بخش سوم: منازل و مقامات سلوک

فصل چهارم: توبه

فصل چهارم: توبه

‏ ‏

توبه، بازگشت به فطرت اصلیه

‏بدان که «توبه» یکی از منازل مهمۀ مشکله است. و آن عبارت‏‎ ‎‏است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس، بعد از آنکه به‏‎ ‎‏واسطۀ معاصی و کدورت نافرمانی نور فطرت و روحانیت‏‎ ‎‏محجوب به ظلمت طبیعت شده.‏

‏     و تفصیل این اجمال اجمالاً این است که نفس در بدو فطرت،‏‎ ‎‏خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است؛ چنانچه خالی‏‎ ‎‏از مقابلات آنها نیز هست. گویی صفحه ای است خالی از مطلق‏‎ ‎‏نقوش: نه دارای کمالات روحانی، و نه متصف به اضداد آن است.‏‎ ‎‏ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه‏‎ ‎‏گذاشته شده است، و فطرت او بر استقامت و خمیرۀ او مخمّر به‏‎ ‎‏انوار ذاتیه است. و چون ارتکاب معاصی کند؛ به واسطۀ آن در دل‏‎ ‎‏او کدورتی حاصل شود. و هر چه معاصی بیشتر شود، کدورت و‏‎ ‎‏ظلمت افزون گردد تا آنکه یکسره قلب تاریک و ظلمانی شود و‏‎ ‎‏نور فطرت منطفی گردد و به شقاوت ابدی رسد. اگر در بین این‏‎ ‎‏حالات، قبل از فراگرفتن ظلمت تمام صفحۀ قلب را، از خواب‏‎ ‎‏غفلت بیدار شد و پس از منزل یقظه به منزل توبه وارد شد و‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 393

تقدم توبه بر انابه

‏حظوظ این منزل را به شرایطی، که اجمالی از آن در این اوراق‏‎ ‎‏ان شاءالله ، ذکر می شود، استیفا کرد، از حالات ظلمانیه و کدورات‏‎ ‎‏طبیعیه برگشت می نماید به حال نور فطرت اصلی و روحانیت‏‎ ‎‏ذاتیۀ خود. گویی صفحه ای می شود باز خالی از کمالات و اضداد‏‎ ‎‏آن. چنانچه در حدیث شریف مشهور است: ‏التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لاَ‎ ‎ذَنْبَ لَهُ.‎[1]‎‏ «رجوع کننده از گناه مثل کسی است که گناه نداشته باشد.»‏

‏     ‏‏پس، معلوم شد که حقیقت «توبه» رجوع از احکام و تبعات‏‎ ‎‏طبیعت است به سوی احکام روحانیت و فطرت. چنانچه حقیقت‏‎ ‎‏«انابه» رجوع از فطرت و روحانیت است به سوی خدا، و سفر‏‎ ‎‏کردن و مهاجرت نمودن از بیت نفس است به سوی سر منزل‏‎ ‎‏مقصود. پس منزل توبه مقدم بر منزل انابه است.(452)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

دو رکن توبه

‏بدان که از برای توبۀ کامله ارکان و شرایطی است که تا آن ها محقق‏‎ ‎‏نشود، توبۀ صحیحه حاصل نشود. و ما به ذکر عمدۀ آنها که لازم‏‎ ‎‏است می پردازیم.‏

