بخش هفتم: شبهاتی پیرامون امامت

فصل اوّل رابطۀ قبولی اعمال با ولایت

‏ ‏

‏ ‏

فصل اوّل

‏ ‏

رابطۀ قبولی اعمال با ولایت‎[1]‎

‏ ‏

‏ ‏

ولایت، کمال دین

‏کمال الشّی ء ما به تمامه و انجبر به نقصانه؛ فالصّورة کمال‏‎ ‎‏الهیولی، والفصل کمال الجنس؛ و لهذا عرّفت النّفس بأنّها کمال اوّل‏‎ ‎‏لجسم طبیعی آلی، اءذهی کمال الهیولی باعتبار و کمال الجنس‏‎ ‎‏باعتبار.‏

‏و لهذا کانت الولایة العلویة، ادامنا الله علیها، کمال الدّین و تمام‏‎ ‎‏النّعمة، لقوله: «الیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی.»‏‎[2]‎

‏و قال ابوجعفر ـ علیه السلام ـ فی ضمن الرّوایة المفصّلة فی‏‎ ‎‏الکافی‏‏: «ثم نزلت الولایة. و انّما اتاه ذلک فی یوم الجمعة بعرفة‏‎ ‎‏فانزل الله تعالی: «الیَوْم أکمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ و أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ‏‎ ‎‏نِعْمَتی»؛ و کان کمال الدین «بولایة علی بن ابیطالب ـ علیه السلام »‏‎ ‎‏انتهی.‏


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 405

‏فسائر العبادات بل العقائد و الملکات بمنزلة الهیولی و الولایة‏‎ ‎‏صورتها، و بمنزلة الظاهر و هی باطنها؛ و لهذا من مات و لم یکن له‏‎ ‎‏امام فمیتته میتة الجاهلیة، و میتة کفر و نفاق و ضلال کما فی روایة‏‎ ‎‏الکافی.‏

‏فإن المادة والهیولی لا وجود لهما الا بالصّورة والفّعلیه، بل لا‏‎ ‎‏وجود لهما فی النّشأة الاخرة اصلاً؛ فإنّ الدّار الاخرة لهی الحیوان،‏‎[3]‎‎ ‎‏و هی «دارالحصاد» و «الدّنیا مزرعة الاخرة.»‏‎[4]‎‏(419)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

ضرورت تمسّک به‏ ‏ولایت ائمه در سلوک الی الله

بطلان عبادات‏ ‏بدون اعتقاد به ولایت

‏بدان که طی این سفر روحانی و معراج ایمانی را با این پای‏‎ ‎‏شکسته و عنان گسسته و چشم کور و قلب بی نور نتوان نمود: «وَ‏‎ ‎‏مَنْ لَمْ یَجْعَلِ الله لَهُ نوُراً فَمٰالَهُ مِنْ نوُر.»‏‎[5]‎‏ پس، در سلوک این طریق‏‎ ‎‏روحانی و عروج این معراج عرفانی تمسّک به مقام روحانیت‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 406
‏هادیان طرق معرفت و انوار راه هدایت، که واصلان الی الله و‏‎ ‎‏عاکفان علی الله اند، حتم و لازم است؛ و اگر کسی با قدم انانیّت‏‎ ‎‏خود بی تمسّک به ولایت آنان بخواهد این راه را طی کند، سلوک او‏‎ ‎‏الی الشیطان والهاویة است؛ و به بیان علمی، چنانچه در ربط حادث‏‎ ‎‏به قدیم و متغیّر به ثابت، محتاج به واسطه و رابطه ای است که‏‎ ‎‏وجهۀ ثبات و تغیّر و قِدم و حدوث داشته باشد که اگر آن واسطه‏‎ ‎‏نباشد. فیض قدیم ثابت عبور به متغیّر حادث در سنّت الهیّه نکند و‏‎ ‎‏رابطه کونیّه وجودیّه حاصل نشود؛ و در رابط بین این دو، انظار‏‎ ‎‏علمی ارباب علوم برهانی مختلف است، چنانچه ذوق عرفانی را‏‎ ‎‏اقتضای دیگری است که تفصیل آن از عهده این اوراق خارج‏‎ ‎‏است، و در ذوق عرفانی رابط فیض مقدس و وجود منبسط است‏‎ ‎‏که مقام برزخیّت کبرا و وسطیّت عظما را داد و آن بعینه مقام‏‎ ‎‏روحانیّت و ولایت رسول ختمی که متحد با مقام ولایت مطلقۀ‏‎ ‎‏علویّه است می باشد و تفصیل آن در رساله ‏‏مصباح الهدایۀ‏‏ نویسنده‏‎ ‎‏داده شده ـ همین طور، در رابطه روحانیۀ عروجیّه، که عکس رابطۀ‏‎ ‎‏کونیّۀ نزولیّه است و به عبارت اخری، قبض وجود و رجوع الی‏‎ ‎‏مابدء است، محتاج به واسطه است که بدون آن واسطه صورت‏‎ ‎‏نگیرد، و ارتباط قلوب ناقصه مقیّده و ارواح نازلۀ محدوده به تامّ‏‎ ‎‏فوق التّمام و مطلق من جمیع الجهات بی واسطه های روحانی و‏‎ ‎‏رابطه های غیبی تحقق پیدا نکند.‏

‏و اگر کسی گمان کند که حق تعالی با هر موجودی قیّوم و به هر‏‎ ‎‏یک از اکوان محیط است بی واسطۀ وسایط، چنانچه اشاره به آن‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 407
‏شده در آیۀ شریفۀ «ما مِنْ دابَّةِ الاّ هُوَ آخِذٌ بِنٰاصِیتِها.»‏‎[6]‎‏ اختلاط بین‏‎ ‎‏مقامات و اشتباه بین اعتبارات نموده، و مقام کثرت مراتب وجود را‏‎ ‎‏با فنای تعیّنات به هم خلط نموده؛ و این بحث را بدین رساله‏‎ ‎‏چندان ارتباطی نیست و اینقدر نیز از طغیان قلم واقع شد.‏

‏بالجمله، تمسّک به اولیای نعم که خود راه عروج به معارج را‏‎ ‎‏یافته و سیر الی الله را به اتمام رسانده اند از لوازم سیر الی الله است؛‏‎ ‎‏چنانچه در احادیث شریفه به آن بسیار اشاره شده، و در ‏‏وسائل‏‎ ‎‏بابی منعقد فرموده، در بطلان عبادت بدون ولایت ائمه و اعتقاد‏‎ ‎‏امامت آنان؛ و از ‏‏کافی‏‏ شریف حدیث نموده، به سند خود از محمد‏‎ ‎‏بن مسلم که گفت: «شنیدم حضرت باقرالعلوم ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏می فرمود: «بدان ای محمد، همانا امامان جور و اتباع آنها از دین‏‎ ‎‏خداوند معزولند و گمراهند و گمراه کننده؛ پس اعمالی که می کنند‏‎ ‎‏مثل خاکستری است که در روز طوفانی و سخت باد وزد و او را‏‎ ‎‏متفرّق کند.»‏‎[7]‎

‏ ‏

‏ ‏

حقیقت تمسّک به مقام ولایت

‏و در روایت دیگر است که حضرت باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:‏‎ ‎‏«اگر کسی شبها را به عبادت قیام کند، و روزها را روزه بگیرد، و‏‎ ‎‏تمام مالش را تصدّق دهد، و در تمام عمر حج به جا آورد و نشناسد‏‎ ‎‏ولایت ولی الله را تا موالات او کند و جمیع اعمالش به دلالت او‏‎ ‎‏باشد، برای او پیش خداوند ثوابی نیست و نیست از او اهل‏‎ ‎‏ایمان.»‏‎[8]‎


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 408

‏و شیخ صدوق به سند خود از ابوحمزۀ ثمالی حدیث کند که‏‎ ‎‏گفت: حضرت علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ به ما فرمود: «کدام‏‎ ‎‏یک از بقعه ها افضل است؟ گفتیم خداوند و رسول او و پسر رسول‏‎ ‎‏او بهتر می دانند. فرمود افضل بقعه ها برای ما، ما بین رکن و مقام‏‎ ‎‏است. اگر کسی عمر کند چندانکه نوح عمر کرد در قومش هزار‏‎ ‎‏سال الاّ پنجاه سال، روزه بگیرد روز را و شبها به عبادت بایستد در‏‎ ‎‏آن مکان، پس از آن ملاقات کند خدا را بی ولایت ما نفع نرساند او‏‎ ‎‏را چیزی از آن.»‏‎[9]‎‏(420)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

حقیقت تمسّک به مقام ولایت

‏این روز مبارک که از اعیاد بزرگ اسلام است و بر حسب‏‎ ‎‏نصوص ما بالاترین عید است و نکته اش هم این است که این‏‎ ‎‏[‏‏ولایت‏‏]‏‏ ادامۀ نبوّت است، ادامۀ آن معنویت رسول الله است،‏‎ ‎‏ادامۀ آن حکومت الهی است، از این جهت از همۀ اعیاد بالاتر‏‎ ‎‏است و ما در این روز سعید یکی از چیزهایی که وارد شده است‏‎ ‎‏این است که بگوییم، بخوانیم: «ألْحَمْدُلِلّٰه الَّذی جَعَلَنا من‏‎ ‎‏المُتَمَسِّکینَ بِوِلایَةِ أمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ أهْلِ بَیْتِه.»‏‎[10]‎

‏تمسّک به ولایت امیرالمؤمنین چی هست؟ یعنی ما همین این‏‎ ‎‏را بخوانیم و رد بشویم؟ آن هم تمسّک به ولایت امیرالمؤمنین، در‏‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 409

‏روزی که ولایت به همان معنای واقعی خودش بوده است. نه‏‎ ‎‏تمسّک به محبّت امیرالمؤمنین، تمسّک به محبت اصلاً معنا هم‏‎ ‎‏ندارد، تمسّک به مقام ولایت آن بزرگوار به اینکه گرچه ما و بشر ـ‏‎ ‎‏نمی تواند ـ به تمام معنا آن عدالت اجتماعی و عدالت حقیقی را که‏‎ ‎‏حضرت امیر قدرت بر پیاده کردنش داشت ـ نمی توانیم ماها و هیچ‏‎ ‎‏کس ـ قدرت نداریم که پیاده کنیم؛ لکن اگر آن الگو پیدا شده بود‏‎ ‎‏حالا هم ما باید به یک مقدار کمی که قدرت داریم تمسّک کنیم.‏

‏تمسّک به مقام ولایت معنایش این است، که یکی از معانی اش‏‎ ‎‏این است که ما ظلّ آن مقام ولایت باشیم، مقام ولایت که مقام‏‎ ‎‏تولیت امور بر مسلمین و مقام حکومت بر مسلمین است، این‏‎ ‎‏است که اگر چنانچه حکومت تشکیل شد، حکومت تمسّکش‏‎ ‎‏به ولایت امیرالمؤمنین این است که آن عدالتی که امیرالمؤمنین‏‎ ‎‏اجرا می کرد، این هم به اندازه قدرت خودش اجرا کند. به مجرّد‏‎ ‎‏اینکه ما بگوییم ما متمسّک هستیم به امیرالمؤمنین، این کافی‏‎ ‎‏نیست، این تمسّک نیست اصلش، وقتی که حکومت الگو قرار داد‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ را در اجرای حکومتش، در اجرای‏‎ ‎‏چیزهایی که باید اجرا بکند، اگر او را الگو قرار داد، این تمسّک‏‎ ‎‏کرده است به ولایت امیرالمؤمنین.‏

‏... و مردم ما هم که این دعا را یا این فقره را می خوانند آنها هم‏‎ ‎‏باید توجه کنند به اینکه تمسّک به ولایت حضرت امیر برای آنها‏‎ ‎‏تبعیّت از مقاصد اوست... همین طور گفتند که ما شیعه علی هستیم‏‎ ‎‏و همینکه گفتند ما متمسّک به ولایت امیرالمؤمنین هستیم، این‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 410

