فصل هفتم: خوف و رجا
وصیت لقمان در خوف و رجا
عَنْ أَبِی عَبْدِالله، علیه السَّلام، قَالَ قُلْتُ لَهُ: مَا [کَانَ] فِی وَصِیَّةِ لُقْمَانَ؟ قَالَ: کَانَ فِیهَا الْأَعَاجِیبُ؛ وَ کَانَ أَعْجَبَ مَا کَانَ فِیهَا أَنْ قَالَ لاِبْنِهِ: خَفِ الله عَزَّ وَ جَلَّ خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ؛ وَ ارْجُ الله رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَکَ. ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ الله، علیه السَّلام؛ کَانَ أَبِی یَقُولُ: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلاَّ وَ فِی قَلْبِهِ نُورَانِ: نُورُ خِیفَةٍ، وَ نُورُ رَجَاءٍ، لَوْ وُزِنَ هَذَا؛ لَمْ یَزِدْ عَلَی هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ یَزِدْ عَلَی هَذَا.
ترجمه راوی گوید: «گفتم به حضرت صادق، علیه السلام، چه چیز بود وصیت لقمان. گفت: بود در آن شگفتها. و عجبتر چیزی که بود در آن این بود که گفت مر پسر خویش را: "بترس خدای عزوجل را ترسیدنی که اگر آورده باشی به طاعت جن و انس، هر آینه عذاب کند تو را؛ و امیدوار باش خداوند را امیدی که اگر آورده باشی او را به گناههای جن و انس، هر آینه بیامرزد ترا." پس از آن گفت حضرت صادق، علیه السلام، بود پدرم که می گفت: "همانا نیست بندۀ مؤمنی مگر در دل او دو نور است: نور ترس و نور امید. اگر کشیده شود این، افزون نشود بر این؛ و اگر کشیده شود این، افزون نیاید بر این."».(520)
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 471
مبنای خوف و رجای عارف
بدان که انسان عارف به حقایق و مطلع از نسبت بین ممکن و واجب جلّ [و] علا دارای دو نظر است: یکی نظر به نقصان ذاتی خود و جمیع ممکنات و سیه روئی کائنات، که در این نظر علماً یا عیناً بیابد که سر تا پای ممکن در ذُلّ نقص و در بحر ظلمانی امکان و فقر و احتیاج فرو رفته ازلاً و ابداً و به هیچ وجه از خود چیزی ندارد و ناچیز صرف و بی آبروی محض و ناقص علی الاطلاق است؛ بلکه این تعبیرات نیز در حق او درست نیاید و از تنگی تعبیر است و ضیق مجال سخن، والا نقص و فقر و احتیاجْ فرع شیئیت است و برای جمیع ممکنات و کافۀ خلایق از خود چیزی نیست. در این نظر اگر تمام عبادات و اطاعات و عوارف و معارف را در محضر قدس ربوبیت برد، جز سرافکندگی و خجلت و ذلت و خوف چاره ای ندارد. چه اطاعت و عبادتی؟ از کی برای کی؟ تمام محامد راجع به خود اوست، و ممکن را در او تصرفی نیست، بلکه از تصرف ممکنْ نقص عارض اظهار محامد و ثنای حق شود که اکنون عنان قلم را از او منصرف می نماییم. و در این مقام فرماید: ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ الله وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ. چنانچه در مقام اوّل فرماید: قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ الله و قائل در این مقام گوید:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
قول پیر راجع به مقام دوم و قول خود قائل راجع به مقام اول است. پس، در این نظر خوف و حزن و خجلت و سرافکندگی انسان را فرا گیرد.
