□ منوچهر اکبری
شعر زیر تراوش و بارشِ آن روزهای خوب پیروزی، روزهای روشن خدایی، روزهای استقرار حکومت اسلامی است؛ با یاد آن شکوه دیرپای و با جانمایۀ شور آن بزرگ قبیلۀ بیداران سروده شده است. اینک که آن عزیز سفر کرده در بارگاه حضرت دوست و در ملکوت اعلی آسوده خاطر خوابیده است؛ بازخوانی این سروده، آنگونه سرفراز آمدنش را به پیام آور روشنی و هدایت عدالت و ولایت بود، پس از هجرتی سرنوشت ساز، تداعی می کند.
حضورج. 18صفحه 314
«وقتی امام آمد»
وقتی امام آمد
مادر بزرگِ من،
با چاروق قدیمی در بقچه
مانده اش
آیینه زمان را غبارروبی کرد
در من هرچه شکست بود فرو
ریخت.
و دشتی از گلبوته های امید و رهایی
در باغ دلم به جوانه نشست
وقتی امام آمد
یکدانه خواهر خوبم
شمعدانی کنار پنجره را
بعد از دو ده سکوت
به امید رویش تازه آب داد
***
وقتی امام آمد
بابا بزرگ عباس
آزادی را در باغچه سرِ گذر غرس کرد.
***
وقتی امام آمد
حتی دریوزه گر گلنار هم
نصف درآمد روزانه اش را
نذر سلامت آقا کرد
***
وقتی امام آمد
لیلیٰ دختر کوچک همسایه
عروسکش را از صندوقچه بیرون آورد
و گیسهای بورش را شانه کرد
تا قربانی مقدم آقا کند
وقتی امام آمد
مادرم آمدنش را
با اسپند و آتش
کل آذین بست
***
حضورج. 18صفحه 315
وقتی امام آمد
تنها برادر لالم
از شوق دیدن آقا
آواز آزادی سر داد
و ما، پایان بی زبانیش را جشن گرفتیم
***
وقتی امام آمد
دیگر نازک احمد
شرمش می آمد بی روبند به مدرسه برود.
***
وقتی امام آمد
امت همه فریاد بود
و همصدایی مقدسشان
در کنگرۀ عرش طنین انداخت
***
وقتی امام آمد
قفس آشنایان
تمامی کبوتران حتی طوقی را
برای همیشه پرواز دادند
***
وقتی امام آمد
در آسمان لاجوردی اندیشه های خود
دشتی ستارۀ خونین کاشتم
***
وقتی امام آمد
گلبوته های خونی لاله
بر گور هر شهید
به غنچه نشسته بود
***
وقتی امام آمد
شبها دیگر دیجوردی شاهنشاهی را
از یاد برده بودند
***
حضورج. 18صفحه 316
وقتی امام آمد
احساس کردم
پدرم از دست دزدان دولتی
نفس راحتی کشید
***
وقتی امام آمد
دریا دیگر
با هر سینه سایی ساحل
صد قایق شکسته نمی آورد
***
وقتی امام آمد
دیگر در خمگرد هر خیزاب
صد مرده ساکن ساحل نمی شدند
***
وقتی امام آمد
مردم برادری از دست داده را
با وحدت کلام
عمری دوباره دادند
***
وقتی امام آمد
عموی کولیِ من
تنها گوسفند شیردهش را
که منبع تغذیه عائله اش بود
به یمن مقدم آقا
بر بالای تپه سرخه ده قربانی کرد
***
وقتی امام آمد
بغضهای گلو گرفته شهیدان را
در مشت درشت خویش فشرد
و بر سر خصم کوبید
***
وقتی امام آمد
پانزده ساله های ورامین
ایثار را با پوشیدن خرقه های خونین پدر
تفسیر کردند
***
وقتی امام آمد
از دریچه فیضیه
همۀ گرسنگان مصر معرفت را
از نور و ایمان
سیراب کرد
***
حضورج. 18صفحه 317