حجاب گناه و دنیا
لزوم رفع قذارات ظاهری و باطنی
باید دانست که چون حقیقت نماز عروج به مقام قرب و وصول به مقام حضور حق جلّ و علا است، برای وصول به این مقصد بزرگ و غایت قصوی طهاراتی لازم است که ماورای این طهارات است. و خارهای این طریق و موانع این عروج قذاراتی است که با اتّصاف سالک به یکی از آنها نتواند صعود به این مرقاة و عروج به این معراج نمود. و آنچه از قبیل این قذارات باشد موانع صلوة و رجز شیطان است؛ و آنچه معین سالک است در سیر و از آداب حضور است شرایط این حقیقت است. و بر سالک الی الله لازم است که در اوّل امر رفع موانع و قذارات کند تا اتّصاف به طهارت و حصول طهور که از عالم نور است برای او میسور شود؛ و تا تطهیر جمیع قذارات ظاهریّه و باطنیّه و علنیّه و سرّیّه نشود، سالک را حظّی از
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 324
محضر و حضور نخواهد بود.
پس، اوّلین مراتب قذارات، قذارات آلات و قوای ظاهریّۀ نفس است به لوث معاصی و قذارات نافرمانی حضرت ولیّ النّعم؛ و این دام صوری ظاهری ابلیس است. و انسان تا در این دام مبتلا است، از فیض محضر و حصول قرب الهی محروم است. و کسی گمان نکند که بدون تطهیر ظاهر مملکت انسانیّت می توان به مقام حقیقت انسانیّت نایل شود یا می تواند تطهیر باطن قلب نماید، [که ]این غروری است شیطانی و از حیله های بزرگ ابلیس است؛ زیرا که کدورات و ظلمتهای قلبی با معاصی، که غلبۀ طبیعت بر روحانیّت است، افزوده می شود؛ و تا سالک فتح مملکت ظاهر نکند، از فتوحات باطنیّه، که مقصد بزرگ است، بکلّی محروم است و راهی به سعادت برای او گشوده نگردد. پس یکی از موانع بزرگ این سلوک قذارات معاصی است که با آب پاک و پاکیزۀ توبۀ نصوح باید آن را تطهیر کرد.
و باید دانست که تمام قوای ظاهریّه و باطنیّه را که حقّ تعالی به ما عنایت فرموده و از عالم غیب نازل نموده اماناتی است الهی که طاهر از جمیع قذارات و پاک و پاکیزه بوده بلکه متنوّر به نور فطرت اللهی، و از ظلمت و کدورت تصرّف ابلیس دور بوده؛ و چون در ظلمتکدۀ عالم طبیعت نازل و دست تصرّف شیطان واهمه و خیانت ابلیس به آنها دراز شده، از طهارت اصلیّه و فطرت اوّلیّه بیرون آمده و به انواع قذارات و ارجاس شیطانیّه آلوده گردیده است. پس اگر سالک الی الله با تمسّک به ذیل عنایت ولیّ الله دست تصرّف شیطان را دور نمود و مملکت ظاهر را طاهر کرد و امانات الهیّه را چنانچه تحویل گرفته بود ردّ نمود، خیانت به امانت ننموده؛ و اگر کرده بود، مورد غفران و ستّاریّت شود و از جهت
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 325
ظاهر آسوده خاطر شود و به تخلیۀ باطن از ارجاس اخلاق فاسده قیام کند. و این مرتبۀ دوم از قذارات است که فسادش بیشتر و علاجش صعبتر است و اهمّیّتش در نزد اصحاب ارتیاض بیشتر می باشد؛ زیرا که تا خلق باطنی نفس فاسد و قذارات معنوی به آن احاطه نموده، لایق مقام قدس و خلوت انس نشود، بلکه مبدأ فسادِ مملکتِ ظاهرِ نفس اخلاق فاسده و ملکات خبیثۀ آن است. و تا سالک تبدیل ملکات سیّئه را به ملکات حسنه ننماید، از شرور اعمال مأمون نیست؛ و اگر به توبه موفّق شود، استقامت آن، که از مهمّات است میسّر نمی شود. پس، تطهیر ظاهر نیز متوقّف به تطهیر باطن است؛ علاوه بر آن، که خود قذارات باطنیّه موجب حرمان از سعادت و منشأ جهنّم اخلاق، که به گفتۀ اهل معرفت بالاتر و سوزنده تر است از جهنّم اعمال، می باشد. و اشاره به این معنی در اخبار اهل بیت عصمت بسیار است.
