دیدگاههای دلیپ هیرو نویسنده کتاب «جنگ مقدس» در مورد «اسلام بنیادگرا»

دیدگاههای دلیپ هیرو نویسنده کتاب «جنگ مقدس» در مورد «اسلام بنیادگرا» 

 

 □ اشاره

در گزارشی که می خوانید نکته هایی جالب توجه وجود دارد که اگر با دقت و تأمل مطالعه شود از یکسو میزان وحشت سیستم حاکم بر آمریکا را از گسترش امواج اسلام انقلابی آشکار می سازد و از سوی دیگر نوع القائاتی که رسانه های خبری غرب در رابطه با تخریب چهرۀ اسلام راستین بکار گرفته اند و نوع مرزبندیهایی که این رسانه ها می کوشند تا از طریق آن در پیوستگان به موج اسلامگرایی شکاف انداخته و نظریۀ سازش و مدارا و تفکیک دین از سیاست را القاء نمایند، برملا می سازد. 

‏شبکه خبری «سی. ان. ان» (‏‎C. N. N‎‏) ‏‏در مصاحبه ای مفصل با «دلیپ هیرو» نویسنده کتاب «جنگ مقدس»، مفهوم ریشه های نضج ـ به گفته این شبکه ـ «اسلام بنیادگرا» را از دیدگاه وی مورد بررسی قرار داد. ‏

‏سی. ان. ان در آغاز برنامه برای توجیه ضرورت انجام مصاحبه مذکور، به اختصار به زمینه شکل گیری مفهوم اسلام بنیادگرا اشاره کرد و گفت: ‏

‏«در سالهای اخیر در گوشه و کنار جهان، و حتی در داخل آمریکا، عملیاتی بر ضد منافع آمریکا و شهروندان آن کشور از سوی مسلمانان صورت گرفته است.»‏

‏مسلمانانی که با استفاده از مذهب به نوعی ایدئولوژی سیاسی مذهبی دست یافته اند که از آن برای توجیه عملیات خود استفاده می کنند. عملیاتی مانند انفجار در ظهران عربستان سعودی، انفجار در ساختمان تجارت جهانی در آمریکا، حمله به شهروندان اسرائیلی، عملیات ضددولت مبارک در مصر و سایر ‏

حضورج. 18صفحه 232

عملیات ضدغرب یا رژیمهای طرفدار غرب. ‏

‏در این میان از مسببین این حوادث، مانند رمضی یوسف، یا شیخ عبدالرحمان مصری به عنوان بنیادگرایان اسلامی نام برده می شود. این اسم یا صفت یعنی چه و افراد منصوب به آن چه افرادی هستند و چه می خواهند؟ در آمریکا رسم شده است که هرگونه عملیات از این دست که ضد امریکاست به رهبران ایران منتسب می شود. در افغانستان نیز گروههای مختلف با نام اسلام مشغول مبارزه برای کسب قدرت هستند. در پاکستان نیز جریانهای مختلف اسلامی وجود دارد. مفهوم این جریانهای سیاسی و اعتقادی چیست؟ ‏

‏به راستی خاستگاه این جنبشهای مختلف در گوشه و کنار جهان اسلام کجاست؟ در غرب، بویژه در مطبوعات، رسم بر این شده است که عنوان خشونت و ترور با بنیادگرایی و اسلام پیوند بخورد و این تصوری منفی از مسلمان و اسلام ایجاد کرده است. ‏

‏تصوری که مسلمان را فردی خشن، تروریست و بدون پایبندی به اصول اخلاقی جلوه می دهد. همین تصور موجب آن شد که در ترکیه که یکی از متحدین سنتی غرب است، روی کار آمدن نجم الدین اربکان موجی از ترس و وحشت را در میان سیاستمداران برانگیخته شود. ‏

‏این تصور همچنین موجب سکوت نسبی منابع غرب در برابر صربهای بوسنی شد، زیرا بیم آن می رفت که مسلمانان در قلب اروپا یک ‏

حضورج. 18صفحه 233

حکومت رادیکال مذهبی ضدغرب ایجاد نمایند. ‏

‏اما اسلام دین بزرگی است و بسیاری از پیروان آن اساساً مخالف استفاده از اسلام به عنوان یک دین سیاسی و یک ایدئولوژی سیاسی مذهبی هستند.»‏

