تربیت زن در ساحت عقلانی و عاطفی

‏ ‏تربیت زن در ساحت عقلانی و عاطفی 

‏ ‏دکتر احمد احمدی 

‏ ‏

‏     ‏آنچه تاکنون در جهان جریان یافته و هم اکنون در عمل، ساری و جاری است،‎ ‎ظاهراً این را اثبات می کند که نیروی تعقل و ژرفکاوی و ژرف اندیشی و تدبیر فراگیر‎ ‎مجموع مردان از مجموع زنان بیشتر است؛ زیرا در کشورهایی که اصلاً شریعت‎ ‎آسمانی و تفاوت حقوق مرد و زن ندارند و یا ـ مانند اروپا و امریکا ـ شریعت آسمانی‎ ‎و تفاوت حقوق دارند؛ اما به آن عمل نمی کنند، همواره پیشرفتهای عمده و اساسی در‎ ‎علم و فلسفه و سیاست و ... از آنِ مردان بوده است و هم اکنون هم چنین است و زنان‎ ‎در مجموع سهم اندکی داشته اند و دارند. زنان به لحاظ ساختار بدنی و پاره ای‎ ‎عوارض مانند بارداری و شیردادن و مراقبت و تربیت فرزند، که به هر حال قسمت عمده اش به‎ ‎عهده آنهااست، توان و فرصتی کمتر از مردان دارند. در برابر، این هم جای تردید نیست که‎ ‎عاطفه و رقت و محبت و شکیبایی بانوان در مراقبت و تربیت آغازین کودک، به صورت‎ ‎جمعی و روی هم رفته، از مجموع مردان بیشتر است و احتمالاً زمینه پاره ای از تفاوتهای‎ ‎

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 33

حقوقی از همین جا است؛ زیرا قوانین معمولاً به لحاظ اکثریت یا مجموع در برابر‎ ‎مجموع وضع می شود، نه فرد در برابر فرد.

‏     با ذکر این مقدمه می گوییم محور اصلی این مقال مطالب زیر است:‏

‏     1. آنچه در باب تفاوت مرد و زن در پاره ای از خصایص و برخی احکام حقوقی‏‎ ‎‏گفته می شود، تنها در حوزۀ اجتماع انسانی است و گرنه مرد و زن در برابر خدا و به‏‎ ‎‏لحاظ کیفر و پاداش اخروی یکسانند. قرآن کریم می فرماید: من عمل صالحاً من ذکر‏‎ ‎‏او انثیٰ و هو مؤمن فلنحیینَّه حیاة طیّبة و لنجزینّهم اجرهم بأحسن ما کانوا یعملون: هر‏‎ ‎‏کس، خواه مرد و خواه زن، کاری نیکو کند (یا نیکو کار کند) و مؤمن باشد او را به‏‎ ‎‏زندگانی پاکیزه ای زنده سازیم و پاداش ایشان را به نیکوترینِ اعمالی که انجام‏‎ ‎‏می دادند به ایشان خواهیم داد‏‎[1]‎‏ و مولانا می گوید:‏

‏ ‏

‏این حمیرا لفظ تأنیث است و جان ‏

‏ نام تأنیثش نهند این تازیان‏‎[2]‎

‏لیک از تأنیث جان را پاک نیست ‏

‏روح را با مرد و زن اشراک نیست‏ 

‏از مؤنث وز مذکر برتر است‏

‏این نه آن جان است کز خشک و تر است‏


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 34

‏این نه آن جان است کافزاید ز نان ‏

‏ ‏

‏ یا گهی باشد چنین گاهی چنان‏‎[3]‎

‏ ‏

‏    2. گفته شد که تفاوت، عملاً و واقعاً از آنِ مجموع در برابر مجموع است نه فرد در‏‎ ‎‏برابر فرد؛ زیرا در واقع و در عمل به چشم خویش می بینیم که بسیاری از زنان در تعقّل‏‎ ‎‏و تدبّر و تدبیر و حتی در توان بدنی از بسیاری از مردان فراترند. بسیارند بانوانی که در‏‎ ‎‏تحصیل، در کار، در مدیریت، در هوش و در بسیاری از خصایص روحی و قدرت بدنی‏‎ ‎‏نه تنها با کثیری از مردان برابرند، بلکه از بسیاری از آنها بالاترند. این هم که در برخی‏‎ ‎‏روایات از مشورت با زنان نهی شده، به لحاظ همان مجموع زنان در برابر مجموع‏‎ ‎‏مردان است و گرنه در برخی روایات هم آمده است که: «زنهار از مشورت با زنان، مگر‏‎ ‎‏کسی که او را آزموده باشی»؛ و این نشان می دهد که آن بیم دادن، عام و فراگیر نیست،‏‎ ‎‏بلکه در میان بانوان کسانی هستند که صلاحیت مشورت خواهی دارند و هر قدر علم و‏‎ ‎‏تدبیر و فهم و درایت و تربیت و حضور در اجتماع و تجربه بیشتر باشد، کمیت و‏‎ ‎‏کیفیت این صلاحیت بیشتر خواهد شد‏.

