بخش دوم: سیر و سلوک

حجاب گناه و دنیا

حجاب گناه و دنیا

‏ ‏

لزوم رفع قذارات ظاهری و باطنی

‏باید دانست که چون حقیقت نماز عروج به مقام قرب و وصول به‏‎ ‎‏مقام حضور حق جلّ و علا است، برای وصول به این مقصد بزرگ‏‎ ‎‏و غایت قصوی طهاراتی لازم است که ماورای این طهارات است.‏‎ ‎‏و خارهای این طریق و موانع این عروج قذاراتی است که با اتّصاف‏‎ ‎‏سالک به یکی از آنها نتواند صعود به این مرقاة و عروج به این‏‎ ‎‏معراج نمود. و آنچه از قبیل این قذارات باشد موانع صلوة و رجز‏‎ ‎‏شیطان است؛ و آنچه معین سالک است در سیر و از آداب حضور‏‎ ‎‏است شرایط این حقیقت است. و بر سالک الی الله لازم است که‏‎ ‎‏در اوّل امر رفع موانع و قذارات کند تا اتّصاف به طهارت و حصول‏‎ ‎‏طهور که از عالم نور است برای او میسور شود؛ و تا تطهیر جمیع‏‎ ‎‏قذارات ظاهریّه و باطنیّه و علنیّه و سرّیّه نشود، سالک را حظّی از‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 324
‏محضر و حضور نخواهد بود.‏

‏     پس، اوّلین مراتب قذارات، قذارات آلات و قوای ظاهریّۀ نفس‏‎ ‎‏است به لوث معاصی و قذارات نافرمانی حضرت ولیّ النّعم؛ و این‏‎ ‎‏دام صوری ظاهری ابلیس است. و انسان تا در این دام مبتلا است،‏‎ ‎‏از فیض محضر و حصول قرب الهی محروم است. و کسی گمان‏‎ ‎‏نکند که بدون تطهیر ظاهر مملکت انسانیّت می توان به مقام‏‎ ‎‏حقیقت انسانیّت نایل شود یا می تواند تطهیر باطن قلب نماید،‏‎ ‎‏[‏‏که‏‎ ‎‏]‏‏این غروری است شیطانی و از حیله های بزرگ ابلیس است؛‏‎ ‎‏زیرا که کدورات و ظلمتهای قلبی با معاصی، که غلبۀ طبیعت بر‏‎ ‎‏روحانیّت است، افزوده می شود؛ و تا سالک فتح مملکت ظاهر‏‎ ‎‏نکند، از فتوحات باطنیّه، که مقصد بزرگ است، بکلّی محروم‏‎ ‎‏است و راهی به سعادت برای او گشوده نگردد. پس یکی از موانع‏‎ ‎‏بزرگ این سلوک قذارات معاصی است که با آب پاک و پاکیزۀ توبۀ‏‎ ‎‏نصوح باید آن را تطهیر کرد.‏

