بخش دوم: سیر و سلوک

حجاب علم

حجاب علم

‏ ‏

حجاب و استدراج در مقام علم

‏پس، اگر سالک راه حقیقت و مسافر طریق عبودیّت با قدم سلوک‏‎ ‎‏علمی و مرکب سیر فکری این منزل را طی کرد، در حجاب علم‏‎ ‎‏واقع شود و به مقام اوّل انسانیّت نائل شود، و لکن این حجاب از‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 307

‏حجب غلیظه است که گفته اند: العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر. و باید‏‎ ‎‏سالک در این حجاب باقی نماند و آن را خرق کند. و شاید به این‏‎ ‎‏مقام اگر قناعت کند و قلب را در این قید محبوس نماید، در‏‎ ‎‏استدراج واقع شود. و استدراج در این مقام آن است که به‏‎ ‎‏تفریعات کثیرۀ علمیّه پرداخته و به جولان فکر برای این مقصد‏‎ ‎‏براهین کثیره اقامه کند و از منازل دیگر محروم ماند، و قلبش به این‏‎ ‎‏مقام علاقه مند شود و از نتیجۀ مطلوبه که وصول الی فناءالله است‏‎ ‎‏غافل شود، و صرف عمر خود را در حجاب برهان و شعب آن‏‎ ‎‏نماید؛ و هرچه کثرت فروع بیشتر شود، حجاب بزرگتر و احتجاب‏‎ ‎‏از حقیقت افزون گردد. پس، سالک نباید گول شیطان را در این‏‎ ‎‏مقام خورده از حق و حقیقت به واسطۀ کثرت علم و غزارت آن و‏‎ ‎‏قوّت برهان محجوب شود و از سیر در طلب باز ماند؛ و دامن‏‎ ‎‏همّت به کمر زند و از جدّیّت در طلب مطلوب حقیقی غفلت‏‎ ‎‏نورزد و خود را به مقام دیگر که مقام دوم است برساند.(363)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

علم بذر مشاهده

‏من نیز چندان عقیده به علم فقط ندارم و علمی که ایمان نیاورد‏‎ ‎‏حجاب اکبر می دانم، ولی تا ورود در حجاب نباشد خرق آن نشود.‏‎ ‎‏علوم بذر مشاهدات است. گو که ممکن است گاهی بی حجاب‏‎ ‎‏اصطلاحات و علوم به مقاماتی رسید، ولی این از غیر طریق عادی و‏‎ ‎‏خلاف سنت طبیعی است، و نادر اتفاق می افتد؛ پس طریقۀ‏‎ ‎‏خداخواهی و خداجویی به آن است که انسان در ابتدای امر وقتش را‏‎ ‎‏[‏‏صرف‏‏]‏‏ مذاکرۀ حق کند، و علم بالله و اسما و صفات آن ذات مقدس‏‎ ‎‏را از راه معمولی آن در خدمت مشایخ آن علم تحصیل کند؛ و پس از‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 308

‏آن، به ریاضات علمی و عملی معارف را وارد قلب کند که البته نتیجه‏‎ ‎‏از آن حاصل خواهد شد. و اگر اهل اصطلاحات نیست، نتیجه‏‎ ‎‏حاصل تواند کرد از تذکر محبوب و اشتغال قلب و حال به آن ذات‏‎ ‎‏مقدس. البته این اشتغال قلبی و توجه باطنی اسباب هدایت او شود و‏‎ ‎‏حق تعالی از او دستگیری فرماید، و پرده ای از حجابها برای او بالا‏‎ ‎‏رود و از این انکارهای عامیانه قدری تنزل کند؛ و شاید با عنایات‏‎ ‎‏خاصۀ حق تعالی راهی به معارف پیدا کند. إنَّهُ وَلیُّ النِّعَمِ.(364)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

لزوم خرق حجاب علم

‏پوشیده نماند که ادراک حقیقت اوصاف حق و احاطه بر آنها و‏‎ ‎‏کیفیت آنها، از اموری است که دست برهان از وصول به شاهق آن‏‎ ‎‏کوتاه و آمال عارفین از وصول به مغزای آن منقطع است؛ و آنچه به‏‎ ‎‏نظر برهانی و نظر تفکرْ علمای حکمت رسمیه، یا در مباحث اسما‏‎ ‎‏و صفاتْ ارباب اصطلاحات عرفانیه، ذکر کرده اند، هر یک به‏‎ ‎‏حسب مسلک آنها صحیح و برهانی است؛ و لیکن خودِ علم‏‎ ‎‏حجابی است غلیظ که تا خرق آن به توفیقات سبحانی در سایۀ‏‎ ‎‏تقوای کامل و ریاضت شدید و انقطاع تامّ و مناجات صادقانه با‏‎ ‎‏جناب ربوبی نشود، انوار جمال و جلال در قلب سالک طلوع نکند‏‎ ‎‏و قلبِ مهاجرِ الی الله به مشاهدۀ غیبیه و حضور عیانی تجلیات‏‎ ‎‏اسمائی و صفاتی ـ تا چه رسد به تجلیات ذاتی ـ نایل نشود. و این‏‎ ‎‏بیان نباید انسان را از طلب و بحث، که خود تذکر حق است، باز‏‎ ‎‏دارد، زیرا که نادر اتفاق افتد که بدون بذر علوم حقه، به شرایط‏‎ ‎‏معهودۀ آن، شجرۀ طیّبه معرفت در قلب روییده شود یا بارور‏‎ ‎‏گردد. پس، انسان در اول امر باید از ریاضات علمیه، با قیام به‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 309

‏جمیع شرایط و متممات آن، دست نکشد که گفته اند: اَلْعُلومُ بَذْرُ‏‎ ‎‏الْمُشاهَداتِ.‏‎[1]‎‏ و اگر علوم در این عالم نیز به واسطۀ بعضی موانع به‏‎ ‎‏نتیجۀ تامّ نرساند انسان را، ناچار در عوالم دیگر به ثمراتی دلپسند‏‎ ‎‏منتهی شود؛ ولی عمده قیام به شرایط و مقدمات آن است که‏‎ ‎‏بعضی از آن را در شرح بعض احادیث سالفه بیان کردم.(365)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

