فصل چهاردهم: شکر
تعریف شکر
بدانکه «شکر» عبارت است از قدردانی نعمت مُنعم. و آثار این قدردانی در قلب به طوری بروز کند؛ و در زبان به طوری؛ و در افعال و اعمال قالبیه به طوری. اما در قلب، آثارش از قبیل خضوع و خشوع و محبت و خشیت و امثال آن است. و در زبان، ثنا و مدح و حمد. و در جوارح، اطاعت و استعمال جوارح در رضای منعم، و امثال این است. و از راغب منقول است که «شکر» تصور نعمت و اظهار آن است. و گفته شده که آن مقلوب «کَشْر» به معنی «کَشْف» است. و ضدّ آن «کفر» است و آن نسیان نعمت و سَتر آن است. و دابّۀ شکور آن است که به چاقی خود اظهار نعمت صاحب خود کند. و گفته شده اصل آن از «عَیْنٌ شَکْری» یعنی مُمْتَلئِة و پر شده است. و بنابراین «شکر» عبارت از پر شدن از ذکر منعم است. و شکر بر سه قسم است: «شکر قلب؛ و آن تصور نعمت است. و شکر به زبان؛ و آن ثنای بر منعم است. و شکر به سایر اعضا؛ و آن
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 709
مکافات نعمت است به قدر استحقاق آن.»
و عارف محقق، خواجۀ انصاری، فرماید: «شکر اسمی است برای معرفت نعمت، زیرا که آن طریق معرفت منعم است.» و شارح محقق گوید: «تصور نعمت از منعم و معرفتِ اینکه آن نعمتِ اوست عین شکر است. چنانچه از حضرت داود، علیه السلام، روایت شده که گفت: "ای پروردگار، چگونه شکر تو کنم با آنکه شکرِ نعمت دیگری است و شکری خواهد!" خدای تعالی وحی فرمود به سوی او: "ای داود، وقتی که دانستی که هر نعمتی که به تو متوجه است از من است شکر مرا کردی."»
حقیقت شکر از نظر امام (قده)
نویسنده گوید که آنچه را که این محققین ذکر فرمودند مبنی بر مسامحه است. والا شکر عبارت از نفس معرفت به قلب و نفسِ اظهار به لسان و عمل به جوارح نیست؛ بلکه عبارت از یک حالت نفسانیه است که آن حالت خود اثر معرفت منعم و نعمتْ و اینکه آن نعمتْ از منعم است می باشد؛ و ثمرۀ این حالت اعمال قلبیه و قالبیه است. چنانچه بعضی محققین قریب به این معنی فرمودند گرچه آن فرموده نیز خالی از مسامحه نیست. فرموده است: «بدان که شکر مقابلْ نمودن نعمت است به قول و فعل و نیّت. و از برای آن سه رکن است:
اوّل، معرفت منعم و صفات لایقۀ به او؛ و معرفت نعمت از حیث اینکه آن نعمت است. و کامل نشود این معرفت مگر آنکه بداند که تمام نعمتهای ظاهره و خفیه از حق تعالی است و ذات مقدس او منعم حقیقی است، و وسایط هر چه هست منقاد حکم او و مسخر فرمان او هستند.
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 710
دوم، حالتی است که ثمرۀ این معرفت است. و آن خضوع و تواضع و سرور به نعمت است از جهت آنکه آن هدیه ای است که دلالت کند بر عنایت منعم به تو. و علامت آن آنست که فرحناک نشوی از دنیا مگر به آن چیزی که موجب قرب به حق شود.
سوم، عملی است که ثمرۀ این حالت است. زیرا که این حالت وقتی در قلب پیدا شد، یک حالت نشاطی برای عمل موجب قرب حق در قلب حاصل شود؛ و آن عمل متعلق است به قلب و زبان و دیگر جوارح. اما عمل قلب، عبارت است از قصد تعظیم و تحمید و تمجید منعم و تفکر در صنایع و افعال و آثار لطف او و قصد رساندن خیر و احسان نمودن بر جمیع بندگان او. و اما عمل زبان، اظهار آن مقصود است به تحمید و تمجید و تسبیح و تهلیل و امر به معروف و نهی از منکر و غیر آن. و اما عمل جوارح، استعمال نعمت ظاهر و باطن است در طاعت و عبادت او و استعانت نمودن به آنها در نگهداری از معصیت و مخالفت او؛ چنانچه چشم را استعمال کند در مطالعۀ مصنوعات و قرائت کتاب خدا و تذکر علوم مأثوره از انبیا و اوصیا، علیهم السلام، و همین طور سایر جوارح.» انتهی کلامهُ مُتَرْجَماً.(726)
* * *
فطری بودن شکر مُنعم
بدان که از فطریاتی که در فطرت همه عائله بشری به قلم قدرت حق ثبت، و همه با هم در آن موافق و مشترکند، تعظیم منعم و ثنای او است، و هر کس به فطرت مخلاّی خود رجوع کند، درمی یابد که تعظیم و محبت منعم در کتاب ذاتش ثابت و ثبت است.
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 711
تمام ثناها و تعظیمهائی که اهل دنیا از صاحبان نعمت و موالیان دنیاوی خود کنند، به همین فطرت الهیه است. تمام تعظیمها و اُثنیه[ ای] که متعلّمان از دانشمندان و معلّمان کنند نیز از این فطرت است.
و اگر کسی کفران نعمتی کند یا ترک ثنای منعمی نماید، با تکلّف و برخلاف فطرت الهیّه است، و خروج از غریزه و طبیعت انسانیت است. و لهذا به حسب فطرت، کافرانِ نعمت را نوع بشر تکذیب و تعییب کنند، و از غریزه ذاتیه انسانیه خارج شمارند.
اینها که مذکور شد، راجع به شکر منعم مطلق ـ حقیقی و مجازی ـ بود، ولی باید دانست آنچه از فطریات سلیمه و لازمۀ فطرت مخمورۀ غیر محتجبه است، شکرگزاری و ثناجوئی از ذات مقدّس منعم علی الاطلاق است که بسط بساط رحمتش در سر تا سرِ دارِ تحقق پهن گردیده، و تمام ذرّات کائنات از خوان نعمت و ظلّ رزّاقیت ذات مقدّسش برخوردارند. و چون ذات مقدّسش کامل مطلق و کمال مطلق است و لازمه کمال مطلق، رحمت مطلقه و رزّاقیت علی الاطلاق است، دیگر موجودات و نعمتهای آنها ظلّ رحمت او و جلوۀ رزّاقیت اویند، و هیچ موجودی را از خود کمال و جمال و نعمت و رزّاقیتی ـ ازلاً و ابداً ـ نیست.
