بخش سوم: منازل و مقامات سلوک

طریقۀ کسب توکل

طریقۀ کسب توکل

‏ ‏

زدودن شرک خفی

‏بدان ای عزیز که چون بندۀ سالک در طریق معرفت تمام محامد و‏‎ ‎‏مدایح را مختص به ذات مقدّس حق دانست و قبض و بسط وجود‏‎ ‎‏را از او دانست و ازمّۀ امور را در اول و آخر و مبدأ و منتهی به ید‏‎ ‎‏مالکیّت او دانست و توحید ذات و افعال در قلبش تجلّی نمود،‏‎ ‎‏حصر عبادت و استعانت را به حق کند و جمیع دار تحقّق را طوعاً و‏‎ ‎‏کرهاً خاضع ذات مقدّس بیند و در دار تحقّق قادری نبیند تا اعانت‏‎ ‎‏را به او نسبت دهد. و این که بعضی از اهل ظاهر گفته اند حصر‏‎ ‎‏عبادتْ حقیقی است و حصر استعانت حقیقی نیست ـ زیرا که‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 684
‏ استعانت به غیر حق نیز می شود و در قرآن شریف نیز فرماید:‏‎ ‎تَعاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقْوی‎[1]‎‏ و می فرماید: ‏اِسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ و الصَّلوة‎[2]‎‏ و نیز‏‎ ‎‏معلوم است بالضّرورة که سیرۀ نبیّ اکرم و ائمّۀ هدی علیهم السلام‏‎ ‎‏و اصحاب آنها و مسلمین بر استعانت از غیر حق بوده در غالب‏‎ ‎‏امور مباحه، مثل استعانت به دابّه و خادم و زوجه و رفیق و رسول و‏‎ ‎‏اجیر و غیر ذلک ـ کلامی است با اسلوب اهل ظاهر. و اما کسی که‏‎ ‎‏از توحید فعلی حق تعالی اطلاع دارد و نظام وجود را صورت‏‎ ‎‏فاعلیّت حق تعالی می بیند و لا مُؤَثِّرَ فی الوُجُود را یا برهاناً یا عیاناً‏‎ ‎‏یافته، با چشم بصیرت و قلب نورانی حصر استعانت را نیز حصر‏‎ ‎‏حقیقی داند و اعانت دیگر موجودات را صورت اعانت حق داند.‏‎ ‎‏و بنا به گفتۀ اینها، اختصاص محامد به حق تعالی نیز وجهی ندارد،‏‎ ‎‏زیرا که برای دیگر موجودات ـ بنابراین مسلک ـ تصرّفات و‏‎ ‎‏اختیارات و جمال و کمالی است که لایق مدح و حمدند؛ بلکه‏‎ ‎‏احیاء و اماته و رزق و خلقْ دیگر امور مشترک بین حقّ و خلق‏‎ ‎‏است. و این امور در نظر اهل الله شرک، و در روایات از این امور به‏‎ ‎‏شرک خفی تعبیر شده؛ چنانچه ادارۀ انگشتری برای یادماندن‏‎ ‎‏چیزی، از شرک خفی محسوب شده است.‏

‏     بالجمله، ‏اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعین‏ از متفرّعات ‏الحمدلله ‏ است، که‏‎ ‎‏اشاره به توحید حقیقی است. و کسی که حقیقت توحید در قلب او‏‎ ‎‏جلوه ننموده و قلب را از مطلق شرک پاک ننموده، ‏ایّاک نَعْبد‏ او‏‎ ‎‏حقیقت ندارد، و حصر عبادت و استعانت را به حق نتواند نمود، و‏‎ ‎‏خدا بین و خدا خواه نخواهد بود. و چون توحید در قلب جلوه‏‎ ‎‏نمود، به اندازۀ جلوۀ آن، از موجودات منصرف و به عزّ قدس حقّ‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 685

‏متعلّق شود.(695)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

رساندن قدرت حق به قلب

‏ناصیۀ بندگان به دست حق تعالی است، و قدرت بر تنفّس و نگاه‏‎ ‎‏کردن ندارند مگر با قدرت و مشیّت حق تعالی، و آنها عاجزند از‏‎ ‎‏تصرف در مملکت حق به جمیع انحاء تصرّفات، گر چه تصرّف‏‎ ‎‏ناچیزی باشد، مگر با اذن و ارادۀ آن ذات مقدّس؛ چنانچه حق‏‎ ‎‏فرماید: «خدای تعالی فقط خلق می کند هر چه بخواهد و اختیار‏‎ ‎‏فرماید هر چه اراده کند؛ کسی را در امر خود اختیاری نیست یعنی‏‎ ‎‏استقلالاً منزه است خدای تعالی از شریک در تصرف در مملکت‏‎ ‎‏وجود.» و چون این لطیفه را به قلب رساندی، شکرت از حق‏‎ ‎‏حقیقت پیدا کند؛ و شکر در اعضاء و اعمالت سرایت کند؛ و‏‎ ‎‏چنانچه در عبودیّت زبان و قلب باید همقدم باشند، در این توحید‏‎ ‎‏فعلی نیز باید صدق لسان به صفاء سرّ قلب موصول باشد؛ زیرا که‏‎ ‎‏حق جل و علا خالق است و مؤثّری جز او نیست، و تمام اراده ها و‏‎ ‎‏مشیّتها ظلّ اراده و مشیّت ازلی سابق اوست.(696)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

