پدر این گونه بود

پدر این گونه بود


مصاحبۀ حضور با حجةالاسلام حاج سیدحسن خمینی 

‎ ‎

‏در فصل شبنم سخن از گل پنهان شده در آینۀ دل زیباست، و صحبت از سروهای ایستاده در برابر باد، شنیدنی. ‏

‏اینجا کویر نیست؛ سرزمین خورشید است، خورشید خمینی(س)؛ که با پرتوهای نورش پنهانی ترین زاویه های قلب مردم دیارمان را درنوریده است؛ اینجا کوهها آهنگ صلابت او را زمزمه می کنند و دریاها تفسیر عمق نگاه اویند. ‏

‏اینجا پرستوهای عاشق، فوج فوج از راه می رسند، از چشمه سار جماران، عشق می نوشند و پیغام آشنای یار را به سرزمینهای دوردست می برند؛ اینجا سراب خواب نیست، دیری است که قافله سالار معرفت زنگ بیداری را در گوش راهیان مسلک افلاک نواخته است؛ سالهاست شجرۀ طیبه ای از خاندان رسالت، از خاک این دیار سر برآورده است که با فروافتادن هر شاخه اش، ساقه های نورسته اش یک شبه ره صد ساله می پیمایند سرشار از می معرفت دوست و لبریز از بادۀ «الست» در سبزی روح خمینی کبیر(س) جوانه می زنند و با پیام بیداری خویش، سالاری زمینیان را از آنِ خاندان عشق می کنند و خواب از چشم کوردلان شب زده که شرمساری اطاعت از شیطان بزرگ را افتخار دیرینۀ خود ساخته اند، می ربایند. ‏

‏اینجا بوستان خمینی(س) است، سرزمینی که به یمن باغبان پیرش، در هر گوشه اش سروی روییده است که شعر آزادگی را با اذان در گوش او زمزمه کرده اند و تکلیف شناسی و عمل به آن را بهترین درس خود دانسته اند. ‏

‏حاج سیدحسن خمینی فرزند برومند یادگار حضرت امام(س) از این بوستان است؛ او به منظور گرامیداشت یاد و خاطرۀ پدر بزرگوارش، سرو چهره در نقاب خاک کشیدۀ این گلزار و ماه پنهان آسمان جماران، از دوست سخن می گوید؛ از شخصیت و ویژگیها و آرزوها و اهداف او، و ... پس همراه با خوانندگان ارجمند این سطور، گوش دل می سپاریم به نغمۀ خدایی این فرزند عزیز: ‏

حضورج. 18صفحه 383

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور: همانطور که می دانید دربارۀ ارتباط مرحوم حاج احمد آقا با حضرت امام(س) صحبتهای زیادی شده که از آنها می توان به مسائل نظام و تصمیمگیریهای مربوط به آن، و نحوۀ مشاورۀ حضرت امام با ایشان، اشاره کرد؛ بسیار مایل هستیم دیدگاه حضرت عالی را در این زمینه بدانیم، شما این ارتباط حاج احمد آقا و امام را چگونه ارزیابی می کنید؟ 

‏- بسم الله الرحمن الرحیم؛ مرحوم حاج احمد آقا در دوران حیات حضرت امام چنانکه زندگی ایشان هم توسط محققان به ادوار مختلف تقسیم شده است و مسلماً این مسأله را مورد اشاره قرار داده اند، بر می گردد به چندین دوره؛ یک دوره مربوط به سالهای قبل از ورود به مبارزه است، و یک دوره مربوط به فاصلۀ زمانی سالهای  1342 تا شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی است؛ و یک دوره هم مربوط به بعد از انقلاب است. راجع به تک تک این ادوار خیلی صحبت شده و شاید نشود معین کرد که کدام دوره از نظر ارزشی و از نظر مقدار و میزانی که ایشان در راستای اهداف حضرت امام قدم برداشتند، اهمیت بیشتری دارد. خوب دوران مبارزه، دوران بسیار حساسی بوده که امام در نجف بودند و حتماً در قم به یک نفر احتیاج داشتند، یک فردی که امین باشد، خیلی خوب بتواند ارتباطات را بشناسد؛ خوب آن هوش و آمادگی که مرحوم حاج احمد آقا داشتند، باعث می شد که بسیار خوب بفهمند و بشناسند که چه گروههایی فعال ‏

