فصل چهارم
شرک پنداشتن برخی امور منتسب به ائمه(ع)
حاجت خواستن از پیغمبر و امام، و شرک
ویژگی کارهای خدایی
مؤیدات قرآنی بر خوارق عادات
[سؤال دیگر این است که] «حاجت خواستن از پیغمبر و امام شرک است یا نه»؟
گمان می کنم خوانندگان پس از فهمیدن معنای شرک، خود این سخنان را جواب دهند و محتاج به طول کلام نباشند؛ ولی ما باز از جواب آن خودداری نمی کنیم....
گوییم اگر حاجت از پیغمبر و امام و هر کس غیر خدا باشد، به عنوان خدایی بخواهیم، و او را مستقل در برآوردن حاجت بدانیم، شرک است؛ چنانچه عقل و قرآن بر آن گواه است و اگر به این عنوان نباشد شرک نیست؛ چنانچه نظام تمام دنیا بر قضای حاجت از یکدیگر است و پایۀ تمدن جهان بر روی تعاون از یکدیگر برپاست.
اگر مطلق حاجت خواستن از کسی شرک بودی، باید یکسره جهانیان مشرک و بنیاد جهان بر شرک ریخته شده باشد. پیمبران نیز محتاج به زندگانی بودند و در نوبۀ خود از جهانیان حاجتها
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 473
خواستند، و با تعاون، قافلۀ حیات و زندگانی را راه می انداختند.
شاید گفته شود هر خواستنِ حاجتی شرک نیست، بلکه خواستن حاجتهایی که از طاقت بشری خارج است شرک است، و به عبارت دیگر کارهای خدایی از غیر خدا خواستن کفر و شرک است.
جواب این گفتار آن است که اول باید کار خدایی را از کارهای غیر خدایی جدا کنیم تا معلوم شود هر کار عادی، غیر خدایی نیست، و هر کار غیر عادی، خدایی نیست. پس گوییم: کار خدایی به حسب برهان و وجدان، عبارت از کارهایی است که فاعل بی دخالت غیر خود و بدون استمداد از قوّۀ دیگر انجام دهد؛ و به عبارت دیگر، کار خدایی آن است که کنندۀ آن، در کردن آن، مستقلِّ تامِ بی حاجت به غیر باشد؛ و کارهای غیر خدایی نه این چنان است. مثلاً خدای عالم که خلق کند، یا روزی دهد، یا مرض و صحّت دهد کارهای او بی استمداد از قوّۀ دیگر است و هیچ کس را در کارهای او دخالتی کلی یا جزئی نیست؛ و قدرت و قوۀ او عاریت و مکتسب از غیر نیست؛ و غیر خدا اگر کاری کند ـ چه عادّی و آسان، و چه غیر عادّی و مشکل ـ قوّۀ او از خود او نیست و با قدرت خود، آن کار را انجام ندهد. پس اگر کسی کاری را، هر چه کوچک باشد از غیر خدا، هر کس باشد، به عنوان اینکه او خداست بخواهد، مشرک است به حکم خرد و قرآن؛ و اگر کسی از دیگری چیزی بخواهد به عنوان اینکه خداوند عالم به او این قوّه را مرحمت کرده، و او بندۀ محتاج به خداست، و در این
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 474
عمل نیز مستقل نیست، نه این کار خدایی است و نه این حاجت خواستن شرک است.
شاید گفته شود که مطلق کارهای غیرعادی، با هر عنوانی باشد از کسی خواستن، شرک است.
در جواب این پندار گوییم علاوه بر آنکه دلیلی بر این معنا نیست و عقل بر خلاف آن حکم فرماست و جز انکار بی دلیل و ماجراجویی گواهی ندارید از گفتار قرآن گواه روشن بر گفتار ماست:
حاضر کردن تخت بلقیس
حضرت عیسی(ع) و انجام خوارق عادات
بیان حقیقت طلب حاجت از پیغمبر و ائمه(ع)
سورۀ نمل، آیۀ 38 ـ 40: «قالَ یا ایُّها الْمَلاءُ اَیُّکُمْ یَأتینی بِعرْشِها قَبْلَ اَنْ یَاْتُونی مُسْلِمینَ؛ قالَ عِفْریتٌ مِنَ الجِنِّ اَنَا آتیکَ بِه قَبْلَ اَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إنّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ اَمینٌ؛ قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکتابِ اَنَا اتیکَ بِه قَبْلَ اَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هٰذا مِنْ فَضْلِ رَبّی.»
یعنی «سلیمان گفت: ای جماعت کدام یک از شما تخت بلقیس را پیش من می آورید پیش از آنکه بیایند پیش من در حال اسلام؟ یکی از عفریتان جن گفت: من پیش از آنکه از جای خود برخیزی حاضر می کنم تخت او را، و من بر این کار قوّت و امانت دارم. گفت آن کس که علمی از کتاب نزد او بود: من پیش از آنکه چشمت به هم بخورد تخت بلقیس را می آورم. پس چون سلیمان تخت را پیش خود برقرار دید گفت: این از فضل خدای من است.»
اکنون از خوانندگان سؤال می شود که تخت بلقیس را از چندین منزل طولانی قبل از چشم به هم خوردن حاضر کردن، امری است
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 475
برخلاف عادت یا امری است عادّی؟ اگر برخلاف عادت است و به قول اینان کاری است خدایی، سلیمان که به گفتۀ خدا از پیغمبران است و مورد ستایش خداست، این کار فوق العاده را از کسانی که در محضرش بودند به موجب آیۀ 38 خواست، و این حاجتی بود که پیغمبر عظیم الشأن از عفریتان و دیگران خواست و «آصف برخیا» این حاجت را رواکرد. اکنون یا سلیمان را مشرک بدانید و خدا را که چنین مشرکی را به پیغمبری برگزیده نکوهش کنید و بر خطا بدانید، یا خواستن اینطور امور غیرعادی را شرک ندانید.
خدای عالم با تشریفاتی شایان و تقدیراتی نمایان، حکایات عجیب «عیسی بن مریم» ـ علیه السّلام ـ را در قرآن یاد می کند و کارهای بالاتر از قدرت انسانی را به او نسبت می دهد و روا می دارد. اینجا یک نمونۀ از آنها را ذکر می کنیم.
سورۀ آل عمران، آیه 48 و 49: «وَ یُعَلِمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْرٰیةَ وَ الاِنجیلَ وَ رَسُولاً اِلٰی بَنی اِسْرائیلَ اَنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ اَنیّ اَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطَّینِ کَهَیْئَةِ الْطَّیْرِ فَانْفُخُ فیهِ فَیَکُون طَیْراً بِاذْنِ الله وَ اُبْرِئُ الْأَکْمَه وَ الأَبْرَصَ وَ اُحْییِ الْمَوْتیٰ بِاِذْنِ الله وَ اُنَبِئُکُمْ بِمٰا تَاْکلُوُنَ وَ مٰا تَدَّخرُونَ فی بُیُوتِکُمْ.»
