در این حیات دنیوی هستیم ، تا در این جا هستیم ، مأموریت ها از طرف خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی داریم و باید قیام کنیم به این مأموریت ها . باید غفلت نکنیم از تکالیف‏‎ ‎‏الهیه . تمام تکالیف الهیه الطافی است الهی و ما خیال می کنیم تکالیفی است . همه اش‏‎ ‎‏الطاف است ، چه تکالیف فردی که برای هر نفری هست برای تربیت او ، برای تکمیل‏‎ ‎‏او . برای این که غیر از این راه ، راه تکمیل و ترقی نبوده است، درجاتی هست که بدون این‏‎ ‎‏راه نمی شود به آن درجات رسید و چه تکالیف اجتماعی که ما مکلف هستیم . در اجتماع‏‎ ‎‏تکالیفی داریم و باید به آن تکالیف عمل کنیم برای تنظیم این اجتماع .» (10 / 10 / 56)‏

‏در بینش عرفانی امام(س) تکالیف ، پیش از آن که تکلیف باشند ، لطف اند و در مسیر‏‎ ‎‏رشد و تکمیل و ترقی انسان معنا دارند . از این رو این یک بار زیستن ما در زمین ، تجربۀ‏‎ ‎‏رشد و فلاح خواهدبود . این تفسیر نه تنها رنگ دیگری را به موضوع تحقیق خواهد داد ،‏‎ ‎‏بلکه سایۀ آن بر تمامی دوران زندگی و رهبری ایشان به روشنی نمودار است. ‏

‏از این قرار حق و تکلیف تنها در ضمن هدف رشد معنا خواهد داشت . هدف‏‎ ‎‏رشد برآمده از مطلق گرایی فطری انسان است و بنابراین ، حق و تکلیف را با هم‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 13

‏شامل می شود.‏

‏«در فطرت و خلقت ، انسان امکان ندارد به غیر کمال توجه کند و دل ببندد و همۀ‏‎ ‎‏جان ها و دل ها به سوی اویند و جز او نجویند و نخواهند جست و ثناخوان اویند و ثنای‏‎ ‎‏دیگری نتوانند کرد ، ثنای هر چیزی ثنای او است .. . طالب علم، طلب علم مطلق می کند‏‎ ‎‏و عشق به علم مطلق دارد و هم چنین طالب قدرت و طالب هر کمال ، به فطرت انسان ،‏‎ ‎‏عاشق کمال مطلق است و در کمال های ناقص ، آن چه می خواهد کمال آن است نه نقص ،‏‎ ‎‏که فطرت از آن منزجر است و حجاب های ظلمانی و نورانی است که انسان را به اشتباه‏‎ ‎‏می اندازد .»‏‎[16]‎

‏آن اصلی که می تواند بخش های مختلف و متفاوت تاریخ زندگی سیاسی امام را با هم‏‎ ‎‏پیوند دهد ، همین اصل مغفول است.‏

‏ ‏

2) جریان آزادی

‏بی شک آرای سیاسی و فقهی هر فقیهی ، ریشه در نگرش کلامی او دارد که مستقیم یا‏‎ ‎‏غیر مستقیم ، احکام صادره از جانب او را مشروب می سازد . امام در این باب می گویند:‏

‏«ما معتقدیم که خالق و آفرییندۀ جهان و همۀ عوالم وجود و انسان ، تنها ذات مقدس‏‎ ‎‏خدای تعالی است که از همۀ حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه‏‎ ‎‏چیز . این اصل به ما می آموزد که انسان ، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و‏‎ ‎‏از هیچ انسانی نباید اطاعت کند ، مگر این که اطاعت او اطاعت خدا باشد.‏

‏بر این اساس هیچ انسانی هم حق ندارد انسان های دیگر را به تسلیم در برابر خود‏‎ ‎‏مجبور کند .‏

‏و ما از این اصل اعتقادی ، اصل آزادی بشر را می آموزیم که هیچ فردی حق ندارد‏‎ ‎‏انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند ، برای او قانون وضع کند ، رفتار و‏‎ ‎‏روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته ها و امیال‏‎ ‎‏خود تنظیم نماید و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانون گذاری برای پیشرفت ها در اختیار‏‎ ‎‏خدای تعالی است ، هم چنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 14

و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا‏‎ ‎‏به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر‏‎ ‎‏سایر انسان ها است . بنابراین انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر‏‎ ‎‏دیگرانی که به اسارت دعوت می کنند ، قیام کند و خود و جامعۀ خود را آزاد سازد تا‏‎ ‎‏همگی تسلیم و بندۀ خدا باشند و از این جهت است که مقررات اجتماعی ما علیه‏‎ ‎‏قدرت های استبدادی و استعماری آغاز می شود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید ما‏‎ ‎‏الهام می گیریم که همۀ انسان ها در پیشگاه خداوند یک سانند . او خالق همه است و همه‏‎ ‎‏مخلوق و بندۀ او هستند ، اصل برابری انسان ها و این که تنها امتیاز فردی نسبت به فرد‏‎ ‎‏دیگر بر معیار و قاعدۀ تقوا و پاکی از انحراف و خطا است .‏

‏بنابراین با هر چیزی که برابری در جامعه را بر هم می زند باید مبارزه کرد . البته این‏‎ ‎‏آغاز مسئله است ، میان یک ناحیۀ محدود از یک اصل و اصول اعتقادی که برای توضیح‏‎ ‎‏و اثبات هر یک از بحث های اسلامی ، دانشمندان در طول تاریخ اسلام کتاب ها و‏‎ ‎‏رساله های مفصلی نوشته اند .»‏‎[17]‎‏ (18 / 10 / 57)‏

‏آن چه در این جا جالب است آن است که دو بخش معارف بیرون دینی (اصول حق‏‎ ‎‏تعیین سرنوشت ، حق آزادی و حق برابری) در کنار و پس از معارف درون دینی (اطاعت‏‎ ‎‏از قوانین الهی) آمده است ، بی آن که مبانی تئوریک آن ها با هم خلط شود . این می تواند‏‎ ‎‏برای ما رهنمودی به سوی وجهۀ ترکیبی و اکمال متقابلِ بیرون دین و درون دین و یا حق‏‎ ‎‏و تکلیف باشد.‏

