بخش هفتم: شبهاتی پیرامون امامت

فصل دوّم شفاعت ائمه ـ علیهم السلام

فصل دوّم

‏ ‏

شفاعت ائمه ـ علیهم السلام‎[1]‎

‏ ‏

‏ ‏

حقیقت شفاعت

‏ذکر خیر اصحاب ولایت و معرفت موجب محبّت و تواصل و‏‎ ‎‏تناسب شود، و این تناسب باعث تجاذب شود؛ و این تجاذب‏‎ ‎‏باعث تشافع شود که: ظاهرش اخراج از ظلمتهای جهل به انوار‏‎ ‎‏هدایت و علم است، و باطنش ظهور به شفاعت است در عالم‏‎ ‎‏آخرت.(425)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

شفاعت جلوۀ اخروی هدایت

‏جلوۀ شفاعت شافعان در این عالم، هدایت آنهاست و در آن عالم‏‎ ‎‏باطن هدایت، شفاعت است. تو از هدایت اگر بی بهره شدی، از‏‎ ‎‏شفاعت بی بهره ای به هر قدر هدایت شدی، شفاعت شوی.(426)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

عامل ترمیم قصور‏ ‏و تتمیم نواقص در آخرت

‏حق تعالی شأنه، چنانچه محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ و دودمان‏‎ ‎‏او را وسایط هدایت و راهنماهای ما مقرر فرموده؛ و به برکات آنها،‏‎ ‎‏امّت را از ضلالت و جهل، نجات مرحمت فرموده؛ به وسیلۀ‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 439

‏شفاعت آنها، قصور ما را ترمیم و نقص ما را تتمیم فرماید و‏‎ ‎‏اطاعت و عبادات ناقابل ما را قبول می فرماید.(427)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

شفاعت شرط نیل‏ ‏به رحمت حق و بهشت موعود

‏خدا می داند که انقطاع از رسول اکرم ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ و‏‎ ‎‏خروج از تحت حمایت آن سرور چه مصیبت عظیمی، است و‏‎ ‎‏حرمان از شفاعت آن سرور و اهل بیت معظّم او چه خذلان بزرگی‏‎ ‎‏است.‏

‏گمان مکن که بدون شفاعت و حمایت آن بزرگوار کسی روی‏‎ ‎‏رحمت حق و بهشت موعود را ببیند.(428)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

شبهاتی پیرامون شفاعت

شرک بودن طلب‏ ‏شفاعت از مردگان

دخالت غیر در کار خدا

عدم نیاز بخشش‏ ‏خداوند به میانجیگری

‏از چیزهایی که ‏‏[‏‏این نویسنده‏‏]‏‏ می نویسد آن است که خدا مگر‏‎ ‎‏مانند آخوند مکتب است که وقتی شاگرد را به فلک بست، خیلی‏‎ ‎‏می زند مگر اینکه دیگری بیاید و میانجگیری بکند. «تعالی اللّٰه‏‎ ‎‏عما یقول الظالمون علوّاً کبیراً.»‏‎[2]‎

‏ریشۀ این سخن از وهابیّه است، آن هم گویا راجع به شفاعت‏‎ ‎‏جستن از مردگان است، پس از آن بعضی نویسندگان مصر این‏‎ ‎‏سخن را به طور دیگر بیان کرده و شفاعت را به طور کلّی انکار‏‎ ‎‏کرده، معنی شفاعت را پیش خود عبارت از تعلیمات‏‎ ‎‏انبیا دانسته ‏‏[‏‏است.‏‎ ‎‏]‏‏پس از آن شیخ طنطاوی این سخن را پسند کرد‏‎ ‎‏و به اسم خود تمام کرد.‏

‏ما اشکالاتی که در باب شفاعت می شود کرد، یکان یکان‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 440

‏می شماریم و پاسخ از آنها می دهیم:‏

‏1ـ طلب شفاعت کردن از مردگان شرک است.‏

‏جواب این اشکال سابقاً مفصل گذشت‏‎[3]‎‏ و ما روشن کردیم که‏‎ ‎‏شفیعان بعد از رفتن از این دنیا مرده نیستند؛ بلکه زندگی مردگان،‏‎ ‎‏یعنی ارواح آنان و خلود آنها در آن عالم و احاطۀ آنها به عالم از‏‎ ‎‏امور مسلمه است، هم در فلسفۀ قدیم و هم پیش فلاسفۀ روحی‏‎ ‎‏اروپا. بر فرض به قول اینها پیغمبر و امام بعد از مردن چون چوب و‏‎ ‎‏سنگ و دیگر جمادات است، شفاعت خواستن از آنها چرا شرک‏‎ ‎‏باشد؟ منتهی آنکه کار بیهودۀ لغوی است.‏

