فصل پانزدهم: تواضع
ریشه تکبر و تواضع
به مناسبت آن که تواضع را در مقابل کبر قرار داده است نه در مقابل تکبر، باید آن را از صفات نفسانیّه دانست، چنان که کبر نیز از صفات نفسانیّه است. و تکبر اظهار کبر کردن است، گرچه در ظاهرِ عرف و لغت، تواضع اظهار کوچکی کردن است. در هر صورت، انسان چون خودبین و خودخواه است، این خودخواهی و محبت مفرط به نفس، سبب شود که از نقایص و عیوب خود محجوب شود، و بدیهای خود را نبیند؛ بلکه گاهی بدیهای خود در نظرش خوبی جلوه کند، و فضایل و خوبیهائی که دارد در نظرش مضاعف گردد. و به همین نسبت، از خوبی دیگران بسیار شود که محجوب شود و بدیهای آنها در نظرش مضاعف گردد.
پس چون کمال خود و نقص دیگران را دید و محبّت مفرط به نفس نیز کمک کرد، در نفس یک حالت اعجابی پیدا شود نسبت به خودش. پس از این حالت، در باطن نفس، خود را بر دیگران ترفیع دهد، و حالت سربلندی و بزرگی برای او دست دهد و خود را بزرگتر از دیگری بیند و این حالت، کبر است. و چون این حالتِ قلبی در مُلک بدن ظاهر شود، سرکشی و سرفرازی کند و بر
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 737
دیگران، در ظاهر نیز بزرگی فروشد؛ و این تکبر است.
و چون از این احتجاب بیرون آید و خود را به همان طور که هست ببیند؛ بلکه نسبت به خود با نظر خورده گیری بنگرد و به خود سوءظن پیدا کند، پس خودش در نظرش کوچک و خوار شود، و ذلّت و افتقار نفس را دریابد. و چون با این نظر همراه شد، [با ]حسن ظنِّ به دیگران و بزرگ شمردن مخلوقات خدا و مظاهر جمال و جلال حق تعالی، کم کم در نفس، یک حال تذلیل و سرافکندگی پیدا شود، و خود را از دیگران کوچکتر شمارد. و این حالت، تواضع قلبی است که آثار آن در مُلک بدن که ظاهر شد، گویند: تواضع کرد و متواضع شد.(749)
* * *
تفاوت تواضع و تملّق
و باید دانست که تواضع با تملّق، و تکبّر با عزّت نفس فرقها دارد، هم در مبادی و هم در غایات و هم در ثمرات.
تواضع مبدأش علم بالله و علم به نفس است، و غایتش خدا است یا کرامت خدا، و نتیجه و ثمره اش کمال نفسانی است.
تملّق، مبدأش شرک و جهل است، و غایتش نفس است، و ثمره اش خفّت و خواری و نقص و عار است.
تکبر، مبدأش خودبینی و خودخواهی و جهل و غفلت از حق و مظاهر او است، و غایتش نفس و خودنمائی است، و نتیجه اش سرکشی و طغیان است.
عزّت نفس، مبدأش توکّلِ علَی الله و اعتماد بر حق تعالی، و غایتش خدا است، و ثمره اش ترک غیر است.(750)
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 738
فطری بودن تواضع
یکی از فطرتهائی که تمام عائله بشری بر آن مخمورند به طوری که در تمام افرادِ این نوع، احدی را برخلاف آن نتوان یافت، تواضع و فروتنی و تعظیم، پیش عظیم و بزرگ است. قلب انسانی اگر عظمت و بزرگی کسی را ادراک کرد، ناچار و از روی جبلّت و فطرت، (بدون إعمال رَویّه) از او تعظیم کند، و در پیشگاه او سر کوچکی فرو آورد، و متواضع و فروتن شود. و به تبع این تواضع و فروتنی برای آن بزرگ، برای توابع و بستگان او نیز متواضع شود به طور تبع و بستگی.
و چون فطرت متواضع پیش عظیم مطلق و بزرگ به تمام معنی و تمام حقیقت است، از این جهت اگر برای او إحتجاب و إختمار در طبیعت و احکام طبیعت رخ ندهد، تعظیم و تواضع استقلالی او برای حق تعالی ـ جَلَّتْ عظمتُهُ ـ است که عظیم عَلیَ الإطلاق است، و تمام بزرگیها و عظمتها و جلال و جمالها، ظلِّ عظمت و جلال و جمال او است.
پس انسان، به حسب فطرت اصلیّه غیر محجوبه به احکام طبیعت، برای حق تعالی بالذات و برای مظاهر جمال و جلالِ او بالعرض، متواضع است. و تواضع برای بندگان عین تواضع از حق است.
و از این تواضع که روی فطرت اصلیّه ظهورکند، دست تصرّف نفس و شیطان کوتاه است. از این جهت، این تواضع برای خود و خودخواهی نیست، و از طمع و چشم داشت برای استفاده، مُنزَّه و مُبرّی است.
