زن، هنر و ادبیات

‏ ‏

زن، هنر و ادبیات

‏ ‏

دکتر مهدی شریفیان


‏ ‏ ‏سخن در این مقاله از «زن»، «هنر و ادبیات» است و ارتباط این هر سه با یکدیگر؛‎ ‎بی تردید «زنان» چه در شرق و چه در غرب، از دیروز تا امروز، همواره سرنوشتی‎ ‎یکسان نداشته اند. آنچه مسلّم است تا اواخر قرن هفدهم، زنان در حوزه های مختلف‎ ‎اجتماعی، سیاسی، بویژه «هنر»‎[1]‎‏ درخشش چندانی نداشته اند. فی المثل اگر در‏‎ ‎«الانساب سمعانی» نام دهها زن فقیه و مجتهد ایرانی آمده است ـ که هریک «خوش‎ ‎درخشیده اند.» ـ در حوزه شعر، که فربه ترین هنر ایرانی است، فقط رابعه‎[2]‎‏ را داریم که‏‎ ‎«قطعات ادبی» از او نقل شده است. چرا «زنان» حضوری کم رنگ در تاریخ بشری


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 197

داشته اند و به چه دلایلی «خود را نشان نداده اند»، خود حدیثی مفصل دارد. آنچه پذیرفتنی‎ ‎است و شواهد و مدارک موجود نیز آن را تائید می کند، «مردان جایی برای زنان باقی نگذاشتند»‎ ‎و زنان نیز کوششی برای «اثبات خود» نکردند. هر دو پذیرفتند که: «داستان زن»، داستان «یک‎ ‎خطاست»؛ خطایی آشکار در طبیعت. گویی «زن» سرنوشتی شبیه «یو» دارد، که همواره باید‎ ‎خود را از «آرگوس»‎[3]‎‏ پنهان نماید. حتی در عشق ـ که متعالی ترین حوزۀ مشترک زن و مرد‏‎ ‎است‎[4]‎‏ ـ مردان به «عشق مذکّر»‏‎[5]‎‏ روی آوردند و تاریخ ادبیات ایران زمین، پُر است از «تغنّی‏‎ ‎شاعر با ترک زیباروی مذکّر»، باور ندارید، از فرخی قهرمان بی بدیل این میدان، بخوانید:

‏ ‏

برکش ای ترک و به یکسو فکن این جامۀ جنگ   چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ

وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو    وقت آن است که بنشینی و برداری چنگ

ای مژه تیر و کمان ابرو، تیرت به چه کار    تیر مژگان تو دلدوزتر از تیر خدنگ

تیرِ مژگان تو چونان گذر بر دل و جان   که سنان ملک مشرق بر آهن و سنگ

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 198
                                 

‏     ‏از دید مصلحان، فلاسفه و حتی بعضی از علمای دینی‎[6]‎‏ «زن برای مرد آفریده‏‎ ‎شده و وظیفه ای جز خدمت به مرد ندارد.» برای نمونه از نظامی «شاعر شعر و شرع»‎ ‎نمونه هایی در این زمینه نقل می کنیم:

‏ ‏

‏ ‏

مزن زن را ولی چون برستیزد   چنانش زَنْ که هرگز برنخیزد


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 199
              

‏(‏‏خسروشیرین‏؛ 248)

‏ ‏

زنی کو نماید به بیگانه روی   ندارد شکوهِ خود و شرمِ شُوی

‏ ‏

‏(‏‏شرفنامه‏؛ 914)

‏ ‏

زن گرنه یکی هزار باشد    در عهدْ کم استوار باشد

چون نقشِ وفا و عهد بستند   بر نامِ زنان قلم شکستند

زن دوست بُود ولی زمانی    تا جز تو نیافتْ مهربانی

چون زر بر دیگری ببیند    خواهد که دگر تو را نبیند

‏ ‏

‏(‏‏لیلی و مجنون‏؛ 438)

‏ ‏

زن میل ز مرد بیش دارد    لیکن سوی کامِ خویش دارد

بسیار جفای زن کشیدند     وزهیچ زنی وفا ندیدند

زن چیست؟ نشانگاه نیرنگ   در ظاهر صلح و در نهان جنگ

در دشمنی آفت جهان است  چون دوست شود هلاک جان است

این کار زمان راست باز است   ‏    ‏افسون زنانِ بد، درازاست

‏ ‏

‏(‏‏لیلی و مجنون‏؛ 439)

‏ ‏

بر زن ایمن مشو که زن کاه است   بَرَدش باد هر کجا راه است

زن چو زر دید چون ترا ز وی زر   ‏             ‏به جوی با جوی درآرد سر

زن چو انگور و طفل بی گنه است  خام سر سبز و پخته روسیه است

عصمت زن جمال شوی بود  ‏      ‏             شب چو مه یافت ماهروی بود

‏ ‏

‏(‏‏هفت پیکر‏؛ 400)

‏ ‏

زن آن بهْ که در پرده پنهان بود   که آهنگِ بی پرده افغان بُود


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 200

مشو بر زن ایمن که زنپارساست   ‏ ‏که در بسته به گرچه دزد آشناست‎[7]‎

‏ ‏‎ ‎

‏(‏‏شرفنامه‏؛ 480)

‏     در این «آشفته بازار بی مهری» تنها مولانا یک استثناست. آنجا که در تقریر خبر‏‎ ‎‏نَبَوی ـ اِنَّهُنَّ یَغْلِبْنَ العاقِلَ وَیْغلِبُهُنَّ الجاهِلُ می گوید:‏

‏ ‏

گفت پیغمبر که زن بر عاقلان   غالب آید سخت و بر صاحب دلان

باز بر زن جاهلان چیره شوند   زانک ایشان تُند و بس خیره رَوَند

کم بُوَدْشان رقّت و لطف و وداد        زانک حیوانیست غالب برنهاد

مهر و رقّت وصف انسانی بُود   خشم و شهوت وصف حیوانی بُود

پرتو حقست آن معشوقْ نیست   خالق است آن گوئیا مخلوق نیست

‏ ‏

‏(‏‏مثنوی معنوی‏؛ 1 / 2437 ـ 2441 از نسخۀ قونیه)

‏     در ادبیات اروپا نیز، گاهی چنین باورهایی درخصوص «مقدس بودن» زنان وجود‏‎ ‎‏داشته است.‏

‏     «تروبادورها ‏‎(troubadurs)‎ از واژه های ‎trobador‎ و ‎trobar‎ که به معنای پیداکننده،‎ ‎پیدا کردن و نیز ساختن و تصنیف کردن است، گرفته شده و از قرن شانزدهم در‎ ‎زبانهای اروپایی متداول شده است. تروبادورها چابک سوارانی عاشق پیشه بودند که‎ ‎در دوران قرون وسطی که «زن» به دلیل ایزدی شدن «مریم» در دین مسیح، مقامیمقدس یافته بود، سرسپردۀ زنی می شدند و خود را وقف ستایش او می کردند. رابطۀ‎ ‎آنان با این معشوقه رابطه ای ذهنی و مقدس بود و بندرت به رابطۀ جسمانی منجر می شد. نمونۀ‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 201