‏2ـ شفاعت خواستن، دخالت دادن غیر است در کارهای‏‎ ‎‏خدایی، و این شرک است. جواب این سخن آن است که شفاعت‏‎ ‎‏کار خدایی نیست زیرا شفاعت در حقیقت دعا کردن پیغمبر و امام‏‎ ‎‏است که خداوند گناه کسی را ببخشد و این کار بنده است نه خدا؛‏‎ ‎‏و ما پیشتر میزان کار خدایی را و فرق بین کار خدایی و خلقی را‏‎ ‎‏روشن کردیم و گفتیم کارهایی است که بی قوۀ مکتسبه از دیگری‏‎ ‎‏انجام گیرد، و معلوم است که شفاعت امری است که به اذن خدا‏‎ ‎‏واقع می شود و رتبه ای است که خدا به شفیع می دهد.‏

‏3ـ ... شفاعت و میانجیگری کردن با مقام خدایی منافات دارد و‏‎ ‎‏به گفتۀ دینداران، خدا مثل آخوند مکتبی است که تا میانجی پیدا‏‎ ‎‏نشود دست از کار خود برندارد!‏

‏جواب آن است که این اشکال تا این اندازه باشد حرفی بی دلیل‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 441

‏و گفتاری بی حاصل است، و بنا به گفتۀ شما باید بندگان را تعلیم‏‎ ‎‏هم نکند، زیرا تعلیم، شغل آخوند مکتبی است. پس تمام شرایع و‏‎ ‎‏ادیان را باید بیهوده بدانیم و دست از دستورات پیمبران برداریم،‏‎ ‎‏بلکه خدا را باید موجود هم ندانیم؛ زیرا آخوند مکتبی نیز موجود‏‎ ‎‏است. دینداران می گویند شما هم خدا را یک آخوند مکتبی‏‎ ‎‏لجوجی می دانید که هر کس را به چوب بست تا آخر باید بزند و‏‎ ‎‏رحمت و بخشایش در کار نباید باشد.(429)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

تأییدات قرآنی بر‏ ‏وقوع شفاعت

‏این یاوه گوها دست کم یک مرتبه قرآن نخواندند که ببینند‏‎ ‎‏خدای جهان دربارۀ شفاعت چقدر آیه فرستاده و با صراحت لهجه‏‎ ‎‏آن را گوشزد مردم کرده تا با کمال جرأت نگویند: «تَعالَی اللّٰهُ عَمّا‏‎ ‎‏یَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً کَبیراً.»‏‎[4]‎‏ ما اینک چند آیه از گفته های خدا‏‎ ‎‏می آوریم و از شما حکمیّت می طلبیم: سورۀ بقره، آیه 255: «مَنْ‏‎ ‎‏ذَا الذَّی یَشفَعُ عِندَهُ الاّ بِاِذنِه.»‏

‏سورۀ انبیا، آیۀ 28: «وَ لا یَشفَعُونَ اِلاّ لِمَنِ ارْتَضیٰ وَ هُم مِن‏‎ ‎‏خَشیَتِه مُشفِقُونَ.»‏

‏سورۀ والنّجم، آیه 26: «وَ کَم مِن مَلَکٍ فیِ السَّمٰواتِ لا تُغنی‏‎ ‎‏شَفاعَتَهُمْ شَیْئاً اِلاّ مِنْ بَعْدِ أنْ یَأذَنَ اللّٰه لِمَن یَشاءُ و یَرْضیٰ.»‏

‏معنی آیۀ اوّل آن است که کیست آنکه شفاعت کند پیش خدا‏‎ ‎‏مگر آنکه با اذن او باشد. آیۀ دوم: و شفاعت نمی کنند مگر برای‏‎ ‎‏کسی که خدا راضی باشد. آیۀ سوم: و چقدر از ملائکه ها در‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 442

‏آسمانند که سود نکند شفاعت آنها به هیچ وجه، مگر پس از آنکه‏‎ ‎‏خدا اذن بدهد برای کسی که بخواهد و راضی باشد.(430)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

ضرورت هماهنگی‏ ‏تناسب شافع با مشفوع

کیفیت حصول‏ ‏شفاعت و اذن الهی بر آن

‏ما گمان می کنیم‏‎[5]‎‏ که قضیۀ آخرت و مسئولیت آنجا یک امر‏‎ ‎‏اعتباری، «استحقاق العبد للعقوبة او للمثوبة»، استحقاقی اعتباری‏‎ ‎‏است و مولا هم طبق این اعتبار یا عقوبت می کند، و یا اصلاً‏‎ ‎‏می گذرد و می گوید برو پی کارت که من گذشتم، یا یک نفر می آید‏‎ ‎‏آقا از این بگذر، چون من خواهش می کنم. تصور ما از قضیۀ‏‎ ‎‏شفاعت اینگونه است ولی این تصوری باطل است. باید بدانیم که‏‎ ‎‏عقاب آنجا عقابی است که از لوازم ذات عبد است و هویّت‏‎ ‎‏شخص در آنجا طبق بروز و ظهور باطن وی و از لوازم ملکات او‏‎ ‎‏می باشد. مگر می شود خواهشِ گذشت از اینگونه لوازم را کرد؟‏‎ ‎‏آن شفاعتی که کتاب و سنّت به آن ناطق و بلکه بین جمعیت‏‎ ‎‏مسلمین مسلّم است، شامل یک عدۀ قلیل و معدودی می شود که‏‎ ‎‏می توان در عِداد عدم شمرد، نه به آن شمول و وسعتی که ما خیال‏‎ ‎‏کردیم که انسان هر چه ظلم و معصیت کرده باشد، باز ممکن است‏‎ ‎‏شفاعت نصیبش گردد. خیر؛ زیرا شفاعت از شفع است، شفع به‏‎ ‎‏معنی «جفت و دوتا شدن» است. نور ولایت عظمای ولیّ اللهی با‏‎ ‎‏نور عبد مؤمن جفت و مزدوج می شود و او را به طرف خود‏‎ ‎‏می برد، خوب مادامی که این عبد از خود نوری نداشته باشد،‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 443

