فصل پنجم: تفکر
تفکر، اول شرط مجاهده
بدان که اوّل شرط مجاهدۀ با نفس و حرکت به جانب حق تعالی «تفکّر» است.(481)
* * *
تفکر آغاز هر کار
هر عملی اولش فکر است. هر کاری اولش تفکر و تأمل در اطراف کار است.(482)
23 / 2 / 63
* * *
تفکر در مرتبۀ اول سلوک
تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ـ ولو کم هم باشد ـ فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده، و بدن سالم و قوای صحیحه، که هر یک دارای منافعی است که عقل هر کس را حیران می کند، به او عنایت کرده، و این همه بسطِ بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفی هم این
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 423
همه انبیا فرستاده، و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده، آیا وظیفۀ ما با این مولای مالک الملوک چیست؟ آیا تمام این بساط فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم، یا مقصود دیگری در کار است؟ آیا انبیاء کرام و اولیاء معظم و حکمای بزرگ و علمای هر ملت که مردم را دعوت به قانون عقل و شرع می کردند و آن ها را از شهوات حیوانی و از این دنیای فانی پرهیز می دادند با آنها دشمنی داشتند و دارند، یا راه صلاح ما بیچاره های فرورفته در شهوات را مثل ما نمی دانستند؟
تفکر در مقصد خلقت
اگر انسان عاقل لحظه ای فکر کند می فهمد که مقصود از این بساط چیز دیگر است؛ و منظور از این خلقتْ عالم بالا و بزرگتری است؛ و این حیات حیوانی مقصود بالذات نیست. و انسان عاقل باید در فکر خودش باشد؛ و به حال بیچارگی خودش رحم کند و با خود خطاب کند: ای نفس شقی که سالهای دراز در پی شهوات عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد، خوب است قدری به حالِ خود رحم کنی؛ از مالک الملوک حیا کنی؛ و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی، که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی است؛ و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزۀ فانی، که آن هم به دست نمی آید حتی با زحمتهای طاقت فرسا. قدری فکر کن در حال اهل دنیا از سابقین تا این زمان که می بینی. ملاحظه کن زحمتهای آنها و رنجهای آنها در مقابل راحتی آنها چقدر زیادتر و بالاتر است، در صورتی که برای هر کس هم راحتی و خوشی پیدا نمی شود. آن انسانی که در صورت انسان و از جنود شیطان است و از طرف او مبعوث است و تو را دعوت به شهوات می کند و می گوید زندگانی مادی را باید
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 424
تأمین کرد، قدری در حال خود او تأمل کن؛ و قدری او را استنطاق کن ببین آیا خودش از وضعیت راضی است؟ یا آنکه خودش مبتلا است می خواهد بیچارۀ دیگری را هم مبتلا کند؟
و در هر حال از خدای خود با عجز و زاری تمنا کن که تو را آشنا کند به وظایف خودت که باید منظور شود مابین تو و او. و امید است این تفکر که به قصد مجاهدۀ با شیطان و نفس امّاره است، راه دیگری برای تو بنمایاند و موفق شوی به منزل دیگر از مجاهده.(483)
* * *
تفکر هشداردهندۀ دل
بِسَندی الْمتَّصلِ إلی مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ، رضوان الله علیه، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّوْفَلِیِّ، عَنِ السَّکُونِیِّ، عَنْ أَبِی عَبْدِ الله، علیه السّلام، قَالَ: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ [علیه السّلام] یَقُولُ: نَبِّهْ بِالتَّفَکُّرِ قَلْبَکَ؛ وَ جَافِ عَنِ اللَّیْلِ جَنْبَکَ؛ وَ اتَّقِ الله رَبَّکَ.
ترجمه «حضرت صادق، علیه السلام، فرمود: بود امیر المؤمنین(ع) که می فرمود: "آگاه نما دل خود را به اندیشه نمودن؛ و دور کن از شبْ پهلوی خود را؛ و بپرهیز خداوند پروردگار خویش را."»
شرح «کان یقول» مفادش غیر از «قال» یا «یقول» است، زیرا که از آن استفادۀ دوام و استمرار می شود. معلوم می شود حضرت این کلام را مکرر می فرمودند.
