امامت در حدیث
حدیث غدیر در منابع اهل سنت
حدیث غدیر بنا به نقل ابن مغازلی
تصنیف ابن عقده در حدیث غدیر
تصنیف طبری در حدیث غدیر
بحث در امامت و خصوصاً از وجهۀ احادیث پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ که از طریق شیعه و سنی وارد شده است از نطاق و عهده این اوراق خارج است؛ لکن ما... چند حدیث از طریق اهل سنت که در اصل امامت با ما خلاف دارند در اینجا ذکر می کنیم...:
1ـ حدیث «غدیر خم» است و آنچه که صاحب غایة المرام بر آن اطلاع پیدا کرده، 89 حدیث است از طریق اهل سنت، که بسیاری از آن را از کتاب مسند احمدبن حنبل، که امام بزرگ اهل سنت است و در سال 241 در بغداد فوت شده نقل کرده، و کتاب مسند از بزرگترین کتابهای اهل سنت است؛ و بسیاری از آنها را از ابن مغازلی شافعی، متوفی در سال 483، و از معانی متوفی در
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 231
سال 522؛ و از «ابن ابی الحدید» معتزلی متوفی در سال 655؛ و از ثعالبی، متوفی در حدود سال 429؛ و بعضی از صحیح «مسلم» متوفّی در سال 261؛ و صحیح «ترمذی» متوفی در سال 279؛ و صحیح «ابی داود»؛ متوفی در سال 275 نقل نموده، و هرکس بخواهد اطلاع از چگونگی حدیث غدیر پیدا کند باید رجوع کند به کتاب عبقات الأنوار سید بزرگوار، حامد حسین هندی»...
ما در اینجا بعضی از طرق حدیث غدیر را ذکر می کنیم:
ابوالحسن علی بن محمد معروف به ابن مغازلی که از بزرگان محدثین و اعاظم معتبرین اهل سنت است به سند خود نقل نموده که امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در منبر، اصحاب پیمبر را قسم داد که هرکس روز غدیر خم حاضر بود شهادت بدهد. پس، دوازده نفر برخاستند و شهادت دادند که پیمبر گفت «مَنْ کُنْتُ مَوْلاٰهُ فَعِلیٌّ مَوْلاٰهُ اللهمَّ والِ مَنْ والاٰهُ وَ عادِ مَنْ عادٰاه»؛ و از جمله آن دوازده نفر ابوسعید خدری؛ و ابوهریره و انس بن مالک بودند. پس، ابن مغازلی گفته در کتاب مناقب که «ابوالقاسم بن محمد» گفت این حدیث صحیح است و صد نفر از پیمبر خدا این حدیث را نقل کردند و علی بن ابیطالب منفرد است در این فضیلت.
ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید معروف به «ابن عقده»
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 232
متولد در سال 244، که از اعجوبه های زمان و بزرگان اهل سنت است و دار قطنی درباره او گفته: «اهل کوفه اتفاق دارند در اینکه از زمان عبدالله بن مسعود تا زمان ابن عقده، کسی حافظتر از او نبوده»، یک کتاب در سند حدیث غدیر نوشته و از یکصد نفر از اصحاب نقل نموده که از جمله آنهاست: علی بن ابیطالب و حسن بن علی، و حسین بن علی ـ علیهم السلام ـ و ابوبکر و عمر و عثمان و سلمان و ابوذر و عمار و مقداد و ابن عباس و ابن مسعود و طلحه و زبیر و عبدالرحمن بن عوف و سعید بن مالک و ابوایوب و عبدالله بن عمر، و عدی بن حاتم و حذیفه و غیر اینها؛ و از چندین نفر زن که از جمله آنهاست: فاطمه ـ سلام الله علیها ـ و عایشه و امّ سلمه و امّ هانی و اسما بنت عمیس. سپس ابن عقده 28 نفر دیگر را بی اسم ذکر کرده که آنها هم حدیث غدیر را نقل کردند.
