بخش پنجم: مقام و شخصیت ائمه (ع)

دیدگاهها و شبهات، پیرامون انتظار فرج

دیدگاهها و شبهات، پیرامون انتظار فرج

‏ ‏

‏ ‏

کافی نبودن انتظار

‏من امیدوارم که ان شاءالله برسد روزی که آن وعده مسلّم خدا‏‎ ‎‏تحقق پیدا کند و مستضعفان مالک ارض بشوند.‏‎[1]‎‏ این مطلب وعدۀ‏‎ ‎‏خداست و تخلف ندارد، منتها آیا ما درک کنیم یا نکنیم، آن به‏‎ ‎‏دست خداست. ممکن است در یک برهۀ کمی وسایل فراهم‏‎ ‎‏بشود و چشم ما روشن بشود به جمال ایشان. این چیزی که ما در‏‎ ‎‏این وقت، در این عصر وظیفه داریم، این مهم است. همه انتظار‏‎ ‎‏داریم وجود مبارک ایشان را؛ لکن با انتظار تنها نمی شود؛ بلکه با‏‎ ‎‏وضعی که بسیاری دارند، انتظار نیست.(384)‏

‏16 / 2 / 64‏

***

‏ ‏

‏ ‏

دو برداشت‏ ‏نادرست از انتظار فرج

‏آنچه که امروز می خواهم به عرضتان برسانم، برداشتهایی که‏‎ ‎‏از انتظار فرج برداشته شده است، بعضی اش را من عرض می کنم.‏‎ ‎‏بعضیها انتظار فرج را به این می دانند که در مسجد، در حسینیه در‏‎ ‎‏منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان ـ سلام اللّٰه علیه ـ را از‏‎ ‎‏خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی‏‎ ‎‏دارند؛ بلکه بعضی از آنها را که من سابقاً می شناختم بسیار مرد‏‎ ‎‏صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود. یک شمشیری هم داشت و‏‎ ‎‏منتظر حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ بود. اینها به تکالیف‏‎ ‎‏شرعی خودشان هم عمل می کردند و نهی از منکر هم می کردند و‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 367

‏امر به معروف هم می کردند؛ لکن همین، دیگر غیر از این کاری ـ را‏‎ ‎‏ـ ازشان نمی آمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند، نبودند.‏

‏یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را می گفتند این است که‏‎ ‎‏ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه می گذرد، بر ملتها چه‏‎ ‎‏می گذرد، بر ملت ما چه می گذرد، به این چیزها ما کار نداشته‏‎ ‎‏باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل می کنیم، برای جلوگیری از‏‎ ‎‏این امور هم خود حضرت بیایند ان شاءالله درست می کنند، دیگر‏‎ ‎‏ما تکلیفی نداریم، تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند‏‎ ‎‏و کاری به کار آنچه در دنیا می گذرد یا در مملکت خودمان‏‎ ‎‏می گذرد، نداشته باشیم. اینها هم یک دسته ای، مردمی بودند که‏‎ ‎‏صالح بودند.(385)‏

‏14 / 1 / 67‏

***

‏ ‏

‏ ‏

ردّ و نادرستی این برداشتها

‏«اگر خود حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ مقتضی بدانند‏‎ ‎‏خوب خودشان تشریف بیاورند.» یکی از علما این جوری می گفت‏‎ ‎‏ـ خدا رحمتش کند ـ که: «من که دلم بیشتر نسوخته به اسلام از‏‎ ‎‏حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ خوب، ایشان هم که می بینند این‏‎ ‎‏را، خود ایشان بیایند، چرا من بکنم.»‏

‏این منطق اشخاصی است که می خواهند از زیربار در بروند،‏‎ ‎‏اسلام اینها را نمی پذیرد، اسلام اینها را به هیچ چیز نمی شمرد،‏‎ ‎‏اینها می خواهند از زیربار در بروند، یک چیزی درست می کنند،‏‎ ‎‏دو تا روایت از این طرف از آن طرف می گردند پیدا می کنند که خیر‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 368

‏«با سلاطین مثلاً بسازید دعا کنید به سلاطین» این خلاف قرآن‏‎ ‎‏است، اینها نخوانده اند قرآن را، اگر صد تا همچو روایتهایی بیاید‏‎ ‎‏ضرب به جدار می شود. خلاف قرآن است، خلاف سیرۀ انبیاست‏‎ ‎‏با اینکه روایتی نیست.‏

‏شما وقتی ملاحظه می کنید آنهمه روایاتی که "اگر کسی میل به‏‎ ‎‏این بکند که" روایاتی است که "اگر مایل باشی که زنده باشد این‏‎ ‎‏سلطان، تو هم با او هستی."‏‎[2]‎‏ مسلمان مگر می شود مایل باشد به‏‎ ‎‏اینکه یکی زنده باشد و ظلم بکند، آدم بکشد؟ رابطه داشته باشد‏‎ ‎‏با یک کسی که آدم می کشد، عالم می کشد؟ علما را می کشد؟...‏

‏مسلمان اگر بخواهد اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد که‏‎ ‎‏مسلمان نیست، لیس بمسلم «مَنْ أصْبَحَ وَ لَمْ یَهْتَمَّ بِأُمُورِالْمُسْلِمینَ‏‎ ‎‏فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ.»‏‎[3]‎‏ هی هم بگو لا اله الاّ الله .(386)‏

‏29 / 11 / 56‏

***

‏ ‏

‏ ‏

لزوم آمادگی برای‏ ‏مقابله با ستم

‏در بعضی روایات که من حالا نمی دانم صحت و سقمش را،‏‎ ‎‏هست که یکی از چیزهای مستحب این است که مؤمنین در حال‏‎ ‎‏انتظار اسلحه هم داشته باشند، اسلحه مهیا، نه اینکه اسلحه را‏‎ ‎‏بگذارند کنار و بنشینند منتظر، اسلحه داشته باشند برای اینکه با‏‎ ‎‏ظلم مقابله کنند، با جور مقابله کنند. تکلیف است، نهی از منکر‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 369

‏است، به همه ما تکلیف است که باید مقابله کنیم با این‏‎ ‎‏دستگاههای ظالم، خصوصاً دستگاههایی که با اساس‏‎ ‎‏مخالفند.(387)‏

‏4 / 7 / 57‏

***

‏ ‏

‏ ‏

برداشت سوم: افزایش گناه و تعجیل ظهور

‏یک دسته ای می گفتند که خوب! باید عالم پر معصیت بشود تا‏‎ ‎‏حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم‏‎ ‎‏تا مردم هر کاری می خواهند بکنند، گناه ها زیاد بشود که فرج‏‎ ‎‏نزدیک بشود.(388)‏

‏14 / 1 / 67‏

***

‏تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت‏‎ ‎‏صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی می آید؟ حضرت‏‎ ‎‏صاحب می آید معصیت را بردارد، ما معصیت کنیم که او‏‎ ‎‏بیاید؟(389)‏

