مراتب و مراحل نزول قرآن
نزول قرآن در صورت الفاظ
خدای تبارک و تعالی به واسطۀ سعۀ رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزّل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوۀ الفاظ و صورت حروف درآمده.(112)
* * *
نسبت نزول به خدا و جبرئیل
قَوْلُهُ تعَالی: اِنّا اَنْزَلْنٰاهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْر در این آیۀ شریفه مطالب عالیه ای است که اشاره ای به بعض آن، خالی از فایده نیست:
مطلب اوّل: در اینکه در این آیۀ شریفه و بسیاری از آیات شریفه، تنزیل قرآن را نسبت به ذات مقدّس خود دهد؛ چنانچه فرماید: اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ الی غیرذلک از آیات شریفه؛ و در بعض آیات نسبت به جبرئیل که روح الامین است می دهد؛ چنانچه فرماید: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمینُ.
علمای ظاهر در این مقامات گویند این از قبیل یا هامانُ ابْنِ لی صَرْحاً، مَجاز است. نسبت تنزیل، مثلاً، به حق تعالی از باب آن
کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 81
است که ذات مقدّس سبب تنزیل و آمر آن است، یا آنکه تنزیل نسبت به حقْ حقیقت است، و چون روح الامین واسطه است به او نیز نسبت دهند مجازاً؛ و این برای آن است که نسبت فعل حق به خلق را چون نسبت فعل خلق به خلق انگاشته اند؛ پس، مأموریّت عزرائیل و جبرائیل را از حق تعالی چون مأموریّت هامان از فرعون، و بنّاها و معمارها از هامان دانند؛ و این قیاسی است بس باطل و مع الفارق؛ و فهم نسبت خلق به حق، و فعل خلق و خالق، از مهمّات معارف الهیّه و امّهات مسائل فلسفیّه است که از آن، حلّ بسیاری مهمّات شود؛ از آن جمله مسأله جبر و تفویض است، که این مطلب ما از شعب آن است.
باید دانست که در علوم عالیه، مقرّر و ثابت است که جمیع دار تحقّق و مراتب وجود، صورت «فیض مقدّس» که تجلّی اشراقی حق است، می باشد؛ و چنانچه «اضافۀ اشراقیّه» محض ربط و صرف فقر است، تعیّنات و صور آن نیز محض ربط می باشند و از خود حیثیّت و استقلالی ندارند؛ و به عبارت دیگر، تمام دار تحقق فانی در حق، ذاتاً و صفتاً و فعلاً، هستند؛ زیرا که اگر موجودی از موجودات در یکی از شئون ذاتیه استقلال داشته باشد، چه در هویّت وجودیّه و چه در شئون آن، از حدود بقعۀ امکان خارج شود و به وجوب ذاتی مبدّل گردد و این واضح البطلان است؛ و چون این لطیفۀ الهیّه در قلب راسخ شد و فؤادْ ذوق آن را چنانچه باید و شاید کرد، بر او سرّی از اسرار قدر کشف شود و لطیفه ای از حقیقت «امربین الامرین» منکشف گردد.
نسبت آثار و افعال به حق و خلق
پس، آثار و افعال کمالیّه را به همان نسبت که به خلق نسبت دهند، به همان نسبت به حق نیز نسبت توان داد، بدون آنکه مجاز در هیچ طـرف باشد؛ و این در نظـر وحـدت و کثـرت و جمـع
کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 82
بین الامرین متحقّق گردد. بلی، کسی که در کثرت محض واقع است و از وحدت محجوب است، فعل را به خلق نسبت دهد و از حق غافل شود؛ چون ما محجوبان؛ و کسی که وحدت در قلبش جلوه کند، از خلق محجوب شود و همۀ افعال را به حق نسبت دهد. و عارف محقّق جمع بین «وحدت» و «کثرت» کند: در عین حال که فعل را به حق نسبت می دهد بی شائبۀ مجاز، به خلق نسبت دهد بی شائبۀ مجاز و آیۀ شریفۀ و ما رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ وَ لٰکِنَّ اللّه رَمیٰ که در عین اثبات رمیْ نفی آن نمود، و در عین نفیْ اثبات فرموده، اشاره به همین مشرب احلای عرفانی و مسلک دقیق ایمانی است؛ و اینکه گفتیم افعال و آثار کمالیّه و نقایص را خارج نمودیم، چون که نقایص به اعدام برگردد، و آن از تعیّنات وجود است و منسوب به حق نیست مگر بالعرض؛ و شرح این مبحث را در این اوراق نتوان داد.
