بخش سوم: منازل و مقامات سلوک

معیار تفاوت اعمال

معیار تفاوت اعمال

‏ ‏

نقش انگیزه در حقیقت اعمال

‏شمایی که امروز دارید برای اسلام زحمت می کشید، چه شمایی‏‎ ‎‏که در جنگ ها و در پشت جنگ ها و در زحمت هایی که در صنعت‏‎ ‎‏می کشید، و چه آن آقایانی که برای مظلومین دارند خدمت می کنند‏‎ ‎‏و برای بنیاد شهید دارند خدمت می کنند، خدمت های شما بسیار‏‎ ‎‏ارزش دارد. این ارزش را حفظ بکنید. صورت عمل میزان نیست،‏‎ ‎‏آن چیزی که میزان است انگیزۀ عمل است، معنای عمل است.‏‎ ‎‏دوتاست عمل، در صورت مثل هم هستند. شمشیری که در دست‏‎ ‎‏حضرت امیر ـ سلام الله علیه است فرود می آید و فرض کنید که‏‎ ‎‏عمروبن عبدود را می کشد. این صورت عمل با صورت عمل‏‎ ‎‏دیگری که شمشیر دستش هست و یک کس دیگر را می کشد،‏‎ ‎‏صورت، یک صورت است، هر دو یک شمشیری است و در‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 543

‏دستی است و فرود می آید و یک کسی را می کشد، لکن آنی که او‏‎ ‎‏را با عبادت ثقلین افضل دانسته اند برای آن انگیزۀ عمل است،‏‎ ‎‏برای آن معنایی است که در آن عمل است نه برای این صورت‏‎ ‎‏عمل است. انگیزۀ عمل است که این عمل را به آنجا می رساند که‏‎ ‎‏«لایُوازِی عِبادَةَ الثَّقَلَیْن» انگیزۀ عمل است که چند تا قرص نان جو‏‎ ‎‏را که اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به فقیر و اسیر و چه می دهند‏‎ ‎‏درقرآن چند آیه برای او می آید. آن چیزی که هست این است که‏‎ ‎‏انگیزۀ عمل الهی است، وقتی الهی شد جبرانش الهی است.(556)‏

15 / 8 / 62

*  *  *

‏ ‏

انگیزه معیار جدایی اعمال الهی و شیطانی

‏صورت اعمال همیشه شبیه به هم است، ظاهر عمل از یک فاجر‏‎ ‎‏فاسد ظاهر بشود یا کافر ظاهر بشود و از یک مؤمن موحد یا از یک‏‎ ‎‏ولی خدا، ظاهر یکی است. شمشیری که ابن ملجم می کشد و‏‎ ‎‏بهترین خلق الله را شهید می کند با شمشیری که بهترین خلق الله ‏‎ ‎‏می کشد و عدوالله را اعدام می کند در صورت یکی است؛ شمشیر‏‎ ‎‏است و قدرت عمل است و کشتن آن طرف یا شهید کردن آن‏‎ ‎‏طرف. اما آنچه که ممتاز می کند این دو عمل را از هم و همۀ اعمال‏‎ ‎‏صادره از بشر به واسطۀ او ممتاز می شود، آن عبارت از غایات‏‎ ‎‏اعمال است، انگیزه های اعمال است. این شمشیر برای چه کشیده‏‎ ‎‏شد و برای چه زده شد؟ این ندا برای چی بلند شد و برای چی‏‎ ‎‏ختم شد؟ اگر شمشیر برای خدا بلند بشود و برای خدا به پایین‏‎ ‎‏بیاید، این انگیزه، انگیزۀ الهی است، ارزشمند است؛ اگر برای‏‎ ‎‏شیطان باشد، این ابلیسی است و ارزشمند نیست. این در همۀ‏‎ ‎‏اعمال مردم است؛ در همۀ اعمال خصوصی انسان در اعمال‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 544

