بخش سوّم: ولایت تکوینی

فصل سوم مقام علمی ائمه ـ علیهم السّلام

فصل سوم 

‏ ‏

مقام علمی ائمه ـ علیهم السّلام 

‏ ‏

‏ ‏

احاطۀ علمی قیّومی بر جمیع کائنات

‏کافی‏‏ باسنادِهِ عَنْ جابرٍ، عَنْ أبی جَعفَرٍ ـ علیه السلام ـ قال:‏‎ ‎‏«سَألتهُ عَن عِلمِ العالِمِ. فَقالَ لی: "یا جابِرُ، إنّ فِی الأنبیاءِ و الأوْصِیاءِ‏‎ ‎‏خَمسةَ ارواحٍ: رُوحَ القدُسِ، و روحَ الایمانِ، و روحَ الحیوةِ، و روحَ‏‎ ‎‏القُوَّةِ، و روحَ الشَّهوَةِ. فَبِروحِ القدُسِ، یا جابِرُ، عَرَفُوا ما تَحتَ‏‎ ‎‏العَرش إلی ما تحتَ الثَّری." ثمَّ قالَ: "یا جابِرُ، إنَّ هذِهِ الأربَعَةَ أرواحٍ‏‎ ‎‏یُصیبُها الحِدثانُ، إلاّ رُوحَ القُدُسِ، فَإنَّها لا تَلهُو و لا تَلعَبُ.»‏‎[1]‎

‏و باسنادِهِ عَن أبی بَصیرٍ، قال: «سَألتُ أبا عبدالله ـ علیه السلام ـ‏‎ ‎‏عنْ قولِ الله تبارک تعالی: «و کَذٰلِکَ أوحینا إلیکَ روُحاً مِنْ أمرِنا ما‏‎ ‎‏کُنتَ تَدری مَا الکتابُ وَ لَا الایمانُ.»‏‎[2]‎‏ قال: "خَلقٌ مِن خلقِ الله ـ تَبارَکَ‏‎ ‎‏و تَعالی: أعظَمُ مِن جَبرئیلَ و میکائیلَ؛ کانَ مَعَ رَسوُلِ الله ـ صلّی الله ‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 175
‏علیه و آله ـ یُخبِرُهُ و یُسَدِّدُهُ؛ و هُوَ مَعَ الأئمَّةِ مِنْ بَعدِهِ ـ صَلَواتُ الله ‏‎ ‎‏عَلَیهِم.»‏‎[3]‎

‏از حدیث اول معلوم شد که برای انبیا و اوصیا ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏مقام شامخی است از روحانیت که آن را «روح القدس» گویند؛ و به‏‎ ‎‏آن مقام احاطه علمی قیّومی دارند به جمیع ذرات کائنات. و در آن‏‎ ‎‏روح غفلت و نوم و سهو و نسیان و سایر حوادث امکانیّه و‏‎ ‎‏تجدّدات و نقایص ملکیّه نیست؛ بلکه از عالم غیب مجرّد و‏‎ ‎‏جبروت اعظم است. چنانچه از حدیث دوم معلوم شود که آن روح‏‎ ‎‏مجرّد کامل، از جبرئیل و میکائیل، که اعظم قاطنین مقام قرب‏‎ ‎‏جبروت هستند، اعظم است. آری، اولیایی که حق تعالی با دو‏‎ ‎‏دست قدرت جمال و جلال خود تخمیر طینت آنها را کرده و در‏‎ ‎‏تجلّی ذاتی اوّلی، به جمیع اسما و صفات و مقام احدیّت جمع در‏‎ ‎‏مرآت کامل آنها ظهور نموده و تعلیم حقایق اسما و صفات در‏‎ ‎‏خلوتگاه غیب هویّت فرموده، دست آمال اهل معرفت از دامن‏‎ ‎‏کبریای جلال و جمال آنها کوتاه و پای معرفت اصحاب قلوب از‏‎ ‎‏نیل وصول به اوج کمال آن در گل است؛ و در حدیث نبوی ـ صلی‏‎ ‎‏الله علیه و آله ـ است: «علیٌّ ممسوس فی ذات الله تعالی.»(190)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

مشاهدۀ حضوریۀ‏ ‏عوالم غیب

‏بدان که معرفت عقل و جهل و جنود آنها، از مختصات‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 176

‏علوم غیبیّه الهیّه و معارف حقیّه باطنیّه است که معرفت آنها به‏‎ ‎‏جمیع شئون و تمام مدارج و مراتب و همه اسرار و حقایق، میسور‏‎ ‎‏و میسر نشود، مگر از برای اصحاب ولایت و ایقان و او حدّی از‏‎ ‎‏ارباب معارف و ایمان، که به نور معرفت و قدم سلوک از جلباب‏‎ ‎‏بشریّت خارج و حجب عوالم ملک و ملکوت را خرق نموده، به‏‎ ‎‏مبادی وجود و مصادر غیب و شهود رسیده، و به مشاهده‏‎ ‎‏حضوریّه، عوالم غیب را دریافته باشند؛ و این جز برای کمَّل رخ‏‎ ‎‏ندهد.‏