صاحب این فطرت غیر محجوبه، در عین حال که برای جمیع مخلوقات تواضع کند، جز برای حق تعالی تواضع نکند، و وِجهۀ قلبش جز به ذات مقدس حق تعالی نیست. و این تکثیر، عین
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 739
توحید و این توجّه به خلق، عین توجّه به حق است. و چون این خُلق از سرچشمه معرفت و محبّت است، خود عین معرفت الله و محبت الله است.
صاحب این فطرت، از احدی از مخلوقات، تملّق و چاپلوسی نکند؛ زیرا که مبدء تملّق، خودخواهی و احتجاب از حق است. پس به وضوح پیوست که تواضع از حق و خلق، از لوازم فطرت مخموره است. و از این جا معلوم شود که تکبّر و تملّق، هر دو از فطرت محجوبه است؛ زیرا انسان که به حجابهای نفسانیّه محجوب شد و خودبینی و خودخواهی بر او حکومت کرد، این خودبینی مبدأ شود که برای خود کمالات بسیاری ثابت کند، و از مبدأ کمالات غافل شود، و دیگران را کوچک شمارد اگر چشم طمع مادی پیش آنها نداشته باشد، و بزرگ شمارد اگر این طمع را به آنها داشته باشد، پس تکبّر کند بر زیردستان و تملّق گوید از اهل دنیا و آنان که مورد طمع او است. پس همان فطرت که مَرکب سیر او، الی الله است و به واسطه آن برای حق و خلق تواضع کند، چون احتجاب برای آن رخ داد، مرکب سیر او، به سوی شیطان و طبیعت شود و به واسطه آن به مردم تکبّر کند و گاهی از آنها تملّق گوید.(751)
* * *
شرح صدر سبب تواضع
بدان که از برای تواضع و تکبّر، موجبات و اسباب بسیاری است که از جمله آنها شرح صدر و ضیق آن است.
انسانی که دارای شرح صدر باشد، هر چه از کمال و جمال و مال و منال و دولت و حَشَم در خود ببیند، به آن اهمیّت ندهد و در
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 740
نظرش بزرگ و مهم نیاید. سعۀ وجود چنین انسانی، به قدری است که بر تمام واردات قلبی غلبه کند و از ظرف وجودش، هیچ چیز لبریزی نکند. و این سعه صدر، از معرفت حق تعالی پیدا شود؛ در موادّ مستعدّه لایقه اُنس با خدا، قلب را به مقام اطمینان و طمأنینه رساند.
و یاد حق تعالی دل را از منازل و مناظر طبیعت منصرف کند، و تمام جهان و جهانیان را از نظر او بیاندازد، و دلبستگی به احدی غیر از حق پیدا نکند، و با هیچ چیز دل خوش نکند، و همّتش به مرتبه[ ای] رسد که تمام عوالم وجود در پیش نظرش نیاید. پس، هر ه واردات قلبی پیدا کند، دامن گیر او نشود. و خود را به واسطه نها بزرگ و بزرگوار نشمارد. و هر چه غیر از حق و آثار جمال و لال او است، در نظرش کوچک باشد. و این خود، منشأ تواضع رای حق شود، و به تبع برای خلق؛ زیرا که خلق را نیز از حق بیند. همین، منشأ عزّت نفس و بزرگواری هم شود؛ زیرا که روح تملّق ه از نفع طلبی و خودخواهی پیدا شود، در او نیست.
پس، خداخواهی سعه صدر آورد، و سعۀ صدر تواضع و عزّت نفس آورد. و در مقابل، خودخواهی و خودبینی هم از ضیق صدر است و هم ضیق صدر آورد. و آن مبدأ تکبّر است؛ زیرا چون ضعفِ قابلیّت و ضیق صدر داشت، هر چه در خود ببیند در نظرش بزرگ شود و به آن تدلّل و بزرگی کند، و در عین حال چون اسیر نفس است، برای رسیدن به مقاصد آن، پیش اهل دنیا ـ که مورد طمع او است ـ ذلّت و خواری کشد و تملّقها گوید.
بلکه، مبدأ همه مبادی در کمالات، معرفت الله است و ترک نفس؛ و مبدأ همه نقایص و سیّئات، حبّ نفس و خودخواهی است؛ و راه اصلاح تمام مفاسد، اقبال به حق است و ترک هواهای
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 741
نفسانیّه مَا أصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ الله ِ وَ مَا أصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ.
«مادر بتها، بتِ نفسِ شماست»
معرفت حق مبدأ کمالات
معرفت خدا، حُبّ خدا آوَرَد. و این حُبّ، چون کامل شد، انسان را از خود منقطع کند. و چون از خود منقطع شد، از همه عالم منقطع شود، و چشم طمع به خود و دیگران نبندد، و از رجز شیطان و رجس طبیعت پاکیزه شود، و نور ازل در باطن قلب او طلوع کند، و از باطن به ظاهر سرایت کند، و فعل و قول او نورانی شود، و تمام قوا و اعضاء او الهی و نورانی شود. پس در عین حال که متواضع است، پیش همۀ خلق از هیچ کس تملّق نگوید، و چشم امید و طمع پیش کسی باز نکند، و چشمش به دست خلق دوخته نباشد.