‏کافی نیست، نمی شود این. این امور، اموری نیست که لفظی باشد‏‎ ‎‏و با الفاظ و با عبارات بتوانیم ما بگوییم تحقق پیدا کرده است. اینها‏‎ ‎‏یک امور عملی است، یک حکمت عملی است اینها. باید کسانی‏‎ ‎‏که مدّعی هستند که ما شیعۀ امیرالمؤمنین هستیم، تبع او هستیم‏‎ ‎‏باید در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چیز تبعیّت از او داشته‏‎ ‎‏باشند. اگر این تبعیّت نباشد و ما بگوییم که ما شیعه هستیم، یک‏‎ ‎‏گزافی گفته ایم، یک لاطائلی گفته ایم.(421)‏

‏4 / 7 / 62‏

***

‏ ‏

‏ ‏

بحث روایی‏ ‏پیرامون کفایت حب و اعتقاد به ائمه(ع) از عمل

جمع بین دو دسته‏ ‏اخبار معارض

سفارش به طاعات و عبادات

‏بالسّند المتّصل اءلی الشّیخ الْأقدم محمدبن یعقوب الکلینیّ ـ‏‎ ‎‏رضوان الله علیه ـ عن أحمدبن محمّد، عن الحسین بن سعید، عمَّن‏‎ ‎‏ذکره، عن عبیدبن زرارةَ، عن محمَّدبن مارد قال: قُلْتُ لأبی عَبْدِاللّٰه‏‎ ‎‏ـ علیه السلام: «حَدیثٌ رُوِیَ لَنا أنَّکَ قُلْتُ: اءذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ‏‎ ‎‏ماشِئتَ، فَقالَ: قَدْ قُلْتُ ذلِکَ. قٰالَ: قُلْتُ وَاءنْ زَنُّوا وَاءنْ سَرَقُوا وَاءن‏‎ ‎‏شَرِبُوا الْخَمْرَ؟ فَقٰال لی "اءنّا لله وَ اءنّا اِلَیْهِ راجِعُونْ، وَالله ما أنْصَفُونا أنْ‏‎ ‎‏نَکُونَ أُخِذْنا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ! اءنَّما قُلْتُ: اءذا عَرَفْتَ فَاعمَلْ‏‎ ‎‏ماشِئتَ مِنْ قَلیلِ الْخَیْرِ و کَثیره، فَاءنَّهُ یُقْبَلُ مِنْکَ.»‏‎[11]‎‏ ‏

‏راوی حدیث شریف گوید: به جناب صادق ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏گفتم: «حدیثی برای ما روایت شده که شما فرمودید: وقتی که‏‎ ‎‏معرفت پیدا کردی یعنی در حق ائمه ـ علیهم السلام ـ هر چه‏‎ ‎‏می خواهی بکن. فرمود: "من چنین گفتم" گفت: گفتم: اگر چه زنا‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 411

‏کنند یا دزدی کنند یا شراب بخورند؟ فرمود: "إنّا لِلّٰهِ وَ إنّا إلَیْهِ‏‎ ‎‏راجِعُونَ، به خدا قسم که بی انصافی نمودند با ما، که ماها خود اخذ‏‎ ‎‏شویم به اعمال، و از آنها برداشته شود! آنچه من گفتم این بود که:‏‎ ‎‏وقتی معرفت پیدا کردی هر چه می خواهی بکن از عمل خیر، چه‏‎ ‎‏کم و چه زیاد از تو قبول می شود."‏

‏قوله: اءذا عَرَفْتَ: مقصود از معرفت در این حدیث، معرفت امام‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ است. «قال: قُلْتُ» ممکن است با ضمّ تاء به صیغۀ‏‎ ‎‏متکلم و ممکن است به صیغۀ خطاب باشد. «و اءنْ زَنّوْا» کلمه «اءن»‏‎ ‎‏وصلیّه است أی اءذا عَرَفُوا فَاْعمَلُوا‏‎[12]‎‏ ما شاؤوا و اءنْ کانَ مِنَ الْکَبائِرْ.‏

‏قوله ـ علیه السلام ـ: «اءنّا لِلّٰهِ» کلمه استرجاع را در مقام شدت‏‎ ‎‏مصیبت و عظمت آن گویند، و چون این افترا یا سوء فهم از‏‎ ‎‏مصیبتهای بزرگ بوده، حضرت در مقام کمال تحاشی از آن چنین‏‎ ‎‏فرمودند.‏

‏قوله ـ علیه السلام ـ: أن نَکوُنَ: أی فی أن نکونَ، یعنی انصاف‏‎ ‎‏نکردند با ما در اینکه ما مورد تکلیف و مأخوذ بر آن باشیم و آنها‏‎ ‎‏به واسطۀ اعتقاد به ما مورد تکلیف نباشند و مأخوذ بر اعمال‏‎ ‎‏نشوند. بعد از آن بیان مقصود خود را فرمودند که ولایت شرط‏‎ ‎‏قبول افعال است چنانچه اشاره به آن بیاید، ان شاءاللّٰه تعالی.‏

‏بدان که اگر کسی مراجعه کند به اخبار وارده، و در حالات‏‎ ‎‏رسول اکرم ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ و ائمۀ هدی ـ علیهم السلام ـ و‏‎ ‎‏کیفیّت عبودیّت و اجتهاد آنها و تضرّع و زاری و ذُل و مسکنت و‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 412
‏خوف و حزن آنها در پیشگاه مقدّس ربّ العزّة، و کیفیّت مناجات‏‎ ‎‏آنها در محضر قاضی الحاجات که از حد تواتر بیرون است و از‏‎ ‎‏صدها افزون، و همین طور مراجعه کند به وصیّتهایی که رسول‏‎ ‎‏اکرم ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ به حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏می کردند و وصیّتهای ائمه، بعضی به بعضی، و وصیّتهایی که به‏‎ ‎‏خواصّ شیعیان و خلّص موالیان می فرمودند و تأکیدات و‏‎ ‎‏سفارشهای خیلی بلیغی که می فرمودند و آنها را از معصیت خدای‏‎ ‎‏تعالی تحذیر می نمودند، که در اصول و فروع تکالیف، کتب اخبار‏‎ ‎‏از آن مشحون است، علم قطعی حاصل می کند که اگر بعضی‏‎ ‎‏روایات به حسب صورت و ظاهر مخالف با آن احادیث وارد شده‏‎ ‎‏است، ظاهر آنها مراد نیست، پس اگر طوری ممکن بود تأویل آن،‏‎ ‎‏که منافات با آن احادیث قطعیّۀ صریحه که از ضروریات دین است‏‎ ‎‏نداشته باشند، آن را تأویل کنیم؛ یا جمع عرفی داشت، جمع کنیم؛‏‎ ‎‏والاّ ردّ علم آن به قائلش می نماییم؛ و ما اکنون در این اوراق‏‎ ‎‏نمی توانیم جمیع اخبار یا عُشری از اعشار آن را ذکر کنیم و بیان‏‎ ‎‏توفیق آنها نماییم ولی از ذکر بعضی روایات طرفین ناچاریم تا‏‎ ‎‏حقیقت حال معلوم شود:‏

‏کافی‏‏ باءسناده عن أبی عبداللّٰه ـ علیه السلام ـ قال: «شیعتُنا ‏‏[‏‏هُم‏‏]‏‎ ‎‏الشّاحِبُونَ الذّابِلُونَ النّاحلْونَ الَّذینَ اءذا جَنَّهُمُ اللَّیْلُ اسْتَقْبَلوهُ‏‎ ‎‏بِحُزْنِ.»‏‎[13]‎

‏فرمود: «شیعیان ما کسانی هستند که دارای حزن و اندوهند و‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 413

‏لاغراندامند از شدت حزن و عبادت؛ آنهایی هستند که چون‏‎ ‎‏فروگیرد آنها را تاریکی شب، استقبال کنند آن را به حزن.»؛ و‏‎ ‎‏روایت به این مضمون که علامت شیعیان را بیان فرماید بسیار‏‎ ‎‏است.‏

‏و عنه، عن المفضّل قال: قال أبوعبدالله ـ علیه السلام: «اءیّاک‏‎ ‎‏وَالسَّفْلَةَ فَاءنَّما شیعةُ عَلیٍّ ـ علیه السلام ـ مَنْ عَفَّ بَطنُهُ وَ فَرْجُهُ‏‎ ‎‏وَاشْتَدَّ جِهادُهُ وَعَمِلَ لِخالِقِهِ وَرَجا ثَوابَهُ وَ خافَ عِقابَهُ، فَاءذا رأیْتَ‏‎ ‎‏اُولٰئکَ فَاُولٰئِکَ شیعَةُ جَعْفَرٍ.»‏‎[14]‎

‏«فرمود بر حذر باش از این مردم پست، جز این نیست که شیعۀ‏‎ ‎‏علی کسی است که عفیف باشد بطن و فرج او، و شدید باشد جهاد‏‎ ‎‏او، و عمل کند برای آفریدگارش، و امید ثواب او را داشته باشد، و‏‎ ‎‏خوف عقاب او را داشته باشد. وقتی این جماعت را دیدی آنها‏‎ ‎‏شیعۀ جعفربن محمد هستند.»‏

‏و عن‏‏الأمالی‏‏، للحسن بن محمَّد الطوسّی، شیخ الطائفة ـ رَحمةُ‏‎ ‎‏اللّٰه ـ باءسناده عن الرّضا ـ علیه السلام ـ عن أبیه، عن جده، عن أبی‏‎ ‎‏جعفر ـ علیه السلام ـ أنَّهُ قٰالَ لِخَیْثَمَةَ: «أبْلِغْ شیعتَنا، أنا لانُغْنی من‏‎ ‎‏الله شیئاً، وَابْلِغْ شیعَتَنا أنَّهُ لایُنٰالُ ما عِنْدَاللّٰهِ اءلاّ بِالْعَمَلِ، وَأبْلِغْ شَیعَتَنا‏‎ ‎‏أنّ أْعظَمَ الناسِ حَسرَةً یَوْمَ الْقیٰامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ عَدْلاً ثمَّ‏‎ ‎‏خالَفَهُ اءلی غَیْرِه. وَأبْلِغْ شیعَتَنا أنَّهُم اءذا قامُوا بِما اُمِرُوا أنَّهُمْ هُمُ‏‎ ‎‏الْفائِزُونَ یَوْمَ الْقیٰامَةِ.»‏‎[15]‎

‏«فرمودند جناب باقر العلوم ـ علیه السلام ـ به خیثمه که: ابلاغ‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 414
‏کن به شیعیان ما که ما بی نیاز نمی کنیم از خداوند چیزی را یعنی به‏‎ ‎‏اعتماد به ما از عمل باز نمانید، و برسان به شیعیان ما که نرسد‏‎ ‎‏آنچه پیش خدا هست مگر به عمل؛ و به شیعیان ما ابلاغ کن‏‎ ‎‏بزرگترین مردم در حسرت روز قیامت کسی است که وصف کند‏‎ ‎‏عدلی را، پس از آن مخالفت کند او را وعدول کند به سوی غیر آن؛‏‎ ‎‏و ابلاغ کن به شیعیان ما که اگر قائم شدند به آنچه به آن مأمورند،‏‎ ‎‏یعنی اگر اطاعت خداوند را کردند، آنها اهل نجات هستند فقط.»‏

‏کافی باءسناده عن أبی جعفر ـ علیه السلام ـ قال: «لا تَذْهَبْ بِکُمُ‏‎ ‎‏الْمَذاهِبُ، فَوَالله ماشیعَتُنا الاّ مَنْ اَطاعَ الله.»‏‎[16]‎

‏یعنی: «عذرتراشی نکنید در معاصی خدا، و رأیهای باطل را‏‎ ‎‏متابعت نکنید که ما شیعه هستیم و انتساب به اهل بیت اسباب‏‎ ‎‏نجات ماست، به خدا قسم که نیست شیعۀ ما، مگر کسی که‏‎ ‎‏اطاعت خدای تعالی کند.»‏