‏اجتماعی، سیاسی، انقلابی است.(557)‏

21 / 11 / 65

*  *  *

‏ ‏

فرق قیام لله و قیام برای دنیا

‏برای خدا، برای اقامۀ حق قیام کنید. لازم نیست که اول یک‏‎ ‎‏اجتماعاتی باشد، «ثُمّ» انسان بعد از اجتماعات قیامی کند. یکی‏‎ ‎‏یکی هم این تکلیف هست ـ «مثنی و فرادی» ـ «فُرادی» هم هست،‏‎ ‎‏دوتا دوتا هم هست؛ این دیگر اقل جمعش است. یعنی تنهایی‏‎ ‎‏تکلیف به قیامِ لله هست، و «اجتماعی» هم که اقلش دوتاست. از‏‎ ‎‏دوتا شروع می شود به بالا؛ هر چه بالا رفت. میزان این است که‏‎ ‎‏انسان تشخیص بدهد که «لله» هست این قیام. برای خدا هست آن‏‎ ‎‏قیام. دیگر اگر لله شد و برای خدا شد، از اینکه تنها هستیم، از‏‎ ‎‏اینکه جمعیتمان کم است، دیگر وحشتی نیست. قیام اگر لله ‏‎ ‎‏هست، برای خداست، قیامِ لله هیچ خسران ندارد، هیچ ضرر توی‏‎ ‎‏آن نیست.‏

‏     قیامهای برای دنیا دو رو دارد: یک رویش ضرر است؛ یک‏‎ ‎‏رویش نفع است. تجارت انسان می کند، سایر کسبها را می کند، این‏‎ ‎‏یک طرفش ضرر است، یک طرفش نفع است. گاهی انسان ضرر‏‎ ‎‏می برد از این تجارت، گاهی نفع می برد. و هر کاری که انسان برای‏‎ ‎‏دنیا بکند، خدا در کار نباشد و همان جهت دنیوی باشد، اینها‏‎ ‎‏صددرصد نفع نیست؛ گاهی نفع است، نفع مادی دارد؛ گاهی‏‎ ‎‏ضرر مادی است.(558)‏

28 / 8 / 57

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 545

ارزش شهادت

‏ما باید فکر این معنا باشیم که ما تلخیها و شیرینیها داشتیم. اما‏‎ ‎‏تلخیهایی که داشتیم برای این است که، ما معارفمان ناقص است.‏‎ ‎‏شما ملاحظه کنید که بهترین خلق الله در عصر خودش، حضرت‏‎ ‎‏سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ و بهترین جوانان بنی هاشم و اصحاب‏‎ ‎‏او شهید شدند و از این دنیا رفتند با شهادت، لک‏‏ن وقتی که در آن‏‎ ‎‏مجلس پلید یزید صحبت می شود، حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ‏‎ ‎‏قسم می خورد که‏ ما رَاَیْنا اِلاّ جَمیلاً؛‎[1]‎‏ رفتن یک انسان کامل، شهادت‏‎ ‎‏یک انسان کامل در نظر اولیای خدا جمیل است، نه برای اینکه‏‎ ‎‏جنگ کرده و کشته شده، برای اینکه جنگ برای خدا بوده است،‏‎ ‎‏قیام برای خدا بوده است. اگر این معنا را تزریق کنند این میهمانهای‏‎ ‎‏ما، این میهمانهای عزیز ما در مملکتهایی که می روند به مردم‏‎ ‎‏بگویند که جوانهای ایران با انگیزه دارند خودشان را به جبهه‏‎ ‎‏می رسانند و به شهادت، و شهادت را فوز عظیم می دانند. این‏‎ ‎‏شهادت فوز عظیم دانستن نه از باب اینکه کشته شدن است،‏‎ ‎‏خوب، کشته شدن، طرف ما هم کشته می شود، از باب این است‏‎ ‎‏که این انگیزه برای اسلام است. وقتی انگیزه برای اسلام شد،‏‎ ‎‏دیگر لذت دارد نه غم، منتها ما چون ناقص هستیم و نرسیدیم به‏‎ ‎‏آن مقامی که باید برسیم، از این جهت تلخی داریم. ما البته تلخیها‏‎ ‎‏داشتیم به حسب این وضع روحی ای که داریم. از ما اشخاص‏‎ ‎‏بزرگ شهید شده است به دست اشخاص پلید، و خانوارها،‏‎ ‎‏خانواده ها، اطفال اینها الآن دارند کشته می شوند و این برای ما‏‎ ‎‏سخت است، برای ما دشوار است، لکن وقتی انگیزه را ملاحظه‏‎ ‎‏کنیم و غایات اعمال را ملاحظه کنیم و اگر بفهمیم این مقاصدی که‏‎ ‎‏انبیا داشتند و آن کارهایی که انبیا کردند و آن کارهایی که در صدر‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 546

