بخش سوم: منازل و مقامات سلوک

فصل پنجم: تفکر

فصل پنجم: تفکر

‏ ‏

تفکر، اول شرط مجاهده

‏بدان که اوّل شرط مجاهدۀ با نفس و حرکت به جانب حق تعالی‏‎ ‎‏«تفکّر» است.(481)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفکر آغاز هر کار

‏هر عملی اولش فکر است. هر کاری اولش تفکر و تأمل در اطراف‏‎ ‎‏کار است.(482)‏

23 / 2 / 63

*  *  *

‏ ‏

تفکر در مرتبۀ اول سلوک

‏تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و‏‎ ‎‏روزی مقداری ـ ولو کم هم باشد ـ فکر کند در اینکه آیا مولای او‏‎ ‎‏که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای‏‎ ‎‏او فراهم کرده، و بدن سالم و قوای صحیحه، که هر یک دارای‏‎ ‎‏منافعی است که عقل هر کس را حیران می کند، به او عنایت کرده،‏‎ ‎‏و این همه بسطِ بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفی هم این‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 423

‏همه انبیا فرستاده، و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها‏‎ ‎‏کرده، آیا وظیفۀ ما با این مولای مالک الملوک چیست؟ آیا تمام این‏‎ ‎‏بساط فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است‏‎ ‎‏که با تمام حیوانات شریک هستیم، یا مقصود دیگری در کار‏‎ ‎‏است؟ آیا انبیاء کرام و اولیاء معظم و حکمای بزرگ و علمای هر‏‎ ‎‏ملت که مردم را دعوت به قانون عقل و شرع می کردند و آن ها را از‏‎ ‎‏شهوات حیوانی و از این دنیای فانی پرهیز می دادند با آنها دشمنی‏‎ ‎‏داشتند و دارند، یا راه صلاح ما بیچاره های فرورفته در شهوات را‏‎ ‎‏مثل ما نمی دانستند؟‏

تفکر در مقصد خلقت

‏     ‏‏اگر انسان عاقل لحظه ای فکر کند می فهمد که مقصود از این‏‎ ‎‏بساط چیز دیگر است؛ و منظور از این خلقتْ عالم بالا و بزرگتری‏‎ ‎‏است؛ و این حیات حیوانی مقصود بالذات نیست. و انسان عاقل‏‎ ‎‏باید در فکر خودش باشد؛ و به حال بیچارگی خودش رحم کند و‏‎ ‎‏با خود خطاب کند: ای نفس شقی که سالهای دراز در پی شهوات‏‎ ‎‏عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد،‏‎ ‎‏خوب است قدری به حالِ خود رحم کنی؛ از مالک الملوک حیا‏‎ ‎‏کنی؛ و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی، که آن موجب حیات‏‎ ‎‏همیشگی و سعادت دائمی است؛ و سعادت همیشگی را مفروش‏‎ ‎‏به شهوات چند روزۀ فانی، که آن هم به دست نمی آید حتی با‏‎ ‎‏زحمتهای طاقت فرسا. قدری فکر کن در حال اهل دنیا از سابقین تا‏‎ ‎‏این زمان که می بینی. ملاحظه کن زحمتهای آنها و رنجهای آنها در‏‎ ‎‏مقابل راحتی آنها چقدر زیادتر و بالاتر است، در صورتی که برای‏‎ ‎‏هر کس هم راحتی و خوشی پیدا نمی شود. آن انسانی که در‏‎ ‎‏صورت انسان و از جنود شیطان است و از طرف او مبعوث است و‏‎ ‎‏تو را دعوت به شهوات می کند و می گوید زندگانی مادی را باید‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 424

‏تأمین کرد، قدری در حال خود او تأمل کن؛ و قدری او را استنطاق‏‎ ‎‏کن ببین آیا خودش از وضعیت راضی است؟ یا آنکه خودش مبتلا‏‎ ‎‏است می خواهد بیچارۀ دیگری را هم مبتلا کند؟‏

‏     و در هر حال از خدای خود با عجز و زاری تمنا کن که تو را‏‎ ‎‏آشنا کند به وظایف خودت که باید منظور شود مابین تو و او. و‏‎ ‎‏امید است این تفکر که به قصد مجاهدۀ با شیطان و نفس امّاره‏‎ ‎‏است، راه دیگری برای تو بنمایاند و موفق شوی به منزل دیگر از‏‎ ‎‏مجاهده.(483)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفکر هشداردهندۀ دل

‏بِسَندی الْمتَّصلِ إلی مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ، رضوان الله علیه، عَنْ عَلِیِّ‏‎ ‎‏بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ النَّوْفَلِیِّ، عَنِ السَّکُونِیِّ، عَنْ أَبِی عَبْدِ الله،‏‎ ‎‏علیه السّلام، قَالَ: ‏کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ‏[‏علیه السّلام‏]‏ یَقُولُ: نَبِّهْ بِالتَّفَکُّرِ قَلْبَکَ؛ وَ‎ ‎جَافِ عَنِ اللَّیْلِ جَنْبَکَ؛ وَ اتَّقِ الله رَبَّکَ.‎[1]‎

‏    ‏‏ترجمه «حضرت صادق، علیه السلام، فرمود: بود امیر‏‎ ‎‏المؤمنین(ع) که می فرمود: "آگاه نما دل خود را به اندیشه نمودن؛ و‏‎ ‎‏دور کن از شبْ پهلوی خود را؛ و بپرهیز خداوند پروردگار خویش‏‎ ‎‏را."»‏

‏     شرح «کان یقول» مفادش غیر از «قال» یا «یقول» است، زیرا که‏‎ ‎‏از آن استفادۀ دوام و استمرار می شود. معلوم می شود حضرت این‏‎ ‎‏کلام را مکرر می فرمودند.‏

