بخش سوم: منازل و مقامات سلوک

فصل یازدهم: رضا

فصل یازدهم: رضا

‏ ‏

تعریف رضا

‏بدان که رضا عبارت است از: خوشنودی بنده از حق ـ تعالی شأنه ـ‏‎ ‎‏و ارادۀ او و مقدّرات او. و مرتبۀ اعلای آن، از اعلا مراتب‏‎ ‎‏کمال انسانی و بزرگتر مقامات اهل جذبه و محبت است؛ چنانچه‏‎ ‎‏اشارۀ به آن بیاید ـ إن شاء الله ـ . و آن فوق مقام تسلیم و دون مقام‏‎ ‎‏فناست.‏

‏     و عارف سالک انصاری ـ قُدِّس سرّه ـ در تعریف آن، قریب به‏‎ ‎‏این مضمون فرموده که: رضا اسم است از برای وقوف صادق بنده‏‎ ‎‏با مرادات الهیه، بطوری که ارادۀ خود را به کار نیندازد، و التماس و‏‎ ‎‏خواهش نکند تقدّم یا تأخّری را در هیچ امری از امور، و نه طلب‏‎ ‎‏کند زیادی را یا استبدال حالی را. و به عبارت دیگر، عبد را از خود‏‎ ‎‏اراده ای نباشد و ارادۀ او و خواهشهای او فانی در اراده حق باشد. و‏‎ ‎‏از این جهت، این از اوائل مراتب خواص و اشقّ مراتب است بر‏‎ ‎‏عامه‏‎[1]‎‏، انتهی کلامه مترجماً مع تغییرٍمّا.‏

‏    ‏‏و این تعریف به نظر نویسنده درست نیاید؛ زیرا که اگر مقصود‏‎ ‎‏از وقوف ارادۀ عبد با مرادات حق، فنای اراده باشد، این از اوائل‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 625

‏مقامات فنا است، و مربوط به مقام رضا نیست. و اگر مقصود عدم‏‎ ‎‏ارادۀ عبد باشد در مقابل ارادۀ حق، این مقام تسلیم است و دون‏‎ ‎‏مقام رضا است.‏

مقام رضا

‏     ‏‏بالجمله، مقام رضا عبارت است از: خشنودی و فرحناکی عبد‏‎ ‎‏از حق و مرادات او و قضا و قدر او. و لازمۀ این خشنودی،‏‎ ‎‏خشنودی از خلق نیز هست و حصول فرح عام می باشد؛ چنانچه‏‎ ‎‏ممکن است مراد شیخ الرئیس در اشارات، آن جا که «مقامات‏‎ ‎‏عارفین» را گوید این مقام باشد؛ چنانچه محقق شهیر خواجه‏‎ ‎‏نصیرالدین طوسی ـ قدّس سرّه ـ تطبیق فرموده عبارت شیخ را به‏‎ ‎‏لازمه مقام رضا، آن جا که گوید: «العارف هشّ بشّ بسّام یُبجّل‏‎ ‎‏الصغیر من تواضعه کما یبجّل الکبیر، و ینبسط من الخامل مثل ما‏‎ ‎‏ینبسط من النبیه. و کیف لا یهشّ و هو فرحان بالحقّ و بکلّ شی ء؟!‏‎ ‎‏فإنّه یری فیه الحقّ. و کیف لا یستوی والجمیع عنده سواسیة؟! أهل‏‎ ‎‏الرحمة قد شغلوا بالباطل»‏‎[2]‎‏ انتهی.‏

‏    ‏‏و محقق طوسی فرماید: «و هذان الوصفان أعنی: الهشاشة‏‎ ‎‏العامّة، و تسویة الخلق فی النظر، أثران لخُلق واحد یُسمّی بالرضا»‏‎[3]‎‎ ‎‏انتهی.‏

‏     ‏‏گرچه از برای کلام شیخ معنی دیگری است، و آن اشاره به‏‎ ‎‏مقام فوق مقام رضا است که مقام توحید ذاتی یا فعلی است، و‏‎ ‎‏اشتغال به ردّ و ایراد، در این مقامات مناسب این رساله نیست، و‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 626

‏خودِ اشتغال به بحث «باز دارد پیاده را ز سبیل».‏‎[4]‎‏(649)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

رضایت از حق تعالی و فطرت

‏چنانچه معلوم شد در سابق، انسان بالفطره عاشق حق است، که‏‎ ‎‏کمال مطلق است، گرچه خودش نداند به واسطۀ احتجاب نور‏‎ ‎‏فطرت. پس انسان غیر محتجب، که کمال مطلق را حق ـ تعالی‏‎ ‎‏شأنه ـ بداند، و معرفت حضوری به مقام مقدس کامل علی الاطلاق‏‎ ‎‏داشته باشد، آنچه از او ظهور پیدا کند، کامل بیند و جمال و کمال‏‎ ‎‏حق را در جمیع موجودات ظاهر بیند. و چنانچه ذات مقدس را‏‎ ‎‏کامل مطلق بیند، صفات جمال و جلال را کامل بیند. و همین طور،‏‎ ‎‏افعال حق را جمیل و کامل مشاهده کند، و ‏‏[‏‏ این که‏‏]‏‏ «از جمیل مطلق‏‎ ‎‏جز مطلق جمیل نیاید» را به عین عیان و مشاهدۀ حضوری دریابد.‏