حضورج. 18صفحه 384

هستند؟ چه گروههایی در خط امام حرکت می کنند؟ چه گروههایی می کوشند مبارزه را به انحراف بکشانند و چه کسانی در چه زمینه هایی با آرمان امام موافقند؟ چه کسانی قصد تحریف و به انحراف کشاندن این آرمان را دارند؟ خود آن مرحوم در یک مصاحبه به این مسائل اشاره کرده اند که: «من همۀ اینها را می شناختم، من خارج از ایران نبودم که ندانم کی چه کار کرده؟ کی کجا رفته؟ و این مسأله ای نبوده که از دید ما پنهان باشد» خوب این دوران، دورانی است که بیشتر چون هدف ما در مصاحبه ملموسات و محسوسات است؛ این مطالب را می گذارم دوستانی که آن ایام بیشتر با ایشان در تماس بودند، بیان کنند. خوب، ایشان شبکه های مبارزاتی داشته است، ضمن اینکه همۀ این کارها را در زمانی انجام می داده که خود فرد شناخته شده ای بوده، یک فرد مخفی و مجهول در اجتماع نبوده است، فرض کنید مثل آقای ایکس که ساواک اصلاً روی او نظارتی نداشته باشد و متوجه او نباشد؛ ایشان همۀ این فعالیتها را باید در کمال دقت انجام می داد و بسیار هم روشن است که در آن ایام چه ظرافتی را در مبارزه به کار می برده است. دوران بعد از پیروزی انقلاب و در مقطع انقلاب، خوب همدوشی ایشان با امام، یک امر ملموس و محسوس برای همۀ مردم است. میزان درایت ایشان و میزان اعتقادشان به امام، و نیز مسائل حول و حوش امام هم امری است که همۀ کسانی که راجع به ایشان شناخت دارند به این مسأله ‏

حضورج. 18صفحه 385
‏ 

واقفند و به این مسأله اذعان دارند و می دانند. یکی از چیزهایی که می ماند و من دیدم که کمتر از آن صحبت شده است و شاید جای گله هم داشته باشد مربوط به کارهایی است که در انقلاب به دست ایشان انجام شده؛ از جمله اینها مسأله سفر امام به ایران است که این را شاید کمتر کسی بداند که اصلاً سفر امام به ایران با پیشنهاد ایشان صورت گرفته است، و ایشان بوده اند که گفته اند: «باید به ایران برویم و الان وقت ماندن در پاریس نیست.» خوب نگاه کنید جایی که همۀ دوستان انقلاب از این مسأله می ترسند، و حق هم دارند؛ یعنی پیرمردی که تمام ثمرۀ خون شاید چندین صدها سال انقلاب و مبارزه به او بستگی دارد؛ یعنی واقعاً بود و نبود او، بود و نبود یک حرکت اسلامی است، که حالا ما شاید بتوانیم آن را بازتر که تفسیر کنیم، یک حرکت بنیادگرای مذهبی است به معنای عام کلمه اش در جهان اسلام، در یک حرکت آزادی خواهی و استقلال طلبی با آن آثاری که در انقلاب ما در دنیا بر آن مترتب بوده است؛ اما تشخیص وقایع و تشخیص اینکه این پرواز به طور مسلم سالم به زمین می نشیند و بعد هم تصمیمگیری امام و اینکه این سفر چقدر لازم است، از یک دقت و شعور بالایی حکایت می کند که دیگر بر هیچ کس پوشیده نیست؛ مخصوصاً برای کسانی که ‏

