زن و عرفا حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ مظهر انسان کامل

‏ ‏«زن و عرفان» حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله  علیها ـ مظهر انسان کامل

‏ ‏

‏  دکتر منظر سلطانی 


‏ «یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام‎ ‎نسخۀ انسانیت، تمام حقیقت زن،...»

‏     «انسان موجود متحرک است از مرتبۀ طبیعت تا مرتبۀ غیب، تا فنا بر‏‎ ‎‏الوهیت؛ برای صدیقۀ طاهره این مسائل، این معانی حاصل است، از‏‎ ‎‏مرتبۀ طبیعت شروع کرده است، حرکت کرده است، حرکت معنوی، با‏‎ ‎‏قدرت الهی، با دست غیبی، با تربیت رسول الله (ص) مراحل را طی کرده‏‎ ‎‏است تا رسیده است به مرتبه ای که دست همه از او کوتاه است.»‏

‏     این سخنان در توصیف کسی است که کفار قریش، عظمت مقام او را درک‏‎ ‎‏نمی کردند و پدر گرانقدرش را ابتر می نامیدند؛ حال آنکه او خیر کثیر بود و از قدم‏‎ ‎مبارکش برکت و میمنت بر اهل زمین جاری شد، آری او فاطمه(س) است که چنین‎ ‎موصوف حضرت امام گشته است؛ امام خمینی(ره) به طور مکرر در بیانات ارزشمند‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 169

خویش آن دُردانه هستی را مظهر انسان کامل نامیده اند، راستی انسان کامل چیست؟‎ ‎کیست؟

‏     قیصری می گوید: انسان کامل جمیع مراتب الهی و کونی از عقول و نفوس کلی و‏‎ ‎‏جزئی و مراتب طبیعت تا آخر تنزلات وجود است.‏‎[1]‎‏ وی همین ویژگیها را دلیل‏‎ ‎خلیفة الله  بودن انسان می داند.‎[2]‎

‏    ‏شاه نعمت الله  ولی معتقد است که انسان، اسم مردمک چشم است؛ و دلیل این‎ ‎تسمیه را همه بین بودن انسان کامل و خودبین نبودن وی ذکر می کند.‎[3]‎

‏    ‏در ریاض العارفین، انسان مرد کامل معرفی شده، نه صورت انسانیت.‎[4]‎

‏    ‏از دیدگاه حضرت امام (ره)، انسان کامل آینه ای است که خداوند خود را در آن‎ ‎مشاهده می کند؛ همان طور که در حدیث قدسی فرموده است: «خلقت الخلق لکی اعرف».‎[5]‎

‏    ‏ایشان، انسان را تنها وجودی می داند که جامع همۀ مراتب عینی و مثالی و حسی است و‎ ‎تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنهاست، در وجود او نهان است.‎[6]‎‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 170

سپس به حکم همین جامعیت، انسان کامل را آیت الله  کبری و خلیفۀ خدا در زمین و‎ ‎کریمترین آیات و بزرگترین حجتهای او معرفی می کند.‎[7]‎

‏    ‏حضرت امام (ره) ضمن اینکه انسان کامل را مظهر جمیع اسما و صفات و مربوب‎ ‎حق ـ تعالی ـ به اسم جامع می داند، معتقد است چون رب بر صراط مستقیم است،‎ ‎انسان کامل نیز که مربوب اوست، بر صراط مستقیم قرار دارد؛ زیرا از نظر ایشان، هر‎ ‎عابدی که از غیر، طلب استعانت نمی کند و در همۀ احوال قائل به «ایاک نعبد و ایاک‎ ‎نستعین» است، و پس از آن می گوید: «اهدنا الصراط المستقیم»؛ این صراط، همان‎ ‎صراطی است که رب الانسان الکامل بر آن است. سپس ضمن اینکه مشی انسان کامل‎ ‎و حرکت معنوی اش را بر صراط مستقیم ذکر می کند، خود انسان کامل را «صراط‎ ‎مستقیم» می نامد.‎[8]‎

‏ ‏

انسان کامل، خلیفۀ خدا 

‏     ‏در مکتب تصوف و عرفان نیز محور اصلی ترین حساسیت «انسان» است و صوفیان‎ ‎و عارفان، هرگز از جنبۀ الهی انسان غفلت نورزیده اند و در زوایای وجود او دست‎ ‎خداوند را می بینند و از این روست که انسان را مظهری از حق می دانند و خلیفۀ او‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 171

می خوانند.

‏     خداوند در سورۀ بقره پس از طرح داستان آفرینش آدم، وقتی مورد سؤال ملائکه‏‎ ‎‏واقع می شود، می فرماید: «انّی جاعلٌ فی الارض خلیفةً»: ‏

‏ ‏

ای لعمرک مرتو را حق عمر خواند          ‏ ‏ پس خلیفه کرد و بر کرسی نشاند

‏ ‏

‏«مولوی» ‏

‏آری حکمت خداوند اقتضا کرد که آدم و ذریه اش را بیافریند تا در زمین ساکن شوند و‏‎ ‎‏آنجا را آباد گردانند و خلیفۀ خدا در روی زمین باشند. خلیفۀ خدا در روی زمین، آینه‏‎ ‎‏تمام نمای صانع خویش است، خداوند به او استعداد و علم نامحدود داده است تا‏‎ ‎‏اسرار خلقت را آشکار سازد «و علّم آدم الاسماء کلّها» بقره / آیه 31. ‏

‏     پس، فرشتگان با وجود تسبیح و تقدیس و تنزیه حق ـ تعالی ـ جایگاه معینی‏‎ ‎‏دارند، در حالی که انسان می تواند فراتر از آنها برود، به قول سعدی:‏

‏ ‏

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند        بنگر که تا چه حد است مکان آدمیّت 

‏ ‏

‏     با توجه به چنین مرتبۀ بلندی است که امام (ره) حضرت زهرا (س) را انسان‏‎ ‎‏کامل و نسخه کامل انسانیت می نامند و چون انسان کامل، خلیفۀ خداست، این نایب‏‎ ‎‏و جانشین باید مجلای تجلیّات خدا باشد، به او معرفت داشته باشد و دریابد که‏‎ ‎او غنی و حمید است و مالک ملک یقین است، و حضرت زهرا (س) کسی است که پادشاهی‎ ‎حق را دریافته است. در روایات است که «من عرف الله  لم یحتمل ذُل الخلق» هر کس به شکوه و‎ ‎جلال حق معرفت یافت، به اذلال خلق ننگریست؛‎[9]‎‏ چنین کسی در دستانش‏ دسته ای‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 172

ریحان از باغ مصفای محبت دیده می شود و در پایش پای پوش دولت، تاج وقار بر‎ ‎سر و جامۀ بندگی بر تن دارد و مقصد و منظور او اسرار ربوبی است. 

‏     عزیزالدین نسفی در مجموعه رسائل خود که به «کتاب الانسان الکامل» مشهور‏‎ ‎‏است، پس از نقل حدیث «الشریعة اقوالی و الطریقة افعالی و الحقیقة احوالی»‏‎[10]‎‎ ‎می گوید: هر کس که گفته های پیامبر (ص) را می پذیرد و آنچه انجام می دهد مطابق‎ ‎عملکرد پیامبر است و مشاهدات وی، همان مشاهدات پیامبر است، جزء کاملان است‎ ‎و پیشوای خلایق محسوب می شود.

