مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی

‏ ‏

‏ ‏حجة الاسلام والمسلمین دکتراحمد احمدی

‏ ‏

‏ ‏* نظر حضرت عالی دربارۀ نسبت روحانیت و حکومت از دیدگاه حضرت امام(ره)‎ ‎چیست و برداشت ایشان از جایگاه روحانیت در حکومت اسلامی چه بوده است؟

‏بسم الله الرحمن الرحیم؛ حکومت یک اصل و هدف است و امام ـ رضوان الله‏‎ ‎‏علیه ـ نظرش این بود که اسلام دارای حکومت، سیاست و کشورداری است.‏‎ ‎‏امیرمؤمنان(ع) حاکم بود، دیگر امامان(ع) هم اگر حکومت ظاهری نداشتند به دلیل این‏‎ ‎‏بود که موقعیت برایشان فراهم نبوده و گرنه آنان هم حاکم بودند.‏

‏اگر این نظریه را بپذیریم ـ که باید بپذیریم ـ تشکیل حکومت می شود هدف و وظیفه‏‎ ‎‏که همۀ مردم باید در هر زمانی کوشش کنند تا حکومت اسلامی برقرار شود و نه تنها‏‎ ‎‏احکام اسلام، بلکه اخلاقیات اسلام از جمله رابطۀ حاکم با مردم نظیر رابطه ای که پیامبر‏‎ ‎‏اکرم(ص) و امیرمؤمنان(ع) با مردم داشتند نیز تحقق پیدا کند.‏

‏از طرف دیگر، تحقق همه جانبۀ اسلام در زمینه های اخلاق، قضاوت، سیاست،‏‎ ‎‏معاشرت، بسط عدل و اجرای احکامی مانند نماز، روزه و حج نیازمند حاکم و سیاست‏‎ ‎‏است.‏

‏عده ای می پندارند می توان احکام قرآن را تفکیک کرد و گفت: نماز و روزه و احکام‏‎ ‎‏فردی را قبول داریم، امّا احکام اجتماعی و حکومتی را نمی پذیریم. این معنایش‏‎ ‎‏دست کاری قرآن است.‏

‏پس تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی وظیفه ای همگانی است و دلیلی نداریم بر‏‎ ‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 65

‏این که تنها روحانیت، به عنوان یک صنف عهده دار این کار بشوند و هر کس در حد‏‎ ‎‏توانایی، تدبیر و آگاهی اش باید برای اقامۀ حکومت اسلامی تلاش کند، چنان که الآن که‏‎ ‎‏حکومت دست روحانیت است، دیگران هم در آن نقش دارند. البته مسئلۀ ولّی فقیه،‏‎ ‎‏موضوع دیگری است.‏

‏همه می دانند که این انقلاب را روحانیت با توجه به نفوذی که مردم در شهرها و‏‎ ‎‏روستاها داشت، به ثمر رساند. بی تردید بارِ جنگ نیز بر دوش روحانیت بود با وجود‏‎ ‎‏این، با پیروزی انقلاب امام آن را به دولت موقت سپرده و همه می دانیم که دولت موقت‏‎ ‎‏چه بلایی بر سر این انقلاب آورد. در آن زمان که مردم با آن شور و هیجان برای آبادانی‏‎ ‎‏کشور تلاش می کردند و حتی دختران دبیرستانی برای درو کردن و جمع آوری محصول‏‎ ‎‏به کمک کشاورزان می رفتند، دولت موقت در مدت چهارده ماه این انقلاب را ضایع کرد.‏

‏امام بعد از پیروزی انقلاب نظرش این بود ـ و ظاهراً اظهار هم کرد ـ که آقایان، بروند‏‎ ‎‏در حجره ها و مدارسشان و فکر درس و بحث دینی شان باشند. خوب بعد از آن هم‏‎ ‎‏گرفتار آن رئیس جمهور کذایی شدیم و دیدیم که چه بر سر ما آورد. بنده همان وقت‏‎ ‎‏می گفتم: ای کاش امام یکی از این روحانیان را که مورد اعتماد هستند، مثل مرحوم دکتر‏‎ ‎‏بهشتی و آیة الله مطهری را عهده دار این کار کند! چون ما نمی دانستیم بقیه چه چیزی از‏‎ ‎‏آب در می آیند و دیدیم که چه از آب درآمدند. لذا پرداختن روحانیون به کار حکومتی‏‎ ‎‏واقعاً از سر اضطرار و از سر درد است؛ از آن جهت است که دیگران ـ حداقل تا حالا ـ‏‎ ‎‏عملکرد خوبی از خود نشان نداده اند.‏

