بخش دوم: سیر و سلوک

فصل سوم: ظاهر و باطن

فصل سوم: ظاهر و باطن

‏ ‏

نسبت بین نشآت سه گانه نفس

‏و این مطلب در محل خود به ثبوت پیوسته که نَشَئاتِ ثلاثۀ نفس‏‎ ‎‏ـ یعنی، نشئۀ مُلک و دنیا که محطِّ عبادات قالبیّه است، و نشئۀ‏‎ ‎‏ملکوت و برزخ که محلّ عبادات قلبیّه و تهذیبات باطنیّه است، و‏‎ ‎‏نشئۀ جبروت و آخرت که مظهر عبادات روحیه و تجرید و تفرید و‏‎ ‎‏توحید است ـ تجلیّات یک حقیقت قدسیّه و مراتب یک بارقه الهیّه‏‎ ‎‏است.‏

‏     و نسبت غیب نفس به شهادت و برزخ آن، نسبت ظاهریّت و‏‎ ‎‏مظهریّت نیز نیست؛ بلکه نسبت ظهور و بطون شی ء واحد است.‏

‏     پس هر یک از احکام نشئات سه گانه به رفیق خود سرایت کند‏‎ ‎‏به مناسبت نشئۀ آن؛ مثلاً عبادات قالبیّۀ شرعیّه، اگر به آداب‏‎ ‎‏صوریّه و باطنیّه آید، مورث تهذیب باطن شود، بلکه بذر توحید و‏‎ ‎‏تجرید در روح افشاند؛ چنانچه تهذیب باطن قوۀ تعبّد را قویّ و به‏‎ ‎‏حقایق توحید و تجرید، انسان را می رساند، و سرِّ توحید باطن را‏‎ ‎‏مهذّب و جنبۀ عبودیت را کامل نماید. از این جهت، انسان سالک‏‎ ‎‏باید در هر یک از نشئات ثلاثۀ نفس، قدم راسخ داشته باشد و از‏‎ ‎‏هیچ یک، هیچ گاه غفلت نکند.‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 277

‏     ممکن است انسان را، یک نظر به نامحرمان یا یک لغزش‏‎ ‎‏کوچک لسانی، مدتها از سرایر و حقایق توحید باز دارد و از‏‎ ‎‏حصول جَلَوات محبوب و خَلَوات مطلوب ـ که قرّة العین اهل‏‎ ‎‏معرفت است ـ باز دارد. پس وقوف در هر یک از مراحل و مراتب،‏‎ ‎‏و بی اعتنائی و قلّت مبالات به هر یک از نشَئات، موجب حرمان از‏‎ ‎‏سعادت مطلقه است و از دامهای ابلیس است.‏

غرور اهل ظاهر و باطن به عبادات و ریاضات

‏     مثلاً کسانی که اهل مناسک و عبادت ظاهریّه هستند و شدت‏‎ ‎‏مبالات و اعتناء به آن دارند، شیطانْ عبادات صوریّه را در نظر آنها‏‎ ‎‏جلوه دهد، و همه کمالات را در نظر آنها منحصر و مقصور در‏‎ ‎‏همان عبادات و مناسک ظاهریّه کند، و دیگر کمالات و معارف را‏‎ ‎‏از نظر آنها بیندازد، بلکه آنها را نسبت به آنها و صاحبان آنها بدبین‏‎ ‎‏کند، پس صاحبان معارف را در نظر آنها مرمیّ به الحاد و زندقه و‏‎ ‎‏صاحبان اخلاق فاضله و ریاضات نفسیّه را مرمیّ به تصوّف و امثال‏‎ ‎‏آن کند، و آن بیچارگان بی خبر را سالها در صورت عبادات محبوس‏‎ ‎‏کند، و به زنجیرهای محکم تدلیس و وسواس خود، آنها را ببندد؛‏‎ ‎‏و از این جهت، می بینیم که در بعضی از آنها، عبادات به عکس‏‎ ‎‏نتیجه دهد. نماز که حقیقت تواضع و تخشّع است، و لُبّ آن ترک‏‎ ‎‏خودی و سفر الی الله و معراج مؤمن است‏‎[1]‎‏ در بعض آنها اعجاب‏‎ ‎‏و کبر و خودبینی و خودفروشی نتیجه دهد.‏

‏     ‏‏و به همین قیاس، کسانی که در رشتۀ تهذیب باطن و تصفیه و‏‎ ‎‏تجلیه اخلاق هستند، گاه شود که شیطان بعضی از آنها را در دام‏‎ ‎‏کشد ومناسک وعبادات قالبیّه و همین طور علوم رسمیه و معارف‏‎ ‎‏الهیّه را در نظر آنها ناچیز قلم دهد، و همۀ کمالات و سعادات را‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 278
‏ پیش آنها مقصور و منحصر به رشتۀ سلوک و ریاضت و تهذیب‏‎ ‎‏باطن کند، و آنها را به صاحبان آنها و خود آنها بدبین کند، به طوری‏‎ ‎‏که لسان طعن و سوء ادب به علماء شریعت و ارکان دیانت و‏‎ ‎‏حکماء ربّانی و فقهاء روحانی ـ رضوان الله علیهم ـ باز کنند، با آن‏‎ ‎‏که خود را صاحب صفای باطن و خُلْق مهذَّب شمارند و سر خود‏‎ ‎‏را در میان سر اهل الله درآورند.‏