پس، سالک الی الله را این طهارت نیز لازم است. و پس از آن که لوث اخلاق فاسده را با آب طاهر پاکیزۀ علم نافع و ارتیاض شرعی صالح از لوح نفس شست و شو نمود، باید اشتغال پیدا کند به تطهیر قلب، که امّ القری و به صلاح آن همۀ ممالک صالح، و به فساد آن همه فاسد می شوند. و قذارت عالم قلب مبدأ تمام قذارات است. و آن عبارت از تعلّق به غیر حق و توجه به خود و عالم است. و منشأ آن حبّ دنیا، که بالاترین خطاها است، و حبّ نفس، که مادر همۀ امراض است، می باشد. و تا ریشۀ این محبّت در قلب سالک است، از محبّت الله اثری در آن حاصل نشود و راهی به سر منزل مقصد و مقصود پیدا نمی کند. و تا سالک را بقایائی از این محبّت در قلب است، سیر او الی الله نیست بلکه الی النّفس و الی الدّنیا و الی الشیطان است. پس، تطهیر از حبّ نفس و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 326
دنیا اوّل مرتبۀ تطهیر سلوک الی الله است حقیقتاً؛ چون قبل از این تطهیرْ سلوک الی الله نیست و به مسامحه گفته شود سالک و سلوک.
محبت دنیا راهزن سلوک
و پس از این منزل، منازلی است که از هفت شهر عشق عطّار پس از آن نمونه ای حاصل؛ و آن قائل سالک در خم یک کوچه خود را دیده، و ما در پشت صورها و حجابهای ضخیم واقعیم و آن شهرها و شهریارها را جزء بافته ها گمان می کنیم. من با شیخ عطّار یا میثم تمّار کار ندارم ولی اصل مقامات را انکار نمی کنم و صاحب آنها را از جان و دل طلبکارم و در این محبّت امید فرج دارم، تو خود هر چه خواهی باش و با هر که خواهی پیوند.
«مدعی خواست که آید به تماشاگه دوست
دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد»
ولی در اخوّت ایمانی و خلّت روحانی با احبّاء عرفانی خیانت روا ندارم و از نصیحت، که از حقوق مؤمنین است به یکدیگر، خودداری ننمایم.(377)
* * *
قذارات معصیت مانع ورود در محضر حق
باید دانست که چنانچه صورت نماز به طهارت لباس و بدن محقق نشود و قذارت که رجز شیطان و مبعِّد محضر رحمان است از موانع ورود در محضر است و مصلّی را با لباس و بدن آلوده به رجز شیطان از محضر قدس تبعید و به مقام انس بار ندهند، قذارات معاصی و نافرمانی حق که از تصرّفات شیطان و از رجز و قاذورات آن پلید است از موانع ورود در محضر است. پس متلبّس
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 327
به معاصی، تنجیس ساتر بدن برزخی نموده و با این قذارت نتواند به محضر حق وارد شود؛ و تطهیر این لباس از شرایط تحقّق و صحت نماز باطنی است.(378)
* * *
لزوم تطهیر از اخلاق زشت
چون لباس بدن باطنی را طهارت حاصل شد، طهارت خود بدن ملکوتی از رجز شیطان نیز لازم است. و آن تطهیر از ارجاس اخلاق ذمیمه است، که هر یک تلویث باطن کند و انسان را از محضر دور و از بساط قرب حق مهجور نماید؛ و آنها نیز از رجس شیطان بعید از رحمت است. و اصول و مبادی همۀ ذمائمْ خودبینی و خودخواهی و خودفروشی و خودنمایی و خودرأیی است که هر یک از آنها مبدأ بسیاری از ذمائم اخلاقیّه و رأس کثیری از خطیئات است.(379)