حضورج. 18صفحه 386

تاریخ معاصر ایران را ورق می زنند، همواره این نقطه از انقلاب را - که سفر امام از پاریس به تهران باشد- به عنوان یک الگو و یک نقطه عطف خیلی ارزشمندی در تاریخ ما می دانند. خوب این یک نمونه است؛ ولی آیا کسی این را بیان کرده یا گفته؟ من فکر می کنم مشکل از اینجا حادث می شود که مسئولان ما فکر می کنند که اگر نقش ایشان را رونق بدهند، نقش امام گم و کمرنگ می شود؛ اگر نقش امام را بخواهند پررنگ و متجلی جلوه بدهند، آن وقت برای حاج احمدآقا جایی نمی ماند؛ خوب این یکی از خیانتهای تاریخ نگاری است، بالاخره تاریخ باید بشناسد خادمهای خودش را و خیانتکارهای خودش را؛ چه خدمت بالاتر از اینکه بسیاری از تصمیمگیریهای مهم انقلاب که بعداً واقعاً حُسن آنها و صلاح آنها و صواب آنها به اثبات رسید، و امروز ما می توانیم آنها را خیلی روشن ببینیم، از جانب مرحوم حاج احمد آقا بوده است؛ من دیروز با یکی از دوستانی که مصاحبه می کنند، صحبت می کردم؛ او می گفت: وقتی من اشکال را برایشان توضیح می دادم که معمولاً مسئولان نظام ما بین این دو محظور گیر افتادند که نمی دانستند این را باید بیان کنند و یا آن را بیان بکنند، دچار تردید می شوند هی این طرف و آن طرف می روند. آن ‏

حضورج. 18صفحه 387

می گفت که من این کار را می کنم و بیان می کنم و این مسائل را می گویم و حال آنکه خود او از کسانی است که تا حال اصلاً نگفته اند و ندیدم که جایی این مطلب را بیان بکنند، حق هم دارند به دلیل اینکه این مهم کار مشکلی است، از طرفی آن حقیقتی که امام بوده و در کنار او دیگران این کارها را کردند. مسئولان دیگری که در کنار امام بودند، این مشکل را ندارند، چرا که آنها می گویند ما رفتیم به امام گفتیم و امام این کار را کردند؛ اما چون حاج احمد آقا در یک مقطعی از تاریخ انقلاب ما، نفس امام است؛ یعنی تمام احوال و احکامی که از حضرت امام به بیرون صادر می شود از ناحیۀ ایشان است و ایشان هم شدیداً کتوم است در این زمینه، و به هیچ عنوان نظری از خودش ابراز نمی کند؛ یعنی ما که حالا جزو خانوادۀ ایشان هستیم، می بینیم کمتر جایی دیده شده ایشان نظری ابراز بکنند که مخالف نظر امام باشد، حتی در بیان یک واقعه وقتی به یک مسأله ای می رسید، می گفت: «نظر امام این است.» دیگر هیچ صحبتی نمی کرد؛ یعنی هیچ بالا یا پایین نمی کرد که بله من موافقم یا من مخالفم؛ گویی نظر، نظرِ خود ایشان است و حال اینکه کسانی که با ایشان ارتباط داشتند می دانند ایشان آدم بسیار دقیقی بوده است، بسیار خوب مسائل را می شناخته است، می توانسته خوب زوایای پنهان مسائل را در بیاورد و در مورد آنها از خودش عقیده داشته ‏

حضورج. 18صفحه 388

باشد؛ ولی این مسأله را به هیچ عنوان ابراز نمی کرده و جز او و امام هیچ کسی در این وادی به مسأله آگاه نبوده است که کدام عقاید مال او و کدام عقاید مال امام است؛ ما این امور را در بستر حوادث تاریخ که مرور بکنیم؛ آن وقت بعضی از کسانی که تاریخ نگار هستند مطلب را خوب بتوانند بیان کنند، می توانند بگویند کدام مسأله مال امام بوده و کدام مسأله از ناحیۀ حاج احمد آقا مطرح شده و امام پذیرفته است و کدام مسأله را حاج احمد آقا گفته و امام نپذیرفته و اندیشه خودش را پی گرفته و عنوان کرده است؛ و به واسطه همین مسأله و بودن این دو نقش در کنار هم و دو نقش موازی که به ظاهر پی گرفتند و دنبال کردند، یکی به ظاهر باعث کمرنگ شدن دیگری می شود؛ مسئولان حق دارند و نمی توانند مطلبی بگویند و دوستانی که خاطره گفته اند، معمولاً در این زاویه یک وجه کمرنگی را در صحبتهایشان می بینیم و من جای دیگری هم به خودشان گفتم که این مطالب را باید بگوییم و این کمرنگ شدن نظر و نقش امام نیست؛ امام به قدری وسعت وجودی در انقلاب ما دارند که اگر هزاری هم از مسائلی که در جامعه پیدا شده، مربوط به ایشان نباشد، هیچ چیز از ایشان کم نمی کند. این مسأله ای که گفتم بعد از مقطع پیروزی انقلاب، بیشتر می شود و واقعاً یکی از محسنات ایشان این بوده که خودش هم نگذاشته است این نقشها از ‏