جایگزینی توحید فعلی در قلب

‏«توحید فعلی. را، که اول درجۀ توحید است در قلب، با هر‏‎ ‎‏وسیله ای است جایگزین کن، و قلب را مؤمن و مسلِم نما به این‏‎ ‎‏کلمۀ مبارکه و مهر شریف «لااله الاالله » را بر قلب بزن، و صورت‏‎ ‎‏قلب را صورت کلمۀ توحید کن و به مقام «اطمینان» برسان؛ و به او‏‎ ‎‏بفهمان که مردم نفع و ضرر نمی توانند برسانند؛ نافع و ضارّ‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 686

‏خداست. این کوری و نابینایی را از چشم خود برطرف کن که بیم‏‎ ‎‏آن است مشمول ‏رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی اَعْمی.‎[3]‎‏ گردی، و در روزِ بُروز سرایر‏‎ ‎‏کور محشور گردی. ارادۀ حق تعالی قاهر به همۀ ارادات است؛ اگر‏‎ ‎‏قلبت به این کلمۀ مبارکه اطمینان حاصل کرد و او را تسلیم این‏‎ ‎‏عقیده نمودی، امید است کارت به انجام رسد و ریشۀ شرک و ریا‏‎ ‎‏و کفر و نفاق از قلبت قطع شود. و بدان که این عقیدۀ حقه مطابق با‏‎ ‎‏عقل و شرع است و توهّم جبر در این نیست. ممکن است بعضیها‏‎ ‎‏که از مبادی و مقدمات آن بی اطلاع اند و گوش آنها آشنای به‏‎ ‎‏بعضی مطالب نیست این را رمی به جبر کنند، با اینکه مربوط به‏‎ ‎‏جبر نیست. این توحید است، جبر شرک است؛ این هدایت است؛‏‎ ‎‏جبر ضلالت است. این جا مناسب بیان جبر و قدر نیست، ولی‏‎ ‎‏پیش اهلش مطلب روشن است، و غیر آن را حق ورود در این‏‎ ‎‏مطالب نیست؛ بلکه صاحب شریعت نهی فرموده است از دخول‏‎ ‎‏به این مطالب.(697)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

ورود کلمه لااله الاالله به قلب

‏تا لا إلهَ إلاّ الله با قلم عقل بر لوح صافی قلب نگاشته نشود، انسان‏‎ ‎‏مؤمن به وحدت خدا نیست. و وقتی این کلمۀ طیبۀ الهیه در قلب‏‎ ‎‏وارد شد. سلطنت قلب با خودِ حقّ تعالی می شود، و دیگر انسان‏‎ ‎‏کس دیگر را مؤثر در مملکت حق نمی داند.(698)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 687

باورکردن عنایت حق تعالی

‏ملت ما باید این مطلب را باور کند که اگر یک آن، عنایات حق‏‎ ‎‏تعالی از عالم منصرف بشود، معدوم می شود عالم. عالم هست، به‏‎ ‎‏پشتوانۀ ارادۀ حق تعالی. یک آن عنایت منصرف بشود، تمام ملک‏‎ ‎‏و ملکوت معدوم می شود. دائماً ارادۀ حق است که حفظ کرده‏‎ ‎‏است، منتها ما جاهل هستیم؛ نمی دانیم مطلب را و عمده آن است‏‎ ‎‏که تمام رنجهایی که بر بشر وارد می شود، از این جهل است؛ این‏‎ ‎‏جهل اگر مرتفع بشود، رنجها مرتفع می شود. اگر ببیند انسان که‏‎ ‎‏همۀ کار از اوست، دیگر رنجی در کار نیست. و این یک مرتبۀ نازلۀ‏‎ ‎‏از اولیاست و آنها مراتب دیگری دارند که اسم و رسمی‏‎ ‎‏ندارد.(699)‏

