وکالت در اجرای صیغه ازدواج
[سؤال 10136] 5629
بسمه تعالی 12 / 7 / 1361
محضر مبارک حضرت امام خمینی، دام ظله، با سلام و احترام، استدعا می شود جواب اسأله ذیل را به طور واضح و روشن مرقوم فرمایید.
1. اگر زوج یا زوجه به کسی وکالت دهند برای ازدواج وآن وکیل هم به کس دیگر، تا به عاقد برسد، آیا عاقد باید وسایط را در متن عقد ذکر کند یا نه؟ و اگر نکرد تکلیف چیست؟ و در فرض فوق، عقد به این صورت خوانده شده است: زوّجتُ موکّلتی فلانة موکّلک فلان علی المهر المعلوم. قبلتُ لموکّلی فلان علی المهر المعلوم. (عاقد هم یکی بوده است).
بسمه تعالی، مانع ندارد وعقد صحیح است، مگر آن که زوجین، اجازۀ توکیل به وکیل نداده باشند.
[سؤال 10137]
2. نامه ای که از دهات می آورند و به امضای زن و مرد و ولیّ زن رسیده است که به عاقد وکالت می دهند عقد را بخواند، آیا این نوع وکالت معتبر است؟
بسمه تعالی، وکالت، با نامه و امضا اثبات نمی شود، مگر آن که موجب اطمینان شود.
[سؤال 10138]
3. در صورتی که ولیّ دختر باکره به عاقد بگوید: عقد را بخوان، باید در متن عقد، به عنوان وکیل ذکر شود یا به عنوان ولی؟
بسمه تعالی، عقد باید به همان نحو که در رساله مرقوم شده خوانده شود.
4. کسی که مسجدی را نجس کرده است، البته کف آن را و بعداً مسجد را آب پاشی کرده و خلاصه، به
استفتائات امام خمینی (س)ج. 8صفحه 587
واسطۀ راه رفتن و آب پاشی کردن، نجاست به تمام مسجد رسیده است، تکلیف نجس کننده چیست؟
بسمه تعالی، اگر یقین پیدا شود به نجاست مسجد، باید هر مقدار که یقینی شده را تطهیر نمایند.
[سؤال 10139] 5630
بسمه تعالی 17 / 5 / 1361
محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله العظمی امام خمینی، مدّ ظله العالی، بیان فرمایید:
در صورتی که زوجه قبل از ازدواج به زوج گفته باشد که اگر وکالت در طلاق را به من بدهی من حاضرم به تو شوهر کنم و رضایت دارم وگرنه رضایت ندارم، و مجلس عقد برپا شده و زوج به این شرط وفا نکرده و این وکالت را به زوجه نداده و زوجه هم مطلع نشده که خواستۀ وی انجام نگرفته و به تصور آن که این وکالت را زوج به او داده، بله گفته و بعداً که فهمیده می گوید: من رضایت نداشته و ندارم، چون در صورتی به این ازدواج راضی بوده ام که زوج این وکالت را به من داده باشد و بر سر همین موضوع، اختلاف شدید بین زوجین پیدا شده و کارشان به این دادگاه کشیده شده، در این باب چه می فرمایید؟ آیا این عقد، فضولی شمرده می شود که فعلاً با عدم اجازۀ زوجه باطل باشد یا این که براساس (والعقود تابعة للقصود وما قصد لم یقع وما وقع لم یقصد) این عقد را اساساً باطل بدانیم یا این که از باب تخلف شرط، خیار فسخ برای زوجه قائل شویم که آن هم ظاهراً محل اشکال باشد؟ جواب خیلی زود لازم است.
بسمه تعالی، اگر زن به داعی این که مرد، او را وکیل کند، به طور مطلق وکالت در ازدواج داده، عقد صحیح و طلاق به دست شوهر است و خیار در بین نیست؛ ولی اگر وکالتی که در عقد داده، مبتنی بر اشتراط توکیل در طلاق بوده، عقد فضولی است.
