مبانی فقهی ولایت فقیه

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏مبانی فقهی ولایت فقیه 

‏ ‏

مصطفی نورانی

‏ ‏

‏مقدمه‏

‏موضوع ولایت فقیه بحثی پر دامنه است و بزرگانی در آن قلم فرسایی کرده اند، از جمله مؤسس و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران به گونۀ مستقل و در ضمن مباحث فقهی در این خصوص تحقیق کرده اند. این بحث به گونه ای نیست که بر فقیهی پوشیده بماند، بلکه به قول مرحوم صاحب جواهر: هر کس در آن تردیدی داشته باشد شمّ فقاهت ندارد زیرا ولایت از اوجب واجبات است و مطابق حدیث شریف پیغمبر اکرم(ص) دین اسلام بر پنج چیز بنا شده است که افضل آن ها ولایت است، زیرا ولایت کلید احکام است و اگر ولایت نباشد اعمال قبول نمی شود. و در روایتی ولایت از حدود ایمان شمرده شده است.‏

‏در تفسیر آیۀ شریفۀ ‏«لتسئلنّ یومئد عن النعیم‏؛ روز قیامت از نعمت ها سؤال می شود» امام صادق فرمودند: مقصود از «سؤال» نعمت ولایت است.‏

‏نعمت ولایت از بزرگ ترین نعمت های بزرگ خدا است. با وجود ولیّ فقیه اعلم و عادل است که کافر و فاسق و منافق نمی تواند در امور مسلمین مداخله کند و دولت های استعمارگر نمی توانند کشورهای اسلامی را زیر سلطۀ خود بگیرند، چنان که مرحوم آیة الله  میرزای شیرازی کبیر با تحریم تنباکو سلطه استعمار را از ایران زدود. اسلام با تأسیس حکومت عادل قوانین دین را پیاده کرده، جامعه را به آسانی اداره می کند.‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 525

حکومت اسلامی ابتدا با وجود پیغمبر اسلام محقق شد، ولی به خاطر جنگ های پی در پی فرصت تحقق تمام احکام فراهم نشد، با این که آن حضرت کلیات دین را برای مردم رسانده بود.‏

‏خلفای ظاهری پس از آن حضرت نیز به سبب ناآگاهی نتوانستند همه احکام اسلام را محقق سازند، امّا امیرمؤمنان علی(ع) در پنج سال خلافت خود در کوفه همه احکام را در جامعۀ آن عصر پیاده کرد، لذا فرمود: «‏الحمدالله  الذی لم یخرجنی من الدنیا حتی بینت للأمة جمیع ما تحتاج الیه؛‎[1]‎

‏سپاس خدای را که مرا از دنیا بیرون نبرد تا آن که بر امت تمام آن چه را که محتاج بودند، بیان کردم.»‏

‏فرزندان علی نیز اگر چه خلافت در دست نداشتند، ولی همۀ احکام را برای امت بیان کردند و احکام دین بر آن ها معلوم گشت. پیغمبر خدا فرمود:‏ «للایزال الاسلام عزیر أدله اثنی عشر خلیفه کلهم من قریش؛‎[2]‎

‏همواره اسلام عزیز است تا دوازده خلیفه که همه آن ها از قریش اند باشند» در «فرائد سمطین» در خبری یک یهودی دربارۀ چند چیز از پیغمبر(ص) پرسید که از آن ها است وصیّی پیغمبر(ص) آن حضرت دوازده امام را یکی پس از دیگری نام بردند.‏‎[3]‎

‏در برخی از روایات است:‏ «الولایة خاتمتها و الحافظه الجمیع الفرائض و سنن»؛ ‏یعنی خاتمۀ احکام ولایت است که حافظ همۀ واجبات و مستحبات است. ‏

‏در برخی از روایات آمده است: ‏«فلو ان احداً صام نهاده و قام لیله و حج دهره و انفق جمیع ماله و لم یکن ذلک بولایة ولی الله  لم یقبل الله ..؛‎[4]‎

‏اگر کسی روزها روزه بگیرد و شب ها عبادت کند و همۀ عمر خود را حج بگذارد و همۀ مالش را انفاق کند، امّا با ولایت ولیّ الله  نباشد خدا آن ها را قبول نمی کند».‏

‏از روایات گذشته و آینده بر می آید که ولایت پس از پیامبر اکرم حق امامان معصوم است و پس از آنان حق فقها و مجتهدان است، زیرا ولایت چهار گونه است: اول، ولایت خدا که فرمود: ‏«الله  ولی الذین آمنوا».

‏دوّم، ولایت رسول است که در قرآن می خوانیم: ‏«ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهیکم


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 526

عنه فانتهوا» ‏و نیز: ‏«انّما ولیکم الله  و رسوله».