‏     و باید دانست که تمام قوای ظاهریّه و باطنیّه را که حقّ تعالی به‏‎ ‎‏ما عنایت فرموده و از عالم غیب نازل نموده اماناتی است الهی که‏‎ ‎‏طاهر از جمیع قذارات و پاک و پاکیزه بوده بلکه متنوّر به نور‏‎ ‎‏فطرت اللهی، و از ظلمت و کدورت تصرّف ابلیس دور بوده؛ و‏‎ ‎‏چون در ظلمتکدۀ عالم طبیعت نازل و دست تصرّف شیطان واهمه‏‎ ‎‏و خیانت ابلیس به آنها دراز شده، از طهارت اصلیّه و فطرت اوّلیّه‏‎ ‎‏بیرون آمده و به انواع قذارات و ارجاس شیطانیّه آلوده گردیده‏‎ ‎‏است. پس اگر سالک الی الله با تمسّک به ذیل عنایت ولیّ الله ‏‎ ‎‏دست تصرّف شیطان را دور نمود و مملکت ظاهر را طاهر کرد و‏‎ ‎‏امانات الهیّه را چنانچه تحویل گرفته بود ردّ نمود، خیانت به امانت‏‎ ‎‏ننموده؛ و اگر کرده بود، مورد غفران و ستّاریّت شود و از جهت‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 325
‏ظاهر آسوده خاطر شود و به تخلیۀ باطن از ارجاس اخلاق فاسده‏‎ ‎‏قیام کند. و این مرتبۀ دوم از قذارات است که فسادش بیشتر و‏‎ ‎‏علاجش صعبتر است و اهمّیّتش در نزد اصحاب ارتیاض بیشتر‏‎ ‎‏می باشد؛ زیرا که تا خلق باطنی نفس فاسد و قذارات معنوی به آن‏‎ ‎‏احاطه نموده، لایق مقام قدس و خلوت انس نشود، بلکه مبدأ‏‎ ‎‏فسادِ مملکتِ ظاهرِ نفس اخلاق فاسده و ملکات خبیثۀ آن است.‏‎ ‎‏و تا سالک تبدیل ملکات سیّئه را به ملکات حسنه ننماید، از شرور‏‎ ‎‏اعمال مأمون نیست؛ و اگر به توبه موفّق شود، استقامت آن، که از‏‎ ‎‏مهمّات است میسّر نمی شود. پس، تطهیر ظاهر نیز متوقّف به‏‎ ‎‏تطهیر باطن است؛ علاوه بر آن، که خود قذارات باطنیّه موجب‏‎ ‎‏حرمان از سعادت و منشأ جهنّم اخلاق، که به گفتۀ اهل معرفت‏‎ ‎‏بالاتر و سوزنده تر است از جهنّم اعمال، می باشد. و اشاره به این‏‎ ‎‏معنی در اخبار اهل بیت عصمت بسیار است.‏

‏     پس، سالک الی الله را این طهارت نیز لازم است. و پس از آن که‏‎ ‎‏لوث اخلاق فاسده را با آب طاهر پاکیزۀ علم نافع و ارتیاض شرعی‏‎ ‎‏صالح از لوح نفس شست و شو نمود، باید اشتغال پیدا کند به‏‎ ‎‏تطهیر قلب، که امّ القری و به صلاح آن همۀ ممالک صالح، و به‏‎ ‎‏فساد آن همه فاسد می شوند. و قذارت عالم قلب مبدأ تمام‏‎ ‎‏قذارات است. و آن عبارت از تعلّق به غیر حق و توجه به خود و‏‎ ‎‏عالم است. و منشأ آن حبّ دنیا، که بالاترین خطاها است، و حبّ‏‎ ‎‏نفس، که مادر همۀ امراض است، می باشد. و تا ریشۀ این محبّت‏‎ ‎‏در قلب سالک است، از محبّت الله اثری در آن حاصل نشود و‏‎ ‎‏راهی به سر منزل مقصد و مقصود پیدا نمی کند. و تا سالک را‏‎ ‎‏بقایائی از این محبّت در قلب است، سیر او الی الله نیست بلکه الی‏‎ ‎‏النّفس و الی الدّنیا و الی الشیطان است. پس، تطهیر از حبّ نفس و‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 326

‏دنیا اوّل مرتبۀ تطهیر سلوک الی الله است حقیقتاً؛ چون قبل از این‏‎ ‎‏تطهیرْ سلوک الی الله نیست و به مسامحه گفته شود سالک و‏‎ ‎‏سلوک.‏