***‏21 / 4 / 62‏

‏ ‏

‏ ‏

توقف احکام الهی‏ ‏خلاف ضرورت دین

‏نگویید بگذار تا امام زمان (ع) بیاید. شما نماز را هیچ وقت‏‎ ‎‏می گذارید تا وقتی امام زمان (ع) آمد بخوانید؟ حفظ اسلام واجبتر‏‎ ‎‏از نماز است. منطق حاکم خمین را نداشته باشید که می گفت: «باید‏‎ ‎‏معاصی را رواج داد تا امام زمان (ع) بیاید.» اگر معصیت رواج پیدا‏‎ ‎‏نکند حضرت ظهور نمی کند!(390)‏

***


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 370

‏اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهای منحرف آن است که‏‎ ‎‏برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم‏‎ ‎‏را ظلم فرا گیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانّا للّٰه و انّا الیه‏‎ ‎‏راجعون.(391)‏

‏15 / 3 / 68‏

‏(تاریخ قرائت وصیتنامه)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

برداشت چهارم: دعوت به ترویج گناه

‏یک دسته ای از این بالاتر بودند می گفتند باید دامن زد به‏‎ ‎‏گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و‏‎ ‎‏حضرت ـ سلام الله علیه ـ تشریف بیاورند. این هم یک دسته ای‏‎ ‎‏بودند که البته در بین این دسته منحرفهایی هم بودند. اشخاص‏‎ ‎‏ساده لوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به آن‏‎ ‎‏دامن می زدند.(392)‏

‏14 / 1 / 67‏

***

‏ ‏

‏ ‏

گسترش ظلم برای‏ ‏تعجیل ظهور

‏اگر این جمهوری اسلامی از بین برود، اسلام آنچنان منزوی‏‎ ‎‏خواهد شد که تا آخر ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نتواند‏‎ ‎‏سرش را بلند کند. لابد شما هم می گویید که باید ما یک دولت کافر‏‎ ‎‏ظالمی پیش بیاوریم تا ظلم زیاد بشود، تا حضرت ظهور کند!‏‎ ‎‏خوب، یک طریقه ای است، شما خیال می کنید نیست همچو‏‎ ‎‏افرادی، یک همچو افرادی هستند که معنا ندارد حکومت باشد،‏‎ ‎‏یک حکومت عدل اصلاً نباید باشد، باید جلویش را گرفت تا‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 371

‏حضرت تشریف بیاورند.(393)‏

‏1 / 1 / 61‏

***

‏ ‏

‏ ‏

نمود این تفکر در‏ ‏دوران مبارزه

‏... عده ای مقدس نمای واپسگرا، همه چیز را حرام می دانستند‏‎ ‎‏و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند.‏‎ ‎‏وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق‏‎ ‎‏ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد ـ و ـ قهراً فقیه‏‎ ‎‏هم مجاز نبود که از این دایره بیرون رود و در سیاست و حکومت‏‎ ‎‏دخالت نماید....‏

‏هرکس صددرصد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و‏‎ ‎‏تهدیدهای مقدس نماها از میدان به در می رفت ترویج تفکر شاه‏‎ ‎‏سایۀ خداست، و یا با گوشت و پوست نمی توان در مقابل توپ و‏‎ ‎‏تانک ایستاد، و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب‏‎ ‎‏خون مقتولین را چه کسی می دهد، و از همه شکننده تر، شعار‏‎ ‎‏گمراه کننده حکومت قبل از امام زمان ـ علیه السّلام ـ باطل است و‏‎ ‎‏هزاران «ان قلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بود که‏‎ ‎‏نمی شد با نصیحت و مبارزۀ منفی و تبلیغات، جلوی آنها را گرفت.‏‎ ‎‏تنها راه حل مبارزه و ایثار و خون بود...‏

‏دیروز مقدس نماهای بی شعور می گفتند دین از سیاست‏‎ ‎‏جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می گویند مسئولین‏‎ ‎‏نظام کمونیست شده اند، تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا‏‎ ‎‏و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ را‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 372

‏مفید و راهگشا می دانستند. امروز از اینکه در گوشه ای خلاف‏‎ ‎‏شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد وا‏‎ ‎‏اسلاما سر می دهند! دیروز «حجتیّه ایها» مبارزه را حرام کرده‏‎ ‎‏بودند و در بحبوحۀ مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب‏‎ ‎‏چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر‏‎ ‎‏از انقلابیون شده اند، ولایتیهای دیروز که در سکوت و تحجّر خود‏‎ ‎‏آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند در عمل پشت پیامبر و اهل‏‎ ‎‏بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت بر ایشان جز‏‎ ‎‏تکسّب و تعیّش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت‏‎ ‎‏نموده، و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند.(394)‏

‏3 / 12 / 67‏

***

‏ ‏

‏ ‏

برداشت پنجم: باطل شمردن تشکیل حکومت در زمان غیبت

مبارزه با ظلم و گناه، هدف امام عصر(عج)

خلاف بودن اسقاط‏ ‏تکلیف در هر زمان

‏یک دسته دیگری بودند که می گفتند که هر حکومتی اگر در‏‎ ‎‏زمان غیبت محقّق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف‏‎ ‎‏اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور‏‎ ‎‏بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر علمی‏‎ ‎‏بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، عَلَم باطل است.‏‎[4]‎

‏آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد. در صورتی که‏‎ ‎‏آن روایات ‏‏[‏‏اشاره دارد‏‎ ‎‏]‏‏که هرکس علم بلند کند با علم مهدی، به‏‎ ‎‏عنوان مهدویّت، بلند کند. حالا ما فرض می کنیم که یک همچو‏‎ ‎‏روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که ما تکلیفمان دیگر ساقط‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 373

‏است؛ یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا‏‎ ‎‏که ما دیگر معصیت بکنیم ـ تا پیغمبر بیاید ـ تا حضرت صاحب‏‎ ‎‏بیاید.‏

‏حضرت صاحب که تشریف می آورند، برای چی می آیند؟‏‎ ‎‏برای اینکه گسترش بدهند عدالت را، برای اینکه حکومت را‏‎ ‎‏تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات‏‎ ‎‏شریفۀ قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف‏‎ ‎‏برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟‏‎ ‎‏حضرت بیایند چه می کنند؟ حضرت می آیند می خواهند همین‏‎ ‎‏کارها را بکنند. الآن دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر بشر‏‎ ‎‏تکلیفی ندارد؛ بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به‏‎ ‎‏فساد!‏