حضورج. 18صفحه 389

هم تفکیک بشود؛ یعنی خود او در ذوب بودن در امام بیشتر به این امر زده؛ یعنی حتی همان چیزهایی را که می توانسته بیان کند که مال من است، به هیچ عنوان بیان نکرده است؛ یعنی گذاشته که این محاسن هم اگر هست، مال امام باشد؛ و در نظر بنده این نکتۀ بسیار ظریف و لطیفی از زندگی مرحوم حاج احمد آقا است، که ایشان حتی هیچ حُسنی را برای خودش نخواست که مطرح باشد؛ یعنی مواردی هست که ذکرش به وقت بیشتری نیاز دارد؛ اما مواردی بوده که کار ایشان بوده است، بسیار هم چیز خوبی از کار درآمده و هنوز هیچ کس نمی داند این نظر از ذهن صائب و روشن ایشان سرچشمه گرفته است و بعد نظر مشورتی را به امام گفته و بعد چون امام، او را به عنوان یک مشاور امین و ثقه و یک مشاور دقیق و باهوش می شناخت، این اندیشه و نظر را پذیرفته، دنبال کرده و به این نتایج رسیده است؛ البته اینها ضمن اینکه به هیچ عنوان نقش تربیتی امام را کمرنگ نمی کند، حتی نقش مدیریتی امام را هم کمرنگ نمی کند؛ یعنی امام، مدیریت امام، نام امام، پشت مساله بودن امام؛ یعنی اینکه امام است که مسائل را با قدرت دنبال می کند و ایشان با این درایت مشکلات را حل می کند. اگر کس دیگر بود، طبیعی بود که این مشکلات شاید به این راحتی حل نمی شد؛ ‏

حضورج. 18صفحه 390
‏ ‏

‏اما اینکه راه را به امام ارائه بدهد و امام هم نظر مشورتی او را قبول کند، این خودش یک مسأله ای است که تقریباً برای کسانی که با امام و یادگار ایشان آشنایی دارند، مسألۀ پوشیده ای نیست؛ مثلاً ملاحظه می کنید در مورد نقش ایشان در تثبیت رهبری مقام معظم رهبری، خیلی صحبت کرده اند، خیلی حرف زده اند، همه این را به عنوان نقطه عطفی در تاریخ زندگی مرحوم حاج احمد آقا در نظر می گیرند و داد سخن می دهند و بعد از این، در سخنرانیهایشان، در صحبتهایشان می گویند: حاج احمد آقا از امام خوب نگهداری می کرد؛ بعد می گویند که در تثبیت مقام معظم رهبری هم، در تثبیت ولایت ایشان هم نقش داشتند؛ چرا حالا در مورد این نقشها صحبت می کنند، به دلیل اینکه دیگر اینجا امام نیست؛ نقش او مجزا شده راجع به او می توانند حرف بزنند، در حالی که جدای از نقش امام باشد؛ یعنی یک نقش مستقل برایش تصور می کنند، می بینند چقدر این نقش دارای عظمت است و حال آنکه اینگونه کارها در زمان امام بوده؛ اما چون در سایه امام بوده، نظر مشاوِر طبیعاً همیشه برای مشاوَر است. این یک نمونه است از مواردی که می خواستم مثال بزنم، یک تنظیری بکنم که شما ببینید این مسأله چه مقدار با آن مسأله فرق دارد. در دید عمومی، یک واقعیتی است که شاید در محیط خارج هم یکسان باشد؛ یعنی بعد از رحلت امام جور، قبل از رحلت امام بارها برای تثبیت نظام در مواردی که به قدری در تثبیت کلی نظام و در حفظ شئون نظام ارزش دارد، اظهار عقیده کرده است؛ ولی چون بعد از امام در یک نقش مستقل است، در مورد آن صحبت می کنند، و در زمان حیاتِ امام یک نقش سایه وار است و یک نقش ظلّ وجودی است در سایۀ امام؛ آن وقت راجع به آن صحبت نمی کنند و حال آنکه چه بسا آثار و نعمتهایی که از همین سایه برای دیگران حاصل شده است و این همان چیزی است که می خواستم خدمتتان عرض کنم که می توانیم جایگاه ایشان را در یک رابطۀ طولی قرار بدهیم. ‏

