بخش چهارم: ولایت تشریعی

امامت در حدیث

امامت در حدیث

‏ ‏

‏ ‏

حدیث غدیر در‏ ‏منابع اهل سنت

حدیث غدیر بنا به نقل ابن مغازلی

تصنیف ابن عقده‏ ‏در حدیث غدیر

تصنیف طبری در حدیث غدیر

‏بحث در امامت و خصوصاً از وجهۀ احادیث پیغمبر ـ صلی الله ‏‎ ‎‏علیه و آله ـ که از طریق شیعه و سنی وارد شده است از نطاق و‏‎ ‎‏عهده این اوراق خارج است؛ لکن ما... چند حدیث از طریق اهل‏‎ ‎‏سنت که در اصل امامت با ما خلاف دارند در اینجا ذکر می کنیم...:‏

‏1ـ حدیث «غدیر خم» است و آنچه که صاحب غایة المرام‏‎[1]‎‏ بر‏‎ ‎‏آن اطلاع پیدا کرده، 89 حدیث است از طریق اهل سنت، که‏‎ ‎‏بسیاری از آن را از کتاب ‏‏مسند احمدبن حنبل،‏‎[2]‎‏ که امام بزرگ اهل‏‎ ‎‏سنت است و در سال 241 در بغداد فوت شده نقل کرده، و کتاب‏‎ ‎‏مسند از بزرگترین کتابهای اهل سنت است؛ و بسیاری از آنها را از‏‎ ‎‏ابن مغازلی شافعی،‏‎[3]‎‏ متوفی در سال 483، و از معانی‏‎[4]‎‏ متوفی در‏‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 231

‏سال 522؛ و از «ابن ابی الحدید» معتزلی‏‎[5]‎‏ متوفی در سال 655؛ و‏‎ ‎‏از ثعالبی،‏‎[6]‎‏ متوفی در حدود سال 429؛ و بعضی از صحیح «مسلم»‏‎ ‎‏متوفّی در سال 261؛ و ‏‏صحیح‏‏ «ترمذی»‏‎[7]‎‏ متوفی در سال 279؛ و‏‎ ‎‏صحیح‏‏ «ابی داود»؛ متوفی در سال 275 نقل نموده، و هرکس‏‎ ‎‏بخواهد اطلاع از چگونگی حدیث غدیر پیدا کند باید رجوع کند‏‎ ‎‏به کتاب ‏‏عبقات الأنوار‏‏ سید بزرگوار، حامد حسین هندی»‏‎[8]‎‏...‏

‏ما در اینجا بعضی از طرق حدیث غدیر را ذکر می کنیم:‏

‏ابوالحسن علی بن محمد معروف به ابن مغازلی که از بزرگان‏‎ ‎‏محدثین و اعاظم معتبرین اهل سنت است به سند خود نقل نموده‏‎ ‎‏که امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در منبر، اصحاب پیمبر را قسم داد‏‎ ‎‏که هرکس روز غدیر خم حاضر بود شهادت بدهد. پس، دوازده‏‎ ‎‏نفر برخاستند و شهادت دادند که پیمبر گفت «مَنْ کُنْتُ مَوْلاٰهُ فَعِلیٌّ‏‎ ‎‏مَوْلاٰهُ اللهمَّ والِ مَنْ والاٰهُ وَ عادِ مَنْ عادٰاه»؛ و از جمله آن دوازده نفر‏‎ ‎‏ابوسعید خدری؛ و ابوهریره و انس بن مالک بودند.‏‎[9]‎‏ پس، ابن‏‎ ‎‏مغازلی گفته در کتاب مناقب که «ابوالقاسم بن محمد» گفت این‏‎ ‎‏حدیث صحیح است و صد نفر از پیمبر خدا این حدیث را نقل‏‎ ‎‏کردند و علی بن ابیطالب منفرد است در این فضیلت.‏

‏ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید معروف به «ابن عقده»‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 232

‏متولد در سال 244، که از اعجوبه های زمان و بزرگان اهل سنت‏‎ ‎‏است و دار قطنی درباره او گفته: «اهل کوفه اتفاق دارند در اینکه از‏‎ ‎‏زمان عبدالله بن مسعود تا زمان ابن عقده، کسی حافظتر از‏‎ ‎‏او نبوده»، یک کتاب در سند حدیث غدیر نوشته و از یکصد نفر‏‎ ‎‏از اصحاب نقل نموده که از جمله آنهاست: علی بن ابیطالب‏‎ ‎‏و حسن بن علی، و حسین بن علی ـ علیهم السلام ـ و ابوبکر و عمر‏‎ ‎‏و عثمان و سلمان و ابوذر و عمار و مقداد و ابن عباس و ابن مسعود‏‎ ‎‏و طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف و سعید بن مالک و ابوایوب‏‎ ‎‏و عبدالله بن عمر، و عدی بن حاتم و حذیفه و غیر اینها؛ و از‏‎ ‎‏چندین نفر زن که از جمله آنهاست: فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و‏‎ ‎‏عایشه و امّ سلمه و امّ هانی و اسما بنت عمیس. سپس ابن عقده‏‎ ‎‏28 نفر دیگر را بی اسم ذکر کرده که آنها هم حدیث غدیر را نقل‏‎ ‎‏کردند. ‏