محبت دنیا راهزن سلوک

‏     ‏‏و پس از این منزل، منازلی است که از هفت شهر عشق عطّار‏‎ ‎‏پس از آن نمونه ای حاصل؛ و آن قائل سالک در خم یک کوچه‏‎ ‎‏خود را دیده، و ما در پشت صورها و حجابهای ضخیم واقعیم و آن‏‎ ‎‏شهرها و شهریارها را جزء بافته ها گمان می کنیم. من با شیخ عطّار‏‎ ‎‏یا میثم تمّار کار ندارم ولی اصل مقامات را انکار نمی کنم و صاحب‏‎ ‎‏آنها را از جان و دل طلبکارم و در این محبّت امید فرج دارم، تو‏‎ ‎‏خود هر چه خواهی باش و با هر که خواهی پیوند.‏

‏ ‏

‏«مدعی خواست که آید به تماشاگه دوست‏

‏ ‏‏دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد»‏‎[1]‎

‏ ‏

‏    ‏‏ولی در اخوّت ایمانی و خلّت روحانی با احبّاء  عرفانی خیانت‏‎ ‎‏روا ندارم و از نصیحت، که از حقوق مؤمنین است به یکدیگر،‏‎ ‎‏خودداری ننمایم.(377)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

قذارات معصیت مانع ورود در محضر حق

‏باید دانست که چنانچه صورت نماز به طهارت لباس و بدن محقق‏‎ ‎‏نشود و قذارت که رجز شیطان و مبعِّد محضر رحمان است از‏‎ ‎‏موانع ورود در محضر است و مصلّی  را با لباس و بدن آلوده به‏‎ ‎‏رجز شیطان از محضر قدس تبعید و به مقام انس بار ندهند،‏‎ ‎‏قذارات معاصی و نافرمانی حق که از تصرّفات شیطان و از رجز و‏‎ ‎‏قاذورات آن پلید است از موانع ورود در محضر است. پس متلبّس‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 327

‏به معاصی، تنجیس ساتر بدن برزخی نموده و با این قذارت نتواند‏‎ ‎‏به محضر حق وارد شود؛ و تطهیر این لباس از شرایط تحقّق و‏‎ ‎‏صحت نماز باطنی است.(378)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

لزوم تطهیر از اخلاق زشت

‏چون لباس بدن باطنی را طهارت حاصل شد، طهارت خود بدن‏‎ ‎‏ملکوتی از رجز شیطان نیز لازم است. و آن تطهیر از ارجاس‏‎ ‎‏اخلاق ذمیمه است، که هر یک تلویث باطن کند و انسان را از‏‎ ‎‏محضر دور و از بساط قرب حق مهجور نماید؛ و آنها نیز از رجس‏‎ ‎‏شیطان بعید از رحمت است. و اصول و مبادی همۀ ذمائمْ‏‎ ‎‏خودبینی و خودخواهی و خودفروشی و خودنمایی و خودرأیی‏‎ ‎‏است که هر یک از آنها مبدأ بسیاری از ذمائم اخلاقیّه و رأس‏‎ ‎‏کثیری از خطیئات است.(379)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

زیان فراموشی گناه خویشتن

‏بر حذر باش از اینکه عمر خود را فانی کنی برای عمل دیگران، و‏‎ ‎‏نتیجۀ اعمال تو به دفتر دیگران نوشته شود، و با رأس المال تو‏‎ ‎‏دیگران تجارت نمایند، و خود را به هلاکت انداز؛ زیرا که‏‎ ‎‏فراموشی گناه خویش از بزرگترین عقوباتی است که حق تعالی در‏‎ ‎‏دنیا انسان را مبتلا کند، چه که به اصلاح نفس قیام نکند؛ و از‏‎ ‎‏وافرتر اسباب عذاب است در آخرت. و مادامی که بنده اشتغال به‏‎ ‎‏طاعت حق جلّ و علا دارد و مشغول به شناختن عیبهای خویش‏‎ ‎‏است و تارک چیزهایی است که عیب است در دین خدا، از آفات‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 328