‏     سپس با توجه به این توضیحات، اظهار می دارد که انسان کامل کسی است که در‏‎ ‎‏شریعت و طریقت و حقیقت تمام باشد؛ به عبارت دیگر، از دیدگاه وی «انسان کامل‏‎ ‎‏آن است که او را چهار چیز به کمال باشد: اقوال نیک و افعال نیک و اخلاق نیک و‏‎ ‎‏معارف».‏‎[11]‎

‏    ‏آنگاه به اسامی دیگر انسان کامل اشاره می کند که برخی از آنها عبارتند از: شیخ،‎ ‎پیشوا، هادی، مهدی، دانا، بالغ، کامل، مکمل، امام، جام جهان نما و ...؛ و در نهایت‎ ‎انسان کامل را دل موجودات عالم می داند.

‏     با در نظر گرفتن این تعریف، حضرت زهرا (س) که مستقیماً از دامن شریعت‏‎ ‎‏برخاسته و با تعالیم آن خو گرفته است و اولین پروردۀ معلم شریعت و طریقت و‏‎ ‎حقیقت است، مصداق انسان کامل است؛ حضرت امام (ره) معتقد است که به حسب روایات،‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 173

همان طور که رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) از بقیۀ مردم ممتاز بوده و حالات و مقاماتی‎ ‎معنوی داشته اند که هیچ کس را امکان رسیدن به آن نبوده است، این مقامات برای‎ ‎حضرت زهرا (س) هم وجود داشته است.‎[12]‎

‏ ‏

حضرت زهرا (س) نفس کلی، موجودی ملکوتی و جبروتی 

‏     ‏آیت الله  حسن زادۀ آملی، انسان کامل را ـ اعم از اینکه مرد یا زن باشد ـ ثمرۀ شجرۀ‎ ‎وجود می داند و در تبیین جایگاه هر یک، انسان کامل مذکر را مظهر عقل کلی و‎ ‎صورت آن، و انسان کامل مؤنث را مظهر نفس کلی و صورت آن ذکر می کند؛ سپس در‎ ‎بیان مصداق آنها، حضرت رسول اکرم (ص) را صورت و مظهر تمام عقل کلی، و‎ ‎حضرت زهرا (س) را صورت و مظهر تام نفس کلی معرفی می کند.‎[13]‎

‏    ‏حضرت امام (ره) در تفسیر عقل اول و نفس کلی که صورت ام الکتاب خوانده‎ ‎شده اند، می فرماید که ام الکتاب مظهر اسم الله  است و صورت این کتاب جامع الهی،‎ ‎مقام الوهیت است؛‎[14]‎‏ سپس اسم الله  را اسم احدیت به اعتبار وجهۀ ظهور آن در عالم‏‎ ‎اسما و صفات ذکر می کند و صورت آن را عین ثابت برای انسان کامل می داند و چون‎ ‎مقام الوهیت مقام ظهور اسم الله  در اعیان کونی و مظاهر خلقی است،‎[15]‎‏ حضرت‏‎ ‎زهرا(س) صورت آن و خلیفۀ خدا و مظهر انسان کامل است. 

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 174
‏  

  از آنجا که صورت اجتماعی ملک و ملکوت و تجلی غیب در لباس شهادت به‏‎ ‎‏منزلۀ الفاظ در قرآن مذکور است و اصل این کتاب، اسما و صفات است در حضرت‏‎ ‎‏عندیت الوهیت که: «عنده ام الکتاب (رعد / 41)» و انسان کامل که از روی ظاهر‏‎ ‎‏مجموعۀ مجموع عوالم است، به حقیقت آینۀ ذات و مجلای حضرت احدیت است و‏‎ ‎‏بر معنی مفرد کلمۀ این کتاب دلالت دارد: ‏

‏ ‏

بسط می خواهد بیان این سخن          ‏ ‏ لیک می ترسم ز افهام کهن [16]

‏ ‏

‏    ‏پس، وقتی که حضرت امام (ره) آن بانوی بزرگوار را با صفتهایی چون ملکوتی،‎ ‎جبروتی، ملکی و ناسوتی توصیف می کند، تعبیرهایی عادی نیست، بلکه معرفی‎ ‎آگاهانه ای از حضرت زهرا (س) به عنوان مظهر انسان کامل است، به دلیل آنکه انسان‎ ‎کامل جامع جمیع مراتب وجود است و کون جامع از حضرات خمس است و چون‎ ‎بالاترین مرتبۀ وجود است، سهمی از چهار مرتبۀ پیشین خود؛ یعنی لاهوت،‎ ‎جبروت، ملکوت و ناسوت با خود دارد، ضمن اینکه هر انسانی کما بیش از این عوالم‎ ‎با خود بهره ای دارد و با تجلی هر یک در وی، رنگ خاص آن عالم را به خود می گیرد،‎ ‎در حضرت زهرا (س) رنگ ملکوتی و جبروتی نمایانتر است؛ زیرا از مجموعۀ‎ ‎روایات، تعلق داشتن او به عالم عقول استنباط می شود و از این روست که فرشتگان به‎ ‎محضر او می آمدند و از احوال فرزندانش با وی سخن می گفتند؛ به طوری که حضرت‎ ‎امام (ره) می فرماید: «گمان ندارم که غیر از طبقۀ اول از انبیای عظام دربارۀ کسی اینطور وارد‎ ‎شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است ... و آنچه به ذریّۀ او‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 175

می رسیده است در آتیه، ذکر کرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است»؛‎[17]‎‏ این‏‎ ‎مجموعۀ الهام شده به حضرت زهرا (س) ‏صحیفۀ فاطمیه‏ نام دارد.‎[18]‎

‏    ‏حضرت امام با توجه به این مطلب اظهار می دارد که آمدن جبرئیل به نزد هر کسی‎ ‎ممکن است میسر شود؛ ولی برای تحقق این امر تناسب لازم است و این، وضعیتی‎ ‎است که حتی برای ائمه (ع) هم حادث نشده است؛ از این رو از فضایلی است که‎ ‎خاص حضرت زهرا (س) است.‎[19]‎

‏    ‏پس این نفس کلی که ام الکتاب مبین است، لیلة القدر است، ظرف حقایق قرآن‎ ‎است و از آنجا که انسان کامل، قرآن ناطق است، یازده قرآن ناطق از این شب قدر،‎ ‎یعنی مادر امامان، نازل شده است؛‎[20]‎‏ در اینجا جایگاه آیۀ «انا اعطیناک الکوثر» معلوم‏‎ ‎می شود؛ بویژه آنکه این ودیعه مصطفی (ص)، یعنی فاطمه زهرا (س) کون جامع و‎ ‎صاحب قلب نیز بود؛ زیرا هر انسان کاملی که غیب بر او تجلی نماید، صاحب قلب‎ ‎است؛‎[21]‎‏ و چون مرتبه انسان کامل عبارت از جمع جمیع مراتب الهیه و کونیه است به‏‎ ‎دلیل مشابهت این مرتبه به مرتبۀ الهیه آن را «مرتبه عمائیه» هم می گویند و تفاوت میان این‎ ‎دو مرتبه، به ربوبیت و مربوبیت است، به همین دلیل شایسته  جانشینی حق و مَظهر و‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 176

