بخش سوم: منازل و مقامات سلوک

مراتب و اقسام مختلف خوف

مراتب و اقسام مختلف خوف

‏ ‏

‏به طور کلی باید دانست که اختلاف درجات خوف، به حسب‏‎ ‎‏اختلاف درجات عباد و سالکین الی الله و اختلاف درجات معرفت‏‎ ‎‏است.‏

خوف عامّه

‏     پس درجۀ اوّلِ از خوف، خوف از عقاب و عذاب است. و این،‏‎ ‎‏خوفِ عامّه است، و نوع خائفین خوفشان از این قبیل است.‏

‏     و ملحق به این درجه است، خوف فقدان ثواب و نرسیدن به‏‎ ‎‏لذائذ محبوبه، و این مرتبه از خوف را نباید خوف از خدای تعالی‏‎ ‎‏محسوب داشت. چنانچه اگر عبادتی نیز از این خوف به جا آمد،‏‎ ‎‏عبادت خالص نیست و در احادیث شریفه فرمودند: «این عبادتِ‏‎ ‎‏بندگان یا مزدوران است».‏‎[1]‎

‏    ‏‏انسان تا در اسارت نفس و شهواتِ نفسانیّه است، و خودخواه‏‎ ‎‏و خودبین است، و بالجمله صبغۀ نفسانیه که صبغة الشیطان است‏‎ ‎‏دارد، نه عبادت و طاعتش عبادة الله شود و نه رهبت و رغبتش‏‎ ‎‏رهبت و رغبت مربوط به حق شود، بلکه تمام اعمال صوریّه و‏‎ ‎‏معنویّه و قلبیّه و قالبیّه اش نفسانی و منصبغ به صبغۀ نفسانیّه‏‎ ‎‏شیطانیّه است.‏

خوف خاصّه

‏     ‏‏درجۀ دوّم، خوف خاصّه است و آن خوفِ از عتاب است. اینان‏‎ ‎‏خائفِ از آن هستند که مبادا از ساحت مقدّس مولا دور شوند، و‏‎ ‎‏مورد عتاب و بی لطفی واقع شوند. اینان، از توجه به لذّات حیوانی‏‎ ‎‏و شهوات طبیعی دور شدند، ولی لذّات معنویّه در ذائقۀ روح آنان‏‎ ‎‏هست، و قرب منزلت و مقام را طالبند؛ و تا این طلب برای خود‏‎ ‎‏هست، از رنگ نفسانیّت و صبغۀ شیطانی، خالص و خالی نیست.‏‎ ‎‏و عبادات و طاعات اگر بدین مقصد و مقصود پیدا شد، دین الله که‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 493

‏خالص از شوائب باید باشد، نیست ‏ألاَ لله الدِّیْنُ الْخَالِصُ.‎[2]‎

خوف اخصّ خواص

‏     ‏‏درجۀ سوّم، خوف اخصّ خواصّ است و آن خوفِ از احتجاب‏‎ ‎‏است. اینان توجهی به عطیّه ندارند، و شوق حضور و لذّت آن آنها‏‎ ‎‏را از دو دنیا منقطع کرده، ولی تا بقایای نفسانیّت و انانیّت در کار‏‎ ‎‏باشد و اشتیاق مشاهده و حضور را برای خود داشته باشند،‏‎ ‎‏محبت الله و خلوصِ حقیقی نتوان آن را محسوب داشت، گرچه‏‎ ‎‏مقام شامخ بزرگی است که جز خُلَّص از اهل معرفت به آن نتوانند‏‎ ‎‏رسید، و دست طمع امثال ما محجوبان، از آن و کمتر از آن کوتاه‏‎ ‎‏است.‏