‏به حسب رأی این جمعیت که بعضی شان بازیگرند و‏‎ ‎‏بعضی شان نادان، این است که ما باید بنشینیم دعا کنیم به صدام.‏‎ ‎‏هر کسی نفرین به صدام کند خلاف امر کرده است، برای اینکه‏‎ ‎‏حضرت دیر می آیند! و هر کسی دعا کند به صدام ـ این ـ برای‏‎ ‎‏اینکه این فساد زیاد می کند، ما باید دعاگوی امریکا باشیم و‏‎ ‎‏دعاگوی شوروی باشیم و دعاگوی اذنابشان از قبیل صدام باشیم و‏‎ ‎‏امثال اینها، تا اینکه اینها عالم را پرکنند از جور و ظلم، و حضرت‏‎ ‎‏تشریف بیاورند! بعد حضرت تشریف بیاورند چه کنند؟ حضرت‏‎ ‎‏بیایند که ظلم و جور را بردارند، همان کاری که ما می کنیم و ما دعا‏‎ ‎‏می کنیم که ظلم و جور باشد، حضرت می خواهند همین را برش‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 374

‏دارند.‏

‏ما اگر دستمان می رسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و‏‎ ‎‏جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست، منتها ما‏‎ ‎‏نمی توانیم؛ اینی که هست این است که حضرت، عالم را پر می کند‏‎ ‎‏از عدالت، نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه اینکه شما‏‎ ‎‏دیگر تکلیف ندارید.‏

‏ما تکلیف داریم که اینی که می گوید حکومت لازم نیست‏‎ ‎‏معنایش این است که هرج ومرج باشد. اگر یک سال حکومت در‏‎ ‎‏یک مملکتی نباشد، نظام در یک مملکتی نباشد، آنطور فساد پر‏‎ ‎‏می کند مملکت را که آن طرفش پیدا نیست. آنی که می گوید‏‎ ‎‏حکومت نباشد، معنایش این است که هرج و مرج بشود، همه هم‏‎ ‎‏را بکشند، همه به هم ظلم بکنند برای اینکه حضرت بیاید.‏‎ ‎‏حضرت بیاید چه کند؟ برای اینکه رفع کند این را. این یک آدم‏‎ ‎‏عاقل، یک آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست‏‎ ‎‏سیاستی این کار را نکرده باشد که بازی بدهد ماها را که ما کار به‏‎ ‎‏آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری بخواهند انجام بدهند، این‏‎ ‎‏باید خیلی آدم نفهمی باشد.‏

‏اما مسأله این است که دست سیاست در کار بوده. همان طوری‏‎ ‎‏که تزریق کرده بودند به ملتها، به مسلمین به دیگر اقشار جمعیتهای‏‎ ‎‏دنیا که سیاست کار شماها نیست، بروید سراغ کار خودتان و آن‏‎ ‎‏چیزی که مربوط به سیاست است بدهید به دست امپراتورها.‏‎ ‎‏خوب! آنها از خدا می خواستند که مردم غافل بشوند و سیاست را‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 375

‏بدهند دست حکومت و به دست ظلمه. دست امریکا، دست‏‎ ‎‏شوروی، دست امثال اینها و آنهایی که اذناب اینها هستند و‏‎ ‎‏اینها همه چیز ما را ببرند، همه چیز مسلمانها را ببرند، همه‏‎ ‎‏چیز مستضعفان را ببرند و ما بنشینیم بگوییم که نباید‏‎ ‎‏حکومت باشد! این یک حرف ابلهانه است منتها چون دست‏‎ ‎‏سیاست در کار بوده، این اشخاص کافر را، اینها را بازی دادند و‏‎ ‎‏گفتند شما کار به سیاست نداشته باشید، حکومت مال ما، شما هم بروید در‏‎ ‎‏مسجدهایتان بایستید نماز بخوانید چه کار دارید به این کارها.‏

‏ ‏

‏ ‏

ریشه استعماری‏ ‏ترویج این تفکر

لزوم تلاش جهت‏ ‏مهیا کردن زمینه عدالت جهانی

‏اینهایی که می گویند که هر علمی بلند بشود ـ و هر حکومتی ـ‏‎ ‎‏خیال کردند که هر حکومتی باشد این برخلاف انتظار فرج است،‏‎ ‎‏اینها نمی فهمند چی دارند می گویند. اینها تزریق کردند بهشان که‏‎ ‎‏این حرفها را بزنند، نمی دانند دارند چی چی می گویند. حکومت‏‎ ‎‏نبودن؛ یعنی اینکه همه مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را،‏‎ ‎‏بزنند هم را، از بین ببرند، برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند. ما‏‎ ‎‏اگر فرض می کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه‏‎ ‎‏را به دیوار می زدیم برای اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر‏‎ ‎‏روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به‏‎ ‎‏دیوار زد، اینگونه روایت قابل عمل نیست و این نفهمها نمی دانند‏‎ ‎‏دارند چی می گویند، هر حکومتی باشد حکومت چیز است؛ بلکه‏‎ ‎‏شنیدم بعضی از اشخاص گفته اند که خوب، با این وضعی که‏‎ ‎‏هست، الآن در ایران هست، دیگر ما نباید تهذیب اخلاق بکنیم ـ‏‎ ‎‏دیگر ـ غلط است این حرفها چیزی نیست دیگر حالا، حتماً باید‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 376

‏استاد اخلاق در یک محیطی باشد که همه مردم فاسدند!‏‎ ‎‏شرابخانه ها همه بازند و ـ عرض می کنم که ـ جاهای فساد همه‏‎ ‎‏بازند اگر یک جایی باشد که خوب باشد. آنجا دیگر تهذیب اخلاق‏‎ ‎‏لازم نیست! نمی شود! باطل است! اینها چیزهایی است که‏‎[5]‎‏... اگر‏‎ ‎‏دست سیاست در کار نبود ابلهانه بود؛ لکن آنها می فهمند دارند‏‎ ‎‏چی می کنند، آنها می خواهند ما را کنار بزنند.‏

‏حالا البتّه این پرکردن دنیا را از عدالت، این را ما نمی توانیم‏‎ ‎‏بکنیم، اگر می توانستیم می کردیم؛ اما چون نمی توانیم بکنیم،‏‎ ‎‏ایشان باید بیایند. ‏

‏الآن عالم پر از ظلم است، شما یک نقطه هستید در عالم، عالم‏‎ ‎‏پر از ظلم است، ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم،‏‎ ‎‏تکلیفمان است. ـ قرآن و ـ ضرورت اسلام و قرآن تکلیف ما کرده‏‎ ‎‏است که باید برویم همه کار را بکنیم؛ اما نمی توانیم بکنیم، چون‏‎ ‎‏نمی توانیم بکنیم باید او بیاید تا بکند، اما ما باید فراهم کنیم کار را،‏‎ ‎‏فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو‏‎ ‎‏بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت ـ سلام الله علیه ـ در‏‎ ‎‏هر صورت این مصیبتهایی است که به مسلمانها وارد شده است و‏‎ ‎‏سیاستهای خارجی دامن بهش زدند برای چاپیدن اینها و برای از‏‎ ‎‏بین بردن عزّت مسلمین و باورشان هم آمده است خیلیها، شاید‏‎ ‎‏الآن هم بسیاری باور بکنند که نه؛ حکومت نباید باشد و زمان‏‎ ‎‏حضرت صاحب باید بیاید حکومت؛ و هر حکومتی در غیر زمان‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 377