محمدبن جریر طبری، متولد در سال 224 که از بزرگان محدثین و اعاظم مورخین اهل سنت است و گویند آنقدر کامل در جمیع علوم بود که کسی شریک او نبود، کتابی تصنیف کرده، در طرق حدیث غدیر که دارای دو جلد ضخیم است و نام آن کتاب الولایة است. «ذهبی» گوید من آن کتاب را دیدم و از بسیاری طرق آن دهشت کردم. «اسمعیل بن عمر بن کثیر» که از اجلّۀ علما و بزرگان اهل سنت است گفته من یک کتاب از طبری دیدم که جمع کرده، در آن احادیث غدیر خم را در دو مجلد ضخیم؛ و سید بزرگوار «سیدبن طاوس» کتاب طبری را درباره حدیث غدیر در
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 233
اقبال ذکر می کند.
تصنیف حسکانی در حدیث غدیر
تصنیف سجستانی
تصنیف ذهبی
کلام جوینی
ابوالقاسم، عبدالله الحسکانی، که در حدود 470 فوت شده و مورد توثیق و تجلیل بزرگان اهل سنت است کتابی در سند حدیث غدیر نوشته است و اسم آن دعاءالهداة الی اداء حق المُوالاة است. و «سیوطی» که از بزرگترین علمای اهل سنت است از حسکانی تجلیل و تمجید می نماید.
ابوسعید، مسعودبن ناصر سجستانی، متوفی در سال 477 که از بزرگان محدثین و حافظین اهل سنت است و ابوعبدالله محمدبن عبدالواحد معروف به «دقاق» که از اعاظم حفاظ است درباره او گفته: «من کسی را که بهتر باشد از او حیث اتقان و حفظ ندیدم.» یک کتاب در جمع طرق حدیث غدیر تألیف کرده، و آن را به کتاب درایة حدیث الولایة موسوم کرده، و از 120 نفر از اصحاب پیغمبر با هزار و سیصد سند آن حدیث را نقل می کند.
شمس الدین محمدبن احمد شافعی، متولد در سال 673 که از دانشمندان بزرگ و محدثین عالیمقام است و سبکی در طبقات الشافعیّه در حق او گفته: «محدث عصر و خاتم حفاظ و قائم به امر حدیث و حامل رایت اهل سنت و جماعت و امام اهل عصر است از حیث حفظ و اتقان، و او شیخ و سید و معتمد من است.» او نیز کتابی در حدیث غدیر نوشته است.
محمدبن علی بن شهر آشوب، متوفی در سال 588 که فحول علمای اهل سنت و جماعت و بزرگان علما و محدثین آنها مثل صفدی در وافی بالوافیات، و فیروزآبادی در بلغه، و سیوطی در
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 234
بغیة الوعاة و ابن ابی بطوطه در تاریخش از او مدح بلیغ و ثنای جمیل کردند و او را به صدق لهجه و خشوع و عبادت و تهجد و کثرت علم توصیف کردند، در کتاب مناقب، چنانچه حسین بن خیر در نخب المناقب از او نقل کرده و گفته است که ابوالمعالی جوینی تعجب می کرد و می گفت من در بغداد یک کتابی دیدم که در دست صحاف در روایت حدیث غدیر [که] در آن نوشته بود این مجلد بیست و هشتم است از طریق حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» و بعد از این کتاب بیست و نهم است؛ و از ابن کثیر فقیه شافعی دمشقی نیز منقول است که ابوالمعالی جوینی از دیدن آن کتاب نزد صحاف تعجب می کرده، و جوینی از اعاظم و فحول اهل سنت است که علاّمۀ یافعی در مرآت الجنان چند صفحه در مدح و ثنای او نوشته، و او را استاد فقها و متکلمین خوانده، و جامعیت و امامت او را در اصول و فروع و فنون ادب و علم مورد اتفاق دانسته. وفات او در سال 478 در نیشابور بوده، پس از فوتش منبرش را شکستند و شاگردان او که چهارصد تن بودند دوات و قلم خود را شکستند و یک سال در این حال بودند.
