معیار تفاوت اعمال
نقش انگیزه در حقیقت اعمال
شمایی که امروز دارید برای اسلام زحمت می کشید، چه شمایی که در جنگ ها و در پشت جنگ ها و در زحمت هایی که در صنعت می کشید، و چه آن آقایانی که برای مظلومین دارند خدمت می کنند و برای بنیاد شهید دارند خدمت می کنند، خدمت های شما بسیار ارزش دارد. این ارزش را حفظ بکنید. صورت عمل میزان نیست، آن چیزی که میزان است انگیزۀ عمل است، معنای عمل است. دوتاست عمل، در صورت مثل هم هستند. شمشیری که در دست حضرت امیر ـ سلام الله علیه است فرود می آید و فرض کنید که عمروبن عبدود را می کشد. این صورت عمل با صورت عمل دیگری که شمشیر دستش هست و یک کس دیگر را می کشد، صورت، یک صورت است، هر دو یک شمشیری است و در
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 543
دستی است و فرود می آید و یک کسی را می کشد، لکن آنی که او را با عبادت ثقلین افضل دانسته اند برای آن انگیزۀ عمل است، برای آن معنایی است که در آن عمل است نه برای این صورت عمل است. انگیزۀ عمل است که این عمل را به آنجا می رساند که «لایُوازِی عِبادَةَ الثَّقَلَیْن» انگیزۀ عمل است که چند تا قرص نان جو را که اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به فقیر و اسیر و چه می دهند درقرآن چند آیه برای او می آید. آن چیزی که هست این است که انگیزۀ عمل الهی است، وقتی الهی شد جبرانش الهی است.(556)
15 / 8 / 62
* * *
انگیزه معیار جدایی اعمال الهی و شیطانی
صورت اعمال همیشه شبیه به هم است، ظاهر عمل از یک فاجر فاسد ظاهر بشود یا کافر ظاهر بشود و از یک مؤمن موحد یا از یک ولی خدا، ظاهر یکی است. شمشیری که ابن ملجم می کشد و بهترین خلق الله را شهید می کند با شمشیری که بهترین خلق الله می کشد و عدوالله را اعدام می کند در صورت یکی است؛ شمشیر است و قدرت عمل است و کشتن آن طرف یا شهید کردن آن طرف. اما آنچه که ممتاز می کند این دو عمل را از هم و همۀ اعمال صادره از بشر به واسطۀ او ممتاز می شود، آن عبارت از غایات اعمال است، انگیزه های اعمال است. این شمشیر برای چه کشیده شد و برای چه زده شد؟ این ندا برای چی بلند شد و برای چی ختم شد؟ اگر شمشیر برای خدا بلند بشود و برای خدا به پایین بیاید، این انگیزه، انگیزۀ الهی است، ارزشمند است؛ اگر برای شیطان باشد، این ابلیسی است و ارزشمند نیست. این در همۀ اعمال مردم است؛ در همۀ اعمال خصوصی انسان در اعمال
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 544
اجتماعی، سیاسی، انقلابی است.(557)
21 / 11 / 65
* * *
فرق قیام لله و قیام برای دنیا
برای خدا، برای اقامۀ حق قیام کنید. لازم نیست که اول یک اجتماعاتی باشد، «ثُمّ» انسان بعد از اجتماعات قیامی کند. یکی یکی هم این تکلیف هست ـ «مثنی و فرادی» ـ «فُرادی» هم هست، دوتا دوتا هم هست؛ این دیگر اقل جمعش است. یعنی تنهایی تکلیف به قیامِ لله هست، و «اجتماعی» هم که اقلش دوتاست. از دوتا شروع می شود به بالا؛ هر چه بالا رفت. میزان این است که انسان تشخیص بدهد که «لله» هست این قیام. برای خدا هست آن قیام. دیگر اگر لله شد و برای خدا شد، از اینکه تنها هستیم، از اینکه جمعیتمان کم است، دیگر وحشتی نیست. قیام اگر لله هست، برای خداست، قیامِ لله هیچ خسران ندارد، هیچ ضرر توی آن نیست.