وسیله بودن علوم

‏تمام انبیا برای همین آمده اند و تمام علوم وسیله است و عینیت‏‎ ‎‏مال آن نور است، «ما عدمهاییم»، اصلمان از آنجاست، عینیت مال‏‎ ‎‏آنجاست. همۀ انبیا هم آمده اند که ما را از این ظلمتها بیرون بکشند‏‎ ‎‏و به نور برسانند، نه به انوار، از حجابهای ظلمانی، و از حجابهای‏‎ ‎‏نورانی بیرون بکشند و به نور مطلق متصل کنند.‏

‏     گاهی علم توحید هم حجاب است. علم توحید است، برهان‏‎ ‎‏اقامه می کند بر وجود حق تعالی؛ لکن محجوب است از او. همین‏‎ ‎‏برهان دورش می کند، از آنچه که باید باشد دورش می کند. انبیا‏‎ ‎‏قدمشان اینطور نبوده؛ اولیا و انبیا قدمشان، قدم برهانی نبوده؛ آنها‏‎ ‎‏برهان می دانستند؛ اما قضیه، قضیۀ اثبات واجب به برهان نبوده.‏‎ ‎مَتی غِبْتَ‎[2]‎‏: کی غایب بودی. حضرت سیدالشهدا می فرمایند: ‏عَمِیَتْ‎ ‎عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً‎[3]‎‏ آن چشمی که نمی بیند تو حاضری و مراقبی،‏‎ ‎‏کور باشد، و کور هم هست.(366)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 310

فلسفه راه است نه مقصود

‏فلسفه و استدلال راهی است برای وصول به مقصد اصلی و نباید‏‎ ‎‏تو را از مقصد و مقصود و محبوبْ محجوب کند، یا بگو این علوم‏‎ ‎‏عبورگاه به سوی مقصد هستند و خود مقصد نیستند و دنیا مزرعۀ‏‎ ‎‏آخرت است‏‎[4]‎‏ و علوم رسمی مزرعه وصول به مقصودند، چنانچه‏‎ ‎‏عبادات نیز عبورگاه به سوی او ـ جلّ و علا ـ است.(367)‏

8 / 2 / 61

*  *  *

‏ ‏

لزوم حق جویی در تحصیل علم

‏دخترم! سرگرمی به علوم حتی عرفان و توحید اگر برای انباشتن‏‎ ‎‏اصطلاحات است ـ که هست ـ و برای خود این علوم است، سالک‏‎ ‎‏را به مقصد نزدیک نمی کند که دور می کند العلم هو الحجاب‏‎ ‎‏الاکبر؛ و اگر حق جویی و عشق به او انگیزه است که بسیار نادر‏‎ ‎‏است، چراغ راه است و نور هدایت ‏اَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ الله ُ فی قَلْبِ مَنْ یَشاءُ‎ ‎‏و برای رسیدن به گوشه ای از آن تهذیب و تطهیر و تزکیه لازم‏‎ ‎‏است، تهذیب نفس و تطهیر قلب از غیر او، چه رسد به تهذیب از‏‎ ‎‏اخلاق ذمیمه که رهیدن از آن بسیار مجاهده می خواهد، و چه‏‎ ‎‏رسد به تهذیب عمل از آنچه خلاف رضای او ـ جلّ و علا ـ است،‏‎ ‎‏و مواظبت به اعمال صالحه از قبیل واجبات که در رأس است و‏‎ ‎‏مستحبات به قدر میسور و به قدری که انسان را به عُجب و‏‎ ‎‏خودخواهی دچار نکند.(368)‏

22 / 3 / 63

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

انباشتن علوم و افزایش حجاب

‏شب گذشته اسماء کتب عرفانی را پرسیدی، دخترم! «در رفع‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 311

‏حُجُب کوش نه در جمع کُتب»،‏‎[5]‎‏ گیرم کتب عرفانی و فلسفی را از‏‎ ‎‏بازار به منزل و از محلی به محلی انتقال دادی یا آنکه نفس خود را‏‎ ‎‏انبار الفاظ و اصطلاحات کردی و در مجالس و محافل آنچه در‏‎ ‎‏چَنته داشتی عرضه کردی و حضار را فریفتۀ معلومات خود کردی‏‎ ‎‏و با فریب شیطانی و نفس امارۀ خبیثتر از شیطان محمولۀ خود را‏‎ ‎‏سنگین تر کردی و با لُعبۀ ابلیس مجلس آرا شدی و خدای نخواسته‏‎ ‎‏غرور علم و عرفان به سراغت آمد که خواهد آمد، آیا با این‏‎ ‎‏محموله های بسیار به حُجُب افزودی یا از حجب کاستی؟ خداوند‏‎ ‎‏ـ عزّ و جلّ ـ برای بیداری علما آیۀ شریفۀ ‏مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْریة‎[6]‎‏ را‏‎ ‎‏آورده تا بدانند انباشتن علوم ـ گرچه علم شرایع و توحید باشد ـ از‏‎ ‎‏حُجُب نمی کاهد، بلکه افزایش دهد، و از حُجُب صغار او را به‏‎ ‎‏حُجُب کبار می کشاند.(369)‏

22 / 3 / 63

*  *  *

‏ ‏

فرق زبان انبیا و اولیا با مؤلفان و مصنفان

‏و نکتۀ اصلی آن، آن است که لسان انبیاء و اولیاء بلکه لسان‏‎ ‎‏قرآن شریف نیز، چون سایر مصنّفان و مؤلّفان نیست که در صددِ‏‎ ‎‏فحص و تفتیش و بحث و جدال در اطراف مفهومات کلیه و‏‎ ‎‏در مقام تشقیقات و حصر و تعدید باشند، که خود این امور‏‎ ‎‏از حجب غلیظه سیر الی الله است و «باز دارد پیاده را ز‏‎ ‎‏سبیل».‏‎[7]‎‏(370)‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 312