و «تنبیه» آگاهی دادن از غفلت و بیدار کردن از خواب است. و در اینجا هر دو معنی مناسب است، زیرا که قلوبْ قبل از تفکر در
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 425
غفلت مغمور و در خواب اندرند، و با آن از غفلت در آیند و از خواب انگیخته شوند. و خواب و بیداری و غفلت و هشیاری مُلک بدن و ملکوت نفس با هم مختلف اند: چه بسا چشم ظاهر بیدار و جنبۀ ملک هوشیار است، و چشم باطن و بصیرت در خواب گران و جنبۀ ملکوت نفس در غفلت و بیهوشی است.
معنای تفکر
و «تفکر» اعمالِ فکر است و آن عبارت است از ترتیب امور معلومه برای بدست آوردن نتایج مجهوله. و آن اعم است از تفکری که از مقامات سالکین است، زیرا که آن را خواجۀ انصاری چنین تعریف فرموده اعْلَمْ أَنَّ التَّفَکُّرَ تَلَمُّسُ البَصیرَةِ لاِسْتِدْراکِ البُغْیَةِ. یعنی «بدان که تفکر عبارت است از جستجو نمودن بصیرت قلب و چشمِ ملکوتْ مطلوب خود را برای ادراک آن.» و معلوم است مطلوبات قلوبْ معارف است. و از این جهت در این حدیث شریف نیز مقصود از «تفکر»، معنی خاص راجع به قلوب و حیات آنهاست.(484)
* * *
تقدم تفکر بر تذکر
بدان که تذکر از نتایج تفکر است؛ و لهذا منزل تفکر را مقدّم دانسته اند از منزل تذکر. جناب خواجه عبدالله فرماید: التَّذَکُّر فَوْقَ التَّفَکُّرِ؛ فَإنَّ التَّفَکّرَ طَلَبٌ، وَ التَّذَکُّرَ وُجُودٌ. «تذکر فوق تفکر است، زیرا که این طلب محبوب است و آن حصول مطلوب.» تا انسان در راه طلب و دنبال جستجوست، از مطلوب محجوب است؛ چنانچه به وصول به محبوب از تعب تحصیل فارغ آید. و قوّت و کمال تذکر
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 426
بسته به قوّت و کمال تفکر است. و آن تفکر که نتیجه اش تذکر تام معبود است، در میزان سایر اعمال نیاید و با آنها در فضیلت طرف مقایسه نشود؛ چنانچه در روایات شریفه از عبادت یک سال و شصت سال و هفتاد سال تفکر یک ساعت را بهتر شمرده اند. معلوم است غایت و ثمرۀ مهمۀ عبادات حصول معارف و تذکر از معبود حق است، و این خاصیت از تفکر صحیح بهتر حاصل می شود. شاید تفکر یک ساعت ابوابی از معارف به روی سالک بگشاید که عبادت هفتاد سال نگشاید یا انسان را چنان متذکر محبوب نماید که از مشقتها و زحمت های چندین ساله این مطلوب حاصل نشود.(485)
* * *
فضیلت تفکر
بدان که از برای تفکر فضیلت بسیار است. و تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است، و مقدمۀ لازمۀ حتمیۀ سلوک انسانیت است. و در قرآن شریف و احادیث کریمه تعظیم بلیغ و تمجید کامل از آن گردیده، و از تارک آن تعییر و تکذیب شده. و در کافی شریف سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند که فرمود: أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَکُّرِ فِی الله وَ فِی قُدْرَتِهِ. و پس از این ذکری از این حدیث پیش می آید. و در حدیث دیگر یک ساعت تفکر را از عبادت یک شب بهتر دانسته. و در حدیث نبوی، صلّی الله علیه و آله، است که تفکر یک ساعت از عبادت یک سال بهتر است. و در حدیث دیگر است که تفکر یک ساعت
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 427
بهتر است از عبادت شصت سال، و در حدیث دیگر هفتاد سال؛ و از بعض علمای فقه و حدیث هزار سال هم حدیث شده. در هر صورت، از برای آن درجات و مراتبی است، و از برای هر مرتبه ای نتیجه یا نتایجی است که ما به ذکر بعضی از آن می پردازیم.