و هر کس نیز به صورت، دارای نعمت و کمالی است، در حقیقت، مرآت رزّاقیت و آینۀ کمال آن ذات مقدس است؛ چنانچه از کریمه شریفه: إنَّ الله هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِیْنُ که حصر رزّاقیت به حق تعالی فرموده، این معنی بطور اکمل مستفاد شود. و دقیقتر از این، استفاده شدن این گونه مطالب است، از مفتاح کتاب شریف
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 712
الهی که فرماید: ألْحَمْدُ لله رَبِّ الْعالَمِیْنَ که تمام محامد و جمیع اثنیه را منحصر به ذات مقدّس فرماید، خصوصاً با متعلق بودن بِسْمِ الله به ألْحَمْدُ لله چنانچه در مسلک اولیاء عرفان و اصحاب ایقان است، و در این دقیقه اسراری است که کشف آن خالی از خطر نیست.
بازگشت هر شکری به شکر حق تعالی
بالجمله، فطرت سلیمه که محتجب به تحت استار تعینات خلقیّه نشده، و امانت را چنانچه هست به صاحبش مردود نموده، در هر نعمتی شکر حق کند؛ بلکه نزد فطرت غیر محجوبه، هر شکری از هر شاکری و هر حمد و ثنائی از هر حامد و ثناجوئی ـ به هر عنوان و برای هر کس و هر نعمت باشد ـ به غیر ذات مقدس حق ـ جلّ و علا ـ راجع نشود، گر چه خود محجوبین گمان کنند مدح غیر او کنند و ثنای غیر او نمایند. و از این جهت توان گفت: بعثت انبیاء برای رفع این حجاب و برچیده شدن اَستار از جلوۀ جمال أزلی ـ جلّت عظمته ـ است. و شاید کریمه شریفۀ: إنْ مِنْ شَیْءٍ إلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لاَتَفْقَهُونَ تَسْبِیْحَهُمْ و امثال آن اشارۀ به همین دقیقه باشد؛ و لکن انسان بیچارۀ محتجب که فطرت سلیمه الهیه اش را در پس پرده های ظلمت تعینات خَلقیّه مستور و محجوب نموده، و نور خداداد جبلّتش را به ظلمتهای کثرات خلقیه منطفی و منطمس کرده، کفران نعم الهیه کند، و هر نعمتی را به موجودی نسبت دهد، و چشم امیدش دائماً به اهل دنیا باز، و دست طمعش به فقرائی که چون خودش فقر در ناصیه همه ثبت است، دراز است.
ای بیچاره انسانِ محجوب که عمری در نعمتهای بی منتهای
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 713
حق غوطه خوردی، و از رحمتهای بی کرانش برخوردار گشتی، و ولی نعمت خود را نشناخته، کورکورانه از دیگران ستایش کردی، و به ناکسان کرنش نمودی! آری، شکر مخلوق از وظایف حتمیه است، چنانچه فرموده اند: مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمَخْلُوْقَ لَمْ یَشْکُرِ الْخالِقَ لکن از آن جهت که آنها را خداوند وسایل بسط نعمت و رحمت مقرّر فرموده؛ نه آن که با شکر آنها از خالق و رازق حقیقی محجوب گردی؛ چه که این عین کفران نعمتِ ولی نعم است.
بالجمله معلوم شد که شکر از لوازم فطرت مخموره است، و کفران از احتجاب فطرت و از جنود ابلیس و جهل است. و با این بیان فتح ابوابی از معارف شود، به شرط رجوع به فطرت مخموره و خروج از حجاب و احتجاب.(727)
* * *
حصول حقیقت در شکر حق
ناصیۀ بندگان به دست حق تعالی است، و قدرت بر تنفّس و نگاه کردن ندارند مگر با قدرت و مشیّت حق تعالی، و آنها عاجزند از تصرف در مملکت حق به جمیع انحاء تصرّفات، گر چه تصرّف ناچیزی باشد، مگر با اذن و ارادۀ آن ذات مقدّس؛ چنانچه حق فرماید: «خدای تعالی فقط خلق می کند هر چه بخواهد و اختیار فرماید هر چه اراده کند؛ کسی را در امر خود اختیاری نیست یعنی استقلالاً منزه است خدای تعالی از شریک در تصرف در مملکت وجود.» و چون این لطیفه را به قلب رساندی، شکرت از حق حقیقت پیدا کند؛ و شکر در اعضاء و اعمالت سرایت کند؛ و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 714
چنانچه در عبودیّت زبان و قلب باید همقدم باشند، در این توحید فعلی نیز باید صدق لسان به صفاء سرّ قلب موصول باشد؛ زیرا که حق جل و علا خالق است و مؤثّری جز او نیست، و تمام اراده ها و مشیّتها ظلّ اراده و مشیّت ازلی سابق اوست.(728)
* * *
مراتب و انواع شکر
بدان که مراتب شکر، به حسب مراتب معرفتِ منعم و معرفت نعم، مختلف شود، و نیز به حسب اختلاف مراتب کمال انسانی مختلف شود. پس فرق بسیار است مابین آن که در حدود حیوانیت و مدارج آن قدم زند، و جز نعمتهای حیوانی ـ که عبارت از قضای شهوات و رسیدن به مآرب حیوانی است ـ چیز دیگر نیافته، و خود را دلخوش نموده به منزل حیوانیت و مشتهیات حیوانیه ـ که عبارت از مأکول و ملبوس و منکوح حیوانی است ـ ، و جز افق طبیعت و دنیا از مراتب دیگر وجود و مقامات و مدارج کمال اطلاعی ندارد و راهی به عوالم غیبیه و تجرد نیافته است، با آن کس که از این حجاب بیرون رفته، و به منازل دیگر قدم نهاده، و از طلیعۀ عالم غیب در قلب او جلوه[ ای] حاصل شده.
و نیز فرق بسیار است مابین آنها که اسباب ظاهریه و باطنیه را مستقل دانند، و نظر استقلالی به اسباب و مسبّبات و وسایط اندازند، با آنها که از روابط بین حق و خلق با خبر و بَدْو و ختم مراتب وجود را به حق ارجاع کنند، و جلوه مسبب اسباب را از ورای حجب و استار نورانیه و ظلمانیه به نورانیت قلبیه دریابند.
وقتی شکر نعم الهیه به همۀ مراتب رخ دهد، از تجلی اولی وجود و بسط بساط رحمت وجود تا آخرین تجلی به جلوۀ قبضی
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 715
ـ که به بساط مالکیت و قهاریت برچیده شود ـ در قلب سالک به مشاهده حضوریه واقع شود؛ بلکه قلب سالک، خود، مظهر جلوۀ رحمانی و رحیمی و مالکی و قهّاری گردد. و این حقیقت حاصل نشود جز برای کُمَّل از اولیاء، بلکه به حقیقت حاصل نگردد، مگر از برای حضرت ختمی ـ صلّی الله علیه و آله ـ بالاصالة، و از برای کُمَّل از اولیاء ـ علیهم السلام ـ بالتبعیّه. و از این جهت است که ذات مقدس حق تعالی فرماید: وَ قَلِیْلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ.