و تواتر حدیث غدیر پیش اهل سنت و جماعت، تا چه رسد به شیعه، جای هیچ شک و تردید نیست و اشخاصی که از بزرگان و معتبرین اهل سنت هستند و دعوی تواتر این حدیث را کردند. اگر بخواهیم شماره کنیم به طول می انجامد و با اختصار که بنای این اوراق بر آن است، منافی است.(241)
***
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 235
حدیث منزلت در منابع اهل سنّت
نقل حدیث منزلت از صحیح بخاری
نقل حدیث منزلت از صحیح مسلم
یکی از احادیثی که درباره امامت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله ـ وارد شده، حدیث منزلت است و آن حدیثی است که به طور تواتر از سنی و شیعه نقل شده که پیغمبر [ص] به علی [ع ]گفت: «اَنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِن مُوسیٰ اِلاّ اَنَّهُ لاٰنَبِیَّ بَعْدی.»، یعنی نسبت تو به من، مثل نسبت هارون به موسی است، مگر در پیغمبری که کسی بعد از من پیغمبر نیست؛ و هارون تمام شئون خلافت و وراثت را نسبت به موسی داشت.
سید بزرگوار، سید هاشم بحرانی این حدیث را با یکصد سند از طریق اهل سنت نقل می کند که بسیاری از آن از صحاح ستّۀ اهل سنّت است که بزرگترین کتب آنهاست.
ما در اینجا از هر یک صحیح که حدیث در آن است اسمی می بریم تا معلوم شود نام امامت تازه نیست و این تخمی است که پیغمبر افشانده به امر خدای عالم.
ابوعبدالله محمدبن اسمعیل البخاری، متولد در سال 194 به سند خود در صحیح بخاری حدیث کند: «اَنَّهُ قالَ النَبِیُّ [ص] لِعَلیٍّ[ع]: اَمٰا تَرْضیٰ اَنْ تَکُونَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هٰاروُنَ مِنْ مُوسیٰ.» و در بعضی احادیث دیگرش دنباله آن این عبارت است «الاّ انّه لانبیّ بعدی» و این محمدبن اسمعیل بخاری را پیشوای اهل حدیث و مقتدای آنان دانند و او را امیرالمؤمنین در حدیث و ناصر احادیث نبویه و ناشر مواریث نبویه لقب دادند؛ و مسلم، صاحب صحیح
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 236
چون پیش او می آمد می گفت: «بگذار تا بوسه زنم دو پای تو را ای سید محدثین و ای استاد استادان.» و ترمذی گفته: «ندیدم کسی را مانند او، خدا او را زینت این امت قرار داده.» ابن خزیمه گفته: «زیر آسمان کبود داناتر به حدیث و حافظتر از او نیست.»
بالجمله، اهل سنت او را مقدم بر همۀ محدثین می شمردند و کتاب صحیح بخاری بزرگتر از تمام کتب است و بخاری گفته: «من این کتاب را از ششصد هزار حدیث بیرون آوردم و این حجت مابین من و خداست، و ذکر نکردم در این کتاب مگر احادیث صحیحه را.» و علمای سنت در مدح این کتاب چیزها گفته اند؛ و آن را بعد از قرآن، صحیحتر از همه کتب دانسته اند و بر همه کتب مقدّم شمرده اند و بحمدالله در چنین کتاب، به این اعتبار، احادیث دالّ بر مذهب شیعه و حقانیت آن فراوان است... از آن جمله این حدیث را از سه طریق آنچه که می دانیم نقل کرده.
ابوالحسن، مسلم بن الحجاج القشیری، متولد در سال 204 یا 206 حدیث منزلت را به هفت طریق نقل می کند؛ و مسلم یکی از علمای بزرگ است و از حفاظ ملت است، و در نزد اهل حدیث، پیشوا و مقتداست. از ابن عقده پرسیدند که بخاری و مسلم کدام اعلم هستند؟ گفت: «هر دو عالمند، اصرار کردند، گفت: بخاری گاهی غلط [دارد] ولی مسلم کمتر غلط دارد.» خطیب بغدادی گفته که مسلم پیروی از بخاری کرده، و در علم او نظر کرده، و راست برابر با وی می رود و در هشتاد و چند حدیث، مابین او و پیغمبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ بیش از چهار واسطه نیست.