‏ ‏

3)الگوی تاریخی

‏انقلاب اسلامی ایران نقطۀ عطفی در تاریخ ایران و جهان است ؛ واقعه ای که در طی‏‎ ‎‏آن دین داران این مجال را یافتند تا تئوری دین داری معتقَد خویش را در عرصه های‏‎ ‎‏فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی در عمل تجربه کنند.‏

‏حادثه تاریخی و منحصر به فرد انقلاب اسلامی ایران را به طور طبیعی می توان با‏‎ ‎‏قدری تسامح هم الگوی تاریخی صدر اسلام دانست . تفکیک دوران ‏بعثت رسول


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 15

اکرم(ص) به دو دورۀ سیزده سالۀ پیش از هجرت و ده سالۀ پس از آن می تواند الگوی‏‎ ‎‏تحلیلی مناسبی برای این طرح تحقیق باشد بدین سان تفکیک انقلاب اسلامی به دو‏‎ ‎‏دورۀ پانزده ساله (1342ـ1357) و ده ساله (1358ـ1368) از این الگو پیروی می کند.‏

‏در منظر تحلیل گفتمانی مانند این است که قرائت نوی از اسلام و اندیشۀ شیعی ، در‏‎ ‎‏بعثتی دوباره ، در غالب اندیشه ای نو تجدید حیات و به عبارتی تجدید تفسیر یافته است .‏‎ ‎‏براساس این قرائت جدید که به طور عمده شالودۀ اندیشۀ امام خمینی(س) را تشکیل‏‎ ‎‏می دهد و نیز مورد اقبال عمومی قرار می گیرد ، انقلاب اسلامی شکل می گیرد و در‏‎ ‎‏نهایت پس از انعقاد دورۀ اوّل با پیروزی انقلاب به ثمر می نشیند.‏

‏دورۀ دوّم که ماهیتاً متفاوت با دورۀ پیشین است ، فرد و جامعه ، فرد و جامعۀ پس از‏‎ ‎‏انتخاب است . در این دوره جامعه عملاً و رسماً در همه پرسی های متعدد به قرائتی نو از‏‎ ‎‏دین و میثاقی مبتنی بر ارادۀ همگانی ، شالودۀ حکومتی دینی را پی ریخت و حتی در اوج‏‎ ‎‏آتش و خونِ هشت سال دفاع مقدس یک لحظه هم در پیمان خود و عمل به تکلیف‏‎ ‎‏برگزیده اش تردید نکرد.‏

‏این پژوهش بر مبانی سه گانۀ فوق و نیز تحلیل تاریخی دو دورۀ مزبور استوار است ،‏‎ ‎‏لذا برای تسهیل در امر تحقیق ، تاریخ سخنان حضرت امام(س) در متن آمده است .‏‎[18]‎

‏ ‏

نسبت فضایی سپهرهای حق و تکلیف

‏تحلیل گفتمان ‏‎(Discourse Analyse)‎‏ در باب موضوع تحقیق اگر به عنوان‏‎ ‎‏جریانی تاریخی لحاظ شود ، رهیافت مناسبی برای درک درست مفاهیم حق و تکلیف و‏‎ ‎‏نسبت فضایی این دو با هم و چگونگی تبدیل طبیعی آن ها در فضایی مبتنی بر ارادۀ آزاد‏‎ ‎‏است.‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 16

1) تحلیل تاریخی گفتمان 

‏از تجربۀ مبارزاتی سال های اولیۀ دهۀ چهل ـ به دلیل شکاف نسلی‏‎[19]‎‏ ـ که بگذریم ، در‏‎ ‎‏سال های آغازین انقلاب اسلامی به حقوق طبیعی و فطری انسان در کلام امام(س) بسیار‏‎ ‎‏اشاره می شود و به آن ها تکیۀ اصولی می گردد . هر چه از آن دوران دورتر می شویم ،‏‎ ‎‏تکلیف صبغۀ غلیظ تری می یابد و بیش تر بر هنجارهای دینی مبتنی می گردد.‏

‏این حادثه ، درست شبیه اتفاقی است که در صدر اسلام روی داد و موجب تفاوت‏‎ ‎‏مفهومی ، محتوایی و حتی شکلیِ آیات مکی و مدنی در قرآن و نیز احادیث نبوی و سیرۀ‏‎ ‎‏رسول اکرم(ص) شده . این تغییر و تحول ، چه در صدر اسلام و چه در جریان انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی پدیده ای کاملاً طبیعی و منطقی است و باید با همین و جهۀ منطقی ـ و نه به‏‎ ‎‏عنوان یک استثنا و بدتر از آن تاکتیک موضعی‏‎[20]‎‏ ـ لحاظ و تحلیل شود.‏

‏دهۀ پنجاه هم برای بنیان گذار جمهوری اسلامی و هم برای سلسلۀ احیاگران دینی ،‏‎ ‎‏دورۀ بازبینی جدی نسبت دین و دینداری با انسان و حقوق انسانی است . این بازبینی‏‎ ‎‏خود سبب اقبال نسل جوان به دین ، به عنوان بدنۀ اصلی انقلاب اسلامی شد.‏

‏این تأثیر خود را در کلام امام(س) به این گونه نشان می دهد:‏

‏« ‏‏[‏‏در قاموس نظام شاهنشاهی‏‏]‏‏ ملت ایران ، از علمای دین تا دانشگاهی و از بازاری تا‏‎ ‎‏زارع و از کارگر تا اداری و کارمند جزء ، باید معتقد به عقیدۀ شاه باشند ، گرچه بر خلاف‏‎ ‎‏اسلام و مصالح مسلمین و ملت باشد ، گرچه استقلال ملت و آزادی همه را بر باد دهد و‏‎ ‎‏در صورت تخلف ، سرنوشت آن ها ضرب ها و حبس ها و شکنجه ها و محرومیت ها از‏‎ ‎‏حقوق انسانی است .‏‎[21]‎‏ (20 / 4 / 54)‏

‏و آزادی حق خدادای مردم بر شمرده می شود:‏

‏«این چه وضعی است که در ایران هست؟ این چه آزادی است که اعطا فرموده اند‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 17