وبالعکس، احتجاب از حق و رؤیت نفس و خودخواهی و حبّ نفس، انسان را از خدا منقطع کند، و اسیر نفس کند. و چون بنده نفس شد، هر جا لذّات نفس دید، دل آنجا رود، و پیش صاحبان دنیا و مال و منال خاضع و خوار شود، و چشم طمع به دست آنها دوزد، و در عین حال، به زیردستان و آنان که چشم امید به آنها ندارد، تکبّر کند و سرافرازی نماید.(752)
* * *
تواضع اولیا و انبیا
بدان که از برای تواضع درجاتی است که تکبر در هر درجه مقابل آن است.
اوّل، تواضع اولیاء کُمّل و انبیاء عظام است که آنان به واسطه تجلّیات ذاتی و اسمائی و صفاتی و افعالی در قلبشان، در پیشگاه
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 742
حق تعالی و مظاهر جمال و جلال آن ذات مقدّس متواضع شوند، و مشاهده کمال ربوبیّت و ذلّت عبودیّت در آنها، غایتِ تواضع و تذلّل را در قلبشان ایجاد کند، و هر چه در این دو نظر و دو مشاهده کامل گردند، در حقیقتِ تواضع نیز کامل شوند، چنان که ذات مقدس اعرف خلق الله و اعبد عباد الله خاتم النبیّین، متواضعترین موجودات است در پیشگاه مقدّس حق تعالی؛ زیرا که در مشاهده کمال ربوبیّت و نقص عبودیّت، کاملترین موجودات است.
و این طایفه از متواضعین، چنانچه برای حق ـ جلّ و علا ـ متواضعند، برای مظاهر جمال و جلال او نیز برای او متواضعند، و تواضع برای اینان، ظلّ تواضع برای حق است. و اینان علاوه بر تواضع، دارای مقام محبّت نیز هستند، و محبّت به مظاهر حق ـ تابع محبّت به حق ـ دارند، و این تواضع که مشفوع با محبت است، کاملترین مراتب تواضع است.
تواضع اهل معرفت و حکما
دوّم، تواضع اهل معرفت است که در آنها همین تواضع اولیاء هست، لکن در مرتبه ناقص تر است؛ زیرا مقام معرفت با مشاهدت حضوری فرق دارد.
سوّم، تواضع حکماء است که در رتبه، پس از اینها است. آنان نیز اگر به مقام حکمت الهی رسیده باشند و قلب آنها به نور حکمت روشن شده باشد، برای حق و خلق متواضع شوند، چنان که در حکمتهای لقمانی، در این باره، خصوصی سفارش شده.
تواضع اهل ایمان
چهارم، تواضع مؤمنین است که به نور ایمان، علمِ بالله پیدا کردند، و خود را نیزتا آنجا که نورِآنها روشنی داده، شناخته اند. پس برای حق وخلق، متواضع شوند.
و در مقابل هر یک از این مراتب، تکبّری است؛ زیرا در هر
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 743
احتجابی، کبریائی از برای نفس حاصل شود.(753)
* * *
سیرۀ پیغمبر (ص) در تواضع
هر کس علمش بیشتر و روحش بزرگتر و صدرش منشرحتر است، متواضعتر است. رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، که علمش از وحی الهی مأخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات ملیونها ملیون بشر کرد ـ تمام عادات جاهلیت و ادیان باطله را زیر پا گذاشت و نَسخ جمیع کتب کرد و ختم دایرۀ نبوت به وجود شریفش شد، سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود باذن الله ـ تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می شد پایین می نشست. روی زمین طعام میل می فرمود و روی زمین می نشست و می فرمود من بنده ای هستم، می خورم مثل خوردن بنده و می نشینم مثل نشستن بنده. از حضرت صادق، علیه السلام، نقل است که پیغمبر، صلّی الله علیه و آله، دوست داشت بر الاغ بی پالان سوار شود و با بندگان خدا در جایگاه پست طعام میل فرماید، و به فقرا به دو دست خود عطا فرماید. آن بزرگوار سوار الاغ می شد و در ردیف خود بندۀ خود یا غیر آن را می نشاند. در سیرۀ آن سَرور است که با اهل خانۀ خود شرکت در کارِ خانه می فرمود. و به دست مبارک گوسفندان را می دوشید؛ و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 744
جامه و کفش خود را می دوخت؛ و با خادم خود آسیا می کرد و خمیر می نمود؛ و بضاعت خود را به دست مبارک می برد؛ و مجالست با فقرا و مساکین می کرد و هم غذا می شد. اینها و بالاتر از اینها سیرۀ آن سرور است و تواضع آن بزرگوار است. در صورتی که علاوه بر مقامات معنوی ریاست و سلطنت ظاهری آن بزرگوار نیز به کمال بود. همین طور علی بن ابی طالب، صلوات الله علیه، نیز اقتدای به آن بزرگوار کرده، سیره اش سیرۀ رسول الله ، صلّی الله علیه و آله، بود. پس، ای عزیز اگر تکبر به کمال معنوی است، از [آنِ] آنها بالاتر از همه بود، و اگر به ریاست و سلطنت است دارا بودند، با این وصف تواضعشان بیشتر از همه کس بود. پس، بدان که تواضع ولیدۀ علم و معرفت است.(754)
* * *
تواضع پیغمبر (ص) در برابر کارگر
از پیغمبر اکرم شنیده اید که نقل شده است که کف دست یک کارگر را ـ یعنی، همان محلی که کار درش تأثیر کرده و پینه بسته ـ آنجا را بوسید و این، یک نشان ارزش است برای کارگر در طول تاریخ؛ پیغمبر اسلام، که اولین فرد انسانهاست و بزرگترین انسان کامل است، نسبت به کارگر آن طور تواضع بکند و کف دست او را که علامت کار است، ببوسد!.(755)
11 / 2 / 61
* * *
در کافی شریف، سند به حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ رساند که
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 745
فرمود: «در آن چیزهائی که خدای ـ عزَّوجلَّ ـ به داود وحی فرستاد، این بود که: ای داود! چنانچه نزدیکترین مردم به خدا متواضعان هستند، همین طور دورترین مردم به او متکبّرانند».