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 237
بالجمله، اهل سنّت او را در طراز بخاری و مقدّم بر محدثین می دانند، و صحیح مسلم را اکابر اهل سنت، همدوش صحیح بخاری، واصح کتب بعد از قرآن می دانند، چنانچه ابن حجر در صواعق گفته: «روی الشیخان البخاری و مسلم فی صحیح هما الذین هما اصحّ الکتب بعد القرآن باجماع من یعتدّ به.» و دعوی اجماع و اتفاق کردند بر صحت و وجوب قبول آنچه در این دو کتاب است.
نقل حدیث منزلت از صحیح ترمذی و ابی داود
حدیث منزلت در مسند احمد
حدیث منزلت به نقل از نسائی و ابن ماجه
تواتر حدیث منزلت در نزد اهل سنّت
ابوعیسی محمدبن عیسی ترمذی، یکی از علمای اعلام و محدثین بزرگ اهل سنت و جماعت است و با بخاری در اخذ از بعضی مشایخ شرکت دارد و ضرب المثل در حفظ و ضبط است فوت او در سال 279 است و کتاب صحیح او یکی از کتب ستّه اهل سنت است که از بزرگترین کتب آنهاست، و ترمذی درباره کتابش گفته: «من این کتاب را تصنیف کردم و بر علمای حجاز و عراق و خراسان عرضه داشتم و آنها از آن خشنود شدند، و هرکس این کتاب در خانه اش باشد مثل آن است که پیغمبر در خانه اوست و با او سخن می گوید.»
و اما ابوداود سلیمان بن اشعث سجستانی، از بزرگان مشایخ اهل سنت و پیشوا و مقدّم در عصر خود و به صفت ورع و زهد و بصیرت و مهارت در فنّ حدیث نزد آنان موصوف ولادت او در سال 202 بوده و کتاب سنن او یکی از صحاح سته اهل سنت است و از او منقول است که پانصد هزار حدیث در حیطه ضبط و قید کتابت در آوردم، و سنن خود را که چهار هزار و ششصد حدیث
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 238
صحیح است از آن انتخاب کردم.
و حدیث «منزلت» و حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» را این دو نفر در صحیح خود حدیث کردند.
ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل متوفی، در سال 241 یکی از ائمۀ سنیان و مقتدا و پیشوای آنهاست. در حدیث و فقه او را به عبادت و زهد و ورع توصیف نموده، و گویند که به واسطه او صحیح از سقیم و مجروح از معدل شناخته شد، و از او روایت کنند مثل بخاری و مسلم و ابوداود سجستانی و ابوذرعه؛ و اسحاق بن راهویه در حق او گفته: «احمد بن حنبل حجت است میان خداوند و بندگان او در روی زمین.» و شافعی گفته: «از بغداد بیرون آمدم در حالی که نگذاشتم آنجا اورع و اتقی و اعلم از احمدبن حنبل.» و کتاب مسند او از کتب مشهورۀ معتبرۀ اهل سنت است و در آن سی هزار حدیث است از قرار مذکور، و از او نقل شده که این کتاب را از 750 هزار حدیث زیادتر انتخاب کردم و بحمدالله از این کتاب از نوزده طریق حدیث منزلت را نقل کردند.
ابوعبدالله محمدبن یزید بن ماجه، متوفی در سال 273، یکی از پیشوایان و مشایخ اهل سنت است و کتاب او که سنن ابن ماجه گویند یکی از صحاح ششگانه اهل سنت است که بزرگترین کتب آنهاست.