‏     3. در مقام ارزشیابی، هنوز یک ارزشیابی دقیق و جامع صورت نگرفته تا معلوم‏‎ ‎‏شود روی هم رفته و در مجموع، نقش و تأثیر مثبت یا منفی عاطفه چه اندازه است و‏‎ ‎‏نقش و تأثیر عقل چه مقدار است؟ آیا برابرند یا نقش عقل بیشتر است و یا نقش‏‎ ‎‏عاطفه؟ همچنین بررسی نشده است که در مجموع و به صورت یک کل، تأثیر پیدا و‏‎ ‎‏پنهان زنان در تحولات سازنده یا ویرانگر تاریخ و تمدن بیشتر بوده است یا تأثیر مردان.‏‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 35

البته آنچه نمودار و چشمگیر است، نقش همیشگی و پرفروغ مردان است؛ اما تأثیر‏‎ ‎‏سازنده بانوی بزرگی چون خدیجه (ع) در پا گرفتن دین جهانی اسلام و یا تأثیر‏‎ ‎‏ویرانگر زنی مانند تَرکان خاتون مادر خوارزمشاه در زمینه سازی برای حمله مغول به‏‎ ‎‏بلاد اسلامی و وقوع آن فاجعه بی نظیر تاریخ بر مردم بیگناه و بر تمدن عظیم عالم‏‎ ‎‏اسلام، چون نهفته و ناپیدا است معمولاً از نظرها دور می ماند و در بررسیها و‏‎ ‎‏ارزشیابیها به حساب نمی آید.‏

‏     کاش می شد یک بررسی دقیق و همه جانبه ای در مورد تأثیر تربیتی بانوان در‏‎ ‎‏پرورش قهرمانان تاریخ ساز و غیر آنها به عمل می آمد تا معلوم شود چه مقدار از آثار‏‎ ‎‏مخرب یا سازنده تمدن، مولود و مرهون بانوان بوده است، شاید هم به دست می آمد‏‎ ‎‏که نقش نهفته و ناپیدای آنها در پیدایش علم و تمدن، از نقش مردان بیشتر بوده یا‏‎ ‎‏کمتر نبوده است. بنابراین مقتضای انصاف این است که در داوری پیرامون نقش بانوان‏‎ ‎‏در پهنه تاریخ دست کم احتیاط کنیم و مانند برخی، همه شرور و مفاسد و مشکلات را‏‎ ‎‏از زنان ندانیم، بلکه موردی برخورد کنیم و عیب هر مورد را از صاحب واقعی همان‏‎ ‎‏عیب بدانیم، مرد باشد یا زن.‏

‏     دریغا که فرهنگ ما در باب زن ـ که بیگمان فرهنگی غیر اسلامی است ـ زشت و‏‎ ‎‏خفّت بار است. با آنکه قرآن کریم و روایات، مرد و زن را پیش خداوند یکسان و برابر‏‎ ‎‏دانسته و آن همه در روایات نسبت به تکریم و احترام زن تأکید و سفارش شده و‏‎ ‎‏فرموده اند: ‏«فاتقوا الله  فی النساء واستوصوا بهن خیراً»‏ و یا: ‏«الله  الله  فی النساء» ‏اما‏‎ ‎‏می بینیم که زن بودن گویی نقص است و مردان خوار و زبون را به زن تشبیه می کنند.‏‎ ‎‏همان مولانا که می گوید:‏

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 36

‏لیک از تأنیث جان را باک نیست ‏   ‏روح را با مرد و زن اشراک نیست‏

‏ ‏

‏در جای دیگر می گوید:‏

‏ ‏

‏اصل صد یوسف جمال ذوالجلال ‏   ‏ای کم از زن، شو فدای آن جمال!‏

‏ ‏

‏در جاهای دیگری هم از مثنوی، این بی مهری و تحقیر نسبت به زنان دیده می شود، که‏‎ ‎‏واقعاً خطای بزرگی است و از شأن عارف مسلمانی چون مولانا به دور است:‏