‏     یکی از آنها، که رکن رکین اوست، ندامت و پشیمانی است از‏‎ ‎‏گناهان و تقصیرات گذشته؛ و دیگر، عزم بر برگشت ننمودن بر آن‏‎ ‎‏است همیشه. و این دو در حقیقت محقق اصل حقیقت توبه و به‏‎ ‎‏منزلۀ مقومات ذاتیۀ آن است. و عمده در این باب تحصیل این مقام‏‎ ‎‏و تحقق به این حقیقت است. و آن، چنان صورت پذیرد که انسان‏‎ ‎‏متذکرِ تأثیر معاصی در روح و تبعات آن در عالم برزخ و قیامت‏‎ ‎‏بشود از وجه معقول و منقول. چنانچه پیش اصحاب معرفت‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 394
‏ مبرهن و در اخبار اهل بیت عصمت، علیهم السلام، وارد است که‏‎ ‎‏از برای معاصی در عالم برزخ و قیامت صورت هایی است به‏‎ ‎‏مناسبت آنها، که در آن عالم دارای حیات و اراده هستند و انسان را‏‎ ‎‏از روی شعور و اراده عذاب و آزار می نمایند؛ چنانچه آتش جهنم‏‎ ‎‏نیز از روی شعور و اراده انسان را می سوزاند، زیرا که آن نشئه‏‎ ‎‏نشئۀ حیات است. پس، در آن عالم صورتهایی نتیجۀ اعمال حسنه‏‎ ‎‏یا قبیحۀ ماست که با ما محشور می گردد. و در احادیث شریفه و‏‎ ‎‏قرآن ‏‏کریم تصریحاً و تلویحاً ذکر این مطلب بسیار شده، و مطابق‏‎ ‎‏است با مسلک حکمای اشراق و ذوق و مشاهدات اهل سلوک و‏‎ ‎‏عرفان. و همین طور از برای هر معصیتی در روح اثری حاصل‏‎ ‎‏شود، که آن را در احادیث شریفه به «نقطۀ سوداء» تعبیر فرمودند،‏‎ ‎‏و آن کدورتی است که در قلب و روح پیدا شود و کم کم افزون‏‎ ‎‏می شود و انسان را منتهی می کند به کفر و زندقه و به شقاوت ابدی‏‎ ‎‏می رساند. ...‏

‏     پس، انسان عاقل اگر تنبه بر این معانی پیدا کرد، و به‏‎ ‎‏فرموده های انبیا و اولیا علیهم السلام، و عرفا و حکما و علما،‏‎ ‎‏رضوان الله علیهم، به قدر قول ‏‏[‏‏یک‏‏]‏‏ نفر طبیب معالج اعتنا کرد،‏‎ ‎‏لابد از معاصی پرهیز می کند و گرد آنها نمی گردد. و اگر خدای‏‎ ‎‏نخواسته مبتلا شد، بزودی از آن منزجر می شود و پشیمان‏‎ ‎‏می گردد، و صورت ندامت در قلبش ظاهر می شود. و نتیجۀ این‏‎ ‎‏پشیمانی و ندامت خیلی بزرگ است. و آثار آن خیلی نیکو است؛ و‏‎ ‎‏عزم بر ترک مخالفت و معصیت بر اثر ندامت حاصل شود.(453)‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 395

احتراق قلب با آتش ندامت

‏باید انسان بکوشد تا آنکه صورت ندامت را در دل قوّت دهد تا ان‏‎ ‎‏شاءالله به بیت «احتراق» وارد شود. و آن چنان است که به واسطۀ‏‎ ‎‏تفکر در تبعات و آثار موحشۀ معاصی ندامت را در دل قوّت دهد،‏‎ ‎‏و نمونۀ ‏نارُ الله الْمُوقَدَةُ‎[2]‎‏ را خود به اختیار خود در دل خود روشن کند‏‎ ‎‏و قلب را به آتش ندامت محترق کند تا آنکه همۀ معاصی از آن‏‎ ‎‏آتش بسوزد و کدورت و زنگار قلب مرتفع شود. بداند که اگر این‏‎ ‎‏آتش‏‏[ ‏‏را‏‏]‏‏ در این عالم خود برای خود روشن نکند، و این درِ جهنم‏‎ ‎‏را، که خود باب الابواب بهشت است، به روی خود مفتوح نکند،‏‎ ‎‏از این عالم که منتقل شد، ناچار در آن عالم آتش سخت سوزناکی‏‎ ‎‏برای او تهیه شود و ابواب جهنم به روی او باز گردد و ابواب‏‎ ‎‏بهشت و رحمت به روی او منسد گردد.‏