‏و باید دانست که نسبت ما بین مشاهده حضوریّه، که حقیقة‏‎ ‎‏العرفان است، با علوم کلیّه الهیّه ـ که شعبه ای از آن حکمت الهیه و‏‎ ‎‏شعبه ای از آن علم العرفان است ـ چون نسبت ما بین خیال و رؤیت‏‎ ‎‏و وهم و رؤیاست؛ و چنانچه رؤیت بصری در بیداری و رؤیای در‏‎ ‎‏عالم خواب، مشاهده با عین ظاهر و باطن است به طریق جزئیت و‏‎ ‎‏شخصیّت، به خلاف وهم و خیال، که رؤیت نقشه و دورنمای‏‎ ‎‏شی ء است، همین طور مشاهدات حضوریّه که حقایق و سرایر‏‎ ‎‏عرفان است. مشاهده به طور جزئیت و شخصیّت است از آن‏‎ ‎‏اموری که عقل با قدم برهان به طریق کلی دریافته، و به عبارت‏‎ ‎‏دیگر، مشاهده رؤیت به عین عقل است از حقایق غیبیۀ مجرّده؛‏‎ ‎‏چنانچه رؤیت، مشاهده به عین نفس است از امور ظاهریه، و تا‏‎ ‎‏عقل در عقال مفاهیم و کلیّات است، از شهود و حضور خبری‏‎ ‎‏ندارد، گرچه علوم بذر مشاهدات است؛ ولی وقوف در آنها عین‏‎ ‎‏حجاب است، و تا آن بذور در زمین قلب، فاسد و ناچیز نشود،‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 177

احاطه به عوالم‏ ‏غیبیه ملکوتیه

‏مبدأ حصول مشاهدات نگردد، و تا آنها در انبار قلب مورد نظر‏‎ ‎‏استقلالی است، از آنها نتیجه حاصل نگردد.‏

‏بالجمله، چون احاطه به عوالم غیبیه ملکوتیّه، چه ملکوت أعلا‏‎ ‎‏ـ که عوالم عقول کلیّه نیز از جمله آنهاست ـ و چه ملکوت سفلا ـ‏‎ ‎‏که ابلیس و جنود او از جمله آنهاست و عقول جزئیه نیز از آن عالم‏‎ ‎‏است ـ جز برای کمّل اولیا که علوم آنها از سرچشمه وحی الهی و‏‎ ‎‏سر منزل افاضه سبحانی است، حاصل نشود.(191)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

منبع اخذ احکام در ولیّ خاص

‏انّ الولیّ الخاص یأخذ الاحکام عن معدن اخذ النبی منه و‏‎ ‎‏ینکشف الاحکام عنده بواسطة التبّعیّه، و النبی ینکشف لدیه‏‎ ‎‏بالاصالة.‏‎[4]‎‏(192)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

نورانیّت کلام ائمه ـ علیهم السلام ـ و منشأ آن

‏بدان که کلام هر متکلم جلوۀ ذات اوست به حسب مقام ظهور،‏‎ ‎‏و بروز ملکات باطنۀ اوست در مرآت الفاظ به مقدار استعداد نسج‏‎ ‎‏الفاظی. چنانچه اگر قلبی نورانی و صافی از الواث و کدورات عالم‏‎ ‎‏طبیعت شد کلام او نیز نورانی، بلکه نور خواهد بود و همان‏‎ ‎‏نورانیّت قلب، جلوه در کسوۀ الفاظ می نماید و در شأن ائمۀ هدی‏‎ ‎‏وارد شده است: «کَلامُکُم نُور.»‏‎[5]‎‏(193)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

تجلّی نور کلام حق در کلمات ائمه(ع)

‏احادیث شریفۀ اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ را‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 178

‏که خلفای رحمان و خلاصۀ بنی الانسانند، روحانیّت و نورانیتی‏‎ ‎‏است که در دیگر کلمات و احادیث یافت نشود؛ چه که آن از‏‎ ‎‏سرچشمه علم رحمانی و فیض سبحانی نازل، و دست تصرف هوا‏‎ ‎‏و نفس امّاره از آن دور، و دیو پلید و شیطان بعید از خیانت به‏‎ ‎‏آن مهجور است، و نورانیّت نفوس شریفه و طهارت ارواح لطیفه‏‎ ‎‏آن بزرگان دین و اولیای یقین، در کلام آنها جلوه نموده؛ بلکه نور‏‎ ‎‏کلام حق از گریبان احادیث آنها تجلّی فرموده است.(194)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

