فصل سوم
اولواالامر
مصادیق اولواالامر
ادّعای اولواالامری پادشاهان
سورۀ نساء، آیه 59: «یا ایُّها الَّذینَ آمَنوا اَطیعُوا الله َ و اَطیعُوا الرَّسولَ وَ اُولُواالاَْمْرِ مِنْکُم.»
خدای تعالی به تمام مؤمنین واجب نموده اطاعت خود و اطاعت پیغمبر خود و اطاعت صاحبان امر را. خدای تعالی در این آیه [فرمان] تشکیل حکومت اسلام را داده است تا روز قیامت و پر روشن است که فرمان برداری کسی دیگر جز این سه [را ]واجب نکرده بر تمام امت، و چون بر تمام امت واجب کرده، اطاعت از اولواالامر را، ناچار باید حکومت اسلامی یک حکومت بیشتر نباشد و بیش از یک تشکیلات در کار نباشد و گرنه هرج و مرج لازم آید. ما اکنون اطاعت خدا و پیغمبر را می دانیم آنچه باید مورد بررسی خرد که فرستاده نزدیک خداست قرار دهیم آن است که این اولواالامر چه کسانی هستند و باید چگونه اشخاصی باشند؟ بعضی می گویند که آنها پادشاهان و امرا هستند، خدا واجب
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 269
کرده، بر مردم که اطاعت و پیروی کنند از سلاطین و پادشاهان خود، چنانچه در زمان مصطفی کمال پاشا، رئیس جمهور ترکیه، و رضاخان، شاه ایران آنها را اولواالامر می دانستند، و می گفتند خدا واجب کرده، اطاعت آنها را، و سنیان با خلفای اسلام که از جمله آنها معاویه بن ابی سفیان و یزید بن معاویه و دیگر خلفای اموی و عباسی است، تطبیق می کنند.
اینک ما از عقل خدا داده داوری می خواهیم. خدای جهان پیغمبر اسلام را فرستاد با هزاران احکام آسمانی، و پایه حکومت خود را بر اصل «توحید» و «عدالت» بنا نهاد و مردم را به چیزهایی امر کرد و از چیزهایی نهی کرد، و پس از کوششهای فراوان و تعلیم کردن و اجرا کردن دستورات خدایی، همین خدا که پایه عدل را در جهان با فداکاریهای مسلمانان استوار نمود و از ستمکاریها و بی عفتیها آنطور جلوگیری کرده، به مردم امر کند که باید همه اطاعت کنید از آتاترک که می گوید دین، در مملکت رسمیت ندارد، و همه می دانند که با دینداران چه کارها کرد و با مردم چه ستمکاریها نمود چه بی عفتیها در ترکیه به جریان انداخت و چه مخالفتها با دین خداکرد، یا بگوید باید از پهلوی اطاعت کنید که همه دیدید چه کرد و برای ریشه کن نمودن دین اسلام چه کوششها کرد که اگر کسی بخواهد مخالفتهای صریح او را با قرآن خدا بشمارد، نیازمند به یک کتاب شاید گردد. چنین خدایی را که خود اساس دین و عدل را به پا کرده، و خود به دست خود به
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 270
خراب آن امر نموده، دانشمندان او را به خدایی و عدل و داد نمی پذیرند و مقام خدای عالم از چنین بیهوده کاری منزه است. می گویید از طرز حکومت این ستمکاران بیخبر بود و گمان می کرد اینها همه با گفته های او موافقند این از حکم خرد بیرون است. خدایی که بندگان خود را نشناسد ما او را به خدایی نمی شناسیم. یا می گویید خدا از گفته های خود پشیمان شد. چند روزی توحید و تقوا و عدالت می خواست بین مردم پس از آن خود، مردم را به شرک و ستمکاری و خلاف عفت دعوت کرد، این نیز از حکم خرد بیرون است و چنین خدایی را ما به خدایی نمی شناسیم. پس، ناچار باید بگویید اولواالامر، پادشاهان و امرا نیستند....
اکنون از همه اینها گذشتیم خدا در قرآن و پیغمبر اسلام در حدیث، کشف حجاب زنها و تصرف در اوقاف را مثلاً حرام دانسته، پادشاه یا خلیفه مردم را امر به آن کند تکلیف مردم در این حال چیست؟ خدا گفته هم اطاعت امر خدا و پیغمبر را باید بکنید پس، کشف حجاب نکنید و تصرف در اوقاف ننمایید و هم اطاعت امر سلطان را بکنید و اوقاف را به فروش برسانید.