قیامهای برای دنیا دو رو دارد: یک رویش ضرر است؛ یک رویش نفع است. تجارت انسان می کند، سایر کسبها را می کند، این یک طرفش ضرر است، یک طرفش نفع است. گاهی انسان ضرر می برد از این تجارت، گاهی نفع می برد. و هر کاری که انسان برای دنیا بکند، خدا در کار نباشد و همان جهت دنیوی باشد، اینها صددرصد نفع نیست؛ گاهی نفع است، نفع مادی دارد؛ گاهی ضرر مادی است.(558)
28 / 8 / 57
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 545
ارزش شهادت
ما باید فکر این معنا باشیم که ما تلخیها و شیرینیها داشتیم. اما تلخیهایی که داشتیم برای این است که، ما معارفمان ناقص است. شما ملاحظه کنید که بهترین خلق الله در عصر خودش، حضرت سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ و بهترین جوانان بنی هاشم و اصحاب او شهید شدند و از این دنیا رفتند با شهادت، لکن وقتی که در آن مجلس پلید یزید صحبت می شود، حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ قسم می خورد که ما رَاَیْنا اِلاّ جَمیلاً؛ رفتن یک انسان کامل، شهادت یک انسان کامل در نظر اولیای خدا جمیل است، نه برای اینکه جنگ کرده و کشته شده، برای اینکه جنگ برای خدا بوده است، قیام برای خدا بوده است. اگر این معنا را تزریق کنند این میهمانهای ما، این میهمانهای عزیز ما در مملکتهایی که می روند به مردم بگویند که جوانهای ایران با انگیزه دارند خودشان را به جبهه می رسانند و به شهادت، و شهادت را فوز عظیم می دانند. این شهادت فوز عظیم دانستن نه از باب اینکه کشته شدن است، خوب، کشته شدن، طرف ما هم کشته می شود، از باب این است که این انگیزه برای اسلام است. وقتی انگیزه برای اسلام شد، دیگر لذت دارد نه غم، منتها ما چون ناقص هستیم و نرسیدیم به آن مقامی که باید برسیم، از این جهت تلخی داریم. ما البته تلخیها داشتیم به حسب این وضع روحی ای که داریم. از ما اشخاص بزرگ شهید شده است به دست اشخاص پلید، و خانوارها، خانواده ها، اطفال اینها الآن دارند کشته می شوند و این برای ما سخت است، برای ما دشوار است، لکن وقتی انگیزه را ملاحظه کنیم و غایات اعمال را ملاحظه کنیم و اگر بفهمیم این مقاصدی که انبیا داشتند و آن کارهایی که انبیا کردند و آن کارهایی که در صدر
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 546
اسلام واقع شده است چه جور بوده است، برای ما سهل می شود؛ یعنی، خوف از بین می رود، تلخی مبدّل به لذت می شود، ناگواری مبدل به گوارایی می شود. و هرچه طرف این انگیزه پیش برویم و این مطلب روحی را بر خودمان تزریق کنیم و با مجاهدت پیش برویم، این اسباب این می شود که هیچ تلخی، ما در دنیا نبینیم مگر آن چیزی که مخالف اسلام است. آنی که مخالف اسلام است برای ما تلخ باشد و آن چیزی که برای اسلام است برای ما شیرین باشد.(559)
21 / 11 / 65
* * *
مقصد و انگیزه، فارق اعمال انسان
بنابراین، آنی که برای انسان ارزش دارد، ارزش انسانی و روحانی دارد، ارزش الهی دارد، این است که این انگیزه را حفظش بکند که برای خدا این کار را بکند. می خواهید تربیت کنید اطفال مردم را، برای خدا، می خواهید تربیت کنید جوان های مردم را، برای خدا، می خواهید تربیت کنید ملت را، برای خدا؛ می خواهید حکومت کنید، برای خدا؛ حکومت کنید، همان حکومتی که انبیا می کردند، خوب، موسی هم حاکم بود، پیغمبر هم حاکم بود، علی هم حاکم بود. از آن طرف، [افراد] مفسد هم حاکم هستند، آن هم صورت مثل هم می ماند ـ الاّ در بعضی جهات ـ انسانها صورتهایشان یکی هست. مثل هم می ماند همه، یک وضع دارند. گاهی اگر یک وضع اختلاف داشتند، وضع جسمانی و حیوانی است دیگر، آن چیزی که فرق می گذارد ما بین اینها، آن معنایی است که در آنها هست. و مهم آن انگیزۀ الهی است که برگردد همه چیز به خدا. خدا هم که انبیا را فرستاده، مقصد اصلی این نبوده که حکومت بکنند، مقصد