این حدیث شریف، برای اهل یقظه و اصحاب معرفت کفایت می کند. تقرّب به حق تعالی سرچشمۀ همه سعادات است، و دوری از آن ساحتِ مقدّس مایه همه شقاوتها است. آنان که خداخواه و خداطلبند و خود را از جنود خدا محسوب می دارند و اهل علم می دانند، و آنان که برای تقرّب به حق تعالی به مناسک و عبادات قیام می کنند، باید از خود مراقبت کامل کنند؛ که نتیجه مطلوبه حاصل نشود مگر به اتصاف به تواضع و اجتناب از تکبّر.
ما با آنان که علم و عمل را برای دنیا طلب می کنند، اکنون حرفی نداریم ـ حساب آنان با خدای جبّار است ـ ، لکن آنهائی که مدَّعی آن هستند که خداطلب و حق جو هستند، باید از این حدیث حساب کار خود را بکنند. و آن گاه این حدیث محک باشد از برای آنان که نفس أمّاره را به آن امتحان کنند؛ اگر باز در دل تکبّر دارند و در عمل متکبّر هستند، بفهمند اعمالشان و علومشان نیز برای خدا نیست، بلکه برای نفس أمّاره است؛ زیرا که اگر برای تقرّب به خدا بود، باید به تواضع متّصف شوند که از همه چیز، انسان را به خدا نزدیکتر می کند.
و در کافی شریف نقل کند که: «عیسی بن مریم به حَواریّین گفت: من حاجتی به شماها دارم آن را برآورید. گفتند: حاجتت روا است ای روح الله ! پس برخواست و پاهای آنها را شست و شو داد. گفتند: ما سزاوارتر بودیم در این کار از تو. فرمود: سزاوارترین
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 746
مردم به خدمت نمودن به خلق، عالِم است. و من برای شما این گونه تواضع کردم که شما نیز برای مردم بعد از من این گونه تواضع کنید. و آن گاه عیسی گفت: به تواضع تعمیر می شود حکمت، نه به تکبُّر. چنان که در زمینِ نرم زراعت می روید، نه در کوهستان».
تواضع علما و بزرگان
ذکر احوال رجالِ بزرگ و اولیاء و انبیاء که در قرآن کریم و احادیث شریفه وارد شده، برای تاریخ گوئی نیست، بلکه برای تکمیل بشر است که از حالات بزرگان عالَم عبرت گیرند و خود را به صفات کریمه آنان و اخلاق فاضله ایشان، متّصف کنند.
و این حدیث شریف را، خصوص علماء و بزرگان بیشتر باید مورد نظر قرار دهند، و از علماء بالله و رجال دین دستور اخلاقی و دینی اتّخاذ کنند، و شیوه بزرگان را با زیردستان و متعلّمان یاد گیرند، و خود را به این اخلاق بزرگ الهی موصوف کنند، و تفکّر کنند در این که عیسی مسیح شست و شوی پای حواریِّین را حاجت خود می دانست و خود را نیازمند به آن می دانست، و این غایت تذلُّل و تواضع است.
و این که فرمود: «سزاوارترین مردم به خدمت نمودن به مردم، علماء هستند» برای آن است که تواضع ثمرۀ علم بالله و علم به نفس است. و این در علماء باید حاصل شود.
آن عالمی که به صفت تواضع موصوف نباشد و از مردم چشم داشتِ کُرنش و تواضع داشته باشد، عالِم نیست، و آن انبار مفاهیمْ رجز شیطانی است. اگر با این مفاهیم سعادت و سلامت حاصل
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 747
می شد، ابلیس نیز باید سعید باشد. علمی که خاصیت خود را از دست بدهد، حجاب غلیظی است که رهائی از آن، از همه چیز مشکل تر است.