‏     اعجاب به نفس ـ که مبدأ جُلِّ رذائل نفسانیّه است ـ و تکبُّر و‏‎ ‎‏سوء ظنّ بر بندگان خدا ـ که ارث شیطان است ـ در قلب آنها چنان‏‎ ‎‏قدم راسخ دارد که غیر خود و یک مشت قلندر مثل خود که به اسم‏‎ ‎‏اهل الله آنها را یاد کنند و از ظاهر شریعت خبری ندارند، چه رسد‏‎ ‎‏به باطن آن، به پشیزی نشمرند. این نیست جز وقوف در یک نشئه‏‎ ‎‏و اِحتباس در یک مرتبه که باعث شود از همه مراتب محروم‏‎ ‎‏شوند، حتی از همان رشته که خود را در آن داخل دانند و سمت‏‎ ‎‏تخصص در آن برای خود قائلند.‏

‏     و همین طور نیز اگر حکیمی یا عارفی در زنجیر شیطان درآمد‏‎ ‎‏و محبوس و موقوف در همان عقلیّات شد، به دیگران با نظر‏‎ ‎‏خواری و بی مقداری نظر کند و علماء شریعت را قشری و فقهاء‏‎ ‎‏اسلام را عامی خواند تا چه رسد به دیگران. و او جز خود و رفقایِ‏‎ ‎‏خود که انباردار مفهومات و اعتباریات هستند، کسی دیگر را به‏‎ ‎‏حساب نیاورد و این آفت نیست جز از همان وقوف و سلطه‏‎ ‎‏ابلیسیّه.‏

‏     و اگر اینان حافظ حضرات و سایر در نشئات بودند یا لااقل،‏‎ ‎‏علماً و برهاناً، مدارج غیب و شهود نفس و نشئات باطن و ظاهر آن‏‎ ‎‏را می شناختند، و ارتباط مراتب را می دانستند، و کیفیت سیر الی‏‎ ‎‏الله و خروج از بیت نفس و طبیعت را واقف بودند، مبتلا به این دام‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 279

‏بزرگ ابلیس و محبس مظلم شیطانی نمی شدند، و هر یک دیگری‏‎ ‎‏را طرد نمی کردند، و به یکدیگر حسن ظن داشتند، و اُخوّت‏‎ ‎‏ایمانیه و محبَّت و مودَّت اسلامیه ـ که از مبادی، بلکه امّهات‏‎ ‎‏حصول صفای باطن و تصفیه و تزکیۀ نفس است ـ در بین آنها‏‎ ‎‏محکم و مستحکم می شد، و اسم و رسم خودخواهی و خودبینی‏‎ ‎‏و اعجاب و استکبار ـ که از امهات رذایل نفسانیه و تلبیسات‏‎ ‎‏شیطانیه است ـ از بین آنها سپری می شد.(339)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

لزوم توجه به ظاهر و باطن

‏فجاهد أیّها المسکین فی سبیل ربک وطهّر قلبک واخرج من حیطة‏‎ ‎‏الشیطان، وارق واقرأ کتاب ربک ورتّله ترتیلاً ولا تقف عند قشره،‏‎ ‎‏ولا تتوهمن ان الکتاب السماوی والقرآن النازل الربانی لا یکون إلا‏‎ ‎‏هذا القشر والصورة، فإن الوقوف عند الصورة والعکوف علی عالم‏‎ ‎‏الظاهر وعدم التجاوز الی اللبّ والباطن اخترام وهلاک واصل‏‎ ‎‏اصول الجهالات وأسّ اساس انکار النبوات والولایات.‏

‏     فان أول من وقف عند الظاهر وعمی قلبه عن حظّ الباطن هو‏‎ ‎‏الشیطان اللعین، حیث نظر الی ظاهر آدم، علیه السلام، فاشتبه علیه‏‎ ‎‏الامر وقال: ‏خلقتنی من نار وخلقته من طین، وانا خیر منه‎[2]‎‏؛ فإن النار خیر من‏‎ ‎‏الطین. ولم یتفطن ان جهله بباطن آدم، علیه السلام، والنظر الی‏‎ ‎‏ظاهره فحسب بلا نظر الی مقام نورانیته وروحانیته خروج من‏‎ ‎‏مذهب البرهان، ویجعل قیاسه مغالطیّاً علیلاً، کما ورد فی اخبار‏‎ ‎‏اهل البیت، علیهم السلام.‏

‏     فمن طریق الکافی عن عیسی بن عبدالله القرشی قال : «دخل‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 280
‏ أبو حنیفة علی أبی عبدالله ، علیه السلام، فقال له: "یا أبا حنیفة،‏‎ ‎‏بلغنی انک تقیس". قال: "نعم". قال : "لا تقس، فإن أول من قاس‏‎ ‎‏ابلیس، حین قال: ‏خلقتنی من نار وخلقته من طین‏. فقاس ما بین النار‏‎ ‎‏والطین؛ ولو قاس نوریة آدم بنوریة النار عرف فضل ما بین النورین‏‎ ‎‏وصفاء احدهما علی الآخر."»‏‎[3]‎