مُظهر اسما و صفات اوست.‎[22]‎‏ پس هر کس دارای صفت الهی ذاتی باشد، خلیفۀ خدا‏‎ ‎در این عالم است.‎[23]‎‏ در حقیقت انسان واقعی حقیقی در عرف عرفان کسی است که به‏‎ ‎فعلیت رسیده باشد و متصف به صفات ربوبی و اخلاق نیکو و آداب ستوده باشد.‎[24]‎

‏    ‏همان طور که پیشتر گفته شد انسان کامل، جامع جمیع اسما و صفات الهی است و‎ ‎در معنای آن مؤنث و مذکر لحاظ نمی شود؛ از این رو، چهارده معصوم ـ که حضرت‎ ‎زهرا (س) ستاره درخشان آسمان آنان است ـ انسان کامل و در زمرۀ تجلیات الهی‎ ‎هستند؛ «آنان اسما و صفات الهی اند».‎[25]‎

‏    ‏در ذات ماورای مادۀ آن بانوی روشنی، چیزی است که او را روحانی، ملکوتی و‎ ‎جبروتی می کند، چیزی برتر از فلک‎[26]‎‏ و قابل مشاهده در عالم لاهوت؛ آنطور که‏‎ ‎حضرت امام (ره) نیز اذعان کرده اند. 

‏     هانری کربن ضمن بررسی آثار سهروردی و فلاسفه، فاطمه (س) را «آهنگ فزونی‏‎ ‎‏یابنده» معرفی می کند و او را حقیقت ازلی و ابدی می نامد. وی همچنین مقام آن‏‎ ‎حضرت را برابر صورت مشهود خورشید می داند و می گوید از این روست که او را فاطمة‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 177

الزهرا (س) نامیده اند: فاطمه تابناک، فروزان.‎[27]‎

‏    ‏آری کلیۀ عوالم با این نور فاطمه (س) تشکیل شده که: «لولاکِ لما خلقتهما». او‎ ‎مظهر نوری است که در چراغدان است و اصل شجرۀ طیبه است که شاخه هایش به‎ ‎آسمانها کشیده شده است.

‏     به اعتقاد هانری کربن، فاطمه (س) ضمن آنکه هیأت لاهوت را کامل کرده، بدان‏‎ ‎‏هم کمال داده، هم بنیاد؛ به همین دلیل شایسته است او «ارض مافوق ملکوت» نامیده‏‎ ‎‏شود.‏‎[28]‎

‏    ‏او سپس از نوعی عقلانیت عالم سخن می گوید که منبع و منشأ آن در ذات ازلی و‎ ‎ابدی فاطمه (س) ـ سوفیا ـ است؛ آنگاه سه مقام توأم برای آن حضرت قائل می شود؛‎ ‎سه مرتبه و وظیفه؛ اول، عین روح (نفس) ائمه که امامان از آن، نور خود را‎ ‎می پراکنند، مثل نور خورشید که به وسیله صورت خورشید منتشر می شود.

‏     مرتبۀ دوم، هیأت معانی جمیع عوالم است؛ زیرا این (عقل ـ نفس) است که صفت‏‎ ‎‏و معنی می بخشد؛ به همین دلیل سراسر عالم نفس و راز معانی نفس، خود همان عالم‏‎ ‎‏و راز حضرت فاطمه (س) است. وی سوفیا است؛ یعنی عقل و قدرت الهی که همه چیز‏‎ ‎‏را درمی یابد و از این جهت است که مقام و تقدم پیامبران از نظر معرفت خدا، به‏‎ ‎‏معرفت آنان از حضرت فاطمه (س) منوط است و با آنکه پیش از حضرت محمد(ص)‏‎ ‎مأمور رسالت پیام حق شدند، هنوز هم از مقام حضرت فاطمه ـ سوفیا ـ پایین تر هستند؛ به‎ ‎دلیل آنکه جمیع معارف و وحیها و قدرت معجزه های آنان از حضرت  فاطمه زهرا (س)‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 178

است؛ زیرا فاطمه، سوفیا، خود لوح محفوظ است.‎[29]‎

‏    ‏در قرآن آیاتی وجود دارد که معنی کامل آنها را فقط مفسران اهل معنی، درک‎ ‎می کنند؛ نظیر آیات 32 تا 36 سورۀ «مدّثر» که نشانه هایی در آنها ذکر می شود که در‎ ‎بین نشانهای اعظم و اکبر، همان حضرت فاطمه (س) در بین چهارده معصوم (ع)‎ ‎است.‎[30]‎

‏    ‏در حکمت اسماعیلیه، فاطمه (س) به عنوان فاطمه فاطر (فاطمه خالق) خوانده‎ ‎شده است.‎[31]‎

‏    ‏آری مقام فاطمه (س) چنان متعالی است که حق ـ تعالی ـ دربارۀ وی فرمود:‎ ‎«یا احمد، لولاک لما خلقت الافلاک، و لولا علی لما خلقتک، و لولا فاطمه‎ ‎لما خلقتکما»؛‎[32]‎‏ و حضرت رسول اکرم (ص) او را بهترین اهل زمین از حیث‏‎ ‎عنصر و شرف و کرم، نامیده و نیز شفاعت را از آن او دانسته است.‎[33]‎‏ حضرت‏‎ ‎امام حسین (ع) هم از قول ایشان نقل می کند که: فاطمه شادی دل من است. هیچ‎ ‎فرزند پیامبر (ص) از حضرت خدیجه (س) جز فاطمه (س) بر فطرت اسلام زاده‎ ‎نشد.‎[34]‎

‏    ‏پس با توجه به آنچه گذشت، حضرت زهرا (س) نسخه ای است که نشانه های عالم‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 179

هستی در او نهاده شده و از بهترین مظاهر حق است؛ در ذیل، نمونه هایی از ویژگیهای‎ ‎این خلیفۀ خدا ذکر می گردد.

‏ ‏

عبادت انسان کامل 

‏     ‏چنین بنده ای سالک الی الله  است و نماز، معراج اوست و حق برای او به وحدانیت‎ ‎خویش جلوه گر می شود، از این رو به زبان فطرت «ایاک نعبد و ایاک نستعین» می گوید.‎ ‎انسان کامل هنگام واقع شدن در کثرت، از فراق و نفاق بیمناک می شود و هدایت مطلق‎ ‎را طلب می کند (با در نظر گرفتن این نکته که دیگر موجودات از فروع و شاخه های‎ ‎درخت انسان کامل هستند)؛ این طلب هدایت و درخواست صراط مستقیم انسانیت‎ ‎بازگشت به اسم الله  اعظم است که از حد افراط و تفریط؛ یعنی «مغضوب علیهم» و‎ ‎«ضالین» خارج است؛‎[35]‎‏ و «اسم» عبارت از نفس تجلی فعلی است و اطلاق «اسم» بر‏‎ ‎امور عینی به طور مکرر از جانب خداوند و اهل بیت (ع) تصریح شده است تا آنجا که‎ ‎حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ می فرماید: «نحن والله  الاسماء الحُسنی ...»؛‎[36]‎‏ و‏‎ ‎چون جمیع ذرات وجودْ تعیّن «اسم الله » و به اعتباری خود آنها «اسماءالله » هستند،‎ ‎اسماءالحسنی بودن اهل بیت امری بدیهی و پذیرفتنی است، پس حضرت زهرا ـ‎ ‎سلام الله  علیها ـ از اسماء الحسنای خداوند است و عبادت او خروج از ظلمت و ورود‎ ‎به ساحت نور مطلق است؛ زیرا با قدم سلوک معنوی از بیت نفس و خلق هجرت می کند‎ ‎و پس از ترک همۀ حجابها و کثرات به سوی حق گام برمی دارد. و پس از حضور در‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 180

