فاطمه زهرا(س) معنای بلندقدر تفسیری عرفانی از حضرت امام(ره) در شأن حضرت فاطمه(س)

‏ ‏

فاطمه زهرا(س) معنای بلندقدر تفسیری عرفانی از حضرت امام(ره) در شأن فاطمه(ره)

 ‏ فاطمه ریعان

‏مقدمه و چکیده مقاله‏


‏     ‏«زنی که اگر مرد بود، نبی بود. زنی که اگر مرد بود به جای رسول الله  ‏[‏صلوات الله ‎ ‎علیه‏]‏ بود. ...معنویات، جلوه های ملکوتی، جلوه های الهی، جلوه های جبروتی،‎ ‎جلوه های ملکی و ناسوتی همه در این موجود مجتمع است. انسانی است به تمام‎ ‎معنی انسان. زنی است به تمام معنی زن».‎[1]‎

‏    ‏کلام حضرت امام(ره) در مطلع فوق، ظهور اندیشه ای است در بررسی حقیقت‎ ‎انسانی که همچون قرآن کریم، ظهور ذات حق؛ و همه شئونش، شئون اسم رب است.‎ ‎در همه مراتب همسان قرآن بوده، و در مقام بساطت و جمع با قرآن کریم متحد است.

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 149

فاطمه زهرا ـ سلام الله  علیها ـ در منظر عارفان بالله ، انسان کامل و کون جامع است.‏‎ ‎‏چنانچه قرآن کریم جامع حقایق می باشد و قطعی است که همسنگ و عدیل بودن‏‎ ‎‏این دو نزد حضرت حق، تفسیری واحد است. چرا که رتبۀ خارجی کلام خدا بر رتبۀ‏‎ ‎‏وجودی انسان کامل، برتری و فضیلتی ندارد و اگر قرآن را ثقل اکبر گفته اند به جهت‏‎ ‎‏لزوم تکریم و تعظیم اوست؛ و اینکه کلام مولا و حضرت حق را باید گرامی داشت، نه‏‎ ‎‏آن است که از عترت و انسان کامل اکبر باشد.‏‎[2]‎

‏    ‏حضرت امام(ره) به جهت این اتحاد در تجلی الهی در حضرت غیب ـ قرآن و‎ ‎عترت ـ فاطمه زهرا را مظهر عترت کبرا و فیض مقدس و انسان کامل و عدیل قرآن را‎ ‎آیت مکتوب الهی می دانند و قائل به این هستند که شناخت مراحل قرآن کریم، با‎ ‎شناخت مراحل مقام انسانیت میسر است؛ و مقام انسانیت به شناخت مراحل کتاب‎ ‎عظمای حق ـ قرآن ـ است. ما در این مجمل، شمه ای از تفکر و اندیشه زلال حضرت‎ ‎امام را در مورد انسان کامل و قرآن کریم مورد مداقه قرار داده، و شأن حضرت زهرا را‎ ‎در تفسیر سوره قدر جستجو می کنیم.

انسان کامل = قرآن کریم

‏     ‏نظریه کمال انسان و یا به عبارت دیگر «انسان کامل» از دیر زمان موردنظر اقوام،‎ ‎ملل، ادیان مختلف، عرفا، صوفیه، علمای اخلاق، زیباشناسی، سیاست و... بوده‎ ‎است و ایشان را در این باب گفتار متنوع و بی شماری است. اما این تعبیر «در ادبیات‎ ‎اسلامی تا قرن هفتم وجود نداشته است و اولین کسی که در مورد انسان تعبیر «انسانکامل» را

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 150

مطرح کرد عارف معروف «محیی الدین عربی اندلسی طائی» است؛ و گرچه ادیان‏‎ ‎‏نیز در مورد انسان اول، آدم، نبی و ولیّ سخنانی دارند؛ اما ریشۀ آن فقط از‏‎ ‎‏اسلام برخاسته است».‏‎[3]‎

‏    ‏گرچه مستشرقین را رسم بر آن است که تمام عقاید، فضایل و کمالات و... اسلام‎ ‎را از ریشه های مذاهب هندی و شرق دور و یا از یونان و غرب باستان بدانند؛ ولی‎ ‎به تعبیر "تامسینیون" این فرضیه میراث یونانی نیست و فلسفه یونان درباره انسان‎ ‎کامل حرفی ندارد و بحثی نکرده است. و «توهّم اینکه حکمت الهیه متعالیه‎ ‎اسلامی، همان فلسفه یونانی است ظلمی بس عظیم و تفوه بدان گناهی‎ ‎نابخشودنی است.»‎[4]‎‏     بنابراین، طرح این مسأله فقط از عرفای اسلامی و در‏‎ ‎دایره اسلام بود؛ گرچه از نظرگاههای متفاوتی مورد بحث واقع شده است.‎ ‎چنانچه فلاسفه معتقدند انسان کامل کسی است که حکمت را دریافته است،‎[5]‎‏ یا‏‎ ‎بر «قدرت» تکیه دارد.‎[6]‎‏ در آیین "مانی" انسان قدیم، یا انسان ازلی و یا‏‎ ‎انسان نخستین،‎[7]‎‏ کامل است و فلاسفه هندی کمال را در محبت هرچه بیشتر‏‎ ‎در جهان‎[8]‎‏ می جویند. در عقاید مردم چین قدیم «تائو» که جامع در نیروی مثبت و‏