‏    ‏‏ومن هذا الخطاء والغلط والنظر إلی الظاهر وسدّ أبواب الباطن‏‎ ‎‏إنکار الناس للأنبیاء والمرسلین بملاحظة انهم، علیهم السلام،‏‎ ‎‏[‏‏کانوا‏‏]‏‏ یمشون فی الأسواق ویأکلون ویشربون مثلهم*، کما قال‏‎ ‎‏تعالی حکایة عنهم: ‏قالُوا ما أَنْتُمْ إلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَما أَنزَلَ الرَّحمـنُ مِنْ شَیْءٍ إنْ‎ ‎أَنْتُمْ إلاَّ تَکْذِبُون.‎[4]‎

‏    ‏‏لا یذهبن بنور عقلک الشیطان ولا یلتبس علیک الأمر حتی تقع‏‎ ‎‏فی الخذلان، فإن الشیطان یوسوس فی صدور الناس بخلط الحق‏‎ ‎‏بالباطل والصحیح بالسقیم، فربما یخرجک من الطریق المستقیم‏‎ ‎‏بظاهر صحیح و باطن سقیم فیقول : ان العلوم الظاهریة والاخذ‏‎ ‎‏بظاهر الکتب السماویة لیس بشی ء وخروج من الحق؛ والعبارات‏‎ ‎‏القالبیة والمناسک الصوریة مجعولة للعوام ‏‏[‏‏الذین هم‏‏]‏‏ کالانعام‏‎ ‎‏واهل الصورة واصحاب القشور. وأما اصحاب القلوب والمعارف‏‎ ‎‏وأهل الأسرار والعوارف فلیس لهم إلا الأذکار القلبیة والخواطر‏‎ ‎‏السرّیة التی هی بواطن المناسک ونهایتها وروح العبادات وغایتها؛‏‎ ‎‏و ربما ینشد لک و یقول:‏

‏ ‏

‏علم رسمی سربه سرقیل است وقال‏

‏ ‏‏نه از او کیفیتی حاصل نه حال‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 281
 

‏علم نبود غیر علم عاشقی‏

‏مابقی تلبیس اسلیس شقی‏

‏    ‏‏الی غیر ذلک من التلبیسات والتسویلات. فاستعذ بالله منه وقل‏‎ ‎‏له: أیّها اللعین، هذه کلمة حق ترید بها الباطل؛ فإن الظاهر المطعون‏‎ ‎‏هو الظاهر المنفصل عن الباطل والصورة المنعزلة عن المعنی، فإنه‏‎ ‎‏لیس بکتاب ولا قرآن. واما الصورة المربوطة بالمعنی، والعلن‏‎ ‎‏الموصول بالسر فهو المتّبع علی لسان الله ورسوله واولیائه علیهم‏‎ ‎‏السلام؛ کیف و علم ظواهر الکتاب والسنة من أجلّ العلوم قدراً‏‎ ‎‏وارفعها منزلة، وهو اساس الأعمال الظاهریة والتکالیف الإِلهیة‏‎ ‎‏والنوامیس الشرعیة و الشرایع الالهیة والحکمة العملیة، التی هی‏‎ ‎‏الطریق المستقیم الی الاسرار الربوبیة والأنوار الغیبیة والتجلیات‏‎ ‎‏الالهیة؛ ولولا الظاهر لما وصل سالک الی کماله ولا مجاهد الی‏‎ ‎‏مآله. فالعارف الکامل من حفظ المراتب واعطی کل ذی حق حقه،‏‎ ‎‏وکان ذا العینین وصاحب المقامین والنشأتین، وقرأ ظاهر الکتاب‏‎ ‎‏وباطنه وتدبّر فی صورته ومعناه وتفسیره وتأویله. فإن الظاهر بلا‏‎ ‎‏باطن والصورة بلا معنی کالجسد بلا روح والدنیا بلاآخرة، کما أن‏‎ ‎‏الباطن لایمکن تحصیله إلا من طریق الظاهر؛ فإن الدنیا مزرعة‏‎ ‎‏الآخرة. فمن تمسّک بالظاهر ووقف عند بابه قصر وعطل. ویرده‏‎ ‎‏الآیات والروایات المتکاثرة الدالة علی تحسین التدبّر فی آیات الله ‏‎ ‎‏والتفکر فی کتبه وکلماته، والتعریض بالمعرض عنهما والاعتراض‏‎ ‎‏علی الواقف عند قشرهما. ومن سلک طریق الباطن بلا نظر الی‏‎ ‎‏الظاهر ضلّ وأضلّ عن الطریق المستقیم؛ ومن اخذ بالظاهر‏‎ ‎‏وتمسک به للوصول الی الحقائق ونظر إلی المرآة لرؤیة جمال‏‎ ‎‏المحبوب فقد هدی الی الصراط المستقیم وتلی الکتاب حق‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 282
‏ تلاوته، ولیس ممن اعرض عن ذکر ربه. والله العالم بحقیقة کتابه‏‎ ‎‏وعنده علم الکتاب.‏‎[5]‎‏(340)‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 283