و دیگر نظر به کمال واجب و بسط بساط رحمت و سعۀ عنایت
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 472
و لطف او. می بیند این همه بساط نعمت و رحمتهای گوناگون، که احاطۀ بر آن از حوصلۀ حصر و تحدید خارج است، بی سابقۀ استعداد و قابلیت است؛ ابواب الطاف و بخشش را به روی بندگان گشوده است بی استحقاق؛ نعم او ابتدایی و غیر مسبوق به سؤال است؛ چنانچه حضرت سید الساجدین، زین العابدین، علیه السلام، در ادعیۀ «صحیفه» و غیر آن مکرر اشاره فرموده اند بدین معنی؛ پس رجای او قوّت گیرد و امیدوار به رحمت حق گردد. کریمی که کرامتهای او به محض عنایت و رحمت است، و مالک الملوکی که بی سابقۀ سؤال و استعداد به ما عنایاتی فرموده که تمام عقول از علم به شمه ای از آن عاجز و قاصر است، و عصیان اهل معصیت به مملکت وسیع او خللی وارد نکند و طاعت اهل طاعت در آن افزونی نیاورد؛ بلکه هدایت آن ذات مقدس طرق طاعت را، و منع آن ذات اقدس از عصیان، برای عنایات کریمانه و بسط رحمت و نعمت است، و برای رسیدن به مقامات کمال و مدارج کمالیه و تنزیه از نقص و زشتی و تشوّه است. پس، اگر برویم در درگاه عز و جلالش و پیشگاه رحمت و عنایتش و عرض کنیم بار الها، ما را لباس هستی پوشانیدی و تمام وسایل حیات و راحت ما را فوق ادراک مدرکین فراهم فرمودی و تمام طرق هدایت را به ما نمودی، تمام این عنایات برای صلاح خود ما و بسط رحمت و نعمت بود، اکنون ما در دار کرامت تو و در پیشگاه عزّ و سلطنت تو آمدیم با ذنوب ثقلین، در صورتی که ذنوب
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 473
مذنبین در دستگاه تو نقصانی وارد نکرده و بر مملکت تو خللی وارد نیاورده؛ با یک مشت خاک که در پیشگاه عظمت تو به چیزی و موجودی حساب نشود چه می کنی جز رحمت و عنایت؟ آیا از درگاه تو جز امید رحمتْ چیز دیگر متوقع است؟
پس، انسان همیشه باید بین این دو نظر متردد باشد: نه نظر از نقص خود و تقصیر و قصور از قیام به عبودیت ببندد، و نه نظر از سعۀ رحمت و احاطۀ عنایت و شمول نعمت و الطاف حق جل جلاله بپوشد.(521)
* * *
قصور انسان از بندگی حق
بدان که حق تعالی را احدی از مخلوق نتواند بسزا عبادت کند، زیرا که عبادتْ ثنای مقام آن ذات مقدس است، و ثنای هر کسی فرع معرفت به اوست، و چون دست آمال بندگان از عز جلال معرفت ذات او بحقیقت کوتاه است، پس به ثنای جمال و جلال او نیز نتوانند قیام کرد؛ چنانچه اشرف خلایق و اعرف موجودات به مقام ربوبیت اعتراف به قصور فرماید و عرض کند: ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِک و ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ. و جملۀ دوم به منزلۀ تعلیل است برای جملۀ اول. و قال: أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَی نَفْسِکَ. پس، قصور ذاتیْ حقِ ممکن است، و علوّ ذاتی مخصوص ذات کبریایی جل جلاله.
و چون دست بندگان از ثنا و عبادت ذات مقدس کوتاه بوَد و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 474
معرفت و عبودیت حق هیچیک از بندگان به مقامات کمالیه و مدارج اخرویه نرسند ـ چنانچه در محل خود پیش علمای آخرت مبرهن است، و عامه از آن غفلت دارند و مدارج اخرویه را جزاف یا شبه جزاف دانند، تَعَالَی الله عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً ـ حق تعالی به لطف شامل و رحمت واسعۀ خود بابی از رحمت و دری از عنایت به روی آنها باز کرد، به تعلیمات غیبیه و وحی و الهام به توسط ملائکه و انبیا ـ و آن باب عبادت و معرفت است ـ طرق عبادت خود را بر بندگان آموخت و راهی از معارف بر آنها گشود تا رفع نقصان خویش حتی الامکان بنمایند و تحصیل کمال ممکن بکنند، و از پرتو نور بندگی هدایت شوند به عالم کرامت حق و به روح و ریحان و جنت نعیم، بلکه به رضوان الله اکبر رسند. پس، فتح باب عبادت و عبودیت یکی از نعمتهای بزرگی است که تمام موجودات رهین آن نعمت اند و شکر آن نعمت را نتوانند کنند؛ بلکه هر شکری فتح باب کرامتی است که از شکر آن نیز عاجزند. پس، اگر انسان علم به این مشرب پیدا کرد و قلبش از آن مطلع گردید، معترف به تقصیر شود؛ و اگر عبادت جن و انس و ملائکۀ مقربین را در درگاه حق جلّ و علا برد باز خائف باشد و مقصر باشد. و نیز بندگان عارف حق و اولیای خاص او، که از سرّ قَدَر دری به روی آنها باز شده و دل آنها به نور معرفت روشن گردیده، قلبشان به طوری از خوف لرزان و دلشان متزلزل است که اگر تمام کمالات به آنها روی آورد و مفتاح همۀ معارف به دست آنها داده شود و قلوب آنها از تجلیات مالامال گردد، ذره ای خوف آنها کم نگردد و تزلزل آنها تخفیف پیدا نکند. چنانچه یکی از آنها گوید: «همه از آخر کار ترسند و من از اول می ترسم.» سُبْحَانَ الله وَ لاَ
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 475
حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِالله . پناه می برم به خدای تعالی. خدا می داند باید قلب انسان از این کلام پاره پاره شود و دل انسان از خوف ذوب شود و سر به بیابان گذارد. چه قدر انسان غافل است!
