فصل سیزدهم: توکل
معنا و مفهوم توکل
بدان که از برای توکل به حسب لغت و در اخبار و آثار و کلمات بزرگان، معانی متقاربه[ ای] شده است که صرف وقت در بسیاری از آنها لزومی ندارد. از این جهت اشاره به بعض از آنها می کنیم.
ظاهر آن است ـ چنانچه مشتقات آن دلالت بر آن دارد ـ به معنی واگذاری امر است به معتمدی از باب آن که خود را در صورت دادن آن امر عاجز می بیند و از این باب است، وکالت و توکیل.
و شاید آنچه که اهل لغت مثل جوهری در صحاح و دیگران گفته اندکه: «التوکّل اظهار العجز و الاعتماد علی غیرک» تفسیر به لازم باشد. و ممکن است اصلش به معنی عجز باشد؛ چنانچه گویند: «رجلٌ وَکَلٌ ـ بالتحریک ـ وَ وُکَله مثل هُمَزه؛ أی عاجز یکل أمره إلی غیره» و ایکال امر به غیر لازمه عجز باشد. و بعض اهل معرفت گوید: «التّوکُّل کِلة الأمر کلّه إلی مالکه و التّعویل علی وکالته»؛ یعنی توکّل، واگذارنمودن جمیع امور است، به مالک آن و اعتماد نمودن به وکالت او است. و بعضی گفته اند: «التّوکّل علی الله: انقطاع العبد إلیه فی جمیع ما یأمله من المخلوقین»؛ یعنی توکل به خدا منقطع شدن بنده است به
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 657
خدا در هر چه که امیدوار بود از خلایق. و بعضی از عرفا فرموده اند: «التوکّل طرح البدن فی العبودیة و تعلُّق القلب بالربوبیة» ؛ یعنی توکل صرف کردن بدن است در عبودیت خدا و پیوند نمودن قلب است به مقام ربوبیّت حق. و در روایات شریفه نیز راجع به توکل فرموده هایی است که پس از این، بعضی از آن مذکور خواهد شد.(670)
* * *
تفاوت تفویض، توکل و ثقه
بدان که «تفویض» نیز غیر از توکل است؛ چنانچه «ثقه» غیر از هر دو است. و از این جهت آنها را در مقامات سالکان جداگانه شمرده اند. خواجه فرماید: التَّفْویضُ أَلْطَفُ إشارَةً وَ أَوْسَعُ مَعْنیً مِنَ التَوَکُّلِ. ثُمَّ قالَ: التَوَکُّلُ شُعْبَةٌ مِنْهُ. یعنی «تفویض» لطیفتر و دقیقتر از توکل است، زیرا که تفویض آن است که بنده حول و قوت را از خود نبیند و در تمام امور خود را بی تصرف داند و حق را متصرف؛ و اما در توکل چنان نیست، زیرا که متوکلْ حق را قائم مقام خود کند در تصرف و جلب خیر و صلاح.
و اما[ تفویض] اوسع است و توکل شعبه ای است از آن، زیرا که توکل در مصالح است، به خلاف تفویض که در مطلق امور است. و نیز توکل نمی باشد مگر بعد از وقوع سبب موجب توکل، یعنی امری که در آن توکل می کند بنده بر خدا، مثل توکل پیغمبر، صلّی الله علیه و آله، و اصحابش در حفظ از مشرکین وقتی که گفته شده به آنها: إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا الله وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ. و اما
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 658
تفویض قبل از وقوع سبب است، چنانچه در دعای مروی از رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، است: اَللهمَّ إنّی أَسْلَمْتُ نَفْسی إلَیْکَ وَ ألْجَأْتُ ظَهْری إلَیْکَ وَ فَوَّضْتُ أَمری إلَیْکَ. و گاهی بعد از وقوع سبب است، مثل تفویض مؤمن آل فرعون. اینکه ذکر کردم محصَّل ترجمۀ شرح عارف معروف، عبدالرّزاق کاشانی، است از کلام جناب عارف کامل، خواجه عبدالله ، با مختصر تفاوت و اختصار. و کلام خواجه نیز دلالت بر آن دارد.