تحصیل حقیقت و طریقت از راه شریعت

‏قوله: وَلوْ انّهمْ اقامُوا التّوْریة وَالأنجْیل الخ، اَی وَلو انّهمُ اتّبعُوا‏‎ ‎‏الشّریعَة الّتی هیَ اقامَة التّوْریة وَالأنْجیل وَ غیْرهما منَ الْکُتبِ‏‎ ‎‏المنزلة وَ اقاموُها لحصل لهم الطّریقَة الّتی هیَ علم الأرجل وَ‏‎ ‎‏هوالطّعام منَ التحْت وَ علم الْحقیقَة الّتی هیَ الطّعام منَ الفوق وَ هذا‏‎ ‎‏یدُلّ عَلی انَّ الطّریقَة وَالحقیقَة لایحْصلان الاّ منْ طریق الشّریعَة فَانَّ‏‎ ‎‏الظّاهِرَ طَریق الباطن بَل یفهم منْه انّ الظّاهِرَ غیْر منْفک عَن الباطِن‏‎ ‎‏فمن رَأی انَّ الباطنَ لم یحْصل له مَعَ الأعمال الظّاهِرَة و اتباع‏‎ ‎‏التّکالیف الألهیّة فلیعْلم انّه لم یقم عَلی الظّاهِر عَلی ما هُوَ علیْه وَ‏‎ ‎‏مَنْ ارادَ انْ یَصِلَ الیَ الباطِن مِنْ غیر طریق الظّاهِر کبعْضِ عَوام‏‎ ‎‏الصّوُفیّة فهو عَلی غیر بیّنةٍ منْ ربّه‏‎[6]‎‏.(341)‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 284

عبور از ظاهر به باطن

‏اهل مراقبه و سلوک الی الله نباید واقف به صور و ظواهر اشیاء‏‎ ‎‏شوند، بلکه باید ظاهر را مرآت باطن قرار دهند و از صورْ حقایق‏‎ ‎‏را کشف کنند و به تطهیر صوری قناعت نکنند.(342)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

فتح باطن در گرو فتح ظاهر

‏کسی گمان نکند که بدون تطهیر ظاهر مملکت انسانیّت می توان به‏‎ ‎‏مقام حقیقت انسانیّت نایل شود یا می تواند تطهیر باطن قلب‏‎ ‎‏نماید، ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ این غروری است شیطانی و از حیله های بزرگ ابلیس‏‎ ‎‏است؛ زیرا که کدورات و ظلمتهای قلبی با معاصی، که غلبۀ‏‎ ‎‏طبیعت بر روحانیّت است، افزوده می شود؛ و تا سالک فتح‏‎ ‎‏مملکت ظاهر نکند، از فتوحات باطنیّه، که مقصد بزرگ است،‏‎ ‎‏بکلّی محروم است و راهی به سعادت برای او گشوده نگردد.(343)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

ب توجه به ظاهر و باطن قرآن

‏عضی اهل ظاهر علوم قرآن را عبارت از همان معانی عرفیّۀ عامیّه و‏‎ ‎‏مفاهیم سوقیّۀ وضعیّه می دانند؛ و به همین عقیده تفکّر و تدبّر در قرآن‏‎ ‎‏نکنند؛ و استفاده آنها از این صحیفۀ نورانیّه که متکفّل سعادات روحیّه‏‎ ‎‏و جسمیّه و قلبیّه و قالبیّه است منحصر به همان دستورات صوریّۀ‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 285
‏ ظاهریّه است؛ و آن همه آیاتی که دلالت کند بر آن که تدبّر و تذکّر آن‏‎ ‎‏لازم یا راجح است و از استناره به نور قرآن فتح ابوابی از معرفت شود،‏‎ ‎‏پس پشت اندازند؛ گویی قرآن برای دعوت به دنیا و مستلذّات حیوانیّه‏‎ ‎‏و تأکید مقام حیوانیّت و شهوات بهیمیّه نازل شده است.‏

‏     ‏‏و بعضی اهل باطن به گمان خود از ظاهر قرآن و دعوتهای‏‎ ‎‏صوریّۀ آن، که دستور تأدّب به آداب محضر الهی و کیفیّت سلوک‏‎ ‎‏الی الله است ـ و آنها غافل از آن هستند ـ منصرف شوند و با‏‎ ‎‏تلبیسات ابلیس لعین و نفس امّارۀ بالسّوء از ظاهر قرآن منحرف، و‏‎ ‎‏به خیال خود به علوم باطنیّۀ آن متشبّث هستند؛ با آن که راه وصول‏‎ ‎‏به باطن از تأدّب به ظاهر است.‏

‏     ‏‏پس، این دو طایفه هر دو از جادّۀ اعتدال خارج و از نور هدایت به‏‎ ‎‏صراط مستقیم قرآنی محروم و به افراط و تفریط منسوبند. و عالم‏‎ ‎‏محقّق و عارف مدقّق باید قیام به ظاهر و باطن کند و به ادبهای صوری‏‎ ‎‏و معنوی متأدّب گردد ـ چنانچه ظاهر را به نور قرآن متنوّر می کند،‏‎ ‎‏باطن را نیز به انوار معارف و توحید و تجرید آن نورانی کند.‏