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 151

منفی طبیعت است،‎[9]‎‏ کامل است؛ و ادبیات عرفانی و حماسی فارسی انسانهای کامل‏‎ ‎را خاصان خدا معرفی می کند که کرامتهایشان پنهان است و بر هر کسی آشکار‎ ‎نمی گردد؛ چنانچه خودشان نیز پنهانند. «و نظرات دیگری که کمال را در جمال و‎ ‎زیبایی، آگاهی، آزادی و مسئولیتهای اجتماعی، تسلط بر طبیعت، برخورداری از‎ ‎دنیا‎[10]‎‏ و... می داند.»‏

‏    ‏از دیدگاه عرفا، انسان نه از لحاظ تجرد هستی، همسان فرشته هاست و نه از جهت‎ ‎مادیت، همتای حیوانات. او از یک عامل کثرت به نام طبیعت و یک عامل وحدت به‎ ‎نام روح ماورای طبیعت تشکیل شده است. انسانیت وی آنگاه کمال می یابد که از‎ ‎کثرت به سمت وحدت هجرت کند؛ و به هدف، یعنی «حق» یا «حقیقت» نایل شود.‎ ‎در این اندیشه، حقیقت خداوند است. پس، این گروه را نظر بر آن است که «حقیقت،‎ ‎یک چیز بیشتر نیست و غیر او هرچه هست ثانی برای او نیست؛ بلکه جلوه ها و اسما و‎ ‎صفات و تجلیات اوست. کمال انسان در رسیدن به حقیقت است و رسیدن به حقیقت‎ ‎هم، یعنی اینکه انسان به جایی برسد که این حالت را درک کند که در همه چیز و با همه‎ ‎چیز او را ببیند «و هو معکم اینما کنتم» ».‎[11]‎

‏    ‏محمد لاهیجی در شرح گلشن راز در بیان مسافر الی الله  و سالک گوید: انسان به‎ ‎ترتیبی که از اطلاق آمده تا به مرحله انسانی رسیده است، از مرتبه انسانی برود تا به‎ ‎مقامی برسد که انسان کامل گردد و آن مقام فناء فی الله  است که نهایت سیر سالکان و‎ ‎رفع اینت و اتحاد قطره با دریاست.

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 152
‏ 

    حضرت امام در بیان کمال خواهی انسان و میل مفرط او به کمال مطلق می فرمایند:‏

‏     «انسان امکان ندارد به غیر کمال مطلق توجه کند و دل ببندد... آنکه کمال هر چه‏‎ ‎‏باشد می طلبد، عشق به کمال مطلق دارد نه کمال ناقص. هر کمال ناقص، محدود به‏‎ ‎‏عدم است و فطرت از عدم تنفر دارد... و همچنین طالب قدرت و طالب هر کمال».‏‎[12]‎‎ ‎حرکتی واقع نشود جز برای او و وصول به او؛ و قدمی برداشته نشود جز به سوی آن‎ ‎کمال مطلق.‎[13]‎

‏    ‏در نظرگاه حضرت امام کمال خواهی در انسان، فطری است.

‏     «همان طور که در جانب کمال، احدی از موجودات همترازوی این اعجوبۀ دهر‏‎ ‎‏نیست، در جانب نقص و اتصاف به صفات رذیله و ملکات خسیسه نیز با او هیچ یک‏‎ ‎‏از موجودات، در میزان مقایسه نیاید. «اولئک کالانعام بل هم اضل» در شأن او وارد‏‎ ‎‏شده، «فهی کالحجارة او اشدّ قسوة» درباره قلوب قاسیه بشر نازل گردیده است».‏‎[14]‎

‏    ‏در این اندیشه مهمترین وسیله رسیدن به مقام انسان کامل، اصلاح و تهذیب نفس‎ ‎است که دل را تسلیم حق می کند و سایر اعضا را هم به نور ربوبی تربیت می کند تا از‎ ‎منزل حیوانیت خارج شده، و به مقام قرب نایل گردد. به نظر حضرت امام، ظهور‎ ‎تهذیب نفس در این است که نفس را در مرتبه عالی وجودی، (روح) به صفات حمیده‎ ‎زینت دهد و در مرتبۀ نازل وجودی اش، (حیوانی) از رذایل پاک کند و به کنترل مرتبه عالی‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 153

درآورد و به آن رنگ انسانی دهد؛ و در این راه باید تمام قوای خود را تحت تصرف‎ ‎قلب درآورد و جز به حق تعالی توجه نکند؛ و در این خصوص می فرمایند:

‏     انسان تا منزل حیوانیت، با سایر حیوانات هم قدم بوده، و از این منزل دو راه در‏‎ ‎‏پیش دارد که با قدم اختیار باید طی کند؛ یکی منزل سعادت که صراط مستقیم رب‏‎ ‎‏العالمین است، «ان ربی علی صراط مستقیم»، و یکی راه شقاوت که از طریق معوج‏‎ ‎‏شیطان رجیم است. پس، اگر قوا و اعضای مملکت خود را در تصرف رب العالمین‏‎ ‎‏قرار داد و مربّا به تربیت او شد، کم کم قلب که سلطان این مملکت است، تسلیم او‏‎ ‎‏شود، و دل که مربوب رب العالمین شد، سایر جنود به او اقتدا کنند و مملکت یکسره‏‎ ‎‏مربوب او گردد. ... و اگر دل را الهی و ربوبی ننموده و نقش لا اله الاالله ، محمد‏‎ ‎‏رسول الله ، علی ولی الله ، در لوح دل منقش نشده، و صورت باطن نفس نشده باشد و به‏‎ ‎‏عمل به قرآن شریف و تفکر و تذکر و تدبر در آن، قرآن به او منسوب و او به قرآن‏‎ ‎‏ارتباط روحی معنوی پیدا نکرده باشد، پس در سکرات و سختیهای مرض موت و‏‎ ‎‏خود موت که داهیه عظیمه است تمام معارف از خاطر او محو شود».‏‎[15]‎