اتصال به سرچشمۀ علم کامل لدنّی

‏سروران ما ـ علیهم السلام ـ آنچه را در ارشاد خلق و اصلاح‏‎ ‎‏مخلوق بیان می فرمودند از سرچشمۀ علم کامل لدُنّی رسول‏‎ ‎‏اکرم(ص) است، که از صراح وحی الهی و علم ربّانی بوده و از‏‎ ‎‏قیاسات و اختراعات که ساخته به دست تصرف شیطان است‏‎ ‎‏عاری و بری است، و همان طور که درباره رسول اکرم(ص) وارد‏‎ ‎‏است که «ما یَنطِقُ عن الهوی اِن هوالآ وحیٌ یوحیٰ.»‏‎[6]‎‏ در حضرات‏‎ ‎‏ائمۀ هدی جاری و ساری است چنانچه در احادیث شریفه بدان‏‎ ‎‏اشارت است.(195)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

اتخاذ علم از وحی الهی و کشف محمّدی(ص)

‏اهل بیت عصمت ـ علیهم السلام ـ که معادن وحی، و تمام‏‎ ‎‏فرمایشاتشان و علومشان از وحی الهی و کشف محمدی ـ صلی الله ‏‎ ‎‏علیه و آله و سلم ـ است.(196)‏

***


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 179

اعطای علم از خزانۀ غیب الهی

‏و احادیثی که در طینت ابدان و خلق ارواح و قلوب آنها و آنچه‏‎ ‎‏که به آنها از اسم اعظم عطا شده، و علومی که به آنها از خزینه‏‎ ‎‏غیب الهی مرحمت شده، از علوم انبیا و ملائکه و بالاتر از آن،‏‎ ‎‏آنچه در وهم من و تو نیاید، و آنچه در سایر فضایل آنها در ابواب‏‎ ‎‏متفرقه کتب معتبرۀ اصحاب، خصوصاً ‏‏اصول کافی‏‏ است به قدری‏‎ ‎‏است که عقول را حیران کند و به اسرار و حقایق آنها کسی آگاه‏‎ ‎‏نگردد جز خود ذوات مقدّسۀ آنان.(197)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

ائمه(ع) وارثان‏ ‏علوم مکاشفه از رسول اکرم(ص)

‏حقیقت قرآن شریف الهی قبل از تنزّل به منازل خلقیّه و تطوّر‏‎ ‎‏به اطوار فعلیّه، از شئون ذاتیّه و حقایق علمیّه در حضرت واحدیّت‏‎ ‎‏است؛ و آن حقیقت کلام نفسی است که مقارعه ذاتیّه در حضرات‏‎ ‎‏اسماییه است.‏

‏و این حقیقت برای احدی حاصل نشود به علوم رسمیّه، و نه به‏‎ ‎‏معارف قلبیّه، و نه به مکاشفه غیبیّه، مگر مکاشفه تامۀ الهیّه برای‏‎ ‎‏ذات مبارک نبی ختمی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در محفل انس‏‎ ‎‏قاب قوسین، بلکه در خلوتگاه سرّ مقام اوادنی، و دست آمال‏‎ ‎‏عائله بشریّه از آن کوتاه است مگر خلّص از اولیاءالله که به حسب‏‎ ‎‏انوار معنویّه و حقایق الهیّه با روحانیّت آن ذات مقدّس مشترک، و‏‎ ‎‏به واسطه تبعیّت تامّه فانی در آن حضرت شدند، که علوم مکاشفه‏‎ ‎‏را بالوراثة از آن حضرت تلقّی کنند، و حقیقت قرآن به همان‏‎ ‎‏نورانیّت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلّی کند به قلوب‏‎ ‎‏آنها منعکس شود، بدون تنزّل به منازل و تطوّر به اطوار، و آن قرآن‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 180

‏بی تحریف و تغییر است.(198)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

اختصاص علم‏ ‏تأویل به تمام مراتب به معصومین علیهم السلام 

‏این حقیقت و لطیفه الهیّه، که علم به تأویل است، به مجاهدات‏‎ ‎‏علمیه و ریاضات عقلیه، مشفوع به ریاضات عملیه و تطهیر نفوس‏‎ ‎‏و تنزیه قلوب و تقدیس ارواح حاصل شود؛ چنانچه حق تعالی‏‎ ‎‏فرماید: «وَ ما یَعلَمُ تَأویلَهُ إلاّ الله ُ و الرَّاسِخُون فِی العِلمِ.»‏‎[7]‎‏ و فرماید:‏‎ ‎‏«لا یَمَسُّهُ إلاّ المُطَهّرونَ.»‏‎[8]‎‏ گرچه راسخ در علم و مطهر به قول‏‎ ‎‏مطلق، انبیا و اولیای معصومین هستند‏‎[9]‎‏ و از این جهت، علم تأویل‏‎ ‎‏به تمام مراتب آن، مختص به آنهاست؛ لکن علمای امت را نیز از‏‎ ‎‏آن به مقدار قدم آنها در علم و طهارت، حظّ وافری است.(199)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