‏     اهل ظاهر بدانند که قصر قرآن را به آداب صوریّۀ ظاهریّه و یک‏‎ ‎‏مشت دستورات عملیّه و اخلاقیّه و عقاید عامیّه در باب توحید و‏‎ ‎‏اسماء و صفات، نشناختن حق قرآن و ناقص دانستن شریعت ختمیّه‏‎ ‎‏است، که باید اکمل از آن تصوّر نشود و الاّ ختمیّت آن در سنّت عدل‏‎ ‎‏محال خواهد بود. پس چون شریعتْ ختم شرایع و قرآنْ ختم کتب‏‎ ‎‏نازله و آخرین رابطۀ بین خالق و مخلوق است، باید در حقایق توحید و‏‎ ‎‏تجرید و معارف الهیّه، که مقصد اصلی و غایت ذاتی ادیان و شرایع و‏‎ ‎‏کتب نازلۀ الهیّه است، آخرین مراتب و منتهی النّهایۀ اوج کمال باشد،‏‎ ‎‏والاّ نقص در شریعت که خلاف عدل الهی و لطف ربوبی است لازم‏‎ ‎‏آید؛ و این خود محالی است فضیح و عاری است قبیح که با هفت دریا‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 286

‏از روی ادیان حقّه لکّۀ ننگش شسته نشود؛ والعیاذ بالله .‏

‏     ‏‏و اهل باطن بدانند که وصول به مقصد اصلی و غایت حقیقی،‏‎ ‎‏جز تطهیر ظاهر و باطن نیست؛ و بی تشبّث به صورت و ظاهر، به‏‎ ‎‏لُبّ و باطن نتوان رسید؛ و بدون تلبّس به لباس ظاهر شریعت راه به‏‎ ‎‏باطن نتوان پیدا کرد؛ پس، در ترک ظاهرْ ابطال ظاهر و باطن شرایع‏‎ ‎‏است؛ و این از تلبیسات شیطان جنّ و انس است.(344)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

دوری از افراط و تفریط در ظاهر و باطن

‏شخص سالک و طالب حق باید خود را از افراط و تفریط بعضی از‏‎ ‎‏جهلۀ اهل تصوّف و بعضی غفلۀ أهل ظاهر مبرّا کند تا سیر الی الله برای‏‎ ‎‏او ممکن شود، چه که بعضی از آن طایفه را عقیده بر آنست که علم و‏‎ ‎‏عمل ظاهری قالبی حشو است و برای جهّال و عوام است؛ و امّا کسانی‏‎ ‎‏که اهل سرّ و حقیقتند و اصحاب قلوبند و ارباب سابقۀ حسنی هستند‏‎ ‎‏احتیاج به این اعمال ندارند. و اعمال قالبیّه برای حصول حقایق قلبیّه و‏‎ ‎‏وصول به مقصد است؛ و چون سالک به مقصد خود رسید، پرداختن‏‎ ‎‏به مقدّمات تبعید است و اشتغال به کثرات حجاب است. و طایفۀ دوم‏‎ ‎‏در مقابل این دسته قیام نمودند و در جانب تفریط افتادند و انکار کلّیّۀ‏‎ ‎‏مقامات معنویّه و اسرار الهیّه را نمودند و جز محض ظاهر و صورت و‏‎ ‎‏قشرْ دیگر امور را بکلّی منکر شدند و به تخیّلات و اوهام نسبت دادند.‏‎ ‎‏و بین این دو طایفه لازال کشمکش و مجادله و مخاصمه بوده و هر یک‏‎ ‎‏دیگری را بر خلاف شریعت می دانستند. و حق آن است که هر دو‏‎ ‎‏طایفه قدری از حدّ تجاوز نمودند و افراط و تفریط کردند.(345)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 287

جمع ظاهر و باطن توسط عارف بالله

‏اخراج مملکت ظاهر را از موطن عبودیّت و سر خود نمودن آن را،‏‎ ‎‏از غایت جهل از مقامات اهل معرفت است؛ و از تسویلات شیطان‏‎ ‎‏رجیم است که هر طایفه را به طریقی از حق تعالی باز دارد؛‏‎ ‎‏چنانچه انکار مقامات و سدّ طریق معارف که قرّة العین اولیاء خدا‏‎ ‎‏علیهم السلام، و تحدید نمودن شرایع الهیّه را به ظاهر، که حظّ دنیا‏‎ ‎‏و ملک نفس و مقام حیوانیّت آن است، و غفلت از اسرار و آداب‏‎ ‎‏باطنیّه عبادات که موجب تطهیر سرّ و تعمیر قلب و ترقّی باطن‏‎ ‎‏است، از غایت جهالت و غفلت است. و هر یک از این دو طایفه از‏‎ ‎‏طریق سعادت و صراط مستقیم انسانیّت دور و از مقامات اهل‏‎ ‎‏معارف مهجورند. و عارف بالله و عالم به مقامات باید همۀ حقوق‏‎ ‎‏باطنیّه و ظاهریّه را مراعات کند و هر صاحب حقّی را به حقّ و حظّ‏‎ ‎‏خود برساند، و از غلوّ و تقصیر و افراط و تفریطْ خود را تطهیر کند؛‏‎ ‎‏و ازالۀ قذارتِ انکارِ صورتِ شریعت، که فی الحقیقه تحدید است،‏‎ ‎‏و ازالۀ خباثتِ انکارِ باطنِ شریعت، که تقیید است، و هر دو از‏‎ ‎‏وساوس شیطانیّه و اخباث آن لعین است، بنماید تا طریق سیر‏‎ ‎‏الی الله و وصول به مقامات معنویّه برای او آسان نشود.(346)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