‏برکنار است و در دریای رحمت حقّ غوطه ور است، و فائز شود به‏‎ ‎‏گوهرهای حکمت و بیان. ومادامی که فراموش کند گناهان خود را‏‎ ‎‏و عیوب خود را نداند و به حول و قوّۀ خود اعتماد کند، رستگاری‏‎ ‎‏برای او هرگز حاصل نشود.(380)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

مانعیت گناههای کوچک

‏ممکن است انسان را، یک نظر به نامحرمان یا یک لغزش کوچک‏‎ ‎‏لسانی، مدتها از سرایر و حقایق توحید باز دارد و از حصول‏‎ ‎‏جَلَوات محبوب و خَلَوات مطلوب ـ که قرّة العین اهل معرفت‏‎ ‎‏است ـ باز دارد. پس وقوف در هر یک از مراحل و مراتب، و‏‎ ‎‏بی اعتنائی و قلّت مبالات به هر یک از نشَئات، موجب حرمان از‏‎ ‎‏سعادت مطلقه است و از دامهای ابلیس است.(381)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

لزوم ترک همنشینی و همراهی با فاسق

‏چنانچه در حدیث وارد است: ‏إنَّ الشَّیْطانَ یَجْری مَجْرَی الدَّمِ مِنْ بَنی‎ ‎آدَمَ‎[2]‎‏ ـ لهذا وجهۀ قلب به مفسدات و امور موافقه با طبیعت است؛ و‏‎ ‎‏به مختصر مددی از خارج، چه از جوارح انسانی باشد یا خارج از آن،‏‎ ‎‏مثل مصاحب و رفیق زشت و بدخلق، در قلب اثر شدید واقع شود؛‏‎ ‎‏چنانچه در احادیث شریفه نهی از مصاحبت با آنان شده است.‏

‏     کافی:عَنْ أَبِی عَبْدِالله ،علیه السّلام، قالَ:‏ قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ، علیه السّلام: لاَ‎ ‎یَنْبَغِی لِلْمَرْءِالْمُسْلِمِ أَنْ یُوَاخِیَ الْفَاجِرَ، فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَهُ فِعْلَهُ وَ یُحِبُّ أَنْ یَکُونَ مِثْلَهُ؛ وَلاَ‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 329

یُعِینُهُ عَلَی أَمْرِ دُنْیَاهُ وَ لَأَمْرِ مَعَادِهِ؛ وَ مَدْخَلُهُ إِلَیْهِ وَ مَخْرَجُهُ مِنْ عِنْدِهِ شَیْنٌ عَلَیْهِ.‎[3]‎

‏    ‏‏«فرمود حضرت امیرالمؤمنین، علیه السلام: سزاوار نیست از‏‎ ‎‏برای مرد مسلمان که دوستی کند با فاسق؛ زیرا که او زینت می دهد‏‎ ‎‏برای او عمل خود را و دوست می دارد که او نیز مثل خودش باشد؛‏‎ ‎‏و اعانت نمی کند او را بر امر دنیا و آخرتش؛ و رفت و آمد با او‏‎ ‎‏ضرر و عیب است برای او.»‏

‏     عَنْ أَبِی عَبْدِالله ، علیه السّلام، قَالَ:‏ لاَ یَنْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ یُوَاخِیَ‎ ‎الْفَاجِرَ وَ لاَ الْأَحْمَقَ وَ لاَ الْکَذَّابَ.‎[4]‎

‏    ‏‏نکتۀ مهمۀ نهی از مجالست با اهل معصیت، یا نهی از نشستن‏‎ ‎‏در مجلسی که معصیت خدا در او می شود، یا نهی از مُوادّه و‏‎ ‎‏مخالطه و آمیزش با دشمنان خدا، تأثیر اخلاق و حالات و اعمال‏‎ ‎‏آنهاست در انسان. و از اینها بالاتر در تأثیر در قلب، اعمال خود‏‎ ‎‏انسان است که با اندک مداومت و مراقبتی از اعمال سیّئه قلب تأثر‏‎ ‎‏شدید پیدا می کند که تنزه از آن و تنزیه قلب با سالهای دراز ممکن‏‎ ‎‏نشود و میسور نگردد.(382)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