می گوید در شأن عیسی، «من از جانب خدای شما با نشانه آمدم، من می آفرینم از برای شما از گل صورت مرغی و به او می دمم، پس مرغ می شود به اذن خدا؛ و کور مادَرزاد وَ بَرَص را
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 476
شفا می دهم، و مردگان را زنده می کنم به اذن خدا؛ و شما را خبر می دهم به آنچه می خورید و ذخیره می کنید در خانه های خود.»
اینها که عیسی گفت، کارهای غیرعادّی و به گفتۀ اینان خدایی است و درخواست بنی اسرائیل از او شرک و کفر است. اینک باید عیسی را با این گفته ها مدّعی خدایی بدانیم و خوانندۀ به شرک بشناسیم و بنی اسرائیل را که شفا می خواستند مشرک بخوانیم؛ و در اینجا گواههای دیگری از گفتۀ قرآن هست که از آنها صرف نظر کردیم.
شاید گفته شود که از مردگان حاجت خواستن شرک است و چون پیغمبر و امام مُرد، جمادی بیش نیست و از او نفع و ضرری حاصل نشود.
جواب این پندار آن است که اوّلاً معنی شرک و کفر را در اختیار ما نگذاشتند تا هر چه را خواستیم به پندار خود شرک خوانیم. پس از آنکه معلوم شد که شرک چیزی از غیر خدای عالم خواستن است به عنوان اینکه او خداست و اگر جز این شد شرک نیست، مرده و زنده در این معنی فرق نکند؛ گر چه از سنگ و کلوخ حاجت کسی طلبد مشرک نشود، هر چند کار لغو باطلی کرده باشد؛ و ثانیاً ما از ارواح مقدّسۀ انبیا و ائمّه ـ علیهم السّلام که خداوند به آنها قدرت مرحمت نموده، استمداد می کنیم، و به براهین قطعیّه و ادّلۀ عقلیّۀ محکمه، در فلسفۀ اعلا ثابت و مقرّر است که روح بعد از خلاصی از بدن که از آن تعبیر به «موت» شود باقی است، و احاطۀ ارواح کامله پس از موت به این عالم بیشتر و
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 477
بالاتر است و فساد بر روح را فلاسفه محال می دانند.
و این مسأله از مسلّمات مسائل فلسفه است که از روزی که فلسفه پیدا شده، پیش دانشمندان و اعاظم از فلاسفۀ قبل از اسلام و بعد از اسلام ثابت بوده و جمیع ملل از یهود و نصارا و مسلمین این مطلب را از واضحات و ضروریّات دین خود می شمارند، بلکه بقای روح و احاطۀ آن پیش فلاسفۀ روحی و الهی اروپا نیز مسلّم و واضح است.(447)
***
شرک بودن سجده بر تربت
دلیلی از قرآن بر پاسخ شبهه
یکی از پرسشها این است که: سجده کردن به تربت شرک است یا نه؟
جواب این سخن تا حال معلوم شده و محتاج به اعاده و طول نیست از این جهت به خلاصه گویی اکتفا می کنیم:
بعد از آنکه معنی شرک و عبادت را دانستید، می گوییم اگر کسی سجده به تربت یا خاک دیگر و یا هر چه بکند به عنوان اینکه آن یا صاحب آن، خداست و پرستش [یا ]عبادت قبر یا صاحب قبر کند مشرک و کافر است؛ ولی اگر به خاک قبر یا غیر قبر سجده برای خدا کند و امر خدا را اطاعت کند، شرک که نیست هیچ، عین توحید و خداپرستی است.
اکنون شما از صد میلیون جمعیّت شیعه و بیش از ده میلیون پارسی زبان ایرانی شیعه، بازپرسی کنید که سجده به تربت کربلا برای چه می کنید؟ آیا حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ را خدا می دانید، یاپسر خدا می دانید، یا دستگاه او را مقابل دستگاه خدا
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 478
می دانید و او را مستقل در تأثیر می دانید، او را عبادت می کنید و او را می پرستید؟
اگر بچّه های نارس و زنهای عوام شیعۀ اثنی عشری جواب مثبت به شما دادند و در تمام جمعیّت شیعه یکی پیداشد که چنین دعوایی کرد، ما دست از گفته های خود برمی داریم و یکسره به قول شما استعفا می دهیم، و اگر چنانچه خود شما هم که مدّتها هم کیش باشیعیان بودید و در جمعیّت شیعه بزرگ شدید تصدیق دارید که سجده کردن شیعه به تربت حسینی، سجده برای خداست، همان طور که تمام مسلمین سجده بر خاک می کنند بی کم و کاست؛ منتهی آنکه اینها ثواب سجدۀ به تربت را بیشتر می دانند، سجده را برای خدا می کنند و از خدا مزد می خواهند.
شاید بگویید سجده کردن به تربت هر طور باشد شرک است. جواب این سخن آن است [که] اولاً، پس از آنکه معنی شرک پیش همۀ دانشمندان جهان معلوم است و چیزی نیست که از پیش خود توان تراشید، و همه می دانید که سجده بر هر چیز برای پیروی از فرمان خدای عالم شرک نیست، بلکه توحید و اطاعت است؛ این اشکال را پیش کسی پایه و قدری نیست، و ثانیاً به گفتۀ شما باید تمام مسلمین جهان مشرک باشند؛ زیرا که همۀ آنان برای خدا سجده بر خاک و سنگ و چوب، و بسیاری از آنان سجده بر فرش و معدن و چیزهای دیگر را جایز می دانند. «ابوحنیفه» امام بزرگ اهل سنّت، سجده بر قاذورات را جایز می داند. پس تمام مسلمانان، جز آنها که هیچ نماز نخواندند و گرد این عبادت
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 479
نگردیدند، باید مشرک باشند و فقط بی نمازان خداپرست باشند؛ و ثالثاً در آیات بسیاری از قرآن، خدا مردم را امر به سجده کرده از آن جمله: سورۀ حج، آیۀ 77: «یٰا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکَعُوْا وَاسْجُدُوْا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلواالخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.» یعنی «ای کسانی که ایمان آوردید رکوع و سجده کنید و عبادت خدا نمایید و کار خوب کنید شاید رستگار شوید.»