‏محمدبن جریر طبری، متولد در سال 224 که از بزرگان‏‎ ‎‏محدثین و اعاظم مورخین اهل سنت است و گویند آنقدر کامل در‏‎ ‎‏جمیع علوم بود که کسی شریک او نبود، کتابی تصنیف کرده، در‏‎ ‎‏طرق حدیث غدیر که دارای دو جلد ضخیم است و نام آن‏‎ ‎‏کتاب الولایة ‏‏است. «ذهبی» گوید من آن کتاب را دیدم و از بسیاری‏‎ ‎‏طرق آن دهشت کردم. «اسمعیل بن عمر بن کثیر» که از اجلّۀ علما و‏‎ ‎‏بزرگان اهل سنت است گفته من یک کتاب از طبری دیدم که جمع‏‎ ‎‏کرده، در آن احادیث غدیر خم را در دو مجلد ضخیم؛ و سید‏‎ ‎‏بزرگوار «سیدبن طاوس» کتاب طبری را درباره حدیث غدیر در‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 233

‏اقبال ذکر می کند.‏

‏ ‏

‏ ‏

تصنیف حسکانی‏ ‏در حدیث غدیر

تصنیف سجستانی

تصنیف ذهبی

کلام جوینی

‏ابوالقاسم، عبدالله الحسکانی، که در حدود 470 فوت شده و‏‎ ‎‏مورد توثیق و تجلیل بزرگان اهل سنت است کتابی در سند حدیث‏‎ ‎‏غدیر نوشته است و اسم آن ‏‏دعاءالهداة الی اداء حق المُوالاة‏‏ است. و‏‎ ‎‏«سیوطی» که از بزرگترین علمای اهل سنت است از حسکانی‏‎ ‎‏تجلیل و تمجید می نماید.‏

‏ابوسعید، مسعودبن ناصر سجستانی، متوفی در سال 477 که از‏‎ ‎‏بزرگان محدثین و حافظین اهل سنت است و ابوعبدالله محمدبن‏‎ ‎‏عبدالواحد معروف به «دقاق» که از اعاظم حفاظ است درباره او‏‎ ‎‏گفته: «من کسی را که بهتر باشد از او حیث اتقان و حفظ ندیدم.»‏‎ ‎‏یک کتاب در جمع طرق حدیث غدیر تألیف کرده، و آن را به کتاب‏‎ ‎‏درایة حدیث الولایة موسوم کرده، و از 120 نفر از اصحاب پیغمبر‏‎ ‎‏با هزار و سیصد سند آن حدیث را نقل می کند.‏

‏شمس الدین محمدبن احمد شافعی، متولد در سال 673 که از‏‎ ‎‏دانشمندان بزرگ و محدثین عالیمقام است و سبکی در ‏‏طبقات‏‎ ‎‏الشافعیّه‏‏ در حق او گفته: «محدث عصر و خاتم حفاظ و قائم به امر‏‎ ‎‏حدیث و حامل رایت اهل سنت و جماعت و امام اهل عصر است‏‎ ‎‏از حیث حفظ و اتقان، و او شیخ و سید و معتمد من است.» او نیز‏‎ ‎‏کتابی در حدیث غدیر نوشته است.‏

‏محمدبن علی بن شهر آشوب، متوفی در سال 588 که فحول‏‎ ‎‏علمای اهل سنت و جماعت و بزرگان علما و محدثین آنها مثل‏‎ ‎‏صفدی در ‏‏وافی بالوافیات‏‏، و فیروزآبادی در ‏‏بلغه‏‏، و سیوطی در‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 234
‏بغیة الوعاة‏‏ و ابن ابی بطوطه در تاریخش از او مدح بلیغ و ثنای‏‎ ‎‏جمیل کردند و او را به صدق لهجه و خشوع و عبادت و تهجد و‏‎ ‎‏کثرت علم توصیف کردند، در کتاب ‏‏مناقب‏‏، چنانچه حسین بن خیر‏‎ ‎‏در ‏‏نخب المناقب‏‏ از او نقل کرده و گفته است که ابوالمعالی جوینی‏‎ ‎‏تعجب می کرد و می گفت من در بغداد یک کتابی دیدم که در دست‏‎ ‎‏صحاف در روایت حدیث غدیر ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ در آن نوشته بود این مجلد‏‎ ‎‏بیست و هشتم است از طریق حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه»‏‎ ‎‏و بعد از این کتاب بیست و نهم است؛ و از ابن کثیر فقیه شافعی‏‎ ‎‏دمشقی نیز منقول است که ابوالمعالی جوینی از دیدن آن کتاب نزد‏‎ ‎‏صحاف تعجب می کرده، و جوینی از اعاظم و فحول اهل سنت‏‎ ‎‏است که علاّمۀ یافعی در ‏‏مرآت الجنان‏‏ چند صفحه در مدح و ثنای‏‎ ‎‏او نوشته، و او را استاد فقها و متکلمین خوانده، و جامعیت و‏‎ ‎‏امامت او را در اصول و فروع و فنون ادب و علم مورد اتفاق‏‎ ‎‏دانسته. وفات او در سال 478 در نیشابور بوده، پس از فوتش‏‎ ‎‏منبرش را شکستند و شاگردان او که چهارصد تن بودند دوات و‏‎ ‎‏قلم خود را شکستند و یک سال در این حال بودند.‏

‏و تواتر حدیث غدیر پیش اهل سنت و جماعت، تا چه رسد به‏‎ ‎‏شیعه، جای هیچ شک و تردید نیست و اشخاصی که از بزرگان و‏‎ ‎‏معتبرین اهل سنت هستند و دعوی تواتر این حدیث را کردند. اگر‏‎ ‎‏بخواهیم شماره کنیم به طول می انجامد و با اختصار که بنای این‏‎ ‎‏اوراق بر آن است، منافی است.(241)‏