‏درک علل و مفهوم واقعی اسلام بنیادگرا با تجلیات مختلف آن که در بالا آمد توجیه انجام مصاحبه با دلیپ هیرو است. ‏

‏دلیپ هیرو کتابی به نام «جنگ مقدس» در مورد اسلام سیاسی نوشته است. ‏

‏دلیپ هیرو در شروع مصاحبه در پاسخ این پرسش که: «آیا نامگذاری اسلام بنیادگرا و تعبیر منفی از آن از جانب غرب توجیه شده است یا خیر؟ می گوید: ‏

‏«خیر، توجیه شده نیست. زیرا درست است که در میان مسلمانان عده ای هستند که پیرو استفاده خشونت آمیز از اسلام هستند ولی نمی توان این تعبیر را به میلیونها مسلمان نسبت داد. مسلمانان در بیش از صد کشور زندگی می کنند و تعابیر متفاوتی از اسلام دارند. نباید همه آنها را متهم به حمایت از ارتکاب عملیات خشونت آمیز نمود. اکثریت مسلمانان پیرو فریضه های مذهبی خود بدون توسل به خشونت هستند.»‏

‏در پاسخ این پرسش که مسلمانانی که پیرو خشونت نیستند، چگونه فشار تعبیر غلط غرب را از اسلام حس می کنند؟ هیرو گفت: ‏

‏«مسلمانان در 52 کشور در اکثریت هستند. اما در سایر کشورها به طور کلی در اقلیتند. مانند مسلمانان غرب. مسلم است که تعبیر غلط غرب از اسلام و تعمیم آن به کل مسلمانان، تأثیری منفی بر زندگی مسلمانان بر جای می گذارد. آنان دائماً باید بکوشند این تأثیر منفی را از اذهان پاک کنند. یعنی اثبات دائمی این امر که آنها صلح جو و پیرو حفظ ‏

حضورج. 18صفحه 234

شئونات جامعه هستند و نباید آنها را تروریست و خشن دانست.»‏

‏دلیپ هیرو می افزاید: «نباید از آنچه که در خاورمیانه و در میان اعراب می گذرد. استنتاجاتی کلی کرد و آن را به کل جهان اسلام تعمیم داد. ما یک میلیارد مسلمان داریم که تنها صد و بیست میلیون تن از آنها عرب هستند و از اسلام تعابیر ویژه خود را دارند و باید دانست در میان خود این اعراب نیز تعبیر واحدی از اسلام وجود ندارد. ‏

‏من باید در مورد این ساده اندیشی ها، به غرب هشدار دهم. به عنوان مثال در کشورهای شبه قاره هند، یعنی هند، پاکستان و بنگلادش حدود سیصد و پنجاه میلیون تن مسلمان زندگی می کنند، یعنی تقریباً برابر با کل مسلمانان خاورمیانه. ولی آنها تعبیری کاملاً متفاوت از اسلام خاورمیانه دارند. تعبیری که آمیزه ای است که از اسلام با فرهنگ بومی و جغرافیایی آنها.»‏

‏گوینده در مورد ارتباط سیاست با مذهب در اسلام سؤال می کند و هیرو این چنین پاسخ می دهد: «باید دانست میان اسلام با دو دین بزرگ دیگر جهان، یعنی مسیحیت و یهودیت، تفاوت وجود دارد. در آغاز میان سیاست و مذهب در اسلام ارتباطی واقعی وجود داشته است. پیامبر اسلام «محمد»(ص) نه تنها مانند سایر پیامبران، پیام جهان شمول آورد، بلکه از ابتدا در مقام اعمال این پیام برآمد و تشکیلات لازم برای آن را مانند حکومت، دستگاه قضایی و نظامی ایجاد کرد. این خود تفاوتی عمده است. این نوعی ادغام سیاست و دین است. با توجه به اینکه این گونه درهم آمیختگی سیاست و دین، مختص پیامبران است، ولی در واقع جوهر حکومت محمد(ص) در گسترش پیام او بود و هدف تشکیل حکومتی با شیوه تفکری ویژه برای تحمیل به سایر مردم نبود. زندگی محمد(ص) مبین و مدل زندگی ای بود که او می خواست مسلمانان داشته باشند. این تفکر کاملاً با تفکر متعصبانه ای که برخی مسلمانان دارند و می گویند هیچ تفاوتی میان سیاست و مذهب نیست و هر دو یکی هستند، متفاوت است.»...‏