چگونگی حجاب علم

‏علوم عقلیه و حقایق اعتقادیه اگر چنانچه تحصیل شود برای فهم‏‎ ‎‏خود آنها، و جمیع مفاهیم و اصطلاحات و زرق و برق عبارات و‏‎ ‎‏تزیین ترکیبات کلمات، و تحویل دادن به عقول ضعیفه برای‏‎ ‎‏تحصیل مقامات دنیویه، آن را «آیات محکمات» نتوان گفت؛ بلکه‏‎ ‎‏حجب غلیظه و اوهام واهیه باید نام نهاد. زیرا که انسان اگر در‏‎ ‎‏کسب علوم مقصدش وصول به حق تعالی و تحقق به اسما و‏‎ ‎‏صفات و تخلق به اخلاق الله نباشد، هر یک از ادراکاتش درکاتی‏‎ ‎‏شود برای او و حجابهای مظلمه ای گردد که قلبش را تاریک و‏‎ ‎‏چشم بصیرتش را کور کند، و مشمول آیۀ شریفه شود که فرماید:‏‎ ‎مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی‏ ... الآیه‏‎[8]‎‎ ‎‏پس، خود را در آن عالم کور بیابد؛ اعتراض به حق کند که من که بینا‏‎ ‎‏بودم در آن عالم چرا مرا کور محشور کردی؟ جواب آید تو کور‏‎ ‎‏بودی در آن عالم، زیرا که آیات ما را مشاهده نکردی و از آنها‏‎ ‎‏نسیان کردی. میزان در بینایی عالم آخرت بینایی بصیرت و قلب‏‎ ‎‏است؛ و بدن و قوای آن بکلی تابع قلب و لُبّ هستند و سمتِ‏‎ ‎‏ظلّیّت در آنجا به طریق اتم بروز کند؛ و ظلِّ کر و کور و گنگ مثل‏‎ ‎‏همان است. گمان نکنند علمای مفاهیم و دانشمندان اصطلاحات‏‎ ‎‏و عبارات و حافظین کتب و مسفورات اهل علم بالله و ملائکه و یوم‏‎ ‎‏الآخرة هستند. اگر علوم آنها نشانه و علامت است، چرا در قلوب‏‎ ‎‏خود آنها تأثیرات نورانیت نکرده، سهل است، بر ظلمات قلوب و‏‎ ‎‏مفاسد اخلاق و اعمال آنها افزوده! و در قرآن کریم میزان برای‏‎ ‎‏شناختن علما بیان فرموده است آنجا که فرماید: ‏إِنَّما یَخْشَی الله مِنْ‎ ‎عِبادِهِ الْعُلَماءُ‎[9]‎‏ خشیت از حق از مختصات علما ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏؛ هر کس‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 313

‏دارای خوف و خشیت از حق تعالی نشد، از زمرۀ علما خارج‏‎ ‎‏است. آیا در قلب ما از آثار خشیت چیزی است؟ اگر هست، چرا‏‎ ‎‏در ظاهر ما اثری از آن پیدا نیست.‏

ویژگیهای علم و عالم در کلام علی (ع)

‏     ‏‏در حدیث شریف کافی سند به جناب ابو بصیر رساند، قَالَ:‏‎ ‎‏سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله، علیه السّلام، (خ ل: أَباجعفر) یَقُولُ‏ کَانَ أَمِیرَ‎ ‎الْمُؤْمِنِینَ، علیه السّلام، یَقُولُ: یَا طَالِبَ الْعِلْمِ، إِنَّ الْعِلْمَ ذُو فَضَائِلَ کَثِیرَةٍ: فَرَأْسُهُ‎ ‎التَّوَاضُعُ؛ وَ عَیْنُهُ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْحَسَدِ؛ وَ أُذُنُهُ الْفَهْمُ؛ وَ لِسَانُهُ الصِّدْقُ؛ وَ حِفْظُهُ الْفَحْصُ؛ وَ‎ ‎قَلْبُهُ حُسْنُ النِّیَّةِ؛ وَ عَقْلُهُ مَعْرِفَةُ الْأَشْیَاءِ وَ الْأُمُورِ؛ وَ یَدُهُ الرَّحْمَةُ؛ وَ رِجْلُهُ زِیَارَةُ الْعُلَمَاءِ؛‎ ‎وَ هِمَّتُهُ السَّلاَمَةُ؛ وَ حِکْمَتُهُ الْوَرَعُ؛ وَ مُسْتَقَرُّهُ النَّجَاةُ؛ وَ قَائِدُهُ الْعَافِیَةُ؛ وَ مَرْکَبُهُ الْوَفَاءُ؛ وَ‎ ‎سِلاَحُهُ لِینُ الْکَلِمَةِ؛ وَ سَیْفُهُ الرِّضَا؛ وَ قَوْسُهُ الْمُدَارَاةُ؛ وَ جَیْشُهُ مُحَاوَرَةُ الْعُلَمَاءِ؛ وَ مَالُهُ‎ ‎الْأَدَبُ؛ وَ ذَخِیرَتُهُ اجْتِنَابُ الذُّنُوبِ؛ وَ زَادُهُ الْمَعْرُوفُ؛ وَ مَاؤُهُ الْمُوَادَعَةُ؛ وَ دَلِیلُهُ‎ ‎الْهُدَی؛ وَ رَفِیقُهُ مَحَبَّةُ الْأَخْیَارِ.‎[10]‎

‏    ‏‏اینها را که حضرت امیرالمؤمنین، علیه السلام، ذکر فرمودند‏‎ ‎‏علامت علما و آثار علم است. پس، اگر کسی دارای علوم رسمیه‏‎ ‎‏شد و از این امور خالی است، بداند که حظی از علم ندارد، بلکه از‏‎ ‎‏اصحاب جهالت و ضلالت است؛ و در عالم دیگر این مفاهیم و‏‎ ‎‏جهالات مرکبه و قال و قیل ها برای او حجب ظلمانیه است، و‏‎ ‎‏حسرت او در روز قیامت اعظم حسرتها است. پس، میزان در علم‏‎ ‎‏آن است که آیت و علامت و نشانه باشد و خودی و خودیت در آن‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 314

‏نباشد و انانیّت در محل او محو و نابود شود؛ نه آنکه باعث نخوت‏‎ ‎‏و خودبینی و خودنمایی و تکبر شود.‏