* * *
زیان فراموشی گناه خویشتن
بر حذر باش از اینکه عمر خود را فانی کنی برای عمل دیگران، و نتیجۀ اعمال تو به دفتر دیگران نوشته شود، و با رأس المال تو دیگران تجارت نمایند، و خود را به هلاکت انداز؛ زیرا که فراموشی گناه خویش از بزرگترین عقوباتی است که حق تعالی در دنیا انسان را مبتلا کند، چه که به اصلاح نفس قیام نکند؛ و از وافرتر اسباب عذاب است در آخرت. و مادامی که بنده اشتغال به طاعت حق جلّ و علا دارد و مشغول به شناختن عیبهای خویش است و تارک چیزهایی است که عیب است در دین خدا، از آفات
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 328
برکنار است و در دریای رحمت حقّ غوطه ور است، و فائز شود به گوهرهای حکمت و بیان. ومادامی که فراموش کند گناهان خود را و عیوب خود را نداند و به حول و قوّۀ خود اعتماد کند، رستگاری برای او هرگز حاصل نشود.(380)
* * *
مانعیت گناههای کوچک
ممکن است انسان را، یک نظر به نامحرمان یا یک لغزش کوچک لسانی، مدتها از سرایر و حقایق توحید باز دارد و از حصول جَلَوات محبوب و خَلَوات مطلوب ـ که قرّة العین اهل معرفت است ـ باز دارد. پس وقوف در هر یک از مراحل و مراتب، و بی اعتنائی و قلّت مبالات به هر یک از نشَئات، موجب حرمان از سعادت مطلقه است و از دامهای ابلیس است.(381)
* * *
لزوم ترک همنشینی و همراهی با فاسق
چنانچه در حدیث وارد است: إنَّ الشَّیْطانَ یَجْری مَجْرَی الدَّمِ مِنْ بَنی آدَمَ ـ لهذا وجهۀ قلب به مفسدات و امور موافقه با طبیعت است؛ و به مختصر مددی از خارج، چه از جوارح انسانی باشد یا خارج از آن، مثل مصاحب و رفیق زشت و بدخلق، در قلب اثر شدید واقع شود؛ چنانچه در احادیث شریفه نهی از مصاحبت با آنان شده است.
کافی:عَنْ أَبِی عَبْدِالله ،علیه السّلام، قالَ: قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ، علیه السّلام: لاَ یَنْبَغِی لِلْمَرْءِالْمُسْلِمِ أَنْ یُوَاخِیَ الْفَاجِرَ، فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَهُ فِعْلَهُ وَ یُحِبُّ أَنْ یَکُونَ مِثْلَهُ؛ وَلاَ
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 329
یُعِینُهُ عَلَی أَمْرِ دُنْیَاهُ وَ لَأَمْرِ مَعَادِهِ؛ وَ مَدْخَلُهُ إِلَیْهِ وَ مَخْرَجُهُ مِنْ عِنْدِهِ شَیْنٌ عَلَیْهِ.
«فرمود حضرت امیرالمؤمنین، علیه السلام: سزاوار نیست از برای مرد مسلمان که دوستی کند با فاسق؛ زیرا که او زینت می دهد برای او عمل خود را و دوست می دارد که او نیز مثل خودش باشد؛ و اعانت نمی کند او را بر امر دنیا و آخرتش؛ و رفت و آمد با او ضرر و عیب است برای او.»
عَنْ أَبِی عَبْدِالله ، علیه السّلام، قَالَ: لاَ یَنْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ یُوَاخِیَ الْفَاجِرَ وَ لاَ الْأَحْمَقَ وَ لاَ الْکَذَّابَ.