‏     و «تنبیه» آگاهی دادن از غفلت و بیدار کردن از خواب است. و‏‎ ‎‏در اینجا هر دو معنی مناسب است، زیرا که قلوبْ قبل از تفکر در‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 425

‏غفلت مغمور و در خواب اندرند، و با آن از غفلت در آیند و از‏‎ ‎‏خواب انگیخته شوند. و خواب و بیداری و غفلت و هشیاری مُلک‏‎ ‎‏بدن و ملکوت نفس با هم مختلف اند: چه بسا چشم ظاهر بیدار و‏‎ ‎‏جنبۀ ملک هوشیار است، و چشم باطن و بصیرت در خواب گران‏‎ ‎‏و جنبۀ ملکوت نفس در غفلت و بیهوشی است.‏

معنای تفکر

‏     ‏‏و «تفکر» اعمالِ فکر است و آن عبارت است از ترتیب امور‏‎ ‎‏معلومه برای بدست آوردن نتایج مجهوله. و آن اعم است از‏‎ ‎‏تفکری که از مقامات سالکین است، زیرا که آن را خواجۀ انصاری‏‎ ‎‏چنین تعریف فرموده اعْلَمْ أَنَّ التَّفَکُّرَ تَلَمُّسُ البَصیرَةِ لاِسْتِدْراکِ‏‎ ‎‏البُغْیَةِ.‏‎[2]‎‏ یعنی «بدان که تفکر عبارت است از جستجو نمودن‏‎ ‎‏بصیرت قلب و چشمِ ملکوتْ مطلوب خود را برای ادراک آن.» و‏‎ ‎‏معلوم است مطلوبات قلوبْ معارف است. و از این جهت در این‏‎ ‎‏حدیث شریف نیز مقصود از «تفکر»، معنی خاص راجع به قلوب‏‎ ‎‏و حیات آنهاست.(484)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تقدم تفکر بر تذکر

‏بدان که تذکر از نتایج تفکر است؛ و لهذا منزل تفکر را مقدّم‏‎ ‎‏دانسته اند از منزل تذکر. جناب خواجه عبدالله فرماید: التَّذَکُّر فَوْقَ‏‎ ‎‏التَّفَکُّرِ؛ فَإنَّ التَّفَکّرَ طَلَبٌ، وَ التَّذَکُّرَ وُجُودٌ.‏‎[3]‎‏ «تذکر فوق تفکر است،‏‎ ‎‏زیرا که این طلب محبوب است و آن حصول مطلوب.» تا انسان در‏‎ ‎‏راه طلب و دنبال جستجوست، از مطلوب محجوب است؛ چنانچه‏‎ ‎‏به وصول به محبوب از تعب تحصیل فارغ آید. و قوّت و کمال تذکر‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 426

‏بسته به قوّت و کمال تفکر است. و آن تفکر که نتیجه اش تذکر تام‏‎ ‎‏معبود است، در میزان سایر اعمال نیاید و با آنها در فضیلت طرف‏‎ ‎‏مقایسه نشود؛ چنانچه در روایات شریفه از عبادت یک سال و‏‎ ‎‏شصت سال و هفتاد سال تفکر یک ساعت را بهتر شمرده اند.‏‎ ‎‏معلوم است غایت و ثمرۀ مهمۀ عبادات حصول معارف و تذکر از‏‎ ‎‏معبود حق است، و این خاصیت از تفکر صحیح بهتر حاصل‏‎ ‎‏می شود. شاید تفکر یک ساعت ابوابی از معارف به روی سالک‏‎ ‎‏بگشاید که عبادت هفتاد سال نگشاید یا انسان را چنان متذکر‏‎ ‎‏محبوب نماید که از مشقتها و زحمت های چندین ساله این‏‎ ‎‏مطلوب حاصل نشود.(485)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

فضیلت تفکر

‏بدان که از برای تفکر فضیلت بسیار است. و تفکر مفتاح ابواب‏‎ ‎‏معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است، و مقدمۀ لازمۀ حتمیۀ‏‎ ‎‏سلوک انسانیت است. و در قرآن شریف و احادیث کریمه تعظیم‏‎ ‎‏بلیغ و تمجید کامل از آن گردیده، و از تارک آن تعییر و تکذیب‏‎ ‎‏شده. و در ‏‏کافی‏‏ شریف سند به حضرت صادق، علیه السلام،‏‎ ‎‏رساند که فرمود: ‏أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَکُّرِ فِی الله وَ فِی قُدْرَتِهِ.‎[4]‎‏ و پس از‏‎ ‎‏این ذکری از این حدیث پیش می آید. و در حدیث دیگر‏‎ ‎‏یک ساعت تفکر را از عبادت یک شب بهتر دانسته. و در حدیث‏‎ ‎‏نبوی، صلّی الله علیه و آله، است که تفکر یک ساعت از عبادت‏‎ ‎‏یک سال بهتر است. و در حدیث دیگر است که تفکر یک ساعت‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 427

‏بهتر است از عبادت شصت سال، و در حدیث دیگر هفتاد سال؛ و‏‎ ‎‏از بعض علمای فقه و حدیث هزار سال هم حدیث شده. در هر‏‎ ‎‏صورت، از برای آن درجات و مراتبی است، و از برای هر مرتبه ای‏‎ ‎‏نتیجه یا نتایجی است که ما به ذکر بعضی از آن می پردازیم.‏

