پیامبر و عدالت در دیدگاه امام خمینی

پیامبر(ص) و عدالت در دیدگاه امام خمینی 

با تأکید بر سیرۀ پیامبران الهی

‏□ حسین صالحی مالستانی‏

 

چکیده

‏عدالت و قسط از خواسته های فطری بشر است، انسان در هر جا و با هر اعتقادی، نگاه ارزشی به عدالت داشته و آن را برای خود و همنوعان خویش میپسندد. ولی باتوجه به روند رو به رشد جامعه انسانی، ساز و کار تحقق عدالت، مسیرهای متفاوتی را پیموده و از بسترهای عملیاتی و قابل تحقق بهتر، بهره برده است. عدالت در نظام سیاسی اجتماعی انسان، به مثابه تار و پود زیست سیاسی اجتماعی مطمح نظر است، بطوری که اگر پدیده عدالت در جامعه ای خدشه دار شود، فلسفه تشکیل سازمان سیاسی اجتماعی را به طور بنیادین، خدشه دار میکند. امام خمینی نسبت به عدالت و پیچیدگی و ظرافتهای اجتماعی و حقوقی آن و همچنین نسبت به رعایت عدالت در تمامی زمینه ها، بیشترین تأکید و سفارشات جدی را به یاد گار گذاشته است. ایشان از عدالت ورزی پیامبران الهی، بخصوص پیامبر اسلام (ص) و امام علی (ع) بهره برده و مسئولان و در کل، مخاطبین خود را به پیروی از رفتار نبوی و علوی، در پذیرش و تحقق عدالت و رعایت آن، سفارش کرده است. بدیهی است که برای جامعه انسانی و بخصوص جوامع اسلامی، شایسته ترین نمونه عدالت خواه، پیامبر اکرم (ص) است. در این مقاله ـ  به اندازه ظرفیت محدود آن ـ عدالت در رسالت پیامبران بخصوص پیامبر اکرم (ص)، از منظر امام خمینی بررسی شده است.‏


واژه های کلیدی‏: عدالت، پیامبران، انبیا، پیامبر اکرم (ص)، حکومت، قسط،، امام خمینی‏

‎ ‎

حضورج. 90صفحه 33

مقدمه

‏انسان در بدو آفرینش خویش با میل به عدالت قدم به دنیا گذاشت. به دیگر عبارت، عدالت در زندگی فردی و اجتماعی انسان، با تار و پود وجود او آمیخته بوده است. طوری که انسان در مسیر تکامل و رشد علمی، فرهنگی و زیست اجتماعی خود، هر گز احساس بی نیازی از پدیده عدالت را تجربه نکرده است و هیچ گاه عدالت و عدالت طلبی در بین انسان ها، دچار کهنگی نشده و نخواهد شد. بلکه میل به عدالت در زیست مدرن  جوامع انسانی بیشتر از زندگی سنتی آن احساس میشود؛ زیرا پیچیدگی های رو به افزایش زندگی انسان و سر و کار بیشتر آدمی با مسائل پر فراز و فرود زیست اجتماعی، نیاز به عدالت را افزایش داده است و تبدیل دنیای مملو از انسان هایی با طرز تفکرهای متفاوت به دهکده جهانی و برخورد و تزاحم روز افزون نیازهای حقوقی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جوامع انسانی، ضرورت عدالت خواهی را به شکل ملموس تر پیش روی انسان گذاشته است.‏

‏در این میان، بهترین و عینی ترین الگوی عدالت خواهی، نگاه به سیره و روش و سفارش های سفیران خدای دادگر است. پیامبران الهی از صدر تا ذیل، از سوی خدا مبعوث به رسالت شدند تا در سایه توحید، انسانها را به عدالت و اعتدال گرایی سوق دهند و از بستر عدالت خواهی، آنان را به سوی مقصود که خدای واحد و عادل است، راهنمایی کنند. با توجه به ظلم  و ستمی که در عصر کنونی به بشر روا داشته می شود و در فراز و فرود غفلت گرایی بشریت، بی توجهی به سیره و راهنمایی های پیامبران الهی، بزرگترین ظلم و بی عدالتی است. در این رابطه به عدالت گرایی در سیره عملی و نظری رسول اکرم (ص) به عنوان عصاره هستی و سید رسولان الهی از دیدگاه امام خمینی، به طور ویژه پرداخته شده است؛ زیرا امام خمینی با الهام از مکتب اسلام، تمامی انبیا را زمینه سازان ظهور عینی پیامبر خاتم (ص) دانسته و حضرت پیامبر اسلام (ص) را به عنوان انسان کامل و مظهر اسم اعظم حق معرفی کرده است. ‏

‏امام خمینی با تکیه بر آموزه های دینی و نکات دقیق عرفانی، فضیلت پیامبر بر سایر مخلوقات را در نشئه خلقت می داند، اما به لحاظ ولایت کلّی، همه تعینات را پرتوی از نور وجـود او دانسـته‏

حضورج. 90صفحه 34

و احاطه قیومیه برای پیامبر اکرم (ص) قائل است، به لحاظ اینکه حقیقت نوری پیامبر تجلی اسم اعظم «الله»، صادر نخستین و اولین تجلی عالم وجود است و در عین اوّل بودن آخر است و بالعکس و شعر حافظ شیرازی شاید ناظر به همین معنا باشد که می گوید:‏

حسن روی تو به یک جـلوه که در آینه کرد

ایـن هـمـه نقـش در آییـنه اوهـام افتـاد

این همه عکس خوش و نقش مخالف که نمود

 یک فروغ رخ ساقی است که در جـام افتـاد 

‏(دیوان حافظ ص128)‏

‏نکته دومی که امام خمینی مطرح می نماید این است که سؤال امیرالمؤمنین(ع) از رسول اکرم(ص) به اینکه آن حضرت افضل است یا جبرئیل؟ برای کشف حقایق نسبت به بقیه خلایق است والّا امیرالمؤمنین(ع) در نشئه عقلی حقایق را از رسول الله دریافته؛ زیرا هر دو نور واحد هستند و برای رسول خدا(ص) مقام احدیت جمع حقایق غیبیه و شهادتیه را قائل می شود و نسبت رسول خدا(ص) را نسبت رعیتش همانند نسبت اسم اعظم الله به سایر اسماء و صفات الهی می داند؛ همان گونه که اسم اعظم جامع همه اسماء و صفات است و محیط بر همه، پیامبر اکرم (ص)، نیز از چنین جامعیتی برخوردار است.‏

‏امام خمینی(ره) می فرماید:‏

‏«... ‏‏فان لرسول الله صلی الله علیه و آله احدیة جمع الحقائق الغیبیة والشهادتیة؛ و هو اصل اصول المراتب الکلیة و الجزئیة، و نسبته الی رعیته نسبة الاسم الاعظم فی الحضرة الجمعیة الی سائر ‏

حضورج. 90صفحه 35

‏الاسماء و الصفات‏‏( امام خمینی (ره)، مصباح الهدایه، ص75 – 76)‏‏ ؛ تحقیقاً رسول خدا(ص) را مقام احدیت جمع حقایق غیب و شهادت است و او اصل اصول مراتب کلی و جزئی است و نسبت او به رعیت نسبت اسم اعظم در حضرت جمع است به دیگر اسماء و صفات».‏

‏امام خمینی، در باب عظمت قرآن، از زاویه های مختلف، از عظمت متحمل آن این گونه یاد می کند:‏