و ابوعبدالرحمن احمدبن علی بن شعیب النسائی از بزرگان عصر خود و به بسیاری تهجّد و عبادت وصوم موصوف؛ و حاکم گفته: «نسائی افقه اهل مصر در عصر خود بود.» و ذهبی گفته: «او
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 239
از مسلم حافظتر بود.» و کتاب او که به سنن نسائی معروف است یکی از شش کتاب صحیح است پیش اهل سنت. نسائی در مصر کتاب خصائص را در مناقب امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ تصنیف کرده. وفات نسائی در سال 303 بود و حدیث منزلت را ابن ماجه و نسائی بنا به نقل از محمدبن یوسف شافعی در کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب در سنن خود حدیث کنند.
پس، معلوم شد که این حدیث در جمیع کتب صحیحه اهل سنت منقول است و دیگر ناقلین این حدیث از بزرگان و معتبرین و مشایخ اهل سنت و جماعتند که ما برای اختصار ترک ذکر آنها را کردیم.
بسیاری از محققین و معتبرین علمای عامه، حدیث «منزلت» را به تواتر موصوف کردند یا چیزی درباره آن گفته اند که لازمه اش پیش آنها تواتر آن است، چنانچه حافظ ابوعبدالله محمدبن یوسف گنجی شافعی، متوفی در سال 658، بعد از ذکر حدیث «منزلت» در کفایة الطالب گفته «و این حدیثی است که اتفاق است بر صحت او، و ائمۀ اعلام حفاظ آن را روایت کردند مثل بخاری در صحیح خود و مسلم در صحیح خود، و ابوداود در سنن خود، و ترمذی در جامع خود، و نسائی و ابن ماجه در سنن خویش و همه متفق هستند در صحتش و صحت آن اجماعی است.» و حاکم نیشابوری گفته که این حدیث داخل در حدّ تواتر است؛ و علامه «سیوطی» که فضایل و جلالتش پیش اهل سنت مستغنی از بیان است این حدیث را از متواترات شمرده و «ابن حجر» حدیثی را که هشت نفر از صحابه
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 240
نقل کردند متواتر شمرده؛ در حالی که ابوالقاسم، علی بن محسن التّنوخی که از بزرگان اهل سنت است و به وثاقت و فضل موصوف است و وفات او در سال 447 است یک کتاب مخصوص در اثبات این حدیث نوشته و از بیست و چند نفر از اصحاب پیغمبر آن را حدیث کرده که از جمله آنهاست: امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ و عمر بن خطاب و سعدبن ابی وقاص، و عبدالله بن عباس، و جابربن عبدالله ، و ابوهریره، و ابوسعید خدری، و زیدبن ارقم، و ابورافع، و حذیفة بن اسید و انس بن مالک و غیر اینها.(242)
***
حدیث ثقلین
از جمله احادیثی که از طرق سنی و شیعه متواتر است و نصّ بر امامت علی و فرزندان معصومین اوست، حدیث «ثقلین» است، و آن حدیثی است که از بیست و چند نفر از اصحاب پیغمبر نقل و به 39 طریق از اهل سنت منقول است که از جمله آنهاست: صحیح مسلم، و صحیح ابوداود و صحیح ترمذی، و مسند احمدبن حنبل، و مستدرک حاکم و دیگر از اجلّۀ اثبات و مهره ثقات اهل سنت و جماعت؛ و ما یک حدیث از صحیح ترمذی و ابی داود در اینجا ذکر می کنیم. هرکس تفصیل این مطلب را بخواهد به کتاب غایة المرام و کتاب عبقات رجوع کند.
این دو کتاب که از شش کتاب صحیح اهل سنت است به سند خود از زیدبن ارقم نقل کنند: قال: «قال رسول الله (ص): «اِنّی تارِکٌ فیکُمْ مٰا إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِّلّوا بَعْدی، اَحَدُهُما اَعْظَمُ مِنَ الاْخَرِ وَ
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 241
هُوَ کِتابُ الله ِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَی الاَْرْضِ وَ عِتْرَتی اَهْلُ بَیْتی لَنْ یَفْتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضِ، فَانْظُرُوا کَیْف تَخْلفونی فی¨ عِتْرَتی¨» زیدبن ارقم گفت: «پیغمبر [ص] گفت: من در بین شما چیزهایی می گذارم که اگر تمسّک به آن کنید به ضلالت و گمراهی هرگز نمی افتید بعد از من، و آن دو چیز است که یکی از آنها از دیگری بالاتر است و آن کتاب خداست که ریسمانی است که از آسمان به زمین کشیده شده، و دیگر عترت من که اهل بیت من هستند؛ و این دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت. ببینید چه جور سلوک می کنید بعد از من با اهل بیت من.» و این حدیث امامت را در اهل بیت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ قرار داده تا روز قیامت.