بلی، آنها که از تجلیات ذاتیه أحدیّه بی خبرند و از برای موجودات، ذاتیات اصیله قائلند، به نحوی در کفران نعم الهیه واردند. و آنها که تجلیات اسمائیه و صفاتیه را مشاهده ننمودند، و قلب آنها آینه حضرات اسمائی نشده، به نحوی در کفران واقعند. و آنها که از تجلیات أفعالیه و توحید فعلی غافل و بی خبرند، به طوری کفران نعم کنند و خود از آن غافل هستند: وَ ذَرُوا الَّذِیْنَ یُلْحِدُونَ فِی أسْمَائِهِ. و آنان که جمع ما بین حضرات خمسۀ الهیه کردند، و متحقق به سرایر خفیّه انسانیه شدند، و جالس سرمنزل برزخیت کبری شدند [و] متنعم به نعم باطنه و ظاهره گردیدند، شکر حق ـ جلّ و علا ـ به جمیع السنه گویند و ثنای خداوند به تمام زبانها کنند؛ زیرا که شکر، ثنای بر نعمی است که حضرت منعم ـ تعالی شأنه ـ عنایت فرماید.
پس اگر آن نعمت، از قبیل نعم ظاهری باشد، شکری دارد، و اگر از نعمتهای باطنی باشد، شکری دارد. و اگر از قبیل معارف و علوم حقیقیه باشد، شکری دارد، و اگر از قبیل تجلیات افعالیه باشد، شکرش به نحوی است. و اگر از تجلیات صفاتیه و اسمائیه باشد، به
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 716
نحوی است، و اگر از قبیل تجلیات ذاتیه باشد، به طوری است.
و چون این نحو نعم برای کمی از بندگان خلّص حاصل شود، قیام به وظیفه شکر و ثنای معبود برای کمی از خلّص اولیاء میسر گردد: وَ قَلِیْلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ.(729)
* * *
ناتوانی بندگان از شکر حق
بدان که شکر نعمتهای ظاهره و باطنۀ حق تعالی یکی از وظایف لازمۀ عبودیت و بندگی است که هر کس به قدر مقدور و میسور باید قیام به آن نماید؛ گرچه از عهدۀ شکر حق تعالی احدی از مخلوقات بر نمی آید. و غایت شکر معرفتِ عجز از قیام به حق آن است؛ چنانچه غایت عبودیت معرفت عجز به قیام به آن است، چنانچه رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، اعتراف به عجز فرموده است با آنکه احدی از موجودات قیام به شکر و عبودیت مثل ذات مقدس آن سرور ننمودند، زیرا که کمال و نقصِ شکر تابع کمال و نقصِ معرفت منعم و عرفان نعم اوست. لذا احدی قیام به حق شکر نتواند کرد.
معنای عَبد شکور
وقتی عبد شکور شود که ارتباط خلق را به حق و بسط رحمت حق را از اوّل ظهور تا ختم آن و ارتباط نعم را به یکدیگر و بدء و ختم وجود را علی ما هو علیه بداند. و معرفت آن برای خُلَّص اولیا، که اشرف و افضل آنها ذات مقدس نبی ختمی، صلّی الله علیه و آله، است، رخ ندهد. و سایر مردم محجوب از بعض مراتب آن، بلکه بیشتر و بزرگتر مراتب آن، هستند. بلکه تا در قلب بنده
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 717
حقیقتِ سریانِ الوهیت حق نقش نبندد و ایمان نیاورد به اینکه لا مُؤَثِّرَ فِی الْوُجُودِ إلاَّ الله و کدورت شرک و شک در قلب اوست، شکر حق را چنانچه شاید و باید نتوان انجام داد. کسی که نظر به اسباب دارد و تأثیر موجودات را مستقل می داند و نعم را به ولیّ نعم و صاحب آن ارجاع نمی کند، کفران به نعمت حق تعالی[ کرده] است ؛ بتهائی تراشیده و هر یک را مؤثری داند. گاهی اعمال را به خود نسبت دهد، بلکه خود را متصرف در امور می داند؛ و گاهی طبایع عالم کَون را مؤثرات بخواند؛ و گاهی نعم را به ارباب ظاهریۀ صوریه آن منسوب کند و حق را از تصرف عاری نماید و یدالله را مَغلول بشمارد: غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا. دست تصرف حقّ باز است و تمام دایرۀ تحقق بالحقیقة از اوست و دیگری را در آن راهی نیست؛ بلکه همۀ عالمْ ظهور قدرت و نعمت اوست و رحمت او شامل هر چیز است؛ و تمام نعم از اوست و برای کسی نعمتی نیست تا منعم باشند؛ بلکه هستی عالم از اوست و دیگری را هستی نیست تا به او چیزی منسوب شود، ولی چشمها کور و گوشها کر و قلبها محجوب است. «دیده می خواهم سبب سوراخ کن»
اختلاف بندگان در شکر
تا کی و چند این قلوب مردۀ ما کفران نعم حق کند و به عالم و اوضاع و به اشخاص آن متعلق شود؟ این تعلقات و توجهاتْ کفرانِ نعمت ذات مقدس است و ستر رحمت اوست. و از اینجا معلوم می شود که قیام به حق شکر کار هر کس نیست؛ چنانچه ذات مقدس حق تعالی جلَّ جلاله فرماید: قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ. کمتر بنده ای است که معرفت نعم حق را آن طور که سزاوار است داشته
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 718
باشد. و از این جهت کمتر از بندگان هستند که قیام به وظیفۀ شکر نمایند.
و بباید دانست که چنانچه معارف بندگان خدا مختلف است، شکر آنها نیز مختلف است. و نیز از راه دیگر، مراتب شکر مختلف است؛ زیرا که شکرْ ثنای نعمی است که منعم مرحمت فرموده، پس اگر آن نعمت از قبیل نعم ظاهریه باشد شکری دارد؛ و اگر از نعم باطنیه باشد شکری دارد؛ و اگر از قبیل معارف و علوم باشد شکرش به نحوی است؛ و اگر از قبیل تجلیات اسمائی باشد به نحوی است؛ و اگر از قبیل تجلیات ذاتیۀ احدیه باشد به نحوی است؛ و چون جمیع مراتب نعم برای کمی از بندگان جمع است، قیام به وظیفۀ شکر به جمیع مراتب برای کمی از بندگان میسور است. و آن خُلَّص اولیا هستند که جامع جمیع حضرات و برزخ برازخ و حافظ همۀ مراتب ظاهره و باطنه هستند؛ و از این جهت، شکر آنها به جمیع السنۀ ظاهره و باطنه و سریّه است.