‏     خداوندا، سینۀ سوزناکی به ما عنایت فرما، و از آتش ندامت‏‎ ‎‏جذوۀ ندامت در قلب ما بیفکن. و آن را به این آتش دنیایی بسوزان‏‎ ‎‏و کدورت قلبیۀ ما را برطرف فرما، و ما را از این عالَم بی تبعات‏‎ ‎‏معاصی ببر. إنَّکَ وَلِیُّ النِعَم وَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ.(454)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

کوشش در تلخیص توبه

‏و باید انسان با ریاضات علمی و عملی و تفکرات و تدبرات لایقۀ‏‎ ‎‏لازمه در تخلیص توبه بکوشد؛ و بفهمد که محبوبیت پیش حق‏‎ ‎‏تعالی به میزان حساب در نیاید. خدا می داند. صورت حب حق در‏‎ ‎‏آن عوالم چه انوار معنویه و تجلیات کامله ای است و خداوند‏‎ ‎‏تبارک و تعالی با محبوب خود چه معامله می فرماید.‏

‏     ای انسان چقدر ظلوم و جهولی و قدر نعم ولیّ النعم را‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 396

‏نمی دانی. سالها در نافرمانی و ستیزه با چنین ولیّ نعمی که تمام‏‎ ‎‏وسایل آسایش و راحت تو را فراهم فرموده بدون آنکه برای او،‏‎ ‎‏نعوذ بالله ، فایده و عایده ای تصور شود، به سر بردی و هتک‏‎ ‎‏حرمت کردی و بیحیایی و سرخودی را به آخر رساندی؛ اکنون که‏‎ ‎‏نادم شدی و برگشت نمودی و توبه کردی، حق تعالی تو را محبوب‏‎ ‎‏خود گرفت. این چه رحمت واسعه و نعم وافره ای است!.(455)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

معنای استغفار در کلام علی(ع)

‏آنچه در فصل سابق ذکر شد، ارکان توبه بود. و از برای آن شرایط‏‎ ‎‏قبول و شرایط کمالی است، که آنها را به ترتیب مذکور می داریم.‏‎ ‎‏عمدۀ شرایط دو امر است؛ چنانچه عمدۀ شرایط کمال نیز دو امر‏‎ ‎‏است. و ما در این باب می پردازیم به ذکر کلام شریف حضرت‏‎ ‎‏مولی الموالی، زیرا که آن در حقیقت از جوامع کلم و کلام ملوک و‏‎ ‎‏ملوک کلام است.‏

‏     رُوِیَ فی نَهْجِ البَلاغةِ أَنَّ قائِلاً قَالَ بِحَضْرَتِهِ، علیه السَّلام: ‏أَسْتَغْفِرُ‎ ‎الله. فقالَ لَهُ: ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ! أَ تَدْرِی مَا الإاسْتِغْفَارُ؟ إنَّ الاِاسْتِغْفَارَ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ؛ وَ هُوَ‎ ‎اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَی سِتَّةِ مَعَانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَی مَا مَضَی. وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَی تَرْکِ الْعَوْدِ‎ ‎إِلَیْهِ أَبَداً. وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَی الْمَخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّی تَلْقَی الله سُبْحانَهُ أَمْلَسَ‎ ‎لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ. وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَی کُلِّ فَرِیضَةٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَهَا فَتُؤَدِّیَ حَقَّهَا‎[3]‎‏. ...‏

‏    ‏‏جناب سید جلیل القدر، السید الرضی‏‎[4]‎‏، رضی الله عنه، در‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 397