تفکر در حق و اسما و صفات حق

‏     ‏‏اوّل تفکر در حق و اسما و صفات و کمالات اوست. و نتیجۀ آن‏‎ ‎‏علم به وجود حق و انواع تجلیات است و از آن، علم به اعیان و‏‎ ‎‏مظاهر رخ دهد. و این افضل مراتب فکر و اعلی مرتبۀ علوم و اتقن‏‎ ‎‏مراتب برهان است؛ زیرا که از نظر به ذات علت و تفکر در سبب‏‎ ‎‏مطلق علم به او و مسببات و معلولات پیدا شود. و این نقشۀ‏‎ ‎‏تجلیّات قلوب صدّیقین است، و از این جهت آن را «برهان‏‎ ‎‏صدیقین» گویند؛ زیرا که «صدّیقین» از مشاهدۀ ذات شهود اسما و‏‎ ‎‏صفات کنند، و در آیینۀ اسما، اعیان و مظاهر را شهود نمایند. و‏‎ ‎‏اینکه این قسم برهان را «برهان صدّیقین» گوییم برای آن است که‏‎ ‎‏اگر صدیقی بخواهد مشاهدات خود را به صورت برهان در آورد و‏‎ ‎‏آنچه ذوقاً و شهوداً یافته به قالب الفاظ بریزد، این چنین شود؛ نه‏‎ ‎‏آنکه هر کس بدین برهان علم به ذات و تجلیّات آن پیدا کرد، از‏‎ ‎‏صدّیقین است؛ یا آنکه معارف صدّیقین از سنخ براهین است،‏‎ ‎‏منتها براهین مخصوصی. هیهات که علوم آنها از جنس تفکر باشد،‏‎ ‎‏یا مشاهدات آنها را با برهان و مقدمات آن مشابهتی. تا قلب در‏‎ ‎‏حجاب برهان است و قدم او قدم تفکر است، به اوّل مرتبه‏‎ ‎‏صدّیقین نرسیده. و چون از حجاب غلیظ علم و برهان رست، با‏‎ ‎‏تفکر سر و کاری ندارد و بی واسطۀ برهان، بلکه بی واسطۀ‏‎ ‎‏موجودی، در آخر کار و منتهای سلوک، به مشاهدۀ جمال جمیل‏‎ ‎‏مطلق نایل گردد و به لذت دائم سرمد برسد، و از عالم و هر چه در‏‎ ‎‏اوست وارهد و در تحت قباب کبریایی به فنای کلی باقی ماند، و از‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 428

‏او اسم و رسمی باقی نماند و مجهول مطلق گردد؛ مگر آنکه عنایت‏‎ ‎‏حق شامل حال او گردد و او را ارجاع به مملکت خود و ممالک‏‎ ‎‏وجود به مقدار سعۀ وجود عین ثابت او نماید؛ و در این رجوعْ‏‎ ‎‏کشف سبحات جمال و جلال برای او گردد، و در آیینۀ ذاتْ اسما و‏‎ ‎‏صفات را مشاهده نماید، و از آن به شهود عین ثابت خود و هر چه‏‎ ‎‏در ظل حمایت اوست نایل شود، و کیفیت سلوک مظاهر و رجوع‏‎ ‎‏به ظاهر بر قلب او کشف شود؛ پس، به خلعت نبوت مفتخر گردد.‏‎ ‎‏و اختلاف مقامات انبیا و رسل در این مقام ظاهر شود؛ و مقدار‏‎ ‎‏سعه و ضیق دایرۀ رسالت و مبعوث منه و مبعوث الیه در این مقام‏‎ ‎‏برای آنها منکشف گردد، و بسط مقال در این مقام مناسبتی با وضع‏‎ ‎‏این اوراق ندارد. پس، از آن، بلکه از برهان صدّیقین نیز، صرف‏‎ ‎‏نظر نمودیم؛ زیرا که آن را مقدماتی است که شرح آنها موجب‏‎ ‎‏تطویل شود.(486)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفکر در آیات الهی

‏و دیگر از آداب مهمّۀ آن، تفکّر است. و مقصود از تفکّر آن است‏‎ ‎‏که از آیات شریفه جستجوی مقصد و مقصود کند. و چون مقصد‏‎ ‎‏قرآن، چنانچه خود آن صحیفۀ نورانیّه فرماید، هدایت به سُبُل‏‎ ‎‏سلامت است و اخراج از همۀ مراتب ظلمات است به عالم نور و‏‎ ‎‏هدایت به طریق مستقیم است، باید انسان به تفکّر در آیات شریفه‏‎ ‎‏مراتب سلامت را از مرتبۀ دانیۀ آن، که راجع به قوای ملکیّه است،‏‎ ‎‏تا منتهی النّهایۀ آن، که حقیقت قلب سلیم است ـ به تفسیری که از‏‎ ‎‏اهل بیت وارد شده که ملاقات کند حق را در صورتی که غیر حق‏‎ ‎‏در آن نباشد ـ به دست آورد. و سلامت قوای ملکیّه و ملکوتیّه‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 429

‏گم شدۀ قاری قرآن باشد، که در این کتاب آسمانی این گم شده‏‎ ‎‏موجود است و باید با تفکّر استخراج آن کند. و چون قوای انسانیّه‏‎ ‎‏سالم از تصرّف شیطانی شد و طریق سلامت را بدست آورد و بکار‏‎ ‎‏بست، در هر مرتبه سلامت که حاصل شد از ظلمتی نجات یابد و‏‎ ‎‏قهراً نور ساطع الهی در آن تجلّی کند، تا آن که اگر از جمیع انواع‏‎ ‎‏ظلمات که اول آن ظلمات عالم طبیعت است به جمیع شئون آن و‏‎ ‎‏آخر آن ظلمت توجه به کثرت است به تمام شئون آن خالص شد، نور‏‎ ‎‏مطلق در قلبش تجلّی کند و به طریق مستقیم انسانیّت، که در این مقام‏‎ ‎‏طریق ربّ است، انسان را هدایت کند: ‏اِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیم.‎[5]‎