‏حضرت صاحب باطل است؛ یعنی هرج و مرج بشود، عالم به هم‏‎ ‎‏بخورد تا حضرت بیاید درستش کند! ما درستش می کنیم تا‏‎ ‎‏حضرت بیاید.(395)‏

‏14 / 1 / 67‏

***

‏ ‏

‏ ‏

همانندی ادلۀ لزوم‏ ‏حکومت در عصر غیبت

‏فما هو دلیل الامامة بعینه دلیل علی لزوم الحکومة بعد غیبة ولیّ‏‎ ‎‏الامر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ سیما مع هذه السنین‏‎ ‎‏المتمادیة، و لعلها تطول والعیاذ بالله الی آلاف من السنین، والعلم‏‎ ‎‏عنده تعالی.‏

‏فهل یعقل من حکمة الباری الحکیم اهمال الملة الاسلامیة و‏‎ ‎‏عدم تعیین تکلیف لهم؟ أو رضی الحکیم بالهرج و المرج و اختلال‏‎ ‎‏النظام؟ و لم یأت بشرع قاطع للعذر لئلاتکون للناس علیه حجة...‏‎ ‎‏فان لزوم الحکومة لبسط العدالة والتعلیم والتربیة و حفظ النظم و رفع‏‎ ‎‏الظلم و سدّالثغور و المنع عن تجاوزالأجانب من أوضح أحکام‏‎ ‎‏العقول من غیر فرق بین عصر و عصر أو مصر و مصر.‏‎[6]‎‏(396)‏


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 378

ضرورت تشکیل‏ ‏حکومت در همۀ دورانها

‏چنانکه از فرمایش امام ـ علیه السّلام ـ استنباط می شود، علل و‏‎ ‎‏دلایل متعددی تشکیل حکومت و برقراری «ولیّ امر» را لازم‏‎ ‎‏آورده است. این علل و دلایل و جهات، موقتی و محدود به زمانی‏‎ ‎‏نیستند؛ و در نتیجه لزوم تشکیل حکومت همیشگی است. مثلاً‏‎ ‎‏تعدّی مردم از حدود اسلام و تجاوز آنان به حقوق دیگران و اینکه‏‎ ‎‏برای تأمین لذت و نفع شخصی به حریم حقوق دیگران‏‎ ‎‏دست اندازی کنند، همیشه هست. نمی توان گفت این فقط در زمان‏‎ ‎‏حضرت امیرالمؤمنین(ع) بوده، و مردم بعداً همه ملائکه‏‎ ‎‏می شوند! حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته که مردم به طریقۀ‏‎ ‎‏عادلانه زندگی کنند، و در حدود احکام الهی قدم بردارند. این‏‎ ‎‏حکمت همیشگی و از سنتهای خداوند متعال و تغییرناپذیر است.‏

‏بنابراین، امروز و همیشه وجود «ولیّ امر»، یعنی حاکمی که قیّم‏‎ ‎‏و برپا نگهدارنده نظم و قانون اسلام باشد، ضرورت دارد ـ وجود‏‎ ‎‏حاکمی که مانع تجاوزات و ستمگریها و تعدّی به حقوق دیگران‏‎ ‎‏باشد؛ امین و امانتدار و پاسدار خلق خدا باشد؛ هادی مردم به‏‎ ‎‏تعالیم و عقاید و احکام و نظامات اسلام باشد؛ و از بدعتهایی که‏‎ ‎‏دشمنان و ملحدان در دین و در قوانین و نظامات می گذراند‏‎ ‎‏جلوگیری کند. مگر خلافت امیرالمؤمنین(ع) به خاطر همین معانی‏‎ ‎‏نبود؟ آن علل و ضرورتهایی که آن حضرت را امام کرده است، الآن‏‎ ‎‏هم هست، با این تفاوت که شخص معینی نیست؛ بلکه موضوع را‏‎ ‎‏«عنوانی» قرار داده اند‏‎[7]‎‏ تا همیشه محفوظ باشد.‏


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 379
‏پس، اگر احکام اسلام باید باقی بماند و از تجاوز هیأتهای‏‎ ‎‏حاکمۀ ستمگر به حقوق مردم ضعیف جلوگیری شود و اقلیتهای‏‎ ‎‏حاکمه نتوانند برای تأمین لذت و نفع مادی خویش مردم را غارت‏‎ ‎‏و فاسد کنند، اگر باید نظم اسلام برقرار شود و همه افراد بر طریقۀ‏‎ ‎‏عادلانۀ اسلام رفتار کنند، و از آن تخطی ننمایند، اگر باید جلو‏‎ ‎‏بدعتگذاری و تصویب قوانین ضداسلامی توسط مجلسهای قلاّبی‏‎ ‎‏گرفته شود، اگر باید نفوذ بیگانگان در کشورهای اسلامی از بین‏‎ ‎‏برود، حکومت لازم است. این کارها بدون حکومت و تشکیلات‏‎ ‎‏دولت انجام نمی شود. البته حکومت صالح لازم است، حاکمی که‏‎ ‎‏قیّم امین صالح باشد؛ وگرنه حکومت کنندگان موجود به درد‏‎ ‎‏نمی خورند، چون جابر و فاسدند و صلاحیت ندارند.‏

‏چون در گذشته برای تشکیل حکومت و برانداختن تسلط‏‎ ‎‏حکام خائن و فاسد به طور دسته جمعی و بالاتفاق قیام نکردیم، و‏‎ ‎‏بعضی سستی به خرج دادند، و حتی از بحث و تبلیغ نظریات و‏‎ ‎‏نظامات اسلامی مضایقه نمودند، بلکه به عکس به دعاگویی حکام‏‎ ‎‏ستمکار پرداختند! این اوضاع به وجود آمد؛ نفوذ و حاکمیت‏‎ ‎‏اسلام در جامعه کم شد؛ ملت اسلام دچار تجزیه و ناتوانی گشت؛‏‎ ‎‏احکام اسلام بی اجرا ماند، و در آن تغییر و تبدیل واقع شد،‏‎ ‎‏استعمارگران برای اغراض شوم خود به دست عمّال سیاسی خود‏‎ ‎‏قوانین خارجی و فرهنگ اجنبی را در بین مسلمانان رواج دادند و‏‎ ‎‏مردم را غربزده کردند. اینها همه برای این بود که ما قیّم و رئیس و‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 380

‏تشکیلات رهبری نداشتیم. ما تشکیلات حکومتی صالح‏‎ ‎‏می خواهیم. این مطلب از واضحات است.(397)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

روایات مورد استناد در نفی حکومت

توضیح و مراد‏ ‏حدیث اوّل

مؤیداتی از قول و فعل ائمه بر تشکیل و حفظ حکومت اسلامی

‏این نویسندۀ جاهل‏‎[8]‎‏ باز در کتابچه پوسیده حرفهایی نسنجیده‏‎ ‎‏به دین و دینداران نسبت می دهد و از آن نتیجه های شگفت آور‏‎ ‎‏می گیرد. می گوید: دین امروز ما می گوید هر دولتی که پیش از قیام‏‎ ‎‏قائم برپا شود، باطل است. «کُلُّ رایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیامِ القائِمِ فَصاحِبُها‏‎ ‎‏طٰاغُوتٌ یَعْبُدُ مِنْ دُونِ الله ِ.»‏