‏    ‏حضرت امام عقیده دارند که باید با خروج از منزل خودی و گسستن از غیر و‎ ‎انصراف از توجه به غیر حق و رد و دفع اندیشه های غیر الهی، نور خداوند را در جان‎ ‎روشن؛ و قوای ظاهری و باطنی وی را نورانی و ظاهر کرد؛ اما اگر این نور به آلودگیهای‎ ‎شیطانی یا حجاب گرفتار آید از بساط قرب حق مهجور و طرد می گردد تا آنجا که تمام مملکت‎ ‎وجود خویش را تحت تصرف شیطان و جولانگاه جنود وی می کند، زیرا در منزلگاه وی‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 154

که همان عالم طبیعت است، شیطان را جنود و اعوانی است که در مقابل لشکریان‎ ‎خداوند، انسان را از اوج عزت به حضیض ذلت سوق خواهند داد. انسان کامل از‎ ‎دیدگاه حضرت امام، خود با قدم اختیار در صراط مستقیم ربوبی گام برمی دارد. همان‎ ‎صراطی که خداوند خود بر آن صراط است و صراط مستقیم رب بر مربوب ظهور‎ ‎کرده، او را به تمام جامعیت می رساند. در این مقام او می بایست دیگر موجودات و‎ ‎سایرین الی الله  را که از صراط اعوجاج دارند، با نور هدایت و معرفت خود بر همان‎ ‎صراط، مستقیم؛ و به تبع وصول خود، ایشان را نیز واصل کند.

‏     عزیزالدین نسفی نیز انسان کامل را در شریعت، طریقت و حقیقت تمام دانسته، و‏‎ ‎‏او را شیخ، هادی، مهدی و پیشوا نام نهاده، و می گوید: «هر که به این مقام رسید اهل‏‎ ‎‏عالم را از وی مدد و یاری بسیار باشد».‏‎[16]‎

‏    ‏بدین معنا «انسان کامل» خود در جمیع قوا کمال یافته است و به حسب موقعیت‎ ‎وجودی اش مظهر کاملترین اسم خداوند، یعنی «الله » می گردد؛ زیرا در این دیدگاه،‎ ‎کمالات همگی ظهور اسمای الهی و تجلیات آنهاست و کاملترین اسم از اسمای الهی‎ ‎«الله » و کاملترین مظهر از این اسما، مظهر «انسان کامل» است. حضرت امام در این باره‎ ‎می فرمایند:

‏     «اسما و صفات الهیه همگی کاملند؛ بلکه خود کمالند؛ زیرا آنجا نقصی وجود‏‎ ‎‏ندارد تا جبران شود و هر چه کمال در عالم وجود است همگی ظهور کمال اسمای الهی‏‎ ‎‏و تجلیات آنها است و کاملترین اسمای الهی، آن اسم است که جامع همه کمالات است و‏‎ ‎

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 155

‏مظهر آن اسم، انسان کامل که مستجمع جمیع صفات و اسمای الهیه و مظهر همۀ‏‎ ‎‏تجلیات حق است، می باشد.‏

‏     پس در اسمای الهیه، اسم «الله » کاملترین اسما است و در مظاهر اسما، انسان کامل‏‎ ‎‏است که کاملتر از همۀ مظاهر است».‏‎[17]‎

‏    ‏در اینجا مقام انسان کامل، مقام ولایت است زیرا:

‏     «در میان شرایع، شریعت او کاملتر است و کمال شریعت او با ولایت است و نسبت‏‎ ‎‏شریعت او به دیگر شریعتها مانند نسبت خود او است به دیگر صاحبان شرایع، و مانند‏‎ ‎‏نسبت اسم جامع است به سایر اسما، پس شریعت او در تحت دولت اسم «الله » است که‏‎ ‎‏حکومتش ابدی و ازلی است و دیگر شرایع نیز مظاهر شریعت او هستند و شریعت او‏‎ ‎‏کمال دیگر شرایع است».‏‎[18]‎

‏    ‏انسان کامل در این مرحله، خلیفه خداست. چه او در عالیترین مرتبه وجودی اش،‎ ‎مظهر جمیع اسما و صفات الهی و آیینه تمام نمای حق است، آنچه در ذات اقدس حق‎ ‎به نحو متقابل موجود است در وی نیز متجمع گشته، و به مقام خلافت الهی رسیده، و‎ ‎مورد تکریم و سجده مقربان عزّ ربوبی قرار گرفته است؛ در این مرحله بر همه اسما،‎ ‎تعلیم یافته، و عارف گردیده است، زیرا «حکیم انسان را در حد «و یعلمهم الکتاب والحکمة»‎ ‎می شناسد. عارف او را در حد «و علّم آدم الاسماء کلها» می بینند».‎[19]‎‏ ‏حضرت امام، این‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 156