عالمان به قرآن به تعلیم رسول اللّٰه(ص)

‏ماها یک صورتی، یک پرده ای از پرده های کتاب خدا را‏‎ ‎‏می فهمیم و باقی اش محتاج به تفسیر اهل عصمت است که معلم به‏‎ ‎‏تعلیمات رسول الله بودند.(200)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

احاطه بر جمیع‏ ‏مقدّرات و کشف امور ملکیه از غیبِ ملکوت

‏بدان که «لیلة القدر» چون لیلۀ مکاشفه رسول خدا و ائمه هدی‏‎ ‎‏است، از این جهت، کشف جمیع امور ملکیه از غیب ملکوت برای‏‎ ‎‏آنها می شود؛ و ملائکۀ موکّله بر هر امری از امور برای آن حضرات‏‎ ‎‏در نشئۀ غیب و عالم قلب ظاهر شود، و جمیع اموری که در مدّت‏‎ ‎‏سال برای خلایق تقدیر شده و در الواح عالیه و سافله مکتوب‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 181

‏گردیده، به طور کتب ملکوتی و استجنان وجودی، بر آنها‏‎ ‎‏مکشوف و معلوم گردد؛ و این مکاشفه، مکاشفۀ ملکوتیّه است که‏‎ ‎‏محیط بر جمیع ذرّات عالم طبیعت است؛ و هیچ امری بر ولیّ امر‏‎ ‎‏از امور رعیت مخفی نخواهد بود؛ و منافات ندارد که برای آنها در‏‎ ‎‏یک شب امر یک سال و در یک حال نیز جمیع امور دهر و در یک‏‎ ‎‏لحظه جمیع مقدّرات ملکیه و ملکوتیّه، و بتدریج در ایّام سنه نیز‏‎ ‎‏جمیع امور یومیّه، منکشف شود به طریق اجمال و تفصیل. مثلاً،‏‎ ‎‏چنانچه در کیفیّت نزول قرآن در حدیث است که جملةً واحده در‏‎ ‎‏«بیت المعمور»، و در ظرف 23 سال بر رسول خدا وارد شده‏‎[10]‎‏؛ و‏‎ ‎‏ورود در «بیت المعمور» نیز نزول بر رسول خداست. بالجمله، گاه‏‎ ‎‏شود که ولیّ امر متصل به ملأاعلا و اقلام عالیه و الواح مجرده‏‎ ‎‏شود، و برای او مکاشفه تامّه جمیع موجودات شود ازلاّ و ابداً؛ و‏‎ ‎‏گاه اتصال به الواح سافله حاصل شود، پس مدّتی مقدّر را کشف‏‎ ‎‏فرماید؛ و تمام صفحه کون نیز در محضر ولایت مآبی او حاضر‏‎ ‎‏است و هرچه از امور واقع شود به نظر آن حضرات بگذرد.(201)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

حملۀ عرش (علم)

‏قوله (ص): «والذین یحملون العرش ...» الی آخره . لـ «العرش»‏‎ ‎‏اطلاقات؛ والمراد، هیهنا، جملة الخلق؛ أو الجسم المحیط و حملته‏‎ ‎‏أربعة من الأملاک و هی أرباب أنواع أربعة ـ کما نقل عن ‏‏اعتقادات‏‎[11]‎‎ ‎‏الصدوق ـ علیه الرحمة ـ لا الحضرة العلمیة. فانّ حامل العلم نفسه‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 182

‏ـ صلی الله علیه و آله ـ و شؤونه، کما ورد فی ‏‏الکافی‏‏ الشریف عن‏‎ ‎‏أبی عبدالله (ع) قال:‏

‏«حَمَلَةُ العرش ـ و العرشُ العلمُ ـ ثَمانیةٌ: أربعةٌ مِنّا، و أربعةٌ مِمَّن‏‎ ‎‏شاءَالله .»‏‎[12]‎

‏و فی روایة أخری عن الکاظم ـ علیه السّلام ـ قال: «إذا کانَ یومُ‏‎ ‎‏القیامةِ، کانَ حَمَلَةُ العَرشِ ثَمانیةً. أربعةُ مِن الأولین: نوحُ، و إبراهیمُ،‏‎ ‎‏و موسی و عیسی ـ علیهمُ السَّلامُ ـ. و أربعةُ مِن الاخِرینَ: محمَّدٌ و‏‎ ‎‏علیٌّ، و الحسنُ، والحسینُ ـ علیهمُ السلام.»‏‎[13]‎‎[14]‎‏(202)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

آگاهی بر علم ربوبی

‏عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال: «إنَّ لِلّٰهِ عِلْمَیْنِ: عِلْمٌ مَکْنُونٌ‏‎ ‎‏مَخْزُونٌ لا یَعْلَمُها إلاّ هُوَ، مِن ذلِکَ یَکُونُ الْبَداءُ، وَ عِلْمُ عَلَّمَهُ‏‎ ‎‏مَلائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أنْبِیائَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ.»‏‎[15]‎‏ صدق ولی الله فانّ منشأ‏‎ ‎‏البداء هی حضرة الاعیان الّتی لا یعلمها الاّ هو، و الاطّلاع علی‏‎ ‎‏العین الثابتة الّذی یتفق لبعض الأولیاء کالانسان الکامل یعدّ من‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 183