‏          «و اما عظمت مرسل إلیه و متحمّل آن: پس آن، قلب تقیّ نقیّ احمدی احدی جمعی محمّدی است که حق تعالی به جمیع شئون ذاتیه و صفاتیه و اسمائیه و افعالیه بر آن تجلّی نموده؛ و دارای ختم نبوّت و ولایت مطلقه است؛ و اکرم بریه و اعظم خلیقه و خلاصه کون و جوهره وجود و عصاره دار تحقّق و لبنه اخیره و صاحب برزخیت کبری و خلافت عظمی است». ‏‏( امام خمینی (ره)، آداب الصلاه ( آداب نماز)، ص 183).‏

‏ بنا براین، پدیده عدالت که از صفات الهی است، در وجود حضرت محمد مصطفی (ص) به شکل کامل آن بروز یافته و رسول گرامی اسلام بهترین الگوی عدالت خواهی و عدالت گرایی در عصر پر از بیداد کنونی است. بخصوص که امروزه جاهلان منتسب به دین اسلام، بزرگترین جفاهای ضد بشری را به نام اسلام انجام داده و بزرگترین ستم را بر مکتب رهایی بخش اسلام روا داشته و قلب مقدس حضرت پیامبر اکرم (ص) را به درد می آورند. ‏

 

ضرورت عدل و نیاز انسان به عدالت

‏عدالت خواهی و قسط گرایی همزاد با آفرینش انسان و بنیادی ترین آرمان آدمی است. میل به عدالت امر فطری و آمیخته با طینت ذاتی هر انسان سالم است. نگرش امام خمینی به عدالت اجتماعی به عنوان یک اصل زیر بنایی استوار است که به عنوان هدف مهم و اساسی در بعثت انبیا لحاظ گردیده است‏‏(حدید، آیه 25).‏‏ بنا براین، عدالت اجتماعی به عنوان یک اصل حاکم و ثابت جزء آرمانهای اولی انسانی، و از نقطه نظر اجتماعی در ردیف اساسی ترین اهداف انبیا(ع) قرار می گیرد‏‏(مرتضوی، امام خمینی، عدالت اجتماعی، فصلنامه نامه قم، شماره 6، ص 48.).‏‏ افلاطون در باره پیوند عدالت و انسان این گونه ابراز نظر می کند:‏

حضورج. 90صفحه 36

«عدالت با حروف ریز بر لوح دل هر فرد و باحروف درشت تر، بر لوح دولت نوشته شده است‏‏»(افلاطون، جمهور،  ص 927).‏

‏عدالت یکی از بنیادی ترین آرمان های تفکر اسلامی است، بر خلاف دیگر مذاهب اسلامی، عدالت به عنوان صفت الهی در تفکر شیعی از اصول دین محسوب می گردد. عدالت فضیلتی است که تحقق حقیقی آن انسان متعادل القوی را به ارمغان آورده و آزادی و برابری و امنیت جامعه را تضمین می کند. همانگونه که فقدان عدالت در جوامع انسانی، ستم، تبعیض، فساد و تفرقه را بر جامعه تحمیل می کند.‏

‏قرآن  برای عدل و قسط جایگاه بس والا قائل شده است و خلقت هستی را بر مبنای عدل معرفی و فلسفه ارسال پیامبران را در تحقق عدالت تبیین کرده است به عنوان نمونه به آیات ذیل مراجعه شود‏‏(انعام /  115؛ حدید /  25؛ اعراف /  29؛ نحل /  90؛ مائده /  42؛ ممتحنه /  8؛ حجرات /  9 و....).‏

‏در قـرآن کریم تنها واژه عـدل چـهارده مـورد‏‏ (محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل واژه «ع د ل» صص 449 - 448) ‏‏و واژه قسط به تنهایی پانزده مورد به کار رفته است‏‏(همان، ذیل واژه «ق س ط» صص 545 - 544.).‏

‏«عدالت» در سنت رسول الله و ائمه اطهار(ع) نیز جایگاه بس بلند و ارزشمندی دارد و این بزرگواران تمام عمر خویش را در راه برقراری یک نظام عادلانه سپری کردند به عنوان نمونه حضرت امام علی(ع) که قهرمان عدالت خواهی است، پیامبر خدا را این گونه معرفی می نماید‏‏:‏

‏«‏‏سیرته القصد، و سنّته الرّشد، و کلامه الفصل و حکمه العدل‏‏ ‏‏(نهج البلاغه، خ. 94)‏‏؛ سیره و روش او (پیامبر اکرم(ص) میانه روی و اعتدال و سنتش رشد و تکامل و شکوفایی و گفتار او جدا کننده (حق از باطل) و فرمان و حکم آن حضرت، عین عدالت بود. ازنظر پیامبر ‏

حضورج. 90صفحه 37

خدا(ص) همه انسان ها از آدم و آدم از خاک هستند و تنها مایه برتری انسان ها در «تقوا» است‏‏ ‏‏(ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 33).‏

‏از سخنان آن حضرت است که «عدل میزان خدا در زمین است. هر کس آن را دریابد او را به بهشت می رساند و هر کس از آن دوری گزیند به جهنم سوق داده می شود‏‏(نوری، مستدرک الوسائل، ج11، ص318 - 317).‏

‏به هر صورت بحث «عدالت» در اندیشه سیاسی پیامبر(ص) بسیار گسترده و عمیق مطرح گردیده که مجال و فرصت مستقل می طلبد تا به همه زوایای آن پرداخته شود.‏

‏همچنین در سیرة سیاسی ائمه اطهار(ع) نیز بحث «عدالت» به طور جدی مطرح گردیده است؛ چه در اندیشه و فرمایشات آن بزرگواران و چه در ‏‏سیره‏‏ عملی آن ها و حضرت امام علی(ع) که اولین امام و از نظر شیعه جانشین بلا فصل پیامبر خدا(ص) است، یکی از صفات بارز آن حضرت، صفت «عدالت» است و او شهید «عدالت» است. ‏

 

مفهوم عدالت

‏عدالت از ریشه عدل است وآن در کتب لغت به معنای، مساوات، قصد و اعتدال در امور و در مقابل جور به کار رفته است‏‏(مصطفوی، التحقیق، 8 /  53-54؛ قرشی، قاموس قرآن، 4 /  301؛ راغب اصفهانی، المفردات، 552-553).  ‏‏همچنین به معنای امر مستقیم و غیر معوج و باز بر ضد جور ذکر شده است ‏‏(ابن منظور، لسان العرب، 11 /  430). ‏‏البته ذکر کلمه مساوات در تعریف عدالت، ممکن است در برخی موارد، مواجه با شبهه شود. ولی این مساوات، از قبیل استفاده لفظ برای روح معنا است، یعنی مساوات به معنای دقیق کلمه و با لحاظ تمامی جوانب که بهترین شکل آن در کلام شهید عدالت، حضرت امام علی (ع)، منعکس شده است:‏‏ ‏‏وقتی از حضرت امام علی(ع) سؤال می شود که عدل بهتر است یا جود؟ حضرت در جواب می فرماید:‏‏ ‏‏«‏‏الْعَدْلُ یضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا‏‏(نهج البلاغه، فیض الاسلام، ح 429 ص129)؛  ‏‏عدل امور را در جایگاه خودشان قرار می دهد ولـی‏