نکتۀ مهمۀ نهی از مجالست با اهل معصیت، یا نهی از نشستن در مجلسی که معصیت خدا در او می شود، یا نهی از مُوادّه و مخالطه و آمیزش با دشمنان خدا، تأثیر اخلاق و حالات و اعمال آنهاست در انسان. و از اینها بالاتر در تأثیر در قلب، اعمال خود انسان است که با اندک مداومت و مراقبتی از اعمال سیّئه قلب تأثر شدید پیدا می کند که تنزه از آن و تنزیه قلب با سالهای دراز ممکن نشود و میسور نگردد.(382)
* * *
لزوم ترک همنشینی و همراهی با فاسق
همین طور قیام در مقابل شیطان بزرگ و نفس ـ که مبدأ معاصی قلبیّه و باطنیّه هستند ـ و صبر در مجاهدۀ با آنان از مشکلترین مجاهدات است؛ زیرا که در این مجاهده باید طرح الکونَین و رفض النشأتَین شود، و باید سالک قدم بر فرق خود گذارد و بت بزرگ خودی و انانیّت را از کعبه دل به دست ولایت مآبی فرو ریزد
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 330
و بشکند تا به حقایق اخلاص قدم نهد، و به سرایر خلوص باریابد، و این جز با دستگیری خدائی و توفیق یزدانی صورت نبندد.(383)
* * *
زیان دلبستگی به غیرحق
وجود هر موجود یا عالم حجابی است، و تعیّن آن نیز حجابی است. و این حجب انسان را از جمال محبوب بازدارد و دلبستگی به هر چه که غیر حق است، خار طریق سلوک الی الله است. پس سالک الی الله و طالب وصول به لقاء الله و صعود به معارج معارف الهیّه، این خار طریق را باید با ریاضت شرعی از بین بردارد. و با دلبستگی و علاقه مندی به غیر حق و تبعیت از شهوات بطن و فرج، عروج به کمالات روحانیّه و وصول به لقاء جمال جمیل امکان ندارد، بلکه کلیه حجب به یک معنی به خود انسان رجوع کند:
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
بینی و بینک «إنّیّی» یُنازِعُنی
فارفعْ بلُطفِکَ «إنّیّی» مِنَ البیْنِ
تفصیل این اجمال عجالتاً با این حال مناسب نیست.(384)
* * *
غرور نسبت به خود و کمالات خویش
هرگز به واسطه کمال یا جمال باطنی که دارد، به خود مغرور نشود، که غرور از بزرگترین دامهای ابلیس است که سالک را از طریق حق باز دارد، بلکه به قهقری برگرداند، و بداند که انسان تا در این دنیا و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 331
دارالغرور است، به هر مرتبه از کمال و جمال روحانی و به هر مرتبه از عدالت و تقوی که برسد، ممکن است بازپس برگردد و بکلّی تغییر کند و عاقبت امرش به شقاوت و خذلان منتهی شود.
پس هیچ گاه از خود نباید غفلت کند، و به کمال خود نباید مغرور شود، و از خود و احوال نفس خود و مراعات آن نباید نسیان کند، و در جمیع احوال از تمسّک به عنایات خفیه حق تعالی غفلت نکند، و به خود و سلوک و ریاضت و علم و تقوای خود به هیچ وجه اعتماد نکند، که از بزرگترین مهالک انسانیت و وساوس شیطانیّت است که سالک را از یاد خود نیز می برد؛ چنانچه حق تعالی فرماید: وَ لاَتَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا الله فَأنْساهُمْ أنْفُسَهُمْ اُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ.(385)
* * *
محبت و رغبت به دنیا خار طریق سلوک
رغبت به دنیا و زخارف آن و توجّه و محبّت به زینتهای آن بزرگترین جند ابلیس و جهل است، و از دقیقترین دامهای نفس است که به واسطۀ آن انسان به دام بلا مبتلا و از راه هدایت و رشد گمراه و از وصول به نتیجه انسانیّت و برخورداری از ثمرۀ شجرۀ ولایت، محروم و محجوب شود.