تفکر در حق و اسما و صفات حق
اوّل تفکر در حق و اسما و صفات و کمالات اوست. و نتیجۀ آن علم به وجود حق و انواع تجلیات است و از آن، علم به اعیان و مظاهر رخ دهد. و این افضل مراتب فکر و اعلی مرتبۀ علوم و اتقن مراتب برهان است؛ زیرا که از نظر به ذات علت و تفکر در سبب مطلق علم به او و مسببات و معلولات پیدا شود. و این نقشۀ تجلیّات قلوب صدّیقین است، و از این جهت آن را «برهان صدیقین» گویند؛ زیرا که «صدّیقین» از مشاهدۀ ذات شهود اسما و صفات کنند، و در آیینۀ اسما، اعیان و مظاهر را شهود نمایند. و اینکه این قسم برهان را «برهان صدّیقین» گوییم برای آن است که اگر صدیقی بخواهد مشاهدات خود را به صورت برهان در آورد و آنچه ذوقاً و شهوداً یافته به قالب الفاظ بریزد، این چنین شود؛ نه آنکه هر کس بدین برهان علم به ذات و تجلیّات آن پیدا کرد، از صدّیقین است؛ یا آنکه معارف صدّیقین از سنخ براهین است، منتها براهین مخصوصی. هیهات که علوم آنها از جنس تفکر باشد، یا مشاهدات آنها را با برهان و مقدمات آن مشابهتی. تا قلب در حجاب برهان است و قدم او قدم تفکر است، به اوّل مرتبه صدّیقین نرسیده. و چون از حجاب غلیظ علم و برهان رست، با تفکر سر و کاری ندارد و بی واسطۀ برهان، بلکه بی واسطۀ موجودی، در آخر کار و منتهای سلوک، به مشاهدۀ جمال جمیل مطلق نایل گردد و به لذت دائم سرمد برسد، و از عالم و هر چه در اوست وارهد و در تحت قباب کبریایی به فنای کلی باقی ماند، و از
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 428
او اسم و رسمی باقی نماند و مجهول مطلق گردد؛ مگر آنکه عنایت حق شامل حال او گردد و او را ارجاع به مملکت خود و ممالک وجود به مقدار سعۀ وجود عین ثابت او نماید؛ و در این رجوعْ کشف سبحات جمال و جلال برای او گردد، و در آیینۀ ذاتْ اسما و صفات را مشاهده نماید، و از آن به شهود عین ثابت خود و هر چه در ظل حمایت اوست نایل شود، و کیفیت سلوک مظاهر و رجوع به ظاهر بر قلب او کشف شود؛ پس، به خلعت نبوت مفتخر گردد. و اختلاف مقامات انبیا و رسل در این مقام ظاهر شود؛ و مقدار سعه و ضیق دایرۀ رسالت و مبعوث منه و مبعوث الیه در این مقام برای آنها منکشف گردد، و بسط مقال در این مقام مناسبتی با وضع این اوراق ندارد. پس، از آن، بلکه از برهان صدّیقین نیز، صرف نظر نمودیم؛ زیرا که آن را مقدماتی است که شرح آنها موجب تطویل شود.(486)
* * *
تفکر در آیات الهی
و دیگر از آداب مهمّۀ آن، تفکّر است. و مقصود از تفکّر آن است که از آیات شریفه جستجوی مقصد و مقصود کند. و چون مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفۀ نورانیّه فرماید، هدایت به سُبُل سلامت است و اخراج از همۀ مراتب ظلمات است به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است، باید انسان به تفکّر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبۀ دانیۀ آن، که راجع به قوای ملکیّه است، تا منتهی النّهایۀ آن، که حقیقت قلب سلیم است ـ به تفسیری که از اهل بیت وارد شده که ملاقات کند حق را در صورتی که غیر حق در آن نباشد ـ به دست آورد. و سلامت قوای ملکیّه و ملکوتیّه
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 429
گم شدۀ قاری قرآن باشد، که در این کتاب آسمانی این گم شده موجود است و باید با تفکّر استخراج آن کند. و چون قوای انسانیّه سالم از تصرّف شیطانی شد و طریق سلامت را بدست آورد و بکار بست، در هر مرتبه سلامت که حاصل شد از ظلمتی نجات یابد و قهراً نور ساطع الهی در آن تجلّی کند، تا آن که اگر از جمیع انواع ظلمات که اول آن ظلمات عالم طبیعت است به جمیع شئون آن و آخر آن ظلمت توجه به کثرت است به تمام شئون آن خالص شد، نور مطلق در قلبش تجلّی کند و به طریق مستقیم انسانیّت، که در این مقام طریق ربّ است، انسان را هدایت کند: اِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیم.