حضورج. 90صفحه 38

«جود» امور را از سمت و سوی خودش خارج می کند، عدل سیاست همگانی است ولی جود عارضه خاص است. بنابراین، عدل شریف تر و با فضیلت تر است.» در بیان امیر المؤمنین (ع)، عدالت به مفهوم گذاشتن هر امری در جای مناسب خود، تعریف شده است. عدالت آن است که هر امری و هر چیزی و هر شخصی و هر مفهومی و... در جایگاه قابل شأن خود قرار گیرد. که تعبیر حکیمانه و دقیق، در توصیف عدل است.‏

‏تبیین مترادفها و متضادهایی واژه عدالت به تبیین مفهوم عدالت کمک می کند. برای مفهوم عدالت، مترادف ها و متضادهای زیادی ذکر شده است که هر کدام، بخشی از معنای عدالت را پوشش می دهد؛ از جمله می توان به لغات قسط، قصد، استقامت، وسط، نصیب، حصه، میزان و انصاف اشاره کرد‏‏(اخوان کاظمی، 16)‏‏ همچنین از ظلم و جور به عنوان مهمترین متضاد مفهوم عدالت ذکر شده است ‏‏(همان، 16-17).‏

‏امام خمینی نیز مفهوم عدالت را به حد وسط بین افراط و تفریط، تعریف کرده و آن را از امهات فضایل اخلاق معرفی کرده است ‏‏(ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، 147).‏‏ ایشان در بیان دیگر، از عدالت به عنوان تعدیل جمیع قوای باطنی و ظاهری، روحی و جسمی  تعبیر کرده است ‏‏(ر.ک: همان، 151).‏

 

عدالت در مکتب کلامی امامیه

‏بحث عدالت در میان مکاتب کلامی نیز بسیار متفاوت مطرح گردیده است. با توجه به نگرش مکاتب اشعری و معتزلی که با افراط و تفریط به مسائل دینی و جایگاه عقل برخورد کرده اند، نگرش آنان نسبت به «عدل و عدالت» نیز دچار این افراط و تفریط گردیده که مجال پرداختن ‏

حضورج. 90صفحه 39

به دیدگاه آنان در این مختصر نیست.‏

‏اما مکتب کلامی شیعه امامیه، عدل را به عنوان یک حقیقت عینی در جهان هستی مورد پذیرش قرار داده اند و امور را ذاتا دارای حسن و قبح دانسته و به حکم عقل به حسن و قبح ذاتی اشیاء قائل هستند.‏

‏در مکتب شیعه، عقل به عنوان پیامبر درونی انسان تلقی گردیده است به عنوان نمونه، از وصایای امام موسی بن جعفر (علیه السلام) به هشام است که فرمود:... ‏‏یَا هِشَامُ إِنَّ لله عَلَی النَّاسِ حُجَّتَینِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏‏(بحار الأنوار، ج 1، ص 137)‏‏ و انسان در افعال خویش آزاد و مختار دانسته شده است و نسبت به جبر و تفویض راه میانه (امر بین الامرین) را پذیرفته اند.‏

‏به هر حال بحث عدالت در مکتب شیعه بر مبنای عدل الهی استوار است و کلام سیاسی شیعه که آمیخته با حکمت و فلسفه و تکیه بر نگرش عقلی و از همه مهم تر متکی بر مبانی اصیل قرآن و سنت است، عدل و امامت را مورد عنایت ویژه قرار داده اند و رهبران دینی همه برای تحقق عدالت در همه ابعاد زندگی انسان ها تلاش های ارزشمندی نموده اند و تا پای جان برای تحقق آن ایستاده اند. عدالت از مفاهیمی است که همزاد انسان و حداقل همپای مدنیت انسان بوده و به عنوان آرمان بشریت مطرح است. از این رو در کلام اسلامی، عدالت به عنوان فلسفه نبوت به شمار آمده است، قرآن یکی از اهداف پیامبران را برپایی قسط و عدل معرفی می نماید.‏‏(حدید،25).‏

 

عدالت در عرصه های مهم زیست اجتماعی انسان

عدالت اقتصادی

‏عدالت اقتصادی معادل (‏‎Economic justice‎‏) ارزشی است که با فراگیر شدن آن، توزیع امکانات و ثروت در جامعه به گونه ای به سامان می رسد که حقوق شهروندان در حوزه های مالی و سرمایه ای، به شکل منطقی مراعـات می شود و همـه مردم به حق خود از ثروت ها و در آمـدها ‏

حضورج. 90صفحه 40

دست می یابند ‏‏(میر معزی، نظام اقتصادی اسلام، 112) ر.ک. سیدباقری، 25).‏

‏یکی از مسائلی که دولت و ملت را دچار افتراق می سازد بی عدالتی در عرصه فرصت های اقتصادی است. مردم در اولین برخورد شان با مسائل زیستی، با پدیده اقتصاد روبرو هستند.‏

‏امروزه شکل گیری زیست اشرافی گری و طبقاتی، از خطرات جوامع انسانی به شمار می آید. در شهرها و بخصوص پایتخت کشورها، سایه سنگین آن به طور ملموس، احساس می گردد، معضلی که قطعاً ریشه در فساد اداری دارد و ناشی از آن است که سرمایه های موجود، به طور عادلانه توزیع نمی شود.‏

‏ ‏

عدالت سیاسی

‏در عدالت سیاسی، معادل (‏‎political justice‎‏) سیاست به چگونگی توزیع و نسبت آن بامردم و حاکمان می پردازد، پس میتوان گفت: عدالت سیاسی عبارت است از ارزشی که با فراگیر شدن آن، نوعی نسبت، میان شهروندان و دولت برقرار می شود به گونه ای که هر صاحب حقی، به حق خود برسد و امور جامعه، در پیوند با اقتدار مسلط، به تناسب، در جای شایسته خویش قرار گیرد‏‏(همان، ص 23).‏

‏ ‏

عدالت اجتماعی

‏عدالت اجتماعی(‏‎social justice‎‏)علی رغم تحقیقات زیاد، یک مفهوم مبهم در عرصه علوم ‏

حضورج. 90صفحه 41

‏انسانی و اجتماعی است، تعریف های متفاوتی از آن ارائه شده است که ظرفیت طرح آن در این مقاله مختصر نیست، یکی از محققین معاصر معتقد است، عدالت اجتماعی ، عبارت است از ارزشی که با فراگیر شدن آن، جامعه دارای شرایط و زمینه هایی می شود که هر صاحب حقی، به حق خود می رسد و امور جامعه، به تناسب و تعادل، در جای شایسته و بایسته خویش، قرار می گیرد. ‏‏(همان،ص 25).‏

‏ ‏

گستره عدالت در نگاه امام خمینی

‏امام خمینی با بینش توحیدی، گستره عدالت را از خدا تا انسان، در ‏‏طیف های‏‏ مختلف مطرح کرده و در این باره می گوید:‏

‏«اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضی اش هم معتبر است که عادل باشد، فقیهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد، امام جمعه اش هم باید عادل باشد- از ذات مقدس کبریا گرفته تا آن آخر. زمامدار باید عادل باشد؛ وُلاتشان هم باید عادل باشند.... اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بین زمامداران نباشد، این مفاسدی است که دارید می بینید. اسلحه دست اشخاص... بی انصاف، بی عدالت»‏‏(صحیفه امام، ج3، ص 304).‏