خوف اولیا

‏     درجۀ چهارم، خوف اولیاء است که آنها از رنگ إنیَّت و أنانیّت‏‎ ‎‏پاک و پاکیزه شدند و منصبغ بصبغة الله شدند ‏وَ مَنْ أحْسَنُ مِنَ الله ِ‎ ‎صِبْغَةً.‎[3]‎‏ اینان، از جلوه های جمال و جلال که بر قلوب صافیه شان‏‎ ‎‏می شود، رهبت برایشان حاصل می شود.‏

‏     ‏‏و بباید دانست که در هر جمالی، جلال و عظمتی مختفی‏‎ ‎‏است. از این جهت، از جلوۀ جمال، رهبت و خوف حاصل شود. و‏‎ ‎‏این خوف از عظمت به طور کلّی به سه مرتبه بالغ شود؛ زیرا که از‏‎ ‎‏جلوۀ افعالی و اسمائی و ذاتی حاصل گردد، و تفصیل آن از عهدۀ‏‎ ‎‏این اوراق خارج است. و رهبت و خوف حقیقی عبارت از همین‏‎ ‎‏درجۀ اخیره است که پای نفسانیّت و أنانیّت در کار نیست.‏

‏     و در مقابلِ هر درجه از این درجاتِ رهبت، درجه‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ از‏‎ ‎‏جرئت است. چنانچه درجۀ مقابل درجۀ اوّل، جرئتِ بر معاصی‏‎ ‎‏است، و در مقابل درجۀ دوّم، جرئت بر زلاّت و لغزشها است، و‏‎ ‎‏در مقابل درجۀ سوّم، جرئت بر ورود در حجب است اختیاراً، و‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 494

‏مقابل درجۀ چهارم، جرئت بر خودبینی و صبغه نفسیّه شیطانیّه‏‎ ‎‏است ذاتاً و صفةً و فعلاً.‏

فطرت تعظیم و ترهیب عظیم

‏     ‏‏باید دانست که از امور فطریّه‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ که جمیع عائله بشری مخمَّر‏‎ ‎‏بر آن است ـ که اگر جمیع قلوب تفتیش شود، برخلاف آن یافت‏‎ ‎‏نشود، گرچه اختلاف در موارد و مصادیق داشته باشند، ولی در‏‎ ‎‏اصلِ این حقیقت مختلف نیستند ـ تعظیم و ترهیب از عظیم است.‏‎ ‎‏رهبت و خوفی که در قلوب، از مقتدرین و سلاطین و جبّاران‏‎ ‎‏حاصل شود حتّی در وقت اطمینان از ضرر، از فطرت تعظیم عظیم‏‎ ‎‏است. و لهذا، در حضور سلطان عادل، اشخاصی که به هیچ وجه‏‎ ‎‏معصیت و سرکشی به خود سراغ ندارند کوچک و راهب و خائف‏‎ ‎‏هستند؛ بلکه کسانی که عظمت و بزرگی عالِمی را ادراک کردند،‏‎ ‎‏در مقابل او به حسب فطرت، خائف شوند با آن که مأمون از‏‎ ‎‏ضررشان کاملاً هستند.‏

خوف از عظمت حق تعالی

‏     ‏‏این که در قلوب ما محجوبان، خوف و رهبت از حق ـ تعالی‏‎ ‎‏عظمتُه ـ وجود ندارد، برای آن است که ادراک عظمت نکردیم. و‏‎ ‎‏چون محتجب است فطرت به حجابهای غلیظ طبیعت، از این‏‎ ‎‏جهت جرئت بر مولی کند. آنان که از حجاب طبیعت بیرون آمده‏‎ ‎‏بودند و جلوۀ عظمت حق ـ عَظُم شأنُه ـ بر قلوب آنها شده بود،‏‎ ‎‏بی توجّه به نفع و ضرر و بدون التفات به جهنم و بهشت، قلبهای‏‎ ‎‏آنها از نور عظمت و سطوتِ جلال، می لرزید‏‎[4]‎‏، واز خوف خدا‏‎ ‎‏غش می کردند.‏‎[5]‎‏ رنگهای مبارکشان در وقت نماز، که میعاد حضور‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 495
‏ اولیاء ـ علیهم السلام ـ و معراج قرب آنها است، زرد می شد‏‎[6]‎‏، و‏‎ ‎‏پشت مبارکشان می لرزید و از خود بی خود می شدند.‏‎[7]‎