‏نهج البلاغه‏‏ روایت فرمود که «همانا گوینده ای در محضر حضرت‏‎ ‎‏امیر، علیه السلام، گفت: "استغفرالله ." پس فرمود به او: "مادرت در‏‎ ‎‏عزایت گریه کناد، آیا می دانی چیست استغفار؟ همانا استغفار‏‎ ‎‏درجۀ علیین است. و آن اسمی است که واقع می شود بر شش‏‎ ‎‏معنی. اول آنها پشیمانی بر گذشته است. دوم، عزم بر برگشت‏‎ ‎‏ننمودن است به سوی آن همیشگی. سوم، ادا کنی به سوی مخلوق‏‎ ‎‏حق آنها را تا ملاقات کنی خدای سبحان را پاکیزه که نبوده باشد بر‏‎ ‎‏تو دنباله ای. (یعنی حقی از کسی به عهدۀ تو نباشد.) چهارم، آنکه‏‎ ‎‏روی آوری به سوی هر فریضه که بر تو است که ضایع کردی آن را،‏‎ ‎‏پس ادا کنی حق آن را. ...‏

ادای حقوق مردم و حقوق الله

‏     ‏‏این حدیث شریف مشتمل است اوّلاً بر دو رکن توبه که‏‎ ‎‏«پشیمانی» و «عزم بر عدم عود» است. و پس از آن، بر دو شرط‏‎ ‎‏مهم قبول آن که «ردّ حقوق مخلوق» و «ردّ حقوق خالق» است.‏‎ ‎‏انسان به مجرد آنکه گفت توبه کردم، از او پذیرفته نمی شود. انسان‏‎ ‎‏تائب آن است که هرچه از مردم بناحق برده ردّ به آنها کند؛ و اگر‏‎ ‎‏حقوق دیگری از آنها در عهدۀ اوست، و ممکن است تأدیه یا‏‎ ‎‏صاحبش را راضی نماید، قیام به آن کند. و هر چه از فرایض الهیه‏‎ ‎‏ترک کرده، قضا کند یا تأدیه نماید؛ و اگر تمام آنها را ممکنش‏‎ ‎‏نیست، قیام به مقدار امکان کند. بداند که اینها حقوقی است که از‏‎ ‎‏برای هر یک از آنها مُطالبی است، و در نشئۀ دیگر از او به اشق‏‎ ‎‏احوال ‏‏[‏‏مطالبه‏‎ ‎‏]‏‏می کنند؛ و در آن عالم راهی برای تأدیۀ آنها ندارد‏‎ ‎‏جز آنکه حمل بار گناهان دیگران را کند و ردّ اعمال حسنۀ خود را‏‎ ‎‏نماید. پس، در آن وقت بیچاره و بدبخت می شود و راهی برای‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 398

‏خلاص و چاره برای استخلاص ندارد.(456)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تفاوت حقوق الله با حقوق الناس در توبه

‏توبه شرایطی دارد که تا آن شرایط تحقق پیدا نکند، خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی قبول نمی کند. آنچه بی شرطْ خدای تبارک و تعالی قبول می کند‏‎ ‎‏آن چیزهایی است که مربوط به حقوق الله است: کسی نماز نخوانده،‏‎ ‎‏کسی روزه نگرفته، کسی حج نرفته است، اینها چیزهایی است که اگر‏‎ ‎‏توبه بکند، شرطی ندارد، توبه اش را قبول می کند. و اما حقوق ناس ـ‏‎ ‎‏حقوق ناس را، توبه اش را تا این حق رد نشود قبول نمی کند.(457)‏

13 / 11 / 57

*  *  *

‏ ‏

جبران حقوق مردم

‏توبه پیش خدا هم قبول نیست مگر اینکه آن چیزهایی که مربوط به‏‎ ‎‏حقوق مردم است رد بشود. اگر یک کسی یک کسی را کُشت و بعد‏‎ ‎‏بگوید من توبه کردم این توبه قبول نیست، باید این را که کشته‏‎ ‎‏است جبران بکند؛ وقتی جبران کرد، آن وقت پیش خدا هم وقتی‏‎ ‎‏توبه بکند قبول است.(458)‏