‏اسلام واقع شده است چه جور بوده است، برای ما سهل می شود؛‏‎ ‎‏یعنی، خوف از بین می رود، تلخی مبدّل به لذت می شود، ناگواری‏‎ ‎‏مبدل به گوارایی می شود. و هرچه طرف این انگیزه پیش برویم و‏‎ ‎‏این مطلب روحی را بر خودمان تزریق کنیم و با مجاهدت پیش‏‎ ‎‏برویم، این اسباب این می شود که هیچ تلخی، ما در دنیا نبینیم مگر‏‎ ‎‏آن چیزی که مخالف اسلام است. آنی که مخالف اسلام است‏‎ ‎‏برای ما تلخ باشد و آن چیزی که برای اسلام است برای ما شیرین‏‎ ‎‏باشد.(559)‏

21 / 11 / 65

*  *  *

‏ ‏

مقصد و انگیزه، فارق اعمال انسان

‏بنابراین، آنی که برای انسان ارزش دارد، ارزش انسانی و روحانی‏‎ ‎‏دارد، ارزش الهی دارد، این است که این انگیزه را حفظش بکند که‏‎ ‎‏برای خدا این کار را بکند. می خواهید تربیت کنید اطفال مردم را،‏‎ ‎‏برای خدا، می خواهید تربیت کنید جوان های مردم را، برای خدا،‏‎ ‎‏می خواهید تربیت کنید ملت را، برای خدا؛ می خواهید حکومت‏‎ ‎‏کنید، برای خدا؛ حکومت کنید، همان حکومتی که انبیا می کردند،‏‎ ‎‏خوب، موسی هم حاکم بود، پیغمبر هم حاکم بود، علی هم حاکم‏‎ ‎‏بود. از آن طرف، ‏‏[‏‏افراد‏‏]‏‏ مفسد هم حاکم هستند، آن هم صورت‏‎ ‎‏مثل هم می ماند ـ الاّ در بعضی جهات ـ انسانها صورتهایشان یکی‏‎ ‎‏هست. مثل هم می ماند همه، یک وضع دارند. گاهی اگر یک وضع‏‎ ‎‏اختلاف داشتند، وضع جسمانی و حیوانی است دیگر، آن چیزی‏‎ ‎‏که فرق می گذارد ما بین اینها، آن معنایی است که در آنها هست. و‏‎ ‎‏مهم آن انگیزۀ الهی است که برگردد همه چیز به خدا. خدا هم که‏‎ ‎‏انبیا را فرستاده، مقصد اصلی این نبوده که حکومت بکنند، مقصد‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 547
‏ اصلی این نبوده است که نظام ایجاد کنند، مقصد اعلا این نبوده که‏‎ ‎‏عدالت اجتماعی ایجاد کنند، مقصد اعلا اینها نیست، اما اینها‏‎ ‎‏مقصد است ـ بعضیهایش مقصد است ـ البته عدالت، اجرای‏‎ ‎‏عدالت یک مقصدی است، عدالت الهی را بخواهید اجرا کنید لله ‏‎ ‎‏تعالی، مقصدی است. بخواهید عدالت الهی را ایجاد کنید برای‏‎ ‎‏خاطر اینکه مشهور بشوید، به اینکه آقا چه آدم خوبی است، دارد‏‎ ‎‏چی می شود، این برای خودتان بد است، واقعش خوب است،‏‎ ‎‏برای مردم آن وقت خوب است. بعضی چیزها برای مردم خوب‏‎ ‎‏است، برای دانشگاه خوب است، بعضی از چیزها برای شما‏‎ ‎‏خوب است، بعضی چیزها برای هر دو خوب است. اگر موفق‏‎ ‎‏بشوید هم این معنا را درست بکنید که انگیزه، انگیزۀ الهی و‏‎ ‎‏خدایی باشد، نه برای خودم یک کاری می خواهم بکنم، برای خدا‏‎ ‎‏می خواهم یک کاری بکنم، برای ملت هم نیست، برای خداست،‏‎ ‎‏اگر این طور باشد موفقید در کارتان راجع به این جهت. در آن کار‏‎ ‎‏اگر هم ـ به حسب قاعده موفق خواهید شد در آن کار هم ـ اگر هم‏‎ ‎‏خدای نخواسته، یک وقت چیزهایی آمد پیش، موانعی آمد پیش،‏‎ ‎‏نتوانستید موفق بشوید، این دیگر قدرت نداشتید، خدا هم از شما‏‎ ‎‏قبول دارد، بیشتر از قدرت از شما نمی خواهد. بنابراین، این انگیزه‏‎ ‎‏را باید ما حفظ بکنیم. یک کسی ممکن است درس بخواند، درس‏‎ ‎‏الهی بخواند، توحید بخواند، عرفان بخواند و جهنم برود. دیگران‏‎ ‎‏از استفادۀ از او توبهشت بروند، این برای اینکه خودش انگیزه‏‎ ‎‏باطل داشته باشد جهنم برود. یک کسی می خواهد درس بخواند‏‎ ‎‏برای اینکه مثلاً فلان منصب را پیدا کند، آقای محله بشود، آقای‏‎ ‎‏شهر بشود، آقای یک مملکت بشود، آقای دنیا بشود. یک کسی‏‎ ‎‏می خواهد درس بخواند برای اینکه خودش معروف بشود، در این‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 548

