بخش سوّم: ولایت تکوینی

فصل دوم تسلّط ائمه ـ علیهم السّلام ـ بر عالم

فصل دوم 

‏ ‏

تسلّط ائمه ـ علیهم السّلام ـ بر عالم

‏ ‏

‏ ‏

ولایت بر تمامی ذرات عالم

‏برای امام مقامات معنوی هم هست که جدا از وظیفه حکومت‏‎ ‎‏است؛ و آن، مقام «خلافت کلی الهی» است که گاهی در لسان ائمه‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام ـ از آن یاد شده است. خلافتی است تکوینی، که به‏‎ ‎‏موجب آن جمیع ذرات در برابر «ولیّ امر» خاضعند.(182)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

خلیفۀ خداوند‏ ‏متصرف در خزانه های الهی

‏«و امداد النّبی الهمم مِنْ خزائن الجوُد وَ الکرم الّذی للحَضرة‏‎ ‎‏الالهیَّة انّما هو لقطبیّته و خَلافته فالخزائن لله و التّصرف لخَلیفته.»‏

‏قوله: «فالخزائن لله و التّصرّف لخلیفَته»، و الخلیفة یتصرَّف فی‏‎ ‎‏ملک المستخلف له بما شاء و تلک الخلافة لا تحصل الاّ بعد‏‎ ‎‏تصرّف الحقّ فی العَبد بمٰاشاء، و کماشاء و ذلکَ الیٰ غایة افق الفناء‏‎ ‎‏و اذا فنی عن نفسه ذاتاً و صفَةً و فعلاً، لا یکون تصرّف و متصرّف‏‎ ‎‏فیه و متصرّف الاّ من الله و لله ِ و فی الله و اذا ارجعَه الیٰ مملکته‏‎ ‎‏وقعت المجازات الألهیة بتصرّف العَبد فی الخزائن. فبوجه الخزائن‏‎ ‎‏لِلّٰه و التصرّف للَعبد و بوَجهٍ الخزائن و التصرّف لله ، و بوجه هما‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 169

‏للعبد و بوجه عکس الأول تدبّر.‏‎[1]‎‏(183)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

خضوع جمیع عوالم در برابر ولیّ کامل

‏انّ العَوٰالم کلّها خاضعَة لِلولیّ الکامِل الّذی عنده مِنَ الاسْم‏‎ ‎‏الأعظمِ شی ء؛ و قدوَرد عَن موٰالینا انّ عندآصف حرفاً وٰاحداً منَ‏‎ ‎‏الأسْمِ الأعظم فتکلّمَ به فانخرقتْ لَهُ الأرض فیمٰا بینَهُ و بَین سَبا،‏‎ ‎‏فتنٰاوَل عرْش بَلقیْس حتّی صَیّرهُ اِلیٰ سلیمان ثم انبسطت الأرض‏‎ ‎‏فی اقلّ من طرفة عیْن؛ و انّه ای الأسم الأعظم ثلٰثة وَ سَبْعون حرفاً وَ‏‎ ‎‏عندهم ـ علیهم السلام ـ منه اثنٰان و سَبعون حرفاً و حرف عندالله ‏‎ ‎‏اسْتأثر به فی علم الغیب.‏‎[2]‎‏(184)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

تسخیر هیولای‏ ‏عالم امکان

‏انّ هیولی عالم الامکان مسخّرة تحت یدی الولیّ یقلّبها کیف‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 170

‏یشاء؛ و جاءلهم فی هذا العالم الکتاب من الله العزیز الذی أخبر عنه‏‎ ‎‏رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ علی ما نقل مخاطباً لأهل الجنّة مَن‏‎ ‎‏یکون مخاطباً له: «من الحیّ القیّوم الّذی لا یموت الی الحیّ القیّوم‏‎ ‎‏الّذی لا یموت؛ امّا بعد فانّی أقول للشیئی کن فیکون و قد جعلتک‏‎ ‎‏تقول للشیئی کن فیکون. فقال ـ صلی الله علیه و آله: "فلا یقول أحد‏‎ ‎‏من أهل الجنّة للشیئی کن، الاّ و یکون.»‏‎[3]‎‎[4]‎‏(185)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

فرمانبرداری تمامی‏ ‏اجزاء و قوای عالم از ولیّ کامل

‏قوله (ص): «و إنّ الملائکة لخدّامنا و خدّام محبیّنا.»‏‎[5]‎‏ شاهد‏‎ ‎‏علی ما ذکرنا من أنّ العالم بجمیع أجزائه و جزئیّاته، من القوی‏‎ ‎‏العلاّمة و العمّالة، للولیّ الکامل. فبعض الملائکة من قواه العلاّمة،‏‎ ‎‏کجبرئیل (ع) و من فی طبقته؛ و بعضهم من العمّالة، کعزرائیل و من‏‎ ‎‏فی درجته، و کالملائکة المساویّة و الأرضیّة المدبّرة؛ و خدمة‏‎ ‎‏الملائکة لمحبّیهم أیضاً بتصرّفهم (ع) کخدمة بعض الأجزاء‏‎ ‎‏الإنسانیّة لبعض بتصرّف النفس.‏‎[6]‎‏(186)‏***


کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 171

مالک و متصرف‏ ‏جمیع ممالک وجود

‏بعضی از اهل ذوق گوید که معنی آیۀ شریفه «یا أیّها الّذینَ آمَنوا‏‎ ‎‏أوفوا بِالعُقودِ اُحِلَّتْ لَکُم بَهیمَةُ الأنعامِ.»‏‎[7]‎‏ به حسب باطن آن است‏‎ ‎‏که حلیّت بهیمه انعام موقوف به وفای به عهد ولایت است؛ و در‏‎ ‎‏احادیث وارد است که جمیع ارض از امام است و غیر شیعیان‏‎ ‎‏غاصب آن هستند؛‏‎[8]‎‏ و اهل معرفت ولیّ امر را مالک جمیع ممالک‏‎ ‎‏وجود و مدارج غیب و شهود دانند و تصرّف کسی را در آن بی اذن‏‎ ‎‏امام روا ندارند.(187)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

نفس امام متصرف‏ ‏در عالم و مظهر ارادۀ خدا

‏چون لیلة القدر، لیلۀ توجه تامّ ولیّ کامل و ظهور سلطنت‏‎ ‎‏ملکوتیّه اوست به توسط نفس شریف ولیّ کامل و امام هر عصر، و‏‎ ‎‏قطب هر زمان که امروز حضرت بقیة الله فی الارضین، سیدّنا و‏‎ ‎‏مولانا و امامنا و هادینا حجة بن الحسن العسکری ـ ارواحنا لمقدمه‏‎ ‎‏فداه ـ است تغییرات و تبدیلات در عالم طبع واقع شود. پس، هر‏‎ ‎‏یک از جزئیات طبیعت را خواهد بطیی ء الحرکة کند، و هر یک را‏‎ ‎‏خواهد سریع کند؛ و هر رزقی را خواهد توسعه دهد، و هر یک را‏‎ ‎‏خواهد تضییق کند و این اراده حق است و ظلّ و شعاع اراده ازلیّه و‏‎ ‎‏تابع فرامین الهیه است؛ چنانچه ملائکة الله نیز از خود تصرفی‏‎ ‎‏ندارند و تصرّفات همه، بلکه تمام ذرات وجود تصرّف الهی و از‏‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 172

‏آن لطیفۀ غیبیۀ الهیه است.(188)‏

***

‏ ‏

‏ ‏

سرّ تسلّط تامّه‏ ‏اولیاءالله

‏باید دانست که در تفویض مستحیل ـ که مغلولیت یدالله و تأثیر‏‎ ‎‏قدرت و اراده عبد باشد مستقلاً ـ مابین عظایم امور و صغایر آن به‏‎ ‎‏هیچ وجه فرقی نیست، چنانچه احیا و اماته و ایجاد و اعدام و قلب‏‎ ‎‏عنصری به عنصری، تفویض به موجودی نتواند بود؛ تحریک پر‏‎ ‎‏کاهی نیز تفویض نتواند بود ولو به ملک مقرّبی یا نبیّ مرسلی، از‏‎ ‎‏عقول مجرده و ساکنین جبروت اعلیٰ گرفته تا هیولای اولیٰ؛ و تمام‏‎ ‎‏ذرّات کائنات مسخّر در تحت اراده کامله حق ‏‏[‏‏هستند‏‏]‏‏ و به هیچ‏‎ ‎‏وجه و در هیچ کاری استقلال ندارند، و تمامت آنها در وجود و‏‎ ‎‏کمال وجود و در حرکات و سکنات و اراده و قدرت و سایر شئون‏‎ ‎‏محتاج و فقیر، بلکه فقر محض و محض فقرند چنانچه با قیّومیّت‏‎ ‎‏حقّ و نفی استقلال عباد و ظهور و نفوذ ارادة الله و سریان آن نیز‏‎ ‎‏مابین امور عظیمه و صغیره هیچ فرقی نیست، چنانچه ما بندگان‏‎ ‎‏ضعیف قادر هستیم به اعمال ضعیفه از قبیل حرکت و سکون و‏‎ ‎‏سایر افعال، بندگان خاصّ خداوند و ملائکه مجرده قادرند به‏‎ ‎‏افعال عظیمه احیا و اماته و رزق و ایجاد و اعدام و همان طور که‏‎ ‎‏جناب ملک الموت موکل به اماته است، و اماته او از قبیل‏‎ ‎‏استجابت دعا نیست، و جناب اسرافیل موکل به احیاست و از قبیل‏‎ ‎‏استجابت دعوت نیست و از قبیل تفویض باطل هم نیست، همین‏‎ ‎‏طور اگر ولیّ کامل و نفس زکیّۀ قویّه ای از قبیل نفوس انبیا و اولیا‏‎ ‎‏قادر بر اعدام و ایجاد و اماته و احیا به اقدار حق تعالی باشد‏