لزوم ترک همنشینی و همراهی با فاسق

‏همین طور قیام در مقابل شیطان بزرگ و نفس ـ که مبدأ معاصی‏‎ ‎‏قلبیّه و باطنیّه هستند ـ و صبر در مجاهدۀ با آنان از مشکلترین‏‎ ‎‏مجاهدات است؛ زیرا که در این مجاهده باید طرح الکونَین و‏‎ ‎‏رفض النشأتَین شود، و باید سالک قدم بر فرق خود گذارد و بت‏‎ ‎‏بزرگ خودی و انانیّت را از کعبه دل به دست ولایت مآبی فرو ریزد‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 330

‏و بشکند تا به حقایق اخلاص قدم نهد، و به سرایر خلوص باریابد،‏‎ ‎‏و این جز با دستگیری خدائی و توفیق یزدانی صورت نبندد.(383)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

زیان دلبستگی به غیرحق

‏وجود هر موجود یا عالم حجابی است، و تعیّن آن نیز حجابی‏‎ ‎‏است. و این حجب انسان را از جمال محبوب بازدارد و دلبستگی‏‎ ‎‏به هر چه که غیر حق است، خار طریق سلوک الی الله است. پس‏‎ ‎‏سالک الی الله و طالب وصول به لقاء الله و صعود به معارج‏‎ ‎‏معارف الهیّه، این خار طریق را باید با ریاضت شرعی از بین‏‎ ‎‏بردارد. و با دلبستگی و علاقه مندی به غیر حق و تبعیت از شهوات‏‎ ‎‏بطن و فرج، عروج به کمالات روحانیّه و وصول به لقاء جمال‏‎ ‎‏جمیل امکان ندارد، بلکه کلیه حجب به یک معنی به خود انسان‏‎ ‎‏رجوع کند:‏

‏تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز‏

‏ ‏

‏بینی و بینک «إنّیّی» یُنازِعُنی‏

‏ ‏‏فارفعْ بلُطفِکَ «إنّیّی» مِنَ البیْنِ‏‎[5]‎

‏ ‏

‏تفصیل این اجمال عجالتاً با این حال مناسب نیست.(384)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

غرور نسبت به خود و کمالات خویش

‏هرگز به واسطه کمال یا جمال باطنی که دارد، به خود مغرور نشود،‏‎ ‎‏که غرور از بزرگترین دامهای ابلیس است که سالک را از طریق حق‏‎ ‎‏باز دارد، بلکه به قهقری برگرداند، و بداند که انسان تا در این دنیا و‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 331

‏دارالغرور است، به هر مرتبه از کمال و جمال روحانی و به هر‏‎ ‎‏مرتبه از عدالت و تقوی که برسد، ممکن است بازپس برگردد و‏‎ ‎‏بکلّی تغییر کند و عاقبت امرش به شقاوت و خذلان منتهی شود.‏

‏     پس هیچ گاه از خود نباید غفلت کند، و به کمال خود نباید‏‎ ‎‏مغرور شود، و از خود و احوال نفس خود و مراعات آن نباید‏‎ ‎‏نسیان کند، و در جمیع احوال از تمسّک به عنایات خفیه حق تعالی‏‎ ‎‏غفلت نکند، و به خود و سلوک و ریاضت و علم و تقوای خود به‏‎ ‎‏هیچ وجه اعتماد نکند، که از بزرگترین مهالک انسانیت و وساوس‏‎ ‎‏شیطانیّت است که سالک را از یاد خود نیز می برد؛ چنانچه حق‏‎ ‎‏تعالی فرماید: ‏وَ لاَتَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا الله فَأنْساهُمْ أنْفُسَهُمْ اُولئِکَ هُمُ‎ ‎الْفاسِقُونَ‎[6]‎‏.(385)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