‏     و نیز تعبیر فرموده است به «مُحکمه» برای آنکه علم صحیح‏‎ ‎‏آن است که به واسطۀ نورانیت و روشنیش در قلبْ اطمینان آورد و‏‎ ‎‏شک و ریب را زایل نماید. چه بسا که انسان در تمام مدت عمر‏‎ ‎‏خوض در براهین و مقدمات آن کند و برای هر یک از معارف الهیه‏‎ ‎‏براهین عدیده و ادلۀ کثیره ذکر کند و در مقام جدل و خصومت بر‏‎ ‎‏اقران تفوق کند، ولی آن علوم در قلبش هیچ تأثیری نکرده و‏‎ ‎‏اطمینانی حاصل نکرده بلکه شک و تردید و شبهۀ او را زیادتر‏‎ ‎‏کرده باشد. پس، جمع مفاهیم و اِکثار اصطلاحات هیچ فایده‏‎ ‎‏[‏‏ندارد‏‏]‏‏، بلکه قلب را به غیر حق مشغول کند و از آن ذات مقدس‏‎ ‎‏منصرف و غافل نماید.(371)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

ملاک و میزان علم حقیقی

‏و اگر نفس به واسطۀ توجه به تعمیر خود و مأکل و مشرب خویش‏‎ ‎‏و به أَنانیّت نفسانیه اشتغال به علوم پیدا کرد و غایتْ غیر الهی شد،‏‎ ‎‏القائاتی که به او شود القای شیطانی است. و یکی از موازین‏‎ ‎‏غیرمتخلفی، که گمان می کنم اهل معارف آن را ذکر نکردند، در‏‎ ‎‏امتیاز بین القائات رحمانی و شیطانی همین است که ذکر شد، که‏‎ ‎‏خود انسان در بسیاری اوقات می تواند بفهمد. و آنچه به این نفس‏‎ ‎‏غیر پرهیزناکِ دارای کدورت القا گردد از قبیل جهالات مرکبه است‏‎ ‎‏که درد بی درمان نفوس و خار طریق آنهاست؛ زیرا که میزان در‏‎ ‎‏علم حصول مفهومات کلیه و اصطلاحات علمیه نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏میزان آن رفع حجب از چشم بصیرت نفس است و فتح باب معرفة الله‏‎ ‎‏ ‏

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 315

‏است؛ و علم حقیقی آن است که چراغ هدایت ملکوت و صراط‏‎ ‎‏مستقیم تقرب حق و دار کرامت او باشد. و هرچه جز این است،‏‎ ‎‏گرچه در عالم مُلک و قبل از رفع حجب طبیعت به صورت علوم‏‎ ‎‏است و اصحاب آن پیش ارباب محاورات و مجادلات از علما و‏‎ ‎‏عرفا و فقها به شمار آیند، ولی پس از رفع حجاب از چشم قلب و‏‎ ‎‏برداشته شدن پردۀ ملکوت و بیدار شدن از خواب سنگین مُلک و‏‎ ‎‏طبیعت، معلوم شود که غلظت این حجاب از تمام حجابها بیشتر‏‎ ‎‏بوده، و این علوم رسمیه سرتاسر حجب غلیظۀ ملکوتیه بوده که‏‎ ‎‏بین هر یک تا دیگری فرسخها راه مسافت داشته و ما از آن غافل‏‎ ‎‏بودیم. ‏النّاسُ نِیامٌ فَإذا ماتُوا انْتَبهَوُا.‎[11]‎‏ «مردم در خوابند؛ و وقتی که مردند‏‎ ‎‏بیدار شوند» و معلوم شود که در چه کاریم همه و افتضاح و‏‎ ‎‏رسوایی اینجاست که پس از پنجاه سال تحصیل، یا کمتر یا بیشتر،‏‎ ‎‏خود ما نیز در اشتباه هستیم و گاهی گمان می کنیم که تحصیلات ما‏‎ ‎‏برای خداست، و از مکاید شیطان و نفس غفلت داریم، برای آنکه‏‎ ‎‏حبّ نفس پردۀ ضخیم بزرگی است که معایب ما را بر ما پوشانده.‏‎ ‎‏و از این جهت اولیای اطهار و ائمۀ والاتبار، علیهم سلام الله ، برای‏‎ ‎‏فهماندن خود ما نیز آثار و علائمی جهت امتیاز ذکر فرمودند که ما‏‎ ‎‏خود را به آن بشناسیم و نفس خویش را محک کنیم و بیهوده حسن‏‎ ‎‏ظنّ به خود نداشته باشیم.(372)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

معرفی عالمان فریبکار و دکاندار

‏و یک طایفه آنانند که به کسب علمی پرداختند و اشتغال به‏‎ ‎‏تحصیل معارف علماً پیدا کردند، ولی از حقایق معارف و مقامات‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 316
‏ اهل الله به اصطلاحات و الفاظ و به زرق و برق عبارات اکتفا نموده‏‎ ‎‏خود و عدّه ای بیچاره را در رشتۀ الفاظ و اصطلاحات به زنجیر‏‎ ‎‏کشیده و از جمیع مقاماتْ قناعت به گفتار نموده اند.  در اینان‏‎ ‎‏یکدسته پیدا شود که خودْ خود را می شناسند، ولی برای ترأّس بر‏‎ ‎‏یک دسته بیچاره این اصطلاحات بی مغز را مایۀ کسب معیشت‏‎ ‎‏قرار داده اند و با الفاظ فریبنده و اقوال جالب توجّه صید قلوب‏‎ ‎‏صافیۀ بندگان خدا را می کنند. اینها شیاطینی هستند انسی که‏‎ ‎‏ضررشان از ابلیس لعین کمتر نیست بر عبادالله . بیچارگان ندانند که‏‎ ‎‏قلوب بندگان خدا منزلگاه حق است و کسی را حق تصرّف در آن‏‎ ‎‏نیست. اینها غاصب منزلگاه حقّند و مخرّب کعبۀ حقیقی هستند؛‏‎ ‎‏بتهایی تراشند و در دل بندگان خدا که کعبه بلکه بیت المعمور‏‎ ‎‏است جای گزین کنند؛ اینها مریضانی هستند که به صورت طبیب‏‎ ‎‏خود را در آورده و آنها را به مرضهای گوناگون مهلک گرفتار کنند.‏