‏و باءسناده عن جابر، عن أبی جعفر ـ علیه السلام ـ قال: قال لی:‏‎ ‎‏«یا جابِرُ أیَکْتفی مَنْ یَنْتَحِلُ التَّشَیُعَ أن یَقولَ بِحُبِّنا أهل الْبیتِ؟ فَوَالله ‏‎ ‎‏ما شیعتُنا إلاّ مَنِ اتَّقَی اللّٰهَ و أطاعَهُ ـ اءلی أن قال: فاتَّقوااللّٰهَ وَاْعمَلُوا‏‎ ‎‏لِما عِنداللّٰهِ؛ لِیْسَ بِیْنَ اللّٰه وَلاٰ بَیْنَ أحَدٍ قَرابَةٌ؛ أحَبُّ الْعِبادِ اءلی اللّٰهِ‏‎ ‎‏تعالیٰ وَ أکْرَمُهُمْ عَلَیْهِ أتْقاهُمْ وَأعْمَلُهُمْ بِطاعَتِهِ. یا جابِرُ، وَاللّٰهِ، ما‏‎ ‎‏یَتَقَرَّبُ اءلی اللّٰهِ تعالیٰ اءلاّ بِالطّاعَةِ. ما مَعَنا بَراءَةٌ مِنَ النّارِ وَ لا عَلَی اللّٰهِ‏‎ ‎‏لِأحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ، مَنْ کاٰنَ لِلّٰهِ مُطیعاً فَهُوَلَنا وَلیٌّ، وَ مَنْ کانَ لِلّٰهِ عاصِیاً‏‎ ‎‏فَهُوَلَنا عَدُوٌ، و ما تُنالُ وِلایَتُنا اءلاّ بِالعملِ و الوَرِع.»‏‎[17]‎


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 415

تأکید ائمه و پیامبر‏ ‏به عمل و تقوای الهی

تأکید ائمه و پیامبر‏ ‏به تکیه بر عمل و تقوای الهی

‏فرمود: «ای جابر آیا کفایت می کند کسی را که مدعی تشیّع‏‎ ‎‏است، اینکه دعوی کند دوستی ما اهل بیت را؟ به خدا قسم که‏‎ ‎‏شیعۀ ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و اطاعت او کند.» تا‏‎ ‎‏آنکه فرمود: «بترسید از خدا و عمل کنید برای آنچه پیش خداوند‏‎ ‎‏است. (یعنی از ثوابها). نیست میانۀ خدا و کسی خویشاوندی.‏‎ ‎‏دوست ترین بندگان پیش خدای تعالی و اکرم آنها بر او، پرهیزگارتر‏‎ ‎‏آنها و عمل کننده تر از آنهاست به فرمایشات او. ای جابر به خدا‏‎ ‎‏قسم که تقرّب به خداوند تعالی حاصل نشود مگر به اطاعت.‏‎ ‎‏نیست با ما آزادی از آتش، و نیست برای کسی حجّت بر خداوند.‏‎ ‎‏کسی که مطیع خداوند است او دوست ماست، و کسی که عصیان‏‎ ‎‏خداوند کند او دشمن ماست، و ولایت ما نیل نشود مگر به عمل و‏‎ ‎‏پرهیزگاری.»‏

‏و هم در ‏‏کافی‏‏ شریف سند به حضرت باقرالعلوم ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏رساند که فرمود: «ای جماعت شیعیان آل محمّد ـ صلّی الله علیه و‏‎ ‎‏آله ـ شما در حدّوسط باشید که «غالیان» به شما رجوع کنند و‏‎ ‎‏«تالیان» به شما ملحق شوند. یکی از انصار که اسمش سعد بود‏‎ ‎‏عرض کرد: فدایت شوم، غالی چیست؟ فرمود: قومی هستند که‏‎ ‎‏دربارۀ ما چیزهایی گویند که ما درباره خود نگوییم، پس آنها از ما‏‎ ‎‏نیستند و ما از آنها نیستیم. عرض کرد: تالی چیست؟ فرمود: کسی‏‎ ‎‏است که طالب هدایت است و طریق آن را نمی داند و می خواهد‏‎ ‎‏که خبر به او برسد و عمل کند. پس از آن رو به شیعیان فرمود و‏‎ ‎‏گفت : به خدا قسم که با ما برائت و آزادی از خداوند نیست ـ یعنی‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 416

‏از سخط و عذاب او ـ و بین ما و خداوند خویشاوندی نیست، و ما‏‎ ‎‏بر خداوند حجّتی نداریم و تقرّب به خدا حاصل نکنیم مگر به‏‎ ‎‏اطاعت و فرمانبرداری، و هر کس از شما مطیع خداوند باشد فایده‏‎ ‎‏دارد به ‏‏[‏‏حال‏‎ ‎‏]‏‏او ولایت و دوستی ما، و هر کس فرمانبردار خدا‏‎ ‎‏نباشد از شماها، ولایت ما به او نفعی نرساند. وای بر شما، مغرور‏‎ ‎‏نشوید؛ وای بر شما، مغرور نشوید.»‏‎[18]‎

‏و هم در ‏‏کافی‏‏ شریف است که حضرت باقرالعلوم ـ علیه‏‎ ‎‏السلام‏‏ ‏‏ فرمود: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ ایستاد بر صفا،‏‎ ‎‏پس فرمود: «ای اولاد هاشم، ای اولاد عبدالمطلب، من رسول خدا‏‎ ‎‏هستم به سوی شما و من شفقت دارم نسبت به شما، و همانا عمل‏‎ ‎‏من برای خود من است و از برای هر یک از شما عمل اوست.‏‎ ‎‏نگویید که محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ از ماست و زود است که ما‏‎ ‎‏داخل شویم در آنجایی که او داخل شود، نه، به خدا قسم ای بنی‏‎ ‎‏عبدالمطلب، دوستان من از شما و غیر شما نیست مگر‏‎ ‎‏پرهیزگاران. آگاه باشید که من نمی شناسم شما را روز قیامت در‏‎ ‎‏صورتی که بیایید و تحمل کرده باشید دنیا را به پشتهای خود؛ و‏‎ ‎‏مردم دیگر بیایند نزد من در صورتی که آخرت حمل آنهاست.»‏‎[19]‎


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 417

‏و هم در روایت جابر متقدّم است که فرمود حضرت باقر العلوم‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ «ای جابر مذاهب باطله و رأیهای فاسده تو را گول‏‎ ‎‏نزند که گمان کنی حبّ علی ـ علیه السلام تو را بس است. آیا‏‎ ‎‏کفایت می کند برای مرد که بگوید من دوست می دارم علی‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ را و دارای ولایت او هستم، و مع ذلک فعال و دارای‏‎ ‎‏کثرت عمل نباشد؟ اگر بگوید من رسول خدا را دوست می دارم ـ‏‎ ‎‏با آنکه رسول خدا از علی بهتر است ـ پس از آن متابعت سیرۀ او‏‎ ‎‏نکند و عمل به سنت آن ننماید، از حبّ او نفعی برای او حاصل‏‎ ‎‏نشود.»‏‎[20]‎

بهشت و جهنم در‏ ‏گرو عمل

‏و در حکایت معروف طاووس است که دید صدای ناله و‏‎ ‎‏تضرّع و زاری می آید تا آنکه صاحب آن ناله خاموش شد و گویی‏‎ ‎‏غشوه ای برای او دست داد، چون به بالین او آمد دید جناب علیّ‏‎ ‎‏بن الحسین ـ علیهما السلام ـ است. سر آن بزرگوار را به دامن‏‎ ‎‏گرفت و کلماتی مشتمل بر آنکه تو فرزند رسول خدا و جگرگوشه‏‎ ‎‏فاطمه زهرایی، و بالاخره بهشت از شماست، عرض کرد. آن‏‎ ‎‏سرور فرمود: «خداوند بهشت را خلق فرموده از برای کسی که‏‎ ‎‏عبادت و اطاعت او کند اگر چه غلام حبشی باشد، و آتش را خلق‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 418
‏فرموده برای کسی که معصیت او کند گرچه از اولاد قریش باشد(یا‏‎ ‎‏سیّد قریش باشد.)‏‎[21]‎

‏این است چند حدیث از احادیث شریفۀ صریحه به اینکه این‏‎ ‎‏اشتهای کاذبه که ما اهل دنیا و معصیت داریم غلط و باطل است، و‏‎ ‎‏از هوسهای شیطانی و مخالف با عقل و نقل است، و ضمیمه نما به‏‎ ‎‏آن آیات شریفۀ قرآنیه را مثل قول خدای تعالی : «کُلُّ نَفْسٍ بِما‏‎ ‎‏کَسَبَتْ رَهینَةٌ.»،‏‎[22]‎‏ و مثل قوله تعالی: «فَمَنْ یَعْمَلْ مَثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ‏‎ ‎‏وَ مَنْ یَعْمَلْ مَثْقالَ ذَرَّةٍ شَرَاً یَرَه.»،‏‎[23]‎‏ و مثل قوله تعالی : «لَها ما کَسَبَتْ‏‎ ‎‏وَ عَلیها مَااکْتَسَبَتْ»،‏‎[24]‎‏ و غیر از اینها از آیات شریفه که در ‏‏[‏‏هر‏‏]‏‎ ‎‏صفحه از کتاب الهی موجود است که تأویل و تصرّف در آن خلاف‏‎ ‎‏ضرورت ا ست.‏

‏و در مقابل اینها احادیث دیگری است که آنها هم در کتب‏‎ ‎‏معتبره مذکور است؛ ولی، نوعاً جمع صحیح عرفی دارد و اگر‏‎ ‎‏جمع نیز پسند نیفتد و قابل تأویل نباشند، مقاومت با این همه‏‎ ‎‏حدیث صحیحۀ صریحۀ متواترۀ مؤیَّده، به ظواهر قرآنیه و نصوص‏‎ ‎‏فرقانیّه و عقل سلیم و ضرورت مسلمین ننماید.‏

‏ ‏

‏ ‏

حدیث الایمان،‏ ‏لایضر معه عمل

رأی امام در معنای حدیث

ذکر حدیث دیگر در این باب

‏فمن ذلک ما رواه ثقة الاسلام الکلینی باسناده عن‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 419

‏یوسف بن ثابت بن أبی سعدة، عن أبی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال:‏‎ ‎‏«ألایمٰانُ لا یَضُرُّمَعَهُ عَمَلُ وَ کذٰلِکَ الْکُفْرُ لایَنْفَعُ مَعَه عَمَل.»‏‎[25]‎‎ ‎‏«فرمود حضرت صادق ـ علیه السلام ـ ایمان ضرر نرساند با آن‏‎ ‎‏عملی، و کفر نیز نفع نرساند با آن عملی.» و چند حدیث دیگر به‏‎ ‎‏این مضمون وارد است‏‎[26]‎‏.‏

‏و جناب محدّث جلیل مجلسی ـ علیه الرحمة ـ این دسته اخبار‏‎ ‎‏را حمل فرمودند به اینکه مراد از ضرر، دخول نار یا «خلود در نار»‏‎ ‎‏است انتهی‏‎[27]‎‏؛ و بنابر اینکه مراد، «دخول نار» باشد، منافات ندارد‏‎ ‎‏با عذابهای دیگری که در برزخ و مواقف قیامت از آنها بشود.‏

‏و نویسنده گمان می کند که ممکن است این اخبار را حمل کرد‏‎ ‎‏به آنکه ایمان قلب را طوری منور می کند که اگر فرضاً گاهی خطا یا‏‎ ‎‏گناهی از انسان صادر شود، به واسطه آن نور و ملکۀ ایمان جبران‏‎ ‎‏کند به توبه، و رجوع الی اللّٰه نماید؛ و صاحب ایمان باللّٰه و‏‎ ‎‏یوم الآخرة نگذارد اعمالش به روز حساب افتد، پس در حقیقت‏‎ ‎‏این اخبار «حثّ بر تمسّک به ایمان و بقای به آن» است، چنانچه‏‎ ‎‏نظیر این حدیثی است که در کافی شریف از حضرت صادق ـ علیه‏‎ ‎‏السلام ـ نقل فرموده که: «حضرت موسی ـ علیه السلام ـ به جناب‏‎ ‎‏خضر ـ علیه السلام ـ گفت: من از رفاقت با تو دارای شرافت و‏‎ ‎‏حرمت شدم. پس وصیّتی به من فرما. فرمود به او که: ملازم باش با‏‎ ‎‏چیزی که ضرر نرساند به تو با آن چیزی، چنانچه با غیر آن به تو‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 420