بنا به گفتۀ شما، خداوند مؤمنین را امر کرده که از ایمان بیرون روید و مشرک شوید تا به رستگاری رسید. حالا باید به عقل کی خندید؟ و رابعاً ما بیشتر آیاتی که حکایت می کرد فرمان خدا را به ملائکه برای سجدۀ به آدم، و آیه[ای] که با صراحت لهجه می گفت یعقوب و اولادش به یوسف سجده کردند، ذکر کردیم. به گفتۀ شما تمام ملائکه و یعقوب و اولادش، بلکه تمام انبیا و اولیا مشرکند؛ زیرا همه با امر خدا به یک چیزی از اجزای این عالم از خاک و سنگ و چوب سجده کردند. پس خوب است کلمۀ توحید را از قاموس عالم برداریم و یکسره قلم شرک برجریدۀ عمل جهانیان کشیم.(448)
***
شرک بودن طلب شفا از تربت
پاسخ شبهه از قرآن
یک عوام فریبی (بی نیاز از دارو و درمان با وجود تربت)
یکی دیگر از پرسشهای اینان آن است که شفا خواستن از تربت شرک است یا نه؟
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 480
جواب این سخن با در نظر گرفتن معنی شرک معلوم شود؛ زیرا چنانچه دانستید شرک عبارت از آن است که یا کسی را خدا بدانیم، یا عبادت کسی کنیم به عنوان اینکه او خدا است، یا حاجت از کسی خواهیم به عنوان اینکه او مستقل در تأثیر است و خداست، چنانچه طوایف مشرکین چنین بودند. رجوع به آرای آنها کنید، پس اگر کسی از تربت یا هر چه، شفا خواهد به عنوان اینکه او خداست یا شریک خداست، یا دستگاهی در مقابل خدا دارد و مستقل در تأثیر است، یا صاحب آن قبر خداست؛ شرک است بلکه دیوانگی و جنون است؛ و اگر با این عقیده باشد که خدای قادر بر هر چیز، در این یک مشت خاک به واسطۀ قدردانی از یک فداکار که در راه دین او تمام هستی خود را از دست داد، شفا قرار داده، هیچ شرکی و کفری لازم نمی آید.
اگر گفته شود: «مطلق شفا خواستن از چیزی شرک است، با هر عنوانی باشد.» گوییم: بنا به گفتۀ شما خدا نیز دعوت به شرک کرده در سورۀ نحل، آیۀ 69: «یَخْرُجُ مِنْ بُطُوْنها شَرابٌ مُخْتَلِفُ اَلْوانُهُ فیه شفٰاءٌ لِلنّاسِ اِنَّ فی ذٰلِکَ لاٰیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُوْنَ.»
دربارۀ زنبور عسل می فرماید: «خارج می شود از بدن آن شربتی با رنگهای گوناگون، که در آن شفا می باشد برای مردم، و در این آیتی است برای متفکّران.» اینک اگر ما از عسل شفا طلب کنیم برای اینکه خدا در آن شفا قرار داده، ما مشرک می شویم؛ و خدای عالم که پیمبران را برای نشر توحید فرستاده، خود راه شرک باز کرده به روی آنها و آنان را دعوت به شرک می کند؟! یا آنکه شفا
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 481
خواستن جز توسّل و توجّه به خدا نیست، و ماجرا جویان بی خرد آن را پیش خود تفسیر کرده تا دینداران را به خرافات نسبت دهند.
اینجا یک طراری عجیبی به یاد نویسندگان ماجراجو افتاده، می گویند: «شما می گویید تربت امام، شفای هر درد و امان از هر بلایی است. پس بگویید تمام بیمارستانها و داروخانه ها و دانشکده های طب و داروسازی را بر چینند.»
جواب این مغالطه آن است که بنا به گفتۀ شما، اگر قرآن راست می گوید خوب است هر کس یک خیک عسل در منزل گذارد و از شرّ طبیب و دارو رها شود، و خوب است اگر در عسل شفا هست، درِ تمام بیمارستانها و دانشکده های طب و داروسازی بسته شود. این بیهوده سرایی و یاوه گویی برای آن است که مورد استعمال این داروی الهی را شما نمی دانید. تمام داروهای الهی و توسّلات به امور غیبی وقتی است که طبیعت و اسباب طبیعی ـ که همه از کارخانۀ خدایی هستند و عمال قدرت حق تعالی هستند ـ از کار بایستند و راه چاره جویی از اسباب ظاهرّیه کوتاه شود و معالجۀ اطبا و داروهای آنها بی فایده شود؛ آنگاه خدا یک راه امیدی به روی بندگان خود باز کرده که یکسره از خدا و اسباب غیبی مأیوس نشوند و دل به طبیعت و آثار طبیعت یکسره نبندند، و از خدای عالم و آفریدگار خود غافل نشوند. آنگاه این شفا جویی گاهی مورد قبول شود با شرایطی که در برداشتن تربت و استعمال آن به کار رود، و الاّ اینطور نیست که خدای عالم با این آیۀ شریفه بخواهد جریان طبیعت را فلج کند و سنّت محکمۀ طبیعت را به هم
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 482
زند، و آنگاه هیچ منافاتی ما بین به کار بستن اسباب طبیعت و رفتن پیش اطبّا و کارمندان این جریان محکم طبیعت نیست با توسّل به خدای عالم و طبیعت؛ زیرا که جریان طبیعت نیز از مظاهر قدرت حق تعالی است، و خداست که به هر دارویی خاصیتی داده.
مگر آثاری که در داروی داروخانه ها می بینیم از خود آنهاست؟ این آثاری است که خدای قادر عالم به این داروها داده. اکنون اگر خداپرستی به قوّۀ توحیدی که دارد بگوید همان اثری را که خدا به داروها داده بعد از مأیوس شدن از کارخانۀ طبیعت، خدای طبیعت به مشتی خاک که خون مظلوم فداکاری در راه خدا به روی آن ریخته شده داده، تا چشم آرزوی مردم را تا دم مرگ از خود نبرّد؛ و اگر خواست با آن داروی الهی شفا دهد و اگر نخواست مریض با یک دل پر محبّت از خدای خود، و یک چشم امیدوار به آیندۀ جهان به پیشگاه مقدّس او رود.
این شرک است یا عین توحید و خداشناسی است؟ شما می گویید این بهتر است یا دل بستن به طبیعت و چشم پوشیدن از آثار غیبی الهی، و مأیوس شدن از قدرت و رحمت غیرمتناهی آفریدگار؟
علاج روحانی
زندگی بخشی خاک پای زندگان
اطبّای بزرگ قدیم از قبیل شیخ الرئیس ابوعلی سینا، عقیده مند بودند به یک طور معالجات روحی، که گاهی آن معالجات از علاجهای طبّی بهتر کار انجام می داده، این نظریه را دانشمندان و دکتران بزرگ اروپایی تأیید کردند. حتّی از آنها نقل شده که اگر مریضی چندین مرتبه بگوید: «من خوب شدم»، این در خوب
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 483
شدن مریض کمک می کند و اگر عقیده مند به خوب شدن خود کاملاً بشود چه بسا که همین اعتقاد روحی او را خوب کند. اساس این عقیده قوّت تأثیر روح است در بدن و تابع بودن بدن است از نفس، چنانچه بعضی فلاسفۀ بزرگ را رأی چنین است که صحّت و مرض، هر دو از روح است. این نظریّه فرضاً که تأیید نشده باشد، ولی نظریّۀ اوّل، که علاج روحی از روی تقویت روح مریض است در اروپای امروز تأیید شده و مقام بزرگی را حائز است. کسی که آشنا باشد به آرای عصر جدید «تنویم مغناطیسی»، می داند که عقاید دربارۀ روح و تأثیرات آن در این عالم تا چه اندازه است. یکی از دانشمندان راست گفتار، می گفت: من در بیمارستان شهر ری برای معالجه رفته بودم. گاهی سرکشی به بیماران می کردم و به آنها دعا می نمودم. دکتر بزرگ آنجا که اروپایی بود و با ما هم کیش نبود مخصوصاً مرا به سرکشی بیماران وادار می کرد و می گفت شما کار خود را انجام دهید و ما کار خود را.