و چون انسان این مطلب را دریافت و با عین انصاف و چشم بصیرت به اول و آخر امر خود نظر کرد، بر خود حتم و لازم شمارد که حتی الإمکان این خار طریق [را] که اسم آن محبّت و رغبت به دنیا و مال و منال آن است از سر راه سلوک خود بردارد، و این
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 332
خطیئۀ مهلکه را که رأس هر خطیئه است و اُمِّ هر مرض است از خانۀ قلب خود دور کند، و این خانه را که منزلگاه محبوب و محل تجلّی مطلوب است از قذارت پاک، و از جنود ابلیس و شرک شیطان تطهیر کند، و دست غاصبانۀ دیو پلید را از خانه خدا کوتاه، و بتها را از طاق و رواق آن فرو ریزد تا صاحب خانه به منزل خود عنایت پیدا کند، و از جلوه های خود آن را روشنی دهد.(386)
* * *
عدم امکان تهذیب با محبت دنیا و نفس
با حبّ دنیا و نفس، هوس معرفت الله در سر پختن هوس خامی است، و اگر در مقام تهذیب باطن و تصفیه قلب و تعدیل اخلاق است نیز، با محبت دنیا و نفس موفق به قطع مادّه یکی از موبقات و مهلکات نفسانیّه و متحلّی به یکی از حلیه های فضایل نفسانیه نخواهد شد.(387)
* * *
لذّات نفسانی موجب نزدیکی به دنیا
و معلوم است هر مرتبه ای از مراتب لذّات نفسانیّه ـ که راجع به این سه قوه است ـ که از برای انسان حاصل شود به اندازۀ خود انسان را دلبستۀ به دنیا و غافل از روحانیّت و حقّ و حقیقت کند.
مثلاً، در هر لذتی که ذائقۀ انسانی از این عالم می برد در صورتی که محدود به حدود الهیّه نباشد، همان لذّت انسان را به دنیا نزدیک کند و علاقۀ قلبیه را زیاد کند، و به همان اندازه علاقه به روحانیّت و حقّ کم شود و محبت الهیّه از قلب زائل شود. و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 333
چون پشت سر هر لذّتی، نفس لذّت دیگر، بلکه لذات دیگر را طالب شود و نفس اَمّاره قوای مخصوصۀ این کار را برای تحصیل آن ترغیب کند؛ پس در پشت سر هر حجابی، حُجُبی ظلمانی برای انسان پیدا شود و از هر یک از این مجاری و قوای حسیّه ـ که شعاع نفس از آنها به عالم طبیعت و دنیا جلوه کرده ـ دائماً حجابهائی به روی قلب و روح کشیده شود که انسان را از سیر الی الله و طلب حقّ ـ جلّ جلاله ـ باز دارد.(388)
* * *
لزوم قطع علاقۀ به دنیا
پس ای عزیز، اکنون که مفاسد این علقه و محبت را متذکر شدی و دانستی که انسان را این محبت به هلاکت دچار می کند و ایمان انسان را از دست او می گیرد و دنیا و آخرت انسان را درهم و آشفته می کند، دامن همت به کمر زن و هر قدر توانی بستگی دل را از این دنیا کم کن و ریشۀ محبت را سست کن، و این زندگی چند روزه را ناچیز شمار و این نعمتهای مشوب به نقمت و رنج و الم را حقیر دان، و از خدای تعالی توفیق بخواه که تو را کمک کند و از این رنج و محنت خلاصی دهد و دل تو را مأنوس به دار کرامت خود کند. وَ ما عِنْدَ الله خَیْرٌ وَ أَبْقی.(389)
* * *
تدریج در قطع علاقه به دنیا
انسان سالک نباید متوقع باشد که در ابتداء امر، قلع این ماده فساد و رفع این مرض مهلک را یک دفعه می تواند بکند؛ ولی با تدریج و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 334