‏    ‏‏در لیلۀ معراج، رسول اکرم ـ صلَّی الله علیه و آله و سلّم ـ به‏‎ ‎‏مشاهده هر جلوه‏‏[‏‏ ای‏‎ ‎‏]‏‏از جلواتِ عظمت، غش می کرد، و پس از‏‎ ‎‏آن، از جلوه های انس و رحمت به هوشش می آوردند‏‎[8]‎‏. آن جا مقام‏‎ ‎‏خوف از چیزی جز عظمت نبود، و اسم و رسمی از عذاب و عقاب‏‎ ‎‏نبود. آن جا فطرت عشق و محبت، به تمام حقیقت و فطرتِ رهبت‏‎ ‎‏و رغبت، به تمام معنی بی شایبۀ احتجاب، حکم فرما در وجودش‏‎ ‎‏بود، و حکم فطرت از حکم حق جدا نبود.‏

‏     و از این جا باید دانست که جرئت به هر مرتبه که باشد‏‎ ‎‏بی احتجاب فطرت رخ ندهد؛ و به هر اندازه از احتجاب، رهبت از‏‎ ‎‏حق تعالی تبدیل شود به خوفها و رهبت های دیگر؛ که جامع همه،‏‎ ‎‏آن است که خوف:‏

‏     یا از شهود عظمت و جلال حاصل آید به حسب تجلّیات‏‎ ‎‏افعالی، تا آخرین مراتب که تجلیات صفاتی است.‏

‏     و این که آخرین مراتب را تجلیات صفاتی دانستیم؛ زیرا که‏‎ ‎‏تجلیات ذاتی، مقام فناء رهبت و ازاله خوف است. و ‏ألاَ إنَّ أوْلِیَاءَ الله ِ‎ ‎لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‎[9]‎‏ نیز شاید اولیاء مطلق را گوید که به فناء‏‎ ‎‏کلّی نایل شدند، و انقطاع از خود و همه مراتب خوف پیدا کردند.‏

‏     و یا در حال احتجاب، خوف حاصل شود. و هر خوفی که در‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 496

‏این مقام حاصل آید، از تصرّفات نفس و ابلیس است که عین‏‎ ‎‏جرئت بر حق است؛ زیرا که خوف از غیر حق برای غیر حق، حق‏‎ ‎‏نخواهد بود.‏

‏     و از این جا خوفهای حاصل برای انبیاء کُمَّل و اولیاء بزرگ را که‏‎ ‎‏پس از حال صحو برای آنها حاصل شود، با خوف دیگران که‏‎ ‎‏محتجبین هستند، می توان فرق روشن گذاشت؛ و فرق رهبت و‏‎ ‎‏رغبتِ آنان با دیگران، واضح شود.(526)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

خشیت و خوف علما

‏و از برای صاحب فقه و عقل، یعنی آنان که غایت تحصیل آنها فقهِ‏‎ ‎‏در دین و ادراک حقایق است، نیز آثار و علائمی است که عمدۀ آنها‏‎ ‎‏را بیان فرمودند.‏