حضرت دوست، در او محو می شود و با مخاطبۀ حضوری و مشاهدۀ جمال و جلال‎ ‎حق، بندگی خویش را تقدیم می کند؛‎[37]‎‏ و چون از کمّل اولیاست، خداوند عبادت او را‏‎ ‎قبول می کند؛ زیرا حضرت امام معتقد است که عبادت کمل اولیا در بارگاه حق پذیرفته‎ ‎است؛‎[38]‎‏ وی ضمن محسوب کردن کمل در زمرۀ اقطاب، از قول عبدالرزاق کاشی،‏‎ ‎قطب را کسی معرفی می کند که محل توجه حق ـ تعالی ـ در زمان خویش است.‎[39]‎

‏    ‏حضرت زهرا (س) چون اهل معرفت است تا آنجا که مطالب مصحف او جزء‎ ‎اسرار الهی است،‎[40]‎‏  سرّ الهی نماز بر او هویداست و درک باطن نماز و صورت غیبی‏‎ ‎ملکوتی آن، برای آن حضرت میسر است؛ زیرا این سرّ موافق و «مطابق مشاهدات‎ ‎اصحاب سلوک و ریاضت است».‎[41]‎

‏    ‏او عبد مؤمن خداست، عبادتش مقبول حضرت حق و قلبش جایگاه حق ـ تعالی ـ‎ ‎است که خود فرموده است: «لا یسعنی ارضی و لا سمائی، بل یسعنی قلب عبدی‎ ‎المؤمن»‎[42]‎‏:‏

‏ ‏

گفت پیغمبر که حق فرموده است     ‏ ‏من نگنجم هیچ در بالا و پست


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 181

در زمین و آسمان و عرش نیز     من نگنجم این یقین دان ای عزیز

در دل مؤمن بگنجم ای عجب     گر مرا جویی در آن دلها طلب

‏ ‏

‏(مولوی)‏

‏     از دیگر دلایل پذیرش عبادت او، خلوص در عبادت است و آن بزرگوار با علم و‏‎ ‎‏عمل به این مسأله است که می فرماید: «مَنْ اَصْعَدَ الی الله  خالصَ عبادتِهِ اهبط الله  ـ عزّ و‏‎ ‎‏جلّ ـ الیه افضل مصلحته».‏‎[43]‎‏ ناگفته نماند که او تربیت دینی را از آموزگاری چون‏‎ ‎حضرت محمد (ص) فرا گرفته است و از دوران کودکی همۀ توجه وی به ریاضتهای‎ ‎جسمانی و آموزشهای روحانی معطوف بوده است‎[44]‎‏ و همواره درسهایی از اخلاق‏‎ ‎قرآنی و سفارشهایی برای کسب خصلتهای والای انسانی گرفته است، او نمونه‎ ‎مسلمانهای آراسته به فضیلت و خوی انسانی است،‎[45]‎‏ از این رو لقب عبد مؤمن و‏‎ ‎صالح داشتن، عبادت مقبول حق کردن، و هجرت به سوی کمال انسانی، به بانوی آب‎ ‎و آیینه، حضرت زهرای اطهر (س) اختصاص دارد.

‏     از اولین زنانی که در تاریخ اسلام به داشتن مسلک عرفانی شهرت یافته است، رابعه‏‎ ‎عدویه معاصر حسن بصری است؛ در احوال وی نقل کرده اند که روزی مشعل به دست‎ ‎در بصره می دوید؛ وقتی پرسیدند: سبب چیست؟ گفت: می روم تا آتش به دوزخ و‎ ‎بهشت در زنم تا خلق خدای را نه بدان سبب طاعت دارند. این پرستش عاشقانه و نه‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 182

تاجرانه زیربنای پرستش عارفانه است که حضرت زهرا (س) بیش از هر چیز و پیش از‎ ‎هر کس بدان متّصف بود. در سیرۀ آن حضرت از قول فرزندان گرانقدرش‎[46]‎‏ نقل شده‏‎ ‎است که او همواره بعد از نماز، دیگران را دعا می کرد و به خود نمی پرداخت؛ زیرا او را‎ ‎پروای خویش نبود و پرستش و اطاعت وی از باب طمع بهشت یا رستگاری از آتش‎ ‎دوزخ نبود.

‏ ‏

عصمت حضرت زهرا (س)

‏     ‏از قطعی ترین دلایل بر انسان کامل و حتی کملّ کاملین بودن آن حضرت، عصمت‎ ‎اوست؛ آیت الله  حسن زاده آملی، بدون هیچ دغدغه و وسوسه ای و براساس نصّ‎ ‎صریح دانشمندانی چون شیخ مفید و شیخ مرتضی و دیگران، مبنی بر عصمت داشتن‎ ‎حضرت زهرا (س) و نیز به دلیل وجود روایات و آیات، آن بزرگوار را معصوم از هر‎ ‎گناهی می داند، و چون او صاحب گوهری قدسی در تعین انسانی است، او را انسیۀ‎ ‎حورا و مظهر عصمت کبرای خداوند می نامد.‎[47]‎

‏    ‏حضرت امام صادق(ع) در تفسیر «مرج البحرین یلتقیان (الرحمن / 20)»‎ ‎می فرماید: «علی و فاطمه دو بحر عمیق ولایت و عصمت هستند».‎[48]‎

‏    ‏از بهترین دلایل عصمت آن بانوی طاهره، آیه تطهیر (احزاب / 33) است و خداوند‎ ‎در این آیه به طهارت و عصمت او گواهی می دهد، و به نص آیه طهارت او، حقیقی‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 183

است واز هر عیب و نقصی به طور مطلق بری است؛ و او در برترین مرتبه عصمت و‎ ‎طهارت قرار دارد و از این حیث بر سایر نیکان و حتی انبیا(ع) فضیلت دارد.‎[49]‎

صراط مستقیم بودن انسان کامل

‏     ‏او «صراط مستقیم» است؛ زیرا هر کس بر مسیر او گام بگذارد و ساحت مقدس او‎ ‎را دریابد، بی شک رستگار گشته است؛ چه این امر موجب خشنودی او می گردد و‎ ‎خشنودی او موجب خشنودی رسول خدا(ص) و خشنودی رسول الله ، سبب خشنودی‎ ‎خدا می شود؛ و برای بندۀ سالک طریق حق، چه دستاوردی بهتر از خشنودی خدا؟

‏     او «صراط مستقیم است» چون انسان کامل بر این صراط است و تا پای جان بر این‏‎ ‎‏صراط استقامت می ورزد «کما اُمِرْتَ»: ‏

‏ ‏

چو کرد او بر صراط حق اقامت    به امر فاستقم می داشت قامت

‏ ‏

‏(مولوی؛ دیوان شمس؛ ب 380)‏

‏ ‏

ذکر

‏     ‏او معنای بلند ذکر است و وصف مطلق ذاکر، و هم اوست که تسبیح و تقدیس حق‎ ‎را به ما آموخته است. او تفسیر «واذکر رّبک اذا نسیت (کهف  / 24)» بود و بر تمام‎ ‎منازل ذکر سیر می کرد؛ هم ذکر ظاهر از قبیل ثنا و دعا؛ هم ذکر خفی؛ و هم ذکر حقیقی‎ ‎که شهود حقیقت ذکر «ایّاک» است؛‎[50]‎‏ از این رو، حضرت زهرا(س) تجلی مقام «ایاک‏ نعبد‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 184

و ایاک نستعین» است.