آزادی را؟ مگر آزادی اعطا شدنی است؟ خود این کلمه جرم است ، کلمۀ این که اعطا‏‎ ‎‏کردیم آزادی را ، این جرم است . آزادی مال مردم هست . قانون آزادی داده ، خدا آزادی‏‎ ‎‏داده به مردم ، اسلام آزادی داده ، اسلام آزادی داده به مردم .»‏‎[22]‎‏ (10 / 3 / 57)‏

‏تعبیرهای موجود در این کلام بر برداشت فطری و طبیعی بودن آن برای انسان صحه‏‎ ‎‏می گذارد و از طرفی آن را از اصول حقوق بشر بر می شمرد و یک ویژگی عام می داند:‏

‏«مملکت ما امروز قیام کرده است .. . مسئله ای است که منطقی است ، بشر باید به‏‎ ‎‏دنبالش باشد . این ها دارند حقوق اولیۀ بشریت را .. . مطالبه می کنند . حق اولیۀ بشر است‏‎ ‎‏که من می خواهم آزاد باشم ، من می خواهم حرفم آزاد باشد ، من می خواهم مستقل‏‎ ‎‏باشم ، من می خواهم خودم باشم ، حرف ما این است ، این حرفی است که در هرجا شما‏‎ ‎‏بگویید ، همه از شما می پذیرند .»‏‎[23]‎‏ (19 / 7 / 57)‏

‏این که «هرجا گفته شود مورد پذیرش قرار می گیرد» ، در حقیقت بر عقلایی بودن و‏‎ ‎‏منطقی بودن آن تأکید می شود و این عبارت دیگر در میدان معرفتهای بیرون دینی بودن‏‎ ‎‏آن است.‏

‏به علاوه ، مسئلۀ مشروعیت مردمیِ حکومت در قالب نظریه ای جدید ، به طور‏‎ ‎‏رسمی طرح می شود و بعداً تحت عنوان ولایت فقیه شکل نهایی خود را پیدا می کند . در‏‎ ‎‏این نظریه ، جمهوریت و اسلامیت در یکجا جمع شده اند. این ترکیب از دید موضوع‏‎ ‎‏تحقیق بسیار جالب است ، زیرا بخشی ریشه در مفهوم حق (جمهوریت) و بخشی دیگر‏‎ ‎‏ریشه در مفهوم تکلیف (اسلامیت) دارد . بر این نکته نیز تصریح می شود که این‏‎ ‎‏حکومت متکی بر آرای عمومی است و از عقل جمعی سیراب می شود:‏

‏«ما خواهان استقرار یک جمهوری اسلامی هستیم و آن حکومتی است متکی به آرای‏‎ ‎‏عمومی . شکل نهایی حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی جامعۀ ما توسط‏‎ ‎‏خود مردم تعیین خواهد شد .»‏‎[24]‎‏ (10 / 8 / 57)‏

‏در این دوران تأکید بر حقوق اولیۀ بشر و آزادی ، مکرر می شود:‏

‏«سؤال : آیا باعث تعجب شما است که دولت فرانسه که همیشه از دولت ایران‏‎ ‎‏پشتیبانی می نموده است، تا به حال مزاحم صدور پیام های شما که ایرانیان را به قیام و‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 18

شورش دعوت می کند ، نشده است؟‏

‏جواب : اگر مزاحمت بکند موجب تعجب است . ما مطالبۀ حقوق اولیۀ بشر را‏‎ ‎‏می کنیم و مزاحمت با آزادی ، مخالفت با حیثیت فرانسه و موجب تعجب ملت ما و‏‎ ‎‏آزادی خواهان جهان است .»‏‎[25]‎‏ (11 / 8 / 57)‏

‏ونیز در خطاب به یکی از علمای حوزۀ علمیۀ قم می فرمایند:‏

‏«هیچ از دستگاه جبار جنایت کار ‏‏[‏‏جای‏‏]‏‏ تعجب نیست که مثل جناب عالی .. .‏‎ ‎‏شخصیت بزرگوار و خدمت گزار به اسلام و ملت را سال ها از آزادی ، ابتدایی ترین حقوق‏‎ ‎‏بشر محروم و با شکنجه های قرون وسطایی با او و سایر علمای مذهب و رجال‏‎ ‎‏آزادی خواه رفتار کند .»‏‎[26]‎‏ (11 / 8 / 57)‏

‏آزادی مذهبی اقلیت هایی که در دل حکومت مذهبی اکثریت قرار دارند از حقوق‏‎ ‎‏طبیعی ، و تساوی حقوق زن و مرد در زمرۀ حقوق انسانی  آنان محسوب می شود و حتی‏‎ ‎‏در این نظریه ، مارکسیست ها نیز در بیان عقاید خود آزادند:‏

‏«سؤال : در جمهوری اسلامی حقوق اقلیت های مذهبی، نژادی و سیاسی چه خواهد‏‎ ‎‏بود؟ آیا حزب کمونیست آزاد خواهد بود؟‏

‏جواب : اسلام بیش از هر دینی و بیش از هر مسلکی به اقلیت های مذهبی آزادی‏‎ ‎‏داده است . آنان نیز باید از حقوق طبیعی خودشان ، که خداوند برای همۀ انسان ها قرار‏‎ ‎‏داده است، بهره مند شوند . ما به بهترین وجه از آنان نگهداری می کنیم . در جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی کمونیست ها نیز در بیان عقاید خود آزادند.‏

‏« ...از حقوق انسانی ، تفاوتی بین زن و مرد نیست ، زیرا هر دو انسان اند و زن حق‏‎ ‎‏دخالت در سرنوشت خویش را هم چون مرد دارد .»‏‎[27]‎‏ (16 / 8 / 57)‏

‏نظریۀ ترکیبی حق و تکلیف در حقیقت نظریه ای عرفانی است. که با هدف رشد ،‏‎ ‎‏پیوند خورده‏‎[28]‎‏ و اعتلای معنوی انسان را وجهۀ همت خود ساخته است:‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 19