‏بنابراین، مسئلۀ دولت موقت و بعد از آن، موضوع ریاست جمهوری سبب شد که امام‏‎ ‎‏بعدها، به حکم ضرورت روحانیون را در امر حکومت بیش تر مداخله دهد، چون دین‏‎ ‎‏باید نگه داری شود و روحانیت هم مثل اصناف دیگر باید به کار خودش بپردازد. حالا‏‎ ‎‏کسی مثل بنده در دانشگاه فلسفۀ غرب، ادبیات و مانند این ها را تدریس می کند، دیگری‏‎ ‎‏مدیریت بلد است و بالاخره همه برای حفظ حکومت تلاش می کنند.‏

‏اصل اسلام به عنوان یک نظام باید برقرار بماند و روحانی و غیر روحانی در آن فرقی‏‎ ‎‏ندارند، جز این که هر کس توانایی اش بیش تر باشد وظیفه اش بیش تر خواهد بود.‏‎ ‎‏روحانی هم اگر قوی بود طبیعی است که وظیفۀ سنگین تری داشته باشد. اگر کسی‏‎ 


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 66

مهندس خوبی بود وظیفه اش به همان اندازه است. اگر کسی پزشک، سیاستمدار و یا‏‎ ‎‏مدیر خوبی بود طبیعی است که بر روحانیِ غیر متخصص مقدم باشد.‏

‏پس اصلِ اسلام باید حفظ شود و روحانیت به عنوان یک صنف در امر حکومت بر‏‎ ‎‏دیگران اولویت ندارد، بلکه به حکم ضرورتی است که احساس می شود ؛ به عبارت‏‎ ‎‏دیگر اولویت روحانیت بر حسب مسائل تخصصی و رسالت هدایتیِ او است.‏

* به نظر حضرت عالی آیا در اندیشۀ حضرت امام دربارۀ حضور روحانیان در‎ ‎حکومت تحولی صورت گرفت یا این موضوع بر حسب ضرورت بود و اگر چنین است‎ ‎این ضرورت تا چه هنگامی باید ادامه یابد و مرجع تشخیص آن کیست؟

‏ عرض کردم که امام نظرش این بود که روحانیون به کار علمی بپردازند. من از‏‎ ‎‏مرحوم آقای مطهری در سال ـ 1357، در همان زمانی که مرحوم امام در مدرسۀ علوی‏‎ ‎‏بود ـ شنیدم که فرمود: می خواهم بروم به کارهای تحقیقی بپردازم، این نظام در آینده به‏‎ ‎‏مسائل فکری نیاز دارد. من گفتم: حاج آقا، در این موقعیت که کشور آشفته است و نیاز به‏‎ ‎‏هدایت و مدیریت دارد؟! ایشان عضو شورای انقلاب بود، با این حال تصمیم گرفته بود‏‎ ‎‏که به کارهای فکری بپردازد.‏

‏هر کدام از ما، حالا هر کس در حدّ خودش، اگر فقط به مسائل تحقیقی، اجتهادی،‏‎ ‎‏علمی، فلسفی و کلامی می پرداخت الآن دانشگاه هایمان سرشار از افکار عمیق بود، ولی‏‎ ‎‏آمدیم و گرفتار شدیم و مسبّب این کار کسانی بودند که با نااهلی و بی تدبیری مسئولیت‏‎ ‎‏به عهده گرفتند.‏

‏پس نظر امام این نبود که اختصاصاً روحانیون به این بپردازند، بلکه به حکم‏‎ ‎‏«ضرورت» این کار پیش آمد و ای کاش روحانیت می توانست در همان زمینۀ اشرافِ‏‎ ‎‏علمی، هدایت، پژوهش و تحقیق فعالیت می کرد و حاصل اش را به جامعه می داد، چون‏‎ ‎‏صدها مسئله در زمینه های مختلف به اجتهاد نیاز دارند.‏

‏از سوی دیگر، در این مدت چندین هزار روحانی شهید شده اند که در مقایسه با دیگر‏‎ ‎‏قشرها تعداد شهدای روحانیت بیش تر است. این همه شهید شدند در نتیجه، کار دیگران‏‎ ‎‏به گردن روحانیت افتاد. اگر روزی واقعاً افراد صالحی یافت شوند و آدم دست و پایش‏‎ ‎‏نلرزد و بیم انحراف در انقلاب و تفکر دینی نباشد به دنبال کارهای علمی می رود، بنده‏‎ ‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 67

‏همین الآن هر مسئولیتی را که داشته باشم رها می کنم و به کار تدریس و تحقیق و این گونه‏‎ ‎‏مسائل می پردازم. پس در حقیقت یک ضرورت بود ‏«والضرورة تقدّر بقدرها».