مقام را از آن «حضرت آدم» می دانند زیرا:

‏     «چون آدم مظهر اسم اعظم الله  بود، لیاقت خلافت الله  را در همه عوالم به دست‏‎ ‎‏آورد».‏‎[20]‎‏ پس وجود اصیل انسان، مظهر حق و خلیفه خدا در زمین است و بنابراین، نه‏‎ ‎تنها موجودات زمینی که موجودات آسمانی نیز تحت تدبیر اویند. او در پهنۀ امکان‎ ‎عمل می کند؛ زیرا در ساحت خلافت وی، همگان از زمینی و آسمانی مطیع امر اویند،‎ ‎زیرا این خلیفه زمینی قدرت بر تحمل اسرار و حقایقی دارد که از توانایی ملائکه‎ ‎خارج است و حکایتی از وجود خداوند دارد که آنها ندارند.‎[21]‎‏ استدلال بر ادعای فوق‏‎ ‎را از زبان آیت الله  جوادی آملی می شنویم که می گوید: «ما فقط پیامبر نمی خواهیم، ما‎ ‎خلیفة الله  می خواهیم که جهان را اصلاح کند، ملک را و آسمانها را اداره کند. ما کسی را‎ ‎می خواهیم که اسمای الهی را تعدیل کند، چرا که هر اسمی برای خود دولت دارد و‎ ‎آنها تزاحمی دارند. وجود یک انسان کامل که مظهر اسم اعظم باشد لازم است که این‎ ‎اسما را تعدیل و تنظیم نماید، فرشته ها را که هرکدام یک کار مخصوص دارند نیز‎ ‎مواظب باشد و تعدیل کند... اوست که در هستۀ مرکزی عدل قرار گرفته، و او می تواند‎ ‎خلیفه خدا باشد».‎[22]‎

‏    ‏و در استدلال بر عملکرد انسان کامل در پهنه قلمرو هستی و علت خضوع این پهنه‎ ‎آورده است: «و انسان کامل که مظهر اسم اعظم است، عامل خوبی برای تقدیر‎ ‎مقتضاهای اسمای حسنا خواهد بود. پس، وی خلیفه خدای سبحان در تمام قلمرو‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 157

امکان بوده، و همگان در ساحت قدس خلافتش کُرنش می کنند؛ زیرا اگر همه‎ ‎فرشتگان در پیشگاه وی سجده کرده اند و فرشتگان نیز مدبرات امورند، پس همۀ پهنه‎ ‎2 مکان در حضور وی خاضعند».‎[23]‎

‏    ‏از دیدگاه حضرت امام، انسان کامل بدان دلیل خلیفه و جانشین خداوند در زمین‎ ‎است که خداوند جمیع صفات متقابلی را که خود داراست در وی گرد آورده، و او را‎ ‎نیز مستجمع جمیع صفات خود گردانیده است. بنابراین، او را شایستگی آن است که‎ ‎در زمین جانشین گردیده، و از سایر مخلوقات الهی ممتاز گردد. در این باره‎ ‎می فرمایند:

‏     «خدای تعالی به حسب مقام الهیت، همه صفات متقابله را مانند رحمت و غضب و‏‎ ‎‏مانند بطون و ظهور و مانند اولیت و آخریت و مانند سخط و رضا مستجمع است و‏‎ ‎‏انسان که خلیفه اوست به واسطه قربش به آن حضرت و نزدیک بودنش به عالم وحدت‏‎ ‎‏و بساطت، با دو دست لطف و قهر حضرت حق آفریده شده است و به همین جهت‏‎ ‎است که خلیفة الله  همچون حضرت باری تعالی که مستخلف عنه است، مستجمع‎ ‎صفات متقابله است؛ و لذا حضرتش وقتی به ابلیس اعتراض کرد و فرمود «چرا سجده‎ ‎نکردی به آنچه من او را با دو دستم آفریده بودم»؛ یعنی تو که مخلوق ید واحده‎ ‎هستی باید به کسی که مخلوق دو دست است سجده کنی».‎[24]‎

‏    ‏امام علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ در نهج البلاغه شریف به انسان کامل که‎ ‎«حجت و خلیفه خدا» است چنین اشاره فرموده است که: «لا تخلوا الارض من قائم الله ‎ ‎بحجة، اما ظاهراً مشهوداً و اما خائفاً نعموراً، لئلاّ تبطل حجج الله  و بیناته وکم ذاو این؟...

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 158
‏  

  «زمین تهی نماند از کسی که به حجت، دین خدای را بر پای دارد و چنین کسی یا‏‎ ‎‏آشکار و مشهود است و یا ترسان و پنهان تا براهین و دلایل روشن خداوند از میان‏‎ ‎‏نرود، اینان چند تن و کجایند؟ به خدای سوگند که چنین انسانهایی از لحاظ شمار‏‎ ‎‏بسیار اندکند و از نظر منزلت نزد خدای بسیار بزرگوارند. پروردگار به ایشان براهین و‏‎ ‎‏حجتهای روشن خود را حفظ کند تا آنها را به مانند ایشان سپرده، در دلها کشت‏‎ ‎‏نمایند. دانش با بینایی حقیقی یکباره به ایشان روی آورده است، چنانکه آن را با‏‎ ‎‏آسودگی و خوش باوری و از روی یقین به کار بسته اند و سختی اشخاص نازپرورده را‏‎ ‎‏آسان یافته اند و به آنچه نادانان از آن دوری گزینند، خود گرفته اند و با بدنهایی که‏‎ ‎‏روانهای آنان به جایی رفیع آویخته است در دنیا زندگی می کنند ایشان در زمین‏‎ ‎‏«جانشینان و نمایندگان پروردگار»ند که مردم را به سوی دین او فرا می خوانند. آه! آه،‏‎ ‎‏چه بسیار مشتاق و آرزومند دیدار آنان هستم».‏‎[25]‎