و شکر را گرچه گفته اند از مقامات عامه است، زیرا که مقرون به دعوی مُجازات منعم است و این اسائۀ ادب به شمار می رود، ولی این مقارنت از برای غیر اولیاست؛ خصوصاً کمّل از آنها که جامع حضرات و حافظ مقام کثرت و وحدت هستند؛ و لهذا شیخ عارف، خواجۀ انصاری، با آنکه گفته است شکر از مقامات عامه است فرموده: وَالدَّرَجَهُ الثّالِثَةُ أَنْ لا یَشْهَدَ الْعَبْدُ إلاَّ الْمُنْعِمَ. فَإذا شَهِدَ الْمُنْعِمَ عُبودَةً، إسْتَعْظَمَ مِنْهُ النِّعْمَةَ؛ وَ إذا شَهِدَهُ حُبًّا، إسْتَحْلی مِنْهُ الشِّدَّةَ؛ وَ إذا شَهِدَهُ تَفْریداً، لَمْ یَشْهَدْ مِنْهُ نِعْمَةً وَلا شِدَّةً.
شکر کُمّل بندگان
«درجۀ سیّم از شکر آن است که بنده مشاهده نکند مگر جمال منعم را و مستغرق شهود جمال او شود. و از برای آن سه مقام
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 719
است: اوّل آنکه مشاهده کند او را، مشاهدۀ بندۀ ذلیل مولای خود را. و در این حال از خود غافل و مستغرق ادب حضور است و برای خود قدری قائل نیست. و وقتی [خود را] حقیر شمرد، نعمتی اگر به او عنایت شود عظیم شمارد و خود را در جنب او حقیر داند و لایق آن نداند. و دوم، مشاهدۀ اوست، شهودِ دوستْ دوست را. و در این حال مستغرق جمال محبوب شود، و هر چه از او بیند محبوب باشد و لذت از آن برد، گرچه شدت و زحمت باشد. سیّم، مشاهدۀ اوست تفریداً بی تعینات اسمائی؛ بلکه مشاهدۀ نفس ذات کند. و در این حال از خود و غیر خود غافل شود و جز ذات حق مشهود او نیست ـ نه نعمتی بیند و نه شدتی مشاهده کند.»
پس، معلوم شد که اوایل مقامات در هر یک از مقامات سالکین از سبل عامه است و در آخر مقامات مخصوص به خُلّص بلکه کمّل است.(730)
* * *
عبد شکور در حدیث پیغمبر(ص)
بِالسَّنَدِ الْمُتَّصِلِ إلی حُجَّةِ الْفِرْقَةِ و إمامِهِمْ، مُحَمَّدِبْنِ یَعْقُوبَ الکُلَیْنیّ، کَرَّمَ الله وَجْهَهُ، عَنْ حُمَیْدِ بْنِ زِیَادٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ، عَنْ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ، علیه السّلام، قَالَ: کَانَ رَسُولُ الله، صلّی الله علیه و آله، عِنْدَ عَائِشَةَ لَیْلَتَهَا؛ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ الله لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَکَ وَ قَدْ غَفَرَ الله لَکَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ مَا تَأَخَّرَ؟ فَقَالَ: یَا عَائِشَةُ، أَ لاَ أَکُونُ عَبْداً شَکُوراً؟ قَالَ: وَ کَانَ رَسُولُ الله، صلّی الله علیه و آله، یَقُومُ عَلَی أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَیْهِ، فَأَنْزَلَ الله سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی: «طه. ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی.»
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 720
ترجمه «از ابی بصیر نقل شده که فرمود حضرت باقر، علیه السلام: بود رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، پیش عایشه در شب او؛ پس گفت: "ای رسول خدا چرا به زحمت می اندازی جان خود را و حال آنکه آمرزیده است خداوند برای تو آنچه پیش بوده است از گناه تو و آنچه پس از این آید؟" فرمود: "ای عایشه آیا نباشم بندۀ سپاسگزار!" فرمود حضرت باقر، علیه السلام: و بود رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، که می ایستاد بر سر انگشتهای دو پای خود، پس فرو فرستاد خدا سبحانه و تعالی: طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی."» (یعنی محمد ـ یا ای طالب حق هادی ـ ما فرونفرستادیم بر تو قرآن را تا به مشقت افتی.)...
بدان که عایشه گمان کرده بود که سرّ عبادات منحصر به خوف از عذاب یا محو سیّئات است؛ و تصور کرده بود که عبادت نبی مکرم، صلّی الله علیه و آله و سلم، نیز مثل عبادت سایر مردم است؛ از این جهت، مبادرت به این اعتراض نمود که چرا این قدر خود را به زحمت می اندازی. و این گمان ناشی از جهل او به مقام عبادت و عبودیت بود؛ و از جهل به مقام نبوت و رسالت نمی دانست که عبادت عبید و اُجَراء از ساحت مقدس آن سرور دور است، و عظمت پروردگار و شکر نعمای غیر متناهیۀ او آرام و قرار را از آن حضرت بریده بود. بلکه عبادات اولیای خلّص نقشۀ تجلیات بی پایان محبوب است؛ چنانچه در نماز معراج اشاره به آن شده. حضرات اولیا، علیهم السلام، با آنکه محو جمال اند و جلال و فانی در صفات و ذات، مع ذلک هیچیک از مراحل عبودیت را غفلت نکنند. حرکات ابدان آنها تابع حرکات عشقیه روحانیۀ آنهاست؛ و آن
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 721
تابع کیفیت ظهور جمال محبوب است. ولی با مثل عایشه جز جواب اقناعی نتوان گفت: یکی از مراتب نازله را بیان فرمود که همین قدر بداند عبادات آن سرور برای این امور دنیّه نیست.(731)
* * *
پاداش شاکرین
ما این مقام را تکمیل نماییم به ذکر بعضی از احادیث شکر:
کافی بِإِسْنادِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله، علیه السّلام، قَالَ، قَالَ رَسُولُ الله، صلّی الله علیه و آله: الطَّاعِمُ الشَّاکِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کَأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِبِ. وَ الْمُعَافَی الشَّاکِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کَأَجْرِ الْمُبْتَلَی الصَّابِرِ. وَ الْمُعْطَی الشَّاکِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ کَأَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقَانِعِ.