‏طرح بحث عدالت در کلام امام خمینی، بسیار به زیبایی و با ظرافت، مطرح شده است. ایشان در قدم نخست به ریشه و بنیان عدالت اشاره کرده و خداوند متعال را به عنوان الگوی اصلی عدالت خواهی و عدالت ورزی معرفی کرده است. امام خمینی به این نکته اشاره دارد که انسان، به مثابه گل سر سبد هستی، باید در بندگی خود و پیروی از خدای متعال، عدالت را بیاموزد و آن را در تمامی زوایای زندگی خود به کار بگیرد.‏

‏نکته دیگر آن، اشاره به امتداد خط عدالت از سر منَشأ اصلی آن، نسبت به رهبران معصوم، اعم از رسولان الهی و ائمه اطهار (ع) است. در فراز و فرود زیست فردی و اجتماعی، انسان باید الگوی قابل دسترس داشته باشد. ‏

حضورج. 90صفحه 42

 

‏نگاه امام خمینی در این اندیشه اصلاحی به این نکته است که در زوایای زندگی، و در طول اطاعت و الگو پذیری از خدا، بشر باید به پیامبران و جانشینان آنان، مراجعه کرده و عدالت را از مکتب علمی و عملی آن بزرگان بیاموزند و آن آموزه ها را سر لوحه اندیشه و عمل خود قرار دهند.‏

‏در این امتداد، امام خمینی به عدالت ورزی زمام داران و مسئولان، فقیهان، امامان جمعه و تریبون داران و اقشاری که مسئولیت جمعی دارند، تأکید می ورزد. این بیان امام در دنیای امروز، چه برای زمام داران و حاکمان و چه برای ائمه جمعه و خطیبان و منبر داران و کلیه کسانی که تریبون دارند و افکار عامه جامعه را تزریق می کنند. به عدالت و رعایت اعتدال فرا خوانده است. زمامداران نسبت به زیر دستان، فقیران، و نیازمندان و رعایای خود، نباید از خط عدالت خارج شوند و مبادا از رعایت اعتدال، باز بمانند و الا با رهبران دینی و با خدا زاویه گرفته اند.‏

‏همچنین کسانی که به هر نحوی تریبون تبلیغ را در اختیار دارند بخصوص تکیه کنندگان بر منبر جمعه و جماعات که میراث پیامبر اکرم (ص) است، باید از عدالت خدا و انبیا و اولیای الهی ‏

حضورج. 90صفحه 43

بهره ببرند و از این بستر وارد تبلیغ حقایق شوند. اگر تهمت و افترا، ریختن آبروی انسانهای بی دفاع و بد اخلاقی های غیر الهی، از این مراکز، به گوش برسد، زاویه روشن با خط خدا و رهبران دینی خواهد بود. در فضای امروز جامعه دینی، سخنان امام خمینی، جای تأمل و تحقیق و تحلیل زیادی دارد.‏

‏ایشان در کتاب مصباح الهدایه، شأن نبی(ص) را در هر نشئه ای از نشئات و در هر عالمی از عوالم، حفظ حدود الهی و مانع شدن از خروج از حد اعتدال و اطلاق و رهایی طبیعت معرفی می نماید. از نظر ایشان حضرت نبی(ص) با دو اسم «حَکَم» و «عَدل» ظهور یافته تا از اطلاق و لجام گسیختگی طبیعت جلو گیری و به سوی عدل و عدالت دعوت نماید در ادامه می فرماید:‏

‏ و خلیفه پیامبر مَظهر پیامبر و ظاهر کننده صفات ایشان است‏‏ ‏‏(ر.ک: مصباح الهدایه، پیشین، ص 41)‏‏ به عبارت دیگر جانشین پیامبر(ص) که ائمه معصومین(ع) باشند، نیز با همان دو اسم حَکم و عدل به میدان آمده و برای تحقق عدالت و جلو گیری از اطلاق طبیعت، مأموریت یافته اند. طبق بیان امام خمینی، فلسفه اصلی بعثت سید رسولان الهی، جلو گیری از افراط و تفریط و حفظ اعتدال در عالم طبیعت بوده و «حَکم» و «عدل» دو اسمی است که معرف شخصیت پیامبر (ص) و جانشیان ایشان هست. و آورنده دین جاوید اسلام با این دو شعار اساسی برای هدایت انسان ها ازجانب خدا آمده است. و این اوج اهتمام الهی و پیامبر او به مسئله عدالت است  که امام خمینی، با عنایت خاص روی آن تأکید میکند.‏

‏ از نگاه برخی از دانشوران، فلسفه قرار گرفتن عدل، از میان صفات الهی از اصول دین در مکتب امامیه، به نقش اجتماعی و مهم آن بر می گردد، به گونه ای که تمامی انبیا و امامان معصوم(ع)، تمام تلاش خود را برای اجرای عدالت در جامعه انسانی به کار بستند، زیرا عدالت بر خاسته از حکمت الهی و یک حقیقت عینی در جهان هستی و پدیده ای صرفاً حق و خیر محض است. ‏‏(صدر، محمدباقر، الفتاوی الواضحه، 1 /  ص 53؛ صالحی مالستانی، ویژه نامه همایش بررسی اندیشه های کلامی فلسفی شهید... سید محمدباقر صدر،ص 140).‏

 

حضورج. 90صفحه 44

انبیا و اقامه عدل برای پرورش انسان

‏امام خمینی، عدل مطلق را باعث اکمال تمامی فضایل اعم از فضیلتهای ظاهری و باطنی، روحی و قلبی، نفسی و جسمی دانسته و در مقام مدلل کردن آن اظهار داشته است؛ عدل مطلق، به تمام معانی، مستقیم است؛ چه در مظهریت اسما و صفات که استقامت مطلق است و این استقامت مخصوص انسان کامل می باشد.‏

‏در نظر امام خمینی، از انبیا کسی نیست که جز درست کردن آدم مقصد دیگری داشته باشد و اقامه عدل از نظر ایشان همان درست کردن انسان است، عدل آن است که انسان ظالم را به انسان عادل متحول نماید‏‏(ر.ک: تفسیر سوره حمد،ص 125).‏‏ و این معنای انسان شناسی در منظومة فکری امام خمینی، بار معنایی عمیقی دارد که انسان واقعی انسانی است که از تعادل همه جانبه برخوردار بوده و بنیه های افراط و تفریط، نه در عرصه فکری و نه در عرصه عملی نداشته باشد. انبیا آمده اند تا نظام عدل را برقرار نمایند که مبتنی بر شالوده اعتدال و در حد عقلانیت و به دور از هرگونه افراط و تفریط است. ‏

‏امام در بیانات خود مکرراً از عدالت و پای بندی  ‏‏پیامبر‏‏ اکرم (ص) و حضرت امام علی(ع) به عنوان حاکم اسلامی به قانون در رعایت عدالت، یاد می نماید از جمله می فرماید: ‏

‏«...وضع حکومت این طوری بود و این طور خاضع در مقابل قانون. رئیس یک ملت، که توسعه ریاستش این قدر زیاد بود و قدرت ارتشش آن طور، آن طور خاضع در مقابل قانون که وقتی قاضی ای که خودش نصب کرده او را دعوت می کند، که یک کسی ادعایی داشته یا ایشان ادعا داشتند که راجع به یک زرهی، یهودی هم بوده آن طرف، وقتی که ... قاضی ایشان را احضار می کند، همان قاضی که خودش نصب کرده، تشریف می برند. وقتی قاضی می گوید یا ابا الحسن، می گوید نه. باید من و او را علی السواء حساب بکنی. ‏