و این که فرمود: «به تواضع آبادان می شود حکمت» یا مقصود آن است که تا در قلب تواضع نباشد، تخم حکمت در آن سبز نمی کند و رشد نمی نماید ـ چنان که تا زمین نرم سهل نباشد، نبات در آن سبز و رشد نمی کند ـ ، و یا آن که مقصود آن است [ که] تا تواضع در علماء نباشد، نمی توانند تخم حکمت را در قلوب مردم بکارند و رشد دهند. پس با تواضع باید دلهای سخت را نرم کنند، پس بذرافشانی کنند و نتیجه بگیرند. و این هر دو مطلب درست است، هم دستور اصلاح نفس است و هم دستور اصلاح غیر است.
تأثیر تواضع علما در هدایت مردم
پس آنان که به مسند ارشاد خلق نشستند و خود را راهنمای طریق سعادت معرّفی می کنند، باید با این صفتِ شریفْ خلق را دعوت کنند، و سیره انبیاء و اولیاء ـ علیهم السلام ـ را در نظر داشته باشند که با آن همه مقامات، چطور سلوک با خلق خدا می کردند، و دلهای آنها را با چه اخلاق کریمه نرم و خاضع می کردند!
تا نورانیّت و صفا و محبّت و تواضع در قلب عالِم و مرشد نباشد، نمی تواند به ارشاد خلق و تعلیم مردم قیام کند، و نمی تواند تخم معارف و حِکَم را در قلوب مردم بنشاند.
و در کافی از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ نقل کند که فرمود: «طلب کنید علم را، و زینت پیدا کنید با علم به بردباری و وقار، و تواضع کنید برای کسی که به او علم می آموزید و از او علم می آموزید، و نباشید علماء جبّار که باطلتان حقِّتان را از بین ببرَد».
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 748
آری، با اخلاق ناهنجار و صفات ذمیمه، حق نیز از میان می رود. و اگر عالِمْ جبّار و متکبّر شد، خاصیت علمش باطل می شود، و این بزرگتر خیانت است به علم و معارف که مردم را از حق و حقیقت منصرف می کند. و چون عالم، به وظیفه علم ـ که اخلاق حسنه است ـ رفتار نکرد، دین و علم از نظر مردم می افتد، و عقیده مردم سست می شود، و دلها از علماء حق هم منصرف می شود، و این یکی از بزرگترین ضربتهائی است که به پیکر دیانت و حقیقت از دست علماء وظیفه نشناس می خورد که کمتر چیزی می تواند این طور مؤثر باشد.
یک اخلاق ناهنجار از یک عالِم و یک عمل خلاف از یک نفر طلبه، آن قدری که کمک کاری می کند در فساد اخلاق و اعمال مردم، کمتر چیزی می تواند آن قدر کمک کند. پس اینان باید خیلی از خود مواظبت کنند که علاوه بر آن که عهده دار سعادت خود هستند، عهده دار سعادت مردم نیز هستند، و فساد و زشتی اینان با دیگران خیلی فرق دارد و حجّت بر آنها تمامتر است.(756)
* * *
بررسی تواضع در مقام علم و عمل
بدان که هر علم و عملی که انسان را از هواهای نفسانیّه و صفات ابلیس دور کند و از سرکشی های نفس بکاهد، آن علمِ نافع الهی و عمل صالحِ مطلوب است. و به عکس، هر علم و عملی که در انسان عُجب و سرکشی ایجاد کند یا دست کم از صفات نفسانیّه و رذائل شیطانیّه انسان را مبرّا نکند، آن علم و عمل از روی تصرّف
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 749
شیطان و نفس أمّاره است. و نه آن علمْ نافع و علمِ خدائی است گرچه علم معارفِ اصطلاحی باشد، و نه آن عملْ صالح و سازگار برای روح است گرچه جامع شرایط باشد.
و میزان در سیر و سلوک حق و باطل، قَدَم نفس و حق است، و علامت آن را از ثمراتش باید دریافت.
و اکنون سخن ما در تمام ثمرات و نتایج نیست، بلکه در همان تواضع و تکبّر است.
و در روایت کافی، سند به حضرت مولی الموحّدین رساند که فرمود: «ای طالب علم! همانا علم، دارای فضایل بسیار است. پس سَر آن، تواضع است و چشم آن، برائت از حسد است ...» [ الی آخره].
اکنون باید انسانی که دارای علم و عمل است، در خود و احوال خود و ملکات نفسانیّه تفکّر کند، و خود را در تحت نظر قرار داده تفتیش کامل کند، ببیند در هر رشته[ ای] از علوم هست، چه ملکاتی علم در او به ارث گذاشته؟ اگر از اهل معارف است، ببیند نور معرفت الله دل او را روشن کرده و با حق و مظاهر جمال و جلال او محبّت پیدا کرده و متواضع شده؟ یا آن که به واسطه چندی مُزاولت در اصطلاحات، به همه عالم و جمیع علماء به نظر حقارت ـ که نظر ابلیس است ـ نگاه می کند، و حکماء را قشری می خواند، و دیگر علماء و دانشمندان را جزو حساب نمی آورد، مردم را چون حیوانات نظر می کند؟!