‏    ‏از دیدگاه حضرت امام این مقام خلافت، رسالت و ولایت همان «اسم اعظم» است‎ ‎که در حقیقت حضرت رسول مکرم اسلام محمدمصطفی ـ صلوات الله  علیه ـ متجلی‎ ‎گردیده است و می فرماید:

‏     «اما «اسم اعظم» به حسب حقیقت عینیه عبارت است از انسان کامل که خلیفة الله ‏‎ ‎‏در همه عوالم است و او حقیقت محمدیه است».‏‎[26]‎

‏    ‏بنابراین، رسول مکرم اسلام مظهر خلیفه خدا و انسان کامل است و به حسب آنکه‎ ‎در عالم غیب و مقام عین ثابت ـ حقایق ممکنات که در علم حق تعالی است ـ رسول ختمی

‎ ‎

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 159

ـ صلوات الله  علیه ـ  را با اهل بیت مکرمش وحدت و اتحاد است، آن انوار مقدس نیز‎ ‎مصادیق انسان کاملند؛ زیرا که رسول اکرم با علی ـ علیه السلام ـ شجرۀ واحدند.‎ ‎چنانچه حضرت مکرمش فرموده است: «من و علی از یک نوریم» و «من و علی از‎ ‎شجره واحده ایم». حضرت امام در استدلال بر این مدعا فرموده است:

‏     «این اسم به تمام حقیقت خود تجلی نمی کند، مگر برای خودش و برای آن کس از‏‎ ‎‏بندگان خدا که جلب رضایت حق را کرده باشد و آن بنده مظهر تام او گردیده باشد؛‏‎ ‎‏یعنی صورت حقیقت انسانیت که صورت همه عوالم است باشد، و این حقیقت‏‎ ‎‏انسانیت است که در تحت تربیت این اسم قرار می گیرد و در تمام نوع انسان کسی که‏‎ ‎‏این اسم آن چنانکه هست برای او تجلی کرده باشد، نیست بجز «حقیقت محمدیه»‏‎ ‎‏ـ صلی الله  علیه و آله ـ و «اولیای خدا» که در روحانیت با آن حضرت متحدند و این‏‎ ‎است همان غیبی که مرتضای از بندگان خدا در اطلاع به آن غیب مستثنی هستند».‎[27]‎

‏ ‏مقام فاطمه زهرا = مقام قرآن کریم

‏     ‏انسان کامل در نزد عارفین بالله ، تعبیر به کون جامع شده است؛ زیرا انسانها‎ ‎عالمهایی مشابه عالم عینی اند و فرد اکمل و عالم کبیر در میان این عالمها، انسان کامل‎ ‎است و ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ از مصادیق این عوامل کبیر می باشند.‎[28]‎

‏    ‏بنابر اعتقاد شیعه جعفری، پیامبران اولواالعزم و ائمه معصومین نمونه هایی از‎ ‎انسان کاملند. «الائمة خلفاءُ الله  عزوجل فی ارضه وابوابه التی یؤتی منه... کان‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 160

امیرالمؤمنین(ع) باب الله  الذی لا یُؤتی الاّ منه و سبیلَهُ الذی مَن سلکَ بغیره هلک‎ ‎وکذلک یجری الائمه الهدی واحداً بعد واحد، جعلهم الله  ارکان الارض اَنْ تَمیدَ بأهلها‎ ‎و حجّتَهُ البالغةَ علی من فوق الارضِ و مَن تحتَ الثری».‎[29]‎

‏    ‏ائمه، خلفای خدایند و زمین و درهای توجه به او هستند... امیرالمؤمنین باب‎ ‎منحصر به فرد خداشناسی است و راه به سوی خداست و هر که از راهی غیر از آن راه‎ ‎را برود، هلاک شود و این امتیازات همچنین برای ائمه هدی یکی پس از دیگری‎ ‎جاری است. خدا ایشان را ارکان زمین قرار داد تا اهلش را نجنباند (اختلال نظام پیش‎ ‎نیاید) و حجت رسای خویش ساخت برای مردم روی زمین و زیر خاک.

‏     در تفسیر «فرات کونی» نیز از حضرت صادق آمده است که فرمود: «انّا انزلناه فی‏‎ ‎لیلة القدر، لیلة القدر، فاطمه والقدر، الله ؛ فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة‎ ‎القدر و انّما سُمیّت فاطمةُ لاِنّ الخلقَ فطموا عن معرفتها. قوله و ما ادریک لیلة القدر،‎ ‎لیلة القدر خیر من الف شهر، یعنی خیر من الف مؤمن و هی ام المؤمنین؛ تنزل‎ ‎الملائکة والروح فیها، والملائکة المؤمنون الذین یسلکون علم آل محمد (ص)‎ ‎والروح القدس هی فاطمة، باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر، یعنی‎ ‎حتی یخرج القائم».‎[30]‎

‏    ‏لیلة القدر، فاطمه است و قدر، خداوند است. پس، هرکس فاطمه را چنانکه شایسته‎ ‎است بشناسد لیلة القدر را درک کرده است. همانا او فاطمه نامیده شد؛ زیرا خلق از‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 161

معرفت او ناتوانند؛ و سخن خداوند تعالی که فرمود تو چه می دانی لیلة القدر چیست،‎ ‎آن برتر از هزار ماه است؛ یعنی برتر از هزار مؤمن است و آن مادر همه مؤمنین است که‎ ‎ملائکه و روح بر او نازل می شوند و ملائکه، مؤمنینی هستند که علم خاندان محمد را‎ ‎تا طلوع فجر، یعنی خروج قائم(ع) که بر ایشان سلام و درود باد، ادامه می دهند.