حب نفس محرک عبادات و اطاعت
و دیگر آنکه ما پیش از این ذکر کردیم، در شرح یکی از احادیث، که تمام عبادات و اطاعات ما برای تحصیل اغراض خویش و محرِّک ما حب نفس است، و فی الحقیقة زهد دنیا برای آخرت است، و آن مثل زهد دنیا برای دنیاست پیش احرار؛ پس، اگر عبادت ثقلین را در محضر قدس ربوبیت ببریم، جز بُعد از ساحت مقدس چیز دیگر استحقاق نداریم. حق تبارک و تعالی ما را دعوت فرموده به مقام قرب خود و بارگاه انس خود و خَلَقْتُکَ لِأجْلی فرموده و غایت خلقت را معرفت به خود قرار داده و طرق معارف و راه عبودیت را به ماها نشان داده، با این وصف ما به تعمیر بطن و فرج و شکم به چیز دیگر مشغول نیستیم و جز خودخواهی و خودپسندی مقصد دیگری نداریم.
پس، ای انسان بیچاره که عبادات و مناسک تو بُعد از ساحت قدس آورد و مستحق عتاب و عقاب کند، به چه اعتماد داری؟ و چرا خوف از شدت بأس حق تو را بی آرام نکرده و دل تو را خون ننموده. آیا تکیه گاهی داری؟ آیا به اعمال خود وثوق و اطمینان داری؟ اگر چنین است وای به حال تو و معرفتت به حال خود و مالک الملوک؛ و اگر اعتماد به فضل حق و رجای به سعۀ رحمت و شمول عنایت ذات مقدس داری، بسیار بجا و به محل وثیقی اعتماد کردی و به پناهگاه محکمی پناه بردی.
خداوندا، بارالها، ما دستمان از همه چیز کوتاه و خود می دانیم
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 476
که ناقص و ناچیزیم و لایق درگاه تو و فراخور بارگاه قدس تو چیزی نداریم؛ سر تا پا نقص و عیب و ظاهر و باطن ما به لوث معاصی و مهلکات و موبقات آغشته است؛ ما چه هستیم که اظهار ثنای تو کنیم؛ جایی که اولیای تو گویند: اَفَبِلِسانی هذَا الکالِّ أَشْکُرُکَ و عجز و ضعف و قصور خود را اعلان کنند، ما اهل معصیت و محجوبین از ساحت کبریا چه بگوییم. جز آنکه با لقلقۀ لسان عرض کنیم رجای ما به مراحم تو است و امید و ثقۀ ما به فضل و مغفرت تو است و به جود و کرم آن ذات مقدس است. چنانچه در لسان اولیای تو وارد است:
کافی بِإسْنادِهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ، علیه السَّلام، قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله، صلّی الله علیه و آله: قَالَ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: «لاَیَتَّکِلِ الْعَامِلُونَ عَلَی أَعْمَالِهِمُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِی، فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی کَانُوا مُقَصِّرِینَ غَیْرَ بَالِغِینَ فِی عِبَادَتِهِمْ کُنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یَطْلُبُونَ عِنْدِی مِنْ کَرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفِیعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَی فِی جِوَارِی؛ وَ لَکِنْ بِرَحْمَتِی فَلْیَثِقُوا وَ بِفَضْلِی فَلْیَرْجُوا وَ إِلَی حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیَطْمَئِنُّوا؛ فَإِنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِکَ تُدْرکُهُمْ وَ مَنِّی یُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِی وَ مَغْفِرَتِی تُلْبِسُهُمْ عَفْوِی؛ فَإِنِّی أَنَا الله الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ بِذَلِکَ تَسَمَّیْتُ.