21 / 11 / 66

*  *  *

‏ ‏

ایجاد اعتقاد قلبی به اراده حق

‏بدانیم این معنا را که سر و کار با خداست، سر و کار ما با خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی است، و امور در دست اوست، همه چیز به دست او‏‎ ‎‏اجرا می شود. این معنا را در قلب خودمان وارد کنیم؛ و تلقین کنیم‏‎ ‎‏به خودمان که غیر از ارادۀ او چیز دیگری نمی تواند کارگر باشد، و‏‎ ‎‏ارادۀ او بود که ما را به پیروزی نیمه کاره رساند.(700)‏

8 / 7 / 58

*  *  *

‏ ‏

ادراک فاعلیت حق تعالی

‏عمده این است که ما بفهمیم که سرچشمۀ همۀ امور حق تعالی‏‎ ‎‏است.(701)‏

21 / 11 / 66

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 688

‏کسی که بخواهد به مقام توکّل و تفویض و ثقه و تسلیم و دیگر از‏‎ ‎‏قسم معاملات ـ به حسب اصطلاح اهل معرفت ـ رسد، باید از‏‎ ‎‏مرتبه علم به مرتبه ایمان تجاوز کند، و به علوم صرفۀ رسمیه قانع‏‎ ‎‏نشود، و ارکان و مقدمات حصول این حقایق را به قلب برساند تا‏‎ ‎‏این احوال حاصل شود. و طریق تحصیل این معارف و رساندن آنها‏‎ ‎‏را به لوح قلب، ما پیش از این به طور اجمال ذکر کردیم‏‎[4]‎‏. اکنون نیز‏‎ ‎‏به طور اجمال مذکور می داریم.‏

روش کسب ادراک قلبی

‏     باید دانست که پس از آن که عقل به طور علم برهانی، ارکان‏‎ ‎‏باب توکّل را مثلاً دریافت، سالک باید همّت بگمارد که آن حقایقی‏‎ ‎‏را که عقل ادراک نموده، به قلب برساند. و آن حاصل نشود، مگر‏‎ ‎‏آن که انتخاب کند شخص مجاهد از برای خود در هر شب و‏‎ ‎‏روزی، یک ساعتی را که نفس اشتغالش به عالم طبیعت و کثرت‏‎ ‎‏کم است و قلب فارغ البال است، پس در آن ساعت فراغت نفس،‏‎ ‎‏مشغول ذکر حق شود با حضور قلب و تفکّر در اذکار و اوراد وارده.‏

طریق ایجاد ایمان به ارکان توکل

‏     ‏‏مثلاً ذکر شریف ‏لا إلهَ إلاّ الله‏ را ـ که بزرگترین اذکار و شریفترین‏‎ ‎‏اوراد است ـ در این وقت فراغت قلب، با اقبال تامّ به قلب بخواند به‏‎ ‎‏قصد آن که قلب را تعلیم کند، و تکرار کند این ذکر شریف را، و به‏‎ ‎‏قلب به طور طمأنینه و تفکّر بخواند، و قلب را با این ذکر شریف بیدار‏‎ ‎‏کند تا آن جا که قلب را حالت تذکّر و رقّت پیدا شود. پس به واسطۀ‏‎ ‎‏مدد غیبی، قلب به ذکر شریف غیبی گویا شود، و زبان تابع قلب شود.‏

‏     ‏‏و چه بسا که اگر مدتی این عمل شریف با شرایط و آداب‏‎ ‎‏ظاهریّه و باطنیّه انجام گیرد در اوقات فراغت، خود قلب متذکّر‏‎ ‎‏شود و زبان تَبَع آن شود (و گاه شود که انسان در خواب است و‏‎ ‎‏زبانش به ذکر شریف گویا است) تا آن جا که نفس با اشتغال به‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 689
‏ کثرت و طبیعت نیز متذکر توحید و تفرید است.‏

‏     و چه بسا که اگر شدّت اشتغال با طهارت نفس و خلوص نیّت‏‎ ‎‏توأم شود، هیچ اشتغالی او را از ذکر باز ندارد، و نورانیّت توحید بر‏‎ ‎‏همۀ امور غلبه کند.‏

‏     و همین طور سعۀ رحمت و لطف و شفقت حق تعالی را به‏‎ ‎‏قلب خود با تذکر شدید و تفکر در رحمتهای حق تعالی ـ که از قبل‏‎ ‎‏از پیدایش او تا آخر ابد متوجه به او شده ـ برساند، کم کم قلب‏‎ ‎‏نمونه محبت الهی را درک کند، و هر چه تذکر شدیدتر شود‏‎ ‎‏ـ خصوصاً در اوقات فراغت قلب ـ محبت افزون شود تا آن جا که‏‎ ‎‏حق تعالی را از هر موجودی به خود رحیم تر و رؤف تر بیند، و‏‎ ‎‏حقیقت «أرْحَمُ الرّاحِمِیْنَ» را به نور بصیرت قلبی ببیند.‏