‏     یکی آنکه به واسطۀ علم در قلب آنها حزن و اندوه و انکسار‏‎ ‎‏وارد شود. و ناچار این انکسار و حزن برای امور زائلۀ دنیّۀ دنیویه‏‎ ‎‏نیست؛ بلکه از خوف مرجع و ترس از قصورِ وظایف عبودیت‏‎ ‎‏است. و این انکسار و حزن علاوه بر آنکه خود قلب را نورانی‏‎ ‎‏می کند و صفا می دهد، مبدأ اصلاح نفس و منشأ قیام به وظایف‏‎ ‎‏عبودیت و بندگی می شود. و نور علم آرام از دل صاحبش ببرد و‏‎ ‎‏دل او را به حق و دار کرامت او آشنا کند؛ و از مناجات حق تعالی‏‎ ‎‏لذتها برد، و شبها را به بیداری گذراند و قیام به وظیفۀ بندگی کند.‏‎ ‎‏چنانچه فرماید: ‏قَدْ تَحَنَّکَ فِی بُرْنُسِهِ وَ قَامَ اللَّیْلَ فِی حِنْدِسِهِ‎[10]‎‏. که جملۀ اول‏‎ ‎‏چنین نماید که کنایه از لزوم عبادت باشد.‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 497

‏     و از علائم این عالم ربّانی آن است که با آنکه کاملاً قیام به‏‎ ‎‏عبودیت کند، باز ترسناک باشد؛ و نور علم او را هدایت کند به‏‎ ‎‏اینکه هر چه قیام به وظایف کنی باز قاصر و مقصری و از عهدۀ‏‎ ‎‏شکر نعمت و حقیقت عبادت برنیایی. پس قلبش مملو از خشیت و‏‎ ‎‏خوف شود؛ و حقّ دربارۀ آنها فرموده است: ‏إِنَّما یَخْشَی الله مِنْ عِبادِهِ‎ ‎الْعُلَماءُ‎[11]‎‏ نور علم خشیت و حزن آورد؛ و صاحب آن با آنکه اقبال به‏‎ ‎‏شأن خود در صلاح نفس دارد، از خوف مرجع آرام نگیرد، و‏‎ ‎‏اصلاح خود را از خدا طلب کند، و از اشتغال به غیر حق بیمناک‏‎ ‎‏باشد، و از اهل زمان خود گریزان باشد و بیم آن داشته باشد که‏‎ ‎‏مبادا آنها او را از طریق الی الله و سفر به عالم آخرت باز دارند، و‏‎ ‎‏دنیا و لذایذ آن را به او جلوه دهند. پس، حق تعالی چنین شخصی‏‎ ‎‏را تأیید فرماید و ارکان وجودش را محکم نماید و امان به او در روز‏‎ ‎‏رستاخیز عنایت فرماید. فَیا لیْتَنا کُنّا مَعَهُمْ فَنَفُوزَ فَوْزاً عظیماً.‏‎ ‎‏وَالْحَمْدُلله أوَّلاً وَ آخِراً، وَ صلّی الله عَلَی مُحمَّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرینَ.(527)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

خوف منشأ فضایل نفسانی و مصلح نفس

‏بدان که خوف از حق تعالی یکی از منازلی است که کمتر منزلی را‏‎ ‎‏برای عامه توان به پایۀ آن دانست. و این خوف علاوه بر آنکه خود‏‎ ‎‏یکی از کمالات معنویه است، منشأ بسیاری از فضایل نفسانیه و‏‎ ‎‏یکی از مُصلحات مهمۀ نفس است؛ بلکه سرچشمۀ تمام‏‎ ‎‏اصلاحات و مبدأ علاج جمیع امراض روحانی توان آن را شمرد. و‏‎ ‎‏انسان مؤمن به خدا و سالک و مهاجر الی الله باید به این منزل‏‎ ‎‏خیلی اهمیت دهد، و به چیزی که آن را در دل زیاد کند و ریشۀ آن‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 498

‏را در قلب محکم کند خیلی توجه نماید؛ مثل تذکر عذاب و عقاب‏‎ ‎‏و شدت عقبات موت و بعد از موت در برزخ و قیامت و اهوال‏‎ ‎‏صراط و میزان و مناقشه در حساب و عذابهای گوناگون جهنم، و‏‎ ‎‏تذکر عظمت و جلال و قهر و سلطنت حق، و تذکر استدراج و‏‎ ‎‏مکرالله و سوء عاقبت، و امثال آن. و چون ما در این اوراق تمام این‏‎ ‎‏مراحل را تا اندازه ای شرح دادیم، در این مقام به ذکر بعضی از‏‎ ‎‏اخبار در فضیلت خوف از خدا اکتفا می کنیم:‏