‏چیزی نفع نرساند.»‏‎[28]‎

‏و مِن ذلک ما رواه باسناده عن محمَّد بن ریّان بن الصَّلْت، رَفَعَهُ‏‎ ‎‏عن أبی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال: «کانَ أمیرُالمُؤمِنینُ ـ علیه السلام‏‎ ‎‏ـ کَثیراً ما یَقُولُ فی خُطْبَتِهِ: یا أیُّها النّاسُ دینَکُمْ دینَکُمْ، فَاءن السَّیِّئةَ‏‎ ‎‏فیهِ خَیْرٌ مِنَ الْحَسَنَةِ فی غَیْرِهِ وَ السَّیِّئَةُ فیهِ تُغْفَرُ وَ الحَسَنَةُ فی غَیْرِهِ لا‏‎ ‎‏تُقْبَلُ.»‏‎[29]‎

‏«می فرمود حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در خطبه‏‎ ‎‏بسیاری از اوقات: ای مردم حفظ کنید دین خود را و دست از آن‏‎ ‎‏برندارید، زیرا که گناه در آن بهتر از حسنه در غیر آن است، و گناه‏‎ ‎‏در آن آمرزیده شود و در غیر آن عبادات و حسنات قبول نگردد.»‏

‏و این حدیث شریف و امثال آن؛ که در مقام ترغیب به ملازمت‏‎ ‎‏دیانت حقّه است، دلالت بر آن دارد که سیّئات مؤمنین و صاحبان‏‎ ‎‏دین حق بالاخره آمرزیده شود، چنانچه خداوند فرماید: «اءنَ الله‏‎ ‎‏یَغْفِرُالذُّنوبَ جَمیعاً.»‏‎[30]‎‏ و از این ‏‏[‏‏جهت‏‏]‏‏، سیئات آنها را توان گفت‏‎ ‎‏که بهتر از حسنات دیگران است که هیچ وقت قبول نشود، بلکه‏‎ ‎‏شاید حسناتی که شرایط قبول مثل ایمان و ولایت در آن نباشد،‏‎ ‎‏خود دارای ظلمتی باشد که از سیّئات مؤمنین ـ که به واسطۀ نور‏‎ ‎‏ایمان در خوف و رجا هستند ـ ظلمت و کدورتش بیشتر باشد.‏‎ ‎‏بالجمله، این حدیث دلالت ندارد بر آنکه اهل ایمان بر سیّئات‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 421

‏خود مأخوذ نیستند، چنانچه ظاهر است.‏

‏ ‏

‏ ‏

پیرامون حدیث‏ ‏«حبّ علی حسنة لایضر معها سیئة ...»

اثر محبت ائمه(ع) در تبدیل سیئات به حسنات

‏و از جمله احادیث مشهوره که گویند بین فریقین مشهور است‏‎ ‎‏این است که : «حُبُّ عَلیٍّ حَسَنَةٌ لایَضُرُّ مَعَها سَیِئَةٌ، وَ بُغْضُهُ سَیِّئةٌ لا‏‎ ‎‏یَنْفَعُ مَعَها حَسَنَةٌ.»‏‎[31]‎‏، «دوستی علی ـ علیه السلام ـ حسنه ای است‏‎ ‎‏که با آن هیچ گناهی ضرر نمی رساند، و بغض آن سرور، گناهی‏‎ ‎‏است که هیچ نیکویی با آن نفع نبخشد.»‏

‏و این حدیث شریف در سلک حدیثی است که دربارۀ ایمان‏‎ ‎‏پیش از این مذکور شد و معنی آن یا به طوری است که مرحوم‏‎ ‎‏مجلسی در آن اخبار، احتمال دادند که مقصود از ضرر «خلود در‏‎ ‎‏نار» یا دخول در نار است، یعنی حبّ آن سرور که سرمایۀ ایمان و‏‎ ‎‏اکمال و اتمام آن است، موجب شود که به شفاعت شافعین از نار‏‎ ‎‏مستخلص شود، و این، چنانچه گفتیم منافات ندارد با آنکه‏‎ ‎‏عذابهای گوناگون برزخ را داشته باشد، چنانچه در حدیث است که‏‎ ‎‏فرمودند: «شما برزخ خود را اصلاح کنید ما در قیامت از شما‏‎ ‎‏شفاعت می کنیم.»‏‎[32]‎

‏و یا آنکه آنطور که ما ذکر کردیم مقصود باشد که حبّ آن سرور‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 422

‏نورانیّت و ملکه در قلب حاصل کند که احتراز از گناهان کند و اگر‏‎ ‎‏گاهی به گناهی مبتلا شد، آن را به توبه و انابه ترمیم نماید و نگذارد‏‎ ‎‏که رشته کار از دستش بیرون رود و مهار نفس گسیخته گردد.‏

‏و از جمله، یک دسته اخباری است که در ذیل آیۀ شریفه در‏‎ ‎‏سورۀ فرقان مذکور شده: قال تعالی: «وَالَّذینَ لا یَدعونَ مَعَ اللّٰهِ اءلٰهاً‏‎ ‎‏آخَرَ وَ لا یَقتُلونَ النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللّٰهُ اءلا بِالْحقِّ وَ لا یَزنونَ وَ مَن‏‎ ‎‏یَفْعَلْ ذٰلِکَ یَلْقَ أثاماً* یُضاعَفْ لَهُ الْعذابُ یَوْمَ الْقیامَةِ وَ یَخْلُدْ فیهِ‏‎ ‎‏مُهاناً* اءلا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأولئِکَ یُبَدِّلُ الله‏‎ ‎‏سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ و کانَ الله غَفوراً رَحیماً؛‏‎[33]‎‏ فرمود: آنهایی که‏‎ ‎‏نمی خوانند با خداوند خدای دیگری، و نمی کشند نفسی را که‏‎ ‎‏خداوند حرام کرده است کشتن او را مگر به حق در موارد مقررّه، و‏‎ ‎‏زنا نمی کنند، اینها بندگان خاصّ خداوند هستند، و کسی که چنین‏‎ ‎‏کارهایی کند به جزای تامّ خود می رسد، مضاعف شود عذاب‏‎ ‎‏برای او روز قیامت، و مخلّد شود در آن عذاب با خواری، مگر‏‎ ‎‏کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل نیکو بکند، آنها را تبدیل‏‎ ‎‏می فرماید خداوند سیّئاتشان را به حسنات، و می باشد خداوند‏‎ ‎‏آمرزنده و مهربان.» در ذیل این آیه اخبار کثیره هست که ما به ذکر‏‎ ‎‏یکی از آن ‏‏[‏‏ها‏‏]‏‏ اکتفا می کنیم؛ زیرا که همه قریب به هم هستند در‏‎ ‎‏معنی و مضمون:‏

‏عن الشیخ فی أمالیه باءسناده عن محمَّد بن مسلم الثَّقَفی قال:‏‎ ‎‏«سَألْتُ أبا جعفرٍ محمدبنَ علیٍّ ـ علیهما السلام ـ عَن قول اللّٰه ـ‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 423
‏عَزَّوَجلَّ: «فأولئِکَ یُبَدِّلُ اللّٰهُ سیّئاتِهمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّٰهُ غَفوراً‏‎ ‎‏رَحیماً» فقال ـ علیه السلام:"یُؤتی بِالمُؤمِن المُذْنِبِ یَوْمَ الْقیامةِ حَتّٰی‏‎ ‎‏یُقامَ بِموقفِ الحِسابِ، فَیَکُونُ اللّٰهُ تَعالیٰ هُوَ الَّذی یَتَولّیٰ حِسابَهُ لاٰ‏‎ ‎‏یُطلِعُ عَلیٰ حسابِهِ أحَداً مِنَ النّاسِ، فَیُعَرِّفُهُ ذُنوبَهُ حَتّیٰ اءذا أقرَّ‏‎ ‎‏بِسَیِّئاتِهِ قالَ الله عَزَّوَجَلَّ لِلْکَتَبَة: بَدِّلوها حَسَناتٍ وَ أظْهِروها‏‎ ‎‏لِلنّاسِ"، فَیقولُ النّاسُ حینَئذٍ: ما کانَ لِهٰذا الْعَبْدِ سَیِّئةٌ واحِدَةُ" ثُمَّ‏‎ ‎‏یَأمُرُالله بِهِ اءلیٰ الْجَنَّةِ، فَهذٰا تَأویلُ الایَةِ، وَ هیَ فی الْمُذْنِبینَ مِنْ‏‎ ‎‏شیعَتِنا خاصَّةً.»‏‎[34]‎

‏محدث جلیل القدر محمدبن مسلم ثفقی ـ رضوان الله علیه ـ‏‎ ‎‏می فرماید: سؤال ‏‏[‏‏کردم‏‎ ‎‏]‏‏از حضرت باقرالعلوم ـ علیه السلام ـ از‏‎ ‎‏معنی قول خدا: «فَأولٰئکَ ...» الخ، فرمود: «آورده شود مؤمن‏‎ ‎‏گناهکار در روز قیامت تا ‏‏[‏‏قرار گیرد‏‏]‏‏ در موقف حساب، پس ذات‏‎ ‎‏مقدس حق، خود حساب او را بکشد، و هیچ یک از مردم بر‏‎ ‎‏حساب او آگاه نگردد؛ پس از آن، گناهان او را به او معرفی فرماید‏‎ ‎‏تا آنکه اقرار به گناه خود کند، خدای تعالی به نویسندگان امر‏‎ ‎‏فرماید که گناهان او را مبدل به حسنات کنند، و به مردم اظهار کنند،‏‎ ‎‏پس مردم می گویند: «برای این بنده یک گناه هم نبود!» پس از آن‏‎ ‎‏امر فرماید که او را به بهشت ببرند، این است تأویل این آیه، و این‏‎ ‎‏در گناهکاران از شیعیان ما است خاصَّةً.»‏

‏ ‏

‏ ‏

ولایت ائمه(ع) واسطۀ حصول و قبول ایمان

تلازم محبت ائمه با پیروی عملی

ولایت شرط قبول‏ ‏اعمال نه شرط صحت

‏اینکه آیۀ شریفه را بالتّمام نوشتم و کلام را طولانی کردم برای‏‎ ‎‏آن است که مطلب چون از مهمّات است و بسیاری از اهل منبر به‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 424

‏مردم عامّه بد فهماندند این قبیل اخبار را، و ربط آنها به آیۀ شریفه‏‎ ‎‏جز به ذکر آیه معلوم نمی شد؛ از این جهت معذورم از طول مُمِلّ.‏‎ ‎‏کسی که صدر و ذیل آیۀ شریفه را ملاحظه کند، می فهمد که مردم‏‎ ‎‏مطلقاً به اعمال خود گرفتارند و مؤاخَذ در زشتیها هستند، مگر‏‎ ‎‏آنهایی که ایمان آورند و توبه از گناهان کنند و عمل صالح به جا‏‎ ‎‏آورند. این سه در هر کس جمع شود رستگار و مورد الطاف‏‎ ‎‏خداوند است و در پیشگاه مقدس حق محترم است و سیّئات و‏‎ ‎‏گناهان ‏‏[‏‏او‏‏]‏‏ مبدل به حسنات شود؛ و جناب باقرالعلوم ـ علیه‏‎ ‎‏السلام ـ نیز تأویل همین را فرمودند که کیفیت حساب و موقف‏‎ ‎‏چنین اشخاصی به این ترتیب است، منتها آنکه این خاصّ به‏‎ ‎‏شیعیان اهل بیت است و دیگر مردم از آن محروم هستند؛ زیرا که‏‎ ‎‏ایمان حاصل نشود مگر به ولایت علی و اوصیای او از معصومین‏‎ ‎‏طاهرین ـ علیهم السلام ـ بلکه ایمان به خدا و رسول، قبول نشود‏‎ ‎‏بدون ولایت، چنانچه در فصل بعد از این ـ ان شاءالله ـ مذکور شود‏‎ ‎‏پس، این آیۀ شریفه و اخبار مفسره را باید از ادلۀ اولیه شمرد؛ زیرا‏‎ ‎‏که دلالت دارد بر آنکه اگر شخص ایمان داشته باشد و جبران‏‎ ‎‏گناهان را با توبه و عمل صالح نکند مشمول این آیه نخواهد بود.‏