دعوت به تفکر در قرآن
و در قرآن شریف دعوت به تفکّر و تعریف و تحسین از آن بسیار شده. قال تعالی: وَ اَنْزَلْنَا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرون. در این کریمه مدح بزرگی است از تفکّر، زیرا که غایت انزال کتاب بزرگ آسمانی و صحیفۀ عظیمۀ نورانی را احتمال تفکّر قرار داده؛ و این از شدّت اعتناء به آن است که بس احتمال آن موجب یک همچو کرامتی عظیم شده. و در آیۀ دیگر فرماید: فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّروُن. و از این قبیل یا قریب به آن، آیات بسیار است و روایات دربارۀ تفکر نیزبسیار است. از حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله منقول است که چون این آیۀ شریفه نازل شد که می فرماید: اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالْارْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لآیاتٍ...الخ فرمود: وَیْلٌ لِمَنْ قَرَأَها وَ لَمْ یَتَفَکَّرْ فیها. عمده در
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 430
تفکر ممدوح
این باب آن است که انسان بفهمد تفکّرِ ممدوح کدام است؛ والاّ در این که تفکّر در قرآن و حدیث ممدوح است شک نیست. بهترین تعبیرها از برای آن، آن است که خواجه عبدالله انصاری قدس سره می کند.
قال: اِعْلَمْ، اَنَّ التَّفکُّرَ تَلَمُّسُ الْبَصیرَةِ لاِسْتِدْراکِ الْبُغْیَة. یعنی تفکّر جستجو نمودن «بصیرت» است ـ که چشم قلب است ـ برای رسیدن به مقصود و نتیجه، که غایت کمالْ آن است. و معلوم است مقصد و مقصودْ سعادت مطلقه است که به کمال علمی و عملی حاصل آید.(487)
* * *
تفکر به لطایف مصنوعات
اما علم نافع: تفکر در لطایف مصنوعات و دقایق اسرار وجود است، و این تفکر از برای متوسّطین ابوابی از معرفت باز کند، گرچه برای کاملین حجاب است، و این حسنۀ قلبیۀ ابرار، سیئۀ مقرَّبان درگاه است.
طریق تفکر در لطایف صنعت بی شمار است، ولی از همه چیز نزدیکتر به ما، خود ما است و معرفت نفس، بلکه ساختمان بدن، بلکه افعال بدن، طریق معرفت الله است مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ [ فَقَدْ ]عَرَفَ رَبَّهُ.(488)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 431
تفکر در علم و عمل خویش
اکنون باید انسانی که دارای علم و عمل است، در خود و احوال خود و ملکات نفسانیّه تفکّر کند، و خود را در تحت نظر قرار داده تفتیش کامل کند، ببیند در هر رشته[ ای] از علوم هست، چه ملکاتی علم در او به ارث گذاشته؟ اگر از اهل معارف است، ببیند نور معرفت الله دل او را روشن کرده و با حق و مظاهر جمال و جلال او محبّت پیدا کرده و متواضع شده؟ یا آن که به واسطه چندی مُزاولت در اصطلاحات، به همه عالم و جمیع علماء به نظر حقارت ـ که نظر ابلیس است ـ نگاه می کند، و حکماء را قشری می خواند، و دیگر علماء و دانشمندان را جزو حساب نمی آورد، مردم را چون حیوانات نظر می کند؟!
اگر چنین است بداند که این اصطلاحات بی مغز، حجاب معرفت الله و نقاب رخسارِ جانان شده. چیزی که باید انسان را از اسارت نفس وارسته کند و از علایق طبیعت بیرون ببرد، خود انسان را در سجن طبیعت محبوس کرده و در زیر زنجیرهای شیطان قرار داده. بیچاره داد از منازل عشق و محبَّت می زند، و معارف الهیّه را به چشم مردم می کشد، و خود زُنّارِ نفس و بتِ خودخواهی و خودپرستی را در زیرِ جامه دارد، و از خدای عالم غافل و به بندگان او ـ که از او هستند ـ سرکشی می کند.