‏حتی فردوسی هم که زبانی پیراسته از طعن و تحقیر دارد، می گوید:‏

‏ ‏

‏کرا در پس پرده دختر بود‏   ‏اگر تاج دارد بداختر بود‏

‏ ‏

‏گویی این گفته بازتاب رفتار و گفتار اعراب جاهلی است که قرآن کریم آن را نقل و به‏‎ ‎‏شدت نکوهش می کند: و اذا بشّر احدهم بالانثیٰ ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم، یتواری‏‎ ‎‏من القوم من سوء ما بشّر به أیمسکه علی هون ام یدسّه فی التراب ألاساء ما‏‎ ‎‏یحکمون: ... با آنکه وقتی به یکی از آنان مژدۀ (تولد) دختر می دهند در حالی که‏‎ ‎‏خشم (سرشار) خویش فرو می خورد (از شدت رنج) رویش سیاه می شود، از (اندوه‏‎ ‎‏و) بدی آنچه به وی مژده آن را داده اند، از خویشان پنهان می شود (و می اندیشد که)‏‎ ‎‏آیا او را با خواری نگاه دارد یا در خاک پنهان کند، هان که (چه) بد حکم می کنند.‏‎[4]‎

‏    ‏باری این فرهنگ زشت و ناصوابی است که چون روزی دختر نان آور خانواده نبوده،‎ ‎یا نمی توانسته است در برابر هجوم دشمن از آن دفاع کند، یا به اسارت می افتاده و مایه رنج و‎ ‎سرافکندگی می شده، کسی همچنان جنس زن را ـ که مادر و همسر و خواهر و دختر‎ ‎خودش را هم شامل می شود! ـ تحقیر کند و به دلیل خودخواهی یا خودبزرگ بینی و‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 37

یا رسوبات همان فرهنگ غیردینی پایگاه زن را مطلقاً فروتر از جایگاه مرد قرار دهد.‎ ‎با این فرهنگ و این رفتار پس جای آن همه سفارش اسلام به تکریم و احترام زنان کجا‎ ‎است؟

‏ ‏

چاره جویی 

‏     ‏عمده چیزی که در این مختصر به اجمال می توان گفت این است که:

‏الف) ضرورت انجام اجتهادی پویا و فراگیر در مورد زنان، از بلوغ گرفته تا شیوه‏‎ ‎‏همسرگزینی، همسرداری، حقوق متقابل مالی و غیرمالی دو همسر، بارداری، تحدید‏‎ ‎‏نسل، حضانت، طلاق و ... همچنین در باب قضاء، شهادات، سیاست، و ... و این همه‏‎ ‎‏هم باید با همان روش درست و دقیق اجتهادی باشد که بزرگانی چون حضرت امام و‏‎ ‎‏مقدس اردبیلی ـ رضوان الله  علیهما ـ آن را به کار بسته و به چنان فتاوای بدیع و مشکل‏‎ ‎‏گشایی رسیده اند؛ یعنی استفاده از مبانی و اصول و داشتن هوش ژرفکاو برای‏‎ ‎‏تشخیص موارد و مصادیق، و شجاعت اطلاق آن اصول بر مصادیق یا درج مصادیق‏‎ ‎‏در اصول. این اجتهاد در مورد محاسبه مهر به نرخ روز، مشارکت همسر در درآمد بعد‏‎ ‎‏از ازدواج، تا حدی در باب حضانت و ... به کار رفته و مشکل گشا بوده است، بی آنکه‏‎ ‎‏به علم کلام جدید ـ یا فرنگی! ـ که برخی از سوفیستهای وطنی آن را علم کرده اند‏‎ ‎کمترین نیازی داشته باشد.

‏ب) تلاشی دقیق با برنامه ریزی برای زدودن فرهنگ یاد شده که شخصیت زن‏‎ ‎‏راتحقیر می کند و توان فکری و عاطفی او را سبک می شمارد و جاانداختن‏‎ ‎‏فرهنگ جامع اسلامی در مورد بانوان با ‏همان خصوصیاتی که به گوشه ای از آن‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 38

اشاره شد و این کاری است بسیار صعب و دشوار، چرا که تغییر فرهنگ و سنت، کاری‎ ‎است زمانگیر و گاه ناممکن.