درخشان این رابطه را به صورت طنزآمیز آن در رُمان معروف «دُن کیشوت» اثر‎ ‎سروانتس می یابیم. اینان در وصف معشوقه شعر می سرودند و آهنگ می ساختند و‎ ‎می خواندند و می نواختند. شاید جلوه هایی از عشق عرفانی ادبیات ما مشابهتی با‎ ‎عشق تروبادورها داشته باشد».‎[8]‎

‏    ‏به هرحال «زنان» چه به شکل اثیری و متافیزیکی آن و چه به شکل کنیز، آزاد و‎ ‎زمینی آن، خود را باز نیافتند و این معمّا همچنان ناگشوده باقی مانده است. زن شرقی‎ ‎و زن غربی داریم، اما زن انسانی که با مردان «در هویّت انسانی» برابر باشد، کم داریم.‎ ‎امید است «انقلاب اسلامی» که با زیربنای فکری ـ فقهی مصلحان چون مرحوم شهید‎ ‎مطهری‎[9]‎‏ و امام ـ رحمة الله  علیه ـ شکل گرفت؛ در این زمینه تنگناهای موجود را رفع و‏‎ ‎سیمای نویی از زنان فرهیخته به جهان عرضه نماید. بی تردید تفکر اسلامی و تجارب‎ ‎ذی قیمت تمدن عقلی، مدنی امروز، زن را از «شیئیّت» خارج خواهد کرد و فصلی نوین‎ ‎در این عرصه ایجاد خواهد نمود. حال بعد از این مقدمۀ نه چندان طولانی، به تعریف‎ ‎هنر بپردازیم و بعد به حوزه ادبیات وارد شویم و در پایان با یک جمع بندی «نقش زن‎ ‎در آئینه هنر» را تبیین نماییم.

‏کیرشمان می گوید: «تاریخ شش حوزه دارد؛ ‏

1. دانایی 2. ثروت 3. اخلاق 4. دین 5.سیاست 6. زیبایی»‎[10]‎‏؛‏

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 202

«بی گمان هنر، فعالیتی است که زیبایی را نمودار می سازد».‎[11]‎

‏    ‏تولستوی در کتاب «هنر چیست» می گوید: «هنر، یک فعالیت انسانی است و آن‎ ‎عبارت از این است که انسانی آگاهانه و به یاری علائم مشخصۀ ظاهری، احساساتی‎ ‎را که خود تجربه کرده است به دیگران انتقال دهد. به طوری که این احساسات به‎ ‎ایشان سرایت کند و آنها نیز آن احساسات را تجربه نمایند و از همان مراحل حسی که‎ ‎او گذاشته است، بگذرند». (ص 66) اینکه «هنر» مؤثّر است از دیرباز، مورد توجه‎ ‎«فلاسفه» و «ادیان» قرار گرفته است. در کتاب «هنر و جامعه» آمده است؛ «هنگامی که‎ ‎فلاسفه برای اولین بار به طور جدی به هنر، علاقه نشان دادند، آنچه بیش از مسائل‎ ‎دیگر توجه آنها را به خود جلب کرد، تأثیری بود که هنر در زندگی اجتماعی افراد بر‎ ‎جای می نهاد. افلاطون شاعران را از "آرمانشهر" خود طرد می کرد چرا که آنان برای‎ ‎بشر "زمینی" خطری محسوب می شدند. چند قرن بعد بزرگان کلیسا نیز جاذبه های‎ ‎فریبنده هنر را که تحقق یافتن "شهر خدا" را به تأخیر می اندازد یا مانع آن می شود‎ ‎محکوم می کنند». (ص 33)

‏     بنابراین "هنر" صرفاً نباید "لذتبخش" باشد، بلکه باید "مفید و سودمند" نیز باشد و‏‎ ‎‏بخصوص دارای "تعهد اجتماعی، انسانی" باشد. امروزه پیروان "هنر برای هنر" فقط از‏‎ ‎‏هنر "لذتبخشی" را مطالبه می کنند و تعهد هنری را به هیچ وجه نمی پذیرند، تمامی‏‎ ‎‏ادیان بخصوص اسلام هنر را در راستای "مفید بودن و متعهد بودن" باور می کنند.‏لئون تولستوی که علاوه بر نویسندگی، دارای دیدگاههای مذهبی در باب هنر است، عقیده‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 203

دارد: «هنر وسیلۀ ارتباط انسانهاست، برای حیات بشر و برای سیر به سوی سعادت‎ ‎فرد و جامعه انسانی». (ص 67)

‏     «هنر خوب، صرف نظر از محتوای آن، آن است که سه شرط اساسی داشته باشد:‏‎ ‎‏1. خصوصیت ممتاز احساس؛ 2 . روشنی؛ 3 . صمیمیت». (ص 214)‏

‏     «امّا از نظر محتوا، هنر باید شعور دینی زمان را بگوید، شعور دینی عصر ما، از نظر‏‎ ‎‏مصداق کلی و عمومی آن، آگاهی بر این واقعیت است که سعادت ما، یعنی سعادت‏‎ ‎‏مادی و معنوی، فردی و عمومی، موقت و دائم ما در حیات برادرانۀ همه انسانها و در‏‎ ‎‏اتحاد محبت آمیز آنهاست». (ص 220)‏

‏     حتی مارکسیست ها که در اقتصاد و اجتماع جز ماده چیزی را به رسمیّت‏‎ ‎‏نمی شناسند، در حوزۀ هنر به بُعد انسانی آن توجه می کنند. مارکسیسم گورکی‏‎ ‎‏نویسنده رُمان معروف «مادر» در این زمینه می گوید: «هنرمندان مهندسان جان‏‎ ‎‏آدمی اند». علاوه بر نگرشهای دینی و فلسفی، محیط اجتماعی نیز در ایجاد هنر موثر‏‎ ‎‏است. «محیط طبیعی فقط مصالح هنر را فراهم می آورد و هنر عبارت است از ترکیب،‏‎ ‎‏تلفیق و بازپروری این مصالح».‏‎[12]‎

‏    ‏در هر مکتب و محیط اجتماعی، البته هنر «هدفی» را می طلبد «برای مثال، هنر‎ ‎مصر، هدفش حفظ بدن انسان است، هنر یونان، عظمت بخشیدن به دولت شهر‎ ‎است».‎[13]‎‏ هدف هنر در ایران، بویژه در «شعر» دست یابی به «حقیقت» است. «اکثر‏‎ ‎شاعران ایرانی، بویژه شاعران عارف ـ که بدون شک بزرگترین شاعران ایران هستند ـ از