حضورج. 90صفحه 45

قاضی باید نظرش به هر دو علی السواء باشد و به من با کنیه که یک احترام است اسم نبر. یا علی بگو. و وقتی هم که قاضی رسیدگی می کند و حکم بر ضد حضرت امیر می دهد، حق می دهد. منتها یهودی می آید ایمان می آورد، اسلام می آورد. می بیند که اسلام این است. وضع معاشرتشان با مردم، وضع زندگی شان، وضع عدالتشان‏‏»(- صحیفه امام، ج 8، ص 232؛ نیز ر.ک: همان، ج9، ص 123؛ همان، ج11، ص 291).‏

‏ امام خمینی در این بیان، بر نکته های دقیقی اشاره دارد:‏

‏حکومت علی (ع) مبتنی بر قانون بود و تنها قانون بود که در این حکومت، حرف اول و آخر را می زد. بالاترین رده حکومت که از عصمت خدادادی نیز برخوردار بود، در برابر مسائل حقوقی، از تقدس و مرتبه معنوی خود، در برابر ظواهر استفاده نکرد و گذاشت تا مسأله از مسیر قانونی و سیر مراتبی و توسط قاضی منصوب آن حضرت، پیگیری و فیصله شود.‏

‏با آن که ادعای طرف مقابل علی باطل بود، حضرت علی (ع) به اطرافیان خود اجازه نداد علیه او حرکتی انجام دهند، با آنکه طرف مقابل، یهودی بود. این نکته در حکومت داری مطلوب و عادلانه، بسیار درس آموز و مهم است.‏

‏امام علی (ع)، حتی در نحوه مواجهه و برخورد قاضی، نیز بر احترام بیشتر خود از سوی قاضی بر وی اعتراض کرد و دستور داد تا او و مدعی ایشان را عادلانه و طبق قانون عادلانه سلامی، به یک سویه و برابر  مورد خطاب قرار دهد.نکته مهمی که امام از ذکر این تکه تاریخی نتیجه می گیرد این است که اگر ‏‏حکومت‏‏ و حاکم اسلامی، رویه و سیره عادلانه داشته باشد، بهترین وسیله برای دعوت مخالفان به دین اسلام است.‏

‏ ‏

انبیا و تلاش برای بر قراری نظام عادلانه

‏امام خمینی، ضمن تأکید بر عدم انحصار هدف انبیا در بیان مسایل و احکام با تکیه بر حکم عقل و ضرورت ادیان، تشکیل نظام عادلانه اجتماعی را به عنوان وظیفة انبیا معرفی می نماید و می گوید: ‏

حضورج. 90صفحه 46

«وظیفه انبیا(ع) برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد‏‏»(امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، (حکومت اسلامی)، ص 70).‏

‏با توجه به بیان امام خمینی، یک نظام عادلانه اجتماعی (حکومت اسلامی) و داوری کردن بر میزان دستورات الهی، به عنوان وظیفه الهی برای انبیا مطرح است. نکته دیگر اینکه تشکیل نظام اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام و دستورات الهی است؛ یعنی وظیفة ابلاغ وحی و تبیین دستورات الهی که از وظایف مسلم پیامبران است باتشکیل حکومت و یک نظام اجتماعی ملازم هستند و این همان چیزی است که امام خمینی در جای دیگر از ماهیت و کیفیت قوانین اسلام به عنوان یکی از ادله لزوم تشکیل حکومت یاد می نماید‏‏(ر.ک: همان، ص 28-29)‏‏؛ قوانین و مقرراتی در نظام حقوقی، اقتصادی و... در متن اسلام وجود دارد که بدون تشکیل حکومت قابل اجرا نیست و همه برای برپایی عدالت و ریشه کن کردن ستم و بیعدالتی از جامعه انسانی است؛ زیرا پیامبران و اولیای الهی، حکومت را ابزاری برای رسیدن به جامعه عدالت ورز که مورد رضایت الهی است میخواهند نه برای سرکوب، زورگویی و ستم بر انسانهای مظلوم که متأسفانه در جامعه بشری، حکومت هماره ابزاری دردست حاکمان، برای سرکوب، استثمار و تحقیر و بیعدالتی بر مردم، استفاده شده و همچنان بر ابعاد ستم ورزی آن افزوده می شود.‏

 

حضورج. 90صفحه 47

پیامبران الهی و بنیانگذاری عدالت

‏از نظرامام خمینی، پیامبران عظیم الشأن از حضرت ابراهیم تا حضرت محمد(ص) بنیان گذاران توحید و عدالت اند‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 277)‏‏ و عدالت در حیطه وظایف پیامبران، در ردیف عالی ترین وظیفه آنان (ایجاد جامعه توحیدی) قرار دارد. عدالت در زمره ارزش های معنوی چون توحید و جهاد از زمان مبعوث شدن انبیاست. البته ایجاد عدالت بستری است برای تربیت انسان ها نه کل اهداف آنان ‏‏(ر.ک:همان،ج11، ص1)‏‏ و بعثت انبیا برای برپایی عدالت بوده است‏‏(ر.ک:همان، ج 14، ص 472؛ ج 15، ص 213 و 217).‏‏ اجرای عدالت در جامعه انسانی و کوتاه کردن دست مستکبرها از سرنوشت مستضعفین، امری است که انبیا جان خودشان را برای آن داده اند.‏‏(ر.ک: همان، ج 15، ص 435). ‏

‏در منظومه فکری امام خمینی، ایجاد نظام عادلانه در جامعه بشری، از رسالتهای بنیادین انبیای الهی، است. هدف از ایجاد بستر عدالت ورزی، تربیت و هدایت انسان به راهی است که فلسفه خلقت بشری را شکل میدهد؛ زیرا انسان، با رویکرد افراط گرایانه و یا رویه های تفریطی، اعتدال نداشته و از صراط مستقیم الهی منحرف و طبعا در مسیر شیطانی حرکت میکند. انبیای الهی آمده اند تا انسان را هم از کج اندیشی و نیز از کج روی نجات داده و در مسیر اعتدال سوق دهند و عدالت ورزی را جزء برنامه های بنیادین آدمی در زوایای مختلف زیست فردی و اجتماعی او معرفی کنند. در این نگاه، عدالت و برپایی عدل برای پیامبران، آن قدر مهم است که آنان از جان خود در این راه مایه گذاشتند.‏

‏ بدیهی است که انبیا و اولیای الهی الگوهای لازم الاتباع هستند که مسلمانان، و بخصوص پیروان حقیقی رسول خاتم (ص)، باید در این مسیر حرکت کنند. ولی اسف انگیز آن که امروزه، به نام پیروی از رسول اکرم (ص)، افراط گرایی وحشت انگیزی، تبلیغ، عملیاتی و اجرا می گردد که نه تنها مایه ننگ پیامبر (ص) که مایه سر افکندگی بشریت است. و این نتیجه انحراف از اعتدال مطلوب انبیای الهی است که امام از آن تعبیر به اطلاق طبیعت کرد. ‏

حضورج. 90صفحه 48

با تأسف، انحراف از مسیر اعتدال و روی آوری به افراط گرایی، در جوامع اسلامی، در عصر حاضر، چنان بربریتی را به نمایش گذاشته که صحنه های تکان دهنده قتل ها و اعدام های صحرایی و رگبار به اعضای خانواده در جلو چشم بستگان آنها در کشورهایی مانند سوریه، روی حیوانات درنده را سفید کرده است. نتیجه انحراف از سیره رسول الله و اولیای الهی، خروجی چنان وحشت آفرین دارد که با تأسف به آن توجه نمی شود و هرروز با چهره و عناوین مختلفی خود نمایی کرده و عدالت، امنیت، آزادی و همه ارزشهای انسانی را مورد هجمه قرار داده است.‏