و چون این مقدّمه معلوم شد، نسبت «تنزیل» به حق و جبرئیل، و «احیاء» به اسرافیل و حق، و «اماته» به عزرائیل و ملائکۀ موکّله به نفوس و حق، معلوم شود؛ و در قرآن شریف اشاره به این مطلب بسیار است و این یکی از معارف قرآن است که قبل از این کتاب شریف در آثار حکما و فلاسفه از آن عین و اثری نیست، و عائلۀ بشریّه مرهون عطیّۀ این صحیفۀ الهیّه اند در این لطیفه، چون سایر معارف الهیّۀ قرآنیه.
وجه صیغۀ جمع در «إنّا انزلنا»
مطلب دوم: در اشاره به نکته آن که فرموده است «انّا» به صیغۀ جمع و «اَنْزَلْنٰا» به صیغۀ جمع.
بدانکه نکتۀ آن، تفخیم مقام حق تعالی به مبدئیّت تنزیل این کتاب شریف است؛ و شاید این جمعیّت برای جمعیّت اسماییّه
کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 83
باشد، واشاره به آن باشد که حق تعالی به جمیع شئون اسماییّه و صفاتیّه، مبدأ از برای این کتاب شریف است؛ و از این جهت، این کتاب شریف صورت احدیّت جمع جمیع اسما و صفات و معرّف مقام مقدس حق به تمام شئون و تجلیّات است؛ و به عبارت دیگر، این صحیفۀ نورانیّه صورت «اسم اعظم» است، چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است؛ بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است، و در عالم تفرقه از هم به حسب صورت متفرّق گردند، ولی باز به حسب معنا از هم متفرّق نشوند؛ و این یکی از معانی لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الْحوْض می باشد؛ و چنانچه حق تعالی بیدی الجلال و الجمال تخمیر طینت آدم اول و انسان کامل فرموده، بیدی الجمال و الجلال تنزیل کتاب کامل و قرآن جامع فرموده؛ و شاید به همین جهت آن را «قرآن» نیز گویند؛ چه که مقام احدیّتْ جمع وحدت و کثرت است. و از این جهت، این کتاب قابل نسخ و انقطاع نیست، زیرا که اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدی است و تمام شرایع دعوت به همین شریعت و ولایت محمّدیّه است.(113)
* * *
سرّ«هاء» ضمیر در «انزلناه»
مطلب... در سرّ «هاء» غایب است در «انزلناه». چنانچه معلوم شد، از برای قرآن قبل از تنزّل در این نشئه، مقامات و کینونتهایی است.اول مقام او، کینونت علمیّۀ اوست در حضرت غیبیّه به تکلّم ذاتی و مقارعۀ ذاتیّه به طریق احدیّت جمع؛ و ضمیر غایب شاید اشاره به آن مقام باشد و برای افادۀ این معنی به ضمیر غیبت ذکر فرموده است؛ کأنّه می فرماید همین قرآن نازل در «لیلة القدر» همان قرآن علمی در سرّ مکنون و غیبی در نشئۀ علمیّه است؛ که او را از
کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 84
آن مراتب، که در یک مقام متّحد با ذات و از تجلّیات اسماییّه بود، نازل فرمودیم؛ و این حقیقت ظاهر همان سرّ الهی است؛ و این کتاب، که در کسوۀ عبارات و الفاظ ظهور نموده، در مرتبۀ ذات به صورت تجلیّات ذاتیّه، و در مرتبۀ فعل عین تجلّی فعلی است؛ چنانچه امیر المؤمنین ـ صلوات اللّه علیه ـ فرمود: انَّما کَلامُهُ فِعْلُهُ.(114)
* * *
نزول قرآن در «بیت المعمور»
در کیفیّت نزول قرآن در حدیث است که: جملةً واحده در «بیت المعمور»، و در ظرف بیست و سه سال بر رسول خدا وارد شده. و ورود در «بیت المعمور» نیز نزول بر رسول خداست.(115)