‏العلم الرّبوبی،‏‎[16]‎‏ دون علم الأنبیاء والرّسل کما ورد فی العلم الغیبی‏‎ ‎‏انّه یعلم الغیب: «من ارتضی من رسولٍ»‏‎[17]‎‏ و قال ابوجعفر ـ علیه‏‎ ‎‏السلام: «وَالله ِ مُحَمَّدٌ مِمَّنِ ارْتَضاهُ.»‏‎[18]‎‏(203)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

حاملان علم فعلی حق

‏در باب «عرش» و حَملۀ آن اختلافاتی است و در ظواهر اخبار‏‎ ‎‏شریفه نیز اختلاف است. گرچه به حسب باطن اختلافی در کار‏‎ ‎‏نیست، چون در نظر عرفانی و طریق برهانی عرش بر معانی‏‎ ‎‏بسیاری اطلاق شود...‏

‏و گاهی اطلاق بر علم شده که شاید مراد از علم، علم فعلی حق‏‎ ‎‏باشد که مقام «ولایت کبرا» است؛ و حَمَلۀ آن چهار نفر از اولیای‏‎ ‎‏کمّل است در امم سابقه: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی ـ علی‏‎ ‎‏نبیّنا و آله و علیهم السّلام ـ و چهار نفر از کمّل است در این امّت‏‎ ‎‏رسول ختمی و امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین ـ علیهم‏‎ ‎‏السّلام.(204)‏

***


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 184

احاطه بر جمیع‏ ‏مظاهر حق

‏فهو تعالی مع ظهوره فی کلّ الحقائق محجوب عن کلّ فهم، فانّ‏‎ ‎‏المشاهدة الحضوریّة و ان کانت واقعة و لکنّ الإحاطة بجمیع‏‎ ‎‏المظاهر غیر ممکن الاّ للکمّل و الأقطاب.‏‎[19]‎‏(205)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

ادراک ظلّ، سرّ مطلق

‏ادراک بشر از آن چیزی که ظلّ سرّ مطلق است ناقص است،‏‎ ‎‏مگر آن کسی که به قدم ولایت به آنجا رسیده باشد که تجلّی حق‏‎ ‎‏تعالی را به همه ابعادش در قلبش واقع شده باشد.(206)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

صاحب علوم جمّ

‏نگذاشتند و نشد که ائمه ما ـ علیهم السّلام ـ آنطوری که‏‎ ‎‏می خواستند بروز بدهند حقایق را. این هم بسیار مورد تأسف‏‎ ‎‏است، تأسف این از تأسف او بالاتر است، اینْ چه علمی بوده‏‎ ‎‏است که نزدیک وفات، حضرت رسول(ص) بیخ گوشی به‏‎ ‎‏حضرت امیر(ع) فرموده است و ایشان به حسب روایت می فرماید‏‎ ‎‏که «هزار باب از علم (یا هزار علم، هر کدام چه) برای من حاصل‏‎ ‎‏شد.»‏‎[20]‎‏ این علم معمولی که دست ما هست، دست فقها هست،‏‎ ‎‏دست فلاسفه هست، دست عرفا هست، این نیست.‏

‏آن، چه بوده است که حضرت امیر می گوید که من علم جم‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 185

‏دارم؛ «هیٰهنٰا علماًجمّاً»،‏‎[21]‎‏ لکن حَمَله نیست، این علم فقه نبوده،‏‎ ‎‏علم فقه را تعلیم کرده اند، هیچ در او قصوری نشده است، این‏‎ ‎‏فلسفه و این چیزهایی که دست ماهاست اینها هم نبوده است و‏‎ ‎‏این مورد تأسف است که مهلت ندادند به اینها، نشد.‏

‏در آن وقت حمله ای که آنها می خواستند نبود، و آن علوم با‏‎ ‎‏خود آنها به ملأ اعلا رفت و ما باید تا آخر دنیا تأسف از این‏‎ ‎‏بخوریم که از آن هیچ بهره نداریم و او بلااشکال از این علوم رسمی‏‎ ‎‏که دست بشر است و دست مسلمین است، از اینها خارج است،‏‎ ‎‏برای اینکه اینها حمله داشتند، آنکه حمله نداشته است، آنکه‏‎ ‎‏مورد تأسف خود ائمه ـ علیهم السلام بوده است که پیدا نکردند‏‎ ‎‏کسانی را که به آنها تعلیم بدهند آن علوم را و قرآن که مخزن همه‏‎ ‎‏علوم است، نشد که آنها تفسیر کنند و آن معارفی که در قرآن هست‏‎ ‎‏آنها بیان کنند برای ما اینها از تأسفهایی است که ما باید در گور‏‎ ‎‏ببریم.(207)‏