اختلاف مردم در حفظ حضور حق

‏     ‏‏مُحَمَّدُبْنُ یَعْقُوبَ بِإسْنادِهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِالله‏‎ ‎‏علیه السّلام:‏ یَا إِسْحَاقُ خَفِ الله کَأَنَّکَ تَرَاهُ وَ إِنْ کُنْتَ لاَ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ فَإِنْ کُنْتَ‎ ‎تَرَی أَنَّهُ لاَ یَرَاکَ فَقَدْ کَفَرْتَ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَرَاکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیَةِ فَقَدْ‎ ‎جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیْکَ (ن خ: الیک)‎[12]‎

‏     ‏‏«اسحاق گوید فرمود حضرت صادق، علیه السلام: ای اسحاق،‏‎ ‎‏بترس از خداوند مثل آنکه او را می بینی؛ و اگر تو او را نمی بینی، او‏‎ ‎‏تو را می بیند. و اگر گمان کنی که او تو را نمی بیند، کافر شوی. و اگر‏‎ ‎‏بدانی که او ترا می بیند و باز معصیت او کنی، او را قرار دادی از‏‎ ‎‏پست ترین نظر کنندگان به خودت.»‏

‏     بدان که اگر کسی کیفیت تجلی حق را در مُلک و ملکوت و‏‎ ‎‏ظهور ذات مقدس را در سماوات و ارضین به مشاهدۀ حضوریه، یا‏‎ ‎‏مکاشفۀ قلبیه، یا به ایمان حقیقی، بفهمد، و نسبت حق به خلق و‏‎ ‎‏خلق به حق را آن چنان که هست بداند، و کیفیت ظهور مشیت الهیه‏‎ ‎‏را در تعینات و فنای آنها را در آن، علی ماهو علیه، ادراک کند،‏‎ ‎‏خواهد دانست که حق تعالی حضور در تمام امکنه و اَحیاز دارد و‏‎ ‎‏او را مشاهده کند به علم حضوری در جمیع موجودات. چنانچه‏‎ ‎‏حضرت صادق مصدّق، علیه السلام، فرماید: ‏ما رَأَیْتُ شَیْئاً إلاّ و رَأَیْتُ‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 499
الله مَعَهُ أَوْفِیهِ.‎[13]‎‏ و در قرب نوافلْ حقیقت ‏کُنْتُ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ یَدَهُ‎[14]‎‏ و‏‎ ‎‏غیرذلک بر او مکشوف گردد. پس، حق را حاضر در تمام مراتب‏‎ ‎‏وجود ببیند به حسب مقام خود، علماً یا ایماناً یا عیناً و شهوداً. و‏‎ ‎‏البته در این رتبه، سالک به هر مرتبه که هست حفظ حضور حق‏‎ ‎‏کند و از مخالفت آن ذات مقدس خودداری نماید؛ زیرا که حفظ‏‎ ‎‏حضور و محضر از فطرتهایی است که خلق بر آن مفطورند، و‏‎ ‎‏هرچه انسانی بیحیا باشد غیبت و حضورش با هم فرق دارد؛‏‎ ‎‏خصوصاً که حضور مُنعم عظیمِ کامل باشد که در فطرتْ حفظ‏‎ ‎‏حضورِ هر یک مستقلاً ثبت است.‏

