فصل چهارم: توبه
توبه، بازگشت به فطرت اصلیه
بدان که «توبه» یکی از منازل مهمۀ مشکله است. و آن عبارت است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس، بعد از آنکه به واسطۀ معاصی و کدورت نافرمانی نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت طبیعت شده.
و تفصیل این اجمال اجمالاً این است که نفس در بدو فطرت، خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است؛ چنانچه خالی از مقابلات آنها نیز هست. گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش: نه دارای کمالات روحانی، و نه متصف به اضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است، و فطرت او بر استقامت و خمیرۀ او مخمّر به انوار ذاتیه است. و چون ارتکاب معاصی کند؛ به واسطۀ آن در دل او کدورتی حاصل شود. و هر چه معاصی بیشتر شود، کدورت و ظلمت افزون گردد تا آنکه یکسره قلب تاریک و ظلمانی شود و نور فطرت منطفی گردد و به شقاوت ابدی رسد. اگر در بین این حالات، قبل از فراگرفتن ظلمت تمام صفحۀ قلب را، از خواب غفلت بیدار شد و پس از منزل یقظه به منزل توبه وارد شد و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 393
تقدم توبه بر انابه
حظوظ این منزل را به شرایطی، که اجمالی از آن در این اوراق ان شاءالله ، ذکر می شود، استیفا کرد، از حالات ظلمانیه و کدورات طبیعیه برگشت می نماید به حال نور فطرت اصلی و روحانیت ذاتیۀ خود. گویی صفحه ای می شود باز خالی از کمالات و اضداد آن. چنانچه در حدیث شریف مشهور است: التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لاَ ذَنْبَ لَهُ. «رجوع کننده از گناه مثل کسی است که گناه نداشته باشد.»
پس، معلوم شد که حقیقت «توبه» رجوع از احکام و تبعات طبیعت است به سوی احکام روحانیت و فطرت. چنانچه حقیقت «انابه» رجوع از فطرت و روحانیت است به سوی خدا، و سفر کردن و مهاجرت نمودن از بیت نفس است به سوی سر منزل مقصود. پس منزل توبه مقدم بر منزل انابه است.(452)
* * *
دو رکن توبه
بدان که از برای توبۀ کامله ارکان و شرایطی است که تا آن ها محقق نشود، توبۀ صحیحه حاصل نشود. و ما به ذکر عمدۀ آنها که لازم است می پردازیم.
یکی از آنها، که رکن رکین اوست، ندامت و پشیمانی است از گناهان و تقصیرات گذشته؛ و دیگر، عزم بر برگشت ننمودن بر آن است همیشه. و این دو در حقیقت محقق اصل حقیقت توبه و به منزلۀ مقومات ذاتیۀ آن است. و عمده در این باب تحصیل این مقام و تحقق به این حقیقت است. و آن، چنان صورت پذیرد که انسان متذکرِ تأثیر معاصی در روح و تبعات آن در عالم برزخ و قیامت بشود از وجه معقول و منقول. چنانچه پیش اصحاب معرفت
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 394
مبرهن و در اخبار اهل بیت عصمت، علیهم السلام، وارد است که از برای معاصی در عالم برزخ و قیامت صورت هایی است به مناسبت آنها، که در آن عالم دارای حیات و اراده هستند و انسان را از روی شعور و اراده عذاب و آزار می نمایند؛ چنانچه آتش جهنم نیز از روی شعور و اراده انسان را می سوزاند، زیرا که آن نشئه نشئۀ حیات است. پس، در آن عالم صورتهایی نتیجۀ اعمال حسنه یا قبیحۀ ماست که با ما محشور می گردد. و در احادیث شریفه و قرآن کریم تصریحاً و تلویحاً ذکر این مطلب بسیار شده، و مطابق است با مسلک حکمای اشراق و ذوق و مشاهدات اهل سلوک و عرفان. و همین طور از برای هر معصیتی در روح اثری حاصل شود، که آن را در احادیث شریفه به «نقطۀ سوداء» تعبیر فرمودند، و آن کدورتی است که در قلب و روح پیدا شود و کم کم افزون می شود و انسان را منتهی می کند به کفر و زندقه و به شقاوت ابدی می رساند. ...