‏     پس، همان عشق و رضایتی که به ذات مقدس حق پیدا کند، به‏‎ ‎‏همۀ نظام وجود ـ از آن جهت که لازمۀ کمال مطلق است ـ پیدا کند.‏‎ ‎‏پس، از تمام انوار وجودیه، به مقدار نورانیت وجودیه و کمال ذاتی‏‎ ‎‏آن راضی و خشنود شود؛ چنانچه از لسان صاحب این مقام گفته‏‎ ‎‏شده است:‏

‏ ‏

‏به جهان خُرَّم از آنم که جهان خُرَّم از اوست‏

‏ ‏‏عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست‏‎[5]‎

‏ ‏

‏    ‏‏و لازمه این عشق ذاتی و رضایت فطری، سخط و نارضایتی از‏‎ ‎‏جنبه سوائیّه ـ که جهات نقص و ظلمت و عدم است ـ می باشد.‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 627

‏     پس چنین بنده آنچه از حق تعالی بیند و آنچه از ذات مقدّسش‏‎ ‎‏نسبت به او صادر شود، به نظر خشنودی و رضایت به او نظر کند،‏‎ ‎‏و از حق تعالی و افعال او راضی و خشنود می باشد، و از غیر او و‏‎ ‎‏آنچه به او متعلق است متنفّر و ساخط باشد.‏

سخط لازمه فطرت محجوبه

‏     ‏‏و اما صاحب فطرت محجوبه، چون کمال را در امور دیگر‏‎ ‎‏تشخیص داده، رضایت و خشنودی و فرح و دلبستگی او به آن‏‎ ‎‏امور است و به اندازه احتجاب از حق از حق تعالی و افعال او‏‎ ‎‏ساخط و غیر راضی است. و چون محبوبش، دنیا و آمال نفسانیه‏‎ ‎‏داثره است، اگر خللی به آنها وارد شود، به حسب جبلّت و فطرت،‏‎ ‎‏از آن کس که این خلل را وارد کرده سخطناک و به او بدبین شود،‏‎ ‎‏گرچه به زبان نیاورد.‏

‏     ‏‏و شیخ بزرگوار ما، جناب عارف بالله، شیخ محمد علی شاه آبادی‏‎ ‎‏ـ اَدام الله ظلّه علی رؤوس مریدیه ـ می فرمود: «محبت زیاد به دنیا‏‎ ‎‏سبب آن شود که در وقت خروج از دنیا که انسان دید به عیان که حق‏‎ ‎‏تعالی و ملائکه و سَدَنۀ او، محبوب او را از او می گیرند، و او را از‏‎ ‎‏محبوبش جدا کنند، بالجبلّة والفطرة غضبناک به آنها شود، و با‏‎ ‎‏عداوت حق تعالی و ملائکه مقدَّسۀ او از دنیا بیرون رود.» و قریب به‏‎ ‎‏این معنی در حدیث شریف ‏‏کافی‏‏ هست‏‎[6]‎‏، و ما در ‏‏شرح اربعین ‏‏این‏‎ ‎‏حدیث شریف را حدیث بیست و هشتم قرار داده، شرح نمودیم.‏‎[7]‎

‏بالجمله، سخط و غضب بر حق تعالی و افعال او از جنود ابلیس و‏‎ ‎‏جهل است و لازمۀ فطرت محجوبه است أعاذَنا الله منه.(650)‏

‏ ‏

*  *  *

‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 628

  • . شرح منازل السائرین؛ ص 204.
  • . «عارف، شادمان و شکفته است همیشه؛ و بر لب تبسم دارد. از فروتنی او این است که خردسالان را مانند بزرگسالان گرامی می دارد. با افراد گمنام با گشاده رویی برخورد می کند، چنانکه با افراد مشهور چنین می کند؛ و چگونه با کوچک و بزرگ و گمنام و مشهور چنین نکند در حالی که او به حق شادمان است و در همه چیز خدا را می بیند؛ و چگونه آنها را یکسان نداند در حالی که همگان را مانند اهل رحمت می داند که به باطل مشغول گشته اند.»؛ شرح الإشارات و التنبیهات؛ ج 3، ص 391.
  • . این دو صفت، یعنی شادمانی و شکفتگی عمومی و یکسانی افراد، نتیجه خلق واحد هستند که رضا نامیده می شود.
  • . تمام بیت سعدی چنین است (از دیباچه گلستان):خواب نوشینِ بامداد رحیل  باز دارد پیاده را ز سبیل
  • . کلّیات سعدی شیرازی؛ ص 564، طیّبات.
  • . فروع کافی؛ ج 3، ص 134، «کتاب الجنائز»، «باب ما یُعاین الکافر و المؤمن»، ح 12.
  • . چهل حدیث (شرح أربعین حدیث)؛ ص 451.