محبت و رغبت به دنیا خار طریق سلوک

‏رغبت به دنیا و زخارف آن و توجّه و محبّت به زینتهای آن‏‎ ‎‏بزرگترین جند ابلیس و جهل است، و از دقیقترین دامهای نفس‏‎ ‎‏است که به واسطۀ آن انسان به دام بلا مبتلا و از راه هدایت و رشد‏‎ ‎‏گمراه و از وصول به نتیجه انسانیّت و برخورداری از ثمرۀ شجرۀ‏‎ ‎‏ولایت، محروم و محجوب شود.‏

‏     و چون انسان این مطلب را دریافت و با عین انصاف و چشم‏‎ ‎‏بصیرت به اول و آخر امر خود نظر کرد، بر خود حتم و لازم شمارد‏‎ ‎‏که حتی الإمکان این خار طریق ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که اسم آن محبّت و رغبت به‏‎ ‎‏دنیا و مال و منال آن است از سر راه سلوک خود بردارد، و این‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 332

‏خطیئۀ مهلکه را که رأس هر خطیئه است و اُمِّ هر مرض است از‏‎ ‎‏خانۀ قلب خود دور کند، و این خانه را که منزلگاه محبوب و محل‏‎ ‎‏تجلّی مطلوب است از قذارت پاک، و از جنود ابلیس و شرک‏‎ ‎‏شیطان تطهیر کند، و دست غاصبانۀ دیو پلید را از خانه خدا کوتاه،‏‎ ‎‏و بتها را از طاق و رواق آن فرو ریزد تا صاحب خانه به منزل خود‏‎ ‎‏عنایت پیدا کند، و از جلوه های خود آن را روشنی دهد.(386)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

عدم امکان تهذیب با محبت دنیا و نفس

‏با حبّ دنیا و نفس، هوس معرفت الله در سر پختن هوس خامی‏‎ ‎‏است، و اگر در مقام تهذیب باطن و تصفیه قلب و تعدیل اخلاق‏‎ ‎‏است نیز، با محبت دنیا و نفس موفق به قطع مادّه یکی از موبقات و‏‎ ‎‏مهلکات نفسانیّه و متحلّی به یکی از حلیه های فضایل نفسانیه‏‎ ‎‏نخواهد شد.(387)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

لذّات نفسانی موجب نزدیکی به دنیا

‏و معلوم است هر مرتبه ای از مراتب لذّات نفسانیّه ـ که راجع به این‏‎ ‎‏سه قوه‏‎[7]‎‏ است ـ که از برای انسان حاصل شود به اندازۀ خود انسان‏‎ ‎‏را دلبستۀ به دنیا و غافل از روحانیّت و حقّ و حقیقت کند.‏

‏     مثلاً، در هر لذتی که ذائقۀ انسانی از این عالم می برد در‏‎ ‎‏صورتی که محدود به حدود الهیّه نباشد، همان لذّت انسان را به‏‎ ‎‏دنیا نزدیک کند و علاقۀ قلبیه را زیاد کند، و به همان اندازه علاقه‏‎ ‎‏به روحانیّت و حقّ کم شود و محبت الهیّه از قلب زائل شود. و‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 333

‏چون پشت سر هر لذّتی، نفس لذّت دیگر، بلکه لذات دیگر را‏‎ ‎‏طالب شود و نفس اَمّاره قوای مخصوصۀ این کار را برای تحصیل‏‎ ‎‏آن ترغیب کند؛ پس در پشت سر هر حجابی، حُجُبی ظلمانی برای‏‎ ‎‏انسان پیدا شود و از هر یک از این مجاری و قوای حسیّه ـ که شعاع‏‎ ‎‏نفس از آنها به عالم طبیعت و دنیا جلوه کرده ـ دائماً حجابهائی به‏‎ ‎‏روی قلب و روح کشیده شود که انسان را از سیر الی الله و طلب‏‎ ‎‏حقّ ـ جلّ جلاله ـ باز دارد.(388)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