‏جاها، در این ده، در این شهر معروف بشود، همه اش برگشت به‏‎ ‎‏این است که یا خودم یا خدا، یا من یا او. این «من» را اگر انسان‏‎ ‎‏زیرپا گذاشت و «او» شد، اصلاح می کند همه چیز را. و در همۀ‏‎ ‎‏اقطار کارها این طوری است که فرق مابین اینکه این کار یک کاری‏‎ ‎‏است الهی، آدم خودش باید فکرش را بکند. گاهی وقتها خود‏‎ ‎‏انسان هم در اشتباه است لکن باید فکر کند حالا این کاری که من‏‎ ‎‏دارم می کنم و این قدر خوشحالم برای اینکه برای خدا این کار را‏‎ ‎‏کردم، اگر یک کسی بهتر از من این کار را انجام بدهد، حاضرم که‏‎ ‎‏این را به او بدهم و خوشحالتر هم بشوم برای اینکه، او بهتر برای‏‎ ‎‏خدا کار می کند یا نه. اگر اینجا آدم فهمید که نه، این طور نیست،‏‎ ‎‏حاضر نیست این کار را، بداند این خدایی نبوده ـ صرف خدایی ـ‏‎ ‎‏اخلاص نبوده در آن. آنی که برای ما فایده دارد اخلاص است که‏‎ ‎‏برای خدا هم کار بکنیم، خدا هم احتیاجی به هیچ چیز ندارد،‏‎ ‎‏احتیاجی به اخلاص ما هم ندارد. خدا می خواهد که، میل دارد،‏‎ ‎‏یعنی میل به آن معنایی که دیگران دارند نه، انبیا را فرستاده که‏‎ ‎‏تربیت کنند، مردم را نجات بدهند. نجات مردم هم به این است که‏‎ ‎‏دنبال انبیا باشند و انگیزه هایشان هم انگیزۀ انبیا باشد؛ نمی توانیم‏‎ ‎‏به آن قدر، به هراندازه ای که می توانیم. البته ما نمی توانیم که‏‎ ‎‏انگیزه ای که حضرت امیر دارد ما داشته باشیم، این معلوم است که‏‎ ‎‏ما نمی توانیم. اما می توانیم که یک انگیزه هایی داشته باشیم که‏‎ ‎‏مشابه او باشد، برویم طرفِ آن طرف.‏