ابلیس به تکبُّر به آدم از مقام قرب دور شد، و تو با این تکبّر به آدمزادگان، می خواهی راهی به معارف پیدا کنی؟ هیهات! نورِ معرفت الله باید دل را الهی کند و از رجز شیطانی دور کند. پس چه شد که در تو نتیجه به عکس داده؛ دل تو را منزلگاه شیطان و مورد استیلاء ابلیس قرار داده.(489)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 432
تفکر در مراحل خلقت انسان
قدری تفکر در حالات خودت کن شاید دلت بیدار شود. ای انسانی که اوّل امرت هیچ نبودی و در کتم عدم دهرهای غیرمتناهیه بودی، ناچیزتر از عدم و محو از صفحۀ وجود چیست؟ پس از آنکه ارادۀ حق تعلق گرفت به پیدایش تو، از بس ناقص القابلیه و پست و ناچیز بودی و قابل قبول فیض نبودی تو را از هیولای عالم، که جز قوۀ محض و ضعف صِرف چیزی نبود، به صورت جسمیه و عنصریه، که اخس موجودات و پست ترین کائنات است، در آورد. و از آنجا تو را به صورت نطفه ای که اگر دستت به آن آلوده گردد استقذار کنی و او را با زحمت پاک کنی در آورد و در منزلی بس تنگ و پلید، که آن انثیین پدر است، جایگزین کرد. و از مجرای بول تو را در حال زشت فجیعی به رحم مادر وارد کرد؛ و تو را در جایی منزل داد که از ذکر آن متنفر شوی. و در آنجا تو را به شکل علقه و مضغه درآورد؛ و با غذایی تربیت کرد که از شنیدنش وحشت کنی و باید خجلت کشی، ولی چون همه مبتلای به این بلیه ها هستند خجلت زایل شود: و البَلِیَّةُ إذا عَمَّتْ طابَتْ. تو در تمام این تطوراتْ ارذل و اذل و پست ترین موجودات بودی. از جمیع ادراکات ظاهری و باطنی عاری و از تمام کمالات بری بودی. پس از آنکه به رحمت واسعۀ خود تو را قابل حیات فرمود، حیاتْ چنان در تو ناقص هویدا شد که از کرمی پست تر بودی در شئون حیاتی برای نقصان قابلیت تو. و به رحمت خود به تدریج حیات و شئون آنرا در تو زیاد کرد تا آنکه لایق شدی به آمدن[ به] محیط دنیا. از پست ترین مجراها در پست ترین حالات تو را وارد این فضا کرد، در صورتی که در تمام کمالات و شئون حیات از جمیع بچه های حیوانات ضعیفتر و پست تر بودی. پس از آنکه تو
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 433
را به قدرت کامله دارای قوای ظاهره و باطنه فرمود، باز به قدری ضعیف و ناچیزی که هیچیک از قوای خودت در تحت تصرف نیست: صحت خود را حفظ نتوانی کرد؛ قدرت و حیات خود را نگاهداری نتوانی نمود؛ جوانی و جمال خود را محفوظ نتوانی کرد؛ اگر آفتی و مرضی به تو هجوم آورد به دفعش قادر نیستی ـ بالجمله، هیچیک از وجود و شئون آن در تحت اختیارت نیست. اگر یک روز گرسنه بمانی، به خوردن هر مردار گندیده ای حاضر شوی؛ و اگر تشنگی به تو غلبه کند، به هر آب گندیدۀ پلیدی رضایت دهی. و همین طور در تمام چیزها یک بندۀ ذلیل بیچاره هستی که به هیچ چیزی قادر نیستی. و اگر حظ خود را از وجود و کمالات وجود مقایسه کنی با سایر موجودات، می بینی تو و تمام کرۀ زمین، بلکه تمام منظومۀ شمسی، در مقابل عالم جسمانی، که پست ترین همۀ عوالم است و کوچکترین همۀ نشآت است، قدر محسوسی ندارید.