پس، انسان عاقل اگر تنبه بر این معانی پیدا کرد، و به فرموده های انبیا و اولیا علیهم السلام، و عرفا و حکما و علما، رضوان الله علیهم، به قدر قول [یک] نفر طبیب معالج اعتنا کرد، لابد از معاصی پرهیز می کند و گرد آنها نمی گردد. و اگر خدای نخواسته مبتلا شد، بزودی از آن منزجر می شود و پشیمان می گردد، و صورت ندامت در قلبش ظاهر می شود. و نتیجۀ این پشیمانی و ندامت خیلی بزرگ است. و آثار آن خیلی نیکو است؛ و عزم بر ترک مخالفت و معصیت بر اثر ندامت حاصل شود.(453)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 395
احتراق قلب با آتش ندامت
باید انسان بکوشد تا آنکه صورت ندامت را در دل قوّت دهد تا ان شاءالله به بیت «احتراق» وارد شود. و آن چنان است که به واسطۀ تفکر در تبعات و آثار موحشۀ معاصی ندامت را در دل قوّت دهد، و نمونۀ نارُ الله الْمُوقَدَةُ را خود به اختیار خود در دل خود روشن کند و قلب را به آتش ندامت محترق کند تا آنکه همۀ معاصی از آن آتش بسوزد و کدورت و زنگار قلب مرتفع شود. بداند که اگر این آتش[ را] در این عالم خود برای خود روشن نکند، و این درِ جهنم را، که خود باب الابواب بهشت است، به روی خود مفتوح نکند، از این عالم که منتقل شد، ناچار در آن عالم آتش سخت سوزناکی برای او تهیه شود و ابواب جهنم به روی او باز گردد و ابواب بهشت و رحمت به روی او منسد گردد.
خداوندا، سینۀ سوزناکی به ما عنایت فرما، و از آتش ندامت جذوۀ ندامت در قلب ما بیفکن. و آن را به این آتش دنیایی بسوزان و کدورت قلبیۀ ما را برطرف فرما، و ما را از این عالَم بی تبعات معاصی ببر. إنَّکَ وَلِیُّ النِعَم وَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ.(454)
* * *
کوشش در تلخیص توبه
و باید انسان با ریاضات علمی و عملی و تفکرات و تدبرات لایقۀ لازمه در تخلیص توبه بکوشد؛ و بفهمد که محبوبیت پیش حق تعالی به میزان حساب در نیاید. خدا می داند. صورت حب حق در آن عوالم چه انوار معنویه و تجلیات کامله ای است و خداوند تبارک و تعالی با محبوب خود چه معامله می فرماید.
ای انسان چقدر ظلوم و جهولی و قدر نعم ولیّ النعم را
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 396
نمی دانی. سالها در نافرمانی و ستیزه با چنین ولیّ نعمی که تمام وسایل آسایش و راحت تو را فراهم فرموده بدون آنکه برای او، نعوذ بالله ، فایده و عایده ای تصور شود، به سر بردی و هتک حرمت کردی و بیحیایی و سرخودی را به آخر رساندی؛ اکنون که نادم شدی و برگشت نمودی و توبه کردی، حق تعالی تو را محبوب خود گرفت. این چه رحمت واسعه و نعم وافره ای است!.(455)
* * *
معنای استغفار در کلام علی(ع)
آنچه در فصل سابق ذکر شد، ارکان توبه بود. و از برای آن شرایط قبول و شرایط کمالی است، که آنها را به ترتیب مذکور می داریم. عمدۀ شرایط دو امر است؛ چنانچه عمدۀ شرایط کمال نیز دو امر است. و ما در این باب می پردازیم به ذکر کلام شریف حضرت مولی الموالی، زیرا که آن در حقیقت از جوامع کلم و کلام ملوک و ملوک کلام است.
رُوِیَ فی نَهْجِ البَلاغةِ أَنَّ قائِلاً قَالَ بِحَضْرَتِهِ، علیه السَّلام: أَسْتَغْفِرُ الله. فقالَ لَهُ: ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ! أَ تَدْرِی مَا الإاسْتِغْفَارُ؟ إنَّ الاِاسْتِغْفَارَ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ؛ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَی سِتَّةِ مَعَانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَی مَا مَضَی. وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَی تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ أَبَداً. وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَی الْمَخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّی تَلْقَی الله سُبْحانَهُ أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ. وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَی کُلِّ فَرِیضَةٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَهَا فَتُؤَدِّیَ حَقَّهَا. ...