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 173
‏تفویض محال نیست، و نباید آن را باطل شمرد، و تفویض امر عباد‏‎ ‎‏به روحانیّت کامله ای که مشیّتش فانی در مشیّت حقّ، و اراده اش‏‎ ‎‏ظلّ اراده حق است، و اراده نکند مگر آنچه را حق اراده کند و‏‎ ‎‏حرکتی نکند مگر آنچه که مطابق نظام اصلح است، چه در خلق و‏‎ ‎‏ایجاد و چه در تشریع و تربیت، مانع ندارد بلکه حق است، و این‏‎ ‎‏حقیقتاً تفویض نیست.(189)‏

***

‎ ‎

کتابامامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 174

  • )) «مدد رساندن نبی بر همّتها از خزانه های جود و کرمی که متعلق به حضرت الهیّت است به سبب قطبیّت و خلافت اوست. پس، خزانه ها از خداوند است و تصرّف از آنِ خلیفه او.»دربارۀ سخن او که گفته: «خزاین از آن خداست، و تصرّف در آنها، در اختیار خلیفه اش.» و خلیفه در مایملک کسی که بدو خلافت داده، هرگونه تصرّفی که بخواهد می کند؛ و چنین خلافتی [برای بنده] به دست نمی آید، مگر پس از آنکه حق در بنده خود هرچه و هر طور که بخواهد تصرّف نموده باشد، و این تصرّف تا انتهای افق فنای [بنده] ادامه می یابد، و آنگاه که [وی] از خود، چه از نظر ذات، چه صفت و چه فعل فانی شد، دیگر تصرّف و متصرف و متصرف فیه باقی نخواهد ماند، مگر از خدا و برای خدا و در خدا؛ و هنگامی که خدا بنده را به خود بازگرداند مجازات الهی با تصرّف بنده در خزاین الهی صورت می پذیرد.پس، از یک نظر خزاین متعلق به خداوند، و تصرّف از آن بنده است، و از نظر دیگر خزاین و تصرّف هر دو متعلق به خداوند است؛ و از نظر سوم خزاین و تصرّف هر دو متعلق به بنده است و از نظر دیگر عکس حالت اول [تصور می شود].
  • )) «همه عوالم در برابر ولیّ کاملی که از اسم اعظم بهره ای دارد خاضعند و از ائمۀ ما ـ علیهم السّلام ـ روایت شده که: آصف بن برخیا یک حرف از اسم اعظم را داشت و بدان حرف تکلم نمود و در نتیجه زمین میان او و [سرزمین] سبا شکافته شد و او تخت بلقیس راگرفته به نزد سلیمان آورد. سپس زمین در کمتر از یک چشم برهم زدن مجدداً گسترده شد [و به حالت اولیه بازگشت.] و نیز روایت شده که: اسم اعظم 73 حرف است؛ و آن حضرات ـ علیهم السلام ـ 72 حرف آن را می دانند و حرف [آخر تنها] نزد خداست که آن را در علم غیبش مخصوص خود گردانیده است.
  • )) علم الیقین؛ ج 2، ص 1061. (با اندکی اختلاف)
  • )) هیولای عالم امکان مسخّر [و در اختیار] ولی است و او هر طور بخواهد آن را تغییر می دهد [و در آن تصرّف می کند] و نامه ای که مطابق خبر نقل شده از حضرت رسول ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ در عالم دیگر خطاب به اهل بهشت می رسد، در این عالم از جانب خداوند عزیز به آن [ولی] می رسد که: «از زنده پاینده ای که نمی میرد به زنده پاینده ای که نمی میرد؛ امّا بعد، من به هر چیز بگویم «بشو» می شود، و تو را چنین قرار دادم که بگویی بشو و بشود؛ و حضرت رسول ـ صلوات اللّٰه علیه و آله ـ فرمودند: هیچ یک از اهل بهشت به چیزی نمی گوید بشو، جز اینکه می شود»
  • )) عیون اخبار الرضا(ع)؛ ج 1، ص 204، باب 26، ح 22.
  • )) اینکه حضرت رسول ـ صلی اللّٰه علیه و آله ـ فرمود: «ملائکه خدمتگزار ما و خدمتگزار دوستداران ما هستند.» شاهدی است بر آنچه گفتیم که عالم با همه اجزایش، اعم از قوای علمی و عملی، در اختیار ولی کامل است. برخی از ملائک از قوای علمی اویند مانند جبرئیل و ملائکی که هم طبقه او هستند؛ و برخی از ملائک از قوای عملی اویند، مثل عزرائیل و آنها که هم درجه او هستند؛ و مانند ملائکۀ مدبّر آسمان و زمین و خدمت ملائک به محبّین آن حضرات نیز با تصرّف ایشان ـ علیهم السلام ـ است. همان گونه که برخی از اجزای انسانی با تصرّف نفس به خدمت اجزای دیگران در می آیند.
  • )) «ای کسانی که ایمان آورده اید به پیمانهایی که می بندید وفا کنید. چهارپایان برای شما حلال شده است.» مائده / 1.
  • )) نگاه کنید به اصول کافی؛ ج 1، ص 407 ـ 410؛ «کتاب الحجّة»، «باب أنّ الارض کلّها للإمام»، بویژه حدیث 1، 3، 4 این باب.