لزوم قطع علاقۀ به دنیا

‏پس ای عزیز، اکنون که مفاسد این علقه و محبت را متذکر شدی و‏‎ ‎‏دانستی که انسان را این محبت به هلاکت دچار می کند و ایمان‏‎ ‎‏انسان را از دست او می گیرد و دنیا و آخرت انسان را درهم و‏‎ ‎‏آشفته می کند، دامن همت به کمر زن و هر قدر توانی بستگی دل را‏‎ ‎‏از این دنیا کم کن و ریشۀ محبت را سست کن، و این زندگی چند‏‎ ‎‏روزه را ناچیز شمار و این نعمتهای مشوب به نقمت و رنج و الم را‏‎ ‎‏حقیر دان، و از خدای تعالی توفیق بخواه که تو را کمک کند و از این‏‎ ‎‏رنج و محنت خلاصی دهد و دل تو را مأنوس به دار کرامت خود‏‎ ‎‏کند. ‏وَ ما عِنْدَ الله خَیْرٌ وَ أَبْقی.‎[8]‎‏(389)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تدریج در قطع علاقه به دنیا

‏انسان سالک نباید متوقع باشد که در ابتداء امر، قلع این ماده فساد‏‎ ‎‏و رفع این مرض مهلک را یک دفعه می تواند بکند؛ ولی با تدریج و‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 334

‏صرف وقت و فکر و ریاضات و مجاهدات و بریدن شاخه های آن‏‎ ‎‏و قطع بعض ریشه ها، می تواند کم کم موفّق به مقصود شود؛ ولی‏‎ ‎‏باید اوّل، این امر را بداند که خار طریق انسان در هر مقصد و‏‎ ‎‏مقصود دینی، حبّ دنیا و نفس است. اگر از اهل معارف و جذبه و‏‎ ‎‏جذوه است، حبّ دنیا و نفس بزرگترین حجابهای رخسار محبوب‏‎ ‎‏است: «مادر بتها بت نفس شما است».(390)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

تعلق به دنیا

‏این عالم مُلْک، این عالم طبیعت یکی از مخلوقات خداست، و این‏‎ ‎‏عالم طبیعت هم جلوه ای از جلوه های خداست. تعلق به این عالم‏‎ ‎‏طبیعت، تعلق به این دنیا، این اسباب این می شود که انسان را‏‎ ‎‏مُنْحَط می کند. ممکن است یک کسی به یک تسبیحی آن قدر تعلق‏‎ ‎‏داشته باشد که یک کس دیگری به یک سلطنت این تعلق را نداشته‏‎ ‎‏باشد. این اوّلی بیشتر به دنیا چسبیده است و آن دومی کمتر.‏‎ ‎‏سلیمان بن داود هم سلطان بود، سلطانی که بر همه چیز حکم‏‎ ‎‏می کرد. لکن آن سلطنت یک سلطنتی نبود که دل سلطان را، دل‏‎ ‎‏سلیمان بن داود را به خودش جذب کند رسول اکرم هم رئیس یک‏‎ ‎‏ملت بود و فرمانفرمای ملت بود، لکن این فرمانفرمایی اینطور‏‎ ‎‏نبود که او را جذب کند به خودش. فرمانفرمایی در تحت سیطرۀ او‏‎ ‎‏بود، نه او در تحت سیطرۀ فرمانفرمایی. اگر انسان سیطره پیدا‏‎ ‎‏بکند به حسب نفس بر خودش و بر همه چیز، این اهل دنیا دیگر‏‎ ‎‏نیست ولو اینکه همۀ دنیا هم داشته باشد، مثل حضرت سلیمان و‏‎ ‎‏امثال او. و اگر این سیطره نباشد و انسان در این غفلت که ما داریم‏‎ ‎‏باشد، این آدم اهل دنیا هست و دنیای دَنیّ پست. دنیا و آخرت،‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 335