عدم وقوف به ظاهر در عبادات

‏بالجمله، نتیجۀ مطلوبه از عبادات تحصیل معارف و تمکین توحید‏‎ ‎‏و دیگر معارف است در قلب. و این مقصد حاصل نشود مگر آنکه‏‎ ‎‏حظوظ قلبیّۀ عبادات را سالک استیفاء کند، و از صورت و قالب به‏‎ ‎‏حقیقت و لبّ عبور نماید، و واقف نشود در دنیا و قشر که وقوف‏‎ ‎‏در این امور خار راه سلوک انسانیت است. و کسانی که دعوت به‏‎ ‎‏صورت محض می کنند و مردم را از آداب باطنیّه باز می دارند و‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 288
‏ گویند شریعت را جز این صورت و قشر معنی و حقیقتی نیست،‏‎ ‎‏شیاطین طریق الی الله و خارهای راه انسانیّتند، و از شرّ آنها باید به‏‎ ‎‏خدای تعالی پناه برد که نور فطرت الله را که نور معرفت و توحید و‏‎ ‎‏ولایت و دیگر معارف است در انسان منطفی می کنند و حجابهای‏‎ ‎‏تقلید و جهالت و عادت و اوهام را به روی آن می کشند، و بندگان‏‎ ‎‏خدای تعالی را از عکوف به درگاه او و وصول به جمال جمیل او‏‎ ‎‏باز می دارند و سدّ طریق معارف می نمایند، و قلوب صافی‏‎ ‎‏بی آلایش بندگان خدا را که حق تعالی با دست جمال و جلال خود‏‎ ‎‏تخم معرفت در خمیرۀ آنها پنهان فرموده و انبیاء عظام و کتب‏‎ ‎‏آسمانی را فرستاده برای تربیت و تنمیۀ آن، به دنیا و زخارف آن و‏‎ ‎‏جهات مادّی و جسمانی و عوارض آن متوجه می کنند و از‏‎ ‎‏روحانیّات و سعادات عقلیه منصرف می کنند، و حصر عوالم غیب‏‎ ‎‏و جنتهای موعوده را می نمایند به همان مأکولات حیوانیّه و‏‎ ‎‏مشروبات و منکوحات و دیگر از مشتهیات حیوانی.‏

‏     اینها گمان کنند که حق تعالی این همه بسط بساط رحمت‏‎ ‎‏فرموده و با این همه تشریفات کتابها نازل فرموده و ملائکة الله ‏‎ ‎‏معظم فرو فرستاده و انبیاء عظام مأمور فرموده برای اداره کردن‏‎ ‎‏بطن و فرج، غایت معارفشان این است که بطن و فرج را در دنیا‏‎ ‎‏حفظ کن تا به شهوات آن در آخرت برسی. آن قدری که اهمیت به‏‎ ‎‏جماع پانصد ساله می دهند به توحید و نبوّات نمی دهند؛ و تمام‏‎ ‎‏معارف را مقدّمۀ تعمیر بطن و فرج می دانند. و اگر حکیمی الهی یا‏‎ ‎‏عارفی ربّانی به روی بندگان خدا بخواهد دری از رحمت باز کند و‏‎ ‎‏ورقی از حکمت الهی بخواند، از هیچ نسبت و بدگویی و فحش و‏‎ ‎‏تکفیری به او خودداری نمی کنند. اینها به طوری منغمر در دنیا‏‎ ‎‏شدند و به شهوات بطن و فرج اهمیت می دهند ـ ‏مِن حیثُ لا یَشعُرون‏ ـ‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 289
‏ که میل ندارند  سعادت دیگری در دار تحقّق موجود باشد جز‏‎ ‎‏شهوات حیوانی، با آن که اگر سعادت عقلیّه هم در عالم باشد به‏‎ ‎‏بطن و فرج آنها ضرری نمی رساند.‏

‏     ‏‏امثال ماها که از حدّ حیوانیّت تجاوز نکردیم، جز بهشت جسمانی‏‎ ‎‏و ادارۀ بطن و فرج چیز دیگر نداریم، و به آن هم با تفضل خدای تعالی‏‎ ‎‏امید است برسیم؛ لکن گمان نکنیم که سعادت منحصر به آن است و‏‎ ‎‏بهشت حق تعالی محصور به همین بهشت حیوانی است؛ بلکه برای‏‎ ‎‏حق تعالی عوالمی است که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و‏‎ ‎‏خطور در قلب هیچ کس نکرده. و اهل محبّت الهیه و معرفت الله را‏‎ ‎‏اعتنائی به هیچ یک از بهشتها نیست و توجّهی به عالم غیب و شهادت‏‎ ‎‏نمی باشد، و برای آنها جنّت لقاء است.‏