* نظر و سیرۀ حضرت امام در قبال اختلاف نظرهای درونِ جناح های روحانی چه‎ ‎بوده و چگونه با آن برخورد می کردند؟

‏ در هر نظامی از ژاپن گرفته تا هند و آمریکا و کشورهای دیگر، اختلاف وجود‏‎ ‎‏دارد. گاهی به خاطر یک رأی کابینه ای سقوط می کند؛ برای مثال در ترکیه بر سر‏‎ ‎‏حکومت و احزاب به قدری مشکل دارند که هر از چند گاه دولتی می آید و دولتی می رود‏‎ ‎‏و واقعاً کشور را بی ثبات می کند.‏

‏پس اختلاف هست، منتها بنده این اختلاف ها را قابل رفع می دانم. در رساله های‏‎ ‎‏عملیّه در مورد «لقطه» شاید هشت ـ نه نظر وجود دارد، همه هم درست می گویند، پشت‏‎ ‎‏سر یک دیگر هم نماز می خوانند و با هم کار می کنند. اختلاف نظر قابل رفع است، چون‏‎ ‎‏اختلاف کفر و ایمان نیست که با هم ناسازگار باشند.‏

‏این دوگانگی و چپ ‏‎(Leftist)‎‏ و راست ‏‎(Rigtist)‎‏ که امروز در روحانیت پدید آمده،‏‎ ‎‏بسیار دل آزار و ناهنجار است. آیا این موضوع واقعاً قابل رفع نیست؟ نه آن ها کمونیست‏‎ ‎‏هستند و نه این ها.‏

‏بحث سر این است که کار کارشناسی بکنیم ببینیم مثلاً قانون مالیات را چگونه وضع‏‎ ‎‏کنیم. روحانیون به اصطلاح امروز «چپ»، از آن هایی نیستند که بگویند بیایید در بازار را‏‎ ‎‏ببندیم و سرمایه داری را از بین ببریم، حرف سر این است که در عمل ما چگونه کنار هم‏‎ ‎‏بنیشینیم و با هم دیگر مشکل را حل کنیم. این تفاوت، تفاوت بنیانی و اساسی نیست.‏

‏البته همین که میان دو نفر دوگانگی پدید آمد، دعوا شروع خواهد شد؛ برای مثال اگر‏‎ ‎‏این عینک را بنده بدهم خدمت شما و بگویم این دست شما باشد، شما مسئولیتی بر آن‏‎ ‎‏پیدا می کنید که اگر دیگری بخواهد آن را جابجا کند، می گویید آقا! حواست باشد،‏‎ ‎‏مسئولیت این در حوزۀ تصرف من است. اگر او بخواهد عینک را به صورت خود بزند و‏‎ ‎‏یا همراهش ببرد، هر چند اطمینان هم داشته باشید که او نمی خواهد عینک را تصاحب‏‎ ‎‏کند، امّا خواهید گفت که آقا!من مسئول ام.‏

‏بنابراین، نباید اصلاً این زمینه ها پدید بیاید، در هر جا هم که پدید آمد آن را برطرف کنیم.‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 68

اگر بگویید در مسائل اساسی و بنیادی روحانیت با یک دیگر اختلاف دارند، بنده فکر‏‎ ‎‏نمی کنم این گونه باشد، حداقل زمان حضرت امام(ره)، اصلاً این طوری نبوده. دسته ای‏‎ ‎‏نظرشان این بود که اقتصاد مقداری پویاتر باشد؛ یعنی به نفع محرومین باشد و دسته‏‎ ‎‏مقابل طور دیگری تصور می کردند. این بحث از زمان امام آغاز شد و تا الآن ادامه پیدا‏‎ ‎‏کرده است و اختلاف نظر آن چنان نیست که بخواهد در عمل این را به این طرف بکشاند‏‎ ‎‏و آن را به آن طرف به گونه ای که نتوانند با یک دیگر کنار بیایند. اصل مسئله این است و‏‎ ‎‏فقط احتیاج به مقداری کارِ کارشناسی و تدبیر دارد اما این ها متأسفانه کنار هم ننشستند و‏‎ ‎‏این مسائل را حل نکردند.‏

‏آدمی هم ـ هر که می خواهد باشد، جز اولیاء الله و معصومین ـ همین که قدری آب گل‏‎ ‎‏آلود شد، دیگر دشوار می توانند کنار بیایند، گذشت بکنند سراغ هم بروند، بگویند:‏‎ ‎‏بیایید ببینیم آخر مسئله چیست. کنار هم که می نشینند گله گزاری ها شروع می شود و به‏‎ ‎‏جایی نمی رسند.‏

‏بنابراین، این اختلاف نظر واقعاً آن چنان مبنایی نیست که بخواهد کشور را در عمل‏‎ ‎‏دچار مشکل کند اگر این ها بر اصول اساسی کشورداری در عمل توافق بکنند کار آسان‏‎ ‎‏می شود ولی هم چنان که عرض کردم وقتی مشکل از جایی شروع شد التیامش کار‏‎ ‎‏دشواری خواهد بود.‏