‏     استاد حسن زاده آملی به نقل از استاد خویش، آیت الله  قزوینی در شرح این حدیث‏‎ ‎‏شریف چنین آورده است: حضرت امام صادق(ع) جده اش حضرت صدیقه طاهره،‏‎ ‎‏فاطمه زهرا را لیلة القدر معرفی کرد. چرا حضرت صدیقه ـ سلام الله  علیها ـ لیلة القدر‏‎ ‎‏نباشد، و حال آنکه یازده قرآن ناطق در این لیله نازل شده است.‏

‏     ... و امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «من عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک‏‎ ‎لیلة القدر». مبانی عقلی و نقلی داریم که منازل سیر حُبّی وجود، در قدس نزول، معبر‎ ‎به لیل و لیالی است، چنانکه در معارج ظهور صعودی به یوم و ایّام، بعضی از لیالی،‎ ‎لیالی قدرند و بعضی از ایام، ایام الله . این فاطمه که لیلة القدر یازده کلام الله  ناطق است،‎ ‎امام صادق فرمود: کسی که حق معرفت به آن پیدا کند، یعنی بدرستی او را بشناسد،‎ ‎لیلة القدر را ادراک کرده است؛ و آن مریم ـ علیه السلام ـ است که مادر عیسی روح الله ‎ ‎است؛ خداوند سبحان فرمود «واذکرنی الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکاناً شرقیاً‎ ‎فاتخذتْ من دونهم حجاباً فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراً سویاً. (مریم /  17).

‏     از مباحث فوق نتیجه می شود که صدر حضرت ختمی و قلب مبارک احمدی که‏‎ ‎‏متحمل قرآن عظیم است و نیز ذوات طاهره معصومین از بانوی مطهره حضرت زهرا تا‏‎ ‎‏وجود مقدس صاحب الامر(عج)، همگی لیله مبارکه قدر و همگی قرآن نازل شده این‏‎ ‎‏شب قدر و همگی جلوه تام الهی اند که با همه اسما و صفات ربوبی تجلی کرده اند؛ و از‏‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 162

آنجا که تجلی انسانیت در جلوه گاه شخصیت حقیقی انسان کامل انحصار به زن و مرد‏‎ ‎‏ندارد، بلکه عنایتی است که از طرف حضرت حق نصیب انسان می شود تا انسان رهرو‏‎ ‎‏راه انسانیت گردد و به حقیقت ذاتی خود فعلیت کمالی بخشد،‏‎[31]‎‏ حضرت زهرا(س)‏‎ ‎از جمله انسانهای کاملی است که تمام هویتهای کمالی در او متصور است؛ زیرا «انسان‎ ‎معصوم تمام رفتار و گفتار و نوشتار و قیام و قعودش، حجت خداست و از این جهت‎ ‎فرقی بین زن و مرد نیست و همان طور که سنت امامان معصوم ـ علیه السلام ـ حجت‎ ‎است، سنت حضرت زهرا نیز حجت شرعی و سند فقهی خواهد بود».‎[32]‎

‏    ‏پس او مظهر «انسان کامل» و حجت و خلیفه خداوندی در زمین است، زیرا:

‏     «تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطمه‏‎ ‎‏زهرا ـ سلام الله  علیها ـ جلوه کرده و بوده است. یک زن معمولی نبوده است. یک زن‏‎ ‎‏روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخۀ انسانیت، تمام‏‎ ‎‏حقیقت زن، تمام حقیقت انسان. او زن معمولی نیست؛ او موجود ملکوتی است که در‏‎ ‎‏عالم به صورت انسان ظاهر شده است.‏

‏     «... تمام هویتهای کمالی که در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام در‏‎ ‎‏این زن است.... زنی که تمام خاصه های انبیا در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود.‏‎ ‎زنی که اگر مرد بود به جای رسول الله  ‏[‏صلوات الله  علیه‏]‏ بود.... معنویات، جلوه های ملکوتی...‎ ‎جلوه های جبروتی، جلوه های ملکی و ناسوتی همه در این موجود مجتمع است. انسانی‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 163

است به تمام معنا انسان؛ زنی است به تمام معنا زن».‎[33]‎

‏    ‏و چنانچه بیان شد او از معانی بلند «قدر» است و تفسیر «انا انزلناه فی لیلة القدر»‎ ‎می باشد. او زنی است که «فضایل او همطراز فضایل بی نهایت پیغمبراکرم و خاندان‎ ‎عصمت و طهارت بود».‎[34]‎

‏    ‏او مصداق اتم «انسان کامل» است و نفوس انسانهای کامل در حجره وی تربیت‎ ‎یافته اند. او زنی است که «در حجره ای کوچک، و خانه ای محقر، انسانهایی تربیت کرد‎ ‎که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلا‎ ‎می درخشد».‎[35]‎