لیکن در بودن توکلْ شعبه ای از تفویضْ نظر است؛ و در اعم شمردن تفویض را از توکل مسامحۀ واضحه است. و نیز دلیلی نیست بر آن که توکل فقط بعد از وقوع سبب است، بلکه در هر دو مورد جای توکل هست. و اما در حدیث شریف که فرمود: فَتَوَکَّلْ عَلَی الله بِتَفْوِیضِ ذَلِکَ إِلَیْهِ. تواند بود که چون توکل نیست مگر با رؤیت تصرف خویش، لهذا برای خود وکیل اتخاذ نموده در امری که راجع به خود می داند، حضرت خواسته است او را ترقی دهد از مقام توکل به تفویض، و به او بفهماند که حق تعالی قائم مقام تو نیست در تصرف بلکه خود متصرف ملک خویش و مالک مملکت خود است. خواجه نیز در منازل السائرین، در درجۀ ثالثۀ توکل، تنبه به این معنی داده.
و اما «ثقه» نیز غیر از توکل و تفویض است؛ چنانچه خواجه فرموده: الثَّقَةُ سَوادُ عَیْنِ التوَکُّلِ وَ نُقْطَةُ دائِرَةِ التَّفْویضِ وَ سُوَیْداءُ قَلْبِ التَّسْلیم. یعنی مقامات ثلاثه بدون آن حاصل نشود. بلکه
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 659
روح آن مقامات ثقۀ به خدای تعالی است؛ و تا بنده وثوق به حق تعالی نداشته باشد دارای آنها نشود. پس، معلوم شد نکتۀ آن که حضرت پس از توکل و تفویض فرمودند: ثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیْرِهَا.(671)
* * *
فرق مقام رضا با توکل
بدان که مقام «رضا» غیر از مقام توکل است؛ بلکه از آن شامختر و عالیتر است، زیرا که «متوکلْ» طالب خیر و صلاح خویش است، و حق تعالی را که فاعل خیر داند وکیل کند در تحصیل خیر و صلاح؛ و «راضی» فانی کرده است ارادۀ خود را در ارادۀ حق و از برای خود اختیاری نکند؛ چنانچه از بعض اهل سلوک پرسیدند: ماتُریدُ؟ قالَ: اُریدُ أَنْ لا اُریدَ مطلوب او مقام «رضا» بود.
و اما در حدیث شریف که فرموده است: فَما فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ راضِیاً. مقصود از آن، مقام رضا نیست؛ و لهذا دنبال آن فرموده: "بدانی که حق تعالی هر چه می کند خیر و فضل تو در آن است." گویی حضرت خواسته است در سامع ایجاد مقامِ توکل فرماید، لهذا از برای آن مقدماتی ترتیب داده است: اوّل فرموده: تَعْلَمُ أَنَّهُ لاَ یَأْلُوکَ خَیْراً وَ فَضْلاً. و پس از آن فرموده است: وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فِی ذَلِکَ لَهُ.
البته کسی که بداند حق تعالی قادر است بر هر چیز و خیر و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 660
فضل او را از دست ندهد، مقام توکل برای او حاصل شود؛ زیرا که دو رکن بزرگ توکل همان است که ذکر فرموده، و دو رکن یا سه رکن دیگر را برای وضوح آن ذکر نفرموده.
پس، نتیجه از مقدمات مذکوره و مطویۀ معلومه حاصل شود که هر چه حق تعالی کند موجب خشنودی و رضایت است، زیرا که خیر و صلاح در آن است؛ پس مقام توکل حاصل آید، و لهذا تفریع فرموده است: فَتَوَکَّلْ عَلَی الله.(672)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 661