از این سخن اطبّای قدیم و جدید چنین نتیجه می گیریم که فرضاً دینداری هم در جهان نباشد، علاقۀ روحی و امیدواری نفس و دلبستگی به اینکه شفای من در فلان چیز است، سبب شفای طبیعی و کمک به جهازات طبیعت می کند؛ و یکسره دل را از روحانیّات بریدن و با اسباب طبیعی سروکار داشتن، و مردم را از معنویّات منصرف کردن، خیانت به نوع انسانی و کمک کاری به جهازات مرگ است.
اینجا گواهی از گفته های قرآن خدا می آوریم برای آنکه همه
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 484
بدانند خدای عالم به مشتی خاک که زنده[ای] بر او عبور کرده باشد آثار حیانی می دهد:
سورۀ طه، آیۀ 96: «قالَ فَما خَطْبُکَ یا سامِریّ قال بَصُرْتُ بِمالَمْ یَبْصُروا بِه فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ اَثَر الرَّسُولِ فَنبَذْتُها.»
بعد از آنکه خدای عالم قصۀ گوساله ساختن سامری را و زنده شدن و صداکردن آن را در آیۀ 90 از همین سوره نقل می کند، می رسد به آیۀ 96 که: «موسی گفت به سامری: چطور این کار بزرگ یعنی زنده کردن گوساله را انجام دادی؟ گفت: من چیزی دیدم که اینها ندیدند من قبضۀ خاکی از زیر پای رسول، یعنی جبرئیل، برداشتم و به گوساله پاشیدم تا زنده شد.»
این اثری است که خدا به مشتی خاک از گذشتن یک زنده داده، و کسی را نرسد که بگوید خدا را قدرت بر این امر نیست که خاک مرده را منشأ زندگانی کند. اکنون اگر به خاکی که خون زندگان ابدی به روی آن ریخته، اثری دهد، این از قدرت او دور نیست. البته با عقیده به خدای قادر بر هر چیز هیچ اشکال ندارد که بی اثری را دارای اثر کند، یا اثرداری را از اثر خود بیندازد، چنانچه به گفتۀ قرآن از آتش نمرودی اثر را گرفت. در سورۀ انبیا، آیۀ 69 می گوید: «قُلْنٰا یٰا نٰارُ کُوْنی بَرْداً و سَلاماً عَلٰی ابراهیم.» ما خدایی را مدیر این کارخانه بزرگ جهان می دانیم که تمام ذرّات وجود، خاضع در پیشگاه او هستند. همان طور که با یک ارادۀ نافذه آتش سوزان را از اثر می اندازد با یک ارادۀ نافذه [برای ]خاک شهیدی اثر قرار
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 485
می دهد.
اینک اگر میزان نادرست بودن امری نارسا بودن آن است با عقل ما و شما، خوب است بگویید آتش سرد شدن، و زنده شدن مردگان، و سخن گفتن مورچه، و آنچه از این قبیل در قرآن خدا وارد است [را] از قرآن خارج کنند.(449)
***
اشکالاتی بر زیارت جامعۀ کبیره
شاهدی از قرآن در پاسخ اشکال
شرک آلود بودن عبارت «بکم فتح الله و بکم یختم»
یک نظر به زیارت جامعه کبیره
یکی از چیزهایی که اینها به رخ دینداران می کشند زیارت جامعۀ کبیره است. می گویند شما می خوانید: «مَنْ اَرادَ اللّٰه بَدَءَ بِکُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ اِلَیْکُمْ. بِکُمْ فَتَحَ الله وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَبِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ.» [اگر] این شرک نیست پس دیگر شرکی در دنیا نخواهد بود.
من نمی دانم این شخص چه معنایی برای این فقرات ساده تراشیده از پیش خود تا شرک از آن پیدا شده...
ما پیش [از این] بیان کردیم که شرک یا دو خدا قائل شدن، یا عبادت دو خدا کردن، یا عبادت بتی و ستاره [ای] به عنوان آنکه آن خدا یا صورت خداست کردن، حاجت خواستن به این عنوان است. اکنون ببینیم این عبارتها کدام یک از این معانی شرک را می پردازد تا ما زیارت جامعه را کنار گذاریم.
پس گوییم معنی فقرۀ اوّل، «مَنْ اَرادَ الله بَدَءَ بِکُمْ» یک امر عادی ساده[ای] است و آن، آن است که کسی که بخواهد خدا را بشناسد یا اطاعت و عبادت خدا را بکند، اوّل باید پیش شما بیاید تعلیمات دینی و ترتیب عبادت را یاد گیرد، [و] از پیش خود
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 486
بی دستورات خدایی ـ که پیغمبر اسلام به شما تعلیم کرده ـ نباید قیام به عبادت کند. تشریفات عبادت خدا و برنامۀ نماز و روزه و حج و دیگر چیزها پیش شما است. شما می گویید ما از پیش خود هر طور خواستیم عبادت خدا را بتراشیم؟ نماز را ده رکعت خواندیم مانع ندارد، از هر چیز خواستیم در ماه رمضان امساک کنیم، کردیم فرق نمی کند، و اگر تعلیمات دین و تشریفات دین داری را اول پیش کسی برویم یاد بگیریم شرک می شود؟! مثلاً اگر به شما گفتند اگر ارادۀ صحّت دارید باید اوّل پیش طبیب بروید از این عبارت چه می فهمید؟ جز این است که می فهمید اگر صحّت خواستید باید از طبیب اول دستور بگیرید؟ شما چرا این کلام ساده را پیش خود معنی می کنید تا آنکه مطلب را مثل حاکم شهر و دربان فرض کنید، یا مثل شاه و وزیر گمان کنید، آن وقت افترا و دروغ ببندید، که می گویید: «اگر کسی به حاکم شهر کار داشته باشد اول باید دربان را ببیند». ما می گوییم اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد به اندازۀ استعداد خود، و احکام او را بفهمد و تشریفات عبادت او را یاد بگیرد، باید پیش عالمی برود که از پیغمبر اسلام این تعلیمات را بیواسطه یا به واسطه گرفته. شما این را شرک می دانید و ما را در این سخن بر باطل می دانید؟...