‏پس ای عزیز! شیطان تو را مغرور نکند و هواهای نفسانیه تو را‏‎ ‎‏گول نزند. البته انسان تنبل مبتلا به شهوات و حبّ دنیا و جاه و مال،‏‎ ‎‏مثل نویسنده، همیشه دنبال بهانه است از برای تأیید تنبلی خود، و‏‎ ‎‏هر چه موافق با شهوات او باشد و مؤیّد هواهای نفسانیّه و خیالات‏‎ ‎‏شیطانیه او باشد، اقبال به آن نماید، و چشم و گوش خود را به آن‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 425

‏باز کند بدون آنکه فحص از مغزای آن نماید یا به مقابلات و‏‎ ‎‏معارضات آن نظر نماید. بیچاره گمان می کند به مجرد دعوی تشیّع‏‎ ‎‏و حبّ اهل بیت طهارت و عصمت، جواز ارتکاب هر محرمی را ـ‏‎ ‎‏خدای نخواسته ـ دارد و قلم تکلیف ـ نعوذبالله ـ از او برداشته‏‎ ‎‏شده. بدبخت نمی داند که شیطان بر او تعمیه کرده و در آخر عمر‏‎ ‎‏بیم آن است که محبّت بی مغز بی فایده نیز از دستش برود، و با کف‏‎ ‎‏تهی در صف نواصب اهل بیت محشور گردد. آخر دعوی محبت‏‎ ‎‏کسی ‏‏[‏‏اگر‏‏]‏‏ بیّنه نداشته باشد پذیرفته نیست. ممکن نیست من با‏‎ ‎‏شما دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم و برخلاف تمام‏‎ ‎‏مقاصد و مطلوبات شما اقدام کنم. درخت محبّت، ثمره و‏‎ ‎‏نتیجه اش عمل بر طبق آن است و اگر این ثمره را نداشته باشد باید‏‎ ‎‏دانست که محبّت نبوده، خیال محبّت بوده.‏

‏پیغمبر اکرم و اهل بیت مکرم او ـ صلوات الله علیهم ـ تمام عمر‏‎ ‎‏خود را صرف در بسط احکام و اخلاق و عقاید نمودند و یگانه‏‎ ‎‏مقصد آنها نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده و هر قتل و‏‎ ‎‏غارت و ذلّت و اهانتی را در راه این مقصد شریف سهل شمردند و‏‎ ‎‏از اقدام باز نماندند. پس محبّ و شیعه آنها کسی است که در‏‎ ‎‏مقاصد آنها با آنها شرکت کند و پیروی از آثار و اخبار آنها کند.‏‎ ‎‏اینکه در اخبار شریفه اقرار به لسان و عمل به ارکان را از مقوّمات‏‎ ‎‏ایمان شمرده، بیان یک سرّ طبیعی و سنة الله جاریه است، چون که‏‎ ‎‏حقیقت ایمان، ملازم با اظهار و عمل است. عاشق در جبلّۀ طبیعیۀ‏‎ ‎‏اوست اظهار عشق و تغزّل در شأن معشوق، و عمل به لوازم ایمان و‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 426

‏محبت خدا و اولیای او. ‏‏[‏‏اگر‏‏]‏‏ عمل نکرد مؤمن نیست و محبت‏‎ ‎‏ندارد؛ و این صورت ایمان و محبت بی مغز و معنی نیز با جزئی‏‎ ‎‏حوادث، و فی الجمله فشار، از بین می رود و صفر الید به دار جزای‏‎ ‎‏اعمال منتقل شود. آنچه ذیل حدیث شریف دلالت بر آن دارد که‏‎ ‎‏«ولایت و معرفت شرط قبول اعمال است.»، از اموری است که از‏‎ ‎‏مسلّمات، بلکه ضروریات مذهب مقدس شیعه است، و اخبار در‏‎ ‎‏این باب به قدری زیاد است که در این مختصرات نگنجد و فوق‏‎ ‎‏حدّ تواتر است و ما به ذکر بعضی از آن، این اوراق را متبرک‏‎ ‎‏می کنیم:‏

‏عن الکافی باءسناده عن أبی جعفر ـ علیه السلام ـ قال: «ذِروَةُ‏‎ ‎‏الاْمْرِ وَ سَنامُهُ وَمفْتاحُهُ وَ بابُ الْأشیاءِ وَ رِضی الرَّحْمٰنِ الطّاعَةُ لِلْأِمامِ‏‎ ‎‏بِعْدَ مِعْرِفَتِهِ ... أما لَوْ أنَّ رَجُلاً قامَ لَیْلَهُ وَصامَ نَهارَهُ وَتَصَدَّقَ بِجمیعِ‏‎ ‎‏مالِهِ و حَجَّ جَمیعَ دَهْرهِ وَلَمْ یَعرِفْ وِلایَةَ وَلیّ الله فَیُوالیَهُ وَ یَکُونَ‏‎ ‎‏جَمیعُ أعْمٰالِهِ بِدَلالّتِهِ اءلَیْهِ، ما کانّ له عَلِی الله حقٌّ فی ثَوابِهِ وَ لا کٰانَ‏‎ ‎‏مِنْ أهْلِ الإیمٰانِ.»‏

‏فرمود: «حقیقت و مخّ امر و اعلای آن و کلید آن و باب اشیاء و‏‎ ‎‏رضای خداوند، اطاعت امام است بعد از معرفت او. آگاه باش که‏‎ ‎‏اگر مردی شبها به عبادت ایستد و روزها روزه گیرد و تمام مالش را‏‎ ‎‏صدقه دهد و تمام روزگار را حج کند و نشناسد ولایت ولی خدا را‏‎ ‎‏تا موالات او کند و تمام اعمالش به راهنمایی او باشد، نیست برای‏‎ ‎‏او بر خدای تعالی حقّی و ثوابی و نمی باشد از اهل ایمان.»‏

‏و باءسناده عن أبی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال: «مَنْ لَمْ یَأتِ اللّٰهِ،‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 427
‏عَزِّوجَلَّ، یَوْمَ الْقیامَةِ بِما أنْتُمْ عَلَیْه، لَم یُتَقَبّلْ مِنهُ حَسنةٌ وَلَم‏‎ ‎‏یُتَجاوزْلَه سَیّئةٌ.»‏‎[35]‎

‏و باءسناده عن أبی عبداللّٰه ـ علیه السلام ـ فی حدیث قال: «وَ‏‎ ‎‏الله، لَوْ أن اءبْلیسَ ـ لَعَنَهُ الله ـ سَجَدَ لله بَعْدَ الْمَعْصیَةِ وَ التَّکَبُّرِ‏‎ ‎‏عُمْرَالدّنْیٰا، مَا نَفَعَهُ ذٰلِکَ وَ لا قَبِلَهُ الله ما لَمْ یَسْجُدْ لآدَمَ کَما أمَرَهُ الله‏‎ ‎‏عزَّوَجَلَّ أنْ یَسْجُدّ لهُ؛ وَ کذٰلِکَ هٰذِهِ الاُمَةُ الْعاصِیَةُ الْمَفْتونَةُ بَعْدَ‏‎ ‎‏تَرْکِهِمُ الاءمٰامَ الذَّی نَصَبَهُ نَبیُّهُمْ لَهُمْ، فَلَنْ یَقْبَلَ الله لَهُمْ عَمَلاً وَلَن‏‎ ‎‏یَرْفَعَ لَهُمْ حَسَنَةً حَتّی یَأتُواالله مِنْ حَیْثُ أمَرَهُمْ وَ یَتَّولَّوُا الاءمام الذَّی‏‎ ‎‏أمَرَهُمُ الله بِوِلایِتِه وِ یَدْخُلُوا مِنَ الْبٰابِ الذّی فَتَحَهُ الله وَ رَسُولُهُ‏‎ ‎‏لَهُمْ... الحدیث.‏‎[36]‎

‏و اخبار در این باب و به این مضامین بسیار است و از مجموع‏‎ ‎‏اخبار استفاده شود که ولایت، شرط قبول اعمال بلکه شرط قبول‏‎ ‎‏ایمان به خدا و به نبّوت رسول مکرم ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ است،‏‎ ‎‏و اما شرط صحت بودن آن برای اعمال، چنانچه بعضی از علما‏‎ ‎‏فرمودند، معلوم نیست بلکه ظاهر آن است که شرط نیست،‏‎ ‎‏چنانچه از روایات کثیره معلوم شود، مثل روایتی که در باب عدم‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 428
‏وجوب قضای مستبصر اعمال خود را، مذکور است که غیر زکات ـ‏‎ ‎‏که به واسطه آنکه به غیر اهلش در زمان ضلالتش داده است سایر‏‎ ‎‏اعمال را قضا نکند و خداوند به او اجر دهد‏‎[37]‎‏؛ و در روایت دیگر‏‎ ‎‏است که: «اعمال دیگر از قبیل صلاة و صوم و حجّ و صدقه به شما‏‎ ‎‏ملحق شود و دنبال شما بیاید، ولی زکات را چون به غیر اهلش‏‎ ‎‏دادی باید باز به محل خود بدهی.»‏‎[38]‎

‏و در بعض روایات است که: «اعمال را روز پنج شنبه به رسول‏‎ ‎‏خدا ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ عرضه می دارند و در روز عرفه حق‏‎ ‎‏تعالی به آنها توجه فرماید و همه را هباءً منثوراً قرار می دهد. سؤال‏‎ ‎‏می کند: «عمل چه اشخاصی را چنین می کند؟ ‏‏[‏‏می فرماید‏‏]‏‏ اعمال‏‎ ‎‏مبغض ما و مبغض شیعیان ما.»‏‎[39]‎‏ و این دلالت بر صحّت و عدم‏‎ ‎‏قبول دارد، چنانچه واضح است.(422)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

لغو بودن دعوی‏ ‏تشیع و امید به شفاعت بدون پیروی

‏در حدیث مشهور است که: «قَلْبُ الْمُوْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمن.»‏‎[40]‎‏، و‏‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 429

‏در حدیث قدسی معروف است: «لا یَسَعُنی أَرْضی وَلا سَمائی،‏‎ ‎‏وَلٰکِنْ یَسَعُنی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤمِنِ.»‏‎[41]‎‏ دل مؤمن عرش و سریر‏‎ ‎‏سلطنت حق و منزلگاه آن ذات مقدّس، و صاحب دل ذات مقدّس‏‎ ‎‏است. توجه به غیر حق تعالی خیانت به حق است، و حبّ به غیر‏‎ ‎‏ذات مقدّس و خاصّان او، که حبّ اوست، خیانت است در مشرب‏‎ ‎‏عرفان؛ و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت، و دوستی خاندان‏‎ ‎‏رسالت ـ علیهم السّلام ـ و عرفان مقام مقدّس آنها، امانت حق‏‎ ‎‏است؛ چنانچه در احادیث شریفۀ کثیره «امانت» را در آیه تفسیر‏‎ ‎‏فرموده اند به ولایت امیرالمؤمنین‏‎[42]‎‏ ـ علیه السلام ـ و چنانچه غصب‏‎ ‎‏ولایت و سلطنت آن حضرت خیانت به امانت است، ترک تبعیّت‏‎ ‎‏آن بزرگوار از مراتب خیانت است؛ و در احادیث شریفه وارد است‏‎ ‎‏که شیعه کسی است که تبعیّت کامل کند؛ و الاّ مجرد دعوی تشیّع‏‎ ‎‏بدون تبعیّت، تشیّع نخواهد بود‏‎[43]‎‏.‏

‏بسیاری از خیالات از قبیل اشتهای کاذب است! به مجرّد آنکه‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 430
‏در قلب خود دوستی از حضرت امیر ـ علیه السلام ـ و اولاد‏‎ ‎‏طاهرینش دیدیم، مغرور به این دوستی، می شویم و گمان می کنیم‏‎ ‎‏با ترک تبعیّت، این دوستی محفوظ می ماند. چه اطمینان است که‏‎ ‎‏اگر انسان مراقبت نکرد و آثار دوستی را ترک کرد، این دوستی‏‎ ‎‏باقی بماند؟ ممکن است در آن فشارهای سکرات که از برای غیر‏‎ ‎‏مؤمنین و مخلصین می باشد، انسان از دهشت و وحشت، علی بن‏‎ ‎‏ابیطالب ـ علیه السلام ـ را فراموش کند. در حدیث است که یک‏‎ ‎‏طایفه از اهل معصیت در جهنم معذّبند، و اسم رسول اکرم ـ صلی‏‎ ‎‏اللّٰه علیه و آله ـ را فراموش کنند؛ تا بعد از آنکه مدت عذاب سرآید‏‎ ‎‏و از قذارات گناه، تطهیر و تخلیص شوند، اسم مبارک آن حضرت‏‎ ‎‏به یادشان آید، به آنها القا شود؛ پس فریاد آنها به وا محمدا!‏‎ ‎‏ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ بلند شود و مورد رحمت شوند.‏‎[44]‎