صرف وقت و فکر و ریاضات و مجاهدات و بریدن شاخه های آن و قطع بعض ریشه ها، می تواند کم کم موفّق به مقصود شود؛ ولی باید اوّل، این امر را بداند که خار طریق انسان در هر مقصد و مقصود دینی، حبّ دنیا و نفس است. اگر از اهل معارف و جذبه و جذوه است، حبّ دنیا و نفس بزرگترین حجابهای رخسار محبوب است: «مادر بتها بت نفس شما است».(390)
* * *
تعلق به دنیا
این عالم مُلْک، این عالم طبیعت یکی از مخلوقات خداست، و این عالم طبیعت هم جلوه ای از جلوه های خداست. تعلق به این عالم طبیعت، تعلق به این دنیا، این اسباب این می شود که انسان را مُنْحَط می کند. ممکن است یک کسی به یک تسبیحی آن قدر تعلق داشته باشد که یک کس دیگری به یک سلطنت این تعلق را نداشته باشد. این اوّلی بیشتر به دنیا چسبیده است و آن دومی کمتر. سلیمان بن داود هم سلطان بود، سلطانی که بر همه چیز حکم می کرد. لکن آن سلطنت یک سلطنتی نبود که دل سلطان را، دل سلیمان بن داود را به خودش جذب کند رسول اکرم هم رئیس یک ملت بود و فرمانفرمای ملت بود، لکن این فرمانفرمایی اینطور نبود که او را جذب کند به خودش. فرمانفرمایی در تحت سیطرۀ او بود، نه او در تحت سیطرۀ فرمانفرمایی. اگر انسان سیطره پیدا بکند به حسب نفس بر خودش و بر همه چیز، این اهل دنیا دیگر نیست ولو اینکه همۀ دنیا هم داشته باشد، مثل حضرت سلیمان و امثال او. و اگر این سیطره نباشد و انسان در این غفلت که ما داریم باشد، این آدم اهل دنیا هست و دنیای دَنیّ پست. دنیا و آخرت،
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 335
حقیقت دنیا و دنیاخواهی
خدا و دنیا، اینها دو چیزی است که ما وقتی تعلق به او داشتیم عالم ملک می شود دنیا، این دنیای من است. من وقتی تعلق به این داشتم و تحت نفوذ او بودم، تحت نفوذ و سیطره او بودم، تحت نفوذ ریاستها، تحت نفوذ مقامات بودم، همۀ اینها دنیاست و من خودم اسیر است. هر چه سعۀ سلطنت زیادتر بشود اسارت زیادتر می شود، من اسیر او هستم و خودم ملتفت نیستم. و اگر چنانچه انسان موفق بشود به آنکه انبیا می خواستند که از تحت این سیطرۀ نفس بیرون برود، این اَعدی عدوّ بیرون برود، این اسارت را، قید اسارت را از گردن خودش بردارد، این آدم می شود یک آدمی که بر همه چیز سیطره دارد و چیزی بر او سیطره ندارد، و سیطره ای که بر همه چیز دارد هم در حساب نمی آورد. نمی بیند او را چیزی. و همان طوری که برای دوستان خودش خیر و صلاح می خواهد برای دشمنان خودش هم خیر و صلاح می خواهد. انبیا این طور بودند. انبیا غصه می خوردند برای کفار، غصه می خوردند برای منافقین که چرا باید اینها این طور باشند. انبیا زحمتشان این بود که این کفّار و منافقین را و این اشخاص مُعْوَج را و این انسان هایی [که ]در بند اسارت خود و علایق دنیا هستند ـ و همه مفاسد هم زیر سر همین است ـ اینها را می خواهند آزادشان کنند، و این مأموریت بسیار مشکل بوده است. و این مأموریت هم عمومی نشد که بشود. و از این به بعد هم این معنا نخواهد شد. این انسان آدم نمی شود تا آخر هم. یک مثل معروفی بود که می گفتند ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. شیخ ما ـ رحمه الله ـ می فرمود که : ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است.(391)
4 / 11 / 59
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 336