«در حقیقت بشر امروز دارد به جدایی مادیت از معنویت پایان می دهد . در همه جا‏‎ ‎‏مادیت جای خود را در اعتلای معنوی انسان باز می یابد ، مادیت که معنی آن تحصیل‏‎ ‎‏قدرت مادی به هر وسیله و از هر راه خلاصه می شد ، کار بشریت را مواجه با بن بست‏‎ ‎‏ساخته است . اینک زمان آن است که فعالیت مادی ، آمادگی برای اعتلای معنوی انسان‏‎ ‎‏تلقی شود و همین تلقی است که بشریت امروز و فردا را به مذهب باز می گرداند . اسلام‏‎ ‎‏دینی است که با تنظیم فعالیت های مادی ، راه را به اعتلای معنوی انسان می گشاید . ترقی‏‎ ‎‏واقعی همین است که رشد خود انسان هدف فعالیت های مادی گردد و اسلام دین این‏‎ ‎‏ترقی است .»‏‎[29]‎‏ (16 / 8 / 57)‏

‏دایرۀ حق طبیعی تعیین سرنوشت در نگاه امام(س) آن قدر گسترده است که حتی‏‎ ‎‏راهبردی ترین مقوله از نظر ایشان ، یعنی نظام حکومتی را در بر می گیرد:‏

‏«پدران ما چه حقی داشتند که یک هم چنین کاری را بکنند؟ ‏‏[‏‏تعیین نظام شاهنشاهی‏‏]‏‎ ‎‏نه ما پدرانمان را وکیل کرده بودیم و نه خودمان وکیل کرده بودیم این وکلا را ، این ها‏‎ ‎‏بی جا یک هم چون کاری کردند .»‏‎[30]‎‏ (24 / 8 / 57)‏

‏«پدران ما ملت ایران نیستند ، ملت ایران الان ماها هستیم که موجود هستیم .. . و .. .‏‎ ‎‏مردم ‏‏[‏‏امروز‏‏]‏‏ هیچ وقت رأی ندادند به سلطنت ایشان .»‏‎[31]‎‏ (26 / 8 / 57)‏

‏و نیز در همان روز:‏

‏«در جمهوری اسلامی هر فردی از حق آزادی عقیده و بیان برخوردار خواهد بود و‏‎ ‎‏لکن هیچ فرد یا گروه وابسته به قدرت های خارجی را اجازۀ خیانت نمی دهیم .»‏‎[32]‎‎ ‎‏(26 / 8 / 57)‏

‏در دیدگاه امام(س) استقلال و آزادی ، حقی عام و غیر مقید به عقیده است و این یعنی‏‎ ‎‏همان حق طبیعی:‏

‏«این مردمی هستند که حق می گویند و حق خودشان را طلب می کنند . آزادی حق‏‎ ‎‏مردم است ، استقلال مملکت ، حق اهل یک مملکت است .»‏‎[33]‎‏ (18 / 9 / 57)‏

‏در نظام حکومتی یکی از جلوه های این حقوق طبیعی ، استیضاح و انتقاد مستقیم از‏‎ ‎‏زمام دار مسلمانان ، شخص ولیّ فقیه ، رئیس جمهور و .. . است و محدود به افراد حقیقی‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 20

و حقوقی خاصی نیست:‏

‏«هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین ، زمام دار مسلمین را‏‎ ‎‏استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده دهد .» (19 / 10 / 57)‏‎[34]‎

‏پیوند و ترکیب حقوق دینی (که مستند به احکام تکلیفی است) و قانونی (که مستند به‏‎ ‎‏عقل جمعی است) و بشری (که مستند به حقوق طبیعی است) در نظر ایشان حاکی از آن‏‎ ‎‏است که ، از سویی این حقوق به رسمیت شناخته می شوند و از سوی دیگر ، یک دیگر‏‎ ‎‏را تأیید می کنند و یکی مبتنی بر دیگری است:‏

‏«حق شرعی ، حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشتمان به دست خودمان‏‎ ‎‏باشد .»‏‎[35]‎‏ (12 / 11 / 57)‏

‏کلام اخیر ، ده روز پیش از پیروزی انقلاب ایراد شده است و به نقطۀ اوج این نظریۀ با‏‎ ‎‏صبغۀ مکّی بسیار نزدیک شده است. ایران در تب و تاب انتخابی بزرگ و سرنوشت ساز‏‎ ‎‏است و مختارانه موانع تحقق حکومت برگزیدۀ خویش را کنار می زند . اکنون هنگام بر‏‎ ‎‏کرسی نشستن طلایی ترین حق است . امام خمینی(س) هشت روز پس از پیروزی‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏«انتخاب پسر او ‏‏[‏‏محمدرضا شاه به جای رضاخان‏‏]‏‏ برای ما که در این زمان زندگی‏‎ ‎‏می کنیم حقی برای پدران ما نبوده است که همچو انتخابی را بکنند.‏

‏ .. . البته ملت حق دارد که رژیمی را اختیار کند ، لکن ملت حق ندارد یک رژیمی را‏‎ ‎‏برای آینده ها اختیار کند . یعنی امروز همۀ مقدرات مملکت به دست مردم باید اداره‏‎ ‎‏بشود . مردم حق دارند که یک نفری را به عنوان سلطان ، به عنوان رئیس جمهور ، به هر‏‎ ‎‏عنوانی انتخاب کنند ، این صحیح است . خوب مردم به اختیار خودشان این کار را کردند ،‏‎ ‎‏لکن آیا مردم حق دارند که الان برای طبقات بعد ، برای فرزندان ، فرزندانِ فرزندان الان‏‎ ‎‏تکلیف معین کنند؟ هیچ چنین حقی برای هیچ کس نیست .»‏‎[36]‎‏ (30 / 11 / 57)‏

‏این بدین معنا است که انسان نسل اندر نسل باید انتخاب های خویش را تجدید کنند و‏‎ ‎‏هر نسلی حق دارد شکل حکومت مورد نظر خویش را برگزیند .‏‎[37]‎‏ این قاعده برای امروز‏‎ ‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 21

ما نیز صدق می کند.‏

‏آن چه تا اینک آمده ، در فضای پیش از انتخاب بود و سخن از سلسله حقوقی بود که‏‎ ‎‏چون انسانیم دارا می باشیم . اکنون مردم ایران قرائتی از دین را از زبان امام خمینی(س)‏‎ ‎‏شنیده است و آن را برگزیده و به آن ایمان آورده و از جامعۀ مکّی به جامعۀ مدنی‏‎ ‎‏مهاجرت کرده است. زمان ، زمانِ پس از همه پرسی و پاسخ آری اکثریت به آن است ؛‏‎ ‎‏یعنی اوّل خرداد ماه سال 1358.‏