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 204

یک الگوی عمومی دهنی و فلسفی، پیروی می کنند، منتها یکی می خواهد از طریق پیر‏‎ ‎‏مغان، در رسیدن به مرتبت بی خویشی خود، به آن الگوی ذهنی، شکل نهایی خود را‏‎ ‎‏بدهد و به حقیقت برتر دست یابد و دیگری از طریق شمس تبریز، می کوشد،‏‎ ‎‏خویشتن را به فراموشی بسپارد و در حق و حقیقتی برتر غرق گردد. فرق بین مولوی و‏‎ ‎‏حافظ در این است که مولوی بیشتر "دئونیزین" و حافظ بیشتر "آپولوئین" است، و به‏‎ ‎‏تعبیر خودمان، مولوی نمونۀ کامل یک شاعر انبساطی است و حافظ نمونۀ کامل یک‏‎ ‎‏شاعر انقباضی؛ ولی آنها از نظر سیستم فلسفی، عرفانی و شاخصهای ذهنی و‏‎ ‎‏جهان بینیهای شعری چندان فرقی با یکدیگر ندارند».‏‎[14]‎‏ بنابراین در حوزۀ هنری ایران‏‎ ‎و کشورهای شرقی «اکسیولوژی ‎Axiologie‎» (اصول ارزشهای اخلاقی) هنر، قویتر‎ ‎است. در یک تقسیم بندی کلی ـ که تا امروز نیز به شکلی ادامه یافته است ـ فرق تمدن‎ ‎شرق با غرب در حوزۀ هنر، در ارزشهای عملی و ارزشهای تأمّلی آن است.

‏     «ارزشهای تمدن شرقی ارزشهای عمل ‏‎(Actiom)‎ نیست. بلکه ارزشهای تأمّل‎ ‎‎ Ontemplation‎است. بر این اساس در تمدن شرقی، جامعه، هنرمند را با قدیس‎ ‎همسان می نهند».‎[15]‎‏ از جانب دیگر، حوزه های هنری، در تمام جوامع یکسان، نبوده است.‏‎ ‎مثلاً در تمدن اسلامی ایرانی، شعر تمامی حوزه های هنری دیگر را در سایه قرار داده‎ ‎است. گویی تمامی فعالیتهای هنری در شعر خلاصه شده است. نثر در مرتبه ای بسیار نازل‎ ‎قرار دارد و تنها از قرن نهم به بعد است که هنر معماری، نقاشی، تهذیب کاری و خطاطی‎ ‎رونق می یابد. از مجسمه سازی و بویژه «موسیقی» به شکل آشکار خبرینیست. البته‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 205

نوعی «موسیقی» ممنوع در دربارها به رشد خود ادامه داده است. در تمدن اروپایی که‎ ‎ریشه در فرهنگ یونانی ـ رومی دارد. البته موسیقی، رقص، مجسمه سازی و بسیاری از‎ ‎حوزه های هنری فعال بوده است. نباید از نظر دور داشت که بسیاری از این نوع‎ ‎فعالیتها در آغاز جنبه مذهبی داشته است، مثلاً اهتمام به مجسمه سازی در مکتب بودا‎ ‎و رقص در بسیاری از فرهنگهای قدیم.

‏     «رقص که در هرحال فقط زنانه نیست و مردان نیز اغلب می رقصند ـ و نیز شهوانی‏‎ ‎‏هم نیست ـ در بیشتر موارد، جنبه مذهبی دارد».‏‎[16]‎

‏    ‏«زیورها که در آغاز بیشتر مردانه اند، بتدریج فقط به زنان اختصاص می یابند، اما‎ ‎در این انتقال به گروه زنان، معانی القایی آنها تغییر می کند. معنای جادویی یا‎ ‎جنگجویانه آنها بتدریج تغییر می یابد و هرچه بیشتر، معنای القایی شهوانی به خود‎ ‎می گیرد».‎[17]‎

‏    ‏در شرق البته حرکت از لونی دیگرست. «هنر شرقی همیشه از بودن به سوی زیستن‎ ‎به سوی وقوف به حقایق برتر و برترین حقایق، حرکت کرده است؛ و هر شاعر شرقی،‎ ‎همیشه خود را مسئول کشف حقیقت و متعهد در برابر حقیقت دیده است، و اگر کسی‎ ‎بگوید که هدف هنر، زیبایی است، درواقع هنر شرق را از شعر و نقاشی و معماری‎ ‎گرفته تا شمایل سازی، نادیده گرفته است».‎[18]‎

‏    ‏حال به «ادبیات بپردازیم» که حوزۀ وسیعتری از هنر را در ایران اشغال کرده است.بی تردید، حضور فرهنگی ایران در جوامع غربی، بیشتر مرهون شاعران و نویسندگان آن‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 206

است. امروزه، مولانا، حافظ، سعدی، در کنار گوته، شیلر، شکسپیر، از کیان فرهنگی‎ ‎ایران دفاعی جانانه می کنند و حتی بدون تبلیغات «فنی» از نوع تبلیغات غربی، این‎ ‎بزرگان اندیشه و هنر ایرانی، جای خود را باز کرده اند. «ادبیات» برخورد هنری انسان‎ ‎با زبان اُتوماتیک‎[19]‎‏ است. شعر و نثر، دو میوۀ «درخت تناور ادبیات» در حوزۀ ادبی هر‏‎ ‎کشور است. با این تفاوت که در دنیای «سنتی»، شعر، حاکم مطلق است و در دنیای‎ ‎«مدرن» رُمان. حال به «ارزش احساسات» در «حوزۀ ادبیات» بپردازیم:

‏     «ابرامز ‏‎M.H.Abrams‎ درباره هر اثر هنری می گوید: «چهار عنصر در هر حوزۀ‎ ‎هنری قابل ملاحظه است»:

‏     1) هنرمند که اثر را می آفریند.‏

‏     2) اثر که آفریدۀ هنرمند است.‏

‏     3) جهانی که در اثر آشکار می شود.‏

‏     4) مخاطب که اثر، او را تحت تأثیر قرار می دهد.‏

‏     تأکید بر جهانی که اثر آشکار می کند، نظریه تقلید را به وجود آورده که افلاطون‏‎ ‎‏مؤسس و ارسطو مدافع آن بود. تقلید ‏‎Imitation‎ از افلاطون و ارسطو تا دکتر جانس در‎ ‎قرن هجدهم و نیز بعد از آن تا مدتها ادامه می یابد.