حضور: آن بزرگوار از خصوصیات 

حضورج. 18صفحه 391

 اخلاقی والایی برخوردار بودند، شما کدامیک از آن خصوصیات را خیلی بارز و مهم ارزیابی می کنید؟ 

‏- صداقت ایشان را؛ ایشان بسیار آدم صادقی بود؛ یعنی از مواردی بود که در اوج درک و شعور، به هیچ عنوان شما در ایشان غیر صداقت نمی دیدید؛ حتی با کسانی که با آنها اختلاف عقیده داشت، بسیار صادقانه برخورد می کرد؛ یعنی دوستان ایشان که با ایشان بودند، شاید آن صفا و صمیمیت و صداقت و آن صافی برخورد صادقانۀ ایشان را با افراد، هیچگاه فراموش نکنند. همین صداقت هم بود که رابطۀ ایشان با امام را بیشتر متجلی می کرد و بیشتر روشن می کرد؛ یعنی وقتی امام این صداقت را از ایشان می دید و مسئولان ما از ایشان می دیدند؛ در اینکه یک پیغام آور بسیار صادق و ثقه ای بین آنها و امام ارتباط برقرار می کند و این ارتباط صحیح و صادقانه به وسیله ایشان میسر است؛ این مسأله در پذیرفتن اقوال، در انتقال اقوال بسیار مهم بود و طبیعی است که اگر وجود ایشان نبود و مسأله غیر از این بود، این کارها به گونه دیگری انجام می شد. ‏

حضور: حضرت امام با امکاناتی که در اختیارشان بود هر لحظه می توانستند با مسئولان درجه اول مملکت به دلخواه و هرجوری که امکاناتشان اجازه بدهد، ارتباط برقرار کنند؛ ولی ایشان از میان تمام آن موارد، ترجیح دادند که این ارتباطها از طریق حاج احمد آقا برقرار شود و ایشان را امین بین خودشان و مسئولان قرار دادند، شما این مسأله را چگونه ارزیابی می کنید؟ 

‎-‎ ‏این هم برمی گردد به همان مطلبی که در سؤال قبل خدمتتان گفتم؛ یعنی برمی گردد به صداقت ایشان؛ اولاً یک نکته ای را بگویم و آن اینکه امام اصلاً آدمی نبودند که کانالیزه بشوند؛ یعنی شما به هیچ عنوان نمی توانستید حتی در محدود ترین شرایط با یک کانال ایشان را از اوضاع بیرون و خارج مطلع کنید. امام اطرافیانی داشتند و از آنها سؤالاتی جزئی می کردند و مطالب را درمی آوردند. به عنوان مثال یک روز از من می پرسیدند: هوا چطور است؟ من می گفتم: هوا برفی است، برف بسیار شدیدی می بارد؛ و ده دقیقۀ دیگر شخص دیگری می آمد، از ایشان هم سؤال می کردند که هوا چطور است؟ و ایشان مثلاً پاسخ می داد: خوب است آقا، الان همچین خبری نیست و برف قطع شده است؛ و همین طور از افراد مختلف دربارۀ یک مسألۀ ساده سؤال ‏