***


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 235

‏ ‏

‏ ‏

حدیث منزلت در‏ ‏منابع اهل سنّت

نقل حدیث منزلت‏ ‏از صحیح بخاری

نقل حدیث منزلت‏ ‏از‏ ‏صحیح مسلم

‏یکی از احادیثی که درباره امامت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله ـ وارد شده، حدیث منزلت‏‎ ‎‏است و آن حدیثی است که به طور تواتر از سنی و شیعه نقل شده‏‎ ‎‏که پیغمبر ‏‏[‏‏ص‏‏]‏‏ به علی ‏‏[‏‏ع‏‎ ‎‏]‏‏گفت: «اَنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِن‏‎ ‎‏مُوسیٰ اِلاّ اَنَّهُ لاٰنَبِیَّ بَعْدی.»، یعنی نسبت تو به من، مثل نسبت‏‎ ‎‏هارون به موسی است، مگر در پیغمبری که کسی بعد از من پیغمبر‏‎ ‎‏نیست؛ و هارون تمام شئون خلافت و وراثت را نسبت به موسی‏‎ ‎‏داشت.‏

‏سید بزرگوار، سید هاشم بحرانی این حدیث را با یکصد سند‏‎ ‎‏از طریق اهل سنت نقل می کند که بسیاری از آن از صحاح ستّۀ اهل‏‎ ‎‏سنّت است که بزرگترین کتب آنهاست.‏‎[10]‎

‏ما در اینجا از هر یک ‏‏صحیح‏‏ که حدیث در آن است اسمی‏‎ ‎‏می بریم تا معلوم شود نام امامت تازه نیست و این تخمی است که‏‎ ‎‏پیغمبر افشانده به امر خدای عالم.‏

‏ابوعبدالله محمدبن اسمعیل البخاری، متولد در سال 194 به‏‎ ‎‏سند خود در ‏‏صحیح ‏‏بخاری حدیث کند: «اَنَّهُ قالَ النَبِیُّ ‏‏[‏‏ص‏‏]‏‎ ‎‏لِعَلیٍّ‏‏[‏‏ع‏‏]‏‏: اَمٰا تَرْضیٰ اَنْ تَکُونَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هٰاروُنَ مِنْ مُوسیٰ.» و در‏‎ ‎‏بعضی احادیث دیگرش دنباله آن این عبارت است «الاّ انّه لانبیّ‏‎ ‎‏بعدی»‏‎[11]‎‏ و این محمدبن اسمعیل بخاری را پیشوای اهل حدیث و‏‎ ‎‏مقتدای آنان دانند و او را امیرالمؤمنین در حدیث و ناصر احادیث‏‎ ‎‏نبویه و ناشر مواریث نبویه لقب دادند؛ و مسلم، صاحب ‏‏صحیح‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 236

‏چون پیش او می آمد می گفت: «بگذار تا بوسه زنم دو پای تو را ای‏‎ ‎‏سید محدثین و ای استاد استادان.» و ترمذی گفته: «ندیدم کسی را‏‎ ‎‏مانند او، خدا او را زینت این امت قرار داده.» ابن خزیمه گفته: «زیر‏‎ ‎‏آسمان کبود داناتر به حدیث و حافظتر از او نیست.»‏

‏بالجمله، اهل سنت او را مقدم بر همۀ محدثین می شمردند و‏‎ ‎‏کتاب ‏‏صحیح‏‏ بخاری بزرگتر از تمام کتب است و بخاری گفته: «من‏‎ ‎‏این کتاب را از ششصد هزار حدیث بیرون آوردم و این حجت‏‎ ‎‏مابین من و خداست، و ذکر نکردم در این کتاب مگر احادیث‏‎ ‎‏صحیحه را.» و علمای سنت در مدح این کتاب چیزها گفته اند؛ و‏‎ ‎‏آن را بعد از قرآن، صحیحتر از همه کتب دانسته اند و بر همه کتب‏‎ ‎‏مقدّم شمرده اند و بحمدالله در چنین کتاب، به این اعتبار، احادیث‏‎ ‎‏دالّ بر مذهب شیعه و حقانیت آن فراوان است... از آن جمله این‏‎ ‎‏حدیث را از سه طریق آنچه که می دانیم نقل کرده.‏

‏ابوالحسن، مسلم بن الحجاج القشیری، متولد در سال 204 یا‏‎ ‎‏206 حدیث منزلت را به هفت طریق نقل می کند؛ و مسلم یکی از‏‎ ‎‏علمای بزرگ است و از حفاظ ملت است، و در نزد اهل حدیث،‏‎ ‎‏پیشوا و مقتداست. از ابن عقده پرسیدند که بخاری و مسلم کدام‏‎ ‎‏اعلم هستند؟ گفت: «هر دو عالمند، اصرار کردند، گفت: بخاری‏‎ ‎‏گاهی غلط ‏‏[‏‏دارد‏‏]‏‏ ولی مسلم کمتر غلط دارد.» خطیب بغدادی‏‎ ‎‏گفته که مسلم پیروی از بخاری کرده، و در علم او نظر کرده، و‏‎ ‎‏راست برابر با وی می رود و در هشتاد و چند حدیث، مابین او و‏‎ ‎‏پیغمبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ بیش از چهار واسطه نیست.‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 237

‏بالجمله، اهل سنّت او را در طراز بخاری و مقدّم بر محدثین‏‎ ‎‏می دانند، و ‏‏صحیح‏‏ مسلم را اکابر اهل سنت، همدوش ‏‏صحیح‏‎ ‎‏بخاری، واصح کتب بعد از قرآن می دانند، چنانچه ابن حجر در‏‎ ‎‏صواعق‏‏ گفته: «روی الشیخان البخاری و مسلم فی صحیح هما‏‎ ‎‏الذین هما اصحّ الکتب بعد القرآن باجماع من یعتدّ به.» و دعوی‏‎ ‎‏اجماع و اتفاق کردند بر صحت و وجوب قبول آنچه در این دو‏‎ ‎‏کتاب است.‏