‏     نظریۀ دوم بر مخاطب تأکید می کند؛ این جهت تأکید، نظریه پراگماتیک‏‎ ‎‎Pragmatic‎ را در ادبیات به وجود آورد که بر جنبۀ تعلیمی شعر و مفید بودن آن تکیه می کند.‎ ‎سر فیلیپ سیدنی ‎ Sir Philip Sidney‎ناقد مشهور انگلیسی در اواخر قرن شانزدهم ازجمله

‎ ‎

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 207

برجسته ترین نمایندگان این نظریه است.

‏     برای اغلب نظریه هایی که بر جهت پراگماتیک تاکید می ورزند، توانایی ادبیات‏‎ ‎‏برای خدمت به نتایج اخلاقی هدف اصلی، و ایجاد لذت و مسرّتِ حاصل از آن،‏‎ ‎‏هدف ضمنی است».‏‎[20]‎

‏    ‏اسلام به عنوان یک دین، در ادبیات به تعلیمی بودن ‎Imstruction‎ و ارزشی بودن‎ ‎‎Axiologie‎ بودن آن توجه ویژه دارد. البته باید در نظر داشت محتوای انسانی حتماً در‎ ‎قالب الفاظ زیبا ماندگار خواهد ماند. حافظ در این میدان، گوی سبقت را از همگنان‎ ‎خود ربوده است و راز ماندگاری او «تعادل ایجاد کردن بین ماده و معناست».

‏     «از درایدن ‏‎Dryden‎ به بعد و در خلال قرن هیجدهم، نظریۀ دربارۀ شعر از جنبه‎ ‎تعلیمی به تدریج به سوی لذت و مسرت حاصل از شعر گرایش پیدا کرد. این گرایش‎ ‎درواقع انتقالی بود از مخاطب هنر به آفریننده آن که قادر بود اثری به وجود بیاورد که‎ ‎در خواننده ایجاد لذت کند. این گرایش از مخاطب به متکلم یا آفریننده شعر و هنر،‎ ‎درواقع گذری از معنی و محتوا، به زبان و صورت، و گذشتن از مرحله کلاسیسم به‎ ‎رومانتیسم هم بود. برای کولریج ‎S.T.Coleridge‎ که برجسته ترین نماینده این گرایش و‎ ‎بیان کننده این نظریه بود و کتاب «سیرۀ ادبی» خود را در سال 1817 م.‎ ‎منتشر کرد، دیگر این کلمۀ تعلیم نبود که در شعر، آنهمه با اهمیت‎ ‎می نمود، بلکه کلمۀ بیان ‎Expression‎ نقش اصلی را به عهده داشت. وقتی‎ ‎تأکید از معنی و تعلیم به صورت بیان منتقل می شود. مفید بودن 


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 208

نیز جای خود را به زیبایی و لذت می سپارد».‎[21]‎‏ امروزه در اروپا و امریکا، «ادبیات»‏‎ ‎چنین سیری را طی می کند. بنابراین از دید آن جوامع می توان «ادبیات را شامل آثاری‎ ‎دانست که هدف مستقیم آن ایجاد لذت است».‎[22]‎

‏    ‏«از نظر کولریج شعر با نثر از نظر وسیله ای که هر دو استفاده می کنند و عناصر زبانی‎ ‎که به کار می برند، تفاوت ندارد، تفاوت در شیوۀ ترکیبِ عناصر این وسیله است.‎ ‎اختلاف در شیوۀ ترکیب، ناشی از اختلاف هدف است. هدف ممکن است القای‎ ‎حقیقت یا ایجاد لذت باشد؛ اما لذتی که از شیوۀ ترکیب عناصر زبان در شعر حاصل‎ ‎می شود با یک رُمان فرق دارد. در شعرْ وزن، قافیه، انواع صنایع لفظی و معنوی، هم در‎ ‎شیوه ترکیب شرکت می کنند و هم با دیگر عناصر شعر کل واحدی را تشکیل می دهند،‎ ‎که لذتْ ناشی از آن است. بنابراین، شعر با یک اثر علمی منثور از این جهت تفاوت‎ ‎دارد که هدف مستقیمش لذت است و نه حقیقت و با دیگر انواع نگارش که هدف‎ ‎مستقیمشان لذت است و نه حقیقت از این لحاظ فرق دارد که در شعر لذتی که از کل‎ ‎اثر می بریم با لذت حاصل از یکایک اجزاء ترکیب سازگار است و حتی حاصل از آن».

‏     به‏‎[23]‎‏ هر حال «ادبیات» را با هر هدفی قبول نماییم. در کشور ما دارای «ارزش و‏‎ ‎اعتبار» ویژه ای است، به طور کلی حوزه زبانی و اجتماعی «ادبیات» به دو دورۀ کاملاً‎ ‎متفاوت، قابل تقسیم است. دوره اول قبل از انقلاب مشروطیت و دوره دوم از


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 209

مشروطیت تا زمان حاضر. ادبیات در قلمرو قبل از مشروطیت ایران به دو شاخه عمده‎ ‎نظم و نثر تقسیم می شود که نقش شعر، بسیار والاتر از نثر است. حوزۀ شعر نیز به دو‎ ‎قسمت، تقسیم می شود: شعر درباری و شعر عرفانی ـ تعلیمی. بی گمان شعر مدحی‎ ‎صرفاً ارزش «زیباشناختی» دارد و بندرت حاوی بعضی مسائل اجتماعی است. اما‎ ‎جغرافیای «شعر عرفانی» در کشور ما، پهنایی به وسعت تاریخ می یابد. در این‎ ‎آرمانشهر شعریْ مردان، حاکمان اصلی هستند و زنان حضوری بسیار اندک دارند.‎ ‎شاید در دورۀ هزار ساله «ادبیات فارسی» تنها رابعه و قرةُ العین و مَهْسَتی قابل ذکر‎ ‎باشند که البته «آثار چندانی» از آنان باقی نمانده است. رابعه و مهستی شاعر عشق و‎ ‎قرة العین شاعری سیاسی آن هم با دیدی «بهایی».