سورۀ حج، آیۀ 27: «وَاَذِّنْ فی الْناسِ بِالْحَج یَاْتوُکَ رِجالاً وَ َعلٰی کُلِّ ضامِرٍ یَاْتینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمیق.»
یعنی «اعلان کن [به] مردم برای حج کردن، که بیایند پیش تو ای ابراهیم، با پای پیاده و سواره از راههای دور و دراز.»
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 487
شما می گویید حاجیان پیش ابراهیم اگر بروند مشرک می شوند؟ پس خدای عالم در این دعوت مردم را به شرک خوانده و امر کرده [که] ابراهیم مردم را در عبادت خدا ـ که حج است ـ اوّل پیش خود بخواند، و این شرک است؛ ولی ما می گوییم تکلیف مردم در آن روز که دعوت خدا را می خواستند اجابت کنند این بود که اوّل پیش ابراهیم بروند که پیغمبر عصرشان بود، و آداب و تشریفات حج را یاد بگیرند، آنگاه حج کنند. پس کسی که در آن روز خدا را می خواست، یعنی می خواست عبادت کند یا معرفت به او پیدا کند، باید اوّل پیش ابراهیم برود. در زمان پیغمبر اسلام هم باید پیش پیغمبر رفت. در زمان امامان هم اوّل باید پیش آنان رفت و از این جهت پشت سر عبارت زیارت بلافاصله این جمله است: «وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ» یعنی: «توحید خدا را از شما به درستی ما یاد گرفتیم.» از اینجا معنی «من قصده توجّه الیکم» روشن شد؛ زیرا آن هم همین معنی را می پروراند با عبارت دیگر.
چیز دیگری که به رخ ما می کشند «بِکُمْ فَتَحَ الله وَ بِکُمْ یَخْتِمُ» است. اینجا دیگر بکلّی پای انسان با وجدان به گل می رود؛ زیرا که با هر سریشمی بخواهیم برای این عبارت معنی شرک بسازیم ممکن نیست؛ زیرا که در این کلام سه احتمال است که هیچ کدام با شرک کمتر مناسبتی ندارد: اوّل که ظاهرتر است، آنکه خداوند به شما فتح باب امامت کرده و با شما ختم آن کرده، یعنی امامت از خانوادۀ شما به هیچ وجه خارج نیست. اوّل امامان، علی ـ علیه السّلام ـ است، او از شما هست. آخر امامان حجّة بن الحسن ـ
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 488
عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ است، او هم از شماست. کجای این احتمال شرک یا نزدیک به شرک است؟ مگر بگویید آنها را به امامت هم نباید شناخت.
احتمال دوّم آن است که اوّل خداوند نور شما را خلق کرده و آخر کسی هم که جهان به او ختم می شود شما هستید. این احتمال با آنکه شاید خلاف ظاهر هم باشد به شرک مربوط نیست. لابد خدا یک موجودی را اول خلق کرده، آن هر کس باشد مخلوق خداست و مخلوق خدا غیر از شریک خداست....
احتمال سوّم آن است که خداوند به واسطۀ شما ابتدا به خلقت کرد و به واسطۀ شما ختم می کند خلقت را. این احتمال نیز بعید است؛ ولی فرضاً درست باشد به شرک چه ربط دارد؟
این به وجدان ثابت است که همۀ موجودات جهان، از خورشید عالمتاب گرفته تا جمادات و نباتات و حیوانات و دیگر اجزای این کارخانه برای نفع انسان، و خاضع در تحت فرمان اوست؛ چنانچه دنیای امروز ثابت کرد بعضی از آن را. پس اگر کسی به مثل اعلای انسان بگوید خدا برای شما ابتدا و انتهای خلقت را کرده، با شرک چه تناسب دارد؟ و از اینجا آن عبارت دیگر هم که می گوید «وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنَ السَّماء» معلوم شود؛ زیرا که واضح است که آمدن باران برای انسان و به نفع اوست، پس اگر خدا باران را برای مثل اعلای انسان نازل کند چه تناسب با شرک دارد تا گفته شود که «اگر این شرک نیست هیچ چیز شرک نیست» و در این عبارت نزول باران را به خدا نسبت داده نه به کسی دیگر.
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 489
خوانندگان محترم خوب است با دقت یک نظری به زیارت جامعۀ... بکنند، مگر ما در همین زیارت نمی خوانیم این کلمات را: «أشْهَدُ أن لاٰ اِلٰهَ إلاَّ الله وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ کَما شَهِدَالله لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلاٰئِکَتُه وَ اُولُواالْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لاٰ اِلٰه إلاّ هُوَالْعَزیزُالْحَکیم، وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَب وَ رَسُولُه الْمُرْتَضی.» تا آنکه در وصف ائمه ـ علیهم السّلام ـ می گوییم: «وَ أشْهَدُ أَنَّکُمُ الْأئمَّةُ الراشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ الْمَعْصُومون.»
اکنون این زیارت را با این اقرارهای صریح به توحید خدا و رسالت پیغمبر و امامت امامان، باید گفت مندرجاتش شرک است؟...(450)
***
ساختن گنبد و بارگاه برای معصومین علیهم السلام
شاهدی از قرآن بر جواز ساختن بارگاه
تأثیر شکوه ظاهری بر عظمت باطنی
دیگر از گفتۀ اینان آن است که ساختن این گنبد و بارگاهها شرک است یا نه؟
جواب این سؤال نیز از گفته های سابق که میزان شرک را تعیین کردیم به خوبی روشن و واضح شد که اگر ساختن گنبد و بارگاه برای بت پرستی و امام پرستی و پیغمبر پرستی باشد، همان طور که بت پرستها می کردند شک نیست که شرک است و کسانی که در آنجا برای پرستش و عبادت پیغمبر یا امام یا امامزاده می روند مشرک و کافرند؛ ولی اگر برای احترام آنها باشد، یا برای استراحت
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 490
اشخاصی که آنجا می آیند باشد، یا برای عبادت خدا در آنجا باشد شرک که نیست هیچ، عین خداپرستی و فرمانبرداری از خداست. شما می دانید که در هر سال چند صد هزار جمعیّت شیعه زیارت می کنند قبر پیغمبر و امام و امامزاده و مؤمن را. ما به شما و همۀ عالم اجازه دادیم که از بزرگ و کوچک، مرد و زن، شهری و صحرانشین شیعۀ اثنی عشری (ما ضامن طوایف دیگر شیعه نیستیم) بپرسید و آنها را با هر طوری که می خواهید استنطاق کنید، اگر آنها یا یکی از آنها گفتند که ما برای پرستیدن و عبادت کردن امام و پیغمبر به مدینه یا کربلا می رویم و ما آنها را خدا یا خدای زمین می دانیم، ما گفته های خود را پس می گیریم ...