ایجاد انگیزۀ الهی در دانشگاه

‏     ‏‏دانشگاه را باید شما روبه خدا ببرید، رو به معنویت ببرید و‏‎ ‎‏همۀ درسها هم خوانده بشود، همۀ درسها هم برای خدا خوانده‏‎ ‎‏بشود. اگر این را توانستید که شما برای این کار بروید و این کار را‏‎ ‎‏بکنید، در کارتان موفقید، چه برسید به مقصدتان، چه نرسید به‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 549
‏ مقصدتان. و اگر برای خودتان باشد ممکن است کار، بسیار کار‏‎ ‎‏عادی باشد اما برای دیگران نفع دارد، برای شما نفع ندارد، گاهی‏‎ ‎‏برای شما ضرر دارد؛ برای دیگری نفع دارد، برای شما ضرر دارد‏‎ ‎‏و گاهی برای شما نفع دارد، برای دیگران ضرر دارد. شما‏‎ ‎‏می خواستید یک کار خوبی بکنید نشده است و کار بد شده است،‏‎ ‎‏اما شما می خواستید خوب انجام بدهید. این معنا را ما باید همیشه‏‎ ‎‏در ذهنمان باشد و توجه به این داشته باشیم تا موفق در امور‏‎ ‎‏بشویم، در هر کاری موفق بشویم. من ادعا نمی کنم که امثال من‏‎ ‎‏یک همچو چیزی هستیم، نه، ما آدمهای ناقصی هستیم، باید‏‎ ‎‏برویم تحصیل کنیم، تا تحصیل کمال بکنیم. اما مردم، بودند در‏‎ ‎‏بینشان که یک همچو اشخاصی بودند، لااقل ما می دانیم انبیا‏‎ ‎‏بودند، اولیای خدا بودند که این جور بودند، برای او بوده هر چه‏‎ ‎‏کار کردند، نه این است که برای حکومت بوده است یا برای چی‏‎ ‎‏بوده. می رفتند دنبال حکومت برای اینکه از دست جائرین بگیرند،‏‎ ‎‏فشار می آوردند که از دست جائرین بگیرند، لکن نه از دست‏‎ ‎‏جائرین بگیرند که خودشان حاکم باشند، از دست جائرین می برند‏‎ ‎‏که عدالت الهی را اجرا بکنند. این کار، کار انبیا بوده، عدالت الهی‏‎ ‎‏را می خواستند ایجاد کنند لله تعالی. از این جهت که لله تعالی بوده‏‎ ‎‏است و خالص بودند آنها، الهی بودند خودشان، کارهاشان این‏‎ ‎‏طوری بوده. ما ناقصیم، ما اعتراف می کنیم پیش خدا که ما ناقصیم،‏‎ ‎‏تا آخر هم نمی توانیم این طور کمال را پیدا بکنیم. اما باید فکر‏‎ ‎‏باشیم که، دنبال این معنا باشیم، همچو نباشد که پشت بکنیم به این‏‎ ‎‏معانی، دنبال این معنا باشیم که ما یک کاری که می کنیم برای خدا‏‎ ‎‏باشد. و من امیدوارم که موفق بشوید وقتی که یک همچو انگیزه ای‏‎ ‎‏باشد، حتی در آن کارهایی که پیشتر نمی توانستید انجام بدهید با‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 550

‏این انگیزه انجام بدهید، با این انگیزه ای که عرض می کنم قدرت به‏‎ ‎‏انجام پیدا بکنید. خدا تأیید می کند یک همچو انگیزه ای را، یک‏‎ ‎‏همچو کاری را تأیید می کند خدای تبارک و تعالی. چنانچه دیدیم‏‎ ‎‏که انبیا با دست خالی می آمدند کارهای بزرگ می کردند. پیغمبر‏‎ ‎‏اکرم چی بود؟ خوب، یک شبانی بود در مکه، همه هم با او‏‎ ‎‏مخالف بودند و اذیتش هم می کردند و چه می کردند منتها ‏‏[‏‏مؤمن‏‏]‏‎ ‎‏بود، اما این یک شبان پا شد یک همچو کاری کرد که حالا دنیا را‏‎ ‎‏این طور کرده. حضرت عیسی هم همین طور، حضرت موسی هم‏‎ ‎‏یک شبانی بود آن هم این طور، حضرت ابراهیم هم همین طور،‏‎ ‎‏یکی بودند اینها خودشان، لکن جمع بودند، یک ملت بودند هر‏‎ ‎‏یکیشان، یعنی همه چیز داشتند. و عمده همان است که نقطۀ اتکا‏‎ ‎‏خدا بوده است، برای خدا بوده، حرکت برای خدا. سیرالی الله ‏‎ ‎‏تعالی بوده، سیرالی الله تعالی چون بوده است، هرکاری که‏‎ ‎‏می کردند الهی بوده. ناهار هم می خوردند الهی بوده. نماز هم‏‎ ‎‏می خواندند الهی بوده، جنگ هم می کردند الهی بوده.(560)‏