دعوت به تفکر در قرآن

‏     ‏‏و در قرآن شریف دعوت به تفکّر و تعریف و تحسین از آن‏‎ ‎‏بسیار شده. قال تعالی: ‏وَ اَنْزَلْنَا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ‎ ‎یَتَفَکَّرون.‎[6]‎‏ در این کریمه مدح بزرگی است از تفکّر، زیرا که غایت‏‎ ‎‏انزال کتاب بزرگ آسمانی و صحیفۀ عظیمۀ نورانی را احتمال تفکّر‏‎ ‎‏قرار داده؛ و این از شدّت اعتناء به آن است که بس احتمال آن‏‎ ‎‏موجب یک همچو کرامتی عظیم شده. و در آیۀ دیگر فرماید:‏‎ ‎فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّروُن.‎[7]‎‏ و از این قبیل یا قریب به آن، آیات‏‎ ‎‏بسیار است و روایات دربارۀ تفکر نیزبسیار است. از حضرت‏‎ ‎‏ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله منقول است که چون این آیۀ‏‎ ‎‏شریفه نازل شد که می فرماید: ‏اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالْارْضِ وَاخْتِلافِ‎ ‎اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لآیاتٍ‏...‏‏الخ‏‎[8]‎‏ فرمود: ‏وَیْلٌ لِمَنْ قَرَأَها وَ لَمْ یَتَفَکَّرْ فیها.‎[9]‎‏ عمده در‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 430

تفکر ممدوح

‏این باب آن است که انسان بفهمد تفکّرِ ممدوح کدام است؛ والاّ در‏‎ ‎‏این که تفکّر در قرآن و حدیث ممدوح است شک نیست. بهترین‏‎ ‎‏تعبیرها از برای آن، آن است که خواجه عبدالله انصاری قدس سره‏‎ ‎‏می کند.‏

‏     قال: اِعْلَمْ، اَنَّ التَّفکُّرَ تَلَمُّسُ الْبَصیرَةِ لاِسْتِدْراکِ الْبُغْیَة.‏‎[10]‎‏ یعنی‏‎ ‎‏تفکّر جستجو نمودن «بصیرت» است ـ که چشم قلب است ـ برای‏‎ ‎‏رسیدن به مقصود و نتیجه، که غایت کمالْ آن است. و معلوم است‏‎ ‎‏مقصد و مقصودْ سعادت مطلقه است که به کمال علمی و عملی‏‎ ‎‏حاصل آید.(487)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفکر به لطایف مصنوعات

‏اما علم نافع: تفکر در لطایف مصنوعات و دقایق اسرار وجود‏‎ ‎‏است، و این تفکر از برای متوسّطین ابوابی از معرفت باز کند،‏‎ ‎‏گرچه برای کاملین حجاب است، و این حسنۀ قلبیۀ ابرار، سیئۀ‏‎ ‎‏مقرَّبان درگاه است.‏

‏     طریق تفکر در لطایف صنعت بی شمار است، ولی از همه چیز‏‎ ‎‏نزدیکتر به ما، خود ما است و معرفت نفس، بلکه ساختمان بدن،‏‎ ‎‏بلکه افعال بدن، طریق معرفت الله است ‏مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ ‏[‏ فَقَدْ‎ ‎‏]‏عَرَفَ‎ ‎رَبَّهُ‏.(488)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 431

تفکر در علم و عمل خویش

‏اکنون باید انسانی که دارای علم و عمل است، در خود و احوال‏‎ ‎‏خود و ملکات نفسانیّه تفکّر کند، و خود را در تحت نظر قرار داده‏‎ ‎‏تفتیش کامل کند، ببیند در هر رشته‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ از علوم هست، چه‏‎ ‎‏ملکاتی علم در او به ارث گذاشته؟ اگر از اهل معارف است، ببیند‏‎ ‎‏نور معرفت الله دل او را روشن کرده و با حق و مظاهر جمال و‏‎ ‎‏جلال او محبّت پیدا کرده و متواضع شده؟ یا آن که به واسطه‏‎ ‎‏چندی مُزاولت در اصطلاحات، به همه عالم و جمیع علماء به نظر‏‎ ‎‏حقارت ـ که نظر ابلیس است ـ نگاه می کند، و حکماء را قشری‏‎ ‎‏می خواند، و دیگر علماء و دانشمندان را جزو حساب نمی آورد،‏‎ ‎‏مردم را چون حیوانات نظر می کند؟!‏

‏     اگر چنین است بداند که این اصطلاحات بی مغز، حجاب‏‎ ‎‏معرفت الله و نقاب رخسارِ جانان شده. چیزی که باید انسان را از‏‎ ‎‏اسارت نفس وارسته کند و از علایق طبیعت بیرون ببرد، خود‏‎ ‎‏انسان را در سجن طبیعت محبوس کرده و در زیر زنجیرهای‏‎ ‎‏شیطان قرار داده. بیچاره داد از منازل عشق و محبَّت می زند، و‏‎ ‎‏معارف الهیّه را به چشم مردم می کشد، و خود زُنّارِ نفس و بتِ‏‎ ‎‏خودخواهی و خودپرستی را در زیرِ جامه دارد، و از خدای عالم‏‎ ‎‏غافل و به بندگان او ـ که از او هستند ـ سرکشی می کند.‏

‏     ابلیس به تکبُّر به آدم از مقام قرب دور شد، و تو با این تکبّر به‏‎ ‎‏آدمزادگان، می خواهی راهی به معارف پیدا کنی؟ هیهات! نورِ‏‎ ‎‏معرفت الله باید دل را الهی کند و از رجز شیطانی دور کند. پس چه‏‎ ‎‏شد که در تو نتیجه به عکس داده؛ دل تو را منزلگاه شیطان و مورد‏‎ ‎‏استیلاء ابلیس قرار داده.(489)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 432