‏یعنی آن چه را که پیامبر آورد آن را بگیرید و از آن چه نهی کرد باز دارید و فرمود: ‏«اطیعواالله  واطیعواالرسول و اولی الأمر منکم‏»؛ یعنی: خدا را اطاعت کنید و پیغمبر را و صاحبان امر را از شما. آیه دلالت می کند بر وجوب اطاعت امامان، زیرا همان گونه که خدا و پیغمبر(ص) معصوم هستند و معصیت نمی کنند همین گونه اند امامان.‏

‏ولایت امامان سومین نوع ولایت است که اطاعتشان بر امت واجب است. و ولایت چهارم، ولایت فقیهان اعلم و اعدل جامعه است که در فهمیدن احکام خدا جز آنان کسی نیست و تاسیس حکومت اسلامی و اجرای احکام و قوانین دین بر عهده آنان است.‏

‏در نامۀ امام حسن مجتبی(ع) بر معاویه چنین آمده است: ‏«فانک تعلم انّی احق بهذا الأمر منک؛‎[5]‎‏ تو می دانی که من در امر ولایت از تو سزاوارترم.»‏

‏و نیز در روایت امام حسین به اصحاب حرّ آمده است: ‏«و نحن اهل بیت محمد(ص) اولی بولایة الأمر؛‎[6]‎

‏ما اهل بیت پیغمبر، به امر حکومت سزاوارتریم».‏

‏علّت این که امامت و رهبری در خانوادۀ پیامبر و اولادش مستقر شده وجود ویژگی هایی است که در وجود دیگران نیست و آن علل اصلی عبارت است از: 1) نصّ، یعنی خدا و رسول(ص) به امامتشان تصریح کرده اند؛‏

‏2) علم آنان که ما فوق علم بشر و مادون علم خالق است؛‏

‏3) کرامات و معجزات آنان که در صورت نیاز با آن تحدّی می کنند؛.‏

‏4) عصمت، یعنی مصون بودن از گناه و فسق و ظلم و ... .‏

‏لذا در قرآن است: ‏و اذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فاتمهنّ قال انّی جاعلک للناس اماماً قال و من ذریّتی قال لاینال عهدی الظالمین؛‎[7]‎

‏موقعی که خداوند ابراهیم را با کلماتی آزمایش کرد و او آن ها را تمام کرد، خداوند فرمود: من تو را بر خلق امام قرار می دهم، ابراهیم گفت: پس اولاد من؟ فرمود: ولایت عهد من بر ستمکاران نمی رسد.»‏

‏از این آیه شریفه بر می آید که خلافت و امامت جعلی و انتصابی است نه انتخابی. اگر‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 527

‏بشر حقیقت را دریابد باید همان را که خدا و پیغمبر نصب کرده، انتخاب کنند، پس انتصاب در عین انتخاب و انتخاب در عین انتصاب است، زیرا بشر عاقل باید از میان انسان ها فردی عادل و عالم را در حکومت اسلامی انتخاب کند، نه فاسق و فاجر و ظالم را. به همین جهت ولایت امر، پس از پیامبر و امام به فقها رسیده است و آن نیز به طور جعل و نصب، و امام زمان(ص) آن ها را نایب عام خود قرار داده است.‏

‏در تفسیر امام حسن عسکری(ع) آمده: ‏«فامّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لأمر مولاه فللعوام ان یقلّدوه؛‎[8]‎

‏هر کسی از فقها مواظب نفس، حافظ دین، مخالف هوس و در فرمان مولای خود باشد پس برای عوام است از او تقلید کنند»‏

‏امام عصر ـ عجل الله  فرجه الشریف ـ در مورد فقها می فرماید: ‏«اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله ؛‎[9]‎

‏در حادثه هایی که واقع می شود به راویان احادیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدایم.»‏

‏پیامبر اکرم فرمود: ‏«الّلهم ارحم خلفائی الذین یأتون بعدی و یروون سنتی؛‎[10]‎‏ خدایا به خلیفه های من رحم کن؛ آنان که پس از من می آیند حدیث و طریقه مرا روایت می کنند.‏

‏امام صادق(ع) فرمود: ‏«اذا ارادالله  بعبد خرافقّهه فی الدین.» ‏یعنی خدا وقتی ارادۀ خیر بر بنده ای داشته باشد او را در دین فقیه می کند، نیز فرمود: ‏«لوددت أنّ اصحابه ضربت رؤوسهم بالسیاط حتی تیفقّهوا؛ 

‏دوست دارم بر سر یاران من تازیانه بزنند تا فقه یاد گیرند.» امیرمؤمنان(ع) فرموده: ‏«انا اولی برسول الله  ... و افقهکم فی دین الله  و اعلمکم بمواقب الأمر و اذربکم لساناً و اثبتکم جنانا؛‎[11]‎

‏من نزدیک ترین به رسول خدا هستم و فقیه ترین شما در دین خدا و داناترین شما به آیندۀ کارها و از نظر زبان برنده تر و از حیث قلب ثابت تر.»‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 528

وظیفه علما

‏فقیه باید خود نیز احساس وظیفه کند. حضرت علی در خطبه شقشقیۀ نهج البلاغه چنین می فرماید:‏

«ماوالّذی فلق الحبة و برأ النسمة، لولاحضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر، و ما اخذالله  علی العلماء ألاّ یقاروّا علی کظة ظالم و ولاسغب مظلوم، لألقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکأس اوّلها و لألفیتم دنیاکم هذه از هد عندی من عفطة عنز؛‎[12]‎‏ ‏