‏ما گمان می کنیم واقعۀ موت و سکرات آن، شبیه به اوضاع این‏‎ ‎‏عالم است. عزیزم تو با یک مرض جزئی تمام معلوماتت را‏‎ ‎‏فراموش می کنی، پس چه می شود با آن سختیها و فشارها و‏‎ ‎‏مصیبتها و وحشتها؟ اگر انسان دوستی کرد و به لوازم دوستی رفتار‏‎ ‎‏کرد و متذکر محبوب بود و از او تبعیّت کرد، البته آن دوستی با ولیّ‏‎ ‎‏مطلق و محبوب مطلق حقّ، مورد نظر حقّ و محبوب حق است؛‏‎ ‎‏ولی اگر ادّعا کرد و عمل نکرد، بلکه مخالفت کرد، ممکن است‏‎ ‎‏قبل از رفتن از این عالم و در این تغییرات و تبدیلات و جلوه های‏‎ ‎‏گوناگون این دنیا، انسان از دوستی آن سرور منصرف شود؛ بلکه‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 431

‏نغوذبالله دشمن شود با آن حضرت؛ چنانچه دیدیم اشخاصی را‏‎ ‎‏که مدّعی دوستی بودند، پس از معاشرات بیجا و اعمال ناهنجار،‏‎ ‎‏دشمن شدند و عداوت ورزیدند با خدا و رسول ـ صلی اللّٰه علیه و‏‎ ‎‏آله ـ و اهل بیتش ـ علیهم السلام ـ و اگر فرضاً از این عالم هم با‏‎ ‎‏محبّت منتقل شد، گرچه به حسب روایات شریفه و آیات مبارکه‏‎ ‎‏در قیامت از اهل نجات است و منتهی به سعادت شود، ولی در‏‎ ‎‏برزخ و اهوال موت و قیامت انسان باز مبتلاست؛ چنانچه در‏‎ ‎‏حدیث است که «ما در قیامت از شما شفاعت می کنیم، ولی برای‏‎ ‎‏برزخ خود فکری کنید.»(423)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

تجسم حبّ و بغض‏ ‏ائمه(ع) در حال احتضار و پس از مرگ

‏در وقت «معاینه» بر انسان برخی از مقامات و احوال خودش‏‎ ‎‏منکشف شود .... پس از آنکه سکرات موت و سختیها و فشارهای‏‎ ‎‏آن بر او وارد شد، انصراف از این نشئه تا اندازه ای حاصل می کند؛‏‎ ‎‏و اگر از اهل ایمان و یقین است و قلب او متوجه به این عوالم بوده،‏‎ ‎‏در اواخر امر، وجهۀ قلبش طبعاً متوجه به آن عالم می شود و‏‎ ‎‏سائقهای معنوی و ملائکة اللّٰه موکل بر آن نیز او را سوق به آن‏‎ ‎‏عالم دهند؛ و پس از این سوق و آن انصراف، نمونه ای از عالم برزخ‏‎ ‎‏بر او منکشف شود و روزنه ای از عالم غیب بر او مفتوح گردد، و‏‎ ‎‏حال خود و مقام خود تا اندازه ای بر او مکشوف گردد؛ چنانچه از‏‎ ‎‏حضرت امیر ـ علیه السلام ـ منقول است اءنَّهُ قالَ: «حَرامٌ عَلیٰ کُلِّ‏‎ ‎‏نَفٰسٍ أن تَخْرُج مِنَ الدُّنْیا حَتّی تَعْلَمَ أنَّهُ مِنْ أهْلِ الْجنّةِ هِیَ، اَمْ مِنْ‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 432
‏أهْلِ النّار.»‏‎[45]‎

‏و در این مقام حدیث شریفی است که با آنکه طولانی است،‏‎ ‎‏ولی چون بشارتی است برای اهل ولایت حضرت مولی الموالی و‏‎ ‎‏متمسکین به ذیل عنایت اهل بیت عصمت ـ علیهم السلام ـ آن را‏‎ ‎‏بتمامه ذکر می کنیم، و آن حدیثی است که جناب فیض نقل می کند‏‎ ‎‏در علم الیقین:‏

‏قال: «وَفی کِتٰابِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعیدٍ الْأهوازیِّ، عَنْ عَبّادِبنِ‏‎ ‎‏مَرْوانَ، قالَ سَمِعْتُ أبا عَبدالله ـ علیه السلام ـ یَقولُ: مِنکُمْ وَالله‏‎ ‎‏یُقبَلُ، وَ لَکُم وَ الله یُغْفَرُ؛ اءنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ أحَدِکُمْ وَ بَیْنَ اَنْ یُغْتَبَطَ وَ یَرَی‏‎ ‎‏السُّرورَ وَ قُرَّةَ الْعَیْنِ إلاّ أنَ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هیهُنا، وَ أَوْمٰی بِیَدِهِ اءلیٰ حَلْقِهِ.‏‎ ‎‏ثُمَّ قالَ ـ علیه السلام: اءنَّهُ اءذٰا کانَ ذٰلِکَ وَ احْتَضَرَ، حَضَرَهُ رَسولُ الله ـ‏‎ ‎‏صلّی الله علیه و آله ـ و عَلیٌّ وَالائمَّةُ وَ جَبْرَئیلُ و میکائیلُ وَ مَلَکُ‏‎ ‎‏الْمِوْتِ ـ علیهم السلام ـ فَیَدْنُومِنْهُ جَبْرِئیلُ ـ علیه السّلام ـ فَیَقُولُ‏‎ ‎‏لِرَسولِ اللّٰه - صلی اللّٰه علیه و آله: "اءنَّ هذٰا کانَ یُحِبُّکُمْ أهْلَ الْبَیْتِ،‏‎ ‎‏فَأَحِبَّهُ. فَیقولُ رسولُ اللّٰه ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ : "یا جَبْرَئیلُ، اءنَّ‏‎ ‎‏هذٰا کانَ یُحِبّ اللّٰه وَ رَسولَهُ وَ أهْلَ بَیْتِهِ، فَأَحِبَّهُ. فَیقولُ جَبرَئیلُ: "یا‏‎ ‎‏مَلَکَ الْمَوْتِ، اءنَّ هذٰا کانَ یُحِبَّ اللّٰه وَ رَسولَهُ وَ آلَ رَسولِهِ، فَأَحِبَّهُ وَ‏‎ ‎‏ارْفُقْ بِهِ." فَیَدْنُو مِنهُ مَلَکُ الْمَوْتِ ـ علیه السلام ـ فَیقولُ: "یا عبداللّٰه،‏‎ ‎‏أَخذْتَ فِکاکَ رَقَبَتِکَ؟ أخَذْتَ اَمانَ بَراءتِکَ؟ تَمَسَّکْتَ بِالْعِصْمَةِ‏‎ ‎‏الْکُبْریٰ فِی الْحَیاةِ الدُّنیا؟ فیُوَفِّقُهُ اللّٰهُ، فَیَقُولُ: "نَعَمْ". فَیَقولُ لَهُ: "وَ ما‏‎ ‎‏ذاکَ؟" فَیَقول: «وِلایَةُ عَلیِّ بْنِ أبی طالِب ـ علیه السلام ـ» فَیَقولُ:‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 433
‏صَدَقْتَ. أَمَّا الَّذی کُنْتَ تَحْذَرُ، فَقَدْ آمنَکَ اللّٰهُ؛ وَ أمَّا الَّذی کُنْتَ‏‎ ‎‏تَرْجُو، فَقَد أَدْرَکْتَهُ؛ أبْشِرْ بِالسَّلَفِ الصالِحِ، مُرافَقَةِ رَسولِ اللّٰه ـ صلّی‏‎ ‎‏اللّٰه علیه و آله ـ وَ عَلیٍّ وَ الأئمَّةِ مِنْ وُلدِهِ ـ علیهم السلام ـ ثُمَّ یَسُلُّ‏‎ ‎‏نَفْسَهُ سَلاً رَفیقاً؛ ثُمَّ یَنْزِلُ بِکَفَنِهِ مِنَ الْجَّنَّةِ وَ حُنوطُهُ حُنُوطٌ کَالْمِسْکِ‏‎ ‎‏الأذْفَرِ، فَیُکْفَنُ بِذٰلَکِ الْکَفَنِ وَ یُحْنَطُ بِذٰلِکَ الْحُنُوطِ؛ ثُم یُکْسیٰ حُلَّةً‏‎ ‎‏صَفْراءَ مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ. فَاءذا وُضِعَ فی قَبْرِهِ، فُتِحَ لَهُ بابٌ مِنْ أبْوابِ‏‎ ‎‏الْجَنَّةِ، یَدْخُلُ عَلَیْهِ مِنْ رَوْحِها وَ رَیحانِها. ثُم یُقالُ لَهُ: نَمْ نَوْمَةَ‏‎ ‎‏الْعَروسِ عَلیٰ فِراشِها؛ أبْشِرْ بِرَوْحٍ وَ رَیْحانٍ وَ جَنَّةِ نَعیم وَ رَبِّ غَیْرِ‏‎ ‎‏غَضْبانَ.‏

‏قال: «وَ اءذا حَضَرَ الْکافِرَ الْوَفاةُ، حَضَرَهُ رَسولُ الله ـ صلّی الله‏‎ ‎‏علیه و آله ـ وَ عَلیٌّ وَ الأئِمَّةُ وَ جَبرَئیلُ و میکائیلُ وَ مَلکُ المَوتِ ـ‏‎ ‎‏علیهم السلام ـ فَیَدْنومِنْهُ جَبرئیلُ، فَیَقولُ: «یا رسولَ اللّٰه"، اءنَّ هذا‏‎ ‎‏کانَ مُبْغِضاً لَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ، "فَأَبْغِضْهُ.» فَیَقولُ رسولُ اللّٰه ـ صلی اللّٰه‏‎ ‎‏علیه و آله : "یا جَبْرئیلُ، اءنَّ هٰذا کانَ یُبغِضُ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ و أهْلَ بَیتِ‏‎ ‎‏رَسولِهِ، فَأَبْغِضْهُ." فَیقولُ جَبرئیلُ: "یا ملَکَ الموتِ، اءنَّ هٰذا کانَ‏‎ ‎‏یُبْغِضُ اللّٰهَ وَ رَسولَهُ و أهْلَ بیته ـ علیهم السلام ـ فَأَبْغِضْهُ وَاعْنُفْ‏‎ ‎‏عَلَیهِ. فَیَدْنومِنهُ مَلَکُ الْمَوتِ، فَیقولُ: "یا عبدَاللّٰه، أخَذتَ فِکاکَ‏‎ ‎‏رَقَبَتِکَ؟ أخَذْتَ بَراءَةَ أَمانِکَ؟ تَمَسَّکْتَ بَالْعِصْمَةِ الْکُبریٰ فِی الْحَیاةِ‏‎ ‎‏الدُّنْیا؟" فَیقولُ: " لا". فَیَقَوْلُ لَهُ: "أبْشِریا عَدُوَّاللّٰه بِسَخَطِ اللّٰه وَ عَذابِهِ‏‎ ‎‏وَ النَّارِ. أَمَّا الَّذی کُنتَ تَرجُو، فَقَد فاتَکَ؛ وَ أَمَّا الَّذی کُنتَ تَحْذَرُ، فَقَد‏‎ ‎‏نَزَلَ بِکَ." ثُمَّ یَسُلُّ نَفْسَهُ سَلاًّ عَنیفاً؛ ثُمَّ یُوَکِّلُ بِرُوحِهِ ثَلاثَمائةِ‏‎ ‎‏شَیطانٍ یَبْزُقُونَ فی وَجهِهِ وَ یَتَأذّیٰ بِریِحِه. فَاءذا وُضِعَ فی قَبْرِهِ، فُتِحَ لَهُ‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 434