19 / 9 / 64

*  *  *

‏ ‏

مقصد انبیا در حکومت

‏امیدوارم که انگیزۀ انقلاب در مردم الهی باشد. اما در انقلابات‏‎ ‎‏ممکن است که ما انقلاب بکنیم، یک حکومتی را برداریم، یک‏‎ ‎‏حکومت دیگر برای خودمان درست کنیم، خودمان می خواهیم به‏‎ ‎‏یک نوایی برسیم، کار نداریم ببینیم چه بشود. این چه محتوایش‏‎ ‎‏خوب باشد، چه محتوایش بد باشد برای ما فایده ندارد، برای‏‎ ‎‏اینکه می خواهد تشکیل بدهد وقتی انگیزه اش این است که فقط به‏‎ ‎‏دستش بیاید یک قدرتی، بخواهند قدرتمند باشند، او سابقی‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 551
‏ بوده، ما آن قدرت را از او بگیریم، خودمان بگیریم. این با او نسبت‏‎ ‎‏به اصل مسئلۀ انگیزه فرقی ندارد؛ یعنی، یک حکومتی رفته است،‏‎ ‎‏یک حکومت دیگری هم آمده است، هر دویشان هم مثل هم‏‎ ‎‏هستند، مثل سایر کودتاها می ماند که در دنیا واقع می شود، این‏‎ ‎‏فرقی با هم ندارد. یک وقت این است که یک قیام می شود، یک‏‎ ‎‏نهضتی می شود برای یک کار خوبی اما الهی نیست. از باب اینکه‏‎ ‎‏کار خوب است برای ملتمان خدمت بکنیم کار خوب است، فلان،‏‎ ‎‏به این ممکن است ارج بدهد، اما آن که مقصود است، نیست. آن‏‎ ‎‏که مقصود است این است که انسان در کارهایش چه در تشکیل‏‎ ‎‏حکومتش، چه در انقلاب فرهنگیش، چه در انقلابات دیگرش‏‎ ‎‏نظرش این باشد که یک کار الهی کرده باشد، آن پیش خدا ارزش‏‎ ‎‏دارد مثل انبیا. انبیا کارشان به واسطۀ این ارزش داشت نه برای‏‎ ‎‏عمق کارشان ـ و عرض می کنم که ـ سعۀ کارشان، حکومتشان زیاد‏‎ ‎‏باشد، کم باشد فرقی نمی کند. انبیا، آنی که هیچ نتوانسته کار بکند‏‎ ‎‏با آنی که خیلی کار کرده هر دو در انگیزه مثل هم هستند؛ یعنی،‏‎ ‎‏هر دو می خواستند که یک کاری برای خدا بکنند و پیش خدا‏‎ ‎‏مأجورند و هر دو هم مأجور هستند، یکی موفق شده، یکی موفق‏‎ ‎‏نشده است، آن دیگر دست خود این نبوده، موفق نشده است.‏

‏     و در انقلاب فرهنگی، آنی که برای شما فایده دارد ـ یک وقت‏‎ ‎‏برای مملکت فایده دارد، یک وقت برای دانشجوها فایده دارد،‏‎ ‎‏یک وقت برای شما آقایان ـ آنی که برای شما فایده دارد این است‏‎ ‎‏که انگیزه تان این باشد که این دانشگاه را ببرید طرف اسلام،‏‎ ‎‏الهی اش کنید. هر درسی می خواهند بخوانند مانع ندارد، درس هایی‏‎ ‎‏که ‏‏[‏‏مفید‏‏]‏‏ است، اسلام با همۀ ‏‏[‏‏درسها‏‏]‏‏، الاّ بعضی از درس ها استثنا‏‎ ‎‏کرده، با همه موافق است. اما آنی که برای ماها فایده دارد‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 552

‏این است که ما بخواهیم همین اسلامی بودن را الهی اش کنیم،‏‎ ‎‏بخواهیم الهی باشد این کار ما، برای خدا کار بکنیم، این برای‏‎ ‎‏خودتان فایده دارد، موفق بشوید فایده دارد، موفق هم نشوید‏‎ ‎‏فایده دارد. و اگر این انگیزه شد مسلماً دنبال این هستید که کار‏‎ ‎‏خوب باشد وقتی انگیزه الهی شد، دیگر نمی شود اینکه انسان‏‎ ‎‏انگیزه اش الهی باشد و دنبال این باشد که خودش یک راهی باز‏‎ ‎‏کند، حالا چی باشد، هر چی شد، شد. این قهراً خواهد این طور‏‎ ‎‏شد که وقتی که انگیزه برای خدا شد، دنبال این است که این کار را‏‎ ‎‏انجام بدهد، به طوری که خداپسند باشد، از این جهت، در این کار‏‎ ‎‏موفق است. اگر موفق نشد در انجام و نتوانست انجام بدهد،‏‎ ‎‏خوب، قصور قدرتش است، قدرت نداشته بیشتر از این؛ اما پیش‏‎ ‎‏خدا این ارزشش با آن کسی که قدرت داشته مثل هم می ماند.(561)‏