‏گوینده می پرسد: «آیا به نظر شما نوعی از رفورم در اسلام در حال وقوع است که محصولش جدایی دین از سیاست است؟»‏

‏هیرو در پاسخ می گوید: «به باور من نمی توان از یک شکل واحد رفورم صحبت کرد. همان طور که گفتم، مثلاً ما 52 کشور  داریم که اکثریت آنها مسلمان هستند. یعنی همان کشورهای تشکیل دهنده کنفرانس اسلامی. مسلماً شکل تحول فکری در این کشورها با تحولی یکپارچه که در کشورهای مدیترانه ای رخ داد، متفاوت است. جهان اسلام بسیار گسترده است. مسلمانان در تمام قاره ها و در میان تمام فرهنگها پخش شده اند. نمی توان از یک نوع تحول یکسان از خاورمیانه گرفته تا مثلاً اندونزی صحبت کرد. مثلاً ترکیه را در نظر بگیرید. این کشور از درون یک امپراتوری اسلامی که پانصد سال قدمت داشت بیرون آمد. بعد از آنکه این امپراطوری شکست خورد، جمهوری لاییک پدیدار شد که در آن رسماً مذهب از سیاست جداست، با آنکه مردم آن اکثراً مسلمانند.»‏

‏گوینده تأکید می کند: «ترکیه نمونه جالبی است، زیرا تمام سیاستمداران غرب، نگران سیر تحول این کشور به سوی یک حکومت ‏

حضورج. 18صفحه 235

‏اسلام‏‏ ‏‏گرای متعصب هستند.» و می پرسد: «نظر ‏‏شما در این مورد چیست؟»‏

‏دلیپ هیرو اینگونه پاسخ می دهد: «واقعیت  آن است که ترکیه یک کشور لائیک و همچنین دموکراتیک است!! ‏

‏در آخرین دور انتخابات آن کشور، حزب رفاه، حزب متعلق به اسلامیستها، نه به عنوان حزب اکثریت بلکه به عنوان بزرگترین حزب در پارلمان شناخته شد و توانست رهبری ائتلاف دولتی را بدست آورد. به هرحال این یک انتخاب است و قابل احترام است. اما در عین حال نجم الدین اربکان گفته است به قانون اساسی لائیک آن کشور احترام می گذارد. و این یعنی پذیرش اینکه آرم جدایی دین از سیاست، بخشی از جمهوری ترکیه است.»‏

‏گوینده سی. ان. ان با اشاره به اینکه نود و نه درصد مردم ترکیه مسلمانند و آنها یک حزب اسلامی را به قدرت رسانده اند می پرسد: «سؤال اساسی این است که آیا مثلاً چرخش ترکیه به سوی اسلام به زیان غرب و به معنای روی کار آمدن تندروان اسلامی نظامی گرا است یا خیر؟»‏

‏هیرو به این سؤال پاسخ منفی می دهد و می گوید: «باز هم می گویم، روی کار آمدن اسلام در یک کشور الزاماً به معنای روی کار آمدن شبه نظامیان پیرو خشونت نیست. این می تواند به معنای روی کار آمدن یک فرهنگ و سنت اسلامی در یک کشور باشد، تنها مبین یک منش جدید برای زندگی باشد و نه تهدید دیگران و اعمال خشونت علیه دیگران برای تحمیل نظر خویش. درست است که میان یک میلیارد  مسلمان، فرهنگ مشترکی وجود دارد، اما این به معنای آنکه همه آنها در زمینه های سیاسی و اجتماعی دقیقاً یکسان فکر می کنند نیست. از همین رو است که می بینیم مثلاً در 6 کشور با اکثریت مسلمان عمدتاً در خاورمیانه حتی تفکرات ضداسلامی و ضداسلام سیاستگرا وجود دارد. حتی در درون این کشورها، قانونگذاری، از اسلام صورت می گیرد. در واقع باید بگویم تفاوت درک مسلمانان از آینده اسلام، مانند تعابیر متفاوت آنها از مسائل فرهنگی شان است. مثلاً در کشورهای سابق شوروی در آسیای میانه می بینیم مردم مسلمانند ولی به هر حال آنها به مدت هفتاد سال در کشورهایی مخالف مذهب زندگی کرده اند. لذا امروز نیز آنها ضمن اینکه مسلمانند، مخالف ادغام اسلام در سیاست هستند!! یعنی مخالف ایجاد یک ایدئولوژی سیاسی با کمک اسلام هستند. در واقع مشکل این کشورها اقتصادی است. اگر آنها نتوانند رفاه اقتصادی موردنظر مردم خود را به آنها ‏‏بدهند زمینه برای گرایش مردم به اسلام سیاسی ‏‏و یا سیاست اسلامی فراهم می شود.»‏