* سیرۀ حضرت امام دربارۀ این اختلاف نظرها چه بود؟

‏ امام(ره) گاهی به این تشر می زد و گاهی به آن و می فرمود: شما باشید، آن ها هم‏‎ ‎‏باشند و این موضوع در زمان امام هیچ ضرری نمی زد، زیرا ایشان بر هر دو سیطره‏‎ ‎‏داشتند و متقابلاً آن ها نیز از امام حرف شنوی می کردند. امّا ای کاش این دوگانگی پدید‏‎ ‎‏نمی آمد، زیرا بعد از ایشان هر کدام از این ها خودشان کوس یک نوع استقلال زدند و در‏‎ ‎‏نتیجه این وضع رقّت بار و دل آزار را به وجود آوردند.‏

‏توجه دارید که دشمن چه قدر از این موضوع سوء استفاده می کند. همین اندازه که‏‎ ‎‏یک امام جماعت، مخالف امام جماعت دیگر شد، در این بین حتی دین داران نیز سوء‏‎ ‎‏استفاده می کنند، زیرا این یکی می خواهد از شما یک بهره ببرد و آن یکی بهره ای دیگر و‏‎ ‎‏عموم مردم هم به قدری گوناگون و پراکنده اند که وقتی کسی می آید خالصانه پشت سر‏‎ ‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 69

‏شما نماز می خواند، انتظار دارد مشکلِ مثلاً دانشگاهی یا کاریِ فرزندش یا‏‎ ‎‏خواهرزاده اش را درست کنید، اگر نکردید می روند آن طرف را می گیرند و مدام گرفتاری‏‎ ‎‏پیش می آید.‏

* گویا حضرت امام احساس می کردند اگر این اختلاف ها قالب حزبی پیدا کنند،‎ ‎شدت بیش تری می یابند و با تشکیل «حزب جمهوری اسلامی» هم چندان موافق‎ ‎نبودند. نظر شما در این زمینه چیست؟

‏ از لحاظ ساختار اجتماعی و روان شناسیِ دینی یا جامعه شناسی دینی باید دید‏‎ ‎‏اصولاً حزب چه جایگاهی دارد؟ احزاب معمولاً در کشورهای لیبرال و سکولار پدید‏‎ ‎‏می آیند. هر کس مرامنامه خاصی دارد؛ آن یکی چپ است، بی اعتقاد و ماتریالیست‏‎ ‎‏است، در مقابل آن یکی دیندار است. در ترکیه نه حزب وجود دارد. برخی از آن ها‏‎ ‎‏مرامنامه اقتصادی دارند، بعضی مرامنامه سیاسی و همین طور مسائل مختلف دیگر. ولی‏‎ ‎‏در ایران، در واقع دین است که این چنین همۀ مردم را در جنگ، انقلاب و زمینه های‏‎ ‎‏دیگر یک پارچه کرده است.‏

‏اگر واقعاً روحانیت یک شهر کنار هم بنشینند و برای حل مشکلات شهر، منطقه و‏‎ ‎‏ناحیه با هم گفت وگو کنند، آیا اصلاً به حزب احتیاج پیدا می کنند؟‏

‏از قرآن و سنت و مبانی، راه به دست می آید. در عمل فقط می ماند این که ما چگونه‏‎ ‎‏مثلاً برنامه ریزی کنیم که شهرمان آباد شود، اقتصادمان رونق بیابد، بی کاریمان برطرف‏‎ ‎‏شود و جلوی اعتیاد، فساد، هرزگی و نظیر این ها گرفته شود. مگر این ها چقدر به حزب‏‎ ‎‏احتیاج دارند؟ الآن یک روزنامه دست یک روحانی و کاملاً معارض با روزنامۀ دیگری‏‎ ‎‏است که دست روحانی دیگر است. وقتی موضوع در این قالب قرار بگیرد، به خصوص‏‎ ‎‏اگر تقوا هم ضعیف باشد، جمعی این طرف هستند و گروهی آن طرف، لذا اختلاف ها‏‎ ‎‏شدت پیدا می کند. آن وقت کسی که از دور نگاه می کند و می بیند این ها این طور با هم در‏‎ ‎‏افتاده اند تردید می کند و اصلاً دینداری مردم دچار خدشه می شود.‏

‏مگر خدا و پیغمبر یکی نیست؟ مگر اسلام یک دستور بیش تر دارد؟ مبانی که یکی‏‎ ‎‏است، در عمل هم بنشینند با هم توافق بکنند. من نمی دانم حزبی که مثلاً در سرخس‏‎ ‎‏تشکیل می شود با حزبی که در بندرعباس یا ماکو تشکیل می شود، این ها از نظر مبنا چه‏‎ ‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 70

‏تفاوتی خواهند داشت؟ من بین روحانی ای که آن جا است و روحانی ای که این جا است و‏‎ ‎‏روحانی ای که در قم است تفاوت بارزی نمی بینم.‏