19 / 9 / 64

*  *  *

‏ ‏

انگیزه الهی چراغ راه

‏سرگرمی به علوم حتی عرفان و توحید اگر برای انباشتن‏‎ ‎‏اصطلاحات است ـ که هست ـ و برای خود این علوم است، سالک‏‎ ‎‏را به مقصد نزدیک نمی کند که دور می کند العلم هو الحجاب‏‎ ‎‏الاکبر؛ واگر حق جویی و عشق به او انگیزه است که بسیار نادر‏‎ ‎‏است، چراغ راه است و نور هدایت ‏اَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ الله ُ فی قَلْبِ مَنْ یَشاءُ‎ ‎‏و برای رسیدن به گوشه ای از آن تهذیب و تطهیر و تزکیه لازم‏‎ ‎‏است، تهذیب نفس و تطهیر قلب از غیر او، چه رسد به تهذیب از‏‎ ‎‏اخلاق ذمیمه که رهیدن از آن بسیار مجاهده می خواهد، و چه‏‎ ‎‏رسد به تهذیب عمل از آنچه خلاف رضای او ـ جلّ و علا ـ است،‏‎ ‎‏و مواظبت به اعمال صالحه از قبیل واجبات که در رأس است و‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 553

‏مستحبات به قدر میسور و به قدری که انسان را به عُجب و‏‎ ‎‏خودخواهی دچار نکند.(562)‏

22 / 3 / 63

*  *  *

‏ ‏

انگیزه الهی مبنای ارزش کار

‏کوشش و مجاهده کن که انگیزهْ الهی و برای دوست باشد و اگر‏‎ ‎‏عرضه کنی، برای خدا و تربیت بندگان او باشد نه برای ریا و‏‎ ‎‏خودنمایی که خدای نخواسته جزء علمای سوء شوی که بوی‏‎ ‎‏تعفّنشان اهل جهنم را بیازارد.‏‎[2]‎

‏    ‏‏آنان که او را یافتند و عشق او دارند انگیزه ای جز او ندارند و با‏‎ ‎‏این انگیزه همۀ اعمالشان الهی است، جنگ و صلح و شمشیر زدن‏‎ ‎‏و نبرد کردن و هر چه تصور کنی ‏ضَرْبَةُ عَلیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ‎ ‎الثَّقَلَیْن.‎[3]‎‏ اگر انگیزه الهی نبود گرچه فتح بزرگ از آن حاصل شود‏‎ ‎‏پشیزی فضیلت ندارد.(563)‏

22 / 3 / 63

*  *  *

‏ ‏

انگیزه میزان عرفان و حرمان

‏پسرم! نه گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است، و نه ورود‏‎ ‎‏در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در‏‎ ‎‏اعمال، انگیزه های آنها است. چه بسا عابد و زاهدی که گرفتار دام‏‎ ‎‏ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب او است چون خودبینی‏‎ ‎‏و خودخواهی و غرور و عُجْب و بزرگ بینی و تحقیر خلق الله و‏‎ ‎‏شرک خفیّ و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک می کشاند. و‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 554

‏چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزۀ الهی به معدن قرب حق‏‎ ‎‏نائل می شود، چون داود نبی و سلیمان پیامبر ـ علیهما السلام ـ و‏‎ ‎‏بالاتر و والاتر چون نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و خلیفه‏‎ ‎‏بر حقّش علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ و چون حضرت مهدی‏‎ ‎‏ـ ارواحنا لِمَقْدَمِه الفداء ـ در عصر حکومت جهانی اش. پس میزان‏‎ ‎‏عرفان و حرمان، انگیزه است. هر قدر انگیزه ها به نور فطرت‏‎ ‎‏نزدیکتر باشند و از حُجب حتّی حُجب نور وارسته تر، به مبدأ نور‏‎ ‎‏وابسته ترند تا آنجا که سخن از وابستگی نیز کفر است.(564)‏

26 / 4 / 63

*  *  *

‏ ‏

ملاک عارف و زاهد

‏اگر با انگیزۀ الهی مُلک جنّ و انس کسی را باشد، بلکه اگر به دست‏‎ ‎‏آورد، عارف بالله و زاهد در دنیا است. و اگر انگیزه نفسانی و‏‎ ‎‏شیطانی باشد هر چه به دست آورد اگرچه یک تسبیح باشد، به‏‎ ‎‏همان اندازه از خداوند تعالی دور است و فاصله گرفته.(565)‏