«از حضرت صادق، علیه السلام، حدیث کند که فرمود رسول خدا، صلّی الله علیه و آله: "خورندۀ شکر کننده اجر و مزد او مثل مرد روزه دار در راه خداست. و کسی که در عافیت و سلامت است و شاکر است، اجرش مثل اجر کسی است که مبتلا باشد و صبر داشته باشد. و کسی که نعمت به او عطا شده و شاکر است، اجر او مثل کسی است که محروم از عطاست و قانع و راضی است به آنچه خداوند به او عطا فرموده."»
و بِإسْنادِهِ عَنْ عَبْدِ الله بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله، علیه السّلام، یَقُولُ:ثَلاَثٌ لاَ یَضُرُّ مَعَهُنَّ شَیْءٌ: الدُّعَاءُ عِنْدَ الْکَرْبِ؛ وَ الْاِسْتِغْفَارُ عَلَی الذُّنوبِ؛ وَ الشُّکْرُ عِنْدَ النِّعْمَةِ.
«گوید شنیدم حضرت صادق، علیه السلام، می فرمود: "سه چیز است که ضرر نمی رساند با آنها چیزی: دعا نزد شدت؛ و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 722
استغفار بر گناهان؛ و شکر نزد نعمت."»
مساوقت حمد و شکر
و بِإسْنادِهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ الله، علیه السلام: إِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ لَیَشْرَبُ الشَّرْبَةَ مِنَ الْمَاءِ، فَیُوجِبُ الله لَهُ بِهَا الْجَنَّةَ. ثُمَّ قَالَ: إِنَّهُ لَیَأْخُذُ الْاءِنَاءَ فَیَضَعُهُ عَلَی فِیهِ فَیُسَمِّی، ثُمَّ یَشْرَبُ فَیُنَحِّیهِ وَ هُوَ یَشْتَهِیهِ فَیَحْمَدُ الله، ثُمَّ یَعُودُ فَیَشْرَبُ، ثُمَّ یُنَحِّیهِ فَیَحْمَدُ الله، ثُمَّ یَعُودُ فَیَشْرَبُ ثُمَّ یُنَحِّیهِ فَیَحْمَدُ الله، فَیُوجِبُ الله عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا لَهُ الْجَنَّةَ.
«فرمود حضرت صادق، علیه السلام: "همانا مردی از شما می آشامد شربت آبی، پس واجب می کند خدا به واسطۀ آن به او بهشت را." پس از آن فرمود: "همانا او برمی دارد ظرف را و می گذارد بر دهان خود و اسم خدا را برده می آشامد؛ پس دور می کند آن را و حال آنکه مایل به آن است، پس حمد خدا می کند؛ پس از آن اعاده می دهد و می آشامد، پس از آن دور می کند، پس حمد خدا می کند؛ پس از آن اعاده می دهد و می آشامد، پس حمد خدا می کند؛ پس خدا واجب می کند به سبب آن بر او بهشت را."»
و حمد خدا مساوق شکر است. چنانچه در روایات کثیره وارد است که کسی که بگوید: اَلْحَمْدُ لله شکر خدا را ادا کرده؛ چنانچه در کافی شریف سند به عمر بن یزید رساند، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله، علیه السّلام، یَقُولُ: شُکْرُ کُلِّ نِعْمَةٍ، وَ إِنْ عَظُمَتْ، أَنْ تَحْمَدَ الله عَزَّ وَ جَلَّ [عَلَیْهَا.]
فرمود: «شکر هر نعمتی، و اگر چه بزرگ باشد، این است که حمد خدای عزّوجلَّ کنی.»
و بِإسْنادِه عَنْ أَبِی عَبْدِ الله، علیه السّلام، قَالَ: شُکْرُ النِّعْمَةِ اِجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ؛ وَ تَمَامُ الشُّکْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ: اَلْحَمْدُ لله رَبِّ الْعَالَمِینَ.
فرمود: «شکر نعمت دوری جستن از محرّمات است؛ و کمال
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 723
شکر گفتن مرد است: الْحَمْدُ لله رَبِّ الْعَالَمِینَ.
و بِإسْنادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ خَرَجَ أَبُو عَبْدِالله، علیه السّلام، مِنَ الْمَسْجِدِ وَ قَدْ ضَاعَتْ دَابَّتُهُ، فَقَالَ: لَئِنْ [رَدَّهَا] الله عَلَیَّ، لَأَشْکُرَنَّ الله حَقَّ شُکْرِهِ. قَالَ [فَمَا] لَبِثَ أَنْ أُتِیَ بِهَا، فَقَالَ: الْحَمْدُ لله. فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، أَلَیْسَ قُلْتَ لَأَشْکُرَنَّ الله حَقَّ شُکْرِهِ؟ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ الله، علیه السّلام: أَلَمْ تَسْمَعْنِی قُلْتُ: اَلْحَمْدُ لله
«گفت بیرون آمد حضرت صادق، علیه السلام، از مسجد و حال آنکه گم شده بود مرکوب آن حضرت. فرمود: "اگر خداوند ردّ کند آن را به من، هر آینه شکر می کنم او را حقّ شکر او." گفت درنگی نکرد تا آنکه آن مرکوب آورده شد. پس فرمود: "الحمدلله." قائلی عرض کرد: "فدایت شوم، آیا شما نگفتید که شکر خدا می کنم حقّ شکر او را؟" فرمود: "آیا نشنیدی که من گفتم: الحمدلله."»
از این روایت معلوم شود که حمد خداوند افضل اَفرادِ شکر لسانی است. و از آثار شکر زیادت نعمت است؛... و در کافی شریف سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند، قَالَ: مَنْ أُعْطِیَ الشُّکْرَ أُعْطِیَ الزِّیَادَةَ؛ یَقُولُ الله عَزَّ وَ جَلَّ: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ.»
«کسی که ادای شکر کند زیادت به او عنایت شود. خداوند عزَّوجلَّ می فرماید؛ "اگر شکر نمایید زیادت کنم برای شما."».(732)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 724
نتایج شکر
قالَ رَسُولُ الله: ما فَتَحَ الله عَلی عَبْدٍ بابَ شُکْرٍ فَخَزَنَ عَنْهُ بابَ الزِّیادَةِ.
وَ مِثْلُهُ عَنْ نَهْجِ الْبَلاغَةِ: ما کانَ الله لِیَفْتَحَ عَلی عَبْدٍ بابَ الشُّکْرِ وَ یُغْلِقَ عَلَیْهِ بابَ الزِّیادَةِ.