‏می گوید کار سلطان و همراهی با آن عدیل کفر است: «سَأَلْتُهُ‏‎ ‎‏عَنْ عَمَلِ السُّلطانِ فَقال الدّخولُ فی أعْمالِهِم، وَالْعَونُ لَهُمْ وَالسَّعیُ‏‎ ‎‏فی حَوائِجِهمْ عَدیلُ الْکفر.» می گوید قتال به همراهی غیر امام‏‎ ‎‏مانند خوردن گوشت خوک و خون است؛ بلکه در حدیث ‏‏صحیح‏‎ ‎‏آماده بودن برای جنگ با دشمن را هم نهی کرده.‏

‏این نویسنده مطالب را درهم و برهم کرده، و روی هم ریخته‏‎ ‎‏[‏‏و‏‏]‏‏ بیخردانه به اعتراض برخاسته. این احادیث هیچ مربوط به‏‎ ‎‏تشکیل حکومت خدایی عادلانه که هر خردمند لازم می داند‏‎ ‎‏نیست؛ بلکه در روایت اول دو احتمال است:‏

‏یکی، آنکه راجع به خبرهای ظهور ولی عصر باشد و مربوط به‏‎ ‎‏علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید علمهایی که به عنوان‏‎ ‎‏«امامت» قبل از قیام قائم برپا می شود، باطل است چنانچه در‏‎ ‎‏ضمن همین روایات علامتهای ظهور هم ذکر شده است؛ و احتمال‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 381

‏دیگر آنکه از قبیل پیشگویی باشد از این حکومتهایی که در جهان‏‎ ‎‏تشکیل می شود تا زمان ظهور، که هیچ کدام به وظیفۀ خود عمل‏‎ ‎‏نمی کنند و همین طور هم تاکنون بوده، شما چه حکومتی در جهان‏‎ ‎‏از بعد از حکومت علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ سراغ دارید که‏‎ ‎‏حکومت عادلانه باشد و سلطانش طاغی و برخلاف حق نباشد؟‏

‏اکنون اگر کسی تکذیب کند از وضع یک حکومتی که این‏‎ ‎‏حکومتها جائرانه است و کسی هم تا زمان دولت حق نمی تواند‏‎ ‎‏آنها را اصلاح کند چه ربط دارد به اینکه حکومت عادلانه نباید‏‎ ‎‏تشکیل داد؟ بلکه اگر کسی جزئی اطلاع از اخبار ما داشته باشد‏‎ ‎‏می بیند که همیشه امامان شیعه با آنکه حکومتهای زمان خود را‏‎ ‎‏حکومت ظالمانه می دانستند و با آنها آنطورها که می دانید سلوک‏‎ ‎‏می کردند در راهنمایی برای حفظ کشور اسلامی و در کمکهای‏‎ ‎‏فکری و عملی کوتاهی نمی کردند و در جنگهای اسلامی در زمان‏‎ ‎‏خلیفۀ جور باز شیعیان(ع) پیشقدم بودند. جنگهای مهم و فتحهای‏‎ ‎‏شایانی که نصیب لشکر اسلام شده، مطّلعین می گویند و تاریخ‏‎ ‎‏نشان می دهد که یا به دست شیعیان علی(ع) یا به کمکهای شایان‏‎ ‎‏تقدیر آنها بوده.‏

‏شما همه می دانید که سلطنت بنی امیه در اسلام بدترین و‏‎ ‎‏ظالمانه ترین سلطنتها بوده، و دشمنی و رفتارشان را با آل پیغمبر و‏‎ ‎‏فرزندان علی بن ابیطالب، همه می دانید؛ و در میان همه بنی هاشم،‏‎ ‎‏بدسلوکی و ظلمشان نسبت به علی بن الحسین زین العابدین بیشتر‏‎ ‎‏و بالاتر بود، به همین سلطنت وحشیانه جائرانه ببینید علی بن‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 382
‏الحسین چقدر اظهار علاقه می کند.‏

‏در کتاب ‏‏صحیفه سجادیه‏‏ می گوید «اللّٰهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ‏‎ ‎‏وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمینَ بِعِزَّتِکَ، وَ أیَّد حُماتِها بِقُوَّتِکَ، وَ أسْبِغْ‏‎ ‎‏عَطایا هُم مِنْ جِدَتِک، ... و کَثِّر عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أسْلِحَتَهُمْ، وَ‏‎ ‎‏احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ، وَ اَلِّفْ جَمْعَهُمْ، وَ دَبِّرْ أمْرَهُمْ،‏‎ ‎‏وَواتِرْ بَیْنَ مِیَرِهِمْ، وَ تَوَحَّدْ بِکِفایَةِ مُؤَنَتِهِمْ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ،‏‎ ‎‏وَأَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِی الْمَکرِ.»‏‎[9]‎‏ تا آخر این دعا که قریب‏‎ ‎‏هشت صفحه است و در آن برای لشکریان دستورهایی است که‏‎ ‎‏شرح آن یک کتابچه می خواهد.(398)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

ضرورت تشکیل‏ ‏حکومت در عصر غیبت

‏به ضرورت شرع و عقل آنچه در دوره حیات رسول اکرم(ص)‏‎ ‎‏و زمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) لازم بوده؛ یعنی حکومت‏‎ ‎‏و دستگاه اجرا و اداره، پس از ایشان و در زمان ما لازم است.‏

‏برای روشن شدن مطلب این سؤال را مطرح می کنیم: از غیبت‏‎ ‎‏صغرا‏‎[10]‎‏ تاکنون، که بیش از هزار سال می گذرد و ممکن است‏‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 383

‏صدهزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت‏‎ ‎‏تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید احکام اسلام باید زمین‏‎ ‎‏بماند و اجرا نشود، و هر که هر کاری خواست بکند؟ هرج و مرج‏‎ ‎‏است؟ قوانینی که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای‏‎ ‎‏آن 23 سال زحمت طاقتفرسا کشید، فقط برای مدت محدودی‏‎ ‎‏بود؟ آیا خدا اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و‏‎ ‎‏پس از غیبت صغرا اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟‏

‏اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار‏‎ ‎‏منسوخ شدن اسلام است. هیچ کس نمی تواند بگوید دیگر لازم‏‎ ‎‏نیست از حدود و ثغور و تمامیّت ارضی وطن اسلامی دفاع کنیم؛ یا‏‎ ‎‏امروز مالیات و جزیه‏‎[11]‎‏ و خراج‏‎[12]‎‏ و خمس و زکات نباید گرفته شود؛‏‎ ‎‏قانون کیفری اسلام و دیات و قصاص تعطیل شود. هر که اظهار کند‏‎ ‎‏که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت‏‎ ‎‏اجرای احکام اسلام شده، و جامعیت احکام و جاودانگی دین‏‎ ‎‏مبین اسلام را انکار کرده است.(399)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