‏چطور شفع و ازدواج النّورین به عمل می آید؟ آیا به این نحوی که‏‎ ‎‏ما مغرور شفاعت هستیم، شفاعت می باشد؟ شفاعت اصلش‏‎ ‎‏مسلّم است و شاید غیر قابل انکار باشد، ولی حرف در کیفیت‏‎ ‎‏حصول شفاعت است.‏

‏قرآن و اخبار با پیچیدگی کامل و در لفّافه و به نحو اجمال‏‎ ‎‏فرموده اند: «مَنْ ذَالَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنه»،‏‎[6]‎‏ کیست که شفاعت‏‎ ‎‏کند بدون اذن خدا؟ مگر می شود بدون اذن او شفاعت کرد؟ آیا‏‎ ‎‏معلوم است کی خدا اذن می دهد؟ شاید دو هزار میلیون سال دیگر‏‎ ‎‏اذن داد، و یا اصلاً اذن نداد؛ و البته وقتی اذن می دهد که نور عبد،‏‎ ‎‏قابلیّت ازدواج با نور ولایت داشته باشد. ولی نور عبد اگر در زیر‏‎ ‎‏«ظلمات بعضها فوق بعض»‏‎[7]‎‏ مانده باشد و پرده های شرکهای خفیّه‏‎ ‎‏و ملکات مظلمه آن را در برگرفته باشد، امکان ازدواج با نور ولی‏‎ ‎‏اللّٰه را دارد؟‏

‏اذن الهی مثل اذن من و تو نیست که اعتباری باشد، و بگوید:‏‎ ‎‏«اذن دادم، بفرما»، بلکه این اذن حقیقی است؛ چنانچه مغفرت او‏‎ ‎‏هم حقیقی است و رحمت او هم حقیقی است بلکه اصلاً حقیقت‏‎ ‎‏و خارجیّت دارد؛ چون آنجا جای اعتباریات نیست. چنانچه گفتیم‏‎ ‎‏«استحقاق عقوبت» آنجا امری حقیقی است و عقوبات که از لوازم‏‎ ‎‏هویّت و ملکات ذات است، و عقارب و نار و نیران که انشا شده‏‎ ‎‏توسط نفسند، غیر قابل غفران هستند. غفران برای ذاتی که هویّت‏‎ ‎‏و لازمه اش آتش و ایجاد آتش است یعنی چه؟ آیا غفران این ذات‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 444

‏به شکلی غیر از این است که این ملکات طبق اقتضا و استعداد‏‎ ‎‏خودشان، آتش و نیران ایجاد کنند تا وقتی که اقتضای ملکات برای‏‎ ‎‏ایجاد آتش به آخر رسد؟ مگر می شود آن ذاتی که حقیقتش مظلم‏‎ ‎‏شده را همین طور از آن ظلمت ذاتی بیرون آورد؟ غفران این ذات‏‎ ‎‏همان تمام شدن استحقاق عقوبت اوست، و رحمت بر آن ذات‏‎ ‎‏همان است که استحقاق عقوبتش تمام شود.(431)‏

***

‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 445

  • )) جهت بررسی کاملتر بحث «شفاعت» به (تبیان، دفتر هفدهم؛) «آراء و نظرات حضرت امام پیرامون عدل الهی» فصل یازدهم، «شفاعت و عدالت» مراجعه شود.
  • )) مأخوذ از آیۀ مبارکه: «سُبحانَه وَ تَعالی عَمّا یَقُولُون عُلُوّاً کبیراً؛ او پاک و منزه است و از آنچه می گویند بسی والاتر است»؛ (اسراء / 43).
  • )) به کتاب معاد از دیدگاه حضرت امام(س)، بحث «نفس» و «حیات روح پس از مرگ» رجوع شود.
  • )) مأخوذ از سوره اسراء آیه 43.
  • )) اشکال دیگری بر شفاعت شده به این ترتیب که: آیا گذشتن از گناه معصیت کاران به سبب تقاضای معصومین ـ علیهم السلام ـ با حسابرسی دقیق اخروی از سوی خداوند منافات ندارد؟ و آیا این امر علاوه بر نفی عدالت الهی، سبب تجرّی عاصیان بر گناه نمی شود؟
  • )) بقره / 255.
  • )) «... تاریکیهایی که بعضی بر روی بعضی دیگر قرار گرفته است»؛ (نور / 40).