‏ج ) کوشش همه جانبه برای شناخت جامع زن در ابعاد فکری، عاطفی، فیزیکی،‏‎ ‎‏روانی و مدیریتی وی...، سپس برنامه ریزی برای تربیت وی در همه آن ابعاد با عنایت‏‎ ‎‏به بینش اسلامی.‏

‏     اگر ما بتوانیم این نیمه عظیم جمعیت را به گونه ای تربیت کنیم که دست کم اکثریت‏‎ ‎‏آنها خویشتن را چنان که هستند، بشناسند و گوهر خویش دریابند، استعداد عقلی و‏‎ ‎‏عاطفی خود را هر کدام، خواهند شناخت و بجا و متوازن به کار خواهند برد و در‏‎ ‎‏نتیجه انسانی به بار خواهد آمد با شخصیتی سنجیده و متوازن که هر چند به مقتضای‏‎ ‎‏حکمت خداوندی عاطفه در وی قویتر است، اما همین عاطفه در اختیار عقلی است که‏‎ ‎‏با تربیت درست، درست و بجا از آن استفاده می کند. چنین زنی خود را بسیار فراتر از‏‎ ‎‏آن می داند که بخواهد با خودآرایی و خودنمایی برای خود شخصیت اجتماعی کسب‏‎ ‎‏کند، بلکه علم و تدبیر و تلاش و تربیت و تعلیم و تعلم و خدمات خالصانه اجتماعی‏‎ ‎‏است که زینت بخش شخصیت او خواهد بود. در این صورت کیست که جرأت کند‏‎ ‎‏چنین زنی را فتنه یا مایه فساد جوانان و جامعه بداند؟ و یا او را تن آسان و تن پرور و‏‎ ‎بی هنر بشمارد؟

‏     این مایه شخصیتی که در حین انقلاب و پس از آن، از بانوان ظهور کرد، تا حدود‏‎ ‎‏زیادی مرهون هدایت و تربیت حضرت امام (ره) بود و نیک بنگریم که اینان چه‏‎ ‎‏گوهری از خویش نشان دادند و ببینیم که پاره ای از زنان پیش از انقلاب چه بودند و‏‎ ‎اینان کیستند و تفاوت ره از کجا است تا به کجا؟ اینجا است که با تربیت از زن شخصیتی ساخته‎ ‎می شود الهی، انقلابی، شجاع، دانشمند، استاد، مربی، موقر، پزشک، متخصّص،‎ ‎


کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 39

مبتکر، قانونگذار و به یک سخن آراسته به فضایل انسانی. آیا چنین زنی از بسیاری از‎ ‎مردان برتر نیست؟ می توان او را فتنه نامید؟ تکریم او لازم و تحقیر او حرام نیست؟‎ ‎اگر چنین زنانی فراوان بودند یا اکثریت داشتند آیا شعرا و نویسندگان می توانستند در‎ ‎حق آنان، چنان کم لطفی هایی روا دارند؟ این جا است که نقش و تأثیر تربیت بخوبی‎ ‎آشکار می شود و به دست می آید که تکلیف مسئولان فرهنگ و تعلیم و تربیت چه‎ ‎اندازه صعب و سنگین است، چرا که وقتی با این مقدار حرکت تربیتی امام ـ رضوان الله ‎ ‎علیه ـ این همه تحول عظیم پدید آمد، اگر یک برنامه ریزی دقیق همه جانبه داشته‎ ‎باشیم و آن را در حدّ امکان دقیق هم اجرا کنیم، پیدا است که چه تحول و دگرگونی‎ ‎عظیمتری پدید خواهد آمد. این برنامه ریزی و اجرا یک وظیفه حتمی و واجب است‎ ‎که برای به بار نشاندن این سرمایه و استعداد شگرف بانوان باید انجام گیرد وگرنه این‎ ‎نیروی فشرده و انباشته به نیرویی ویرانگر و این نعمت به نقمت مبدل خواهد شد؛ و‎ ‎چنان روزی را خدا نیاورد!

‏ ‏

کتابتأملی بر جایگاه زن (ج. ۱): مجموعه مقالات فارسیصفحه 40

  • . نحل  /  97.
  • . یعنی لفظ نفس و روح عربی که در فارسی به معنای جان است، مؤنث است.
  • . دفتر اول مثنوی؛ بیت 7ـ1974.
  • . نحل  /  58-59.