‏     «انقلاب مشروطیت» ایران در کنار تغییر «ساختار سیاسی» کشور، تغییرات‏‎ ‎‏بنیادینی در عرصه «ادبیات» به وجود آورد. «از لحاظ فرهنگی، روزنامه ها، مجله ها و‏‎ ‎‏ترجمه های آثاری که از عصر عباس میرزا شروع شده بود و در دوره ناصرالدین شاه‏‎ ‎‏هم نهضت ترجمه های خوب، نضج گرفت، اثر گذاشته است». «از لحاظ اقتصادی،‏‎ ‎‏فئودالیته مطلق، تَرَکْ بر می دارد».‏‎[24]‎‏ «زبان شعر این دوره به زبان کوچه و بازار نزدیک‏‎ ‎می شود، ‏[‏مثل اشعار‏]‏ سید اشرف، عارف و ‎[25]‎‏عشقی». «به طورکلی تفکر مشروطه،‏‎ ‎تفکری سنتی نیست و جای پای آشنایی با تمدن مغرب زمین را ولو به صورت خام در‎ ‎شعر مشروطه می توان دید».‎[26]‎‏ «دورنمایه های شعر مشروطه، آزادی، وطن، زن، غرب ‏و‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 210

صنعت غرب، انتقادهای اجتماعی و تا حد زیادی دور از نفوذین، فقدان تصوف و‎ ‎بازهم کلیت معشوق»،‎[27]‎‏ برجستگی خاصی دارد. به طورکلی ادوار شعر و ادبیات‏‎ ‎فارسی بعد از مشروطیت به لحاظ زمانی به قرار زیر است:

‏     الف) دوره مشروطیت؛‏

‏     ب) عصر رضاخانی؛‏

‏     ج) از شهریور 20 تا کودتای 28 مرداد 28؛‏

‏     د) از کودتای 32 تا حدود 40؛‏

‏     ز) از 49 (سیاهکل) تا 1357 (سقوط سلطنت).‏

‏     از آنجا که موضوع سخن ما «زنان ادیب و شاعرند» ما فقط به این مسأله‏‎ ‎‏می پردازیم. بعد از مشروطه دو زن معروف و یک زن نیمه معروف در عرصه ادبیات‏‎ ‎‏داریم. دو زن معروف، پروین و فروغ هستند و آن زن نیمه معروف خانم ژاله‏‎ ‎‏قائم مقامی.‏

‏     بی هیچ گفتگویی، «پروین» می تواند الگوی مناسبی برای «زن هنرمند مسلمان»‏‎ ‎‏باشد. تعهد اجتماعی، محتوای بکر و انسانی و زبانی شسته و فصیح از اختصاصات‏‎ ‎‏شعر پروین است. مرحوم استاد بهار، در خصوص پروین می گوید: «خانم پروین‏‎ ‎‏اعتصامی در تحت ‏تربیت پدر دانشمند و فاضل خود مرحوم یوسف اعتصامی، پرورش‎ ‎یافته، فارسی و عربی و ادبیات این دو زبان را از آموزگاران خصوصی، در خانه فراگرفته و‎ ‎زبان انگلیسی را در تهران در مدرسه امریکایی دختران تحصیل کرده و دوره آن را به پایان‎ ‎رسانیده است؛ در این مدت اشتغال، ساختن دیوانی با زیبایی و آب و رنگ دلفریب‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 211

خاصه با این یکدستی و فصاحت و روانی کار مردان فارغ البال نیست، تا چه رسد به‎ ‎خانمی که کمتر از درس و بحث فارغ بوده و شاید مشاغل خانوادگی بسیار نیز داشته‎ ‎است؛ در سرزمین ایران که کان سخن و فرهنگ است؛ اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا‎ ‎شده اند که مایه حیرتند، جای شگفتی نیست؛ اما تاکنون شاعری از جنس زن که دارای‎ ‎این قریحه و استعداد باشد و با این توانایی و طی مقدمات تتبع و تحقیق، اشعاری‎ ‎چنین نغز و نیکو بسراید از نوادر محسوب است و جای بسی تعجب و شایسته تمجید‎ ‎و تحسین است».‎[28]‎‏ در دیوان پروین اعتصامی موضوعات و مسائل مختلفی از زبان‏‎ ‎حیوانات، بعضی مواد غذایی، از مرغان... با کلماتی روان و ساده اما با معانی عمیق و‎ ‎دلنشین مطرح شده و او با مهارت خاص از هریک نتایج آموزنده و ارزنده ای به دست‎ ‎آورده است؛ افزون بر اینها که نمونه های زیادی از آنها چاپ شده، پروین در سرودن‎ ‎اشعار اجتماعی و تعلیمی، بسیار موفق است. اینک قسمتی از شعر جالب «فرشته انس»‎ ‎برای نمونه و آشنایی با اندیشه های پروین نقل می کنیم:

‏ ‏

«فرشته انس»