‏بابُ مِنْ أَبْوابِ النّارِ، یَدْخُلُ عَلَیهِ مِنْ فیح ریحها وَ لَهَبِها.‏‎[46]‎

‏ ‏

‏ ‏

اثر حب و بغض ائمه‏ ‏ـ علیهم السلام در حال احتضار و پس از مرگ

‏راوی حدیث گوید: «شنیدم حضرت صادق ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏می فرمود: به خدا قسم از شما قبول شود، و به خدا قسم شماها‏‎ ‎‏آمرزیده شوید؛ و نیست بین شما و بین اینکه مورد غبطه واقع‏‎ ‎‏شوید و سرور و روشنایی چشم ببینید چیزی، مگر آنکه جان شما‏‎ ‎‏به حلقوم رسد. پس فرمود: در وقتی که چنین شد و حالت احتضار‏‎ ‎‏پیشامد کرد، حاضر شود پیش او پیغمبر خدا و علی و امامان و‏‎ ‎‏جبرئیل و میکائیل و ملک الموت ـ علیهم السلام ـ پس نزدیک‏‎ ‎‏محتضر آید جبرئیل و به رسول خدا عرض کند: "این شخص شما‏‎ ‎‏اهل بیت را دوست می داشت، پس شما او را دوست داشته‏‎ ‎‏باشید." رسول خدا می فرماید: "ای جبرئیل، این شخص دوست‏‎ ‎‏می داشت خداوند و رسول او و اهل بیت او را، پس او را دوست‏‎ ‎‏داشته باش." پس جبرئیل می گوید: "ای ملک الموت این شخص‏‎ ‎‏دوست می داشت خداوند و رسول او و آل رسول او را، پس‏‎ ‎‏دوست بدار او را و با او مدارا کن." پس ملک الموت نزدیک شود‏‎ ‎‏به محتضر و گوید: "ای بندۀ خدا، آیا گرفتی آزادی خویش و برائت‏‎ ‎‏و امان خود را؟ و آیا چنگ زدی به پشتیبانهای بزرگ در زندگانی‏‎ ‎‏دنیا؟" پس خداوند او را موفق کند، و گوید: «آری.» پس از آن ملک‏‎ ‎‏الموت گوید: "چه چیز بود آن؟" جواب دهد: "ولایت علی بن‏‎ ‎‏ابیطالب ـ علیه السلام ـ" می گوید: "راست گفتی. اما آنچه را از آن‏‎ ‎‏می ترسیدی، امان داد خداوند تو را؛ و آنچه را که آرزو داشتی‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 435

‏رسیدی به او؛ بشارت باد تو را به رفاقت گذشتگان نیکو، رسول‏‎ ‎‏خدا و علی و امامان از اولاد او ـ علیهم السلام."‏

‏پس جان او را با مدارا بگیرد؛ و کفن از بهشت برای او آورد؛ و‏‎ ‎‏حنوط او مثل مشک خوشبوی باشد؛ پس به آن کفن او را کفن‏‎ ‎‏کنند، و به آن حنوط، حنوط نمایند؛ پس از حلّه های زرد بهشتی‏‎ ‎‏حلّه ای به او بپوشانند. و وقتی که او را در قبر گذاشتند دری از‏‎ ‎‏درهای بهشت بر او باز شود که داخل شود بر او از روح و ریحان‏‎ ‎‏بهشتی. پس از آن، به او گفته شود: "بخواب همچون عروس در‏‎ ‎‏فراش خود؛ بشارت باد تو را به روح و ریحان و نعمتهای بهشت و‏‎ ‎‏پروردگاری که بر تو خشمناک نیست."‏

‏فرمود حضرت صادق ـ علیه السلام: و وقتی که در رسد کافر را‏‎ ‎‏مرگ، حاضر شود پیش او رسول خدا و علی و امامان و جبرئیل و‏‎ ‎‏میکائیل و ملک الموت ـ علیهم السلام ـ پس، جبرئیل نزدیک او‏‎ ‎‏آید و گوید: "ای رسول خدا، همانا این شخص بغض داشت به‏‎ ‎‏شما اهل بیت، پس بغض داشته باش به او." رسول خدا می فرماید:‏‎ ‎‏"ای جبرئیل، این بغض داشت به خدا و رسول او و اهل بیت رسول‏‎ ‎‏او، پس بغض داشته باش ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ او." پس جبرئیل گوید: "ای ملک‏‎ ‎‏الموت، این شخص بغض داشت به خدا و رسول او و اهل بیتش،‏‎ ‎‏پس بغض داشته باش به او و سخت بگیر بر او." پس ملک الموت‏‎ ‎‏نزدیک ‏‏[‏‏شود‏‎ ‎‏]‏‏به او و می گوید: "ای بندۀ خدا، آزادی خود را‏‎ ‎‏گرفتی؟ برائت و امان خود را گرفتی؟ به نگهبان بزرگ تمسّک‏‎ ‎‏جستی در زندگانی دنیا؟" می گوید: «نه.» پس می گوید ملک الموت‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 436
‏به او: بشارت باد تو را ای دشمن خدا به غضب خداوند و عذاب او‏‎ ‎‏و آتش؛ اما آنچه را که آرزو داشتی، فوت شد از تو؛ و آنچه را‏‎ ‎‏می ترسیدی، نازل شد به تو." پس از آن، بیرون آورد جانش را‏‎ ‎‏بیرون آوردن سختی؛ پس از آن بگمارد به روح او سیصد شیطان را‏‎ ‎‏که آب دهن به روی وی افکنند و اذیت شود از بوی آن؛ و وقتی او‏‎ ‎‏را در قبر نهند، باز شود به رویش دری از درهای آتش؛ داخل شود‏‎ ‎‏بر او از وزش باد آن و شعلۀ آن.»انتهی.(424)‏