‏ ‏

‏ ‏

نقل حدیث منزلت‏ ‏از صحیح ترمذی و ابی داود

حدیث منزلت در مسند احمد

حدیث منزلت به نقل از نسائی و ابن ماجه

تواتر حدیث منزلت‏ ‏در نزد اهل سنّت

‏ابوعیسی محمدبن عیسی ترمذی، یکی از علمای اعلام و‏‎ ‎‏محدثین بزرگ اهل سنت و جماعت است و با بخاری در اخذ از‏‎ ‎‏بعضی مشایخ شرکت دارد و ضرب المثل در حفظ و ضبط است‏‎ ‎‏فوت او در سال 279 است و کتاب ‏‏صحیح‏‏ او یکی از کتب ستّه اهل‏‎ ‎‏سنت است که از بزرگترین کتب آنهاست، و ترمذی درباره کتابش‏‎ ‎‏گفته: «من این کتاب را تصنیف کردم و بر علمای حجاز و عراق و‏‎ ‎‏خراسان عرضه داشتم و آنها از آن خشنود شدند، و هرکس این‏‎ ‎‏کتاب در خانه اش باشد مثل آن است که پیغمبر در خانه اوست و با‏‎ ‎‏او سخن می گوید.»‏

‏و اما ابوداود سلیمان بن اشعث سجستانی، از بزرگان مشایخ‏‎ ‎‏اهل سنت و پیشوا و مقدّم در عصر خود و به صفت ورع و زهد و‏‎ ‎‏بصیرت و مهارت در فنّ حدیث نزد آنان موصوف ولادت او در‏‎ ‎‏سال 202 بوده و کتاب ‏‏سنن‏‏ او یکی از صحاح سته اهل سنت است‏‎ ‎‏و از او منقول است که پانصد هزار حدیث در حیطه ضبط و قید‏‎ ‎‏کتابت در آوردم، و سنن خود را که چهار هزار و ششصد حدیث‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 238

‏صحیح‏‏ است از آن انتخاب کردم. ‏

‏و حدیث «منزلت» و حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» را این‏‎ ‎‏دو نفر در ‏‏صحیح‏‏ خود حدیث کردند. ‏

‏ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل متوفی، در سال 241 یکی‏‎ ‎‏از ائمۀ سنیان و مقتدا و پیشوای آنهاست. در حدیث و فقه او را به‏‎ ‎‏عبادت و زهد و ورع توصیف نموده، و گویند که به واسطه او‏‎ ‎‏صحیح از سقیم و مجروح از معدل شناخته شد، و از او روایت‏‎ ‎‏کنند مثل بخاری و مسلم و ابوداود سجستانی و ابوذرعه؛ و اسحاق‏‎ ‎‏بن راهویه در حق او گفته: «احمد بن حنبل حجت است میان‏‎ ‎‏خداوند و بندگان او در روی زمین.» و شافعی گفته: «از بغداد بیرون‏‎ ‎‏آمدم در حالی که نگذاشتم آنجا اورع و اتقی و اعلم از احمدبن‏‎ ‎‏حنبل.» و کتاب مسند او از کتب مشهورۀ معتبرۀ اهل سنت است و‏‎ ‎‏در آن سی هزار حدیث است از قرار مذکور، و از او نقل شده که‏‎ ‎‏این کتاب را از 750 هزار حدیث زیادتر انتخاب کردم و بحمدالله از‏‎ ‎‏این کتاب از نوزده طریق حدیث منزلت را نقل کردند.‏

‏ابوعبدالله محمدبن یزید بن ماجه، متوفی در سال 273، یکی‏‎ ‎‏از پیشوایان و مشایخ اهل سنت است و کتاب او که ‏‏سنن ابن ماجه‏‎ ‎‏گویند یکی از صحاح ششگانه اهل سنت است که بزرگترین کتب‏‎ ‎‏آنهاست. ‏

‏و ابوعبدالرحمن احمدبن علی بن شعیب النسائی از بزرگان‏‎ ‎‏عصر خود و به بسیاری تهجّد و عبادت وصوم موصوف؛ و حاکم‏‎ ‎‏گفته: «نسائی افقه اهل مصر در عصر خود بود.» و ذهبی گفته: «او‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 239

‏از مسلم حافظتر بود.» و کتاب او که به سنن نسائی معروف است‏‎ ‎‏یکی از شش کتاب ‏‏صحیح‏‏ است پیش اهل سنت. نسائی در مصر‏‎ ‎‏کتاب ‏‏خصائص‏‏ را در مناقب امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ تصنیف‏‎ ‎‏کرده. وفات نسائی در سال 303 بود و حدیث منزلت را ابن ماجه و‏‎ ‎‏نسائی بنا به نقل از محمدبن یوسف شافعی در ‏‏کفایة الطالب فی‏‎ ‎‏مناقب علی بن ابیطالب‏‏ در ‏‏سنن‏‏ خود حدیث کنند.‏

‏پس، معلوم شد که این حدیث در جمیع کتب صحیحه اهل‏‎ ‎‏سنت منقول است و دیگر ناقلین این حدیث از بزرگان و معتبرین و‏‎ ‎‏مشایخ اهل سنت و جماعتند که ما برای اختصار ترک ذکر آنها را‏‎ ‎‏کردیم. ‏