‏     ‏‏و اگر آیات قرآنیّه و احادیث واردۀ از اهل بیت عصمت را‏‎ ‎‏بخواهم در این باب ذکر کنم، مخالف با وضع این اوراق است؛ و‏‎ ‎‏این مقدار نیز از طغیان قلم ذکر شد. و مقصود عمدۀ ما توجّه دادن‏‎ ‎‏قلوب بندگان خدا است به آنچه برای آن خلق شدند که آن معرفت‏‎ ‎‏الله است که از همۀ سعادات بالاتر است و هیچ چیز جز مقدّمۀ آن‏‎ ‎‏نیست. و مقصود ما از کسانی که خار راه سلوکند علماء بزرگ‏‎ ‎‏اسلام و فقهاء کرام مذهب جعفری علیهم رضوان الله نیست، بلکه‏‎ ‎‏بعضی از اهل جهل و منتحلین به علم از راه قصور و جهل، نه‏‎ ‎‏تقصیر و عناد، راهزن بندگان خدا شدند. و به خدای تعالی پناه‏‎ ‎‏می برم از شرّ طغیان قلم و نیّت فاسده و مقصود باطل والحَمدُلله ‏‎ ‎‏اوّلاً وَ آخِراً و ظاهِراً وَ باطِناً.(347)‏