اینطور از امور گرچه گواه و شاهدی لازم ندارد و همینکه خدا و قرآن از آنها نهی نکرد، کفایت می کند در روا بودن و مانع نداشتن، از این جهت هیچ کس برای ساختمان خانۀ خود و طرح ریزی عمارت و پارک خود نرفته ببیند چه دستوری در قرآن رسیده و قرآن هم در این باب دستوری نداده؛ به مجرد آنکه در دین از ساختمان جلوگیری نشده، هر کس می تواند برای خود با هر نقشه که بخواهد ساختمانی درست کند. با این وصف در این موضوع سفارش فرموده و ما آیه را با نشانی آن ذکر می کنیم تا راه گفتگو بسته شود.
سورۀ حج، آیۀ 32: «وَ مَنْ یُعَظّمْ شَعائر الله فاِنّها مِنْ تَقوَی الْقُلُوبِ.» یعنی «کسی که شعارهای خدایی را که عبادت است احترام کند از پرهیزکاری قلب اوست.» دل نورانی پاکیزه که خدا را
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 491
بزرگ می شمارد، شعار خدایی را بزرگ می شمارد و بزرگترین تعظیم شعار الهی آن است که جایگاه او با عظمت و دستگاه باشد و محلّ عبادت خدا مورد رغبت واردین و جلب [کنندۀ ]قلوب آنها باشد. در این محلهای محترم، همه می دانیم و می دانید که در هر روزی صدها هزار مسلم پاک به عبادت خدا و مدح و ستایش او و نماز و نیاز به درگاه مقدس او اشتغال دارند. چه بهتر از اینکه برای تعظیم عبادت خدا و شعار الهی، یک قبۀ عالیمقام سربلندی و یا مسجد با عظمت و جلالی بنا شود که مردم به وارد شدن آن میل کنند؛ و بزرگان عالم که عادّی به ورود بارگاههای با ابهت و عظمت هستند نیز با مردم در عبادت و نماز شرکت کنند و این هیچ مربوط به شرک نیست.
و در سورۀ نور، آیۀ 36 می گوید: «فی بُیُوتٍ اَذِنَ الله اَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبّحُ لَهُ فیها بالْغُدُوِّ وَالاْصالِ.»
پس از آنکه آیۀ نور را بیان می کند می فرماید آن قندیل در خانه هایی است که خدا اذن داده آنها را مرتفع کنند، و ذکر شود در آنها اسم خدا، و تسبیح شود خدا در آنها هر صبح و شام. شک نیست که در این خانه ها صبح و شب تسبیح و تهلیل خدا شود، و واردین به ذکر خدا در آن اشتغال دارند و خدا اجازه داده است که این خانه ها مرتفع و عالیقدر باشند و با عظمت و شکوه بنا نهاده شوند، و همه می دانند که شکوه و عظمت ظاهری در قلب چه آثاری دارد. یک منزل با شکوه و عظمت، یک مملکت با عظمت بینندگان را در مقابل صاحب آن خاضع و فروتن می کند، گرچه
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 492
عظمت اسلام و قرآن و بزرگی بزرگان اسلام به قانونهای راست و درست و معارف و حقایق بلندپایۀ آنها و تربیتها و تعلیمهای خردمندانۀ آنهاست، که کفیل سعادت ابدی و نورانیّت همیشگی هستند و عهده دار زندگی این جهان و آن جهان می باشند، لکن چون چشمهای تنگ ظاهربین ما از عظمتهای صوری، یادگارهایی به قلب تحویل می دهد و از عظمت بنیان، عظمت صاحب آن را درمی یابد، اسلام تعظیم خانه هایی که در آن عبادت می شود و عظمت شعار دینی را مهم شمرده و جزو دستورات قرآنی قرار داده تا در مقابل دنیای اروپا که سرتاسر زر و زیور ظاهر است، گو که از فضایل انسانی دست تهی باشند، اسلام نیز عرض اندام کند. از این جهت بناهایی که مسلمین و اسلام، با کمال شکوه و عظمت تحویل دنیا داده، چشم غربیها را خیره کرده و دنیای پرشکوه اروپا را به خود جلب کرده....
این بی خبران ماجراجو پنداشتند که گنبد و بارگاه ساختن برای بزرگان دین از اختصاصات شیعه است، از این جهت ما را مورد حمله قرار دادند. با اینکه این پنداری است نادرست، و گمانی است باطل؛ تمام ملل اسلامی و تمام فرقه های دیندار، این بناها و گنبدهای با شکوه و عظمت را دارند، پس باید تمام مسلمین، از شیعه و سنی، و تمام فرقه های دیندار را مشرک خواند.
کم و بیش در هر سالی صدهزار ایرانی به مملکت عراق و حجاز می روند، همه دیدند که قبر محترم پیغمبر اسلام ـ صلی اللّٰه علیه وآله ـ در وسط مملکت سنّیان با گنبد و بارگاه و ضریح و
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 493
تشریفات آبرومندانۀ دیگر برپاست، و سالی کم و بیش سی هزار گروه مصری و هندی و یمنی و عراقی و ایرانی و افغانی و دیگر ممالک اسلامی، که بیشتر آنها سنّی هستند، و شیعیان، کمی از بسیارند، به زیارت قبر پیغمبر می روند و با همان آداب که شیعیان احترام از آن و قبور ائمۀ دین ـ علیهم السّلام ـ می کنند، آنها نیز رفتار می کنند؛ و همین طور در مملکت عراق قبۀ بزرگ با عظمت «شیخ عبدالقادر» و «ابوحنیفه» را در بغداد همه دیدند و احترامات سنّیان را نسبت به آنها دیده یا شنیده اند. پس باید گفت تمام ملل اسلامی از هر گروه و مذهب، کافر و مشرک و بت پرستند و اینها که ساخته اند بت پرستی است و بتخانه است....
از همۀ اینها گذشتیم، خانۀ کعبه جز چهار دیوارسنگی، و «حجر الاسود» جز یک سنگ سیاه، و «صفا و مروه» جز دو کوه کوچک نیستند. چه شد که در هر سالی، کم و بیش صدهزار جمعیت مسلمین دور آن سنگها طواف می کنند و آن سنگ سیاه را می بوسند و استلام می کنند، و بین صفا و مروه سروپای برهنه می دوند و سعی می کنند، و هیچ کس به واسطۀ این اعمال خانه پرست و سنگ و کوه پرست نشد، و همه آن را عبادت خدا می دانند؟ آیا مسلمانان خدا را در آن خانه و پیرامون آن سنگها و کوهها پیدا می کنند، یا آنکه چون خدا گفته، اطاعت اوست و عین توحید است؟ پس خوب است کار را یکباره کنید و بگویید خانۀ کعبه را هم باید خراب کرد و با خدا بی وسیلۀ خانه و سنگ سیاه و کوه پیوست ...