‏«آن چه در رژیم سابق شد که دیدید گذشت .. . آن چه که از حالا به بعد ما مکلف به آن‏‎ ‎‏هستیم ، گذشته ها گذشت ، لکن آینده را باید نگاه کنیم ، حالا ما چه تکلیف داریم ، در‏‎ ‎‏آینده چه تکلیفی داریم؟»‏‎[38]‎‏ (1 / 3 / 58)‏

‏اینک به طور طبیعی مقولۀ تکلیف و تکلیف گرایی پر رنگ تر شده است . نگاه به آینده‏‎ ‎‏نگاه به تکلیف های آینده است و در حکومت دینی و حاکمیت متدینان ، روح این‏‎ ‎‏تکلیف ها الهی هستند و ایمان در آن ها لحاظ شده و از جنس خدمت به خلق است : ‏

‏«مهم این است که ما همه مان و هر فردی خودش را مکلف بداند به این که باید حال‏‎ ‎‏خدمت بکند .»‏‎[39]‎‏ (1 / 3 / 58)‏

‏در لبه و مرز تبدیل مستمر حق به تکلیف ، که عمل وجهۀ معنا می یابد ، تکلیف از‏‎ ‎‏درون ایمان که مسبوق به اختیار و انتخاب است سر می زند . در این مرحله مسئله این‏‎ ‎‏است که چگونه حق به تکلیف تحویل شود . در حقیقت حقها مادۀ اولیۀ تکلیفها‏‎ ‎‏می شوند ؛ یعنی جای این پرسش است که اکنون ما با این آزادی چه می کنیم:‏

‏«ما گذشته را پشت سر گذاشتیم و بحمدالله موفقیت آمیز بود . به گذشته خیلی نباید‏‎ ‎‏نظر کرد ، عمده آینده است. تکلیف فعلی ما چیست؟ و تکلیف بعد از این و آیندۀ ما؟‏‎ ‎‏فرق نیست بر این که ما همه مکلف هستیم به تکلیف های الهی برای حال و آینده .. . ‏

‏آزادی یک امانت الهی است که خداوند نصیب ما کرد ، آیا این امانتی که خداوند‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 22

تبارک و تعالی به ما داد و ما را آزاد کرد ، با این آزادی چه می کنیم؟»‏‎[40]‎‏ (11 / 3 / 58)‏

‏اما در چشم امام(س) همۀ این ها مستند به حقوق اند و از سرچشمۀ آن سیراب‏‎ ‎‏می شوند : ‏

‏«مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد برای آن است که مبعوث از ملت است . ‏‏[‏‏آیا‏‎ ‎‏]‏‏خود‏‎ ‎‏ملت حق ندارد رأی بدهد لکن وکیل ملت حق دارد؟ این چه غلطی است ؟ خود من حق‏‎ ‎‏ندارم تصرف بکنم در مالم ، وکیل من حق دارد؟ خود شما حق ندارید ، وکیل شما حق‏‎ ‎‏دارد؟!‏

‏وکلا برای این حق دارند که وکیل شما هستند ، والاّ چه حقی دارند؟ .. . میزان رأی‏‎ ‎‏ملت است .»‏‎[41]‎‏ (25 / 3 / 58)‏

‏و جلوه ای دیگر از تبدیل و تحویل مستمر حق ها و تکلیف ها : ‏

‏«حرف ما این است که نه روحانی تنها ، همۀ قشرها باید در سیاست دخالت بکنند .‏‎ ‎‏سیاست یک ارثی نیست که مال دولت باشد ، یا مال مجلس باشد ، یا مال افراد خاصی‏‎ ‎‏باشد . سیاست معنایش همین وضع آن چیزهایی که در یک کشوری می گذرد ، از حیث‏‎ ‎‏ادارۀ آن کشور ، همۀ اهالی این کشور در این معنا حق دارند ، خانم ها حق دارند در‏‎ ‎‏سیاست دخالت بکنند ، تکلیفشان این است ، روحانیون هم حق دارند در سیاست‏‎ ‎‏دخالت بکنند ، تکلیف آن ها است .»‏‎[42]‎‏ (25 / 6 / 58)‏

‏هر حکومتی که به قدرت می رسد همیشه این نگرانی وجود دارد که مستی قدرت ،‏‎ ‎‏چشم صاحبان قدرت را بر حقوق طبیعی دیگران ببندد و به هر توجیهی دست ستم بر‏‎ ‎‏آن ها بگشایند . این حقیقت را مصلح بزرگ و بنیان گذار جمهوری اسلامی نیز‏‎ ‎‏بیان می کند : ‏

‏«اسلام هم حقوق بشر را محترم می شمارد و هم عمل می کند . حقی را از هیچ کس‏‎ ‎‏نمی گیرد ، حق آزادی را از هیچ کس نمی گیرد ، اجازه نمی دهد که کسانی بر او سلطه پیدا‏‎ ‎‏کنند که حق آزادی را به اسم آزادی از آنان سلب کند و حق استقلال را به اسم استقلال از‏‎ ‎‏آنان سلب کند .»‏‎[43]‎‏ (19 / 11 / 59)‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 23

و باز تأکید بر هدف رشد : ‏

‏«یک عدۀ معدودی ، بسیار معدودی به تربیت انبیا ، آن تربیت والا که باید حق انسان‏‎ ‎‏باشد ، قبول کردند و تربیت شدند .»‏‎[44]‎‏ (4 / 12 / 59)‏

‏هرچه زمان به پیش می رود و جامعه در کوران حوادث و جنگ تحمیلی کیفی تر‏‎ ‎‏می شود ، زبان امام(س) در مراتب بی واسطه تر ، تکلیف را می جوید و در آن عمیق تر‏‎ ‎‏می گردد : ‏

‏«مهم برای ما این است که به تکلیفمان عمل کنیم به آن چه خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏فرموده است عمل بکنیم .»‏‎[45]‎‏ (13 / 4 / 60)‏