اگر چنین است بداند که این اصطلاحات بی مغز، حجاب معرفت الله و نقاب رخسارِ جانان شده. چیزی که باید انسان را از
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 750
اسارت نفس وارسته کند و از علایق طبیعت بیرون ببرد، خود انسان را در سجن طبیعت محبوس کرده و در زیر زنجیرهای شیطان قرار داده. بیچاره داد از منازل عشق و محبَّت می زند، و معارف الهیّه را به چشم مردم می کشد، و خود زُنّارِ نفس و بتِ خودخواهی و خودپرستی را در زیرِ جامه دارد، و از خدای عالم غافل و به بندگان او ـ که از او هستند ـ سرکشی می کند.
ابلیس به تکبُّر به آدم از مقام قرب دور شد، و تو با این تکبّر به آدمزادگان، می خواهی راهی به معارف پیدا کنی؟ هیهات! نورِ معرفت الله باید دل را الهی کند و از رجز شیطانی دور کند. پس چه شد که در تو نتیجه به عکس داده؛ دل تو را منزلگاه شیطان و مورد استیلاء ابلیس قرار داده.
بیچاره! تو گمان می کنی اهل الله و اهل معارفی؟ این نیز از تلبیسات نفس و شیطان است که تو را سرگرم به خود کرده، و از خدا غافل کرده، و به مشتی مفاهیم و الفاظِ سر و صورت دار دلخوش کرده. در مقام علم، دَم از تجلّیات ذاتی و اسمائی و افعالی می زنی، و عالم را از حق می خوانی، و همه موجودات را جَلَوات حق می گوئی، و در مقام عمل با شیطان شرکت می کنی، و به آدمزادگان سرکشی و تکبّر می کنی. پیش اهل معرفت، این، تکبّر به حق تعالی است.
تواضع رأس علم
آن علم معارفی که در انسان به جای فروتنی و خاکساری، سرکشی و تَدلُّل ایجاد کند، آن پس مانده ابلیس است. این اصطلاحات اگر این نتیجه را در انسانی حاصل کند، از تمام علوم پست تر است؛ زیرا که از آن علومِ دیگر توقع نیست که انسان را الهی کند، و از قیود نفسانیّه یکسره بیرون کند، و از حجابهای ظلمانی طبیعت وارهاند؛ و صاحبان آن علوم نیز چنین دعوائی
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 751
ندارند. پس آنها به سلامت نزدیکترند. لااقل این عُجبِ موجب هلاکت ـ که از خواص ابلیس است ـ در آنها پیدا نشده، و وسیله معرفت الله آنها را از ساحت مقدّس حق دور نکرده. اگر آنان تکبُّر به مردم کنند، تکبّر به خلق کردند، ولی تو به حَسَب اقرار خودت، تکبّرت به خلق تکبّر به حق است. پس وای به حال تو ای بیچارۀ گرفتار مشتی مفاهیم و سرگرم به پاره[ ای] اصطلاحات که عمر عزیز خود را در فرو رفتن به چاه طبیعت گذراندی، و از حق به واسطه علوم و معارف حقّه دور شدی! تو به معارف خیانت کردی، تو حق و علم حقّانی را وسیله عمل شیطانی کردی. قدری از خواب غفلت برخیز، و به این مفاهیم دل خوش مکن، و گول ابلیس لعین را مخور که تو را به هلاکت کشاند، و از سرمنزل انسانیّت و قرب حق تعالی دور کند.
از اینجا حال سایر علوم را نیز باید به دست آورد. اگر حکیمی، یا فقیهی، یا محدِّث و مفسِّری، ببین ازاین علوم، در قلب تو چه یادگارهائی مانده، و چه ثمراتی از این علوم، در درخت وجود تو پیدا شده. علیّ بن أبی طالب فرمود: «سَرِ علم تواضع است».
اگر در تو تواضع و فروتنی پیدا شده است، شکر خدا کن و در ازدیاد آن بکوش، و از حیله های نفسانی غافل مشو که نفس و شیطان در کمین هستند، و در پی فرصت می گردند که انسان را از راه حق برگردانند.
پرهیز از خودبینی و خودپسندی
هیچ گاه به کمالات خود مغرور مشو؛ که غرور از شیطان است. همیشه به خود بدبین باش، و از سوء عاقبت در ترس و هراس باش.