اعتقاد به تشکیل‏ ‏حکومت اسلامی و اعتقاد به ولایت

‏اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و‏‎ ‎‏اداره جزئی از ولایت است؛ چنانکه مبارزه و کوشش برای آن از‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 384

‏اعتقاد به ولایت است...‏

‏ما که به ولایت معتقدیم، و به اینکه رسول اکرم (ص) تعیین‏‎ ‎‏خلیفه کرده، و خدا او را واداشته تا تعیین خلیفه کند و «ولیّ امر»‏‎ ‎‏مسلمانان را تعیین کند، باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد‏‎ ‎‏باشیم؛ و باید کوشش کنیم که دستگاه اجرای احکام و ادارۀ امور‏‎ ‎‏برقرار شود. مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی، لازمۀ اعتقاد‏‎ ‎‏به ولایت است.(400)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

بقای احکام اسلامی‏ ‏در گرو حکومت

‏اکنون که دوران غیبت امام ـ علیه السلام ـ پیش آمده و بناست‏‎ ‎‏احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج‏‎ ‎‏روا نیست، تشکیل حکومت لازم می آید. عقل هم به ما حکم‏‎ ‎‏می کند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانیم‏‎ ‎‏جلوگیری کنیم، اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند دفاع کنیم.‏

‏شرع مقدس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصی‏‎ ‎‏که می خواهند به شما تجاوز کنند برای دفاع آماده باشید. برای‏‎ ‎‏جلوگیری از تعدیّات افراد نسبت به یکدیگر هم حکومت و‏‎ ‎‏دستگاه قضایی و اجرایی لازم است. چون این امر به خودی خود‏‎ ‎‏صورت می گیرد، باید حکومت تشکیل داد.‏

‏اکنون که شخص معیّنی از طرف خدای تبارک و تعالی برای‏‎ ‎‏احراز امر حکومت در دورۀ غیبت تعیین نشده است، تکلیف‏‎ ‎‏چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی خواهیم؟‏‎ ‎‏اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف را معین‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 385

‏کرده است؛ ولی تکلیف حکومتی نداریم؟‏

‏معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور‏‎ ‎‏مسلمین از دست برود، و ما با بی حالی دست روی دست بگذاریم‏‎ ‎‏که هر کاری می خواهند بکنند؟ و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم‏‎ ‎‏رد نمی کنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا اینکه حکومت لازم است و‏‎ ‎‏اگر خدا شخص معیّنی را برای حکومت در دورۀ غیبت تعیین‏‎ ‎‏نکرده است لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان‏‎ ‎‏حضرت صاحب (ع) موجود بود برای بعد از غیبت هم قرار داده‏‎ ‎‏است.(401)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

پاسخ به روایت دوّم

جواز وجوب ورود‏ ‏در دستگاه ستمگران

سخن شیخ انصاری‏ ‏در این باب

‏اما روایت دوم که می گفت داخل شدن در عمل سلطان و‏‎ ‎‏معاونت کردن از او و رفع حاجت او را کردن همدوش کفر است.‏‎[13]‎

‏این ماجراجوی بیخبر چنانچه تاکنون دیدید و عادت دارد در‏‎ ‎‏نقل روایات خیانت می کند وگرنه مطلب روشنتر از آن است که در‏‎ ‎‏آن خود را نیازمند به جواب بدانیم، این روایت و امثال آنکه‏‎ ‎‏روایات بسیاری است، جلوگیری از داخل شدن در تشکیلات‏‎ ‎‏دولت است برای اعانت به ظلم و کمک کاری کردن بر ستمکاریها‏‎ ‎‏و این در تمام قوانین عالم ممنوع است.‏

‏شما می گویید اسم سلطان را سر هرکس گذاشتند و نام دولت‏‎ ‎‏را روی هرکس نهادند، دیگر بر جان و مال و ناموس مردم‏‎ ‎‏حکمفرمای مطلق است؟ اگر چنین است پس، چرا بر عمّال‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 386

‏دیکتاتوری نفرین می کنند و آنها را اینقدر تعقیب می کنند؟!‏

‏ما می گوییم در همان تشکیلات خانمانسوز دیکتاتوری هم اگر‏‎ ‎‏کسی وارد شود برای جلوگیری از فسادها و برای اصلاح حال‏‎ ‎‏کشور و توده خوب است؛ بلکه گاهی هم واجب می شود. خوب‏‎ ‎‏است آقایان رجوع کنند به کتاب فقها، در باب ولایت از قبل ظالم‏‎ ‎‏ببینند آنها چه می گویند.‏

‏اینک ما یک جمله از عبارت مکاسب استاد فقها، شیخ مرتضی‏‎ ‎‏انصاری‏‎[14]‎‏ را ترجمه می کنیم:‏

‏شیخ بزرگوار می گوید دو چیز جایز می کند والی شدن از طرف‏‎ ‎‏ظالمان را: یکی، قیام کردن بر مصالح بندگان خدا، و در این مسأله‏‎ ‎‏ظاهراً خلافی نیست چنانچه بعضی گفته اند داخل شدن در‏‎ ‎‏کارهای سلطان ظالم جایز است؛ اگر بتواند انسان حقّی را به‏‎ ‎‏صاحبش برساند، به اجماع علما و حدیث صحیح، و گفته خدا که‏‎ ‎‏دربارۀ یوسف پیغمبر است می گوید «وَاجْعَلْنی عَلٰی خَزائِنِ‏‎ ‎‏الاْرْض.»‏‎[15]‎‏ پس، شیخ بزرگوار روایاتی نقل می کند در این باب، که از‏‎ ‎‏جمله روایتی است که از حضرت صادق سؤال می شود که «یکی از‏‎ ‎‏دوستان آل محمد‏‏[‏‏ص‏‏]‏‏ در امر دیوان داخل است و در زیر رایت‏‎ ‎‏آنها کشته می شود، حال این چطور است؟» جواب می دهد که خدا‏‎ ‎‏او را با نیّت او محشور می کند؛ و از رجال کشی در احوالات‏‎ ‎‏محمدبن اسمعیل بن بزیع که از بزرگان اصحاب ائمه است و در‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 387
‏دولت منصور داخل است، یک حدیث از موسی بن جعفر ـ علیه‏‎ ‎‏السلام ـ نقل می کند که از اشخاصی که در دربارهای سلاطین‏‎ ‎‏ستمگر واردند و برای اصلاح حال کشور و توده قدم برمی دارند،‏‎ ‎‏به قدری تعریف و تمجید کرده است که انسان را متحیّر می کند.‏‎ ‎‏می گوید: «اینها حقیقتاً مؤمنند، اینها محل نور خدا هستند در‏‎ ‎‏زمین، اینها نور خدا هستند در توده. نور اینها برای اهل آسمان‏‎ ‎‏روشنی می دهد همچون ستارگان درخشان که برای اهل زمین نور‏‎ ‎‏پخش می کنند. بهشت برای آنان خلق شده، و آنان برای بهشت.»‏