‏آگاه باشید به خدایی که دانه را می شکافد و خلق را به وجود می آورد که اگر حضور این حاضرین نبود و با وجود کمک حجت خدا تمام نمی شد و آن جا که خدا از علما پیمان گرفته که بر پر خوری ستم کار و بر گرسنگی مظلوم ساکت نمانند، ریسمان خلافت را به گردن شترش می انداختم و آخرش را با کاسۀ اولش سیراب می کردم و می دیدید که دنیای شما در نزد من از آب بینی ماده بزی هم کم ارج تر است.»‏

‏آن حضرت(ع) به مالک اشتر فرمود: ‏«ثم اخترللحکم بین الناس افضل رعتیک؛‎[13]‎‏ برای حکم رانی در میان مردم برترین رعیت را انتخاب کن.» نیز آن حضرت فرمود: ‏«من حسنت سیاسته وجبت طاعته؛‎[14]‎‏ هر کسی سیاستش خوب باشد فرمانش واجب می شود.» نیز آن حضرت فرمود: ‏«حسن السیاسة قوام الرعیة، حسن السیاسة یستدیم الریاسة، حسن التدبیر و تجنب التبذیر من حسن السیاسة، خیر السیاسات العدل، آفة الزعماء ضعف السیاسة؛‎[15]‎‏ سیاست بهترین صلاح رعیت است، سیاست نیکو ریاست را مستدام می کند، تدبیر خوب و پرهیز از اسراف و تبذیر از حسن سیاست است، بهترین سیاست ها عدالت است، آفت دست اندر کاران ضعف سیاست است».‏

‏ ‏

منزلت رهبری و امامت

‏امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: ‏«وال ظلوم خیرمن فتنة تدوم؛‎[16]‎‏ حاکم ستم کار از فتنۀ دامنه دار بهتر است»‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 529

باز علی(ع) فرمود: ‏«الامامة نظام الأمة؛‎[17]‎‏ امامت نظام امت است.» حضرت فاطمۀ زهرا فرمود‏: «جعل طاعتنانظاما للملّة و امامنا للفرقة؛‎[18]‎‏ فرمان بری ما نظام ملت و امامت ما را مانع فرقت است.» ابن عباس از پیغمبر خدا نقل کرده که فرمود: ‏«اسمعوا و اطیعوا لمن ولاّه الله  الأمر فانه نظام الإسلام؛‎[19]‎‏ بشنوید و فرمان ببرید از کسی که خدا او را به امر حکومت گمارده است، زیرا آن نظام اسلام است.»‏

‏معلوم است اگر ملتی رهبر و امام نداشته باشد نظم جامعه به هم می خورد.‏

‏ ‏

ولایت؛ خیر مطلق

‏از مفضل نقل شده است که امام صادق(ع) فرمود: ‏«اذا ارادالله  عزوجل برعیّة خیراً جعل لها سلطاناً رحیماً و قیض له وزیراً عادلاً؛‎[20]‎

‏وقتی خدا اراده کرد بر رعیت خیر برساند، بر ایشان سلطانی مهربان قرار می دهد و وزیر عادل بر می گزیند.»‏

«و عن الصادق(ع) :لایستغنی اهل کل بلدعن ثلاثة، یفزع الیهم فی امر دنیا هم و آخرتهم، فان عدموا ذلک کانوا همجاً: فقیه عالم ورع، و امیر خیر مطاع، و طبیب بصیر ثقة‎[21]‎‏؛‏

‏هیچ شهری از سه کس مستغنی نیست، که در دنیا و آخرتشان با آن ها راحت باشند و اگر آن ها نباشند مانند حیوانات می شوند: عالم پرهیزگار، حاکم خوب و مطاع، و طبیب دانا و موثق.»‏

‏و در روایت فضل بن شاذان آمده است: ‏«انه لو لم یجعل لهم اماماً قیماً امیناً حافظاً مستودعاً لدرست الملّة؛‎[22]‎

‏اگر خدا بر ایشان پیشوای صالح و امینی و حافظ امانت دار قرار نمی داد دین کهنه می شد.»‏

‏ ‏دلیل وجوب اطاعت

‏از جمله روایاتی که بر وجوب اطاعت «راوی حدیث» و «حاکمی که حلال و حرام» را می داند، حرام بودن رجوع بر حاکم جور و طاغوت دلالت می کند، «مقبولۀ عمربن‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 530

حنظله» و «مشهورۀ ابی خدیجه» است.‏‎[23]‎‏ این دو روایت در کتب روایی شیعه آمده است و اصحاب و علما به آن ها عمل کرده اند.‏

‏ ‏

فقها امینان پیغمبرانند

‏در روایت ‏سکونی‏ از امام صادق(ع) نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود: ‏الفقهاء امناء الرسل، ما لم یدخلوا فی الدنیا. قیل یا رسول الله ! و مادخلولهم فی الدنیا؟ ‏قال:(ص) ‏اتباع السلطان، فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم علی دینکم‎[24]‎‏؛‏