یعنی خدای تعالی به روی بنده ای باب شکر را باز نمی کند که باب زیادت را ببندد، بلکه به روی هر کس در شکر را باز کرد، در زیادت را باز کند، ... و از این حدیث معلوم شود که باب شکر را نیز حق تعالی خود به روی بندگان باز کند، پس برای این فتح باب شکر، شکری لازم است، و آن شکر خود نعمتی است. بلکه چنانچه در فصل سابق معلوم شد و نزد ارباب معرفت واضح است، خود شکر و لسان و قلب و عقل و وجود شاکر از نعم الهیه است، و حق شکر او را احدی نتواند از عهده برآید.
از دست و زبان که برآید
کز عهدۀ شکرش به در آید
الشَّیْخُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْحُرُّ الْعامِلیُّ فی الْوَسایِلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إدْریسَ نَقْلاً عَنِ الْعُیُونِ وَ الْمَحاسِنِ لِلْمُفیدِ ـ رَحِمَهُ الله ـ قالَ:
قالَ الْباقِرُ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ ـ : ما أنْعَمَ الله عَلی عَبْدٍ نِعْمَةً فَشَکَرَها بِقَلْبِهِ، إلاّ اسْتَوْجَبَ الْمَزیدَ قَبْلَ أنْ یُظْهِرَ شُکْرَهُ عَلی لِسانِهِ.
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 725
شکر واسطه های نعمت حق تعالی
از این حدیث معلوم شود که شکر از وظایف قلب است قبل از آن که در لسان جاری شود، چنانچه اشارۀ به آن گذشت، و در احادیث اشاره به آن بسیار است.
قالَ: وَ قالَ أبُوعَبْدِ الله [علیه السلام] : مَنْ قَصُرَتْ یَدُهُ بِالْمُکَافَاةِ فَلْیُطِلْ لِسانَهَ بِالشُّکْرِ.
قالَ: وَ قالَ: مِنْ حَقِّ الشُّکْرِ لله أنْ تَشْکُرَ مَنْ اُجْرِیَ تِلْکَ النِّعْمَةُ عَلی یَدِهِ.
و از این حدیث ظاهر شود، آنچه به آن در فصل سابق اشاره شد که شکر مخلوق شکر بر آن است که مجرای نعمت الهی است، و الاّ اگر کسی از ولی نعمت غفلت کند و به نظر استقلال شکر مخلوق کند، از کافران نعمت الهی است و این مطلب محتاج به بیان و استشهاد نیست، بلکه خود واضح و مبرهن است.
وَ فِی الْوَسائِلِ عَنْ مَجالِسِ الشَّیْخِ، بِإسْنادِهِ عَنِ النَّبِیِّ ـ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ أنَّهُ قالَ:
یُؤْتَی الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَیُوقَفُ بَیْنَ یَدَیِ الله ـ عَزَّوَجَلَّ ـ فَیَأْمُرُ بِهِ إلَی النّارِ، فَیَقُولُ: أیْ رَبِّ أمَرْتَ بِی إلَی النّارِ وَ قَدْ قَرَأْتُ الْقُرْآنَ؟! فَیَقُولُ الله: أیْ عَبْدی إنّی قَدْ أنْعَمْتُ عَلَیْکَ وَ لَمْ تَشْکُرْ نِعْمَتی. فَیَقُولُ: أیْ رَبِّ أنْعَمْتَ عَلَیَّ بِکَذا وَ شَکَرْتُکَ بِکَذا، وَ أنْعَمْتَ عَلَیَّ بِکَذا وَ شَکَرْتُکَ بِکَذا، فَلا یَزالُ یُحْصی النِّعْمَةَ وَ یُعَدِّدُ الشُّکْرَ. فَیَقُولُ الله تَعالی: صَدَقْتَ عَبْدی إلاّ أنَّکَ لَمْ تَشْکُرْ مَنْ أجْرَیْتُ لَکَ النِّعْمَةَ عَلی یَدَیْهِ، وَ إنّی قَدْ آلَیْتُ عَلی نَفْسی أنْ لاأقْبَلَ شُکْرَ عَبْدٍ لِنِعْمَةٍ أنْعَمْتُها عَلَیْهِ حَتّی یَشْکُرَ مَنْ ساقَها مِنْ خَلْقی إلَیْهِ.
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 726
و احادیث شریفه در این باب بیش از آن است که در این اوراق گنجد.(733)
* * *
گناه ناسپاسی از نِعم الهی
اگر بنا باشد که انسان به اسم روزه دهان را از مطعومات ببندد و به غیبت مردم باز کند و شبهای ماه مبارک رمضان ـ که مجالس شب نشینی گرم و دایر بوده ـ وقت و فرصت بیشتری است، با غیبت، تهمت و اهانت به مسلمانان به سحر انجامد، چیزی عاید او نمی شود و اثری بر آن مترتب نمی گردد؛ بلکه چنین روزه داری آداب مجلس مهمانی حق را رعایت نکرده، حق ولینعمت خود را ضایع نموده است؛ ولینعمتی که پیش از آفرینش انسان، همه گونه وسایل زندگی و آسایش را برای او فراهم کرده؛ اسباب تکامل را تهیه دیده است؛ انبیا را برای هدایت فرستاده؛ کتابهای آسمانی نازل فرموده است؛ برای رسانیدن انسان به معدن عظمت و نور اَبْهَج قدرت داده؛ عقل و ادراک عنایت کرده؛ کرامتها فرموده است و اکنون از بندگانش دعوت به عمل آورده که به مهمانخانه او وارد شده، بر خوان نعمت او بنشینند و شکر و سپاس حضرتش را تا آنجا که از دست و زبان آنان برمی آید ادا نمایند. آیا صحیح است که بندگان از خوان نعمت او بهره مند گردند، از وسایل و اسباب
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 727
آسایشی که در اختیار آنان قرار داده، استفاده کنند، و با مولی و میزبان خود مخالفت ورزند و بر ضد او قیام نمایند؟ اسباب و وسایلی که او به آنان ارزانی داشته، علیه او و برخلاف خواست او به کار برند؟ آیا این ناسپاسی و نمک ناشناسی نیست که انسان سر سفرۀ مولای خویش بنشیند و با اعمال و کردار گستاخانه و بی ادبانۀ خود نسبت به میزبان محترم که ولینعمت او می باشد اهانت و جسارت کند، کارهایی را که نزد میزبان زشت و قبیح است مرتکب گردد؟.(734)
* * *
شکر پیروزی و پیشرفت اسلام و انقلاب
حمد و شکر بی پایان بر ذات مقدس ربوبیت که با تربیتهای معنوی خود ملت ایران را از غرقاب فساد ستمشاهی نجات بخشیده و راه و رسم زیستن مستقل در پناه بیرق شکوهمند اسلام را به آنان آموخت و امروز در جهان کشوری نیست جز ایران که از دخالت ابرقدرتها پیراسته باشد و سرنوشت خویش را خود بر اساس اسلام عزیز تعیین کند و دست به سینۀ اغیار زند و خداوند بر ما منت نهاد که در سایۀ این ملت زندگی می کنیم. و شکر بی پایان بر عنایات حق ـ جل و علا ـ که در آستان عزیمت حجاج محترم ایرانی به سوی معبد عشق و مرقد معشوق و هجرت به سوی خدای تعالی و رسول معظمش ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ندای اسلام بر اقصا بلاد جهان طنین افکنده و بیرق معنوی اسلام در اقطار عالم به اهتزاز درآمده و چشمهای جهانیان به سوی کشور ولی الله اعظم ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ دوخته شده و به رغم بدخواهان و منحرفان که کوس رسوایی شان بر سر بازارها زده