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 494
تمسّک به احادیث در نفی ارتفاع قبور
روایتی در ترغیب به ساختن قبور ائمه علیهم السلام
معنای صحیح تسویه قبور
یک دستاویز مضحک این معرکه گیرها آن است که در اخبار وارد شده که «چهار انگشت قبر ما را از زمین بلند کنید.» می گوید این چهار انگشت بلندکردن و آب پاشیدن هم برای آن است که مساوی زمین شود. جواب این گفته اموری است: ...
1ـ فرضاً که ساختن خود قبر کراهت داشته باشد، چه ربط دارد به ساختمان گنبد و مسجدهای اطراف و صحن و رواق؟ همه می دانیم صحن و رواق و مسجد و گنبد و ضریح هیچ کدام قبر نیست، چنانکه اگر یکی به شما بگوید دست روی قبر پیغمبر بگذار و فلان دعا را بخوان، شما هرگز دست به دیوار صحن یا زمین رواق یا روی گنبد نمی گذارید؛ پس بلند کردن قبر چهار انگشت با ساختمانهای اطراف و بلند کردن گنبد هیچ به هم مربوط نیست....
2ـ روایاتی از طریق سنی و شیعه در ترغیب به تعمیر و ساختمان قبور امامان وارد شده که یکی از آنها را اینجا می نگاریم....
شیخ طوسی به سند خود از ابی عامر، واعظ اهل حجاز نقل می کند که گفت: «رفتم پیش حضرت صادق(ع)، گفتم: پاداش کسی که زیارت کند امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ را و بسازد قبر او را چیست؟ گفت: ای ابو عامر، روایت کرد پدرم از جدش حسین بن علی ـ علیهماالسلام ـ که پیغمبر(ص) فرمود به پدرم(ع) که تو وارد زمین عراق می شوی و در آنجا مدفون می شوی. گفت: ای پیغمبر
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 495
خدا چیست پاداش کسی که زیارت کند قبرهای ماها را و بسازد آنها را و تجدید عهد کند با آنها؟ فرمود: ای ابوالحسن خدا قرار داده قبر تو و اولاد تو را بقعه[ای ]از بقعه های بهشت و صحنی از صحنهای آنجا و خداوند قرار داده دل نجبا و برگزیده های خلق خود را که میل کنند به سوی شما و برای شما آزار و خواری کشند؛ پس قبرهای شما را تعمیر کنند و به زیارت شما زیاد بیایند برای تقرب به خدا و دوستی پیغمبر خدا. این جماعت مخصوص به شفاعت منند و وارد شوند پیش من نزد حوض، و اینها زیارت کنندگان منند فردا در بهشت؛ یا علی کسی که تعمیر کند قبرهای شما را و به زیارت آنها بیاید مثل آن است که همراهی کرده با سلیمان بن داود در بنای بیت المقدس؛ و کسی که زیارت کند قبرهای شما را ثواب هفتاد حج غیر از حجة الاسلام می برد و از گناهان پاک می شود مثل روزی که مادر او را زاییده. بشارت باد تو را و بشارت ده دوستان خود را به این نعمت که هیچ چشم ندیده و هیچ گوش نشنیده و به قلب هیچ کس خطور نکرده، لکن زباله هایی از مردم سرزنش می کنند زیارت کنندگان قبرهای شما را به واسطۀ زیارت کردن آنها، همان طور که سرزنش می شود زن زناکار به زنا کردن، آنها اشرار امّت من هستند؛ خداوند شفاعت مرا نصیب آنها نمی کند و به حوض، آنها را وارد نمی کند.»
این حدیث طولانی را ذکر کردیم برای دو نکته: یکی آنکه جمع مابین این روایت و امثال آن، با روایتی که وصیت کردند چهار
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 496
انگشت بلند کنند قبر را، آن است که اولاً: در اول امر که می خواهند قبر بسازند خوب است چهار انگشت بلند کنند، ولی در تعمیرهای بعدی هر طوری مناسب دیدند مانع ندارد؛ و ثانیاً: بقعه و صحن ساختن به حسب این روایت مانع ندارد و به هیچ وجه مربوط به ساختن قبر نیست بلکه ثواب ساختن بیت المقدس را دارد ...
و اما آن روایت که اشاره به آن کرده که علی ـ علیه السلام ـ گفت: «هر قبری را دیدی که از زمین بلند است او را مساوی زمین کن و هر تمثالی دیدی آن را محو کن»، نویسنده اشتباه کرده در فهم آن، زیرا که عبارت خبر این است: «وَلا قَبْراً مُشْرِفاً اِلاّ سَوَّیتُه» آنها قبرهای «گرده ماهی» می ساختند و این مکروه بوده، و «تسویۀ قبر» یعنی «صاف بودن روی آن» مقابلِ گرده ماهی مانع نداشته؛ پس تسویه مقابل «تسنیم» است و الاّ باید بگوید «محوته» نه «سوّیته» ... علاوه آنکه در آن زمان بقیه [ای] از بت پرستیها باقی بوده، آنها به طوری که اهل تاریخ می گویند صورتهایی و تمثالهایی روی قبرها می گذاشتند و آنها را می پرستیدند. بنابراین، فرضاً اگر تسویه به معنی خراب کردن باشد، آنطور قبرها بوده به مناسبت صورت که در همین روایت است؛ زیرا که در همان وقت که این فرمان شده، قبور مسلمین در حجاز و عراق بوده و امر به خرابی آنها نکرده. پیغمبر اسلام از اوّل امر در بقعه و حجره مدفون شد. ابوبکر و عمر نیز در همان بقعه مدفون شدند. پس خوب بود اوّل
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 497
حجره را خراب کنند تا اشکال شما بر آنها وارد نشود.(451)
***
توجه مردم به بارگاه پیامبران، جانشین توجه به جایگاه خداوند
بعضی از این بیدادگران، دروغی روشن به دینداران می بندند و می گویند: پس از آنکه پیمبران مردم را به منظور اصلی، یعنی توحید راهنمایی کردند چیزی نگذشت که به یاد هندوستان افتادند و گفتند: ما که نمی توانیم خدای پیمبران را نه به چشم و نه به دست و نه در خیال بیاوریم، از آن طرف سخن آنها را هم نمی توان نشنیده گرفت؛ پس می گوییم خدای پیمبران مال آنها، و خود آنها هم مال ما، تا بتوانیم دور قبرشان پنجره گذاریم و در پنجه بگیریم. باری اگر نشد خود را به آن رسانیم، می توانیم آنها را در ذهن خود حاضر کنیم.