‏     و علامت این طایفه آنست که به ارشاد اغنیاء و بزرگان بیشتر‏‎ ‎‏علاقه دارند تا ارشاد فقراء و درویشان. بیشتر مریدان اینان از‏‎ ‎‏صاحبان جاه و مال است، و خود آنها به زیّ اغنیاء و صاحبان جاه و‏‎ ‎‏مال هستند. اینها سخنانی بسیار فریبنده دارند، که خود را در عین‏‎ ‎‏حال که به قذارات دنیاویّه هزار گونه آلودگی دارند، درنظر مریدان‏‎ ‎‏تطهیر کنند و از اهل الله قلم دهند. آن بیچارگان ابله نیز چشم خود‏‎ ‎‏را از همۀ معایب محسوسۀ آنها پوشیده و به اصطلاحات و الفاظی‏‎ ‎‏بی مغز دل خوش داشته اند.‏

‏     اکنون که کلام بدینجا رسید، سزاوار باشد که یکی دو حدیث‏‎ ‎‏که در این موضوع وارد شده ذکر کنم؛ گرچه از رشتۀ سخن خارج‏‎ ‎‏است، ولی تبرّک به کلام اهل البیت نیکو است.‏

‏     عَن کتاب الخصال لِلشّیخِ الصَّدُوقِ رحمَهُ الله بِاسْنادِهِ اِلی اَبی‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 317
‏ عَبْدِالله ِ علیه السلام، قال: ‏اِنّ مِنَ الْعُلَماءِ مَنْ یُحِبَّ اَنْ یَجْمَعَ عِلْمَهُ وَ لا یُحِبُّ‎ ‎اَنْ یُؤْخَذُ عَنْهُ: فَذاکَ فی الدَّرْکِ الاَوَّلِ مِنَ النّارِ. و مِنَ الْعُلَماِء مَنْ اِذا وَعَظَ اَنِفَ، وَاِذا‎ ‎وَعِظَ عَنَفَ؛ فذاک فیِ الدَّرِْک الثانی مِنَ النّار. وَ مِنَ الْعُلَماءِ مَنْ یَری اَنْ یَضَعَ الِعلْمَ‎ ‎عِنْدَ ذَوی الثَّرْوَةِ وَ الشَّرَفِ، وَ لا یَری لَهُ فی المَساکینِ وضَعاً؛ فذاکَ فی الدَّرْکِ‎ ‎الثالِثِ مِنَ النّار. وَ مِنَ العُلَماءِ مَنْ یَذْهَبَ فیِ عِلْمِِه مَذْهَبَ الَجبابِرَةِ والسّلاطین: فَاِنْ‎ ‎رُدَّ عَلَیْهِ وَ قُصِّرَ فی شَی ءٍ مِنْ اَمرِهِ، غَضِبَ؛ فَذَاکَ فِی الدّرْکِ الرّابع مِنَ النّارِ. وَ مِنَ‎ ‎العُلَماءِ مَنْ یَطْلُبُ اَحادیَث الیَهودِ وَالنّصاری لِیُغْزِرَ بِهِ عِلْمَهُ وَ یُکْثِرَ بِهِ حَدِیثَهُ؛ فَذاکَ‎ ‎فی الدَّرْکِ الْخاِمسِ مِنَ النّار. وَ ِمنَ العُلماءِ مَنْ یَضَعُ نَفْسَهُ لِلْفُتْیا وَ یقولُ: سَلونی. وَ‎ ‎لَعَلَّهُ لا یُصیبُ َحْرفاً واحداً، والله لا یُحِبُ الْمُتَکَلِّفین؛ فذَاکَ فی الدَّرْک السّادِسِ مِنَ‎ ‎النّار. وَ مِنَ العُلَماءِ مَنْ یَتَّخِذُ العِلْمَ مُرُوَّةً وَ عَقْلاً؛ فَذاکَ فی الدَّرْکِ السابعِ مِنَ النّار.‎[12]‎

‏    ‏‏و عن الکُلَیْنی رَحِمَهُ الله فی جامِعِهِ الکافی بِاِسْنادِهِ اِلَی الْباقِرِ عَلَیْهِ‏‎ ‎‏السَّلامُ: ‏َمْن طَلَبَ العِلْمَ لِیُباهِیَ بِهِ الْعُلَماءَ اَوْ یُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ اَوْ یَصْرِفَ (به ـ خ)‎ ‎وُجُوهَ النّاسِ اِلَیْه، فَلْیَتَبَوَّءُ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ اِنَّ الرِئاسَةَ لا تَصْلَحُ اِلاّ لاَِهْلِها.‎[13]‎

‏    ‏‏و عن الصّادقِ عَلَیْه السّلام:‏ اِذا رَاَیْتُمُ الْعالِمَ مُحبّاً لِلدُّنْیا فَاتَّهِمُوهُ عَلی‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 318
 دینِکُمْ. فَاِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ بِشَی ءٍ یَحُوطُ ما اَحَبَّ. وَ قالَ : اَوحَی الله تَعالی اِلی داوُدَ عَلَیْه‎ ‎الّسلام: لا تَجْعَلْ بَینی وَ بَیْنَکَ عالَماً مَفْتُوناً بِالدُّنیا، فَیَصُدُّکَ عَنْ طَریقِ مَحَبَّتی. ف انّ‎ ‎اوُلئِکَ قُطّاعُ طَریقِ عِبادِی الْمُریدینَ. اِنّ اَدْنی ما اَنَا صانِعٌ بِهمْ اَنْ اَنْزَعَ حَلاوَةَ‎ ‎مُناجاتی مِنْ قُلُوبِهِم.‎[14]‎