و در روایت احمدبن حنبل است از زیدبن ثابت که پیغمبر گفت: «من در بین شما دو خلیفه و جانشین می گذارم: یکی، کتاب خدا و یکی اهل بیتم، و این دو از هم هرگز جدا نمی شوند تا به من وارد شوند بر حوض.»؛ یعنی تا قیامت با هم هستند و باید این دو جانشین من باشند.(243)
***
حدیث سفینه دربارۀ اهل بیت
احادیث در خلافت علی(ع)
احادیث در وصایت علی(ع)
تصریح به جانشینی از نخستین روزهای دعوت
و از احادیث مسلّمه متواتره حدیث تشبیه اهل بیت به کشتی نوح است که از طریق اهل سنت یازده حدیث در این موضوع وارد شده است که ما یک حدیث آن را ذکر می کنیم:
ابوالحسن علی بن محمد خطیب فقیه شافعی متوفی در سال
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 242
483، در کتاب مناقب به سند خود از ابن عباس نقل می کند: «قال: قال رسول الله (ص): «مَثَلُ اَهْلِ بَیْتی¨ مَثَلُ سَفینَةِ نُوح مَنْ رَکِبَها نَجیٰ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْها هَلَکَ.»؛ یعنی پیمبر ـ صلوات الله علیه و آله ـ گفت: مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است که هرکس سوار آن کشتی شد نجات پیدا کرد و هرکس تأخیر انداخت هلاک شد.(244)
***
و احادیث بسیاری که شاید از پنجاه تجاوز کند از طریق عامه وارد است که پیامبر(ص) فرموده: «در علی(ع) خلافت است چنانچه در من نبوت است.» یا فرموده: «علی خلیفه من است بعد از من.» از آن جمله حدیثی است که ابن مغازلی شافعی در کتاب مناقب به سند خود از ابی ذر غفاری نقل کرده: «قال، قال رسول الله (ص): مَنْ ناصَبَ عَلِیّاً الخِلاٰفَة بَعْدی فَهُوَ کافِرٌ وَ قد حارَبَ الله َ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ شَکَّ فی عَلِیٍ فَهُوَ کافِرٌ.»
و از مسند احمدبن حنبل، امام اهل سنت، حدیثی طولانی منقول است که پس از آنکه ابن عباس شنید درباره امیرالمؤمنین منافقین چیزی می گویند برخاست و گفت: اف و تف باد بر آنها که بدگویی کسی را می کنند که ده صفت دارد. یکان یکان می شمارد تا آنکه می گوید: پیغمبر گفت درباره او: «اَما تَرْضیٰ اَنْ تَکُونَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هٰرون مِنْ مُوسیٰ اِلاّ اَنَّکَ لَیْسَ بِنَبِیٍّ اَنّهُ لاٰ یَنبَغی اَنْ اَذْهَبَ اِلاّ وَ اَنْتَ خَلیفَتی؛ یعنی سزاوار نیست که من از میانه مردم بروم مگر اینکه تو خلیفه و جانشین من باشی.»
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 243
احادیثی بسیار از طرق عامّه است که شاید پنجاه ـ شصت تا باشد که پیغمبر فرموده: «علی، وصیّ من است.» از آن جمله حدیثی است که امام عالی مقام اهل سنت، احمدبن حنبل در مسند خود سند به انس بن مالک رساند که گفت: «ما به سلمان فارسی گفتیم: از پیغمبر بپرس کیست وصیّ تو؟ گفت: یوشع بن نون. گفت: وصی من و وارث من که قضای دین من می کند و تنجیز مواعید مرا می کند علی بن ابیطالب است.» و ابن مغازلی شافعی در مناقب احادیثی ذکر کرده که از جمله سند به عبدالله بن بریده رساند: قال، قال رسول الله : لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ وَ وٰارِثٌ وَ اَنَّ وَصِیّی¨ وَ وٰارِثی¨ عَلِیُّ بْنُ أبیطٰالِبٍ.»