‏امام بارها می فرمود که پیغمبران با هم اختلاف نداشتند، لذا روحانیت هم نباید با هم‏‎ ‎‏اختلاف داشته باشند. در این صورت، احزاب در یک چنین تشکیلاتی چه نقشی خواهد‏‎ ‎‏داشت و چگونه عمل خواهد کرد که به اصل کیان دین و روحانیت صدمه نزند.‏

‏چند روز پیش سوار آژانسی شده بودم، راننده گفت: «آقا! این ها این کشور را کجا‏‎ ‎‏می خواهند ببرند؟»‏

‏اگر احزاب به معنای غربی اش تشکیل شود، فکر می کنید چه خواهد شد و اصلاً‏‎ ‎‏فلسفۀ وجودی احزاب چه خواهد بود؟ مگر امام جمعۀ زاهدان با امام جمعۀ اهواز، و‏‎ ‎‏امام جمعۀ ارومیه یک هدف ندارند؟‏

‏بنده، حداقل در حدّ معلومات ناقص خودم، خیلی آیندۀ روشنی برای این اختلافات‏‎ ‎‏نمی بینم، گرچه عدّه ای مدام می گویند: کشور باید احزاب داشته باشد.‏

* همان طور که فرمودید حضرت امام(ره) به خاطر اختلافاتی که روحانیان با هم‎ ‎پیدا کردند از ادامۀ حزب جمهوری ممانعت کرد، ولی هم ایشان در فصل هفتم قانون‎ ‎اساسی بحث احزاب را گنجانید؛ یعنی با اصرار ایشان بود که در اصل هفتم قانون‎ ‎اساسی بحث احزاب آمد. حال آیا منظور شما این است که امام حزب را مختص به‎ ‎غیر روحانیون می دانستند یا این که مسئله ضرورت مطرح بود؟

‏ ممکن است کسی بگوید: «شاید افرادی باشند که خارج از حیطۀ روحانیت باشند‏‎ ‎‏و بخواهند کار حزبی بکنند.» خوب مشکلی نیست. قانون اساسی هم در موقعیت‏‎ ‎‏خاصی تصویب شد، ولی اگر الآن هم وضع می شد احتمالاً بحث احزاب، در آن می آمد.‏‎ ‎‏امّا این که قانونی داشته باشیم و بخواهیم آن را در عمل به عنوان یک ضرورت پیاده کنیم،‏‎ ‎‏حداقل باید تجربه داشته باشیم. به گزاف به وجود احزاب اصرار نورزیم که در نتیجه‏‎ ‎‏مشکلاتی پدید بیاید.‏

‏بی تردید ما معتقدیم که سیاست جزء دیانت ماست و اساساً حکومت داری و کشور‏‎ ‎‏داری جزء ذات اسلام است، اما دامنۀ وسیعی دارد و مانند ریاضی، منطق و عبادت‏‎ ‎‏نیست که حد و مرزش محدود باشد.‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 71

شما سخنرانی یک رئیس جمهور یا یک رهبر را در نظر بگیرید، هر روزنامه یک‏‎ ‎‏قسمت از آن را درج می کند، یعنی آن بخشی را که به درد خودش می خورد، در حالی که‏‎ ‎‏آن سخنان، یک مجموعه و همه اش یک پارچه است و برای مثال موضوعاتِ آزادی، پای‏‎ ‎‏بندی به قانون و اسلام، تشنّج نیافریدن، همۀ این ها راسخنران گفته اما کسی که‏‎ ‎‏می خواهد آزادی بی حساب و کتاب باشد بخش مورد نظر خودش را برمی گیرد.‏

‏یکی از این روزنامه های فاسد و مفسد، زمانی می گفت: ما خودمان می دانیم با توسل‏‎ ‎‏به فنّ روزنامه نگاری چه بکنیم و چه طور مطالب را آرایش بدهیم. بنابراین، دسته ای‏‎ ‎‏بخشی از یک سخن را نقل می کنند و گروهی بخش دیگرش را، آن وقت می بینید هر کس‏‎ ‎‏آن را می خواند، می گوید: من که این سخنان را از تلویزیون  شنیدم، یک مجموعه بود،‏‎ ‎‏چرا چنین شده است؟!‏

‏متأسفانه کار سیاسی چند پهلو است و در این میان، برنده کسی است که سیاسی باشد‏‎ ‎‏و بسیاری از روحانیون در این گیر و دارها متأسفانه یک دفعه با خبر می شوند می بینند‏‎ ‎‏بردند.‏

‏چنین کسی باید نماز شبش را بخواند، درسش را بدهد، به کارهای دینی اش برسد،‏‎ ‎‏تحقیق بکند و کارهای دیگر، لذا فرصت کافی ندارد و اصلاً در خیلی از موارد هم اصلاً‏‎ ‎‏ذهنش حاضر نیست وارد شود. امّا آن ها نه ؛ آن نا اهلانی که هزار نوع فنّ و کلک بلد‏‎ ‎‏هستند، همان طور که یک سخنرانی را به این صورت در می آورند، در مسائل احزاب و‏‎ ‎‏استفاده های سیاسی از آن نیز وارد می شوند و مشکل پدید می آورند.‏