یعنی «حضرت باقر، علیه السلام، گفت رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، گفت خدای تبارک و تعالی[ فرمود]: "اعتماد نکنند عمل کنندگان برای من بر اعمال خودشان که به جا می آورند آن را برای ثواب من. پس همانا آنها اگر جدیت کنند و به زحمت اندازند خودشان را در مدت عمرشان در عبادت من، می باشند مقصر، و نارسایند در عبادت خودشان کنه عبادت مرا در آن چیزی که می طلبند نزد من از کرامت من و نعمتها در بهشتهای من و درجات
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 477
عالیۀ بلند در جوار من؛ ولکن به رحمت من هر آینه وثوق کنند و به فضل من هر آینه امیدوار باشند و اطمینان به حسن ظن به من داشته باشند، پس همانا رحمت من در این هنگام ادراک می کند آنها را و عطای من می رساند آنها را به رضوان من و مغفرت من می پوشاند به آنها عفو مرا. پس، همانا منم که هستم خدای «بخشندۀ مهربان» و به این نام برده شدم."»
خوف از سختی راه و نتیجه
و نیز از اسباب خوفْ تفکر در شدت بأس حق و دقت سلوک راه آخرت، و خطرات متوجه بر انسان در ایام حیات و در حین موت، و سختیهای برزخ و قیامت، و مناقشات در حساب و میزان است؛ چنانچه ملاحظۀ آیات و اخباری که وعده های حق تعالی را شامل است رجای کامل آورد. حدیث کنند که حق تعالی به طوری در قیامت بسط بساط رحمت کند که شیطان طمع مغفرت حق را کند. در این عالم که حضرت حق به حسب روایت نظر لطف به آن نفرموده از وقتی که خلقت فرموده آن را و رحمت در آن نازل نشده مگر ذره ای نسبت به عوالم دیگر، این همه رحمت و نعمت الهی و لطف و بخششِ ذات مقدس سر تا پای همه را فرا گرفته، و هر چه پیدا و ناپیداست سفرۀ نعم و عطای حضرت باری تبارک و تعالی است که اگر جمیع عالم بخواهند به شمه ای از نعمت و رحمت او احاطه کنند نتوانند؛ پس چه خواهد بود در عالَمی که عالم کرامت و مهمانخانۀ عطای ربوبیت و جایگاه رحمت و بسط
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 478
رحیمیت و رحمانیت است؛ شیطان حق دارد طمع به رحمت کند و امید عطای حق نماید.
پس، حسن ظن خود را به حق کامل کن و اعتماد به فضل او نما، إِنَّ الله یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً. خدای تعالی جمیع گناهان را بیامرزد و همه را در بحر عطا و رحمت خود مستغرق نماید. تخلف در «وعدۀ» حق محال است، گرچه تخلف در «وعید» ممکن است و چه بسا بسیار واقع شود. پس دل خوش دار به رحمت کامل او که اگر رحمت حق شامل حالت نبود مخلوق نبودی. هر مخلوقی مرحوم است: وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ کُلَّ شَیْءٍ.(522)
* * *
قرار گرفتن مؤمن بین دو خوف
در ذیل این حدیث شریف مذکور است که خوف و رجا نباید یکی بر دیگری رجحان داشته باشد. چنانچه در مرسلۀ ابن ابی عمیر از حضرت صادق علیه السلام، نیز به همین مضمون وارد است. و انسان وقتی که کمال نقص خود را از قیام به عبودیت ملاحظه کرد و دقت و ضیق راه آخرت را تفکر نمود، خوف در او حادث شود به اعلی درجه. و وقتی ملاحظۀ ذنوب خود را نمود و تفکر در حال مردمی کرد که عاقبت امر بی ایمان و عمل صالح از دنیا رفتند و حالشان با اینکه در اول امر خوب بود منجر به بدی شد و مبتلا به سوء عاقبت شدند، در او خوف شدید شود. در حدیث شریف کافی از حضرت صادق، علیه السلام، نقل کند:
قَالَ: الْمُؤْمِنُ بَیْنَ مَخَافَتَیْنِ: ذَنْبٍ قَدْ مَضَی لاَ یَدْرِی مَا صَنَعَ الله فِیهِ؛ وَ عُمْرٍ قَدْ
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 479
بَقِیَ لاَ یَدْرِی مَا یَکْتَسِبُ فِیهِ مِنَ الْمَهَالِکِ. فَهُوَ لاَ یُصْبِحُ إِلاَّ خَائِفاً وَ لاَ یُصْلِحُهُ إِلاَّ الْخَوْفُ.
