بخش دوم: علوم قرآن

مراتب و مراحل نزول قرآن

مراتب و مراحل نزول قرآن

‏ ‏

‏ ‏

نزول قرآن در صورت الفاظ 

‏خدای تبارک و تعالی به واسطۀ سعۀ رحمت بر بندگان، این کتاب‏‎ ‎‏شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب‏‎ ‎‏تناسب عوالم تنزّل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت‏‎ ‎‏رسیده و به کسوۀ الفاظ و صورت حروف درآمده.(112)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نسبت نزول به خدا و جبرئیل 

‏قَوْلُهُ تعَالی: ‏اِنّا اَنْزَلْنٰاهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْر‎[1]‎‏ در این آیۀ شریفه مطالب عالیه ای‏‎ ‎‏است که اشاره ای به بعض آن، خالی از فایده نیست:‏

‏     مطلب اوّل: در اینکه در این آیۀ شریفه و بسیاری از آیات‏‎ ‎‏شریفه، تنزیل قرآن را نسبت به ذات مقدّس خود دهد؛ چنانچه‏‎ ‎‏فرماید: ‏اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ‎[2]‎‏ اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ‏‎[3]‎‏ الی‏‎ ‎‏غیرذلک از آیات شریفه؛ و در بعض آیات نسبت به جبرئیل که‏‎ ‎‏روح الامین است می دهد؛ چنانچه فرماید: ‏نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمینُ.‎[4]‎

‏     ‏‏علمای ظاهر در این مقامات گویند این از قبیل ‏یا هامانُ ابْنِ لی‎ ‎صَرْحاً،‎[5]‎‏ مَجاز است. نسبت تنزیل، مثلاً، به حق تعالی از باب آن‏‎ ‎

کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 81

‏است که ذات مقدّس سبب تنزیل و آمر آن است، یا آنکه تنزیل‏‎ ‎‏نسبت به حقْ حقیقت است، و چون روح الامین واسطه است به او‏‎ ‎‏نیز نسبت دهند مجازاً؛ و این برای آن است که نسبت فعل حق به‏‎ ‎‏خلق را چون نسبت فعل خلق به خلق انگاشته اند؛ پس، مأموریّت‏‎ ‎‏عزرائیل و جبرائیل را از حق تعالی چون مأموریّت هامان از فرعون،‏‎ ‎‏و بنّاها و معمارها از هامان دانند؛ و این قیاسی است بس باطل و‏‎ ‎‏مع الفارق؛ و فهم نسبت خلق به حق، و فعل خلق و خالق، از مهمّات‏‎ ‎‏معارف الهیّه و امّهات  مسائل فلسفیّه است که از آن، حلّ بسیاری‏‎ ‎‏مهمّات شود؛ از آن جمله مسأله جبر و تفویض است، که این‏‎ ‎‏مطلب ما از شعب آن است.‏

‏     باید دانست که در علوم عالیه، مقرّر و ثابت است که جمیع دار‏‎ ‎‏تحقّق و مراتب وجود، صورت «فیض مقدّس» که تجلّی اشراقی‏‎ ‎‏حق است، می باشد؛ و چنانچه «اضافۀ اشراقیّه» محض ربط و‏‎ ‎‏صرف فقر است، تعیّنات و صور آن نیز محض ربط می باشند و از‏‎ ‎‏خود حیثیّت و استقلالی ندارند؛ و به عبارت دیگر، تمام دار تحقق‏‎ ‎‏فانی در حق، ذاتاً و صفتاً و فعلاً، هستند؛ زیرا که اگر موجودی از‏‎ ‎‏موجودات در یکی از شئون ذاتیه استقلال داشته باشد، چه در‏‎ ‎‏هویّت وجودیّه و چه در شئون آن، از حدود بقعۀ امکان خارج شود‏‎ ‎‏و به وجوب ذاتی مبدّل گردد و این واضح البطلان است؛ و چون‏‎ ‎‏این لطیفۀ الهیّه در قلب راسخ شد و فؤادْ ذوق آن را چنانچه باید و‏‎ ‎‏شاید کرد، بر او سرّی از اسرار قدر کشف شود و لطیفه ای از‏‎ ‎‏حقیقت «امربین الامرین» منکشف گردد.‏