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 547
اصلی این نبوده است که نظام ایجاد کنند، مقصد اعلا این نبوده که عدالت اجتماعی ایجاد کنند، مقصد اعلا اینها نیست، اما اینها مقصد است ـ بعضیهایش مقصد است ـ البته عدالت، اجرای عدالت یک مقصدی است، عدالت الهی را بخواهید اجرا کنید لله تعالی، مقصدی است. بخواهید عدالت الهی را ایجاد کنید برای خاطر اینکه مشهور بشوید، به اینکه آقا چه آدم خوبی است، دارد چی می شود، این برای خودتان بد است، واقعش خوب است، برای مردم آن وقت خوب است. بعضی چیزها برای مردم خوب است، برای دانشگاه خوب است، بعضی از چیزها برای شما خوب است، بعضی چیزها برای هر دو خوب است. اگر موفق بشوید هم این معنا را درست بکنید که انگیزه، انگیزۀ الهی و خدایی باشد، نه برای خودم یک کاری می خواهم بکنم، برای خدا می خواهم یک کاری بکنم، برای ملت هم نیست، برای خداست، اگر این طور باشد موفقید در کارتان راجع به این جهت. در آن کار اگر هم ـ به حسب قاعده موفق خواهید شد در آن کار هم ـ اگر هم خدای نخواسته، یک وقت چیزهایی آمد پیش، موانعی آمد پیش، نتوانستید موفق بشوید، این دیگر قدرت نداشتید، خدا هم از شما قبول دارد، بیشتر از قدرت از شما نمی خواهد. بنابراین، این انگیزه را باید ما حفظ بکنیم. یک کسی ممکن است درس بخواند، درس الهی بخواند، توحید بخواند، عرفان بخواند و جهنم برود. دیگران از استفادۀ از او توبهشت بروند، این برای اینکه خودش انگیزه باطل داشته باشد جهنم برود. یک کسی می خواهد درس بخواند برای اینکه مثلاً فلان منصب را پیدا کند، آقای محله بشود، آقای شهر بشود، آقای یک مملکت بشود، آقای دنیا بشود. یک کسی می خواهد درس بخواند برای اینکه خودش معروف بشود، در این
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 548
جاها، در این ده، در این شهر معروف بشود، همه اش برگشت به این است که یا خودم یا خدا، یا من یا او. این «من» را اگر انسان زیرپا گذاشت و «او» شد، اصلاح می کند همه چیز را. و در همۀ اقطار کارها این طوری است که فرق مابین اینکه این کار یک کاری است الهی، آدم خودش باید فکرش را بکند. گاهی وقتها خود انسان هم در اشتباه است لکن باید فکر کند حالا این کاری که من دارم می کنم و این قدر خوشحالم برای اینکه برای خدا این کار را کردم، اگر یک کسی بهتر از من این کار را انجام بدهد، حاضرم که این را به او بدهم و خوشحالتر هم بشوم برای اینکه، او بهتر برای خدا کار می کند یا نه. اگر اینجا آدم فهمید که نه، این طور نیست، حاضر نیست این کار را، بداند این خدایی نبوده ـ صرف خدایی ـ اخلاص نبوده در آن. آنی که برای ما فایده دارد اخلاص است که برای خدا هم کار بکنیم، خدا هم احتیاجی به هیچ چیز ندارد، احتیاجی به اخلاص ما هم ندارد. خدا می خواهد که، میل دارد، یعنی میل به آن معنایی که دیگران دارند نه، انبیا را فرستاده که تربیت کنند، مردم را نجات بدهند. نجات مردم هم به این است که دنبال انبیا باشند و انگیزه هایشان هم انگیزۀ انبیا باشد؛ نمی توانیم به آن قدر، به هراندازه ای که می توانیم. البته ما نمی توانیم که انگیزه ای که حضرت امیر دارد ما داشته باشیم، این معلوم است که ما نمی توانیم. اما می توانیم که یک انگیزه هایی داشته باشیم که مشابه او باشد، برویم طرفِ آن طرف.