‏پس از آنکه شیخ بزرگوار این روایات را نقل می کند، می گوید:‏‎ ‎‏«داخل شدن در عمل سلاطین گاهی هم واجب است و آن در‏‎ ‎‏وقتی است که امر به معروف و نهی از منکر واجب، توقف به آن‏‎ ‎‏داشته باشد.»‏‎[16]‎

‏ ‏

‏ ‏

پاسخ روایت سوّم

تفاوت جهاد و دفاع در نیاز به اذن امام(ع)

استدلال بر ضرورت‏ ‏دفاع در همه زمانها

‏این بیخردان ماجراجو فقط برای آنکه دولت و ملّت را با‏‎ ‎‏دینداری و دینداران و خصوصاً با ملاّها بدبین کنند در میان کتابها‏‎ ‎‏می گردند یک حدیث پیدا می کنند ‏‏[‏‏و‏‎ ‎‏]‏‏بی آنکه بگویند این حدیث‏‎ ‎‏در چه موضوعی وارد شده است، به چشم آنها می کشند، غافل از‏‎ ‎‏آنکه خوانندگان این اوراق بسیاریشان دست کم با تاریخ اسلام سر‏‎ ‎‏و کار دارند. آنها می دانند ‏‏[‏‏بعضی‏‎ ‎‏]‏‏از اصحاب خاصّ ائمه و‏‎ ‎‏دوستان خصوصی این خاندان، در شغل دولتی داخل بودند و ائمه‏‎ ‎‏دین از آنها تأیید و تمجید می کردند، مثل علی بن یقطین‏‎[17]‎‏ و محمد‏‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 388

‏بن اسمعیل بن بزیع و عبدالله نجاشی والی اهواز و دیگران، و‏‎ ‎‏همین طور از بزرگان علمای ما در دربار سلاطین وارد بودند‏‎ ‎‏چنانچه پیش از این اسم آنها را بردیم.‏

‏و اما روایت سوم که می گوید قتال به همراهی غیر امام، مانند‏‎ ‎‏خوردن گوشت خوک و خون است‏‎[18]‎‏ این جاهل بیخرد نسنجیده و‏‎ ‎‏کتابهای فقها را ندیده این بیهوده را می گوید.‏

‏در اسلام دوگونه جنگ است که یکی را «جهاد» می گویند و آن‏‎ ‎‏«کشورگیری» است با شرطهایی که برای آن شده است، و دیگری‏‎ ‎‏جنگ برای استقلال کشور و دفع اجانب از آن است. «جهاد» که‏‎ ‎‏عبارت از کشورگیری و فتح ممالک است پس از آن است که دولت‏‎ ‎‏اسلامی با وجود امام یا به امر امام تشکیل شود؛ و در این صورت‏‎ ‎‏اسلام بر تمام مردانی که به حد بلوغ رسیده باشند، و افتاده و عاجز‏‎ ‎‏نباشند و مملوک که از افراد اجانب است نباشند، واجب کرده‏‎ ‎‏است که برای کشورگیری حاضر شوند و قانون اسلام را در‏‎ ‎‏سرتاسر ممالک جهان منتشر کنند...‏

‏البته باید تشکیل حکومت اسلامی در تحت نظر امام عادل یا‏‎ ‎‏به امر او بشود تا به این امر اقدام شود و گرنه، چون کشورگیری‏‎ ‎‏دیگر جهانیان شود که آن از حکم خرد بیرون، و از بیدادگریها و‏‎ ‎‏ستمکاریها به شمار می رود و اسلام و تمدن و عدالت اسلامی از‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 389

‏آن دور و بری است.‏

‏اما قسم دوم از جنگ اسلامی که به نام «دفاع» اسم برده شده و‏‎ ‎‏آن جنگیدن برای حفظ استقلال کشور و دفاع از اجانب است، به‏‎ ‎‏هیچ وجه مشروط به وجود امام یا نایب امام نیست و کسی از‏‎ ‎‏مجتهدین نگفته که دفاع را باید با امام یا جانشین آن کرد؛ بلکه بر‏‎ ‎‏تمام افراد توده واجب است به حکم اسلام، از کشور اسلامی‏‎ ‎‏محافظت کنند و استقلال آن را پا برجا نمایند.‏

‏اینک عبارت فقها، در این موضوع: «و قد یجب المحاربة علی‏‎ ‎‏وجه الدّفع من دون وجود الامام و لا منصوبة کان یکون بین قوم‏‎ ‎‏یغشیهم عدو یخشی منه علی بیضة الاسلام او یریدالاستیلاء علی‏‎ ‎‏بلادهم او اسرهم و اخذ مالهم.» یعنی گاهی واجب شود جنگ به‏‎ ‎‏طور دفاع بدون وجود امام و منصوب از جانب او مثل آنکه انسان‏‎ ‎‏بین گروهی باشد که دشمنی بر آنها حمله کند ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ از آن دشمن بر‏‎ ‎‏کشور اسلامی بترسد، یا آنکه بخواهد بر شهرهای اسلامی استیلا‏‎ ‎‏پیدا کند، یا بخواهد مسلمانان را اسیر کند، یا مال آنها را بگیرد؛ در‏‎ ‎‏تمام این صورتها واجب است که مردم از کشور و جان و مال خود‏‎ ‎‏دفاع کنند و با اجانب جنگ کنند.‏

‏ای بیخردان، اسلامی که می گوید «وَ قاتِلوُا الْمُشْرکینَ کافَّةً کَما‏‎ ‎‏یُقاتلُونَکُمْ کافّة.»‏‎[19]‎‏ می گوید بنشینید تا طعمۀ دیگران شوید؛‏‎ ‎‏اسلامی که می گوید «وَ اقْتُلوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُموهُمْ وَ اَخْرجُوهُمْ مِنْ‏‎ ‎‏حَیْثُ اَخْرَجوُکمْ.»‏‎[20]‎‏ می گوید دست روی هم بگذارید تا دیگران بر‏‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 390
‏شما چیره شوند؟ اسلامی که می گوید: «وَ قاتِلُوا فی سَبیل الله ِ‏‎ ‎‏الَذینَ یقاتلُونَکُمْ.»‏‎[21]‎‏ می گوید خود را تسلیم دیگران کنید؟ اسلامی‏‎ ‎‏که می گوید «وَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی السَّیْفِ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ.»، «وَ‏‎ ‎‏لایُقیمُ النّاسُ اِلاَّ السَّیْفَ.»؛ «وَالسُّیُوفُ مَقالیدُالْجَنّةِ وَالنّارِ.»؛ «وَ‏‎ ‎‏لِلْجَنّةِ بٰابٌ یُقالُ لَهُ بابُ الْمُجاهِدین.»‏‎[22]‎‏ و صدها آیات و احادیث‏‎ ‎‏برای جنگ با اجانب و برای حفظ استقلال کشور آورده، مردم را‏‎ ‎‏خود از کوشش و جنگ باز می دارد؟(402)‏