 

جامعیت پیامبر اکرم (ص) و ظهور او برای عدالت

‏از آنجا که رسالت رسول اکرم (ص)، جامعترین رسالت و معجزه او جاوید است، عدالت ورزی و ترویج عدالت از سوی آن حضرت نیز به شکل جامع ارائه شده است. امام خمینی در تقریرات فلسفه می گوید:‏

‏«و چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله نبوت جامعه داشته و ایشان به صفاتی که انبیا سلف رسیده بودند، با جامعیت دیگری رسیده بود، لذا ولایتی هم که باطن نبوت ایشان بوده، جامع می باشد. پس اگر نبوت ایشان، جامع تمام نبوات سلف بوده، ولایت نبوت ایشان هم جامع جمیع نبوات خواهد بود». ‏‏(تقریرات فلسفه امام خمینی، 2 /  247).‏

‏این نکته که انبیای سلف همه نبوت پیامبر خاتم(ص) را زمینه سازی کردند و خداوند از همه انبیا پیمان پذیرش نبوت پیامبر خاتم(ص) را گرفته بود، در نهج البلاغه امیرالمؤمنین(ع) نیز مطرح گردیده است. ‏‏(نهج البلاغه، خ1).‏

حضورج. 90صفحه 49

‏پیامبر کسی است که با دو اسم «الحکم العدل» ظهور نموده تا از اطلاق طبیعت مانع گردد و به عدالت در قضیه دعوت کند ‏‏(امام خمینی، مصباح الهدایه، ص41).‏

‏در هر نشئه ای از نشئه ها و در هر عالمی از عوالم آن است که حدود الهی را محافظت نموده و نگذارد که آنها از اعتدال خارج شوند و از مقتضای طبیعت آن حدود جلوگیری نماید نه آن که مطلقاً جلوگیری کند و نگذارد که متقضای طبیعی آنان اصلاً ظهور یابد بلکه از اطلاق آنان جلوگیری کند زیرا اگر بخواهد بطور اطلاق از ظهور مقتضا جلوگیری کند از حد حکمت بیرون رفته و قسر در طبیعت لازم خواهد آمد و این خود برخلاف عدالت در قضیه است و خلاف عدالت بر خلاف نظام اتم و سنت جاری است. ‏‏(ر.ک: همان)‏

‏از نظر امام پیامبران الهی طبیب های نفوس و مربیان ارواح اند که شاگردان حق را از تاریکی ها به نور و از نقص به کمال می رسانند‏‏. (امام خمینی(ره)، طلب و اراده ، ص 157).‏

‏امام خمینی‏‎ ‎‏در بیان عرفانی دیگر بعد از بیان کیفیت سلوک و عبودیت و محو شدن سالک به حق، و رنگ باختن هر چیزی جز حق، به اختلاف مراتب انبیاء و اولیای الهی به حسب اختلاف تجلی اسماء الهی به آنان می پردازد که لازم می دانم ترجمه عبارت امام را بیاورم تا نکته های دقیق آن منعکس گردد، امام می گوید:  ‏

‏ولی مطلق کسی است که از حضرت ذات به حسب مقام جمعی و اسم اعظم جامع که رب اسماء و اعیان است، ظهور نماید و «ولایت احمدیه احدیه جمعیه» مظهر اسم احدی جمعی است و دیگر اولیاء مظاهر ولایت و تجلیگاه های اویند، چنانچه همه نبوت ها مظاهر نبوت اویند و هردعوتی، دعوت به سوی او، بلکه بعینه دعوت آن حضرت است. پس همانگونه که در ازل و ابد، هیچ تجلی ای جز تجلی به اسم اعظم... وجود ندارد به همان ترتیب هیچ نبوت و ولایت و امامتی نیز جز نبوت و امامت و ولایت حضرتش نیست... الله تعالی همان «هوی» مطلق و پیامبر خاتم(ص) «ولی مطلق» است.‏‏ ‏‏(ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص39-41).‏

حضورج. 90صفحه 50

بسط عدالت، از اهداف میانی حکومت پیامبر اکرم (ص)

‏امام خمینی‏‎ ‎‏علی رغم توجه شان به مسئله عدالت که تأثیر یافته از ‏‏مکتب‏‏ عدالت پرور اسلام است، بسط و تثبیت عدالت را از اهداف میانی پیامبر می داند نه تمام هدف؛ زیرا گسترش عدالت یکی از هزاران‏‏ ارزش است که اسلام برای انسان قائل است و پیامبر آمده است تا انسان را از همه ارزش های‏‏ معنوی که خدا وند متعال، ظرفیت آن را به انسان داده است، برخوردار سازد، امام در این باره می فرماید:‏

‏«قرآن کریم و سنت رسول الله- صلی الله علیه و آله- آن قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی- سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبت ها را به بار آورده. پیغمبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومت های جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومت های وسیع داشته اند و حکومت علی بن ابی طالب- علیه السلام- نیز با همان انگیزه، به طور وسیع تر و گسترده تر، از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بسیارند‏‏.»(همان، ج21، ص 406).‏

‏«این که توهّم می شود که فرق ما بین رژیم اسلامیِ انسانی با سایر رژیمها این است که در این عدالت هست، این صحیح است لکن فرق این نیست. فرقها هست. یکی از فرقهایش قضیه عدالت اجتماعی است. هیچ یک از رژیمهای دنیا، غیر از آن رژیم توحیدی انبیا، توجهش به معنویات انسان نبوده است؛ در نظر نداشته است که معنویات را ترقی بدهد‏‏»(همان، ج8، ص 255).‏

حضورج. 90صفحه 51

عدالت پیامبر اکرم (ص) سایه ای از عدالت حق

‏عدالت درنگاه امام برابر با تمام فضائل است که به صورت اطلاق و استقلال از آن خداوند متعال بوده و سایه ازآن برای پیامبر ثابت است، بنا برهمین مطلب است که امام ضمن تعریف عدالت به حد وسط افراط و تفریط، می گوید:‏

‏«بدان که عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط. و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است؛ بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نَفْسیه و جسمیه است؛ زیرا که عدل مطلق، مستقیم به همه معنی است: چه در مظهریت اسماء و صفات و تحققِ به آن، که استقامت مطلقه است، و مختص به انسان کامل است، و رَبِّ آن حضرت اسم الله الأعظم است که بر صراط مستقیم حضرات أسمائی است؛ چنان چه فرماید: «‏‏ما مِنْ دابَّةٍ إلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیتِهَا إنَّ رَبِّی عَلی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‏‏.»‏‏ [هود /  56.].‏

‏ربِّ انسان کامل، که حضرت خاتم رسل ـ صلی الله علیه و آله  و سلم ـ است، بر صراط مستقیم و حدّ اعتدال تام است. و مربوب او نیز بر صراط مستقیم و اعتدال تمام است؛ منتهی ربّ- تعالی شأنه- بر سبیل استقلال، و مربوب ـ صلی الله علیه و آله ـ بر سبیل استظلال‏‏»(امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 147 – 148).‏