* * *
نزول قرآن از بطون هفتگانه
قرآن مراتب دارد، هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است؛ از این بطون تنزّل کرده است تا رسیده است به جایی که با ما می خواهد صحبت کند. خدا خودش را با شتر معرفی می کند: أفَلا یَنْظُرُونَ إلَی الإبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ و این برای ما تأسّف آور است که به همین موجودات نازل: به شمس، به سماء، به ارض، به خود آدم [بخواهیم به خدا معرفت پیدا کنیم].(116)
* * *
نزول قرآن تا مرتبۀ الفاظ
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمینُ * عَلیٰ قَلْبِکَ نازل شده، تنزّل کرده، و با دست
کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 85
روح الامین آمده؛ لکن رسول اللّه در مقام تنزل، این نزول هست، یک مقامی است که از خود او اخذ می کند. إنّا أنْزلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْر جمعاً او نازل می کند فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وارد می شود، ولی در مقام تنزل، [مرتبۀ ]بالاتر روح الامین است. آن هم که به قلب او وارد می شود باید نازل بشود به مراتب: از این بطن به آن بطن، از این حد به آن حد؛ تا برسد به حدی که به صورت الفاظ در آید.
قرآن که از مقولۀ سمع و بصر نیست، از مقولۀ الفاظ نیست، از مقولۀ اعراض نیست؛ لکن متنزلش کردند.(117)
* * *
نزول قرآن بر قلب رسول خدا(ص)
قرآن که نازل می شود به قلب رسول اللّه ، چطور همه اش یک دفعه نازل می شود به قلب رسول اللّه . قرآن اگر همین است که سی جزوِ اینطوری است که نمی شود یک دفعه وارد بشود به قلب، آن هم این قلبهای معمولی؛ [لکن ]قلب یک باب دیگر است و قرآن یک حقیقتی است، و این حقیقت هم به قلب وارد می شود.
قرآن سرّ است، سرِّ سرّ است، سرِّ مستسرّ به سرّ است، سرّ مقنع به سرّ است، و باید تنزل کند، بیاید پایین، تا اینکه برسد به این مراتب نازله؛ حتی به قلب خود رسول اللّه که وارد می شد، باز تنزل بود، یک تنزلی کرده بود تا به قلب وارد می شد. بعد هم از آنجا بایدنازل بشود تا برسد به آنجایی که دیگران هم بفهمند.(118)
* * *
نزول قرآن در حد فهم بشر
اگر نبود امر خدا و لزوم اطاعت از امر خدا، باید بگویم انسان، آنکه حظ ضعیفی از معرفت دارد، جرأت به اینکه بایستد و عبادت
کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 86
کند خدا را نداشت؛ لکن او جرأت داده است، همان طوری که متنزل کرده است همۀ معارف را تا رسانده است به اینجا؛ قرآن را نازلش کرده، پشت ستارهایی، اَستاری پشت سر هم هی وارد کرده، نازل کرده، نازل کرده تا رسانده اش به یک الفاظی که موافق با فهم بشر باشد، و آن هم این الفاظ باز موافق با فهم بشر نیست.(119)
21 / 4 / 62
* * *
نزول قرآن در منازل مختلف
قرآن ـ در روایات است این ـ نازل شده است به منازل مختلف، کلیاتش سبع و الی سبعین و الی زیادتر، تا حالا رسیده است به دست ماها به صورت یک مکتوب.(120)
2 / 6 / 65
کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 87
کتابقرآن کتاب هدایت از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 88