جناب سید جلیل القدر، السید الرضی، رضی الله عنه، در
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 397
نهج البلاغه روایت فرمود که «همانا گوینده ای در محضر حضرت امیر، علیه السلام، گفت: "استغفرالله ." پس فرمود به او: "مادرت در عزایت گریه کناد، آیا می دانی چیست استغفار؟ همانا استغفار درجۀ علیین است. و آن اسمی است که واقع می شود بر شش معنی. اول آنها پشیمانی بر گذشته است. دوم، عزم بر برگشت ننمودن است به سوی آن همیشگی. سوم، ادا کنی به سوی مخلوق حق آنها را تا ملاقات کنی خدای سبحان را پاکیزه که نبوده باشد بر تو دنباله ای. (یعنی حقی از کسی به عهدۀ تو نباشد.) چهارم، آنکه روی آوری به سوی هر فریضه که بر تو است که ضایع کردی آن را، پس ادا کنی حق آن را. ...
ادای حقوق مردم و حقوق الله
این حدیث شریف مشتمل است اوّلاً بر دو رکن توبه که «پشیمانی» و «عزم بر عدم عود» است. و پس از آن، بر دو شرط مهم قبول آن که «ردّ حقوق مخلوق» و «ردّ حقوق خالق» است. انسان به مجرد آنکه گفت توبه کردم، از او پذیرفته نمی شود. انسان تائب آن است که هرچه از مردم بناحق برده ردّ به آنها کند؛ و اگر حقوق دیگری از آنها در عهدۀ اوست، و ممکن است تأدیه یا صاحبش را راضی نماید، قیام به آن کند. و هر چه از فرایض الهیه ترک کرده، قضا کند یا تأدیه نماید؛ و اگر تمام آنها را ممکنش نیست، قیام به مقدار امکان کند. بداند که اینها حقوقی است که از برای هر یک از آنها مُطالبی است، و در نشئۀ دیگر از او به اشق احوال [مطالبه ]می کنند؛ و در آن عالم راهی برای تأدیۀ آنها ندارد جز آنکه حمل بار گناهان دیگران را کند و ردّ اعمال حسنۀ خود را نماید. پس، در آن وقت بیچاره و بدبخت می شود و راهی برای
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 398
خلاص و چاره برای استخلاص ندارد.(456)
* * *
تفاوت حقوق الله با حقوق الناس در توبه
توبه شرایطی دارد که تا آن شرایط تحقق پیدا نکند، خدای تبارک و تعالی قبول نمی کند. آنچه بی شرطْ خدای تبارک و تعالی قبول می کند آن چیزهایی است که مربوط به حقوق الله است: کسی نماز نخوانده، کسی روزه نگرفته، کسی حج نرفته است، اینها چیزهایی است که اگر توبه بکند، شرطی ندارد، توبه اش را قبول می کند. و اما حقوق ناس ـ حقوق ناس را، توبه اش را تا این حق رد نشود قبول نمی کند.(457)
13 / 11 / 57
* * *
جبران حقوق مردم
توبه پیش خدا هم قبول نیست مگر اینکه آن چیزهایی که مربوط به حقوق مردم است رد بشود. اگر یک کسی یک کسی را کُشت و بعد بگوید من توبه کردم این توبه قبول نیست، باید این را که کشته است جبران بکند؛ وقتی جبران کرد، آن وقت پیش خدا هم وقتی توبه بکند قبول است.(458)
22 / 8 / 57
* * *
دشواری ادای حقوق مردم
توبه باید با موازین باشد؛ مگر خدای تبارک و تعالی همین طوری توبه قبول می کند؟! حق الناس را خدا قبول نمی کند تا ادا نشود؛ تا اینکه ادا نکنی. تو حق الناس را قدرت داری که ادا بکنی؟! قدرت این را داری که یک دانه حبسی را که ده سال در حبس بوده و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 399
جوانی اش از بین رفته در حبس، تو قدرت این را داری که جبران این را بکنی تا توبه بکنی؟! توبه یعنی چه؟ نمی توانی توبه بکنی. قابل این نیستی قبول بکند خدای تبارک و تعالی توبۀ تو را. ولی توبۀ حق الناس است دیگر؛ حق ناس را خدا نمی بخشد به مردم.(459)
2 / 9 / 57
* * *
دشواری جبران حقوق مردم در آخرت
سعی کن که با حق النّاس از این جهان رخت نبندی که کار بسیار مشکل می شود. سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم الراحمین است بسیار سهل تر است تا سر و کار با انسانها. به خداوند تعالی پناه می برم از گرفتاری خود و تو و مؤمنین در حقوق مردم و سر و کار با انسان های گرفتار. و این نه به آن معنی است که در حقوق الله و معاصی سهل انگاری کنی.(460)
8 / 2 / 61
* * *
دو شرط کمال توبه
... وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَی اللَّحْمِ الَّذِی نَبَتَ عَلَی السُّحْتِ، فَتُذِیبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّی تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ یَنْشَأَ بَیْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِیدٌ. وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَقْتَهُ حَلاَوَةَ الْمَعْصِیَةِ.