تفکر در مراحل خلقت انسان

‏قدری تفکر در حالات خودت کن شاید دلت بیدار شود. ای‏‎ ‎‏انسانی که اوّل امرت هیچ نبودی و در کتم عدم دهرهای‏‎ ‎‏غیرمتناهیه بودی، ناچیزتر از عدم و محو از صفحۀ وجود چیست؟‏‎ ‎‏پس از آنکه ارادۀ حق تعلق گرفت به پیدایش تو، از بس‏‎ ‎‏ناقص القابلیه و پست و ناچیز بودی و قابل قبول فیض نبودی تو را‏‎ ‎‏از هیولای عالم، که جز قوۀ محض و ضعف صِرف چیزی نبود، به‏‎ ‎‏صورت جسمیه و عنصریه، که اخس موجودات و پست ترین‏‎ ‎‏کائنات است، در آورد. و از آنجا تو را به صورت نطفه ای که اگر‏‎ ‎‏دستت به آن آلوده گردد استقذار کنی و او را با زحمت پاک کنی در‏‎ ‎‏آورد و در منزلی بس تنگ و پلید، که آن انثیین پدر است، جایگزین‏‎ ‎‏کرد. و از مجرای بول تو را در حال زشت فجیعی به رحم مادر وارد‏‎ ‎‏کرد؛ و تو را در جایی منزل داد که از ذکر آن متنفر شوی. و در آنجا‏‎ ‎‏تو را به شکل علقه و مضغه درآورد؛ و با غذایی تربیت کرد که از‏‎ ‎‏شنیدنش وحشت کنی و باید خجلت کشی، ولی چون همه مبتلای‏‎ ‎‏به این بلیه ها هستند خجلت زایل شود: و البَلِیَّةُ إذا عَمَّتْ طابَتْ.‏‎[11]‎‎ ‎‏تو در تمام این تطوراتْ ارذل و اذل و پست ترین موجودات بودی.‏‎ ‎‏از جمیع ادراکات ظاهری و باطنی عاری و از تمام کمالات بری‏‎ ‎‏بودی. پس از آنکه به رحمت واسعۀ خود تو را قابل حیات فرمود،‏‎ ‎‏حیاتْ چنان در تو ناقص هویدا شد که از کرمی پست تر بودی در‏‎ ‎‏شئون حیاتی برای نقصان قابلیت تو. و به رحمت خود به تدریج‏‎ ‎‏حیات و شئون آنرا در تو زیاد کرد تا آنکه لایق شدی به آمدن‏‏[ ‏‏به‏‏]‏‎ ‎‏محیط دنیا. از پست ترین مجراها در پست ترین حالات تو را وارد‏‎ ‎‏این فضا کرد، در صورتی که در تمام کمالات و شئون حیات از‏‎ ‎‏جمیع بچه های حیوانات ضعیفتر و پست تر بودی. پس از آنکه تو‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 433
‏ را به قدرت کامله دارای قوای ظاهره و باطنه فرمود، باز به قدری‏‎ ‎‏ضعیف و ناچیزی که هیچیک از قوای خودت در تحت تصرف‏‎ ‎‏نیست: صحت خود را حفظ نتوانی کرد؛ قدرت و حیات خود را‏‎ ‎‏نگاهداری نتوانی نمود؛ جوانی و جمال خود را محفوظ نتوانی‏‎ ‎‏کرد؛ اگر آفتی و مرضی به تو هجوم آورد به دفعش قادر نیستی ـ‏‎ ‎‏بالجمله، هیچیک از وجود و شئون آن در تحت اختیارت نیست.‏‎ ‎‏اگر یک روز گرسنه بمانی، به خوردن هر مردار گندیده ای حاضر‏‎ ‎‏شوی؛ و اگر تشنگی به تو غلبه کند، به هر آب گندیدۀ پلیدی‏‎ ‎‏رضایت دهی. و همین طور در تمام چیزها یک بندۀ ذلیل بیچاره‏‎ ‎‏هستی که به هیچ چیزی قادر نیستی. و اگر حظ خود را از وجود و‏‎ ‎‏کمالات وجود مقایسه کنی با سایر موجودات، می بینی تو و تمام‏‎ ‎‏کرۀ زمین، بلکه تمام منظومۀ شمسی، در مقابل عالم جسمانی، که‏‎ ‎‏پست ترین همۀ عوالم است و کوچکترین همۀ نشآت است، قدر‏‎ ‎‏محسوسی ندارید.‏

‏     عزیزم، جز خودت کسی را ندیدی؛ و آنچه دیدی به نظر اعتبار‏‎ ‎‏و موازنه در نیاوردی. خودت را با هر چه داری از شئون حیات و از‏‎ ‎‏زخارف دنیا قیاس کن به شَهرت، و شَهرت را به مملکتت، و آن را‏‎ ‎‏به سایر ممالک دنیا ـ که از صد یکی از آنها را نشنیدی ـ و تمام‏‎ ‎‏ممالک را به خود زمین، و زمین را به منظومۀ شمسی و کرات‏‎ ‎‏وسیعه ای که ریزه خوار اشعۀ منیرۀ شمس اند، و تمام منظومۀ‏‎ ‎‏شمسی را که از محیط فکر من و تو خارج است به منظومه های‏‎ ‎‏دیگری که شمس ما با همۀ سیاراتش یکی از سیارات یکی از‏‎ ‎‏آنهاست، که هر یک آنها طرف قیاس با شمس ما و سیارات آن‏‎ ‎‏نیست و آنچه از آنها تاکنون ـ از قراری که می گویند ـ کشف شده‏‎ ‎‏است چندین ملیون مَجرَّة است، که در این مجرّۀ نزدیک کوچک‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 434