* به آسیب شناسی وضعیت موجودِ روحانیت اشاره فرمودید، بر این موضوع‎ ‎حضرت امام هم تأکید داشتند و به رغم آن همه تجلیل از روحانیت، می فرمود: برخی‎ ‎از صفات موجود در روحانیت، مطلوب و آرمانی نیست. حکیم شهید مرحوم مطهری‎ ‎نیز در یکی از عبارت هایشان می فرمایند: وضعیت موجودِ روحانیت، مثل وضعیت یک‎ ‎درخت آفت زده است که اگر به این آفات رسیدگی نشود، دیر یا زود آن درخت از بیخ و‎ ‎بن نابود خواهد شد. حضرت عالی دربارۀ انتقال از وضعیت موجود به وضعیت‎ ‎مطلوب و آرمانی، با توجه به مبانی و دیدگاه های حضرت امام چه رهنمودی دارید؟

‏ امام(ره) روحانیت را سخت دوست داشتند و شیفتۀ آن بودند، و نمونه اش هم‏‎ ‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 72

جمله ای است که می فرماید: «اسلام بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است.» و با‏‎ ‎‏روحانیت کار هم کرد در مقابل، همه آن ها هم ایشان را دوست داشتند، بلکه شیفته و‏‎ ‎‏عاشق اش بودند. امّا در عین حال،ایشان رنج هم می برد، چه قبل از انقلاب به خاطر‏‎ ‎‏تدریس فلسفه و چه بعد از انقلاب، منتها خیلی چیزها گفتنی نبود.‏

‏روحانیت واقعاً باید تحت نظم دربیاید. البته بعضی ها اصلاً با این مخالف اند و این هم‏‎ ‎‏یک نظر است، منتها الآن بحث حکومت مطرح است. اگر حکومت نبود می گفتیم پنجاه‏‎ ‎‏روحانی خوب وجود دارد حالا اگر یک آدم بد هم در این میان پیدا شد، خود مردم‏‎ ‎‏طردش می کنند، در صورتی که آن هم ضرر خودش را می زد. امّا الآن که حکومت هست‏‎ ‎‏و امکان استفاده از مزایایِ حکومتی وجود دارد، واقعاً باید فکری کرد و نظمی ایجاد‏‎ ‎‏نمود، رشته هایی پدید آورد، تقسیم کار کرد، ورودی های جدید را هم باید گزینش کرد و‏‎ ‎‏با تبلیغ صحیح آیندۀ روشنی فراروی جوان ها گذاشت.‏

‏بعد از انقلاب خیلی از افراد وارد حوزه شدند و ماندند و الآن هم از فضلا هستند و‏‎ ‎‏برخی ها که تصمیم داشتند، بعد از مدتی نیامدند. یکی از پسران من مشتاق بود که به‏‎ ‎‏حوزه بیاید امّا چند تا از دوستانش گفتند: آقا! خیلی آینده اش روشن نیست، آدم نمی داند‏‎ ‎‏چه می کند، سال ها باید فقه و اصول بخواند بعد هم معلوم نیست مجتهد بشود، یا نه.‏

‏اگر آیندۀ روشنی فراروی یک جوان بگذارید و از بهترین ها انتخاب کنید و کنترل شده‏‎ ‎‏تدریس بکنید و طلبه بعد از حدود ده سال بداند باید کجا برود و چه بکند و چه نکند، در‏‎ ‎‏آن صورت حداقل از این وضع موجود بیرون می آییم.‏

‏اصلاً ملبس شدن به لباس روحانیت باید حساب شده باشد، چون لباسِ ممتازی‏‎ ‎‏است و خصوصیاتی دارد. این موضوع را واقعاً باید تحت حساب و کتاب و کنترل، تربیت‏‎ ‎‏خاص، تقسیم کار و برنامه ریزی دقیق قرار داد تا در آینده نزدیک شاهد متخصصانی در‏‎ ‎‏زمینه های مختلف باشیم؛ یعنی عالم سیاست، عالم فلسفه، کلام، زبان، ترجمه، تاریخ،‏‎ ‎‏آگاه به مسائل جغرافیایی جهان، جمعیت، مدیریت و مسائل دیگر.‏

‏این ها، نیازهای این دوره است و ما اگر در گذشته در مقایسه با دنیا موفق نبودیم، به‏‎ ‎‏خاطر همین بود. حوزه های ما در صد سال، دویست سال پیش تعدادشان کم بود و مردم‏‎ ‎‏به کارهای معیّنی مشغول شدند و تمدن غرب هم چنان پیشرفت کرد و ما نتوانستیم در‏‎ ‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 73