فرماید حضرت صادق، علیه السلام، که «مؤمن بین دو خوف است: گناهی که همانا گذشته و نداند چه معامله کند خداوند در آن؛ و عمری که باقی مانده و نداند چه کسب می کند در آن از مهلکه ها. پس او صبح نکند مگر ترسناک؛ و اصلاح نکند او را مگر ترس.»
و در خطبۀ رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، که در حدیث کافی از جناب صادق، علیه السلام، نقل می نماید، به همین مضمون وارد است. بالجمله، خود در کمال نقص و تقصیر، و حق در کمال عظمت و جلالت و سعۀ رحمت و عطاست. و عبد در بین این دو نظر همیشه در حد اعتدال خوف و رجاست. و چون اسمای جلالیه و جمالیه به یک سان در قلب سالک جلوه کند، خوف و رجا رجحان بر هم پیدا نکنند.
بیان اعتدال خوف و رجا
و بعضی گفته اند در بعضی اوقات خوف برای انسان نافعتر است، مثل حال صحت و سلامت، تا انسان در کسب کمال و عمل صالح کوشد. و در بعضی حالات رجا بهتر است، مثل حال پیدایش امارات موت، تا انسان ملاقات کند حق را با حالتی که محبوبتر است پیش او. و این سخن مطابق گفته های سابق و احادیث مذکوره درست نیاید؛ زیرا که رجای محبوب نیز باعث بر عمل و کسب آخرت است؛ و خوف از حق همیشه محبوب و منافات با رجای واثق ندارد.
و بعضی گفته اند خوفْ از فضایل نفسانیه و کمالات عقلیه
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 480
نیست در دار آخرت؛ و فقط آن در دار دنیا، که دار عمل است، از امور نافعه است برای فعل عبادات و ترک معاصی و بعد از خروج از دنیا فایده ای ندارد؛ به خلاف رجا که منقطع نشود و در دار آخرت نیز باقی است، زیرا که بنده هر چه از رحمت خدا بیشتر نایل شود، طمعش به فضل حقْ افزون گردد؛ زیرا که خزاین رحمت و جود حق تناهی ندارد. پس، خوف منقطع شود و رجا باقی ماند.
خوف و رجا در دنیا و آخرت
محدث محقّق، مجلسی، رحمه الله ، فرماید که حق این است که بنده مادامی که در دار تکلیف است، لابد است از خوف و رجا؛ و بعد از مشاهدۀ امور آخرت، یکی از آنها لابد بر دیگری رجحان پیدا می کند.
نویسنده گوید آنچه ذکر کردند از غلبۀ خوف و رجا در عالَم آخرت مطابق آنچه ذکر شد در معنی رجا درست نیاید، و بر فرض صحت، راجع به متوسطین است که خوف و رجا آنها راجع به ثواب و عقاب است. و اما حال خواص و اولیا غیر از آن است که ذکر کرده اند، زیرا که خوف و رجایی که [از] مشاهدۀ عظمت و جلال و تجلی اسمای لطف و جمال در قلب حاصل شود به معاینۀ امور آخرت زایل نشود و رجحان بر یکدیگر پیدا نکند؛ بلکه آثار جلال و عظمت و تجلیات جمال و لطف در عالم آخرت بیشتر است، و خوف حاصل از عظمت حق از لذایذ روحانیه است و منافات با آیۀ کریمۀ أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ الله لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ندارد. چنانچه با تأمل معلوم شود. و آنچه از آن قائل نقل شد که خوف از
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 481
فضائل نفسانیه نیست، خوفِ از جلال و عظمت نیست؛ زیرا که آن کمال است و از کاملین مکمّلین از غیر آنها بیشتر است. وَالْحَمْدُلله عَلی جَمالِهِ وَ جَلالِهِ وَ الصَّلاةُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ.(523)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 482