و اگر دیدی در تو از این علوم اعجاب و خودبینی و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 752
خودپسندی حاصل شده است، بدان که طعمۀ ابلیس شدی و از راه سعادت دور افتادی. و آن گاه نظر کن ببین جز پاره[ ای] اصطلاحاتِ بی مغز، چه در دست داری؟ آیا می توان با این اصطلاحات، ملائکة الله ِ غلاظ و شداد را جواب داد؟ آیا می شود با هیولی و صورت و معانیِ حرفیّه و مانند اینها، خدای عالم را بازی داد؟ گیرم در این عالم که کشف سرایر نمی شود، بتوان به بندگان خدا تدلّل و تکبّر کرد و با آنها با تحقیر و توهین رفتار کرد، آیا می توان در قبر و قیامت هم باز با همین پای چوبین رفت و از صراط هم می توان با این پای چوبین گذشت؟
علم قرآن و حدیث، باید اصلاح حال تو را کند و اخلاق دوستان خدا را در تو ایجاد کند؛ نه پس از پنجاه سال تحصیل علوم دینی، به صفات شیطانی تو را متّصف کند.
به جان دوست قسم که اگر علوم الهی و دینی، ما را هدایت به راه راستی و درستی نکند و تهذیب باطن و ظاهر ما را نکند، پست ترین شغلها از آن بهتر است؛ چه که شغلهای دنیوی نتیجه های عاجلی دارند و مفاسد آنها کمتر است، ولی علوم دینی اگر سرمایه تعمیر دنیا شود، دین فروشی است و وزر و وبالش از همه چیز بالاتر است.
حقیقتاً چقدر کم ظرفیّتی می خواهد که به واسطه دو سه تا اصطلاح بی سر و پا که ثمرات شیطانی نیز دارد، انسان به خود ببالد و عُجْب کند، و خود را از بندگان خدا بالاتر و بهتر بداند، و بر مخلوق خدا سرکشی و سرفرازی کند، و خود را عالِم و بزرگ بخواند، و دیگران را جاهل و بی مقدار محسوب کند.
چه قدر جهل می خواهد که انسان گمان کند با این مفاهیم بی مغز، خود را به مقام علماء بالله رسانده و ملائکه پَرِ خود را زیر
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 753
پای او فرش کرده، و با این خیالات توقّع تجلیل و احترام از بندگان خدا داشته، و راه در کوچه ها و جایگاه را در مجالس بر بندگان خدا تنگ کند.
اینها غرور بی جا است. اینها جهالت و شیطنت است. اینها ارث ابلیس است. اینها ظلمات فوق ظلمات است. علم، نور است، و نورْ قلب را روشن کند و وسعت دهد و شرحِ صدر آوَرَد و راه هدایت و سلوک را روشن کند.
چه شده است که در ما این علومِ رسمی، ظلمات و ضیق صدر و تدلُّل و تکبُّر ایجاد کرده؟! آیا می توان این الفاظ را علوم دانست و با آن در جهان سرافرازی کرد؟
عزیزا! از خواب گران برخیز، و این امراض گوناگون را با قرآن و حدیث علاج کن، و دست تمسّک به حبل الله متینِ الهی و دامن اولیاء خدا زن! پیغمبر خدا این دو نعمت بزرگ را برای ما گذاشت که به واسطه تمسّک به آنها از این گودال ظلمانی طبیعت، خود را نجات دهیم، و از این زنجیرها و غلها خلاصی پیدا کنیم، و به سیرۀ انبیاء و أولیاء متّصف شویم.
چه شد که علوم انبیاء و اولیاء، هر روز ما را از خدا دور و از حزب عقل بعید می کند، وبه شیطان وحزب جهل نزدیک می کند؟ پس باید کی به فکر اصلاح افتاد؟
بررسی تأثیر عبادت در قلب
طالب علم شدی و از آن تجاوز کردی عالم شدی، به مسند فقاهت و فلسفه و حدیث و مانند اینها نشستی و خود را اصلاح نکردی! پس باید چه وقت یک قدم برای خدا برداشت؟ اینها همه دنیا بود، و تو را به دنیا نزدیک کرد، و از خدا و آخرت دور کرد، و علاقه به دنیا و طبیعت را در دل تو زیاد کرد ألَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أنْ
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 754
تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ الله ِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ. اینها که ذکر شد، حال علماء است.
و اما اهل عمل و زهّاد و عبّاد، آنها نیز باید از احوال نفوس خود تفتیش و رسیدگی کنند، ببینند پس از پنجاه سال عبادت و زهد، در قلوب آنها از آن چه آثاری حاصل شده. آیا نماز پنجاه ساله، آنها را به اخلاقِ دوستان خدا و انبیاء ـ علیهم السلام ـ نزدیک کرده، و خوف و خشیت و تواضع و مانند آنها در او ایجاد کرده؟ یا نمازِ پنجاه ساله، عُجب و کبر آورده؛ به بندگان خدا با تدلّل وتکبر رفتار کند، و از آنها توقّع احترام و اکرام دارد؟ اگر چنین است، بداند که شیطان را در او تصرّف است، و اعمال او شیطانی و نفسانی است، و چنین عملی او را از سعادت و آشنائی با خدا دور کند، و به شیطان و جنود ابلیسی نزدیک و آشنا کند.