‏     و باید دانست که هر یک از اهل ایمان و سلوک و عرفان و‏‎ ‎‏ولایت به طوری حفظ حضور و حضرت کنند که خاص به خود‏‎ ‎‏آنهاست. چنانچه مؤمنین و متقین حفظ حضور را به ترک نواهی و‏‎ ‎‏اِتیان اوامر دانند؛ و مجذوبین به ترک توجه به غیر و انقطاع تامّ کامل‏‎ ‎‏دانند؛ و اولیا و کمّل به سلب غیریت و نفی انانیت دانند. و بالجمله،‏‎ ‎‏یکی از مقامات شامخۀ اهل معرفت و اصحاب قلوب، مشاهدۀ‏‎ ‎‏حضور حق و حفظ حضرت است، چنانچه با مشاهدۀ کیفیت علم‏‎ ‎‏فعلی حق و فنای اشیا در ذات حق و حضور موجودات در پیشگاه‏‎ ‎‏مقدس و فهم اینکه دار تحقق محضر ربوبیت است، حفظ محضر‏‎ ‎‏نمایند به هر مقام که هست. و این نیز از فطریات است.‏

‏     و به مقام اوّل اشاره فرموده است رسول اکرم، صلّی الله علیه و‏‎ ‎‏آله، در وصیتی که به حضرت امیر، علیه السلام، فرموده که ما‏‎ ‎‏اکنون به شرح آن مشغولیم. و در حدیث شریف اسحاق بن عمّار‏‎ ‎‏بقوله، صلّی الله علیه و آله: ‏وَ الثَّالِثَةُ الْخَوْفُ مِنَ الله عَزَّ ذِکْرُهُ کَأَنَّکَ تَرَاهُ خَفِ‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 500

الله کَأَنَّکَ تَرَاهُ.

‏     ‏‏و به مقام دوم اشاره فرموده است جناب صادق، علیه السلام،‏‎ ‎‏بقوله: ‏وَ إِنْ کُنْتَ لاَ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ.

‏     ‏‏و به فطرت حفظ محضر اشاره فرموده است جناب صادق،‏‎ ‎‏علیه السلام، بقوله: ‏وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَرَاکَ‏ ...‏

‏     و از برای خوف، به حسب اختلاف مراتب اهل ایمان و سلوک‏‎ ‎‏و ریاضت و عرفان، مراتبی است که از مراتب بزرگ آن خوف از‏‎ ‎‏عظمت و تجلیات قهریه و جلالیۀ حق است. و توان این مقام را از‏‎ ‎‏مراتب خوف نشمرد؛ چنانچه عارف معروف در ‏‏منازل السائرین‏‎ ‎‏فرماید: «و لیس فی مقام اهل الخصوص وحشة الخوف، الا هیبة‏‎ ‎‏الاجلال.»‏‎[15]‎‏ یعنی اهل قلوب و اسرار ولایت را خوفی نیست، مگر‏‎ ‎‏هیبت اجلال و حشمت عظمت و جلال.(528)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

اختلاف قبول تجلیات اسماء در قلوب اولیا

‏و قلوب اولیا نیز در کمال اختلاف است که در تحت احصا و رشتۀ‏‎ ‎‏تحریر نیاید. و ما اشارۀ اجمالی به بعضی از آنها می نماییم.‏

‏     پس گوییم که قلوب اولیا در قبول تجلیات اسما مختلف است؛‏‎ ‎‏چنانچه بعضی قلوب عشقی و شوقی است؛ و حق تعالی در مثل‏‎ ‎‏آن به اسمای جمال تجلی فرماید. و آن تجلیْ هیبت مشوب به‏‎ ‎‏شوق آورد، و هیبتِ خوفْ از تجلی عظمت و ادراک آن است. دل‏‎ ‎‏عاشق در وقت ملاقات می تپد و وحشتناک و خائف شود، ولی این‏‎ ‎‏خوف و وحشت غیر از خوفهای معمولی است.‏