‏فقها امینان پیغمبرانند، تا زمانی که داخل دنیا نشده اند. گفته شد: ای رسول خدا! چگونه داخل دنیا می شوند؟ فرمود: پیرو سلطان می شوند، پس اگر چنین کردند در دین از آن ها بترسید.» بنابراین ملاک مهم، علم با تقوا و عدالت است.‏

حبیب کستانه‏ از امام باقر(ع) نقل می کند که پیغمبر فرمود: ‏«لأغدبنّ کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة امام جائر ظالم لیس من الله ، و ان کانت الرعیة عندالله  بارة تقیة و لأعفون عن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة کل امام عادل من الله  و ان کانت الرعیة فی اعمالها ظالمة مسیئة؛‎[25]‎

‏عذاب می کنم هر رعیتی که در اسلام با ولایت پیشوای ظالم دین خود را عمل می کرده، اگر چه خود محسن و متقی باشد، و عفو می کنم از هر رعیتی که در اسلام به ولایت امام عادل الهی دین داری کرده، اگر چه خود ظالم و گناه کار باشد.»‏

‏ ‏

فضیلت عالمان

شهید ثانی(ره)‏ در منیة المرید نقل کرده است که خداوند به حضرت عیسی فرمود: ‏«عظّم العلماء و اعرف فضلهم، فانّی فضّلتهم علی جمیع خلقی الاّالنبیین والمرسلین کفضل الشمس علی الکواکب و کفضل الآخرة علی الدنیا و کفضلی علی کل شی ء.»

‏شیخ مفید روایت کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: ‏«ان الریاسة لاتصلح الاّ لاهلها فمن دعا الناس الی نفسه و فیهم من هو اعلم منه لم ینظرالله  الیه یوم القیامة.»

‏نیز‏ بیهقی‏ از‏ ابن عباس‏ نقل کرده که رسول خدا(ص) فرمود: ‏«من استعمل عاملاً من


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 531

المسلمین و هو یعلم ان فیهم اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله  و سنة نبیّه فقد خان الله  و رسوله و جمیع المسلمین؛‎[26]‎‏ با وجود اعلم دیگری را انتخاب کردن خیانت است و از ‏حذیفۀ یمانی‏ چنین آمده است: ‏ایما رجل استعمل رجلاً مثله‏...‏‎[27]‎‏» که مشابه همین روایت است.‏

‏ ‏

محقق نراقی و ولایت

‏یکی از بزرگانی که به مسئلۀ ولایت فقیه متعرض شده و آن را مشروحاً بیان کرده است، مرحوم شیخ ‏احمد نراقی‏، صاحب ‏مستند‏ و استاد شیخ انصاری است. وی در کتاب عوائد چنین می گوید: ‏«اعلم ان الولایة من جانب الله  سبحانه علی عباده ثابتة لرسوله و اوصیائه المعصویمن و هم سلاطین الأنام و هم الملوک و والولاة و الحکام و بیدهم ازمة الأمر، و سایرالناس رعایاهم والمولّی علیهم و امّا غیرالرسول و اوصیائه فلا شک ان الأصل عدم ثبوت ولایة احد علی، الاّ من ولاّه الله  سبحانه او رسوله او احد من اوصیائه علی احد فی امره. حینئذ فیکون هو ولیاً علی من ولاه فیما ولیّ فیه، و الاولیاء کثیرون کالفقهاء العدول و الاباء و الاجداد و الأوصیاء والازواج و المولی و الوکلاء، فانّهم الأولیاء علی العوام و لأولاد الموصی له، الزوجات و الممالیک ولکن ولایتهم مقصودة علی امور خاصة، علی ما یثبت من ولاة الأبر ولا کلام لنا هنا فی غیر الفقهاء... ‏قال:‏ الذین هم الحکام فی زمان الغیبة.. یجرون الحدود و التعزیرات و یتصرفون فی اموال الیتامی والمجانین والسفهاء و الغیاب، و یتولّون انکحتم و یعزلون و ینصبون القوام و یقسمون الاخماس و یتصرفون بمال المجهول مالکه و یوجرون الأوقاف العامة، الی غیر ذلک من لوازم الریاسة الکبری.»

‏سپس اخباری که در حق فقها رسیده، بیان کرده است که از جمله حضرت صادق(ع) فرمود: «‏العلماء ورثة الأنبیاء‏».‏

‏و در روایت ‏اسماعیل بن جابر‏ از امام صادق(ع) آمده است: ‏«العلماء امناء» ‏و مرسلۀ فقیه که امیرمؤمنان از پیغمبر اکرم(ص) نقل می کند که فرمود: ‏«الّلهم ارحم خلفائی. قیل یا رسول الله ! و من خلفائک؟ قال: الذین یأتون بعدی و یروون حدیثی و سنتی‏» که شیخ‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 532

صدوق آن را در  معانی الاخبار ذکر کرده است.‏

‏و نیز ‏علی بن ابی حمزة‏ از موسی بن جعفر(ع) نقل می کند که: ‏«ان المؤمنین الفقهاء حصون الاسلام کحصن سورالمدینة لها.».