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 728
شده و برخلاف خوابهای خرگوشی آنان که وعدۀ سقوط جمهوری اسلامی را در سه ماه یا یک سال به خود و اربابان خود می دادند، امروز پس از سالها، کشور عزیز اسلامی ایران از همیشه پایدارتر و ملت عظیم آن سرافرازتر و قوای مسلحۀ آن پرقدرت تر و جوانان و سالمندان آن مصمم تر و حوزه های مقدس علمیۀ آن در سایۀ مراجع معظم و علمای اعلام ـ کثَّرالله امثالهم ـ پرشورتر و پیوند حوزه ها و دانشگاهها استوارتر و قوای سه گانۀ آن فعالتر و جهات سیاسی و فرهنگی و نظامی آن رو به رشدتر.(735)
6 / 5 / 66
* * *
شکر خداوند در بی خردی دشمنان
ما در عین حال که شدیداً متأثر و عزادار از این قتل عام بی سابقۀ امت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و پیروان ابراهیم حنیف و عاملین به قرآن کریم گردیده ایم ولی خداوند بزرگ را سپاس می گزاریم که دشمنان ما و مخالفین سیاست اسلامی ما را از کم عقلان و بیخردان قرار داده است، چرا که خودشان هم درک نمی کنند که حرکتهای کورشان سبب قوّت و تبلیغ انقلاب ما و معرف مظلومیت ملت ما گردیده است و در هر مرحله ای سبب ارتقای مکتب و کشورمان را فراهم کرده اند که اگر از صدها وسیلۀ تبلیغاتی استفاده می کردیم و اگر هزاران مبلّغ و روحانی را به اقطار عالم می فرستادیم تا مرز واقعی بین اسلام راستین و اسلام امریکایی و فرق بین حکومت عدل و حکومت سرسپردگان مدعی حمایت از اسلام را مشخص کنیم، به صورتی چنین زیبا نمی توانستیم، و اگر می خواستیم پرده از چهرۀ کریه دست نشاندگان امریکا برداریم و ثابت کنیم که فرقی بین محمدرضاخان
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 729
و صدام امریکایی و سران حکومت مرتجع عربستان در اسلام زدایی و مخالفتشان با قرآن نیست و همه نوکر امریکا هستند و مأمور خراب کردن مسجد و محراب و مسئول خاموش نمودن شعلۀ فریاد حق طلبانۀ ملتها، باز به این زیبایی میسر نمی گردید، و همچنین اگر می خواستیم به جهان اسلام ثابت کنیم که کلیدداران کنونی کعبه لیاقت میزبانی سربازان و میهمانان خدا را ندارند و جز تأمین امریکا و اسرائیل و تقدیم منافع کشورشان به آنان کاری از دستشان برنمی آید، بدین خوبی نمی توانستیم بیان کنیم و اگر می خواستیم به دنیا ثابت کنیم که حکومت آل سعود، این وهابیهای پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته اند، به این اندازه که کارگزاران ناشی و بی ارادۀ حاکمیت سعودی در این قساوت و بی رحمی عمل کرده اند، موفق نمی شدیم و حقا که این وارثان ابی سفیان و ابی لهب و این رهروان راه یزید روی آنان و اَسلاف خویش را سفید کرده اند.(736)
12 / 5 / 66
* * *
شکر نعمت مجلس مردمی
امروز ملت راه پیدا کرده است به مجلس و دیروز، در گذشته، ملت هیچ خبری از مجلس نداشت و هیچ عملی نمی توانست انجام بدهد. این موجب شکر است در درگاه خدا. همه تشکر کنیم از یک همچو نعمتی که نصیب ما شده است.(737)
21 / 5 / 59
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 730
نحوه شکرگزاری از مجلس مردمی
من گمان ندارم از اولی که حکومت تشکیل شده در دنیا تا حالا، یک همچو مجلسی اینطوری، همچو مجلس خودمانی، مجلس صفا بین اشخاصی که هر کدام در یک مرکزی برای خودشان ـ مثلاً ـ چه هستند، الآن همه با هم هستیم، همه با هم صحبت می کنیم، همه با هم مشکلات را می گوییم و توجه می کنیم به مشکلات و من گمان نکنم که همچو چیزی تا حالا بوده و این یک نعمتی است که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کرده است و ما امیدواریم که قدر این نعمت را بدانیم. و شکر این نعمت به این است که برای خدا و برای اسلام کار بکنیم و همۀ جهدمان این باشد که این ملت را و خصوصاً، این مستضعفین و این مستمندان را ان شاءالله ، ما از آن مشکلاتی که دارند، محرومیتهایی که در طول تاریخ اینها کشیده اند، ما بتوانیم و شماها بتوانید ان شاءالله ، آنها را از این محرومیتها نجات بدهید و همۀ آنها را ان شاءالله به رفاه در دنیا و آخرت ان شاءالله برسانید.(738)
23 / 10 / 60
* * *
شکر گرایش به معنویات
این اقبال مردم بر امور معنوی و بر امور ظاهری، خصوصاً، این جوانهای ما در جبهه ها و این روز قدس که امسال من هر چه نگاه کردم به نظرم عظیمتر از سال قبل بود، و نمی تواند انسان قدر این نعمت را و شکر این نعمت را به اندازۀ کافی بجا بیاورد، اینها برای ما تکلیف درست می کند، تکلیف ما را زیاد می کند، تکلیف قوۀ مقننه را دو چندان می کند، تکلیف قوۀ مجریه را همین طور، قضائیه را همین طور، تکلیف برای روحانیت عظیم الشأن زیاد می شود. ما نمی توانیم از عهدۀ شکر این نعمت برآییم، لکن باید
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 731
حتی الامکان شکرگزاری کنیم. شکرگزاری به این نیست که ما بگوییم «الحمدلله »، آن هم یک شکر است، شکر گزاری به این است که ما مقام این ملت را بشناسیم و این جبهه و پشت جبهه را همیشه در نظر داشته باشیم که حجت را بر ما اینها تمام کرده اند.(739)
19 / 3 / 65
* * *
عجز از شمارش نِعم الهی