‏    ‏‏و آنان که در این طایفه شیّاد و کلاه بردار نیستند و خود سالک‏‎ ‎‏طریق آخرت و در صدد تحصیل معارف و مقامات هستند، گاهی‏‎ ‎‏اتفاق افتد که از شیطان قاطعِ طریق گول خورده مغرور شوند و‏‎ ‎‏معارف و مقامات را حقیقةً عبارت از اصطلاحات علمیّه که خود‏‎ ‎‏تراشیده یا از تراشیدن دیگران استفاده کرده اند می دانند. اینان نیز‏‎ ‎‏تا آخر عمر نقد جوانی و روزگار زندگانی را صرف در تکثیر‏‎ ‎‏اصطلاح و ضبط کتب و صحف کنند؛ مثل یک طایفه از علماء‏‎ ‎‏تفسیر قرآن که استفادت از قرآن را منحصر به ضبط و جمع‏‎ ‎‏اختلاف قرائات و معانی لغات و تصاریف کلمات و محسّنات‏‎ ‎‏لفظیّه و معنویّه و وجوه اعجاز قرآن و معانی عرفیّه و اختلاف‏‎ ‎‏افهام ناس در آنها دانند، و از دعوات قرآن و جهات روحیّه و‏‎ ‎‏معارف الهیّۀ آن بکلّی غافلند. اینان نیز به مریضی مانند که‏‎ ‎‏رجوع به طبیب نموده نسخۀ او را گرفته، و معالجۀ خود را به ضبط‏‎ ‎‏نسخه و حفظ آن و کیفیت ترکیبات آن دانند. اینان را مرض خواهد‏‎ ‎‏کشت و علم به نسخه و مراجعه به طبیب برای آنها بکلّی بی نتیجه‏‎ ‎‏است.‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 319

عملی بودن همه علوم

‏     ‏‏عزیزا، جمیع علومْ عملی است حتی علم التّوحید را نیز‏‎ ‎‏اعمالی است قلبیّه و قالبیّه. توحیدْ تفعیل است؛ و آن، کثرت را به‏‎ ‎‏وحدت برگرداندن است؛ و این از اعمال روحیّه و قلبیّه است. تا در‏‎ ‎‏کثرات افعالیّه واقعی و سبب حقیقی را نشناختی و دیدۀ حق بین‏‎ ‎‏پیدا نکردی و خدا را در طبیعت ندیدی و جهات کثرات طبیعیّه و‏‎ ‎‏غیر طبیعیّه را فانی در حق و افعال او نکردی و سلطان وحدت‏‎ ‎‏فاعلیّت حق در قلبت علم نیفراشته، از خلوص و اخلاص و صفا و‏‎ ‎‏تصفیه بکلّی دور و از توحید مهجوری. تمام ریاهای افعالیّه و اکثر‏‎ ‎‏ریاهای قلبیّه از نقصان توحید افعالی است. آن که مردم ضعیف‏‎ ‎‏بی چارۀ بیکاره را مؤثر در دار تحقّق می داند و متصرّف در مملکت‏‎ ‎‏حق می شمارد، از کجا می تواند خود را از جلب قلوب آنها بی نیاز‏‎ ‎‏داند و عمل خود را از شرک شیطان تصفیه و تخلیص کند؟ تو‏‎ ‎‏سرچشمه را باید صافی کنی تا آب صافی از آن بیرون آید، و الاّ با‏‎ ‎‏سرچشمۀ گل آلود توقّع صفای آب نداشته باش. تو اگر قلوب‏‎ ‎‏بندگان خدا را در تحت تصرّف حق بدانی و معنی « یا مقلّب‏‎ ‎‏القلوب» را به ذائقۀ قلب بچشانی و به سامعۀ قلب برسانی، خود با‏‎ ‎‏این همه ضعف و بیچارگی در صدد صید قلوب بر نیایی. و اگر‏‎ ‎‏حقیقت ‏بِیَدِهِ مَلَکوتُ کُلِّ شَی ء‏ و ‏لَهُ المُلْکُ‏ و ‏بِیَدِهِ المُلْک‏ را به ‏‏قلب‏‎ ‎‏بفهمانی، از جلب قلوب بی نیاز شوی، و به قلوب ضعیفۀ این مخلوق‏‎ ‎‏ضعیف خود را محتاج ندانی، و غنای قلبی برای تو رخ دهد. تو در‏‎ ‎‏خود حسّ احتیاج کردی و مردم را کارگشا دانستی، پس محتاج به‏‎ ‎‏جلب قلوب شدی؛ و خود را به قدس فروشی متصرّف در قلوب‏‎ ‎‏انگاشتی، پس محتاج به ریا شدی؛ اگر کارگشا را حق می دیدی و‏‎ ‎‏خود را نیز متصرّف درکون نمی دیدی،بدین شرکها احتیاج پیدا‏‎ ‎‏نمی کردی.‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 320

‏     ‏‏ای مشرک مدّعی توحید و ای ابلیس در صورت آدمزاده، تو‏‎ ‎‏این ارث را از شیطان لعین بردی که خود را متصرّف می بیند و‏‎ ‎‏فریاد ‏لاَُغْوِیَنَّهُمْ‎[15]‎‏ می زند. آن بدبخت و شقیّ در حجابهای شرک و‏‎ ‎‏خودبینی است؛ و آنان که عالم و خود را مستقل دانند نه مستظلّ و‏‎ ‎‏متصرّف دانند نه مملوک، از شیطنت ابلیس ارث برده اند. از خواب‏‎ ‎‏گران برآی، و به قلب خود برسان آیات شریفۀ کتاب الهی و‏‎ ‎‏صحیفۀ نورانی ربوبی را. این آیات با عظمت برای بیدار کردن من‏‎ ‎‏و تو فرو فرستاده شده، و ما جمیع حظوظ خود را منحصر به‏‎ ‎‏تجوید و صورت آن کردیم و از معارف آن غفلت ورزیدیم تا‏‎ ‎‏شیطان بر ما حکومت کرد و حکمفرما شد و در تحت سلطۀ‏‎ ‎‏شیطان واقع شدیم.(373)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