26 / 4 / 63

*  *  *

‏ ‏

چگونگی عبادات اهل خلوص

‏تا رسوم عبودیت و غیریت و انانیت باقی است و عابد و معبود و‏‎ ‎‏عبادت و اخلاص و دین در کار است، شوب به غیریت و انانیت‏‎ ‎‏است. و این شرک است پیش ارباب معارف. عبادت اهل خلوص‏‎ ‎‏نقشۀ تجلیات محبوب است؛ و در قلب آنها جز ذات حقِ واحد راه‏‎ ‎‏ندارد. و با آنکه افق امکان به وجوب متصل و تدلّی ذاتی و دنوّ‏‎ ‎‏مطلق حقیقی برای آنها پیدا شده و رسوم غیریت بکلی مرتفع‏‎ ‎‏شده، با این وصف، به تمام وظایف عبودیت اقدام و قیام‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 555

‏می نمایند. و عبودیت آنها بالرویّه و بالتفکر نیست، بلکه عبودیت‏‎ ‎‏بالتجلی است؛ چنانچه اشارۀ به این معنی دارد نماز شب معراج‏‎ ‎‏رسول الله ، صلّی الله علیه و آله.(566)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

اخلاص علی (ع) موجب برتری ضربه خندق

‏بی جهت نیست که ‏ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَقَلَیْنِ.‎[4]‎‏ خوب،‏‎ ‎‏یک دست فرود آوردن برای کشتن یک نفر آدم، البته یک جهتش‏‎ ‎‏آن است که تمام اسلام با تمام کفر مواجه شده بود، که اگر‏‎ ‎‏یوم الخندق شکست می خوردند، اسلام از دست می رفت. به این‏‎ ‎‏معنا یک جهت ‏‏[‏‏هست‏‏]‏‏، یک جهت هم، قضیۀ آن خلوص و آن‏‎ ‎‏الهیتی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که در مطلب است. آن آدمی که وقتی روی سینۀ آن‏‎ ‎‏شخص می نشیند و او تف می اندازد به او ـ به حسب نقل ـ بلند‏‎ ‎‏می شود، مبادا یک وقتی ـ با اینکه نبوده، مع ذلک احتیاط است ـ‏‎ ‎‏مبادا یک وقتی تأثیری کرده باشد و این ‏‏[‏‏عمل‏‏]‏‏ از الهیتش افتاده باشد‏‎ ‎‏و جهت نفسانیت پیدا بکند، آن ‏‏[‏‏آدم‏‏]‏‏، یک ضربتش، روحش بیشتر از‏‎ ‎‏همۀ عبادات است، آن روحی که عبادت را عبادت می کند. مشرک و‏‎ ‎‏غیر مشرک، آنکه بت می پرستد و آنکه نمی پرستد، همه یک‏‎ ‎‏ظواهری و یک ذکری و آدابی دارند، ظواهرش که مثل هم است؛‏‎ ‎‏ابوسفیان هم نماز می خواند، معاویه هم امام جماعت بود؛ ظواهر‏‎ ‎‏همین ظواهر است؛ آنچه این نماز را بالا می برد، آن روحی است که‏‎ ‎‏دمیده می شود به نماز، آن روح اگر باشد نماز بالا می رود، نماز الهی‏‎ ‎‏می شود؛ و تا عبادت برای خودش باشد ‏‏[‏‏نماز الهی نیست‏‏]‏‏. همۀ ما‏‎ ‎‏اینطور هستیم. بازی ندهیم یکدیگر را.(567)‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 556

اخلاص موجب برابری با عبادت

‏ارزش به آن است که در قلب علی بن ابیطالب چه می گذشته است‏‎ ‎‏و مرتبۀ اخلاص او چه اندازه بوده است.‏

‏     آن مرتبۀ اخلاص است که یک ضربت را با عبادت ثقلین،‏‎ ‎‏عبادت جن و انس مقابل کرده است.(568)‏

28 / 1 / 61

*  *  *

‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 557

  • . «ما جز زیبایی چیزی ندیدیم»؛ بحارالانوار؛ ج 45، ص 115؛ اللهوف؛ ص 160.
  • . اشاره است به روایتی از حضرت رسول (ص) که در آن آمده است: «و إنَّ أَهْلَ النّارِ لَیَتَأَذَّوْنَ بِرِیحِ العالِمِ التارِکِ لِعِلْمِهِ ...»؛ اصول کافی؛ ج 1، ص 44، «کتاب فضل العلم»، «باب استعمال العلم»، ح 1.
  • . بحارالانوار؛ ج 39، ص 1 ـ 2.
  • . بحارالانوار؛ ج 39، ص 1 ـ 2، ح 1 ؛ السیرة الحلبیة؛ ج 2، ص 642 ؛ المستدرک؛ ج 3، ص 32.