عزیزم، جز خودت کسی را ندیدی؛ و آنچه دیدی به نظر اعتبار و موازنه در نیاوردی. خودت را با هر چه داری از شئون حیات و از زخارف دنیا قیاس کن به شَهرت، و شَهرت را به مملکتت، و آن را به سایر ممالک دنیا ـ که از صد یکی از آنها را نشنیدی ـ و تمام ممالک را به خود زمین، و زمین را به منظومۀ شمسی و کرات وسیعه ای که ریزه خوار اشعۀ منیرۀ شمس اند، و تمام منظومۀ شمسی را که از محیط فکر من و تو خارج است به منظومه های دیگری که شمس ما با همۀ سیاراتش یکی از سیارات یکی از آنهاست، که هر یک آنها طرف قیاس با شمس ما و سیارات آن نیست و آنچه از آنها تاکنون ـ از قراری که می گویند ـ کشف شده است چندین ملیون مَجرَّة است، که در این مجرّۀ نزدیک کوچک
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 434
چندین ملیون منظومۀ شمسی است، که کوچکترین آنها از شمس ما ملیونها ملیون بزرگتر است و نورانیتر! اینها همه از عالم جسمانی است که قدر آن را جز خالق آنها نمی داند؛ و کشف ارباب کشف به مقدار قلیلی از آن بیشتر موفق نشده. و تمام عالم اجسام در مقابل عالم ماوراءالطبیعه هیچ قدر محسوسی ندارد؛ و در آنجا عوالمی است که در فکر بشر نگنجد. اینها شئون حیات تو و حظوظ تو و من است از این عالمِ وجود. و پس از آنکه ارادۀ حق تعلق گرفت که تو را از این دنیا ببرد، امر کند به جمیع قوایت که رو به ضعف گذارند؛ و فرمان دهد به تمام ادراکاتت که از کار بایستند؛ کارخانۀ وجودت را مختل فرماید؛ سمع و بصر و قوّت و قدرتت را بگیرد؛ و تو یک جمادی شوی که پس از چند روز از گند و تعفنت مشام مردم متأذی شود؛ و از صورت هیئتت آدمها گریزان گردند؛ و تمام اجزاء و اعضایت پس از مدتی از هم بگسلد و پاشیده گردد. اینها حال جسم تو. مال و منال و حشمَت تو هم که حالش معلوم است.(490)
* * *
تفکر در مراحل خلقت انسان
ای طلبۀ مفاهیم! ای گمراه حقایق! قدری تأمّل کن ببین چه داری از معارف؟ چه اثری در خود از حق و صفاتش می بینی؟ علم موسیقی و ایقاع شاید از علم تو دقیقتر باشد؛ هیئت و مکانیک و سایر علوم طبیعی و ریاضی در اصطلاحات و دقت با علم تو همدوش است؛ همان طور که آنها عرفان بالله نمی آورد، علم تو هم تا محجوب به حجاب اصطلاحات و پردۀ مفاهیم و اعتبارات است، نه از او کیفیتی حاصل شود نه حال. بلکه در شریعت علمْ
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 435
علوم طبیعی و ریاضی از علوم شما بهتر است، زیرا که آنها نتیجۀ خود را می دهد، و از شما بی نتیجه یا به عکس نتیجه می دهد!.(491)
* * *
تفکر در الطاف الهی
ما اگر ساعتی تفکر کنیم در موجودات عالم، که خود نیز از آنهاییم و بیابیم که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و آنچه به او و همه رسیده، الطافی است الهی و موهبت هایی است عاریت، و الطافی که خداوند منّان به ما فرموده چه قبل از آمدن ما به دنیا و چه در حال زیستن از طفولیت تا آخر عمر و چه پس از مرگ به واسطۀ هدایت کنندگانی که مأمور هدایت ما بوده اند، شاید بارقه ای از حبّ او ـ جلّ و علا ـ که محجوب از آن هستیم در ما پیدا شود و پوچی و بی محتوایی خود را دریابیم و راهی به سوی او ـ جلّ و علا ـ برای ما باز شود یا لااقل از کفر جحودی نجات یابیم و انکار معارف الهی و جلوه های رحمانی را برای خود مقامی محسوب نکنیم و به آن افتخار نکنیم که تا ابد محبوس در چاه ویل خودخواهی و خودبینی شویم.(492)
8 / 2 / 61
* * *
تفکر در جمال و کمال حق تعالی
و هر کس هر کمال و جمالی دارد از خود نیست بلکه جلوۀ کمال و جمال اوست. وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ الله رَمی در هر چیز و هر فعل و هر گفتار و کردار صادق است و هر کس این حقیقت را دریابد و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 436
ذوق کند، به کسی جز او دل نبندد و از کسی جز او حاجت نخواهد.