اکثر زمینه ها همگام با آنان پیش برویم.‏

‏صنعت چاپ از سال 1600 میلادی شروع شد و در طول این چهارصد سال بسیار‏‎ ‎‏رشد کرد. همان وقت ـ در زمان مرحوم مجلسی ظاهراً و شاید قبل از آن و در زمان‏‎ ‎‏شاه عباس ـ صنعت چاپ را به ایران آوردند، منتها هیچ رشدی نکرد و دوباره رفتند سراغ‏‎ ‎‏نوشتن، ولی آن جا هم چنان رشد کرد.‏

‏این ها چیزهایی نیستند که آسان بتوان از آن گذشت. باید تا حادثه ای اتفاق می افتد،‏‎ ‎‏روحانیت کاملاً آگاه باشد و بگوید تبعاتش چیست؛ برای مثال الآن دربارۀ اینترنت‏‎ ‎‎(Internet)‎‏ واقعاً باید جمعی مدت ها کار کارشناسی انجام بدهند و مشخص کنند که‏‎ ‎‏چگونه باید با آن مواجهه شد، آیا می شود تحریمش کرد یا نه، و به چه صورتی آن را‏‎ ‎‏می توان پذیرفت؟‏

‏روحانیت واقعاً وظیفه دارد. اگر نمی خواهد مثل راهب بودایی برود در زیرزمین ها کار‏‎ ‎‏بکند و اگر اسلام حکومت دارد، روحانی اش هم باید برنامه ریز و عارف به زمان باشد.‏‎ ‎‏عارف به زمان بودن خیلی چیزها لازم دارد. مرحلۀ اول همین است که خودش یک نظم و‏‎ ‎‏سامانی پیدا بکند. این وضع واقعاً وضع نادر پسندی است.‏

‏بنده پنج ـ شش سال پیش به نورآباد لرستان رفتم، کسی می گفت: ما 451 روستا داریم‏‎ ‎‏و این تعداد روستا تنها یک روحانی دارد، از طرفی کسی در این حوزه یک عمر می ماند و‏‎ ‎‏حداکثر نماز جماعتی هم می خواند.‏

‏اگر نظم حاکم باشد، وضع نباید این گونه باشد، به خصوص در این حکومت اسلامی.‏‎ ‎‏الآن واقعاً این پذیرفته نیست که از یک طرف چهار صد و پنجاه روستا بدون روحانی‏‎ ‎‏باشند، از طرف دیگر عده ای از انجام وظیفه غافل شوند. اصلاً خود آقایان را هم باید‏‎ ‎‏توجیه کرد برنامه ریزی نمود و از آغاز هدایت کرد. من معتقدم طلبه به لحاظ اعتقادی که‏‎ ‎‏دارد اگر درست توجیه بشود و خیلی خوب کار می کند، همان طور که در جنگ آن همه‏‎ ‎‏شهید دادند و به این انقلاب خدمت کردند. الآن هم اگر درست هدایت شوند به سرعت‏‎ ‎‏این موضوع را می پذیرند.‏

* بعد از دخالت مستقیم روحانیت در مسائلِ حکومتی دربارۀ کارنامه روحانیت در‎ ‎این چند سال تحلیل ها مختلف است، عده ای معتقدند: عشق و علاقه مردم به‎ ‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 74

روحانیت ضعیف شده، قبلاً مردم پای فتوای مرجع تقلید خون و جان می دادند اما‎ ‎الآن سوء مدیریت ها و کاستی هایی در جامعه به وجود آمده است که منشأ آن‎ ‎روحانیت است و یا روحانیان به دلیل این که مدیران جامعه اند، بدان متهم اند. نظر‎ ‎حضرت عالی دربارۀ عملکرد روحانیت در این بیست سال چیست و در نهایت برای‎ ‎جبران کاستی ها با توجه به مبانی حضرت امام چه باید کرد؟

‏ ارزیابی کار دشواری است و همیشه باید در آن ابزار کار دست انسان باشد؛ برای‏‎ ‎‏مثال در این مورد، باید قبل و بعد از انقلاب از مردم نظرسنجی دقیق علمی بکنند ببینند‏‎ ‎‏چه مقدارش دست روحانیت بوده، چه مقدارش نبوده، اصلاً توقعات مردم چیست و آیا‏‎ ‎‏توقعات، به حق است یا نابه جا؟‏

‏خیلی وقت ها واقعاً توقعات نابه جا است آیا سازندگی های بعد از انقلاب، مانند‏‎ ‎‏تدارک آب آشامیدنی سالم و برق و چیزهای دیگر خدمت به حساب نمی آید؟ البته در‏‎ ‎‏عین حال خطاها و کوتاهی هایی وجود داشته است. طبیعی است کسی که در حجره دارد‏‎ ‎‏زندگی می کند و کارش کار علمی است وقتی بخواهد وارد کار اجرائی شود واقعاً با کار‏‎ ‎‏دشواری مواجه است.‏