کرامت حضرت زهرا(س)

‏     ‏خلیفة الله ، کریم است و جواد و صاحب رحمت؛ و چه کسی می تواند مثل آن بانوی‎ ‎بزرگوار برهنه ای را بپوشاند، گرسنه ای را اطعام کند، در راه مانده ای را یاری رساند، یا‎ ‎پس از چند روز روزه داری، یگانه طعام خانه را پیش از افطار ببخشاید؛‎[51]‎‏ مگر نه این‏‎ ‎است که انسان کامل همه بین است و خودبین نیست؟ 

‏ ‏

بانگ می آید که ای سائل بیا    جود محتاج گدایان چون گدا

جود می جوید گدایان ضعاف     همچو خوبان کاینه یابند صاف

روی خوبان زآینه زیبا شود     ‏ ‏روی احسان از گدا پیدا شود

‏ ‏

‏(مولوی)‏

‏ ‏

بیش از استحقاق بخشیده عطا    دیده از ما جمله کفران و خطا

‏ ‏

‏(مولوی)‏

‏ ‏

علم

‏     ‏او در مقام انسانی خویش آگاهتر از اهل زمان است؛ زیرا مستقیماً از محضر نبوت‎ ‎رسول اکرم (ص) کسب معرفت نموده و به همراه دروازه شهر علم نبی، طی طریق کرده‎ ‎است؛ پس جان او به تناسب این آگاهی از ملک نیز برتر است. در وی علم وراثت نیز از‎ ‎جانب حق به ودیعه نهاده شده است؛ این وارث علم توحید به دلیل بهره مندی از ظرفیت‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 185

بسیار، در طبقه ای رفیع قرار دارد و با آنکه اسرار حق بر او جلوه گر است، از افشای آنها‎ ‎اجتناب می ورزد.

غیرت حضرت زهرا(س)

‏     ‏عارف کامل، غیور است و بر هر چه از دوست به او برسد، غیرت می ورزد و آن را‎ ‎بر دست نامحرمان نمی پسندد.‎[52]‎‏ وقتی فدک از جانب حق و به دست پیامبر(ص) به‏‎ ‎آن حضرت اهدا شده، دفاع از حق مالکیت آن و نگهداری از آن به دلیل استفادۀ مادی‎ ‎نبود، بلکه می خواست نشان دهد که از روی غیرت، این نعمت الهی را، پاس می دارد و‎ ‎در حفظ آن می کوشد و می خواهد دست غیر و بیگانه را از آن کوتاه کند (ضمن آنکه‎ ‎یکی از دلایل نپذیرفتن حق مالکیت وی از طرف مخالفان، صدیقه بودن آن بانوی‎ ‎مکرم است؛ زیرا آنان می دانستند با حسن شهرت آن حضرت به راستگویی ـ و نیز‎ ‎طبق شهادت پیامبر(ص) به صدق وی ـ اگر ادعای مالکیت او را بپذیرند، ناچارند‎ ‎دیگر ادعاهای وی را به چشم قبول بنگرند که در سرلوحۀ آن موارد، حق ولایت و‎ ‎خلافت حضرت امام علی(ع) بود).

‏     ‏مولوی غیرت انسان را ناشی از غیرت حق می داند: 

‏ ‏

جمله عالم زان غیور آمد که حق    برد در غیرت بر این عالم سبق

‏ ‏

‏پس غیور بودن آینۀ حق، بدیهی است.‏

‏ ‏

‏ ‏

عشق، فنا

‏     ‏حضرت زهرا (س) عارف عاشقی است که در حق فانی است و به نسبت این


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 186

عشق می توان میزان انسانیت او را تعیین کرد؛ زیرا عشق او سبب بی اعتنایی‏‎ ‎‏به جسمش بود. شوق اتصال به ولی حق و همراه با وی در بارگاه حضرت لم یزل‏‎ ‎‏بودن، آن حضرت را چنان به وادی فنا پیش می برد که وقتی پیامبر‏‎ ‎‏مکرم(ص) فرمودند: جبرئیل پیام آورد که تو به زودی به من ملحق می شوی؛ با همۀ‏‎ ‎‏حزن ناشی از محتضر بودن پدر، می خندد و با همۀ جوانی و شور زندگی از دنیا و‏‎ ‎‏مافیها دل می بُرد:‏

‏ ‏

زاهد با ترس می تازد به پا    عاشقان پرانتر از برق و هوا

‏ ‏

‏(مثنوی مولوی؛ دفتر 5 / ب 2192)‏

‏     و در این وادی، کودکان کوچک و نوپا و همسری علی(ع) را در پیشگاه حق و بنا به‏‎ ‎‏خواست حق از یاد می برد و تسلیم محض است؛ زیرا چون و چرا و استدلال نزد‏‎ ‎‏کاملان مذموم است و هر چه از جانب دوست باشد، چون نوری پروانۀ وجود آنان را‏‎ ‎‏به سوی خود جذب خواهد کرد و حقیقت این امر بدان سبب است که می دانند،‏‎ ‎‏خونبهای جانشان، جانهای بسیار دیگر است: ‏

‏ ‏

گر ببرد او به قهر خود سرم    شاه بخشد شصت جان دیگرم

‏ ‏

(مولوی)

شکیبایی و صبر و مدارا

‏     ‏تحمل افراد نااهل کار ولی خداست؛ زیرا می داند که این جور و ستم، روح او را‎ ‎صیقل می دهد، همان طور که انبیا از آفات آنان در امان نبوده اند: 

‏ ‏

کانبیا رنج خسان بس دیده اند    از چنین ماران بسی پیچیده اند

‏ ‏

‏(مثنوی؛ دفتر 6 / ب 215)‏

‏از این رو:‏


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 187

‏ ‏

صبر با نااهل، اهلان را جلی است    صبر صافی می کند هر جا دلی است

‏ ‏

‏(مثنوی؛ دفتر 6 / 2047)‏

دعا برای گنهکاران

‏     ‏با این حال، او برای گنهکاران دعا می کند و آرزومند رحمت برای آنان است؛ زیرا‎ ‎انسان کامل از خود رهیده است: 

‏     «الهی و سیّدی اسئلک بالذّین اصطفیتَهُم و ببکاء ولدتی فی مفارقتی اَنْ تغفِرَ‏‎ ‎‏لعصاة شیعتی و شیعة ذُرّیتی»؛‏‎[53]‎‏ و دعای او پذیرفته است؛‏‎[54]‎‏ زیرا پذیرش دعا به‏‎ ‎موقعیت انسان نزد خدا و به اندازه طلب بستگی دارد.‎[55]‎

‏ ‏

بر همه کفار ما را رحمت است    ‏ ‏گر چه جان جمله کافر نعمت است

‏ ‏

‏(مثنوی؛ دفتر 3 / ب 1802)‏

‏ ‏

سبقت رحمت بر غضب

‏     ‏علت این امر در اولیاءالله ؛ یعنی پیشی گرفتن رحمت بر غضب آنان به پیروی از‎ ‎صبغۀ الهی آنان است که «سبقت رحمتی غضبی»:

‏ ‏

بندگان دارند لابد خوی او    مشکهاشان پر ز آب جوی او

‏ ‏

‏(مثنوی؛ دفتر 5 / ب 1592)‏


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 188

رضا به قضای الهی 

‏     ‏از دیگر ویژگیهای عارف کامل، رضا به قضای الهی است؛ امّا این بدان معنا نیست‎ ‎که انسان، کاهلی و تنبلی پیشه کند و هر چه دارد از دستش در آورند و او بگوید: این‎ ‎قضای الهی است. بلکه گاه قضای الهی همین کششها و کوششهای ماست، حرکتها و‎ ‎افعال ماست، قیامها و قعودهای ماست، که به اقتضای حال و مقام باید مقضی را‎ ‎شناخت و بدان عمل کرد و این عین رضاست. کوثر قرآن نیز در بیان کلام حق، از خشم‎ ‎و خروش نایستاد و برای اثبات حق ولایت همسر خویش و حق مالکیت خود بر فدک‎ ‎از هیچ تلاشی فروگذاری نکرد و این قضای الهی به اقتضای زمان بود که او به آن تن‎ ‎داد و از قضاوت مخالفان نهراسید و به حق و اجرای فرامین حق راضی بود، هر چند‎ ‎که در این مسیر، آسیبها و آزارهای روحی و جسمی فراوان متحمل شد، این عملکرد‎ ‎پروردۀ دامان حبیب خدا چه تعبیری جز رضا به قضای الهی دارد.

‏ ‏

رزق

‏     ‏طلب حلال از عبادات مهم است و فدک هدیه ای حلال بوده که کسب حق مالکیت‎ ‎آن برای حضرت زهرا(س) یک وظیفه عبادی بوده است و الاّ طلب نفع و بهرۀ مادی‎ ‎برای کسی که رزق او مقسوم و از جانب حق است، با شأن و مقام آن حضرت سازگار‎ ‎نیست و استنباط چنین امری، جوینده را دچار اشتباه خواهد کرد، و هم از این روست‎ ‎که برخی بدین سان به مسأله نگریسته اند. 

سپردن اختیار

‏     ‏از دیگر خصوصیات عارف و اصل سپردن اختیار است به منظور اطاعت امر ولی‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 189

حق، و به دنبال آن اطاعت امر حق؛ وقتی در قبال گستاخیهای مخالفان نسبت به‎ ‎حضرت علی(ع) دخت آفتاب تصمیم می گیرد با حالتی اعتراض آمیز به بقیع برود.‎ ‎ولی و امام بر حق به سلمان می گوید که به فاطمه(س) پیام ببرد و بگوید از این عمل‎ ‎خودداری کند؛ وقتی پیام ابلاغ می شود، آن حضرت از اقدام خود صرف نظر می کند‎ ‎و اطاعت امر امام را بر خویش واجب می شمارد:‎[56]‎

‏ ‏

دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار ‏    ‏گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس

‏ ‏

‏(حافظ)‏

بلی گفتن انسان در روز الست

‏     ‏حضرت زهرا (س) انسانی بود که در عمر کوتاهش متحمل سختیهای فراوان شد و‎ ‎بلا لباس او بود؛ از کودکی، آوارگی و از دست دادن مادر و دیگر عزیزان، مشاهدۀ‎ ‎رنج و مشقت پدر، فقر و گرسنگی، و سرانجام بین در و دیوار ماندن؛ و این‎ ‎خود مصداق آیه شریف قرآن است که ذریّه آدم وقتی مورد خطاب  «الست بربکم»‎ ‎(اعراف / 172) حق ـ تعالی ـ واقع شد «بلی» گفت و با این بلی هزاران بلا برجان‎ ‎خویش خرید: 

‏ ‏

الست برّبکم ایزد چرا گفت    که بود آخر که آن ساعت «بلیٰ» گفت؟

‏ ‏

‏(مولوی؛ دیوان شمس؛ بیت 417)‏

مشاهده، ادب 

‏     ‏او در مقام مشاهده بود؛ زیرا کمل کاملین بود و از قرب به بالاترین درجه رسیده بود و‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 190

ادب در پیشگاه حق ـ که مظهر عبودیت مطلق است ـ در او به کمال بود. برای آن‎ ‎حضرت تمام معانی عرفانی حاصل، بلکه تجلی آن معانی بود.

مصداق اولیایی تحت قبابی 

‏     ‏اولیای حق نوعی رازند و نباید به دست نامحرمان و نااهلان بیفتند و حق بر آنان‎ ‎غیرت می ورزد؛ زیرا اسرار مجسم هستند؛ مقام شامخ آن ولی حق که اسرار مجسم‎ ‎خداوندی است، در زمان حیات بر ظاهرپرستان آشکار نبود و در زمان ممات نیز، هم‎ ‎قبر و هم قدرش مخفی ماند:

‏ ‏

قوم دیگر سخت پنهان می روند    ‏ ‏شهرۀ خلقان ظاهر کی شوند

‏ ‏

(مولوی)

‏ ‏

خشم ولیّ خدا

‏     ‏این ویژگی که در اولیای الهی وجود دارد، از آن حضرت پس از پیامبر(ص) به‎ ‎کرات دیده شده است. باید دانست که خشم آنان خشم خداست و بارزترین نمونۀ این‎ ‎خشم الهی را مولوی دربارۀ حضرت علی(ع) ذکر می کند:

‏ ‏

گفت: من تیغ از پی حق می زنم    بندۀ حقم نه مأمور تنم

‏ ‏

‏(مثنوی؛ دفتر اول / ب 3803)‏

‏     و از این روست که آن بانوی مکرم که اهل هوا و تمایلات نفسانی نیست، بغض و‏‎ ‎‏خشمی الهی دارد. در نهج الحیات ـ که فرهنگ سخنان اوست ـ به طور مکرر شواهد‏‎ ‎‏اعتراضهای حق طلبانه او دیده می شود.‏

‏     ‏وی در مقابله با منکران حق حتی لحظه ای کوتاهی نکرد و تا واپسین لحظات زندگی‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 191

خویش در مقابل آنان ایستادگی کرد و از حق و حقیقت دفاع نمود؛ مؤلفان آثاری که‎ ‎به شرح حال و زندگی آن بزرگوار پرداخته اند، به این مبارزات حق طلبانه و دفاعهای‎ ‎او از حقیقت اشارتها کرده اند.