غرور عالمان شاخه های علمی

‏هر علمی را که یافته است، ادراک کرده و خوانده، همۀ کمالات را‏‎ ‎‏منحصر به آن می داند. فقیه خیال می کند غیر فقه چیز دیگر نیست‏‎ ‎‏در عالم؛ عارف هم خیال می کند غیر عرفان چیزی نیست؛‏‎ ‎‏فیلسوف هم خیال می کند غیر فلسفه چیزی نیست؛ مهندس هم‏‎ ‎‏خیال می کند غیر هندسه چیزی نیست. حالا یا علم را فقط عبارت‏‎ ‎‏از آن می دانند که با مشاهده و با تجربه و اینها باشد، این را علم‏‎ ‎‏می دانند، مابقی را دیگر علم نمی دانند. ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ این حجاب بزرگی‏‎ ‎‏است برای همه. حجابهای زیادی هست که غلیظتر از همه، همین‏‎ ‎‏حجاب علم است؛ یعنی آنچه باید با آن راه را پیدا کند، همان مانع‏‎ ‎‏بشود؛ علمی که باید انسان را هدایت کند، مانع از هدایت بشود؛ و‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 321

‏علمهای رسمی همه همین طورند که انسان را از آنچه باید باشد،‏‎ ‎‏محجوب می کنند؛ خودخواهی می آورند.‏

‏     وقتی علم در یک قلب غیرمهذب وارد بشود، انسان را به عقب‏‎ ‎‏می برد. هرچه انباشته تر باشد، مصایبش زیادتر است. وقتی یک‏‎ ‎‏زمین شوره زار ‏‏[‏‏یا‏‏]‏‏ سنگلاخ باشد، هرچه تخم در آن بکارند نتیجه‏‎ ‎‏نمی دهد. یک زمین شوره زار، قلب محجوب، غیرمهذب، قلبی که‏‎ ‎‏از اسم خدا هم می ترسد ‏‏[‏‏بی حاصل است.‏‏]‏‏ بعضیها از مسائل‏‎ ‎‏فلسفی ـ با اینکه فلسفه یک علم رسمی است ـ چنان رم می کنند که‏‎ ‎‏خیال می کنند یک ماری است. فیلسوف هم از عرفان آنطور رم‏‎ ‎‏می کند. عارف هم همین طور است، ‏‏[‏‏تا‏‎ ‎‏]‏‏بالاتر ... همۀ علوم رسمی‏‎ ‎‏«سر به سر قیل است و قال».(374)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

اولویت اصلاح قلب بر تحقیق حقیقت قلب

‏باید دانست که در اصلاح «قلب» کوشیدن، که صلاح و فساد آن‏‎ ‎‏سرمایۀ سعادت و شقاوت است، لازمتر است از تفتیش حقیقت‏‎ ‎‏آن نمودن، و اصطلاحات رایجه را درست کردن؛ بلکه بسا شود که‏‎ ‎‏انسان به واسطۀ شدت توجه به اصطلاحات و فهم کلمات و غور‏‎ ‎‏در اطراف آن از قلب خود بکلی غافل شود و از اصلاح آن‏‎ ‎‏بازماند؛ در مقام شرح حقیقت و ماهیت «قلب» و اصطلاحات‏‎ ‎‏حکما و عرفا استادی کامل شود، ولی قلب خودش، نعوذبالله ، از‏‎ ‎‏قلوب منکوسه یا مطبوعه باشد؛ مثل کسی که از خواص و آثار‏‎ ‎‏ادویۀ مضره و نافعه مطلع باشد و شرح هر یک را خوب بدهد،‏‎ ‎‏ولی از ادویۀ مضره احتراز نکند و از مفیده به کار نبرد؛ ناچار چنین‏‎ ‎‏شخصی با همۀ علم دواشناسی به هلاکت رسد و این علم موجب‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 322

‏نجات او نشود.‏

‏     ما در سابق ذکر کردیم که علوم مطلقاً عملی هستند، حتی علوم‏‎ ‎‏معارف که یک نحوه عملی در آنها نیز هست؛ و اکنون گوییم که‏‎ ‎‏علم احوال قلوب و کیفیت صحت و مرض و صلاح و فساد آن از‏‎ ‎‏علومی است که صرفاً مقدمۀ عمل و طریق علاج و اصلاح آن است‏‎ ‎‏و ادراک و فهم آن از کمالات انسانیه به شمار نیاید. پس، انسان باید‏‎ ‎‏عمده توجه و اصل مقصدش اصلاح قلب و اکمال آن باشد تا به‏‎ ‎‏کمال سعادت روحانی و درجات عالیۀ غیبیه نائل شود. و اگر از‏‎ ‎‏اهل علوم و دقایق و حقایق نیز هست، در ضمن سیر در آفاق و‏‎ ‎‏انفس عمدۀ مطلوبش به دست آوردن حالات نفسانیۀ خود باشد،‏‎ ‎‏که اگر از مهلکات است به اصلاح آن پردازد، و اگر از منجیات‏‎ ‎‏است به تکمیل آن بکوشد.(375)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

آثار منفی علم در نفس غیرمهذب

‏اگر انسان خباثت را از نهادش بیرون نکند، هر چه درس بخواند و‏‎ ‎‏تحصیل نماید نه تنها فایده ای بر آن مترتب نمی شود؛ بلکه ضررها‏‎ ‎‏دارد. علم وقتی در این مرکز خبیث وارد شد، شاخ و برگ خبیث به‏‎ ‎‏بار آورده، شجرۀ خبیثه می شود. هر چه این مفاهیم در قلب سیاه و‏‎ ‎‏غیرمهذب انباشته گردد، حجاب زیادتر می شود. در نفسی که‏‎ ‎‏مهذب نشده، علم، حجاب ظلمانی است: اَلعِلمُ هوالحِجابُ‏‎ ‎‏الاَکبَر؛ لذا شرّ عالِم فاسد برای اسلام از همۀ شرور خطرناکتر و‏‎ ‎‏بیشتر است. علم، نور است؛ ولی در دل سیاه و قلب فاسد دامنه‏‎ ‎‏ظلمت و سیاهی را گسترده تر می سازد. علمی که انسان را به خدا‏‎ ‎‏نزدیک می کند، در نفس دنیاطلب، باعث دوری بیشتر از درگاه‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 323