ایجاد انگیزۀ الهی در دانشگاه
دانشگاه را باید شما روبه خدا ببرید، رو به معنویت ببرید و همۀ درسها هم خوانده بشود، همۀ درسها هم برای خدا خوانده بشود. اگر این را توانستید که شما برای این کار بروید و این کار را بکنید، در کارتان موفقید، چه برسید به مقصدتان، چه نرسید به
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 549
مقصدتان. و اگر برای خودتان باشد ممکن است کار، بسیار کار عادی باشد اما برای دیگران نفع دارد، برای شما نفع ندارد، گاهی برای شما ضرر دارد؛ برای دیگری نفع دارد، برای شما ضرر دارد و گاهی برای شما نفع دارد، برای دیگران ضرر دارد. شما می خواستید یک کار خوبی بکنید نشده است و کار بد شده است، اما شما می خواستید خوب انجام بدهید. این معنا را ما باید همیشه در ذهنمان باشد و توجه به این داشته باشیم تا موفق در امور بشویم، در هر کاری موفق بشویم. من ادعا نمی کنم که امثال من یک همچو چیزی هستیم، نه، ما آدمهای ناقصی هستیم، باید برویم تحصیل کنیم، تا تحصیل کمال بکنیم. اما مردم، بودند در بینشان که یک همچو اشخاصی بودند، لااقل ما می دانیم انبیا بودند، اولیای خدا بودند که این جور بودند، برای او بوده هر چه کار کردند، نه این است که برای حکومت بوده است یا برای چی بوده. می رفتند دنبال حکومت برای اینکه از دست جائرین بگیرند، فشار می آوردند که از دست جائرین بگیرند، لکن نه از دست جائرین بگیرند که خودشان حاکم باشند، از دست جائرین می برند که عدالت الهی را اجرا بکنند. این کار، کار انبیا بوده، عدالت الهی را می خواستند ایجاد کنند لله تعالی. از این جهت که لله تعالی بوده است و خالص بودند آنها، الهی بودند خودشان، کارهاشان این طوری بوده. ما ناقصیم، ما اعتراف می کنیم پیش خدا که ما ناقصیم، تا آخر هم نمی توانیم این طور کمال را پیدا بکنیم. اما باید فکر باشیم که، دنبال این معنا باشیم، همچو نباشد که پشت بکنیم به این معانی، دنبال این معنا باشیم که ما یک کاری که می کنیم برای خدا باشد. و من امیدوارم که موفق بشوید وقتی که یک همچو انگیزه ای باشد، حتی در آن کارهایی که پیشتر نمی توانستید انجام بدهید با
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 550
این انگیزه انجام بدهید، با این انگیزه ای که عرض می کنم قدرت به انجام پیدا بکنید. خدا تأیید می کند یک همچو انگیزه ای را، یک همچو کاری را تأیید می کند خدای تبارک و تعالی. چنانچه دیدیم که انبیا با دست خالی می آمدند کارهای بزرگ می کردند. پیغمبر اکرم چی بود؟ خوب، یک شبانی بود در مکه، همه هم با او مخالف بودند و اذیتش هم می کردند و چه می کردند منتها [مؤمن] بود، اما این یک شبان پا شد یک همچو کاری کرد که حالا دنیا را این طور کرده. حضرت عیسی هم همین طور، حضرت موسی هم یک شبانی بود آن هم این طور، حضرت ابراهیم هم همین طور، یکی بودند اینها خودشان، لکن جمع بودند، یک ملت بودند هر یکیشان، یعنی همه چیز داشتند. و عمده همان است که نقطۀ اتکا خدا بوده است، برای خدا بوده، حرکت برای خدا. سیرالی الله تعالی بوده، سیرالی الله تعالی چون بوده است، هرکاری که می کردند الهی بوده. ناهار هم می خوردند الهی بوده. نماز هم می خواندند الهی بوده، جنگ هم می کردند الهی بوده.(560)
19 / 9 / 64
* * *
مقصد انبیا در حکومت
امیدوارم که انگیزۀ انقلاب در مردم الهی باشد. اما در انقلابات ممکن است که ما انقلاب بکنیم، یک حکومتی را برداریم، یک حکومت دیگر برای خودمان درست کنیم، خودمان می خواهیم به یک نوایی برسیم، کار نداریم ببینیم چه بشود. این چه محتوایش خوب باشد، چه محتوایش بد باشد برای ما فایده ندارد، برای اینکه می خواهد تشکیل بدهد وقتی انگیزه اش این است که فقط به دستش بیاید یک قدرتی، بخواهند قدرتمند باشند، او سابقی
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 551
بوده، ما آن قدرت را از او بگیریم، خودمان بگیریم. این با او نسبت به اصل مسئلۀ انگیزه فرقی ندارد؛ یعنی، یک حکومتی رفته است، یک حکومت دیگری هم آمده است، هر دویشان هم مثل هم هستند، مثل سایر کودتاها می ماند که در دنیا واقع می شود، این فرقی با هم ندارد. یک وقت این است که یک قیام می شود، یک نهضتی می شود برای یک کار خوبی اما الهی نیست. از باب اینکه کار خوب است برای ملتمان خدمت بکنیم کار خوب است، فلان، به این ممکن است ارج بدهد، اما آن که مقصود است، نیست. آن که مقصود است این است که انسان در کارهایش چه در تشکیل حکومتش، چه در انقلاب فرهنگیش، چه در انقلابات دیگرش نظرش این باشد که یک کار الهی کرده باشد، آن پیش خدا ارزش دارد مثل انبیا. انبیا کارشان به واسطۀ این ارزش داشت نه برای عمق کارشان ـ و عرض می کنم که ـ سعۀ کارشان، حکومتشان زیاد باشد، کم باشد فرقی نمی کند. انبیا، آنی که هیچ نتوانسته کار بکند با آنی که خیلی کار کرده هر دو در انگیزه مثل هم هستند؛ یعنی، هر دو می خواستند که یک کاری برای خدا بکنند و پیش خدا مأجورند و هر دو هم مأجور هستند، یکی موفق شده، یکی موفق نشده است، آن دیگر دست خود این نبوده، موفق نشده است.