22 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

دشواری ادای حقوق مردم

‏توبه باید با موازین باشد؛ مگر خدای تبارک و تعالی همین طوری‏‎ ‎‏توبه قبول می کند؟! حق الناس را خدا قبول نمی کند تا ادا نشود؛ تا‏‎ ‎‏اینکه ادا نکنی. تو حق الناس را قدرت داری که ادا بکنی؟! قدرت‏‎ ‎‏این را داری که یک دانه حبسی را که ده سال در حبس بوده و‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 399

‏جوانی اش از بین رفته در حبس، تو قدرت این را داری که جبران‏‎ ‎‏این را بکنی تا توبه بکنی؟! توبه یعنی چه؟ نمی توانی توبه بکنی.‏‎ ‎‏قابل این نیستی قبول بکند خدای تبارک و تعالی توبۀ تو را. ولی‏‎ ‎‏توبۀ حق الناس است دیگر؛ حق ناس را خدا نمی بخشد به‏‎ ‎‏مردم.(459)‏

2 / 9 / 57

*  *  *

‏ ‏

دشواری جبران حقوق مردم در آخرت

‏سعی کن که با حق النّاس از این جهان رخت نبندی که کار بسیار‏‎ ‎‏مشکل می شود. سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم الراحمین‏‎ ‎‏است بسیار سهل تر است تا سر و کار با انسانها. به خداوند تعالی‏‎ ‎‏پناه می برم از گرفتاری خود و تو و مؤمنین در حقوق مردم و‏‎ ‎‏سر و کار با انسان های گرفتار. و این نه به آن معنی است که در‏‎ ‎‏حقوق الله و معاصی سهل انگاری کنی.(460)‏

8 / 2 / 61

*  *  *

‏ ‏

دو شرط کمال توبه

‏     ‏... وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَی اللَّحْمِ الَّذِی نَبَتَ عَلَی السُّحْتِ، فَتُذِیبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّی‎ ‎تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ یَنْشَأَ بَیْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِیدٌ. وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ‎ ‎کَمَا أَذَقْتَهُ حَلاَوَةَ الْمَعْصِیَةِ.

‏     ‏‏... پنجم، روی آوری به سوی گوشتی که روییده شده است بر‏‎ ‎‏حرام، پس آب کنی آن را به اندوهها تا بچسبد گوشت به استخوان‏‎ ‎‏و روییده شود بین آنها گوشت تازه. ششم، آن که بچشانی جسم را‏‎ ‎‏درد فرمانبرداری، چنانچه چشاندی آن را شیرینی نافرمانی.‏

‏     ... دو امر دیگر که جناب امیرالمؤمنین، علیه السلام، فرموده‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 400
‏ است از شرایط کمال توبه و توبۀ کامله است؛ نه آنکه توبه بدون‏‎ ‎‏آنها تحقق پیدا نمی کند یا قبول نمی شود، بلکه توبه بدون آنها کامل‏‎ ‎‏نیست.‏

‏     بدان که از برای هر یک از منازل سالکان مراتبی است که به‏‎ ‎‏حسب حالات قلوب آنها فرق می کند. شخص تائب اگر بخواهد به‏‎ ‎‏مرتبۀ کمال آن نایل شود، باید تدارک تروک را که کرد ـ یعنی آنچه‏‎ ‎‏را که ترک کرده بود تدارک کرد ـ تدارک حظوظ را نیز بکند. یعنی‏‎ ‎‏حظوظ نفسانیه ای که در ایام معاصی برای او حاصل شده بود باید‏‎ ‎‏تدارک کند. و آن به این نحو صورت پذیرد که آثار جسمیه و روحیه‏‎ ‎‏که در مملکت او حاصل شده بود از معاصی، در صدد برآید که از‏‎ ‎‏آن بکلی حک نماید تا نفس به صقالت اولیه و روحانیت فطریۀ‏‎ ‎‏خود عود کند و تصفیۀ کامله از برای او حاصل آید؛ چنانچه‏‎ ‎‏دانستی که از برای هر معصیتی و هر لذتی در روح اثری حاصل‏‎ ‎‏آید؛ چنانچه در جسم نیز قوّتی حاصل شود از بعضی از آنها. پس‏‎ ‎‏شخص تائب باید مردانه قیام کند و آن آثار را بکلی قلع کند؛ و‏‎ ‎‏ریاضات جسمیه و روحیه به خود دهد تا تبعات و آثار آن بکلی‏‎ ‎‏مرتفع شود. همان طور که حضرت مولی دستور داده است.‏