‏    ‏حضرت زهرا را معجزات و کراماتی است که حتی فرزندان مطهرش نیز از آن خالی‎ ‎بودند؛ و این از نفوس انسانهای کامل بعید نمی باشد؛ زیرا نفوس انسانهای کامل، یعنی‎ ‎امامان معصوم از آن جهت که تقدم وجودی بر فرشتگان الهی دارند و قبل از آن خلق‎ ‎شده اند، در مقام جمعی خود واجد همه کمالات هستی آنها خواهند بود؛ پس تمام‎ ‎معجزات علمی و عملی انبیای گذشته را دارا بوده، و می باشند. خواه تسخیر فضا‎ ‎همانند سلیمان و خواه سلسله بر دریا و زمین همانند موسی و خواه سلطه بر امواج‎ ‎آتش به مانند ابراهیم و خواه بر احیای اموات و اِبرای أکْمه و أبرص و اخبار به ذخایر‎ ‎خانه ها و مانند آن چون عیسی و خواه معجزه داوود و صالح و.... و این ولایت کلیه از آن‎ ‎نفوسی است که درجۀ وجودی آنان به همه اسرار جهان آفرینش باذن الله  مطیع و محیط باشد.

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 164
‏  

  حضرت امام این شأن والا و منحصر به فرد را به استناد از روایت شریف کافی از‏‎ ‎‏حضرت صادق ـ علیه السلام ـ نقل نموده، می فرمایند:‏

‏     «فاطمه ـ سلام الله  علیها ـ بعد از پدرش 75 روز زنده بودند... حزن و شدت بر ایشان‏‎ ‎‏غلبه داشت، و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و‏‎ ‎‏مسائلی از آینده نقل می کرد. ظاهر روایت این است که در این 75 روز... رفت و آمد‏‎ ‎‏جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیای عظام درباره کسی‏‎ ‎اینطور وارد شده باشد....

‏     حضرت امیر... کاتب وحی بوده است... همان طوری که کاتب وحی رسول خدا‏‎ ‎‏بوده است ـ و البته آن وحی به معنای آوردن احکام تمام شد، به رفتن رسول اکرم ـ‏‎ ‎‏[‏ حضرت امیر‏]‏ کاتب وحی حضرت صدیقه در این 75 روز بوده است. مسأله آمدن‎ ‎جبرئیل برای کسی یک مسألۀ ساده نیست، خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی‎ ‎می آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل‎ ‎می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است؛ چه ما قائل بشویم به اینکه...‎ ‎تنزل جبرئیل به واسطه روح اعظم خود این ولیّ یا پیغمبر است. او ‏[‏ولیّ‏]‏ تنزیل‎ ‎می دهد، او ‏[‏جبرئیل‏]‏ را... تا مرتبۀ پایین، یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مأمور‎ ‎می کند که برو و این مسائل را بگو».‎[36]‎

‏    ‏دلیل این عظمتها و اثر معجزات و کرامات در این انسانهای کامل، اثر کمال ایشان‎ ‎در طبیعت و نفس و عمل ایشان است چنانچه گفته اند: «انسان کامل در طبیعت و نفس‎ ‎و عمل باید کامل باشد و غرض از طبیعت، قوه نفس عملیّه است که اگر ضعیف است فقط‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 165

در بدن خود تأثیر می کند مثل حرکت و حرارت از غضب و امثال آن، و اگر قویتر شود‎ ‎ممکن است در خارج نیز تأثیر بکند مثل کرامات و معجزات.‎[37]‎

‏    ‏حضرت امام دلیل این کرامات را تناسب روح انسانهای کامل و روح اعظم می داند‎ ‎و این تناسب را در مقام شامخ برخی پیامبران ذکر می فرمایند و حضرت زهرا ـ سلام‎ ‎الله  علیها ـ را در این زمره معرفی می کنند، و می گویند:

‏     «این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است با انبیای درجه اول بوده است مثل‏‎ ‎‏رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است. بعد از‏‎ ‎‏این هم بین کسی دیگر نشده است. حتی درباره ائمه هم من ندیدم که وارد شده باشد‏‎ ‎‏اینطور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد.... در هر صورت من این شرافت و فضیلت‏‎ ‎‏را... بالاتر از همه می دانم که برای غیر... طبقه بالای انبیا... و بعض از اولیایی که در‏‎ ‎‏رتبۀ آنها هستند، برای کسی دیگر حاصل نشده.... و این از فضایلی است که از‏‎ ‎‏مختصات حضرت صدیقه ـ سلام الله  علیهاست».‏‎[38]‎

‏    ‏چنانچه ذکر شد در تفکر عرفانی و ناب حضرت امام، «انسان» به عنوان مظهر اتّم‎ ‎حق که واجد تمام مراتب غیب و شهود است، آیت کبرای الهی، جامع خلیفه خدا در‎ ‎زمین و کتاب کلی الهی معرفی شده است و به اعتبار کتاب بودن، انسان کامل همان‎ ‎قرآن و معنای بلندقدر است و قرآن همان انسان کامل است که حقیقت هر دو در‎ ‎حضرت غیب متحدند و وجود مبارک حضرت زهرا آیت کامل الهی و قرآن ناطق و تفسیر ناب‎ ‎تنزل در لیله قدر و وجود مبارکش تا مطلع فجر انسان کامل آخرالزمان حضرت صاحب‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 166