هرکس جزئی اطلاع از ابتدای ظهور اسلام و اولین روز دعوت پیغمبر اسلام داشته باشد یقین می کند که امامت در اسلام از روز اول تا آخرین نفس پیغمبر اسلام با نبوت همدوش بودند. در آن روزی که از اسلام خبری نبود خدای عالم امر کرد پیغمبر خود را که عشیره نزدیک خود را دعوت کن «وَ اَنْذِرْ عَشیْرَتَکَ الاَْقْرَبَین.»
پیغمبر، خویشاوندان نزدیک خود را که قریب چهل نفر مرد بودند، و عموهای آن حضرت نیز جزء آنها بودند، دعوت کرد و به آنها فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب، به خدا سوگند که من در عرب نمی دانم جوانی را که برای قوم خود بهتر از آنچه من برای شما آوردم، آورده باشد من برای شما خیر دنیا و آخرت را آوردم و همانا خدا مرا امر کرده که شما را دعوت به آن کنم کدام یک از
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 244
شما وزیر من می شوید در این امر؟» امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ را گرفت و گفت: «همانا این برادر من و وصیّ من و جانشین من است در شما، پس همگی از اوحرف شنوی کنید و اطاعت فرمان او نمایید.» در این هنگام خویشاوندان پیغمبر از جای برخاستند و خندیدند و به ابوطالب گفتند: «تو را فرمان داد که از پسر خودت حرف شنوی کنی و اطاعت او نمایی.»
پیش از این ذکر کردیم که ابن جریر طبری، متوفی در سال 310، یک کتاب که دارای دو جلد ضخیم بوده در طرق حدیث «غدیر» نوشته، و باید دانست که در جمع طریق حدیث «طیر» که در اثبات امامت است طبری نیز یک کتاب نوشته و همین قضیه را که ذکر کردیم طبری در جزء ثانی از کتاب تاریخ الامم و الملوک به طرق مختلفه مذکور داشته. و تاریخ طبری از تواریخی است که علمای فنّ تواریخ و سیر از آن مدحها کردند.
مسعودی در مروج الذهب گفته: تاریخ ابی جعفر محمدبن جریر طبری برتری دارد بر مؤلفات، و زیادت دارد بر کتب مصنّفه و کتابی است که فایده اش زیاد است، و چطور اینگونه نباشد در حالی که مؤلف او به فقیه عصر خود و عابد زمان خویش است و علوم فقهای شهرها و اهل سنن و آثار، به او منتهی می شود؛ و ابن خلکان نیز درباره او مدحی بسزا گفته.