‏ ‏

در آن سرای که زن نیست انس و شفقت نیست

‏ ‏در آن وجود که دلِ مرد مرده است روان

به هیچ مبحث و دیباچه ای قضا ننوشت

‏ ‏برای مرد کمال و برای زن نقصان


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 212

زن از نخست بود رکن خانۀ هستی‏                   

‏ ‏که ساخت خانۀ بی پای بست و بی بنیان

زن ار به راه متاعب نمی گداخت چو شمع

‏ ‏نمی شناخت کس این راهِ تیره را پایان

چو مهر گر که نمی تافت زن به کوه وجود

‏ ‏نداشت گوهری عشق گوهر اندرکان

فرشته بود زن آن ساعتی که چهره نمود

‏ ‏فرشته بین که بر او طعنه می زند شیطان

اگر فلاطن و سقراط بوده اند بزرگ

‏ ‏بزرگ بوده پرستار خردی ایشان

به گاهوارۀ مادر به کودکی بس خفت

‏ ‏سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان

چه پهلوان و چه سالک چه زاهد و چه فقیه

‏ ‏شدند یکسره شاگردِ این دبیرستان

حدیث مهر کجا خواند طفل بی مادر

‏ ‏نظام و امن کجا یافت ملک بی سلطان

وظیفۀ زن و مرد ای حکیم دانی چیست

‏ ‏یکی است کشتی و آن دیگری است کشتیبان

چو ناخداست خردمند و کشتی اش محکم

‏ ‏دگر چه باک زامواج و ورطۀ طوفان


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 213

به روز حادثه اندر یَمِ حوادث دهر

‏ ‏امید و سعی و عملهاست هم از این و هم آن

همیشه دختر امروز مادر فرداست

‏ ‏ز مادر است میسّر بزرگی پسران

اگر رفوی زنان نکو نبود نداشت

‏ ‏بجز گسیختگی جامۀ نکو مردان

توان و توش رهِ مرد چیست یاری زن

‏ ‏حُطام و ثروت زن چیست مهر فرزندان

زنِ نکوی نه بانوی خانه تنها بود

‏ ‏طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان

به روزگار سلامت رفیق و یار شفیق

‏ ‏به روز سانحه تیمارخوار و پشتیبان

زبیش و کم زن دانا نکرد روی تُرش

‏ ‏به حرف زشت نیالود نیکمرد دهان

سمند عمر چو آغاز بدعنانی کرد

‏ ‏گهیش مرد و زمانیش زن گرفت عنان

چه زن چه مردکی شد بزرگ و کامروا

‏ ‏که داشت میوه ای از باغ علم در دامان

به رستۀ هنر و کار خانۀ دانش

‏ ‏متاعهاست بیا تا شویم بازرگان


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 214

زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید

‏ ‏فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان

کسی است زنده که از فضل جامه ای پوشید

‏ ‏نه آنکه هیچ نیرزد اگر شود عریان

هزار دفتر معنی به جا سپرد فلک

‏ ‏تمام را بدرودیم بهر یک عنوان

خرد گشود چو مکتب شدیم ما کودن

‏ ‏هنر چو کرد تجلی شدیم ما پنهان

بساط اهرمنی خودپرستی و سستی

‏ ‏گر از میان نرود رفته ایم ما ز میان

همیشه فرصت ما، صرف شد درین معنی

‏ ‏که نرخ جامه بهمان چه بود و کفش فلان

برای جسم خریدیم زیور پندار

‏ ‏برای روح بریدیم جامۀ خذلان

قماش دکّۀ جان را به عجب پوساندیم

‏ ‏به هر کنار گشودیم بهر تن دُکّان

نه رفعت است فساد است این رویّه فساد

‏ ‏نه عزّت است هوان است این عقیده هوان

نه سبزه ایم که روییم خیره در جَر و جوی

‏ ‏نه مرغکیم که باشیم خوش به مشتی دان


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 215

چو بگردیم به کرباس خود چه غم داریم

‏ ‏که حُلّۀ حَلَب ارزان شدست یا که گران

از آن حریر که هنگامه بود نسّاجش

‏ ‏هزار بار برازنده تر بود خلقان

چه حُلّه ایست برازنده تر زحلیت دانش

‏ ‏چه دیبه ایست نکوتر زدیبۀ عرفان

هر آن گروهه که پیچیده شد به دوک خرد

‏ ‏به کار خانۀ همت حریر گشت و کتان

نه بانو است که خود را بزرگ می شمرد

‏ ‏به گوشواره و طوق به بارۀ مرجان

چو آب و رنگ فضیلت به چهر نیست چه سود

‏ ‏زرنگ جامه زربفت زیور رخشان

برای گردن و دست زن نکو پروین

‏ ‏سزاست گوهر دانش نه گوهر الوان

‏ ‏

‏(‏‏دیوان‏؛ ص 180)

‏     خواننده با خواندن این شعر، خود قضاوت خواهد کرد، با اینکه پروین در زندگی‏‎ ‎‏مشترکْ آسیبهای جدی دید، چگونه هنرمندانه، متعهدانه و منصفانه جایگاه زن در‏‎ ‎‏خانواده و اجتماع را تبیین می کند. به طورکلی «پروین هم از نظر شکل شعرْ قدمهایی‏‎ ‎‏در تجدد برداشته، ازقبیل نوعی ترکیب بند و نوعی کوشش برای استفاده از قالبهای‏‎ ‎‏غیرمعمول شعر سنتی، هم از لحاظ طرح مسائل اجتماعی و انسانی در لحنی بسیار‏


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 216

صمیمی و پاک».‎[29]‎

‏    ‏برعکس پروینْ نگرش فروغ به انسان، «صرفاً نگرش هنری است. یعنی نگرشی‎ ‎غنایی است که در سیر و سلوک شاعر و شعرش، متکامل و تا حدودی متنظم شده‎ ‎است».‎[30]‎

‏    ‏فروغ به «شیئیّت زن» به شکل برهنه ای برخورد می کند و بخصوص در آثار اولیّۀ او‎ ‎مانند عصیان، دیوار و اسیر این موضوع انعکاس وسیعی دارد.

‏ما بر زمینی هرزه روییدیم‏

‏ما بر زمینی هرزه می باریم‏

‏ما هیچ را در راهها دیدیم‏

‏     و در جایی دیگر «روابط حسنه(؟) انسانها با یکدیگر را به این شکلِ طنزآمیز بیان‏‎ ‎‏می کند.‏

‏و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی است‏

‏که همچنان که تو را می بوسند‏

‏در ذهن خود طناب دار تو را می بافند‏

‏     ‏به طورکلی «فروغ در دورۀ نخست، با نوعی عصیان و رد و انکار محدود و فردی و غالباً‎ ‎زنانه درگیر است، در دوره دوم کم کم از خود به در می آید و به ریشه های اسارت و خفقان‎ ‎توجه می کند. تا سرانجام در دوره نهایی... به یک برخورد حماسی می گراید».‎[31]‎‏ ‏

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 217

    ‏با اینکه فروغ و پروین هریک در شکلی خاص درخشیده اند ولی هر دو در زندگیِ‎ ‎شخصی دچار گرفتاریها، حرمانها و عاقبت، شکستهای شکننده ای شدند و غریبانه‎ ‎جان باختند. از طرف دیگر نباید از نظر دور داشت که بعد از انقلاب مشروطیت ایران،‎ ‎ادبیات داستانی ‎(Fiction)‎ به تبعیّت از «ادبیات غرب» به ایران سرایت کرد و‎ ‎چهره های موفقی نظیر، جمال زاده، جلال آل احمد، چوبک و... کارهای درخشانی در‎ ‎این زمینه از خود به یادگار گذاشتند. ادبیات داستانی که شامل رمان، داستان کوتاه و‎ ‎داستان بلند می شود امروزه در جوامع مدرن غربی تقریباً «ادبیات مسلّط» شده اند و‎ ‎هر روز آثار بدیعی در این زمینه، متولد می گردد. متأسفانه در جامعۀ ما این نوع‎ ‎ادبیات جا نیفتاده و جا دارد که جوانان بویژه زنان در این عرصه خود را نشان داده و‎ ‎آثار قابل ملاحظه ای در این حوزه ارائه دهند. حال با توجه به مسائل طرح شده در‎ ‎«وادی ادبیات» ببینیم، زنان معاصر مسلمان چگونه می توانند در عرصه های هنری،‎ ‎بویژه ادبیات، کارهای قابل دفاعی ارائه نمایند. نخست باید پذیرفت که ما در‎ ‎حکومتی دینی زندگی می کنیم و مسائل شرعی به عنوان ارزشهای مسلط مورد توجه‎ ‎جامعه می باشد. بنابراین در بعضی از شاخه های هنری نظیر رقص، غنا و...‎ ‎محدودیتهایی شرعی و اخلاقی داریم و تجربه های ارائه شده در این زمینه مورد اقبال‎ ‎قرار نمی گیرد. بعضی دیگر از نحله های هنری نظیر مجسمه سازی، نقاشی، معماری،‎ ‎موسیقی با فتواهای حضرت امام و بعضی از علمای اسلام امروزه جنبۀ غیرشرعی‎ ‎خود را از دست داده و ظاهراً منعی در این زمینه وجود ندارد، گرچه یکدستی فقهی در‎ ‎این خصوص بین تمامی علمای شیعه وجود ندارد. به نظر می رسد زنان مسلمان در سه‎ ‎عرصه، روزنامه نگاری ـ که می تواند جنبه ادبی نیز پیدا نماید ـ شعر و رمان‎ ‎می توانند آثار ارزنده ای ارائه نمایند و با حفظ جنبه های تعلیمی و اخلاقی، قدمهای ‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 218