‏ ‏

‏ ‏

نسبت آثار و افعال به حق و خلق 

‏     ‏‏پس، آثار و افعال کمالیّه را به همان نسبت که به خلق نسبت‏‎ ‎‏دهند، به همان نسبت به حق نیز نسبت توان داد، بدون آنکه مجاز‏‎ ‎‏در هیچ طـرف باشد؛ و این در نظـر وحـدت و کثـرت و جمـع‏‎ ‎

کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 82
‏بین الامرین متحقّق گردد. بلی، کسی که در کثرت محض واقع است‏‎ ‎‏و از وحدت محجوب است، فعل را به خلق نسبت دهد و از حق‏‎ ‎‏غافل شود؛ چون ما محجوبان؛ و کسی که وحدت در قلبش جلوه‏‎ ‎‏کند، از خلق محجوب شود و همۀ افعال را به حق نسبت دهد. و‏‎ ‎‏عارف محقّق جمع بین «وحدت» و «کثرت» کند: در عین حال که‏‎ ‎‏فعل را به حق نسبت می دهد بی شائبۀ مجاز، به خلق نسبت دهد‏‎ ‎‏بی شائبۀ مجاز و آیۀ شریفۀ ‏و ما رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَ لٰکِنَّ اللّه رَمیٰ‎[6]‎‏ که در‏‎ ‎‏عین اثبات رمیْ نفی آن نمود، و در عین نفیْ اثبات فرموده، اشاره‏‎ ‎‏به همین مشرب احلای عرفانی و مسلک دقیق ایمانی است؛ و‏‎ ‎‏اینکه گفتیم افعال و آثار کمالیّه و نقایص را خارج نمودیم، چون که‏‎ ‎‏نقایص به اعدام برگردد، و آن از تعیّنات وجود است و منسوب به‏‎ ‎‏حق نیست مگر بالعرض؛ و شرح این مبحث را در این اوراق نتوان‏‎ ‎‏داد.‏

‏     و چون این مقدّمه معلوم شد، نسبت «تنزیل» به حق و جبرئیل،‏‎ ‎‏و «احیاء» به اسرافیل و حق، و «اماته» به عزرائیل و ملائکۀ موکّله به‏‎ ‎‏نفوس و حق، معلوم شود؛ و در قرآن شریف اشاره به این مطلب‏‎ ‎‏بسیار است و این یکی از معارف قرآن است که قبل از این کتاب‏‎ ‎‏شریف در آثار حکما و فلاسفه از آن عین و اثری نیست، و عائلۀ‏‎ ‎‏بشریّه مرهون عطیّۀ این صحیفۀ الهیّه اند در این لطیفه، چون سایر‏‎ ‎‏معارف الهیّۀ قرآنیه.‏

‏ ‏

‏ ‏

وجه صیغۀ جمع در «إنّا انزلنا»

‏     مطلب دوم: در اشاره به نکته آن که فرموده است «انّا» به صیغۀ‏‎ ‎‏جمع و «اَنْزَلْنٰا» به صیغۀ جمع.‏

‏     بدانکه نکتۀ آن، تفخیم مقام حق تعالی به مبدئیّت تنزیل این‏‎ ‎‏کتاب شریف است؛ و شاید این جمعیّت برای جمعیّت اسماییّه‏

کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 83

‏باشد، واشاره به آن باشد که حق تعالی به جمیع شئون اسماییّه و‏‎ ‎‏صفاتیّه، مبدأ از برای این کتاب شریف است؛ و از این جهت، این‏‎ ‎‏کتاب شریف صورت احدیّت جمع جمیع اسما و صفات و معرّف‏‎ ‎‏مقام مقدس حق به تمام شئون و تجلیّات است؛ و به عبارت دیگر،‏‎ ‎‏این صحیفۀ نورانیّه صورت «اسم اعظم» است، چنانچه انسان‏‎ ‎‏کامل نیز صورت اسم اعظم است؛ بلکه حقیقت این دو در‏‎ ‎‏حضرت غیب یکی است، و در عالم تفرقه از هم به حسب صورت‏‎ ‎‏متفرّق گردند، ولی باز به حسب معنا از هم متفرّق نشوند؛ و این‏‎ ‎‏یکی از معانی ‏لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الْحوْض‏ می باشد؛ و چنانچه حق‏‎ ‎‏تعالی بیدی الجلال و الجمال تخمیر طینت آدم اول و انسان کامل‏‎ ‎‏فرموده، بیدی الجمال و الجلال تنزیل کتاب کامل و قرآن جامع‏‎ ‎‏فرموده؛ و شاید به همین جهت آن را «قرآن» نیز گویند؛ چه که مقام‏‎ ‎‏احدیّتْ جمع وحدت و کثرت است. و از این جهت، این کتاب قابل‏‎ ‎‏نسخ و انقطاع نیست، زیرا که اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدی‏‎ ‎‏است و تمام شرایع دعوت به همین شریعت و ولایت‏‎ ‎‏محمّدیّه است.(113)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

سرّ«هاء» ضمیر در «انزلناه» 

‏مطلب... در سرّ «هاء» غایب است در «انزلناه». چنانچه معلوم شد،‏‎ ‎‏از برای قرآن قبل از تنزّل در این نشئه، مقامات و کینونتهایی‏‎ ‎‏است.اول مقام او، کینونت علمیّۀ اوست در حضرت غیبیّه به تکلّم‏‎ ‎‏ذاتی و مقارعۀ ذاتیّه به طریق احدیّت جمع؛ و ضمیر غایب شاید‏‎ ‎‏اشاره به آن مقام باشد و برای افادۀ این معنی به ضمیر غیبت ذکر‏‎ ‎‏فرموده است؛ کأنّه می فرماید همین قرآن نازل در «لیلة القدر» همان‏‎ ‎‏قرآن علمی در سرّ مکنون و غیبی در نشئۀ علمیّه است؛ که او را از‏

کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 84

‏آن مراتب، که در یک مقام متّحد با ذات و از تجلّیات اسماییّه بود،‏‎ ‎‏نازل فرمودیم؛ و این حقیقت ظاهر همان سرّ الهی است؛ و این‏‎ ‎‏کتاب، که در کسوۀ عبارات و الفاظ ظهور نموده، در مرتبۀ ذات به‏‎ ‎‏صورت تجلیّات ذاتیّه، و در مرتبۀ فعل عین تجلّی فعلی است؛‏‎ ‎‏چنانچه امیر المؤمنین ـ صلوات اللّه علیه ـ فرمود: ‏انَّما کَلامُهُ‎ ‎فِعْلُهُ.‎[7]‎‏(114)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نزول قرآن در «بیت المعمور» 

‏در کیفیّت نزول قرآن در حدیث است که: جملةً واحده در‏‎ ‎‏«بیت المعمور»، و در ظرف بیست و سه سال بر رسول خدا وارد‏‎ ‎‏شده.‏‎[8]‎‏ و ورود در «بیت المعمور» نیز نزول بر رسول خداست.(115)‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نزول قرآن از بطون هفتگانه 

‏قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است؛ از‏‎ ‎‏این بطون تنزّل کرده است تا رسیده است به جایی که با ما‏‎ ‎‏می خواهد صحبت کند. خدا خودش را با شتر معرفی می کند: ‏أفَلا‎ ‎یَنْظُرُونَ إلَی الإبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ‎[9]‎‏ و این برای ما تأسّف آور است که به‏‎ ‎‏همین موجودات نازل: به شمس، به سماء، به ارض، به خود آدم‏‎ ‎‏[‏‏بخواهیم به خدا معرفت پیدا کنیم‏‏]‏‏.(116)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نزول قرآن تا مرتبۀ الفاظ 

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمینُ * عَلیٰ قَلْبِکَ‎[10]‎‏ نازل شده، تنزّل کرده، و با دست‏‎ ‎

کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 85

‏روح الامین آمده؛ لکن رسول اللّه در مقام تنزل، این نزول هست،‏‎ ‎‏یک مقامی است که از خود او اخذ می کند. ‏إنّا أنْزلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْر‎[11]‎‎ ‎‏جمعاً او نازل می کند ‏فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ‏ وارد می شود، ولی در مقام تنزل،‏‎ ‎‏[‏‏مرتبۀ‏‎ ‎‏]‏‏بالاتر روح الامین است. آن هم که به قلب او وارد می شود‏‎ ‎‏باید نازل بشود به مراتب: از این بطن به آن بطن، از این حد به آن‏‎ ‎‏حد؛ تا برسد به حدی که به صورت الفاظ در آید.‏

‏     قرآن که از مقولۀ سمع و بصر نیست، از مقولۀ الفاظ نیست، از‏‎ ‎‏مقولۀ اعراض نیست؛ لکن متنزلش کردند.(117)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نزول قرآن بر قلب رسول خدا(ص) 

‏قرآن که نازل می شود به قلب رسول اللّه ، چطور همه اش یک دفعه‏‎ ‎‏نازل می شود به قلب رسول اللّه . قرآن اگر همین است که سی جزوِ‏‎ ‎‏اینطوری است که نمی شود یک دفعه وارد بشود به قلب، آن هم‏‎ ‎‏این قلبهای معمولی؛ ‏‏[‏‏لکن‏‎ ‎‏]‏‏قلب یک باب دیگر است و قرآن یک‏‎ ‎‏حقیقتی است، و این حقیقت هم به قلب وارد می شود.‏

‏     قرآن سرّ است، سرِّ سرّ است، سرِّ مستسرّ به سرّ است، سرّ‏‎ ‎‏مقنع به سرّ است، و باید تنزل کند، بیاید پایین، تا اینکه برسد به‏‎ ‎‏این مراتب نازله؛ حتی به قلب خود رسول اللّه که وارد می شد، باز‏‎ ‎‏تنزل بود، یک تنزلی کرده بود تا به قلب وارد می شد. بعد هم از‏‎ ‎‏آنجا بایدنازل بشود تا برسد به آنجایی که دیگران هم بفهمند.(118)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نزول قرآن در حد فهم بشر 

‏اگر نبود امر خدا و لزوم اطاعت از امر خدا، باید بگویم انسان،‏‎ ‎‏آنکه حظ ضعیفی از معرفت دارد، جرأت به اینکه بایستد و عبادت‏‎ ‎

کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 86

‏کند خدا را نداشت؛ لکن او جرأت داده است، همان طوری که‏‎ ‎‏متنزل کرده است همۀ معارف را تا رسانده است به اینجا؛ قرآن را‏‎ ‎‏نازلش کرده، پشت ستارهایی، اَستاری پشت سر هم هی وارد‏‎ ‎‏کرده، نازل کرده، نازل کرده تا رسانده اش به یک الفاظی که موافق‏‎ ‎‏با فهم بشر باشد، و آن هم این الفاظ باز موافق با فهم بشر‏‎ ‎‏نیست.(119)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

21 / 4 / 62 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

نزول قرآن در منازل مختلف 

‏قرآن ـ در روایات است این ـ نازل شده است به منازل مختلف،‏‎ ‎‏کلیاتش سبع و الی سبعین و الی زیادتر، تا حالا رسیده است به‏‎ ‎‏دست ماها به صورت یک مکتوب.(120)‏

2 / 6 / 65 


کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 87

‎ ‎

کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 88

  • )) (قدر / 1).
  • )) «ما آن (قرآن) را در شبی مبارک نازل کردیم»؛ (دخان / 3).
  • )) (حجر / 9).
  • )) (شعرا / 193).
  • )) «ای هامان از برای من قصری بنا کن»؛ (غافر / 36).
  • )) «هنگامی که تیر انداختی تو نینداختی بلکه خدا انداخت»؛ (انفال / 17).
  • )) «همانا کلام او فعل اوست»؛ نهج البلاغه؛ فیض الاسلام، ص 737، خطبۀ 228.
  • )) اصول کافی؛ ج 2، ص 629، «کتاب فضل القرآن»، «باب النوادر»، ح 6.
  • )) «آیا در آفرینش شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده است»؛ (غاشیه / 17).
  • )) (شعرا / 193 ـ 194).
  • )) (قدر / 1).