‏بسیاری از محققین و معتبرین علمای عامه، حدیث «منزلت» را‏‎ ‎‏به تواتر موصوف کردند یا چیزی درباره آن گفته اند که لازمه اش‏‎ ‎‏پیش آنها تواتر آن است، چنانچه حافظ ابوعبدالله محمدبن یوسف‏‎ ‎‏گنجی شافعی، متوفی در سال 658، بعد از ذکر حدیث «منزلت»‏‎ ‎‏در ‏‏کفایة الطالب‏‏ گفته «و این حدیثی است که اتفاق است بر صحت‏‎ ‎‏او، و ائمۀ اعلام حفاظ آن را روایت کردند مثل بخاری در ‏‏صحیح‏‎ ‎‏خود و مسلم در ‏‏صحیح‏‏ خود، و ابوداود در ‏‏سنن‏‏ خود، و ترمذی در‏‎ ‎‏جامع‏‏ خود، و نسائی و ابن ماجه در ‏‏سنن‏‏ خویش و همه متفق هستند‏‎ ‎‏در صحتش و صحت آن اجماعی است.» و حاکم نیشابوری گفته که‏‎ ‎‏این حدیث داخل در حدّ تواتر است؛ و علامه «سیوطی» که فضایل‏‎ ‎‏و جلالتش پیش اهل سنت مستغنی از بیان است این حدیث را از‏‎ ‎‏متواترات شمرده و «ابن حجر» حدیثی را که هشت نفر از صحابه‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 240

‏نقل کردند متواتر شمرده؛ در حالی که ابوالقاسم، علی بن محسن‏‎ ‎‏التّنوخی که از بزرگان اهل سنت است و به وثاقت و فضل موصوف‏‎ ‎‏است و وفات او در سال 447 است یک کتاب مخصوص در اثبات‏‎ ‎‏این حدیث نوشته و از بیست و چند نفر از اصحاب پیغمبر آن را‏‎ ‎‏حدیث کرده که از جمله آنهاست: امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب‏‎ ‎‏ـ علیه السلام ـ و عمر بن خطاب و سعدبن ابی وقاص، و عبدالله بن‏‎ ‎‏عباس، و جابربن عبدالله ، و ابوهریره، و ابوسعید خدری، و زیدبن‏‎ ‎‏ارقم، و ابورافع، و حذیفة بن اسید و انس بن مالک و غیر اینها.(242)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

حدیث ثقلین

‏از جمله احادیثی که از طرق سنی و شیعه متواتر است و نصّ بر‏‎ ‎‏امامت علی و فرزندان معصومین اوست، حدیث «ثقلین» است، و‏‎ ‎‏آن حدیثی است که از بیست و چند نفر از اصحاب پیغمبر نقل و به‏‎ ‎‏39 طریق از اهل سنت منقول است که از جمله آنهاست: ‏‏صحیح‏‎ ‎‏مسلم، و ‏‏صحیح‏‏ ابوداود و ‏‏صحیح‏‏ ترمذی، و ‏‏مسند‏‏ احمدبن حنبل، و‏‎ ‎‏مستدرک‏‏ حاکم و دیگر از اجلّۀ اثبات و مهره ثقات اهل سنت و‏‎ ‎‏جماعت؛ و ما یک حدیث از صحیح ترمذی و ابی داود در اینجا‏‎ ‎‏ذکر می کنیم. هرکس تفصیل این مطلب را بخواهد به کتاب‏‎ ‎‏غایة المرام‏‏ و کتاب ‏‏عبقات‏‏ رجوع کند.‏‎[12]‎

‏این دو کتاب که از شش کتاب ‏‏صحیح‏‏ اهل سنت است به سند‏‎ ‎‏خود از زیدبن ارقم نقل کنند: قال: «قال رسول الله (ص): «اِنّی تارِکٌ‏‎ ‎‏فیکُمْ مٰا إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِّلّوا بَعْدی، اَحَدُهُما اَعْظَمُ مِنَ الاْخَرِ وَ‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 241
‏هُوَ کِتابُ الله ِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَی الاَْرْضِ وَ عِتْرَتی اَهْلُ بَیْتی‏‎ ‎‏لَنْ یَفْتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضِ، فَانْظُرُوا کَیْف تَخْلفونی فی‏¨‎ ‎‏عِتْرَتی¨» زیدبن ارقم گفت: «پیغمبر ‏‏[‏‏ص‏‏]‏‏ گفت: من در بین شما‏‎ ‎‏چیزهایی می گذارم که اگر تمسّک به آن کنید به ضلالت و گمراهی‏‎ ‎‏هرگز نمی افتید بعد از من، و آن دو چیز است که یکی از آنها از‏‎ ‎‏دیگری بالاتر است و آن کتاب خداست که ریسمانی است که از‏‎ ‎‏آسمان به زمین کشیده شده، و دیگر عترت من که اهل بیت من‏‎ ‎‏هستند؛ و این دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت. ببینید چه‏‎ ‎‏جور سلوک می کنید بعد از من با اهل بیت من.» و این حدیث‏‎ ‎‏امامت را در اهل بیت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ قرار داده تا‏‎ ‎‏روز قیامت.‏

‏و در روایت احمدبن حنبل است از زیدبن ثابت که پیغمبر‏‎ ‎‏گفت: «من در بین شما دو خلیفه و جانشین می گذارم: یکی، کتاب‏‎ ‎‏خدا و یکی اهل بیتم، و این دو از هم هرگز جدا نمی شوند تا به من‏‎ ‎‏وارد شوند بر حوض.»؛ یعنی تا قیامت با هم هستند و باید این دو‏‎ ‎‏جانشین من باشند.(243)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

حدیث سفینه‏ ‏دربارۀ اهل بیت

احادیث در خلافت علی(ع)

احادیث در وصایت‏ ‏علی(ع)

تصریح به جانشینی‏ ‏از نخستین روزهای دعوت

‏و از احادیث مسلّمه متواتره حدیث تشبیه اهل بیت به کشتی‏‎ ‎‏نوح است که از طریق اهل سنت یازده حدیث در این موضوع وارد‏‎ ‎‏شده است‏‎[13]‎‏ که ما یک حدیث آن را ذکر می کنیم: ‏