‏علاوه بر روایت سکونی که در گذشته بدان اشاره کردیم، از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: ‏«افتخر یوم القیامة بعلماء امتی، فاقول: علماء امتی کسایر انبیاء قبلی.»

‏و طبرسی در احتجاج در حدیثی فرموده وقتی که از وی سؤال شد: ‏«من خیر خلق الله  بعد ائمة الهدی و مصابیح الدجا؟ قال: العلماء اذا صلحوا.»

‏و نیز طبرسی در مجمع البیان از پیامبر خدا(ص) روایت کرده است: ‏«فضل العالم علی الناس کفضلی علی ادناهم‏.»‏

کراجکی‏ از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: «‏الملوک حکّام علی الناس والعلماء حکّام علی الملوک.

‏در تفسیر امام حسن عسکری(ع) از پدرانش از پیغمبر(ص) نقل شده است که فرمود: ‏«اشدّ من یتم الیتیم یتیم انقطع عن امامه، لایقدر علی الوصول الیه ولایدری کیف حکمه فیما یبتلی به من شرایع دینه، فمن کان من شیعتنا عالماً بعلومنا فهدی الجاهل بشریعتنا اذا انقطع عن مشاهداتنا کان معنا الرفیق الأعلی.»

‏عن  موسی بن جعفر(ع): ‏«فقیه واحد یتفقه یتیما من ایتامنا المنقطعین عن مشاهدتنا و التعلم من اخذ عنک او تعلم منک.»

‏و قال علی بن محمد(ع): «لولا من یبتغی بعد غیبة قائمنا من العلماء الدالین الیه و الدالین علیه... لما بقی احد الا ارتدّ عن دین الله  اولئک هم الأفضلون عندالله  عزوجل.»‏

‏و در کتب خاصه و عامه آمده است: ‏«السلطان ولی من لا ولی له.»

‏صاحب وافی در کتاب امر به معروف و نهی از منکر نقل کرده که حضرت فرمود: ‏«مجاری الأمور و الاحکام علی ایدی العلماء بالله  الامناء علی حلاله و حرامه.»

‏روایات گذشته دلالت می کند که مناصب دست علما است چنان که شیخ انصاری(ره) برای فقیه سه منصب در مکاسب ذکر کرده است:‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 533

1) فتوا دادن در احکام شرعی؛‏

‏2) حکومت؛ ‏

‏3) قضاوت. ‏

‏گر چه ایشان در سعه وضیق این موارد سخنانی دارد. این مناصب سه گانه برای فقها به سبب علمشان می باشد که از پیشوایان تعین شده است. علاوه بر این، همان طور که در خطبۀ شقشقیۀ نهج البلاغة آمده است، علما وظایفی دارند که در صورت عمل نکردن به آن، روز قیامت مؤاخذه و عذاب خواهند شد، چنان که در روایات دیگر نیز آمده است که امام(ع) می فرماید: «‏من علم علماً و کتمه الجمه الله  یوم القیامة بلجام من النار؛‎[28]‎

‏کسی که دانشی فرابگیرد و آن را پنهان کند و برای مردم نگوید، خدا در روز رستاخیز با افساری از آتش بر او لگام می بندد.»‏

‏و نیز در ‏کافی‏ از امام صادق(ع) نقل شده است که می فرماید: «در کتاب حضرت علی خواندم، ‏ان الله  لم یأخذ علی الجهال عهداً بطلب العلم حتی اخذ علی العلماء عهداً ببذل العلم الجهال.»

‏ ‏

علاّمه کیست؟

‏روزی رسول خدا(ص) وارد مسجد شد و دید مردم دور مردی جمع شده اند. فرمود: او کیست؟ گفتند: علاّمه است، فرمود: علاّمه در چه؟ گفتند: عالم به انساب و اشعار جاهلیت است. فرمود: ‏«ذلک علم لایضرّ من جَهَله و لا ینفع من عَلَمه، انما العلم ثلاثة: آیة محکمة و فریضة عادلة و سنة قائمة.‏» که مقصود علم اصول عقاید، اخلاق، و شرایع و احکام است. مطابق این حدیث شریف عالم به این سه موضوع از دیدگاه پیامبر خدا دارای مقام رفیعی است و می تواند در امور دین سرپرستی کند و امور عامه و احکام متفرقه را بیان و اجرا کند و در این مورد به اجماع امت اسلامی ثابت است که ولایت فقیه از در امور دینی و حوادث مملکتی است.‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 534

نتیجۀ بحث های گذشته

‏از مطالب گذشته معلوم می شود که فقیه می تواند در مسائل فرعی و موضوعات استنباط مستقل باشد. همین طور حکومت در آن چه حق است، مثل مرافعات و مراجعات و آن چه در میان مردم اختلافی باشد که در کتاب قضا آمده است.‏