‏چندین ملیون منظومۀ شمسی است، که کوچکترین آنها از شمس‏‎ ‎‏ما ملیونها ملیون بزرگتر است و نورانیتر! اینها همه از عالم جسمانی‏‎ ‎‏است که قدر آن را جز خالق آنها نمی داند؛ و کشف ارباب کشف به‏‎ ‎‏مقدار قلیلی از آن بیشتر موفق نشده. و تمام عالم اجسام در مقابل‏‎ ‎‏عالم ماوراءالطبیعه هیچ قدر محسوسی ندارد؛ و در آنجا‏‎ ‎‏عوالمی است که در فکر بشر نگنجد. اینها شئون حیات تو و‏‎ ‎‏حظوظ تو و من است از این عالمِ وجود. و پس از آنکه ارادۀ حق‏‎ ‎‏تعلق گرفت که تو را از این دنیا ببرد، امر کند به جمیع قوایت که رو‏‎ ‎‏به ضعف گذارند؛ و فرمان دهد به تمام ادراکاتت که از کار بایستند؛‏‎ ‎‏کارخانۀ وجودت را مختل فرماید؛ سمع و بصر و قوّت و قدرتت را‏‎ ‎‏بگیرد؛ و تو یک جمادی شوی که پس از چند روز از گند و تعفنت‏‎ ‎‏مشام مردم متأذی شود؛ و از صورت هیئتت آدمها گریزان گردند؛ و‏‎ ‎‏تمام اجزاء و اعضایت پس از مدتی از هم بگسلد و پاشیده گردد.‏‎ ‎‏اینها حال جسم تو. مال و منال و حشمَت تو هم که حالش معلوم‏‎ ‎‏است.(490)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفکر در مراحل خلقت انسان

‏ای طلبۀ مفاهیم! ای گمراه حقایق! قدری تأمّل کن ببین چه داری از‏‎ ‎‏معارف؟ چه اثری در خود از حق و صفاتش می بینی؟ علم‏‎ ‎‏موسیقی و ایقاع شاید از علم تو دقیقتر باشد؛ هیئت و مکانیک و‏‎ ‎‏سایر علوم طبیعی و ریاضی در اصطلاحات و دقت با علم تو‏‎ ‎‏همدوش است؛ همان طور که آنها عرفان بالله نمی آورد، علم تو هم‏‎ ‎‏تا محجوب به حجاب اصطلاحات و پردۀ مفاهیم و اعتبارات‏‎ ‎‏است، نه از او کیفیتی حاصل شود نه حال. بلکه در شریعت علمْ‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 435

‏علوم طبیعی و ریاضی از علوم شما بهتر است، زیرا که آنها نتیجۀ‏‎ ‎‏خود را می دهد، و از شما بی نتیجه یا به عکس نتیجه‏‎ ‎‏می دهد!.(491)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفکر در الطاف الهی

‏ما اگر ساعتی تفکر کنیم در موجودات عالم، که خود نیز از آنهاییم‏‎ ‎‏و بیابیم که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و آنچه به او و همه‏‎ ‎‏رسیده، الطافی است الهی و موهبت هایی است عاریت، و الطافی‏‎ ‎‏که خداوند منّان به ما فرموده چه قبل از آمدن ما به دنیا و چه در‏‎ ‎‏حال زیستن از طفولیت تا آخر عمر و چه پس از مرگ به واسطۀ‏‎ ‎‏هدایت کنندگانی که مأمور هدایت ما بوده اند، شاید بارقه ای از‏‎ ‎‏حبّ او ـ جلّ و علا ـ که محجوب از آن هستیم در ما پیدا شود و‏‎ ‎‏پوچی و بی محتوایی خود را دریابیم و راهی به سوی او ـ جلّ و‏‎ ‎‏علا ـ برای ما باز شود یا لااقل از کفر جحودی نجات یابیم و انکار‏‎ ‎‏معارف الهی و جلوه های رحمانی را برای خود مقامی محسوب‏‎ ‎‏نکنیم و به آن افتخار نکنیم که تا ابد محبوس در چاه ویل‏‎ ‎‏خودخواهی و خودبینی شویم.(492)‏

8 / 2 / 61

*  *  *

‏ ‏

تفکر در جمال و کمال حق تعالی

‏و هر کس هر کمال و جمالی دارد از خود نیست بلکه جلوۀ کمال و‏‎ ‎‏جمال اوست. ‏وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ الله رَمی‎[12]‎‏ در هر چیز و هر فعل‏‎ ‎‏و هر گفتار و کردار صادق است و هر کس این حقیقت را دریابد و‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 436

‏ذوق کند، به کسی جز او دل نبندد و از کسی جز او حاجت‏‎ ‎‏نخواهد.‏

‏     سعی کن در خلوات، در این بارقه الهی فکر کنی، و به طفل‏‎ ‎‏قلبت تلقین کن و تکرار کن تا به زبان آید و در ملک و ملکوت‏‎ ‎‏وجودت این جلوه خودنمایی کند، و به غنیّ مطلق بپیوند تا از هر‏‎ ‎‏کس جز او غنیّ شوی، و از او توفیق وصول بخواه تا تو را از همه‏‎ ‎‏کس و خودی خودت ببرد و تشریف حضور دهد و اذن‏‎ ‎‏دخول.(493)‏

8 / 2 / 61

*  *  *

‏ ‏

تفکر در اوقات نماز

‏ما نیز اگر قدری تفکّر کنیم، و به قلب محجوب مهجور خود‏‎ ‎‏بفهمانیم که اوقات صلوات اوقات حضور در بارگاه قدس حضرت‏‎ ‎‏ذی الجلال است، اوقاتی است که حق تعالی که مالک الملوک و‏‎ ‎‏عظیم مطلق است بندۀ ضعیف ناچیز را به مناجات خود دعوت‏‎ ‎‏فرموده و به دار الکرامۀ خود اذن دخول داده تا فوز به سعادتهای‏‎ ‎‏ابدی و سرور و بهجتهای دائمی پیدا کند، از دخول وقت صلوة به‏‎ ‎‏مقدار معرفت خود بهجت و سرور داشتیم.(494)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفکر در اعمال حسنه و عبادات

‏خوب است اکنون ما قدری در اعمال حسنۀ خود تفکر کنیم و‏‎ ‎‏افعال عبادیه که از ما صادر می شود قدری در تحت اعتبار عقل‏‎ ‎‏آورده با نظر انصاف به آنها نظر کنیم ببینیم آیا به واسطۀ آنها ما‏‎ ‎‏مستوجب مدح و ثنا و مستحق ثواب و رحمت هستیم، یا لایق لوم‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 437