‏ابوالحسن علی بن محمد خطیب فقیه شافعی متوفی در سال‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 242

‏483، در کتاب ‏‏مناقب‏‏ به سند خود از ابن عباس نقل می کند: «قال:‏‎ ‎‏قال رسول الله (ص): «مَثَلُ اَهْلِ بَیْتی‏¨ ‏مَثَلُ سَفینَةِ نُوح مَنْ رَکِبَها نَجیٰ‏‎ ‎‏وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْها هَلَکَ.»؛ یعنی پیمبر ـ صلوات الله علیه و آله ـ گفت:‏‎ ‎‏مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است که هرکس سوار آن کشتی‏‎ ‎‏شد نجات پیدا کرد و هرکس تأخیر انداخت هلاک شد.(244)‏

***

‏و احادیث بسیاری که شاید از پنجاه تجاوز کند از طریق عامه‏‎ ‎‏وارد است که پیامبر(ص) فرموده: «در علی(ع) خلافت است‏‎ ‎‏چنانچه در من نبوت است.» یا فرموده: «علی خلیفه من است بعد‏‎ ‎‏از من.» از آن جمله حدیثی است که ابن مغازلی شافعی در کتاب‏‎ ‎‏مناقب به سند خود از ابی ذر غفاری نقل کرده: «قال، قال رسول‏‎ ‎‏الله (ص): مَنْ ناصَبَ عَلِیّاً الخِلاٰفَة بَعْدی فَهُوَ کافِرٌ وَ قد حارَبَ الله َ وَ‏‎ ‎‏رَسُولَهُ وَ مَنْ شَکَّ فی عَلِیٍ فَهُوَ کافِرٌ.»‏‎[14]‎

‏و از ‏‏مسند‏‏ احمدبن حنبل، امام اهل سنت، حدیثی طولانی‏‎ ‎‏منقول است که پس از آنکه ابن عباس شنید درباره امیرالمؤمنین‏‎ ‎‏منافقین چیزی می گویند برخاست و گفت: اف و تف باد بر آنها که‏‎ ‎‏بدگویی کسی را می کنند که ده صفت دارد. یکان یکان می شمارد تا‏‎ ‎‏آنکه می گوید: پیغمبر گفت درباره او: «اَما تَرْضیٰ اَنْ تَکُونَ مِنّی‏‎ ‎‏بِمَنْزِلَةِ هٰرون مِنْ مُوسیٰ اِلاّ اَنَّکَ لَیْسَ بِنَبِیٍّ اَنّهُ لاٰ یَنبَغی اَنْ اَذْهَبَ اِلاّ‏‎ ‎‏وَ اَنْتَ خَلیفَتی؛ یعنی سزاوار نیست که من از میانه مردم بروم مگر‏‎ ‎‏اینکه تو خلیفه و جانشین من باشی.»‏‎[15]‎


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 243

‏احادیثی بسیار از طرق عامّه است که شاید پنجاه ـ شصت تا‏‎ ‎‏باشد که پیغمبر فرموده: «علی، وصیّ من است.» از آن جمله‏‎ ‎‏حدیثی است که امام عالی مقام اهل سنت، احمدبن حنبل در‏‎ ‎‏مسند خود سند به انس بن مالک رساند که گفت: «ما به سلمان‏‎ ‎‏فارسی گفتیم: از پیغمبر بپرس کیست وصیّ تو؟ گفت: یوشع بن‏‎ ‎‏نون. گفت: وصی من و وارث من که قضای دین من می کند و تنجیز‏‎ ‎‏مواعید مرا می کند علی بن ابیطالب است.» و ابن مغازلی شافعی‏‎ ‎‏در مناقب احادیثی ذکر کرده که از جمله سند به عبدالله بن بریده‏‎ ‎‏رساند: قال، قال رسول الله : لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ وَ وٰارِثٌ وَ اَنَّ وَصِیّی¨ وَ‏‎ ‎‏وٰارِثی‏¨ ‏عَلِیُّ بْنُ أبیطٰالِبٍ.»‏‎[16]‎

‏هرکس جزئی اطلاع از ابتدای ظهور اسلام و اولین روز دعوت‏‎ ‎‏پیغمبر اسلام داشته باشد یقین می کند که امامت در اسلام از روز‏‎ ‎‏اول تا آخرین نفس پیغمبر اسلام با نبوت همدوش بودند. در آن‏‎ ‎‏روزی که از اسلام خبری نبود خدای عالم امر کرد پیغمبر خود را‏‎ ‎‏که عشیره نزدیک خود را دعوت کن «وَ اَنْذِرْ عَشیْرَتَکَ الاَْقْرَبَین.»‏‎[17]‎‏ ‏

‏پیغمبر، خویشاوندان نزدیک خود را که قریب چهل نفر مرد‏‎ ‎‏بودند، و عموهای آن حضرت نیز جزء آنها بودند، دعوت کرد و به‏‎ ‎‏آنها فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب، به خدا سوگند که من در‏‎ ‎‏عرب نمی دانم جوانی را که برای قوم خود بهتر از آنچه من برای‏‎ ‎‏شما آوردم، آورده باشد من برای شما خیر دنیا و آخرت را آوردم و‏‎ ‎‏همانا خدا مرا امر کرده که شما را دعوت به آن کنم کدام یک از‏‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 244
‏شما وزیر من می شوید در این امر؟» امیرالمؤمنین علی ـ علیه‏‎ ‎‏السلام ـ را گرفت و گفت: «همانا این برادر من و وصیّ من و‏‎ ‎‏جانشین من است در شما، پس همگی از اوحرف شنوی کنید و‏‎ ‎‏اطاعت فرمان او نمایید.» در این هنگام خویشاوندان پیغمبر از‏‎ ‎‏جای برخاستند و خندیدند و به ابوطالب گفتند: «تو را فرمان داد‏‎ ‎‏که از پسر خودت حرف شنوی کنی و اطاعت او نمایی.»‏