‏و اما در ولایت تصرف در اموال و انفس، ولیّ استقلال تصرف دارد و تصرف غیر او منوط به اجازه او است، اگر در امور شرعی باشد، بلکه در موضوعات عرف که احکام شرعی را به دنبال می آورد نیز چنین است، زیرا تعریف علم فقه و موضوع آن که عبارت است از: افعال مکلّفین (احکام خمسۀ واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح) از همین افعال مکلّفین منشعب می گردد، اگر چه احکام الله  بدون تعلق به افعال مکلفین سه تا است: حرام، مکروه و مباح.‏

‏بنابراین، افعال مکلّفین موضوع علم فقه است و انسان هر کاری انجام دهد، قطعاً یکی از احکام خمسه است: خواه بخوابد، حرف بزند، بخورد، نگاه کند، معامله کند و یا غیر اینها، لذا مرحوم سید محمد کاظم طباطبائی، صاحب ‏عروة الوثقی‏ می فرماید: ‏«کما یجب التقلید فی الواجبات والمحرمات، یجب فی المستحبات والمکروهات و المباحات، بل یجب تعلم حکم کل فعل یصدر منه سواء کان من العبادات اوالمعاملات اوالعادیات‏» ‏(عروة الوثقی، ‏جلد اول، مسئله 29 از مسائل تقلید.)‏

‏علت همۀ این ها همان است که شیخ صدوق(ره) در ‏علل الشرایع ‏از ‏فضل بن شاذان ‏روایت کرده است که امام رضا(ع) فرمود‏: «انّا لانجد فرقة من الفرق ولاملة من الملل بقوا و عاشورا الاّبقیم و رئیس لمالابة لهم منه فی امر الدین و الدنیا، فلم یجز فی حکمة الحکیم ان یترک الخلق بما یعلم انه لابد لحکم ولا قوام لهم الابه.»

‏با این بیان صریح و ضمنی معلوم می شود که همۀ روایات در امور عامّه و حدود و تعزیرات و حکومات و غیر این ها دلالت بر لزوم ولایت می کنند و معلوم است که ترک هیچ معروف شرعی معقول و جایز نیست، بلکه ظاهر همۀ این روایات دلالت بر اصل ولایت فقها می کند، نه وکالت زیرا وکالت، به مجرد فوت وکیل باطل می شود، بر خلاف‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 535

ولایت. نیز ‏ابویعلی ماوردی‏ از علمای عامه خوب گفته است: ‏«ان الله  واسع کریم ضمن علی العمل الثواب و علی الخلاف العذاب، لا یحلّ مال الاّ من وجه احلّه الله . انّ الخمس عوننا علی دیننا و علی عیالنا و علی موالینا و ما نبذله و نشتری به اعراضنا یخاف سطوته.» ابویعلی‏ اضافه بر لزوم وجود رهبری و امامت در میان جامعه و ثواب و عقابی که بر آن مترتب است، معتقد بر خمس هم شده است که عامه آن را به جز از غنیمت مورد تردید و انکار قرار داده اند ولی ایشان خمس را کمک به دین و زندگی می داند، بلکه معتقد است که آن، کمک به دولت و ملت است که در میان شیعه چنین عقیده است، زیرا «غَنَم» به معنای «اکتسب» است و در آیۀ شریفه ‏«و اعلموا انما غنمتم من شی ء» ‏یعنی «اکتسبتم» و لفظ شی ء نیز نکره است و بر هر نوع فائده دلالت می کند و در کتب لغات آمده است: ‏الغنیمة هی الفائدة المکتسبة، ‏لذا فقهای شیعه بر وجوب خمس در هر فائده ای که انسان آن را به دست آورد فتوا داده اند. افزون بر این، روایات فراوانی بر مطلب مورد بحث دلالت می کند و این بحث را ما در کتاب ‏«الفقه الجامع»‏ و در کتاب جداگانه ای به نام خمس و زکاة مورد بررسی قرار داده ایم و این مختصر جهت کلام ماوردی بود که ذکر شد.‏

‏ ‏

نکتۀ قابل توجه

‏در این جا لازم است مطلب علم را مورد بحث قرار دهیم که آیا مراد از آن اجتهاد است یا هر علمی، که ولو قاضی، مجتهد نباشد کافی است؟ بیش تر فقها اجتهاد را شرط حکم دانسته اند. ابن زهره گوید ‏«ایجب فی المتولی للقضاء ان یکون عالماً بالحق فی الحکم المردد الینه بدلیل اجماع الطائفة... و ایضا قوله تعالی: و من لم یحکم بما انزل الله  فاؤلئک هم الکافرون و من حکم بالتقلید لم یقطع علی الحکم بما انزل الله  تعالی.»‎[29]‎

‏و محقق(ره) می فرماید: ‏«لاینعقد لغیر العالم المستقل باهلیة الفتوی ولایکفیه فتوی العلماء ولابدعا لماً بجمیع ما ولله .»‎[30]‎

‏شهید الثانی گفته است: ‏«المراد بالعالم هنا المجتهد فی الأحکام الشرعیة و علی


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 536

اشتراط ذلک فی القاضی، اجماع علمائنا و لا فرق بین حالة الاختیار والاضطرار.»‎[31]‎

‏شیخ طوسی می فرماید: ‏«لایجوز ان یتولّی القضأ الاّ من من کان عارفاً (عالماً) بجمیع ما ولاّه ولا یجوز ان یشد من ذلک ولایجوز ان تقلّد غیره ثم یقضی به.»