خداوند به همۀ عالَم نعمت فراوان داده است و قابل احصا نیست. و ما هم قدرت بر اینکه احصا کنیم نعمتهای خدای تبارک و تعالی را نداریم، لکن وَ امّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث تا آن اندازه ای که می توانیم. آن چیزی که به ملت ما خدای تبارک و تعالی عنایت فرموده است بسیار است. از آن جمله نجات از آن انحطاط فرهنگی و اخلاقی و وصول به مراتبی از مراتب اخلاق و فرهنگ، و پیروزی در جبهه ها، و بالاتر از آن پیروزی بر نفس که برای جوانهای ما در قشر وسیعی حاصل شده است. و من امیدوارم که برای همۀ ما این پیروزی معنوی واین تسلط بر نفس و این تسلط بر شیطان نفس حاصل بشود. و ما امروز غرق به نعمتهایی هستیم که نمی توانیم آن نعمتها را شکر گزاری کنیم الاّ به طور اجمال که از خدای تبارک و تعالی تشکر می کنیم که به ما یک همچو ملتی عنایت فرموده است که در همۀ جبهه ها، در همۀ صحنه ها حاضرند. و ما را و جوانهای ما را و بانوان ما را از آن منجلابی که برای آنها درست کرده بودند، خداوندنجات مرحمت فرمود. و جوانهایی که می رفت بکلی از دست اسلام و از دست مسلمین بروند خداوند به ما برگرداند، و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 732
آنها را همچو متعهد کرد که الآن برای شهادت داوطلب می روند، و در جبهه ها در حالی که جنگ می کنند تکبیر می گویند، نماز می خوانند و در شبها مناجات با خدا می کنند. و اینها از نعمتهایی است که ما باید تشکر کنیم.(740)
1 / 1 / 62
* * *
شکر لفظی و حقیقی در رهایی از رژیم فاسد
گرفتاریهای سابق، همۀ شما، اکثر شما یک مقداریش را مشاهده کرده است و بعضی شما که سنتان بالاست، از اول تا حالا، تا زمان انقراض این رژیم فاسد، دیده اید که چه کارهایی بوده است و شما با چه اشخاصی مواجه بودید و چه اشخاصی حکومت بر ملت می کردند و حکومت بر این مستضعفین می کردند. ما به شکرانۀ این معنا که از آن گرفتاریهای بسیار عجیب و غریب، که در طول تاریخ نظیرش مثل این پنجاه سال اخیر واقع نشد، به شکرانۀ نجات از او، امروز باید به [محضر] خدای تبارک و تعالی ، که ما را از این گرفتاری بزرگ نجات داده است، شکر کنیم و شکر، این است که ما الآن خدمت کنیم. شکر لفظی باید بکنیم، اما شکر حقیقی آن است که ما در ازای رهایی از این رژیم فاسد، که همه چیز ما را به باد فنا داد و می خواست بدهد، اینکه ما امروز کاری بکنیم که خدای تبارک وتعالی از ما راضی باشد.(741)
31 / 5 / 61
* * *
شکر خدا برای تحول ملت
آنکه پشتیبان شما بود ـ چون قیاملله بود، نهضتلله بود ـ آن قدرت مطلق الهی بود که طرفدار شما و مؤیّد شما بود. این را همیشه در
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 733
نظر داشته باشید و همیشه شکر کنید خدای تبارک و تعالی را بر اینکه یک ملتی را متحوّل کرد از یک معانی ای که در سابق بود به یک حقایق اسلامی؛ به یک اخلاق اسلامی، به یک رفتار اسلامی!.(742)
28 / 5 / 59
* * *
فراگیری علوم برای شکرگزاری
ما و ملت ما به یاری خداوند، بنا داریم کاری بکنیم که آنها نتوانند مانع باشند. و در این جهت لازم است افراد با علوم آشنا شوند؛ البته علمی که در خدمت مردم باشد. در هر صورت، مسئولیت ما امروز زیاد است و باید خودمان مملکتمان را آباد کنیم، و اگر این کار را نکنیم، شکر خدا را بجای نیاورده ایم.(743)
13 / 9 / 61
* * *
شکر نعمتهای معنوی و عرفانی
ای عزیزانی که مجالس ذکر و دعا و مناجات شما در شبها چون شب عاشورا به ملکوتیان نورافشانی می کند، و چون ستاره ای درخشان در جبهه ها می درخشد، و روزتان چون روز عاشورا در مقابل یزیدیان استقامت می نماید، قدر این شبهای معنوی و عرفانی و این روزهای سلحشوری و افتخارآمیز را بدانید که خدای بزرگ شما را برای نصرت خویش انتخاب فرموده و امثال ما را لایق این خوان نعمت و رحمت و معنویت و فداکاری ندانسته است.(744)
6 / 3 / 61
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 734
شکر خدا در حفظ وحدت
با وحدت کلمه چه برکتی خدای تبارک و تعالی به ما عطا فرموده است. این را حفظ بکنیم و این نعمتی است که خدا به ما داده باید تشکر کنیم و تشکرش به این [است] که با چنگ و دندان این وحدت را حفظ کنیم، و اسلام را ان شاءالله ، پیاده کنیم و همۀ ما در زیر سایۀ اسلام و پرچم توحید با هم ان شاءالله ، زندگی کنیم تا ظهور ولی عصر ـ سلام الله علیه.(745)
10 / 9 / 60
* * *
شکر نعمت اسلام با جهاد
یک نعمتی است خدا به ما داده است، ما باید این نعمت را حفظ کنیم. اسلام که می رفت در عصر رژیم منحوس پهلوی از بین برود، اسلام را برگرداندیم و آن که دشمن او بود کنار زدیم و امروز باید این نعمت را حفظ کنیم. تکلیف همه این است که این نعمتی که خدای تبارک و تعالی داده است، به شکر این نعمت، مجاهده کنیم برای حفظ او.(746)
25 / 7 / 61
* * *
شکر آمادگی و علاقمندی مردم
خدا را سپاس می گزاریم که ملت و دولت و مسئولین و ارتش و سپاه و بسیج و نیروهای مردمی و همۀ اقشار دلاور کشورمان در آمادگی کامل به سر می برند و همه اهل جنگ و هنرآفرینان مدرسۀ عشق و شهادتند و به خوبی از پس توطئه های استکبار و ایادی جاسوس و منافق آنان برآمده اند و می روند که به یاری خداوند بزرگ آخرین معابر پیروزی را باز کنند.(747)
6 / 5 / 66
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 735
اظهار شکر در محضر حق
ما باید همۀ شکرها را در محضر او بکنیم.(748)
1 / 1 / 65
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 736