الامر(عج)، سلام، صلح، کرامت و برکت است. آخرین فراز کلام را از بیان نورانی‎ ‎حضرت امام استفاده می کنیم که فرمودند:

‏     «شیخ عارف شاه آبادی ـ دام ظله ـ می فرمودند که دوره محمدیه، لیلة القدر است و‏‎ ‎‏این یا به اعتبار آن است که تمام ادوار وجودیه، دوره محمدیه است؛ و یا به اعتبار آن‏‎ ‎است که در این دوره اقطاب کمل محمدیه و ائمه هداة معصومین «لیالی قدر»‎ ‎می باشند؛ و دلالت بر آنچه احتمال دادیم از حقیقت لیلة القدر می کند. حدیث شریف‎ ‎طولانی که در تفسیر برهان از کافی شریف نقل فرموده، و در آن حدیث است که‎ ‎نصرانی گفت به حضرت موسی بن جعفر ‏[‏علیه السلام‏]‏ که تفسیر باطن «حم والکتاب‎ ‎المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکه انّا کنّا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم» چیست؟‎ ‎فرمود: اما «حم» محمد صلی الله  علیه و آله است و اما «کتاب مبین» امیرالمؤمنین علی‎ ‎است؛ و اما «اللیلة» فاطمة علیها السلام است».‎[39]‎

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 167

‏ ‏

‎ 

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 168

  • . ر. ک: صحیفه امام، ج 7، ص 337ـ338.
  • )) خمینی، روح الله ؛ چهل حدیث؛ چاپ دوم، مرکز نشر فرهنگی رجا، تهران، 1368.
  • )) خمینی، روح الله ؛ ره عشق، نامه عرفانی حضرت امام خمینی؛ سازمان چاپ و انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1368.
  • )) خمینی، روح الله ؛ محرم راز؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام(س)، تهران، 1371.
  • )) جوادی آملی، عبدالله ؛ پیرامون وحی و رهبری؛ انتشارات الزهرا، تهران، 1359.
  • )) جوادی آملی، عبدالله ؛ زن در آیینه جلال و جمال، چاپ دوم، مرکز نشر فرهنگی رجا، تهران، 1371.
  • )) جوادی آملی، عبدالله ؛ عرفان و حماسه؛ انتشارات الزهرا، تهران، 1372.
  • )) حسن زاده آملی، حسن؛ انسان و قرآن؛ انتشارات الزهرا، تهران، 1369.
  • )) حسن زاده آملی، حسن؛ اتحاد عاقل به معقول؛ انتشارات فجر، تهران، 1365.
  • )) حسن زاده آملی، حسن؛ رسالۀ وحدت از دیدگاه عارف و حکیم؛ انتشارات فجر، تهران، 1362.
  • )) سجادی، سید ضیاء الدین؛ انسان در قرآن کریم؛ بنیاد قرآن، تهران، 1360.
  • )) ره عشق؛ ص 24.
  • )) کلینی، ابوجعفر محمدبن یعقوب ابن اسحق کلینی؛ اصول کافی؛ ترجمه سید هاشم رسولی؛ دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، تهران، بی تا.
  • )) اربعین حدیث؛ ص 137.
  • )) تفسیر سوره حمد.
  • )) مطهری، مرتضی؛ انسان کامل؛ صدرا، قم، 1362.
  • )) شرح دعای سحر؛ ص 112.
  • )) همان.
  • )) نصری، عبدالله ؛ سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب؛ انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، 1371.
  • )) شرح دعای سحر؛ ص 130.
  • )) نهج البلاغه.
  • )) جوادی آملی، عبدالله ؛ عرفان و حماسه، پیشین 88 ـ 89.
  • )) همان.
  • )) شرح دعای سحر؛ ص 65.
  • )) فیض الاسلام؛ نهج البلاغه، ص 1158 ـ 1159.
  • )) شرح دعای سحر، ص 132.
  • )) همان؛ ص 131 ـ 132.
  • )) همان جا.
  • )) حسن زاده آملی، حسن؛ اتحاد عاقل به معقول؛ انتشارات فجر، تهران، 1365؛ ص 435.  
  • )) ابوجعفر محمد بن یعقوب ابن اسحق کلیینی؛ اصول کافی؛ ترجمه سید هاشم رسولی؛ دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، تهران؛ بی تا؛ ج 1، ص 275 ، 280.
  • )) مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار الجامعة العلوم الائمة الاطهار، دار احیاء التراث العربی؛ بیروت، 1402 ه. ق؛ ج 43، ص 65، ح 85.
  • )) حسن زاده آملی، حسن؛ انسان و قرآن؛ انتشارات الزهرا، تهران، 1369، ص 212.
  • )) ر. ک: صحیفه امام، ج 7، ص 337ـ338.
  • )) ر. ک: صحیفه امام، ج 12، ص 274ـ275.
  • )) ر. ک: صحیفه امام، ج 16، ص 192ـ193.
  • )) ر. ک: صحیفه امام، ج 20، ص 4ـ5.
  • )) جوادی آملی، عبدالله ؛ پیرامون وحی و رهبری؛ ص 51.
  • )) ر. ک: صحیفه امام، ج 20، ص 5ـ7.
  • )) آداب الصلوه؛ ص 329 ـ 330.