پس شروع می کند به پاسخ این گفتار ... اکنون شما در خیابانها و برزنها از هر یک از افراد پیروان این مذهب می خواهید پرسش کنید که آیا شما خدا را کار ندارید و برای پیغمبران گذاشتید، فقط پرستش و ستایش پیمبران می کنید، و این نماز و روزه و حج و دیگر عبادات همه برای پیغمبر است یا امام؟ اگر یک پیرزن شیعه با شما در این سخن موافقت کرد یا یک پشت کوهی سخن شما را پذیرفت، این سخنان راست است و ما از همان راه که آمدیم برمی گردیم.(452)
***
شرک شمردن تکریم و تعظیم به پیامبر اکرم ـ صلی اللّٰه علیه و آله
در همین قضیۀ مولود حضرت رسول ـ سلام اللّٰه علیه و آله ـ ... باز می بینیم که یک بوقی از یک آخوند بسیار بی توجه به مسائل
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 498
اسلام و وابسته به دیگران فریاد می زند که شرک است احترام به پیغمبر، شرک است جشن گرفتن؛ اگر احترام به رسول خدا شرک است، پس اوّل مشرک خود پیغمبر اکرم است و اوّل مشرک خدای تبارک و تعالی است که احترام پیغمبر را تا آنجا بالا برده است که در نمازها اسم او هست؛ و اگر نباشد در بعضی جاهایش، باطل می شود نماز. اگر بعد از شهادت یا فوت حضرت رسول ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ اگر بعد از فوت ایشان به نظر این آخوند و دوستان نادان این آخوند وابسته به دربار، احترام پیغمبر شرک است، پس در نماز که بعد از فوت رسول اکرم همه مسلمین می خوانند و سلام به رسول اکرم می دهند، همه مسلمین، حتی خود آخوند هم مشرک است اگر نماز بخواند.(453)
25 / 9 / 60
***
واگذاری اداره جهان به پیغمبر و علی و فاطمه علیهم السلام
یکی از دستاویزهای این ماجراجویان آن است که در کافی که یکی از چهار کتاب معتبر است، می نویسد: خدا عالم را آفرید و اختیار آن را با محمد و علی و فاطمه ـ علیهم السلام گذاشت؛ ولی بعد هم چنانکه می دانید به این شماره افزوده شده، تا امروز که در کمتر شهر و دهی است یک یا چند بتخانه برپا نباشد.
... اینک ما عین روایت را با نشانی می نویسیم و برای پارسی زبانان ترجمه می کنیم... کتاب مرآة العقول، شرح کافی، جلد اوّل، صفحه 354، حدیث پنجم: الحسین بن محمدالاشعری عن معلی بن محمد ابی الفضل عبداللّٰه بن ادریس عن محمدبن سنان
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 499
قال: «کُنْتُ عِنْدَ ابی جعفرالثانی، فَأجْرَیْتُ اخْتِلافَ الشیعَةِ، فَقال: "یا مُحمّدُ، إنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ لَمْ یَزَلْ مُتَفَرّداً بِوَحْدانِیَّتِهِ، ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ فاطِمَةً. فَمَکَثُوا ألْفَ دَهرٍ. ثُمَّ خَلَقَ جَمیعَ الْأشْیاءِ فَأشْهَدَهُمْ خَلْقَها وَ أجْریٰ طاعَتَهُم عَلَیْها وَ فَوَّضَ أمُورَها الَیْهم فَهُم یَحِلّونَ مٰایَشاؤُنَ وَ یُحَرِّمُونَ ما یَشٰاؤُنَ، وَ لن یَشاؤُا الاّ أنْ یَشاءَالله تَبارَکَ وَ تعالی" ثُمَّ قالَ: "یا مُحَمَّدُ هٰذِهِ الدِّیانَةُ الَّتی مَنْ تَقَدَّمَها مَرقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها مَحقَ وَ مَنْ لَزمَها لَحقَ خُذْها اِلَیْکَ یا مُحَمَّدُ."»
یعنی: محمدبن سنان گفت: من پیش حضرت جواد بودم و از اختلاف شیعه سخن راندم. فرمود: «ای محمد، همانا خدای تعالی همیشه فرد بوده در یکتایی؛ پس خلق کرد محمد و علی و فاطمه ـ علیهم السلام ـ را، آنها هزار دهر مکث کردند، پس خلق کرد همۀ اشیاء را و آنها را مطّلع کرد بر خلق اشیاء، و واجب کرد اطاعت ایشان را بر آنها و تفویض کرد امر آنها را به ایشان؛ پس ایشان حلال می کنند هرچه را که می خواهند و حرام می کنند هرچه را که می خواهند و هرگز نمی خواهند مگر آنچه را که خدا می خواهد.» پس حضرت جواد ـ علیه السلام ـ گفت: «ای محمد این است آن دینی که هر کس زیاده روی کند از اسلام خارج می شود، و هر کس تخلّف از آن کند دینش باطل می شود، و هر کس ملازم آن باشد ملحق می شود به دینداران؛ تو نیز ای محمد بگیر این را.»
آیا برای توحید بهتر از این عبارت که خدا همیشه متفرّد و یکتاست چه بگوییم؟ آیا کسی بگوید نور پیغمبر و علی و فاطمه ـ
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 500
علیهم السلام ـ را خدا قبل از هر چیز خلق کرده، مشرک است؟ لابد خدا یک چیزی را اول خلق کرده، آن چیز آب باشد یا خاک باشد یا انسان باشد، چه فرق می کند؟ هیچ کدام شرک نیست. آیا اطاعت پیغمبر و علی و فاطمه ـ علیهم السلام ـ واجب بودن شرک است؟ آیا از این تفویض امر اشیاء ـ پس از آنکه ذکر می کند خدا طاعت آنها را واجب کرد و پشت سر آن می گوید هر چه را حلال و حرام می خواهند بکنند می توانند ـ مقصود جز اختیار احکام است؟
اکنون می آییم سراغ اینکه آنها چطور حلال می کنند و حرام می کنند؛ خود امام ـ علیه السلام ـ فرموده: هرگز آنها از پیش خود چیزی را حلال و حرام نمی کنند. آنچه را خدا حرام کرده، آنها هم حرام می کنند و آنچه را خدا حلال کرده، آنها هم حلال می کنند. روی هم رفته [از] این کلام سر تا پا راستی و درستی، جز این معلوم می شود که اینها تابع خدا هستند و هیچ اراده نمی کنند مگر آنکه خداوند اراده کند، و آنها تحلیل حلال خدا و تحریم حرام خدا را می کنند؟ و جمله کلام آنکه نشر احکام خدا تفویض به آنها شده، و این با شرک کمتر ربطی ندارند. شما می گویید نشر احکام و بیان حلال و حرام را به آنها واگذار نکرده، پس کی باید نشر احکام کند؟
مضمون این روایت همان مضمون آیۀ 59 از سورۀ نساء: «اَطیعُوا الله و اَطیعُوا الرَّسُولِ وَ اُولِی الاْمْرِ مِنْکُمْ» بیشتر نیست.(454)
***
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 501
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 502