حقیقت دنیا و دنیاخواهی

‏خدا و دنیا، اینها دو چیزی است که ما وقتی تعلق به او داشتیم عالم‏‎ ‎‏ملک می شود دنیا، این دنیای من است. من وقتی تعلق به این‏‎ ‎‏داشتم و تحت نفوذ او بودم، تحت نفوذ و سیطره او بودم، تحت‏‎ ‎‏نفوذ ریاستها، تحت نفوذ مقامات بودم، همۀ اینها دنیاست و من‏‎ ‎‏خودم اسیر است. هر چه سعۀ سلطنت زیادتر بشود اسارت زیادتر‏‎ ‎‏می شود، من اسیر او هستم و خودم ملتفت نیستم. و اگر چنانچه‏‎ ‎‏انسان موفق بشود به آنکه انبیا می خواستند که از تحت این سیطرۀ‏‎ ‎‏نفس بیرون برود، این اَعدی عدوّ بیرون برود، این اسارت را، قید‏‎ ‎‏اسارت را از گردن خودش بردارد، این آدم می شود یک آدمی که بر‏‎ ‎‏همه چیز سیطره دارد و چیزی بر او سیطره ندارد، و سیطره ای که بر‏‎ ‎‏همه چیز دارد هم در حساب نمی آورد. نمی بیند او را چیزی. و همان‏‎ ‎‏طوری که برای دوستان خودش خیر و صلاح می خواهد برای‏‎ ‎‏دشمنان خودش هم خیر و صلاح می خواهد. انبیا این طور بودند. انبیا‏‎ ‎‏غصه می خوردند برای کفار، غصه می خوردند برای منافقین که چرا‏‎ ‎‏باید اینها این طور باشند. انبیا زحمتشان این بود که این کفّار و منافقین‏‎ ‎‏را و این اشخاص مُعْوَج را و این انسان هایی ‏‏[‏‏که‏‎ ‎‏]‏‏در بند اسارت خود‏‎ ‎‏و علایق دنیا هستند ـ و همه مفاسد هم زیر سر همین است ـ اینها را‏‎ ‎‏می خواهند آزادشان کنند، و این مأموریت بسیار مشکل بوده است. و‏‎ ‎‏این مأموریت هم عمومی نشد که بشود. و از این به بعد هم این معنا‏‎ ‎‏نخواهد شد. این انسان آدم نمی شود تا آخر هم. یک مثل معروفی بود‏‎ ‎‏که می گفتند ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. شیخ ما‏‎[9]‎‏ ـ رحمه‏‎ ‎‏الله ـ می فرمود که : ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است.(391)‏

4 / 11 / 59

*  *  *

‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 336

  • . شعر از حافظ است؛ در نسخ مطبوع: «تماشاگه راز».
  • . «شیطان همچون خون در تن فرزندان آدم است»؛ علم الیقین؛ ج 1، ص 283 ؛ و مسند ابن حنبل؛ ص 156.
  • . اصول کافی؛ ج 2، ص 640، «کتاب العشرة»، «باب من تکره مجالسته»، ح 2.
  • . از امام صادق(ع) نقل شده است که فرموده اند: «برای فرد مسلمان سزاوار نیست که با بدکار و احمق و دروغگو دوستی کند»؛ همان؛ ح 3.
  • . میان من و تو، خودیت و منیت من با من در ستیز است، پس به لطف خودت، منیّت مرا از میان بردار؛ دیوان حلاّج؛ ص 90.
  • . «و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خداوند هم خودشان را از یادشان برد؛ آنها بدکاران هستند»؛ (حشر / 19).
  • . قوای سه گانه: شهوت، غضب، وهم.
  • . «آنچه نزد خداوند است بهتر و پایدارتر است»؛ (قصص / 60 ؛ و شوری / 36).
  • . مراد، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بوده است.