‏18 / 5 / 63‏

***

‏ ‏

‏ ‏

معنای علم جمّ

‏«انّ هیٰهنا علماً جَمّاً» پیدا نکرد اشخاصی که حَمَلِۀ آن علم‏‎ ‎‏باشند، و بلااشکال آن علمی که ایشان حَمَلِه اش را پیدا نکردند، آن‏‎ ‎‏علم اسرار ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏لایت و اسرار توحید است، و باید همۀ عرفا تأسف‏‎ ‎‏بخورند بر اینکه این مجال برای ایشان پیدا نشد که آن اسرار را که‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 186

‏باید افشا کند، افشا بفرماید، مجال نشده و این هم جزء تأسفهایی‏‎ ‎‏است که باید خصوصاً عرفا وفلاسفه و علما و دانشمندان، در این‏‎ ‎‏تأسف روزگار بگذرانند.(208)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

استفادۀ علی(ع) از‏ ‏مقام غیبی و عقلی رسول الله (ص)

باب علم رسول الله‏ ‏صلی الله علیه و آله

‏...فهو ـ علیه الصلاة والسّلام ـ یستفید من رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ‏‎ ‎‏حقائق العلوم و غیبات السرائر بمقامه العقلی و شأنه الغیبی قبل الوصول الی‏‎ ‎‏النشأة المثالیة الخیالیّة،... فانّ منزلته (ع) منه(ص) بعد اتحاد نورهما بحسب‏‎ ‎‏الولایة الکلیة المطلقة، منزلة اللطیفة العقلیة، بل الروحیة السریة، من النفس‏‎ ‎‏الناطقة الالهیة؛ و منزلة سائر الخلائق منه (ص) منزلة سائر القوی الباطنة و‏‎ ‎‏الظاهرة منها.‏

‏فانّ لرسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ أحدیة جمع الحقائق‏‎ ‎‏الغیبیة و الشهادتیة؛ و هو أصل اصول المراتب الکلیة و الجزئیة؛ و‏‎ ‎‏نسبته الی رعیته نسبة الاسم الاعظم فی الحضرة الجمعیة الی سائر‏‎ ‎‏الاسماء و الصفات. بل هو الاسم الاعظم المحیط بسائر الاسماء‏‎ ‎‏الالهیة فی النشأة الخلقیة و الامریة. فکما أن الفیض من حضرة‏‎ ‎‏الجمع لا یصل الی التفاصیل المحضة الا بعد عبوره فی مراحل‏‎ ‎‏متوسطة، و لا یمرّ علی السوافل الا بعد مروره علی العوالی التی‏‎ ‎‏هی الواسطة ـ کما قد أوضحنا سبیله فی «المشکاة» السالفة و بینا‏‎ ‎‏دلیله فی «المصابیح» السابقة ـ کذلک الفیوضات العلمیة و المعارف‏‎ ‎‏الحقیقیة النازلة من سماء سرّ الاحمدیة(ص) لاتصل الی الاراضی‏‎ ‎‏الخلقیة الا بعد عبورها علی المرتبة «العماء» العلویة؛ و لذلک و‏‎ ‎‏لاسرار أخر قال ـ صلی الله علیه و آله: «أنا مدینة العلم و علی‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 187

‏بابها.»‏‎[22]‎‎[23]‎‏(209)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

سبقت در معرفت خدا

‏انک قد عرفت فیما تلونا علیک ان العالم العقلی وجودات‏‎ ‎‏نوریّه حیّة علیمة بلا تخلل جعل بینها و بین کمالاتها، بل کل ما‏‎ ‎‏یمکن لها بالامکان العام واجب التحقق لها. فالسبق الی معرفة الرب‏‎ ‎‏و التسبیح و التهلیل لسبق الوجود، و هذا السبق هو«السبق الدهری»‏‎ ‎‏المناسب لهذا المقام الرفیع العالی المنزه عن الزمان و المکان، و‏‎ ‎‏بالجملة هو«السبق بالعلیة و الحقیقة» الذی هو ثابت فی مراتب‏‎ ‎‏الوجود و حقائق الغیب و الشهود.‏‎[24]‎‏(210)‏***

‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 188

  • )) «جابر گوید: از امام باقر(ع) دربارۀ علم عالم پرسیدم، فرمود: ای جابر، همانا در پیغمبران و اوصیا، پنج روح است: روح القدس، روح ایمان، روح زندگی، روح قوه، روح شهوت. ای جابر، ایشان به روح القدس امور و مطالب زیر عرش تا زیر خاک را می دانند. سپس فرمود: ای جابر، این چهار روح را آفت رسد، مگر روح القدس را که بازی و یاوه گری ندارد.» اصول کافی؛ ج 1، ص 272؛ «کتاب الحجة»، «باب فیه ذکر الارواح التی فی الائمة»، ح 2.
  • )) شوری / 52.
  • )) «و با سند خود از ابوبصیر روایت کند که گفت از امام صادق(ع) از این کلام خداوند تبارک و تعالی: «و همچنین روح را به فرمان خویش به سویت فرستادیم؛ تو نمی دانستی کتاب و ایمان چیست.» پرسیدم، فرمود: روح، آفریده ای است از آفریدگان خدای تبارک و تعالی، بزرگتر از جبرئیل و میکائیل. این روح همراه پیامبرص بود، او را آگاه می ساخت و استوارش می داشت؛ و پس از پیامبر، این روح همراه امامان است.» اصول کافی؛ ج 1، ص 273؛ «کتاب الحجة»، «باب الروح التی یسدّد الله بها الائمّة»، ح 1.
  • )) ولیّ خاص احکام را از همان منبعی که پیامبر اخذ می نماید، دریافت می کند، با این تفاوت که احکام برای وی به واسطه تبعیّت ، ولی برای نبی بالاصالة روشن می شود.
  • )) عیون اخبار الرّضا(ع)؛ ج 2، ص 277، «زیارت جامعه کبیره».
  • )) «او از سر هوا سخن نمی گوید؛ بلکه [سخنانش] چیزی جز آنچه به او وحی می شود، نیست»؛ نجم / 4، 5.
  • )) «تأویل آیات الهی را نمی داند، مگر خدا و افرادی که در علم راسخ هستند»؛ (آل عمران / 7).
  • )) «جز پاکان، حقایق قرآن را مس نمی کنند»؛ (واقعه / 79).
  • )) اصول کافی؛ ج 1، ص 166؛ «کتاب الحجة»، «باب انّ الراسخین فی العلم هم الائمة ـ علیهم السلام».
  • )) فقال ابو عبدالله ـ علیه السلام: «نَزَلَ الْقُرآنُ جُمْلَةً واحدَِةً فی شَهْرِ رَمَضانَ إلٰی بَیْتِ الْمَعْمُورِ، ثُمَّ نَزَلَ فی طُولِ عِشرینَ سَنَةً». اصول کافی؛ ج 2، ص 629؛ «کتاب فضل القرآن»، «باب نوادر»، ح 6.
  • )) الاعتقادات؛ ص 74، «الاعتقاد فی العرش».
  • )) اصول کافی؛ ج 1، ص 132؛ «کتاب التوحید»، «باب العرش و الکرسی»، ح 6.
  • )) مرآة العقول؛ ج 2، ص 80؛ «کتاب التوحید»، «باب العرش و الکرسی»، ذیل حدیث 6.
  • )) [دربارۀ] فرموده آن حضرت ـ صلوات الله علیه و آله: «و آنان که حاملان عرشند....» تا آخر حدیث. عرش دارای اطلاقات بسیار است و معنایی که در اینجا مورد نظر است «تمامی خلایق» یا «جسم محیط» می باشد، که حاملان آن چهار ملکند که ربّ النوع چهار نوع [از موجودات] هستند چنانکه از اعتقادات صدوق ـ علیه الرّحمه نقل شده است. نه [اینکه مراد از عرش] حضرت علمیّه باشد، چرا که حامل [عرش در معنای] علم نفس پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و شئون آن حضرت است؛ همان طور که در کافی شریف از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده که: «حاملان عرش ـ و عرش به معنای علم است ـ هشت تنند، چهار تن از ما و چهار تن از آنان که خداوند بخواهد.»و در روایت دیگری از حضرت کاظم ـ علیه السّلام ـ آمده: «چون روز قیامت فرا رسد حاملان عرش هشت تن خواهند بود: چهار تن از اولین [یعنی حضرت] نوح، ابراهیم و موسی و عیسی ـ علیهم السّلام ـ و چهار تن از آخرین [یعنی حضرت] محمد [صلوات الله علیه] و علی و حسن و حسین ـ علیهم السلام.»
  • )) اصول کافی؛ ج 1، ص 147؛ «کتاب التّوحید»، «باب البداء»، ح 8.
  • )) امام در کتاب مصباح الهدایه؛ ص 32 روایتی در مورد «قدر» نقل می کنند که در طی آن روشن می شود که قدر نیز از جمله علوم ربوبی محسوب می گردد.
  • )) جن / 27.