 

حضورج. 18صفحه 392

‏می کردند. خوب این را من خودم شاهد بودم که می گویم؛ بعد اگر ایشان شب بلند می شدند و نگاه می کردند و می دیدند که خوب یک مقداری برف آمده است. متوجه می شدند خوب، آن کسی که گفته آقا چه برفی می آید، و آن کس هم که پاسخ دوم را داده، آدم بی دقتی است و در مسائل دقت نمی کند؛ و به این ترتیب واقعیت هر مسأله را از این مخبران به دست می آوردند؛ این یک نمونه است. راههای دیگری هم بوده که ما متوجه نشدیم. در سایر مسائل خبری هم همین طور بود؛ یعنی اگر امام مسائل خبری را از یک نفری می شنیدند، متوجه می شدند که این فرد چه مقدار در بیان واقعیات صادق است و در بیان واقعیات با آن واقعیتهایی که در جامعه هست، ارتباط صحیح برقرار کرده یا خیر؟ آیا اساساً مسائل را خوب نفهمیده است یا اینکه اگر فهمیده در راستای این اندیشه ای که دلش می خواسته بیان کرده، و به نوعی که خودش می خواسته، ابراز کرده است؛ این از خصوصیاتی بود که حضرت امام داشتند؛ امام  از پاسداری که می آمد، رد می شد و می آمد پیش ایشان، بی واسطه سؤال می کردند و از مسائل مختلف خبر می گرفتند، یا اینکه از کارگری که عبور می کرد، مثلاً یک کلیاتی را می پرسیدند؛ از هر کس به نحوی که خود آن شخص هم متوجه نشود، کسب خبر می کردند. این جدای از آن وادی است که بعضی از افرادی که با امام ارتباط درونی دارند و یک ارتباط و اعتقاد صحیحی به امام دارند و معتقدند که امام با یک کانون گرمتری از این ‏

‎‎ 

حضورج. 18صفحه 393
‏ 

حجاب ماده هم ارتباط داشته است؛ من اصلاً وارد آن مسأله نمی شوم. دربارۀ مواردی که در اطراف روی می داده است، امام از همینها که عرض کردم نوعی کسب خبر می کرده اند، کسی نمی توانست بفهمد چگونه؟ گاه امام یک مورد بسیار دقیق خانوادگی را از این راه هایی متوجه می شد که همه می ماندند که امام از کجا این مطلب را فهمیدند. ضمن اینکه اینطور نبود که مسئولان با امام ارتباط نداشته باشند. یکی از آقایانی که شاید معروف هم هست به اینکه اهل جناح راست است؛ البته از سران این جناح هم نیست، از بدنۀ این جناح است؛ ایشان نقل می کرد و می گفت: حاج احمد آقا هر از چند گاهی می آمد پیش من و می گفت: بیا برو پیش امام؛ من اصلاً طالب ملاقات نبودم؛ حاج احمد آقا دست من را می گرفت و می برد پیش امام و می گفت: حرفهایت را به امام بزن؛ خوب امام می دیدند حاج احمد آقا مسائل بیرونی را به محضرشان منتقل کرده، بعد هم حرف خود طرف را می شنید، می دید همین حرفهاست و او غیر از این نگفته است. خوب وقتی چند سالی به این ترتیب گذشت؛ خوب طبیعتاً آن آگاهی و صداقتی که در ایشان بود، می دید؛ این اطمینان برای امام حاصل می شد که او چیزی خارج از واقعیت به اطلاع ایشان نمی رساند. ‏

 حضور: شما در برنامه های بلند مدت مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام(س) آیا تصمیم دارید به این مواردی که به بعضی از آنها هم اشاره کردید؛ مثل نقش ایشان در تثبیت و تصمیمگیریهای کلی مسائل نظام و انقلاب اسلامی بپردازید و نکات مخفی تاریخ انقلاب را با این دیدگاه هم روشن کنید یا خیر؟ 