و در انقلاب فرهنگی، آنی که برای شما فایده دارد ـ یک وقت برای مملکت فایده دارد، یک وقت برای دانشجوها فایده دارد، یک وقت برای شما آقایان ـ آنی که برای شما فایده دارد این است که انگیزه تان این باشد که این دانشگاه را ببرید طرف اسلام، الهی اش کنید. هر درسی می خواهند بخوانند مانع ندارد، درس هایی که [مفید] است، اسلام با همۀ [درسها]، الاّ بعضی از درس ها استثنا کرده، با همه موافق است. اما آنی که برای ماها فایده دارد
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 552
این است که ما بخواهیم همین اسلامی بودن را الهی اش کنیم، بخواهیم الهی باشد این کار ما، برای خدا کار بکنیم، این برای خودتان فایده دارد، موفق بشوید فایده دارد، موفق هم نشوید فایده دارد. و اگر این انگیزه شد مسلماً دنبال این هستید که کار خوب باشد وقتی انگیزه الهی شد، دیگر نمی شود اینکه انسان انگیزه اش الهی باشد و دنبال این باشد که خودش یک راهی باز کند، حالا چی باشد، هر چی شد، شد. این قهراً خواهد این طور شد که وقتی که انگیزه برای خدا شد، دنبال این است که این کار را انجام بدهد، به طوری که خداپسند باشد، از این جهت، در این کار موفق است. اگر موفق نشد در انجام و نتوانست انجام بدهد، خوب، قصور قدرتش است، قدرت نداشته بیشتر از این؛ اما پیش خدا این ارزشش با آن کسی که قدرت داشته مثل هم می ماند.(561)
19 / 9 / 64
* * *
انگیزه الهی چراغ راه
سرگرمی به علوم حتی عرفان و توحید اگر برای انباشتن اصطلاحات است ـ که هست ـ و برای خود این علوم است، سالک را به مقصد نزدیک نمی کند که دور می کند العلم هو الحجاب الاکبر؛ واگر حق جویی و عشق به او انگیزه است که بسیار نادر است، چراغ راه است و نور هدایت اَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ الله ُ فی قَلْبِ مَنْ یَشاءُ و برای رسیدن به گوشه ای از آن تهذیب و تطهیر و تزکیه لازم است، تهذیب نفس و تطهیر قلب از غیر او، چه رسد به تهذیب از اخلاق ذمیمه که رهیدن از آن بسیار مجاهده می خواهد، و چه رسد به تهذیب عمل از آنچه خلاف رضای او ـ جلّ و علا ـ است، و مواظبت به اعمال صالحه از قبیل واجبات که در رأس است و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 553
مستحبات به قدر میسور و به قدری که انسان را به عُجب و خودخواهی دچار نکند.(562)
22 / 3 / 63
* * *
انگیزه الهی مبنای ارزش کار
کوشش و مجاهده کن که انگیزهْ الهی و برای دوست باشد و اگر عرضه کنی، برای خدا و تربیت بندگان او باشد نه برای ریا و خودنمایی که خدای نخواسته جزء علمای سوء شوی که بوی تعفّنشان اهل جهنم را بیازارد.