‏پیش از این ذکر کردیم که ابن جریر طبری، متوفی در سال‏‎ ‎‏310، یک کتاب که دارای دو جلد ضخیم بوده در طرق حدیث‏‎ ‎‏«غدیر» نوشته، و باید دانست که در جمع طریق حدیث «طیر» که‏‎ ‎‏در اثبات امامت است طبری نیز یک کتاب نوشته و همین قضیه را‏‎ ‎‏که ذکر کردیم طبری در جزء ثانی از کتاب ‏‏تاریخ الامم و الملوک‏‏ به‏‎ ‎‏طرق مختلفه مذکور داشته.‏‎[18]‎‏ و تاریخ طبری از تواریخی است که‏‎ ‎‏علمای فنّ تواریخ و سیر از آن مدحها کردند.‏

‏مسعودی در ‏‏مروج الذهب‏‏ گفته: تاریخ ابی جعفر محمدبن جریر‏‎ ‎‏طبری برتری دارد بر مؤلفات، و زیادت دارد بر کتب مصنّفه و‏‎ ‎‏کتابی است که فایده اش زیاد است، و چطور اینگونه نباشد در‏‎ ‎‏حالی که مؤلف او به فقیه عصر خود و عابد زمان خویش است و‏‎ ‎‏علوم فقهای شهرها و اهل سنن و آثار، به او منتهی می شود؛ و ابن‏‎ ‎‏خلکان نیز درباره او مدحی بسزا گفته.‏

‏ ‏

‏ ‏

حدیث طیر در منابع اهل سنّت

امامت، آخرین کلام پیامبر(ص)

‏و علاوه بر طبری، جمع کثیری از بزرگان محدثین و مورخین و‏‎ ‎‏اهل سیر این قضیه را نقل کردند‏‎[19]‎‏ مثل ابن اسحاق و ابن ابی حاتم،‏‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 245

‏و ابن مردویه، و ابی نعیم، و بیهقی در ‏‏سنن‏‏ و ‏‏دلایل‏‏ خود، و ثعلبی در‏‎ ‎‏تفسیر کبیر‏‏، و طبری در ‏‏تفسیر کبیر‏‏، و ابن اثیر در جزء ثانی،‏‎ ‎‏این قضیه را از مسلمات دانسته و ابوالفداء در جزء اول از‏‎ ‎‏تاریخش نقل نموده، و تصریح به صحت آن کرده، و اسکافی‏‎ ‎‏معتزلی در کتاب ‏‏نقض العثمانیه‏‏ نقل نموده، و تصریح به صحت آن‏‎ ‎‏کرده، و حلبی در سیره خود نقل کرده و قریب به این مضمون را‏‎ ‎‏بسیاری از بزرگان محدثین اهل سنت نقل کردند. مثل طحاوی، و‏‎ ‎‏ضیاءالمقدسی، و ‏‏سعیدبن منصور‏‏؛ و از همه گذشته احمدبن حنبل‏‎ ‎‏امام عظیم الشأن سنّیان در مسند خود در چند جا آن را نقل کرده، و‏‎ ‎‏نسائی نیز از ابن عباس در ‏‏خصایص علویه‏‏، و حاکم در ‏‏مستدرک‏‏، و‏‎ ‎‏ذهبی در تلخیص آن، با اعتراف به صحت نقل نموده، و از همه‏‎ ‎‏گذشته این قضیه را دکتر هیکل مصری در جریدۀ السیاسة که در‏‎ ‎‏تاریخ 12 ذی القعدۀ 1350 منتشر شده، مفصلاً ذکر می کند و در‏‎ ‎‏ستون چهارم از صفحه ششم، از ملحقات شماره 2785 از همان‏‎ ‎‏جریده این حدیث را از مسلم در ‏‏صحیح‏‏، و احمد در ‏‏مسند‏‏، و‏‎ ‎‏عبدالله بن احمد در زیادات ‏‏مسند‏‏، و ابن حجر میثمی در ‏‏جمع‏‎ ‎‏الفوائد‏‏، و ابن قتیبه در ‏‏عیون الاخبار‏‏، و احمدبن عبدربه در‏‎ ‎‏عقدالفرید‏‏، و عمر و بن بحرالجاحظ در رساله خود نقل می کند؛ و‏‎ ‎‏جرجس انگلیسی در کتابی که به اسم ‏‏مقالة فی الاسلام‏‏ نوشته و‏‎ ‎‏هاشم عربی آن را به عربی ترجمه کرده، این قضیه را می نویسد؛ و‏‎ ‎‏عده‏‏[‏‏ای از‏‎ ‎‏]‏‏اروپاییان در کتابهای فرانسوی و انگلیسی و آلمانی‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 246

‏این قضیه را مذکور داشتند، و توماس کارلیل در کتاب ‏‏الابطال‏‎ ‎‏مختصر آن را ذکر می کند.‏