‏و باز عمیق تر و بی واسطه تر : ‏

‏«ما نباید نگران این باشیم که آیا در کارهایی که انجام می دهیم ، چه کارهای شخصی و‏‎ ‎‏در بین خودمان و خدای خودمان و چه کارهای اجتماعی که به عهدۀ کسانی هست ، نباید‏‎ ‎‏نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم ، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل‏‎ ‎‏نکنیم ، نگرانی از خود ما است و اگر ما به تکالیفی که خدای تبارک و تعالی برای ما تعیین‏‎ ‎‏فرموده است ، عمل بکنیم ، باکی از این نداریم که شکست بخوریم ، چه از شرق و چه از‏‎ ‎‏غرب و چه داخل و چه خارج و اگر به تکلیف خودمان عمل نکنیم ، شکست خورده‏‎ ‎‏هستیم ، خودمان ، خودمان را شکست داده ایم.»‏‎[46]‎‏ (11 / 5 / 60)‏

‏در این مرحله دغدغۀ امام(س) ، دغدغۀ یک سالک است و یک مرشد ، و امام‏‎ ‎‏آرزومند خودآگاهی و شناخت و انتخاب و ایمان بشر به این راه است : ‏

‏«عمده این است که تکلیفمان را بفهمیم ، عمده این است که بشر بفهمد که چه باید‏‎ ‎‏بکند .»‏‎[47]‎‏ (19 / 11 / 61)‏

‏«این الان یک تکلیف بسیار بزرگی است که از همۀ تکالیف بالاتر است ، حفظ اسلام‏‎ ‎‏در ایران .»‏‎[48]‎‏ (1 / 1 / 62)‏

‏«همۀ قشرهای ملت مکلف اند به این که جمهوری اسلامی را حفظ کنند .. . مکلف اند‏‎ ‎‏به این که اسلام را حفظ کنند .»‏‎[49]‎‏ (21 / 2 / 62)‏

‏با گذشت زمان و تحقق حکومت دینی ، هیچ گاه نباید گمان کرد مبانی نظری امام تغییر‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 24

‏کرده است ، چرا که به لحاظ تاریخی هم چنان کلام ایشان بر حق استوار است : ‏

‏«‏‏[‏‏در زمان شاه‏‏]‏‏ .. . این در ‏‏[‏‏مورد‏‏]‏‏ انتخاباتی که حق مردم بود . در سایر امور که دیگر‏‎ ‎‏مردم آنقدرها خودشان حق قائل نبودند ، با این که آن هم حق آن ها بود ، اصلاً دخالت‏‎ ‎‏نداشتند .»‏‎[50]‎‏ (27 / 10 / 62)‏

‏«این اسلام باید به دست شما تقویت بشود ، تکلیف است برای مسلمین که اسلام را‏‎ ‎‏حفظ کنند و ننشینند که دیگران برایشان حفظ کنند .»‏‎[51]‎‏ (23 / 2 / 63)‏

‏«ملت ایران ـ اعزهم الله ـ عذرها را مسدود نموده و اثبات نمود که در مقابل‏‎ ‎‏قدرت های بزرگ می توان ایستاد و حق انسانی خود را بازپس گرفت .»‏‎[52]‎‏ (7 / 6 / 63)‏

‏«تکلیف ما این است که در مقابل ظلم بایستیم .»‏‎[53]‎‏ (29 / 12 / 63)‏

‏«این قشری که بیش تر از همه تکلیف براومتوجه هست ،روحانیون اند .»‏‎[54]‎‏(16 / 2 / 64)‏

‏و اکنون نیز هنگام بر کرسی نشستن، طلایی ترین تکلیف است : ‏

‏«آحاد مردم ، یکی یکی شان تکلیف دارند برای حفظ جمهوری اسلامی ، در هر‏‎ ‎‏صورت تکلیف زیاد است ، بزرگ است برای همه مان. ما برای ادامۀ این انقلابی که‏‎ ‎‏هست و ادامۀ این ، تکلیف زیاد داریم . دولت تکلیف دارد ، رئیس جمهور تکلیف دارد ،‏‎ ‎‏رئیس مجلس تکلیف دارد ، کشاورز تکلیف دارد ، کارگر تکلیف دارد و هر کس هر‏‎ ‎‏گوشه ای از این کشور واقع شده است ، تکلیف دارد . تکلیف مال یک نفر ، دو نفر نیست ،‏‎ ‎‏آحاد مردم ، یکی یکی شان تکلیف دارند برای حفظ جمهوری اسلامی ، یک واجب‏‎ ‎‏عینی ، اهم مسائل واجبات دنیا ، اهم است ، از نماز اهمیتش بیش تر است ، برای این که‏‎ ‎‏این حفظ اسلام است ، نماز فرع اسلام است ، این تکلیف برای همۀ ماست... این تکلیف‏‎ ‎‏برای همۀ دنیا است ، حفظ دین حق یک حکمی است برای همه دنیا .»‏‎[55]‎‏(21 / 11 / 64)‏

‏دغدغۀ حفظ جمهوری اسلامی ،  دغدغۀ حفظ دین حق است ، و این تا آن جا است‏‎ ‎‏که ظرف و مظروف متحد باشند . این پر شکوه ترین تکلیف . از آن رو طلایی ترین است‏‎ ‎‏که در بر دارندۀ دین حق است و حق گرایی در آن اخذ شده است . ‏

‏هرچه تکلیف گرایی ـ که از حقوق طبیعی آغاز شده است و با قدم اختیار و خودآگاهی‏‎ ‎‏به شناخت و انتخاب و عمل رسیده است ـ در عمق پیش می رود ، بیش تر جامۀ سلوک و


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 25

عرفان به خود می گیرد تا در نهایی ترین مرحله با تبدیل همۀ مئونه های بشری به تکلیف‏‎ ‎‏مطلق و خَرقِ خرقۀ ناسوت در بی واسطگی از خویش به در می آید و بی خود می شود : ‏

‏«ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم . راستی مگر‏‎ ‎‏فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است . ملت ما‏‎ ‎‏تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفۀ خود عمل نمود و خوشا‏‎ ‎‏به حال آنان که تا لحظۀ آخر هم تردید ننمودند . آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب‏‎ ‎‏را در قبول قطع نامه دید و گردن نهاد ، باز هم به وظیفۀ خود عمل کرده است!‏

‏ .. . همۀ ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم، نه مأمور به نتیجه .»‏‎[56]‎‏ (3 / 12 / 67)‏