آنان که او را یافتند و عشق او دارند انگیزه ای جز او ندارند و با این انگیزه همۀ اعمالشان الهی است، جنگ و صلح و شمشیر زدن و نبرد کردن و هر چه تصور کنی ضَرْبَةُ عَلیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَیْن. اگر انگیزه الهی نبود گرچه فتح بزرگ از آن حاصل شود پشیزی فضیلت ندارد.(563)
22 / 3 / 63
* * *
انگیزه میزان عرفان و حرمان
پسرم! نه گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است، و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در اعمال، انگیزه های آنها است. چه بسا عابد و زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب او است چون خودبینی و خودخواهی و غرور و عُجْب و بزرگ بینی و تحقیر خلق الله و شرک خفیّ و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک می کشاند. و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 554
چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزۀ الهی به معدن قرب حق نائل می شود، چون داود نبی و سلیمان پیامبر ـ علیهما السلام ـ و بالاتر و والاتر چون نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و خلیفه بر حقّش علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ و چون حضرت مهدی ـ ارواحنا لِمَقْدَمِه الفداء ـ در عصر حکومت جهانی اش. پس میزان عرفان و حرمان، انگیزه است. هر قدر انگیزه ها به نور فطرت نزدیکتر باشند و از حُجب حتّی حُجب نور وارسته تر، به مبدأ نور وابسته ترند تا آنجا که سخن از وابستگی نیز کفر است.(564)
26 / 4 / 63
* * *
ملاک عارف و زاهد
اگر با انگیزۀ الهی مُلک جنّ و انس کسی را باشد، بلکه اگر به دست آورد، عارف بالله و زاهد در دنیا است. و اگر انگیزه نفسانی و شیطانی باشد هر چه به دست آورد اگرچه یک تسبیح باشد، به همان اندازه از خداوند تعالی دور است و فاصله گرفته.(565)
26 / 4 / 63
* * *
چگونگی عبادات اهل خلوص
تا رسوم عبودیت و غیریت و انانیت باقی است و عابد و معبود و عبادت و اخلاص و دین در کار است، شوب به غیریت و انانیت است. و این شرک است پیش ارباب معارف. عبادت اهل خلوص نقشۀ تجلیات محبوب است؛ و در قلب آنها جز ذات حقِ واحد راه ندارد. و با آنکه افق امکان به وجوب متصل و تدلّی ذاتی و دنوّ مطلق حقیقی برای آنها پیدا شده و رسوم غیریت بکلی مرتفع شده، با این وصف، به تمام وظایف عبودیت اقدام و قیام
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 555
می نمایند. و عبودیت آنها بالرویّه و بالتفکر نیست، بلکه عبودیت بالتجلی است؛ چنانچه اشارۀ به این معنی دارد نماز شب معراج رسول الله ، صلّی الله علیه و آله.(566)
* * *
اخلاص علی (ع) موجب برتری ضربه خندق
بی جهت نیست که ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَقَلَیْنِ. خوب، یک دست فرود آوردن برای کشتن یک نفر آدم، البته یک جهتش آن است که تمام اسلام با تمام کفر مواجه شده بود، که اگر یوم الخندق شکست می خوردند، اسلام از دست می رفت. به این معنا یک جهت [هست]، یک جهت هم، قضیۀ آن خلوص و آن الهیتی [است] که در مطلب است. آن آدمی که وقتی روی سینۀ آن شخص می نشیند و او تف می اندازد به او ـ به حسب نقل ـ بلند می شود، مبادا یک وقتی ـ با اینکه نبوده، مع ذلک احتیاط است ـ مبادا یک وقتی تأثیری کرده باشد و این [عمل] از الهیتش افتاده باشد و جهت نفسانیت پیدا بکند، آن [آدم]، یک ضربتش، روحش بیشتر از همۀ عبادات است، آن روحی که عبادت را عبادت می کند. مشرک و غیر مشرک، آنکه بت می پرستد و آنکه نمی پرستد، همه یک ظواهری و یک ذکری و آدابی دارند، ظواهرش که مثل هم است؛ ابوسفیان هم نماز می خواند، معاویه هم امام جماعت بود؛ ظواهر همین ظواهر است؛ آنچه این نماز را بالا می برد، آن روحی است که دمیده می شود به نماز، آن روح اگر باشد نماز بالا می رود، نماز الهی می شود؛ و تا عبادت برای خودش باشد [نماز الهی نیست]. همۀ ما اینطور هستیم. بازی ندهیم یکدیگر را.(567)
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 556
اخلاص موجب برابری با عبادت
ارزش به آن است که در قلب علی بن ابیطالب چه می گذشته است و مرتبۀ اخلاص او چه اندازه بوده است.
آن مرتبۀ اخلاص است که یک ضربت را با عبادت ثقلین، عبادت جن و انس مقابل کرده است.(568)
28 / 1 / 61
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 557