‏و عقاب و غضب و نقمت. و اگر حق تعالی ما را به واسطۀ همین‏‎ ‎‏اعمالی که در نظر ما حسنه است به آتش قهر و غضب بسوزاند بجا‏‎ ‎‏است و موافق عدل است.(495)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تأمل در نتایج اعمال

‏بدان که علاج این خطیئۀ عظیمه چون خطیئات دیگر به علم نافع و‏‎ ‎‏عمل توان نمود.‏

‏     اما علم، پس چنین است که انسان تفکر کند در فایدۀ مترتبۀ بر‏‎ ‎‏این عمل و آن را مقایسه کند با نتایج سوء و ثمرات زشتی که بر آن‏‎ ‎‏مترتب است، و آن را در میزان عقل گذاشته از آن استفتا نماید.‏‎ ‎‏البته انسان با خود دشمنی ندارد؛ تمام معاصی از روی جهالت و‏‎ ‎‏نادانی و غفلت از مبادی آن و نتایج آن از انسان صادر می شود. اما‏‎ ‎‏فایدۀ خیالی مترتّب بر آن، آن است که انسان به قدر چند دقیقه‏‎ ‎‏قضای شهوت نفسانی خود را در ذکر مَساوی مردم و کشف‏‎ ‎‏عورات آنها کرده، و با بذله گویی و هرزه سرایی، که ملایم با‏‎ ‎‏طبیعت حیوانی یا شیطانی است، صرف وقت نموده مجلس آرایی‏‎ ‎‏نموده و تشفّی قلبی از محسودان نموده است.‏

‏     اما آثار زشت آن، شمه ای از آن را در فصلهای سابق شنیدی.‏‎ ‎‏اکنون شمه ای از آن را گوش کن و عبرت گیر و در میزان مقایسه‏‎ ‎‏گذار. البته این تفکر و موازنه نتایج حسنه دارد. اما آثار آن در این‏‎ ‎‏عالم، آن است که انسان از چشم مردم می افتد و اطمینان آنها از او‏‎ ‎‏سلب می شود. طباع مردم بالفطره مجبول به حبّ کمال و نیکویی‏‎ ‎‏و خوبی و متنفر از نقص و پستی و زشتی است؛ و بالجمله، فرق‏‎ ‎‏می گذارند بین اشخاصی که احتراز از هتک مستور و از کشف‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 438

‏اَعراض و سرایر مردم کنند، و غیر آنها. حتی خود مغتاب نیز‏‎ ‎‏شخص محترز از این امور را از خود ممتاز داند، فطرةً و عقلاً. اگر‏‎ ‎‏کار را از حد گذراند و پردۀ ناموس اَعراض مردم را درید، خداوند‏‎ ‎‏او را در همین عالم رسوا می کند. چنانچه در روایت اسحق بن‏‎ ‎‏عمّار، که سبق ذکر یافت، مذکور است. و باید انسان بترسد از آن‏‎ ‎‏رسوایی که به دست حق تعالی واقع شود که جبران پذیر نخواهد‏‎ ‎‏بود.(496)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفکر در احوال اولیا

‏خوب است قدری در حال آن حضرت و حضرت رسول اکرم،‏‎ ‎‏صلّی الله علیه و آله، که اشرف خلیقه و معصوم از خطا و نسیان و‏‎ ‎‏لغزش و طغیان هستند، تفکر کنیم و بفهمیم که ما در چه حال‏‎ ‎‏هستیم و آنها در چه حال بودند. علم آنها به بزرگی سفر و خطر آن،‏‎ ‎‏از آنها راحت را سلب کرده، و جهل ما نسیان در ما ایجاد کرده.‏‎ ‎‏حضرت ختمی مرتبت به قدری ریاضت کشید و قیام در مقابل حق‏‎ ‎‏کرد که قدمهای مبارکش ورم کرد و از طرف ذات مقدّس حق جلّ‏‎ ‎‏جلاله آیه نازل شد: ‏طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی‎[13]‎‏.(497)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفکر در محتوای قرآن و ادعیه

‏ای عزیز، در علوم عالیه ثابت شده است که مراتب اشتداد‏‎ ‎‏غیرمتناهی است. هر چه تو تصور کنی و تمام عقول تصور کنند‏‎ ‎‏شدت ‏‏عذاب را، از آن شدیدتر هم ممکن است. اگر برهان حکما ‏‏را‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 439
‏ ندیدی یا کشف اهل ریاضت را باور نداری، تو که بحمدالله ‏‎ ‎‏مؤمنی، انبیا، صلوات الله علیهم، را صادق می دانی، تو که اخبار‏‎ ‎‏وارده در کتب معتبرۀ ما را، که همۀ علمای امامیه قبول دارند،‏‎ ‎‏درست می دانی، تو که ادعیه و مناجات وارده از ائمۀ معصومین،‏‎ ‎‏سلام الله علیهم، را صحیح می دانی، تو که مناجات مولای متقیان،‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین، سلام الله علیه، را دیدی، تو که مناجات سید‏‎ ‎‏الساجدین، علیه السلام، را در دعای ابوحمزه دیدی، قدری تأمل‏‎ ‎‏کن در مضمون آنها؛ قدری تفکر نما در فقرات آنها. لازم نیست‏‎ ‎‏یک دعای طولانی را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانی و تفکر در‏‎ ‎‏معانیش نکنی، بنده و شما حال سید سجّاد، علیه السلام، را نداریم‏‎ ‎‏که آن دعای مفصل را با حال بخوانیم، شبی یک ربع آن را، یک‏‎ ‎‏ثُلْثِ آن را، با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال‏‎ ‎‏شوی. از همه گذشته، قدری تفکر در قرآن کن ببین چه عذابی را‏‎ ‎‏وعده کرده که اهل جهنم از مالک می خواهند که آنها را بکشد؛‏‎ ‎‏هیهات! که مرگ در کار نیست. ببین خدای تعالی می فرماید: ‏یا‎ ‎حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فی جَنْبِ الله .‎[14]‎‏ آیا این چه حسرتی است؟ که‏‎ ‎‏خدای تعالی با آن عظمت با این تعبیر ذکر می فرماید. تدبر کن در‏‎ ‎‏آیۀ شریفۀ قرآن؛ بی تأمل و تدبر از آن مگذر: ‏یومَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ‎ ‎مُرْضِعَةٍ عَمّا أَرْضَعَتْ و تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ‎ ‎بِسُکاری وَ لکِنَّ عَذَابَ الله ِ شَدیدٌ.‎[15]‎‏ وصف روز قیامت را می کند‏‎ ‎‏می فرماید: «روزی که فراموش می کند هر شیردهی از آنچه شیر‏‎ ‎‏می دهد؛ و می اندازد هر آبستنی بچۀ خود را؛ و می بینی مردم را‏‎ ‎‏مست، با اینکه آنها مست نیستند و لکن عذاب خدا سخت است.»‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 440