‏     حضرت زهرا(س) دام دشمنان را می شناخت و از آن پرهیز می کرد؛ امّا اگر این‏‎ ‎‏دشمنان، دشمنان دینی بودند با آنان مبارزه می کرد و این ضرورت عملکرد انسان‏‎ ‎‏کامل است که منکران حق و دشمنان آن را بشناسد و با آنان دشمنی کند، به همین‏‎ ‎‏دلیل با کسانی که آیات قرآن را نادیده گرفتند و به صداقت او و شاهدانش توجهی‏‎ ‎نکردند، بشدت مقابله کرد: 

‏ ‏

بر سر اغیار چون شمشیر باش    هین مکن روباه بازی شیر باش

‏ ‏

‏(مولوی؛ مثنوی؛ دفتر 2 / ب 124)‏

‏     زیرا عارف از آزار و حتی مرگ نمی ترسد و بیم جان او را از حق طلبی باز نمی دارد؛‏‎ ‎‏از این رو: ‏

‏ ‏

دشمنان را ز خون کفن سازیم         دوستان را قبای فتح دهیم

‏ ‏

‏(حافظ)‏

‏     و عارف می داند که انسان، غافل و فراموشکار است و به آن نکته توجه دارد؛ آن‏‎ ‎‏حضرت پس از پیامبر، مردم را مورد خطاب قرار می داد و می کوشید به آنان سخنان‏‎ ‎‏پیامبر را یادآوری کند.‏

‏     گاه عارف در مقابل معاندان، امر را به خداوند و جزای او احاله می کند: ‏

‏ ‏

اگر چه خصم تو گستاخ می رود حالی  تو شاد باش که گستاخیش چنان گیرد

که هر چه در حق این خاندان دولت کرد  جزاش در زن و فرزند و خان و مان گیرد

‏ ‏

‏(حافظ)‏


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 192

اسمای آن حضرت 

‏     ‏اسم، نشانه ای است که مسمّیٰ را معرفی می کند و اسما و القابی که به آن بزرگوار‎ ‎اطلاق شده است، همگی جایگاه ویژه او را تفسیر می کنند: 

‏     فاطمه است؛ زیرا دست همگان از درک عظمت او کوتاه است؛ بتول است؛ زیرا از‏‎ ‎‏زنان مستثنا شده است؛ مبارکه است؛ زیرا تفسیر گویای کوثر است؛ محدَثه نامیده‏‎ ‎‏شده؛ چون فرشتگان به پیشگاه او می آمدند و بر او حدیث می خواندند و این شأنی از‏‎ ‎شئون آن عزیز است؛ و مصحف احادیث اوست که ‏صحیفۀ فاطمیه‏ نام دارد.

‏     زهرا نام دارد؛ زیرا نور الهی است و فروزان و تابناک؛ راضیه است؛ زیرا از هر چه‏‎ ‎‏دوست بر او تقدیر کرده، راضی بوده است؛ مرضیه است؛ چون بین خود و خادمش‏‎ ‎‏کارها را تقسیم می کرد.‏

‏     طاهره است؛ زیرا از هر پلیدی و پلشتی پاک و طاهر است. صدیقه است؛ چون‏‎ ‎‏راستگو بوده و پیامبر(ص) بر صداقت او گواهی داده است؛‏‎[57]‎‏ و او را اسمای مبارک‏‎ ‎دیگری نیز هست‎[58]‎‏ که برای رعایت اختصار به این مقدار بسنده شد. او سیدۀ زنان‏‎ ‎عالم است و این نشانۀ برتری اوست بر هر بشر خاکی؛ حضرت زهرا(س) در مقام‎ ‎دختر و روح پیغمبر(ص) که «ام ابیها»یش می نامید، بخشنده اصل و منشأ به کسانی‎ ‎است که به نوبه خود از پیغمبر سرچشمه می گیرند؛ یعنی دوازده امام؛ وی تجلّی الهی‎ ‎ولایت است و مجمع النورین است؛ زیرا هم نور پیغمبری و هم نور ولایت دارد.

‏     ‏انسان از روح و جسم یا از نفس و عقل است؛ اما جسم گاه وبال روح است؛ و عارف‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 193

همت خویش را مصروف آن نمی کند و مترصّد فرصت است که از این ترکیب خلاصی‎ ‎یابد و روح را از فرط سبکی در عالم معنا به پرواز در آورد: 

‏ ‏

حجاب چهرۀ جان می شود غبار تنم  خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم

‏ ‏

‏(حافظ)‏

‏     و بدین گونه ابتدا مقام معصوم و پاک حضرت زهرا (س) پیش از مرگ، از حصار‏‎ ‎جان می گذرد و به جای دل سپردن به زیور دنیا، به آنچه حضرت علی(ع) دارد از فقر‎ ‎و تقوا و صفا، قناعت می ورزد و پس از این مرگ سفید، تبلور این معنا می شود: 

‏ ‏

گر بمیری در میان زندگی عطاروار   چون در آید مرگ، عین زندگانی باشدت

‏ ‏

‏(دیوان عطار؛ ص 117)‏

‏     او مظهر تام و تمام انسان حماسی است، انسان کاملی که در جهاداکبر و جهاد‏‎ ‎‏اصغر از خاکیان پیشی گرفته است؛ زیرا در حقجویی و حق طلبی لحظه ای غفلت نکرد‏‎ ‎‏تا آنجا که جان بر سر آن گذاشت. لباس تقوا برازنده ترین پوشش او بود، و از چادر‏‎ ‎‏وصله دار و ... نگران نمی شد.‏

‏     برای او معانی تمام حالات عرفانی حاصل بود، پس حجاب خویشتن را خیلی زود‏‎ ‎‏از روح متعالی اش برگرفت و با نوشیدن شربت شهادت از دست معشوق، غبار تن‏‎ ‎‏شست و از قندیل عرش آویخت؛ خاک او از غیر مخفی است؛ زیرا یار بر او غیرت‏‎ ‎‏می ورزد و از باب «لایعرفهم غیره» او را از چشم نامحرمان حرم انس الهی به دور داشته‏‎ ‎‏است: ‏

‏ ‏

خلوت دل نیست جای صحبت اغیار    دیو چو بیرون رود فرشته در آید

‏ ‏

‏(حافظ)‏

‏ ‏

‏     ‏وقتی سرود لبیک حق می خواند، فنای باطنی وی به صورت ظاهر نیز جلوه گر می شد،‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 194

به ولی و امام و یاور خویش زمزمه کنان می گفت:

‏ ‏

بقا حق راست، باقی جمله فانی است   بیانش جمله در سبع المثانی است

‏ ‏

‏(مولوی؛ دیوان شمس؛ ب 666)‏

پس خیلی زود جان به جان آفرین تسلیم کرد:

‏ ‏

جان سلطانی ز زندانی بجست   ‏           ‏جامه چون دریّم و چون خاییم دست

چون که ایشان خسرو دین بوده اند    وقت شادی شد چو بگسستند بند

‏ ‏

‏(مولوی)‏

‏     عمر مبارک آن حضرت چنان کوتاه بود و چنان کوتاه زیست که بی شک ریحانه باغ‏‎ ‎‏نبی، اسمی مناسب بر آن مسماست؛ زیرا در این دنیای فانی ـ که دارالفرار است ـ بیش‏‎ ‎‏از آن تاب و قرار نداشت، گل یاس خوشبوی پیامبر، شبانه در تراب خوابید:‏

‏ ‏

ناگشوده گل نقاب، آهنگ رحلت ساز کرد ‏       ‏ ناله کن بلبل که گلبانگ دل افگاران خوش است

‏ ‏

‏(حافظ)‏

‏     با همۀ سخنانی که کوشش شد برای معرفی این انسان کامل ذکر شود، توفیق‏‎ ‎‏حاصل نشد؛ زیرا دراز است ره مقصد و من نوسفرم، و او فاطمه است؛ کسی که هرگز‏‎ ‎‏هیچ کس به شناخت کامل او توفیق نمی یابد و همه مأیوس خواهند شد از اینکه او را‏‎ ‎‏آنطور که هست بشناسد؛ پس ختم کلام خویش را با تعبیرات حضرت امام(ره) از‏‎ ‎‏بانوی آفتاب آذین می کنم، باشد که قبول افتد: ‏

‏     «زنی که افتخار خاندان وحی است و چون خورشیدی بر تارک‏‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 195