اف بر این بیدادگران که خدای عادل را به این بیهوده ها نسبت می دهند. اینجا خرد که فرستادۀ نزدیک خداست، نمی گوید که اولواالامر باید کسی باشد که در تمام، از اول امارتش تا آخر، کارهایش یک کلمه برخلاف دستورات خدا و پیغمبر نگوید و
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 271
عمل نکند و حکومت او، همان حکومت الهی که پیغمبر داشت باشد؟ چنانچه از مقارن نمودن اطاعت این سه به هم معلوم شود که از یک سرچشمه آب می خورند.(249)
***
اولواالامر، تلو رسول خدا
باور کردند علمای اهل سنت به اینکه اطاعت از هر قلدری باید کرد، این هم به دست اشخاص قلدر پیدا شده است. امکان دارد یک همچو چیزی که پیغمبر اسلام احکام بفرستد و بگوید از آتاترک که احکام ما را محو می کند، اطاعت کنید؟! این را کدام عقل می پذیرد؟ پیغمبر اسلام احکام بفرستد، خدای تبارک و تعالی احکام بفرستد، بگوید که نماز بخوانید، بعدش هم بگوید اطاعت کنید از آتاترک که می گوید نماز نخوانید از کدام بشنویم. از خدا، یا از آتاترک؟! این را چه عقلی باور می کند؟ این اولواالامری که در قرآن وارد شده است، واضح است که کسی است که «تلو» رسول خداست، الله است، رسول خداست اولواالامر، او باید یک همچو صفاتی داشته باشد. معقول نیست که خدای تبارک و تعالی مردم را وادار کند که از رضاخان که همه جهات شرعی و اسلامی را کنار می گذاشت شما اطاعت کنید، دین بفرستد بعد بگوید از کسی که لادین است اطاعت کنید، یعنی شما هم لادین بشوید ـ این ـ می شود.(250)
2 / 6 / 65
***
نظر شیعه پیرامون مصادیق اولواالأمر
شیعیان بعد از در گذشتن پیغمبر اسلام با اهل سنت در این دو
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 272
موضوع ـ که حکم هر دو را از خرد گرفتیم ـ مخالفت داشتند. در روزهای اوّل بزرگان از اصحاب پیغمبر که تمام اسلامیان آنها را به بزرگی یاد کردند و احدی درباره آنها چیزی نگفته که دامن پاک آنها را آلوده کند، چون امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ و سلمان و ابی ذر و مقداد و عمار و عباس و ابن عباس و امثال آنها، برخلاف برخاستند و خواستند گفته خدا و پیغمبر را در باب اولواالامر اجرا کنند، لکن دسته بندیها که از اول پیدایش بشر تاکنون حکم خردمندان را فلج کرده، و طمع و هوسها که در هر زمان حق و حقیقت را پایمال کرده، آن روز نیز کار خود را کرد و به شهادت تواریخ معتبره اینان به کار دفن پیغمبر مشغول بودند که جلسه «سقیفه»، ابوبکر را به حکومت انتخاب کرد و این خشت کج بنا نهاده شد. پس، از دوره اوّل اسلام باز این گفتگو در بین این دو دسته بود شیعیان که پیروان علی هستند، می گویند که امامت را باید خدا تعیین کند به حکم خرد، و خلفا و سلاطین لایق آن نیستند و علی و اولاد معصومین او ـ علیهم السّلام ـ اولواالامرند که خلاف گفته های خدا هیچ گاه نگفته و نگویند، و این نیز به تعیین پیغمبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ است چنانکه پس از این ذکر آن می شود و ثابت می کنیم که پیغمبر اسلام تعیین امام کرده و آن علی بن ابیطالب ـ علیهم السلام ـ است.(251)
***
ردّ قولی و عملی معصومین(ع) از سلاطین و حاکمان
در بین ما هم اشخاصی هستند که می گویند اولی الامر هرچه، هر زهر ماری می خواهد باشد باید ما از او اطاعت کنیم! اولواالامر
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 273
است! اولواالامر، یعنی زورگو؟ با زورگو نباید حرف زد، خوب پس چرا امام حسن مخالفت کرد، چرا امام حسین مخالفت کرد با اولی الامر، آن وقت که اولی الامر عبارت از یزید بود، توطئه می کرد (یکی از آخوندها به من نوشته بود... که شما مخالفت چرا می کنید با او. این مملکت را خدا داده).... اما این تکلیف قرآن است، مگر فرعون را کسی دیگر ملک به او داده بود؟ آن هم خدا به او داده بود، پس، چرا موسی رفت و با او مخالفت کرد؟ مگر نمرود را کسی دیگر به او اعطای ملک کرده بود؟ آن هم از طرف خدا بود، پس چرا ابراهیم می رود با او مخالفت می کند؟ چرا پیغمبر مخالف است. چرا حضرت امیر با معاویه، خوب معاویه هم در اینجا یک اولی الامری است برای خودش، خوب بعد از آن چرا امام حسن با او مخالفت کرد، امام حسن پدر معاویه را درآورد. امام حسین چرا پا شد با چند نفر عیالاتش رفت، با پنجاه ـ شصت نفر راه افتاد، رفت آنجا مخالفت با اولی الامر کرد. این حرفها، حرفهای نامربوط است. آن اولی الامری که پهلوی خدا و رسول قرار می گیرد باید پهلوی خدا و رسول باشد، باید مثل خدا و رسول (بلا تشبیه)؛ یعنی ظلّ خدا و رسول خدا باید باشد. حکومت سلطان اسلام ظلّ الله هست. معنی ظلّ این است که حرکتی ندارد خودش، حرکت به حرکت اوست، سایه آدم که خودش حرکتی ندارد هر حرکتی آدم می کند سایه هم همان طور، ظلّ الله این است، آن اسم او. کسی را که اسلام به ظلّ اللهی شناخته است، این است که از خودش یک چیزی مایه نگذارد. به تبع احکام اسلام حرکت بکند. حرکت،
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 274
حرکت صحیح باشد، رسول الله اینطور بود، ظلّ الله بود. این مردی که هم ظلّ الله است؟! ـ اولی الامر ـ یک طایفه از ما هم بیچاره ها غفلت کردند و غافل شدند و اولی الامر را، یزید هم اولی الامر بود! بر ضد یزید هم اگر قیام کرد قتلش واجب است، قتلش را بیچاره ها واجب می دانند! قاضی چون حکم کرده، واجب القتل است! قیام برخلاف مصالح مسلمین، این واجب القتل است. خوب، کتاب و سنت را نمی دانیم چه باید کرد، ما قرآن را نخواندیم نمی دانیم، منطق قرآن را نمی دانیم. باید قرآن بخوانیم، قبل از همه چیزها بخوانید قرآن چه می گوید، تکلیف ما و وظیفه ما را قرآن تعیین می کند، وظیفه ما را با سلطان، قرآن تعیین می کند، قصّه می خواسته خدا بگوید؟! قصّه سرایی می خواسته بکند؟!(252)
29 / 11 / 56
***
پیروی از اولواالامر به دلیل مطابقت حکم او با حکم خدا
... نویسنده نتیجۀ سخنان خود را اینجا چنین می نویسد: «نتیجه آنکه برای آدمی مسلّم مدیری لازم است و این کارها هم حق هیچ شخص و یا دسته بالخصوص نیست؛ بلکه حکومت تنها برای اداره توده است. پس، تنها کسی می تواند حاکم باشد که بهتر از عهده این کار برآید حال اگر توانست وظیفه خود را به خوبی انجام دهد اولواالامر اوست و اطاعتش واجب، و گرنه باید او را برداشت و لایقی را به جای او گذاشت، چنانچه در صدر اسلام همان اشخاصی که آنهمه اطاعت از خلیفه داشتند، عثمان را
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 275
کشتند.»
ما در گفتار امامت معنی «اولواالامر» و اینکه باید به حکم خرد چه اشخاصی باشند [را] بیان کردیم، خوانندگان به آنجا مراجعه کنند. اینجا باز می گوییم شما که می گویید اولواالامر اگر به وظیفه عمل کرد اطاعت او واجب است، لابد واجب بودن اطاعت یا به حکم آیه قرآن است که می گوید: «اَطیعُواالله َ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاَْمْرِ مِنْکُمْ» و یا به حکم خرد. اگر مقصود آن است که خدا اطاعت اولواالامر را واجب کرده، و اولواالامر مانند رضاخان و مصطفی کمال و دیگر سلاطین هستند، اگر آنها برخلاف گفته خدا و پیغمبر چیزی گفتند، ما اطاعت خدا و پیغمبر را باید بکنیم یا اطاعت اینان را؟ دست از اطاعت هر کدام برداریم خلاف گفته خدا عمل کردیم. پس، تکلیف آنها را که می خواهند به این آیه عمل کنند خوب است معین کنید؛ و اگر بگویید هرکس برخلاف گفته خدا چیزی گفت، اولواالامر نیست ـ و ناچارید همین را هم بگویید ـ پس، کلیه سلاطین و کلیه خلفا که برخلاف گفته خدا چیزی گفته اند لایق منصب اولواالامری به حکم عقل نیستند و فقط کسی می تواند اولواالامر باشد که در تمام دورۀ مأموریت هیچ حکمی برخلاف گفته خدا و پیغمبر نکند.
پس، اولواالامر همان است که پیغمبر در حضور هفتاد هزار
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 276
جمعیت بازوی او را گرفت و به مردم معرفی کرد و همان اولواالامر که الآن در پس پردۀ غیبت است، تکلیف امروز را تعیین کرده [است].(253)
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 277
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 278