‏شیخ انصاری نیز معتقد به ولایت فقیه شده است.‏

‏صاحب ریاض گوید: ‏«ولاخلاف فی ثبوت الولایة لهولاء، بل الظاهر الاجماع  علیه.»

‏سید اصفهانی(ره) گوید: ‏«اذا فقد الأب والجدّ والوصی عنهما یکون للحاکم الشرعی و هو المجتهد العادل ولایة التصرف... .»‎[32]‎

‏محقق خوئی می فرماید: ‏«تکون الولایة علی الطفل للحاکم الشرعی مع فقد الأب والجد والوصی لأحدهما... .»

‏آیة الله  بروجردی پس از ذکر مقدمات نهی ائمه(ع) از اتباع طواغیب، حکم فقیه را در عصر غیبت متقین می داند.‏‎[33]‎

‏مرحوم آیة الله  شاهرودی فرمود: ‏«الولایة العامة و سلطنة الدین والدنیا والمناصب للفقیه.»

‏استاد بزرگ، بنیان گذار جمهوری اسلامی، امام خمینی(ره) در کتاب «بیع» خود مطلب مورد بحث را به طور کافی بیان و توضیح داده و فرموده: ‏«اذا فقد الأب والجدّ والوصی عنهما یکون للحاکم الشرعی و هوالمجتهد العادل ولایة التصرف... .»‎[34]‎

‏استاد در مباشرت تصرف اموال، مجتهد عادل را اصل و اساس می داند.‏

‏ ‏

تحقیق مطلب

‏همان طور که ملاحظه کردید بیش تر فقهای شیعه اجتهاد و عدالت را شرط ولایت دانسته اند، نهایت این که بحث کرده اند که آیا اجتهاد مطلق شرط است یا متجزّی نیز کافی است و آیا در صورت ضرورت جایز است یا نه.‏

‏همان طور که ملاحظه می فرمایید مرحوم شهید ثانی بین آن ها فرقی نگذاشته است وبه همین جهت بود که امام(ره) در اوّل پیروزی فرقی نگذاشته بود، ولی بعداً به جهت‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 537

اقتضای ضرورت فرق گذاشت. به نظر می رسد اگر فقهای دیگر نیز رخ دادی مثل حکومت جمهوری اسلامی در زمانشان واقع می شد مسلّماً در فتوا تفصیل می دادند، چنان که در اعمال مکه در مورد وسعت طواف وسعی و جمرات و دیگر اعمال حج مانند قربانی و غیر این ها فتوای توسعه داری می دادند، بلکه در سایر احکام فقهی نیز نظریات فرق می کرد که باید تجدید نظر شود و اقتضای زمان ملاحظه گردد.‏

‏چنان که مرحوم سیّد محمد کاظم طباطبائی در موضعی دیگر از عروة الوثقی فتوای وسیعی داده و فرموده است: ‏«لا یعتبر الأعلمیة فیما امره راجع الی المجتهد الاّ فی التقلید و امّا الولایة علی الایتام والمجانین و ا لأوقاف التی لا متولی لها و الوصایا التی لاوصّی لها و نحو ذلک، فلا یعتبر فیها الأعلمیة، نعم الأحوط فی القاضی ان یکون اعلم من فی ذلک البلدا و فی غیره مما لا حرج فی الترافع الیه. ‏(عروة الوثقی، ج اول، مسئله 68 تقلید.)‏

‏این فتوا حدّ وسط فتوای عدم جواز مطلق ـ که مشهور است ـ و فتوایی است که شافعی و ابی حنیفه به آن قائل شده اند. ابو حنیفه گوید: ‏«یجوز ان یکون جاهلا بجمیع ما ولاّه اذا کان ثقة ویستفتی الفقهاء و یحکم به.»‎[35]‎

‏از مندرجات گذشته معلوم می شود که ولایت فقیه را با ادلّۀ اربعه می توان ثابت کرد، چنان که آیات قرآنی و روایات و اجماعات را در مطاوی کلمات ذکر کردیم و عقل نیز بر آن دلالت می کند به وجوب شکر منعم، زیرا امامان بالاترین منعم بعد از خدا و رسول هستند و اطاعت امام تنها به اطاعت او امر شرعی مختص نیست، بلکه ولایت مهم ترین نعمت است که باید مورد توجه واقع شود و همین طور جواز تجزی در اجتهاد که بیش تر فقها بر آن قائل اند.‏‎[36]‎

‏این نعمتِ بزرگ است که خداوند در آیات شریفه قرآن منّتی برگردن انسان ها می گذارد و می فرماید: ‏«لقد منّ الله  علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا.»‏ و در آیه دیگر آمده‏ «و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین.»