‎-‎ ‏جواب این سؤال هم دقیقاً از همان سؤال اول برمی خیزد؛ یعنی چون ایشان یک نقش مستقلی برای خودشان نخواستند و معتقد بودند که در سایه سار بوستان سرسبز امام بودن از یک زندگی استقلالی و جدای از امام بهتر است؛ بنابراین هرچه او می گوید اساساً تبیان اندیشۀ امام است؛ یعنی در بسیاری از موارد، تفسیر اندیشۀ امام را باید از لابه لای گفتار حاج احمد آقا در آورید. اصلاً نمی شود شما به یک واقعۀ تاریخی وارد شوید، بدون اینکه حاج احمد آقا زوایای پنهان آن مسأله را روشن کرده باشد؛ این مساله را بشناسید و بشکافید؛ به همین دلیل توجه کردن به نقش ایشان و معلوم کردن و واضح کردن اندیشۀ ایشان و چیزی که ایشان نقل می کند، جدای از اینکه اندیشۀ کسی است که انقلاب ما به آن خیلی مدیون است؛ خودش روشن کننده و بیان کنندۀ اندیشۀ امام است؛ بیان کنندۀ تفکرات ‏

 

حضورج. 18صفحه 394

امام است. بیانگر شأن نزول بسیاری از مسائلی است که حضرت امام بیان کرده اند، این یک واقعیتی است، یک نمونه برای شما عرض کنم. اگر وجود ایشان نبود یا آن سخنانی را بیان نمی کرد که بین ایشان و امام در مورد رهبریِ مقام معظم رهبری گذشته بود مبنی بر اینکه امام گفته بودند که ایشان برای رهبری لیاقت دارد؛ چه کسی از این مسأله خبر داشت و چه کسی می توانست این مطلب را بگوید؛ و از همه مهمتر صداقتی که مردم در وجود ایشان مشاهده می کردند و صفایی که در ایشان سراغ داشتند؛ یعنی مردم ما هم می دانستند که ایشان آنچه را از امام نقل می کند، بیراه نمی گوید، و آنچه از جانب امام به آنها منتقل می کند، دروغ نیست؛ برای منافع شخصی نمی گوید. شاید یکی از دلایلی که ایشان بعد از امام، خودش را از مسئولیتهای اجرایی کنار کشید و خودش از مسائل اجرایی کناره گرفت، بیشتر به خاطر این بود که این حرکت غلط در جامعه نباشد که او برای بقای بیشتر در بدنۀ نظام، یک حرفی را به امام تحمیل بکند؛ البته اصلاً اینجوری نبود و مردم اگر ایشان وارد هر پست و مسئولیت اجرایی هم می شد، هیچ نسبت به ایشان واکنش منفی نشان نمی دادند و از حضور ‏

‏ ‏

حضورج. 18صفحه 395

‏ایشان در مسئولیتها استقبال می کردند، کما اینکه بعد از فوت ایشان این مسأله بیشتر مشهود شد و محبوبیت ایشان بیشتر معلوم شد و بیشتر روشن شد که اگر در زمان حیاتشان هم این کار را می کردند، مردم این گونه تصور نمی کردند که برای بقای خودشان در نظام است. در هر صورت این گفتار ایشان دقیقاً مثل کتابهای علمی مرحوم حاج آقا مصطفی است که چاپ شده است؛ و خواندن کتابهای علمی مرحوم حاج آقا مصطفی در اصل کلید فهم مبانی فقهی حضرت امام است و کلید فهم دروس علمی امام است؛ و خواندن کتابها و بررسی متونی که ایشان ابراز کرده و نوشته و بیان کرده اند، در حقیقت شناخت زوایای پنهان اندیشۀ امام است. من در جایی گفته ام که ایشان بزرگترین لطفی بوده که خداوند -تعالی- به امام کرده است؛ و خداوند نمی خواست حضرت امام(س) را در سالهای پیری از وجود چنین نفس مطمئنه و مشاور امین و سرباز فداکار و در یک کلام از وجود چنین فرزند لایقی که همیشه عطر امام را می شد از او استشمام کرد، محروم سازد. ‏

‏«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»‏

 

حضورج. 18صفحه 396