‏     پس به واسطۀ ریاضات جسمیه و امساک از مقوّیات و مفرّحات‏‎ ‎‏و گرفتن روزۀ مستحبی و یا واجبی، اگر به عهدۀ اوست، گوشت‏‎ ‎‏حاصل از معاصی یا در ایام معاصی را ذوب کند. و به واسطۀ‏‎ ‎‏ریاضات روحیه و عبادات و مناسک، حظوظ طبیعت را تدارک‏‎ ‎‏کند؛ زیرا که در ذائقۀ روح صورت لذات طبیعیه موجود است، و تا‏‎ ‎‏آن صورتها متحقق است، نفس متمایل به آنها و قلب عاشق به‏‎ ‎‏آنهاست، و بیم آن است که خدای نخواسته باز نفس سرکشی کند‏‎ ‎‏و عنان را از دست بگیرد. پس بر سالک راه آخرت و تائب از‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 401

‏معاصی لازم است که الم ریاضت و عبادت را به ذائقۀ روح‏‎ ‎‏بچشاند؛ و اگر شبی در معصیت و عشرت به سر برده، تدارک آن‏‎ ‎‏شب را بکند به قیام به عبادت خدا؛ و اگر روزی را به لذات طبیعیه‏‎ ‎‏نفس را مشغول کرده، به صیام و مناسک مناسبه جبران کند؛ تا‏‎ ‎‏نفس بکلی از آثار و تبعات آن، که حصول تعلقات و رسوخ محبت‏‎ ‎‏به دنیاست پاک و پاکیزه شود. البته توبه در این صورت کاملتر‏‎ ‎‏می شود و نورانیت فطریّۀ نفس عود می کند. و پیوسته در خلال‏‎ ‎‏اشتغال به این امور تفکر و تدبر کند در نتایج معاصی و شدت بأس‏‎ ‎‏حق تعالی و دقت میزان اعمال و شدت عذاب عالم برزخ و قیامت؛‏‎ ‎‏و بفهمد و به نفس و قلب بفهماند که تمام اینها نتایج و صور این‏‎ ‎‏اعمال قبیحه و مخالفتهای با مالک الملوک است؛ امید است که‏‎ ‎‏پس از این علم و تفکر، نفس از معاصی متنفر شود و انزجار تام و‏‎ ‎‏تمام برایش حاصل شود، و به نتیجۀ مطلوبه در باب توبه برسد و‏‎ ‎‏توبۀ او کامل و تمام شود.‏

‏     پس، این دو مقام از متممات و مکملات منزل توبه است.(461)‏

‏ ‏

*  *  *

‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 402

  • . اصول کافی؛ ج 2، ص 435، «کتاب ایمان و کفر»، «باب التوبه»، ح 10.
  • . «آتش افروختۀ خدایی»؛ (همزه / 7).
  • . نهج البلاغه؛ ص 1271، حکمت 409.
  • . ابوالحسن محمد بن حسین بن موسی، مشهور به شریف رضی، (359ـ406) از بزرگان و مشاهیر دانشمندان شیعه؛ وی شاگرد شیخ مفید بود، و شیخ طوسی و دیگران از او روایت کرده اند. در فنون ادب و بلاغت سرآمد دیگران بود و در دیگر علوم اسلامی نیز حظّی وافر داشت. زهد و مناعت وی زبانزد بود. پس از پدرش نقابت سادات بدو مفوض گردید؛ از آثار اوست: انشراح الصدر، خصائص الائمة، تلخیص البیان عن مجازات القرآن، مجازات الاثارالنبویه؛ و مهمترین و مشهورترین یادگار او نهج البلاغه است.