نمازی که معراج مؤمن و مقرِّب متّقین است، باید علاقه های دنیائی را از دل بگسلاند، و زنجیرهای طبیعت را پاره کند، دل را الهی و ربّانی کند. پنجاه سال سجده بر خاک، باید روح تواضع و تذلّل در انسان ایجاد کند اگر تصرف شیطان در کار نباشد. و نمازی که با دست شیطان بیاید معجون ابلیس است نه معجون الهی. و چنین معجونی رفع امراض قلبیه نکند که سهل است، به امراض و دردهای درونی بیفزاید، و دل را به حزب شیطان و جهل نزدیک کند.
وای بر آن نمازگزاری که پنجاه سال به خیال خود قصد قربت در نماز خود کرده، و در افتتاح نماز وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمواتِ وَ الأرْضَ گفته، و إیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إیَّاکَ نَسْتَعِینُ در حضور حق تعالی گفته، و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 755
پس از این همه دعوی، هر روز چندین مرحله از مقام قرب خدا دور شده، واز معراج قرب مهجور گردیده، و به مقام ابلیسی و حزب شیطانی نزدیک شده، و به جای ثمره تقرّب به حق و تجافی از دار غرور ثمره غرور شیطانی و عُجب و کبر که ارث ابلیس است از آن حاصل شده.
آیا نیامده وقت آن که درصدد اصلاح نفس برآئیم، و برای علاج امراض آن قدمی برداریم؟ سرمایه جوانی را به رایگان از دست دادیم، و با غرور نفس و شیطان، جوانی را که باید با آن سعادتهای دو جهان را تهیه کنیم از کف نهادیم، اکنون نیز درصدد اصلاح بر نمی آئیم تا سرمایۀ حیات هم از دست برود، و با خسران تامّ و شقاوت کامل از این دنیا منتقل شویم.
برای اصلاح نفس ایام جوانی سزاوارتر است؛ زیرا که هم اراده قویتر است، و هم کدورت و ظلمتِ نفس کمتر است و به فطرت نزدیکتریم، و هم بار معصیت زیاد نشده که جبران آن مشکل باشد. جوانان قدر ایام جوانی را بدانند که این نعمت بزرگ را با غفلت نگذرانند که در ایّام پیری اصلاحِ نفس بسیار مشکل است. مشکلات بسیار در سنّ پیری برای انسان هست که در ایّام جوانی نیست، لکن شیطان و نفس أمّاره انسان را مغرور می کنند و نمی گذارند در آن وقت، انسان درصدد اصلاح برآید، تا آن که انسان دچار ضعف و سستی پیری شد و معاصی متراکم و کدورتهای نفسی زیاد شد، آن گاه نیز با تسویف و تعویق می گذرانند، تا اصل سرمایه را از دست بدهد و با خذْلان و خسران، وارد دار انتقام شود وَ الْعَصْرِ * إنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ.
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 756
چه خسرانی بالاتر از آن که سرمایۀ سعادت ابدی را در شقاوت ابدی خرج کند و مایه حیات و نجات، در هلاکت و فنایِ خود به کار اندازد، و تا آخر عمر از غفلت و مستی به خود نیاید.(757)
* * *
تواضع برای اغنیا و فقرا
و گاهی در بعضی از اهل علم این صفت پیدا شود و عذر تراشد که تواضع برای اغنیا خوب نیست؛ و نفس اماره به او گوید که تواضع از برای اغنیا ایمان را ناقص کند. بیچاره فرق نمی گذارد بین تواضع برای غنای اغنیا و غیر آن: یک وقت رذیلۀ حب دنیا و جذبۀ طلب شرف و جاه انسان را به تواضع وامی دارد، این خُلقِ تواضع نیست؛ این تملق و چاپلوسی است، و از رذایل نفسانیه است. صاحب این خُلق از فقرا تواضع نکند مگر آنکه در آنها طمعی داشته باشد یا طعمه سراغ کند.
یک وقت، خُلقِ تواضع انسان را دعوت به احترام و فروتنی می کند؛ غنی باشد یا فقیر، مطمح نظر باشد یا نباشد. یعنی تواضع او بی آلایش است؛ روح او پاک و پاکیزه است؛ جاه و شرفْ مجامع قلب او[ را] به خود جذب نکرده. این تواضع برای فقرا خوب است؛ برای اغنیا هم خوب است. هر کس را به فراخور حال او احترام باید کرد. ولی این تحقیر تو و تکبر تو از اهل جاه و شرف نه از آن است که متملق نیستی؛ بلکه برای آن است که حسودی و خودت هم در اشتباهی. و لهذا اگر به تو احترامِ غیر متوقع کند، او را تواضع کنی و برای او فروتن شوی؛ در هر صورت، مکاید نفس و شاهکارهای او به قدری دقیق است که انسان جز پناه به خدا چاره ای ندارد.(758)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 757
تواضع در مسند قدرت
وقتی قدرت دست تان آمد بیشتر مواظب باشید که متواضع بشوید. وقتی رئیس یک گروهی شدید بیشتر مواظب باشید، که متواضع باشید، برای اینکه اگر سستی کنید، در این قدرت روحی از شیطان زمین می خورید.(759)
15 / 8 / 62
* *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 758