‏ژاپنی ها که با مدیریت و ساخته هایشان دنیا را گرفته اند وقتی جلسه ای تشکیل‏‎ ‎‏می دهند مثلاً شرکتی مثل مزدا وقتی هیئتی برای خرید یا فروش کالا به آن جا می رود،‏‎ ‎‏افراد را می آورند همان طور می نشانند که گوش بدهند و بدانند؛ یعنی قدم به قدم طرف را‏‎ ‎‏می آورند بالا تا نگاه بکند و راه بیفتد.‏

‏حالا بنده یک دفعه کار علمی ام را می خواهم رها کنم و بروم جایی را اداره کنم؛ معلوم‏‎ ‎‏است که کار سختی است و هر قدر هم آدم خوبی باشم، با خطا و اشتباه روبه رو می شوم.‏‎ ‎‏مثل طلبه ای که می رود قاضی می شود که با مراحل آیین دادرسی و شیوۀ کار به تدریج‏‎ ‎‏آشنا می شود.‏

‏بنابراین، ارزش یابی کار دشواری است و کاش یک گروه ارزیاب این کار را خیلی‏‎ ‎‏دقیق و حساب شده بررسی بکنند. استقلال، سرفرازی و دیگر امتیازات انقلاب را در‏‎ ‎‏طرفی بگذارند و با قبل از انقلاب و کشورهای دیگر بسنجند و نارسایی ها را بیابند؛‏‎ ‎‏نارسایی هایی که یک عامل اش مدیریت است و عوامل دیگری نیز دارد. اصلاً روحانی‏‎ ‎


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 75

وقتی مدیر می شود خیلی مشکل پیدا می کند. بنده در محل کارم در سازمان ثبت اگر‏‎ ‎‏میانگین بگیرم، هر روز یک ساعت تا یک ساعت و نیم از چهار ساعتی که در آن جا‏‎ ‎‏هستم، مخصوص مراجعات مردم است، که هر کدام مشکل و توقع خاصی دارند و به‏‎ ‎‏دید خاصی به منِ روحانی نگاه می کنند، در حالی که اگر کار دست دیگری بود از او هیچ‏‎ ‎‏انتظاری نداشتند. می گوید: این آقا است و این ها همیشه سفارش می کنند و می گویند از‏‎ ‎‏کارِ مردم مشکل گشایی کنید.‏

‏بنابراین، توقعات زیاد است. گاهی یک نفر را به خاطر جرمی تنبیه و مجازات‏‎ ‎‏می کنند، می گوید: پس رأفت اسلامی چه شد؟ و نتیجه اش این می شود که اعتیاد،‏‎ ‎‏رشوه خواری، بیکاری، مالیات ندادن و هزار عیب دیگر در جامعه رایج می شود، البته‏‎ ‎‏نمی خواهم بگویم این کار خوب است. باید قاطع بود و با قدرت تمام با متخلفان برخورد‏‎ ‎‏کرد و مالیات را با قدرت باید از مردم گرفت، حکومت بالاخره مشکلات دارد و با‏‎ ‎‏روحانیتِ مسیحی و بودایی سازگار نیست. علی بن ابی طالب(ع) در عین حال که آن‏‎ ‎‏عبادت و زهد را داشت، شمشیرش را هم می کشید و برای مثال در «لیلة الحریر» دو روز‏‎ ‎‏و یک شب می جنگید.‏

‏حکومت مسامحه کاری نمی شناسد. با ایشان هم در می افتادند و می رفتند شام پیش‏‎ ‎‏معاویه ولی امام می فرمود: حق را باید اجرا کنید.‏

‏لذا به عقیدۀ بنده روحانیت اگر کاری را می پذیرد باید در حد توانش بپذیرد و وقت‏‎ ‎‏بگذارد و قاطع عمل کند، هر چیزی را هم که توانش را ندارند از همان اوّل بگوید‏‎ ‎‏نمی توانم. بسیاری از نارسایی ها مولود کندکاری هایی است که خیلی از آن ها قصور است‏‎ ‎‏نه تقصیر. بنابراین، ارزش یابی کار دشواری است، و در آن باید ببینیم چه چیز را با چه‏‎ ‎‏چیز مقایسه می کنیم، قبل از انقلاب، بعد از انقلاب؛ روحانی، غیر روحانی؛ آیا همه‏‎ ‎‏خطاها را به مسئولان ردۀ اول اجرایی و قضایی و قانونگذار نسبت بدهیم یا به زیردستان‏‎ ‎‏و مجموعه های دیگر؟‏

‏در مجموع بنده عرض می کنم: امتیازات خیلی فراوان بوده، خطاها هم فراوان بوده و‏‎ ‎‏هم اکنون هم وجود دارد که آقایان باید به آن برسند.‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: مصاحبه های علمیصفحه 76