... پنجم، روی آوری به سوی گوشتی که روییده شده است بر حرام، پس آب کنی آن را به اندوهها تا بچسبد گوشت به استخوان و روییده شود بین آنها گوشت تازه. ششم، آن که بچشانی جسم را درد فرمانبرداری، چنانچه چشاندی آن را شیرینی نافرمانی.
... دو امر دیگر که جناب امیرالمؤمنین، علیه السلام، فرموده
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 400
است از شرایط کمال توبه و توبۀ کامله است؛ نه آنکه توبه بدون آنها تحقق پیدا نمی کند یا قبول نمی شود، بلکه توبه بدون آنها کامل نیست.
بدان که از برای هر یک از منازل سالکان مراتبی است که به حسب حالات قلوب آنها فرق می کند. شخص تائب اگر بخواهد به مرتبۀ کمال آن نایل شود، باید تدارک تروک را که کرد ـ یعنی آنچه را که ترک کرده بود تدارک کرد ـ تدارک حظوظ را نیز بکند. یعنی حظوظ نفسانیه ای که در ایام معاصی برای او حاصل شده بود باید تدارک کند. و آن به این نحو صورت پذیرد که آثار جسمیه و روحیه که در مملکت او حاصل شده بود از معاصی، در صدد برآید که از آن بکلی حک نماید تا نفس به صقالت اولیه و روحانیت فطریۀ خود عود کند و تصفیۀ کامله از برای او حاصل آید؛ چنانچه دانستی که از برای هر معصیتی و هر لذتی در روح اثری حاصل آید؛ چنانچه در جسم نیز قوّتی حاصل شود از بعضی از آنها. پس شخص تائب باید مردانه قیام کند و آن آثار را بکلی قلع کند؛ و ریاضات جسمیه و روحیه به خود دهد تا تبعات و آثار آن بکلی مرتفع شود. همان طور که حضرت مولی دستور داده است.
پس به واسطۀ ریاضات جسمیه و امساک از مقوّیات و مفرّحات و گرفتن روزۀ مستحبی و یا واجبی، اگر به عهدۀ اوست، گوشت حاصل از معاصی یا در ایام معاصی را ذوب کند. و به واسطۀ ریاضات روحیه و عبادات و مناسک، حظوظ طبیعت را تدارک کند؛ زیرا که در ذائقۀ روح صورت لذات طبیعیه موجود است، و تا آن صورتها متحقق است، نفس متمایل به آنها و قلب عاشق به آنهاست، و بیم آن است که خدای نخواسته باز نفس سرکشی کند و عنان را از دست بگیرد. پس بر سالک راه آخرت و تائب از
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 401
معاصی لازم است که الم ریاضت و عبادت را به ذائقۀ روح بچشاند؛ و اگر شبی در معصیت و عشرت به سر برده، تدارک آن شب را بکند به قیام به عبادت خدا؛ و اگر روزی را به لذات طبیعیه نفس را مشغول کرده، به صیام و مناسک مناسبه جبران کند؛ تا نفس بکلی از آثار و تبعات آن، که حصول تعلقات و رسوخ محبت به دنیاست پاک و پاکیزه شود. البته توبه در این صورت کاملتر می شود و نورانیت فطریّۀ نفس عود می کند. و پیوسته در خلال اشتغال به این امور تفکر و تدبر کند در نتایج معاصی و شدت بأس حق تعالی و دقت میزان اعمال و شدت عذاب عالم برزخ و قیامت؛ و بفهمد و به نفس و قلب بفهماند که تمام اینها نتایج و صور این اعمال قبیحه و مخالفتهای با مالک الملوک است؛ امید است که پس از این علم و تفکر، نفس از معاصی متنفر شود و انزجار تام و تمام برایش حاصل شود، و به نتیجۀ مطلوبه در باب توبه برسد و توبۀ او کامل و تمام شود.
پس، این دو مقام از متممات و مکملات منزل توبه است.(461)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 402