***


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 437

‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 438

  • )) شیعیان با استناد به آیات قرآن و احادیث، معتقدند که اعتقاد به ولایت و محبت خاندان پیغمبر(ص) از پایه های ایمان و شرط پذیرش تمامی اعتقادات و اعمال و عبادات است. بنابراین، پرسیده می شود که چرا اعتقاد به ولایت چنین جایگاه بلندی یافته، و چگونه محبت و ولایت این خاندان نجات بخش انسانها در دنیا و آخرت است؟
  • )) مائده / 3.
  • )) عنکبوت / 64.
  • )) کمال شی ء عبارت است از چیزی که تمامیت شی ء به آن است و نواقصش به وسیلۀ آن رفع می شود. پس، صورت کمال هیولاست و فصل کمال جنس، و به همین دلیل نفس به عنوان نخستین کمال جسم طبیعی آلی تعریف شده، زیرا نفس به یک اعتبار کمال هیولا و به اعتبار دیگر، کمال جنس است. و [نیز] به همین دلیل است که ولایت علوی ـ که خداوند ما را بر آن مستدام بدارد ـ کمال دین و تمام شدن نعمت است، همان طور که خداوند نیز فرموده: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم.»و حضرت ابوجعفر ـ علیه السلام ـ در ضمن روایتی طولانی در کافی فرمودند: «سپس ولایت نازل شد، و این [امر] در روز جمعه در صحرای عرفات، واقع شد و خداوند این آیه را نازل فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» و کمال دین به ولایت حضرت علی ـ علیه السلام ـ بود.» پایان حدیث. پس، همه عبادات و بلکه عقاید و ملکات، به منزلۀ هیولاست و ولایت صورت آن، و یا آنها به منزلۀ ظاهر، و ولایت باطن آنهاست و به همین دلیل که هر که بمیرد و امام نداشته باشد به مرگ جاهلیت و مرگ کفر و نفاق و ضلالت مرده است. چنانچه در روایت کافی آمده ـ زیرا ماده و هیولا جز با داشتن صورت و فعلیت وجود نمی یابند؛ بلکه اصولاً در نشئۀ آخرت وجودی ندارند چون «آخرت، زنده است» و «جای برداشت است» و «دنیا، کشتگاه آخرت است.»
  • )) نور / 40.
  • )) هود / 56.
  • )) وسائل الشیعة؛ ج 1، ص 90؛ «ابواب مقدّمه العبادات»، باب 29، ح 1.
  • )) وسائل الشیعه؛ ج 1، ص 93، باب 29، ح 12؛ عقاب الاعمال؛ «باب من جهل حق اهل البیت ـ علیهم السلام ـ»،ح 2.
  • )) «عن ابی حمزة الثمالی قال: «قال لنا علی ابن الحسین(ع): ایّ البقاع افضل؟ فقلنا: "الله و رسوله و ابن رسوله اعلم" فقال لنا: "افضل ما بین الرکن و المقام، و لوان رجلاً عمر ما عمر نوح فی قومه الف سنة الاّ خمسین عاماً، یصوم النهار و یقوم الیل فی ذلک المکان، ثم لقی الله بغیر و لایتنا، لم یتفعه ذلک شیئاً."
  • )) «سپاس خدای را که ما را از متمسّکان به ولایت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ و خاندان بزرگوارش علیهم السلام ـ قرار داد.» مفاتیح الجنان، اعمال روز غدیر.
  • )) اصول کافی؛ ج 2، ص 464؛ «کتاب الایمان و الکفر»، «باب ان الایمان لایضرّمعه سیئة»، ح 5.
  • )) در نسخ چاپی «وان زنوا او سرقوا او شربوا» آمده است.
  • )) اصول کافی؛ ج 2، ص 233؛ «کتاب الایمان و الکفر»، «باب المؤمن و علاماته»، ح 7.
  • )) اصول کافی؛ ج 2، ص 233؛ «کتاب الایمان و الکفر»، «باب المؤمن و علاماته»، ح 9.
  • )) امالی، ص 38، جزء 13.
  • )) اصول کافی؛ ج 2، ص 73، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب الطاعة و التقوی»، ح 1.
  • )) همان؛ ص 74، ح 3.
  • )) عَن أبی جعفَر(ع) قال: «یا مَعْشَر الشَیعَةِ، شَیعَةِ آل مُحمدِ، کونوا النَمْرقَةَ الْوُسطی، یَرْجعُ إلَیکُمُ الْغالی، وَ یَلْحَقُ بَکُمُ التَّالی. فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الانصٰارَ، یُقالُ لَهُ سَعْدُ، جُعِلْتُ فِداکَ مَا الغٰالیٰ؟ "قال: قَومُ یَقُولُونَ فینَا مٰالاٰ نَقُولُهُ فی أنْفُسِنا، فَلَیْسَ أولئِکَ مِنّا وَ لَسْنٰامِنْهُم. قال: فَمٰا التّالی؟ قالَ: الْمُرتٰادُ یُریدُ الخَیرَ، یُبَلِغُهُ الخَیرَ یُوجَرُ علیهِ، ثُمَ أقْبَلَ عَلَیْنا، فَقال: وَاللّٰه مٰا مَعَنا مِنَ اللّٰه بَراءَةٌ و لا بَیننا و بَین اللّٰه قرابَةٌ و لا لَنا عَلَی اللّٰه حُجَّة؛ وَ لاٰ نُقَرَّبُ إلَی اللّٰه إلاّ بِالطّاعَةِ، فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مُطیعاً للّٰه تَنْفَعُه وَلاٰیَتُنا؛ وَ مَن کانَ مِنْکُمْ عٰاصیاً للّٰه لَمْ تَنْفَعْهُ وَلاٰیتُنا وَ یْحَکُمْ لاتَغْتَّرّوا! وَ یْحَکُمْ لا تَغْتَرّوا.» اصول کافی؛ ج 2، ص 75؛ «کتاب الایمان و الکفر»، «باب الطاعة و التقوی»، ح 6.
  • )) عن أبی جعفر(ع) قل: «قام رسولُ اللّٰه(ص) علی الصّفاء، فَقال: یا بَنی عبدالمُطلِب، إنی رَسُولُ اللّٰه إلیکم، وإنی شَفیقٌ عَلَیکُمْ: و إنَّ لی عَمَلی ولِکُلّ رَجُل منکم عَمَلُهُ. لا تقولوا إنَّ مُحَمَّداً مِنّٰا و سَنَدْخلُ مَدْخَلَهُ. فَلاٰ وَاللّٰه ما أوْلیائی مِنْکُمْ و لا مِن غَیرِکُمْ یا بنی المُطلِبِ إلاّ الْمُتَقُون. ألا فَلا أعْرِفکم یَوْمَ القیامةِ تأتون تَحْمِلُونَ الدُّنیا عَلیٰ ظُهُورِکُمْ و یأتُونَ النّاس یَحْمِلونَ الاخِرَةَ...» الحدیث. روضة کافی؛ ج 8، ص 182، ح 205.
  • )) فقال: «یا جابرُ لا تَذْهَبَنَّ بِکَ المَذاهِبُ. حَسْبُ الرَّجُلِ أن یَقُوُل: أُحِبُ عَلِیاً و أتَولاّهُ. ثُمَّ لایکُونُ مَعَ ذٰلِکَ فَعّالاً! فَلَوْ قالَ: إنی أُحِبُ رَسُولَ اللّٰه ـ فَرسُولُ اللّٰه ـ صَلی اللّٰه علیه و آله ـ خَیْرٌ مِنْ عَلّی ـ علیه السلام ـ ثُمَّ لایَتَّبعُ سیرَتَهُ وَ لاٰیَعْمَلُ بِسُنَتِهِ، ما نَفَعَهُ حُبَهُ إیّاهُ شیئاً.» اصول کافی؛ ج 2، ص 74، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب الطاعة و التقوی»، ح 3.
  • )) «... قالَ: فَالْتَفَتَ اِلیَّ وَ قالَ: «هَیْهات هَیْهات یا طاووس. دَعْ عَنّی حَدیثُ أبی وَ أمّی وَ جَدّی. خَلَقَ اللّٰهُ الْجَنَةَ لِمَنْ اَطاعَهُ وَ اَحْسَنَ وَ لَوْ کان عَبداً حَبَشیّاً وَ خَلَقَ النّارَ لِمَنْ عَصاهُ وَ لَوْ کانَ سَیّداً قُرَیشیاً.» بحارالانوار؛ ج 46، ص 81 ـ 82؛ «تاریخ علی بن الحسین(ع)»، باب 5، ح 75.
  • )) «هر که در گرو چیزی است که اندوخته است»؛ (مدّثر / 38).
  • )) «پس، هر که به قدر ذرّه ای نیکی کرده باشد، آن را می بیند؛ و هر که به قدر ذره ای بدی کرده باشد آن را خواهد دید»؛ (زلزال / 7- 8).
  • )) «هرچه (از نیکی) کرده، از آن اوست؛ و هرچه (از بدی) کرده، به زیان اوست»؛ (بقره / 286).
  • )) اصول کافی؛ ج 2، ص 464؛ «کتاب الایمان و الکفر»، «باب أن الایمان لا یضرمعه سیئة»، ح 4.
  • )) همان؛ ح 3، 5، 6.
  • )) مراة العقول؛ ج 11، ص 396؛ «کتاب ایمان و کفر»، «باب أن الایمان لایضرمعه السیّئة»، ح 2.
  • )) عن أبی عبداللّٰه(ع) قال: «قالَ مُوسی لِلْخِضْرِ ـ علیهماالسلام ـ قَد تَحَرَّمْتُ بَصُحْبَتِک فأوْصِنی، قال [لَهُ]: إلزَمْ مالا یَضُرُّکَ مَعه شَی ءٌ کَما لا یَنْفَعُک مَعَ غَیْرِه شَی ءٌ.» اصول کافی؛ ج 2، ص 464؛ «کتاب الایمان و الکفر»، «باب أن الایمان لایضرّمعه سیّئة»، ح 2.
  • )) اصول کافی؛ ج 2، ص 464؛ «کتاب ایمان و کفر»، «باب أن الایمان لایضرمعه سیئة»، ح 6.
  • )) «بدرستی که خداوند تمام گناهان را می آمرزد»؛ (زمر / 53).
  • )) مناقب؛ ج 3، ص 197.
  • )) قُلْتُ لِأبی عبداللّٰه(ع): إنی سَمِعْتُکَ وَ اَنتَ تَقُولُ کُلٌ شیعَتنٰا فی الجَنَّةِ عَلیٰ مٰا کٰانَ فیهِم. قال: "صَدَقْتُکَ کُلُّهُمْ وَاللّٰه فی الْجَنَةِ قالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ، إنَّ الذنوبَ کَثیرةٌ کِبارٌ. فَقالَ: أمّٰا فی القِیٰامَةِ فَکُلُّکُمْ فی الجَنَّةِ بِشَفاعَةِ النّبی المُطاع، اَوْ وصیّ النبی؛ ولٰکِنی وَاللّٰه اَتَخَّوفُ علیکم فی البَرْزَخ، قُلتُ: و ما البرزَخُ؟ قال: الْقَبْرُمُنْذُ حینِ مَوْتِه إلی یَوم القیامَةِ. به ابوعبداللّٰه گفتم: شنیدم که می گفتی همۀ شیعیان به رغم آنچه که در آنهاست گناهانی که دارند در بهشت جای دارند. فرمود: «به تو راست گفتم، به خداوند سوگند که همه آنها در بهشت جای دارند. گفتم: فدایت شوم، گناهان بسیارند و بزرگ! فرمود: "اما در قیامت همگی شما با شفاعت پیامبر که خواسته اش برآورده می شود، یا جانشینش، در بهشت خواهید بود؛ اما به خداوند سوگند که من در برزخ بر شما می ترسم." گفتم: برزخ چیست؟ فرمود: "همان قبر است از هنگام مرگ تا روز قیامت." فروع کافی؛ ج 3، ص 242؛ «کتاب جنائز»، (باب ما ینطق به موضع القبر)، ح 3.
  • )) فرقان / 68ـ70.
  • )) امالی؛ ص 70، جزء سوم.
  • )) «کسی که روز قیامت بدون اعتقاد به شما در پیشگاه خداوند حاضر شود، نه حسنه ای از او پذیرفته گردد و نه سیّئه ای از او بخشیده شود.» وسائل الشیعة؛ ج 1، ص 91؛ «کتاب الطهارة»، باب 29 از ابواب مقدمة العبادات، ح 3.
  • )) و با سند خود از حضرت صادق(ع): روایت کرده که فرمود: «به خدا سوگند، ابلیس ـ نفرین خدا بر او باد ـ اگر پس از آن نافرمانی و تکبری که کرد (سجده نکردن بر آدم) به مدت عمر دنیا خدا را سجده می آورد، مادام که سجده بر آدم نکرد، چنانکه خدایش بدان فرمان داده بود، آن عبادتش سود نمی کرد و خدا از وی نمی پذیرفت؛ و همچنین است حال این امت عصیان آور فریفته شده که ترک اطاعت امامی کرده اند که پیامبرشان نصب فرموده؛ پس خداوند عمل ایشان نپذیرد و نیکی ایشان بر نکشد، مگر آنکه به سوی خدا باز آیند از همان راه که فرمانشان داده، و ولایت امامی را سر نهند که خداوند به ولایت او سفارش فرموده، و از همان دری وارد شوند که خدا و رسولش بر ایشان گشوده اند.» حدیث ادامه دارد. همان؛ ص 92، ح 5.
  • )) عن أبی عبداللّٰه ـ علیه السلام ـ فی حدیث قال: «کُلُّ عَمَلٍ عَمِلَهُ وَ هُوَ فی حالِ نَصْبِه وَ ضَلالَتِهِ ثُمَّ مَنّ اللّٰهُ عَلَیْه وَ عَرَّفَهُ الْوِلاٰیَةَ فَاِنَّهُ یُؤْجَرُ عَلَیه الاّ الزَّکاة، فَاِنَّه یُعیدُها لاَِنَّهُ وَضَعَها فی غَیْرِ مَواضِعِها لِأَنَّها لِأَهْلِ الْوِلاٰیَةِ، وَ اَمّاالصَّلاةُ وَالْحَجُّ وَالصِیّامُ فَلَیْسَ عَلَیه قَضاءٌ.» وسائل الشیعه؛ ج 1، ص 97؛ «کتاب الطهارة»، باب 31 از ابواب مقدمة العبادات، ح 1.
  • )) محمدبن حکیم از امام صادق(ع) روایت کند: «أما الصَلاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الصَّدَقَةُ ، فَإنَّ اللّٰه یَتْبَعُکما ذٰلِکَ وَ یَلْحَقُ بِکُمٰا؛ وَ أمَّا الزَّکاةُ فَلا لأنکما أبْعَدْتُمٰا حَقَّ امْرَءٍ مُسْلِمٍ، وَ أعْطَیْتُمٰاهُ غَیْرَهُ.» وسائل الشیعه؛ ج 1، ص 97؛ «کتاب الطهارة» باب 31 از ابواب مقدمة العبادات.
  • )) مراد، روایت امام صادق ـ علیه السلام ـ است که فرموده: «إنَّ اَعْمٰالَ الْعِباد تُعْرَضُ کُلِّ خَمیسٍ عَلی رَسُولُ الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ فَاِذا کانَ یَوْمُ عَرَفَةٍ، هَبَطَ الرَبُّ، تَبارک وَ تَعالی: وَ هُوَ قَوْلُ الله ِ تَبارک وَ تَعالی: «وَ قَدمنا إلی مٰا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنٰاهُ هَبٰاء منثوراً. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ أعْمالُ مَنْ هٰذِهِ؟ قالَ: أعْمالُ مُبْغِضینا وَ مُبْغِضی شیعَتِنا.» بحارالانوار؛ ج 23، ص 345؛ «کتاب الامامة»، باب 20، ح 37.
  • )) «دل انسان با ایمان تحت پادشاهی خداوند رحمان است» بحار الانوار؛ ج 55، ص 39؛ «کتاب السماء و العالم»، باب 4.
  • )) «من در آسمان و زمینم نگنجم؛ ولی در دل بندۀ مؤمنم جای گیرم.» این حدیث با اندکی تغییر در عوالی اللئالی؛ ج 4، ص 7؛ بحارالانوار؛ ج 55. ص 39؛ «کتاب السماء و العالم»، «باب العرش و الکرسی و حملتها»؛ المحجة البیضاء؛ ج 5، ص 27؛ کتاب شرح عجائب القلب؛ احیاء علوم الدین؛ ج 3، ص 17 آمده است.
  • )) از جمله این احادیث، روایت کلینی از امام صادق(ع) است دربارۀ کریمۀ «اِنّا عَرَضْنَا الْأمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأرْضَ وَ الْجِبالَ فَأبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ أشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الإنسانُ إنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهولاً قال: هِیَ وِلایَةُ أمیرالْمُؤمِنین ـ علیه السلام ـ.» اصول کافی؛ ج 1، ص 413؛ «کتاب الحجة»، «باب فیه نکت ونتف من التنزیل فی الولایة»، ح 2.
  • )) و قال الامام(ع): «قال رجل لرسول الله (ص)....، فقال رسول الله (ص): «لاتَقُلْ إنَّهُ مِنْ شیعَتِنا فَإنَّهُ کِذْبٌ، إنَّ شیعَتَنا من شَیَّعَنا وَ تَبِعَنا فی أعْمالِنا وَ لَیْسَ هُوَ الّذی ذَکَرْتَهُ فی هٰذَا الرَّجُلِ مِنْ أعْمالِنا.» امام(ع) فرمود: «مردی به پیامبر خدا گفت...، پس پیامبر(ص) فرمودند: «نگو که او از شیعیان ماست که این دروغ است. همانا شیعه ما کسی است که ما را همراهی کند و در کارهایمان دنباله روی ما باشد؛ و آنچه در مورد این مرد گفتی (نگاه به حریم همسایه) از کارهای ما نیست.» بحارالانوار؛ ج 65، ص 155؛ «کتاب ایمان و کفر»، باب 19، ح 11.
  • )) مرحوم فیض(ره) در علم الیقین؛ ج 2، ص 1042 ـ 1043 روایتی با همین مفهوم نقل می کند.
  • )) «هیچ کسی از دنیا نمی رود، مگر آنگاه که بداند که از بهشتیان است یا از دوزخیان.» علم الیقین؛ ج 2، ص 853، «المقصدالرابع، فی ذکرالموت».
  • )) علم الیقین؛ ج 2، ص 854-856، «المقصد الرابع، فی ذکر الموت»؛ فروع کافی؛ ج 3، ص 131؛ «کتاب الجنائر»، «باب مایعاین المؤمن و الکافر»، ح 4.