‏     و همین طور ارکان دیگر توکل را به قلب خود برساند با شدت‏‎ ‎‏تذکر و ارتیاض قلب تا آن که قلب مأنوس با آن حقایق شود. پس در‏‎ ‎‏این حال لوازم این معارف در باطن قلب جلوه کند، و نور توکل و‏‎ ‎‏تفویض و ثقه و امثال آن در ملکوت نفس پیدا شود، و طفل تازه‏‎ ‎‏رَسِ قلب از پستان طبیعت که امّ رضاعی او بود، مُنْفَصِم و بریده‏‎ ‎‏شود، و لایق اغذیّۀ روحیّۀ غیر طبیعیه شود. پس، از منزل معاملات‏‎ ‎‏ـ که توکّل نیز از آن است ـ ترقّی به منازل دیگر کند و انقطاع از‏‎ ‎‏طبیعت و منزل دنیا روز افزون شود، و اتصال به حقیقت و سر منزل‏‎ ‎‏انس و قدس و عقبی زیادت گردد، و نور توحید فعلی اوّلاً و‏‎ ‎‏نمونه ای از توحید اسمائی و صفاتی پس از آن در قلب تجلّی کند.‏‎ ‎‏و هر چه جلوۀ این نور زیاد شود، جبل خودخواهی و خودبینی و‏‎ ‎‏انانیّت و انیّت بیشتر مندکّ و از هم ریخته تر شود تا آن جا که به‏‎ ‎‏جلوۀ تامّ ربّ الانسان، جبلْ به کلّی مندکّ شود، و صَعْق کلّی‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 690
‏ حاصل آید: ‏فَلَمّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسَی صَعِقاً.‎[5]‎

‏    ‏‏افسوس که نویسندۀ متشبث به شاخ و برگ شجرۀ خبیثه و‏‎ ‎‏متدلّی به چاه ظلمانی طبیعت از همه مقامات معنوی و مدارج‏‎ ‎‏کمال انسانی قناعت به چند کلمه اصطلاحات بی سر و پا نموده، و‏‎ ‎‏در پیچ و خم مفاهیم بی مغزِ پوچ، عمر عزیز خود را ضایع نموده و‏‎ ‎‏از دست داده. اهل یقظه و مردم بیدار رخت از جهان و آنچه در‏‎ ‎‏اوست درکشیده و گلیم خود از آب بیرون بردند، و به زندگانی‏‎ ‎‏انسانی؛ نه بلکه حیوة الهی نایل شدند، و از غل و زنجیر طبیعت‏‎ ‎‏رستگار گردیدند ‏قَدْ أفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ‎[6]‎‏. این رستگاری مطلق، رستگاری‏‎ ‎‏از زندان طبیعت نیز از مراتب آن است، و لهذا یکی از اوصاف آنها‏‎ ‎‏را فرماید: ‏وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ‎[7]‎‏ و حیاة دنیا لغو است و لَهْو ‏وَ مَا‎ ‎الْحَیوةُ الدُّنْیا إلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ‎[8]‎‏. و ما بیچاره ها چون کرم ابریشم از تار و پود‏‎ ‎‏آمال و آرزو و حرص و طمع و محبت دنیا و زخارف آن دائماً بر‏‎ ‎‏خود می تنیم، و خود را در این محفظه به هلاکت می رسانیم.‏

‏     بار الها! مگر فیض تو از ما دستگیری فرماید، و رحمت‏‎ ‎‏واسعۀ ذات مقدّست شامل حال ما افتادگان شود، و به هدایت و‏‎ ‎‏توفیق تو راه هدایت و رستگاری از برای ما باز شود ‏إنَّکَ رَؤُوفٌ‎ ‎رَحِیْمٌ‎[9]‎‏.(702)‏

‏ ‏

*  *  *

‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 691

  • . «در نیکوکاری و تقوا به یکدیگر یاری رسانید»؛ (مائده / 2).
  • . «از صبر و نماز یاری جویید»؛ (بقره / 45).
  • . «پروردگارا، چرا مرا کور برانگیختی؟»؛ (طه / 125).
  • . رجوع شود به صفحه 106 از کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل.
  • . اعراف / 143.
  • . «به تحقیق که مؤمنان رستگار شدند»؛ (مؤمنون / 1).
  • . «و آنان که از بیهوده، اعراض می کنند»؛ (مؤمنون / 3).
  • . «و زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست»؛ (انعام / 32).
  • . «به راستی که تو، مُشفِق و مهربان هستی»؛ (حشر / 10).