‏بنابراین، از نگاه امام، عدالت پیامبر ریشه در توحید داشته و درامتداد عدالت مطلقه الهی قراردارد، وظیفه پیامبر در اجرای عدالت، برخاسته از رسالت توحیدی اوست، چنان که امام درجای دیگر، تحقق جامعه توحیدی را در رهایی جامعه از زیر بار ظلم اجانب معرفی می کند‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج 11، ص 418 – 419).‏

 

ساده زیستی پیامبر از بستر عدالت ورزی

‏ساده زیستی و تواضع شخص حاکم با مردم، نشان از هم گرایی وی با مردم است، وآن یک مسئله ای ارزشی غیر قابل انکار است که حتی جوامع غیر دینی نیز به آن به عنوان یک پدیده مثبت می نگرند. در جامعه اسلامی ساده زیستی و تواضع حاکم در برخورد با مردم تحت حاکمیت شان از ارزش بالایی بر خوردار است، زیرا حاکـمی که همـرنگ مـردم است و سطـح ‏

حضورج. 90صفحه 52

زندگی شان همانند قشر پایین جامعه، ساده و بی آلایش است و حاکم در برخورد با مردم نه با غرور و تکبر بلکه متواضعانه برخورد می کند، در واقع حاکمیت او بر دل مردم نفوذ می کند که برآمدن از عهده آن برای شخص معصوم میسر است نه هر انسان متأثر از هواهای نفسانی، لذا پیامبر اسلام(ص) نمونه عینی این گونه حاکم است که حتی در نشستن در مجلس، این ساده زیستی و همگرایی را مراعات می کرد، به گونه ای که تازه وارد نمی فهمید، کدام یک پیامبر است، امام خمینی(ره) مکرراً  به این ویژگی پیامبر تصریح و تأکید می ورزد، از جمله می گوید:‏

‏«خود پیغمبر اکرم وقتی که در یک جمعیتی بودند و نشسته بودند و می خواستند مثلًاً مسئله بگویند و صحبت بکنند و قضاوت بکنند و همه کارها، وضع جوری بوده است که کسی وارد می شد از خارج، نمی شناخت، نمی دانست کدام یکی آقاست... که- سلطان به اصطلاح هست و کدام یکی رعیت است. ...، هیچ معلوم نبود که پیغمبر این است یا این است یا اوست ... نشسته بودند. این مَسند [ اشاره به پتویی که امام روی آن می نشستند.] هم که... شما برای من درست کردید، این هم نبوده؛ روی زمین می نشستند‏‏»(صحیفه امام، ج 4 ص 326).‏

‏ایشان در ادامه، ضمن بیان وظایف اجرایی در سنت پیامبر، به عدالت آن حضرت اشار کرده و دو قضیه تاریخی از شدت عدالت پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) را متذکر و رفتار عادلانه آن بزرگواران را تمجید کرده است: ‏

‏حضرت رسول- صلی الله علیه و آله-  در آن اواخرعمر خود بر منبر عمومی رفت و اعلام کرد هر کس بر من حقی دارد  اعلام کند تا حق او را اداکنم یک مرد عرب «سواده بن قیس» بلند شد گفت من یک حقی دارم؛ شما در جنگ «طائف» که می رفتید یک شلاقی به من ‏

حضورج. 90صفحه 53

‏زدید. پیامبر با روی گشاده آماده قصاص گردید. ولی مرد عرب رفت بدن پیامبر را بوسید. امام خمینی ضمن تذکر این تکه تاریخی از اینکه پیامبر به عنوان رئیس مطلق حجاز و جاهای دیگر آن وقت بوده است، با این وصف، بیاید بالای منبر و بگوید هر کس حق دارد با صراحت و بدون واهمه مطالبه کند، یک نفر نیاید بگوید به اینکه تو دهشاهی از من برداشتی! این حق را کدام دموکراسی، کدام سلطان، کدام رئیس جمهور، کدام سلطان عادل و رئیس جمهور عادل و دموکراسی یک همچو کاری می کند؟ این نظام اسلامی است. امام خمینی ابراز تأسف می کند از اینکه  اسم ها خیلی زیاد است! الفاظ خیلی زیاد است! ولی محتوا ندارد ‏‏(صحیفه امام، ج 4، ص326- 327).‏

‏از نظر امام، پیامبر، هم خود قضاوت می کرده و هم به عنوان حاکم، قاضی نصب می کرده ‏‏(ر.ک: ولایت فقیه، ص 18)‏‏. و رسول اکرم حاکم عادل است ‏‏(ر.ک: ولایت فقیه، ص 74).‏

‏ بنا براین پیامبر(ص) هم به عنوان حاکم عادل مرجع امور مردم بوده است هم به عنوان قاضی، به حل مسائل اختلافی مردم می پرداخته است. و امر رسیدگی به مشکلات مردم به عنوان یک امر عبادی - سیاسی مطرح بوده است که پیامبر از مسجد به عنوان محل اجرای عدالت استفاده می کرده است. ‏‏همچنین امام خمینی از حضرت علی(ع) به عنوان الگوی عدالت ورزی و قانون گرایی، یاد می کند، که در برابر حکم قاضی ای که خود حضرت نصب کرده بود و علیه امام حکم می دهد، و قاضی در برخورد اولیه از امام با احترام بیشتر استقبال می کند. حضرت امیر ایراد می گیرد برای این که قاضی باید دوطرف دعوی را با عناوین برابر مورد خطاب قرار بدهد. ‏‏(کنزالعمال، ج4، ص 6؛ ر.ک: صحیفه امام، ج4، ص 198، 328؛ همان، ج5، ص 513 – 514). ‏

‏اینها، نمونه های ملموس در برابر چشمان کسانی است که امروزه در کسوت مسئولیت های خطیری قرار گرفته اند که به نوعی منتسب به پیامبر اکرم (ص) و به عنوان میراث و امانت آن حضرت مطرح است. رفتار پیامبر و اعلام دادخواهی مردم از ایشان به عنوان رییس جامعه انسانی، به صراحت نشان می دهد که در نظام و حاکمیت دینی، هیچ شخصی مبرا از نقد منصفانه نیست و مردم حق دارند، حق خود را از با لاترین فرد در حاکمیت، مطالبه کنند.‏

حضورج. 90صفحه 54

نمونه هایی از سفارشهای رسول اکرم (ص) در باب عدالت

‏اولین اصل عدالت، از منظر رسول خاتم (ص) برابری و یکسانی انسانها در خلقت و وجود است و از دیدگاه رسول الله (ص)، تمامی انسانها از هر نژاد و قومی، در اصل و اساس باهم برابرند و هیچ کس را بر دیگری، هیچگونه برتری و امتیازی نیست، چنانکه در ‏‏حجة‏‏ ‏‏الوداع‏‏ فرمود:‏

‏یا ایها الناس ان ربَّکم واحد و ان اباکم واحد کلکم من آدم و آدم من تراب ... لا فضل لعربی علی عجمی و لا للابیض علی الاسود... الا بالتقوی‏‏ ‏‏(ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 33 ر.ک: جمشیدی، 155).‏‏ همچنین در تعبیر دیگر می فرماید: ‏‏الناس کأسنان المشط‏‏؛ یعنی مردم مانند دندانه های شانه با هم برابرند ‏‏(فرید تنکابنی، راهنمای انسانیت، سیری در نهج الفصاحه، 589؛ نهج الفصاحه، ص 789، حدیث 3149؛ ر.ک: جمشیدی، 156).‏‏ در فرمایش دیگر از مردم به عنوان عیال الله یاد و نافع ترین آنان به مردم را محبوب ترین آنان در نزد خدا معرفی فرموده است ‏‏(فرید تنکابنی، پیشین، ص 589).‏