‏     درست تفکر کن عزیزم، قرآن نعوذبالله کتاب قصه نیست؛‏‎ ‎‏شوخی با شما نمی کند؛ ببین چه می فرماید؟ این چه عذابی است‏‎ ‎‏که عزیزها را از یاد می برد، حامله را بی بار می کند. آیا چه عذابی‏‎ ‎‏است که خداوند تبارک و تعالی با آن عظمت او را وصف می کند به‏‎ ‎‏«شدت» و جای دیگر به «عظمت». چیزی را که خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی که عظمت او حدّ و حصر ندارد و عزت و سلطنت او منتهی‏‎ ‎‏ندارد توصیف به شدت و عظمت کند آیا چه خواهد بود؟ خدا‏‎ ‎‏می داند عقل من و تو و فکر همۀ بشر از تصورش عاجز است. اگر‏‎ ‎‏مراجعه به اخبار و آثار اهل بیت عصمت و طهارت کنی و تأمل در‏‎ ‎‏آنها نمایی، می فهمی که قضیۀ عذاب آن عالم غیر از این عذابهایی‏‎ ‎‏است که فکر کردی. قیاس به عذاب این عالَم کردن قیاس باطل‏‎ ‎‏غلطی است.(498)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفکر در صراط مستقیم

‏باید ببینیم چطور از آنجا آمدیم و چطور در اینجا هستیم و چطور‏‎ ‎‏به آنجا می رویم. آیا در اینجا که هستیم، در خدمت حق تعالی و‏‎ ‎‏خدمت خلقیم، مجاهده می کنیم در راه خدا، به صراط مستقیم‏‎ ‎‏ربوبیت مشی می کنیم یا انحراف داریم؟ اگر انحراف داشته باشیم،‏‎ ‎‏چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ که تعبیر به مغضوب‏‎ ‎‏علیهم شده است و چه طرف راست که تعبیر به ضالّین شده است‏‎ ‎‏در مقابل طریق مستقیم و صراط مستقیم اگر از این راه مستقیم رفتیم،‏‎ ‎‏از اینجا که حرکت کردیم راه مستقیم باشد، منحرف نباشد، شرقی‏‎ ‎‏نباشیم غربی نباشیم، مستقیم باشیم، یمین و شمال نباشد در کار،‏‎ ‎‏مستقیم حرکت کنیم از اینجا به لانهایت، سعادتمندیم و ملتی را‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 441
‏ سعادتمند کردیم. و اگر چنانچه خدای نخواسته انحراف به چپ،‏‎ ‎‏انحراف به راست، انحراف به یمین، انحراف به یسار باشد،‏‎ ‎‏منحرف هستیم. و اگر چنانچه در بین ملت یک مقامی داشته‏‎ ‎‏باشیم، ملتی را منحرف می کنیم.(499)‏

22 / 6 / 58

*  *  *

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 442

  • . اصول کافی؛ ج 2، ص 54، «کتاب ایمان و کفر»، «باب تفکر»، ح 1.
  • . منازل السائرین؛ ص 13، «قسم البدایات»، «باب التفکر».
  • . همان؛ ص 15، «قسم بدایات»، «باب تذکر».
  • . «پیوسته اندیشیدن دربارۀ خداوند و توانایی او برترین پرستش است»؛ اصول کافی؛ ج 2، ص 55، «کتاب ایمان و کفر»، «باب تفکر»، ح 3.
  • . «به درستی که پروردگار من بر راه راست است»؛ (هود / 56).
  • . ما قرآن را (یکباره) به سوی تو نازل کردیم تا آنچه را که (تدریجاً) بر مردم فرستاده شده است، برای آنها بیان کنی شاید آنان بیندیشند»؛ (نحل / 44).
  • . «پس داستانها را حکایت کن باشد که بیندیشند»؛ (اعراف / 176).
  • . «همانا در آفرینش آسمانها و زمین، و در آمد و شد شب و روز نشانه هایی است ...»؛ (آل عمران / 190).
  • . «وای بر کسی که آن را بخواند و در آن نیندیشد»؛ نورالثقلین؛ ج 1، ص 350 (با اندکی اختلاف لفظی).
  • . منازل السائرین؛ «قسم البدایات»، «باب التفکر».
  • . گرفتاری چون همگانی گردد، خوش گردد.
  • . «] ای پیامبر] و تو تیر نینداختی چون تیر انداختی، بلکه خداوند تیر انداخت»؛ (انفال / 17).
  • . «ای طاهر هادی، ما قرآن را برای تو نفرستادیم که به سختی بیفتی»؛ (طه / 1 ، 2).
  • . «افسوس بر کوتاهیهایم در حق خداوند!»؛ (زمر / 56).
  • . حج / 2.