موثری برای رفع کامل محرومیت زنان و درحد بالاتر «انسان معاصر» بردارند، بی شک‎ ‎همچنان که زنان مسلمانْ امروزه در عرصه های مختلف علمی، پزشکی، فرهنگی و فنی‎ ‎استعدادهای شگرفی از خود بروز داده اند در زمینه های هنری نیز قادرند «خوش‎ ‎بدرخشند». امید است نهادها و سازمانهای رسمی و خصوصی کشور در این زمینه،‎ ‎اقدامات عملی و مؤثری را با برنامه ریزی کامل انجام داده و راه را برای بروز‎ ‎استعدادهای درخشان در این عرصه ها، هموار نمایند. بدیهی است به موازات اینگونه‎ ‎اقدامات، بایستی «ذهنیت فرهنگی» مردم درخصوص نگرش «جنس دومی» یا «جنس‎ ‎ضعیف» منسوب به زنان تغییر یافته و با توصیه های اسلامی بینش صحیح و قابل‎ ‎دفاعی در جامعه شکل گیرد. بی تردید اسلام، دینی پویا، همه سونگر و واقع بین است‎ ‎و توان پاسخگویی مناسب به ابهامات موجود در جامعه درخصوص زنان را دارد.‎ ‎امید است علمای بزرگ اسلام به تأسّی از حضرت امام(ره) در این زمینه ها، با توجه به‎ ‎حوزه وسیع اجتهاد شیعی، قدمهای مؤثری را بردارند. از این رو به اجمال پیشنهادات‎ ‎زیر توصیه می گردد:

‏1 ـ از آنجا که حکومت رسمی ایران، جمهوری اسلامی است، بایستی ضوابط و‏‎ ‎‏معیارهای شرعی، عرفی و سنتی هنر در همۀ زمینه ها تدوین گردد و عرصه های هنر‏‎ ‎‏قابل قبول در جامعه اسلامی به شکل قانونمندی از طرف دستگاههای قانونگذار تبیین‏‎ ‎‏شود. در این مورد دو نکته لازم است رعایت گردد:‏

‏     الف: به طور کامل از اعمال نظر شخصی پرهیز گردد. ب: در بعضی موارد که حکم‏‎ ‎‏صریحی نداریم به مغایر نبودن آنها با احکام شرع بسنده نماییم.‏

‏2 ـ درخصوص کارهای هنری که از حساسیت و پیچیدگی خاصی برخوردار است، به‏‎ ‎دو شکل عمل گردد: آن قسمت از کارهای هنری مشترک که در جامعه «جنسیت»


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 219

نمی شناسد مانند ادبیات و... یکسان عمل نماییم. بدین شکل که تمامی زمینه ها،‎ ‎امکانات و شرایط را برای هر دو قشر فراهم نماییم.

‏     سایر قسمتها که نوعی هنر ممنوع تلقی می شود ولی در صورت تعیین مکانهای‏‎ ‎‏خاص، همراه با ضوابط خاص منعی ندارد، مانند خوانندگی زنان، موسیقی و... که به‏‎ ‎‏شکل اختصاصی ویژه بانوان مانعی ایجاد نمی کند، اقدامات آن را مهیا نماییم.‏

‏3 ـ آموزش را در همه زمینه های مشروع هنری، همراه با تکنیکهای آن در جامعه‏‎ ‎‏نهادینه کرد و به حرکتهای فردی در این زمینه پایان بخشیم. بی تردید، در کشورهایی‏‎ ‎‏نظیر ایران که تهاجم فرهنگی خطری جدی تلقی می شود، هنر و ورزش در استفاده‏‎ ‎‏بهینه از انرژی جوانان بسیار مؤثر و کارساز است.‏

‏4 ـ به هنر به عنوان پدیده ای اثرگذار در همۀ زمینه های تعلیمی بنگریم و به جای‏‎ ‎‏توصیه ها و حتی هدایتهای مذهبی، از هنر که زبانی لطیف و غیرگزارشی دارد استفاده‏‎ ‎‏نماییم. بی تردید جنبه آموزشی عام هنر، اثر تعلیمی قابل ملاحظه ای در جامعه‏‎ ‎‏خواهد داشت.‏

‏5 ـ گاهی سازمانها، نهادها، و حتی شرکتهایی که متولی «امور هنری جوانان» هستند،‏‎ ‎‏در کشور موازی عمل می کنند و از استعدادها و ظرفیتهای خود به شکل کامل استفاده‏‎ ‎‏نمی نمایند که لازم است در این زمینه ضوابط کارسازتری اعمال گردد و از هدر رفتن‏‎ ‎‏سرمایه، وقت و امکانات جلوگیری شود.‏

‏6 ـ باید در نظر داشت که امروزه عرصه های هنری در جذب جوانان حتی از‏‎ ‎‏جاذبه های علمی بالاتر رفته است و بعضی از کشورها با برنامه ریزی منطقی از‏‎ ‎این راه هم، بر حیثیت فرهنگی هنری کشورشان افزوده اند و هم، ارزآوری قابل

 

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 220

ملاحظه ای برای کشور خود فراهم کرده اند. نظیر چنین کشورهایی، ژاپن می باشد که‎ ‎امروزه در عرصه سریالهای تلویزیونی اثرات فرهنگی قابل قبولی در فرهنگ جهان‎ ‎دارد.

‏7 ـ آموزش و پرورش، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی دو تشکیلات بسیار وسیعی‏‎ ‎‏هستند که اگر «آموزش هنری» در همه زمینه ها در آنها به وجود بیاید. می توانند اثرات‏‎ ‎‏مفیدی در هدایت قشر جوان داشته باشند. اما متأسفانه رشته های هنری در این‏‎ ‎‏سازمانها حالت تفننی دارد و جنبه آموزشی آن بسیار ضعیف است. و لازم است در‏‎ ‎‏این زمینه برنامه ریزیهای کاملی انجام گیرد.‏

‏8 ـ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات در سراسر کشور در این باره،‏‎ ‎‏موفقیتهایی متناسب با مأموریتها و امکانات خود داشته اند، اما برنامه ریزی دقیقی در‏‎ ‎‏این زمینه ها نبوده و نتوانسته اند تمامی استعدادها را جذب نمایند که لازم است این دو‏‎ ‎‏مرکز با ارتباطی منطقی تر با هم، در این زمینه ها برنامه های سازنده تری را دنبال‏‎ ‎‏نمایند.‏