اسلام عزیز می درخشد.»‏‎[59]‎

‏    ‏«یک زن به دنیا آمد که مقابل همۀ مردان است، یک زن به دنیا آمد که‎ ‎نمونه انسان است، یک زن به دنیا آمد که تمام هویّت انسانی در او جلوه گر‎ ‎است.»‎[60]‎

‏    ‏«عنصر تابناکی که زیر بنای فضیلتهای انسانی و ارزشهای والای‎ ‎خلیفة الله  در جهان است.»‎[61]‎

‏    ‏«زنی که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است.»‎[62]‎

‏    ‏«زنی که فضایل او همطراز فضایل بی نهایت پیغمبر اکرم و خاندان‎ ‎عصمت و طهارت بود.»‎[63]‎

«والسلام علیکم و رحمة الله  و برکاته»

‏ ‏

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 196

  • )) سجادی (دکتر)، سید جعفر؛ فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی؛ ویرایش سید صادق سجادی؛ چاپ اول با تجدیدنظر کلی و اضافات، تهران: کتابخانه طهوری، 1370؛ ص 150.
  • )) همان جا.
  • )) همان جا.
  • )) همان جا.
  • . حضرت امام خمینی؛ تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس؛ چاپ دوم، قم: مؤسسه پاسدار اسلام، 1410 ه. . ق؛ ص 74.
  • . حضرت امام خمینی؛ تفسیر دعای سحر؛ ترجمه سید احمد فهری؛ تهران: نهضت زنان مسلمان،  1359؛ ص 15.
  • . همان؛ ص 270.
  • . حضرت امام خمینی ره؛ شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)؛ چاپ اول، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1371؛ ص 531؛ و نیز ر.ک: حضرت امام خمینی (ره)؛ تفسیر سورۀ حمد؛ استخراج و تنظیم از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)؛ چاپ چهارم، تهران: مؤسسه، 1378؛ ص 237.
  • . سمعانی، احمد بن ابی المظفر منصور؛ روح الارواح فی شرح اسماء الملک الفتاح؛ به تصحیح و توضیح نجیب مایل هروی؛ چاپ اول، تهران: علمی و فرهنگی، 1368؛ ص 14.
  • . نسفی، عزیزالدین؛ کتاب الانسان الکامل؛ به تصحیح و مقدمۀ فرانسوی ماریژان موله؛ چاپ دوم، تهران: کتابخانه طهوری، 1362؛ ص 3.
  • . همان؛ ص 4.
  • . امام خمینی ره؛ ولایت فقیه؛ انتشارات کاوه؛ ص 43.
  • . آیت الله  حسن زاده آملی، حسن؛ فصُّ حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة؛ به ضمیمه ترجمه فارسی از حجت الاسلام محمد حسین ناییجی؛ چاپ اول، تهران: سروش، 1376؛ ص 10 و 11.
  • . تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس؛ ص 32.
  • . همان؛ ص 292.
  • . خوارزمی، تاج الدین حسین بن حسن؛ شرح فصوص الحکم ابن عربی؛ به اهتمام مایل هروی؛ تهران: خوارزمی، 1364؛ جلد اول، ص 38.
  • . امام خمینی ره؛ ر. ک: صحیفه امام، ج 20، ص 4ـ5؛ به نقل از: تبیان (دفتر هشتم): جایگاه زن در اندیشه امام خمینی (س)؛ چاپ اول، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1374؛ ص 20.
  • . ر. ک: صحیفه امام، ج 18، ص 503.
  • . ر. ک: صحیفه امام، ج 18، ص 501ـ503.
  • . فصّ حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة؛ ص 45.
  • . همان؛ ص 48.
  • . جامی، عبدالرحمن بن احمد؛ نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص؛ با مقدمه و تصحیح ویلیام چیتیک، چاپ دوم، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370؛ ص 63.
  • . امام خمینی ره؛ مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة؛ مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، چاپ اول، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1372؛ ص 82.
  • . آیت الله  حسن زاده آملی، حسن؛ انسان در عرف عرفان؛ چاپ دوم، تهران: سروش، 1377؛ ص 9.
  • . کربن، هانری؛ ارض ملکوت و کالبد انسان در روز رستاخیز از ایران مزدایی تا ایران شیعی؛ ترجمۀ سید ضیاءالدین دهشیری؛ چاپ اول، تهران: مرکز ایرانی مطالعۀ فرهنگها، 1358؛ ص 112.
  • . همان؛ ص 110.
  • . همان؛ ص 117.
  • . همان؛ ص 116.
  • . همان؛ ص 117ـ118.
  • . همان؛ ص 119.
  • . همان جا.
  • . الرحمانی الهمدانی، احمد؛ فاطمة الزهرا ع بهجة قلب المصطفی (ص)؛ چاپ اول، تهران: بدر، 1369؛ ص 9.
  • . همان؛ ص 10.
  • . همان؛ ص 11.
  • . تفسیر سوره حمد؛ ص 6.
  • . همان؛ ص 17.
  • . همان؛ ص 61.
  • . همان؛ ص 62.
  • . تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس؛ ص 126.
  • . دشتی، محمد (با همکاری جمعی از پژوهشگران مؤسسه)؛ نهج الحیاة: فرهنگ سخنان فاطمه (ع)؛ چاپ یازدهم، قم: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علی (ع)، 1374؛ ص 215.
  • . امام خمینی س؛ آداب نماز؛ چاپ چهارم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1373؛ ص 2ـ3.
  • . فروزانفر، بدیع الزمان؛ احادیث مثنوی؛ چاپ سوم، تهران: امیرکبیر، 1361؛ ص 26.
  • . نهج الحیاة؛ ص 25.
  • . شهیدی، سید جعفر؛ زندگانی فاطمه زهرا س؛ چاپ سی و یکم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377؛ ص 35.
  • . همان؛ ص 67.
  • . الصدر، ص 56 و نیز: بحار، ج 43، ص 81، به نقل از: فاطمة الزهرا ع بهجة قلب المصطفی (ص)، ص 79 و 10.
  • . فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة؛ ص 13.
  • . عمادزاده، حسین؛ زندگانی فاطمة زهرا س؛ چاپ پنجم، تهران: اسلام، 1376؛ ص 114.
  • . فاطمة الزهراع بهجة قلب المصطفی (ص)؛ ص 82 به بعد.
  • . کاشانی، کمال الدین عبدالرزاق؛ شرح منازل السائرین؛ چاپ اول، قم: بیدار، 1372؛ ص 293 ـ 298.
  • . ر.ک: نهج الحیاة، ص 130 ـ 132.
  • . از تقریرات درس مثنوی دکتر سروش.
  • . نهج الحیاة؛ ص 148.
  • . زندگانی حضرت فاطمة الزهراس؛ ص 120.
  • . الطاوس، ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن محمد؛ فلاح السائل؛ قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، بی تا؛ ص 26.
  • . ر.ک: نهج الحیاة؛ ص 136- 146.
  • . ر.ک: فاطمة الزهراع بهجة قلب المصطفی(ص)؛ ص 145- 199.
  • . ر.ک: زندگانی حضرت زهراس؛ و تفاسیر سورۀ کوثر بویژه در المیزان.
  • . تبیان دفتر هشتم: جایگاه زن در اندیشه امام خمینی؛ ص 15.
  • . همان جا.
  • . همان؛ ص 16.
  • . همان جا.
  • . همان؛ ص 19.