‏ ‏

2) سپهر دین داری 

‏از منظر امام خمینی(س) در سپهر دین داری ، حق و تکلیف دارای نسبت هایی‏‎ ‎‏مکمل اند ، بدین لحاظ در تحول و تبدیل طبیعی ـ بی آن که اکراهی در آن باشد ـ هرچه‏‎ ‎‏فرد و جامعه به لایه های درونی تر دین وارد می شوند ، حق ها آرام آرام با تجلی‏‎ ‎‏خودآگاهی و آزادی فرد و جامعه ، یکی پس از دیگری رنگ تکلیف به خود می گیرد . ‏

‏عنصر مبدّل حق به تکلیف ، ارادۀ آزادِ فرد و جمع است . از این نگاه قراردادهای‏‎ ‎‏اجتماعی ، هم معنا و مفهوم نوی می یابند و هم جامۀ مشروعیت را با سهولت بیش تری‏‎ ‎‏بر تن می کنند و از همین رو میثاق های اجتماعی تفسیری متفاوت می گیرند . ‏

‏با نفی آزادی و ارادۀ آزاد و تبدیل فضای تنفس حق و تکلیف به فضای سلطه ، جبر و‏‎ ‎‏اکراه ، اساساً دیگر نمی توان از حق و تکلیف بر مبنای دینی سخن گفت . مبنا کاملاً  تغییر‏‎ ‎‏می کند و از فطرت توحیدی انسان بسیار دور می شود . ‏

‏طبیعی ترین انگیزۀ انسان برای ورود به دین خدا ، انسانی و عادلانه بودن آن است که‏‎ ‎‏در پی ترکیب آگاهی و آزادی محقق می شود . از این رو به نظر می رسد راهبرد فرهنگی ـ‏‎ ‎‏تربیتی دینی ، عرضه و تبلیغ حقایق دینی است ، این آموزه ها خود ، قلب ها را فتح خواهد‏‎ ‎‏کرد.‏‎[57]‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 26

‏آزادی در فضای حق ها، با آزادی در مرتبۀ تکلیف متفاوت است و حق پیش از‏‎ ‎‏انتخاب و تکلیف پس از آن متجلی می شود . بنابراین ، جریان آزادی دو سمت و سو‏‎ ‎‏می گیرد : آزادی پیشینی که از اصول بیرون دینی و حقوق طبیعی آدمی سرچشمه‏‎ ‎‏می گیرد ، و آزادی پسینی که در چارچوب احکام دینی و قوانین موضوعه محقق‏‎ ‎‏می شود ، و چنان که اشاره شد ، تفاوت دو دورۀ پیشینی و پسینی مانند تفاوت ماهوی‏‎ ‎‏آیات مکّی و مدنی است .‏

‏پس دیگر حق و تکلیف در برابر هم نیستند و اساساً به طور طبیعی هیچ گاه در مقابل‏‎ ‎‏هم قرار نمی گیرند ، بلکه در دنبالۀ هم و مکمل یک دیگر و در تعامل ‏‎(Reaction)‎‎ ‎‏دائم اند و در تحویل یکی به دیگری ، مواد آن دو به یک دیگر تبدیل می شوند و به عبارت‏‎ ‎‏دیگر می توان با قدری تسامح این گونه تصور کرد که یکی رنگ دیگری را می پذیرد و به‏‎ ‎‏طور بنیادی ، این دو ، عناصر مشترکی دارند . ‏

‏هر حقی مستلزم تکلیفی است و در لایه های مطبّق ، این دو از یک دیگر تغذیۀ‏‎ ‎‏مفهومی و مشروعیتی می کنند . بنابراین ، نفی یکی به نفع دیگری ، مساوق نفی هر دو‏‎ ‎‏است ، چرا که این دو در هم تنیده اند و یکی از دیگری متولد می شود . ‏

‏از طرف دیگر هر تکلیفی مبتنی بر حقی است که آدمی به طور طبیعی و از آغاز آن را‏‎ ‎‏دارا می باشد . روحهایی که جریان آزادی و پی گشت حقیقت را تجربه کرده اند ، این در‏‎ ‎‏هم تنیدگی را با سهولت بیش تری درک می کنند و آن را بخشی از تجربۀ شگفت دینی‏‎ ‎‏خود می دانند . ‏

‏تحویل طبیعی و آزادانه و مستمر حق به تکلیف ، از سویی برای هر فرد و از سویی‏‎ ‎‏دیگر برای هر جامعه ، در دو جهت همزمان اتفاق می افتد . ‏

‏برای هر فرد ، در فرایندِ جریان آگاهی و وجودی او از حق محض و دریافت خودِ‏‎ ‎‏خویش تا شناخت تا انتخاب و تا عمل و مرتبۀ هر دم بی واسطه تر سلوک روی می دهد و‏‎ ‎‏در نهایی ترین مراتب و تفویض و توکل و لقاء به مرحلۀ تکلیف محض می رسد و با قدم‏‎ ‎‏آگاهی و آزادی و اختیار خلاّق تا بی واسطه ترین مرتبۀ انسان کامل می رود و چشم در‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 27

چشم مهربان او می دوزد و در هر قدم ، و در هر نفس از او فرمان می گیرد و نیت ، به‏‎ ‎‏عنوان شاکلۀ عمل ، همۀ اعمال او را در بر می گیرد . این قصه برای هر فردِ در راه ، به‏‎ ‎‏تمامه تکرار می شود و آیات مکّی و آن گاه مدنی در ترتیب سلوک او بر او تلاوت‏‎ ‎‏می گیرند . ‏

‏از سوی دیگر ، برای جامعه نیز در جریان تحقق ارادۀ آزاد آن ، حکومت سلطنتی‏‎ ‎‏سرنگون شده و حکومتی دینی جمهوری اسلامی تحقق می یابد و کالبد اجتماعی در‏‎ ‎‏رویکردی به مفاهیم متعالی و آزادی بخش ، قرائتی از دین در مرحلۀ استقرار نظام و‏‎ ‎‏جنگ هشت ساله از آن پاس داری می کند و از آن رو که جهت گیری این دو مرحله ،‏‎ ‎‏صبغه ای آرمانی و حق طلبانه دارد ، هر دو به طور طبیعی با صفت مقدس توصیف‏‎ ‎‏می شوند . ‏