سعی کن در خلوات، در این بارقه الهی فکر کنی، و به طفل قلبت تلقین کن و تکرار کن تا به زبان آید و در ملک و ملکوت وجودت این جلوه خودنمایی کند، و به غنیّ مطلق بپیوند تا از هر کس جز او غنیّ شوی، و از او توفیق وصول بخواه تا تو را از همه کس و خودی خودت ببرد و تشریف حضور دهد و اذن دخول.(493)
8 / 2 / 61
* * *
تفکر در اوقات نماز
ما نیز اگر قدری تفکّر کنیم، و به قلب محجوب مهجور خود بفهمانیم که اوقات صلوات اوقات حضور در بارگاه قدس حضرت ذی الجلال است، اوقاتی است که حق تعالی که مالک الملوک و عظیم مطلق است بندۀ ضعیف ناچیز را به مناجات خود دعوت فرموده و به دار الکرامۀ خود اذن دخول داده تا فوز به سعادتهای ابدی و سرور و بهجتهای دائمی پیدا کند، از دخول وقت صلوة به مقدار معرفت خود بهجت و سرور داشتیم.(494)
* * *
تفکر در اعمال حسنه و عبادات
خوب است اکنون ما قدری در اعمال حسنۀ خود تفکر کنیم و افعال عبادیه که از ما صادر می شود قدری در تحت اعتبار عقل آورده با نظر انصاف به آنها نظر کنیم ببینیم آیا به واسطۀ آنها ما مستوجب مدح و ثنا و مستحق ثواب و رحمت هستیم، یا لایق لوم
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 437
و عقاب و غضب و نقمت. و اگر حق تعالی ما را به واسطۀ همین اعمالی که در نظر ما حسنه است به آتش قهر و غضب بسوزاند بجا است و موافق عدل است.(495)
* * *
تأمل در نتایج اعمال
بدان که علاج این خطیئۀ عظیمه چون خطیئات دیگر به علم نافع و عمل توان نمود.
اما علم، پس چنین است که انسان تفکر کند در فایدۀ مترتبۀ بر این عمل و آن را مقایسه کند با نتایج سوء و ثمرات زشتی که بر آن مترتب است، و آن را در میزان عقل گذاشته از آن استفتا نماید. البته انسان با خود دشمنی ندارد؛ تمام معاصی از روی جهالت و نادانی و غفلت از مبادی آن و نتایج آن از انسان صادر می شود. اما فایدۀ خیالی مترتّب بر آن، آن است که انسان به قدر چند دقیقه قضای شهوت نفسانی خود را در ذکر مَساوی مردم و کشف عورات آنها کرده، و با بذله گویی و هرزه سرایی، که ملایم با طبیعت حیوانی یا شیطانی است، صرف وقت نموده مجلس آرایی نموده و تشفّی قلبی از محسودان نموده است.
اما آثار زشت آن، شمه ای از آن را در فصلهای سابق شنیدی. اکنون شمه ای از آن را گوش کن و عبرت گیر و در میزان مقایسه گذار. البته این تفکر و موازنه نتایج حسنه دارد. اما آثار آن در این عالم، آن است که انسان از چشم مردم می افتد و اطمینان آنها از او سلب می شود. طباع مردم بالفطره مجبول به حبّ کمال و نیکویی و خوبی و متنفر از نقص و پستی و زشتی است؛ و بالجمله، فرق می گذارند بین اشخاصی که احتراز از هتک مستور و از کشف
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 438
اَعراض و سرایر مردم کنند، و غیر آنها. حتی خود مغتاب نیز شخص محترز از این امور را از خود ممتاز داند، فطرةً و عقلاً. اگر کار را از حد گذراند و پردۀ ناموس اَعراض مردم را درید، خداوند او را در همین عالم رسوا می کند. چنانچه در روایت اسحق بن عمّار، که سبق ذکر یافت، مذکور است. و باید انسان بترسد از آن رسوایی که به دست حق تعالی واقع شود که جبران پذیر نخواهد بود.(496)
* * *
تفکر در احوال اولیا
خوب است قدری در حال آن حضرت و حضرت رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، که اشرف خلیقه و معصوم از خطا و نسیان و لغزش و طغیان هستند، تفکر کنیم و بفهمیم که ما در چه حال هستیم و آنها در چه حال بودند. علم آنها به بزرگی سفر و خطر آن، از آنها راحت را سلب کرده، و جهل ما نسیان در ما ایجاد کرده. حضرت ختمی مرتبت به قدری ریاضت کشید و قیام در مقابل حق کرد که قدمهای مبارکش ورم کرد و از طرف ذات مقدّس حق جلّ جلاله آیه نازل شد: طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی.(497)
* * *
تفکر در محتوای قرآن و ادعیه