‏پیامبر اکرم (ص)، عدل و عدالت را مایه استقامت و پایداری آسمان ها و زمین می داند ‏‏؛ بالعدل قامت السماوات ولارض‏‏ ‏‏(فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج5 /  107).‏‏ در این نگاه بنیان خلقت هستی بر عدالت استوار است. مفهوم مخالف فرمایش رسول اکرم (ص) این است که عدم عدل و رعایت نکردن عدالت، هستی را از هم میپاشد و جهان را متزلزل میسازد. به خاطر اهمیت عدالت است که طبق فرمایش پیامبر اکرم (ص)، عدالت ورزی یک ساعت، برتر از هفتاد سال عبادت که شب های آن همراه با قیام (نماز شب) و روزهایش همراه با روزه باشد ‏‏(نهج الفصاحه، 410، حدیث 1936).‏‏ بنا براین، عدالت نه تنها در ردیف بهترین عبادات بلکه به مراتب، برتر از آن است. و این نیست جز به خاطر اهمیت رعایت حقوق انسان در مکتب پیامبر اسلام (ص).‏

‏امروزه هر انسانی در هرپست و مقامی، اگر خود را پیرو پیامبر اسلام (ص) می داند باید در اندیشه و تفکر و رفتار و گفتار  خود، معیار عدل و عدالت را رعایت کند. افراط گرایی و پیشی ‏

حضورج. 90صفحه 55

گرفتن از رسول خدا و تاختن بر همنوعان و همکیشان، بدون رعایت اعتدال، انحراف از سیره رسول خداست. امروزه دمیدن بر آتش اختلاف و تاختن بر عقاید  و باورهای دیگران و بی پروا و افراطی کوبیدن بر تنور تنفر، که همه به خاطر رعایت نکردن حد عدالت است، از آفت های مهم جوامع اسلامی است. بدان امید که حاکمان و جوامع اسلامی، با مراجعه به مکتب قرآن و پیامبر (ص)، به عدالت خواهی بر خیزند و دست از افراط و تفریط بردارند.‏

 

نتیجه 

‏در این مقاله، عدالت ورزی در مکتب پیامبران الهی، به خصوص پیامبر اکرم (ص)، به عنوان یک وظیفه مهم مطرح گردید. در نگاه امام خمینی، عدالت، منشأ الهی داشته و در گستره طولی، از خدا تا هر شخص مسئول در مسائل ‏‏فردی‏‏ و بخصوص در مسئولیت های اجتماعی مطمح نظر است. پیامبران و رهبران الهی نماد بارز عدالت ورزی و الگوی کامل این ارزش فطری می باشند.‏

‏در این جایگاه، پیروی از پیامبر اکرم (ص) در طول اطاعت الهی قرار دارد تا جایی که حتی نارضایتی قلبی نسبت به حکم عادلانه پیامبر (ص)، محک و نماد بی دینی قلمداد گردیده  و پیامبر اکرم (ص) ضمن اینکه خود به عدالت رفتار میکرد، پیروان خود را نیز به رعایت عدالت فرا خواند و از همین رو امام علی (ع) به عنوان جانشین آن حضرت، حتی پای حکم قاضی منصوب خودش بدون تعلل حاضر شد و قاضی را به رفتار عادلانه بین خود و مدعی خودش سفارش کرد. امام خمینی نیز بر ‏‏الگو‏‏ پذیری نظام اسلامی از عدالت ورزی رسول اکرم (ص) و  امام علی (ع) ‏‏تأکید‏‏ کرده و پیروی از سیره عادلانه آنان را مطلوب خود و برای پایداری حکومت اسلامی، ضروری می داند.‏

 

حضورج. 90صفحه 56

منابع

 ‏قرآن کریم.‏

 ‏نهج البلاغه.‏

 ‏ابن شعبه حرانی، ابو محمد بن علی بن حسین ، تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، کتابخانه اسلامیه؛ کتابچی، چ پنجم، 1373.‏

 ‏ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب،  بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.‏

 ‏اخوان کاظمی، بهرام، عدالت در نظام سیاسی اسلام، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مؤسسه فرهنکی دانش و اندیشه معاصر، 1381.‏

 ‏اردبیلی، عبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی(ره)، 1381.‏

 ‏افلاطون، جمهور، ترجمه فؤاد روحانی، چاپ شده در مجموعه آثار افلاطون، تهران، شرکت انشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، 1381.‏

 ‏جمشیدی، حسین، نظریه عدالت از دیدگاه فارابی، امام خمینی و شهید صدر، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1380.‏

 ‏خمینی، روح الله،  آداب الصلوة (آداب نماز)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ ششم، 1378.‏

 ‏---------، شرح حدیث جنود عقل و جهل،  تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)،  1377. ‏

 ‏---------، صحیفه امام، (مجموعه 22 جلدی)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، 1378.‏

 ‏---------، طلب واراده، ترجمه سید احمد فهری، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362. ‏

 ‏---------، مصباح الهدایه الی الخلافة والولایة، ترجمه سید احمد فهری، [تهران]، پیام آزادی،1360.‏

 ‏---------، مصباح الهدایه الی الخلافة والولایة، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)،  1372.‏

 ‏---------، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و  نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ نهم، 1384.‏

 ‏---------، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس( قم موسسه پاسدار اسلام، چاپ دوم، 1410ق.‏


حضورج. 90صفحه 57

 ‏---------، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ بیست و هفتم، 1391.‏

 ‏راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت، دارالعلم، الدار الشامیه، 1412 ق.‏

 ‏سیدباقری،سیدکاظم، راهکارهای عدالت اجتماعی در نظام اسلامی، تهران، کانون اندیشه جوان، 1387.‏

 ‏صالحی مالستانی، حسین، جایگاه پیامبر اکرم (ص) در نظام هستی از منظر عرفانی امام خمینی، حسین صالحی مالستانی، حضور، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، شماره 79، زمستان 1390.‏

 ‏---------،مبانی کلامی اندیشه سیاسی شهید صدر، ویژه نامه همایش بررسی اندیشه های کلامی فلسفی شهید آیت ا... العظمی سید محمد باقر صدر، قم، معاونت پژوهش مجتمع آموزش عالی فقه، انجمن علمی – پژوهشی کلام، 1389.‏

 ‏صدر، محمد باقر، الفتاوی الواضحه، الجزءالاول، بیروت، دار التعارف، بی تا؛‏

 ‏---------،المدرسة القرآنیة، بیروت، دار التعارف، چاپ هفتم، 1410 ق؛‏

 ‏فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین،  قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.‏

 ‏فرید تنکابنی، مرتضی، راهنمای انسانیت، سیری در نهج الفصاحه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1377.‏

 ‏قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1371.‏

 ‏مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، 1404ق.‏

 ‏مرتضوی، سید ضیاء، امام خمینی، عدالت اجتماعی در مصاف با اسلام آمریکایی، فصلنامه نامه قم، ش.5 و6، بهار و تابستان 1378.‏

 ‏مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،  تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 .‏

 ‏نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت (ع)، 1408ق. ‏

 ‏نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان، 1360.‏

‏ ‏

حضورج. 90صفحه 58