‏... سی ان ان می پرسد: «آیا جریان سیاسی افغانستان نیز این گونه رقم می خورد؟ یعنی آیا چون در افغانستان هیچ گونه سیستمی وجود ندارد و اقتصاد ناشی از جنگ نابود شده، امکان روی کار آمدن شبه نظامیان تندروی اسلامی به وجود آمده است؟»‏

‏دلیپ هیرو معتقد است: «در مورد افغانستان ماجرا صرفاً داخلی نیست. بلکه مثلاً آمریکا در جایی که منافعش ایجاب می کرده است حتی به تشویق اسلام تندرو نیز پرداخته و با کمک عربستان سعودی به تقویت گروههای شبه نظامی تندرو  اقدام نموده است.»‏

‏وی می گوید: «این رویه ای طبیعی نیست.  ‏

حضورج. 18صفحه 236

روند حوادث در آن کشور توسط بندهایی از خارج هدایت می شود. این امر را نباید به حساب گرایش درونی آن جامعه گذاشت. در آنجا هم البته تفاوت میان تعابیر از اسلام، بارز است. مثلاً طالبان متعصب که به زنان اجازه کار و تحصیل نمی دهند، خود مورد انتقاد شدید ایران قرار گرفته اند. در حالی که به گفته غربیان، خود ایران نیز رژیمی متعصب و پیرو اسلام بنیادگرا است. اما به هر حال این امر مبین تفاوت تعبیر از همان منابع مشترک فرهنگ اسلامی مانند قرآن و حدیث است.»‏

‏گوینده سی ان ان می گوید: «به کشورهای خلیج فارس باز می گردیم. همواره در میان کشورهای مسلمان منطقه مانند ایران و عربستان سعودی بر سر رهبری سیاسی منطقه چالش وجود داشته است. همچنین در درون کشوری مانند عربستان سعودی که خود را مسلمان می داند گروهی هستند که دولت آن کشور را اسلامی نمی دانند. آیا به نظر شما احتمال روی کار آمدن گروههای تندروی اسلامی در عربستان که خواهان قطع رابطه با غرب و جلوگیری از فروش نفت به غرب باشند، وجود دارد؟» ‏

‏هیرو در پاسخ می گوید: «ما. در میان این کشورها تفاوتهایی می بینیم. مثلاً در میان 6 کشور خلیج فارس تنها عربستان سعودی، شرکت نفتی اش تحت کنترل آمریکا بوده است و این از سال 1930 تاکنون سابقه داشته است، در حالی که سایر کشورها تحت کنترل بریتانیا بوده اند. خود این امر تفاوتهایی در سیاست این کشورها ایجاد کرده است. در عربستان، آل سعود حکومت خود را از سال 1932 مدیون آمریکائیان می دانند. هر چند آنان حکومت خود را رسماًً اسلامی می دانند، ولی گروههایی معتقدند که اینها فاسدند، برخلاف قوانین اسلام رفتار می کنند و ثروتهای مملکت را برای حفظ منافع غرب که حامی خود آنهاست حیف و میل می کنند. مثلاً این گروهها می گویند اگر عربستان سعودی تنها یک میلیون بشکه نفت در روز کمتر بفروشد، قیمت نفت به بشکه ای بیست و هشت دلار می رسد که پولی است که جبران کمبود تولید نفت را می کند. اما مقامات سعودی تنها برای رضایت غرب به فروش انبوه روزی نه میلیون بشکه نفت ادامه می دهند. به اعتقاد این افراد این فساد است و نقض آشکار حریم اسلام. اما من فکر می کنم این تهدید  غرب نیست بلکه نوعی زمامداری امور یک کشور است. به نحوی که منافع اکثریت مردم آن تأمین شود. غرب نباید این را تهدید بداند. می توان برای تطبیق منافع غرب با جهان اسلام، مانند سایر نقاط جهان کوشش کرد. غرب باید درک کند که جهان اسلام نیز مانند اتحادیه اروپا، منافع خاص خود را دارد. این به معنای مقابله و تنش نیست. به معنی ضرورت هماهنگی است.»‏

 

حضورج. 18صفحه 237