‏که بر مستضعفان عالم به سبب رهبری الهی که آن ها را از چنگال مستکبران‏


کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 538

می رهاند، منت می گذارد.‏

‏ ‏

نظریه امام (ره)

‏چنان که در گذشته اشاره بدان رفت، امام(ره) در  کتاب «بیع» و در شش مسئله، ولایت فقیه را مشروحاً بیان کرده است و این مسئله را با مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، عبادی، اخلاقی و دیگر مسائل اسلامی مورد بحث قرار داده و از جملۀ مطالب ایشان این است: ‏«فللفقیه العادل جمیع ما للرسول والائمة مما یرجع الی الحکومة و السیاسة ولایعقل الفرق، لأن الوالی ـ ایِّ شخص کان ـ هو مجری احکام الشریعة والمقیم للحدود الالهیة والآخذ للخراج و سایر المالیات والمتصرف فیها هو بما هو صلاح المسلمین، فالنبی یضرب الزانی مأة جلدة والامام کذلک والفقیه کذلک و یأخذون الصدقات بمنوال واحد» ‏به همین جهت امام(ره) با فتاوای برخی مخالفت کرده و به اقتضای زمان مشابه این مطلب را در کتاب الحکومة الاسلامیه نیز گفته است و در آخر این کتاب افتای آیة شیرازی را دربارۀ جهاد و دفاع ذکر کرده و آن را از ناحیۀ اندیشۀ حکومتی وی می داند.‏

‏مطلب قابل بحث در این جا بسیار است لکن به جهت اقتضای مقاله به  همین اندازه بسنده کردیم. خداوند ما را بر وظیفه خود موفق بدارد و السلام علینا و علی عبادالله  الصالحین.‏

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 539

‏ ‏

‏ ‏پی نوشت ها:

‏ ‏

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 540

کتابامام خمینی و حکومت اسلامی: پیشینه و دلایل ولایت فقیهصفحه 541

  • . اصول الکافی، ج 1، ص 59 و ج 2 ص 74؛ الوافی، ج 1، ص 62.
  • . تاریخ الخلفاء، ص 12؛ مسند احمد، ج 2، ص 218، صحیح بخاری، کتاب الاحکام؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 79؛ کنزل العمال، ج 6، ص 160؛ الصواعق، باب 11.
  • . الفضول المهمة لابن صبّاغ، ص 309؛ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 375؛ مقاتل الطالبین، ص 268؛ مروج الذهب، ج 3، ص 308.
  • . الوسائل، ج 1، ص 10 ـ 16.
  • . مقاتل الطالبین، ص 35.
  • . ارشاد المفید، ص 207.
  • . البقرة 2 آیه 124.
  • . تفسیر العسکری، ص 102؛ الاحتجاج، ص 20.
  • . کتاب الغیبة شیخ طوسی، احتجاج طبرسی، اکتمال الدین.
  • . الفقیه، ج 4، ص 420؛ معانی الأخبار، ج 2، ص 374.
  • . الاحتجاج، ج 1، ص 46.
  • . نهج البلاغه، خطبۀ سوم.
  • . نهج البلاغه، فیض ص 1009.
  • . همان، ج 1، ص 211.
  • . همان، ج 3، ص 384 و 385.
  • . الغرر والدرر، ج 6، ص 236.
  • . همان، ج 1، ص 274.
  • . کشف الغمة، ج 2، ص 109.
  • . الأمالی للمفید، ج1، ص14.
  • . بحار الانوار، ج 72، ص 340.
  • . تحف العقول، ص 321.
  • . الغرر والدّرر، ج 6، ص 239.
  • . اصول الکافی، ج 1،ص 67؛ الوسائل، ج 18، ص 98؛ العقده، ج 1، ص 386؛ تهذیب الأحکام، ج 2، ص 92؛ الفهرست، ص 79؛ النجاشی، ص 134.
  • . اصول کافی، ج 1، ص 46؛ نوادر راوندی؛ المستدرک، باب 35.
  • . اثبات الهداة، ج 1، ص 123.
  • . سنن البیهقی، ص 451.
  • . کنزالعمال، ج 6، ص19؛ کتاب الامارة.
  • . کتاب کافی، احقاق حق و ... .
  • . الجوامع الفقهیة، ص 562.
  • . الشرایع، ج4، ص 67.
  • . المسالک، ج 2، ص 351.
  • . وسیلة النجاة، ج 2، ص 30.
  • . البدرالزاهر، ص 52.
  • . تحریر الوسیلة، ج 1، ص 514.
  • . الخلاف، ج 3، ص 309؛ منهاج الصالحین، ج 2، ص 25.
  • . مانند سید عمیدالدین و فخرالمحققین والحاجبی والغزالی والعضدی و علامه حلّی که جواز آن را ثابت کرده و به بیش تر فقها نیز نسبت داده است و شهید در دروس و در نهایة الوصول فی علم الأصول آن را ثابت کرده، همان طور شیخ محقق محمد تقی اصفهانی جواز آن را به علامّه و شهید اول و شیخ بهائی و پدرش و تفتازانی و آمدی و غیر این ها نسبت داده است.