ای عزیز، در علوم عالیه ثابت شده است که مراتب اشتداد غیرمتناهی است. هر چه تو تصور کنی و تمام عقول تصور کنند شدت عذاب را، از آن شدیدتر هم ممکن است. اگر برهان حکما را
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 439
ندیدی یا کشف اهل ریاضت را باور نداری، تو که بحمدالله مؤمنی، انبیا، صلوات الله علیهم، را صادق می دانی، تو که اخبار وارده در کتب معتبرۀ ما را، که همۀ علمای امامیه قبول دارند، درست می دانی، تو که ادعیه و مناجات وارده از ائمۀ معصومین، سلام الله علیهم، را صحیح می دانی، تو که مناجات مولای متقیان، امیرالمؤمنین، سلام الله علیه، را دیدی، تو که مناجات سید الساجدین، علیه السلام، را در دعای ابوحمزه دیدی، قدری تأمل کن در مضمون آنها؛ قدری تفکر نما در فقرات آنها. لازم نیست یک دعای طولانی را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانی و تفکر در معانیش نکنی، بنده و شما حال سید سجّاد، علیه السلام، را نداریم که آن دعای مفصل را با حال بخوانیم، شبی یک ربع آن را، یک ثُلْثِ آن را، با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوی. از همه گذشته، قدری تفکر در قرآن کن ببین چه عذابی را وعده کرده که اهل جهنم از مالک می خواهند که آنها را بکشد؛ هیهات! که مرگ در کار نیست. ببین خدای تعالی می فرماید: یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فی جَنْبِ الله . آیا این چه حسرتی است؟ که خدای تعالی با آن عظمت با این تعبیر ذکر می فرماید. تدبر کن در آیۀ شریفۀ قرآن؛ بی تأمل و تدبر از آن مگذر: یومَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمّا أَرْضَعَتْ و تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذَابَ الله ِ شَدیدٌ. وصف روز قیامت را می کند می فرماید: «روزی که فراموش می کند هر شیردهی از آنچه شیر می دهد؛ و می اندازد هر آبستنی بچۀ خود را؛ و می بینی مردم را مست، با اینکه آنها مست نیستند و لکن عذاب خدا سخت است.»
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 440
درست تفکر کن عزیزم، قرآن نعوذبالله کتاب قصه نیست؛ شوخی با شما نمی کند؛ ببین چه می فرماید؟ این چه عذابی است که عزیزها را از یاد می برد، حامله را بی بار می کند. آیا چه عذابی است که خداوند تبارک و تعالی با آن عظمت او را وصف می کند به «شدت» و جای دیگر به «عظمت». چیزی را که خدای تبارک و تعالی که عظمت او حدّ و حصر ندارد و عزت و سلطنت او منتهی ندارد توصیف به شدت و عظمت کند آیا چه خواهد بود؟ خدا می داند عقل من و تو و فکر همۀ بشر از تصورش عاجز است. اگر مراجعه به اخبار و آثار اهل بیت عصمت و طهارت کنی و تأمل در آنها نمایی، می فهمی که قضیۀ عذاب آن عالم غیر از این عذابهایی است که فکر کردی. قیاس به عذاب این عالَم کردن قیاس باطل غلطی است.(498)
* * *
تفکر در صراط مستقیم
باید ببینیم چطور از آنجا آمدیم و چطور در اینجا هستیم و چطور به آنجا می رویم. آیا در اینجا که هستیم، در خدمت حق تعالی و خدمت خلقیم، مجاهده می کنیم در راه خدا، به صراط مستقیم ربوبیت مشی می کنیم یا انحراف داریم؟ اگر انحراف داشته باشیم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ که تعبیر به مغضوب علیهم شده است و چه طرف راست که تعبیر به ضالّین شده است در مقابل طریق مستقیم و صراط مستقیم اگر از این راه مستقیم رفتیم، از اینجا که حرکت کردیم راه مستقیم باشد، منحرف نباشد، شرقی نباشیم غربی نباشیم، مستقیم باشیم، یمین و شمال نباشد در کار، مستقیم حرکت کنیم از اینجا به لانهایت، سعادتمندیم و ملتی را
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 441
سعادتمند کردیم. و اگر چنانچه خدای نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به یمین، انحراف به یسار باشد، منحرف هستیم. و اگر چنانچه در بین ملت یک مقامی داشته باشیم، ملتی را منحرف می کنیم.(499)
22 / 6 / 58
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 442