‏اما راستی چرا این تصویر دل ربا از سپهر تو در توی حق و تکلیف که متن و فحوای‏‎ ‎‏فراخوان امام خمینی(س) را سامان می دهد و عامل اصلی ایمان و گرایش دینی یک نسل‏‎ ‎‏را نشان می دهد ، اکنون این قدر مغفول مانده است؟ این سؤالی است که باید همیشه از‏‎ ‎‏خود پرسید . ‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 28

پی نوشت ها: 

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: فلسفه سیاسی(ج. 2)صفحه 29

  • )) سده های 17 و 18 در اروپا به نام عصر روشن گری خوانده می شوند.
  • )) لیو استراوس ، جوزف کراپسی ، نقد نظریۀ دولت جدید ، ترجمۀ احمد تدین ، نشرکویر ، ص71.
  • )) بی پیوند با تکالیف خداوند.
  • )) همان ، ص119.
  • )) الکساندر همیلتون (1775ـ1804) ، جیمز مدیسون (1751ـ1836) و جان جی (1745ـ1829).
  • )) تامس پِین (1737ـ1809).
  • )) آلکسی دوتوکویل (1805ـ1859)
  • )) نقد نظریۀ دولت جدید ، ص184ـ ص193.
  • )) عبدالکریم سروش ، فربه تر از ایدئولوژی (چاپ چهارم : تهران ، مؤسسه فرهنگی صراط ، 1375) ص273.
  • )) برای نمونه ر . ک : مرتضی مطهری ، نظام حقوق زن در اسلام.
  • )) برای نمونه ر . ک : انسان (مجموعه آثار24) و نیز انسان بی خود (مجموعه آثار25).
  • )) عبدالکریم سروش ، مدارا و مدیریت (چاپ اوّل: تهران ، مؤسسه فرهنگی صراط ، 1376) ص362.
  • )) همان ، ص357ـ358.
  • )) عبدالکریم سروش ، سیاست نامه (چاپ اوّل: تهران ، مؤسسه فرهنگی صراط ، 1378) ص45.
  • )) امام خمینی(س) ، طلب و اراده ، ترجمه سید احمد فهری (تهران ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، 1362) ص153.
  • )) ره عشق ، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی ، ص24.
  • )) ر .ک : صحیفه امام ، ج 5 ، ص387-389.
  • )) بنابراین در فصل سوم برای آن که این تحلیل تاریخی نتایج روشن تری در بر داشته باشد ، سعی شده است تا کلیۀ سخنان حضرت امام(س) به ترتیب تاریخ آورده شود ، لذا برخی آشفتگی ها در آن ـ به دلیل این که این سخنان به مناسبت های مختلفی ایراد شده اند ـ دور از انتظار نیست.
  • )) و با توجه به آن کلام پر معنای امام(س) در سال 42 که فرمود : سربازان من هنوز در گهواره اند.
  • )) که این از ساحت با صمیمیت و صداقت پیام آور آزادی و فلاح ، رسول الله (ص) کاملاً منتفی و به دور است.
  • )) ر .ک : صحیفه امام ، ج 3، ص 100-102.
  • )) ر .ک : صحیفه امام ، ج 3، ص 404-418.
  • )) ر .ک : صحیفه امام ،ج 3، ص 502-510.
  • )) ر .ک : صحیفه امام ،ج 4، ص 245ـ250.
  • )) ر .ک : صحیفه امام ،ج 4، ص 244ـ 263.
  • )) ر .ک : صحیفه امام ،ج 4، ص 261 ـ262 .
  • )) ر .ک : صحیفه امام ، ج 4، ص 361ـ 363.
  • )) در این جا چنان که آمد ، تعریف مرسوم از دین در نظر گرفته شده است، اما در نگاهی دیگر که عناصر سعی و حنیفیت شاکلۀ اصلی دین و دین داری را تشکیل می دهند ، هدف رشد ، نهایی ترین غایت هستی و انسان و جامعه است . بنابراین از این منظر ، سپهرهای حق و تکلیف و یا دین داری و انسانیت ، هر دو در درون مذهب قرار می گیرند ، نه یکی درون و دیگری بیرون.
  • )) ر .ک : صحیفه امام، ج 4 ، ص 357-360.
  • )) ر .ک : صحیفه امام، ج 4، ص512-522.
  • )) ر .ک : صحیفه امام، ج 5، ص 3ـ14.
  • )) ر .ک : صحیفه امام، ج 5، ص 138ـ140.
  • )) ر .ک : صحیفه امام، ج 5 ، ص191-202.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 5 ، ص 407ـ411.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 5، ص 10-19.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 6،  ص197-204.
  • )) و اگر امروز پس از بیست سال در مورد آن نگرانی وجود دارد ، باید نسل اوّل را سرزنش کرد که به جای تربیت نسلی خودآگاه و آزاده و اهل پرسش و درد دین و تفکر ، همۀ توان خویش را مصروف تسخیر سکوهای قدرت و به کرسی نشاندن آن کرد . به هر حال گذشت آن چه گذشت و اینک تکلیف بزرگ ما به رسمیت شناختن این حق و نیز عزم جدی در بازنگری کلامی و اجرایی به نظام آموزشی و پرورشی و بازگشت به سرچشمه های اسلام نخستین است.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 7، ص 428-162.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 7، ص 440-434.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 8 ، ص 39ـ37 .
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 8، ص 178ـ169.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 10، ص20-14.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 14 ، ص 69-63.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 14 ، ص 150-140.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 15، ص 32ـ22.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 15 ، ص 78-69.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 17، ص 297ـ292.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 17 ، ص 385-371.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 17 ، ص 436-430.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 18 ، ص 300-295.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 18 ، ص 429-369.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 19 ، ص 32-20.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 19 ، ص 200-194.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 19 ، ص 257-246.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 19 ، ص 487-478.
  • )) ر.ک : صحیفه امام، ج 21 ، ص 293-273.
  • )) ما با انبوهی از روایاتی مواجهیم که عرضه وبیان و در دسترس قرار دادن احادیث دینی را بهترین فراخوان دانسته اند. برای توضیح بیش تر ر . ک : میزان الحکمة ، ج 2 ، واژۀ حدیث .