استفتائات امام خمینی (س)ج. 8صفحه 588
[سؤال 10140] 5631
بسمه تعالی 15 / 6 / 1361
محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله العظمی، امام خمینی، مدّ ظله العالی
زنی یک بار شوهر کرده و از آن شوهر صدماتی دیده و با زحمت زیاد توانسته از وی جدا شود لذا تصمیم می گیرد که اگر دیگر بار بخواهد شوهر کند، موقع اجرای صیغۀ نکاح، از وی وکالت مطلق در طلاق بگیرد و بر همین اساس با مرد دیگری ازدواج می کند، ولی عاقد در موقع اجرای صیغه، وکالت مزبور را ذکر نمی کند. زن اطمینان داشته که این وکالت به او داده شده است؛ لذا از شوهر دوم خود تمکین می کند، ولی بعد از مدت کوتاهی اختلاف بین این زن و شوهر دومش بروز می کند. موقعی که زن در مقام طلاق خود بر می آید، متوجه می شود که این شرط در قبالۀ نکاحیه ذکر نشده است. به این دادگاه مراجعه نمود و شوهر دوم حاضر نشد که وی را طلاق دهد. زن می گوید که رضای من به این نکاح به طور مطلق نبوده، بلکه مقید به این بوده که شوهرم وکالت در طلاق به من بدهد، و چون این وکالت به من داده نشده، راضی نبوده و نیستم. آیا در این صورت این نکاح صحیح است؛ چون رضایت زوجین شرط است و رضای زن، مقید به وکالت در امر طلاق بوده، که رعایت نشده است؟
بسمه تعالی، ازدواج مزبور محکوم به صحت است، مگر آن که زوجه اثبات نماید که در وکالت در اجرای عقد، شرط مزبور را قید نموده و وکیل تخلف کرده است.
[سؤال 10141] 5632
بسمه تعالی 23 / 8 / 1360
حضرت امام خمینی
در ازدواج دختر و پسری، بعد از آن که یک روز درعقد غیر دائم همدیگر بوده اند و یکدیگر را برای ازدواج دائم انتخاب نموده اند، دختر با اجازۀ پدرش، به پسر وکالت
استفتائات امام خمینی (س)ج. 8صفحه 589
دائم برای جاری نمودن عقد دائم بین خودشان داده است و پسر بنا به وکالتی که دختر به وی داده است، با زبان خودش عقد دائم را بین خود و موکله اش از روی رساله و به قصد انشا جاری نموده است و پسر قواعد و دستور زبان عربی را نمی داند، ولی معنی هر یک از کلمات صیغۀ عقد دائم را که خوانده است می داند و عقد را در دو صیغه ـ (أنکحتُ موکّلتی مهین لنفسی دواماً علی الصداق المعلوم) به نکاح دادم موکله خودم مهین را برای خودم دائماً بر مهر معین شده، و (زوّجتُ موکّلتی مهین لنفسی دواماً علی الصداق المعلوم) به ازدواج درآوردم موکّله خودم مهین را برای خودم دائماً بر مهر معلوم؛ به ترتیب با جواب های (قبلت النکاح علی الصداق المعلوم) قبول کردم این نکاح را بر مهر معلوم و معیّن، و (قبلت التزویج علی الصداق المعلوم) قبول کردم ازدواج را بر مهر معلوم ـ جاری نموده، یعنی بعد از آن که مدت عقد غیر دائم به پایان رسیده است، پسر به وکالت از موکّله اش مهین، این صیغه ها را (هر یک را با جواب مختص به آن) به قصد انشا، جاری نموده است، آیا با توجه به این که پسر، دستور زبان عربی را نمی داند ولی با دانستن معنی هر یک از کلمات، با قرائت صحیح و به قصد انشا، عقد دائم را در دو صیغۀ فوق ـ هم در زبان عربی و هم برای تأکید در زبان فارسی ـ بین خود و موکّله اش جاری نموده است، عقد صحیح است و نظر امام در این باره چیست؟
بسمه تعالی، عقد مذکور صحیح است.
[سؤال 10142] 5633
بسمه تعالی
این جانب دختری را می خواستم که پدر دختر جواب مثبت داده بود، از طرف پدر دختر به عموی دختر اجازۀ وکالت داده بودند تا برویم با هم سند محضر را بنویسیم. سند محضر را نوشتیم و بعد که از محضر بیرون آمدیم عموی دختر که وکیل بود به ما گفت عقد را بخوانید. ما هم قبول کردیم و من به این صورت عقد را خواندم که «دختر،
استفتائات امام خمینی (س)ج. 8صفحه 590
عموی خودش را وکیل کرده است، و او هم ما را وکیل کرده است» و عقد را خواندیم و ضمناً عقد فضولی را هم خواندیم بعد به دختر یکی از فامیل هایش گفته بود که سند محضریت را نوشتند و از دختر هم که بعد از ازدواج پرسیدم گفت که من به تو راضی بودم. لطفاً جواب این مسأله را بفرمایید الآن ما با آن زن با هم زندگی می کنیم و یک دختر هم داریم اگر عقد باطل باشد آیا می توانیم دوباره بخوانیم یا نه هر راه حلّی برای این مسأله هست بفرمایید. خداوند ان شاء الله شما رهبر عالی قدر را برای جهان حفظ فرماید.
بسمه تعالی، اگر عقد خوانده شده و دختر و پدر دختر راضی بوده اند عقد صحیح است و اگر بخواهید دو مرتبه هم عقد بخوانید مانع ندارد.
استفتائات امام خمینی (س)ج. 8صفحه 591