  • )) از حضرت ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ نقل شده که فرمودند: «خداوند دو گونه علم دارد: یکی، علم مکنون مخزونی که جز او، کسی آن را نمی داند، و «بداء» از جمله این علوم است، دیگری علمی که به ملائکه و رسولان و انبیای خود می آموزد و ما آن علم را می دانیم.» و راست گفته ولیّ خداوند. پس، منشأ پیدایش «بداء» همانا حضرت اعیان است که جز ذات متعال خداوند کسی حقیقت آن را نمی داند و آگاهی یافتن برعین ثابت که برای برخی از اولیا مانند «انسان کامل» اتّفاق می افتد در واقع از سنخ علم ربوبی محسوب می شود نه از علم انبیا و رسولان، چنانچه در مورد علم غیب وارد شده که غیب را آن رسولی که مورد رضایت حق تعالی باشد، می داند و حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «به خدا سوگند که محمّد ـ صلوات الله علیه و آله ـ جزو کسانی است که مورد رضایتند.»
  • )) خداوند متعال با آنکه در همه حقایق ظاهر است. [با این حال] از فهم همه پوشیده و در حجاب است. بنابراین، هر چند مشاهده حضوری [هم ]صورت پذیرد؛ ولی احاطه یافتن به تمام مظاهر جز برای کاملان و اقطاب غیرممکن است.
  • )) علی ـ علیه السّلام ـ می فرماید: پیغمبر هنگام مرگ مرا خواست... ثمّ ادنانی فاسرالیّ الف باب من العلم کل باب یفتح الف باب. بحار الانوار؛ ج 22، ص 462؛ «تاریخ نبینا»، «باب وصیته (ص) عنه قرب وفاته»، احادیث: 10ـ14 و 16؛ مناقب آل ابی طالب؛ ج 1، ص 294؛ «فصل فی وفاته (ص)»؛ غایة المرام؛ ص 517 ـ 518، باب 27 و 28 از ابواب فضایل علی ع. (از منابع عامّه و خاصّه).
  • )) «ها، إنّ هٰیهُنا لَعِلْماً جَمّاً(وَأشارَ بِیَدِهِ إلٰی صَدْرِهِ) لَوأصَبْتُ له حَمَلَةً»؛ «آگاه باش که اینجا علم فراوان هست (و به دست مبارک به سینه خود اشاره فرمود.) اگر برای آن یادگیرندگانی می یافتم.» نهج البلاغة؛ کلمات قصار، ش 147.
  • )) المراجعات؛ ص 171.
  • )) آن حضرت ـ علیه الصلاة و السّلام ـ حقایق علوم و پنهانیهای اسرار را پیش از رسیدن به نشئۀ مثالیۀ خیالیۀ به مقام عقلی و شأن غیبی خود از حضرت رسول ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ دریافت می نماید؛ زیرا نسبت ایشان به حضرت رسول ـ صلوات اللّٰه علیه وآله ـ بعد از اتحاد نور آن حضرات به حسب ولایت کلیه مطلقه، مانند نسبت میان لطیفۀ عقلیه، بلکه لطیفۀ روحیۀ سریه با نفس ناطقه الهیه است، و نسبت سایر خلایق با حضرت رسول ـ صلوات اللّٰه علیه وآله ـ نسبت دیگر قوای باطنی و ظاهری با نفس ناطقۀ الهیه است. پس، حضرت رسول ـ صلوات اللّٰه علیه وآله ـ صاحب احدیت جمع حقایق غیبی و شهودی، و ریشۀ بنیادین [جمیع] مراتب کلیه و جزئیه است؛ و نسبت حضرت رسول ـ صلوات اللّٰه علیه و آله ـ با آنان که [در خلقت پایین تر از ایشانند] مانند نسبت اسم اعظم در حضرت جمعیه است با سایر اسما و صفات؛ بلکه ایشان اسم اعظم محیط بر سایر اسمای الهیّه در نشئه خلقیه و امریه است، و همان طور که در مشکات پیشین گفتیم و در مصباحهای سابق دلیل آن را بیان نمودیم، همچنان که فیض از حضرت جمع به مراحل پایین تر نمی رسد، مگر بعد از عبور از مراحل عالی، که حد واسطند، به همین ترتیب فیوضات علمیه و معارف حقیقیه نازل از آسمان سرّ احمدی ـ صلوات اللّٰه علیه و آله ـ نیز به زمینهای مخلوقات نمی رسد، مگر پس از عبور از مرتبۀ عمای علویه؛ و به همین سبب و به سبب اسراری دیگر، حضرت رسول ـ صلوات اللّٰه علیه وآله ـ فرمود: «انا مدینة العلم و علی بابها. من شهر علمم و علی در آن شهر.»
  • )) با توجه به آنچه تا کنون گفتیم دانستی که [موجودات] عالم عقلی، موجوداتی نورانی و زنده و آگاهند که تخلل جعلی میان وجود و کمالات وجودی شان نیست؛ بلکه همۀ آنچه که به امکان عام برای آنان ممکن باشد برایشان واجب التحقّق است؛ و سبقت در معرفت رب و تسبیح و تهلیل او، به سبب سبقت در وجود است و این سبقت، «سبق دهری» است که مناسب چنین مقام رفیع منزه از زمان و مکانی است؛ و بالجمله این همان «سبق بالعلیة و الحقیقة» است که در مراتب وجود وحقایق غیب و شهود وجود دارد.