‏پس از آنکه معلوم شد اوّلین ساعتی که پیغمبر اسلام اعلان‏‎ ‎‏پیغمبری خود را کرد همان ساعت هم اعلام خلافت و امامت علی‏‎ ‎‏بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ را نمود و خویشاوندان او آن کلام را با‏‎ ‎‏خنده و مسخره تلقی کردند و در خلال رسالت خصوصاً سالهای‏‎ ‎‏آخر از عمر شریفش برای تثبیت این امر کوششها کرد که تمام‏‎ ‎‏تواریخ اسلام و کتب احادیث سنی و شیعه، بزرگتر شاهد است و‏‎ ‎‏هرکس مراجعه به آنها کند خواهد دانست که در اسلام به هیچ‏‎ ‎‏موضوعی مانند امامت، اهمیت داده نشده، و برای هیچ امری‏‎ ‎‏چندین هزار حدیث وارد نشده چنانچه در امامت وارد شده است.‏‎ ‎‏اکنون باید دانست که آخرین کلام پیغمبر اسلام نیز راجع به امامت‏‎ ‎‏بوده، چنانچه در کتابهای احادیث و تواریخ معتبره این قضیه نقل‏‎ ‎‏شده؛ بلکه این از قضایای مشهوره متواتره است.‏

‏در ‏‏صحیح‏‏ بخاری در موارد متعدده، و در ‏‏صحیح‏‏ مسلم، و ‏‏مسند‏‎ ‎‏احمد و دیگر کتب حدیث است که ابن عباس گریه می کرد و‏‎ ‎‏می گفت: «روز پنجشنبه، و چه روزی بود روز پنجشنبه، پیغمبر‏‎ ‎‏گفت: کت گوسفند و دوات یا کاغذ و دوات بیاورید تا برای شما‏‎ ‎‏چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید گفتند: "پیغمبر یهجر" هذیان‏‎ ‎‏می گوید.»‏‎[20]‎

‏و چنانچه از مراجعه به کتابهای حدیث و تاریخ معلوم می شود‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 247

‏گوینده این سخن کفرآمیز عمربن الخطاب بوده، و بعضی دیگر از‏‎ ‎‏او متابعت کردند و نگذاشتند آن کتابت را پیغمبر بنویسد، و به‏‎ ‎‏اقرار عمر بن الخطاب آن امری را که می خواست پیغمبر بنویسد‏‎ ‎‏امامت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ بود، چنانچه در مجلّد سوم‏‎ ‎‏شرح نهج البلاغه‏‏ ابن ابی الحدید معتزلی، و در تاریخ بغداد‏‎ ‎‏ابوالفضل احمدبن ابی طاهر مذکور است، که ابن عباس با عمر‏‎ ‎‏درباره خلافت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ احتجاج کرد و عمر‏‎ ‎‏به او گفت: «پیغمبر می خواست در حال مرض تصریح کند به اسم‏‎ ‎‏علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ و من مانع شدم.» و ابن ابی‏‎ ‎‏الحدید از ابن عباس روایت کند که با عمر به شام رفتم. در یکی از‏‎ ‎‏سفرها یک روز تنها می رفت من دنبال او رفتم. شروع کرد شکایت‏‎ ‎‏از علی بن ابیطالب(ع) تا سخن به اینجا رسید که ابن عباس گفت:‏‎ ‎‏او عقیده دارد که پیغمبر خلافت را برای او می خواست. عمر گفت:‏‎ ‎‏«ای پسر عباس، پیغمبر می خواست این امر را برای او، ولی چه‏‎ ‎‏باید کرد که خدا نخواست.»‏‎[21]‎‏(245)‏

***

‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 248

  • )) غایة المرام؛ ص 79؛ المقصد الأول، باب 16.
  • )) مسنداحمدبن حنبل؛ ج 1، ص 84، 88، 118 ـ 119، 152، 331؛ ج 4، ص 281، 370، 372؛ ج 5، ص 350، 358، 366، 370، 415، 419.
  • )) مناقب؛ ابن مغازلی؛ ص 16 ـ 27.
  • )) در کتاب فضائل الصحابه که تاکنون منتشر نشده است و نسخه های خطی آن در کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی در قم موجود است.
  • )) شرح نهج البلاغه؛ ج 3، ص 208.
  • )) در کتاب شمار القلوب که نسخۀ خطی آن در کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی در قم موجود است.
  • )) الجامع الصحیح؛ ج 5، ص 633.
  • )) برای اطلاع از مدارک حدیث غدیر به کتاب الغدیر، علاّمۀ امینی؛ «عبقات الأنوار»؛ و خلاصه عبقات الأنوار و... مراجعه کنید.
  • )) شرح نهج البلاغه؛ ج 2، ص 289.
  • )) غایة المرام؛ ص 129؛ المقصد الاول، باب 20.
  • )) صحیح البخاری؛ ج 3، ص 1359؛ «کتاب فضائل الصحابة»، «باب مناقب علی بن ابیطالب»، ح 3503.
  • )) غایة المرام؛ ص 211؛ المقصد الاول، باب 28؛ عبقات الانوار؛ جلد اول از مجلد دوازدهم، پیرامون سند حدیث ثقلین.
  • )) غایة المرام؛ ص 237؛ المقصد الاول، باب 32.
  • )) مناقب ابن مغازلی؛ ص 45 ـ 46.
  • )) مسند؛ احمدبن حنبل؛ ج 1، ص 331.
  • )) مناقب ابن مغازلی؛ ص 200 ـ 201.
  • )) «خویشاوندان نزدیکت را بیم ده»؛ (شعراء / 214).
  • )) تاریخ الامم و الملوک؛ ج 2، ص 321.
  • )) مسند؛ احمدبن حنبل؛ ج 1، ص 111؛ تفسیر جامع البیان؛ ج 19، ص 68؛ خصائص امیرالمؤمنین؛ ص 18؛ شواهدالتنزیل؛ ج 1، ص 20.
  • )) صحیح بخاری؛ ج 4، ص 1612؛ کتاب المغازی؛ ج 5، ص 2146، حدیث 4168-4169، باب «مرض النبی(ص) و وفاته»، ـ کتاب المرضی؛ حدیث 5345، باب «قول المریض قوموا عنّی».
  • )) شرح نهج البلاغه؛ ج 12، ص 78.