‏9 ـ صداوسیما در این باره به عنوان تنها «شبکه اطلاع رسانی تصویری» در کشور بسیار‏‎ ‎‏می تواند کارساز باشد. متأسفانه حجم سخنرانیهای متفرقه، در زمینه های گوناگون در‏‎ ‎‏این مرکز زیادتر از فعالیتهای هنری است و این سازمان بیشتر از آموزش مستقیم‏‎ ‎‏استفاده می کند که چندان مؤثر هم نمی باشد. علاوه بر تمامی نارساییهای موجود در‏‎ ‎‏این خصوص، سهم آموزش هنری در این سازمان نیز بسیار اندک است.‏

‏10 ـ دولت بایستی مراکز خصوصی که با بودجۀ شخصی در امر «هنر» فعالیت‏‎ ‎‏می کنند را دریابد و با حمایت جدی از این مراکز، راه را برای شکوفا شدن‏


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 221

«خلاقیّتهای هنری» باز نماید. بی تردید وجود این مراکز، اگر توأم با رقابتهای سالم‎ ‎هنری باشد، بسیار می تواند مفید واقع شود.

‏ ‏

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 222

  • )) هنر، یک مقوله اجتماعی است که وظیفه اش متحد کردن امیال انسانهاست. ر.ک: باستید، روژه؛ هنر و جامعه؛ ترجمه غفار حسینی، تهران: انتشارات توس، 1374، ص 40.
  • )) این بیت زیبا و درعین حال تأمل برانگیز از اوست:               «زشت باید دید و انگارید خوب          زهر باید خورد و انگارید قند».
  • )) آرگوس (Argus) موجود عظیم الجثه ای است که در اساطیر یونانی، دارای «صد چشم» است و نگهبان «یو» محبوبۀ زئوس بوده است.
  • )) به تعبیر یکی از شاعران معاصر:               «عشق که آغاز می شود از تن          به کجا می رسد خدا داند».
  • )) همان گونه که جاحظ دقت کرده، این رسم در میان اعراب نبوده و از همین روی در شعر ایشان انعکاس ندارد و فقط در بعضی از داستانهای مربوط به بعضی از پادشاهان یمن اشاراتی در این باب هست. این ویژگی (هم جنس بازی) بویژه در شعر دورۀ غزنوی رواج دارد که معشوق مؤنث بسیار اندک است، بخصوص در شعر فرخی. ر.ک: شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ صور خیال در شعر فارسی؛ تهران: انتشارات نیل، 1350، ص 305 به بعد.
  • )) مرحوم ملاهادی سبزواری در یکی از حواشی خود بر اسفار اربعه، سخن دل آزاری در باب زن دارد. ملاصدرا در جایی زنان را در زمرۀ حیوانات آورده است و آنان را حیواناتی دانسته است که برای نکاح خوبند و مرحوم ملاهادی سبزواری همین را گرفته و بزرگ کرده و حاشیه ای بر آن زده است. و گفته است که بلی زنان با حیوانات زبان بسته فاصله ای ندارند و «کساهن صورة الانسان لئلا یشمئز عن صحبتهن ویرغب فی نکاحهن» (اسفار اربعه)؛ ج 7، فصل 13، ص 136).ترجمه عبارت فوق چنین است: خداوند صورت انسان به این حیوان پوشانده است تا مردان از مصاحبت با آنان متنفر نشوند و در نکاح با آنان رغبت بورزند. البته کسی مانند مرحوم شهید مطهری، با اینکه از نظر فلسفی مرید مخلص ملاهادی است، این سخن او را نمی پذیرد و یک کتاب تمام برای دفاع از رأی معارض خود می نویسد.     از جانب دیگر روشنفکران عصر مشروطیت نیز از منظری دیگر «نسبت به زن» حساسیت های عجینی نشان می دادند و نوعاً علل اصلی عقب ماندگی جوامع اسلامی را در حجاب بودن زنان تصور می کردند و ادبیات عصر مشروطیت از بهار و ایرج میرزا گرفته تا عشقی مشکل اصلی را «چادر» زنان می دانستند برای نمونه به این قطعه ادبی بهار ـ که معتدل ترین آنان است ـ توجه کنید:زن بود شعر خدا، مرد بود نثر خدامرد نثری سره و زن غزلی تر باشدزن یکی، مرد یکی، خالق و معبود یکیهریک از این سه، دو شده مهره به ششدر باشدنشود منقطع از کشور ما این حرکاتتا که زن بسته و پیچیده به چادر باشد
  • )) تمامی ابیات از کتاب جامعه شناسی ادبیات، نوشته دکتر غلامرضا سلیم، انتشارات توس، تهران 1377، ص 116 ـ 115 نقل شده است.
  • )) هنر و جامعه، ص 173 و 174.
  • )) کتاب علمی و پربهای نظام حقوق زن در اسلام، اثر استاد شهید مرتضی مطهری و نیز آراء فقهی حضرت امام(ره) در خصوص بانوان، در این زمینه واقعاً راهگشا می باشد.
  • )) ر.ک: تولستوی، لئون؛ هنر چیست؟؛ ص 40.
  • )) همان؛ ص 14.
  • )) هنر و جامعه؛ ص 164.
  • )) همان؛ ص 40.
  • )) ر.ک: براهنی، رضا؛ طلا در مس؛ ج اول، تهران: 1371، ص 235.
  • )) هنر و جامعه؛ ص 139.
  • )) همان؛ ص 173.
  • )) همان؛ ص 176.
  • )) طلا در مس؛ ص 236.
  • )) فرمالیست های چک، زبان معیار از زبان اتوماتیکی خطاب کرده اند، یاکوبسن در این خصوص گفته: «شعر هجومی سازمان یافته بر سخن عادی است».
  • )) ر.ک: دکتر پورنامداریان، تقی؛ سفر در مه: تأمّلی در شعر احمد شاملو؛ تهران: انتشارات زمستان، 1374، ص 1.
  • )) همان؛ ص 1.
  • )) همان؛ ص 2.
  • )) ادوار شعر فارسی از آغاز مشروطیت تا سقوط سلطنت، محمدرضا شفیعی کدکنی، فصل «دورنمایه های شعر مشروطیت ایران».
  • )) همانجا؛ فصل پیشین.
  • )) همانجا؛ فصل پیشین.
  • )) همانجا؛ فصل پیشین.
  • )) همانجا؛ فصل پیشین.
  • )) جامعه شناسی ادبیات؛ ص 171 و 172.
  • )) همانجا؛ فصل پروین.
  • )) ر.ک: مختاری، محمد؛ انسان در شعر معاصر؛ تهران: انتشارات توس، 1371، ص 552.
  • )) همانجا؛ ص 627.