***


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 391

‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 392

  • )) قصص / 5.
  • )) مانند سخن امام موسی بن جعفر ـ علیهما السّلام ـ به صفوان جمّال: «مَن أحَبَّ بَقاؤَهُم فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ کانَ مِنْهُمْ کانَ وَرَدَالنارَ....؛ هرکس بقای آنها را بخواهد از آنان شمرده می شود و هرکس از آنان باشد به آتش وارد می شود.» وسائل الشیعه؛ ج 12، ص 131، و همین باب ص 128 ـ 131، احادیث 2 ـ 16.
  • )) وسائل الشیعة؛ ج 11، ص 559؛ «کتاب الامر بالمعروف»، «باب وجوب الاهتمام بامور المسلمین»، حدیث 1.
  • )) عن ابی جعفر ـ علیه السّلام ـ قال: «کُلُّ رٰایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیامِ القائِم، صاحِبُهُا طٰاغُوتٌ.» بحارالانوار؛ ج 25، ص 114؛ «کتاب الامامة»، «باب عقاب من ادّعی الامامة بغیر حق»، ح 17.
  • )) نامفهوم است.
  • )) همان دلایلی که لزوم امامت پس از نبوت را اثبات می کند، عیناً، لزوم حکومت در دوران غیبت حضرت ولیّ عصر ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ را در بر دارد. بویژه، پس از اینهمه مدت که از غیبت آن بزرگوار می گذرد و شاید این دوران هزارها سال دیگر نیز ادامه یابد؛ علم آن نزد خداوند است و ما از طولانی شدن آن به خدای بزرگ پناه می بریم.آیا می توان تصور کرد که آفریدگار حکیم، امت اسلامی را به حال خود رها کرده، تکلیفی برای آنان معین نکرده باشد؟ و آیا خردمندانه است که بگوییم خداوند حکیم به هرج و مرج میان مسلمین و پریشانی احوال آنان رضا داده است؟ و آیا چنین گمانی به شارع مقدس رواست که بگوییم حکمی قاطع جهت رفع نیازهای اساسی بندگان خدا تشریع نکرده است تا حجت بر آنان تمام شده باشد؟آری، لزوم حکومت به منظور بسط عدالت و تعلیم و تربیت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهای کشور و جلوگیری از تجاوز بیگانگان، از بدیهی ترین امور است، بی آنکه بین زمان حضور و غیبت امام و این کشور و آن کشور فرقی باشد.
  • )) مراد آن است که در لزوم تشکیل حکومت و هدایت مردمان، عنوان «ولیّ امر» مذکور آمده است؛ نه آنکه ازشخص معینی مثلاً حضرت امیر(ع) نام برده شده باشد. بنابر این، ادارۀ نظام اسلامی در هر عصر، از وظایف کسی است که عنوان «ولیّ امر» بر او قابل انطباق باشد.
  • )) مراد، نویسندۀ کتاب «اسرار هزار ساله» است.
  • )) بار خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و مرزهای مسلمانان را به غلبه و تسلط خود استوار ساز، و نگهدارندگان آن مرزها را به نیروی خویش توانایی ده، و بخشهای ایشان را از توانگریت فراوان گردان. بار خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و عده و شمارش (جماعت و گروه) ایشان را بسیار فرما، و سلاحها (و ابزار جنگ مانند شمشیر و نیزه و تیر) آنان را تیز و برّا نما، و حدود و اطراف ایشان را نگهداری کن، و دور و برشان را محکم گردان، و گروهشان را پیوند و آشنایی ده، و کارشان را شایسته فرما، و آذوقه هاشان را پی در پی برسان، و سختیهاشان را به تنهایی کارگزاری کن، و ایشان را به یاری کردن و کمک و به شکیبایی همراهی و در مکر و فریب ایشان به دشمنانشان دقت نظر عطا فرما (که دشمن مکر و فریبشان را در نیابد، یا آنها را از مکر و فریب دشمنانشان ایمن بدار که زیانی به آنان نرسد.) صحیفه سجادیه؛ دعای 27.
  • )) دوازدهمین پیشوای شیعیان، حضرت حجت بن الحسن در سال 260 ه . ق. از انظار غایب شدند. از آن زمان تا سال 329 ه.ق. شیعیان از طریق نایبان چهارگانه (عثمان بن سعید، محمدبن عثمان، حسین بن روح و علی بن محمد) با حضرتش در ارتباط بودند. این دوره را عصر «غیبت صغرا» نامند. بعد از آن دورۀ «غیبت کبرای» ایشان آغاز شد.
  • )) جزیه، مالی است که اهل کتاب به حکومت اسلام می دهند و در ازای آن جان و مال و عرض ایشان از سوی حکومت اسلام حمایت می شود.
  • )) خراج، مقدار مالیاتی است که حکومت اسلامی بر زمینهایی که به دست مسلمانان فتح شده و موسوم به «اراضی خراجیه» است، می بندد.
  • )) طرح اشکال به این روایت در متن 398 آمده است.
  • )) شیخ مرتضی انصاری (1214ـ1281) ملقّب به «خاتم الفقهاء و المجتهدین» از نوادگان جابربن عبدالله انصاری صحابی پیغمبر (ص). رسائل، مکاسب و طهارت از مهمترین آثار اوست.
  • )) «مرا به خزانه داری [مملکت] بگمار»؛ یوسف / 55.
  • )) مکاسب محرّمه؛ ص 55 ـ 56.
  • )) علی بن یقطین (124-182) پدرش در دوران حکومت بنی امیّه داعی حکومت آل عبّاس بود، از این رو پس از روی کار آمدن بنی عبّاس، علی بن یقطین نزد آنان منزلتی یافت تا آنجا که هارون الرشید او را به وزارت خود برگزید. وی در عین حال با امام کاظم ـ علیه السّلام ـ نیز مرتبط بود و آن حضرت را واجب الاطاعة می دانست و در اجرای فرمانش می کوشید.
  • )) طرح اشکال به این روایت در صفحه 355 این جزوه آمده است.
  • )) «و همگی با مشرکان بجنگید، چنان که آنان با شما می جنگند»؛ (توبه / 36).
  • )) «و هر کجا بر ایشان دست یافتید آنان را بکشید، و همان گونه که شما را بیرون راندند، آنان را بیرون برانید»؛ (بقره / 191).
  • )) «و در راه خدا، با کسانی که با شما می جنگند، بجنگید»؛ (بقره / 190).
  • )) «خیر به تمامه در سایۀ نبرد [و جهاد] و در سایه شمشیر است.»، «و مردم را چیزی جز نبرد، در راه راست نگه نمی دارد.»، «و شمشیرها، کلیدهای بهشت و دوزخند.»، «و بهشت را دری است که به آن درب مجاهدین و رزمندگان گویند». آنچه در متن آمده بخشهایی از روایات مختلف است وسائل الشیعه؛ ج 11، ص 5 ـ 11؛ «کتاب الجهاد»، باب 1.