‏     و بعض قلوبْ خوفی و حزنی است؛ و حق تعالی در آن قلوب‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 501
‏ به اسمای جلال و عظمت تجلی فرماید، و آن تجلی هَیمان آورد‏‎ ‎‏مشوب به خوف، و حیرت می آورد مشوب به حزن. و در حدیث‏‎ ‎‏است که حضرت یحیی، علیه السلام، دید که حضرت عیسی،‏‎ ‎‏علیه السلام، می خندد. با عتاب به او گفت: گویا تو مأمونی از فکر‏‎ ‎‏خدا و عذاب او. حضرت عیسی جواب داد: گویا تو مأیوسی از‏‎ ‎‏فضل خدا و رحمت او. پس خدای تعالی وحی فرمود به آنها که هر‏‎ ‎‏یک از شما حسن ظنتان به من بیشتر است، او محبوبتر است پیش‏‎ ‎‏من.‏‎[16]‎‏ چون حق در قلب حضرت یحیی به اسمای جلال تجلی‏‎ ‎‏فرموده بود، همیشه خائف بود و به حضرت عیسی، علیه السلام،‏‎ ‎‏آن طور عتاب نمود؛ حضرت عیسی به مقتضای تجلیات رحمت‏‎ ‎‏آن طور جواب داد.(529)‏

‏ ‏

*  *  *

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 502

  • . وسائل الشیعه؛ ج 1، ص 45، 46، «باب 9 از أبواب مقدّمات العبادات»، احادیث 1ـ3.
  • . «آگاه باش که دین خالص، از آن خداست»؛ (زُمَر / 3).
  • . «و چه کسی از خداوند، خوش نگارتر است»؛ (بقره / 138).
  • . چنانکه دربارۀ حضرت سیّد الساجدین علی بن حسین ـ علیهما السلام ـ نقل شده که: «کانَ أعْضائُهُ تَرْتَعِدُّ مِنْ خَشْیَةِ الله ِ»؛ یعنی: «اعضای بدن آن حضرت از خشیت و ترس خدا می لرزید»؛ بحارالانوار؛ ج 46، ص 80.
  • . چنانکه حالت غشوه برای حضرت أمیرالمؤمنین و مولی الموحّدین علی بن أبی طالب ـ علیهما السلام ـ بعد از دعا و مناجات، دست می داده است؛ نگاه کنید به: همان؛ ج 41، ص 12.
  • . چنانکه بروز این حالت برای سبط اکبر پیامبر، حضرت امام حسن بن علی ـ علیهما السلام ـ در هنگام وضو گرفتن نقل شده است؛ نگاه کنید به: همان؛ ج 77، ص 346؛ و همچنین برای سایر ائمّه ـ علیهم السلام ـ نقل شده است؛ همان؛ ص 347، ح 32.
  • . همان؛ ج 46، ص 55 ؛ و ص 80 ، ح 75.
  • . همان؛ ج 79، ص 241، ادامۀ حدیث 1.
  • . «آگاه باشید که بر دوستان خدا بیمی نیست، و ایشان غمگین نمی شوند»؛ (یونس / 62).
  • . «حنک بندد بر کلاه خود، و در تاریکی شب برخیزد»؛ اصول کافی؛ ج 1، ص 49، «کتاب فضل العلم»، «باب النوادر»، ح 5، از امام صادق ـ علیه السلام.
  • . «تنها دانایان از بندگان خدا، از او می ترسند»؛ (فاطر / 28).
  • . اصول کافی؛ ج 2، ص 67ـ 68، «کتاب ایمان و کفر»، «باب الخوف و الرجاء»، ح 2.
  • . اسفار؛ ج 1، ص 117؛ علم الیقین؛ ج 1، ص 49؛ (با اندکی اختلاف) کلمات مکنونه؛ ص 3.
  • . اصول کافی؛ ج 2، ص 352، «کتاب ایمان و کفر»، «باب من اذی المسلمین»، ح 8.
  • . منازل السائرین؛ «قسم ثانی»، «باب خوف».
  • . فیه ما فیه؛ (مولوی)، ص 48.