‏ذی الجلال می گردد. علم توحید هم اگر برای غیر خدا باشد، از‏‎ ‎‏حجب ظلمانی است؛ چون اشتغال بماسوی الله است. اگر کسی‏‎ ‎‏قرآن کریم را با چهارده  قرائت لِما سوی الله حفظ باشد و بخواند،‏‎ ‎‏جز حجاب و دوری از حق تعالی چیزی عاید او نمی شود. اگر شما‏‎ ‎‏درس بخوانید، زحمت بکشید، ممکن است عالم شوید؛ ولی باید‏‎ ‎‏بدانید که میان «عالم» و «مهذب» خیلی فاصله است. مرحوم شیخ،‏‎ ‎‏استاد ما‏‎[16]‎‏ ـ رضوان الله تعالی علیه ـ می فرمود اینکه می گویند: «ملا‏‎ ‎‏شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل» صحیح نیست. باید گفت:‏‎ ‎‏ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است!.(376)‏

‏ ‏

*  *  *

‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 324

  • . اسفار اربعه؛ ج 9، ص 123؛ تفسیر صدرالمتألهین؛ تفسیر آیه 17 سوره أعلی.
  • . دعای عرفۀ حضرت سیدالشهدا ـ علیه السلام ـ ؛ مفاتیح الجنان؛ اقبال الاعمال؛ چاپ سنگی، ص 349.
  • . همان جا.
  • . «الدنیا مزرعة الآخرة»؛ عوالی اللئالی؛ ج 1، ص 267، ح 66.
  • . کامل این شعر جامی چنین است:     در رفع حجب کوش، نه در جمع کتب     از جمع کتب نمی شود رفع حجب
  • . جمعه / 5.
  • . تمام بیت که از کلیات سعدی؛ ص 71 گرفته شده چنین است:خواب نوشینِ بامداد رحیل  باز دارد پیاده را ز سَبیل
  • . «و هر که از یاد من روی بگرداند، او را معیشتی سخت خواهد بود و در روز بازپسین او را کور برانگیزانیم»؛ (طه / 124).
  • . فاطر / 26.
  • . ابوبصیر گفت از امام صادق (ع) [در نسخه ای: امام باقر (ع)] شنیدم که فرمود: «امیرالمؤمنین(ع) می فرمود: "ای دانشجو، دانش دارای فضایل فراوانی است؛ پس سر آن فروتنی، و چشم آن بیزاری از حسد، و گوش آن ادراک، و زبان آن راستگویی، و حافظۀ آن کاوش، و دل آن نیکخواهی، و خرد آن دریافتن چیزها و کارها، و دست آن بخشودن، و پای آن دیدار دانشمندان، و همت آن درستی، و حکمت آن پرهیزگاری، و جایگاه آن رستگاری، و جلودار آن تندرستی، و راهبر آن وفا، و جنگ افزارش نرم زبانی، و شمشیر آن خشنودی، و کمان آن مهربانی، و لشگر آن گفتگوی با دانشمندان، و دارایی آن ادب، و پس انداز آن دوری از گناهان، و توشۀ آن نیکی، و آب آن سازگاری و راهنمای آن هدایت الهی، و همراه آن دوستی نیکان است."»؛ اصول کافی؛ ج 1، ص 48، «کتاب فضل العلم»، «باب النوادر»، ح 2.
  • . شرح علی المأة کلمة؛ کلمه دوم، ص 54؛ و عوالی اللئالی؛ ج 4، ص 73، ح 48.
  • . امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «گروهی از علما دوست دارند دانش فراهم آورند، و دوست ندارند آن را به دیگران یاد دهند؛ این دسته در اولین طبقۀ زیرین جهنم می باشند. گروهی دیگر کسانی هستند که چون پند دهند نخوت و مباهات کنند، و چون دیگران به آنان پند دهند شدت و خشم نشان دهند؛ اینان در دومین طبقۀ آتشند. طایفه ای دیگر کسانی اند که علم را در اختیار اشراف و ثروتمندان قرار دهند و در میان بینوایان جایی برای علم نمی بینند؛ اینها در طبقۀ سوم آتش هستند. جمعی دیگر از دانشمندان روش گردنکشان و پادشاهان را در پیش گرفته اند: اگر جواب ردّی به آنها داده شود، و یا در خدمت به آنها قصور و تقصیری روی دهد، خشمگین می گردند؛ این دسته در طبقۀ چهارم دوزخند. عده ای دیگر کسانی اند که در پی گفتار یهود و نصاری می روند تا علم و حدیث خود را با آن انبوه سازند؛ اینان در طبقۀ پنجم جهنمند. گروهی دیگر عالمانی هستند که به مسند فتوا تکیه می زنند و می گویند: (هر چه می خواهید) از من بپرسید، و چه بسا کلمه ای هم نمی فهمند ـ و خدا کسانی را که ناشایسته امری را به خود ببندند، دوست ندارد ـ و این گروه در طبقۀ ششم آتش جای دارند. طایفه ای دیگر کسانی هستند که علم را وسیلۀ نخوت و فضل فروشی قرار می دهند؛ جای اینان در طبقه هفتم دوزخ است»؛ الخصال؛ ج 2، ص 352، «باب 7»، ح 33.
  • . امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: «کسی که دانش بجوید تا با آن بر دانشمندان فخر بفروشد یا با نادانان مجادله کند یا توجه مردم را به خود جلب کند، منزلگاه او آتش است؛ ریاست جز برای اهل آن شایسته نیست»؛ اصول کافی؛ ج 1، ص 47، «کتاب فضل العلم»، «باب المستأکل بعلمه ...»، ح 6.
  • . از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده است: «هرگاه دیدید عالمی دوستدار دنیاست، در دینتان متهمش دارید (در امور دین به آنها اعتماد مکنید)؛ همانا دوست دارندۀ هر چیزی پیرامون محبوب خود می گردد.» و فرمود ـ علیه السلام ـ : «خداوند تعالی به داود ـ علیه السلام ـ وحی فرمود: بین من و خودت عالِم شیفته و فریفتۀ دنیا را واسطه قرار مده که تو را از دوستی من باز می دارد. اینان راهزنان بندگان حق طلب من هستند. همانا کمترین کاری که با آنها می کنم این است که شیرینی مناجات خود را از قلبهایشان می گیرم»؛ همان؛ ح 4.
  • . ص / 82.
  • . مراد، مرحوم حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بوده است.