حدیث طیر در منابع اهل سنّت
امامت، آخرین کلام پیامبر(ص)
و علاوه بر طبری، جمع کثیری از بزرگان محدثین و مورخین و اهل سیر این قضیه را نقل کردند مثل ابن اسحاق و ابن ابی حاتم،
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 245
و ابن مردویه، و ابی نعیم، و بیهقی در سنن و دلایل خود، و ثعلبی در تفسیر کبیر، و طبری در تفسیر کبیر، و ابن اثیر در جزء ثانی، این قضیه را از مسلمات دانسته و ابوالفداء در جزء اول از تاریخش نقل نموده، و تصریح به صحت آن کرده، و اسکافی معتزلی در کتاب نقض العثمانیه نقل نموده، و تصریح به صحت آن کرده، و حلبی در سیره خود نقل کرده و قریب به این مضمون را بسیاری از بزرگان محدثین اهل سنت نقل کردند. مثل طحاوی، و ضیاءالمقدسی، و سعیدبن منصور؛ و از همه گذشته احمدبن حنبل امام عظیم الشأن سنّیان در مسند خود در چند جا آن را نقل کرده، و نسائی نیز از ابن عباس در خصایص علویه، و حاکم در مستدرک، و ذهبی در تلخیص آن، با اعتراف به صحت نقل نموده، و از همه گذشته این قضیه را دکتر هیکل مصری در جریدۀ السیاسة که در تاریخ 12 ذی القعدۀ 1350 منتشر شده، مفصلاً ذکر می کند و در ستون چهارم از صفحه ششم، از ملحقات شماره 2785 از همان جریده این حدیث را از مسلم در صحیح، و احمد در مسند، و عبدالله بن احمد در زیادات مسند، و ابن حجر میثمی در جمع الفوائد، و ابن قتیبه در عیون الاخبار، و احمدبن عبدربه در عقدالفرید، و عمر و بن بحرالجاحظ در رساله خود نقل می کند؛ و جرجس انگلیسی در کتابی که به اسم مقالة فی الاسلام نوشته و هاشم عربی آن را به عربی ترجمه کرده، این قضیه را می نویسد؛ و عده[ای از ]اروپاییان در کتابهای فرانسوی و انگلیسی و آلمانی
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 246
این قضیه را مذکور داشتند، و توماس کارلیل در کتاب الابطال مختصر آن را ذکر می کند.
پس از آنکه معلوم شد اوّلین ساعتی که پیغمبر اسلام اعلان پیغمبری خود را کرد همان ساعت هم اعلام خلافت و امامت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ را نمود و خویشاوندان او آن کلام را با خنده و مسخره تلقی کردند و در خلال رسالت خصوصاً سالهای آخر از عمر شریفش برای تثبیت این امر کوششها کرد که تمام تواریخ اسلام و کتب احادیث سنی و شیعه، بزرگتر شاهد است و هرکس مراجعه به آنها کند خواهد دانست که در اسلام به هیچ موضوعی مانند امامت، اهمیت داده نشده، و برای هیچ امری چندین هزار حدیث وارد نشده چنانچه در امامت وارد شده است. اکنون باید دانست که آخرین کلام پیغمبر اسلام نیز راجع به امامت بوده، چنانچه در کتابهای احادیث و تواریخ معتبره این قضیه نقل شده؛ بلکه این از قضایای مشهوره متواتره است.
در صحیح بخاری در موارد متعدده، و در صحیح مسلم، و مسند احمد و دیگر کتب حدیث است که ابن عباس گریه می کرد و می گفت: «روز پنجشنبه، و چه روزی بود روز پنجشنبه، پیغمبر گفت: کت گوسفند و دوات یا کاغذ و دوات بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید گفتند: "پیغمبر یهجر" هذیان می گوید.»
و چنانچه از مراجعه به کتابهای حدیث و تاریخ معلوم می شود
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 247
گوینده این سخن کفرآمیز عمربن الخطاب بوده، و بعضی دیگر از او متابعت کردند و نگذاشتند آن کتابت را پیغمبر بنویسد، و به اقرار عمر بن الخطاب آن امری را که می خواست پیغمبر بنویسد امامت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ بود، چنانچه در مجلّد سوم شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، و در تاریخ بغداد ابوالفضل احمدبن ابی طاهر مذکور است، که ابن عباس با عمر درباره خلافت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ احتجاج کرد و عمر به او گفت: «پیغمبر می خواست در حال مرض تصریح کند به اسم علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ و من مانع شدم.» و ابن ابی الحدید از ابن عباس روایت کند که با عمر به شام رفتم. در یکی از سفرها یک روز تنها می رفت من دنبال او رفتم. شروع کرد شکایت از علی بن ابیطالب(ع) تا سخن به اینجا رسید که ابن عباس گفت: او عقیده دارد که پیغمبر خلافت را برای او می خواست. عمر گفت: «ای پسر عباس، پیغمبر می خواست این امر را برای او، ولی چه باید کرد که خدا نخواست.»(245)
***
کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 248