‏ ‏

*  *  *

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 290

  • . اشاره است به حدیث نبوی که: «الصَّلاةُ مِعْراجُ الْمُؤمِنِ؛ نماز، معراج مؤمن است»؛ بحارالانوار؛ ج 79، ص 247.
  • . اعراف / 12.
  • . اصول کافی؛ ج 1، ص 58، «کتاب فضل العلم»، «باب البدع و الرأی و المقائیس»، ح 20.
  • . یس / 15.
  • پس ای مسکین، در راه پروردگارت مجاهده کن و دلت را پاک گردان و آن را از تسلط شیطان رها ساز و بالا برو و کتاب پروردگارت را بخوان و با تأمل بخوان و در پوسته آن توقف مکن و گمان مبر که کتاب آسمانی و قرآن فرو فرستاده ربانی همین پوسته و صورت است؛ زیرا توقف در صورت و ماندن در حد عالم ظاهر و نرفتن به مغز و باطن مرگ و هلاکت و ریشه تمامی جهالت ها و پایه تمامی انکار نبوت ها و ولایت هاست، زیرا اول کسی که در ظاهر ایستاد و چشم دلش از بهره باطن کور شد شیطان لعین بود. او چون به ظاهر آدم(ع) نگریست حقیقت امر برایش مشتبه شد و گفت: من را از آتش آفریدی و او را از گل، پس من از او بهترم، زیرا آتش از گل بهتر است. او ندانست که درک نکردن باطن آدم و دیدن ظاهر او بدون توجه به مقام نورانیت و روحانیتش خروج از مذهب برهان است. لذا، قیاس خود را بر پایه این مغالطه غلط بنا نهاد؛ چنانچه شرح آن در روایات اهل بیت(ع) آمده است.     در کتاب کافی از عیسی بن عبدالله قرشی نقل شده است که گفت:     ابوحنیفه خدمت امام صادق رسید. حضرت به او فرمودند: "یا اباحنیفة، بلغنی انک تقیس؛ ای ابوحنیفه، به من خبر رسیده که تو قیاس می کنی". پاسخ داد: بله. حضرت فرمودند: "لا تقس. فان اول من قاس ابلیس حین یقول:خلقتنی من نار وخلقته من طین. فقاس بین النار والطین. ولو قاس نوریة آدم بنوریة النّار عرف فضل ما بین النورین و صفاء احدهما علی الاخر؛ قیاس مکن، زیرا نخستین کسی که قیاس کرد ابلیس بود، آن هنگام که گفت: مرا از آتش آفریدی و او را از گل. پس، او آتش و گل را با هم قیاس کرد و اگر نورانیت آدم را با نورانیت آتش مقایسه می کرد، برتری بین این دو نور را می شناخت و درخشندگی یکی را بر دیگری در می یافت".     از سر همین اشتباه کاری ها و ظاهربینی ها و بستن درهای باطن بود که مردم پیغمبران و رسولان را انکار می کردند؛ آن هم بدین علت که آنان ـ علیهم السلام ـ مانند دیگران در بازارها راه می رفتند و می خوردند و می آشامیدند. خداوند بلند مرتبه سخن آنان را چنین بازگو می کند:     "قالوا ما انتم الاّ بشر مثلنا وما انزل الرحمن من شی ء. إن انتم الاّ تکذبون؛ گفتند: شما چیزی نیستید جز انسانهایی مانند خود ما. و خداوند رحمان چیزی فرو نفرستاده است و جز اینکه شما مردم دروغگویی هستید هیچ خبری در کار نیست".     مبادا شیطان نور عقلت را برباید و امر را بر تو مشتبه سازد و در خواری و بدبختی قرارت دهد! زیرا شیطان با درآمیختن حق با باطل و درستی با نادرستی در دل های مردم وسوسه ایجاد می کند. چه بسا، تو را هم با استدلالی که ظاهری درست و باطنی نادرست دارد از راه مستقیم خارج سازد و بگوید: علوم ظاهری و تمسک به ظاهر کتاب آسمانی ارزشی ندارد و بیرون رفتن از دایره حق و حقیقت است. اصلا، این عبارات قالبی لفظی و عبادات ظاهری برای عوام وضع شده است که مانند چهارپایانند و ظاهربین و سطحی نگر؛ ولی برای اهل دل و اصحاب معرفت و دانایان اسرار و عارفان فقط ذکرهای قلبی و خطورات درونی لازم است که باطن مناسک و روح عبادات و نتیجه آنهایند. حتی شاید در این باره این شعر را برای تو بخواند:علم رسمی سربه سر قیل است و قال  نی از او کیفیتی حاصل نه حالعلم نبود غیر علم عاشقی  مابقی تلبیس ابلیس شقی     و خلاصه، از این دست غلط اندازی ها و حیله گری ها. پس، از شر شیطان به خدا پناه ببر و به او بگو: ای ملعون، این سخن حقی است که تو از آن اراده باطل کرده ای؛ زیرا آنچه مورد طعن است ظاهری است که از باطن، و صورتی است که از معنی جدا شده باشد؛ و مراد از آن نه کتاب است و نه قرآن. اما از ظاهری که با معنا مرتبط بوده و علنی که به سرّ متصل باشد، طبق فرموده حق تعالی و رسول و اولیائش ـ علیهم السلام ـ باید پیروی کرد. اصلا، علم به ظواهرِ کتاب و سنت از جلیل ترین و رفیع ترین علوم، و اساس اعمال ظاهری و واجبات الهی و نوامیس شرعی و ادیان الهی است و [همان] حکمت عملی است که راه مستقیم به سوی اسرار ربوبی و انوار غیبی و تجلیات الهی است و اگر این اعمال ظاهری نباشد، هرگز سالک به کمال، و مجاهد به آمالش نمی رسد. بنابراین، عارف کامل کسی است که مراتب را حفظ کند و حق هر صاحب حقی را ادا کند و دارای هر دو چشم و هر دو مقام و هر دو نشئه باشد و ظاهر و باطن کتاب را بخواند و در ظاهر و معنا و تفسیر و تأویلش تدّبر کند؛ زیرا ظاهر بدون باطن، و صورت بدون معنا مانند جسد بدون روح، و دنیای بدون آخرت است. باطن فقط از طریق ظاهر قابل حصول است؛ برای همین است که "الدنیا مزرعة الاخرة؛ دنیا کشتزار آخرت است". پس، کسی که فقط به ظاهر چنگ بزند و در آن توقف کند، کوتاهی کرده و معطل مانده است. آیات و روایات بسیاری داریم که ضمن ردّ توقف بر ظاهر، بر نیک بودن تدبر در آیات خدا و تفکر در کتاب ها و کلمات الهی دلالت دارند و به کسی که از تفکر و تدبر رویگردان است و در ظاهر آیات و روایات متوقف شده، اعتراض داشته از او شکوه می کنند. حال، معلوم می شود کسی که تلاش می کند فقط از طریق باطن (بدون در نظر گرفتن ظاهر) سیر کند، از راه مستقیم گمراه شده و چه بسا دیگران را نیز گمراه کند. برعکس، کسی که برای رسیدن به حقایق به ظاهر متوسل می شود و نگاهش در این آینه برای دیدن جمال محبوب است به صراط مستقیم هدایت می شود و کتاب [قرآن] را آن طور که سزاوار است تلاوت می کند و جزو کسانی نیست که از ذکر پروردگارشان روی گردانیده اند؛ والله العالم بحقیقة کتابه وعنده علم الکتاب.
  • قول او «و اگر تورات و انجیل را آنان بپامی داشتند...» یعنی اگر آنها از شریعت که همان بپاداشتن تورات و انجیل و دیگر کتابهای آسمانی نازل شده است پیروی می کردند، برای آنها طریقت که همان «علم ارجل» و طعام از پایین است و علم حقیقت که طعام از بالاست حاصل می شد؛ و این دلالت می کند که طریقت و حقیقت جز از راه شریعت به دست نمی آید، و ظاهر راه باطن است؛ بلکه از آن فهمیده می شود که ظاهر از باطن جدا نیست. پس کسی که معتقد است که باطن برای او با اعمال ظاهری و پیروی از تکالیف الهی به دست نمی آید، باید بداند که وی ظاهر را آن چنان که هست برپانداشته است؛ و هرکس بخواهد به باطن از غیر راه ظاهر برسد، مثل برخی از عوام صوفیه بر کار خویش شاهد و دلیلی از پروردگارش ندارد.